« راه نزدیکی و قرب حق | از فراقت همچو ني در آه و افغانم هنوز... » |
زبان حال حضرت زينب(عليها السلام) در روز اربعين
روزي که سر به کوه و بيابان گذاشتم *** بردم بدوش پيکرم وجان گذاشتم
بانگ رحيل چونکه شد از کاروان بلند *** شوق وصال گشتم و هجران گذاشتم
بگرفتم از تو جان دگر اي مسيح عشق *** تا لعل لب به حنجر عطشان گذاشتم
در باغ لاله هاي تو داغ دلم شکفت *** مرحم ز عشق بر دل سوزان گذاشتم
کردم به تن لباس صبوري گه سفر *** امّا دريغ جسم تو عريان گذاشتم
پيمان عشق با تو چو بستم به کربلا *** هستي خويش بر سر پيمان گذاشتم
سر گشته چون نسيم شدم در ديار شام *** گنج ترا به گوشه ويران گذاشتم
از آب ديده تا دهمت شستشو حسين *** جوئي برت ز ديده گريان گذاشتم
خورشيد طلعتِ تو به ني کرد تا طلوع *** سر از پي ات به ناله و افغان گذاشتم
بلبل صفت بگلشن ازکين خزان تو *** آواي غم بياد بهاران گذاشتم
رفتم ولي ز قصه خود تا به روز حشر *** عنقا صفت فسانه به دوران گذاشتم
فرم در حال بارگذاری ...