آن ها چفیه داشتند…

من چادر دارم!!!

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…

من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…

من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…

من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …

من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…

من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 13 آذر 1394نظر دهید »

آفـــــــــت غیرت و حیا

اسمش شده مـــــــــــد!!!

شلوار لــــــی را برایمان فرستادند،اول زیاد هم بــــد نبود،

بعد شد آفـــــــــت غیرت و حیا

پسرانه اش از بالا کوتاه شـــد و دخترانه اش از پایین

چادر شــد مانتو های بلند،مانتو ها ذره ذره آب رفت،

حالا دیگر باید آن را بلــــــــــوز نامید،

چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنــــــل شده،

یا آنقــــــدر نازک که

بودنش طعنه ایست به نبودنش

حالا که دیگر شلـــــوار جایش را به ساپـــورت داده،

روسری ها هم که از عقب و جلو آب رفته!

مانده ام فردا فرزندان این نســــــل هنوز هم

مـــــــــــــــــادر را اسوه پاکی و

پــــــــــــــــــــدر را مظهر مردانگی میدانند؟!!!


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 13 آذر 1394نظر دهید »


رفیق حادثه هایی به رنگ تقدیری
اسیر ثانیه هایی شبیه زنجیری

در این رسانه ی دنیا میان برفک ها
نه مانده از تو صدایی نه مانده تصویری

رسیده سن حضورت به سن نوح اما
شمارِ مردم کشتی نکرده تغییری

هزار جمعه ی بی تو گذشته از عمرم
هزار سال پیاپی دچار تأخیری

شبیه کودک زاری شدم که در بازار…
تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری؟

اللهم عجل لولیک الفرج


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 13 آذر 1394نظر دهید »

آرامش، ارمغان فرهنگ حسینی است

فرهنگ امام حسین (ع)  عامل سعادت دنیا و آخرت است و این فرهنگ، آرامش را برای ما به ارمغان می‌آورد.

عقل به ما می‌گوید، سرمایه‌های خدادادی را برای خدانگه‌دار و درراه اشتباه گناه استفاده نکنید.

 قدر زندگی و حیات را بدانید که در حال نزدیک شدن به مرگ هستید، قدر فراغت بال خود را بدانید و در جهت بندگی خدا استفاده کنید، قبل از اینکه نیازمند شوید، قدر نیازمند نبودنتان را بدانید.

 قدر سلامتی را قبل از بیمار شدن بدانید و در جهت راه خدا از آن بهره ببرید و قبل از پیر شدنتان قدر شادابی و سرزندگی اوقات جوانی را بدانید و تمام نعمات خدا را برای رسیدن به خود خداوند مورداستفاده قرار دهید.

 از محبت خدا، عقل انسان بیدار می‌شود و در جهت بندگی او سوق پیدا می‌کند، گفت: زمانی که این اتفاق می‌افتد، انسان به کارهای نیک می‌پردازد و از انجام گناهان دوری می‌کند.

 فلسفه وجودی ما را از منظر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) این‌گونه بیان کرد: خدا ما را خلق نکرد، مگر اینکه نسبت به او معرفت پیدا کنیم. وی ضعیف بودن معرفت ما را، سُستی در نماز اظهار کرد.

 اگر خدا را شناختید، خدا را هم می‌توانید عبادت کنید، پس چرا بعضی از افراد به‌جای درخواست نیازهای خود از خداوند از بندگان طلب نیاز می‌کنند؟!

در ناملایمات و سختی‌ها خدا را شکرگزار باشید که خداوند برای سختی بندگانش، حکمت دارد.

حجت السلام مومنی


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 13 آذر 13946 نظر »

گر چه لب تشنه یک پیاله شیم

همه حسرت به دل حواله شیم

کربلا نرفته های اربعین

تازه مثل دختر سه ساله شیم

در این خونه همیشه نوکره

بره کربلا یا کربلا نره

اربعین هر کی میره زینبیه

هر کی جامونده رقیه ای تره


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 12 آذر 13942 نظر »

ﺑﺮﺧﻴﺰ و ﺑﺒﻴﻦ ﻋﺎﻗﺒﺖ و ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﻟﺒﻬﺎﻱ ﺗﺮﻙ ﺧﻮﺭﺩﻩ و ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻛﻪ اﺯ ﺑﺎﻍ ﺧﺰاﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺒﻴﻨﻲ

ﮔﻞ ﻫﺎﻱ ﻛﺒﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ی ﭘﺮﭘﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺧﻴﻤﻪ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﻓﺖ ﻣﺪﻳﻨﻪ

ﺁﻣﺪ ﻧﻆﺮﻡ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﻌﺪ اﺯ ﺗﻮ و ﻋﺒﺎﺱ ﺣﺮﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ

ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺳﺘﻢ ﺑﺮﺩ ﺯﺭ و ﺯﻳﻮﺭﻣﺎﻥ ﺭا

ﻛﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﻔﺘﻢ ﺑﺨﺪا اﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﺎﻗﻪ

ﺑﺮ ﻧﻴﺰه ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﺳﺮ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﻣﺎﻥ ﺭا

اﺯ ﺷﻬﺮ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ اﻡ ﺁﺧﺮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ

ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮاﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺭا

در اﻣﻨﻴﺖ ﻛﺎﻣﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﻮﺩیﻡ

ﺑﺎ ﻧﻴﺰﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﻳﻚ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺧﻴﺮﻩ و ﻣﻦ ﺧﻴﺮﻩ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ

ﺩﻳﺪی ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ اﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﻲ ﻣﺤﺸﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺟﺎﻥ ﺩاﺩﻥ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻼ ﻋﺎﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ

ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻧﺒﺮﺩﺳﺖ ﻛﺴﻲ ﻣﻌﺠﺮﻣﺎﻥ ﺭا

اﺯ ﺷﺎﻡ ﻫﻤﻴﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ

ﺑﺎ ﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ ﺷﺎﺧﻪ ی ﻧﻴﻠﻮﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺭﺑﺎﺑﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ

ﮔﻬﻮاﺭﻩ ی ﭼﻮﺑﻲ ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮﻣﺎﻥ ﺭا

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 12 آذر 1394نظر دهید »

یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست. سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران می خواهم از جور زمانه بگویم ، می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام. آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان: مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم. از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده. …
گفتم که روی ماهت از ما چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 12 آذر 1394نظر دهید »

پروردگارا بزرگا!!
ای زیر و زبر ساز همه حال ها و همه لحظه ها و روز ها ای بهاین کننده گردش روزها و شب ها، ای همه کس، ای همه چیز، ای سرچشمه هر چه هست، ما را به راستای راستی رهنمون شو، ما را از پندار، گفتار و کردار نیک، آری از بهترین حال ها برخوردار فرما. خدایا تو را می ستاییم ای ستودنی تو را چه بنامیم ای در نام نگنجیدنی، اعجاز شگفت در شگفت تو را می ستاییم و همچنان در تنگنای حیرتیم.
خدایا کیستی، چیستی، ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم تو را می ستاییم زیرا که هستی زیرا که هستی از هست توست و باری تو بی هستی نیز هستی.
پروردگارا بزرگا، در این بامداد تابناک، در این لحظه های پاک روحانی که دل به تو داده ایم در معنویت زیبای این روز نوروز از ژرفاژرف دل از تو می خواهیم و تو را سوگند می دهیم. تو را به آفرینش سوگند می دهیم به این آیت اعجاز. تو را به خرد سوگند می دهیم، که در بن این بنیاد است و می گرداند این فلک هزار هزار کهکشان هزار هزار ستاره را.
آری تو را به خرد سوگند می دهیم که بی آن این چرخنده چرخ نمی چرخد بی آن گردونه گردون نمی گردد و این ستار گان درفشان نمیتابد. تو را سوگند می دهیم به بهار این شکفتی خیره کننده هستی تو را سوگند می دهیم به گلها و گیاهان که رنگ رنگ آفریدی و در این خجسته لحظه ها، نوای رویش نهان آنها را می شنوی. به ما کامیلابی بخش که دروغ و پلیدی و کچی و کاستی را از فضای ایران زمین برانیم. به مرز آرامش و آشتی برسیم و به آزادی و آزادگی و بهروزی بپیوندیم.
پررودگارا روان ما از کین بشوی به پاکی بیارای به مهر و مهربانی درآمیز.
هستی ما را به زیور دوست داشتن آذین کن چنان کن و چنان فرما که رو به راه پاکان و پاک بازان نهیم.
دد منشان را به منش انسانی بگردان چنان کن که منش بد در همه جا شکست یابد.
نیرنگ راه گریز در پیش گیرد و منش نیک پیروز گردد. دروغ شکست پذیر د و راستی به ستیغ ظفر و فتح قدم گذارد.
پروردگارا بزرگا، چنان فرمای که اهرمن بدکنش در هم شکند و رو به گریز نهد چنان فرمای که برادری و صلح در گستره گیتی گسترده گردد.
پروردگارا بزرگا چراغ امید در خانه های ما افروخته نگه دار.
این شب بی ستاره ما را فروزان ساز.اللهم عجل لولیک الفرج
پروردگارا بزرگا!!مارا به مهدی برسان (یا مهدی ادرکنی)

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 12 آذر 1394نظر دهید »

خــــــداوند و حضرت داوود (ع)
خــــــداوند به حضرت داوود (ع) وحی فرمود:
ای داوود! به مردم روی زمین از قول مـــن بگو:
هر کس مــــرا دوست بدارد، دوست مـــــن است
و مـــــن همنشین کسی هستم که با مـــــن همنشینی کند
و مونس کسی هستم که با مـــــن هم صحبت شود
کسی را بر می گزینم که مـــرا اختیار کند
مطیع کسی هستم که از مـــــن اطاعت کند
هر بنده ای که مــــرا دوست بدارد و مـــن از قلب او این محبّت را ببینم،
چنان او را ♥♥دوست می دارم♥♥ که کسی بر وی سبقت نگرفته باشد
و هر کس حقیقتا مــــرا طلب کند، مـــرا می یابد
و هر کس غیر از م‍ـــــن را طلب کند هرگز مــــرا نمی یابد
پس ای مردم روی زمین!
غرور های خود را از خود دور کنید
و به سوی کرامت و مصاحبت مـــن بیایید.
با مـــن مجالست و اُنس بگیرید،
تا مـــن هم با شما مأنوس شوم
و به محبّت شما پیشدستی کنم.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 12 آذر 1394نظر دهید »

راه نزدیکی و قرب حق
راه معرفت حق چیست؟ معرفت نفس.

راه موافقت با حق چیست؟ مخالفت با نفس.

راه جلب رضای حق چیست؟ غضب کردن بر نفس.

راه وصال حق چیست؟ ترک کردن نفس.

راه اطاعت از حق چیست؟ سرپیچی از نفس.

راه به یاد داشتن حق چیست؟ از یاد بردن نفس.

راه نزدیکی و قرب حق چیست؟ دوری گزیدن از نفس.

راه انس با حق چیست؟ نفرت از نفس

راه انجام دادن این کار چیست؟ یاری خواستن از حق در برابر نفس.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 12 آذر 1394نظر دهید »

زبان حال حضرت زينب(عليها السلام) در روز اربعين

روزي که سر به کوه و بيابان گذاشتم *** بردم بدوش پيکرم وجان گذاشتم

بانگ رحيل چونکه شد از کاروان بلند *** شوق وصال گشتم و هجران گذاشتم

بگرفتم از تو جان دگر اي مسيح عشق *** تا لعل لب به حنجر عطشان گذاشتم

در باغ لاله هاي تو داغ دلم شکفت *** مرحم ز عشق بر دل سوزان گذاشتم

کردم به تن لباس صبوري گه سفر *** امّا دريغ جسم تو عريان گذاشتم

پيمان عشق با تو چو بستم به کربلا *** هستي خويش بر سر پيمان گذاشتم

سر گشته چون نسيم شدم در ديار شام *** گنج ترا به گوشه ويران گذاشتم

از آب ديده تا دهمت شستشو حسين *** جوئي برت ز ديده گريان گذاشتم

خورشيد طلعتِ تو به ني کرد تا طلوع *** سر از پي ات به ناله و افغان گذاشتم

بلبل صفت بگلشن ازکين خزان تو *** آواي غم بياد بهاران گذاشتم

رفتم ولي ز قصه خود تا به روز حشر *** عنقا صفت فسانه به دوران گذاشتم


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

از فراقت همچو ني در آه و افغانم هنوز *** پاي تا سر از غمت، چون شمع سوزانم هنوز

تا بخاک و خون بديدم جسم عريان تو را *** اشک غم از ديده مي ريزد به دامانم هنوز

لب نهادم آن زمان بر حنجر گلگون تو *** بهر آن بُبريده حنجر، ديده گريانم هنوز

قتلگاه و حنجر عطشان و تيغ خونفشان *** منظر آن هرسه باشد پيش چشمانم هنوز

بعد قتلت، خيمه ها را خصم آتش زد به کين *** خسته دل از کينه بيداد عدوانم هنوز

چون شنيدم صوت قرآن تورا بر نوک ني *** منقلب زان صوت روح افزاي قرآنم هنوز

پرپر از باد خزان شد چون گلت در شام غم *** بلبل آسا از غمش محزون ونالانم هنوز

گفت عنقا زين مصيبت اي شهيد راه حق *** بي امان در ماتمت سوزد دل و جانم هنوز


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

کاروان اربعين حسيني

آنچه از من خواستي، با کاروان آورده ام *** يک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام

از درو ديوار عالم فتنه مي باريد ومن *** بي پناهان را بدين دار الامان آورده ام

اندرين ره ازجرس هم بانگ ياري برنخواست *** کاروان را تابدينجا بافغان آورده ام

بس که من منزل به منزل درغمت ناليده ام *** همرهان خويش را چون خود بجان آورده ام

تا نگويي زين سفر با دست خالي آمدم *** يک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام

قصه ي ويرانه شام ار نپرسي خوشتراست *** چون ازآن گلزار، پيغام خزان آورده ام

خرمن موي سپيد و دامني خونين جگر *** پيکري بي جان وجسمي ناتوان آورده ام

ديده بودم با يتيمان مهرباني مي کني *** اين يتيمان را به سوي آستان آورده ام

ديده بودم تشنگي ازدل قرارت برده بود *** ازبرايت دامني اشک روان آورده ام

تابه دشت نينوا بهرت عزاداري کنم *** يک نيستان ناله وآه وفغان آورده ام

تانثارت سازم وگردم بلا گردان تو *** در کف خود از برايت نقد جان آورده ام

نقد جان را ارزشي نَبوَد ولي شادم چومور *** هديه اي سوي سليمان زمان آورده ام

تادل مهر آفرينت را نرنجانم زدرد *** گوشه اي از درد دل رابرزبان آورده ام

هاتفي پروانه را مي گفت، ازاين مرثيت *** در فغان، اهل زمين و آسمان آورده ام



موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

اين كشته ي فتاده به هامون حسين تست

نگاه خشكت را از رفيع ترين مكان به من دوخته اي . لبهاي چاك خورده اي كه زمزمه اي خونين دارند با ابرها . مي دانم زمزمه قرآ» است بر فراز ني .

دمي بياسا اي كاروان ! به خاموشي نشينيد اي اهل اسارت تا بشنوم نواي ماه را بر ني .

بشنوم چگونه والفجر مي خواني . تو را ندانستند آن زمان كه پاره پاره به زمين بودي ، آن دم كه هجوم طغيان شد به خيمه ها ،‌ تو را نفهميدند آن دم كه گوشها دري بود به وسعت نهان و دروازه اي بود به عمق جهالت كه از نواي “هل من ناصر . . . ” تو كر بود و نامفهوم و تو را نمي دانند اينك كه برفراز نيزه بلند ، اما كوتاه رقص عشق مي كني .

به راستي بلنداي عرش كوته است تو را برادر ، چه رسد به حقارت بلند يك نيزه . مرا مي نگري ؛ مظلوم و خسته .

نگاهت رهايم نمي كند . يك چيز آشنا را با من واگويه مي كني .

صبر ، بدان كه من ، همان لحظه كه مي تاختي بر همه غربت و تنهايي ؛ دنيا و كودكانت آويخته به دستهاي من ؛ به انتها رسيدم اما صبور ماندم . ماندم و اينك بر فراز ناقه اي عريان زير نگاه به خون نشسته ات هنوز زنده ام محكم و صبور .

اما . . . اما سخت خسته ام نه از جور نااهلان نه از پستي و خواري اين همه جهل از بغل فرو خورده ام مه سخت مي سوزد در گلو ، نيزه دار سرت مي گذر و مي روي . . .

به راستي كه ديدني است صبر خدا در سايه خون خدا . مي شنوي !؟ آري برادر . . .

دشنام مي دهند و صداي زنجيرها كه مرثيه مي خوانند از زخم وستها و گام ها

هويداست انتهاي جاهليت عرب ميان زنجيرهاي آويخته به ولايت .

ببين دستها را كه به فراز مي روند و به فرود سنگ مي بارد بر سر طفل ها . . . همه را ببين و بشنو ؛ اما خواهرت را نگاه مكن . ببين كه چگونه آغوش مي گشايد تا هجوم سنگ و دشنام هم او را باران باشد . . .

راستي تو از پدر فرقي شكافته و من رسمي يتيم نواز به ارث برده ام .

نگاه مكن ، نگاه مكن خواهر را وقتي زمين مي خورد و آني بر مي خيزد به ياد مادر در كوچه تا مبادا گام عدويي بر او نواخته شود .

برادر نگاه مكن مرا ، بگذار فقط خواهر ، تو را به نظاره بنشيند . . . به نظاره بنشيند پيشاني شكسته ات كه او را فقط به ياد يك چيز مي اندازد . به ياد چشمهاي پدر زير زخم پيشاني…


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

شربتي از خاك قبر حسين

شيخ اجل ، ابن قولويه ، استاد شيخ مفيد رحمه الله در كتاب كامل الزيارة به اسناد خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت : به مدينه رفتم و بيمار شدم . حضرت امام محمد باقر عليه السلام مقدارى آشاميدنى در ظرفى كه دستمال بالاى آن بود، به وسيله غلام خود برايم فرستاد و گفت : «اين را بخور كه امام على عليه السلام به من امر فرموده است كه بر نگردم تا اين دارو را بياشامى»

چون گرفتم و خوردم شربت سردى بود در نهايت خوش طعمى و بوى مشك از آن بلند بود.

پس غلام گفت : «حضرت فرمود چون بياشامى به خدمتش بروى»

من تعجب كردم كه گويا از بندى رها شدم . برخاستم به در خانه آن حضرت رفته ، رخصت طلبيدم . حضرت فرمود: «صحّ الجسم فادخل : بدنت سالم شده داخل شو»

گريه كنان داخل شدم و سلام كردم . دست و سرش را بوسيدم . فرمود: «اى محمد! چرا گريه مى كنى ؟»

عرض كردم : «قربانت گردم مى گويم بر غربت و دورى راه از خدمت شما، و كمى توانايى در ماندن در ملازمت شما كه پيوسته به شما بنگرم »

فرمود: «اما كمى قدرت ، خداوند تمام شيعيان و دوستان ما را چنين ساخته و بلا به سوى ايشان گردانيد؛ امّا غربت تو، پس مؤمن در اين دنيا در ميان اين خلق منكوس غريب است ، تا از اين دار فنا به رحمت خداوند برود و در بعد مكان به حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام تأ سّى كن كه در زمينى دور از ما در كنار فرات است و اما آنچه از محبت قرب و شوق ديدار ما گفتى و بر اين آرزو و توانايى ندارى ، پس خداوند بر دلت آگاه است و تو را بر اين نيت پاداش خواهد داد».

بعد فرمود: «آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مى روى ؟»

گفتم : «بلى با بيم و ترس بسيار.»

فرمود: «هر قدر ترس بيشتر است ثوابش بزرگتر است و هر كس در اين سفر خوف بيند از ترس روز قيامت ايمن باشد و با آمرزش از زيارت بر گردد»

بعد فرمود: «آن شربت را چگونه يافتى ؟»

گفتم : «گواهى مى دهم كه شما اهل بيت رحمتيد و تو وصى اوصيايى . هنگامى كه غلام شربت را آورد، توانايى نداشتم كه بر پا بايستم و از خودم نااميد بودم و چون آن شربت را نوشيدم چيزى از آن خوش بوتر و خوش ‍ مزه تر و خنك تر نيافتم . غلام گفت : مولايم فرمود بيا؛ گفتم : با اين حال مى روم هر چند جانم برود و چون روانه شدم گويا از بندى رها شدم . پس ‍ سپاس خداى را كه شما را براى شيعيان رحمت گردانيده است »

فرمود: «اى محمد! آن شربت را كه خوردى از خاك قبر حسين عليه السلام بود و بهترين چيزى است كه من به آن استشفا مى نمايم و هيچ چيزى را با آن برابر مكن كه ما به اطفال و زنان خود مى خورانيم و از آن خير بسيار مى بينيم »

فرمود: «شخصى آن را بر مى دارد و از حائر بيرون مى رود. آن را در چيزى نمى پيچد، پس هيچ جن و جانورى و چيزى كه درد و بلايى كه داشته باشد نيست ، مگر آنكه آن را استشمام مى كند و بركتش برطرف مى شود و بركتش ‍ را ديگران مى برند و آن تربت كه به آن معالجه مى كنند نبايد چنين باشد و اگر اين علت كه گفتم نباشد، هر كه آن را به خود بمالد يا از آن بخورد البته در همان ساعت شفا مى يابد و نيست آن مگر مانند حجرالاسود كه نخست مانند ياقوتى در نهايت سفيدى بود و هر بيمارى و دردناكى خود را بر آن مى ماليد در همان ساعت شفا مى يافت و چون صاحب آن دردها و اهل كفر و جاهليت خود را بر آن ماليدند سياه شد و اثرش كم گرديد»

عرض كردم : «فدايت شوم آن تربت مبارك را من چگونه بردارم ؟»

فرمود: «تو هم مانند ديگران آن تربت را بر مى دارى ، ظاهر و گشوده و در ميان خرجين در جاهاى چركين مى افكنى پس بركتش مى رود»

گفتم : «راست فرمودى»

فرمود: «قدرى از آن به تو مى دهم ، چطور مى برى ؟»

عرض كردم : «در ميان لباس خود مى گذارم »

فرمود: «به همان قرارى كه مى كردى برگشتى . نزد ما از آن هر قدر كه مى خواهى بياشام و همراه مبر كه براى تو سالم نمى ماند»

آن حضرت دو مرتبه از آن به من نوشانيد و ديگر آن درد به من عارض ‍ نشد.

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین

الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع)

هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع)

یعنی که تأملی کنید ای یاران !

آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع) . . . ؟


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

در ایــــن نزدیکی عابدی تشنه لب و بیمـــارست

اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد

و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم

یـا حسیـــــن !

شالِ سیاهی که بستـه ام به حرمتِ عزایتـان ،

از ریشه های چادر زهـرا (س) گـرفته ام…

تسلیت باد ایام عــزای اربعین  سیـــد و سالار شهیـــدان ، حضـــــرتِ ارباب ،

اباعبدالله الحسین علیـــه السـلام و یاران ِ باوفایش ….

.

آب را گِل نکنیـــــد !

شایــــد از دور علمدارِ حسیــــن

مشکِ طفلان بــــــر دوش

زخـــم و خون بر انــــدام

مــــی رِسَد تا کــــه از این آب ِ روان

پُر کُنَــــد مشکِ تهــــی

بِبـَـــرَد جرعه یِ آبی برسانـــد به حـــرم

تا علــی اصغرِ بی شیرِ رباب

نَفَسَــش تـازه شَوَد

و بخوابـــد آرام…

آب را گِل نکُنیـــــد

که عزیزانِ حسیــن

همـگی خیره به راهند که ســـاقی آید

و به انگشتِ کَرَم

گــره کورِ عطش بگشاید…

آب را گِل نکُنیــــد

که در ایــــن نزدیکی

عابدی تشنه لب و بیمـــارست

در تب و گریه اسیـــر

عمه اش این دو ، سه شب

تا سحــــر بیدارست…

آب را گِل نکُنیـــد

که بُوَد مهریـــه ی مادرشان

نه همیـــن آب

که هــــر جایِ دگر ، رودی و نهـــری جاریست

مهـــرِ ِ زهرای بتـــول است…

از اینست کــه من می گویم:

آب را گِل نکنیــــد….. آب را گـِل….


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

عشق ورزی به خدای عشق

تنها راهی كه تو را به خدا وصل می كند محبت و عشق ورزی به خداست از ابتدای مسیر عشق در درونت وجود دارد كه گام در این مسیر الهی می گذاری هرچند شعله های عشق در درونت كوچك و جرقه های بیش نیست ولی انتخاب با توست و بستر زمان مشخص كننده واقعی و غیرواقعی بودن عشق تو !!!!
اگر جرقه های عشق و دوست داشتن خدا در تو شعله ورتر شود آن جرقه های كوچك كم كم در درونت تبدیل به آتشی عظیم می شود و نفس تو را می سوزاند و تو را از این دنیا و جسم و ذهنت می رهاند اما در بیشتر انسانها از جرقه ها كاسته می شود و رو به خاموشی می رود.به این دلیل كه به عشق شان بها نمی دهند! بدین دلیل كه عشق و علاقه به چیزهای دیگر در آنها بیشتر است.و بخاطر بسپار در عشق واقعی چیزهایی را بدست نمی آوری بلكه جیزهایی را از دست می دهی و در عوض ویژگی های واقعی در تو برقرار می شود عشق دگرگون كننده توست و تو را رها از همه چیز ، به اوج آسمان ها خواهد برد..
آری عشق اینچنین است و کل کاینات با نیروی عشق به هم متصل شده است!!!

عزیزانم دانه های عشق را در دلتان بكارید به آنها رسیدگی و توجه کنید و از خدا بخواهید باران فیض و رحمتش را بر وجود شما بباراند تا دانه های دلتان رشد كنند و سر از خاك بیرون آورند و وجودتان را شكوفا كنند و زندگی حقیقی فقط در با خدا بودن هست و بس!و او برای هر انسانی كافیست!

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

مغناطیس عشق

مغناطیس عشق هر انسانی با قرار گرفتن در مغناطيس عشق، می تواند زندگی خود را دگرگون كند. کل نظام هستی و نیستی بر روی یک چیز استوار هست : و آن عشق است بقیه چیزها و سخنان جزییاتی بیش نیستند عشق کانون همه چیز هست ولی انسانها در حاشیه هستند هیچکس جرات و شهامت رفتن به کانون را ندارد و نمی تواند از زندگی مادی و توهم دنیا و هستی رها باشد و در عدم وابستگی به دنیای روح که متعلق به آن هست پرواز کند. انسان ها بیشتر در مغناطيس ذهن نوسان می کنند و هميشه درسطحی یات ، بیماری های ذهنی، خودهای کاذب، نگرانی ها،باورهای بی پایه،تقلیدها،شهوت و … قرار دارند و به حد خیلی کمی با عشق پیوند دارند و آن هم عشق در سطح زمینی ، در حالی که تنها عشق کامل و واقعی، عشق ماورایی به خداست! ذات انسان از عشق خداوند شکل گرفت ،خدا عشق خود را نثار آدمی کرد و عشق در درون انسان جریان یافت فقط کافیست به خدا ، به عشق، ایمان داشته باشید عشق بدون ایمان مثل درختی بی بار هست پس اگر ایمان دارید بر شماست که به سوی خدا بروید از سر به قلبتان جاری شوید، از بیرون به درونتان رجوع کنید و عشق را در وجودتان بیابید از محدوديتها فراتر بروید و بگذارید عشقی خودجوش در وجودتان شعله ور باشد تا جایی که می توانید عشق بورزید یعنی برای خدا زندگی کنید در خدا زندگی کنید و با خدا آرامش بگیرید و تبدیل به مغناطیس عشق شوید که عشق جانسوز خدایی میداند که چطور و چگونه شما را رهایی بخشد..


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

خداوند نور من و نجات من است، از که بترسم؟

خداوند حافظ جان من است؛ از که هراسان شوم؟
حتي‌ اگر لشگري‌ برضد من‌ برخيزد، ترسي‌ به‌ دل‌ راه‌ نخواهم‌ داد! اگر عليه‌ من‌ جنگ‌ برپا كنند، به‌ خدا توكل‌ خواهم‌ كرد و نخواهم‌ ترسيد.
تنها خواهش‌ من‌ از خداوند اين‌ است‌ كه‌ اجازه‌ دهد تمام‌ روزهاي‌ عمرم‌ در حضور او زيست‌ كنم‌ و در خانه‌ او به‌ او تفكر نمايم‌ و جمال‌ او را مشاهده‌ كنم‌.
در روزهاي‌ سخت‌ زندگي‌، او مرا در خانه‌ خود پناه‌ خواهد داد، مرا حفظ‌ خواهد كرد و بر صخره‌اي‌ بلند و مطمئن‌ استوار خواهد ساخت‌…
آنگاه‌ بر دشمناني‌ كه‌ مرا احاطه‌ كرده‌اند پيروز خواهم‌ شد؛ با فرياد شادي‌ در خيمه‌ او قرباني‌ها تقديم‌ خواهم‌ نمود و براي‌ خداوند سرود شكرگزاري‌ خواهم‌ خواند.

اي‌ خداوند، فرياد مرا بشنو و رحمت‌ فرموده‌، دعايم‌ را اجابت‌ كن‌.اللهم عجل لولیک الفرج


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

باز دلم خون شد و چشمم گریست

آنکه درین روز چون من نیست کیست؟

بـــاز دگــــــر بــــاره رسیـــد اربعین

جــوش زنـــد خـــون حـسـیــن(ع) از زمین

غــــرق تــلاطــــم شده بحر محیط

یک ســـره درد اســت بـســـاط بَسیط

شــــد چهــلـــم روز عزای حسین(ع)

جــــان جهـــــان بــــاد فـــدای حسین(ع)


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 1394نظر دهید »

چهل، عدد “کمال” است. و انسان، كمال خويش را از سرچشمه‌های جوشان و زلال عاشورا تا اربعين يافته است.
 عزاداريتان مقبول حضرتش


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 1394نظر دهید »

زمانه ی عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته راعاشقند، نه امام حاضر را!

میدانی چرا؟!

امام ِگذشته را هرگونه بخواهند تفسیرمی کنند،

اما امام ِحاضر را باید فرمان ببرند.

وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند …السلام علیک یااباصالح المهدی!


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 1394نظر دهید »

همه برای خوابیدن قصه و داستان می گویند،

جانم به فدای حـ سینـ ی که برای بیداریِ نسل ِ انسان، حماسه و روایتی ماندگار آفرید …

آه، … کربلا داستان دیگریست …

و آه … عباس … و آه … عاشورا …

در طول تاریخ محرم ها و صفر های بسیاری آمده اند و رفته اند ،

اما یاد حسین علیه السلام و شعار زیبایش همچنان ماندگار ، تازه و عزیز است.

هیهات منا الذله …

 

باروضۀ حسین نفس تازه می کنم

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود …

 


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 1394نظر دهید »

زیر بار ذلت زندگی کردن؛ یعنی مرگ!

کاش این کلمات امام عشق؛ حسین(علیه السلام) را همه عالم می شنید:

لَیْسَ الْمَوْتُ فِی‌ سَبِیلِ الْعِزِّ؛ إلاَّ حَیَوه خَالِدَه؛

وَلَیْسَتِ الْحَیَوه مَعَ الذُّلِّ؛ إلاَّ الْمَوْتَ الَّذِی‌ لاَ حَیَوه مَعَهُ.

مرگ‌ در راه‌ عزّت‌، چیزی نیست؛ مگر زندگانی‌ جاویدان‌!

و زندگانی‌ با ذلّت‌؛ چیزی نیست؛ مگر مرگی‌ که‌ هیچ نشانی از زندگی در آن نیست!


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 1394نظر دهید »

دنیا تیره و تار شد

و شهر سیاه پوش ؛

میدانی ؛ آخر آفتاب را به خاک و خون کشیده بودند …

چهل روز، نه ؛ چهل شب از آن واقعه گذشت. اربعین حسینی بر همگان تسلیت باد

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 1394نظر دهید »

یک اربعین گذشته و زینب رسیده است

بالای تربتی که خودش آرمیده است

یا ایها الغریب سلام ای برادرم

ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است

ازشهر شامِ کینه، رسیده مسافرت

پس حق بده که چنین داغدیده است

احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است

در کربلا نسیم مدینه وزیده است

بر نیزه بودی و به سرم بود سایه ات

با این حساب کسی زینبت را ندیده است

این گل بنفشه های تن و چهره ی کبود

دارد گواه ، زینبتان داغدیده است

توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت

طعم فراق و غربت و غم را چشیده است

آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه

با آه می رود سکینه و خجلت کشیده است

این دختر شماست که خواستند کنیزیش ….

لکنت گرفته است و صدایش بریده است

نیزه نشین شد حضرت سقا و اهلبیت

زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است

***

گفتی رقیه … گفت نمی آیم عمه جان!

در شام ماند و شهر جدید آفریده است



موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 1394نظر دهید »

پدرمومن من … مادر مقدس من … نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن “ص” را “س” تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند…… و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این” مذهب دوری” به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 13941 نظر »

-اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست،او جانشین همه نداشتن های من است.

-خدا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ،به بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کردم،سوگوار نباشم.

-به زور می توان چیزی را گرفت اما به زور نمی توان ان را نگه داشت.

-ارزش وجودی انسان به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

-اگر قادر نیستی خود را بالا ببری،همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.

-هر کس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند،بدان گونه که احساسش می کنند هست.

-وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید می ماند،ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

-دل های بزرگ و احساس های بلند،عشق های زیبا و پر شکوه می افرینند.

-اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی ازار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

-اکنون با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم.این زندگی من است.

-وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند. وقتی می خواستم ستایش کنم،گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن،گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن،گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید،می خواهم پیاده شوم.

-به سه چیز تکیه نکن،غرور،دروغ و عشق.ادم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

-زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق می ورزد.

-تا بی پناه نگردم،پناهم نخواهی داد
تا نیفتم،دستم را نخواهی گرفت.

-وقتی عشق فرمان می دهد،
«محال»سر تسلیم فرود می اورد.

-عشق در اوج اخلاصش به ایثار رسیده و در اوج ایثارش به قساوت.

-می دانم تشنه ای اما…..
اما این دریا را در کوزه نمی توان کرد.

-تنهایی،ارمگاه جاوید من است
و درد و سکوت، همنشین تنهایی من!به پریشانی یک ارزوی اشفته چه می دانم چگونه از تنهایی اتاق گریختم عشق فراتر ازانسان و فراتر از خدا نیز هست و ان دوست داشتن است.

-دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا بلندترین قله عشق های بلند،پایین نخواهم اورد.

-روزگاریست که شیطان فریاد میزند«ادم پیدا کنید سجده خواهم کرد»

 


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 10 آذر 13941 نظر »

حرفی  شنیدنی
- در طفلي پستي، در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خداپرستي؟

«خواجه عبدالله انصاري»

- کسانی آدم حسابی اند که شادی ها را جمع، کینه ها را تفریق، محبّت را ضرب و مهربانی ها را تقسیم می کنند.

- با عقل می توان پول پیدا کرد ولی با پول نمی توان عقل خرید.

-صداقت تنها امتحانی است که نمی توان در آن تقلب کرد.

- تجربه معلّم بی رحمی است اوّل امتحان می گیرد و بعد درس می دهد.

- خدايا من اگر بد كنم تو را بنده هاي خوب فراوان است. اما اگر تو تفضل نكني مرا خدايي ديگر كجاست؟


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 13942 نظر »

در فراق مهدی، در حُب حسین، در انتظار ظهور، فقط لاف می زنیم؟!

بازماندگان کاروان را می بینیم که بر سر تربت اباعبدالله حاضر می شوند و نویسنده یادداشت ها از ایشان با عنوان کشتی نجاتی یاد می کند که مردم تنها به نظاره اش نشسته اند.

«علقمه به صدای آرام و روان، به ترنم می خواند،

باد از شاخسار نخل ها گذر می کرد،

و پرندگان به زیارت سالار شهیدان، فوج فوج به کربلا می آمدند.

و منِ واله و شیدا، کربلا مأوایم شده بود،

گاه بر مزار حسین بودم، گاه بر مزار عباس، گاه بر مزار یاران.

و اکنون بر مزار باب الحوائج عباس بودم،

همان عباس که تمام شهیدان در قیامت به منزلت او غبطه می خورند.

جسم عباس در خاک آرمیده بود، اما پرچم او همچنان برافراشته بود و در اهتزاز،

تا در روزگار قحطی هر فریاد، هر جنبش، هر جوشش و هر کوشش،

نام و ذکر دلیر مردی عباس، کالبد خَمود و نیمه جان آدمیان را حیاتی دوباره بخشد.

عباس، پُر تلاش بود و پُر خروش، در رفع نیاز نیازمندان.

خدا که دستان او را گرفت، در اِزا دو بال به او هدیه داد،

تا حد و مرزی برایش نماند، زمین و آسمان را در نوردد،

عباس مجال نیافت که نیاز اهل خیام را به آب بر طرف کند،

خدا در عوض، برآوردن نیاز تمام اهل زمین را به او سپرد،

تا بر زمین تشنۀ اهل نیاز ببارد و تشنه دلان را سیراب کند.

بر مزار عباس نشسته بودم و در اندیشۀ کارستان او،

که صدای نوحه و گریه در کربلا پیچید،

صدا آشنا بود، چشم تیز کردم و کربلا را کاویدم،

کاروانی سیه پوش نزدیک می شد،

اشتران از حرکت باز نایستاده بودند هنوز،

زن و مرد، پیر و جوان بر زمین غلتیدند،

یکی گفت: یاحسین!

دیگری گفت: عمویم عباس!

آن یکی گفت: ای وای برادرم، محبوب دلم.

آن کس دیگر گفت: غریب پدرم، مظلوم پدرم، عطشان پدرم.

بازماندگان کاروان حسین، به لقاء حسین آمدند.

سید الساجدین بر مزار پدر نشست، دست بر تربت پدر سایید و گریست.

گفت: وای پدرم!

ای اباعبدالله، کاش بودی و می دیدی، که مرا با خِفت و خواری به اسیری بردند،

ای پدر جان، شامیان با کشتن تو چشمشان روشن شد،

ای پدر جان، با کشتن تو بنی امیه شاد شدند،

ای پدر جان، بعد تو غم و غصۀ ما طولانی است.

إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ.

لحظاتی گریست، و سپس قبر را بوسید،

نزد عباس آمد.

دست بر قبر کشید،

گفت: بعد تو خاک بر این دنیا، ای ماه بنی هاشم،

سلام ما بر تو ای عموی خوبم،

عموجان، نبودی که ببینی اهل حرم فریاد می کشیدند،

وای از بی کسی، وای از تنهایی، وای از عطش.

صدای زینب یکباره در کربلا پیچید،

گفت: ای برادرم حسین، ای محبوب دل پیامبر خدا،

ای فرزند مکه و منا،

ای پسر فاطمه و علی مرتضی.

فاطمه و سکینه و رباب، بر قبر حسین می گریستند.

و من در میان این همه غم، این همه درد، این همه ظلم، این همه رنج،

تار و پودم از هم می گسست. خرد می شدم، می شکستم.

از خود پرسیدم؛

این همه ظلم و ستم، ریشه اش کجاست؟

این همه محنت و رنج، چرا پا گرفته است؟

این ماتم سرای اهل بیت، تاوان کدام بَد عهدی این اُمّت است؟

پشت کردن به غدیر؟

کناره گرفتن از وصیّ و وصیّت نبی؟

چرا باید اهل بیت نبی، آل کسا، در کمتر از نیم قرن همگی کشته شوند؟

از میان صدای ناله و گریه که در دشت کربلا حاکم بود،

گویی کسی نهیبم زد؛

این همه ظلم، این همه غم، این همه درد، این همه رنج،

از ایوانِ مسقف بنی ساعده در مدینه زبانه کشیده است!

از خود بی خود شدم و به هر سو نظری افکندم.

تا سرانجام دریافتم!

که چرا روز عاشورا، اسب مولا تنها و بی سوار به خیمه گاه آمد،

دریافتم که چرا فاطمه با ذُرّیۀ او، همگی به شهادت از دنیا رفتند،

دریافتم که چرا قائم آل محمّد مخفی است!

که چرا مهدی ز ما رُخ پوشانده،

که چرا ظهور به تاخیر افتاده،

که چرا ساختن مُلک عظیم، معطل مانده،

قصور از ماست!

دریافتم که چرا گردنکشانِ قداره بند، این بی ریشه های بی اصل و نسب،

کفر و شرک و الحاد و نفاق، برتری دارند،

که چرا از سامری، این گوساله ساز یهود، فرقه ای جوشید و مسجد الاقصی، قبلۀ اول مسلمین را تسخیر کرد،

که چرا در حجاز، نوادگان ابوسُفیان سر برآورد و مسجدالحرام، کعبۀ مسلمین را اِشغال کرد،

که چرا هر روز، مردان و زنان و کودکان با کینۀ خصم بخون می غلتند،

که چرا یازده امام، یازده هادی، یازده نور، یازده کشتی نجات،

همگی به تیغ جُور و به زهر کین رفتند.

چون جنبشی نبود، جوششی نبود، کوششی نبود، پایداری بر عهد و پیمانی نبود،

و اکنون از ذریّۀ زهرا، تنها یک نفر باقی مانده بود،

مهدی! مظلوم و تنها و بی کس و غریب، همچون حسین!

مگر نه آنکه خون حسین فرقان حق و باطل است؟

مگر نه آنکه نور حسین هادی است؟

چرا از خون حسین، از نور حسین بهره نمی بریم؟

چرا کشتی نجات حسین را تنها به نظاره نشسته ایم و به ریسمان او چنگ نمی زنیم؟

چرا بجای آنکه به انتظار قائم آل محمّد، مهدی فاطمه،

آماده و پا در رکاب بایستیم، به انتظار نشسته ایم!

که شاید، این جمعه بیاید، شاید!

ما قصور کرده ایم! ما مقصریم!

خطا کرده ایم، کوتاهی کرده ایم!

ما مردمان منتظر، چرا مردمان حضور نیستیم؟

کوفیان منتظر، به انتظار مولا بودند،

اما این مردمان در انتظار، این محبین بی معرفت، مرد همراهی و حضور نبودند.

اکنون حالِ ما چگونه است؟!

ما نیز همچو اهل مدینه و مکه و کوفه و بصره و شام،

در فراق مهدی، در حُب حسین، در انتظار ظهور، فقط لاف می زنیم؟!

با خود در گفت و شنود بودم، که کربلا فریاد زد؛

رمز ورود به کاروان حسین فاطمه،

راز حضور و همراهی کاروان حسین،

راه نصرت منتقم خون حسین،

تنها یک جمله است؛

مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى!

«آنانی که خون قلب خویش را پیوسته در راه ما می بخشند و خود را آماده لقاءالله کرده اند، آماده باشند که سپیده دمان کوچ می‏ کنم. ان‏شاءالله!»


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

راهپيمايي اربعين؛ ظرفيتي عظيم در تحقّق رويکردهاي فرهنگي

بي شک بايد از نعمت بزرگ راهپيمايي اربعين بهره برداري هاي گوناگوني کرد، از اين رو افزون بر کارهاي ثواب بايد فعاليت هاي فرهنگي مطلوب و موثّر نيز صورت گيرد، لذا هرچه مي توان بايدخدمات را بهتر، شايسته تر و بدون آسيب ارائه نمود.

از آنجا که خدمت به زوّار، خدمت به امام حسين(عليه السلام) است، از اين رو اين حرکت بايد نتايج فرهنگي نيز داشته باشد که بسيار اثرگذار است.السلام علیک یااباعبدلله


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

عظمت پياده روي اربعين در سايۀ رعب و وحشت تکفيري ها

بديهي است بعد از آن‌که تروريست هاى تکفيرى و حاميان آنها از کشورهاى عربى و آمريکا و اسرائيل گرفتار شکست خفت بارى در سوريه شدند، تصميم گرفتند آن را در عراق جبران کنند، اما چيزى نگذشت که ديديم ملت عراق اعم از شيعه و اهل سنت و کرد در مقابل خطر تروريست‌هاى تکفيرى به پا خواستند و به يارى ارتش شجاع عراق شتافتند.

لذا تروريست هاى تکفيرى و حاميان آنها بدانند در صورت لزوم ميليون ها نفر از کشورهاى ديگر همان ها که هنگام اربعين با پاى پياده از دورترين نقاط به سوى مرقد ائمه(عليهم السلام) به عراق مى آيند به نيروهاى مردمى عراق مى پيوندند و ارتش شجاع آن را يارى مى دهند. لذا جوانان عاشق اسلام و اهل بيت(عليهم السلام) بايد آمادگى خود را حفظ کنند و در صورت لزوم و درخواست دولت عراق به آنها بپيوندند، زيرا شيعيان با بهره گيري از تجمّع عظيم روز اربعين مقابل دشمنان ايستادگي کرده وآن ها را مات و مبهوت مي کنند، ويقيناً چنين حرکت با عظمت و با شکوهي، رعب و وحشت در دل دشمنان اسلام و مکتب اهل بيت(عليهم السلام) مي اندازد و بدخواهان متوجه مي­ شوند که نمي توانند عشق به حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) را از دل ها بيرون کنند.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

شکوه اربعين حسيني؛ عظمت جهاني آموزه هاي شيعي

بايد اذعان نمود از آنجا که جريان کربلا و قيام عاشوراي امام حسين(عليه السلام) موضوعي است که هر چه از آن مي گذرد بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد و کهنه نمي شود و از يادها نمي رود، لذا مراسم اربعين به عنوان مراسمي خاص مورد توجه همگان قرار گرفته است به نحوي که بدون تبليغ هر سال باشکوه­ تر برگزار مي­ شود.

لذا به جرأت مي توان مدّعي گرديد اجتماع بسيار گسترده در اين روز که براي حضور در زيارت اربعين تشکيل مي‌شود بسيار گسترده تر از ايام حج است که نشان دهنده اوج عزت و اقتدار براي حرکت در مسير خدا است.

بلکه بايد گفت اجتماع انساني زئران اربعين حسيني در کربلا از عاشورا خيلي بيشتر است؛ عدۀ زيادي پياده، به گونه اي که حتي پيران و زنان و اطفالي که رنج پياده روي را به جان مي­خرند که دليل اين مسأله را بايد در عشق آنها به اهل بيت(عليهم السلام) جستجو نمود، آنها عاشق اين مکتب هستند و تنها عشق است که آنها را به اين سمت و سو رهنمون مي­ سازد بنابراين آثار و برکات پياده روي اربعين بي نظير و بي حد و حصر است.

بنابراين اربعين حسيني موضوعي است که در همه دنيا بي نظير است، اربعين را خداوند نصيب شيعيان کرده تا به اين وسيله عظمت تشيع را به جهانيان نشان دهد. از اين رو ما بايد بخاطر جريان عاشورا شاکر خدا باشيم چرا که به وسيله اين نهضت در برابر دشمنان ايستادگي مي­ کنيم و موجب عظمت و بزرگي شيعيان سراسر جهان شده ايم.

اين­گونه پيشرفت­ ها نشان مي دهد که واقعيت هايي وجود دارد که اين مسائل بدون تبليغ پيش مي رود، واقعيت اين است که اربعين تبديل به سرمايه اي عظيم و بي نظيري در دنيا شده و اين فرصتي است که در اختيار شيعيان قرار گرفته و نبايد از آن به سادگي گذشت،بلکه بايد از آن درست استفاده شود.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

اهميت پياده روي اربعين در کلام آيت الله مکارم شيرازي

شايد برخي اين پرسش را مطرح مي­ کنند که با وجود تعدد وسائل نقليه براي جابجايي آسان ، چرا زائرين مايل هستند براي زيارت امام حسين(عليه السلام) به ويژه در موسم اربعين، رنج پياده روي براي زيارت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) را به جان بخرند و اين مسير طولاني را با پاي پياده طي کنند؟در پاسخ بايد گفت؛ پياده روي روز اربعين از سوي زائران حسيني در نوع خود به عنوان ابراز عظمت امام حسين(عليه السلام) مطرح است؛ زيرا عيناً در روايات و سيرۀ ائمۀ اطهار بر سنت پياده روي به ويژه براي زيارت امام حسين(عليه السلام) و امام رضا(عليه السلام) تأکيد و تصريح شده است.امامان معصومين(عليهم السلام) پياده از مدينه به سمت مکه حرکت مي­کردند به نحوي که امام سجاد 25 مرتبه با پاي پياده به زيارت خانه خدا رفتند.

نکته مهم در سيرۀ ائمۀ اطهار(عليهم السلام) اين است که برخي اوقات مَرکب هم به همراه خود مي­ بردند که در وهلۀ نخست اگر در اثناي مسير، ضعف و ناتواني بر آنها مستولي گرديد بتوانند از آن استفاده نمايند، ليکن نکتۀ کليدي در به همراه داشتن مَرکب و در عين حال پياده روي براي زيارت اين است که مي­ خواهند بگويند فلسفۀ پياده روي معلول بي مَرکبي نيست، بلکه پياده روي عليرغم مهيا بودن مَرکب، براي پاسداشت عظمت و احترام امام حسين(عليه السلام) صورت مي­ گيرد،لذا پياده روي اربعين به نوبۀ خود به عنوان اظهار عظمت و تجليل از مقام شامخ اباعبدالله الحسين است.

هم چنين در تبيين ديگر ابعاد اهميت پياده روي براي زيارت اربعين حسيني بايد گفت آن تأثيري که در اين پياده روي هست، در زيارت معمولي نيست. انسان يک حال و هوايي ديگري پيدا مي کند. تا آدم نرود، توجّه پيدا نمي کند؛ انسان يک حال و هواي ديگري پيدا مي کند. يک شور و نشاط و يک عشق ديگري پيدا مي کند.

آثار و برکاتي که از زيارت معمولي حاصل مي شود، ارزشمند است. خب مي رود زيارت مي کند، به‌جاي دو روز، سه روز چهار روز زيارت مي کند، تکرار زيارت؛ اما اين(پياده روي) يک خاطره‌اي مي شود براي تمام عمر. اصلاً در موقع راه رفتن وقتي به آن سمت مي رود، به نوعي در پي خودسازي است. غير از بحث هايي که [در طول راه] مي شود، شب هايي که مستقر مي شوند و صحبت هايي که مي شود، اصلاً خودِ اين يک تأثير در خودسازي دارد

وقتي ما مشرّف در نجف بوديم و درس مي خوانديم طلاب، علما، و مراجع در ايّام مخصوصي؛ اربعين يا غير اربعين، پياده به کربلا مي رفتند. لذا با پاي برهنه مي رفتيم و خوارها هم در پايمان مي رفت و خوارها را هم قبول مي کرديم، «در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم/ سرزنش ها گر کند خوار مغيلان، غم مخور». 


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

تبيين فلسفۀ وجودي زيارت اربعين

گفتني است از جمله سنّت‏ هاى مهم روز بيستم صفر يعني روز اربعين حسينى زيارت اربعين امام حسين عليه السلام است. به نحوي که امام حسن عسکرى عليه السلام، زيارت اربعين (امام حسين عليه السلام) را به عنوان يکي از نشانه هاو علائم فرد مؤمن برشمرده است و براى اين روز زيارت مخصوصى از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است.

مرحوم‏ علّامه مجلسى‏ در زاد المعاد مى‏نويسد: «چون جابر که از بزرگان صحابه بود، اساس اين کار را گذاشت، مى‏ تواند دليل فضيلت زيارت آن حضرت در اين روز شده باشد» ليکن با اين حال، احتمال مى‏ دهد وجوه ديگرى داشته باشد که بر ما مخفى است.

به نظر مي­ رسد نمي­توان اهتمام ويژه ائمۀ اطهار(عليهم السلام) نسبت به زيارت اربعين را به صرف زيارت آن حضرت از سوى جابر بن عبداللَّه انصارى در اربعين مورد نظر قرار داد، به ويژه آنکه زيارت اربعين اختصاص به امام حسين عليه السلام دارد و درباره هيچ يک از ديگر معصومان چنين زيارتى وارد نشده است بلکه همانطور که دانشمند بزرگ و محقّق شهير ابوريحان بيرونى‏ گفته است: «وَفِي الْعِشْرينَ رُدَّ رَأْسُ الْحُسَيْنِ عليه السلام إلى جُثَّتِهِ حَتَّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وَ فيهِ زِيارَةُ الْأَرْبَعينَ‏؛ در بيستم صفر سر مطهّر امام حسين عليه السلام به پيکرش بازگردانده شد و همراه آن به خاک سپرده شد و در همين روز زيارت اربعين وارد شده است».

هم چنين علّامه مجلسى(ره) در زادالمعاد مى‏ نويسد: «مشهور آن است که سبب تأکيد زيارت آن حضرت در اين روز، آن است که امام زين العابدين عليه السلام با ساير اهل بيت در اين روز بعد از مراجعت از شام به کربلاى معلّى وارد شدند و سرهاى مطهّر شهداء را به بدن‏ هاى ايشان ملحق کردند».

بنابراين زيارت اربعين پس از الحاق سر آن حضرت به بدنش در روز بيستم صفر، سنّت گرديد، در نتيجه و با توجه به اين نکته که اربعين فى حدّ نفسه امتيازى ندارد، آن گونه که شب‏هاى جمعه و نيمه شعبان و ليالى قدر و عيدَيْن و عرفه، بر ساير ايام و ليالى امتياز دارند، بايد در اربعين امام حسين عليه السلام حادثه ويژه‏اى اتفاق افتاده باشد که آن را از ساير روزهاى قبل و بعدش ممتاز ساخته باشد و اين جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن‏هايشان و زيارت قبور شهدا توسط امام سجاد عليه السلام و کاروان همراه، نمى‏تواند باشد. لذا فلسفۀ وجودي اهميّت زيارت اربعين به سبب الحاق سرهاى شهدا در اين روز توسط امام سجاد عليه السلام و زيارت آن قبور پاک، توسط امام عليه السلام و کاروان حرم حسينى در اربعين است.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

پياده روي روز اربعين از سوي زائران حسيني در نوع خود به عنوان ابراز عظمت امام حسين(عليه السلام) مطرح است؛
در وهلۀ نخست بايد اذعان نمود از گذشته دور تا زمان حاضر هر زمان که شيعيان فرصتى پيدا مى‏کردند، روز اربعين حسينى را به کربلا مى‏ رفتند و با شور و هيجان و اخلاص، آن حضرت را زيارت مى‏ نمودند. در طول اين سال‏ها نيز ميليون‏ها عاشق دلسوخته اربعين را به کربلا مى‏روند و شهيدان کربلا را زيارت مى‏ کنند.

به يقين مراسم با عظمت حسينى از افضل شعائر اسلامى است که از ائمّه اهل‏بيت عليهم السلام به ما رسيده است و شايد هنوز زود است که ما عظمت قيام امام حسين(عليه السلام) را درک کنيم و به عمق آن برسيم.از اين رو شاخصۀ وجودي اربعين را مي­توان در نقش بسيار مهمّى که شهادت امام حسين عليه السلام در بقاء اسلام ايفا نمود و همچنين مصائب عظيم آن حضرت جستجو نمود، به نحوي که زيارت اربعين‏ تنها در مورد امام حسين عليه السلام وارد شده، و براى ساير معصومين عليهم السلام زيارت اربعين‏ وجود ندارد.

بي شک جاذبه مراسم اربعين به قدرى است که هر سال بزرگ‏ترين اجتماع زائران حسينى در اربعين‏ در تاريخ کربلا ثبت مي­ گردد، آن هم با پاي پياده و نيزدر ميان همه خطرات احتمالي که زائران حسيني را تهديد مي­ کند،ليکن سوگواران حضرت سيدالشهدا از نجف و ديگر نقاط با پاي پياده به سمت کربلاي معلي در حرکت هستند و غوغاي عجيبي را به پا کرده اند که بايد اين ظرفيت عظيم فرهنگي و ديني را حفظ نمود.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

علت سجده دار شدن زیارت عاشورا چیست؟

وقتی پیشانی حضرت به خاک افتاد حضرت این فراز انتهایی را شروع کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ» و این خیلی مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است
در عبارت سجده زیارت عاشورا می خوانیم: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام‏»

زیارت عاشورا حدیث قدسی است و اولین کسی که از اهلبیت علیهم السلام متن زیارت عاشورا را برای عموم مردم خواند، امام باقر علیه السلام است که فرمود پدرم، او از پدرش او از جد ما از پیامبر (ص) و از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کردند که خداوند فرمود:

السلام علیک یا أبا عبدالله. یعنی متن زیارت در بین اهلبیت علیهم السلام بوده است. روایت وارد شده که سیدالشهدا در روز عاشورا دو بار زیارت عاشورا را قرائت کردند، این خیلی مهم است؛ یک بار سیدالشهدا بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا از ابتدا تا انتهای زیارت را خواندند و یک بار از صبح عاشورا تا غروب عاشورا بنا بر مناسبتی تکه ای از زیارت عاشورا را خواندند؛ این مطلب از یک جنبه بسیار با اهمیت است و قابل ذکر در روضه‌ هاست، آن مرتبه ای که کامل خواندند بین الصلاتین بود اما یک باری را که تکه تکه خواندند تمام فرازهای زیارت عاشورا خوانده شد جز این فرازی که الان سجده دارد اینجا دیگر حضرت به شهادت رسیدند شما سجده های آیات قرآن را نگاه کنید یا سجده واجب هستند یا سجده مستحب و در تمام این موارد چه واجب و چه مستحب، کلمه سجده در تمام این آیات ذکر شده است، شما این فراز انتهایی زیارت عاشورا را می‌ خوانید در حالی که هیچ کلمه سجده ای در آن ذکر نشده است و سجده مستحب هم است، نه سجده واجب؛ چرا بدون ذکر کلمه سجده، ما سجده می‌ کنیم؟.

جواب در این روایت آمده است که از ابتدا، این فراز سجده نداشته است، یعنی از ابتدا که این زیارت به وسیله حدیث قدسی بر پیامبر (ص) وارد شد، سجده نداشته است و سجده آن در روز عاشورا به وجود آمده است که سیدالشهدا از صبح روز عاشورا بنا به مناسبتی فرازی از زیارت را می‌ خواندند و تا موقعی که حضرت به شهادت رسیدند تمام فرازهای زیارت را خواندند و بعد به شهادت رسیدند و این فراز سجده خوانده نشد تا زمانی که آن ملعون لعین بالای سر حضرت آمد تا سر مبارک ایشان را از تن جدا کند از جلو نتوانست سر را جدا کند، پیکر را برگرداند و سر را از قفا جدا کرد؛ وارد شده است که وقتی پیشانی حضرت به خاک افتاد حضرت این فراز انتهایی را شروع کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ» و این خیلی مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است؛ شما اینجا کلمه سجده ای را اینجا نمی بینید، با اینکه در آیات قرآن در تمام موارد واجب و مستحب، کلمه سجده وارد شده است چرا که حضرت در حال سجده عرضه می دارند: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ»؛ هم علت سجده دار شدن مشخص است، و هم اینکه حضرت در چه حالی بوده اند؟؛ نه در حالی که حضرت علی اکبر یا طفلشان را از دست داده اند یا از اسب افتاده اند، در حالی حضرت به اینجا رسیده که به پیکر بی جان حضرت رحم نمی کنند و می ‌خواهند سر حضرت را از بدن جدا کنند در این حال حضرت شاکر و حامد خداوند است اینجا باید صبر سیدالشهدا را مزه مزه کرد.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 9 آذر 1394نظر دهید »

اگرچه اربعین به دیار یار نرسیدیم اما حسینی می‌مانیم

این روزها همپای کاروانیان کربلا، میلیون‌ها زائر دلسوخته حسینی راهی سفری شده‌اند که آغازگرش جابر ابن‌عبدالله بود و در این میان چشمانی منتظر از سفر جا مانده‌اند.
خبرگزاری فارس: اگرچه اربعین به دیار یار نرسیدیم اما حسینی می‌مانیم

 روزها پس از عاشورا به کندی گذشت و اینک در آستانه چهل روز پس از آن غروب خونین، زائرانی عازم سفر معرفت هستند.

اربعین هنگام میثاق و پیمان دوباره‌ای با کاروان به مقصد می‌رسد…

هنوز هم دل آسمان پر از اشک و سر زمین به زیر است و خورشید، سرخ فام و صحرای کربلا شرمسار است.

هنوز هم داغ حسین(ع) جان‌سوز است؛ عاشورا چنان صحنه هستی را دگرگون ساخت که گویی آثار قیامت بر اندامش هویداست.

چگونه می‌توان عزت حسین(ع) را در عاشورا از یاد برد؟ یا چگونه می‌توان تصویر دلاوری‌های حضرت عباس(ع) را از ذهن دور داشت؟ اصلا مگر می‌توان آرامش و شکوه زینب(س) را نادیده گرفت؟ مگر می‌شود وجود سجاد(ع) را در شام ندید و خطبه‌هایش را نشنید؟ چگونه می‌توان با کاروان داغدار حسین از کربلا تا شام همراه نشد؟ چگونه می‌شود سرهای بریده و اهانت‌های یزیدیان را نادیده گرفت؟

باز هم اربعین در راه است و با وجودی که قرن‌ها از وقوع آن همه مصیبت می‌گذرد؛ ولی هنوز بغض‌ها تازه است، هنوز هم آسمان از نام حسین(ع) و عباس(ع) و سجاد(ع) و علی‌اصغر(س) بارانی است.

زخم این ناجوان‌مردی، التیام نیافته است؛ و گویی اربعین هر سال، نخستین اربعین حسینی است که عاشقان پیراهن صبوری می‌درند و تاب از دست می‌دهند و به عزای حسین(ع) و یارانش می‌نشینند.

چند روزی است که کاروان‌ها یکی پس از دیگری راهی می‌شوند و جاماندگان از قافله اربعین، التماس دعایی دارند به وسعت دل‌های شکسته و چشمان به اشک نشسته.

هرکس می‌خواهد سهمی در این سفر عشق داشته باشد و آنانی که حسرت به دل اربعین هستند بیشتر تکاپو می‌کنند تا سهمی در لمس شش گوشه داشته باشند.

اربعین در راه است و زوار اربعین راهی شده‌اند، بانگ قافله از دور به گوش می‌رسد و پای پیاده عزم سفری می‌کند که پایانش به لبیک می‌رسد.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 8 آذر 13942 نظر »


در حضور هفت گروه، هفت کار را مخفی کن
ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ فرمودند: در حضور هفت گروه، هفت کار را مخفی

کن تا سعادتمند گردی :

1. ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﻟﺖ ﻧﺰﻥ.
2. ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ.
3. ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ، ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ.
4. ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﮑﻦ.
5. ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ.
6. ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽ ﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ.
7. ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ. (ﭼﻮﻥ ﺳﻮﺯ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﺳﺮﺩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ).
تحف العقول، ص167


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 8 آذر 1394نظر دهید »

یادمان باشد مصیبات نعمت الهی هستند………………
رسول خدا فرمودند:
لَا تَكُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْيَا نِعْمَةٌ فِي الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْيَا مِحْنَةٌ فِي الْآخِرَة
مؤمن بايد بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء زيرا گرفتارى دنيا نعمت آخرت مى‏آورد و نعمت دنيا مصائب و گرفتارى‏ها را در آخرت مى‏آورد
(بحار الأنوار ، ج‏64 ،ص237


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 8 آذر 1394نظر دهید »

آثار معصیت
در آیات و روایات آثار چندی برای معصیت قلبی آدمی گفته شده است که در این جا به برخی از آن ها اشاره ای گذرا می کنیم.
۱٫ بروز زشتی ها: معصیت قلبی موجب می شود که آدمی در عمل گرایش به زشتی ها و نابهنجاری ها پیدا کند و زشتی ها در زندگی اش نمودار و پدیدار گردد.(طه،‌آیه ۱۲۱)
۲٫ بی حیایی و بد اخلاقی: انسانی که در قلب خود اطاعت نداشته باشد و اهل معصیت باشد، از فضایل اخلاقی از جمله حیا دور می شود و به دامن بی حیایی می افتد.(هود، آیات ۷۷ و ۷۸)
۳٫ تبری پیامبر(ص) و اهل بیت(ع): عصیان، موجب قطع رابطه با پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تبرّى آن حضرت(ص) از عاصی ومعصیت کار می شود و اهل بیت(ع) او را از خود رانده و هرگز به شفاعت ایشان نمی رسد.(شعراء، ایات ۲۱۴ تا ۲۱۶)
۴٫ مانع رشد: معصیت مانع جدی در سر راه رشد آدمی و تعالی و تکامل اوست.(حجرات، ایه ۷)
۵٫ محرومیت از امدادهای الهی: معصیت و عصیان قلبی هم چنین موجب محروم شدن انسان از امداد خداست.(هود، آیه ۶۳؛ جن ، ایات ۲۳ و ۲۴)
۶٫ فقر: از دیگر آثار معصیت می توان به فقر و نداری انسان اشاره کرد؛ چرا که معصیت موجب می شود که عنایت خداوندی از او سلب شده و گرفتار فقر و بینوایی شود.(بقره، ایه ۶۱)
۷٫ حبط اعمال و تباهی کارهای خیر: اگر انسان در قلب اهل معصیت باشد، کارهای خوب و خیر او نیز به سبب همین معصیت قلبی تباه خواهد شد و هیچ ارزشی نخواهد داشت و آن اعمال خیر و خوبش نیز در زندگی دنیوی و اخروی او تاثیری به جا نخواهد گذاشت؛ چراکه عصیان همان کفر باطنی است که موجب حبط اعمال می شود.(مائده، آیه ۵)
۸٫ ذلت و مسکنت: از دیگر آثار معصیت می بایست به ذلت و خواری در دنیا و آخرت اشاره کرد که در آیاتی از جمله آیات ۶۱ سوره بقره و ۱۱۲ سوره آل عمران به آن اشاره شده است.
۹٫ ضلالت و گمراهی: یکی دیگر از آثار معصیت ، ضلالت و گمراهی است. اهل معصیت رنگ هدایت را به خود نخواهد دید و از مسیر حق دور خواهد افتاد و دچار سرگردانی و گمراهی خواهد شد.(احزاب، ایه ۳۶)
۱۰٫ سقوط: از دیگر آثار معصیت می توان به سقوط آدمی از درجات و مقامات عالی دانست. کسی که اهل معصیت است از هر مقامی که دارد دور می شود و از هر مرحله دیگر رشد و هدایت باز می ماند.(طه، آیات ۱۲۱ تا ۱۲۳)
۱۱٫ شکست و پراکندگی و تفرقه: از دیگر آثار دنیوی معصیت می بایست به شکست و ایجاد اختلاف و دو دستگی در جامعه اشاره کرد که در آیاتی از جمله ۱۵۲ و ۱۶۵ سوره آل عمران به آن اشاره شده است. (مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۸۵۸؛ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۳۰۶)
۱۲٫ فرار از صحنه جهاد و مجاهدت: از آثار معصیت قلبی آن است که شخص بی انگیزه می شود و در کارزارها از میدان می گریزد و یا وارد میدان جهاد نمی شود.(ال عمران، ایات ۱۵۲ و ۱۵۵)
۱۳٫ قتل و تجاوز طلبی: روحیه معصیت عاملی مهم در ایجاد روحیه تجاوز طلبی در انسان است که قتل بی گناهان را نیز سبب می شود.(بقره، ایه ۶۱؛ آل عمران، ایه ۱۱۲)
۱۴٫ کفر: یکی از عوامل ایجادی کفر می بایست به معصیت اشاره کرد. خداوند در آیاتی آلوده شدن به معصیت قلبی، موجب قرار گرفتن انسان در زمره کافران می داند. (بقره، ایه ۶۱؛ آل عمران، ایه ۱۱۲)
۱۵٫ پشیمانی در قیامت: البته معصیت کار در نهایت پشیمان خواهد شد و اگر این پشیمانی در دنیا نباشد و او را به سوی توبه سوق ندهد در قیامت پشیمانی برای او سودی نخواهد داشت و تنها می تواند لب و انگشت بگزد و آتش دوزخ را تحمل کند.(نساء، آیه ۴۲)
۱۶٫ لعن و مسخ شدگی: لعن از سوی پیامبران و خدا و نیز مسخ و تبدیل شدن به حیوان، از دیگر آثار معصیت است. البته شاید امروز ما مسخ را به شکل کامل نبینیم ولی کسانی که چشم برزخی دارند این مسخ شدگی را می ببیند.(مائده، ایه ۷۸ و ایات دیگر)
۱۷٫ عذاب الهی در دنیا : گرفتار شدن به عذاب استیصال در همین دنیا از پیامدهای معصیت است که در آیاتی از جمله ۹ و ۱۰ سوره حاقه به آن اشاره شده است.
۱۸٫ عذاب الهی آخرت: از دیگر آثار معصیت می توان به عذاب الهی اشاره کرد. این عذاب الهی به بسیار خوار کننده و سخت و شدید خواهد بود و شخص در قیامت وقتی گرفتار عذاب الهی به سبب معصیت می شود تا ابد گرفتار آتش دوزخ خوار کننده خواهد بود.(نساء، آیه ۱۴؛‌حاقه، آیات ۹ و ۱۰؛‌نوح، آیات ۲۱ و۲۵)
۱۹٫ یاس و نومیدی : در روایات از یاس و نومیدی نسبت به خدا به عنوان یکی دیگر از آثار معصیت یاد شده است. امام حسین علیه السلام فرمودند:مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ؛آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.(بحار الانوار، ج ۳، ص ۳۹۷) در روایتی دیگر نزدیک به همین مضامین از آن حضرت نقل شده که ایشان فرموده است:مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ.؛کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.(بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۰)
۲۰٫ شقاوت و بدبختی ابدی: امام على علیه ‏السلام در ین باره می فرماید : لا یَسعَدُ امْرُؤٌ إلاّ بِطاعَهِ اللّه‏ِ سُبحانَهُ وَ لا یَشقَى امْرُؤٌ إلاّ بِمَعصیَهِ اللّه‏ِ؛ هیچ کس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمى‏شود و جز با معصیت خدا بدبخت نمى‏گردد.(غررالحکم، ح ۱۰۸۴۸)
در برخی از روایات به عواملی به عنوان عامل بازدارنده از معصیت اشاره شده است. بی گمان شناخت از جمله مهم ترین آن هاست؛ اما غیر از آن می توان به ورع و پارسایی به عنوان بازدارنده از معصیت و عصیان اشاره کرد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله می فرماید:ثَلاثٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ فَلَیْسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَ حُسْنُ خُلْقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ؛سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردبارى که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگى کند و پارسایى که او را از نافرمانى خدا باز دارد.(خصال، ص ۱۴۵، ح ۱۷۲)
باشد با پرهیز از هر گونه معصیت در قلب اجازه ندهیم تا گرفتار زشتکاری ها و گناهان شویم و اثار و تعبات تمرد و سرکشی ما را به دوزخ سوق دهد.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 8 آذر 1394نظر دهید »

قال علي( ع )
قرات التوراه والانجيل والزبور و الفرقان، و اخترت من كل كتاب كلمه، فمن التوراه :
من صمت نجا، و من الانجيل: من قنع شبع، و من الزبور: من ترك الشهوات سلم من الافات، و من الفرقان: و من يتوكل علي الله فهو حسبه . ( مواعظ العدديه، آيت الله
مشكيني، ص 221 )
علي (ع) فرمود: تورات و انجيل و زبور و فرقان را خواندم و از هر كتابي كلمه اي را انتخاب كردم،
از تورات؛ هر كس سكوت كرد، (از بلاها و مهلكه ها) نجات يابد.
و از انجيل: هر كس قانع باشد، سير گردد.
و از زبور (حضرت داود(ع)): هركس شهوات را ترك كند، از آفات در امان خواهد بود،
و از قرآن :هر كس بر خدا توكل كند، خداوند او را كفايت مي كند


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 8 آذر 1394نظر دهید »


از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است! تقوا یعنی: “عمل گناه را مرتکب نشدن!”
همه می پرسند: چه کار کنیم؟من می گویم: بپرسید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست: “گنـــــــاه نــکــنــیــد"!  شاه کلید اصلیِ رابطه با خدا “گناه نکردن” است.

 آیه ا, بهجت, ره


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 8 آذر 1394نظر دهید »


موبایل شیطانی یا موبایل الهی

بطور کلی سه مدل گوشی بیشتر نداریم :

۱- گوشی که خالی از عکس ، کلیپ و اس ام اس های مبتذل است ( گوشی مومن)

2- گوشی که پر از عکس و کلیپ و اس ام اس مبتذل است . ( گوشی کافر)

3- گوشی که هم عکس ، فیلم و اس ام اس مبتذل دارد و هم مداحی و قرآن و … ( گوشی منافق)

گوشی مومن که موجب هدایتش میشه یا حد اقل موجب گمراهیش نمیشه

گوشی کافر اون رو به گراهی و ظلالت میکشونه و آخرتش رو تباه میکنه

گوشی منافق در دنیا و اخرت صاحبش را خار و ذلیل میکنه و موجب جاودانی اون در عذاب میشه

راستی گوشی ما جزء کدام گوشی هاست


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »

گفتگویی خودمونی با خدا

گفتم: خسته ام

گفت: *لاتقنطوا من رحمة الله*

از رحمت خدا ناامید نشوید. (زمر/(53

گفتم: انگار مرا فراموش کرده ای؟

گفت: *فاذکرونی اذکرکم*

مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. (بقره/(152

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: *و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبآ*

تو چه می دانی! شاید موعدش نزدیک باشد. (احزاب/(63

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک خیلی دوره!

تا آن موقع چکار کنم؟

گفت: *و اتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله*

کارهایی را که بهت گفتم انجام بده

و صبر کن تا خدا خودش حکم کند. (یونس/(109

گفتم: تو خدایی و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچک.

گفت: *عسی ان تحبوا شیئآ و هو شرّ لکم*

شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشد! (بقرة/(216

گفتم: انا عبدک الذلیل الضعیف… اصلا چطور دلت میاد؟

گفت: *ان الله باالناس لرئوف الرحیم*

خدا نسبت به همه ی مردم مهربان است.

گفتم: دلم گرفته

گفت: *بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا*

باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند. (یونس/(58

گفتم: اصلا بی خیال! توکلت علی الله

گفت: *ان الله یحب المتوکلین*

خدا آنهایی را که توکل می کنند دوست دارد. (آل عمران /(159

گفتم: خیلی ارادتمندیم! ولی این بار انگار گفتی که

حواست رو خوب جمع کن یادت باشه.

گفت: *و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمان

به و ران اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخرة*

بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می کنند.

اگر خیری به آنها برسد امن آرامش پیدا می کنند

و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان شوند روی گردان می شوند.

به خودشان در دنیا و آخرت ضرر می رسانند. (حج/11)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم.

گفت: *فانی قریب*

من که نزدیکم. (بقره/(186

گفتم: تو همیشه نزدیکی، من دورم.

کاش می شد به تو نزدیک شوم.

گفت:* و اذکر ربک فی نفسک تضرعآ و خیفة و دون الجهر

من القول بالغدو و الاصال *

هر صبح و عصر پروردگارت را پیش خودت با تضرع و خوف

و با صدای آهسته یاد کن. (اعراف/205)

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک.

گفت: *الیس الله بکاف عبده*

خدا برای بنده اش کافیست. (زمر/36)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کنم؟

گفت: *یا ایها الذین آمنوا اذکرو الله ذکرآ کثیرآ و سبحوه بکرة واصیلآ

هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور

و کان بالمومنین رحیمآ*

ای مومنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید.

او کسی است که خودش و فرشته هایش بر شما

درود می فرستند تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون برند.

خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. (احزاب/43-41)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم.

گفت: *نحن اقرب الیه من حبل الورید*

از رگ گردن به انسان نزدیک ترم. (ق/(16

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


سخنرانی حضرت زینب(س) در شام و پیامهای آموزنده آن

شخصیت والای دخت امامت، حضرت زینب(س) الگوی شایسته‌ای برای زنان و مردانِ حقیقت جوی عالم است. رفتار و گفتار این شیر زن عاشورایی چنان تاریخ را تحت تأثیر قرار داده است که بعد از 1400 سال، حقیقت جویانِ عالم از آن گرامی راه زندگیِ شرافتمندانه را می‌آموزند.
بیانات و سخنراني آموزنده و شیوای آن حضرت(س) در شام، نکات و پیامهای آموزندۀ بسیاری برای شیفتگان و پیروان اهل بیت(ع) در بر دارد که در این نوشتار به برخی از آنها خواهیم پرداخت؛ اما قبلاً چند نکته مقدماتی را بیان می‌کنیم:

الف. روضه خوانی در مجلس یزید
حضرت زینب(س) از بنیانگذاران عزاداری در سوگ سالار شهیدان - بعد از شهادت امام(ع) - است. آن احیاگر فرهنگ عاشورا از اولین روضه خوانان و گریه کنانی است که بعد از اقامه عزا بر امام حسین(ع) در کربلا و کوفه، در شام به این امر مهم می‌پردازد و نهضت عاشورا را با ناله و سوز دل زنده می‌دارد. هنگامی که آن بانوی داغدیده را بعد از یک سفر طولانی و پر زحمت، به عنوان اسیر در دمشق به مجلس یزید وارد کردند، چشم حضرت به سر بریده امام حسین(ع) افتاد که در طشت طلا قرار داشت؛ دست برد، گریبان چاک کرد و با صوت حزین و ناله های جانسوز فریاد زد: «يَا حُسَيْنَاهْ يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللهِ! يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنَى! يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةَ النِّسَاءِ! يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى!»
زینب کبری(س) چنان عواطف و احساسات حاضران در مجلس را تحت تأثیر قرار داد که تمامی حضّار به گریه درآمدند. آن گرامی با این رفتار خود، مجلس عیش و نوشِ یزید را به عزاخانۀ امام حسین(ع) تبدیل کرد؛ به گونه ای که یزید نیز با خودباختگی تمام سکوت کرد.
آن گاه برای جبران حقارت خود در حالی که دوباره با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین(ع) می زد، اشعاری را که در اُحُد برای شادکامی از شکست مسلمانان سروده شده بود، با ترکیب چند بیت از خویشتن می‌خواند:
لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا
جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ‏
فَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً
ثُمَّ قَالُوا: يَا يَزِيدُ لَا تُشَلَ‏
لَعِبَت هاِشُم بِالمُلكِ فَلا
خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحيٌ نَزَل
لَسْتُ مِنْ عُتبةَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ
مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَلَ
«ای کاش بزرگان من که در روز جنگ بدر کشته شدند، زاری قبیله خزرج را از فرود آمدن ضربات ما می‌دیدند و از شادی فریاد می‌زدند و می‌گفتند: دست مریزاد ای یزید! (به جای جنگ بدر بزرگان و مهتران آنها را کشتیم و بی‌حساب شدیم.)
طایفه هاشم با سلطنت بازی کردند، هرگز خبری از آسمان نیامده و وحیی نازل نشده است. من فرزند عُتبه نیستم، اگر انتقام کارهای احمد را از فرزندانش نگیرم.»
ابو برزه اسلمی با دیدن آن صحنه، طاقت نیاورد و فریاد زد: «ای یزید! وای بر تو آیا با چوب خیزران به دندانهای حسین بن فاطمه(س) می‌زنی؟ با چشمان خودم دیدم که حضرت رسول اکرم(ص) این دندانهای حسین و برادرش حسن را می‌مکید و می‌بوسید و به ایشان می فرمود: «أَنْتُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَتَلَ اللهُ قَاتِلَكُمَا وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً؛(1) شما دو فرزندم، آقای جوانان اهل بهشت هستید، خداوند لعنت کند و بکشد قاتل هر دوی شما را و جهنم را برای او آماده کند و جهنم چه بد منزلگاهی است؟!» یزید عصبانی شد و دستور داد ابو برزه اسلمی را از مجلس اخراج کنند.

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


یادمان باشد مصیبات نعمت الهی هستند………………

رسول خدا فرمودند:

لَا تَكُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْيَا نِعْمَةٌ فِي الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْيَا مِحْنَةٌ فِي الْآخِرَة

مؤمن بايد بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء زيرا گرفتارى دنيا نعمت آخرت مى‏آورد و نعمت دنيا مصائب و گرفتارى‏ها را در آخرت مى‏آورد

(بحار الأنوار ، ج‏64 ،ص237 )


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


به بهانه هفته بسیج……………….
در یک برداشت و نگاه کاملا سلیقه ای به کلمه ی بسیج، می‌توانیم بسیج را مخفف چند مفهوم بدانیم؛ در حقیقت پایه‌های حرکتی یک بسیجی را می توانیم در این چند حرف خلاصه کنیم.

«ب» بسیج به معنای بیداری است؛ انسان در اثر یک سری اطلاعات و آگاهی‌ها به نقطه ای می‌رسد که درک کند هدف اصلی زندگی کردن، رسیدن به گزینه‌های خور و خواب و خشم و شهوت نیست و یکی از قسمت‌های مهم این است که انسان بتواند به همنوع خودش کمک کند و در جهت یاری مظلومان، قیام کند. این قیام ممکن است قیام اقتصادی باشد در مبارزه با فقر، قیام نظامی باشد در مبارزه با استعمار و استثمار، یا قیام فرهنگی [جنگ نرم] باشد. روی هم رفته، یک بسیجی واقعی اول باید در اثر آگاهی، بیدار شود.

«س» بسیج را می‌توانیم بطور خیلی سلیقه ای، سازماندهی اسم بگذاریم؛ یعنی هیچ تشکیلات و تشکل و هیچ انگیزه و بیداری در عالم، بدون سازماندهی جواب نمی‌دهد.
سازماندهی یعنی متمرکز کردن نیروها در جهت یک هدف، و نگه داشتن این قوا در کنار هم. این هم آوایی و هم‌نوایی در این قوا باعث می‌شود ضربه‌هایی که زده می‌شود متمرکز تر و موثرتر باشد. لذا دومین وظیفه ی بسیجی این است که در سازماندهی قرار بگیرد و در این سازماندهی فقط نقش خودش را بازی کند. یک بازیکن خوب فوتبال که بهترین پستش دفاع است، ممکن است بتواند نقش یک فوروارد را هم بازی کند؛ اما اگر پست خودش را رها کند و به نقش دیگری بپردازد، سازماندهی این تیم را به هم می‌ریزد.

در بحث بسیج، چه در جنگ نرم و چه در جنگ سخت، سازماندهی دومین مطلب مهم است؛ چه کسی به درد کجا می‌خورد و در چه زمانی چه کار باید بکند. یک بچه حزب‌اللهی حتی با انگیزه بالا، نمی‌تواند بسیجی خوبی باشد، مگر اینکه در یک سازمان قرار بگیرد.

«ی» بسیج را یاری‌گری نام می‌گذاریم؛ یعنی بسیجی خودش فرمانده نیست، بلکه ولایت را و خدا را یاری می‌کند. در حقیقت یعنی در پناه یک فرمانده قرار گرفتن. بسیجی یعنی یاری‌گر، نه تصمیم گیرنده و عامل. زمانی که به او بگویند بجنگ، بدون چون و چرا می‌جنگد و وقتی هم بگویند جنگ تمام است، چون و چرا نمی‌کند.

مرحوم شهید کاوه، زمانی در لشگر ویژه شهدا در کردستان فرمانده ما بود. ایشان در بحث سازماندهی و اطاعت آدم بسیار عجیبی بود. یک دفعه شب و نصفه‌شب بالای سر گردان بود. به فرمانده گردان می گفت کنار بایست، می خواهم نیروهایت را چک کنم. وسط ستون‌ها می‌گشت، به یک نفر می‌گفت نفر جلویی‌ات چه کسی است؟ نفر پشت سری‌ات چه کسی است؟ اسم ببر! اگر نمی‌دانست، تنبیه‌اش می‌کرد. می‌گفت چگونه ممکن است در سازمانی قرار بگیری که ندانی عقب و جلویت چه خبر است!
آن زمان در کردستان، زمانی که ستون در کنار کوه حرکت می‌کرد، کومله‌ای در تاریکی شب می آمد و از غفلت یک بسیجی که یک لحظه جلویش را ندیده، استفاده می‌کرد و خیلی آرام وارد صف می‌شد. در آن تاریکی و ظلماتی که ما فقط کوله‌پشتی نفر جلویی را می‌دیدیم، خیلی آرام عقبه‌ی گردان را به یک مسیر دیگر می برد؛ جلو به یک مسیر می‌رفت، عقب به یک مسیر دیگر. اینگونه کمین می‌زدند.
بسیجی، سازماندهی‌شده‌ی یاری‌گر است. اطاعت محض. زمانی که فرماندهی در بسیج دستور می‌دهد، اعمال سلیقه‌های شخصی، دقیقا آفتی است بسیج را تبدیل به نهادهایی می‌کند که در طول تاریخ اسلام تشکیل شدند و پوسیدند و از هم پاشیدند.
با اینکه فرماندهان زمان جنگ، امام نبودند، معصوم هم نبودند، اما هرچه که یک فرمانده‌ی دسته می‌گفت، کل دسته رعایت می‌کردند؛ ولو اشتباه باشد! می‌گفتند فرمانده دسته کسی است که از هر 10 صحبتش، 7 تایش حتما درست است. 3 تای غلط را هم باید رعایت کنی بخاطر آن 7 تای درست.
یاری‌گری - و نه فرماندهی‌گری - وظیفه‌ی سوم یک بسیجی واقعی است.

«ج» بسیج را حمل بر جهاد می‌کنیم؛ و جهاد دو بُعد دارد. اگر بسیجی فقط به یک بُعد بپردازد، یعنی جهاد نظامی و جنگ نرم و سخت، حرکت با این یک بال به زمینش می‌زند.
جهاد در دین مبارک اسلام تعریف شده :
1. جهاد در جنگ سخت و نیمه سخت و نرم
2. جهاد با نفس

آیت الله مظاهری حفظه الله تعالی، 4 جلد جهاد با نفس کار کرده اند که در آن زمان بچه‌های جبهه آن را پاره کرده بودند از بس خوانده بودند! و همینطور کتاب روش‌های کنترل غرایز ایشان.
بسیجی‌ای که فکر کند وظیفه اش فقط جهاد در جنگ است، بسیجی نمی‌ماند. بال ِ جهاد با نفس، باید به اندازه بال جهاد نظامی قوی باشد. این دو باید با هم حرکت کنند. ما سوپرمن و آرنولد نمی‌خواهیم! نظامی‌گری ما با نظامی‌گری غربی‌ها خیلی فرق دارد. دلیل اینکه بچه‌های جنگ توانستند بسیجی واقعی باشند، این بود که هم‌پای مباحث نظامی، بطور جدی به مباحث مبارزه با نفس و مباحث اخلاقی پرداختند.

تأکیدی که همیشه داشته ایم این است که در هر جبهه ای می‌خواهید فعالیت کنید، امام حسین ات هم باید به همان اندازه پررنگ باشد. نماز و مبارزه با نفس و هیئت ات باید به همان اندازه پررنگ باشد.
ان‌شاءالله بسیجی بمانیم و بمیریم؛ که حضرت امام (ره) فرمود خدایا ما را با بسیجیان محشور کن سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی‌نژاد

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


جالبه…………………

مرد را به عقلش بنگر نه به ثروتش؛
زن رابه وفایش نه به جمالش؛
دوست رابه محبتش نه به کلامش؛
عاشق رابه صبرش نه به ادعایش؛
مال رابه برکتش نه به مقدارش؛
خانه رابه آرامشش نه به بزرگيش؛
شخص رابه انسانیتش نه به ظاهرش؛
سخن رابه معنایش نه به گوینده اش؛
و دل رابه پاکیش نه به صاحبش!


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »

اين دوازده جمله را حتماً بخوانيد از من یادگاری تقدیم شما .

۱_یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه

۲_یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني

۳_یادت باشه خدا هميشه مواظبته

۴_يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري ….

۵_منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش …اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند

۶_زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند
مراقب حرفهايمان باشيم .

۷_گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد

۸_آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين

۹_زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم

۱۰_دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند…

۱۱_هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست…
اگر باشي ..

۱۲_ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست …


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


آیا شمر را می شناسید؟

کسی که 16 بار با پای پیاده به مکه رفت آخر، سر از گودال قتلگاه در آورد.

براستی امام حسین را چه کسی به شهادت رساند و چه خصوصیاتی داشت؟ فردی که 16 بار پای پیاده به حج رفت!

شمر بن ذی الجوشن از فرماندهان سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت.

این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده اید، یک نفر به شما هم بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه خدا آماده است. آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئنا می گویید: نه!

شما چقدر شمر را می شناسید؟

اما اگر به این سفر سه و چهار ماه که زخم خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد. یک بار بروید بار دیگر به شما بگویند نمی روید. این آقایی که ما صحبتش را می کنیم شمر شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛
شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.تعدادی از این افراد با پیغمبر ص هم دیده شده اند.
وقتی امام حسین به کربلا وارد شد بعضی از این افراد را صدا زد و فرمود:
« مگر شما پیغمبر را ندیدید؟» الان این افرادی که پیغمبر را دیده بودند و رو به سوی قبله نماز می خواندند، رو در روی امام ایستاده اند. امروز من در کتاب تاریخ مسعودی می خواندم که در کربلا هر روز 20000 نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.

در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست!

و حبیب به آن ها می گوید:

« نماز شما قبول است؟! » درگیری می شود .حبیب به شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.

چه خصوصیاتی باعث شکل گیری شخصیت های منفی می شود؟ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟ این مسئله نیاز به تحلیل و بررسی دارد.

این هشدار و اندازه ای برای امروز و فردای ما.شمر با سه ویژگی، شمر شد.

شما چقدر شمر را می شناسید؟

1.اولین خصوصیت شمر این بود

که می‌گفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد.

آیا غذا برای شما اولین مسئله زندگی است؟ در خانواده های ما وقتی که شام را خوردند به فکر ناهار فردا هستند.

دعوای شکم دعوای مسخره ای است که همه ی ما با آن درگیر هستیم. فکرش را بکنید اختلاف همه غذاها ی عالم خیلی کم است. خدا حفظ کند عالمب را می گفت:

«فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.» وقتی از این فاصله گذشت دیگر باهم فرقی ندارند.

می خواهد چلو کباب و پیتزا باشد یا نان و ماست. همه ی دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است.

شمر نتوانست دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند.

حضرت علی علیه السلام یک بار اراده کرد جگر بخورد گفت هفته بعد، هفته بعد، هفته بعد افتاد ماه بعد، یک سال این خوردن جگر را به تأ خیر انداخت. بعد از یک سال جگر تهیه کرد. دود جگر کباب کرده از دیوار خانه بیرون رفت.

شما چقدر شمر را می شناسید؟

در زدند کسی گفت: خوش به حال شما که بوی این غذا از خانه تان بلند است من چند ماهی است از این غذا نخورده ام، حضرت فرمودند: « این غذا را به او بدهید » دوستی می گفت: مولا علی علیه السلام مسئله ی شکم را برای خود حل کرده بود و می توانست از غذایش بگذرد ولی شمر نتوانست مسئله غذا را برای خود حل کند.

شمر عبدالبطن یعنی اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.

یک روز بهلول از راهی می گذشت.

هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصیحتی نمی کنی؟ می خواست او را دست بیندازد بهلول گفت: حوصله نصیحت ندارم. اما می توانم سوالی از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر می خواستی غذا بخوری و غذا را در دهانت گذاشتی و هر کاری کردی غذا پایین نرفت چه کار می کنی؟ حاضری چقدر از ثروتت را بدهی؟ هارون کمی فکر کرد و گفت: نیمی از ثروتم را می دهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوری دیگر مطرح می کنم.

اگر غذا پایین رفت ولی هر کاری کردی نتوانستی آن را دفع کنی چه می کنی؟ گفت معلوم است می میرم.

نصف ثروتم را می دهم تا رهایی پیدا کنم. بهلول گفت: می بینی همه دعوا سر یک روده و یک فرو دادن و پس دادن است،توجه به همین ریزه کاری ها ما را از گناه و عصیان باز می دارد.

از امام پرسیدند: تقوا چیست؟ فرمود: وقتی در بیابان راه می روی سعی می کنی خارهای ریز در پایت نرود یا خارهای درشت؟ اگر عاقل باشید هر دو. تقوا این است یعنی نه مرتکب گناه کوچک شوی و نه بزرگ. چرا که گناهان ریز، زمینه ارتکاب گناهان بزرگ است.

2. نکته ی دوم که در شخصیت شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت و به خاطر همین مسئله است که به کربلا آمد.شمر نزد عبید الله بن زیاد نشسته بود که نامه ایی از عمر بن سعد به عبیدالله رسید. عمربن سعد نوشته بود: ای امیر من با حسین مذاکره کردم. حسین دو پیشنهاد دارد :

1- به مکه و مدینه برگردد.

2- اگر اجازه بدهی به هر سرزمینی بخواهد برود.عمر بن سعد نمی خواست جنگی صورت بگیرد و در آغاز دوست نداشت امام حسین کشته شود. اما در ادامه برای جنایت آماده شد.عبید الله می گفت: بد نیست اگر این طوری شود مسائل ما حل می شود. همان جا شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد و گفت: الان فرصت بسیار خوبی است و حسین در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش می کند در حالی که حسین در هفتاد کیلو متری ما اردو زده است و به راحتی می توانیم او را در پنجه خود بگیریم. اگر برگردد در مکه و مدینه قدرتی برهم می زند و دیگر هیچ کس نمی تواند با او درگیر شود.

ابن زیاد گفت: خوب گفتی. الان چنگال هایمان در گلویش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت: من می روم اما اگر عمربن سعد نپذیرفت که من بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟ و خود فرمانده لشگر شوم؟ ابن زیاد گفت: این کار را بکن.شمر آدمی است که مدام از این و آن می گوید. او یک روح شقاوت پیشه دارد.

خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما می آید و خبری را به ما می گوید ما می گوییم راست می گویی؟ این کار باعث تشویق طرف مقابل می شود و این عامل باب غیبت را می گشاید.

3. قرآن مجازات بد کاران را مشخص کرده ولی بد ترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد می کنند. سرزنش می کنند و می شکنند. و این خصوصیت متأسفانه در دنیا به اندازه ی ایران نیست.

من کشور های دیگر را هم دیده ام اما هیچ کشوری لطیفه ساز تر از ایران نیست. هر چیزی را بهانه ی دست انداختن می کنند.در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف های آزار دهنده ای به ابا عبدالله علیه السلام زد.

این سه خصوصیت از جانباز امیر المومنین علی علیه السلام شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.

منبع: منتهی الامال اثری از شیخ عباس قمی /تتمه المنتهی اثری از تاریخ طبری

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم یک سؤال اساسی و یک جواب منطقی …بسیار زیبا

سؤال :
از عالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟

پاسخ :

نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:
1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!

2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی،
ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!

3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!

4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!

5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،
در نظر دیگران خوار می گردی.!

6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود،
ایمانت ضعیف می شود.!

7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی،
دچار گناه میشوی.!

لذا اسلام در یک کلمه می گوید :

“"نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار"”


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


نکته بسیار زیبا از عارف بالله آیت اله بهجت رحمه الله علیه

در روز قیامت ما سنگ قبر نداریم،شناسنامه نداریم،اسم مردم ،سن مردم،عناوین مردم ،پست مردم ،مقام مردم و منصب مردم و اینکه آیت الله باشند یا نباشند ،وزیر باشند یا نباشند ،فقیر باشند یا نباشند،ثروتمند باشند یا نباشند،قدرت داشته باشند و یا نداشته باشند و … اینها نیست،اینها اصلا ملاک نیست.

اول از همه می گویند آنهایی که پدر و مادرشان از آنها راضی هستند ،دستها بالا،اینها بروند بهشت!

دوم آنهایی که در طول عمر خود،به مردم منفعت رسانده اند و مردم از آنها راضی هستند و مردم از آنها منفعت دیده اند بروند بهشت!

سوم آنهایی که در طول عمر خود یک یا حسین شهید گفته اند دستها بالا ،اینها بروند بهشت!

چهارم آنهایی که یک قطره اشک برای فاطمه زهرا سلام الله علیها ما ریخته اند دستها بالا،اینها بروند بهشت و بهشت جای این آدمهاست!

بعد ملائکه به حرف در می آیند که خدایا ،ای خدای مهربان پس این شهدا و رزمندگان ،اینها چطور؟اینها به بهشت نروند ؟!

خداوند می فرماید مقام و منزلت اینها قابل مقایسه نیست و احترام و عزت اینها خیلی مهم است .با اینها بایستی معاله کنیم.با اینها بایستی صحبت کنیم،کجا خوششان می آید و کجای بهشت می خواهند بروند.احترام اینها به خاطر عملکرد خوب اینها قابل مقایسه نیست.مقام و منزلت اینها که قبلا گفته بودم خیلی بالاست.بایستی معامله کنیم .رضایت اینها را بایستی جلب کنیم.

در پایان این جلسه این عارف بزرگ دعا فرمودند که:

خدایا ،ای خدای مهربان ،آقای خمینی (ره)را با خوبان خود محشور فرما که با حضور خود آمار بهشتیها را زیاد کرد.

از نظام جمهوری اسلامی خیلی ها بهشتی می شوند و اینها به پاس برکت یکی از خوبان خدا یعنی آقای خمینی (ره)می باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »


خواهشا این داستان رو تا آخر بخوان………….

مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت
ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .
اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .
دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، و
فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید
آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما،
گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و
غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما
آنرا فروختی،سپس گوسفند را
فدای تو کرد آن را هم فروختی ،
پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!!


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 آذر 1394نظر دهید »

1175سال است که مردی منتظر ۳۱۳ مرد است آری چقدر مرد شدن زمان میبرد!
هر روز به خود میگوییم که آیا دیر نشده؟باید گفت که آری دیر شده ولی رمز ظهور ماه ترک گناه و یکدلی و دعای ماست.
اقای ثانیه ها!
ایا از سر زمین یاس ها آمده ای که عطر نفس هایت از فر سنگها جانمان را می نوازد؟!
یا از سر زمین آیینه ها امده ای که صداقت در کلامت موج می زند…؟!
آقا جمعه هاکه می شود بعد از نماز صبح به خدا التماس می کنم که امروز پایان این انتظار باشداما غروب باز با زیارت آل یاسین باید انتظار جمعه ای دیگر را بکشم مولای من بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود .

می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟  از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 6 آذر 1394نظر دهید »

دوستت دارم،فقط همین …

مردان زمانه رنگ معرفت گم کرده اند ! نمی آیی ؟

شعر مردمان واژگون شده ! اینجا باید تا توانی دلی بشکنی تا رفیق راهت شوند !

آقا جان هنوز عده ای نامت را به یاد دارند … هنوز هم هستند ساده دلانی که دلخوشی عصر های جمعه شان نوشتن ساده دلی هاییست که لغت به لغتش انتظار تو را فریاد بزند و غربت دل انان را !

اقا جان شرمنده ی رخت … انقدر آواز دلتنگی سر دادیم که نامردمان سوز دلمان را لالایی خواندند و چشم دلشان به خواب غفلت بسته شد …

انگشت حقارت سمت ما گرفته اند … میگویند اگر راست می گویی زین چه سبب نگاه ملتمست بی پاسخ مانده … می گویند کدام مهدی ! میگویند … میگویند … شرمنده اقا ولی میگویند … افسانه ای … ! ..

دردم این نیست که سفیهم خوانند مولا جان ، تمام این طعنه و کنایه ها فدای سرت گل زهرا … آن که روزگار سرگرم سنگ و خاشاکش ساخته چه داند که گوهر چیست !

یاابن الحسن … دوستت دارم … همین اقا جان … همین …

تمام ذرات وجودم حقیقتت را فریاد می زند بگذار نامردمان هر چه می خواهند بگویند ! بگذار طردم کنند و تبعید کوه و بیابان … انکه دلش به عشق تو سبز است را از حرارت کویر چه باک …

ای غریب یابن الغریب یابن الغریب یابن الغریب …….. بار دل سنگین است … کی توان با چند لغت بار سنگین بر زمین گذاردن ….

این جمعه هم دارد می گذرد ………. و تو هم چنان دلت از جور شیعه شکسته و شکسته تر …. و منتظر رو سیاه در حسرت دولتت پیرتر و پیرتر ….

دوستت دارم …

غروب جمعه شد و غزل حافظ آرامه ی دل حیران :

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور …


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 6 آذر 1394نظر دهید »

خداوند متعال، رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)او را برای اهل عالم، به ویژه پیروانشان، به عنوان الگو آفریده است. مسلمانان جهان وظیفه دارند در تمام شئونات زندگی اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و غیره به آنان اقتدانمایند .یکی از نکات قابل توجّه در سیره پیشوایان معصوم(ع)نحوه رفتار آنان باخانواده است. در این نوشتار مختصر برآنیم تا با مراجعه در منابع تاریخی به گوشه هایی از سیره اخلاقی امام حسین(ع)در خانواده بپردازیم؛ هر چند بهخاطر طبیعت موضوع و نیز شرایط اجتماعی، حجم شواهد و مواردِ بر جای
مانده در تاریخ، در این خصوص فراوان نیست؛ همین اندک نیز بسیار ارزشمند و گویاست .
احترام به همسر
احترام به همسر از عواملی است که در تربیت فرزندان، تأثیر فراوانی دارد.مادری که در خانه، عزیز باشد و مورد تکریم شوهرش قرار گیرد، با روحی سرشار از عاطفه و آرامش و احساسِ شخصیت، فرزندان را تربیت خواهد نمود.به عکس اگر همسر در خانه مورد آزار و اذیت روحی و جسمی قرار گیرد وشخصیتش در خانه و پیش فرزندان تحقیر شود، بدیهی است که از روان سالمی برخوردار نخواهد بود و در نتیجه، آرامش خود را از دست داده واضطراب و نگرانیِ او در فرزندان نیز تأثیر خواهد گذاشت .انسان در دوران زندگی با حوادث و مسائلی روبه رو می شود که او را نگران ومتأثر می سازد. فردی که احساس کند از طرف دیگران مورد ستم واقع شده،اگر برای رسیدن به حقّ خود تلاش کند و نتواند به آن برسد، دچار نگرانی خواهد شد . حال اگر برای زن یا شوهر چنین مشکلی پیش آید و با حالت تأثروارد خانه شود، ممکن است گلایه کرده و از همسر انتظار داشته باشد که در
این شرایط به او کمک کند و از او دفاع نماید. و در نتیجه، هرگونه تصوّرِکوتاهی را در این رابطه دور از انتظار می داند .همسر در این حالت های ویژه، باید سعی کند با مهربانی، احترام و دلجویی چنان رفتار کند که از اندوه و تأثر او بکاهد. در چنین شرایطی، سخنان منطقی و محترمانه همسر می تواند اثبات نماید که: من در دفاع از حقّ تو کوتاهی نکرده ام و آنچه مصلحت بوده و توان داشتم انجام داده ام . حضرت زهرا(س)( پس از رحلت رسول مکرّم اسلام(ص ) وقتی فدک را به ناحق از او گرفتند، برای دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن حقّش، نزد خلیفه وقت
رفت؛ امّا با ارائه استدلال های منطقی، موفّق نشد حقّ خود را بستاند، بنابراین با ناراحتی و تأثر شدید وارد منزل شد و اظهار ناراحتی نمود، شوهرش، علی(ع) را مورد خطاب قرار داد و گفت :… هیچ کس از من دفاع نکرد و از ظلم آنها جلوگیری ننمود، خشمگین ازخانه بیرون رفتم و پریشان و با شکست و افسردگی بازگشتم، و تو این گونه پریشان نشسته ای! تو همان بودی که گرگان عرب را صید می کردی و اکنون زمین گیر شده ای! یا علی! نه گویندگان را مانع هستی و نه یاوه گویان را دافع ! اختیار از کفم رفته،… از این که با تو این گونه سخن می گویم، نزد خدا عذر می خواهم، خواه مرا یاری کنی، یا واگذاری! ای وای بر من در هر پگاه که تکیه گاهم از کف بیرون رفت و بازویم بی رمق گشت .علی(ع) با لحنی محترمانه همسر مهربانش را دلداری داد و فرمود :ویل و وای بر تو مباد؛ بلکه وای بر دشمنان تو باد! ای دختر برگزیده خدا ویادگار نبوّت، از اندوه و غصّه دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه سستی نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم .حضرت علی ( ع) آن چنان باخونسردی، متانت، دلجویی و احترام در برابرناراحتی و شکوِه حضرت زهرا(س) برخورد می نماید، که حضرت فاطمه(س )آرام می گیرد و می فرماید :خداوند مرا کفایت می کند. و بدین گونه کار آنها را به خدا وامی گذارد و
ساکت می شودعلی(ع ) همواره مواظب بود که از حزن و اندوه زهرا(س)که بعد از پدربزرگوارش بسیار زیاد شده بود، بکاهد. زهرا(س) به پدرش، پیامبر(ص) علاقه زیادی داشت . حضرت می فرمود: پیراهن پدرم را به من بدهید. و چون پیراهن را می گرفت، آنقدر آن را می بویید تا بیهوش می شد .علی(ع) می فرماید: پیامبر(ص ) را در پیراهنش غسل دادم و چون وضع زهرا(س)را مشاهده کردم که با بوییدن آن پیراهن بیهوش می شود، آن را
پنهان نمودم حضرت علی (ع) درباره چگونگی برخورد با همسرش می فرماید :به خدا سوگند! هرگز کاری نکردم که فاطمه خشمگین شود و او را به هیچ کاری مجبور نکردم…، او نیز هرگز مرا خشمگین نکرد و برخلاف میل باطنی من، قدمی برنداشت.در تاریخ می خوانیم: روز عاشورا هنگامی که هلال بن نافع عازم میدان جنگ
بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدّت می گریست . امام حسین(ع) متوجّه آن زوج جوان گردیده و به هلال فرمود : إنَّّ أهلک لایطیبُ لَّها فِراقُکَّ، فَّلَّو رأیتَّ أن تَّختارَّ سُرُورَّها علَّی البَّراز همسرت جدایی تو را نمی پسندد، تو آزادی و می توانی خشنودی او را بر مبارزه با شمشیرها مقدم بداری .آن امام همام بالاترین حدّ تکریم را نسبت به فرزند و همسر داشت. حتی آنان را مورد عنایت خاصّ خود قرار داد و آنان نیز علاقه وافری نسبت به حضرتش ابراز می داشتند و آنان نیز علاقه وافری نسبت به حضرتش ابراز می داشتند .مثلاً رباب علاقه وافری به امام حسین(ع)داشت. او در سفر کربلا همراه امام بود و پس از شهادت آن حضرت نیز وفاداریش را به زبان شعر، و نیز در عمل،نشان داد .دو مرثیه از رباب در دسترس، قرار دارد که هر دو دارای معانی بسیار زیبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت نشان می دهد :ترجمه آن چنین است: آن پرتوی که دیگران از درخشش آن بهره می بردند،در کربلا کشته شده و غیر مدفون رها شده است .ای فرزند پیامبر(ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت میزان تو را از هر زیانی به دور دارد . تو آن چنان کوه محکمی بوده که من بدان پناه می بردم و تو با رحمت و ازسر دینداری با ما همنشینی داشتی .دیگر چه کسی برای یتیمان و فقیران، مانده؟ و چه کسی است که مسکینان بدو پناه برده و او بی نیازشان سازد؟به خدا قسم! دیگر سایه ای بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک،پنهان شوم.رباب در بخشی از این اشعارش ارتباط عمیق خود را با امام حسین(ع) تصویر
می کند؛ امام چون کوهی است که پناهگاه آرام بخش رباب بوده و آن حضرت نیز با کمال ملاطفت و از سر دینداری با وی برخورد داشته است .


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 6 آذر 1394نظر دهید »

ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم

واسه قبولی دعام بازم پیش تو رو زدم

من می دونم چه كاره ام، من می دونم كه روسیام

امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام

حاجت اوّلم اینه: خدا آقامو برسون

دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحب زمون

یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟

توی همین آدم بدا، حسابِ عاشقا جداس

آره درسته آخدا، عاشق گُنا نمی كنه

اما آقام مهربونه، منو رها نمی كنه

با اینكه من گنهكارم، می دونه كه دوسش دارم

آقای من خوب می دونه كسی رو جز اون ندارم

بدونِ یار مهربون، زندگیمون حروم می شه

می دونم آخرش میاد، غصه هامون تموم می شه

حاجت دوّمم چیه؟ منو ببر به كربلا

یا كه براتمو بده، بازم برم امام رضا

شب های جمعه همیشه زودی دلم پر می گیره

با ذكر یا كرب و بلا زندگی از سر می گیره

یاد اباالفضل می كنه، كنار نهر علقمه

یاد همون سرداری كه گرفته بوی فاطمه

یاد خیام بی عمو، اشك چشای بچه ها

كه نا امیدن و می گن: عمو بیا عمو بیا

بارون می باره از چشام به یاد عمّه ای غریب

به یاد اون خانمی كه به لب داره أمَّن یجیب

می گه الهی بمیرم حسین من یار نداره

می مُردم و نمی دیدم كه اون علمدار نداره

می گذره و میاد همون لحظه كه بین دشمنا

تنها می شه برادرش، ای وای سرش می شه جدا

میاد میون گودی و می بوسه رگ های داداش

تا سَرُو بالا می كنه، به نیزه می افته نگاش

آقام غریب رو نیزه ها آیه ی قرآن می خونه

یه شب میاد با دخترش می شینه كنج ویرونه

دختر می گه بابا دلم تنگ شده بود برا نگات

بابا می گه كه دخترم: فدای لرزش صدات

دخترمی گه بابا ببین به زخم دل نمك زدن

رو نیزه ها خودت دیدی چطور منو كتك زدن

می گه بابا ببین شدم شبیه زهرا مادرت

تو این شبا خیلی زیاد زحمت دادم به خواهرت

دامنِ من آتیش گرفت، موی سرم سفید شده

خواب می دیدم دیشب كه باز یه فاطمه شهید شده

خدا به آبروی اون شهید دشت كربلا

به حق شاه تشنه لب، حاجتامونو كن روا

تو یاری كن رهبرمون، شفا بده مریضامون

سایبونِ رحمتتو خودت نگهدار برامون

بازم ببخش گناهمو، به حق آسمونیات

تا به ابد من می مونم، (اسیرِ) مهربونیات


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

شب جمعه است…هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم

ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم

سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم

دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم

به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم

“وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم”

جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم… می میرم!

شعرهایم همگی درد فراق است… ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود …
کی میاد به درد من دوا بده
مریضی دلمو شفا بده

کی میاد بفهمه راز دلمو
کی میاد آسون کنه مشکلمو

کی میاد حرف دلم رو گوش کنه
آتیش درونمو خاموش کنه

کی میاد یه شب بریم تو بیابون
اونجا نعره بزنیم آی خدا جون

آخدا تو مهربونی می دونم
دردامو تو خوب می دونی میدونم

آخدا کریمیت و نشون بده
به من بی کس و کار امون بده

نا که من هم از گناه خسته بشم
چون سگی در خونت بسته بشم

آخدا کریمی کن منم ببر
آخدا سوا نکن در هم بخر

چه طوری دلت میاد ردم کنی
دست رد به روی سینم بزنی

آخدا بسه دیگه این زندگی
زندگی نگو، بگو شرمندگی

بسه آزار دل صاحب زمان
روز و شب نداره از دستم امان

منو بهر مردنم آماده کن
آخدا جون دادنم رو ساده کن


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

به خاطر زینب(س)  ((يا ايها العزيز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الكيل وتصدق علينا ان اللة يجزي المتصدقين))
یا این دل شکسته ی ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن
یا ذوالفقار حضرت مولا،بیا و بعد
دل های شیعه را پر از حس غرور کن
با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
از کوچه های سینه زنی مان عبور کن
امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
امشب بساط گریه ما را تو جور کن
یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان
یا خاطرات عمه تان را مرور کن
هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو
هم یادی از مصیبت سرخ تنور کن


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

شکسته است

((يا ايها العزيز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الكيل وتصدق علينا ان اللة يجزي المتصدقين))
دلم دوباره خبر میدهد ظهور تو را
بدون فاصله حس می کنم حضور تو را
به من مگو که نرفته چگونه برگردد
مسیر جاده خبر میدهد عبور تو را
کدام آینه در این زمانه ناقص نیست؟
که خوب جلوه دهد انعکاس نور تو را
شبی به سینه ی طوفانی ام به صید بیا
مگر که لمس کنم رشته های تور تو را
من از زیارت ناحیه خوب دانستم
شکسته است کسی شیشه ی غرور تو را

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

به جرم عشق تو

((يا ايها العزيز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الكيل وتصدق علينا ان اللة يجزي المتصدقين))

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست

چنین که یخ زده تقویم ها هر روز

هزار بار بیاید بهار کافی نیست

به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند

برای کشتن حلاج دار کافی نیست

گل سپیده به دشت سپید می روید

سپید بختی این روزگار کافی نیست

خودت بخواه که این روزگار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

ثواب زیارت امام حسین (ع) در شب جمعه از زبان امام مهدی(عج)
راستي چقدر دلنشين است که صاحب الامر و الزمان و منتقم خون پاک و مقدس حضرت حسين بن علي (ع) بدينگونه از زيارت جدش امام حسين (ع) سخن گفته و چنين نويد روح افزا و نشاط انگيزي را به زائران حسين (ع) مي دهد.
 از جمله مطالبي که درباره زيارت حضرت سيدالشهداء امام حسين (ع) رسيده مطلبي است که در داستان تشرّف حاج علي بغدادي (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (ع) نقل شده و آن قسمت اين است که مي گويد به آن حضرت عرض کردم: «مولاي ما! روضه خوانان حسين (ع) حديثي را نقل مي کنند که مردي در عالم رؤيا هودجي را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کساني در اين هودج نشسته اند؟

پاسخ داده شد: حضرت زهرا (ع) و خديجه کبري (ع) پرسيد: به کجا مي روند؟ جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان براي زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، مي روند و نيز ديد که از هودج، رقعه هايي مي ريزد و در آن مکتوب است: «براي زيارت کننده حسين (ع) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است.»

اکنون آيا اين حديث صحيح است؟» حضرت فرمود: «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِي لَيلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه؛ يعني، آري زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.»(بحار الانوار ، ج 53 ، ص 315)

چنانکه مي نگريد حضرت ولي عصر (ع) سخن قاريان تعزيه امام حسين (ع) و حديثي را که آنان درباره زيارت حضرت سيدالشهدا مي خوانده اند، تصديق و تقرير کرده و خود نيز بطور قطعي تصريح فرموده اند که زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، امان آدمي از آتش قهر الهي در روز قيامت خواهد بود.

راستي چقدر دلنشين است که صاحب الامر و الزمان و منتقم خون پاک و مقدس حضرت حسين بن علي (ع) بدينگونه از زيارت جدش امام حسين (ع) سخن گفته و چنين نويد روح افزا و نشاط انگيزي را به زائران حسين (ع) مي دهد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

اخلاق خانوادگی
رفتار امام حسین علیه السلام با خانواده
سیره ائمه معصومین(ع) در زندگی اجتماعی و همچنین رفتار خانوادگی آنان برای همه شیعیان الگویی است که در سبک زندگی امروزی کاربردهای بسیاری دارد . امام حسین،برای زنده نگهداشتن اسلام و آموزههای دینی، بزرگترین درس آزادگی و عزت را به جهانیان و آزادگان جهان داد سیره ائمه معصومین در زندگی اجتماعی و همچنین رفتار خانوادگی آنان برای همه شیعیان الگویی است که در سبک زندگی امروزی کاربردهای بسیاری دارد و اگرچه از سیره سیدالشهدا بیشتر به حوادث سالهای آخر زندگی آن حضرت بهویژه قیام کربلا و رشادتهای روز عاشورا توجه داریم اما سیره اخلاق خانوادگی سیدالشهدا نیز بهترین مشق زندگی و الگوی اخلاقی شیعیان است . آن امام همام بالاترین حد تکریم را نسبت به فرزند و همسر داشت. حتی آنان را مورد عنایت خاص خود قرار داد و آنان نیز علاقه زیادی به حضرتش داشتند . مثلاً بانو رباب علاقه وافری به امام حسین (ع) داشت. او در سفر کربلا همراه امام بود و پس از شهادت آن حضرت نیز وفاداریش را به زبان شعر و نیزدر عمل، نشان داد .دو مرثیه از رباب وجود دارد که هر دو دارای معانی بسیار زیبا بوده و خلوص وارادت رباب را نسبت به آن حضرت نشان میدهد. ترجمه یکی از این مراثی چنین است :« آن پرتوی که دیگران از درخشش آن بهره میبردند، در کربلا کشته شده وغیرمدفون رها شده است. ای فرزند پیامبر(ص)، خدا از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت میزان تو را از هر زیانی به دور دارد . تو آنچنان کوه محکمی بودی که من بدان پناه میبردم و تو با رحمت و از سر دینداری با ما همنشینی داشتی . دیگر چه کسی برای یتیمان و فقیران مانده؟ و چه کسی است که مسکینان بدو پناه برده و او بینیازشان سازد؟ به خدا قسم! دیگر سایهای بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک، پنهان شوم .» رباب در بخشی از این اشعارش ارتباط عمیق خود را با امام حسین(ع) تصویر میکند؛ امام چون کوهی است که پناهگاه آرامبخش رباب بوده و آن حضرت نیز با کمال ملاطفت و از سر دینداری با وی برخورد داشته است .از این روایات و نظایر آن، بهخوبی استفاده میشود که امام حسین (ع) و سائر ائمه اطهار به حس زیبایی دوستی همسر خود احترام میگذاشتند و امکانات لازم را در حد متعارف آن زمان، برای آنها فراهم مینمودند . امام حسین (ع) به خواست، علاقه و حس زیبایی دوستی همسرش، توجه خاصی مینمود و برخی اوقات به همین خاطر با انتقادات اصحاب و دوستان خود روبهرو میشد؛ ولی به خواست طبیعی و مشروع همسر خویش احترام میگذاشت . جابر از امام باقر (ع) نقل میکند: عدهای بر امام حسین (ع) وارد شدند؛ ناگاه فرشهای گرانقیمت و پشتیهای فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و « نمودند. عرض کردند یعنی وجود این وسایل در » چیزهایی مشاهده میکنیم که ناخوشایند ماست منزل آن حضرت را نمیپسندند . حضرت فرمود: ازازدواج، مهریه زنان را پرداخت میکنیم و آنها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری میکنند. هیچیک از وسایلی که مشاهده نمودید  از آن ما نیست . آیا خرید جواهرات « : در روایت دیگر نقل شده که از امام صادق (ع) سؤال شد حضرت فرمود علی بن الحسین (ع)برای »؟ برای زینت بچه ها درست است بچه ها و همسرانش زیورآلات از نوع طلا و نقره تهیه میکرد و آنها را با آن زیورها میآراست .از این روایات و نظایر آن، بهخوبی استفاده میشود که امام حسین (ع) و سائرائمه اطهار به حس زیبایی دوستی همسر خود احترام میگذاشتند و امکانات لازم را در حد متعارف آن زمان، برای آنها فراهم مینمودند .یکی از خصلتهای پسندیده، غیرت است. غیرت، به معنای آن است که سرشت و طبیعت انسان از اینکه غیر خودش در یک امر موردعلاقهاش با او مشارکت داشته باشد نفرت داشته باشد .انسان غیور، نمیتواند تحمل کند که دیگران با نگاههای ناپاک یا انگیزههای فاسد، به همسر و بستگان او نزدیک شوند و قصد سوء داشته باشند .گاهی هم غیرت دینی سبب میشود که انسان از هر نوع سوءقصد و هجوم مخالفان به دین و ارزشهای مقدس و معتقدات دینی برآشوبد و عکسالعمل نشان دهد و در دفع تعرض بکوشد . پیامبر اکرم(ص) فرموده است غیرت از ایمان است. غیرت، نشانه ارزشمندی شخصیت یک انسان محسوب میشود . بنیهاشم، غیرتمندان روزگار خویش بودند و برای عترت پیامبر حرمتی فوقالعاده قائل بودند. جوانان بنیهاشم نیز پیوسته اهلبیت امام حسین (ع)رادر طول سفر به کربلا، محافظت میکردند. شبها نیز با حراست این جوانان، بهویژه قمر بنیهاشم، زنان حرم آسوده و بیهراس میخفتند . غیرت در دریای پهناور وجود اباعبدالله موج میزد و به همه آموخت که نگهبانان دین و ناموس خود باشند و بیشترین حساسیت را در دفاع و صیانت از آنها داشته باشند. او تا آخریننفس از عقیده اسلامی خود دفاع کرد و بر محو باطل پافشاری نمود. او که سرآمد غیرتمندان عالم است در رجز حماسی خویش در روز عاشورا ازجمله بر حمایت از ذریه پیامبر و خانواده پدرش تأکید میفرمود .آن حضرت، روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصیه کرد که پس از شهادتش، گریبان ندرند و چهره مخراشند و آه و زاری و واویلا سر ندهند وپیش دشمنان صدایشان را به گریه بلند نکنند. در واپسین لحظات هم که مجروح بر زمین افتاده بود، وقتی شنید که گروهی از سپاه دشمن قصد حمله ای « به خیمه ها و تعرض به زنان و کودکان دارند، بر سرشان فریاد کشید که پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید و اگر عربید، به اصل و تبار خویش برگردید …» من با «: و امام فرمود »؟ ای پسر فاطمه چه میگویی « شمر جلو آمد و گفت شما میجنگم و شما با من میجنگید، پس تجاوزگران و سرکشان و جاهلان خود را تا وقتی من زندهام، از حرم من بازدارید .» از غیرت آن امام همام بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانه سپاه دشمن برآشفت و اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمل کند که نامردان به حریم ناموس او نزدیک شوند. غیرت دینی او و یارانش نیز زمینهساز آن حماسه بزرگ شد .آن امام همام، کشته شدن را بر ننگ ذلت و تسلیم، ترجیح داد و این از غیرتو حمیت او بود. یاران شهیدش هم شب عاشورا و در فرصتهای دیگر تا پای جان ابراز وفاداری کردند و غیرتشان اجازه نداد که امام و اهلبیت او را درصحرا و میان انبوه دشمن رها کنند و خود، در پی زندگی و عافیت خویش روند .عباس(ع)، اماننامه دشمن را رد کرد، تیغها و شمشیرهای دشمن را بر خواری و مذلت ترجیح داد اما فرومایگان، برای کشتن او و به خاطر رضای خاطر والی کوفه و یزید طاغوت، همدست شدند و پس از کشتن عاشورائیان، خانواده آنان را به اسارت بردند .اعتراض حضرت زینب (ع) به یزید در شام که اهلبیت پیامبر را در معرض دید و تماشای مردم کوچه و بازار قرار داده بود، ریشه در غیرت او داشت .امام (ع) در واپسین لحظههای زندگی خویش شرایط ناگواری خانواده وفرزندان، غصه یتیمی و از دست دادن نزدیکترین عزیزان ازیکطرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنان سنگدل، از طرف دیگررا مجسم کرد .در چنین شرایطی آن امام همام شیوه دعوت به صبر و بردباری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تا با دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان را برای دستیابی به همه اهداف، تقویت نمایند .در مقاتل آمده است: هنگامیکه امام (ع) همه یارانش را دید که شهید ای سکینه، ای فاطمه، ای « شدهاند، برای وداع به خیمهها آمد و ندا دادند زینب، ای ام کلثوم، آخرین درود و سلام من بر شما باد » سکینه گریه کرد، امام حسین (ع)دختر عزیزش را به سینه چسباند واشکهایش را پاک نمود و اشعاری خواند که ترجمهاش چنین است: ای سکینه جانم! بدان که بعد از شهادتم، گریه تو بسیار خواهد شد، دل مرا با افسوس، به سرشک خود مسوزان تا جان در بدن دارم، پس وقتیکه کشته شدم تو بر هرکس نزدیکتر به بدن من هستی که کنارم بیایی و گریه کنی، ای برگزیده بانوان  همچنین نقل شده است که آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیهکردند : « خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار و یاورشما است و شما را از شر دشمنان نجات میبخشد و عاقبت امرتان را به خیرخواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابراین گرفتاری، انواع نعمت و کرامت عطا خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگویید که از منزلت و ارزش شما بکاهد .»


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

 آرامش قلب در سایه یاد حضرت وقتی از آیت الله بهجت در مورد جزیره خضرا سوال میکنند که جزیره کجاست؟ که بعضی میگویند امام زمان در آنجا زندگی میکنند ایشان جواب میدهند جزیره خضرا آن قلبی است که امام زمان در آنجا تاب بیاورند و بمانند .جای اصلی امام زمان در قلب ماست همان طور که جای خدا در قلب ما است” قلب خانه خداست غیره خدا را در ان جای ندهید (بحار الانوار ج 76 ص 67 ) اما اگر قلب را به بیگانگان دادیم چون انها محدود هستند و ظلمانی ،هرگز نمیتوانند آن اطمینان و آرامش را برای ما حاصل کنند چراکه خود انها در به دست آوردن نیازهایشان محتاج کسه دیگری هستند ظلمت و تاریکی همیشه ترس و اضطراب و سر در گمی می اورد و قلبی میتواند ارامش داشته باشد و ازسر در گمی بیرون بیاید که یاد و نام وجود اقدس امام عصر(ع)در قلبش مسکن کرده باشد کوچکترین هدیه این یاد نورانی آرامشی است که از طرف محبوب جانها،به آنها داده میشود کسانی که اتصال خویش را با این وجود نورانی تقویت کردنه اند به دریای عظیم نور الهی رسیده اندو همه خواسته هایشان در پرتو توصل و یاد حضرت مهدی (ع)محقق گشته است .


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

آبادی اوقات به واسطه ذکر حضرت
امیرالمومنین در دعای شریک کمیل، خداوند را به اسم عظم قسم میدهندکه اوقاتشان را به برکت ذکر و یاد مبارکش آباد گرداند:"یا رب اسءلک بحقک و قدسک و اعظم صفاتک و اسماءک ان تجعل اوقاتی من اللیل و النهار بذکرک معمور?…"و در نامه ای به پسر عزیزشان میفرماید)نامه 10 نهج البلاغه(سفارش میکنم شما را به اینکه قلب خودت را با ذکر خدا آباد گردانی “اوصیک….وعمار? قلبک بذکره “/جلوه روی تو از خاطره مهجور مباد/ پرتو یاد تو از انجمنم دور مباد . /در سرایی که به جز نام تو آد به /میان خواهم آن خانه /که از هجر تو معمور نباد /آری یاد خدا و اولیای الهی باعث رونق زندگی و عمران دل و جان است


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

استغفار حضرت برای دوستداران
اگرشخصی که داءم توجهش به وجود مقدس ولی عصر(ع)است و همواره ازاعمال بد مبپرهیزد،به طور تصادفی اشتباهی مرتکب شد وقتی نامه اعمالش راخدمت ولی عصر ارواحنا له الفداء میبرند ،حضرت برای او دعا و استغارمیکند و از خدا میخئاهد که او را ببخشاید . سید بن طاووس)اعلی الله مقامه(میگوید که نیمه شبی در سرداب مقدس سامرا صدای مناجات زیبای امام عصر (ع)را شنیدم که در حق شیعیانش چنین طلب استغفار میفرمود:پروردگارا شیعیان ما از ماییند،از اضافه خاک خلقت ماآفریده شده اند و سرشتشان به آّب گوارای ولایت ماعجین شده است ،پس ببخشای بر ایشان گناهانی را که با اتکا و اعتماد به ماانجام داده اند…نمیشود یادی از حضرت در شبانه روز در دلمان نقش نبنددولی انتظار داشته باشیم ایشان برای ما استغفارو دعاکنند تحت ولایت امام عصر (ع)قرار گرفتن با ادعا ثابت نمیشود ،نمیشود مثلآ من به عنوان دخترشیعه حجابم را رعایت نکنم و با بد حجابی،قلب نازنین ایشان را به درد آورم آنگاه انتظار داشته باشم مشمول دعای حضرت قرار بگیرم باید قدمی بر داشت هر چند کوچک که آن مهربان ،به هرقدمی کوچک از ما ها قدم به سمت مامی آید .


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 13942 نظر »

تربیت انسان
یاد نورانی ترین شخص عالم،انسان را نورانی میکند و از ظلمت رها می سازد وزمینه تربیت صحیح او را فراهم میسازد اثر بارز باد حضرت ولی عصر)ع(ایناست که انسان تحت تربیت ایشان قرار می گیرد یکی از شؤون قطب عالمامکان حضرت ولی عصر)ع(تربیت نفوس مستعد است ، انسان هایی که استعدادرشد وتعالی معنوی را دارند امام زمان )ع( از آنها دست گیری می نماینددر تفسیر این فراز اززیارت آل یس که میفرماید:"السلام علیک یا داعی الله وربانی آیاته:سلام بر تو ای دعوت کننده انسانها بخدا وسلام به تو ای ربانی آیات خدا” از آیت الله بهاء الدینی این عارف بی نظیر که بارها شرف تشرف به محضرامام عصر)ع(را داشتند پرسیدند که “ربانی آیاته"یعنی چه؟ایشان فرمودندیعنی مربی نفوس، یعنی تربیت کننده جهان،یعنی تربیت کننده انسان و غیرانسان،امام زمان )ع(است.حال اگر بخواهیم تحت تربیت بهتربن مربی اخلاق قرار بگیریم ،مقدمه اش ذکر و یاد ایشان است .امام صادق)ع(فرمودند به هماناندازه که تو به یاد ما باشی ما هم به یاد تو هستیم… به هرحال اگر یاد حضرتباشیم ایشان ما را یاد میکنند اما اگر این یاد به ندرت باشد یادر گرفتاری هاومشکلات، آنچنان باید و شاید اثر تربیتی موثر ندارد اما اگر یاد ما تداوم داشتهباشد اثرش همان رشد و تعالی در تحت تربیت و سرپرستی ایشان خواهدبود.آنچه همیشه و همه جا امکان دارد توجه قلبی به ساحت مقدس مولایماناست این را تمرین کنید و مطمعن باشید همه خوبی ها را برای شما به ارمغانمی آئرد و حفظ میکند شیخ رجبعلی هر سوزن که میزد برای سلامتی حضرت صلوات میفرستاد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 5 آذر 1394نظر دهید »

جمکران موقعیت ویژه‌ای در دوران ظهور خواهد داشت
جمکران موقعیت ویژه‌ای در دوران ظهور خواهد داشتاستاد حوزه علمیه گفت: مسجد مقدس جمکران موقعیت بسیار خاصی در عصر ظهور خواهد داشت و در روایتی از امام علی (ع) از آن به عنوان یکی از پایگاه‌های حضرت ولی عصر (عج) در زمان ظهور یاد شده است.

این واقعه در زمان شیخ صدوق که نخستین راوی ماجرای ساخت مسجد مقدس جمکران است نقل شده و علمای عصر حسن بن مثله همه در جریان آن قرار داشته و موضوع را تایید کرده‌اند.

وی افزود: کتاب‌های شیخ صدوق در تاریخ پنهان شد ولی کسانی بودند که این روایت را دیدند و به آن شهادت دادند؛ کتاب تاریخ قم نیز توسط یکی از علما به زبان فارسی ترجمه شد که ماجرای ساخت مسجد در آن نقل شده است.

استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر اینکه این امر یک معجزه نبوده که فقط یک نفر آن را دیده باشد اظهار کرد: عالم بزرگ قم شیخ ابوالحسن‌الرضا که قبر وی در خیابان آذر است، کسی که زمین کشاورزی را تصاحب کرده بود، چوپانی که حضرت دستور گرفتن قربانی از آن را داده بود، قربانی که بیماران با گوشت آن شفا پیدا کردند، میخ‌ها و زنجیرهایی که حضرت به عنوان نشانه دور زمین نصب کرده بودند و بیماران لاعلاج با تبرک به آن شفا می‌گرفتند همه شاهدانی از این واقعه تاریخی هستند.

پناهیان ادامه داد: غیر از این سند تاریخی که علمای بزرگ شیعه آن را تایید کردند در طول تاریخ علمایی که صاحب بصیرت بودند ارادت کامل به این مکان مقدس داشته‌اند؛ امروز نیز علمای بزرگ حوزه کاملا نسبت به این مکان شریف ارادت و یقین قلبی دارند.

وی با اشاره به اینکه بدون انجام تبلیغات خاص و بدون اینکه این مسجد در منطقه خوش آب و هوایی قرار گرفته باشد زائران میلیونی به آن مشرف می‌شوند بیان کرد: این مسجد شریف این‌گونه دل‌ها را جذب کرده است که هر سال حدود ۲۵ میلیون نفر زائر به آن مشرف شده و به عبادت می‌پردازند.

استاد حوزه علمیه با تاکید بر اینکه دل‌های مردم بی‌دلیل متوجه یک مکان نمی‌شود ادامه داد: متوجه شدن دل‌ها امری الهی و تصرف ائمه هدی (ع) است؛ این مکان شریف با این تصرفی که در قلب‌ها شده موقعیت بسیار خاصی در عصر ظهور خواهد داشت و در روایتی از امام علی (ع) از آن به عنوان یکی از پایگاه‌های حضرت ولی عصر (عج) در زمان ظهور یاد شده است.

پناهیان با اشاره به اینکه زائران جمکران محدود به ایران‌زمین نیستند، بیان کرد: آوازه این مکان مقدس در بلاد اسلامی بسیار بیشتر از آوازه آن در برخی شهرهای داخل کشور است؛ این دل‌ها بی‌دلیل به جایی متوجه نمی‌شوند؛ حضرت به حسن بن مثله که حتماً صفای باطنی داشته که چنین توفیقی نصیبش شده، فرمودند در اینجا مسجدی بنا کن و به مردم بگو به آن اقبال داشته باشند و آن را گرامی دارند و دل‌هایشان را متوجه آن کنند.

وی ادامه داد: حضرت ولی عصر (عج) دستور دو نماز یکی نماز تحیت مسجد و دوم نمازی که مشهور است به نماز امام زمان (عج) را در این مکان صادر کردند که این فرمایش حضرت نیز مورد تایید تمام علما قرار گرفته است؛ ایشان می‌فرمایند کسی که این دو نماز را در این مکان مقدس به جای آورد مانند این است که نماز را در خانه کعبه به جای آورده باشد.

استاد حوزه و دانشگاه در پایان خاطر‌نشان کرد: نکته دیگر این است که حضرت هفت روز یا ۷۰ روز در این مکان مقیم بوده و عبادت می‌کردند، بنابراین این زمین شریف تنها قدمگاه حضرت نیست بلکه اقامتگاه ایشان نیز بوده است و شما توفیق یافتید در چنین روزی در این مکان مقدس حضور داشته باشید و عبادت کنید.

 

برچسب ها:
استاد پناهیان


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

منتظران و ناهنجاری‌های آخرالزمان
منتظران و ناهنجاری‌های آخرالزماندر عصر غیبت، ناهنجاری‌های بسیاری در جامعه ایجاد می‌شود که با اعتقادات فرد منتظر در تضاد جدی قرار دارد. برخی از ناهنجاری‌ها عبارتند از: وجود استبداد در جامعه، گسترش فساد اخلاقی، شیوع ظلم و ستم، جنگ و فتنه‌، ناامنی، هرج و مرج و بی‌نظمی، عدم ارتباط صمیمی میان مسلمانان، تظاهر به دین‌داری و دین‌فروشی و افزایش فقر و گرسنگی.اینک به برخی از بیماری‌های جامعه آن عصر اشاره می‌گردد.

ستیز با ناهنجاری‌های جامعه موجود

جامعه همیشه در آرامش و انتظام سازمان‌ها، نهادها و افراد قرار ندارد، بلکه در درون هر جامعه‌ای تضادها و کشمکش‌هایی به چشم می‌خورد. اعضای جامعه با باورها، نگرش‌ها و فرهنگ‌های متفاوت با هنجارهای رایج جامعه برخورد می‌کنند؛ برخی از آنان با ارزش‌ها و هنجارها همنوایی نشان می‌دهند و در این صورت تعارض و تضادی پیش نخواهد آمد، اما در پاره‌ای از اوقات، عضو جامعه هنجارهای جامعه را در تضادّ با باورها و احساسات و نگرش‌های خود تلقی می‌کند، که در این صورت تضادّ و ناسازگاری پدید خواهد آمد.

در عصر غیبت، ناهنجاری‌های بسیاری در جامعه ایجاد می‌شود که با اعتقادات فرد منتظر در تضاد جدی قرار دارد. برخی از ناهنجاری‌ها عبارتند از:

وجود استبداد در جامعه، گسترش فساد اخلاقی، شیوع ظلم و ستم، جنگ و فتنه‌، ناامنی، هرج و مرج و بی‌نظمی، عدم ارتباط صمیمی میان مسلمانان، تظاهر به دین‌داری و دین‌فروشی و افزایش فقر و گرسنگی.اینک به برخی از بیماری‌های جامعه آن عصر اشاره می‌گردد.

رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: «در آخرالزمان بلای شدیدی که سخت‌تر از آن شنیده نشده باشد، از سوی فرمانروایان اسلامی بر امّت من وارد خواهد شد، به گونه‌ای که وسعت زمین بر آنان تنگ خواهد گشت و زمین از بیداد و ستم لبریز گردد، چندان که مؤمن پناهگاهی برای رهایی از ستم نمی‌یابد.»۱

پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «سوگند به آنکه جان محمد(ص) در دست اوست این امت از بین نمی‌روند تا آنکه مرد بر سر راه زنان می‌ایستد و چون شیر درنده‌ای به آنان تجاوز می‌کند. بهترین آن مردم کسی است که می‌گوید: ای کاش او را پشت دیوار پنهان می‌کردی و در ملأ عام این عمل را انجام نمی‌دادی».۲

رسول خدا(ص) فرمود: «ظهور مهدی(ع) هنگامی خواهد بود که دنیا آشفته و آکنده از هرج و مرج گردد و گروهی به گروه دیگر یورش برند. نه بزرگ به کوچک رحم کند و نه نیرومند به ضعیف ترحم نماید. در چنین هنگامی خداوند به او اجازه قیام می‌دهد.»۳

موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در روایات اسلامی به تفصیل بیان شده است. در چنین وضعیتی انسانی که در انتظار مهدی آل محمد(ص) به سر می‌برد و آرزوی دیدار و حکومت او را در دل می‌پروراند، به این‌گونه ناهنجاری‌ها اعتراض می‌کند و با آنها به ستیز مشغول می‌شود. انسان منتظر در مقابل چنین ناهنجاری‌ها و کجروی‌های اجتماعی هرگز سکوت نخواهد کرد، زیرا سکوت به معنای رضایت یا بی‌تفاوتی نسبت به وضع موجود است؛ او از درون و برون با چنین انحرافات اجتماعی به شدت در حال ستیز و تضادّ به سر می‌برد.

کنترل اجتماعی بر ناهنجاری‌های اجتماعی

در این مرحله، انسان منتظر با آگاهی از ناهنجاری‌های اجتماعی در تلاش برای کنترل اوضاع اجتماعی و کاهش و ریشه‌کن کردن فساد و کجروی بر می‌آید. جامعه‌شناسان، کنترل یا نظارت اجتماعی را فرایندی می‌دانند که از طریق آن در یک گروه یا جامعه نحوه همسازی با هنجارها و الگوهای رفتاری استنتاج می‌شود.۴ هر انسانی دارای مسئولیت است و اولین ناظر رفتار شخصیت وجدان اخلاقی اوست، ولی چون انسان‌ها در میان سایر همنوعان خود زندگی می‌کنند، زیر نظر خانواده، محله، دوستان، همکاران و سازمان‌های رسمی و قضایی قرار دارند. البته روشن است دو مکانیسم رسمی و غیررسمی جامعه بر رفتارها و هنجارها نظارت می‌کند.

انسان منتظر وظیفه خود می‌داند که بر هنجارهای اجتماعی نظارت کند و نگذارد هنجارها و معیارهای زندگی تغییر کند. این مکانیسم کنترلی به صورت نصح، خیرخواهی، امر به معروف و نهی از منکر، شکل اجرایی به خود می‌گیرد. قرآن کریم در مورد نظارت اجتماعی بر هنجارهای جامعه می‌فرماید:

«ولتکن منکم اُمّـتٌ یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و أولئک هم المفلحون۵؛ باید که از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند. اینان رستگارانند.»
روشن است که ضرورت کنترل اجتماعی برای حفظ ارزش‌ها و هنجارها در جامعه، امری عقلی بوده و شرع مقدس نیز آن را مورد تأکید قرار داده است. امام باقر(ع) در مورد کارکردهای اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر چنین فرموده است:

«امر به معروف و نهی از منکر فرضیه بزرگ الهی است که بقیه فرائض با آنها برپا، راه‌ها امن، کسب و کار مردم حلال و حقوق افراد تأمین، زمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و در پرتو آن همه کارها رو به راه می‌گردد.»۶
مؤمن در چنین دورانی، منتظر محقّق ساختن آرمان‌های مهدوی است و یکی از مهم‌ترین آرمان‌های او رفع فساد، ظلم و تبعیض است. انسان منتظر با خودآگاهی از چنین اهدافی ضمن خودسازی، تهذیب نفس و امر و نهی خویشتن به جامعه نظر می‌افکند و هنگامی که ناهنجاری‌هایی را مشاهده می‌کند با درک وظیفه خطیر امر به معروف و نهی از منکر مشفقانه به اصلاح خویش اقدام می‌کند و از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نخواهد کرد.
انسان منتظر با اتحاد روحی و هماهنگی درونی با ارزش‌های مهدوی که همانا تطهیر زمین از آلودگی‌ها و رفع انواع ظلم و ستم‌هاست با تلاش‌های فردی و گروهی وظیفه خود می‌داند که در جهت پیشگیری و درمان ناهنجاری‌های جامعه قدم بردارد. این‌گونه است که می‌تواند انحرافات اجتماعی را درمان کند.

اصلاح اجتماعی جامعه منتظر

انسان منتظر پس از ستیز و کنترل اجتماعی ناهنجاری‌ها در آخرین گام به اصلاح جامعه می‌پردازد.
مقصود از اصلاح در عرف علوم اجتماعی، نوعی تغییر اجتماعی در وضع موجود است؛ به طوری که چارچوب نظام اجتماعی تغییر پیدا نکند، ولی اگر تمامی زیربناها و بنیان‌های اساسی جامعه دگرگون شود به آن انقلاب گفته می‌شود.

آلن بیرو در شرح مفهوم «اصلاح» می‌نویسد: «واژه‌ای است جدید که یک ایدئولوژی و یا یک طرز تلقی سیاسی را مشخص می‌دارد. اصلاح‌طلبی اعتقادی است مبنی بر اینکه جامعه با دگرگونی‌های سطحی و تدریجی و همچنین با تصحیحی بطئی و پی‌درپی رو به بهبود می‌رود، بدون اینکه ساخت‌های اساسی مربوط به نظم مستقر، مورد تردید قرار گیرند».۷ البته این واژه در اصلاح تعدیلی و اصلاح ساختاری نیز به کار رفته است و در این مقاله درمان و بهبود ناهنجاری‌های اجتماعی از نوع تعدیلی و ساختاری مورد نظر است.

گفتنی است که اصلاحات اجتماعی بر دو قسم است: یکی اصلاحات تعادلی که ریشه‌های بروز مشکل را از میان نمی‌برد و مصلحان اجتماعی به برقراری تعادل قناعت می‌کنند، دیگری اصلاحات ساختاری است که در این صورت دگرگونی در ارزش‌ها، امتیازات، رفتارها و نظام‌ها مطرح است و حیطه کار فقط به عرضه یک برنامه یا سیاست جدید منجر نمی‌شود. ۸

اقداماتی که مؤمن منتظر درباره اصلاحات تعادلی انجام می‌دهد، عبارتند از: تلاش برای برقراری عبادات دینی، معاملات حلال، روابط اجتماعی با مردم، جلوگیری از ناهنجاری‌های اجتماعی نظیر سرقت، تعدّی به حقوق دیگران، زنا و اعمال منافی با عفّت در جامعه، عمل به دستورات اجتماعی و فردی شریعت، احترام به مقدسات دینی و …
اما اقداماتی که مؤمن منتظر درباره اصلاحات ساختاری انجام می‌دهد، زمینه‌چینی برای انقلاب عظیم جهانی امام مهدی(ع) است؛ یعنی نقد ساختارهای تبعیض‌آمیز در جامعه، مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی، ستیز با نابرابری‌های ظالمانه اجتماعی، در هم شکستن ساختار سیاسی ـ اجتماعی استبداد و استعمار، نفی سلطه جهانی و مبارزه قاطعانه با فرآیند جهانی‌سازی قدرت‌های جهانی و تعاون، همکاری و حمایت از مستضعفان در مقابل مستکبران و زورمداران عالم.

همه اقدامات بزرگ یادشده، یک شرط اساسی دارد و آن ایجاد نوعی خودآگاهی سیاسی و اجتماعی در میان توده‌های مردم است که می‌بایست همراه با تبلیغات دینی در سطحی باشد که ملت‌های مسلمان و مردم همه جهان را فراگیرد تا زمینه‌چینی برای اصلاحات ساختاری در بعد ناهنجاری‌های اجتماعی انجام گیرد. پیامبر اکرم(ص) وعده می‌کند که مردمانی از مشرق زمین، زمینه را برای اصلاحات اجتماعی مهدوی فراهم می‌کنند: «یخرج اناسٌ من المشرق فیوطّئون للمهدیّ یعنی سلطانه؛ مردمی از مشرق زمین به پا خیزند و زمینه را برای برپایی حکومت مهدی آماده سازند.»۹

پی نوشت:

۱٫ مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۶۵ مقد الله، ص ۴۳٫
۲٫ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۲۱۷٫
۳٫ طبسی، چشم‌اندازی از حکومت مهدی، ص ۳۷٫
۴٫ محسنی، مقدمات جامعه‌شناسی، ص ۳۲۶٫
۵٫ سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۰۴٫
۶٫ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۹۵٫
۷٫ آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص ۳۱۹٫
۸٫ محسنی، مقدمات جامعه‌شناسی، ص ۳۲۹٫
۹٫ صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر فی الامام الثانی عشر(ع)، ص ۳۰۴٫

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

آخرالزمان در فرهنگ مهدویت
آخرالزمان در فرهنگ مهدویت بی تردید، جز ذات بی پایان خداوندی که هم آغاز است و هم انجام، هر آغازی را انجام و هر شروعی را فرجامی است. زمان نیز مانند تمام مخلوقات الهی از این قاعده مستثنا نیست. روزگاری بر دنیا سپری شده که دیباچه کتاب زندگی دنیایی به شمار می آید و روزگاری نیز فصل پایانی این کتاب خواهد بود. برگه های پایان کتاب زندگی انسان در زمین «آخر الزمان» خوانده می شود.

آخر الزمان، اصطلاحی است که در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ دنیا به چشم می خورد و به ویژه در ادیان ابراهیمی از برجستگی و اهمیت خاص برخوردار است. این اصطلاح معمولاً به روزگار پایانی دنیا و رویدادهایی که ممکن است در این بخش از زندگی جهان به وقوع بپیوندد، گفته می شود. ادیان بزرگ، درباره آخر الزمان پیش گویی هایی کرده اند. برای مثال در «انجیل» چنین آمده است «… و این را بدان که اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید، زیرا که مردم خود دوست و زرپرست و مغرور و متکبر و کفرگو و نافرمان والدین و حق ناشناس و بی دین و بی الفت و بی وفا و خبث کننده و بی پرهیز و بی حلم و با خوبان بی اعتنا و خائن و کم حوصله و عبوس خواهند بود و عیش را برخدا ترجیح می دهند. ۱ »

در معارف ارزشمند اسلامی این اصطلاح در دو معنای کلی به کار رفته است:

۱٫ مدت زمانی طولانی که با ولادت پیامبر اسلام(ص) آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان می یابد. از این رو آن پیامبر الهی را پیامبر آخر الزمان نیز نامیده اند.

۲٫ مدت زمانی که با ولادت واپسین جانشین پیامبر اسلام(ص) حضرت مهدی (عج) آغاز می شود. این گستره زمانی زمان غیبت و ظهور را در برگرفته، با شروع قیامت به انجام می رسد.

روایات اهل بیت (ع) نشان می دهد:

الف) با سپری شدن این دوران، بساط زندگی دنیوی برچیده می شود و مرحله ای جدید در نظام آفرینش آغاز می گردد.

ب) آخر الزمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم می شود:

نخست دورانی که انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی می رسد و فساد و ستم همه جوامع بشری را فرا می گیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی می گراید و دیگر دورانی که عصر تحقق وعده های الهی است و با قیام مصلح جهانی آغاز می شود.

کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریباً از سوی همه فرقه های بزرگ اسلام پذیرفته شده است، ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور مهدی موعود و نیز هویت مهدی موعود اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی حضرت مهدی(ع) و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشر در کره زمین و او را همان موعود امت ها می دانند. در نظر آنان با ظهور حضرت مهدی(عج) برخی از ائمه و نیکان و صالحان و نیز بدان و تبهکاران تحت عنوان «رجعت» به دنیا باز می گردند و زندگی دنیایی پایان می یابد.

با گلگشت در کلمات نورانی معصومان(ع) واژه هایی را می یابیم که بیانگر پیوند مهدویت و آخر الزمان است، این واژه ها عبارت است از:

امام صادق(ع) پیشوای ششم می فرماید: رسول گرامی اسلام(ص) به علی(ع) فرمود: آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بله یا رسول الله. آن حضرت فرمود: هم اینک جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد، قائمی که در آخر الزمان ظهور می کند و زمین را پر از عدل و داد می سازد، همان گونه که از ظلم و جور آکنده شده، از نسل تو و از فرزندان حسین(ع) است. ۲

این تعبیر بیانگر حتمی بودن تحقق حوادثی است که پس از آن ذکر می شود.

عبدالله بن مسعود می گوید: رسول گرامی اسلامی(ص) فرمود: دنیا به پایان نرسد، مگر این که امت مرا مردی رهبری کند که از اهل بیت من است و به او مهدی گفته می شود. ۳

و روشن است دنیا به پایان نمی رسد، مگر این که بخش پایانی اش (آخر الزمان) را پشت سرگذارد.

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود «قیامت برپا نمی شود تا آن که قیام کننده ای به حق از خاندان ما قیام کند، و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید، و هرکس از او پیروی کند، نجات یابد و هرکس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد…» ۴

رسول خدا(ص) فرمود: روزها منقضی نگردد، تا این که مردی از اهل بیت من برزمین حکومت کند که هم نام من است. ۵

امیرمؤمنان(ع) بر فراز منبر در شهر کوفه چنین فرمود «اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد که مردی از خاندانم برانگیخته شود.» ۶

پیامبراکرم(ص) فرمود: هنگام پایان زمان و آشکار شدن فتنه ها، مردی هست که به او مهدی گفته می شود و بخشش بسیار دارد. ۷

نشانه های آخر الزمان

این محدوده زمانی نشانه هایی دارد که اصطلاحاً «علائم آخرالزمان» خوانده می شود. علاوه بر اصطلاح رایج علائم آخر الزمان در فرهنگ مسلمانان، اصطلاح مشابه دیگری به نام «اشراط الساعه» وجود دارد. این اصطلاح که بیش تر نزد اهل سنت رایج است، به نشانه های وقوع قیامت اختصاص دارد، ولی روایاتی که ذیل این عنوان ذکر شده، نشان می دهد بسیاری از نشانه های آن چون نشانه های آخر الزمان است و می توان بسیاری از نشانه های آخرالزمان را نشانه های قیامت دانست.

هماگونه که اشاره شد، آخرالزمان به دو بخش متفاوت تقسیم می شود. براساس روایات، بخش اول بسیار دشوار خواهد بود. بخشی از مشخصه های این عصر عبارت است از:

پیامبرگرامی اسلام(ص) ویژگی های انسان های این دوران را این گونه بر شمرده است: زمانی بر مردم خواهد آمد که دینشان درهم هایشان خواهد بود و زنان، قبله هایشان، برای طلا و نقره، رکوع و سجود به جا می آورند. آ ن ها همواره در حیرت و مستی خواهند بود. نه بر مذهب مسلمانی اند و نه بر مسلک نصرانی.۸

رسول خدا(ص) فرمود: زمانی بر امت من می آید که در آن زمان، درون های مردم پلید می شود، ولی ظواهرشان به طمع مال دنیا آراسته می گردد.

به آن چه در پیشگاه خداوند است، دل نمی بندند، کارشان ریا و تظاهر است، خوف از خدا به دلشان راه نیابد و خداوند آن ها را به عذابی فراگیر دچار سازد.

آن ها چون انسانی در حال غرق شدن، خداوند را می خوانند، ولی خداوند دعایشان را مستجاب نمی کند. ۹

یکی دیگر از ویژگی های دوران آخر الزمان، امتحاناتی است که انسان ها در این دوران پشت سر می گذارند. با این آزمون ها مردم به دو گروه کاملاً متفاوت تقسیم می شوند: موفق ها و ناموفق ها.

امیرمؤمنان علی(ع) درباره نجات یافتگان این دوران می فرماید: و آن زمانی است که از فتنه ها نجات نمی یابد، مگر مؤمنی که بی نام و نشان است. اگر در حضور باشند، شناخته نشوند و اگر غایب گردند، کسی سراغ آن ها را نمی گیرد. آن ها برای سیرکنندگان در شب ظلمانی جامعه ما، چراغ های هدایت و نشانه هایی روشنند. نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگیز، نه در پی اشاعه فحشایند و نه مردمی سفیه و لغوگو! اینانند که خداوند درهای رحمتش را به رویشان باز می کند و سختی ها و مشکلات را از آن ها برطرف می سازد. ۱۰

پی نوشت ها:

۱٫ کتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانی، نامه دوم پولس حواری به تیموتیوس، باب سوم

۲٫ غیبت نعمانی، ابن ابی زینب، ص ۳۵۷

۳٫ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ج ۱۴۱، ص ۱۸۲

۴٫ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج ۲، ص ۵۹

۵٫ طبرسی آملی، بشارت المصطفی لشیعه المرتضی، ص ۲۵۸

۶٫ کتاب الغیبه، ص ۴۶

۷٫ اربلی، کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۰۶

۸٫ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۷۹

۹٫ شیخ کلینی،کافی، ج ۸، ص ۳۰۶۵

۱۰٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

مهم‌ترین رخداد هنگام ظهور به روایت آیت‌الله جوادی آملی
سال‌هاست که امام عصر(عج) در پشت پرده غیبت به سر می‌برند و منتظران حضرتش ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها، سال‌ها و قرن‌های زیادی است که برای تحقق وعده الهی لحظه شماری می‌کنند، آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «امام المهدی(عج)موجود موعود» علاوه بر بیان فضائل منتظران به بازگویی برخی رخدادهای هنگام ظهور می‌پردازد که در ادامه می‌آید:

*برخى رخدادهاى هنگام ظهور

١ . نزول مسیح(ع)

هنگام ظهور وجود مبارک امام عصر(عج) وقایع گوناگونى روى خواهد داد که برخى از آن‌ها اهمیت بیشترى دارند و نزول عیسى(ع) و اقتداى آن حضرت(ع) در نماز به امام عصر(عج) یکى از مهم‌ترین آن‌هاست. استاد، علامه طباطبایى رحمهاللّه در این‌ باره مى‌فرمایند: روایات، درباره نزول عیسى(ع) در هنگام ظهور مهدى(عج) از طرق اهل سنت-با اندک تفاوت- و شیعه از پیامبر(ص) و ائمه اهل بیت(ع) مستفیض و مشهور است.

جابر بن عبداللّه انصارى گوید: قال رسول اللّه(ص): «ینزل عیسى ابن مریم فیقول أمیرهم المهدی تعال صلّ بنا، فیقول: ألا، انّ بعضکم على بعض أمراء تکرمه من اللّه (عزّوجلّ) لهذه الأمّه»، مسیح مى‌آید و در آن هنگام سالار آنان امام زمان(عج) مى‌گوید: بیا براى ما نماز بگذار تا به تو اقتدا کنیم، آن حضرت مى‌گوید: خداوند والا از باب گرامیداشت این امت برخى از شما (یعنى ولىّ عصر(عج)) را بر دیگران بزرگ و سالار قرار داده است و نیز نبى مکرم اسلام(ص) فرمود: «کیف أنتم إذا نزل فیکم ابن مریم و إمامکم منکم»، چگونه خواهید بود وقتى عیسى بن مریم در میانتان فرود آید و امام شما از شما باشد.

نه‌ تنها حضرت عیسى(ع) به امام عصر(عج) اقتدا مى‌کند، بیشتر اهل کتاب نیز به پیروى آن حضرت بینا مى‌شوند و به امام زمان(عج) اقتدا کرده و نماز مى‌گزارند، همچنان که استاد علامه طباطبایى ذیل آیه «وَإِنْ مِنْ أَهْلِ اَلْکِتٰابِ إِلاّٰ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» در این‌ باره مى‌فرمایند:

حجاج به شهر بن حوشب گفت: آیه‌اى در کتاب خداست که مرا خسته کرده است. شهر گفت: اى امیر! کدام آیه است؟ گفت: آیه «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ اَلْکِتٰابِ إِلاّٰ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ»، هیچ یک از اهل کتاب نیست که پیش از مرگش به عیسى ایمان نیاورد و روز قیامت وى برایشان شاهدى خواهد بود. به خدا من دستور مى‌دهم که گردن یهودى و نصرانى را مى‌زنند و او را به دقت مى‌نگرم و تا وقتى که خاموش مى‌شود، لب حرکت نمى‌دهد. شهر گفت: خدا امیر را به سلامت دارد! آیه چنین نیست که تأویل کردى، گفت: پس چگونه است؟! شهر گفت: عیسى پیش از قیامت به دنیا فرود مى‌آید و هیچ اهل ملّتى اعمّ از یهودى و غیره نمى‌ماند، مگر آنکه پیش از مرگ به وى ایمان مى‌آورد و پشت سر حضرت امام مهدى(عج) نماز مى‌خواند و گفت: شگفتا! این مطلب از کجا به تو رسیده است؟ گفتم محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب (امام باقر(ع)) براى من گفت. حجاج گفت: به خدا از سرچشمه زلالى گرفته‌اى.

٢ . حضور اصحاب کهف

زنده شدن اصحاب کهف و حضور آنان در خدمت ولىّ عصر(عج) نیز از دیگر حوادثى است که برخى احادیث بدان اشاره کرده‌اند.

٣ . نابود شدن لشکر سفیانى

مسخ لشکر ملعون سفیانى در جنگ با امام زمان(عج)

۴ . مبعوث شدن محبان خاص

برانگیخته شدن خاصان از شیعیان و محبان خاندان عصمت از این وقایع‌اند: «فإذا ام قائمنا بعثهم اللّه فأقبلوا معه یلبّون زمرا زمرا» و نیز عن أبی جعفر(ع) قال: «(حم) حمیم و (عین) عذاب و (سین) سنون کسنى یوسف(ع) و (قاف) قذف و خسف و مسخ یکون فی آخر الزمان، بالسفیانی و أصحابه و ناس من کلب ثلاثون ألف [ألف]یخرجون معه و ذلک حین یخرج القائم عجل اللّه تعالى فرجه بمکه و هو مهدی هذه الأمّه»؛ «حم» حتم، «عین» عذاب و «سین» قحطسالی است، همچون قحطسالی است همچون قحطسالی زمان یوسف(ع) و «قاف» سنگساری و فرورفتنی در زمین و مسخ شدنی است که در آخرالزمان خواهد شد نسبت به سفیانی و یاران او و مردمانی از قبیله کلب ۳۰ هزار تن که با وی خروج می‌کنند و آن هنگامی است که حضرت قائم(عج) در مکه خروج می کند و اوست مهدی این امّت.
برچسب ها:
آیت الله جوادی آملی



موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

اربعین حسینی، میعادگاه سپاه امام عصر(ع) در وقت ظهور
در واقع می توان گفت تقارن مراسم اربعین حسینی با هفته های آغازین قیام جهانی حضرت و فراهم شدن فرصت حضور در جمع دهها میلیونی مسلمانان آن هم در روزهای پرفتنه و غبارآلود اوایل قیام حضرت، امدادی الهی و تدبیری غیبی برای یاری و نصرت و زمینه ساز فتح و پیروزی است که مقدمه آن از قرن ها قبل و با بیانات مبارک ائمه اطهار(ع) فراهم شده است.

سپاه عشق، عاشورا در کعبه، اربعین در کربلا

و از هم اینک می توان انتظار داشت که دشمنان با پیش بینی این حقیقت، در اربعین بعد از ظهور در آستانه حرکت اقیانوس جمعیت به میعادگاه عزاداران حسینی، شدیدتر از سال های جاری و همچون محاصره سال ۶۱ هجری، اقدام به ممانعت و حملات به عزاداران اربعین خواهند کرد تا به خیال خود زمینه های فرصت عظیم اربعین برای قیام مهدوی را از بین ببرند و از رسیدن سپاه امام(ع) به کربلا جلوگیری کنند.

اما زهی خیال باطل، زمزمه های حضور امام زمان(عج) در مراسم اربعین کافی است تا قیامتی در دشت نینوا برپا شود و با نخستین تجمع عظیم سپاهیان امام مهدی(عج)، رعب و وحشت، وجود دشمنان را فراگیرد، رعبی که از وعده های الهی برای یاری آخرین حجت خویش است.

حال با این مقدمه مهم می توان برخی از اسرار ظاهری توصیه و تاکید بسیار بر بزرگداشت اربعین حسینی در بیانات ائمه اطهار(ع) را درک کرد تا جایی که معصوم(ع) زیارت اربعین را از نشانه های مومن برمی شمرد و اولیاء الله به بزرگداشت اربعین و حضور در آن سرزمین مقدس مخصوصا با پای پیاده از دیرباز اهتمام وی‍ژه ای داشته اند ( البته این مسئله مطمئناً اسرار باطنی مهمی نیز دارد که تنها ، اهلش قادر به درک آن می باشند)

از سوی دیگر رونق گرفتن شگفت انگیز مراسم اربعین در طی سال های جاری و حضور دهها میلیونی عاشقان حسینی از سراسر جهان که موجب حیرت جهانیان شده است، بشارت های بزرگی در خود دارد، بشارت فراهم شدن سپاه بزرگ اسلام برای یاری آخرین حجت حق، بشارت باز شدن راه قدس که از کربلا می گذرد، بشارت فراگیر شدن نام و یاد حسین(ع) که امام عصر(عج) در هنگام ظهور خود را با این نام معرفی می کند و …

آیا رهسپار شدن عاشقانه بزرگ و کوچک، زن و مرد، پیر و جوان به سوی قبله دلها و عظمت بی نظیر عزاداری سالار شهیدان نویدبخش در راه بودن منتقم خون حسین(ع) نیست؟

آیا این پیاده روی های میلیونی اربعین تمرین حضور در ظهور و بشارت بخش بسیار نزدیک بودن آن نیست؟

آیا این حضور بی نظیر اربعین در کربلا بشارت بخش بسیار نزدیک بودن آغاز حرکت سپاهیان عشق از عاشورای کعبه نیست؟

یقیناً جهان به زودی زود با چشمانی حیرت زده جمال نورانی طالب خون کربلا را در میان اقیانوس عزادارن حسینی مشاهده خواهد کرد، سیمایی ملکوتی که بعد از نوحه خوانی در رثای جد مظلوم خویش برای ریشه کن کردن ظلم و فتنه در جهان و حرکت به سمت بیت المقدس از مسلمانان یاری خواهد خواست.

و چه زیبا فرمود امام عاشقان خمینی کبیر که راه قدس از کربلا می گذرد! آری اقیانوس عزاداران حسینی اربعین راه قدس را گشوده است و به زودی دروازه خیبر با دستان مبارک علی گشوده می شود.

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان
خداوند انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به اوبخشید تا پرتو آن از میان راههای مختلف مسیر صحیح را برگزیند.
آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اکراه و اجبار برگزید، در راه تحقق و دستیابی به آن تا پای جان می ایستد، عنصر آزادی به جا وانتخاب درست در تربیت، عنصری گرانبها و کار آمد است، در تربیت فرزندان اجبار ثمری نمی بخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینه را آماده کنند که فرزندان خود راه صحیح را بر گزینند تا برآنچه به حق برگزیده اند، پایبند و استوار باشند، از جلوه های تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امام حسین(ع)با اینکه در کربلا به شدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد می گذارد و با اینکه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمی کند و ازاینروست که می بینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امام خویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش رافدای راهش نموده اند. ابی حمزه ثمالی از علی بن الحسین(ع) نقل می کند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود: «ای اهل و فرزندان و ای شیعیان من، از فرصت شب استفاده کنید و جانهای خود را نجات دهید… شمادر بیعتی که با من بسته اید آزاد هستید. …»
نیز آن حضرت هنگامی که عبدالله فرزند مسلم نزد ایشان آمد واجازه میدان طلبید فرمود: «شما در بیعت با من آزاد هستی،شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو» عبد الله عرض کرد: «بخدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم.»

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

پاسخگویی به پرسشهای فرزندان
فرزندان وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشت سر می گذارند، براثر ارتباط بیشتر با اشیاء پیرامون و برخورد با موقعیتهای جدید، سئوالاتی در ذهنشان به وجود می آید در مقطعی از سن، چنان والدین را «سئوال باران » می کنند که آنها را به ستوه می آورند.
کودکان هرچه رشد عقلانی بیشتری می یابند، سئوالات جدی تری خواهندداشت، بویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییرو تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین سئوالات بیشتری را درذهن آنان ایجاد می کند، در چنین وضعیتی بر والدین بصیر و آگاه است که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پای صحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه کربلا، که موقعیت جدیدی در زندگی امام حسین(ع) محسوب می شد، پرسشهایی را در ذهن فرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان رابه پرسشگری وا داشت. حسین بن علی(ع)با درک موقعیت آنها، به سئوالاتشان پاسخهای مناسب و در خور شاءنشان می داد. به دو نمونه از پاسخگویی حضرت اشاره می کنیم:
1 هنگامی که حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبیه فرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی حضرت با چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی » که متوجه این صحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه می کنی؟ خداوند چشم تو رانگریاند.
حضرت فرمود: «فرزندم این لحظه، وقتی است که رویا در آن دروغ نمی باشد. من در خواب سواره ای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت:
«ای حسین شما به سرعت حرکت می کنید و مرگ به سرعت شما را به بهشت می رساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرا رسیده است.»
علی پرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟
فرمود: «فرزندم به خداوندی که همه بندگان به سوی او برمی گردند، ما بر حق هستیم »علی عرض کرد: در این صورت ترسی از مرگ نداریم.
امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطافرماید.»
2- بعد از آنکه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا وشهادت یاران را ترسیم کرد، قاسم بن حسن(ع)در باره شهادت خودپرسید. امام(ع)به او مهربانی کرد و پرسید:
فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟
پاسخ داد: عمو(جان)مرگ نزد من از عسل شیرین تر است.
حضرت بعد از آنکه ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت وپاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویت به فدایت گردد! به خداقسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهیدمی شوند.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان
بی شک از تلخترین لحظات برای فرزندان خرد سال، لحظه ی از دست دادن والدین است. چنین وضعیتی بر فرزندان بسیار ناگوار و طاقت فرسا می نماید. در چنین شریطی آنان نیازمند توجه و عاطفه اند،نیازمند محبت و تسلی خاطراند.
فرزندان و بازماندگان کاروان کربلا هم نظاره گر دل خراشترین صحنه ها بوده اند. لذا به توجهی عمیق نیاز داشتند. از این روامام حسین(ع)با همه گرفتاریهایی که داشت، وضعیت روحی و روانی فرزندان را پس از شهادت خود پیش بینی کرد و در واپسین لحظات،تنها فرزند بازمانده از خود زین العابدین(ع)را به توجه ومراقبت و درک وضعیت روحی آنها سفارش کرد و آنچنان شرایط روانی و روحی آنها را ترسیم کرد و مشاوره های لازم تربیتی را به ایشان ارائه نمود که شخصی آشنا به مسائل روانشناسی و تربیتی را به شگفتی وا می دارد. امام(ع)فرمود: «… یا ولدی انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و نت خلیفتی علی هولاء العیال و الاطفال فانهم غرباء مخذولون قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائب الزمان، سکتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهم بلین السلام فانهم مابقی من رجالهم من یستاءنسون به غیرک و لااحد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک دعهم یشموک و تشمهم، و یبکواعلیک و تبکی علیهم.»
فرزندم تو پاکیزه ترین ذریه و با فضیلت ترین خاندان من هستی،بعد از من تو سر پرست کودکان و اهل بیت هستی، آنان غریب هستند.
خواری و یتیمی و شماتت دشمنان و مصیبتهای زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گریه شان بلند شد، آرامشان گردان، درهنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلی خاطرشان بده. ازمردان آنها، جز تو کسی که مایه انس و آرامششان باشد، زنده نمانده است و جز تو کسی را که شنوای شکوه ها و درد دلهایشان باشد، ندارند….»


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداع
امام(ع)در واپسین لحظه های زندگی خویش شرایط ناگواری خانواده و فرزندان غصه یتیمی و از دست دادن نزدیکترین عزیزان از یک طرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنان سنگدل، از طرف دیگر را مجسم کرد. در چنین شرایطی امام(ع)شیوه دعوت به صبر و برد باری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تابا دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان برای دست یابی به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است:
«هنگامی که امام(ع)همه یارانش را دید که شهید شده اند، برای وداع به خیمه ها آمد و ندا داد: «ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب،ای ام کلثوم، درود و سلام من بر شما باد» سکینه صدا زد: ای پدرآیا تن به مرگ داده ای؟
فرمود: کسی که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل دیگر فرمود: «ای نور چشم من کسی که یاوری ندارد،چگونه تسلیم مرگ نشود،(فرزندم)رحمت و نصرت خداوند در دنیا وآخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهی، صبر پیشه کن و زبان به شکوه مگشای، زیرا دنیا از بین رفتنی و آخرت ماندگار است.»
طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: «خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار ویاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات می بخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتاری، انواع نعمت وکرامت عطاء خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگوییدکه از منزلت و ارزش شما بکاهد.»


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

رفتار حضرت نسبت به فرزند بیمارش زین العابدین(ع)
خواست الهی بر این تعلق گرفت که علی بن الحسین حجت او بعد ازامام حسین(ع)، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان زمین از حجت اللهی خالی نگردد و این وضعیت جلوه دیگری از تربیت حسینی را می طلبید. در حالی که شدت مبارزه و مصبیتهای پیاپی کربلاانسان معمولی را چنان به خود مشغول می کند که همه چیز را فراموش می کند، مربی بزرگ کربلا از مسئولیت بزرگ تربیت غافل نماند و چون فرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد وگفتگویی صمیمانه به پرسشهای او در در مورد حوادث کربلا پاسخ داد. در منابع تاریخی می خوانیم:
«… حضرت به سوی خیمه فرزندش زین العابدین آمد و در حالی که فرزندش بر فرشی از پوستین استراحت می نمود و زینب(س)از اوپرستاری می کرد، فرزندش را عیادت نمود، وقتی زین العابدین(ع)نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خیزد. اما ازشدت بیماری قادر به برخاستن نبود. از عمه اش زینب(س)خواست که اورا کمک کند، زینب خود را تکیه گاه او قرار داد.
امام حسین(ع)از وضعیت بیماری فرزندش سئوال کرد و زین العابدین(ع)حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسید دراین روز با این قوم منافق چگونه رفتاری کردی؟
پدر فرمود: «فرزندم شیطان بر آنان مستولی گشت و آنان را ازیاد خدا غافل کرد…»


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

رفتار حضرت با فرزندان و نو جوانان در میدان جنگ
آنچه از مقاتل بر می آید این است که حضرت نسبت به فرزندان وبرادرزادگانش که به میدان مبارزه می رفتند، رفتارهای گوناگونی داشت. نخست در هنگام رفتن به میدان با در آغوش گرفتن آنان واظهار علاقه و محبت صحنه های زیبایی از عاطفه و محبت را به نمایش می گذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن » آمده است: «قاسم در حالی که نوجوانی غیر بالغ بود، سوی خیمه های طرف میدان خارج شد. وقتی امام حسین(ع)نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش کشید. آن دودست به گردن هم آویختند و چنان گریستند که بیهوش شدند.»
در مرحله بعد، وقتی آنان در میدان مبارزه، در مقابل شرایطنابرابر، گرمای شدید و تشنگی قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به صبر دعوت کرد و به آنان دلداری داد و اظهار همدردی نمود درمورد «احمد بن حسن » نوشته اند: «بعد از آنکه در میدان جنگ شرایط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین(ع)آمد وپرسید: عمو(جان)آیا جرعه آبی هست تا جگر خود را با آن خنک کنم و برای مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشتری پیدا کنم؟
امام(ع)فرمود: «یابنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک رسول الله(ص)،فیسقیک شربه من الماء لاتظماء بعدها ابدا»فرزندم! کمی صبر کن تا جدت رسول خدا را ملاقات کنی، او چنان شربت آبی به تو بنوشاند که هرگز تشنه نشوی.
در مورد «علی اکبر» نیز آمده است; بعد از مبارزه ای بی امان و کشتن تعدادی از دشمنان در حالی که جراحات زیاد بر بدن داشت،عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض کرد: «یاابه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربه من ماء و سبیل اتقوی بها علی الاعداء؟ فبکی الحسین(ع)و قال یا بنی یغز علی محمد و علی و علی ابیک ان دعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک…»
ای پدر، عطش مرا از پای در آورد و سنگینی اسلحه مرا ناتوان کرد، آیا شربت آبی هست تا با نوشیدن آن، توان بیشتر، با دشمنان مبارزه کنم؟
امام فرمود: فرزندم بر محمد و علی و پدرت سخت است که آنان رابخوانی و به تو پاسخ ندهند و به یاری بخواهی و آنان فریاد رس تو نباشند… .
در مرحله سوم، آنگاه که بعد از مبارزه بی امان فرزندان توسطدشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به رعت خود را بربالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس که فرزندان نیاز بیشتری به تسلی خاطر داشتند، با آنان ابرازهمدردی نمود… . آنگاه که «قاسم بن الحسن » بر زمین افتاد وعموی خود را صدا زد، امام حسین(ع) چون باز شکاری خود را بربالین فرزند برادر رساند و مانند شیر خشمگین بر دشمن حمله نمود. وقتی گردو غبار فرو نشست، دیدند امام(ع) بر بالین قاسم نشسه و به قاسم(ع)که در حال جان دادن بود، فرمود: عز والله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا یعنک او یعنک فلا یغنی عنک بعدا لقوم قتلوک »
به خدا سوگند، بر عموی تو سخت است که او را بخوانی پاسخ ندهد، یا اجابت نماید ولی نتواند کمک کند یا کمک کند اما به توسودی نبخشد.(از رحمت)خداوند دور باد قومی که تو را کشت.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

توجه به نیازهای فرزندان
موجودات عالم برای ادامه حیات نیازهایی دارند که بدون برآوردن آنها ادامه حیات نا ممکن و یا همراه با سختی است این احتیاج در غیر انسان به نیازهای مادی و جسمانی محدود است; امادر انسان نیاز امور مادی، روانی و معنوی فراوانی را شامل می شودکه تنها در سایه رفع نیاز از همه امور به رشد کامل جسمانی وروانی می رسد. توجه به نیازهای گوناگون از نکات مهم تربیتی است،نیازهایی که در قالبهای زیستی، عاطفی، روانی و معنوی جلوه گرمی شود. در واقعه کربلا نیز با وجود همه مسایل و شیوه ای که امام حسین(ع)در پیش روی خود داشته، از توجه به نیازهای مادی و معنوی فرزندان و همراهان خود غافل نماند.
الف: نیازهای مادی
نیازهای مادی احتیاج اولیه هر انسان است. و بدون تامین آن،قادر به ادامه حیات نیست. نیاز به رفع تشنگی از این جمله است که در کربلا به خاطر وضعیت ویژه ای که دشمن برای کاروان کربلا به وجود آورد، به نیازهای حیاتی تبدیل شد و ایشان را به تلاش، برای رفع آن از راههای ممکن، واداشت; از اینرو، آنگاه که حضرت عباس(ع)از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبید، حضرت از او خواست برای کودکان آب فراهم نماید و فرمود:
«فاطلب لهولاء الاطفال قلیلا من الماء» پس کمی آب برای این کودکان فراهم کن…
این توجه حضرت آنگاه به اوج می رسد که فرزند شیرخواره اش را بربالای دست می گیرد و از دشمن برایش آب می خواهد. در مقتل ابی مخنف آمده است:
امام حسین(ع)به سوی ام کلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را درباره فرزند شیرخواره ام به نیکی سفارش می کنم، او شیر خواره است وشش ماه بیشتر عمر ندارد. ام کلثوم به برادر جواب داد: سه روز است این طفل آب ننوشیده است.
برایش آبی طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن ایستادو آنگاه فرمود: «ای قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادت رساندید و جز این طفل باقی نمانده و او از تشنگی دهان را بازمی کند و می بندد، به او جرعه آبی دهید…»
ب: نیازهای عاطفی و روانی
گرچه در طبقه بندی نیازها در روانشناسی، نیازهای زیستی جزءنخستین نیازها به حساب می آید، اما نقش نیازهای عاطفی و روانی نیز با اهمیت و تعیین کننده است. زیرا هر چند نیاز جسمی محسوس و آشکار است و فقدانش جسم را متاثر می گرداند، اما نیازهای روحی و روانی نا محسوس اند و عدم پاسخگویی به آنها روان آدمی راآزرده می سازد. کودکان و نوجوانان به خاطر موقعیت سنی آسیب پذیری در برابر مشکلات نیاز دو چندان به بر آوردن نیازهای عاطفی و روانی دارند، این نیازها، بخصوص در شرایط ویژه، از دست دادن والدین، هنگام بیماری و… چنان شدت می یابد که بی توجهی به آنهاحیات روانی و عاطفی کودک را به مخاطره می اندازد.
این شرایط ویژه به کامل ترین شکل در کربلا برای فرزندان امام حسین(ع)جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه،در سخت ترین حالات، امام(ع)را صدا می زدند و در واپسین لحظات، اوج نیاز عاطفی خویش را به نمایش می گذارند. در کربلا بیماری چون علی بن الحسین(ع)حضور دارد که تقدیر الهی بر بقاء وجودش تعلق گرفت. و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود. این وضعیت خاص قطعا توجه ویژه ای را می طلبید و اینجا است که آن حضرت به گونه های مناسب به نیاز فرزندان پاسخ می دهد و نسبت به فرزندانی که به میدان مبارزه آمده اند به گونه ای، به یگانه فرزندش زین العابدین(ع)به گونه ای دیگر. و در مورد یتیمان و داغدیدگان پس از شهادت خویش به شکلی دیگر سفارش می فرماید.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

حادثه کربلا از منظر تربیت فرزندان
حادثه کربلا، جاودانه ترین رویدادی است که زمانه در بستر خودمانند آنرا ندیده است. حادثه ای که آثارش در حصار مرزهای اسلامی محدود نگشته و خورشید فروزانش همه گیتی را تا ابد درخشان گردانید. همه کسانی که پیرامون این حادثه به تامل نشسته اند،به فراخور شناخت خویش از آن درس گرفته، مبارزان درس مبارزه،آزادگان درس آزادگی، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعی درس اصلاح گرفته اند.
این واقعه بی نظیر زوایای بی انتهایی دارد که تنها اندکی ازآنها شناخته شده و زوایای ناشناخته اش بسی بیش از شناخته شده است. بی گمان با گسترش دانش بشری در حوزه علوم انسانی، امید کشف آنها دور از انتظار نیست، از جمله زوایای این واقعه عظیم تامل از منظر روانشناسی و تربیت است. نگارنده معتقد است هدف سیره وسنت ائمه اطهار علیهم السلام قبل از هر چیز، هدایت و تربیت است،زیرا آنان بزرگترین مربیان بشریت اند و باید تفسیر تربیتی ازحوادث زندگی آنان ارائه شود.
ذکر این نکته مفید است که، گوناگونی شرایط زمانی ائمه اطهارعلیهم السلام باعث گشته تا آنان با وجود آرمان مشترک، در عرصه دعوت و تربیت شیوه های گوناگون داشته باشند. در میان امامان شیعه، امام حسین(ع)شرایط ویژه خود را داشت. بنابراین ضمن آنکه همه زندگی و سیره حضرت سرمشقی کامل، از حیات طیبه، برای پیروانش است سیره تربیتی آن حضرت در حادثه کربلا هم برای کسانی که زندگیشان به شرایط زمانی آن حضرت شباهت بیشتری دارد ومی خواهند حسینی باشند، اهمیت بیشتری دارد.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 4 آذر 1394نظر دهید »

خدا کند …
خدا کند این روزگار نابسامان، کابوسی بیش نباشد. خدا کند … خدا کند دیگر از این خواب نحس، بیدار شویم! چشم بمالیم، رخی بشوییم تا باورمان شود که تو هستی…
آقا جان ! دیگر از حرف، خسته ایم… بس که گفتیم منتظریم، اما حتی روز شمار دلمان را به وقت دیدار تو گم کردیم.
گرچه عمری است که بی تو بودن را سر کردیم بدون گفتن حتی آخی…
اما اگر سنگ هم باشیم، دیگر از فشار حادثه ها ترک برداشتیم.
مُردیم بس که از دل سنگ خود، خارها پروراندیم تا روح تو را بیازارند و خود خار نشدیم که وجود گل آرای تو را حافظ باشیم…
حالا که دیگر حرفی برای گفتن نمانده، می خواهم تو خود حرف آخر دلم باشی…
می خواهم مرا از دست غفلت بخری و در راه خدا آزاد کنی…
خیلی مهم است که نردبان پله آخر داشته باشد. نه؟!
پس تو، پله آخر دلم، برای رسیدن به خدا باش.

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 3 آذر 1394نظر دهید »


یک نامه به یک دوست‏:
سلام. حال من خوب نیست، اما همیشه برای سلامتی شما، دعا می‌‌‏کنم. مدتی است که همه را از خود، بی‌خبر گذاشته‏اید.

هرسال که نرگس باغ، شکوفه می‌‏دهد، آن‌ها هم به خود وعده می‌‏دهند که امسال می‌‏آیی.

مژده ‏ای دل که مسیحا نفسى می‌‏آید

که ز انفاس خوشش بوى کسى مى‏آید

از غم هجر مکن، ناله و فریاد که دوش‏

زده‏ام فالى و فریادرسى مى‏آید

نمى‏دانم چرا آسمان بخیل شده است، نمى‏بارد. زمین سنگدلى مى‏کند، نمى‏رویاند. ماه و خورشید، چشم دیدن هم‌دیگر را ندارند. خیابان‌ها پر از غول‌هاى آهنى شده‏اند. کوچه‏ها امن نیستند. مردم، جمعه‏هاى خودشان را به چند خنده تلخ مى‏فروشند. هیچ حادثه‏اى ذائقه‏ها را تغییر نمى‏دهد. مثل اینکه همه سنگ و چوب شده‏ایم.

عجیب است! دامادها از حجله مى‏ترسند. عروسیها را در کوچه‏هاى بن‏بست، مى‏گیرند. اذان، رنگ پریده به خانه‏ها مى‏آید. نماز، زمین‏گیر شده است. رمضان، مهمان ناخوانده را مى‏ماند که سرزده، بزم سیران را بر هم مى‏زند. از روزه در شگفتم که چرا افطار را خوش نمى‏دارد. حج، هزار زخم از خار مغیلان بر تن دارد. جهاد، بهانه‏گیر شده است. آدم‌ها، کیسه‏هایى پر از خمس و زکات، به دیوارهاى گورشان آویخته‏اند. نپرس موریانه‏ها، چه به روزگار مسجد، آورده‏اند. از همه تلخ‏تر اینکه، عصرهاى جمعه، کمتر دلمان مى‏گیرد.

نمى‏دانم وقتى این نامه را مى‏خوانید، کجا ایستاده‏اید؟ هرجا که هستید، زودتر خودتان را برسانید. از بس شما را ندیده‏ایم، چشمان‌مان هرزه شده است. بیم دارم اگر چندى دیگر بگذرد، ندبه‏خوان‌هاى مسجد، کمتر شوند. آدم‌ها همه دیرباور شده‏اند، و زودرنج. بهانه مى‏گیرند. مى‏گویند: «او نیز ما را فراموش کرده است!» اما من مى‏دانم که شما، همه را به اسم و رسم و نیت، به یاد دارید.

دوست دارم باز برایت بنویسم. اما یادم آمد که باید به گلدان‌ها آب بدهم. مادرم گفته است، اگر به شعمدانی‌ها آب بدهم، آنها برای آمدن تو دعا مى‏کنند. راست مى‏گوید. از وقتى که مرتب آبشان مى‏دهم، دستهاى سبزشان را به سوى آسمان گرفته‏اند.

هنوز هم تفأل مى‏زنم. پیش از نوشتن این نامه، فال زدم. آمد:

دیرى است که دلدار پیامى نفرستاد

ننوشت سلامى و کلامى نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاه سواران‏

پیکى ندوانید و سلامى نفرستاد

والسلام

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 3 آذر 1394نظر دهید »


راهیان کربلا! به هوش باشید! اگر میانه ی راه …..
منتظر قائم

راهیان کربلا !
به هوش باشید !
اگر میانه‌‌‌ی راه ،
مردی دیدید بلند قامت، دلربا ، با چشم‌هایی مهربان و نگاهی بس بزرگ …
اگر دیدید تمام راه خون می‌گرید،
اگر شیر خواره می‌بیند،
پای تاول زده می‌بیند،
دخترکی دست در دست پدر می‌بینید و دیگر تاب رفتنش نمی‌ماند
اگر مردی را دیدید که دو برادر می‌بیند،
جوان در پشت سر پدر می‌بیند،
یا زنان چادر به سر می‌بیند و فریاد ِ
فریاد گریه‌اش بلند می‌شود …
به رسم اعراب با معرفت، آب بر پایش نهید، بوسه بر خاک ِ پایش زنید که مطاف ملائک است!
اگر دیدید مردی این چنین، تنها و بی‌همراه قدم بر می‌دارد، اگر بر دل لرزه می‌اندازد اگر …
شگفتتان نباشد! مدت‌هاست تنهایش گذاشته‌ایم …


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 3 آذر 1394نظر دهید »


ریشه قرآنی مرگ بر آمریکا
بعضی می‌گویند چرا باید مرگ بر آمریکا بگوییم. مگر اسلام دین رحمت و اعتدال نیست؟ بلی اسلام دین رحمت است ولی نه برای افرادی که ظلم و فساد می‌کنند و به جامعه و حکومت اسلامی تعدی می‌کنند. … إِنَّ اللَّهَ لایُحِبُّ الْمُفْسِدین‏ (قصص/77)، وَاللَّهُ لایُحِبُّ الظَّالِمین‏ (آل عمران/140)، … إِنَّ اللَّهَ لایُحِبُّ الْمُعْتَدین‏ (بقره/190). اسلام دین اعتدال است به این معنا که در جای خود رحیم است و در جای خود شدید. … أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ … (فتح/29).

آزار و اذیت مسلمین و ظلم به جامعه اسلامی آنقدر اهمیت دارد که خداوند آنها را مورد لعن و نفرین خود قرار می‌دهد. … أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمین‏ (هود/18). در آیه دیگر لعن به معتدین از زبان پیامبران آمده است. لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنىِ إِسرَْائِیلَ عَلىَ‏ لِسَانِ دَاوُدَ وَ عِیسىَ ابْنِ مَرْیَمَ ذَالِکَ بِمَا عَصَواْ وَّ کَانُواْ یَعْتَدُون‏ (مائده/78، کافران بنى‌اسرائیل، بر زبان داوود و عیسى بن مریم، لعن شدند. این بخاطر آن بود که عصیان کردند و تجاوز مى‏نمودند). همچنین خداوند ظالمین و متجاوزین و بویژه سران آنها را بطور مصداقی مورد نفرین خود قرار داده است. خداوند به اصحاب اخدود که تعداد زیادی از مومنین را شکنجه داده و سوزاندند، مرگ بر اصحاب اخدود می‌گوید. قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (بروج/4). خداوند به ابولهب که اتفاقا عموی حضرت پیامبر (ص) بودند ولی ظلم و جفای زیادی به ایشان نمودند، تعبیر بریده باد دستش می‌گوید. تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَب‏ (مسد/1).

حال آمریکا را در نظر بگیریم که جنایات و ظلم‌های بیشماری را در حق بشریت انجام داده است. میلیونها نفر را در خانه‌های خود در ویتنام، ژاپن، کره، افغانستان، عراق، یمن، سوریه و ایران به خاک و خون کشیده است. بسیاری از حکومت‌های مردمی را در کشورهای مختلف بویژه در ایران سرنگون کرده است. جلوی پیشرفت و خودکفائی بسیاری از کشورها از جمله ایران را گرفته یا کند کرده است. فساد و فحشاء را در نقاط مختلف جهان بطرق مختلف رواج داده است. بسیاری از مردم بیگناه همانند مردم عراق و ایران را محکوم به تحریم‌های ظالمانه و زورمدارانه نموده است. بسیاری از دیکتاتورهای جهان همچون آل‌سعود را مورد حمایت همه‌جانبه خود قرار داده است. از کشور غاصب و دژخیم و کودک‌کش رژیم صهیونیستی بطور تمام قد دفاع نموده است. ترس و بیم از اسلام و مسلمین را با امکانات روسیع رسانه‌ای خود در جهان ترویج نموده است. آیا این همه جنایت و ستم در حد جنایت محدود اصحاب اخدود نیست که خداوند در مورد آنها می‌فرماید: مرگ بر اصحاب اخدود. در واقع شعار مرگ بر آمریکا، ترجمه امروزی آیه قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (بروج/4) است. جالب آنکه این شعار آنقدر برای آمریکا سنگین و خوارکننده است که رئیس‌جمهور آن در سازمان ملل خواستار قطع این شعار است حال آنکه قرآن به ما فرموده است که به آنها بگوییم تا از این عصبانیت خود بمیرید. … قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏ … (آل عمران/119).

در اینجا ذکر دو نکته ضروری است. اول آنکه مخاطب شعار مرگ بر آمریکا، نه مردم و سرزمین آمریکا بلکه سران آن و سیاست‌های شیطانی آنها است. دوم آنکه قول بعضی که می‌گویند آمریکا عوض شده است بسیار سطحی و ساده‌لوحانه و از روی خودباختگی و شیفتگی به زرق و برق آمریکاست. سیاست و شیطنت آمریکا امری ریشه‌دار و ذاتی است و با لبخند یک مسئول آمریکایی تغییر نمی‌یابد. اینکه یک مسئول آمریکایی در مقابل دوربین‌ها نفرت خود از جنگ را با صدای بغض‌آلود بیان کند و همان مسئول آمریکایی از کشتن کودکان فلسطینی و سوری حمایت کند آیا معنایی جز تزویر که روی دیگر سیاست‌های آمریکاست دارد؟ بی‌جهت نیست که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) در مورد برقراری رابطه با آمریکا فرمودند: «… با امریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. مادامى که امریکا این طور است و افریقاى جنوبى آن طور عمل مى‏کند و اسرائیل هست، ما با آنها نمى‏توانیم زندگى بکنیم…» (صحیفه امام، ج‏19، ص94).


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 3 آذر 1394نظر دهید »


تشكيل بسيج مستضعفين، ارتش بيست ميليوني به فرمان امام خميني (ره) هوشياري و درايت بي نظير حضرت امام خميني (ره) از جمله اساسي ترين عوامل در جهت خنثي سازي توطئه ها به حساب مي آيد که به برکت اين دورانديشي و هدايت انقلاب در مسير اصلي خود، زمينه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسي امريکا در تهران و برملاشدن ماهيت سلطه جو و تجاوزکارانه امريکا، شيطان بزرگ با ضربه اي سخت و جبران ناپذير روبرو شد.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 3 آذر 1394نظر دهید »

برمشامم می رسدعطر شهیدان بسیج

مرغ دل پرمی زند سوی گلستان بسیج

یاحسین بن علی، ای سرور آزادگان

روز محشر کن شفاعت از جوانان بسیج
هفته بسیج گرامی است اما برای دلخوشی بعضی ها … گرامیباد.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 3 آذر 1394نظر دهید »

سلام بر کشته ی دشت نینوا
خلوتی باید با تربت کربلا و پیراهن مشکی و روضه ی حسین

عملی باید با اخلاص تا وصل شدن به کاروان عشق

عباس،علی اکبر،علی اصغر،قاسم،عبدالله ،رقیه ،سکینه یکدفعه بزرگ نشده بود.حسین برای ذره ذره وجود آنها تلاش کرده بود ،آنها را با زحمت پروریده بود،حاصل زحمتهایش را داد،حاصل عمرش را داد،هر چه داشت داد برای کی؟برای من نالایق.پس من باید او را بیابم این حسین کیست که این همه عاشق است؟چرا عشقش خریدار ندارد حسین ،علی اکبرش را داد عشقش را باور نکردیم،قاسمش را داد باور نکردیم،عباس علمدارش را داد،علی اصغرش را داد،جانش را داد،باورنکردیم.لباسهایش را دادوبی کفن ماند،باور نکردیم به اسارت اهل بیتش راضی شد باز هم باور نکردیم حسین این همه عاشق است آن هم در دنیایی که کسی به داد کسی نمی رسد.

بیاییم این همه عشق را باور کنیم وجواب خوبی را با بدی ندهیم،بسم الله الرحمن الرحیم بگوییم نیت عشقبازی کنیم

دست در دست حسین بگذاریم او خود ما را خواهد برد.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

بسم رب المهدی

با توام، در راه تو ام،در آرزوی توام،هنوز نرسیده ام در راهم ولی بالاخره خواهم رسید.

به فضل خدا آشنا خواهم شد با تو با هستی با عشق با معرفت من که تو را ندیده ام

گلی از بوستان تو نچیده ام ،نمی توانم بی تو باشم زندگی با تو باید خیلی شیرین

باشد.چقدر قمر منیر بنی هاشم علیه السلام را دوست دارم قبل از امامش حتی آب

هم نخورد.می شود ما هم در عصر غیبت چنین زندگی کنیم که در همه حالات ولحظات

زندگی شما را حاضر ببینیم ظاهر ببینیم نه غایب، شما می شنوی می بینی و جواب می دهی.



موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

برکات و آثار یاد امام زمان (ع)
1_تربیت انسان

یاد نورانی ترین شخص عالم،انسان را نورانی میکند و از ظلمت رها می سازد و زمینه تربیت صحیح او را فراهم میسازد اثر بارز باد حضرت ولی عصر(ع)این است که انسان تحت تربیت ایشان قرار می گیرد یکی از شؤون قطب عالم امکان حضرت ولی عصر(ع)تربیت نفوس مستعد است ، انسان هایی که استعداد رشد وتعالی معنوی را دارند امام زمان (ع) از آنها دست گیری می نمایند

در تفسیر این فراز اززیارت آل یس که میفرماید:"السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته:سلام بر تو ای دعوت کننده انسانها بخدا وسلام به تو ای ربانی آیات خدا” از آیت الله بهاء الدینی این عارف بی نظیر که بارها شرف تشرف به محضر امام عصر(ع)را داشتند پرسیدند که “ربانی آیاته"یعنی چه؟ایشان فرمودند یعنی مربی نفوس، یعنی تربیت کننده جهان،یعنی تربیت کننده انسان و غیر انسان،5امام زمان (ع)است.حال اگر بخواهیم تحت تربیت بهتربن مربی اخلاق قرار بگیریم ،مقدمه اش ذکر و یاد ایشان است .امام صادق (ع)فرمودند به همان اندازه که تو به یاد ما باشی ما هم به یاد تو هستیم… به هرحال اگر یاد حضرت باشیم ایشان ما را یاد میکنند اما اگر این یاد به ندرت باشد یادر گرفتاری ها ومشکلات، آنچنان باید و شاید اثر تربیتی موثر ندارد اما اگر یاد ما تداوم داشته باشد اثرش همان رشد و تعالی در تحت تربیت و سرپرستی ایشان خواهد بود.آنچه همیشه و همه جا امکان دارد توجه قلبی به ساحت مقدس مولایمان است این را تمرین کنید و مطمعن باشید همه خوبی ها را برای شما به ارمغان می آئرد و حفظ میکند شیخ رجبعلی هر سوزن که میزد برای سلامتی حضرت صلوات میفرستاد.

2_استغفار حضرت برای دوستداران

اگرشخصی که داءم توجهش به وجود مقدس ولی عصر(ع)است و همواره از اعمال بد مبپرهیزد،بهطور تصادفی اشتباهی مرتکب شد وقتی نامه اعمالش را خدمت ولی عصر _ارواحنا له الفداء میبرند ،حضرت برای او دعا و استغار میکند و از خدا میخئاهد که او را ببخشاید.

<** ادامه مطلب… **>سید بن طاووس(اعلی الله مقامه)میگوید که نیمه شبی در سرداب مقدس سامرا صدای مناجات زیبای امام عصر (ع)را شنیدم که در حق شیعیانش چنین طلب استغفار میفرمود:پروردگارا شیعیان ما از ماییند ،از اضافه خاک خلقت ماآفریده شده اند و سرشتشان به آّب گوارای ولایت ما عجین شده است ،پس ببخشای بر ایشان گناهانی را که با اتکا و اعتماد به ما انجام داده اند…نمیشود یادی از حضرت در شبانه روز در دلمان نقش نبندد ولی انتظار داشته باشیم ایشان برای ما استغفارو دعاکنند تحت ولایت امام عصر (ع)قرار گرفتن با ادعا ثابت نمیشود ،نمیشود مثلآ من به عنوان دختر شیعه حجابم را رعایت نکنم و با بد حجابی،قلب نازنین ایشان را به درد آورم آنگاه انتظار داشته باشم مشمول دعای حضرت قرار بگیرم باید قدمی بر داشت هر چند کوچک که آن مهربان ،بهع قدمی کوچک از ما 10ها قدم به سمت ما می آید.

3-قرار گرفتن درزمره یاران خاص امام زمان (ع)

در روایتی شریف از وجود مقدس پیامبر اکرم (ص)سوال شد:دوست دارم که خاصترین بنده ی خدای تعالی باشم حضرت فرمودند:خدارا فراوان یاد کن تا خاصترین بنده خدای تعالی باشی.ذکر امام زمان (ع)جدا از ذکر خدا نیست و خودشان هم فرمودند :ذکر ما از ذکر خداست لذا وقتی خیلی یاد خدا باشی از بندگان مخصوص میشوی مسلمآوقتی هم خیلی یاد امام عصر(ع) که ولی خدا و جانشین خداست باشی از خواص و نزدیکان ولی خدا خواهیم شد.

4-آبادی اوقات به واسطه ذکر حضرت

امیرالمومنین در دعای شریک کمیل، خداوند را به اسم عظم قسم میدهندکه اوقاتشان را به برکت ذکر و یاد مبارکش آباد گرداند:"یا رب اسءلک بحقک و قدسک و اعظم صفاتک و اسماءک ان دتجعل اوقاتی من اللیل و النهار بذکرک معمور?…"و در نامه ای به پسر عزیزشان میفرماید(نامه 31نهج البلاغه)سفاش میکنم شما را به اینکه قلب خودت را با ذکر خدا آباد گردانی “اوصیک….و عمار? قلبک بذکره”

جلوه روی تو از خاطره مهجور مباد پرتو یاد تو از انجمنم دور مباد.

در سرایی که به جز نام تو آد به میان خواهم آن خانه که از هجر تو معمور نباد

آری یاد خدا و اولیای الهی باعث رونق زندگی و عمران دل و جان است

5- آرامش قلب در سایه یاد حضرت وقتی از آیت الله بهجت در مورد جزیره خضرا سوال میکنند که جزیره کجاست؟ که بعضی میگویند امام زمان در آنجا زندگی میکنند ایشان جواب میدهند جزیره خضرا آن قلبی است که امام زمان (ع) در آنجا تاب بیاورند و بمانند.

جای اصلی امام زمان در قلب ماست همان طور که جای خدا در قلب ما است” قلب خانه خداست غیره خدا را در ان جای ندهید “(بحار الانوار ج 67ص26)

اما اگر قلب را به بیگانگان دادیم چون انها محدود هستند و ظلمانی ،هرگز نمیتوانند آن اطمینان و آرامش را برای ما حاصل کنند چراکه خود انها در به دست آوردن نیازهایشان محتاج کسه دیگری هستند ظلمت و تاریکی همیشه ترس و اضطراب و سر در گمی می اورد و قلبی میتواند ارامش داشته باشد و از سر در گمی بیرون بیاید که یاد و نام وجود اقدس امام عصر(ع)در قلبش مسکن کرده باشد کوچکترین هدیه این یاد نورانی آرامشی است که از طرف محبوب جانها،به آنها داده میشود کسانی که اتصال خویش را با این وجود نورانی تقویت کردنه اند به دریای عظیم نور الهی رسیده اندو همه خواسته هایشان در پرتو توصل و یاد حضرت مهدی (ع)محقق گشته است .


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »


آشنای غریب  (شب بارانی)
سرشب بود باران تندی می آمد مردم باعجله به سوی خانه هایشان میرفتند تا زیر باران نمانند.مادری نگران فرزندش بود دختربچه ای نگران پدرش بود کودکان از صدای رعد وبرق میترسیدند هرکسی منتظر عزیز بیرون ازخانه اش بود با خود فکر میکردند اگر باران بند نیایدوسیل جاری شود چه؟من این وسط نگران غریبی بودم که پدر و مادری به کنارش ندارد تا نگرانش شوند.زیر لب گفتم اگر غریب آشنا اکنون در شهر ما باشد و زیر باران مانده باشد چه؟آیا کسی در خانه اش را به روی او باز می کند؟یا شهر ما هم مثل کوفه غریب کش است و مسلم در آن جایی برای پناه گرفتن ندارد در این فکر بودم که از پله ها رفتم پایین درحیاط را بازکردم ودم در منتظر ایستادم زیرلب گفتم السلام علیک یاصاحب الزمان،آقادر را بخاطرشما باز کرده أم ومنتظرشماهستم ،اگرخواستیدبه منزل مابیاییدناقابل است بعدازگذشتن باران میروید همین طور حرف میزدم که متوجه شدم باران کم کم بند میایدسپس قدری دعایش کردم در را بستم و داخل رفتم اما هنوز عطر و بوی یاد آن غریب از وجودم به مشامم میرسید!


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

درکتاب روانشناسی رنگها درباره رنگ سیاه گفته شده است که"سیاه نمایانگرمرزمطلق است"بنابراین فردی که در مقابل نامحرم وبیرون ازمنزل،ازحجاب مشکی استفاده میکندبا این کار،مرزمطلق وکاملی بین خود و افرادنامحرم ایجاد میکند.وقتی که خانمی دربیرون منزل چادرمشکی برسرمیکندمیخواهدشان دهد که نامحرم حق ندارد به این حریم نزدیک شودزیرا این حریم حریم حیا وعفت است نه جایی بی حیایی .هرزگی و حوس بازی.

روانشناسی رنگها،دکترماکس لوشر،ترجمه ویداابی زاده،ص97

همچنین در روانشناسی رنگها آمده است که سیاه به معنی “نه"بوده و نقطه مقابل “بله"یعنی رنگ سفید است.

روانشناسی رنگها،دکترماکس لوشر،ترجمه ویدا ابی زاده ص 97

بنابر این وقتی بانوان درمقابل نامحرم از حجاب مشکی استفاده میکنند در واقع میخواهند به او"نه"بگویند درمقابل آنهایی که لباس سفید میپوشند در واقع راه نگاه ها را به سوی خود باز میگذارند وآنهایی که لباسهای رنگارنگ و جذاب میپوشند،خواسته یا نخواسته خود را در معرض نگاه هایی هرزه و آلوده قرار میدهند.

ازنظر روانی نیز وقتی انسان پارچه ی مشکی میبیند دیگر چندان رغبتی برای نگاه کردن ندارد و خود به خود نظر را بر میگرداند و در مقابل،نگاه به رنگهای روشن چشم را باز میکند و برای دیدن استمرار آن رغبت ایجاد میکند لذا استفاده ی بانوان از لباس رنگارنگ نیز باعث جلب توجه مردان نامحرم میشود.

1-چراباوجود رنگهای مختلف در اسلام از چادر مشکی استفاده میشود؟حجاب در اسلام ازیک مسءله کلی تر و اساسی تری سرچشمه میگیرد وآن این است که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری ولمسی وچه نوع دیگر،به محیط خانوادگی وکادرازدواج قانونی اختصاص می یابد و اجتماع منحصرأ برای کاروفعالیت باشد انگشترنقره الماس

2- علت واقعی حجاب چیست؟

3-آیاالزام به حجاب،موجب سلب حق آزادی زن بوده ودرحقیقت نوعی توهین به حیثیت انسانی اوست؟آیاحجاب مانع فعالیت اجتماعی میشود؟آیا میشود گفت که با حجاب است شلخته است؟زنان هندی ساری برتن میکند که لباسی بلند است وقسمتی از آن را برسرمیکنند اما به آنها شلخته نمیگوییم 1)هنگام تزاحم بین ملاک اهم ومهم،ملاک اهم مقدم بر ملاک مهم است گرچه زن حق آزادی دارد،ولی اگرآزدی اومنجربه سلب آزادی ازاجتماع و فساد درجامعه شود ونیروی کاررا مستأصل کندآزادی او باید فدای آزادی اجتماع گردد.ثانیأ:اسلام زن را درخانه حبس نکرده،بلکه میگویدهنگام معاشرت زن با مرد به خاطر حفظ کرامت زن ومصلحت عمومی جامعه باید از پوشش عقلایی و اسلامی استفاده کند تانظام خانواده واجتماع آسیب نبیند.

سابقه اسلامی چادر؟مسأله حجاب باچادرریشه در قرآن کریم دارد.

خداوندمتعال خطاب به پیامبرش میفرماید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً سوره احزاب آیه 59:ای پیامبربه زنان و دختران خود وزنان مومنان بگو که خویشتن رابا چادرخویش فروپوشندکه این کار برای اینکه آنها به حریت شناخته شوند تاازتعرض وجسارت هوس رانان آزارنکشند برآنان بسیاربهتراست و خداوند آمرزنده ومهربان است، “جلابیت"جمع جلبات به معنای “ملحفه"است وآن پوششی گسترده است که زن خود را در آن می پیچد.(مصباح المنیر،فیومی،ماده لحف)شواهدمختلفی نیزوجود داردکه ثابت میکند"جلباب"پوششی فراگیربوده که ازبالای تاپایان پا را می پوشانده است.

الف)درباره پوشش حضرت زهرا(س)هنگام خروج ازمنزل ورفتن به مسجدبرای دفاع ازفدک اینگونه نقل شده است:"لاثت خمارهاعلی رأسها واشتملت بجلبابها"حضرت زهراس خمار ومقنعه خویش را برسروجلباب ، یعنی پوششی که شامل و در برگیرنده تمام آن وجود مبارک بود برتن کرد. الاحتجاج،طبرسی ج1،ص98

ب)فیومی در مصباج المنیر"میگوید الجلباب ثوب اوسع من الخمار،جلباب پوششی وسیع تر و گسترده تر از خمار است”

ج)احادیثی همچون احادیث نبوی که فرمود"ولغیر ذی محرم اربعه اثواب درع وخمار و جلباب و ازار” ” وبرای زن غیرمحرم چهارلباس است: پیشبند ،مقنعه ،چادر،لنگ “(مجمع البیان،طبرسی، ج7،ص155)

د)زمخشری وآاوسی از ابن عباس نقل کرده اند که جلباب پوششی است که ازبالا تا پایین بدن را میپوشانده است.تفسیرکشاف،ذیل آیه،تفسیر روح المعانی ،ذیل آیه

حجاب درشکل چادر دارای ریشه عمیق تاریخی و ملی است:براساس گواهی منابع حجاب ولباس ،اسناد ومدارک تاریخی نشان می دهد که حجاب در شکل چادر به صدهاسال قبل ازپیدایش قاچار در ایران برمیگردد. در زمان ایران باستان به تصاویری از بانوان ایرانی برمی خوریم که علاوه بر لباس،بدن خود رابا چادری که شبیه به چادر زن امروز ایران است می پوشاندند.(مجله پیام زن،شماره19،ص69)

زناندرعهدهخامنشی واشکانی،عمومأ چادربرسرداشته وپیراهن های بلندی که تا مچ پای آنان رامیپوشاند،به تن میکردند(فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی،حدادعادل ص 25)

ونیز زنان در عهد ساسانی،گاهی چادرگشاد و پرچین به سر میکردند که تا وسط ساق پا رسیده است.نقوشی از بانوان ساسانی در بشقابهای نقره ساخته شده که در آن هریک از بانوان ،چادری به خود پیچیده دارد(حجاب،مهدی مهریزی ص46)


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

کاش از ما نپرسند!

همینجا پیش من بود، نموند و رفت زود زود

اون بالا بالاها رفت

بابات پیش خدا رفت

کاش از ما نپرسند!

ای کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کرده ایم؟!

از این سوال سخت شرم دارم. از اینکه اینقدر رفاه زده ام.

از صدای خواب آلوده ام شرم دارم.

اصلاً مگر صدای خواب آلود من به گوش کسی خواهد رسید.

و می دانم که اگر امروز با جماعت شهدا مواجه شوم همان کلام نورانی

امیرالمومنین علیه السلام را خواهم شنید؛

آنجا که به مردم دنیا طلب کوفه فرمودند:

سوگند! اگر ما هم مثل شما (راحت طلب) بودیم

عمود دین برپا نمی شد.درخت

اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت نمی شد

به خدا قسم از این به بعد

خون خواهید خورد و… ( نهج البلاغه / خطبه ۵۶)

می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت:

اگر ما هم مثل شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم

امروز نهال انقلاب به

این شجره طیبه ، تبدیل نمی شد.

شجره ی زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ آن در آسمان هاست.

اما احساس می کنم

باید باز خوانی دوباره ای از فرهنگ جهاد و شهادت داشته

باشیم تا خود را به راه و رسم مسافران ملکوت نزدیکتر نماییم.

ساده نگذر از کنار پوتین های بی پا

که پاهایشان بدن ها را بردند

تا تو آسوده قدم برداری


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

ابو هریره از پیامبر(ص)روایت کرده است:عیسی بن مریم(س)به همراه هشتصد مرد و چهل زن از بهترین و شایسته ترین افراد روز زمین فرود خواهد امد(این دسته انسان های برگزیده ای هستند که خداوند برای حکومت جهانی مهدی(عج)در اسمان ذخیره کرده است.)


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

رحبه سرزمین مقدسی است که حضرت مهدی(عج)و ال بیتش در ان اقامت می گزینند.انجا اقامت گاه حضرت نوح(ع)بوده است.هیچ یک از ال محمد(ص)جز در یک سرزمین مقدس مسکن نمی گزینند و جز در یک سرزمین مقدس به قتل نمیرسند.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

حضرت رسول(ص):درود فرستادن بر من مانند نوری است بر روی تیرگی صراط.

حضرت باقر:هیچ عبادتی در روز جمعه نزد من دوست داشتنی تر از صلوات بر پیامبر و ال او نیست.

پیامبر(ص):در وصیت خود به امام علی فرمودند:ای علی هر کس در هر روز یا هر شب بر من درود فرستد شفاعت من برای او واجب می شود حتی اینکه او گناه کبیره داشته باشد.

پیامبر(ص):بخیل واقعی کسی است که وقتی نام من برده شود صلوات نمی فرستد.

امام صادق:صدقه دادن در شب جمعه و روز ان و نیز صلوات بر محمد و ال محمد در شب جمعه و روز ان برابر هزار حسنه است و هزار بدی به وسیله ی ان نابود می شود و هزار درجه بر مقام ادمی افزوده می گردد.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

منتظران مهدی/  زیارت ناحیه ی مقدسه:

(السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیس…)زیارت ناحیه ی مقدسه خونگریه و سوگنامه ی حضرت مهدی و مرثیه ی بلند ان بزرگوار بر مصائب و رنج های جدش اباعبدالله الحسین در عاشورا است.در این زیارت ترسیم و توصیف لحظه های شهادت امام حسین غربت و مظلومیت اهل بیت معتبرترین و بلندترین روضه ای است که از زبان معصوم و خونخواه سید الشهدا به ما رسیده است.

این مرثیه از زبان کسی است که صحنه ها و لحظه های عاشورا هر روز مقابل نگاه اوست و او از پس پرده های اشک حنجره ای عطش زده درازمندی خنجر قساوت و خیمه هایی در استانه ی اتش و شیون را نظاره می کند.زیارت ناحیه ی مقدسه گزارش عاشوراست.گزارشی که در ان دقایق و صحنه هایی جزیی نیز توصیف شده است.این زیارتنامه شامل 8 بخش است:

1.سلام بر انبیا و اولیا 2.سلام بر امام شهید و صحابه ی فداکارش 3.ارزوی زیارت امام حسین 4.طرح اوصاف و ویژگی ها و سرت امام حین و تاثیر شهادت ان حضرت 5.طرح نهضت و انقلاب مقدس اباعبدالله 6.توصیف صحنه ی کربلا شهادت رنج ها و مصائب بازماندگان و قافله ی اسیران 7.تحلیل بازتاب حادثه ی کربلا و غربت اسلام بعد از شهادت ان حضرت و سوگواری کائنات و موجودات در شهادت اباعبدلله 8.نیایش و دعا و درخواست های امام زمان با پروردگار.

این زیارت در کتاب اقبال سید طاووس ص 573 و بحارالانوار ج 98 ص 269 نقل شده است-فرهانگ عاشورا.جواد محدثی-ص 227
نوشته شده در جمعه دهم آبان ۱۳۹۲ساعت 22:3 توس


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

فوائد صلوات

رسول خدا(ص):1.در مقابل صد صلوات خداوند صد حاجت را براورده کند.

2.با صدای بلند صلوات بفرستید که نفاق را بر طرف می سازد.

3.صلوات فرستادن موجب پاکیزه شدن عمل هاست.

4.هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد خداوند در عافیت را برای او می گشاید.

5.صلوات فرستادن فقر را از بین میبرد.

6.هر گاه چیزی از یاد انسان برود و ادمی ان را فراموش کند صلوات موجب می شود ان را به خاطر اورد.

7.صلوات فرستادن انسان را شبیه ملائکه می نماید و از رحمتی که ملائکه در ان غرق هستند به او سهمی می رسد.

8.انسان با رتبه و مقام صلوات به مقام خلیلی می رسد.چنانچه ابراهیم(ع) به برکت صلوات به مقام خلیلی نائل امد.برمحمد وآل او صلوات.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 2 آذر 1394نظر دهید »

1 ... 5 6 7 ...8 ... 10 ...12 ...13 14 15 ... 17

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو