« گفتگویی خودمونی با خدا!!! | یادمان باشد مصیبات نعمت الهی هستند » |
سخنرانی حضرت زینب(س) در شام و پیامهای آموزنده آن
شخصیت والای دخت امامت، حضرت زینب(س) الگوی شایستهای برای زنان و مردانِ حقیقت جوی عالم است. رفتار و گفتار این شیر زن عاشورایی چنان تاریخ را تحت تأثیر قرار داده است که بعد از 1400 سال، حقیقت جویانِ عالم از آن گرامی راه زندگیِ شرافتمندانه را میآموزند.
بیانات و سخنراني آموزنده و شیوای آن حضرت(س) در شام، نکات و پیامهای آموزندۀ بسیاری برای شیفتگان و پیروان اهل بیت(ع) در بر دارد که در این نوشتار به برخی از آنها خواهیم پرداخت؛ اما قبلاً چند نکته مقدماتی را بیان میکنیم:
الف. روضه خوانی در مجلس یزید
حضرت زینب(س) از بنیانگذاران عزاداری در سوگ سالار شهیدان - بعد از شهادت امام(ع) - است. آن احیاگر فرهنگ عاشورا از اولین روضه خوانان و گریه کنانی است که بعد از اقامه عزا بر امام حسین(ع) در کربلا و کوفه، در شام به این امر مهم میپردازد و نهضت عاشورا را با ناله و سوز دل زنده میدارد. هنگامی که آن بانوی داغدیده را بعد از یک سفر طولانی و پر زحمت، به عنوان اسیر در دمشق به مجلس یزید وارد کردند، چشم حضرت به سر بریده امام حسین(ع) افتاد که در طشت طلا قرار داشت؛ دست برد، گریبان چاک کرد و با صوت حزین و ناله های جانسوز فریاد زد: «يَا حُسَيْنَاهْ يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللهِ! يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنَى! يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةَ النِّسَاءِ! يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى!»
زینب کبری(س) چنان عواطف و احساسات حاضران در مجلس را تحت تأثیر قرار داد که تمامی حضّار به گریه درآمدند. آن گرامی با این رفتار خود، مجلس عیش و نوشِ یزید را به عزاخانۀ امام حسین(ع) تبدیل کرد؛ به گونه ای که یزید نیز با خودباختگی تمام سکوت کرد.
آن گاه برای جبران حقارت خود در حالی که دوباره با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین(ع) می زد، اشعاری را که در اُحُد برای شادکامی از شکست مسلمانان سروده شده بود، با ترکیب چند بیت از خویشتن میخواند:
لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا
جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ
فَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً
ثُمَّ قَالُوا: يَا يَزِيدُ لَا تُشَلَ
لَعِبَت هاِشُم بِالمُلكِ فَلا
خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحيٌ نَزَل
لَسْتُ مِنْ عُتبةَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ
مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَلَ
«ای کاش بزرگان من که در روز جنگ بدر کشته شدند، زاری قبیله خزرج را از فرود آمدن ضربات ما میدیدند و از شادی فریاد میزدند و میگفتند: دست مریزاد ای یزید! (به جای جنگ بدر بزرگان و مهتران آنها را کشتیم و بیحساب شدیم.)
طایفه هاشم با سلطنت بازی کردند، هرگز خبری از آسمان نیامده و وحیی نازل نشده است. من فرزند عُتبه نیستم، اگر انتقام کارهای احمد را از فرزندانش نگیرم.»
ابو برزه اسلمی با دیدن آن صحنه، طاقت نیاورد و فریاد زد: «ای یزید! وای بر تو آیا با چوب خیزران به دندانهای حسین بن فاطمه(س) میزنی؟ با چشمان خودم دیدم که حضرت رسول اکرم(ص) این دندانهای حسین و برادرش حسن را میمکید و میبوسید و به ایشان می فرمود: «أَنْتُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَتَلَ اللهُ قَاتِلَكُمَا وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً؛(1) شما دو فرزندم، آقای جوانان اهل بهشت هستید، خداوند لعنت کند و بکشد قاتل هر دوی شما را و جهنم را برای او آماده کند و جهنم چه بد منزلگاهی است؟!» یزید عصبانی شد و دستور داد ابو برزه اسلمی را از مجلس اخراج کنند.
فرم در حال بارگذاری ...