چگونه باید باشیم تا امام زمان(علیه السلام) از ما راضى باشد
نصایح میرزاى تبریزى(قدس سره) به طلاّب

معمولاً طلاّب جوانى که خدمت فقیه مقدّس، میرزاى تبریزى (قدس سره)مى رسیدند، این سؤال را مى پرسیدند که: «آقا! بفرمایید چه کار کنیم که کارهایمان مرضىّ ولى عصر(علیه السلام) باشد؟»
مرحوم میرزا (قدس سره)قبل از هر چیزى به ظاهر طلاّب نظر مى کردند. اگر مى دیدند که لباس آن ها مناسب طلبگى نیست یا موهایشان بلند است و یا فقط ته ریش دارند، با کمال محبّت ابتدا به مشکل ظاهرى آن ها پرداخته و مى فرمودند: «اول شکل ظاهر را باید درست کرد. شما موظف هستید در جامعه طورى حرکت کنید که هیئت شما با سایر جوانان متفاوت باشد. موها باید کوتاه، ریش معمولى و لباس مناسب شأن باشد». آن گاه مى فرمودند: اولاً طلبه باید به تکلیف خود که شامل حلال و حرام الهى است دقت کامل داشته باشد و با مسایل سرسرى برخورد نکند که این قدم اول سازندگى است.
در ثانى هر کارى را که مى خواهد انجام دهد، براى خدا باشد; یعنى با توکل به ایزد منّان کار را براى رضاى خدا انجام دهد و جز خداى متعال چیز دیگرى را مدّ نظر نداشته باشد. اگر کار خالصانه براى خدا انجام گرفت، نتیجه خواهد داد و خدا در مقابل آن اخلاصى که در عمل صورت مى گیرد، درجه داده و شخص را به مرتبه اى والا خواهد رساند. نکته ى دیگر اینکه ولاى به اهل بیت(علیهم السلام)باید همواره مدّ نظر باشد و با اخلاص کامل به ساحت مقدّس آنان عرض ادب کرده و کارى کند که رضایت آن ها در آن کار باشد و با زبان و عمل خود محبت خویش را به آنان ابراز کرده و در مقابل شبهات بایستد و از مظلومیت آنان دفاع کرده و حامى واقعى مذهب باشد.
نکته ى دیگرى که مرحوم میرزا(قدس سره)به طلاّب جوان تذکّر مى دادند، درس خواندن آنان بود که طلبه باید تمام وقت خود را جهت درس خواندن صرف کرده تا بتواند به دین خدمت کند. اگر طلبه درس نخواند و شب و روز خود را به مسایل دیگر بگذراند، نه تنها خدمت به دین نخواهد کرد; بلکه ضربه هم خواهد زد.
مورد دیگرى را که مرحوم میرزا (قدس سره) به آن توصیه مى کردند، توجّه به معنویات در کنار درس بود. ایشان مى فرمود: زمانى که ما در مدرسه ى فیضیه بودیم، نیمه شب (جهت نماز شب) مسجد مدرسه مملوّ از طلبه مى شد به طورى که اگر یک نفر غریبه وارد مى شد، از کثرت حضور طلاّب، تصور مى کرد که وقت نماز صبح است، طلاّب به شب زنده دارى و تهجّد بسیار مقیّد بودند.
طلبه باید در جهت معنویت و خودسازى گام بردارد و از توسّل به اهل بیت(علیهم السلام)دریغ نکند. مرحوم میرزا(قدس سره)معتقد بود که نیمه شب وقت مزد گرفتن است; از این رو خودشان نیمه شب ها با خداى خود راز و نیاز مى کردند و با معبود، پیوند قلبى خاصى داشتند که حرکت نیمه شب ایشان و تهجّد در حرم مطهّر و مسجد امام حسن عسکرى(علیه السلام) زبانزد طلاّب بود.
نکته ى دیگرى که ایشان بدان بسیار اصرار داشتند، این بود که مى فرمودند: طلبه علاوه بر آنکه باید زرنگ باشد، باید با تواضع و افتادگى حرکت کند; خود را کسى حساب نکرده و با خلوص کامل به درس و بحث خود مشغول شود. اگر خود را کسى فرض کرد، به جایى نخواهد رسید.
یکى دیگر از نکاتى که مرحوم میرزا (قدس سره) به طلاّب جوان توصیه مى کرد، مشغول شدن به کتب سنّتى حوزه و خارج نشدن از چهار چوب آن کتب بود. ایشان با روش هاى نوین حوزوى سخت مخالف بودند و مى گفتند: طلبه باید مانند قدیم، همان روش را در پیش بگیرد که آن کتب انسان را «ملاّ» مى کند. ایشان با تغییر کتب حوزه موافق نبودند و معتقد بودند طلاّب ضمن خواندن دروس قدیم باید آزاد باشند تا هر کس نسبت به استعداد و توانایى خود درس بخواند و با بردن دروس به مدارس سخت مخالف بودند، ایشان تا در قید حیات بودند بارها مخالفت خود را با این روش اعلام کردند و معتقد بودند طلاّب باید بر طبق استعداد خود سر درس حاضر شوند تا بتوانند استفاده ى کامل را ببرند.
آن ها باید به درس هاى مختلف سر بزنند تا اگر درسى را که مفید و مطابق با استعداد خود تشخیص دادند در آن شرکت کنند.

———————————————————————————————————–

گرفته شده از کتاب زندگی نامه استاد الفقهاء و المجتهدین میرزا جواد تبریزی (قدس سره)
– بخش درس هاى برگرفته از ایمان و ولاى میرزا.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

بهترین ذخیره ى قبر و قیامت
مرحوم میرزا (قدس سره) و دستمال ایشان براى روضه ى اهل بیت علیهم السلام

فقیه مقدّس، میرزاى تبریزى (قدس سره) دستمال سیاهى داشتند که مخصوص گریه بر اهل بیت (علیهم السلام) بود، ایشان مقیّد بودند که آن دستمال را در روضه ها با خود همراه داشته باشند، به ندرت این کار را فراموش مى کردند. گاهى اتفاق مى افتاد که مرحوم میرزا (قدس سره) بدون برنامه ریزى قبلى در مجلس روضه شرکت مى کردند و به همین سبب دستمال همراهشان نبود، لکن ایشان در مجالسى که خبر داشتند روضه برگزار خواهد شد، دو دستمال حمل مى کردند: یکى سیاه که مخصوص گریه بر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) بود و اشک هاى خود را با آن پارچه ى مخصوص سیاه پاک مى کردند و دیگرى دستمال سفیدى بود که مخصوص پاک کردن بینى و دهان مبارکشان بود. ایشان مقیّد بودند که اشک خود را با آن دستمال سیاه پاک کنند و همیشه مى فرمودند: »من این دستمال را براى قبرم مى خواهم و وصیت کرده ام که آن را در قبر من جاى دهند تا براى قبر و قیامت امانى باشد«. بحمد اللَّه فرزندان مرحوم میرزا (قدس سره) موفق شدند که از آن دستمال هاى سیاه را یکى در دست مبارک و دیگرى را بر روى سینه ى ایشان جاى دهند. مرحوم میرزا (قدس سره) نمونه ى بارزى از عاشقان و محبّان اهل بیت (علیهم السلام) ، و غرق در بحر مودّت آنها بود. ایشان با حب آل محمد صلى الله علیه وآله از این دنیا به جوار اخیار عقبى پر گشود و چه زیباست لحظه ى دیدار، آن دم که ملایک و انبیاء در عالم قبر به مصافحه ى میرزا جواد قدس سره آمدند، که عبداللَّه بن عمر در حدیث طولانى از رسول خدا نقل مى کند: »… أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صَافَحَتْهُ الْمَلَائِکَهُ وَ زَارَتْهُ أَرْوَاحُ الْأَنْبِیَاءِ وَ قَضَى اللَّهُ لَهُ کُلَّ حَاجَهٍ کَانَتْ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ کَافِراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَى الْإِیمَانِ وَ کُنْتُ أَنَا کَفِیلَهُ بِالْجَنَّهِ…«  و این مصافحه صرف ادعا نیست بلکه آن دو دستمال، گواهى صادق بر حب آن فقیه فقید است. مرحوم میرزا (قدس سره) با این اشک ریختن و ابراز محبت کردن به اهل بیت (علیهم السلام) ، به دیگران درس دادند که با تمسّک به این روش، خود را از عذاب قبر در امان دارند و گریه هاى خود را با دستمالى خاص خشک کنند که فریاد رسى باشد در قبر و قیامت و راه گشایى باشد در محشر و این دستمال ها گواهى باشد بر ابراز ارادت میرزا (قدس سره) به اهل بیت (علیهم السلام) ، هنیئاً له عاش سعیداً و مات سعیداً.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

آثار یاد کردن مرگ

فِی الکافِی عَنِ الباقِرِ علیه‌السلام أَکثِر ذِکرَ الموت (۱)
یاد مرگ را در ذهن خودت افزایش بده؛ زیاد به فکر مردن باش.

فَإِنَّهُ لَم یُکثِر ذِکرَهُ إِنسانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنیا
هیچ انسانی نیست که یاد مرگ در او زیاد باشد مگر اینکه نسبت به دنیا بی‌رغبت می‌شود.

مشکلات عمده‌ی ماها به‌خاطر رغبت در دنیا است؛ این مظاهر زندگی دنیا از مال و ثروت و تجمل و زیبایی‌ها و قدرت و زور و اعتبار و مانند اینها که همه‌اش دنیاست، رغبت به این دنیا به این مظاهر دنیوی است که ماها را می‌لغزاند. البته این‌جور نیست که این مظاهر دنیا بد باشند؛ نه، «أَلمَالُ وَالبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنیَا»(۲) هیچ توبیخ نشده کسی برای داشتن مال یا برای داشتن فرزندان و خانواده و از این قبیل؛ آن چیزی که [به ما] ضرر می‌زند میل افراطی و شدید به این مظاهر است که انسان را در سر دوراهی‌ها می‌کشاند به یک سمت غلط؛ آن‌جایی که انسان باید فداکاری کند نمی‌کند؛ آن‌جایی که باید انفاق کند نمی‌کند. اشکال عمده‌ی ما انسان‌های ضعیف در زندگی دنیا همین است دیگر، رغبت زیادی به دنیا، عشق به دنیا، فریفتگی به دنیا. علاج این فریفتگی چیست؟ ذِکرُ الموت، أَکثِر ذِکرَ الموت، إِکثار ذکر موت؛ [اینکه] زیاد انسان به یاد مرگ بیفتد.

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۷۶
۲) بخشی از آیه‌ی ۴۶ سوره‌ی مبارکه‌ی کهف
أَلْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا
مال و فرزندان زینت زندگی دنیایند، و ماندگارهای نیکو (مانند اعتقادات حقّه و فضائل نفسانی و عمل‌‌های نیک) در نزد پروردگار تو از نظر پاداش بهتر، و از نظر امید (به بازتاب دنیوی و اخروی آن) نیکوتر است.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

عابدترین، سخی‌ترین و پرهیزگارترین مردم

عنِ الصادقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهماالسلام اِنَّ ابی حَدَّثَنی عن اَبیه عن جدِّه عن علیٍّ علیهم‌ُالسلام عن رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله قال أعبَدُ الناس مَن أقامَ الفرائِض
می‌فرماید اعبد [مردم] این است؛ عابدترین این کسی است که فرائض را به جا می‌آورد. بعضی‌ها حرص و شوقی نشان می‌دهند به بعضی از مستحبات که خب فی‌نفسه در جای خود خوب است؛ اما همراه است با بی‌اعتنایی به واجبات؛ منطق شرع این را نمی‌پسندد و قبول ندارد. آنچه که در درجه‌ی اول اهمیت است فرائض است.

و اَسْخَی النّاس مَن اَدّیٰ زکاتَ مالِه
این هم همین‌جور، در مقابل آن کسانی است که پول خرج می‌کنند اما آنچه که بر آنها واجب است، آن را ادا نمی‌کنند؛ این سخاوت نیست.
سخی‌ترین آن کسی است که زکات مال را می‌دهد؛ حالا برای کسی که زکات بر او واجب است، [دادن] زکات، برای کسی که خمس بر او واجب است، [دادن] خمس.

و اَزهَدُ النّاس مَن اِجتَنَبَ الحرام
پارساترین مردم آن کسی است که از حرام اجتناب کند و الاّ اگر از زخارف دنیوی و جلوه‌های دنیا انسان اجتناب می‌کند و دامن خودش را برمی‌چیند که خب این فی‌نفسه خوب است اما [اگر] از گناهانی اجتناب نمی‌کند، این زاهد نیست.

و اَتقَی الناس مَن قالَ الحق فی ما لَهُ و علیه
پرهیزگارترین مردم هم آن کسی است که حق را بگوید؛ چه آن جایی که این حق بر او است یا برای او است.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۷۲


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

امید به رحمت الهی

عَن أَبِی حَمزَةِ الثِّمالِی قالْ قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ محمدٍ علیهماالسلام أُرْجُ اللهَ رَجاءً لَا یُجَرِّئُکَ عَلَی مَعَاصِیه (۱)
[به خداوند امید داشته باش؛ امیدی که تو را بر نافرمانی خداوند جرئت نبخشد.]
پس اولاً رجاء لازم است. امید به رحمت الهی، به مغفرت الهی، به عون الهی، اینها لازم است؛ تا جایی که یکی از گناهان کبیره را «یأس عن روح الله» (۲) دانسته‌اند.
پس رجاء را باید همیشه داشت؛ یعنی این ارتباط بین دل شما و خدای شما همیشه باید برقرار باشد؛ بدانید که می‌توانید از او جلب رحمت کنید، جلب تفضل کنید، این باید باشد. منتها این رجاء و امید به‌نحوی نباشد که ما را گستاخ کند بر انجام معصیت.

وَ خَفِ اللهَ خَوْفاً لَا یُؤْیِسُکَ مِنْ رَحمَتِه
[و از خداوند بیم داشته باش، بیمی که تو را از رحمت خداوند ناامید نگرداند.]
از آن طرف هم خوف لازم است. خوف از خدای متعال لازم است، که این خوف لازمه‌ی معرفت است. کسی که معرفت [به خداوند] داشته باشد، خوف [از او هم] پیدا می‌کند. هر چه معرفت انسان بیشتر باشد، خوف او بیشتر است.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۵
۲) «ناامید شدن از مشمول رحمت الهی قرار گرفتن» که از گناهان کبیره است و در آیه‌ی ۸۷ از سوره‌ی مبارکه‌ی یوسف تأکید شده است که:
یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ
ای پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جست‌وجو کنید و از رحمت خدا نومید نشوید، که از رحمت خداوند جز کافران نومید نمی‌شوند.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

جلب دل‌ها با اخلاق حسنه و خصال نیک
عَن الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحمّدٍ عَن أَبیه عَن آبائِهِ عَلَیهِم‌ُالسّلام قَال قَالَ رَسُولُ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه إنَّکُم لَن تَسَعُوا النَّاسَ بِأَموالِکُم فَسِعُوهُم بِأَخلَاقِکُم (۱)
یعنی شما این ظرفیت را ندارید که همه‌ی مردم را [با اموالتان] در حیطه‌ی محبّت خود و در حیطه‌ی ارتباط با خود نگه ندارید؛ با مال این کار را نمی‌توانید بکنید اما یک وسیله‌ای دارید برای اینکه بتوانید دل‌های همه یا اکثر مردم را به خودتان نزدیک کنید. آن چیست؟ آن «اخلاق» است.
اگر شما تواضع بورزید، اگر آدم صادقی باشید، اگر علیه این و آن حرکت مخرّبی انجام ندهید، اگر کسی باشید که بر روی حرف خودتان می‌ایستید -اینها صفاتی است که مردم این صفات را دوست می‌دارند- پس می‌توانید با این خُلق خوب، با این اخلاق حسنه و خصال نیک، دل مردم را به طرف خودتان جذب کنید.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی62


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟

عَن أَبِی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ عَلَیه‌ِالسَّلَام قَال سُئِلَ رَسُولُ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه عَن خِیارِ العِباد؛ (۱)
بهترین بندگان چه کسانی هستند؟ این را از پیغمبر اکرم کسی سؤال کرد؛

فَقَال أَلَّذِینَ
[حضرت در پاسخ فرمودند: بهترین بندگان کسانی هستند که:]

إِذَا أَحسَنُوا إِستَبشَرُوا
وقتی کار نیک می‌کنند خوشحالند که کار خوب کرده‌اند. این خوشحالی ارتباطی ندارد به اینکه انسان غرور پیدا کند و عُجب به کار خیر پیدا کند. این دو چیز است. اینها را از هم تفکیک کنیم. یک‌وقت انسان دو رکعت نماز که می‌خواند خیال می‌کند در یک مرتبه‌ی عالی [قرار دارد]. عُجب یعنی خودشیفتگی، خودفریفتگی، خودشگفتی به انسان دست می‌دهد؛ این مذموم است.

وَ إِذَا أَسَاءُوا إِستَغفَرُوا
در مورد اسائه -کار بد انجام دادن- به این اکتفا نشده است که بگوییم وقتی [کسی] کار بد انجام داد ناراحت باشد، نه، ناراحتی کافی نیست؛ عملی هم دنبالش لازم است و آن عمل عبارت است از استغفار؛ از خدای متعال عذرخواهی کند، وقتی کار بدی کرد -استغفار یعنی عذرخواهی کردن- از خدا عذرخواهی کند، معذرت‌خواهی کند.

وَ إِذَا أُعطُوا شَکَرُوا
وقتی خدای متعال به او چیزی می‌دهد، او سپاسگزار باشد؛ یعنی وقتی نعمت‌های الهی را متذکر می‌شود، نعمت‌های الهی را می‌بیند یا نعمت جدیدی به او داده می‌شود، او شکرگزار باشد، غافل نباشد از اینکه خدای متعال این نعمت را به او داده است.

وَ إِذَا ابتلوا صَبرُوا
وقتی هم که یک ابتلایی در زندگی اینها پیش آمد، مشکلی برایشان پیش آمد، در آن هم صبر کنند.

وَ إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا
وقتی از کسی خشمگین شدند، از او بگذرند، او را بیامرزند؛ البته طبیعی است که این غضب لله نیست، این غضب لِشخص است. واِلّا غضب لله را ما حق نداریم به خاطر اهواءِ خودمان یا به خاطر چیزی، وقتی یک جایی لله غضب کردیم، اینجا آن غضب را باید ادامه بدهیم، باید حفظ کنیم.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۰


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

وجوب تهجّد بر پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم

نقش شب زنده داری در نزدیک سازی جان به ساحت قُرب ربوبی، و ضرورت بهره گیری پیشوایان بزرگ از این عنصر معنوی، تا آنجاست که خداوند سبحان، بارها، و با تعبیرهای گوناگون[ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله را به تهجّد، امر فرموده است، از جمله خطاب به ایشان می فرماید:

(وَ مِنَ ٱلَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا.

و پاسى از شب را [از خواب برخيز، و] قرآن [و نماز] بخوان! اين يک وظيفۀ اضافى براى توست. اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد!)

شیخ صدوق در تبیین این آیه آورده است:

فصارت صلاة اللیل فریضة علی رسول الله صلی الله علیه و آله، لقول الله عزوجل: «فتهجّد» و هی لغیره سنة و نافلة.

در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که نافلۀ شب بر پیامبر صلی الله علیه و آله واجب بوده است.از این رو برخی از فقها، این حکم را ضمن خصائص پیامبر صلی الله علیه و آله ذکر کرده اند.

حکمت لزوم شب زنده داری بر پیامبر صلی الله علیه و آله در آیۀ دیگری خطاب به ایشان چنین بیان شده است:

(قُمِ ٱلَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً * نِّصْفَهُ أَوِ ٱنقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ ٱلْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً * إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً.

شب را جز اندکی [برای نماز و عبادت] برخیز، نیمی از شب یا اندکی از آن بکاه، نیمی از آن یا اندکی از نیمه بکاه، یا بر آن [نیمه] بیفزای و قرآن را شمرده شمرده بخوان، همانا ما به زودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد).

این سخن، بدین معناست که شب زنده داری به قدری در افزایش ظرفیت روحی و تقویت بنیۀ معنوی انسان مؤثر است که در بالاترین مراتب می تواند سنگین ترین پیام های الهی را در خصوص هدایت انسان از منبع وحی دریافت نماید، البته این مرتبه، به پیامبر خاتم اختصاص دارد.

باری، شب زنده داری، یکی از ویژگی های برجستۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان ایشان است، امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید:

کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ: إنّا أهلُ بَیتٍ اُمِرنا أن نُطعِمَ الطَّعامَ، وَنُؤَدِّیَ فِی النّاسِ البائِنَةَ، و نُصَلِّیَ إذا نامَ النّاسُ.

علی علیه السلام پیوسته می فرمود: «ما خاندانی هستیم که فرمان یافته ایم خوراک اطعام کنیم و به دیگران صله دهیم و هنگامی که مردم خفته اند، نماز بگزاریم».

همۀ انسان های شایسته در امّت های پیشین نیز اهل تهجّد و شب زنده داری بوده اند، چنان که از امام صادق علیه السلام روایت شده:

عَلَیکُم بِصَلاةِ اللَّیلِ؛ فَإِنَّها سُنَّةُ نَبِیِّکُم، ودَأبُ الصّالِحینَ قَبلَکُم، ومَطرَدَةُ الدّاءِ عَنِ أجسادِکُم.

در پی نماز شب باشید که آن، سنّت پیامبر شماست و شیوۀ صالحانِ پیش از شما و دورکنندۀ درد و بیماری از بدنتان.

همچنین شب زنده داری، از ویژگی های یاران امام عصر علیه السلام نیز شمرده شده است.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

تهجّد در سیرۀ انبیا و اولیا

بر این اساس، همۀ انبیا و اولیای الهی، اهتمام ویژه ای به عبادت شبانگاهی و شب زنده داری داشته اند. در روایتی آمده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

صَلاةُ اللَّيلِ مَرضاةُ الرَّبِ، وحُبُّ المَلائِكَةِ، وسُنَّةُ الأَنبِياءِ، ونورُ المَعرِفَةِ، وأصلُ الإيمانِ، وراحَةُ الأَبدانِ، وكَراهِيَةٌ لِلشَّيطانِ، وسِلاحٌ عَلَى الأَعداءِ، وإجابَةٌ لِلدُّعاءِ، وقَبولٌ لِلأَعمالِ، وبَرَكَةٌ فِي الرِّزقِ، وشَفيعٌ بَينَ صاحِبِها وبَينَ مَلَكِ المَوتِ، وسِراجٌ في قَبرِهِ، وفِراشٌ تَحتَ جَنبَيهِ، وجَوابُ مُنكَرٍ و نَكيرٍ، ومونِسٌ وزائِرٌ في قَبرِهِ، فَإِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ كانَتِ الصّلاةُ ظِلاًّ عَلَيهِ، وتاجا عَلى رَأسِهِ، ولِباسا عَلى بَدَنِهِ، ونورا يَسعى بَينَ يَدَيهِ، وسَترا بَينَهُ وبَينَ النّارِ.

نماز شب، [مايۀ] خشنودى خداوند و محبّت فرشتگان مى شود و سنّت پيامبران، نور معرفت، ريشۀ ايمان و [موجب] آسودگى بدن ها و نفرت شيطان و سلاحى در برابر دشمنان است و موجب اجابت دعا و پذيرش اعمال، بركت در روزى و شفيع ميان نماز شب خوان و مَلَک الموت است، و چراغى در گور او، بسترى در زير پهلويش، پاسخى براى منكر و نَكير، و مونس و بازديدكننده اى در گور اوست. پس چون روز قيامت شود، نماز [شب]، سايه اى بر فراز او و تاجى بر سرش، جامه اى بر تنش، نورى پيشاپيشِ او، و پرده اى ميان او و آتش مى شود.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

تهجد و شب زنده داری

واژۀ «تهجّد» در لغت عرب، به معنای «در شب بیدار شدن» است؛ ولی در فرهنگ قرآن و حدیث، شب زنده داری به منظور اقامۀ نماز شب و عبادت خدا را «تهجّد» می نامند.

واژۀ «تهجّد» در لغت عرب، به معنای «در شب بیدار شدن» است؛ ولی در فرهنگ قرآن و حدیث، شب زنده داری به منظور اقامۀ نماز شب و عبادت خدا را «تهجّد» می نامند. و از این رو به کسی که شبانگاه برای برپا داشتن نماز از خواب بر می خیزد، «متهجّد» اطلاق می گردد.

تأثیر تهجّد در خودسازی

از منظر قرآن و احادیث اسلامی، عبادت شبانگاهی، تأثیر فوق العاده ای در تهذیب نفس و سازندگی معنوی انسان دارد. قرآن کریم در این باره می فرماید:

(إِنَّ نَاشِئَةَ ٱلَّيْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْأً وَ أَقْوَمُ قِيلاً.

بی گمان، عبادت شبانه، پابرجاتر، و در گفتار استوارتر است).

واژۀ «ناشئه» در فراز نخست این آیه به معنای حادثه است. بنا بر این، «ناشئة اللیل» به معنای حادثۀ شب، خواهد بود. بر پایۀ روایاتی که در تفسیر این آیه نقل شده، منظور از حادثۀ شب، بیدار شدن شبانگاهی، با انگیزۀ الهی، برای عبادت و نماز شب است.

واژۀ «وطأ» در فراز دوم آیۀ یاد شده، دو معنا دارد: یکی موافقت و سازش، و دیگری، مشقّت و دشواری. بنا بر این، مقصود از جملۀ «هی أشد وطأ» این است که بیدار شدن از خواب هنگام شب برای عبادت، موجب هماهنگیِ بیشتر قلب و زبان می شود، از این رو، نقش مؤثّرتری در سازندگی معنوی انسان ایفا می نماید، و بر این اساس، عبارت «أقوم قیلاً» اشاره به شدّت استحکام و استواری و درستی عبادت شبانگاهی به جهت برخورداری آن از حضور قلب است.

چکیدۀ سخن در تبیین آیۀ یادشده این است که عبادت شبانه و نیایش سحرگاهی در لحظاتی که انسان بیش از هر وقت دیگری از خاطری آسوده برخوردار است، هر چند برای کسانی که با این فرهنگ خو نگرفته اند دشوار است، ولی تأثیر فراوانی در تهذیب نفس و پرورش جان دارد.

بنا بر این، آنچه در این کتاب، در بارۀ تشویق به شب زنده داری، ویژگی های نماز شب، و آثار و برکات آن آمده است ـ مانند: پاکسازی آینۀ دل از زنگار گناه، روشنایی دل، اجابت دعا، افزایش روزی، تن درستی و از همه مهم تر، محبّت خداوند سبحان و نزدیک شدن به ساحت قدس ربوبی و دستیابی به دیدار قلبی و معرفت شهودی ـ در واقع، تفسیر و تبیین آیۀ یاد شده است. در روایتی از امام عسکری علیه السلام آمده است که فرمود:

إنَّ الوُصولَ إلَی اللهِ تَعالیٰ سَفَرٌ لا یُدرَکُ إلّا بِامتِطاءِ اللَّیل.

رسیدن به خداوند متعال [و دیدار قلبی او، نیازمند] سفری است که جز با نشستن بر مَرکب شب، میسور نشود.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

نشانه صداقت در دعا براى ديگران:

كسى كه مى خواهد بداند در دعا در زمينه امور معنوى و اخروى تا چه اندازه اى صادق است بايد ببيند عملاً در خيرخواهى مادى نسبت به ديگران آمادگى دارد يا نه

دعا كردن براى ديگران ، در واقع خيرخواهى مادى و يا معنوى و يا هر دو براى آنها است ، بنابراين انسان به ميزان خيرخواه بودن براى ديگرى و يا ديگران مى تواند در دعاى براى آنان صادق باشد ، از اين رو كسى كه مى خواهد بداند در دعا در زمينه امور معنوى و اخروى تا چه اندازه اى صادق است بايد ببيند عملاً در خيرخواهى مادى نسبت به ديگران آمادگى دارد يا نه ، در اين زمينه امام صادق عليه السلام داستانى را از امام على عليه السلام نقل كرده است كه بسيار جالب و آموزنده است : ايشان روايت كرده اند كه :

امير مؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ براى فردى پنج بار [۱] خرما از خرماى بُغَيْبِغَه [۲] فرستاد . آن مرد ، فردى با داد و دَهِش و سخاوتمند بود و هيچ گاه از على عليه السلام و ديگران ، چيزى درخواست نمى كرد . مردى به امير مؤمنان گفت : به خدا سوگند كه فلانى از تو درخواست نكرد و به جاى پنج بار [خرما] ، يك بار هم كفايتش مى كرد.

امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود : «خداوند ، امثال تو را در ميان مؤمنان ، بسيار مكناد! من مى بخشم و تو بخل مى ورزى؟! انصاف داشته باش. اگر من به كسى كه به من اميد دارد ، جز پس از درخواست ، عطا نكنم و بعد از آن كه درخواست كرد ، به او عطا كنم ، بهاى آنچه را از او گرفته ام ، به او نداده ام ؛ [۳] چه ، او را در معرض آن قرار داده ام تا صورتى را كه هنگام عبادت و نيازخواهى از خداوند براى پروردگار من و خودش بر خاك مى نهد ، به من ببخشد [و به من رو بيندازد] ، و هر كس با برادر مسلمانش چنين كند ، در حالى كه مى داند او سزاوارِ كمك و احسان اوست ، در دعايى كه برايش مى كند ، به خداوند ، راست نگفته است ؛ چرا كه با زبانش براى او بهشتْ آرزو مى كند ؛ امّا از ريزه اى از مال خود بر او بخل مى ورزد ؛ چه آن كه بنده ، گاه در دعايش مى گويد : «بار خدايا ! مردان و زنانِ مؤمن را بيامرز» و وقتى براى آمرزش آنان دعا مى كند ، در واقع ، بهشت را برايشان طلبيده است . بنا بر اين ، كسى كه به گفتار ، چنين كند و با كردار ، آن را تحقّق نبخشد ، انصاف به خرج نداده است.

[۱] اوساق : جمع «وَسْق» ؛ شصت صاع ؛ يك بار شتر ؛ محموله خرما.

[۲] بُغَيبِغَه ، مِلك يا چشمه اى در مدينه ، پُرآب و پُرنخل ، كه متعلّق به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است.

[۳] در كتاب من لايحضره الفقيه آمده است : «جز بهاى آنچه را از او گرفته ام ، به او نداده ام».


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

بی‌صبرانه منتظرم تا در شب‌های خیال من طلوع کنی و من چقدر ‌این شب‌های روشن از نام
تو را دوست دارم. نام زیبای تو به من رهایی می‌بخشد. روحم را پرواز می‌دهد. خدای
عشق را شکر می‌کنم که نام تو را بر زبانم نوشت و نگاه مهربانت را به من هدیه داد.
همان خدایی که بی‌قراری را به من بخشید و در کاسه انتظارم صبر ریخت.

صدای
قدم‌های تو در کوچه‌های دل پیچیده است. از این رو همه وجودم را شور انتظار پر کرده
است. امروز به قدر تمام روزهای نیامده دلتنگ تو هستم. حالا به هر طرف که می‌چرخم تو
را می‌بینم و اگر گوش جان بدهم می‌توانم از پرنده‌ها و درخت‌ها، سنگ‌ها و دیوارها؛
حتی از همین طاق نصرت‌هایی که مثل بسیجی‌ها سربند «یا صاحب‌الزمان(عج)» به پیشانی
بسته‌اند صدای تو را بشنوم.

ای یوسفی که یعقوب دلم منتظر عطر پیراهن تو است!

با پاهایی تاول‌زده، کوچه‌های دلنگرانی را طی کرده‌ام تا به خیابان دلتنگی
رسیده‌ام. اهمیتی ندارد که چند روز در راه بوده‌ام یا‌ این راه عاشق‌کش کی به انتها
می‌رسد؛ همین که در مسیر منتهی به نگاه تو باشم برای من کافی است. نه از راهی که
آمده‌ام احساس خستگی می‌کنم و نه از تاول ‌این پاهای مهربان به تنگ آمده‌ام یا
گلایه‌ای دارم.

حالا هم دست‌هایم مسیر آمدنت را نشان می‌دهد؛ نامت برای یک
لحظه از روی لب‌هایم نمی‌افتد و قلبم «جمکرانی» است پر از زائران منتظر و دلشکسته
که همه امیدشان نگاه مهربانانه تو است.

بی‌تو خیابان‌ها یا به بن‌بست می‌رسد
یا آنقدر پر از پیچ‌و‌خم است که تنها سردرگمی را به دنبال دارد. زودتر بیا تا این
پاهای به خواب رفته بیدار شوند و مرا به لحظه‌های آرامش تو برسانند.

کاش
وقتی می‌آیی کوچه‌ها در خواب نباشند. شاعران خواب نباشند. خورشید و پنجره و درخت‌ها
خواب نباشند.
کاش روز میلادت را با روز موعود آمدنت، پیوند می‌زدی و امروز تیتر
اول همه خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها خبر آمدن تو بود.
 عبدالرحیم سعیدی راد 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 6 خرداد 1395نظر دهید »

شكست‏ها، وسیله ‏ى آزمایش الهى هستند

خدا كسى را كه به یارى او برخیزد یارى مى ‏كند، اما اگر مومنان سستى نشان دهند و اختلافات در میانشان زیاد شود شایستگى پیروز شدن ندارند و گرفتار شكست مى ‏شوند، البته شكست گونه‏اى از امتحان است و قهرمانان در هنگام شكست شناخته مى‏شوند.

وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ وَعَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنكُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُوْمِنِینَ (آل عمران ـ 152)
و [در نبرد احد] قطعاً خدا وعده خود را با شما راست گردانید آنگاه كه به فرمان او آنان را مى‏ كشتید تا آنكه سست ‏شدید و در كار [جنگ و بر سر تقسیم غنایم] با یكدیگر به نزاع پرداختید و پس از آنكه آنچه را دوست داشتید [یعنى غنایم را] به شما نشان داد نافرمانى نمودید برخى از شما دنیا را و برخى از شما آخرت را مى‏ خواهد سپس براى آنكه شما را بیازماید از [تعقیب] آنان منصرفتان كرد و از شما درگذشت و خدا نسبت به مومنان با تفضل است.

شكست پس از پیروزى‏

در ماجراى جنگ احد مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصى جنگیدند، و به زودى پیروز شدند و لشكر دشمن از هم پراكنده شد و موجى از شادى سراسر لشكر اسلام را فرا گرفت، ولى نافرمانى جمعى از تیراندازان كه در شكاف كوه “عینین” به سركردگى “عبد اللَّه بن جبیر” مى ‏جنگیدند و رها كردن آن سنگر حساس و مشغول شدن آنها و دیگران به جمع ‏آورى غنائم، سبب شد كه ورق برگردد و شكست سختى به لشكر اسلام وارد گردد.
هنگامى كه مسلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگین به مدینه بازگشتند با یكدیگر مى‏ گفتند: مگر خداوند به ما وعده فتح و پیروزى نداده بود؟ پس چرا در این جنگ شكست خوردیم؟ آیه فوق به آنها پاسخ مى‏ گوید و علل شكست را توضیح مى ‏دهد.
وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ
در این جمله، قرآن می گوید: وعده خدا درباره پیروزى شما كاملاً درست بود و به همین دلیل در آغاز جنگ پیروز شدید و به فرمان خدا دشمن را پراكنده ساختید و این وعده پیروزى تا زمانى كه دست از استقامت و پیروزى فرمان پیغمبر برنداشته بودید ادامه داشت، شكست از آن زمان شروع شد كه سستى و نافرمانى شما را فرا گرفت.

معناى تحقق وعده‏ هاى خدا، نادیده گرفتن سنّت‏هاى الهى نیست. نصرت خداوند تا زمانى است كه شما به وظیفه عمل كنید. «لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ»، «إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ»

به عبارتی اگر تصور كردید كه وعده پیروزى بدون قید و شرط بوده سخت در اشتباه بوده‏اید، تمام وعده‏هاى پیروزى مشروط به پیروى از فرمان خدا است.
درباره اینكه خداوند در كجا به مسلمانان وعده پیروزى در این جنگ داده بود دو احتمال است:

نخست اینكه منظور وعده ‏هاى عمومى است كه به طور مكرر از خدا به مومنان درباره پیروزى بر دشمنان داده شده بود، دیگر اینكه پیامبر خدا كه وعده او وعده الهى است صریحاً قبل از شروع جنگ احد به مسلمانان وعده‏ پیروزى در این میدان داده بود.
وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ از این جمله كه اشاره به وضع تیراندازان كوه عینین است به خوبى استفاده مى‏ شود كه تیراندازانى كه در شكاف كوه بودند درباره رها كردن سنگر خود اختلاف كردند و جمع زیادى دست به عصیان و مخالفت زدند (تعبیر به “عصیتم” یعنى نافرمانى كردید نشان مى‏ دهد كه اكثریت دست به مخالفت زده بودند) و لذا قرآن مى‏ گوید: پس از مشاهده آن پیروزى چشمگیر كه مورد علاقه شما بود، راه عصیان پیش گرفتید و در حقیقت براى بدست آوردن پیروزى كوشش لازم را به خرج دادید، اما براى نگاهداشتن آن استقامت نكردید و همیشه نگاهدارى پیروزی ها از بدست آوردن آن مشكل تر است.
مِنْكُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْكُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ

در این موقع جمعى از شما خواستار دنیا و جمع غنائم بودید در حالى كه جمعى دیگر همچون خود “عبد اللَّه بن جبیر” و چند نفر از تیراندازان ثابت قدم خواستار آخرت و پاداش هاى الهى بودند.
ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَكُمْ

در اینجا ورق برگشت و خداوند پیروزى شما را به شكست تبدیل كرد تا شما را بیازماید و تنبیه كند و پرورش دهد.
وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُوْمِنِینَ

سپس خداوند همه این نافرمانی ها و گناهان شما را بخشید در حالى كه سزاوار مجازات بودید زیرا خداوند نسبت به مومنان از هرگونه نعمتى فروگذار نمى‏ كند.

پیام‏ های آیه:

1ـ معناى تحقق وعده‏ هاى خدا، نادیده گرفتن سنّت‏هاى الهى نیست. نصرت خداوند تا زمانى است كه شما به وظیفه عمل كنید. «لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ»، «إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ»
2ـ از جمله عوامل شكست، سستى، نزاع و عدم اطاعت از فرماندهى است. «فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ»، «وَ عَصَیْتُمْ»

3ـ افراد براى هدف‏ هاى متفاوت جنگ مى ‏كنند. بعضى براى دنیا مى ‏جنگند و بعضى براى آخرت. «مِنْكُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْكُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ»
4ـ پایدارى در نبرد، حفظ وحدت و اطاعت، نشانه‏ى آخرت خواهى رزمندگان است. «مِنْكُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ»

5ـ جزاى كسى كه به جاى شكر نعمت پیروزى، به اختلاف و نافرمانى و سستى دامن زند، شكست است. «صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ»
6ـ عامل شكست ‏هاى بیرونى، درونى است. شما در درون سست و نافرمان شدید، لذا در بیرون شكست خوردید. «فَشِلْتُمْ»، «صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ»
7ـ شكست‏ها، وسیله‏ى آزمایش الهى هستند. «لِیَبْتَلِیَكُمْ»
8ـ هنگام تخلّف و شكست نیز از لطف خدا مأیوس نشوید. «عَفا عَنْكُمْ»
9ـ ایمان، بستر و زمینه‏ى دریافت فضل خاص خداوند است. «عَفا عَنْكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُوْمِنِینَ»
10ـ مومن را به خاطر یك خلاف نباید از صفوف اهل ایمان خارج دانست، بلكه باید از یك سو هشدار داد و از سوى دیگر با تشویق دلگرمش كرد. «عَفا عَنْكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُوْمِنِینَ»سایت تبیان


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »

گلایه های خداوند از بنده اش!!

ای کاش ما انسان ها پیش از اینکه حسرت چیزهایی که دیگران دارند را بخوریم، کمی به نعمت هایی که نزد خودمان است دقت می کردیم و شکرگزار آنها بودیم …

واقعا چه قدر ما آدم ها از خدا گلایه و شکایت داریم ؟!!

گلایه از نداشتن پدر و مادری که بتوانند ما را درک کنند و یا پدر و مادری متمکن که آرزوهای مادی ما را بتوانند برآورده کنند؟

گلایه از نداشتن زیبایی ظاهری البته به زعم خود و شبیه نبودن ظاهر و انداممان به فلان خواننده یا بازیگر…

گلایه از نداشتن حساب بانکی با فلان مبالغ….

گلایه از نداشتن خانه و زندگی و فلان ماشین…

گلایه … گلایه … گلایه ….

تا به حال با خودمان فکر کرده ایم منی که انقدر از خدا گله و شکایت دارم … انقدر توقع دارم …. به عنوان بنده در برابر او چه کرده ام؟

آیا تا به امروز شکرگزار نعمت هایی که دارم بوده ام؟!!

شکر نعمت هایی چون ؛ پدر و مادری مهربان که تمام تلاششان برای موفقیت من است …. سلامتی ؛ اینکه همه ی اندام هایم بدون مشکل دارند کار می کنند … نعمت تنفس و اینکه می توانم بدون هیچ دستگاهی راحت نفس بکشم …

تا حالا خودمان را جای خدا گذاشته ایم؟

«وَ جَعَلَ لَكُمْ السَّمَعَ وَ الأَبْصارَ وَ الأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ; خداوند براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد شاید (او را بشناسید و) شكر نعمت او را بجا آورید» (ملک، 23)

روزی مردی خواب عجیبی دید:
او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.
هنگام ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند …
مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟
فرشته

فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت.
باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.
مرد پرسید: شماها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.
با تعجب از فرشته پرسید : شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است ، مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافیست خدا را شکر کنند …

تا به حال از خودمان پرسیده ایم که خدا هم از ما ممکن است گلایه داشته باشد : گلایه از اینکه قدردان نعمت هایش نیستیم …. شکرگزار داده هایش نیستیم …. گلایه از اینکه نعمت هایش را درست مصرف نمی کنیم …

فقط ما در حال فرستادن یکی سری درخواست ها و حوائجی هستیم به سوی خدا …. اما به آنهایی که برای ما ارسال می شوند توجهی نمی کنیم …

فقط متوقع هستیم … به آنچه داریم شکرگزار نیستیم….

مگر خودمان را انسان های فرهیخته نمی دانیم ؟!! از انسان فرهیخته بعید است که نعمتی به آنها داده شود و او علاوه بر اینکه شکر گزاری نکند تازه غر هم بزند و متوقع باشد که چرا کم است چرا این جور است چرا آن جور است ؟!!

تا به حال از خودمان پرسیده ایم که خدا هم از ما ممکن است گلایه داشته باشد : گلایه از اینکه قدردان نعمت هایش نیستیم …. شکرگزار داده هایش نیستیم …. گلایه از اینکه نعمت هایش را درست مصرف نمی کنیم …

او می خواهد نعمت هایی که داده است را یاد آور شویم : فَاذْكُرُوا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (اعراف، 69)

شکر گزار نعمت هایش باشیم نه برای خودش بلکه برای خودمان : وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِه (نمل،40)

شکرگزاری کنیم تا نعمت ها برایمان زیاد و زیاد تر شوند …لَـئِن شَکَرْتُم‌ْ لاَزِیدَنَّکُم ; شکر نعمت نعمتت افزون کند.(ابراهیم،7)

و صد افسوس که اکثرمان ناشکریم و نا سپاس قَلِیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّكوُر (سبأ، 13) …. وَ لَـَکِن‌َّ أَکْثَرَهُم‌ْ لاَ یَشْکُرُون ‌َ(نمل، 73) …. قَلِیلاً مَّا تَشْكُرُونَ (اعراف، 10)

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »

یکی از اموری که در خوب ارائه دادن یک کار نقش دارد، انجام آن در زمان مناسب است. خیلی بدیهی است که درس خواندن نیاز به زمان و مکان مناسب دارد وگرنه سعی بیهوده است. بقیه کارها هم به همین نحو نیاز به زمان مناسب و شایسته خودش را دارد.
 انسان قبل از هر چیز آفریده و بنده خداست. انسان فطرتا دوست دارد همه کارهایش را به بهترین شکل به انجام برساند. در مورد بنده بودن هم همین است اما خب تنبلی و جهالت و … مانع می شود. با این وجود بنده ی خوب بودن راه و رسمی دارد. عزیز خدا شدن، وقت و زمانی دارد.
حتما تاکنون عنوان «عبادالرحمن» را شنیده اید. معنای لغوی «عبادالرحمن» یعنی “بندگانِ پروردگاری که بر همه مهربان است.” این عبارت در سوره فرقان آیه 63 ذکر شده است که تا پنج آیه بعدش بیش از ده ویژگی از آنها را بیان فرموده است.
عبادالرحمن درجه ای است که بعید است کسی دوست نداشته باشد چنین درجه ای کسب کند، برای همین خداوند راه کسب آن را هم مفصل بیان فرموده است.
یکی از این راه ها در آیه 64 سوره فرقان بیان شده است: ﴿وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا﴾ / و آنان که شب را برای پروردگارشان با سجده و قیام به صبح می رسانند.
این آیه از چند کلمه تشکیل شده که مجموعه ای بسیار زیبا و شیوا برای بندگی و عزیز بودن معرفی می کند.

انسان فطرتا دوست دارد همه کارهایش را به بهترین شکل به انجام برساند. در مورد بنده بودن هم همین است اما خب تنبلی و جهالت و … مانع می شود. با این وجود بنده ی خوب بودن راه و رسمی دارد. عزیز خدا شدن، وقت و زمانی دارد

اول « یَبِیتُونَ »: این فعلی است از کلمه «بیتوته»، به معناى «ادراک شب»؛ چه بخوابد و چه نخوابد. چه بخشی از شب باشد و چه تمام شب باشد.
دوم « لِرَبِّهِمْ »: این عبارتی ترکیبی است از حرف «لِ»، اسم «رَبّ» و ضمیر «هُم»، به معنای «برای پروردگارشان» که این نشانه اخلاص است. هر کاری جز با اخلاص، هیچ ارزشی ندارد.
سوم « سُجَّدًا » و « قِیَامًا »: سجده نزدیک ترین حالت عبادی به خداوند است و نیز رُکنی از ارکان نماز می باشد. قیام نیز اساس نماز و رکن نماز است . همراه آمدن این دو، می تواند دلالت بر این داشته باشد که منظورِ آیه، اقامه نماز در شب است.
از مجموع این کلمات الهی می توان دریافت که: کسانی به بهترین شکل برای خداوندِ مهربان بندگی می کنند که زمان «شب» را به خوبی درک کنند و بفهمند خداوند با ارزانی کردن نعمت شب، چه لطفی به انسانها نموده است. در نتیجه بخشی از شب یا تمام شب را برای پروردگارشان و به خاطر نزدیک تر شدن به او و برای ابراز بندگی، بیدار باشند تا شکرانه ی این نعمت بزرگ را به خوبی به جا آورند.
می دانید که وقتی شکر نعمتی به جا آورده می شود که از آن نعمت به خوبی استفاده شود. پس وقتی شکر نعمت شب به جا آورده می شود که قدر آن را بدانیم و از این فرصت به بهترین نحو بهره ببریم. خداوند این بهترین نحو را هم برای ما بیان می کند که همان سجده کردن و قیام نمودن برای خداوند است.
سجده نمادی از عبادت است که حتی در گذشته در برابر انسانهایی مانند پادشاهان نیز سجده می کردند، به بت هم سجده می کردند و این نشان از عبادت و پرستش داشت. سجده حالتی از خضوع در انسان ایجاد می کند که موجب می شود روح انسان در برابر معبودش عاشقانه خاضع شود و خود را کوچک ببیند و معبود را بزرگ. به همین دلیل توصیه های زیادی به طولانی کردن سجده شده است.
از جمله آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ضمن خطبه شعبانیه فرمود: پُشتهای شما از بار گناه سنگین شده است. آنها را با سجده های طولانی سبک کنید. (بحار، ج 93، ص 357)
از زیبایی های سجده این است که نزدیک ترین حالت به خداوند مهربان است. به همین دلیل بیش از هر وقتی، امید به آن است که دعای انسان در سجده مستجاب شود.
سعید بن یسار می گوید به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم: من از پیشگاه حضرت حق مسئلت و درخواست می کنم در حالى که در رکوع یا سجودم. ایشان فرمود خوب است زیرا نزدیک ترین حالت عبد به پیشگاه خدا در سجده بودن اوست. خدا را در آن حال براى خیر دنیا و آخرتت بخوان. (بحارالانوار، ج 85، ص 132)
با توجه به آیه مورد نظر و تفاسیر و احادیثی که درباره ی آیه ذکر شد، به عمل عبادی می رسیم که در قرآن به عنوان « تَهَجَّدْ » ذکر شده است.
«تهجد» که در آیه 79 سوره مبارکه اسراء قید شده است، دقیقا به معنای «برطرف کردن خواب با عبادت» می باشد. ﴿وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک عَسَی أَن یَبْعَثَک رَبُّک مَقَاماً مَّحْمُوداً ﴾
و پاسی از شب را بیدار باش و عبادت کن، این وظیفه ای افزون برای توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برانگیزد.
نماز شب از اعمال بسیار با فضیلت است؛ هم بخاطر نماز بودنش و هم بخاطر در شب خوانده شدنش. در روایات بیش از 30 فضیلت برای نماز شب برشمرده شده است از جمله:
* نماز شب رمز سلامتی بدن و روشنایی قبر است. (سفینة البحار، ج5، ص159) هم نجات دهنده در این دنیاست و هم آن دنیا.
* نماز شب، در اخلاق، رزق، برطرف شدن اندوه، ادای دین و نور چشم مؤثّر است. (سفینة البحار، ج 2، ص 46)

از جمله آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ضمن خطبه شعبانیه فرمود: پُشتهای شما از بار گناه سنگین شده است. آنها را با سجده های طولانی سبک کنید. (بحار، ج 93، ص 357)

* نماز شب، گناه روز را محو می کند و نور قیامت است. (بحار، ج 84، ص 140)
* پاداش نماز شب آن قدر زیاد است که خداوند در سوره مبارکه سجده، آیه 17 می فرماید: «فلاتعلم نفس ما اُخفی لهم من قُرّة اَعین جزاء بما کانوا یعملون» هیچ کس پاداشی را که برای آنان در نظر گرفته شده نمی داند. (تفسیر مجمع البیان)
* نماز شب شرف مؤمن است. (سفینة البحار، ج5، ص159)
* نماز شب برطرف کننده ی وحشت و تنهایی قبر است. (سفینة البحار، همان)

همانطور که در همه کارهایمان بهترین زمان، بهترین نتیجه را عاید می کند، برای بندگی و عشق ورزیدن به خداوند هم باید بهترین زمان را انتخاب کرد که همان دل شب می باشد. «و من اللیل فتهجّد»
انسان مجموعه ای از جسم و روح است. همان گونه که در تلاشیم جسمی سالم داشته باشیم، برای داشتن روحی با مقامات معنوی بالا باید با عبادت انس بگیریم. «فتهّجد، مقاماً محموداً»
با عبادت های خویش، حقّی بر خدا نداریم که طلب کنیم، هر چه هست، امید است و فضل او. «عسی: امید است»
البته نماز شب به تنهایی کافی نیست، کمالات دیگری نیز لازم است که باید در جهت کسب آنها نیز بکوشیم. این نیز از کلمه «عسی» برداشت می شود.
از کلمه «تهجد: تلاش کردن» معلوم می شود که تا کسی خود گامی به سوی کمال برندارد، خداوند او را به مقامی نمی رساند. «فتهجّد. . . یبعثک ربّک»
مقامی ارزشمند است که نزد خدا پسندیده باشد، و گرنه شهرت های پوچ، ارزشمند و ماندگار نیست. آری دود به بالا می رود، ولی روسیاه است. «یبعثک ربّک»

 

منابع:
تفسیر المیزان
تفسیر نور
تفسیر مجمع البیان
بحار الانوار
سفینه البحار


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »

عهدی که با خدا بسته ایم

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنى ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكمُ‏ْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(60) وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ(61- یس)

اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نبستم كه شیطان را بندگى نكنید كه او براى شما دشمن آشكارى است؟ و گفتم كه مرا بندگى كنید كه این، راه مستقیم است.

روی صحبت این آیه با مجرمین است که با توبیخ آنها را به یاد عهدی می اندازد که به آن بی توجهی کردند و در دام دشمنی معروف به نام شیطان افتاده و از راه مستقیم خارج شدند.

علت این که خداوند مجرمین را به عنوان بنى آدم خطاب كرده این است كه دشمنى شیطان با این عده که باعث انحراف و هلاکت اینها شد روی غرض خاصى نسبت به آنها نبوده؛ بلكه به این دلیل بوده كه آنها فرزندان آدم بودند. و این دشمنى در روز اول آن جا بروز كرد كه مامور به سجده بر آدم شد و زیر بار نرفت و استكبار كرد. نتیجه‏اش هم این شد كه از درگاه خدا رانده شد و از آن روز با فرزندان آدم(ع) نیز دشمن گردید و همه را تهدید كرد.(1)

متن عهدنامه را هم در آیه بازگو کرده است: شیطان را عبادت و پرستش و اطاعت نكنند و تنها خداوند متعال را پرستش و عبادت کنند. منظور از «عبادت كردن و پرستیدن شیطان»، اطاعت و پیروی از وسوسه های اوست.

اما اینکه ما کی و کجا این عهد را با خدا بستیم مفسران نظرات گوناگون داده اند که به نظر می رسد این عهد همان عهدی است که در عالم فطرت بین انسان و خدای او منعقد شد و اگر روی آن را با غبار غفلت و معصیت نپوشانده باشد هر لحظه که به آن توجه کند به یاد آن عهد می افتد.(2)
دست و پای مجرمین به آن گناهانی كه با آن انجام داده‏اند شهادت مى‏دهند؛ مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مى‏دهد كه صاحب دست به وسیله آن‏ مرتكب شده؛ مانند سیلى‏هایى كه به ناحق به مردم زده، اموالى كه به ناحق تصرف كرده، نوشته هایی كه به ناحق نوشته و امثال آن و پاها نیز به آن گناهانى شهادت مى‏دهند كه صاحبشان با آنها انجام داده؛ مانند قدم‏هایى كه به سوى مجلس گناه و برای انجام معصیت، خیانت، ظلم، فتنه‏انگیزى و امثال آن برداشته است

خلاصه اینکه منشأ انحراف و تباهی ما بی توجهی به آن عهدی است که با خدا بسته ایم و نتیجه این بی توجهی هم چیزی نیست جز افتادن در دام شیطانی که بر تباه کردن ما قسم یاد کرده است.(3)

روزی که دست حرف می زند و پا شهادت می دهد

الْیَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكلَِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كاَنُواْ یَكْسِبُونَ(65- یس)

امروز بر دهان‏هایشان مُهر سکوت می زنیم و دست‏هایشان با ما سخن مى‏گویند و پاهایشان به اعمالى كه همواره مرتكب مى‏شدند، گواهى مى‏دهند.

براساس این آیه،دست و پای مجرمین به آن گناهانی كه با آن انجام داده‏اند شهادت مى‏دهند؛ مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مى‏دهد كه صاحب دست به وسیله آن‏ مرتكب شده؛ مانند سیلى‏هایى كه به ناحق به مردم زده، اموالى كه به ناحق تصرف كرده، نوشته هایی كه به ناحق نوشته و امثال آن و پاها نیز به آن گناهانى شهادت مى‏دهند كه صاحبشان با آنها انجام داده؛ مانند قدم‏هایى كه به سوى مجلس گناه و برای انجام معصیت، خیانت، ظلم، فتنه‏انگیزى و امثال آن برداشته است.(4)

ازهمین جا روشن مى‏گردد كه هر عضوى به عمل مخصوص به خود شهادت مى‏دهد و نام دست و پا در آیه شریفه از باب ذكر نمونه است و گرنه چشم و گوش و زبان و هر عضو دیگر نیز به كارهایى كه به وسیله آنها انجام شده،شهادت مى‏دهند.(5)

زنده و مرده در فرهنگ قرآن
الله خدا

لِّیُنذِرَ مَن كاَنَ حَیًّا وَ یحَِقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْكَافِرِینَ(70- یس)

قرآن برای آن است تا كسانى را كه زنده‏اند هشدار دهد و فرمان عذاب بر كافران محقق و ثابت شود.

از تقابلی که در این آیه بین «حیّ؛ زنده» و «کافر» وجود دارد معلوم می شود که این عبارت در واقع این بوده است که برای رعایت صنایع ادبی به این شکل درآمده است آن عبارت این بوده: قرآن مومن را چون زنده است از نافرمانی و عذاب الهی هشدار می دهد ولی برای کافر که مرده است اثری ندارد و عذاب در انتظار اوست.

این همان حیات و مرگ معنوى است كه از مرگ و حیات ظاهرى به مراتب برتر و فراتر است و آثار آن گسترده‏تر و وسیعتر. این حیات و زندگى مختص انسانی است که به معنى «نفس كشیدن» و «غذا خوردن» و «راه رفتن» نیست؛ زیرا اینها اموری اند که در همه حیوانات یافت می شوند. حیات انسانى شكوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملكات برجسته در روح انسان و تقوى و ایثار و فداكارى و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست.(6)

نتیجه اینکه در فرهنگ قرآن مومن زنده است و کافر مرده؛ مومن حق را می بیند و می شنود و در قلب و اندیشه او اثر کرده و در عمل او ظاهر می شود اما کافر و کسی که منکر دین است چون مرده است؛ کر است و کور است و قلب و اندیشه اش هیچ تاثیری از قرآن و کلام حق نمی پذیرد.(7)

فراموشی قیامت را ساده نگیرید!

إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدُ بِمَا نَسُواْ یَوْمَ الحِْسَابِ(26- ص)

بى‏تردید كسانى كه از راه خدا منحرف مى‏شوند، چون روز حساب را فراموش كرده‏اند، عذابى سخت دارند.

در این فراز، قرآن کریم به این حقیقت اشاره مى‏كند كه گمراهى از مسیر حق ناشی از فراموشى قیامت است و نتیجه‏اش عذاب شدید الهى است.
اینکه در فرهنگ قرآن مومن زنده است و کافر مرده؛ مومن حق را می بیند و می شنود و در قلب و اندیشه او اثر کرده و در عمل او ظاهر می شود اما کافر و کسی که منکر دین است چون مرده است؛ کر است و کور است و قلب و اندیشه اش هیچ تاثیری از قرآن و کلام حق نمی پذیرد

بر اساس این آیه فراموشى روز قیامت سرچشمه گمراهی ها است و هر گمراهى، آمیخته با این فراموشكارى است. این اصل، تاثیر تربیتى توجه به معاد را در زندگى انسانها روشن مى‏سازد.

روایاتى كه در این زمینه در منابع اسلامى وارد شده بسیار قابل دقت است. از جمله حدیث معروفى است كه هم از پیغمبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله و هم از امیرالمؤمنین على علیه السلام نقل شده كه فرمودند: «اى مردم! وحشتناكترین چیزى كه از ناحیه آن بر شما مى‏ترسم دو چیز است: پیروى از هوای نفس و آرزوهاى دور و دراز است؛ اما پیروى از خواهش نفس، شما را از حق باز مى‏دارد و آرزوهاى دور و دراز قیامت را از یاد شما می برد.»(8)

دو دلیل عقلی بر وقوع قیامت

وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنهَُمَا بَاطِلًا ذَالِكَ ظَنُّ الَّذِینَ كَفَرُواْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ كَفَرُواْ مِنَ النَّارِ(27) أَمْ نجَْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ كاَلْمُفْسِدِینَ فىِ الْأَرْضِ أَمْ نجَْعَلُ الْمُتَّقِینَ كاَلْفُجَّارِ(28- ص)

و ما آسمان و زمین و آنچه را كه میان آنهاست، بیهوده نیافریده‏ایم؛ این پندار كافران است. پس واى بر آنان كه منکر آتش دوزخند. آیا كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده‏اند مانند مفسدان در زمین قرار مى‏دهیم یا پرهیزكاران را چون بدكاران؟!

قیامت زمین

در این آیات دو دلیل بر وجود و یا ضرورت وجود قیامت اقامه شده است:

یکی اینکه اگر قیامتی نباشد وجود این جهان مادی باطل و بیهوده خواهد بود چون هدفی برای بودنش وجود نخواهد داشت. اینکه موجوداتی خلق شوند و از آسمان و زمین این عالم استفاده کنند و بعد هم هیچ به هیچ این نظام یک نظام بی هدفی خواهد بود که ساحت قدس الهی از چنین بیهوده کاری و عمل لغوی مبراست.(9)

دیگر اینکه اگر قیامتی نباشد و محکمه عدل و پاداش و عقابی برپا نشود آنگاه کسی که در این دنیا بد بود و بد عمل کرد فرقی با آنکه خوب بود و خوب عمل کرد تفاوتی نخواهد داشت و این از نظر وجدان پذیرفته شدنی نیست.

برای اینکه این دو اشکال جدی پیش نیاید عقل حکم می کند که باید پس از این عالم عالمی باشد که هم هدف این دنیا در آن محقق شود و هم تفاوت بین متقی و فاجر روشن شود.(10)

آنچه که ابلیس را ملعون ابد کرد

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أَسْتَكْبرَْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِینَ(75) قَالَ أَنَا خَیرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ(76) قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّكَ رَجِیمٌ(77) وَ إِنَّ عَلَیْكَ لَعْنَتىِ إِلىَ‏ یَوْمِ الدِّینِ(78- ص)

خداوند متعال فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع شد بر مخلوقى كه من آفریدم سجده نكنی؟ تكبر ورزیدى، یا بالاتر از آن بودى كه فرمان سجود به تو داده شود؟ ابلیس [گزینه اول را انتخاب کرد و] گفت: من از او (آدم) بهترم، چرا كه مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل‏. خداوند به او فرمود: از صفوف ملائكه، از آسمان برین، بیرون رو كه تو رانده درگاه منى و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت ادامه خواهد یافت‏.
«اى مردم! وحشتناكترین چیزى كه از ناحیه آن بر شما مى‏ترسم دو چیز است: پیروى از هوای نفس و آرزوهاى دور و دراز است؛ اما پیروى از خواهش نفس، شما را از حق باز مى‏دارد و آرزوهاى دور و دراز قیامت را از یاد شما می برد.»
سه درس آموزنده و مهمی که در این گفتگو نهفته است

1. در پاسخ ابلیس اشاره‏اى است به اینكه از نظر ابلیس اوامر الهى به خودی خود لازم الاجرا نیستند؛ بلکه فرامین الهی وقتى لازم الاطاعة هستند كه حق باشند و چون امرش به سجده كردن، حق نبود پس اطاعتش هم واجب نبود. برگشت این حرف به این است كه ابلیس اطلاق مالكیت خدا و حكمت او را قبول نداشته و این همان اصل و ریشه‏اى است كه تمامى گناهان و عصیانها از آن سرچشمه مى‏گیرد؛ چون معصیت وقتى سرمى‏زند كه صاحبش با انکار ربوبیت خدا و با این توجیه که ارتکاب معصیت بهتر از ترک آن است، از حکم الهی سرپیچی کند.(11)
اگر قیامتی نباشد و محکمه عدل و پاداش و عقابی برپا نشود آنگاه کسی که در این دنیا بد بود و بد عمل کرد فرقی با آنکه خوب بود و خوب عمل کرد تفاوتی نخواهد داشت و این از نظر وجدان پذیرفته شدنی نیست

2. این مجازات سنگین برای ابلیس تنها برای ترک یک سجده نبود؛ آنچه باعث این سقوط و لعنت ابدی ابلیس شد استکبار او بود. استکباری که با اظهار نظر و استدلال در برابر امر الهی وجودش ثابت شد. اگر استدلال ابلیس را تحلیل کنیم سر از كفر عجیبى در مى‏آورد او با این سخن خود در حقیقت به خدا گفت که برخی از دستورات تو اساس و پایه درستی ندارد (انکار حکمت الهی) و نیز برخی از دستورات تو کاملا نادرست است معاذالله جاهلانه است (انکار علم الهی) و من بهتر از می فهمم.

3. کسی که عالمانه و از روی عمد مرتکب معصیت می شود در حقیقت همان راهی را رفته است که ابلیس رفته. یعنی به خدا می گوید تو گفته ای نکن ولی نظر من این است که انجام این کار اشکالی ندارد و بعد مرتکب می شود.

پی نوشت:

(1) المیزان ج17 ص102

(2) برای اطلاع بیشتر به کتاب فطرت در قرآن آیت الله جوادی آملی رجوع کنید.

(3) قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (82- ص)

(4) المیزان ج17 ص103

(5) مانند آیه 36 سوره اسراء

(6) ر.ک به نمونه ج18 ص441-442

(7) آیه 179 سوره اعراف

(8) نهج البلاغه خطبه 42

(9) آیه 38 سوره دخان

(10) ر.ک به المیزان ج17 ص 196 به بعد

(11) ر.ک به المیزان ج17 ص225-226


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »


راهکار رفع سستی در صیانت از حجاب اسلامی

گاهی مواقع نیز جوّ غالب تحت عنوان اینکه همه روسری‌ها را تا نیمه می‌بندند یا آرایش کرده هستند یا در خیابان‌ها بدون چادرند ممکن است در دل برخی ایجاد شرم و وحشت کند که مبادا انگشت‌نما خاص و عام شوم و رویه «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» را در پیش گیرند که قرآن کریم جوّ غالب بدون دلیل و منطق را به‌شدت محکوم کرده و تبعیت از رسوم جاهلی را ناشی از جهل می‌داند، پس اگر فرهنگی منطق داشت قابل‌پذیرش است و گر نه خیر. زیرا قرآن اکثریّت را ملاک حقّانیت نمی‌داند.[2]
عامل دیگر سستی در حجاب رفقای بد هستند که گاهی انسان با افرادی دوست می‌شود که بجای صداقت، رویه‌های شیطانی دارند و به دنبال خوشی‌های زودگذر و فانی هستند و انسان‌های پاک را با اصرار به گمراهی می‌کشند و با عناوینی مثل تفریح کردن پای انسان را به دام‌های شیطان گرفتار می‌کنند که این افراد حتّی ممکن است فرایض دینی به‌مانند حجاب را تضعیف کنند و آن را برخلاف رسوم اجتماعی بدانند و از آن به‌عقب ماندگی یاد کنند. راهکار ارائه‌شده قرآن آن است که گرد این گونه افراد نچرخید وگرنه زمانی نادم و پشیمان خواهید شد که پشیمانی سودی نداشته باشد هم چنانکه در سوره فرقان زبان حال این افراد را چنین بیان می‌کند: «یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً [فرقان/ 38] ای وای بر من، کاش فلان گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم».
امید است همه مؤمنین و متدین با پرهیز از عوامل سستی در عمل به فرایض دینی و به‌کار بستن راهکارهای قرآنی هرچه بیشتر سعادت دنیوی و اخروی خود را با عمل به دستوارت دینی تضمین نمایند.

—————————————
پی نوشت:
[1]. سوره نور، آیه 31 ـ 33.
[2]. سوره یوسف، آیه 106، سوره نجم، آیه 23 و 28.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »

با توجه به آیه 37 سوره «اسراء» به دست آورد، خداى متعال آیه 37 سوره اسراء به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با تعبیر زنده و روشنى، مومنان را از آن نهى مى کند، روى سخن را به پیامبر (صلى الله علیه و آله) کرده، مى گوید: (در روى زمین از روى کبر و غرور، گام برمدار)؛ «وَلاتَمْشِ فِی الْاَرْضَ مَرَحاً».
(چرا که تو نمى توانى زمین را بشکافى! و طول قامتت به کوه ها نمى رسد!)؛ «اِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً».
اشاره به این که: افراد متکبر و مغرور غالباً به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محکم به زمین مى کوبند، تا مردم را از آمد و رفت خویش آگاه سازند، گردن به آسمان مى کشند تا برترى خود را به پندار خویش بر زمینیان مشخص سازند! ولى قرآن مى گوید: آیا تو اگر پاى خود را به زمین بکوبى هرگز مى توانى زمین را بشکافى، یا ذره ناچیزى هستى بر روى این کره عظیم خاکى؟
پس، این چه کبر و غرورى است که تو دارى؟!
خداوند دست انسان را مى گیرد و به آغاز حیات خودش، در آن روز که نطفه بى ارزشى بیش نبود، مى برد، و او را به اندیشه وا مى دارد، مى گوید: (آیا انسان نمى داند که ما او را از نطفه آفریدیم، و او آن چنان قوى و نیرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد، که حتى به مجادله در برابر پروردگارش برخاست و مخاصمه کننده آشکارى شد؟!)؛ «اَ وَ لَمْ یَرَ الاِنْسانُ اَنّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَه فَاِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ»، «خَصِیم» به معنى كسى است كه اصرار بر خصومت و جدال دارد و «رویت» در اینجا به معنى دانستن است.

جالب توجه این که: قرآن، تکبر و غرور را که یک خوى خطرناک درونى است، مستقیماً مورد بحث قرار نداده، بلکه روى پدیده هاى ظاهرى آن، حتى ساده ترینش انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متکبران و مغروران خودخواه و بى مغز، سخن گفته است، اشاره به این که: تکبر و غرور، حتى در سطح ساده ترین آثارش، مذموم، ناپسند و شرم آور است.
ضمناً، از آنچه گفته شد، به خوبى مى توان دریافت: هدف قرآن از آنچه در آیه فوق آمده (همچنین در سوره «لقمان» و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) این است که: کبر و غرور را به طور کلّى محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن.
چرا که غرور، سرچشمه بیگانگى از خدا و خویشتن، اشتباه در قضاوت، گم کردن راه حق، پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است.
على (علیه السلام) در خطبه «همّام» درباره صفات پرهیزگاران مى فرماید: «وَمَشْیُهُمُ التَّواضُعُ»؛ (آنها متواضعانه راه مى روند) («نهج البلاغه»، خطبه 193)
نه تنها در کوچه و بازار، که خط مشى آنها در تمام امور زندگى و حتى در مطالعات فکرى و خط سیر اندیشه ها توام با تواضع است.
برنامه عملى پیشوایان اسلام، سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است.
قرآن راه درمان غرور را چگونه معرفى مى کند؟

با اندکى تامل در آیه 77 سوره «یس» پاسخ این سوال روشن مى شود، گویا خداوند دست انسان را مى گیرد و به آغاز حیات خودش، در آن روز که نطفه بى ارزشى بیش نبود، مى برد، و او را به اندیشه وا مى دارد، مى گوید: (آیا انسان نمى داند که ما او را از نطفه آفریدیم، و او آن چنان قوى و نیرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد، که حتى به مجادله در برابر پروردگارش برخاست و مخاصمه کننده آشکارى شد؟!)؛ «اَ وَ لَمْ یَرَ الاِنْسانُ اَنّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَه فَاِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ» («خَصِیم» به معنى كسى است كه اصرار بر خصومت و جدال دارد و «رویت» در اینجا به معنى دانستن است.)
چه تعبیر زنده و گویایى؟ نخست، روى عنوان انسان تکیه مى کند یعنى هر انسانى با هر اعتقاد و مکتبى، و هر مقدار دانشى، مى تواند این حقیقت را دریابد.
سپس، سخن از «نطفه» مى گوید که در لغت در اصل به معنى آب ناچیز و بى ارزش است، تا این انسان مغرور و از خود راضى، کمى در اندیشه فرو برود و بداند روز اول چه بود؟ و تازه تمام این قطره آب ناچیز، مبدا نشو و نماى او نبوده بلکه سلول زنده بسیار کوچکى که با چشم دیده نمى شود، از میان هزاران سلول که در آن قطره آب شناور بودند با سلول زنده بسیار کوچکى که در رحم زن قرار داشت با هم ترکیب شدند و انسان از آن موجود ذره بینى پا به عرصه هستى گذاشت!
مراحل تکامل را یکى بعد از دیگرى پیمود که شش مرحله آن طبق گفته قرآن در اوایل سوره «مومنون» در درون رحم مى باشد (مرحله نطفه، سپس علقه، بعد مضغه، و بعد از آن ظاهر شدن استخوانها، سپس پوشیده شدن استخوانها از گوشت، و سرانجام پیدایش روح یعنى حس و حرکت).
بعد از تولد که نوزادى بسیار ضعیف و ناتوان بود، مراحل تکامل را نیز به سرعت پشت سر گذاشت، تا به سر حد بلوغ و رشد جسمانى و عقلانى رسید.
آرى، این موجود ضعیف و ناتوان آن چنان قوى و نیرومند شد که به خود اجازه داد، به پرخاشگرى در برابر دعوت «اللّه» برخیزد، و گذشته و آینده خویش را به دست فراموشى بسپارد، و مصداق روشن «خَصِیمٌ مُبِین» شود.
این کار، جز از انسانى که عقل و فکر و شعور و استقلال اراده و اختیار و قدرت دارد، ساخته نیست (و مى دانیم مهمترین مساله در زندگى انسان سخن گفتن است، و سخنانى که محتواى آن قبلاً در اندیشه حاضر مى شود، پس از آن در قالب جمله ها قرار مى گیرد، و مانند گلوله هایى که مسلسل وار به هدف شلیک مى شود، از مخارج دهان بیرون مى پرد، و این کارى است که از هیچ جاندارى جز انسان حاصل نمى شود.
و به این ترتیب، قدرت نمایى خدا را در این نیروى عظیمى که به قطره آب ناچیزى داده، مجسم مى کند. (گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیظ الله العظمی مکارم شیرازی، ج 18، ص 481)
راهکار دیگر عملی مبارزه با تکبر و غرور این است که انسان در مقام عمل، خودیت هایش را بشکند.
در خطبه ی قاسعه، وقتی حضرت در مورد غرور شیطان و باطل شدن شش هزار سال عبادت شیطان صحبت می کند می فرماید: تواضع و فروتنی را روی سرخودتان قرار بدهید یعنی رفتار عملی شما فروتنی باشد. همیشه تواضع روی سر شما باشد و تکبر را زیر پای تان خُرد کنید. گردن بند غرور که به خودمان آویزان کرده ایم مثلا دکتر یا مهندس هستیم را پاره کنیم.
راهکار دیگر از بین بردن غرور ،مجالست با افراد فقیر است. منظور ما از فقرا افراد متکدی نیست، منظور افرادی مستضعفی است که در فامیل و محل هستند و شغل های پایین دارند ولی افراد شریفی هستند.
امام حسن (علیه السلام) از جایی رد می شدند و دیدند که عده ای از فقرا نشسته اند و نان خالی می خوردند. آنها به امام تعارف کردند و امام با آنها نان خوردند و فرمودند که خدا انسان های مستکبر را دوست ندارد.
راهکارهای دیگر از بین بردن غرور رعایت ادب در شئون زندگی است و با این ابزار می تواند کبر را از درون خویش بزداید. مصداق کاربردیِ این امر، سلام کردن است. در روایت آمده است: «مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ لَقِیتَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص646) یکی از راه های شکستن گردن تکبر آن است که انسان به هرکس رسید سلام کند. ادب، کبر را در وجود انسان کمرنگ می کند و به از بین رفتن آن یاری می رساند.

راهکار دیگر شکستن غرور، صله ی رحم با افرادی است که به ما بدی کرده اند و ما از آنها دلگیر هستیم. در اینجا ما می توانیم غرورمان را بشکنیم.
فردی نزد پیامبر صلی الله و علیه و آله آمد و گفت: من فامیلی دارم که به آنها احسان می کنم ولی آنها به من بدی می کنند، به آنها محبت می کنم ولی آنها به من کینه ورزی می کنند، من چکار کنم؟ حضرت فرمود شما به این آیه عمل کن که خداوند فرمود: در مقابل بدی احسان کنید.
آیه دیگر می فرماید: کسی که با شما قطع رحم کرده، با او صله رحم کنید.
آیه دیگر می فرماید: هر کس به شما ظلم کرد او را عفو کن.
آیه دیگر می فرماید: کسانی که به شما بدی کرده اند ،در حق آنها احسان و خوبی کن.
بدی را بدی سهل باشد جزا؛ اگر ما بدی را با بدی جواب بدهیم کار آسانی است ولی اگر کسی که به ما بدی کرده به خوبی جواب بدهیم، این هنر است.
راهکارهای دیگر از بین بردن غرور رعایت ادب در شئون زندگی است و با این ابزار می تواند کبر را از درون خویش بزداید. مصداق کاربردیِ این امر، سلام کردن است. در روایت آمده است: «مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ لَقِیتَ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص646) یکی از راه های شکستن گردن تکبر آن است که انسان به هر کس رسید سلام کند. ادب، کبر را در وجود انسان کمرنگ می کند و به از بین رفتن آن یاری می رساند.
به امید آنکه با راهکارهایی که ارائه شد عملا به جنگ این خوی و خصلت حیوانی برآییم.
ان شاء الله

منابع:
بیانات حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد در برنامه سمت خدا
به نقل از کتاب اسوه عارفان ? ص 114
برگرفته از کتاب نفس اثر دکتر محمد علی انصاری


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »

علی (علیه السلام) ملاک حق است
فرمایش امام علی (علیه السلام) باید حق را بشناسیم تا در تطبیق ملاک اصلی بر موارد خارجی، تردید به خود راه ندهیم. «إنّ دین اللّه لا یعرف بالرجال بل بآیة الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله؛ همانا دین خدا با عمل مردان (اشخاص) شناخته نمی شود بلکه با نشانه های حق شناخته می شود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی».

از آنجا که باید افرادی باشند تا طریقه ی تقوای الهی در همه ی شئون زندگی را به مردم آموزش دهند؛ خداوند پیامبران و اوصیاء ایشان را برای تعلیم تقوا به مردم در نظر گرفت، چنانکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وصی خود، علی بن ابیطالب (علیه السلام) را ملاک و میزان حق (تقوای الهی) معرفی می کند: «عَلِیٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَه؛ علی (علیه السلام) با حق است و حق با ایشان»، بنابر این تا زمانی که ما در مسیر زندگی، سخنان امیرالمومنین (علیه السلام) را که سخنان پیامبر و رسول خداست؛ فراروی خود سازیم؛ در جاده ی حق هستیم.
یکی از کارهای مهمی که متاسفانه امروز نسبت به اشخاص، آن را می سنجند؛ بحث نماز است. تا می گویی: آقا نماز بخوان، می گویند: آیا مثل فلانی و فلانی نماز بخوانیم که ظاهری نماز می خواند؟ و …، در حالی که ملاک نماز خواندن، باید علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد که در محراب عبادت به شهادت رسید.
در بحث های دیگر هم کم و بیش همین است. شخصی که به کارهای ناشایستی مثل دزدی و … می پردازد؛ عمل جامعه را ملاک عمل قرار داده و ملاک اصلی را که قرآن و دین باشد نادیده می گیرد.
البته کسی منکر این نیست که کارهای نامطلوب دیگران، افراد را در ملاکهایشان دچار تردید می کند، ولی به فرمایش امام علی (علیه السلام) باید حق را بشناسیم تا در تطبیق ملاک اصلی بر موارد خارجی، تردید به خود راه ندهیم. «إنّ دین اللّه لا یعرف بالرجال بل بآیة الحقّ، فاعرف الحقّ تعرف أهله؛

همانا دین خدا با عمل مردان (اشخاص) شناخته نمی شود بلکه با نشانه های حق شناخته می شود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی».
کسی که حق را شناخته باشد، افراد را با حق می سنجد نه برعکس، در سالهای اخیر که تکفیری های به ظاهر مسلمان، خود را به عنوان نماینده ی اسلام معرفی نموده، متاسفانه از کشورهای مسلمان، کسانی که دستشان از ملاک حق کوتاه بود، به تکفیری های ظاهر الصلاح پیوستند و آرزوی دشمنان اسلام را در معرفی نمودن اسلام به عنوان دین خشونت و تروریست برآورده ساختند، در حالی که این تکفیری های بی رحم و خشن، فرسنگ ها از اسلام حقیقی فاصله دارند.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »

میزان و ملاک حقیقی، تقوای الهی

قرآن کریم آیه ای دارد که میزان و ملاک برتری حقیقی انسان را نشان می دهد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛[حجرات/13] اى مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاك امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است».
پیام آیه این است که در میان نژادها و افراد انسانی کره ی خاکی، عامل و ملاک برتری، خداترسی است. امکان دارد یک قومی و کشوری از لحاظ یک یا چند فناوری برتری داشته باشند، اما این ملاک برتری حقیقی نیست و باید این فناوری را در خدمت انسانیت و فطرت قرار داد. این خدا ترسی به معنی بسته بودن دست و پای آدمی نیست بلکه برعکس، انسان را هویت می بخشد و او در چارچوب مشخصی رهنمون میشود.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »

در زمینه اضطراب تان در موقعیتهای امتحان این توصیه ا را حتما دنبال کنید:
موفقیت در امتحانات هیچ رمزی ندارد. همه چیز در یادگیری و آمادگی خلاصه می شود. باید ببینید چه طور می توانید در فرصت قبل از امتحان، وقتتان را تنظیم کنید و چیزهایی را که قبلاً یاد گرفته اید مرور کنید.

هر طور شده درباره ی امتحان اطلاعاتی به دست آورید. معمولاً معلم در این باره در جلسه های اول یا چند جلسه مانده به امتحان توضیحاتی می دهد، از آن ها بی اطلاع نمانید.

نمونه سؤال های هر امتحان را ببینید و دقت کنید از چه قسمت هایی و چه مطالبی و چگونه سؤال می آید. شما چه نوع اطلاعاتی را باید بیش تر بدانید. طبق آن اطلاعات وقتی می خواهید مطالب درسی را برای امتحان مرور کنید. از خود بپرسید از این قسمت ممکن است چه سؤال هایی بیاید.

ایده آل این است که شما در طول ترم تحصیلی خودتان را برای امتحان آماده کنید. اما لازم است حداقل چند هفته قبل از امتحان، مرور کردن درس ها را شروع کنید.

هر کدام از درس ها را از نظر راحتی و سختی، و مقدار وقتی که می خواهند بررسی کنید برای بخش های مختلف هر درس هم این بررسی را انجام دهید.

برای خودتان جایی ثابت پیدا کنید. ببینید در کجا بیش ترین کارایی را برای مطالعه و مرور دارید. جای که حواس پرتی شما به کم ترین حد می رسد.

ممکن است برای امتحان فقط کتاب های درسی کافی نباشد. پس دیدن کتاب های کمک درسی، جزوه ها، یادداشت های سرکلاس یادتان نرود.

برای مرور درس ها برنامه ریزی کنید.

چند هفته مانده به امتحان برای مرور درس ها برنامه ای تنظیم کنید. برای هر روز دو تا سه ساعت برنامه در نظر بگیرد که آن را به چند برنامه ی پنجاه دقیقه ای تقسیم می کنید. مطالعه ی بیش تر از پنجاه دقیقه، کارایی شما کم می شود.

موفقیت در امتحانات هیچ رمزی ندارد. همه چیز در یادگیری و آمادگی خلاصه می شود.

مرور با یادگیری فرق دارد. شما باید در طول ترم درس ها را یاد گرفته باشید. مرور به معنی یادآوری نکته های مهم است، و مهم تر از آن یکپارچه کردن و منجسم کردن مطالب مختلفی است که در طول سال تحصیلی خوانده اید. انسجام فکری یکی از مهم ترین توانایی های برای موفقیت در امتحان است.

برای انسجام فکری باید اصول کلی و قاعده ها را یاد بگیرید. یادآوری مطالب مرتبط به هم و سازمان یافته راحت تر از حجم زیادی از اطلاعات پراکنده است.

با دیدن نمونه سؤال سال های قبل و مسائل و پرسش هایی که در آن ها هست. ببینید نکته ها یا مطالبی هست که شما در مطالعه ی خود به آن توجه نکرده اید. مثلاً یک نوع را حل یا یک نوع مفهوم که شما آن را نمی دانید.

خودتان را برای صحنه ی عمل آماده کنید. یکی از هدف های مهم امتحان این است که تا چه حد می توانید از مطالبی که یاد گرفته اید، استفاده کنید. آیا با قاعده ی دستور زبان می توانید اجزاء جمله را تشخیص دهید؟ با فرمول هایی که یاد گرفته اید می توانید مسائل فیزیک را حل کنید؟ با استفاده از اصول هندسه، می توانید مسائل هندسه را حل کنید؟ بنابراین یکی از بهترین روش های مرور پاسخ دادن به سؤال ها و حل کردن مسئله است.

دانش خود را از مهارت های یادگیری و مطالعه زیاد کنید. مطالعه ی فعال، خلاصه نویسی، تهیه ی نمودار از مطالب، مطالعه به روش پرسشی، تهیه ی فهرست از مطالب و فرمول های و مطالعه ی گروهی، روش های مختلف یادگیری معنی دار، همه روش هایی است که فهم عمیق شما را افزایش می دهد.

با نمونه سؤال های خود، در منزل یک امتحان واقعی از خودتان بگیرید.

کلمه های خاص در سؤالات را در نظر بگیرد مثل کلمات منفی یا عباراتی مثل همیشه، گاهی اوقات، به ندرت، هرگز و شبیه این کلمات که به شما در پیدا کردن گزینه ی درست کمک می کند.

اگر در ردیف سوال هایی که جواب می دهید، نخواستید به سوالی جواب بدهید و آن را جا گذاشتید، به دو چیز حواستان باشد. یکی این که آن سوال را علامت بزنید تا اگر وقت داشتید دوباره سراغ آن بیایید. دوم این که در پاسخ نامه هم ردیف مربوط به آن سوال را خالی بگذارید.

برای مرور نهایی و چک کردن نهایی، وقتی در نظر بگیرید.

پاسخ تشریحی خوب، پاسخی است که راحت خوانده شود و ترتیبی منطقی داشته باشد.

معلم یا هر کسی که برگه ها را تصحیح می کند، نمی داند در فکر شما چه می گذرد، او توضیحات، دلیل ها و نظم و تمیز بودن برگه و دست خط شما را می بیند.

مطالب را واضح و ساده بنویسید، جایی که لازم است مثال بزنید، و جایی که لازم است شرح و توضیح بدهید. دقیقاً پاسخ سؤال را بدهید.

برای حل مسئله های درسی، خواندن فرمول ها و دانستن تعریف ها کافی نیست، لازم است با آن ها مسئله حل کنید، تا سر جلسه ی امتحان بتوانید روش های حل مسئله ها را دقیق و سریع تشخیص دهید و در موقع مناسب فرمول ها را به کار ببرید. این کار تمرین می خواهد.

به همه بخش ها سؤال نگاه کنید اگر سوالی چرا و چگونگی را می خواهد به هر دو بخش پاسخ دهید.
در مسئله ها، محاسبه هایی را انجام داده اید، چک کنید. گاهی ندیدن یک نکته و یا یک اشتباه کوچک، می تواند محاسبه ای طولانی را به نتیجه اشتباه بکشاند.

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 5 خرداد 1395نظر دهید »


بی تردید دعا کردن برای آن بزرگوار، نصرت و یاری اوست، چون یکی از انواع نصرت، یاری کردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت یکی از اقسام یاری کردن به زبان است. قرآن مجید می فرماید: و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها … (1)

و هر گاه محبت و ستایش شدید، به بهتر یا نظیر آن جواب دهید… در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه می گوید: منظور از آن سلام و کارهای نیک دیگر است . (2)

پر واضح است که دعا از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مومن برای مولای خود خالصانه دعا کند، مولایش نیز برای او دعا می کند، و دعای آن بزرگوار کلید همه خیرات و برکات و فلاح و رستگاری است. شاهد و موید این مدعا روایت ذیل است:

جمعی از اهالی اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمد بن علویه نقل کردند که: شخصی به نام عبدالرحمن در اصفهان ساکن بود که شیعه بود. از او پرسیدند: چرا به امامت حضرت امام علی النقی علیه السلام معتقد شدی؟ گفت: چیزی دیدم که سبب اعتقاد محکم من شد.

من مردی فقیر بودم و زبان و جرات داشتم. در یکی از سال ها اهل اصفهان مرا از شهر بیرون کردند، من با جمعی دیگر برای شکایت به دربار متوکل رفتیم. در حالی که در دربار او بودیم، دستوری از او صادر شد که علی بن محمد بن الرضا علیه السلام را حاضر کنند.

به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردی علوی است که رافضیان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنین می دانم که متوکل او را برای کشتن حاضر می کند. گفتم: از اینجا نمی روم تا این مرد را ببینم که چگونه شخصی است (3).
دعا کردن برای آن بزرگوار، نصرت و یاری اوست. اگر مومن برای مولای خود خالصانه دعا کند، مولایش نیز برای او دعا می‌کند، و دعای آن بزرگوار کلید همه خیرات و برکات و فلاح و رستگاری است

گوید: پس آن حضرت سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در صف ایستاده بودند و به او نگاه می کردند. هنگامی که او را دیدم، محبتش در دلم جا گرفت، شروع کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نماید.

او در بین مردم پیش می آمد و به کاکل اسبش نگاه می کرد، نه به چپ نظر می کرد و نه به راست، و من در دل دعایم را تکرار می کردم. هنگامی که به کنارم رسید، صورتش را به سویم گردانید، سپس فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کند و عمرت را طولانی نماید و مال و فرزندانت را زیاد سازد.

از هیبت و عظمت او به خود لرزیدم و در میان رفقایم رفتم. دوستانم پرسیدند چه شد؟ گفتم خیر است. و به هیچ کس نگفتم. پس از این ماجرا به اصفهان برگشتم و خداوند به برکت دعای او راه هایی از مال دنیا بر من گشود، به طوری که امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم غیر از اموالی که خارج از خانه دارم، و صاحب ده فرزند شدم و اکنون هفتاد و چند سال از عمرم می گذرد. من به امامت آن بزرگوار قائلم که آنچه در دلم بود، دانست و خداوند دعایش را درباره ام مستجاب کرد.

ای دوستان امام زمان علیه السلام، خوب در این روایت بنگرید که چگونه یک انسانی که اهل ایمان نبود، به خاطر یک دعا برای حضرت هادی علیه السلام و دعای آن امام همام در حقش، صاحب ثروت و عزت و ایمان و تقوا گردید.

پس اگر ما که از شیعیان و دوستان حضرت صاحب الزمان علیه السلام هستیم برای آن بزرگوار دعا کنیم و متقابلا حضرت ما را دعا بفرمایند، چه برکات عجیبی در زندگی ما پیدا خواهد شد.

مرحوم آیه الله موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم (ج 1، ص 386) نقل می کند که: یکی از برادران صالحم برایم نقل کرد که آن حضرت را در عالم رویا مشاهده کرده و آن بزرگوار به او فرموده اند: من برای هر مومنی که پس از ذکر مصائب سیدالشهداء در مجالس عزاداری دعا می کند، دعا می کنم.

پی نوشت:

1) نساء / 86

2) تفسیر القمی، ج 1، ص 145

3) خرائج، باب هادی عشر: در معجزات حضرت هادی علیه السلام

 


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
روایاتی وارد شده که در تعجیل ظهور آن حضرت(ارواحنا له الفداء)؛ دعا اثر کامل دارد، و آنچه از اخبار دلالت بر این امر دارد؛ دارای اقسامی است:

در بعضی روایات تصریح شده است که دعای مۆمنین و طلب فرج آن حضرت (ارواحنا له الفداء) موجب تعجیل در فرج می شود، و ترک آن موجب تأخیر در فرج می شود.

از آن جمله روایتی که در «نجم الثاقب» از شیخ جلیل عیّاشی از فضل بن ابی قره نقل شده، که گفت: از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

حقّ تعالی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) وحی فرمود که: بزودی از برای تو از ساره پسری متولّد می شود.

ساره گفت: که من پیره زن و عجوزه ام.

حقّ تعالی فرمود: بزودی فرزندی آورد و فرزندان آن پسر تا چهارصد سال در دست دشمن من معذّب می گردند، به سبب آنکه کلام مرا ردّ نمود.

پس چون بنی اسرائیل در دست فرعون مبتلا شدند تا چهل روز در درگاه خداوند ناله و گریه نمودند.

حقّ تعالی به حضرت موسی و هارون (سلام الله علیها ) وحی فرمود که: ایشان را از دست فرعون خلاص گرداند، و صد و هفتاد سال از آن چهار صد سال باقی مانده بود که آن را از ایشان برداشت.

پس حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: که اگر شما نیز چنین تضرّع و زاری می کردید، حقّ تعالی فرج ما را مقدّر می کرد، و چون چنین نکنید پس بدرستیکه این امر به نهایت خود خواهد رسید. [1]

و در کتاب «احتجاج» در توقیع مبارک آنحضرت چنین آمده:

«و أکثروا الدّعا بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم». [2]

یعنی برای تعجیل فرج؛ بسیار دعا کنید، پس بدرستیکه این دعاء موجب فرج شما است.

این روایت، جامع ترین و کامل ترین کلام در امر دعا در فرج ایشان می باشد، و در اینجا تذکر چند نکته لازم است:

اوّل: در آن؛ شدّت تأکید در باب دعا در فرجشان را بیان فرموده اند، به آنکه امر به آن فرموده اند، و آن ظاهر است و تا شاهد و قرینه بر اراده استحباب از آن نشده باشد؛ حمل بر وجوب می شود.

دوّم: زیاد دعا کردن را بیان فرموده، بطوریکه لازم است در همه اوقات شب و روز و در همه مجالس و در همه حالات و خصوصاً بعد از نماز ها و مواقع استجابت دعا بر آن مواظبت و محافظت شود.

پس چون بنی اسرائیل در دست فرعون مبتلا شدند تا چهل روز در درگاه خداوند ناله و گریه نمودند.
حقّ تعالی به حضرت موسی و هارون (سلام الله علیها ) وحی فرمود که: ایشان را از دست فرعون خلاص گرداند، و صد و هفتاد سال از آن چهار صد سال باقی مانده بود که آن را از ایشان برداشت. پس حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: که اگر شما نیز چنین تضرّع و زاری می کردید، حقّ تعالی فرج ما را مقدّر می کرد، و چون چنین نکنید پس بدرستیکه این امر به نهایت خود خواهد رسید

سوّم: بیان فرموده آنکه این امر ـ دعا در فرج ایشان ـ بر همه بندگان فرض و لازم است، و بر فرد فرد ایشان ــ مانند امر اقیموا الصلوة ــ تکلیفی است ثابت.

چهارم: اهتمام در طلب فرج را به وجه عموم بیان فرموده، چنانچه مقتضای اطلاق کلمه «الفرج» همین است، یعنی: دعا در تعجیل فرج ــ چه فرج کلّی و چه فرج در هر امری از ایشان ــ و طلب کشف حزن و رفع غم از قلب مبارکشان ــ در آنچه تعلّق به ایشان دارد یابه هریک از شیعیان ــ لازم است.

پنجم: فائده دعا برای تعجیل فرج، فرج کلّی و عمومی برای جمیع مۆمنین است که با ظهور آنحضرت حاصل می شود و جمیع حالات دنیوی و اخروی آنها را شامل می شود.

و شاهد براین تعمیمات در فقرات توقیع رفیع ــ با آنکه به مقتضای ظاهر آن چنین است ــ کلام حضرت صادق (علیه السلام) است در «کافی» در تفسیر آیه شریفه:

(الَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ الله بِهِ اَنْ یُوصَلَ) [3]

قال: نزلت فی رحم آل محمّد (علیهم السلام) وقدیکون فی قرابتک، ثمّ قال: فلاتکوننّ ممّن یقول للشیء إنّه فی شیء واحد» [4]

پی نوشت:

[1] تفسیرعیاشی ج2 ص154 حدیث49.

[2] بحارالانوار ج52 ص92 حدیث7.

[3] سوره رعد آیه21.

[4] کافی ج2 ص156 حدیث28.

 


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

پیغام امام زمان(عج) به آیة الله بهاء الدینی(ره)!
یکی از دعاهای آشنا و معروف دعای «اللهم کن لولیک ……» است که به دعای فرج معروف شده است ولی در واقع دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) است. نام “دعای فرج” درباره دعاهای دیگری صدق می کند که دعای «الهی عظم البلاء……» از آن جمله است. دعای سلامتی در اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان وارد شده است و درباره تکرار این دعا در شب بیست و سوم و خواندن آن در همه شب های ماه مبارک و هر زمان دیگری سفارش شده است.
حضرت پیغام دادند

درباره آیة الله بهاءالدینی نوشته اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می خواندند، تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست های خود را مقابل صورت می گرفتند، برای حضرت مهدی (علیه السلام) این گونه دعا می کردند: «اللهم کن لولیک ……». در فرصت مناسبی علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند که در قنوت به من دعا کنید».[1]

آثار و برکات

این دعا نوعی ابراز محبت به امام زمان(علیه السلام) است. از فوائد خواندن این دعا دفع بلا از حضرت و نزول برکات و عنایات الهی بر ایشان و همچنین تعجیل در فرجشان است. امامان(علیهم السلام) گاهی از یک فرد عادی می خواستند که در زیارت بر سلامتی ایشان دعا کنند[2]. حضرت علی(علیه السلام) می فرمودند که دعای هیچ فردی را کوچک نشمارید. حتی اگر دعای یک یهودی باشد.[3]

همچنین این دعا برای دعا کننده آثار و برکات فراوانی دارد که مهمترین آن افزایش محبت و معرفت به آن جناب و عنایت ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) به اوست. ایشان همچنین در حق دعا کننده دعا می فرماید. در ادامه بخش هایی کوتاه از شرح فرازهای دعا را مرور می کنیم.[4]

اللهم

معنای شروع کار با نام خدا این نیست که خصوص لفظ «بسم الله» ذکر شود. بلکه هر چه سبب یاد خدا شود کافی است. لفظ «اللهم» نیز برای نام و یاد خدا کفایت می کند. برخی از ادعیه نیز به جای لفظ «بسم الله» با تحمید و تسبیح و تکبیر پروردگار شروع می شود ولی این مطلب دلالت ندارد که ما در خواندن این ادعیه نمی توانیم با «بسم الله» شروع کنیم بلکه می توانیم «بسم الله» را به قصد رجاء و ثواب بگوییم.
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است

کُن لولیّک

کلمه “کن” به معنای (باش) و بیانگر درخواست های ما از خداوند متعال است. در این دعا از خداوند متعال می خواهیم که برای اماممان ولی، حافظ، قائد و ناصر و …. باشد. و به این ترتیب انواع خیرات و برکات را برای حضرت حجت می خواهیم. یکی از حکمت های این درخواست این است که این برکات شامل حال ما نیز می شود. لقب «ولی الله» از القابی است که درباره امام عصر(علیه السلام) وارد شده است. در روایت آمده است که وقتی 313 نفر از یاران حضرت گرداگرد ایشان جمع می شوند. ندا می رسد که: ای ولی الله! برخیز و دشمنان خدا را بکش.[5]

الحجّة بن الحسن

یکی از القاب مشهور حضرت مهدی(علیه السلام) “حجت” و “حجت الله” است. البته همه ائمه(علیهم السلام) در این لقب شریکند ولی هر جا این لفظ بی قرینه ذکر شود منظور امام دوازدهم است. از امام هادی (علیه السلام) پرسیدند که اگر نام بردن از جانشین امام حسن عسگری(علیه السلام) جایز(حلال) نیست، پس چگونه از ایشان یاد کنیم: امام هادی(علیه السلام) پاسخ دادند: بگویید حجت آل محمد(علیهم السلام).

همچنین رسیده است که نقش انگشتری حضرت «انا حجة الله» است و یا «انا حجة الله و خالصته».[6]

صلواتک علیه و علی آبائه

اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است. [7]

فی هذه الساعة و فی کل ساعة

«فی هذه الساعة» در این دعا به شب قدر اشاره دارد ولی عبارت «فی کل ساعة» بیانگر وظیفه همیشگی منتظر یعنی توجه و دعای همیشگی برای امام زمان (علیه السلام) و نشانگر همت والای دعا کننده است.

ولیّاً

دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که ولیّ امام عصر (علیه السلام) باشد. زیرا اگر او ولایت و سرپرستی کسی را عهده دار شود، از همه بهتر و بالاتر است و او را کفایت می کند. نگاهی اجمالی به مفهوم کلماتی که در ادامه آمده است: حافظا، قائدا، ناصرا، دلیلا، عینا. نشان می دهد که پر بارترین و جامع ترین آن ها واژه “ولیّ” است. به نظر می رسد که حکمت تقدم این لفظ جامعیت آن باشد.

حافظاً

پروردگار متعال همیشه برای حفظ اولیای خود، از وسایل و اسبابی استفاده کرده است. به آتش فرمان داده که بر ابراهیم گلستان شود. به رود خروشان دستور داده که صندوق حامل موسی را به کاخ فرعون برساند. حضرت عیسی را به آسمان برده و برای حفظ جان اشرف مخلوقاتش به عنکبوت دستور تنیدن تار و به کبوتر فرمان لانه سازی بر دهانه غار داده است.

ولی باید توجه داشت که حفاظت الهی همیشه به صورت معجزه نیست. بلکه گاهی هم عوامل طبیعی، ابزار و زمینه حفاظت هستند. آن گونه که در حفاظت از اصحاب کهف نتابیدن مستقیم خورشید و وجود نسیم و وسعت مکان غار، از عوامل طبیعی برای سلامت اصحاب کهف بود.[8]
فرج

اگرچه خداوند متعال برای حفظ ولیّ اش قدرت دارد اما تمام انسان ها در تمام دوران ها وظیفه دارند که برای حفظ ولیّ زمان خود جان فشانی کنند. کامل ترین و بارزترین نمونه این جان فشانی ایثار امیرالمومنین(علیه السلام) در لیلة المبیت بود.

بنابراین همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است.

قائداً و ناصراً

کسی که جلوی کاروان حرکت می کند و کاروان را به پیش می برد قائد است. دعا کننده در این فراز از خداوند می خواهد که در همه حال راهبر و رهبر امام زمان(علیه السلام) باشد و همان گونه که همه اولیای خود را در طول تاریخ به شیوه های مختلف یاری داده است. حضرت حجت(علیه السلام) را نیز یاری دهد.

دلیلاً و عیناً

ما از خداوند می خواهیم که خودش دلیل و راهنمای امام باشد تا زمینه های ظهور او فراهم شود. در حقیقت روح این دعا _ که درخواست سلامتی برای امام زمان (علیه السلام) است_ در قالب الفاظ مختلفی بیان می شود. واژه “عین” هم هر چند معانی مختلفی دارد در این دعا به معنای نگهبان و ناظر آمده است.

حتّی تسکنه أرضک طوعاً

دعا کننده از خداوند می خواهد که عمر توام با سلامتی امام عصر(علیه السلام) تا آن جا طولانی شود که روزگار ظهور و سکونت آن حضرت بر زمین در حال اطاعت مردم فرا رسد و پس از آن که مردم از اطاعتش سر باز می زدند، با میل و رغبت به اطاعتش در آیند. این عبارت از دعا می رساند که دعا کننده سلامتی حضرت را در تمام لحظات غیبت و ظهور می طلبد.

واژه “حتی” هر چند غایت کلام را نشان می دهد اما داخل در بخش ابتدایی دعا است. دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که اهل زمین را برای آن حضرت رام و فرمان بردار قرار دهد. چنان که در تاویل این آیه شریفه: «لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهاً[9]» آمده است:

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که امام مهدی(علیه السلام) قیام کند، زمینی باقی نمی ماند مگر آن که گلبانگ توحید و شهادت به رسالت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در آن شنیده می شود.[10]
همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است

در این عصر امام مهدی(علیه السلام) بر روی زمین مستقر هستند ولی به علت اطاعت نکردن مردم از ایشان، در محل های مختلفی به سر می برند. از آن جا که این نوع زندگی توام با آرامش و استقرار نیست، «سکونت» محسوب نمی شود و مصداق “تسکنه” نیست.

و تمتّعه فیها طویلاً

این فراز از دعا آرزوی طول بقا برای حکومت آن موعود جهانی است. دعا کننده بعد از درخواست ظهور، حکومت طولانی امام عصر(علیه السلام) را تقاضا می کند. با توجه به این که این دعای شریف از ناحیه امامان معصوم(علیهم السلام) صادر شده است و در طول تاریخ انسان های مومن و متقی بارها و بارها آن را زمزمه کرده اند. پروردگار متعال نیز دعای ایشان را مستجاب می کند و قطعا حکومتی که ایشان تشکیل می دهد طولانی است.

دعای سیاسی اجتماعی عصر غیبت

دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) یک دعای سیاسی و اجتماعی نیز می باشد. واژه ای مانند «ولیّ» و عبارت «حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا» بیانگر پیام های سیاسی و اجتماعی هستند. منتظران ایشان فراتر از دعا برای حضرت سعی می کنند با اصلاح خود و جامعه، زمینه را برای رغبت و میل عمومی به ولیّ خدا فراهم آورند.

پی نوشت:

[1] . شرح دعای سلامتی، محسن قرائتی، به کوشش حسن سلم آبادی، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، 1393

برگرفته از: آیت بصیرت، حسن شفیعی، ص 107

[2] . ر.ک: وسائل الشیعه، ج 14، ص 537

[3] . بحارالانوار، ج 90، ص 294

[4] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: شرح دعای سلامتی ص40 تا ص 92

[5] كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 267

[6] . نجم الثاقب، طبرسی نوری، ص 68

[7] شرح دعای سلامتی، ص 53، برگرفته از:توصیه ها، پرسش ها، پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ص 78.

[8] .سوره کهف، آیه 17.

[9] . سوره آل عمران، آیه 83.

[10] . تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 362

 


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

سوره یوسف، شرح حال یوسف زمان ما
مفهوم غیبت به معنای پنهانی بودن هویت فرستاده الهی برای تدبیر حفظ جان و فراهم شدن امکان ادای وظیفه و مأموریت و مشیت و خواست الهی در بسیاری از قصص قرآن قابل بازشناسی است. ابراهیم، یوسف، ذوالقرنین، خضر، موسی و عیسی(علیهم السلام) همگی در دوره ای از زندگانی، از قوم خود غایب بودند. تدبر در داستان غیبت هر یک از آنان، از حقایق بسیاری درباره غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) پرده بر می دارد؛ حقایقی چون مفهوم غیبت، عامل غیبت، مکان غیبت، وظیفه امام غایب و وظیفه منتظران و شرایط ظهور.

حال بر آنیم تا شباهت های غیبت حضرت یوسف (علیه السلام) را با غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) بیان نماییم.

خداوند متعال در آغاز سوره یوسف، سرگذشت یوسف(علیه السلام) و برادرانش را آیت ها و نشانه هایی برای جویندگان حقیقت می خواند. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) نشانه ای برای غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) و داستان حضرت یوسف(علیه السلام) درسی برای منتظران او خوانده شده است. با تدبر در آیات این سوره حقایقی درباره غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) کشف می گردد.

فقط اگر او بخواهد

برادران یوسف (علیه السلام) از نوادگان و فرزندان پیامبران بودند و یوسف (علیه السلام) را فروختند، در حالی که برادران او بودند و آنها یوسف (علیه السلام) را نشناختند تا زمانی که او به آنها گفت: من یوسف هستم.

مردم این امت، منکر نمی شوند زمانی را که خداوند خواسته باشد حجتش مخفی باشد، در آن زمان یوسف(علیه السلام) در مصر بود و بین او و پدرش 18 روز فاصله بود، اگر خدا می خواست که یوسف(علیه السلام) شناخته شود، قادر بود. همانگونه هنگامی که بشارت زنده بودن یوسف(علیه السلام) به یعقوب(علیه السلام) داده شد، به خدا قسم که یعقوب و فرزندانش آن راه را 9 روزه رفتند تا به یوسف رسیدند.

ما شیعیان همچون برادران یوسف(علیه السلام)، اماممان را در چاه غفلت خویش افکندیم. ما از او غافل و او به حال ما آگاه است. برادران یوسف(علیه السلام) روزی به کرده خود آگاه شدند، اما وای به حال روزی که حضرت مهدی(عج الله فرجه) ندای “أنا المهدی” را سر دهند و ما هنوز در خواب غفلت مانده باشیم و منکر امامت ایشان بگردیم

مردم منکر این واقعیت نمی شوند که خداوند همان کاری را که با یوسف(علیه السلام) نمود، که برادرانش هم او را نمی شناختند، همان کار را با حجت خویش انجام دهد و حجت خدا در بازارها رفت و آمد کند، ولی مردم او را نشناسند تا آنکه خداوند به او اجازه دهد تا خود را به مردم معرفی کند، همانطور که به یوسف(علیه السلام) اجازه داده شد و یوسف(علیه السلام) به برادران خود گفت: آیا دانستید که با یوسف(علیه السلام) و برادرش بنیامین در زمانی که جاهل بودید، چه کردید؟ آنها گفتند: آیا تو یوسف(علیه السلام) هستی؟ گفت: من یوسف(علیه السلام) هستم و این هم برادرم است.(منتخب الأثر، صفحه97)

امان ز لحظه غفلت

روایت فوق از امام صادق(علیه السلام) می باشد. و چه زیبا این روایت تنهایی و غربت حضرت را در میان شیعیانشان ترسیم می نماید. این روایت به ما نشان می دهد که ما شیعیان همچون برادران یوسف(علیه السلام)، اماممان را در چاه غفلت خویش افکندیم. ما از او غافل و او به حال ما آگاه است. برادران یوسف(علیه السلام) روزی به کرده خود آگاه شدند، اما وای به حال روزی که حضرت مهدی(عج الله فرجه) ندای “أنا المهدی” را سر دهند و ما هنوز در خواب غفلت مانده باشیم و منکر امامت ایشان بگردیم.
حضرت یوسف

شباهت های داستان دو یوسف

بنا بر آیه پانزدهم سوره یوسف، غیبت آن حضرت از دل چاه و در پی حسادت و توطئه برادرانش، آغاز می شود. غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) از خویشاوندان و حتی پدر ایشان که یکی از انبیاء الهی بود، صورت گرفت. اما با این غیبت از مقام حجت خدا بودن، پایین نمی آمد.

غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) شباهت هایی به غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) دارد. یکی از آن شباهت ها مکان غیبت کردن بوده است. برادران حضرت یوسف(علیه السلام)، ایشان را در چاه انداختند و غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) نیز از سرداب آغاز شد.

غیبت بدین ترتیب بود که در شهری که خانه پدرش در آنجا بود یعنی شهر سامرا، برای خانه ها سرداب هایی می ساختند تا خود را در گرمای تابستان، از گرما حفظ کنند. مأموران بنی عباس زمانی که متوجه شدند که حضرت مهدی(عج الله فرجه) در سرداب خانه پدرش به سر می برد، در سرداب را بستند تا امام را از بین ببرند. همانند برادران حضرت یوسف(علیه السلام) که ایشان را در چاهی انداختند که احدی از آن مسیر عبور نمی کرد اما همان خداوندی که حیله آنها را از کار انداخت و حضرت یوسف(علیه السلام) را نجات داد، همان خداوند نیز، حیله بنی عباس را نابود کرد، به طوریکه کور شدند و خداوند متعال بر چشمان آنها پرده افکند تا خروج حضرت مهدی(عج الله فرجه) را نبینند. مانند جدش رسول الله صلی الله علیه و آله که بر دیده قریش، که نقشه قتل او را کشیده بودند، پرده افکند و آن حضرت از میان آنها خارج شد و به مدینه هجرت کرد.

خداوند همان کاری را که با یوسف(علیه السلام) نمود، که برادرانش هم او را نمی شناختند، همان کار را با حجت خویش انجام دهد و حجت خدا در بازارها رفت و آمد کند، ولی مردم او را نشناسند تا آنکه خداوند به او اجازه دهد تا خود را به مردم معرفی کند، همانطور که به یوسف(علیه السلام) اجازه داده شد

درسی از سوره یوسف برای منتظران

حضرت یعقوب(علیه السلام) با اینکه پیامبر بود ولی در فراق حضرت یوسف(علیه السلام) گریه ها می کرد، حضرت یعقوب(علیه السلام) می دانست که حضرت یوسف(علیه السلام) در سلامتی به سر می برد و می دانست که فرزندش در کاخ عزیز مصر در آسایش است، ولی در فراقش گریه می کرد؛ قرآن با مثال زدن داستان حضرت یعقوب(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) به ما یاد می دهد که در زمان غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) چطور حضرت را یاری دهیم و چگونه بر غربت و فراق و تنهایی حضرت با سوز دل بگرییم.

یکی از وظایف ما شیعیان در زمان غیبت این است که دائماً به یاد امام زمانمان باشیم و دعا برای فرج ایشان را هرگز فراموش نکنیم.

چرا که ما در روایات رسیده از حضرت مهدی(علیه السلام) خوانده ایم که: برای فرج من دعا کنید تا برای سلامتیتان دعا کنم.(سخنرانی حجت الإسلام دانشمند)

«اللهم بلِّغ مولای صاحب الزمان صلوات الله علیه»

 


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

بعضی سنت ها با آمدن شما آغاز گردید؛ از اول زندگیتان کریم بودید؛ روز اولی که به این دنیا پا گذاشتید، از برکت وجودتان مستمندان گوشت عقیقه خوردند و صدقه ی موهای زیبایتان را خرج کردند.(1)
هدیه ی خدا به حبیبش! هفت سال اول زندگی و سروری ‌های کودکیتان چه زیبا بود.(2) هر چه می خواستید همان می-‌ شد؛ بازی با پدربزرگ حتی سر نماز؛ آن روز را یادتان هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر شما، خطبه را قطع کردند! زیرا شما وارد مجلس شده بودید! روی شانه‌ های او خوش گذشت وقتی با افتخار سر حبیب الله را به آغوش گرفته بودید!
آن روزهای خوش کنار مادر و پدر چه زود تمام شد!
سبط اکبرِ علی علیه السلام! حسنِ کوچک(حسین) به شما نگاه می ‌کرد و الگو می ‌گرفت؛ چه وظیفه ی سنگینی بود پسر بزرگ خانواده بودن و تمام چشم‌ ها به او خیره شدن!
باید خیلی زود بزرگ می‌ شدید چرا که خواهرها و برادرتان تکیه گاه می‌ خواستند و شما با شانه های شریفتان محل مناسبی بودید برای سرهایشان.
شیطان‌ های زمان، از ولایت شما سرباز زدند و خود را عابد دانستند و امامی را که مصالحه کند را امام ندانستند؛ اما مگر به حقیقت رسیده بودند که کدام (صلح یا جنگ) بهتر است؟ پس چرا جلوی شما قد علم کردند؟! آیا شما را امام شجاعی نمی‌ دانستند؟! مگر شجاعت و رشادت ‌های شما را در جنگ جمل و صفین فراموش کرده بودند؟! (3)
برگزیده ‌ی خدا! یادتان هست در جواب ملامت آنان سوگند خوردید که این برایشان بهتر است و مجبور شدید شاهد مثال قرآنی بیاورید و از داستان خضر نبی علیه السلام، که قبول کنند این به حکمت الهی بود؟ و همان روز بود که بشارت به آمدن نهمین اولاد حسین علیه السلام دادید و تأکید کردید که فقط اوست که بیعت سلطان طاغی زمانش در گردنش نیست.(4)
ما دلخوش وعده ی راستین خداوند هستیم که در معجزه ی همیشگی اش آورده که روزی خواهد آمد که شما مستضعفین، آقای عالم خواهید شد و دنیا برای شما بال گشوده مهربان می شود و ما بی ‌نصیبان از چنین چهره ی زیبایی دل خوش داریم که فرزند برادر شما را ببینیم و لبخند را در چهره ی تابناکشان بنگریم

حسن جان! آقای من!
چرا تنها مانده اید؟!
دل و جانم فدایتان! چه شده؟! مگر یاران شما برای سلامتی شما قبل از خودشان صدقه نمی ‌دهند؟! مگر سپر بلایتان نمی ‌شوند تا شما بمانید؟! چه می‌ گویم! آنان که یاران برادرتان حسین علیه السلام نیستند که حاضر باشند هزاران بار جان فدای مقتدایشان کنند؛ یاران شما معاویه را ترجیح دادند و حتی به وسایل ناچیز خیمه ‌تان هم رحم نکردند.
اما میلیونها درهم برای فروش گوهری چون شما ثمن بخسی بود!
اما این رسم تاریخ است دریافت ثمن بخس در قبال فروش جواهرات نایابِ هستی! چون یوسف! ای عزیز فاطمه!

ای مولا حسنِ نیک سیرت! رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین معامله ‌ای را در حق شما پیش بینی کرده بودند که آن روز به چهره ی نازنین شما و برادرتان نگاه کردند، برای غریبی تان گریه کرده و فرمودند: شما مستضعفان پس از من هستید.(5)
مولای من! کاش مردم زمان شما ذره ای از مهربانی و کرامت شما می‌ آموختند کاش لحظه ای قدر و منزلت شما را نزد خداوند بزرگ درک می ‌کردند، کاش به سرانگشتی بارقه هایی از نور ولایت شما را به ارث می ‌بردند و کاش …
اما ما دلخوش وعده ی راستین خداوند هستیم که در معجزه ی همیشگی اش آورده که روزی خواهد آمد که شما مستضعفین، آقای عالَم خواهید شد و دنیا برای شما بال گشوده مهربان می شود و ما بی‌ نصیبان از چنین چهره ی زیبایی دل خوش داریم که فرزند برادر شما را ببینیم و لبخند را در چهره ی تابناکشان بنگریم و زیر پرچم سبز اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله طعم شیرین با شما بودن را بچشیم.

پی نوشت‌:
1- سنت عقیقه و تراشیدن موی کودک و هم وزن آن نقره دادن از آن زمان سنت شد.
2- اشاره به فرموده رسول الله صلی الله علیه و آله؛ 7 سال اول زندگی کودک دوران پادشاهی است.
3- نادر فضلی، انیس دلها، صص 42-46.
4- محمد باقر مجلسی، مهدی موعود، ج1، صص 191- 192.
5- مجله موعود، ش 10 و 11آذر و دی، ص27؛ به نقل از الصدوق ابو جعفر بن علی، معانی الاخبار، صص 78- 89.
خدیجه همتیان پور فرد
کارشناس علوم قرآنی سطوح عالی حوزه علمیه
بخش مهدویت تبیان


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

علل و حكمت هاى غیبت امام زمان(عج)
در تمامى ادیان و مكاتب ـ الهى و غیر الهى ـ در زمینه ظهور مصلح و منجى جهان تا اندازه ای مطالبى به چشم مى خورد، ولى حقیقت ـ بر اساس دلیل هاى متقن و معیارهاى درست ـ این است كه كامل?ترین و قابل اعتمادترین اطلاعات در مورد شخصیت و ابعاد گوناگون زندگى موعود جهانى همچون: تولد، غیبت، ظهور، حكومت و … در روایات اهل بیت علیهم السلام ارائه شده است. علل و حکمت های غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نیز از میان سخنان اهل بیت علیهم السلام بهتر و عمیق تر می توان شناخت.

در امان ماندن از بیعت با ستمگران

امام على بن ابى طالب علیه السلام فرموده است: «زمانی كه قائم [حضرت مهدى علیه السلام]، قیام كند، بیعت كسى در گردن (ذمه) او نخواهد بود و به همین جهت است كه تولد او به صورت مخفى صورت خواهد گرفت و بعد نیز وجود مباركشان غایب خواهد شد.»1

ستم و ظلم مردم به خودشان

امام على علیه السلام در سخن دیگری به مسئله غیبت حجت الهى و علت آن با این تعابیر اشاره کرده است: «اى مردم! بدانید كه زمین هرگز از حجت الهى خالى نمى ماند، امّا پروردگار عالم مردم را به خاطر ظلم و ستمى كه مرتكب مى شوند و همین طور به جهت زیاده روی هایى كه در حق خود انجام مى دهند، به زودى از دیدن حجت خودش [امام مهدى علیه السلام]، محروم خواهد ساخت.»2

ستم به فرزندان على علیه السلام

در سخن دیگری از امام على علیه السلام، به مناسبتى از وقایع غیبت و پیشامدهاى آن اشاره کرده و وقایع مربوط به آن دوران را به حوادثى كه براى قوم حضرت موسى علیه السلام رخ داده است، تشبیه و تصریح مى كنند كه سرگردانى و تحیر مسلمانان در زمان غیبت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف چندین برابر سخت تر و بیشتر از دوران سرگردانى و تحیر قوم حضرت موسى علیه السلام خواهد بود. آنگاه در اشاره به علت این پیشامد مى فرمایند: «شما به خاطر ظلم و ستم هایى كه بر فرزندان من خواهید كرد، به این مسئله و سختی هاى آن دچار خواهید شد.»3
امام على بن ابى طالب علیه السلام فرموده است: «زمانی كه قائم [حضرت مهدى علیه السلام]، قیام كند، بیعت كسى در گردن (ذمه) او نخواهد بود و به همین جهت است كه تولد او به صورت مخفى صورت خواهد گرفت و بعد نیز وجود مباركشان غایب خواهد شد.»

حفظ علامت هاى هدایت
امام زمان(عج)

خداوند متعال به منظور تداوم هدایت مردم در برهه اى از زمان و وقتى آنها قدر نعمت بى نظیر الهى؛ یعنى امام معصوم علیه السلام را فراموش مى كنند، بنابر مصالحى وجود مبارك او را در پس پرده غیبت قرار مى دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت الهى از طریق وى به بندگان خدا تداوم پیدا كند و باب هدایت مردم به سوى خداوند همچنان باز باشد. امام على علیه السلام در این باره چنین فرموده است: «خداوند حجت هاى خود را به صورت آشكار یا پنهان یا حتى در حالى كه خطر آنان را تهدید مى كند(در حال ترس و نگرانى)، در میان مردم حفظ خواهد كرد تا حجت و دلیل هاى روشن و واضح (هدایت و رستگارى) از بین نروند.»4

اما غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارای آثار و نتایجی نیز می باشد؛ بیان این پیشامدها و اثرات منفى آنها و ارائه هشدارها، این واقعیت را تأیید مى كند كه اگر مردم برنامه ریزى و عملكرد مناسبى را در پیش بگیرند، مى توانند از همه این گرفتاری ها در امان باشند؛ در غیر این صورت دلیلى ندارد كه در ده ها روایت از وقایع و فجایع آخرالزمان سخن به میان آید.

سرگردان شدن مردم

در سخنی از امام علی علیه السلام آمده است: «در غیبت امام زمان (عج)، مردم آن چنان دچار حیرت و سرگردانى مى?شوند كه عده زیادى از آنان گمراه مى گردند. تنها كسانى كه به دامن عترت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله چنگ بزنند، نجات پیدا مى كنند و در مسیر هدایت باقى مى مانند.»5

حضرت در سخن دیگری فرموده اند: «فتنه ها و مشكلات گوناگونى در این دوره به وجود خواهد آمد. دشمنان شیعیان از آنها بدگویى كرده، افراد فاسق و شرور به شرارت و گمراه سازى مردم از مسیر صحیح خواهند پرداخت و اوضاع به اندازه اى آشفته و پریشان خواهد شد كه بعضى مردم دچار حیرت و سرگردانى خواهند شد.»6
حضرت على علیه السلام به این مسئله این گونه اشاره کرده اند: «موقعى كه امام غایب از فرزندان من در پس پرده غیبت قرار گیرند، اكثر مردم دچار این توهم خواهند شد كه حجت خدا از بین رفته و امامت به پایان رسیده است؛ امّا سوگند به خدایى كه على را آفریده است، در چنین روزى حجت خدا در میان آنها حضور دارد.»

مشكل شدن دیندارى

پایبندى به احكام و مقررات دینى، فضا و بستر مناسبى لازم دارد. یكى از گرفتاری هاى دوران غیبت، آن است كه پایبندى به ارزش هاى دینى بسیار كم خواهد شد و این مسئله، ناشى از عواملى است كه كم و بیش به آنها هم در لابلاى سخنان معصومین علیهم السلام اشاره شده است. امام على علیه السلام در روایتى فرموده است: «سوگند به خدایى كه حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به حق براى پیامبرى برگزیده و او را به همه مخلوقات فضیلت و برترى داده است، مسئله ظهور امام عصر(عج) واقع نخواهد شد، مگر پس از یك دوران سخت حیرانى و سرگردانى كه در آن شرایط، كسى جز افراد خالص و پاكیزه كه یقین را با تمام وجود خود لمس كرده باشند، در پایبندى به دین استوار و پابرجا نخواهند ماند. پروردگار عالم از چنین كسانى كه با وجود آن همه نابسامانی ها در دین ثابت قدم اند، براى ولایت ما پیمان گرفته و در دل هاى آنها ایمان را تثبیت كرده است و با عنایات خاصى كه به آنها دارد، مورد تأئیدشان قرار داده است.»7

تردید در وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

در نتیجه نابسامانی ها و شیوع فساد و بى عدالتى، مردم آن چنان دچار یأس و ناامیدى خواهند شد كه در وجود امام معصوم ـ در چنین شرایطى ـ در روى زمین شك خواهند كرد. حضرت على علیه السلام به این مسئله این گونه اشاره کرده اند: «موقعى كه امام غایب از فرزندان من در پس پرده غیبت قرار گیرند، اكثر مردم دچار این توهم خواهند شد كه حجت خدا از بین رفته و امامت به پایان رسیده است؛ امّا سوگند به خدایى كه على را آفریده است، در چنین روزى حجت خدا در میان آنها حضور دارد.»8

 

پی نوشت ها:

1.بحارالانوار، ج 51، ص 112.

2.همان، ص 113 و 112.

3.بشارة الاسلام، ص 63.

4.السیّد مصطفى ال?سید حیدر الكاظمى، ترجمه و شرح نهج?البلاغه، حكمت 139.

5.بحارالانوار، ج 28، ص 70.

6.شیخ طوسى، كتاب?الغیبة، ص 202.

7.كمال الدین، و تمام?النعمة، ص 304.

8.نعمانى، كتاب الغیبة، ص 72.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

در زمان غیبت، شیعیان تلاش بسیاری برای تشکیل حکومت اسلامی داشتند در مقطعی از تاریخ، در کشور ایران نیز عده ای به نام اسلام حکومت تشکیل دادند که اوج این فرایند، تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی بود. ایشان موفق شدند با اتکاء به خداوند و پشتیبانی و خواست مردم مسلمان ایران، حکومت مستبد شاه را ساقط کرده و به جای آن حکومتی مبتنی بر شریعت اسلام بر پا کنند. و بدین ترتیب زمینه را برای اجرای احکام اسلامی و حکومت جهان شمول حضرت حجت، فراهم کنند.

انقلاب در لغت به معنى تغییر و تبدیل ماهیت و برگشتگى می باشد.(1)
تعریف شهید مطهرى از انقلاب چنین می باشد: انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان یك ناحیه و یا یك سرزمین علیه نظم حاكم موجود براى ایجاد نظمى مطلوب. (2)

به قرینه وقوع جنگ ها و انقلاب هاى آرمانى در طى تاریخ می توان گفت: انقلاب هایی که در سراسر دنیا اتفاق افتاده دارای روح مادى و اقتصادى بوده است؛ به عبارت دیگر، (محرومیّت) عامل غالب انقلاب ها می باشد.
انقلاب از دیدگاه اسلام

حضرت امام خمینی با وقوف بر رسالت خطیر و الهی خود، هدف نهایی انقلاب اسلامی را امری فراتر از تغییر حکومت و مسائل اقتصادی؛ یعنی زمینه سازی انقلاب جهانی اسلام و فراهم آوردن مقدمات ظهور منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر می دانستند، و براساس همین اعتقاد، به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی و تحولات ناشی از آن پرداختند

بینش (اسلام) درباره انقلاب در فلسفه تشكیل حكومت اسلامى، ویژگی هاى آن، شرایط و وظایف حاكم اسلامى، نقش مردم در حكومت ها و … قابل بررسى است.
با توجه به آموزه های اسلام، انقلاب دارای مفهوم خاص (تغییر حاکمیت طاغوت به منظور استقرار حاکمیت الله) است. لذا این تحول فقط یک انقلاب سیاسی یا دگرگونی اجتماعی نیست، بلکه هدف آن تجدید حیات اسلام در تمام وجوه و ابعاد می باشد.
با توجه به کامل بودن اسلام (3)، انقلاب اسلامی متضمن بازگشت به اصول اساسی و تضمین کننده عدالت، صلح، امنیت، آزادی، ارتقای فرهنگی و معنوی انسان است. ظهور و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام مصداق کامل این مفهوم مکتبی محسوب می شود.
گسترش عدالت در سراسر جهان و ریشه كنی بیداد از همه آبادی های زمین، حاصل انقلاب حضرت حجت است. (4)
حرکت به سمت حکومت واحد جهانى

انقلاب اسلامى ایران نیز به دلیل نارضایتى از حاکمیت فاسد سلطنتی، با اعتقاد مردم شیعه ایران به پیروى از رهبرى امام خمینى به عنوان نایب امام زمان و وجوب اطاعت و پیروى از ایشان با هدف ایجاد وضع بهتر - از بین بردن عوامل ظلم و فساد و تشکیل حکومت اسلامى و زمینه سازى براى تشکیل حکومت واحد جهانى امام زمان - به پیروزى رسید.
انقلاب جهانی امام زمان که یک برنامه ای الهی و آسمانی می باشد، همانند سایر انقلاب ها مشروط به فراهم بودن محیط مساعد و فضای عمومی مناسب است. از این جهت بر منتظران مصلح جهانی لازم است به وظایف خود عمل کرده و همواره آماده ظهور آن حضرت باشند و با حرکت های انقلابی و اصلاحی خود بر علیه فساد و طاغوت و آگاهی و بیداری بشریت، زمینه را برای ظهور منجی آسمانی فراهم سازند.
یکی از مهم ترین آرمان های انقلاب اسلامی ایران دفاع از حقوق شرعی مسلمین و مستضعفان جهان و تلاش برای برقراری صلح، عدالت و امنیت جهانی است. این هدف که از برجسته ترین آرمان ها می باشد، ترسیم کننده جهت گیری اساسی مردم ایران به منظور زمینه سازی برای حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) می باشد.
حضرت امام خمینی (ره) با وقوف بر رسالت خطیر و الهی خود، هدف نهایی انقلاب اسلامی را امری فراتر از تغییر حکومت و مسائل اقتصادی؛ یعنی زمینه سازی انقلاب جهانی اسلام و فراهم آوردن مقدمات ظهور منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر (عج) می دانستند و بر اساس همین اعتقاد، به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی و تحولات ناشی از آن پرداختند.
ایشان در ماه های آخر عمر پر برکت خویش، به صراحت در این زمینه اظهار می دارند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت علیه السلام می باشد که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهاد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار داد… باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولى این به آن معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند» (5).
ضرورت وجود حكومت دینى در عصر غیبت

امام خمینى قدس سره در تبیین این مسأله مى فرمایند: احكام اسلامى- اعم از آنچه مربوط به مسائل مالى یا سیاسى و حقوقى و غیره است- نسخ نشده و تا قیامت، برقرار و استوار است و اجراى این احكام، بدون تأسیس حكومت امكان پذیر نیست (6).
واضح است که اجراى دقیق احكام و قوانین اسلامى - در ابعاد مختلف حیات اجتماعى- تنها در حكومتى انجام مى پذیرد كه رهبران و مجریان آن، آشنا و دانا به احكام و قوانین اسلام بوده و در عمل به آن ملتزم باشند.
حكومت دینى در اصل با رهبرى معصومان علیهم السلام انجام مى گیرد كه نقطه آغازین آن «امامت و رهبرى» پیامبر عظیم الشأن اسلام و سپس ائمه اهل بیت علیهم السلام است.
عصر غیبت نیز «ولى فقیه»؛ یعنى، كسى كه جامع شرایط فتوا و رهبرى جامعه است، از جانب معصومان به رهبرى امت اسلامى نصب گردیده است و با وجود شرایط لازم، بر او است كه به نیابت از ائمه اطهار علیهم السلام «زعامت و رهبرى» امت را به دست گیرد.
از امام حسین علیه السلام روایت شده است كه: «سر رشته امور باید به دست عالمانى ربانى باشد كه نسبت به احكام و حلال و حرام خدا وفادار و امین مى باشند.(7)»

در زمان غیبت، شیعیان تلاش بسیاری برای تشکیل حکومت اسلامی داشتند در مقطعی از تاریخ، در کشور ایران نیز عده ای به نام اسلام حکومت تشکیل دادند که اوج این فرایند، تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بود. ایشان موفق شدند با اتکاء به خداوند و پشتیبانی و خواست مردم مسلمان ایران، حکومت مستبد شاه را ساقط کرده و به جای آن حکومتی مبتنی بر شریعت اسلام بر پا کنند و بدین ترتیب زمینه را برای اجرای احکام اسلامی و حکومت جهان شمول حضرت حجت، فراهم کنند.
از نیت تا واقعیت

از امام حسین علیه السلام روایت شده است كه: «سر رشته امور باید به دست عالمانى ربانى باشد كه نسبت به احكام و حلال و حرام خدا وفادار و امین مى باشند»

سؤالی که مطرح می باشد این است که حکومت دینی ایران به چه میزان آرمان حکومت جهانی امام زمان را محقق کرده است؟
در پاسخ باید گفت: جمهوری اسلامی برای اجرای قوانین اسلام با مشکلات متعددی روبرو است که حداقل اجرای احکام را در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دچار وقفه کرده و یا حداقل به تأخیر می اندازد.
دشمنان اسلام با ایجاد انواع مشکلات برای دولت اسلامی از قبیل، جنگ، تحریم، بحران های سیاسی بین المللی تبلیغات سوء، اسلام هراسی در میان مردم و دولتهای دیگر و … مانع اجرایی شدن برخی احکام و در نتیجه کارآمد شدن حکومت دینی شدند.
همچنین عدم ایجاد برخی از ظرفیت های لازم در بعضی از حوزه های اقتصادی، بانکداری، اداری، فرهنگی و… - که اکثراً میراث حکومت های سکولار و مستبد پیشین است و اصلاح آن به زمان زیادی نیاز دارد- تأثیر به سزایی داشته است.
البته حکومت اسلامی ایران به سمت اجرای هر چه بهتر قوانین اسلامی در حرکت است و در مسیر اجرایی کردن آن مشکلات پیچیده و متعددی را به لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) از سر گذرانیده است. اما به هر حال با ایجاد ظرفیت های لازم و نیز گذشت زمان هر چند که مانند حکومت معصومان علیهم السلام نخواهد شد و هیچ یک از مسئولان و رهبران انقلاب نیز چنین ادعائی ندارند، اما به هر حال به آن سو حرکت خواهد کرد و پر واضح است که خداوند متعال و ائمه هدی علیهم السلام، راضی به کنار گذاشتن همه احکام دین به بهانه عدم اجرای کامل آنها نخواهند بود.

پی نوشت ها:
1- کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج1، ص258
2- پیرامون انقلاب اسلامی،ص125
3- اسلام و مقتضیات زمان؛ شهید مطهری
4- امام مهدی و آینده زندگی
5- صحیفه نور، ج 21، صص 107- 108
6- كتاب البیع، ج 2، ص 461
7- مستدرك الوسائل، ج 17، ص 315

 


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

زراره می گوید نزد امام صادق علیه السّلام بودم که سخن از دوران غیبتِ امام به میان آمد و اینکه برای قائم قبل از قیام، غیبتی است که خدا با آن شیعه را امتحان می کند و بسیاری از مردم در این امتحان مردود می شوند. در ادامه زراره از امام صادق علیه السّلام می پرسد: فدایت شوم اگر آن زمان را درک کردم چه کنم؟ امام فرمودند: ای زراره اگر عصر غیبت را درک کردی بر این دعا مداومت داشته باش:
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی (1)
در این فرصت مناسب است به معنای دعایی که بارها شنیدیم و خواندیم، توجّه کنیم دعایی کوتاه امّا مشتمل بر معارفی والا یعنی توحید، نبوّت و امامت؛ به بیان آیة الله جوادی آملی این دعا در قالب برهان لمّی ایراد شده است توضیح اینکه معرفت به خدا، علّت معرفت به پیامبر می شود و شناخت مقام نبوّت علّت معرفت به مقام امامت می شود. (2)

زراره می گوید نزد امام صادق علیه السّلام بودم که سخن از دوران غیبتِ امام به میان آمد و اینکه برای قائم قبل از قیام، غیبتی است که خدا با آن شیعه را امتحان می کند و بسیاری از مردم در این امتحان مردود می شوند

در فراز اوّل دعا از خدا می خواهیم که خودت را به من معرّفی کن چرا؟ چون اگر خودت را به من معرّفی نکنی پیامبر تو را نخواهم شناخت یعنی اگر کسی خدا را شناخت، می فهمد که خدا بدون پیامبر نمی شود. خدایی که خیر محض است و دارای صفات کمالیّه، حتما برای هدایت انسان، پیامبرانی را می فرستد تا پیام خدا را به جامعۀ بشری منتقل کنند. (3) در قرآن کریم می خوانیم: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَیْء (4) کسانی که معتقدند خدا بر هیچ انسانی چیزی نازل نکرده است، خدا را به شایستگی نشناخته اند یعنی از لوازم ألوهیّت و خصائص ربوبیّت، نازل کردن وحی و کتاب به غرض هدایت انسان است. (5)
همین مطلب را امام علی علیه السّلام در نامه 31 نهج البلاغه که نامه ای است به فرزند گرامیشان امام حسن مجتبی علیه السّلام، بیان کردند. این نامه در بردارندۀ مباحث معرفتی و تربیتی می باشد در بخش معرفتی آن و اثبات وحدت مبدأ متعالی چنین آمده است: وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِیكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُه (6)در این عبارت مسأله به صورت قیاس استثنایی بیان شده است: (7) پسرم بدان اگر برای پروردگار تو شریکی بود، قطعا پیامبرانِ آن خدای دیگر هم برای تبلیغ و رساندن پیام آن خدا به مردم، نزد تو می آمدند امّا پیامبران آن خدای دیگر نزد تو نیامدند پس نتیجه می گیریم که پروردگار تو شریک ندارد.
فراز دوم دعا این است: خدایا پیامبر خودت را به من معرفّی کن چرا؟ چون اگر پیامبر خودت را به من معرّفی نکنی، حجّت (امام) تو را نخواهم شناخت. یعنی اگر کسی مقام نبوّت را و شئون و وظایف پیامبر را بشناسد می فهمد که پیامبر بدون جانشین نمی شود هر پیامبری جانشین دارد. (8) امامت از دیدگاه تمام امّت اسلامی از مسلّمات است گرچه در اینکه دلیل ضرورت امامت عقلی است یا نقلی و اینکه تعیین امام بر عهدۀ مردم است یا خدا و اینکه امام چه خصوصیّاتی باید داشته باشد، میان مکاتب اسلامی، اختلاف وجود دارد. شیعۀ امامیّه معتقد است از آنجا که امامت منصبی الهی است، تعیین مصداق آن باید از سوی خدا انجام شود و در واقع هم این اتّفاق افتاده است. (9)

خدایا حجّت(امام) خودت را به من معرفّی کن چرا؟ چون اگر حجّت خودت را به من معرّفی نکنی در دینم گمراه می شوم یعنی نتیجه عدم معرفت به حجّت الهی،ضلالت و گمراهی در دین است

و امّا فراز سوم دعا: خدایا حجّت (امام) خودت را به من معرفّی کن چرا؟ چون اگر حجّت خودت را به من معرّفی نکنی در دینم گمراه می شوم یعنی نتیجه عدم معرفت به حجّت الهی،ضلالت و گمراهی در دین است. اکنون که به لطف خدا با مفهوم این دعا بیشتر آشنا شدیم، امید است که به این نکات پایانی هم توجّه کنیم:
اوّل. دعا تنها مجموعه ای از الفاظ برای خواندن و درخواست کردن نیست (10) یعنی باید اقدام و عمل را به دنبال داشته باشد خدایا خودت را به من معرّفی کن یعنی حرکت کن به سوی خداشناسی و پیامبر شناسی و امام شناسی
دوم. سیر معرفتی از خداشناسی آغاز می شود و به پیامبر شناسی می رسد به دنبال آن هم امام شناسی می باشد.
سوم. توحید و نبوّت و امامت حقیقت دین می باشد و برای دیندار بودن، معرفت به این سه مرتبه ضروری است.

پی نوشت ها:
1.صدوق، كمال الدین و تمام النعمة، موسّسة النشر الاسلامی، ص376.
2.جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، نشر إسراء،38.
3.برای تبیین ضرورت بعثت انبیاء به کتاب راه و راه نماشناسی از مجموعۀ معارف قرآن (ویراست جدید)اثر آیة الله مصباح یزدی درس چهارم مراجعه نمایید.
4.انعام/91.
5.طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسّسة الاعلمی للمطبوعات،ج7، ص278.
6.نهج البلاغه، موسّسة النشر الاسلامی، ص126.
7.قیاس استثنایی قیاسی است که نتیجه آن، خودش یا نقیضش در مقدّمات آمده باشد. به کتاب المنطق مرحوم شیخ محمد رضا مظفّر مراجعه کنید.
8.در مقاله ای به نام «هر پیامبری جانشین دارد» به توضیح این موضوع پرداختم.
9.به کتاب ارزشمند منشور عقاید امامیّه تألیف آیة الله سبحانی ص154 مراجعه کنید.
10.جوادی آملی، عبدالله،ا مام مهدی موجود موعود، نشر إسراء، ص66.



موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 2 خرداد 1395نظر دهید »

چه دير شد ظهور تو..
دلم به عشق وصل تو خمار شد نيامدي
و آسمان شهر ما غبار شد نيامدي

غروب خستة دلم چه شد طلوع روشن
و ماه هم در آسمان چه تار شد نيامدي
امير بي‌قرينه‌ام كجاست روز وصل تو
و دل بدون عشق، تار و مار شد نيامدي
كلام ناب مرتضي چه دير شد ظهور تو
و روز هجر، بي‌شعار شد نيامدي
سلام صبح فاطمه به آن دو چشم مست تو
و دوري‌ات بلند مثل روزگار شد نيامدي

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »


آیا علت عدم ظهور نبودن یاران است ؟
همان‌گونه كه يك رشته علل و عوامل باعث غيبت شد و مردم از نعمت وجود امام ظاهر محروم شدند، همچنين ظهور امام نيز مشروط به تحقق زمينه‌ها و شرايط آن است و تا اين شرايط فراهم نشود، ظهوري نخواهد بود.

يكي از شرايط عمده، وجود ياوراني است كه به همراه امام بار قيام را بر دوش بكشند و تا آخر از همراهي و ياري رهبر خود دست برندارند و او را تنها نگذارند. سدير صيرفي در گفت و گويي با امام صادق(ع) درباره عدم قيام مي‌گويد: حضرت مرا به خارج مدينه برد تا آن كه وقت نماز، در محلي پياده شدم. امام صادق(ع) به جواني كه در آن نزديكي بز مي‌چراند نگاهي كرد و فرمود: «اي سدير! به خدا قسم! اگر پيروان من به تعداد اين بزها بودند، بر جاي نمي‌نشستم(و قيام مي‌كردم). سدير گويد: بعد از تمام شدن نماز، حيوانات آن گله را شمردم و يافتم كه عدد آنها از هفده تجاوز نمي‌كند.(1)
تحقق اين شرط، لازم است ، ولي كافي نيست، بلكه بايد زمينه‌هاي ديگر نيز فراهم شود كه از مهم‌ترين آنها، قابليت مردم براي پذيرش دولت حق است. به اين معنا كه عموم مردم و جامعه بشري(نه گروهي خاص و در منطقه‌اي خاص) بايد به درجه‌اي از معرفت برسند كه دريابند حكومت‌ها و مكاتب ساخته‌ي بشر، جوابگوي نياز مردم نيست و به وسيله‌ي اين‌ها، سعادت و عدالت واقعي به بشر هديه نمي‌شود.
خلاصه آنكه مردم، خود بايد ظهور عدالت را بخواهند و جهانيان را با زيبايي‌هاي دوران ظهور آشنا كنند و روحيه‌ي عدالت طلبي و ظلم ستيزي را در همه جا گسترش دهند.
مرحوم خواجه طوسي، در كتاب تجريد الاعتقاد، علت غيبت امام را كوتاهي مردم مي‌داند؛ چرا كه اعمال و كردار مردم، باعث شد امام از ميان مردم برود. بنابراين بايد مردم از راه غلطي كه رفته‌اند برگردند و امام را بخواهند تا ظهور صورت گيرد.
و از همين رو، شيخ صدوق در مقدمه‌ي كتاب كمال الدين مي‌گويد: ظهور حجت‌هاي الهي در مقامات پيشوايي خود، بر سبيل امكان و تدبير، نسبت به مردم زمان خودشان است. اگر حال(مردم) طوري باشد كه امام بتواند تدبير و رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد ـ يعني مردم حاضر باشند حرف او را بپذيرند و او بتواند اراده‌ي خدا را پياده كند ـ ظهور آن حجت، لازم خواهد بود و اگر وضع به گونه‌اي باشد كه امام نتواند تدبير در رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد و حكمت الهي، موجب پنهاني او گردد و تدبير نيز آن را اقتضا كند، خداوند او را در پشت پرده غيبت، نهان مي‌سازد تا زماني كه وقت مناسب فرا رسد».

1-(كافي، ج2، ص190، ح4).

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

 

کارگزاران حکومت مهدوی و علوی
تاريخ چون آيينه‌اي فراروي ماست که گذشته بشر را مي‌نماياند؛ گذشته‌اي تيره و تار که هر از چند گاهي، پيامبري چون خورشيد، اين شب ديجور و پر از امواج خطرات و گرداب تمايلات را روشن و منور کرده‌است

و انسان امروزي، وارث همه آن گذشته است؛ خسته و دل‌شکسته به دنبال سبک‌بالاني است که حال او را بداند و او را از بيم موج و گردابي چنين، برهانند. سرش را به دامن گرفته و دستي از مِهر بر سر او بکشند و او را بر سرير «ولقد کرّمنا بني آدم» بنشانند.
آري! اين است آيينه زندگي بشر؛ هرچند که اين آيينه، چند صباحي حکومت پيامبران، به خصوص، حکومت نبي مکّرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را براي ما تصويرگر است و حکومت مرداني را به ياد انسان امروزي مي‌آورد که طعم شيرين عدالت را به او چشاندند؛ حاکمي که بين او و مردمش فرقي نبود و به فرموده امام علي عليه السلام درباره رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلم: «يأکل علي الارض و يجلس جلسةُ العبد و يخصف بيده نعله و يرقع بيده ثوبه و يرکب الحمار العاري و… خرج من الدنيا خميصاً و ورد الآخرة سليما لم يضع حجراً علي حجر؛1 بر روي زمين غذا مي‌خورد و چون بندگان مي‌نشست. کفشش را خود پينه مي‌زد و لباسش را خود وصله مي‌کرد و بر مرکب برهنه سوار مي‌شد. او با شکمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگي را بر سنگي ننهاد.»
و دگر بار به ياد انسان مي‌آورد که حاکمي آمد که غم بي‌نانيِ دورترين نقطه حکومت خود را مي‌خورد که نکند در حجاز و يمامه کسي پيدا شود که آرزو و طمع قرص ناني داشته باشد و در سفره خود چيزي را نيابد. نکند خودش سير بخوابد و در کنارش شکم‌هاي گرسنه و جگرهاي تفتيده و تشنه‌اي باشند.2
آري کسي که از حکومت، تنها اسم و رسمش را نمي‌خواست که «أ اقنع من نفسي باَنْ يقال هذا اميرالمؤمنين ولا اشارکهم في مکاره الدهر او اکون اُسوةٌ لهم في جشوبة العيش؛3 آيا بدين بسنده کنم که مرا، امير مؤمنان گويند و در ناخوشايند‌هاي روزگار، شريک آنان نباشم؟ يا در سختي زندگي، نمونه‌اي برايشان نشوم؟»
ولي افسوس که اين حکومت، ديري نپاييد؛ چرا که حاکمش با نوشيدن جام «فُزتُ و ربّ الکعبه» بشريت را در تشنه‌کامي عدالتش وا نهاد و از آن به بعد، بشر، در گذر زمان به انتظار مردي از اين تبار نشسته است تا باز چون رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم انسان را مطيع خدا قرار دهد و صفِ نمازي تشکيل دهد که سلمانش از فارس آمده باشد و بلالش از حبشه و سهيلش از روم.
تمام سعي نويسندة اين چند سطر بر اين است که طبق خبرهاي صادقان مصدّق، تصويرگر بخشي از سيره امام علي عليه السلام در حکومت جهاني حضرت حجّت باشد تا همگي بدانيم که حکومت علي عليه السلام يک رؤيا نبوده و نيست؛ بلکه يک واقعيت است. تا از اين منظر ماه علي با ذکر مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آميخته گردد و پرتوي از کلام نور واحد جلوه‌گر شود. مقصود اصلي اين نوشتار، نشان دادن نحوه و معيار انتخاب کارگزاران شايسته در امر حکومت‌داري است که در حکومت امام علي عليه السلام و امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تجلي يافته و مي‌يابد.

شايسته‌سالاري
با نگاهي هر چند اجمالي به تاريخ تمدن‌هاي منقرض و انقلاب‌هاي منحرف شده، يک مطلب به وضوح نمايان مي‌شود و آن اينکه عدم شايستگي افراد مسئول آن حکومت و انقلاب و تمدن، عمده‌ترين دليل بر انحلال آن حکومت بوده است. قرآن مجيد هم در مواردي بر اين اصل صحه مي‌گذارد؛ از جمله در جريان قصة حضرت موسي عليه السلام و فرزندان حضرت شيعب عليه السلام؛ آنگاه که پيشنهاد استخدام و اجيري حضرت موسي عليه السلام را به حضرت شعيب عليه السلام مي‌دهند: «يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ »4 در اين آيه، به دو اصل قدرت و امانت‌داري حضرت موسي عليه السلام اشاره شده است. يا در پيشنهاد حضرت يوسف عليه السلام براي تصرف مسئوليت غله مصر، که مي‌فرمايد: «قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ»5 که او حفيظ و عليم بودن را از صفات خود و ملاک تصاحب اين مسئوليت مي‌داند.
با نگاهي اجمالي به سيرة پيامبر و ائمه عليهم السلام به خصوص حضرت علي عليه السلام در امر حکومت، اين مطلب از بارزترين ويژگي‌‌هاي حضرت در عزل و نصب‌هاي حکومتي و لشکري ديده مي‌شود. براي نمونه، نگاهي اجمالي به شايستگي‌هاي جناب مالک و در مقابل به بي‌کفايتي و سستي ابوموسي اشعري اشاره مي‌کنيم:

مالک اشتر از زبان امام علي عليه السلام
1. مالک کسي است که در موقع خوف و خطر، به دشمن پشت نمي‌کند.
2. در مقابل خرمن فجار و کفار، اخگر است و حتي سوزاننده‌تر.
3. در مواقع اضطرار، بر خلاف اکثري که فرار را بر قرار ترجيح مي‌دهند، او خواب را بر خود حرام مي‌کند.
4. او شمشيري از شمشيرهاي خداست که نه کُند مي‌شود و نه ضربتش بي‌تأثير مي‌گردد.
5. قول و امر مالک، گوش کردن دارد؛ چرا که امکان ندارد در کار تند شود يا سستي کند؛ مگر اينکه از من (امام علي) فرمان گرفته باشد.
6. اگر مي‌خواهيد او را به کوه تشبيه کنيد، بهتر است اضافه کنيد کوه تک و منفرد.
7. مرگ‌هاي معمولي آن‌چنان گريه کردن ندارد؛ اما بر مرگ مالک، سزاوار است گريه‌کنندگان چون ابر بهار گريه کنند.
8. آيا اميد مي‌رود که ديگر نظيري براي مالک پيدا شود و زني، فرزندي چون مالک به دنيا آورد؟
9. من مصيبت مالک را پيش خدا مي‌برم؛ چون از سوگ‌هاي روزگار است.
10. با وجود اينکه با خودمان قرار گذاشته بوديم که بعد از مصيبت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در تمام مصيبت‌ها خود نگه‌دار باشيم، اما گويا مصيبت مالک قرار ما را بر هم زد.
11. در عظمت مالک همين بس که عالمي را با مرگ خود فرو ريخت و غصه‌دار کرد.
12. مالک براي من، چون من براي پيامبر بود.
13. من از مالک راضي هستم.

آري اين مالک است با اين ويژگي و شايستگي‌ها که فرمانده سپاه حضرت و والي و فرماندار مصر مي‌شود.
و در مقابل، امثال ابوموسي اشعري، اشعث ابن قيس و عبيدالله ابن عباس ـ که به سستي و خيانت به بيت‌المال آلوده‌اند ـ مورد عتاب و عزل و پرخاش حضرت قرار مي‌گيرند. در بي‌کفايتي ابوموسي همين بس که به عنوان فرماندار حضرت، نه تنها در جنگ جمل کمک نکرد، که مردم را به بي‌طرفي و سکوت دعوت کرد و افکار معيوبش خوارج را متولد ساخت.

ملاک‌هاي شايستگي
1. حضرت براي انتخاب معاونين در نامه 53 به جناب مالک چنين مي‌فرمايد: «و توخ منهم اهل التجربة و الحياء من اهل البيوتات الصالحه و القدم في الاسلام؛ و برادران تو بايد از اهل تجربه و دانش و حيا و از خانواده‌هاي پاک و صالح و پيشي‌گيرنده در اسلام باشند.»
2. خود، اهل عمل باشند چرا که «الداعي بلا عمل کالرامي بلا وتر؛ دعوت کنند بدون عمل، چون رزمنده بي‌کمان است.»
3. دانايي و توانايي داشته باشند: «ايها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بِاَمرالله فيه؛ سزاوارترين مردم به امر حکومت قدرتمندترين مردم بر حکومت و داناترين به امر و دستور خداست.»
در اين ميان، خروج از حق، که سرمنشأ همه انحرافات است، عمده‌ترين دليل بر عدم شايستگي براي منصب‌هاي حکومتي است که: «يا معاشر الناس قد استخلفت عليه عبدالله ابن عباس فاسمعوا له و اطيعوا امر ما اطاع الله و رسوله فان احدث فيکم اَوْزاغَ عن الحق فاعلموني اعزله عنکم؛ اي مردم، من ابن عباس را به ميان شما فرستادم. حرفش را بشنويد و اطاعتش کنيد تا جايي که او اطاعت خدا و رسول مي‌کند و اگر در ميان شما چيزي را حادث کرد يا از حق منحرف شد، به من اطلاع دهيد که عزلش خواهم نمود.»

شايسته‌سالاري در حکومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
چه دليلي بهتر از اينکه کسي چون جناب مالک اشتر، در زمان ظهور، رجعت مي‌کند و نه تنها مالک، که نيکان از هر امت به دنيا باز مي‌گردند و براي تصاحب و حل و فصل امور زمان حضرت، افتخار دارند که در رکاب حضرت حضور داشته باشند.6
در بسياري از سخنان معصومين عليهم السلام قدرت ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برابر با چهل مرد شمرده شده که البته برگرفته از ايمان راسخ به خداوند، يقين به امامت و حقانيت هدف آنهاست. ياوران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با چنين توانايي جسمي و روحية عالي مي‌توانند ظلم و جور را از صحنة گيتي براندازند؛ چرا که آنها سدّي محکم، نيزه و شمشيري بُرَّنده و رکن استوار منجي عالم بشريت هستند.
امام صادق عليه السلام در تبيين اين مطلب فرمود: «هر کدام از مردان و ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف داراي قدرت چهل مرد هستند. دل‌هاي آنها از پاره‌هاي فولاد، محکم‌تر است. اگر بر کوه‌ها بگذرند، کوه‌ها در هم فرو مي‌ريزند؛ دست از شمشيرهاي خود برنمي‌گيرند تا آنکه خداي تعالي راضي شود.» تشبيه قلب‌هاي آنان به پاره‌هاي آهن يا سنگ، براي تأکيد بيشتر به استواري و شهامت آنان و نفي هر گونه ترس و وحشت از قلب‌ها و افکارشان است.
اينان با پشتوانه‌‌اي بزرگ از ايمان واقعي به خدا و يقين به روز جزا و هدفي مقدس، هم‌چون مشعل‌هايي فروزانند و دل‌هاي استوارشان را تنها به خداي خويش داده‌اند و تنها از او هراس دارند و قلبشان را به ياد او قوت بخشيده‌اند که «ألا بذکرالله تطمئنّ القلوب».
آري! اگر حاکم جامعه‌اي آن مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و وزيرانش نيکان و صالحان باشند، مسلماً جامعه‌اي ايده‌آل و با عزت و افتخار خواهد بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج‌البلاغه، خطبه 160.
2. «و لعل بالحجاز اواليمامه من لاطمع له في القرص و لاعمد له بالتَّبع او ابَيتُ مبطاناً و حولي بطون غَرثي و اکبادٌ حوَّني.»
3. نهج‌البلاغه، نامه 45.
4. سوره قصص/26.
5. سوره يوسف/55.
6. بحارالانوار، ج53، ص90-91.

 

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

ماهيت زندگي اجتماعي در آرمان ‌شهر مهدوي
ضرورت نگاه به ماهيت زندگي اجتماعي

يکي از پرسش‌هاي هميشگي پيشاروي انديشمندان اجتماعي و سياسي، پاسخ به مسأله ماهيت زندگي اجتماعي بوده است. بسياري از انديشمندان انسان را فطرتا اجتماعي خوانده و در نتيجه زندگي اجتماعي را گريز ناپذير دانسته اند. اين امر سبب شده است تا مسأله ماهيت زندگي اجتماعي در کانون توجه نظريه هاي سياسي و اجتماعي باشد.

در طول تاريخ نظريه هاي مختلفي در باب ماهيت زندگي اجتماعي انسان‌ها ارائه شده است. تعاليم اسلامي نيز رويکرد خاصي به زندگي جمعي ارائه کرده است. بدون ترديد ماهيت زندگي اجتماعي در جامعه مهدوي مبتني بر مباني و آموزه هاي ديني و اسلامي مي باشد. ماهيت فاضله جامعه نبوي صل الله عليه و آله و سلم و علوي عليه السلام به صورت بارزي در آرمان‌شهر مهدوي تجلي و تبلور خواهد يافت. بدين ترتيب هر گونه بحث از زندگي در جامعه مهدوي بناگزير پيوندي وثيق با آرمان زندگي اسلامي در سيره نبوي صل الله عليه و آله و سلم و سيره علوي عليه السلام و ساير امامان پيشين دارد.پرسش از ماهيت جامعه مهدوي براي ما نيز حايز اهميت است. زيباشهر مهدوي نسخه آرماني يک مسلمان است. ما با نگاه الگويي به اين شهر مي بايست در صدد تطبيق خويش با آن باشيم. اگر پيامبر صل الله عليه و آله و سلم اسوه و الگويي زيبا بوده است و حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، الگو، اسوه و مقتداي ما در عصر کنوني است، پس مي‌بايست با شناسايي خصايص و ويژگي‌هاي الگوي آرمان‌شهر مهدوي تلاش کنيم، جامعه امروز خويش را نيز بر اساس آن سامان دهيم.
ماهيت زندگي اجتماعي
در نگاهي کلي مي توان نظريه هاي مطرح شده را در باره ماهيت زندگي اجتماعي در دو رويکرد اصلي تقسيم بندي کرد. رويکردهاي نخست صرفا به بيان چگونگي و فرايند اجتماع انسان‌ها در يک قلمرو جغرافيايي مي پردازند. اين رويکردها به شيوه هاي مختلف صرفا به بعد دنيوي- مادي زندگي اجتماعي انساني معطوف هستند. در مقابل، رويکردهاي دوم به غايت و نتيجه زندگي اجتماعي نگاه مي کنند. اين رويکردها هدف جامعه را ملاک قرار مي دهند. از نظر آنها اجتماعي زندگي کردن غايتي را برآورده مي سازد و بايد به تبيين آن غايت نهايي زندگي جمعي پرداخت.
انديشمندان اجتماعي در طول تاريخ ديدگاه‌هاي خود را غالبا از منظر نخست مطرح کرده اند. يکي از ديدگاههاي معروف در اين زمينه مدني بالطبع بودن انسان است. ارسطو معتقد بود «آن كس كه نمي تواند با ديگران زيست كند و يا چندان به ذات خويش متكي است كه نياز به همزيستي با ديگران ندارد، عضو شهر نيست، و از اين رو بايد يا دد باشد، يا خدا. بدين سبب، انگيزه اي در همه آدميان نهفته است تا بدين گونه با هم اجتماع كنند».حکماي اسلامي نيز چنين منظري را به شيوه هايي مطرح کرده اند.
در نگاه کلان بايد گفت اين رويکردها صرفا به بعد دنيوي حيات انساني ناظر هستند. اين رويکردها فاقد نگرش غايت نگرانه قوي هستند. تأمين معيشت دنيوي چه به صورت فردي يا جمعي نمي تواند گوياي ماهيت خلقت جهان هستي و انسان باشد. طبق قرآن کريم اساس خلقت انسان بر تکامل و عبوديت نهاده شده است. از اين جهت بايد ماهيت زندگي اجتماعي انسان را در آرمان‌شهر مهدوي بر اساس رويکرد غايت گرايانه توضيح داد.
آرمان‌شهر مهدوي و غايت جامعه
مروري اجمالي به ديدگاه‌هاي اسلامي نشان مي دهد که ماهيت زندگي اجتماعي از نظر اسلام رويکردي دوم است. هر چند جنبه هاي مادي زندگي آدمي مهم هستند و اسلام نيز براي تأمين آنها برنامه مناسب و شايسته اي ارائه کرده است، اما به نظر مي رسد کارکرد اصلي جامعه در نگرش قرآني اسلامي، رويکرد غايت گرايانه است. قرآن کريم با نفي تفاوتهاي ظاهري اقوام و ملل، مايه امتياز و برتري را صرفا تقوا و فضايل اخلاقي دانسته است.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير»؛ اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است!
خداوند در اين آيه هزارتوي شعوب و قبايل را صرفا جهت تمايز و شناسايي انسان‌ها از يکديگر دانسته و ظاهري بيش نمي انگارد. مايه اصلي تمايز و رتبه بندي همان تقوي است. بدين جهت معيار مهم انساني رسيدن به کمال تقوي است و همان موجب افتخار و کرامت مي گردد.
حضرت علي عليه السلام در نهج البلاغه خطاب به عثمان بن حنيف نيز زندگي جمعي را بر اساس و محوريت امامت و هدايت توضيح داده است. «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِه». از نظر وي براي هر کسي که در مقام مأموم و اقتدا کننده قرار دارد، امام و مقتدا وجود دارد. سپس حضرت شروع به توصيف خصوصيات امام که همان سيره خود مي باشد، مي پردازد. علامه حلي در کتاب شريف ألالفين نيز با چنين رويکردي به زندگي اجتماعي پرداخته است. او در اين رساله معتقد است ضرورت تعيين امام منوط به حضور انسان‌هاي زياد نيست. حتي اگر بر روي زمين مکلف واحدي نيز وجود داشته باشد که خود کامل نباشد، بنا به اقتضاي قاعده لطف خداوند، تعيين امام و هادي براي وي از سوي خداوند لازم است. بنابر اين نياز به امام نه بر زندگي جمعي، بلکه صرفا به نياز هدايت يابي انسان مبتني شده است. از نظر علامه حلي علت نياز به امام را بايد در هدايت يابي دانست. اگر با رويکرد هدايت يابي که نگاهي غايت نگرانه به جامعه است، به انسان نگاه کنيم، ماهيت زندگي اجتماعي صرفا بر تأمين نيازهاي مادي وي استوار نخواهد شد. در اين رويکرد هدف و غايت زندگي اجتماعي که همان هدايت يابي است در اولويت قرار گرفته است.
از منظر هدايت يابي و با رويکرد غايت نگرانه، ماهيت زندگي اجتماعي در آرمان‌شهر مهدوي تأسي به امام و نقش کانوني وي در آرمان شهر است. آرمان شهر صرفا به خاطر حضور و هدايت امام است که شکل گرفته است. اگر در آرمان شهر امام نباشد، چنين شهري نيز عملا فلسفه وجودي خود را از دست خواهد داد. چنين توصيفي از آرمان شهر را در دعاي افتتاح نيز مي يابيم. زيباترين توصيف از آرمان‌شهر در اين دعا، تعبير به دولت کريمه است. در اين تعبير دولت کريمه، به عنوان الگوي جامعه آرماني، با کارکرد غايي خود تعريف شده است. کارکرد دولت کريمه يا همان آرمان شهر مهدوي آن است که انسان‌ها را به سوي سعادت و کرامت رهنمون شود. چنين سعادتي جز از طريق اتصال به خداوند و عبوديت وي حاصل نخواهد شد. تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة. اوج کرامت انسان دعوت به اطاعت خداوند و راهنمايي انسان‌ها به راه وي مي باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

هر چند که ما را نوشتند از گداها

اصلاً نمی آید گدا بودن به ماها

ما روسیاهان ارزش خاصی نداریم

ماها کجا و نوکری دلرباها؟!

ما هر چه قدر اصرار کردیم او نیامد

اصلاً چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟!

ماها که هیچ … این خوب ها در انتظارند

کی می رسد روز وصال آشناها؟!

از دوریش بدجور حال ما خراب است

رونق گرفته باز هم دارالشفاها

من که بدم پس دیدنش روزی من نیست

ای خوش به حال خوب ها … حاجت رواها

باشد درست … آقای ما خیلی کریم است

امّا دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟

طبق احادیث رسیده … ناظر ماست

بد نیست پیشش ذرّه ای شرم و حیاها

از بس که بر اعمال بد اصرار داریم

رنگی ندارد پیش او دیگر حناها!

یک راه حل باقی است آن هم نام زهراست

نامی که باشد از تبار کیمیاها

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »


چگونه کودکم را با امام زمان (عج) آشنا کنم؟
کودکی که منتظر است، جمعه بیاید!؟!؟

خانواده منتظر، خانواده ای است که کودکانش با مسائل مذهبی مانوس شده باشند. کودکان برای آشنا شدن با مسائل مذهبی نیاز به گذر زمان دارند. کودکان زیر سن 7 سالگی نمی توانند به صورت مستقیم درک درستی از این مسائل مثل پیامبر، معجزه، فرشته و … داشته باشند و باید در این سن به صورت غیر مستقیم به آنها آموزش داده شود.
خانواده یکی از مهم ترین و در واقع اولین منبعی است که می تواند بر روی یک کودک تاثیر بگذارد. معمولا اینگونه است که هر گونه رفتاری را که کودکان در بزرگسالی از خود نشان می دهند، مربوط به خانواده و الگو برداری از والدینشان است. هر گونه آموزش تاثیر گذاری را که والدین تصمیم دارند در زمینه مسائل مذهبی به کودکان و نوجوانان خود بدهند، در ابتدا باید منوط به یک اصل مهم باشد و آن هم تناسب با میزان درک و شعور کودک و نوجوان است. والدین باید به هر کودکی در هر سنی به گونه ای خاص آموزش بدهد. در دوران قبل از 7 سالگی بهترین نوع آموزش، آموزش غیر مستقیم است. یعنی از طریق کتاب خواندن، داستان تعریف کردن، شعر خواندن و یا دیدن رفتن های مذهبی والدین مثل نماز خواندن ، دعا کردن، حتی مکان های مذهبی رفتن، می تواند ذهن کودک را آماده پذیرش و درک مسایل مذهبی کرد. اگر این کار انجام شود، در نوجوانی پذیرش نوجوان نسبت به مسائل مذهبی بالا می رود. در واقع قبل از 7 سالگی، والدین باید به پایه گذاری ارزش های مذهبی در کودکان بپردازند و آموزش زود هنگام و سخت را نداشته باشند زیرا ممکن است در این صورت اثر ژس داشته باشد. مقید بودن والدین به آداب دینی و دیدن محبت و علاقه به ائمه و امام زمان (عج) می تواند تاثیر خوبی را در بزرگسالی فرد داشته باشد.
اجتماع، مهدکودک و مدرسه

بهترین راه آموزش مسایل مذهبی به کودکان زیر هفت سال، از راه های غیر مستقیم مثل خواندن داستان، شعر، احادیث و … باشد

بعد از خانواده، محیط اجتماع تاثیرگذار ترین مکان برای آموزش مسائل مذهبی به کودکان است. قبل از سن 7 سالگی، مهد کودک ها نیز مثل والدین فقط وظیفه آموزش غیر مستقیم مسایل مذهبی به کودک را دارند و سخت گیری بیش از حد توان کودک می تواند صدمه زننده باشد. از 7 سالگی به بعد، همزمان با ورود کودک به اجتماع بزرگتر یعنی مدرسه، نوع آموزش ها تغییر می کند و کم کم آرام آرام و گام به گام تبدیل به آموزش مستقیم و صحبت های مستقیم و شفاف و واضح نسبت به مسایل مذهبی می شود. فقط باید به این اصل دقت داشته باشیم که اگر آموزش ها متناسب با میزان درک و فهم کودک نباشد و همچنین اگر سخت گیری زیادی در این آموزش ها بشود، می تواند تاثیر منفی بر فرد بگذارد و یا دلزدگی در او را ایجاد کند.
تکریم اهل بیت

یکی از مسایل دیگری که می تواند به کودک و نوجوان کمک کند تا با ائمه و امام زمان (عج) آشنا شوند، این است که والدین، بستگان و مسئولان اجتماعی، با شنیدن نام ائمه صلوات بفرستند با آمدن نام امام زمان (عج) به ویژه در زمان خواندن دعا از جای خود بلند شوند و در اعیاد و یا عزاداری های مذهبی به مکان های مذهبی بروند و به نذر کردن درباره حل شدن مشکلاتشان بپردازند. کودکان الگوبرداران خوبی هستند. اگر در دوران کودکی بتوانند الگوهای خوب را ببینند در نوجوانی پذیرش بالاتری را نسبت به این مسایل دارند.
کتاب ها و قصه ها

اولین و مهم ترین منبع تاثیرگذار در کودکان و نوجوان در رابطه با مسائل مذهبی خانواده است. کودک و نوجوان از والدین خودشان در درجه اول الگو برداری می کنند

راهکار دیگر برای آشنا کردن کودک و نوجوان با امام زمان (عج) و ائمه اطهار، این است که داستان زندگی آن ها را با توجه به سن فرد، برایش تعریف کنیم. در این زمینه کتاب های مربوط به سنی وجود دارد که می تواند تهیه و خواندن آن ها بسیار کمک کننده باشد.
تشویق و ترغیب

والدین و مربیان توجه داشته باشند که با دیدن نشانه های مثبت از رعایت اصول مذهبی و کمک گرفتن از ائمه و خواندن دعا و نذر کردن، فرزندشان را تشویق کنند تا این عمل پسندید و مهم در فرزند آنها تثبیت بشود.
بیان ویژگی های انسان منتظر امام زمان (عج)

با توجه به سن کودک شرایط ظهور امام زمان (عج) را بیان کنیم. دعا برای سلامتی و ظهور ایشان، خواندن دعای مخصوص امام زمان (عج) می تواند از ویژگی های یک فرد منتظر ظهور امام زمان (عج) باشد.
نرم افزارهای مذهبی

تهیه نرم افزارهای مذهبی، کارتون ها و فیلم های مذهبی نیز از عوامل تاثیرگذار در این باره می باشد. معمولا کارتون ها، فیلم های کودکان و انیمیشن ها برای کودکان کوچکتر جذابیت دارد و همین جذابیت ها باعث ایجاد یادگیری بهتر در آنها می شود.
خواندن احادیث و روایات

خواندن احادیث و روایات ائمه دررابطه با امام زمان، حضرت مهدی (عج) و همچنین خواندن روایات و احادیثی که بیان کننده کارهای نیک و بالا بردن جایگاه هر فرد در پیش خدا می باشد، می تواند از بهترین اقدامات در آموزش وجود امام زمان (عج) و آموختن مسایل مذهبی به کودکان باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

او خواهد آمد … -
سهم ما برای زمینه سازی ظهور

.در عصر انتظار، یک جا نشستن و کاری نکردن و صبر کردن و هیچ نگفتن، هرگز نمی‌تواند زمینه ظهور صاحب مان را فراهم کند.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

آدمی که صبح تا به شام، هزار دروغ بگوید و افتخار کند که به مقصد خود که مقصدی کودکانه است رسیده است، انسان نیست.
زرنگی های ما، همه نازرنگی است. کسی که می گوید: سر فلانی کلاه گذاشتم، اشتباه می کند، بلکه فلانی سرش کلاه گذاشته است؛ چون حق بر گردن او پیدا کرده است.
انسان هوشیار همیشه باید مراقب احوال خود باشد و ببیند آیا حرکاتش بر مبنای هوای نفس و توهمات واهی است، یا در پرتو نورانیت و چراغ عقل است؟
جوانی و نشاط موقت، بالاخره از انسان گرفته می شود و دیگر از لذات دنیا نمی تواند استفاده کند، ولی همیشه از لذات روحانی بهره مند است. انسان باید خود را به آن لذات برساند.
اصلاح نفس وقتی ممکن است که معرفت به خدای تعالی پیدا شود و معرفت به خدای تعالی از بندگی خدای تعالی به دست می آید.
حقیقت بندگی، اخلاص است؛ یعنی اگر همه چیز و همه کار را برای خدا انجام دادید و بقیه را پوچ بدانید، این اخلاص و بندگی است.
ایام جوانی غنیمتی است که نباید از آن غافل ماند و به سادگی آن را از دست داد؛ چون در این ایام، نفس برای ساخته شدن مستعدتر است و قوای انسان توان کامل دارد.
اعتقاد به تقدیرات الهی، زمینه های خیری برای انسان ها فراهم می کند. بسیاری از حوادث که اطراف ما می گذرد، موجب خیر و صلاح است؛ هر چند در ظاهر تلخ و ناگوار باشد.
کارها انجام می شود و روزگار می گذرد، اما آن چه برای ما می ماند، نیّات ماست؛ انسان در گرو نیّات خویش است.
مرحوم آیت الله سید رضا بهاءالدینی 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

رسالت های یک مادر منتظر

در طول تاریخ تشیع، یکی از نقش های بی بدیل زنان، دفاع از ولایت و تلاش برای حفظ این ارزش الهی بوده است، به ویژه در عصر غیبت که تقریباً امکان ایفای نقش مردان برای دفاع از ولایت، به سبب اختناق شدید، کم رنگ بوده است، زنان، فعالانه برای حفظ فرهنگ مهدویت در جامعه نقش آفرینی کرده اند. بین تمام نقش های مختلف زنان در حفظ این ارزش، تربیت نسل ولایی و زنده نگه داشتن محبت اهل بیت علیهم السلام به ویژه یاد و اندیشه مهدوی نقشی بسیار موثر و غیرقابل انکار بوده است.
زنان، در راستای همان رسالتی ایفای وظیفه می کنند که خالق انسان ها برای آنان قرار داده است و معمار انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه الله علیه آن را به خوبی تبیین کرد و فرمود: «شغل اصلی زن شغل مادری و همسری است و مهم ترین کار زن مادری است.» و در جای دیگری فرمودند: «انبیاء آمدند انسان بسازند، شغل مادرها همین است».[1] هم چنین بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: «آن گاه که زن، در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزدیک تر است».[2]
مادر منتظر، برای پرورش یک نسل منتظر، باید با ساز و کارهای تربیت نسل ولایی آگاه باشد و با بصیرت و آگاهی و ایجاد زمینه های لازم و از بین بردن موانع و با استعانت از پروردگار، برای تربیت نسل منتظر تلاش کند؛ از این رو عمده ترین نقش آفرینی های زن منتظر، منتظرپروری است.

به هر حال، حرکت در صراط مستقیم و تقرب زن به سوی پروردگار، جز از طریق ایفای نقش بسیار کلیدی و موثر مادری و تربیت فرزندان نیست. همان طور که ذکر شد، زنان شیعه، با بهره گیری از آموزه های دینی در طول تاریخ تشیع، با پرداختن به اساسی ترین کار که همان مادری است، بلندترین گام ها را برای حفظ ولایت برداشتند. آنان، با نقش آفرینی خود، ارزش ولایت و دوستی ولی خدا را به فرزندان خود منتقل کردند؛ به ویژه در عصر غیبت که امام معصوم حضور ظاهری نداشت، این مادران بودند که با فضا سازی مناسب در خانه و با پای بندی به امام زمان خود و با ابراز علاقه ای که به آن امام، نشان می دادند، این علقه و عاطفه را به فرزندان خود هم منتقل کردند و از این طریق، در حفظ و احیای این مهم کوشیدند.
اما در عصر حاضر، تربیت انسان دین دار، پویا، کارآمد و عاشق ولایت، از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است؛ چرا که ما با جریان ناتوی فرهنگی مواجه هستیم که بنا دارد از نسل جوان ما یک نسل بی هویت و بی ریشه بسازد، همان طور که مقام معظم رهبری در جمع دانشگاهیان و دانشجویان استان سمنان، فرمود: باندهای بین المللی زر و زور، برای تسلط بر منافع ملت ها، سازمان های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند. اکنون در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند و با استفاده از امکانات زنجیره ای متنوع و بسیار گسترده رسانه ای … در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند.
این جاست که نقش مادران در دفاع از هویت ملی و دینی و انتقال ارزش ها، بسیار پررنگ می شود؛ چرا که تمام ارزش های دینی، اخلاقی، ملی و… در درون خانواده شکل می گیرد، نهادینه می شود و به جامعه منتقل می گردد؛ به ویژه ارزش های ولایت مداری که از ارزش هایی است که، دشمن نوک تیز حمله خود را متوجه آن کرده است، توسط خانواده از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
مادران منتظر، باید بدانند یکی از مسئولیت هایی که از سوی شارع مقدس بر عهده آنها گذاشته شده است، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است؛ همانطور که در روایات متعدد، آمده است که ولایت اهل بیت علیهم السلام از فرایض الهی است و ملاک قبول اعمال و عبادات به شمار آمده است. در زیارت جامعه کبیره آمده است: «به سبب ولایت شما طاعت واجب پذیرفته می شود و دوستی واجب برای شما است».[3] پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به سلمان فرمود: «دوستی اهل بیت من، بر هر مرد و زن با ایمان، واجب است.»[4]
زنان، در راستای همان رسالتی ایفای وظیفه می کنند که خالق انسان ها برای آنان قرار داده است و معمار انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه الله علیه آن را به خوبی تبیین کرد و فرمود: «شغل اصلی زن شغل مادری و همسری است و مهم ترین کار زن مادری است.» و در جای دیگری فرمودند: «انبیاء آمدند انسان بسازند، شغل مادرها همین است».[1] هم چنین بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: «آن گاه که زن، در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزدیک تر است

پیامبر صل الله علیه و آله و سلم راز و رمز رسیدن به سعادت را تمسک به اهل بیت بیان فرمود: «هر کس پس از من، به خاندانم تمسک جوید، از رستگاران خواهد بود.»[5] از این رو آن حضرت، به والدین سفارش کرد: «فرزندانتان را با محبت من و محبت اهل بیت من تربیت و تأدیب کنید».[6] مادر منتظر، برای پرورش یک نسل منتظر، باید با ساز و کارهای تربیت نسل ولایی آگاه باشد و با بصیرت و آگاهی و ایجاد زمینه های لازم و از بین بردن موانع و با استعانت از پروردگار، برای تربیت نسل منتظر تلاش کند؛ از این رو عمده ترین نقش آفرینی های زن منتظر، منتظرپروری است. امید است همان طور که در طول تاریخ تشیع، زنان، افتخار آفرینی های زیادی در این راستا داشته اند، در این عصر هم بتوانند با تربیت نسل منتظر، دِین خود را به جامعه دینی ادا کنند.

پی نوشتها:
[1] . جایگاه و نقش زن در نظام های مختلف از دیدگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، گردآوری و تنظیم: دفتر پژوهش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران، ص147و148.
[2] . محمد دشتی، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهراء، ح91، ص146، سازمان تبلیغات اسلامی.
[3] . «بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة و لکم المودة الواجبة».
[4] . هادی نجفی، موسوعه احادیث اهل بیت، ج1، ص234.«ان مودة اهل بیتی مفروضة واجبة علی کل مومن و مومنة 6».
[5] . خزاز قمی، کفایة الاثر، ص23.«من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین».
[6]. «ادبّوا أولادکم علی ثلاث خصال: حب نبیکم و حب اهل بیته و قرائة القرآن»(خلاصة عبقات الانوار، ج4، ص255).

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

عهد و پیمان با حضرت

انسان ها در سایه عدالت، مساوات، امنیت و سلامت اجتماعی که به واسطه اجرای دستورات دینی در حکومت اسلامی ایجاد شده است، می توانند به تعالی برسند

بیاییم… در آستانه میلاد منجی عالم بشریت با پروردگار یکتا و بقیه الله، خلیفه الله، ولی الله الاعظم پیمان ببندیم، برای نزدیک شدن فرج حضرت و مقدمه چینی تشکیل حکومت جهانی، دست در دست همه مومنین، در مسیر نیل به نهادینه شدن اسلام ناب محمدی در جامعه قدم برداریم و تا تحقق ظهورش از پای ننشینیم. زیرا عون و کمک یکدیگر بودن در زمان غیبت، مصداق اتم عمل صالح است که خشنودی و رضایت خداوند متعال را به همراه دارد و به یقین نصرت الهی را در پی خواهد داشت.میلادباسعادت منجی عالم بشریت برشمامبارک باد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

حکومت مهدوی بستر فیض الهی
پیمان ببندیم، برای نزدیک شدن فرج حضرت و مقدمه چینی تشکیل حکومت جهانی، دست در دست همه مومنین، در مسیر نیل به نهادینه شدن اسلام ناب محمدی در جامعه قدم برداریم و تا تحقق ظهورش از پای ننشینیم.

خداوند متعال وعده تشکیل حکومت فراگیر اسلامی در عرصه کره خاکی را منوط به ظهور حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف دانسته است. انسان ها در سایه عدالت، مساوات، امنیت و سلامت اجتماعی که به واسطه اجرای دستورات دینی در حکومت اسلامی ایجاد شده است، می توانند به تعالی برسند. همچنین در دور حکومت مهدوی، هم موانع موجود بر سر اتصال فیض میان خداوند سبحانه و تعالی و مردم از طریق امام، برطرف خواهد شد.
شاید گفته شود که در مواردی ظلم به فرد یا پایمال کردن حق افراد موجب شده تا آنها به پروردگار خویش رجوع کرده و به همین سبب به کمال برسند. در یک جمله اینگونه پاسخ می دهیم که ممکن است در مواردی این اتفاق رخ دهد ولی ظلم و تعدی به گستره یک جامعه، مردم را به سوی هرج و مرج، دریده شدن پرده حیا و ابتذال سوق می دهد.
پس می توان نتیجه گرفت که حرکت در مسیر فراهم کردن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بارزترین مصداق عمل صالح، به دست آوردن رضایت خداوند متعال، مهمترین عمل در زمان غیبت امام معصوم و با فضیلت ترین و پر اجرترین عمل ها نزد خداوند متعال است.
در این نوشتار کوتاه امکان اثبات این نظریه به روش برهان سبر و تقسیم از طریق کشف علت نیست. ولی طرح مسئله هر چند کلی و موجز در آستانه میلاد حضرت ولی عصر (عج) خالی از لطف نیست.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

با فضیلت ترین عمل صالح در زمان غیبت امام عصر(عج)

بهترین عمل عملی است که برای رضای خداوند متعال باشد. به نظر شما چه عملی رضایت خداوند را جلب می کند؟ رضایت خداوند در عملی است که در جهت تحقق اهداف الهی باشد. تحقق اهداف الهی در چیست؟ هدف از آفرینش به کمال رسیدن و تعالی انسانهاست. چه زمانی انسان ها می توانند به کمال برسند؟ زمانی همه انسان ها به کمال می رسند، که شرایط رشد و تعالی در جامعه وجود داشته باشد. چه زمانی جامعه ای سالم در جهت تعالی انسانها خواهیم داشت؟ جامعه سالم زمانی محقق می شود که آموزه های دینی توسط امام یا نائب امام نهادینه شده باشد. آموزه های دینی چگونه توسط امام یا نائب امام در جامعه نهادینه می شود؟ امام یا نائب او زمانی می تواند قوانین اسلامی را در جامعه نهادینه نماید که حکومت اسلامی تشکیل شده باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

حقیقت انتظار و آثار سازنده آن

سخن در این بود که آیا ایمان به ظهور مهدی (ع) با آن برنامه جهانیش که عالم را پر از عدل و داد می‏کند و ریشه‏های ظلم و ستم را قطع می‏نماید اثر سازنده تربیتی دارد یا آثار منفی؟

آیا ایمان به چنین ظهوری انسان را چنان در افکار رؤیایی فرو می‏برد که از وضع موجود خود غافل می‏گردد و تسلیم هرگونه شرایط می‏کند؟

و یا این که به راستی این عقیده یک نوع دعوت به قیام و سازندگی فرد و اجتماع است؟

آیا ایجاد تحرک می‏کند یا رکود؟

آیا مسئولیت آفرین است یا مایه فرار از زیر بار مسئولیتها؟

وبالاخره آیامخدر است یا بیدار کننده؟

ولی قبل از توضیح و بررسی این سؤالات توجه به یک نکته کاملاً ضروری است و آن این که سازنده‏ترین دستورات و عالیترین مفاهیم هرگاه بدست افراد نا وارد یا نالایق یا سوء استفاده چی بیفتد ممکن است چنان مسخ شود که درست نتیجه‏ای بر خلاف هدفی اصلی بدهد و در مسیری بر ضد آن حرکت کند و این نمونه‏های بسیار دارد و مسئله «انتظار» بطوری که خواهیم دید در ردیف همین مسائل است.

بهر حال برای رهایی از هر گونه اشتباه در محاسبه در این گونه مباحث باید به اصطلاح آب را از سرجشمه گرفت تا آلودگیهای احتمالی نهرها و کانالهای میان راه در آن اثر نگذارد.

یعنی ما در بحث انتظار مستقیما به سراغ اصلی اسلامی رفته و لحن گوناگون روایاتی راکه روی مسئله انتظار تاکید می‏کند مورد بررسی قرار می‏دهیم تا از هدف اصلی آگاه شویم.

اکنون با دقت با این چند روایت توجه کنید:

1- کسی از امام صادق (ع) پرسید: چه می‏گوئید درباره کسی که دارای ولایت پیشوایان است و انتظار ظهور حکومت حق را می‏کشد و در این حال از دنیا می‏رود؟

امام (ع) درپاسخ فرمود:

هو بمنزله من کان مع القائم فی فسطاطه - ثم سکت هنیئه - ثم قال هو کمن کان مع رسول الله:

«او همانند کسی است که با رهبر این انقلاب در خیمه او(ستاد ارتش او) بوده باشد - سپس کمی سکوت کرد - و فرمود مانند کسی است که با پیامبر اسلام (ص) در «مبارزاتش» همراه بوده است». [1] .

عین این مضمون در روایات زیادی با تعبیرات مختلفی نقل شده است.

2- در بعضی «بمنزله الضارب بسیفه فی سبیل الله»:

«همانند شمشیر زنی در راه خدا».

3- و در بعضی دیگر «کمن قارع مع رسول الله بسیفه»: «همانند کسی است که در خدمت پیامبر با شمشیر بر مغز دشمن بکوبد».

4- در بعضی دیگر «بمنزله من کان قاعدا تحت لواء القائم»: «همانند کسی است که زیر پرچم قائم بوده باشد».

5- و در بعضی دیگر«بمنزله المجاهد بین یدی رسول الله (ص): «همانند کسی است که پیش روی پیامبر جهاد کند».

6- و بعضی دیگر «بمنزله من استشهد مع رسول الله: «همانند کسی است که با پیامبر شهید شود».

این تشبیهات هفتگانه که در موردانتظار ظهور مهدی (ع) در این شش روایت وارد شده روشنگر این واقعیت است که یک نوع رابطه و تشابه میان مسئله «انتظار از یک سو، و «جهاد»، و مبارزه با دشمن در آخرین شکل خود از سوی دیگر وجود دارد.

7- در راویت متعددی نیز انتظار چنین حکومتی را داشتن، به عنوان بالاترین عبادت معرفی شده است.

این مضمون در بعضی از احادیث از پیامبر و در بعضی از امیر مؤمنان علی (ع) نقل شده است، در حدیث می‏خوانیم که پیامبر فرمود: افضل اعمال امتی انتظار الفرح من الله عزوجل»: «بالاترین اعمال امت من انتظار فرج از ناحیه خدا کشیدن است». [2] .

و در حدیث دیگری از پیامبر می‏خوانیم «افضل العباده انتظار الفرج»: [3] .

این تعبیرات همگی حاکی از این است که انتظار چنان انقلابی داشتن همیشه توام با یک جهاد وسیع و دامنه دار است این را در نظر داشته باشید تابه سراغ مفهوم انتظار رفته سپس از مجموع آنها نتیجه‏گیری کنیم.

برگرفته از پایگاه تخصصی منبرها www.menbarha.ir


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

آثار انتظار ظهور مهدی موعود

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

بعضی از ناآگاهان چنین پنداشته‏اند که انتظار ظهور مهدی (ع) ممکن است سبب رکود و عقب ماندگی یا فرار از زیر بار مسؤولیتها و تسلیم در برابر ظلم و ستم گردد، چرا که اعتقاد به این ظهور بزرگ مفهومش قطع امید است از اصلاح جهان قبل از او حتی کمک کردن به گسترش ظلم و فساد است تا زمینه ظهور آن حضرت فراهم گردد.

این سخنی است که سالهاست بر سرزبان مخالفان و منکران قیام مهدی (ع) است و ابن خلدون به آن اشاره کرده است، درحالی که مطلب کاملا برعکس است و انتظار این ظهور بزرگ آثار بسیار سازنده‏ای دارد که در ذیل به طور فشرده می‏آوریم تا معلوم شود آنها که چنین قضاوت کرده‏اند قضات عجولانه و حساب نشده‏ای است در برابر مساله‏ای که هم در قرآن مجید به آن شاره شده و هم در احادیث متواتره که در کتب معروف اهل سنت و منابع مشهور شیعه آمده با صراحت مطرح شده است.

برگرفته از پایگاه تخصصی منبرها www.menbarha.ir


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »


گرامی ترین فرد نزد خدا

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام‏- لمّا سُئلَ: مَن أكرَمُ الخَلقِ عَلى اللَّهِ؟-: أكثرُهُم ذِكراً للَّهِ وأعمَلُهُم بطاعَتِهِ. [1]

امام صادق عليه السلام‏- در پاسخ به اين سؤال كه گرامى‏ترين انسان نزد خداكيست- فرمود: كسى كه بيش از همه به ياد خدا باشد و به فرمان او عمل كند.

منابع:

بحار الأنوار: 93/ 164/ 43.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »


این گونه شــیــطان بیچاره می شود
ابلیس می‌گوید: من در پنج مورد، دیگر چاره و حیله‌ای ندارم که بتوانم بنی‌آدم را قبضه کنم و غیر این موارد، انسان‌ها در قبضة قدرت و وساوس من هستند:
1. کسی که با نیّت راست و درست به خداوند پناهنده شود و در تمامی کارهایش به خدا تکیه کند و به حبل او چنگ بزند؛
2. کسی که در طول روز و شب، ذکر مدام و توجّه مستمرّ به حق تعالی داشته باشد؛
3. کسی که برای برادر مؤمنش بپسندد و راضی باشد، هرچه را برای خود می‌پسندد و راضی است؛
4. کسی که در وقت رسیدن سختی‌ها ومصائب، بی‌تابی و ناشکری نکند و راضی به قضای الهی باشد؛
5. کسی که راضی و خشنود باشد، به آنچه که خداوند برای او روزی و مقدّر نموده و برای روزی خود مهموم و غمگین و ناراضی نباشد.

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »


شیخ رجبعلی خیاط یک اخرالزمانی واقعی
یکی از کسانی که زندگی و سیره اش نمونه واقعی یک آخرالزمانی منتظر است مرحوم شیخ رجبعلی خیاط است . متن زیر را در مورد مفهوم انتظار دز زندگی مرحوم شیخ از وب سایت این مرد بزرگ در این بخش قرار میدهم:

انتظار
ارادت ويژه به حضرت ولی عصر- عج
يكی از ويژگی‌های بارز جناب شيخ، ارادت ويژه به حضرت ولی عصر- ارواحنا فداه- و انتظار فرج و ظهور آن بزرگوار بود. او می فرمود:

« اغلب مردم اظهار می‌كنند كه ما امام زمان(عج) را از خود بيشتر دوست داريم، و حال آن كه اين طور نيست، زيرا اگر او را بيشتر از خود دوست داشته باشيم، بايد برای او كار كنيم نه برای خود. همه دعا كنيد كه خداوند موانع ظهور آن حضرت را برطرف كند و دل ما را با دل آن وجود مبارك يكی كند. »

سلام مرا به او برسانيد
يكی از شاگردانش مي‌گويد: او خود هميشه متوجه آن بزرگوار بود، ذكر صلوات را بدون « وعجل فرجهم » نمی‌گفت، جلسات ايشان بدون تجليل از امام عصر- عجل الله تعالی فرجه- و دعا برای فرج برگزار نمی‌شد، در اواخر عمر كه احساس می‌كرد قبل از فرج از دنيا می‌رود به دوستان میگفت:

« اگر موفق به درك حضور حضرتش شديد، سلام مرا به او برسانيد. »

خواسته مهم
يكی از دوستان شيخ نقل می‌كند: درسالهايی كه خدمت ايشان بودم، احساس نكردم كه خواسته مهمی جز فرج حضرت ولی عصر(عج) داشته باشد. به دوستان هم تذكر می‌داد كه حتی الامكان چيزی جز فرج آقا از خداوند تقاضا نكنيد، حالت انتظار تا حدی در جناب شيخ قوت داشت كه اگر كسی از فرج ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه- صحبت میكرد منقلب می‌شد و می‌گريست.

تلاش مورچه برای رسيدن به معشوق
نكته مهمی كه جناب شيخ بر آن تأكيد داشت: آمادگی و آراستگی شخص منتظر بود، هر چند عمرش برای درك زمان حضور آن بزرگوار كافی نباشد. و در اين باره حكايتی از حضرت داود (ع) نقل می‌كرد:
« آن حضرت در حال عبور از بيابانی موچه ای را ديد كه مرتب كارش اين است كه از تپه ای خاك بر می‌دارد و به جای ديگری می‌ريزد، از خداوند خواست كه از راز اين كار آگاه شود …، مورچه به سخن آمد كه: معشوقی دارم كه شرط وصل خود را آوردن تمام خاكهای آن تپه در اين محل قرار داده‌ است!
حضرت فرمود: با اين جثه كوچك، تو تا كی می‌توانی خاكهای اين تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل كنی، و آيا عمر تو كفايت خواهدكرد؟!
مورچه گفت: همه اينها را می‌دانم، ولی خوشم اگر در راه اين كار بميرم به عشق محبوبم مرده‌ام!
در اينجا حضرت داود (ع) منقلب شد و فهميد اين جريان درسی است برای او. »

جناب شیخ همیشه اصرار داشت که: « با همه وجود در انتظار ولی عصر(عج) باش و حال انتظار را با مشیت حق همراه کن. »

پينه دوزی در شهرری
يكی از شاگردان شيخ می‌گويد: روزی در خدمتشان بودم و راجع به فرج مولا امام زمان (ع) و خصوصيات انتظار صحبت بود، فرمودند:

« پينه دوزی بود در شهرری- ظاهراً- به نام امامعلی قفقازی، ترك زبان، عيال و اولادی نداشت، مسكن او هم - ظاهراً- در همان دكانش بود، حالات فوق‌العاده‌ای از او نقل نموده‌اند. خواسته‌ای جز فرج آقا در وجودش نبود. وصيت كرد بعد از مرگ او را در پای كوه بی بی شهربانو- حوالی شهرری- دفن كنند. هر وقت به قبر ايشان توجه كردم ديدم امام زمان (ع) آن جاست. »

برزخ جوانی منتظر
جناب شيخ به هنگام دفن جوانی می‌گويد:

ديدم كه حضرت موسی بن جعفر(ع) آغوش خود را برای جوان گشود، پرسيدم: اين جوان آخرين حرفش چه بود؟ گفتند: اين شعر
« منتظران را به لب آمد نفس ای شه خوبان تو به فرياد رس »

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »


این رسم انتظار نیست ادا در می آوریم

دل بیقرار نیست ادا درمی آوریم

چشم انتظار نیست ادا در می آوریم

اصلا دلی که مست ریا و هوس شود

گوشش به کار نیست ادا در می آوریم

برلب دعا و دل غرق شهوت است

این رسم انتظار نیست ادا در می آوریم

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »

خدا کند که بیایی
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی

تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانم خدا کند که سر آید

سر آید و تو بر آیی خدا کند که بیایی

دمی که بی تو برآید خدا کند که نیاید

الا که هستی مایی خدا کند که بیایی

به هر دعا که توانم تو را همیشه بخوانم

الا که روح خدایی خدا کند که بیایی

تو مشعری، عرفانی،تو زمزمی تو صفایی

تو رمز آب بقایی خدا کند که بیایی

قسم به عصمت زهرا بیا زغیبت کبری

دگر بس است جدایی خدا کند که بیایی

….


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »

امام زمان (ع) فرمودند:

«لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجتماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا».

اگر شیعیان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد و اتّفاق مى­ داشتند و عهد و پیمان را محترم مى شمردند، سعادت دیدار (ظهور) ما به تأخیر نمى ­افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى شدند. این حدیث :

عَلَى اجتماع مِنَ الْقُلُوب = وَ لَتَعَجَّلَتْ

اتحاد شیعیان = نزدیک شدن ظهور


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »


تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

برشوره زار معصیتم گریه می کنم
جانم فدای دیده ی بارانی شما

پرونده ام برای شما دردسر شده
وضع بدم دلیل پریشانی شما

ای وای من!که قلب شما را شکسته ام
آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟

ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن
عفو و گذشت سنت کنعانی شما

آیا حقیقت است که اصلاٌ شبیه نیست؟
رفتار ما به رسم مسلمانی شما

صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند
در انتظار منسب دربانی شما

عشاق شهر یکسره تعریف می کنند
از لحن و صوت مکی قرآنی شما

نشنیده یاد روضه ی گودال کرده ام
دل می برد تلاوت روحانی شما

این اشک روضه حال مرا خوب کرده است
ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »


میلادت مبارک
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا تا با ظهور چشم هایت این چشم های ما کمی تقوا بگیرد

آقا بیا تا این شکسته کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد

آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم شب های جمعه تا سحر احیا بگیرد

پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد

میلادت مبارک باد، ای سپیده پنهان که اهل زمین در آرزوی بوی بهشتی تو، هماره دعای فرج را زمزمه می کنند!

اللهم عجل الولیک الفرج


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »


دعای امام رضا علیه السلام برای پایان ماه شعبان

امام رضا(ع) در توصیه‌ای به اباصلت می‌فرماید: آنچه از اعمال خیر در ماه شعبان از انجام آن کوتاهى کرده ‏اى در چند روزى که باقى مانده تدارک کن و از گناهان و نافرمانی­هایت به‏ سوى خدا باز گرد و توبه نما، تا ماه خدا به تو رو کرده باشد.

ماه شعبان، ماه رسول اکرم(ص) رو به پایان است. مرحوم شیخ صدوق در جلد دوم کتاب شریف «عیون اخبار الرضا» صفحه 5، از حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام روایتی را نقل کرده که در این روایت شریف، آن حضرت توصیه‌هایی را برای روزهای آخر ماه شعبان به اباصلت هروی می‌فرمایند. خوب است با دقت به مضامین این روایت نورانی، خود را آماده مهمانی خدا در ماه رمضان کنیم. متن این روایت بنابر نقل شیخ صدوق چنین است:

توصیه‌های امام رضا(ع) برای روزهای پایانی ماه شعبان با نوای میثم مطیعی اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه ماه شعبان، به محضر حضرت امام رضا(ع) وارد شدم. آن حضرت به من ­فرمودند: اى اباصلت ماه شعبان بیشترش گذشت و این جمعه آخر آن است،

پس آنچه از اعمال خیر که در این ماه در انجام آن کوتاهى کرده‏اى در این چند روزى که باقى مانده تدارک کن، و بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است و ترک آنچه براى تو فایده‏اى ندارد، و دعا و استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن، و از گناهان و نافرمانی­هایت به ‏سوى خدا بازگرد و توبه نما، تا ماه خدا به تو رو کرده باشد در حالى که تو به خدایت اخلاص ورزیده باشى، و امانتى بر گردن خود باقى مگذار مگر آنکه آن را ادا کنى.

و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنى نباشد مگر اینکه آن را از دل بیرون کنى، و هیچ گناهى را که مرتکب بوده‏اى وامگذار مگر آنکه آن را رها کرده و از آن دورى گزینى، و از خداوند پروا داشته باش، و در امور نهان و آشکارت بر او توکّل و اعتماد کن، و هر کس بر خدا توکّل کند همانا خداوند او را کافى است، زیرا خداوند کار خود را به انجام می­رساند، و براى هر چیز اندازه‏اى قرار داده است.

در باقی‏مانده این ماه زیاد این ذکر را بگو: «اللّهم إن لم تکن قد غفرت لنا فی ما مضى من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه؛ پروردگارا! اگر تاکنون در این ماه ما را نبخشیده‏اى، پس از تو می­خواهیم که در باقیمانده این ماه ما را ببخشى و بیامرزى» زیرا خداوند تبارک و تعالى در ماه شعبان مردم بسیارى را به دلیل احترام ماه مبارک رمضان از آتش آزاد می‏کند.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »

فرزندآوری در قرآن

با نگاهی اجمالی به قرآن در می بابیم که خداوند اصل وجود فرزند را نعمتی الهی برشمرده، چنان که در سوره نحل آیه ۷۲ فرموده است: «خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگانى نهاد و از چیزهاى پاکیزه به شما روزى بخشید آیا [باز هم] به باطل ایمان می آورند و به نعمت خدا کفر می ورزند.»
اولاً این آیه بیانگر این مطلب است که ترک ازدواج و جلوگیری از فرزند دار شدن و تحریم حلال های الهی، باطل گرایی و کفران نعمت است «أفبالباطل یومنون و…».
ثانیاً انسان میل به ماندگار شدن خود یا یادگارهای خود دارد. «جعل لکم من ازواجکم بنین..» ( تفسیر نور، ج 6، ص 425). نوعاً انسان ها به دنبال جاودانگی و باقی گذاشتنن نامی از خود هستند که یکی از بهترین کارها برای رسیدن به این مقصود آوردن فرزندانی صالح و پاک است.
خداوند در آیه ی دیگر از کشتن فرزندان به خاطر روزیشان نهی می کند و می فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً». (سوره اسراء، آیه 31). ما هستیم که شما و فرزندانتان را روزی می دهیم! شما بچه ها را می کشید از ترس این که مبادا نتوانید رزق و روزی آنها را فراهم کنید شما ابداً رازق و روزی دهنده نیستید، بلکه خداوند است که شما و آنان را جمیعاً روزی می دهد. روزی هیچ فرزندی به خاطر وجود فرزند دیگر کم نخواهد شد.
فرزندآوری در روایات
رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) فرمود: «با دختران بکر که استعداد بچه دار شدن در آنها وجود دارد ازدواج کنید زیرا که من به شما افراد امت در روز قیامت بر سایر امت ها مباهات می نمایم».

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) در روایت می فرمایند: …آیا نمی دانید که من در روز قیامت بر سایر امتها افتخار می کنم حتی به جنینی که سقط شده باشد! او پیوسته بر در بهشت ایستاده و مقیم است، با حالت مباهات و افتخار شکم خود را جلو داده و دست به کمر زده، در این حال خداوند عز و جل به او می گوید: داخل در بهشت شو! او پاسخ می دهد: داخل نمی شوم تا پدر و مادرم پیش از من داخل شوند.در این حال خداوند متعال به فرشته اش می گوید: پدر و مادرش را نزد من بیاور و خداوند امر می نماید که آن دو نفر در بهشت وارد شوند. خداوند به فرزند سقط شده در این موقع می گوید: این به علت زیادی فضل و رحمت من برای تو بوده است.
شیخ حرّ عاملی از کلینی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) فرمود: «با دختران بکر که استعداد بچه دار شدن در آنها وجود دارد ازدواج کنید زیرا که من به شما افراد امت در روز قیامت بر سایر امت ها مباهات می نمایم». (اصول کافی، ج 5، ص 333)
و در روایتی امام رضا (علیه السلام) می فرمایند رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) به مردی فرمود: «با زن زشت صورت در صورتی که توانایی بچه دار شدن را داشته باشد ازدواج کن و با زن زیبا در صورتی که بچه دار نمی شود ازدواج نکن زیرا که من در روز قیامت به شما امت افتخار می کنم بر سایر امت ها. مگر نمیدانی که فرزندان در زیر عرش خداوند برای پدران از خداوند طلب مغفرت می کنند».
همچنین در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که ایشان فرمودند: شومی در سه چیز است: زن و مرکب و خانه و شومی زن را در این می دانستند که مهریه اش بسیار باشد و توانایی بچه دار شدن را نداشته باشد.
از طرف دیگر پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله می فرمایند: بهترین زنان شما کسی است که زیاد بچه بیاورد و زیاد شوهرش را دوست داشته باشد و با عفت باشد …) (علامه حسینی طهرانی، کاهش جمعیت ضربه ای سنگین بر پیکر مسلمین، ص53).
ترک ازدواج و جلوگیری از فرزند آوری و تحریم حلال های الهی، باطل گرایی و کفران نعمت است «أفبالباطل یومنون و…».

این روایات به وضوح توصیه می کند که اگر می خواهید ازدواج کنید توجه داشته باشید که با چه کسی ازدواج می کنید. ازدواج شما با کسی باشد که یکی از شرایطش استعداد بچه دار شدن است. یعنی در اسلام علاوه بر کیفیت تربیت فرزند، کمّیت هم بسیار مهم است یعنی تعداد فرزندان هم اهمیت دارد.
داشتن فرزندان زیاد باعث خواهد شد که کانون خانواده در مقابل حوادث روزگار به راحتی از هم گسیخته نشده از تنش های روحی و روانی در امان بماند و همچنان استوار و پایدار باقی بماند.
فرزندان زیاد این خصوصیت مهم را داراست که بچه ها خود کنترل خواهند بود به این معنی که برادران و خواهران با مشارکت یکدیگر به رفع و رجوع مشکلات خویش خواهند پرداخت و بار تربیت فرزندان کوچکتر بر دوش برادران و خواهران بزرگترشان خواهد افتاد. می آموزند و هم آموزش می دهند و از طرف دیگر شیرینی داشتن خواهر و برادر حلاوت بیشتری به خانواده می بخشد و پایگاه عاطفی خانواده را محکم تر می کند.
جمعیت پشتوانه ی اقتدار ملی و دینی

در نظام های دموکراتیک امروزی یکی از مهم ترین مواردی که در اقتدار ملی و اقتدار دینی حکومت ها دخالت مستقیم دارد، جمعیت و نیروی انسانی است. هر چه جمعیت کارآمد ملّی و دینی بیشتر باشد، پشتوانه ی پایداری و اقتدار نظام محکم تر خواهد بود. در میدان سبقت گرفتن نظام های سیاسی و نهادهای دینی و مذهبی فراوانی جمعیت است که نظام و نهاد مورد نظر خود را به کرسی خواهد نشاند. از این جهت باید به این امر اهتمام ورزید و از آن غفلت نکرد.
افزایش جمعیت و تکثیر نسل علاوه بر این که از دیدگاه اسلام پسندیده و مورد تأکید است، برای کشوری همچون ایران که از یک نظام دموکراتیک و دینی برخوردار است لازم، و مورد اهتمام مضاعف است.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

راز همنشینی با یار غایب
بعد از معرفت و شناخت نسبت به امام زمان علیه‌السلام، شاید اولین و سازنده ترین وظیفه منتظران نسب به آن حضرت، این است که یاد کردن از ایشان را فراموش نکنند.
معنای ذکر و یاد

ذِكْر به معنای یادآورى است. یعنی چیزى كه معرفت و شناخت آن که قبلا حاصل شده، به یاد انسان مى‏آید. ذكر دو گونه است: یكى قلبى و دیگرى زبانى. هر یك از این یادآوری‌ها هم دو نوع است: اوّل، یاد و ذكرى كه بعد از فراموشى است. دوّم، ذكرى كه پس از فراموشى نیست بلكه براى ادامه حفظ كردن است. [1] بنابراین ذكر؛ یعنی یاد كردن، خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو، ‌خواه بعد از نسیان باشد یا از ادامه ذكر[2].

شستشوی روح و جان در چشمه ذکر الهی

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «فَاذْكُرُونی‏ أَذْكُرْكُمْ‏ وَ اشْكُرُوا لی‏ وَ لا تَكْفُرُونِ [3]. پس مرا یاد كنید، تا شما را یاد كنم؛ و شكرانه‏ام را به جاى آرید؛ و با من ناسپاسى نكنید.»
با توجه به معنای آیه مبارکه، ثمره و پاداشی که ما از یادکردن پروردگارمان می‌بریم، آن است که خداوند متعال با رحمت و مغفرت خود از ما یاد خواهد کرد. در تفسیر این آیه شریفه آمده است:
بدیهى است جمله” مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم” اشاره به یك معنى عاطفى میان خدا و بندگان نیست، آن گونه كه در میان انسان ها است كه به هم مى‏گویند: به یاد ما باشید تا به یاد شما باشیم. بلكه اشاره به یك اصل تربیتى و تكوینى است، یعنى به یاد من باشید، به یاد ذات پاكى كه سرچشمه تمام خوبی‌ها و نیكی‌ها است و به این وسیله روح و جان خود را پاك و روشن سازید و آماده پذیرش رحمت پروردگار، توجه شما به این ذات پاك شما را در فعالیت‌ها مخلص‌تر، مصمم‌تر، نیرومندتر، و متحدتر مى‏سازد.[4]
حضرت امام صادق علیه‌السّلام فرمود: «مَكْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ الَّتِی لَمْ تُغَیَّرْ؛ أَنَّ مُوسى‏ عَلَیْهِ السَّلَامُ سَأَلَ رَبَّهُ، فَقَالَ: یَا رَبِ، أَ قَرِیبٌ أَنْتَ مِنِّی‏ فَأُنَاجِیَكَ، أَمْ بَعِیدٌ فَأُنَادِیَكَ‏؟ فَأَوْحَى اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَیْهِ: یَا مُوسى‏، أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَكَرَنِی…»[5]؛
در آن توراتى كه دست نخورده (و مانند این تورات فعلى كه تحریف شده نیست) نوشته شده است كه موسى علیه السّلام از خداوند پرسشى نموده، عرض كرد: پروردگارا آیا تو به من نزدیكى تا با تو آهسته راز گویم یا از من دورى تا فریادت كنم؟ خداى عزّ و جلّ به او وحى فرمود: اى موسى من همنشین آن كسم كه مرا یاد كند.
تنها با یادکردن پروردگار متعال است که می‌توان به مقام همنشینی با او رسید که شاید بزرگ‌ترین برکت این همنشینی آرامش و اطمینان قلب مومن در برابر ناملایمات و مصائب دنیا باشد. همان‌طور که وعده فرمود: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»[6] آگاه باشید که تنها به یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد.
اگر کسی طالب عنایات خاص ایشان و همنشینی با حضرتش باشد، سعی او بر این خواهد بود که دمی از یاد ایشان غفلت نکند. چراکه ذکر و یاد از حجت خدا، مهمترین قدم برای بهره‌مندی از عنایات و توجهات خاص ایشان است و مقدمه‌ای خواهد بود برای انجام دیگر وظایف منتظران
یاد ولیّ خدا، جلوه‌ی یاد خدا

امام زمان علیه‌السلام حجت الهی و خلیفه‌ او در زمین و مرآت صفات الهی است؛ یعنى همان انسان کاملی که، آینه تمام‌نمای صفات حق است. انسان كامل، خلیفة اللّه است، و خلیفه باید به صفات مستخلف عنه و در حكم او باشد. پس وجود انسان كامل ظرف همه حقائق و خزائن اسماء اللّه است. [7]
از آنجاکه امام مظهر اسماء و صفات خداوندی است، هر که او را یاد کند امام هم او را یاد خواهد فرمود. البته بین این دو یادکرد تفاوت کیفی بلندی است. هرگاه امام علیه‌السلام کسی را از خاطر شریف خود بگذراند، او به مرحله ولایت خاصه‌ی خداوندی راه یافته است. این ولایت و نظارت ویژه، موجب برکت، حرکت، و رشد واقعی تا رسیدن به اوج کمال انسانی خواهد بود.[8]
بنابراین همان‌طور که خداوند از بندگان ذاکر خویش یاد می‌کند و خود را همنشین ایشان معرفی می‌کند، رابطه امام زمان علیه‌السلام نیز با شیعیان و محبینی که همواره به یاد ایشانند اینگونه خواهد بود. گرچه عنایت و یاد حضرت شامل حال عموم شیعیان خواهد بود؛ چرا که فرمودند:
«إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء»[9]؛
ما در رعایت حال شما كوتاهى نمى‏كنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى‏آورد و دشمنان، شما را از میان می‌بردند.
اما اگر کسی طالب عنایات خاص ایشان و همنشینی با حضرتش باشد، سعی او بر این خواهد بود که دمی از یاد ایشان غفلت نکند. چرا که ذکر و یاد از حجت خدا، مهمترین قدم برای بهره‌مندی از عنایات و توجهات خاص ایشان است و مقدمه‌ای خواهد بود برای انجام دیگر وظایف منتظران از جمله، دعا برای سلامتی و فرج ایشان، توسل به ایشان، ترک معصیت به جهت نرنجاندن ایشان، انجام اعمال صالح و توجه به حاضر و ناظر بودن امام علیه‌السلام و… باشد.
البته تردیدی وجود ندارد که یاد کردن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‌السلام نیز از مصادیق ذکرُالله و عبادت پروردگار است. آن‌گونه که پیامبر اکرم صلی ‌الله ‌و علیه ‌و آله فرمودند: ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِی عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِیٍ‏ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ .[10]

از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده که فرمودند:
«إن‏ ذكرنا من‏ ذكر الله إنا إذا ذكرنا ذكر الله‏»[11]. به راستى كه یاد ما هم یاد خدا است، به راستى چون ما یاد شویم، خدا یاد شود.
ولادت امام زمان (عج)

معرفت، اولین گام به سوی یاد امام

همان‌طور که در معنای لغوی واژه «ذکر» اشاره شد؛ تذکر و یادآوری هنگامی به کار می‌رود که انسان از قبل به آن موضوع شناخت پیدا کرده باشد. بنابراین می‌توان گفت؛ شناخت و معرفت نسبت به امام زمان علیه‌السلام مقدم بر یاد حضرت است.
درباره ضرورت کسب معرفت ائمه معصومین علیهم‌السلام در یکی از روایات مشهور شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی ‌الله‌ علیه ‌و آله این‌گونه آمده است که فرمودند: «مَن مات و لم یعرف امام زمانِه، ماتَ میته جاهلیّة؛ هر کسی بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است».[12]
بنابراین کسب معرفت نسبت به حضرت برای همگان لازم است و حداقل معرفت واجب نسبت به امام زمان علیه‌السلام اول، شناخت ایشان به نام؛ و دوم، اعتقاد به فضایل کریمه و اوصاف ایشان است.
به فرموده علامه جوادی آملی: «آن‌کسی که امام را به ولی ‌الله، خلیفة‌ الله، انسان کامل معصوم و آن‌که اطاعتش از سوی خداوند واجب شمرده شده است، بشناسد؛ و بداند که امام زنده و حاضر است و اعمال ما را می‌بیند و در قیامت صاحب مقام شفاعت است؛ از برکات و آثار بی ‌نظیر معرفت امام بهره‌مند می‌شود و به کمال زندگی معقول باریافته و از نقصان مرگ جاهلی می‌رهد.»[13]

یاد کردن مکرر از ایشان خصوصا آنگاه که با ترک معاصی و انجام اعمال صالح و دعا برای ایشان همراه است، موجب جلب عنایات ویژه حضرت و هدایت‌های باطنی فرد و بالا بردن مراتب معرفت او در مسیر شناخت بهتر امام زمان علی‌السلام، خواهد شد

از آنجا که شناخت و معرفت حضرت مقدمه‌ و اساس یادکردن از حضرت است، هرچه شناخت ما نسبت به خصایص و مقامات ایشان بیش‌تر باشد یاد کردن ما از ایشان نیز قوی‌تر و عمیق‌تر و پیوسته‌تر خواهد بود و چه بسا که معرفت عمیق نسبت ایشان موجبات غفلت از غیرحضرتش را فراهم کند به گونه‌ای که تمام وجود ذاکر مملو از محبت ایشان شده و از تمام رفتار و گفتار او آثار یاد امام علیه‌السلام نمایان باشد. همان‌طور که امیرالمومنین علیه‌السلام درباره آثار یاد اهل بیت علیهم السلام فرمودند: «ذِكْرُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ شِفَاءٌ مِنَ الْوَعْكِ وَ الْأَسْقَامِ وَ وَسْوَاسِ الرَّیْبِ وَ حُبُّنَا رِضَى الرَّبِّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏»؛ یاد كردن ما اهل بیت، براى دردها و بیماریها و وسوسه‏هاى شك آمیز، شفاست و دوست داشتن ما، خشنودى خدا را به دنبال دارد و كسى كه گوش به فرمان ماست و در راه و طریقه ما گام بر مى‏دارد فرداى قیامت در فردوس برین با ماست.[14]

راه جلب عنایات ویژه امام زمان

کلام آخر اینکه، همواره بین معرفت امام و یاد حضرت رابطه‌ی هم‌افزایی وجود خواهد داشت؛ یعنی همان‌گونه که شناخت بیش‌تر از محبوب و ویژگی‌های عالی و اوصاف برترش، یاد و ذکر حضرتش را در قلب‌ها افزایش می‌دهد، یاد کردن مکرر از ایشان خصوصا آنگاه که با ترک معاصی و انجام اعمال صالح و دعا برای ایشان همراه است، موجب جلب عنایات ویژه حضرت و هدایت‌های باطنی فرد و بالا بردن مراتب معرفت او در مسیر شناخت بهتر امام زمان علیه السلام، خواهد شد.

پی‌نوشت:
1. ر.ک، ترجمه مفردات راغب، ج‏2، ص: 10 و11
2. قاموس قران،ج‏3، ص 15
3. بقره: 152
4. تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 513
5. كافی، شیخ کلینی، ج‏4، ص: 361
6. الرعد : 28
7. هزار و یك كلمه، آیت الله حسن زاده آملى‏، ج‏1، ص: 168
8. سودای روی دوست، مرتضی آقاتهرانی، ص68
9. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏53، ص: 174
10. الإختصاص؛شیخ مفید ؛ص224
11. اصول كافى، ج 2، ص 186، ح 1
12. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲، ص۱۸۴
13. امام مهدی موجود موعود،جوادی آملی،ص44
14. ‏تحف العقول / ترجمه حسن زاده، ص: 185

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

آیة الله بهجت و امام زمان (عج)
سخنانی از آیة الله بهجت(ره) در باب فرج امام

ـــ بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان (عج) است؛ البته دعایی که در همه اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (دیدنی‌هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جمله شرایط دعا است.

ـــ ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان به خصوص اهل ایمان می‌آید، کارد به استخوان رسیده است. بیماری‌های مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. إن‌شاءالله چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست». برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل می‌شدند و نتیجه می‌گرفتند ولی متوجّه امام عصر(عج) نیستند. ما باید به بیش از اینها به امام عصر(عج)متوسل باشیم تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود حضرت صاحب(عج) را بشناسد و به آن پناه برند امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.

ـــ از مهم‌ترین دعاها، دعای فرج امام زمان(عج) است. همه مشکلات مردم و حکومت‌ها از غیبت آن حضرت است. برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید همان‌طوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا می‌کند. دعا اگر دعا باشد تأثیر خواهد کرد».

ـــ خدا چه صبری داده به حضرت غایب(عج) که هزار سال می‌بیند بر سر مسلمان‌ها چه بلاهایی می‌آید و خود آنها چه بلاهایی بر سر هم می‌آورند و همه را تحمّل می‌کند. امیدواریم خداوند برای یک مشت شیعه مظلوم، صاحبشان را برساند زیرا در عالم چنین سابقه نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش این قدر غیبت طولانی داشته باشد. چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کى! در تمام امّت‌های گذشته مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقتِ نامعلوم و غیر مقدّر اتفاق نیفتاده است.

ـــ اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصرّیم. حضرت غایب(عج) عجب صبری دارند! با اینکه از تمام آنچه که ما می‌دانیم یا نمی‌دانیم اطّلاع دارد و از همه امور و مشکلات و گرفتاری‌های ما باخبر است.

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیّ‌عصر (عج) تشرّف حاصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه (ع) بهتر از تشرّف باشد، زیرا هرجا که باشیم آن حضرت می‌بیند و می‌شنوند. ضمناً عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه اطهار (ع) مانند زیارت خود حضرت حجّت (عج) است

ـــ خود حضرت مهدی(عج) هم منتظر روز موعود است و خودش می‌داند که چه وقت ظهور می‌کند. اینکه گفته می‌شود آن حضرت وقت ظهورش را نمی‌داند، درست نیست. دعای تعجیل فرج دوای همه دردهای ماست. می‌پرسند: «چرا این همه دعا می‌کنیم مستجاب نمی‌شود؟» [پاسخ این است:] شرط استجابت دعا، توبه است. لذا ملائکه می‌گویند: چرا دعا را با شرطش که توبه باشد به جا نمی‌آورید تا مستجاب شود؟ ما باید امام زمان(عج) را حاضر فرض کنیم. هرجا می‌رود، برویم و می‌توانیم! ولی گویا نمی‌خواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم، نه اینکه رضای آن حضرت را نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم تحصیل کنیم. مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج، دعا برای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد. اگر ظهور آن حضرت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد از جمله آنکه از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می‌شود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده، از سر شیعه رفع و دفع گردد.

ـــ آقایی که زیاد به مسجد جمکران می‌رود، می‌گفت: «امام زمان(عج) را در مسجد جمکران دیدم به من فرمود: «به
یا مهدی امام زمان فرج دوازدهم المهدی ظهور

دل‌سوختگان ما بگو برای ما دعا کنند». او هزار سال است که زندانی است. لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می‌رود باید که اعظم حاجت (بزرگ‌ترین خواسته) نزد آن «واسطة فیض» یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد. حضرت غایب(عج) دارای بالاترین علوم است و «اسم اعظم» پیش از همه در نزد خود آن حضرت است، با این‌همه به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: «برای من دعا کنید». در حالی که [امام زمان(عج)] مُرده را زنده می‌کند، خود در زندان وسیع [دنیا] به سر می‌بَرد. امّا در مورد خود حق ندارد، هرچند برای دیگران مخصوصاً در امور فردی عنایت خاصّی دارد امّا در امور اجتماعی که مربوط به خود آن حضرت است، خیر! خدا کند ارتباط شیعه و اهل ایمان، با امام زمان(عج) قوّت بگیرد تا در مقام صبر، صبر و تحمّل کنند. [یقیناً] دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است، امّا نه لقلقه زبان و «عجّل فرجه» خشک و خالى. دعای فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبّی است. یعنی راستی وجدّی از غیبت امام متأثر باشیم و از خدا بخواهیم که فاصله هزار و چندصد ساله را که میان مردم و «واسطة فیض» افتاده است، برطرف شود و به پایان برسد. دعای باحالِ حُزن و اندوه و با تأثر قلبی از مردم واقع نمی‌شود. اگر می‌شد، قطعاً وضع این‌طور نبود. راه خلاص از گرفتاری‌ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ‌عصر(عج) آن هم با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه تا رابطه ما با ولیّ‌امر و امام زمان(عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطة ما با ولیّ‌امر(عج) هم در اصلاح نفس است.

راه‌های ارتباط با امام عصر (عج)

ـــ راه ایجاد و ارتباط با اهل بیت(ع) و مخصوصاً حضرت ولیّ‌عصر(عج) عبارت است از «معرفت خداوند متعال» و بعد «اطاعت محض از پروردگار». این دو، موجب حبّ به خداوند و محبّت نسبت به همه کسانی که خداوند آنها را دوست می‌دارد؛ مثل انبیا و اوصیا مخصوصاً علاقه و ارتباط با محمّد و آل محمّد(ع) می‌شود که نزدیک‌ترین آنها به ما حضرت صاحب‌الامر(عج) است.

ـــ لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیّ‌عصر (عج) تشرّف حاصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه (ع) بهتر از تشرّف باشد، زیرا هرجا که باشیم آن حضرت می‌بیند و می‌شنوند. ضمناً عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجّت(عج) است.

ـــ در زمان غیبت عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده. باب بقا و حضور کلّاً مسدود نیست، بلکه اصل «رؤیت جسمانی» را هم نمی‌شود انکار کرد. ما در دریای زندگی در حال غرق شدن هستیم. دستگیری «ولیّ خدا» لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ‌عصر(عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.
از مهم‌ترین دعاها، دعای فرج امام زمان(عج) است. همه مشکلات مردم و حکومت ‌ها از غیبت آن حضرت است. برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید همان ‌طوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا می‌کند. دعا اگر دعا باشد تأثیر خواهد کرد

ـــ کجا رفتند کسانی که با صاحب‌الزّمان (عج) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده‌ایم که قطع ارتباط نموده‌ایم و گویا هیچ چیز نداریم. اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ارتکاب محرّمات ملتزم نیستید. او به همین امر از ما راضی است. ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

ـــ تنها پیدا کردن و دیدن آن حضرت(عج) مهم نیست. زیرا دیدن آن حضرت در عرفات یا در جای دیگر که همیشه میسور
امام زمان(عج)

نمی‌شود و ممکن نیست. [امّا] اگر مشرّف شدید به آن حضرت نگویید که از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری یا امراض به‌خصوص و… بخواه. زیرا اینها چندان اهمیت ندارد. همچنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمود: اینهایی که به اینجا آمدند از مؤمنین خوب هستند ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است مانند خانه، فرزند. و هیچ‌کدام برای من نیامده‌اند. مطلب همین‌طور است. هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و به فکر آن حضرت نیستیم.

ـــ هر کسی باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت(عج) و فرج شخصی خویش پیدا کند؛ خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد یا نزدیک. عده‌ای بوده‌اند که گویا حضرت غایب در پیش آنها حاضر و ناظر بوده است. آن حضرت آن‌قدر به ما نزدیک و از حال ما باخبر است امّا ما از او غافل و بی‌خبریم و می‌پنداریم که دوریم! حیف که ما قدردانِ نعمتِ ولایت نیستیم.

ـــ حاج محمّدعلی فشندی (ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب(عج) عرض می‌کند: مردم دعای توسل می‌خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می‌خواهند و دوستان شما ناراحتند. حضرت می‌فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! کسانی که منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. آرى! تشنگان را جرعه وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می‌دهند. آیا ما تشنه معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب نمی‌دهد با آنکه کارش دادرسی به همه است و به مضطرّان عالم رسیدگی می‌کند؟!

ـــ آن حضرت از چشم ظالمان محجوب (پنهان) است. «المحجوب عن اعین الظالمین» امّا کسانی که نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمان معاشرند و نه در خانه و محلّه ظالمان هستند، آن حضرت از دیده آنها محجوب نیستند. ثانیاً دیدن با چشم موضوعیت ندارد بلکه طریق و وسیله‌ای است برای حصول یقین. اگر آدم از پشت پرده، صدایی را شنید و بودن گوینده‌ای را یقین کرد و او برای ما خبرهایی داد که مطابق با واقع شد، [ما] به وجود گوینده، یقین پیدا می‌کنیم هرچند چشمانمان او را نبیند. ثالثاً همین دیدن را خیلی از بزرگان علمای ما هم ادّعا کرده‌اند، که اگر بگوییم آنها دروغگو بوده‌اند، دیگر معلوم است که ما در چه حالی هستیم.

دلسوختگان برای فرج ما دعا کنند

گفتارهایی از آیةالله العظمی بهجت



موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

قرار بندگی، از عاشورا تا ظهور

یکی از گزاره ‌هایی که در دین اسلام مورد تاکید واقع شده است عمل به وعده است. وعده ما با خدا، بندگی است. پیشوایان ما به این وعده به نیکوترین وجه عمل کرده ‌اند. و چه خوب سرمشق گرفتند یاران باوفای امام حسین علیه السلام. اینان با اطاعت از ولیّ خدا، اطاعت از خدای خود کردند و به عهد و پیمان خود عمل نمودند. اینک مائیم و به نمایش گذاشتن وعده ما.

مسافران کربلا به عهدی که با خدا بسته بودند عمل کردند، عهد خود را به پایان رساندند و پیروزمندانه از صحنه نبرد زندگی عبور کردند. ایشان با جان و دل تلاوت کردند: «وَ لَقَد كانوا عاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبلُ لا یُوَلّونَ الأَدبارَ…»[1] ایشان به عهد خود پشت نکردند و تا آخرین نفس به آن وفادار ماندند.

عبادت، عهدی فراموش نشدنی عاشق و معشوق

مهم ترین عهد و پیمانی که بنده با خدا می ‌بندد این است: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»[2]. بنابراین یکی از اصول بندگی، عبادت است که باید مبنای سبک زیست مسلمانی قرار بگیرد.

دو بُعد در عبادت قابل تصور است: بُعد فردی و بُعد اجتماعی. هر کدام از این ابعاد، مصادیق متعددی را در برمی ‌گیرد. یکی از گزاره ‌هایی که درون هر دو بُعد می ‌تواند جلوه ‌گری کند؛ رسیدن به قرب الهی و کمال نهایی انسان است.

اگر جن و انس خلقت نیافتند مگر برای عبادت، می ‌توان تلاش برای رسیدن به قرب الهی را مصداق بارزی از عبادت نامید. گرچه ممکن است چیزی ‌که برای کسی، هدف نهایی است، برای شخص دیگر نهایی نباشد. ولی معلوم است که شخص دوم نیز نهایتاً به ‌دنبال رسیدن به یک هدف نهایی دیگر است. هدف نهایی شخصی، رسیدن به ثروت فراوان است. دیگری، شهرت را نهایت کار خود قرار می دهد.

مسافران کربلا به عهدی که با خدا بسته بودند عمل کردند، عهد خود را به پایان رساندند و پیروزمندانه از صحنه نبرد زندگی عبور کردند. ایشان با جان و دل تلاوت کردند: «وَ لَقَد كانوا عاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبلُ لا یُوَلّونَ الأَدبارَ…»

اما بر اساس آموزه ‌های اسلامی هدف نهایی و غائی انسان، قرب الهی و لقاءالله است. بر همین اساس است که حضرت امیر علیه السلام در دعای کمیل از خداوند چنین می ‌خواهد:

«مرا از بندگانی قرار ده که بهره آنان نزد تو افزون ‌تر و جایگاهشان به تو نزدیک تر و تقربشان به تو بیشتر است.»[3]

دعای حضرت در نخلستان ‌های کوفه مقبول خداوند قرار گرفت، و اثر آن دعا در دشت کربلا نمود پیدا کرد. یارانی که به واسطه یاری حجت خدا، قرب الهی را طی نمودند و به لقاءالله پیوستند. اینان برخلاف منافقان مدینه عمل کردند. منافقانی که پیامبر صلی الله علیه و آله را تنها گذاشتند و خانه ‌های بی ‌حفاظ خود را بهانه قرار دادند تا به یاری حجت خدا نروند. و خداوند در مورد ایشان فرمود: «إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً».[4]

اگر قرار بندگی خود را فراموش کنی مصداق این آیه قرار خواهی گرفت، و اگر خواستی که شامل آن نشوی به حجت خدا پشت نکن.

و چه زیبا مسافران کربلا قرار بندگی خود را فراموش نکردند و تا آخرین نفس همراه ولیّ و حجت خدا قرار گرفتند و به مقامی رسیدند که عالمیان به ایشان غبطه می ‌خورند.
امام زمان

معامله ای صادقانه با امام زمان خویش

«چه اجر عظیمی و چه جایگاه رفیعی. کاش که در آن زمان همراه حجت خدا بودیم تا یاری امام زمانمان را می ‌کردیم و این مقام شامل حالمان می‌گشت.»

این جمله ‌ایست که بسیار از زبان دوست‌داران امام می ‌شنویم و غبطه می ‌خوریم که چرا در آن زمان نبوده ‌ایم. غافل از اینکه «هل من ناصرٍ ینصرنیِ» امام زمانمان در گوش عالم پیچیده است و همواره به دنبال یاری گر به گوشه کنار جهان می ‌رود و یاری کننده ‌ای طلب می ‌کند.

صحنه کربلا درس دانشگاه من و تو است که چگونه یار امام باشیم و او را تنها نگذاریم. ترم اول را بر درس مسلم بن عوسجه می ‌نشینیم که فرمود:

«قسم به خدا، ما تو را رها نمی ‌کنیم تا خدا بداند پاس حرمت رسول را در غیبت او داشتیم، والله اگر من دانستم که کشته می ‌شوم باز زنده می ‌شوم، باز سوخته می ‌شوم و باز زنده می ‌شوم، باز کوبیده و پراکنده می ‌شوم و هفتاد بار با من این کار کنند باز از تو جدا نمی ‌شدم تا نزد تو مرگ را دریابم، پس چگونه این کار را نکنم که کشتن یک بار است و پس از آن کرامتی که هرگز به پایان نرسد.»[5]

این مقام، مقام بصیرت یاریگر امام است. پس می ‌توان آن ‌را سرمشق زندگی خود قرار داد و با امام زمان خود این ‌گونه معامله کرد. و این است معنای جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کرب ‌و بلا».

آنان که آرزوی یاری امام حسین علیه السلام را در صحنه عاشورا داشتند می ‌توانند در صحنه نبرد انتظار خودنمایی کنند و عاقبتی همچون عاقبت مسلم بن عوسجه را برای خود رقم بزنند، و هم چون مسلم، قرار بندگی خویش را فراموش نکنند و لحظه ‌ای از یاری امام خویش غافل نشوند

رمز زندگی یک مسلمان واقعی

اگر هر روز را عاشورا دیدی و هر مکان را کربلا، یار امام زمان خویش خواهی شد و یاریگر آن. یزید زمانت را خواهی شناخت و به مبارزه با آن خواهی پرداخت. از این ‌جاست که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله فرموده است:

«در پایان این امت (دوره آخرالزمان) گروهی خواهند بود که پاداش آن ‌ها، همانند اجر امت اول اسلامی خواهد بود. آن ‌ها امر به ‌معروف و نهی از منکر می ‌کنند و با اهل فتنه و فساد می ‌جنگند.[6]

بنابراین آنان که آرزوی یاری امام حسین علیه السلام را در صحنه عاشورا داشتند می ‌توانند در صحنه نبرد انتظار خودنمایی کنند و عاقبتی هم چون عاقبت مسلم بن عوسجه را برای خود رقم بزنند، و هم چون مسلم، قرار بندگی خویش را فراموش نکنند و لحظه ‌ای از یاری امام خویش غافل نشوند.

آری؛ این رمز زندگی من و توی مسلمان است. ای عزیز بدان رمز پیوستن به لقاءالله، جدا نشدن از حجت ‌الله است.

پی ‌نوشت:

1) احزاب/ 15.

2) ذاریات/ 56.

3) و جعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک اقربهم منزلة منک و أخصهم زلفة لدیک.

4) احزاب/ 13.

5) آنچه در کربلا گذشت؛ ترجمه نفس ‌المهموم، شیخ عباس قمی، ص196.

6) دلائل النبوة، ج6، ص513.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

ما غایبیم یا امام زمان؟!!
او غایب نیست، ما غایبیم

تمام مشكلات ما ناشی از این است كه از امام زمان ارواحنا له الفداء دور شده‌ایم. نجات یك ملّت به امام زمان ارواحنا له الفداء وابسته است. امام زمان ارواحنا له الفداء انسان كامل است. كافی است كه نظر مباركشان بر جان ما بیفتد تا ما انسان شویم، یعنی مبادی میل ما اصلاح شود زیرا كه وجود ائمه تكوینی است، غیب و شهود ندارد، بودنِ هستی به وجود آن حضرت است و هر كس به اندازه‌ نزدیكی به نظر او بقاء و واقعیت می‌یابد و معنی‌دار می‌شود.

امام زمان ارواحنا له الفداء در زمان غیبت مثل خورشیدی كه نورش پشت ابر است، فیض می‌رساند. علّت عدم بهره‌برداری از فیض آن حضرت خودمان هستیم. امام غایب نیست، ما غایبیم. ماییم كه دنیایی شده‌ایم. اگر یك زندگی دینی را آغاز كنیم، با یك نظر امام زمان ارواحنا له الفداء جوهر ما عوض می‌شود و مسّ وجودمان كیمیا می‌گردد. مزّه آدم شدن را اگر بچشیم، چیز دیگری برای ما مزّه‌دار نخواهد بود.

عمده آن است كه معنی واقعیِ انسان‌بودن را كه به نزدیكی به امام زمان ارواحنا له الفداء است درك كنیم و بدانیم مسلّم هر كس به هر جا رسید از دریچه نظر آن حضرت رسید.

خدایا به حقیقت امام زمان ارواحنا له الفداء ، قلب ما را متوجّه آن حضرت و قلب آن حضرت را از ما راضی بگردان.

ما را موفق به حیاتی بكن كه نتیجه‌اش قرب به آن حضرت باشد.

خدایا! مقام معظم رهبری را در پناه امام زمان ارواحنا له الفداء مۆیّد بدار.

و کلام آخر (نگارنده):

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم

او منتظر است تا که ما بر گردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم …
تمام مشكلات ما ناشی از این است كه از امام زمان ارواحنا له الفداء دور شده‌ایم. نجات یك ملّت به امام زمان ارواحنا له الفداء وابسته است. امام زمان ارواحنا له الفداء انسان كامل است. كافی است كه نظر مباركشان بر جان ما بیفتد تا ما انسان شویم
امام غائب نه مخفی !!

منظور از غیبت امام زمان ارواحنا له الفداء این نیست كه حضرت جایی مخفی شده باشند، بلكه باید متوجّه بود كه حضرت غایب شده‌اند، نه مخفی. باید در مورد این دو مفهوم تأمل كنیم و مفهوم غایب را بفهمیم. متأسفانه بعضی‌ها مقام غیب امام ارواحنا له الفداء را با مخفی كردن یكی گرفته‌اند و در معرفت نسبت به امام به اشتباهاتی گرفتار شده‌اند. درك این مقام به آسانی میسّر نیست، همان‌طور كه خود ائمه می‌فرمایند: «اَمْرُنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب» ؛ یعنی امر ما بسیار مشكل و رام‌ناشدنی است. و در جایی دیگر می‌فرمایند: «امر ما سرّ در سرّ است» یعنی امر ما سرّی است پنهان در سرّ ؛ پس باید با كمی تلاش آماده درك این مقام شد و بدون تلاشِ فكری و قلبی حقیقت موضوع به‌دست ما نمی‌آید.

مخفی شدن؛ یعنی كسی این‌جا هست و در عرض ما هم هست، امّا مثلاً پشت ‌دیوار پنهان شده است، ولی غایب‌بودن؛ یعنی كسی فوق هستیِ مادّی است، مثل ملائكه كه در غیب هستند و در مقامی بالاتر از عالم مادّه جای دارند. مقام غیب امام زمان ارواحنا له الفداء به جهت واسطة فیض بودن حضرت است و هستی در قبضة مقام غیبی حضرت است و اساساً هر مرحله و مرتبة پایینی در قبضة مرتبه بالاترِ غیبی‌اش قرار دارد. برای روشن شدن واسطة فیض بودن حضرت باید بتوان اثبات كرد كه امام زمان ارواحنا له الفداء از نظر درجة وجودی از تمام ملائكة مقرّب بالاتر است، امّا مخلوق خداست. به قول بزرگان «كُلُّ ما سِوَی الله» است؛ یعنی غیر از خدا هر چه در هستی، كمال محسوب می‌شود، همه‌ در آن مقام جمع است و مراتب وجود در آن حضرت به صورت جامع وجود دارد.

منبع: مبانی معرفتی مهدویت. آیت الله صافی گلپایگانی


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

 

روزهاى خوش فرج ( از ظهور تا پیروزى )
بى‌شك، پیروزى نهایى از آن حزب خداست: فَإِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ هُمُ اَلْغٰالِبُونَ “(1) و این ظفر همانا اهتزاز پرچم پرافتخار توحید بر فراز جوامع انسانى به دست حضرت بقیة اللّه خواهد بود؛ اما رسیدن به چنین فتح الفتوحى هرگز سهل و رایگان نیست، چرا كه معاندان لجوج و دشمنان عنود كه منطق فرعونى دارند، در برابر منادى یگانه‌پرستى و احیاكننده عدالت در عرصه زندگى انسان كه در پى رهایى بشر از بندگى صاحبان زر و زور و هدایت آنان به بندگى خداى یگانه است و پیچیدن طومار استثمار و خودكامگى فراعنه عصر ظهور را در دستور كار خود دارد، به مقاومت برخواهند خاست و چون دیگر طواغیت كه براى اطفاى نور الهى از هیچ جنایتى فروگذار نبودند، از هیچ تلاشى در این مسیر كوتاه نخواهند آمد.

به روشنى مى‌توان دریافت كه براى رسیدن به این نصرت الهى فداكارى، نبرد، مبارزه، قربانى دادن و قربانى شدن لازم است و كسى كه به حق در انتظار طلوع خورشید حكومت مهدوى است مى‌باید براى چنین ایثار و نثارى نیز آماده گردد، وگرنه این گمان كه حضرت حجت عجل اللّه تعالى فرجه به تنهایى و از راه‌هاى غیر عادى اوضاع را سامان بخشد و امور را اصلاح كند و آن‌گاه انسان‌ها بر سر سفره آماده رحمت آن حضرت بنشینند، بى‌آنكه رنج جهاد در راه خدا را بر خویش هموار كرده باشند، اندیشه‌اى باطل و زعمى آفل است كه مشابه آن دامنگیر برخى از بنى‌اسرائیل نیز شده بود؛ همانان كه دل به آسایش و آرامش رهایى از ظلم فرعونى خوش كرده بودند؛ امام نمى‌خواستند هزینه و بهاى این پیروزى را بپردازند؛ عافیت‌طلبانى كه به پیامبر خود حضرت موسى علیه السّلام عرض كردند: فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقٰاتِلاٰ إِنّٰا هٰاهُنٰا قٰاعِدُونَ. “(2)”

آنان كه با چنان اندیشه‌اى در انتظار حكومت امام مهدى عجل اللّه تعالى فرجه نشسته‌اند و خویش را آماده چنین جهادى نمى‌كنند، در حقیقت دوستداران امام غائب‌اند نه منتظران امام قائم؛ و بر همین اساس، نخستین كسانى كه در برابر آن حضرت ایستاده و نافرمانى مى‌كنند، صاحبان اندیشه‌هایى چنین رفاه‌طلب و عافیت‌جو یا متعصب و متحجرند.

در برابر اینان، رادمردانى آزاده‌اند كه جان خویش در بوته انتظار موعود منتظر گداخته‌اند و كلام الهى در دستى و سلاح در دست دیگر دارند و در وقت ظهور حضرتش بسان پروانه دور وجود مباركش گرد خواهند آمد و او را در این جهاد مقدس یارى خواهند كرد و نه از نثار جان دریغ مى‌ورزند و نه از ایثار مال ابا مى‌كنند.

چون آن حضرت ظهور كند، امانات و ودایع ظاهرى و غیر ظاهرى امامت و رسالت را آشكار خواهد كرد: پیراهن یوسف، انگشترى سلیمان، عصاى موسى و لواى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با او خواهد بود و هیبت موسوى، صبر ایوبى، حكم داودى، زیبایى و بهاى عیسوى و لباس ولایت علوى علیه السّلام و. . . در وجود شریفش متجلى خواهد شد

اینان منتظران حقیقى امام قائم‌اند كه انتظارشان به سر رسیده و قلوبشان در پرتو درخشش خورشید مهدوى روشنایى یافته است و حضور چشمگیر جوانان در میان اصحاب و یاران آن حضرت برجستگى خاصى دارد به گونه‌اى كه عدد كهنسالان لشكر آن حضرت عجل اللّه تعالى فرجه به میزان سرمه چشم و نمك در برابر توشه زندگى است:

عن أمیر المۆمنین علیه السّلام قال: أَصْحَابُ القائم (الْمَهْدِیِّ) شَبَابٌ لَا كُهُولٌ فِیهِمْ إِلَّا مِثْلَ كُحْلِ الْعَیْنِ وَ الْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ أَقَلُّ الزَّادِ الْمِلْحُ. (3)

اشتیاق فراوان جوانان به طریقت نورانى وحى و عترت، صفاى باطنى، نورانیت ضمیر و زمینه مستعد براى قبول بذر هدایت، آنان را قابل مى‌سازد تا براساس یَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا (4) با فیض امام هدایت و با «كُن فَیَكُون» حضرتش متحول گردند و خالصانه در مسیر اعتلاى كلمة اللّه از هیچ كوشش و بخششى دریغ نورزند و امام عصر عجل اللّه تعالى فرجه كه تحقق بخشنده آمال و اهداف تمام انبیاى الهى در طول تاریخ بشر است، براساس سیره مشترك همه انبیاى الهى كه استفاده از زبان لیّن و قول بلیغ در اوضاع عادى و زبانه تیغ در حال ضرورت است، پرچم توحید را بر فراز جامعه بشر به اهتزاز درخواهد آورد.

آثار رحمت الهى با ظهور آن حضرت تجلى دیگرى خواهد یافت و وعده قرآنى وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرىٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَكٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ (5) عملى خواهد شد، به گونه‌اى كه مسافرى عراق تا شام را مى‌پیماید، در حالى‌كه جز بر گیاه و سبزه قدم نمى‌گذارد: لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا . . . حَتَّى تَمْشِی الْمَرْأَةُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَات‏. (6)

حضور چشمگیر جوانان در میان اصحاب و یاران آن حضرت برجستگى خاصى دارد به گونه‌اى كه عدد كهنسالان لشكر آن حضرت عجل اللّه تعالى فرجه به میزان سرمه چشم و نمك در برابر توشه زندگى است

چون آن حضرت ظهور كند، امانات و ودایع ظاهرى و غیر ظاهرى امامت و رسالت را آشكار خواهد كرد: پیراهن یوسف، انگشترى سلیمان، عصاى موسى و لواى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با او خواهد بود و هیبت موسوى، صبر ایوبى، حكم داودى، زیبایى و بهاى عیسوى و لباس ولایت علوى علیه السّلام و. . . در وجود شریفش متجلى خواهد شد: قوله تعالى حكایة عنه (یعقوب) : إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لاٰ أَنْ تُفَنِّدُونِ (7) وَ هُوَ ذَلِكَ الْقَمِیصُ الَّذِی أُنْزِلَ مِنَ الْجَنَّةِ. قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَإِلَى مَنْ صَارَ ذَلِكَ الْقَمِیصُ؟ قال علیه السّلام: إِلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ مَعَ قَائِمِنَا إِذَا خَرَجَ؛ ثُمَّ قَال‏علیه السّلام: كُلُّ نَبِیٍّ وَرِثَ عِلْماً أَوْ غَیْرَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى مُحَمَّدٍ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم (8) ؛ و نیز: إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ عجل اللّه تعالى فرجه ظَهَرَ بِرَایَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وَ خَاتَمِ سُلَیْمَانَ وَ حَجَرِ مُوسَى وَ عَصَاهُ. (9) . . . َ مِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَهُ هَیْبَةُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ حُكْمُ دَاوُدَ وَ صَبْرُ أَیُّوب‏ (10) و همچنین: و إِنَّ قَائِمَنَا مَنْ لَبِسَ دِرْعَ رَسُولِ اللَّه‏ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم (11) . و نیز: . . . أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ع إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِیَابَ عَلِیٍّ علیه السّلام و سَارَ بِسِیرَةِ عَلِیٍّ علیه السّلام. (12).

پی نوشت:

1) . سوره مائده، آیه 56.

2) . سوره مائده، آیه24.

3) . الغیبه، نعمانى، ص 315؛ الغیبه، طوسى، ص 476.

4) . سوره انبیاء، آیه 73.

5) . سوره اعراف، آیه 96.

6) . الخصال، ص 626.

7) . سوره یوسف، آیه 94.

8) . كمال الدین، ج 2، ص 391-392

9) . الغیبه، نعمانى، ص 238.

10) . بحار الانوار، ج 36، ص 303.

11) . بصائر الدرجات، ص 196.

12) . الكافى، ج 1، ص 411.
منبع: امام مهدی(عج) موجود موعود. آیت الله جوادی آملی

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

جلوه جوانان در یاران حضرت مهدی(عج)
نسل جوان چون از فطرت دست نخورده و سرشت پاكی بهره‌مند است در طول تاریخ همواره از حركتهای اصلاحی و دینی استقبال و حمایت كرده است. در آغاز رسالت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و پیش از آشكار شدن رسالت آن حضرت، تعداد چشمگیری از جوانان به افكار و اندیشه‌های حضرت لبیك گفتند و اسلام آوردند. از سوی دیگر، رسول گرامی اسلام به جوانان عنایت ویژه‌ای داشت و اغلب از آن‌ها در امور مهم اجرایی، نظامی، دینی و غیره بهره می‌گرفت و بعضی را به عنوان نماینده و سفیر نزد پادشاهان و رهبران كشورهای دیگر می‌فرستادند كه گاهی آن حضرت به خاطر همین گزینش‌ها مورد اعتراض اصحاب میانسال قرار می‌گرفت. (1) در زمان امام علی علیه السلام و سایر امامان معصوم هم، جوانان نقش و جایگاه مهمی داشتند، چنانكه نقش جوانان در قیام تاریخی كربلا بر كسی پوشیده نیست. علاوه بر شواهد تاریخی، تجربه انقلاب اسلامی ایران هم این واقعیت را به وضوح نشان داد. قشر پرشور و پویای جوان در تمام مراحل انقلاب، حضوری حماسی داشته و از جان خود در راه رشد، بالندگی و پیروزی انقلاب مایه گذاشتند، بعد از پیروزی نیز،‌این قشر در برابر انواع و اقسام ترفندهای دشمن مقاومت كرد، به گونه‌ای كه می‌توان گفت اگر حضور چشمگیر و حماسی جوانان در انقلاب اسلامی ایران صورت نمی‌گرفت امروزه سرنوشت انقلاب و جایگاه آن معلوم نبود.

در ركاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

شواهد معتبر تاریخی و تجربه‌های عینی درنهضت بزرگ اسلامی ایران به خوبی نشان می‌دهند كه نقش قشر جوان در ظهور حضرت حجت و حكومت آن حضرت به مراتب چشمگیرتر از گذشته و امروز خواهد شد و خدمات جوانان در راه تحقق آرمانهای امام عصر(عج) به اوج خود خواهد رسید، این موضوع با روایتی از امام صادق علیه السلام مورد تأكید قرار گرفته، ایشان می‌فرمایند: «هنگام ظهور حضرت مهدی، جوانان شیعه در حالی كه بر روی بامهای خانه هایشان در خواب به سر می‌برند همگی در یك شب به ندای آسمانی آن حضرت لبیك می‌گویند و در همان شب، بدون وعده قبلی به سوی مكه می‌شتابند در بامداد خود را به آن شهر می‌رسانند و به زیارت امام و رهبر خویش نایل می‌شوند.»(2)

امام حسن علیه السلام فرمود: خداوند عمر حضرت مهدی را در غیبت طولانی می‌كند و سپس او را به صورت شخصی جوان ظاهرمی سازد تا معلوم شود كه خدای متعال بر همه چیز قادر و تواناست»
اولین سفیر جوان

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: هنگام ظهور آن حضرت، جوانی از سوی آن حضرت به عنوان سفیر انتخاب می‌شود و از جانب آن حضرت به سوی مكه می‌رود، تا پیام امام را به اهل مكه برساند و آن‌ها را به پیروی از حكومت حق فراخواند (دربرخی روایات، از او باعنوان «نفس زكیه» و «سید حسنی» یاد شده است). وی خود را به مكه می‌رساند و پیام آن حضرت را به مردم ابلاغ می‌كند، اما حكمرانان مكه او را میان ركن و مقام به شهادت می‌رسانند. این جوان سلحشور، نخستین سفیر حضرت حجت و اولین شهید در راه تحقق حكومت جهانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. (3)

313 یاور جوان

اوصاف و خصوصیاتی كه در احادیث منقول از ائمه هدی علیهم السلام برای 313 نفر از اصحاب خاص امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ذكر شده، عبارت است از: «جوان، عالم، فقیه، عارف، ایمان استوار، شجاع، متواضع، شیفتة شهادت و…» صفت جوانی یكی از ویژگیهای این گروه می‌باشد.

حضرت علی علیه السلام فرمود: اصحاب و یاران حضرت مهدی جوانانی هستند كه در میان آنها پیرمرد به چشم نمی‌خورد مگر خیلی اندك مانند سرمه در چشم و نمك در غذا كه كم‌ترین چیزی است». (4)

شواهد معتبر تاریخی و تجربه‌های عینی درنهضت بزرگ اسلامی ایران به خوبی نشان می‌دهند كه نقش قشر جوان در ظهور حضرت حجت و حكومت آن حضرت به مراتب چشمگیرتر از گذشته و امروز خواهد شد و خدمات جوانان در راه تحقق آرمانهای امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به اوج خود خواهد رسید
منجی جوان

در كلمات بیشتر امامان معصوم علیهم السلام صفت جوانی یكی از ویژگیهای حضرت مهدی مطرح شده و با عبارات گوناگونی جوانی آن حضرت مورد تأكید قرار گرفته كه به چند نمونه از آن روایات اشاره می‌شود.

1- امام علی علیه السلام فرمود: مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، جوانی از قبیله قریش و مرد چابك و ماهری از تبار دلیر مردان است كه در سن 30 یا كمتر از 40 سال ظهور می‌كند.»(5)

2- امام حسن علیه السلام فرمود: خداوند عمر حضرت مهدی را در غیبت طولانی می‌كند و سپس او را به صورت شخصی جوان ظاهرمی سازد تا معلوم شود كه خدای متعال بر همه چیز قادر و تواناست.»(6)

3- در روایات متعددی از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه ایشان فرمودند: «مهدی جوانی رشید و بلندقامت است كه در سن نزدیك به 30 سال ظهور خواهد كرد. (7)

4- امام رضا علیه السلام فرمود: علامت مهدی، این است كه وی از نظر سنی، پیر اما در ظاهر و سیما، جوان خواهد بود به طوری كه هر كس آن حضرت را زیارت كند 40 یا كمتر از آن را تصور خواهد كرد.» (8)

پی نوشت:

1- طبقات الكبری، ص125.

2- بحارالانوار، ج52، ص370.

3- ارشاد،مفید، ج2، ص368.

4- منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، ص484، غیبه نعمانی، ص316.

5- ملاحم و فتن، ابن طاووس، ص73، نجم الثاقب، ص114.

6- كمال الدین و تمام النعمة، صدوق، ص105.

7- همان، ص191.

8- كمال الدین و تمام النعمه، ص652.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

زنان در حکومت جهانی موعود
بدون تردید زنان در انقلابها و حکومتها می توانند نقش مۆثری داشته باشند ،و در انقلاب اسلامی ایران هم، این مطلب به تجربه ثابت شد. در تاریخ اسلام نیز، زنانی مثل حضرت خدیجه و حضرت فاطمه و زینب (سلام الله علیهم)، نقش حساسی را در پیشرفت و بقای اسلام، ایفا کردند و یقینآ در حکومت مهدوی نیز زنان از جایگاه خاص خود برخوردار خواهند بود. از برخی روایات که در مورد یاران حضرت وارد شده ،استفاده می شود که از 313 نفر فرمانده و کارگزار حضرت، تعداد 50 نفرآنها زن هستند.

امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: ( به خدا سوگند 313 تن که بین آنان 50 زن نیز هستند،در مکه اجتماع می کنند )(1). این موضوع دو نکته را روشن می سازد: اول اینکه، زنان در زمان ظهور ،شخصیت واقعی خویش را باز خواهند یافت، و به عنوان کارگزاران اصلیِ این تحول عظیم ، در جامعه جهانی شرکت خواهند داشت. این موضوع اهمیت ویژه ای دارد که ارزش واقعی ، وتوانمندی زن را می رساند ( البته در صورتی که انسانهایی خود ساخته باشند). نکته دوم این که : زنان اگر در جهاد،به طور مستقیم هم شرکت نکنند در دیگر پست ها و مسئولیت ها می توانند شرکت کنند، هم چنین در گسترش فرهنگ اسلامی و آموزش معارف الاهی و ترویج حکومت مهدوی ،نقش های اصلی و برجسته ای را بر عهده بگیرند. این موضوع ، والایی ومقام زن و حد بالای رشد و تکامل او را روشن می سازد ، پس زنان بایداز هم اکنون با معیارهای دقیق اسلامی و اخلاقی ، شخصیت خودر ا بسازند، و در بُعد علم و عمل تکامل یابند، و بدانند که هم اکنون نیز مسئولیت های بزرگی بر عهده دارند،ودر آینده نیز نقش های اصولی تری خواهند داشت . لذا باید در تر بیت خود بکوشند ، تا پیش از ظهور در جامعه زنان منتظر قرار بگیرند. بنابر این ،زنان باید افتخار کنند و بدانند که می توانند از یاران حضرت صاحب الزمان (عج) قرار گیرند، واینکه در بین 313 نفر کارگزار حضرت، 50 نفر آن زن باشد، ارزش ویژه بانوان را می رساند، و افتخاری بزرگی برای آنهاست.

از برخی روایات که در مورد یاران حضرت وارد شده ،استفاده می شود که از 313 نفر فرمانده و کارگزار حضرت، تعداد 50 نفرآنها زن هستند. امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: (به خدا سوگند 313 تن که بین آنان 50 زن نیز هستند،در مکه اجتماع می کنند)

البته باید توجه داشت که یاری رساندن زنان به حضرت - بر خلاف آنچه در ذهن هاست -، فقط منحصر به جبهه وجنگ نیست ؛ بلکه عرصه های مختلفی همچون فرهنگ و سیاست ، امور اجتماعی وتربیتی را نیز در بر می گیرد .لذا زنان در حوزه هایی که با حفظ کرامت آنها تناسب دارد می توانند ایفای نقش کنند. نکته ای که فکر می کنم ذکر آن در اینجا لازم باشد این است: که متأسفانه در جامعه کنونی ، به خانم هایی که در منزل با نهایت اخلاص و جدیٌت به کارهای خانه و تربیت فرزند می پردازند، نگاه درستی ندارند، در صورتیکه دیدگاه اسلام نسبت به زن اینطور نیست، چرا که پیامبر ما (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:« بهشت زیر پای مادران است »، و این عظمت مادران را می رساند،مادرانی که سعی دارند با تربییت فرزندانی که در گهواره دارند، سربازان ویارانی را برای مهدی فاطمه (سلام الله علیها) پرورش دهند ، پس می توان گفت، این مادران نه تنها گهواره، بلکه جهانی را تکان می دهند!!. البته باید جامعه و همسران نیز با رعایت حقوق زنان ، آنها را در این امر خطیر و مهم یاری کنند وحقوق آنها را نادیده نگیرند.

پی نوشت:

1- بحار الانوار ج52،ص223. 2-مستدرک الوسایل ،ج15

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »


بهار انسانها و حکایت بشر امروز
آیا این جهان بر عدل است؟ یعنی او عادلانه غایب است؟ مگر عدل نه این است که هر چیز در جای خود قرار بگیرد؟ یعنی ما هنوز سرگردان نشده ایم؟

ماهی تمثیل ها تا در اقیانوس است آب را نمی یابد زمانی که بر ساحل افتاد و تنش خاک را لمس کند آب را می یابد. این همان حکایت بشر امروز است، تا زمانی که در اقیانوس ولایت و امامت غرق بود قدر ندانست حال که تن و روحش به خاک غیبت خورده، تازه فهمیده چه بر سرش آمده و چه قحطی او را فرا گرفته، دائم دهانش را باز و بسته می کند تا این آب از دست رفته را باز یابد.
آیا این جهان بر عدل است؟ یعنی او عادلانه غایب است؟ مگر عدل نه این است که هر چیز در جای خود قرار بگیرد؟ یعنی ما هنوز سرگردان نشده ایم؟ (مرتضی مطهری، عدل الهی، صص 60-54)

چه خوش است زمانی که پدر پسرش را توصیف می کند و به آمدن او مباهات ورزد که البته به حق است که پدر و مادرش را فدای او کند،( نهج البلاغه، ترجمه علی شیروانی، خ 187) چرا که او تنها و تنها او می تواند عدل را برقرار کند. فاتح خیبر، امیرالمومنین علی علیه السلام جهان را سرشار از نور ستارگانی می داند که همواره جهان را با نورشان روشن می سازند.

اگر این چنین نباشد بشر در تاریکی جهلی که ابلیس برای او فراهم نموده غرق خواهد شد: «بدانید خاندان محمد صلی الله علیه و آله همچون ستارگان آسمان هستند که هرگاه ستاره ای غروب کند ستاره ای دیگر طلوع نماید.»( همان، خ 150)

آخرالزمان یعنی عصر کنونی جهل و ظاهربینی، جای عقل و علم را گرفته و فتنه آشکار شده است. اوست که زمان غیبتش پر از فتنه هاست، امید که ظهورش نزدیک است و این رایحه شامه نواز را مولای کونین به شیعیان نه بلکه تمام بشریت مژده داده است

دریای قدرت حق فرزند برومندش را اینگونه می نمایاند: «او زره ای از حکمت به تن دارد که آن را با همه ی آدابش از توجه و معرفت و اشتغال به آن فراگرفته، گمشده ی جگر گوشه اش را حکمت می داند (نوری که آدمی امروزه از آن فاصله گرفت)، او در پی آن است، زمانی که اسلام غریب و تنها بماند او پنهان می شود_ و لابد زمانی که این غربت برداشته شود باز می گردد این راهکاری روشن برای بشریت است _ او باقی مانده حجتهای خدا و جانشینی از جانشینان پیامبر خداست.» (همان، خ 182)
اوست نهالی از قریش، جهالت و خودخواهی آدمی دیگر درختان را از بین برد او باقی مانده درختی است که در بنی هاشم کاشته شده است.( همان، خ 150) پس بکوشید برای آبیاری آن!
آخرالزمان یعنی عصر کنونی جهل و ظاهربینی، جای عقل و علم را گرفته و فتنه آشکار شده است. اوست که زمان غیبتش پر از فتنه هاست، امید که ظهورش نزدیک است و این رایحه شامه نواز را مولای کونین به شیعیان نه بلکه تمام بشریت مژده داده است:
«ای مردم زمان وقوع آنچه وعده داده شده فرارسیده است و آنچه از آن بی خبرید به تحقق نزدیک است. او خواهد آمد! در زمان فتنه! و بندها ی که از فتنه بر گردن بشر افتاده باز خواهد کرد، گمراهان را متفرق می کند و دیده ها را به نور قرآن جلا و سینه ها را با تفسیر آن صفا می دهد و این بشریت است که در زمان ظهورش پیوسته جامهای حکمت را سر می کشند.(همان) و نفوس به هدایت معطوف می شوند آنگاه که با هوای خود شکل گرفته و سازگار شده اند، در آن زمان جنگی عظیم رخ می دهد و شاید این همان آرماگدون باشد که حضرت، هزار سال قبل به آن اشاره کرده است. او برترین و متفاوت ترین حاکم است. می آید حکومتش بر قلبها را با حکومت جسمها جمع می کند. زمین پاره های جگرش و گنجینه های خود را بیرون ریخته و نثار قدومش می کند.»(همان)
خورشید به خلف صالحش مباهات نموده و او را بر سیره ی صالحان می داند که غیر از این نمی تواند باشد سلاله پاک را! وی به فرزندش سید شباب فردوس حسین بن علی علیهماالسلام فرمود: «نهمین فرزند از فرزندان تو قیام کننده بر حق است که دین را آشکار کرده و عدالت را گسترش خواهد داد.» در جهالتی که جهان را فراگرفته تعجبی نیست که قرة العین رسول صلی الله علیه و آله شگفت زده بپرسد: «یا ابتاه! إن ذلک لکائن؟ آیا واقعا اینگونه خواهد شد؟!» حضرت می فرمایند: «آری، به خدایی که محمد صلی الله علیه و آله را به رسالت بر انگیخت این اتفاق خواهد افتاد.»( محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 110)
پس ای مردم! فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؟( الرحمن/ 13) دوستش داریم؟ منتظر عدل محتوم هستیم؟ نشانه دارد! آری می داند شما نیز دلاتان را مانند زمین پیشکش قدومش خواهید نمود ولی آیا شما که از شدت شوق در جوش و خروش نیستید و در ظاهر بیمار نیستید به باطن بیمارید؟! آیا در ندبه های خود مانند زن جوان از دست داده اید؟! مولایمان محب را اینگونه توصیف نموده؛ آیا به وافع ما اینگونه ایم؟!
وَ مِنَ الدلائل اَن یُری مِن شُوقِه مَثَل السَقیّم و فِی الفؤاد غَلائِلُ
و مِنَ الدلائلِ ضِحکُهُ بَینَ الوَرَی و القَلبُ مَحزوُن کَقَلبِ الثاکِلِ
از نشانه های انسان محب ، این است که از شدت شوقش، مانند بیمار به نظر می آید و در همان حال، در دلش جوش و خروش ها یی است.
و از نشانه های دیگر آنکه در میان مردم می خندد در حالی که دلش غمگین است؛ آن هم مانند غم مادر جوان از دست داده!( محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج 2، ص 251)

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

جامعه منتظر، و بیماریِ خطرناک «بی تفاوتی»!
منتظر

یکی از وظایف مهم مردم در عصر غیبت کبری، داشتن روحیه اصلاح گری در سطح جامعه است. هر فردی باید در برابر آحاد مردم (جامعه اسلامی) احساس مسئولیت کرده و در راه اصلاح و ساختن افراد تلاش نماید. تا جامعه و افراد آن آماده پذیرش حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شوند. خداوند در قرآن می فرماید: :"‌ وَ لَوْ لَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْض"‌ (1) ؛ اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعا زمین تباه می گردید. بنابراین در صورتی که منتظران به دنبال اصلاح جامعه نباشند، فساد فراگیر شده و آمادگی جامعه برای ظهور به تاخیر می افتد.

اصلاح جامعه از راه امر به معروف و نهی از منکر تحقق می یابد. و قانون امر به معروف و نهی از منکر در متون اسلامی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است.(2)

امام سجاد علیه السّلام در روایتی یکی از ویژگی های مهم منتظران را امر به معروف و نهی از منکر می داند: «غیبت به وسیله دوازدهمى از جانشینان رسول خدا و امامان بعد از او ممتد مى‏شود… مردم زمان او كه معتقد به امامت وى می باشند و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها بهترند، زیرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده كه غیبت در نزد آنها حكم مشاهده را دارد! خداوند آنها را در آن زمان مثل كسانى می داند كه با شمشیر در پیش روى پیغمبر صلی الله علیه و آله (علیه دشمنان دین) پیكار كرده‏اند، آنها مخلصان حقیقى و شیعیان راستگوى ما هستند كه مردم را بطور آشكار و نهان به دین خدا می خوانند.(3) »
در صورتی که منتظران به دنبال اصلاح جامعه نباشند، فساد فراگیر شده و آمادگی جامعه برای ظهور به تاخیر می افتد
بی تفاوت که باشیم…

در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله در باب امر به معروف و نهی از منکر این مضمون آمده است که وقتی گروهی سوار کَشتی شوند، اگر یکی از مسافران شروع به سوراخ کردن کف کشتی کند و بقیه بی‌تفاوت باشند، در این صورت آب دریا وقتی بیاید داخل کشتی، فقط آن یک نفر را غرق نمی‌کند، بلکه همه اهل کشتی را درخود می‌ کِشد. همچنین حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:

«ان اللَّه عزوجل لا یعذب العامة بعمل الخاصة حتى یروا المنكر بین ظهرانیهم و هم قادرون على ان ینكروه فاذا فعلوا ذلك عذب اللَّه الخاصة و العامة؛ خداوند عزّ و جلّ هرگز عموم را به خاطر عمل گروهی خاص مجازات نمی‌کند مگر آن زمان که منکرات در میان آن‌ها آشکار گردد و توانایی بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد.»(4)

در متون اسلامی بارها عواقب بی تفاوتی به امور جامعه و دستورات الهی گوشزد شده است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
منتظرین

اگر شما به واسطه تلخى حق از آن روى نتابید و خود را خوار نكنید و در نكوهش باطل سستى نشان ندهید، آن‌ها كه در شجاعت به پایه شما نمی‌رسند، بر شما دلیر نمی‌شوند و اقویا بر شما مسلط نمى‏گردند و پیروى حق را ترك نمى‏كنند و اهل طاعت را از میان‏ نخواهند برد. ولى افسوس كه [دوباره] مانند بنى‌اسرائیل عهد موسى علیه‏السّلام در كار خود حیران و سرگردان می‌شوید! سوگند یاد می‌كنم كه تحیر شما بعد از من به مراتب بیش از حیرت و سرگردانى بنى‌اسرائیل خواهد بود.(5)

بنابراین یکی از ثمرات شوم ترک امر به معروف و نهی از منکر آن است که اشرار بر مومنان مسلط می شوند و در صدد نابودی ایشان بر می آیند. همچنین در این زمینه امام رضا علیه السلام می فرماید:

ناگزیر هستید امر به معروف و نهی از منکر کنید و الا بَدان بر شما مسلط می شوند. پس خوبانتان می خوانند و اجابت نمی شوند.(6)

چرا بی تفاوتیم؟

با توجه به تاکید اسلام به امر به معروف و نهی از منکر، سکوت و بی تفاوتی در این زمینه نکوهش شده است. امام باقر علیه السلام می فرماید:

اجتماعی که اصرار بر رعایت ارزش ها و هنجار های دینی و جلوگیری از نابهنجاری ها (امر به معروف و نهی از منکر) را عیب و نقص بدانند، اجتماع بدی است. (بد جامعه ای است)(7)
وقتی گروهی سوار کَشتی شوند، اگر یکی از مسافران شروع به سوراخ کردن کف کشتی کند و بقیه بی‌تفاوت باشند، در این صورت آب دریا وقتی بیاید داخل کشتی، فقط آن یک نفر را غرق نمی‌کند، بلکه همه اهل کشتی را درخود می‌ کِشد

پس چگونه ممکن است که چنین اجتماعی در جهت کسب آمادگی برای پذیرش مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه قدم بردارد؟!

در ذیل برخی انگیزه هایی را که در روایات برای ترک امر به معروف و نهی از منکر برشمرده اند می آوریم (8):

1. در قیامت خداوند از شخصی که در دنیا امر به معروف و نهی از منکر نمی کرد، درباره اش سۆال می کند و او جواب می دهد خدایا ! ترسیدم و خداوند جواب می دهد: من سزاوارتر بودم که بترسی.

2. در وسائل الشیعه آمده است: خداوند، سکوت در برابر بدی ها را بر دانشمندان و مروجان دینی یهود و نصاری عیب و ننگ شمرد. زیرا آنان با این که بدی ها و فساد را از ظالمان می دیدند، نسبت به آن بی تفاوت بودند. و این به خاطر میل و رغبت مربیان دینی به هدایایی بود که از ستمگران به آن ها می رسید. بنابراین انگیزه دیگر می تواند طمع و دنیاپرستی باشد.(9)

همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: خوشا به حال کسی که زمان حضرت مهدی - علیه السلام- را درک کند، در حالی که از اقتدا کنندگان به آن حضرت باشد قبل از قیام.(10) بنابراین منتظران واقعی در جهت اقتدا به مولا و صاحب زمانشان امر به معروف و نهی از منکر می کنند و نسبت به گسترش دین الهی در همه جوانب و زمینه هایش کوتاهی نمی کنند، حتی اگر در حد نصیحت برادر دینی خود باشد. تا جامعه انسانی برای پذیرش آن رهبر آسمانی آمادگی پیدا کند.

پی نوشت:

1) سوره بقره، آیه 251.

2) وظایف منتظران در عصر غیبت، حسین الهی نژاد، مجله مبلغان.

3) مهدى موعود (ترجمه بحار الأنوار)، ص: 893.

4) مکارم، تفسیر نمونه، ج 7، ص 131.

5) مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص123.

6) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 118.

7) همان، ص 117.

8) ر.ک: محمد صادق ربانی، بررسی کارکرد های اجتماعی انتظار حضرت مهدی (عج) در ایران معاصر، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

9) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 130.

10) مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 130.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

یتیم ترین انسانها

جهان امروز محتاج واسطه ای است که او را با این حقیقت شیرین آشنا کند. همین آشنایی کافی است که فرد خود باقی راه را ادامه دهد. در دنیایی که با مهندسی مهدویت ساخته شده باشد، اثری از، استعمار، استثمار، ظلم، فقر و بیماری های مختلف روحی، اخلاقی و روانی و… وجود نخواهد داشت

شنیدن واژه یتیم برای تمامی انسانها، تداعی کننده فردی است که از داشتن نعمت پدر محروم است و بر اثر این محرومیت در بخشهایی از زندگی به صورت طبیعی با سختی هایی مواجه است. اما فرهنگ امام معصوم در تربیت انسان، نگاه را از این تعبیر و تفسیر ظاهری فراتر برده و او را متوجه محرومیت واقعی خویش می کند. محرومیت از داشتن نعمتی بزرگ و بی بدلیل که در جایگاه پدری امّت، نقش هدایتی و حمایتی ویژه دارد.
امام حسن عسکری علیه السلام در حدیثی زیبا می فرمایند: “أَشَدُّ مِنْ یُتْمِ الْیَتِیمِ الَّذِی انْقَطَعَ عَنْ أَبِیهِ یُتْمُ یَتِیمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَیْه؛سختتر از یتیمی كسی كه پدرش را از دست داده، یتیمی است كه از امام زمانش دور افتاده و به او دسترسی ندارد."مستدرک وسائل
بُعد دومی که در معرفی مهدویت کاربردی به نظر می رسد ترسیم محدودیتها و محرومیتهای بشریت در اثر غیبت منجی است. محرومیتهایی که دامنگیر تک تک افراد از متدینین تا بی دینان جهان امروز است. هر کس به گونه ای از این محرومیت در رنج و سختی است.
در این نگاه منجی فردی است که پدرانه در راستای هدایت و حمایت و نجات انسانها می کوشد و فرزند معنوی خویش را رها نمی سازد. ترویج این نگاه میان جوامع مختلف انسانی فصل جدیدی است برای گرایش هر چه بیشتر مردم به تمدن اصیل مهدوی.
امید است تک تک شیعیان حضرت در معرفی این فرهنگ اصیل و نجاتبخش، در محضر امام خویش سربلند و رو سفید باشند.



 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

در غیبت ولی الله درد فراق دو چندان می شود

پروردگار مهربان راهی برای تسکین دل عاشقان لقائش قرار داده که تمام حیات دوستان خدا به آن وابسته است. این تسکین دهنده دل ها که دوستان خدا به عشق آن زنده اند و سختی های این دنیا را تحمل می کنند، ملاقات ولی خدا و حجت او بر روی زمین است.

ما منتظر رهایی از دنیا و بازگشت به آغوش ملاقات خدا بودیم و قرار بود سختی این دوران انتظار برای ملاقات خدا، به واسطه حضور وجه الله قابل تحمل شود، اما ما در زمانه ای به دنیا آمدیم که وجه الله و ولی الله پشت پرده غیبت است. حالا ما حق داریم به صورتی مضاعف معترض فراق و منتظر وصال باشیم و درد فراق و انتظار در ما دوچندان می گردد و صدای شکوه و ناله مان به درگاه خدا بلند میشود که: اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا؛ خدایا ما به تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبرمان و غیبت ولیمان. و یا حق داریم از خدای خود بخواهیم: اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده و اکحل ناظری بنظره منی الیه؛ خداوندا! آن طلعت رعنا و آن صورت زیبا را به من بنما و با نگاهی که به او میکنم، دیدگانم را روشن گردان.
از طرفی دلتنگی برای خدا، به دلتنگی برای اولیای خدا سرایت میکند و از طرف دیگر محبت به اولیای خدا به محبت خود خدا می انجامد. اساسا در مذهب و مرام اسلام ناب، تمام امور معنوی به نوعی به ولایت ختم می شوند و یا از این ساحت مقدس آغاز می گردند: إِنْ ذُكِرَ الْخَیْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ؛(زیارت جامعه کبیره) اگر سخنی از خیر به میان آید، شما سر آغاز آن و اصل و فرع آن و معدن و ماوا و منتهای آنید.
امام صادق علیه السلام فرمود: ولایت ما همان ولایت خداست که خدا هیچ پیغمبری را جز به آن مبعوث نساخت. به همین دلیل است که در این دنیا که ما گرفتار فراق خدا هستیم، اولیای خدا هستند که با حضور خودشان تحمل این فراق را آسان می کنند؛ و ما را در رسیدن به ملاقات خدا یاری می دهند.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

“انتظار منفی” از نگاه امام حسین علیه السلام

انتظار حسینی
معنای انتظار بر خلاف تصوّر معروف بین مردم در دین اسلام چیزی بر خلاف سکوت و بی حرکت ماندن است بلکه انتظار را باید در حرکت امام حسین علیه السلام و انقلابی گری ایشان تصویر کرد. ایشان می‌فرمایند:« مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یُحْیِی اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها* وَ یُظْهِرُ بِهِ دِیْنَ الْحَقِّ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏ [1] در بین ما، دوازده نفر مهدىّ [و هدایت شده الهى‏] وجود دارد اوّل آنها، أمیر المؤمنین علىّ بن أبى طالب علیه السّلام است و آخرین‏ نفر آنان، نهمین نفر از نسل من مى‏‌باشد و اوست قائم بالحقّ، خداوند زمین مرده را توسّط او زنده مى‏‌گرداند و دین حقّ را- على رغم میل مشركین- بدست او بر سایر أدیان پیروزى و برترى مى‏‌دهد».
“انتظار منفی” از نظر امام حسین علیه السلام
کار حضرت امام حسین علیه السلام به عنوان الگویی تمام عیار برای همه ما شیعیان و پیروان ایشان است. تلاش برای احیاء دین و جامعه و زنده کردن هر چه بیشتر دین اسلام، آن هدف مقدّسی است که حضرت بر آن تأکید می‌کنند. حضرت در رابطه با هدف حرکت منتظرانه خود می‌فرمایند:« وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی (صلّی الله علیه و آله)أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاكِمِین‏ [2] من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدینه خارج نشدم. بلكه، یعنى جز این نیست كه من به منظور ایجاد اصلاح در میان امّت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منكر نمایم. من می‌خواهم مطابق سیره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب علیهم السّلام رفتار نمایم. كسى كه مرا به جهت اینكه حق می‌گویم قبول كند او به حق سزاوارتر است و كسى كه دست رد به سینه من بگذارد من صبر می‌كنم تا خدا كه بهترین حكم‏كنندگان است بین من و او داورى نماید».
طبق روایت مذکور به بررسی موارد آفات انتظار و به عبارت دیگر موارد انتظار منفی می‌پردازیم؛
1- سرمستی؛ و هوس‌بازی!
در کتب لغت “أشِراً ” به معنای شدت سرخوشی و سرمستی آمده است.[3] یعنی حضرت می‌فرماید حرکت و خروج و قیام و انقلابی‌گری من از روی سرمستی و سرخوشی نبوده است. قرآن کریم نیز هدف قرار گرفتن هوس‌بازی و جاه‌طلبی را با صراحت تمام در مورد پیامبران خدا رد کرده و می‌فرماید:« أَ أُلْقِیَ الذِّكْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ * سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِر [قمر/25-26] آیا از میان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوى هوس‌بازى است! ولى فردا مى‌‏فهمند چه كسى دروغگوى هوس‌باز است!». وقتی امام معصوم هدف خود را مخالف هوس معرفی می‌کند قطعا وظیفه کسانی که خود را به عنوان منتظر می‌دانند نیز باید دوری از هوس و بریدن از نفس امّاره باشد. پس سرمستی و هواپرستس اولین مورد انتظار منفی است.
2- غرور به خاطر نعمت
“بطر” نیز در لغت به معنای نوعی بی خردی و حیرت است که انسان را به ناسپاسی از نعمت ها و استفاده نادرست از آن ها سوق می‌دهد.[4] “من منتظرم!” یعنی متحیّر نیستم! و می‌دانم که از این نعمتهایی که الان در اختیارم است چگونه باید استفاده کنم. یعنی اینکه سرمست و شیفته‌ی بی‌بصیرت نیستم. “بطر” حالت شدت “مَرَح” را می‌گویند که آن هم به معنای شدت فَرَح و شادی است. البته این تأکید در شدت شادی، شاید به همان معنای سرمستی از روی بی بصیرتی و کم خردی است. قرآن کریم نیز به این معنا اشاره کرده می‌فرماید:« وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها [قصص/58] و چه بسیار از شهرها و آبادیهایى را كه بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاك كردیم!». این نمونه از انتظار در واقع منتظر نابودی شدن است!
3- اظهار محبّت به همراه فساد
اگر از غفلت به عنوان پایه اساسی دو مورد قبلی غافل شویم کم‌کم به فساد روی می‌آوریم چه بخواهیم و چه نخواهیم! برای اینکه جایگاه این بحث را در مورد انتظار بیابیم توجه شما را به این آیات جلب می‌کنیم:« وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلىَ‏ مَا فىِ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَ إِذَا تَوَلىَ‏ سَعَى‏ فىِ الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لَا یحُبُّ الْفَسَاد [بقره/204-205] و از مردم، كسانى هستند كه گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى‏‌شود (در ظاهر، اظهار محبّت شدید مى‏‌كنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى‏‌گیرند. (این در حالى است كه) آنان، سرسخت‏‌ترین دشمنانند. (نشانه آن، این است كه) هنگامى كه روى برمى‏‌گردانند (و از نزد تو خارج مى‏‌شوند)، در راه فساد در زمین، كوشش مى‏‌كنند، و زراعت‌ها و چهارپایان را نابود مى‏‌سازند (با اینكه مى‏‌دانند) خدا فساد را دوست نمى‏‌دارد». در این آیه شریفه بحث از فساد اقتصادی است که خود زیرمجموعه فساد اخلاقی است. منتظر باید قبل، حین و بعد از ظهور مراقب نفس خود از ارتکاب به هر گونه فسادی از هر نوعش باشد. و انتظار منفی انتظاری و اظهار محبّتی با زبان است که به دنبال آن خرابکاری و عدم کنترل نفس در پرهیز از فساد است.
4- انتظار ظالمانه
از نظر لغت تعریف ظلم را « وضع الشی‏ء غیر موضعه تعدّیا [5] یعنی چیزی را از روی دشمنی در غیر جای خود قرار دادن». از آنجا که کارکرد منتظر از دید شیعه کارایی منتظر برای مثمر ثمر بودن در مسیر جامعه جهانی اسلامی است لذا منتظر باید اصول این کار که همان عدالت و قرار دادن هر کاری و چیزی در جای خودش است را به خوبی در وجود خو نهادینه کرده باشد. این مطلب از قسمتی از دعای ندبه نیز به روشنی فهمیده می‌شود که می‌خوانیم:« أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ‏ [6] كجاست آن مهیّا گشته براى ریشه كن كردن ستمكاران، كجاست آن كه برای راست نمودن انحراف و كجى به انتظار اویند». اگر قرار باشد که امام زمان عجّل الله تعالی فرجه به وسیله منتظرانشان کژی و انحراف و به عبارت بهتر ظلم را ریشه کن کنند آیا نباید منتظرانشان خود دور از ظلم و انرحاف و کژی باشند؟!
نتیجه؛
انتظار منفی آن شکل به ظاهر منتظرانه‌است که رفتاری مخالف با آمادگی جهت یاری امام زمان علیه السلام از آن صادر می‌شود. در یک کلام اعمالی است که مطابق با سخن و عرض محبّت زبانی نیست.

پی‌نوشت ها:
[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص 68
[2] بحار الأنوار، ج‏44، ص 329
[3] ترجمه مفردات، ج‏1، ص 176
[4] همان، ص 279
[5]التحقیق، ج7، ص 170
[6] مفاتیح الجنان؛ دعای ندبه

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

فرجی که در اوج ناامیدی فرا می رسد
ظهور

عبارت خاصی در برخی روایات مهدوی آمده است (١) که «یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَة؛ خداوند متعال کار او [ امام مهدی (علیه السلام)] را در یک شب اصلاح می‌کند». بر این اساس شاید این شبهه ایجاد شود که این عبارت با زمینه سازی مردم برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و سیر منطقی تاریخ برای رسیدن به نقطه ظهور در تضاد است. به عبارت دیگر شاید به نظر برسد که ظهور پدیده ای صرفا معجزه وار است بی آن که وابسته به حرکت های مردمی پیش از خود باشد. در این نوشتار در پی آنیم که نسبت این روایت را با روایاتی که درباره برنامه های حضرت مهدی (علیه السلام) پیش و پس از ظهور است بررسی کنیم.

برای روشن‌تر شدن بحث، یکی از روایاتی که به نوعی این عبارت را تبیین کرده است مطرح می‌کنیم، از امام صادق علیه‏السّلام روایت شده است كه به بعضى اصحابشان فرمودند:
«كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى‏بْنَ عِمْرَانَ ع خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ فَأَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع فِی لَیْلَةٍ وَ هَكَذَا یَفْعَلُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع یَصْلُحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَیْرَةِ وَ الْغَیْبَةِ إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُور؛
بدان‏چه ناامیدى، امیدوارتر از آنچه امید ‏دارى باش، زیرا موسى بن عمران علیه‏السّلام رفت تا براى خانواده خود شعله‏اى آتش بیاورد، امّا به نزد ایشان آمد در حالى كه رسول و پیامبر بود و خداى تعالى كار بنده و پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در یك شب اصلاح فرمود و با امام قائم دوازدهمین ائمّه علیهم السّلام نیز چنین كند، در یك شب كارش را اصلاح فرماید همچنان كه كار پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در شبى اصلاح فرمود و او را از حیرت و غیبت به روشنائى فرج و ظهور در آورد.» (٢)

ناشناسی که یک شبه فرمانده می شود

از این توضیحات می‌توان دریافت که ظهور در ناامیدی فرامی‌رسد.(٣) یعنی در حالی که مردم در اوج سختی‌ها از هر گشایشی ناامید شده باشند، خداوند به اذن و اراده خویش فرمان ظهور را صادر می‌کند و منجی آسمانی‌اش را برای رهایی مردم آشکار می‌کند. به عبارت دیگر بر اساس این روایت، اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و اراده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند.

نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد

همچنین عبارت مورد نظر منافاتی با روایات متعددی ندارد که از گروه‌های مردمی‌ و انقلابیونی سخن می‌گوید که پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، با قیام‌های حق‌طلبانه خود برای آن زمینه‌سازی می‌کنند.
در این زمینه یکی از صاحب نظران (٤) می گویند:
مراد از اصلاح کار او، یاری او و یا زمینه چینی مقدمات مستقیم برای پیروزی آن بزرگوار است. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) که تا پیش از ظهور در غیبت به سر برده و ناشناس می باشد و نیرو و تجهیزاتی نیز ندارد؛ یک شبه فرمانده پیروزمند گروهی می شود که به یاری آن ها در سریع ترین زمان و از ساده ترین راه (٥) بر همه جهان چیره می گردد. نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد.

برنامه های الهی پیش و پس از ظهور

به عبارت دیگر آن چه بر اساس متون قرآنی و روایی واضح است این مساله است که انقلاب جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) هم پیش از ظهور و هم پس از آن به حرکت نیروهای مردمی‌ وابسته است و انقلابی است که از طریق عادی به وقوع می‌پیوندد (٦) و یک پدیده اجتماعی منفصل از حرکت منطقی تاریخ نیست . به عبارت دیگر نه فقط پدیده ظهور وابسته به برنامه های حق طلبانه و مبارزاتی پیش از خود است. بلکه پس از ظهور نیز تحقق کامل هدف از قیام حضرت در جهان برنامه های الهی خاص خودش را دارد و این هر دو برنامه ضمن این که الهی است و تحت نظارت حضرت مهدی (علیه السلام) صورت می پذیرد، بر پایه تلاش های مردمی استوار است.
بنابراین به نظر می‌رسد که این روایت درباره اصل تعلق اراده الهی به ظهور پس از فراهم شدن مقدمات آن است و یک شبه اصلاح شدن کار آن حضرت، منافاتی با اسباب و وسایل عادی که پیش از ظهور و پس از آن زمینه تحقق و پیروزی آن انقلاب جهانی را فراهم می‌کنند ندارد. ضمن این که برخی روایات (٧)، درباره وقوع این انقلاب از طریق سلسله‌مراتب حرکت‌ها و سخت‌کوشی‌های مردمی‌ صراحت دارد.

اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و ارده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند

بنابراین با در نظر گرفتن اصول قرآنی و مجموعه روایات مهدوی، روایاتی که دربردارنده عبارت مذکور است در صدد مخالفت با سنن و قوانین الهی و نفی حرکت منطقی تاریخ نیست، بلکه این گونه روایات مبین اذن و اراده الهی است که در اوج ناامیدی و سختی و به طور ناگهانی به ظهور تعلق می‌گیرد و در یک شب حیرت و سرگردانی غیبت را به نور و گشایش فرج مبدل می‌کند.
به علاوه این را هم در نظر بگیریم که طبق متون روایی، وقتی زمان روی کارآمدن حکومت حقه و سرنگونی حکومت‌های ظالمانه برسد و به واسطه فراهم شدن مقدمات و زمینه‌هایش اجلش فرا رسد، همه چیز در یک چشم به هم زدن اتفاق می‌افتد. امام صادق (علیه السلام) درباره زمان سرنگونی سلطنت غاصبانه عباسیان، در پاسخ یکی از اصحابش می‌فرماید: «أَلَیْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ یَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَیْن؛ مگر تو نمى‏دانى هر چه زمانى دارد؟ برای تو سود دارد كه بدانى این امر هر وقت موعدش بیاید از یك چشم بهم زدن سریعتر باشد.» (8)

وقتی هم که زمان ظهور و سرنگونی حکومت‌های مادی جهان برسد و شرایط و مقدمات آن فراهم شود، فرج به اذن الهی در یک شب صورت می‌پذیرد و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) در یک شب از سرزمین‌های مختلف گرد ایشان جمع می‌شوند.

پی نوشت:

1) ر.ک: مجلسی،بحارالانوار، ج51، ص 86 و ص 132و 133.
2) صدوق، کمال الدین ج1، ص 151 و152.
3) درباره فرارسیدن ظهور پس از ناامیدی همچنین ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص111، ح20.
4) شهید سید محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ترجمه حسن سجادی پور، انتشارات موعود، ص 262
5) منظور از این عبارت این نیست که قیام حضرت به سادگی صورت گیرد چنان چه روایاتی درباره سختی کار آمده است بلکه می گوید که حضرت بهترین و سریع ترین روش را بر می گزیند و زودتر از هر رهبر دیگری نتیجه می گیرد.
6) به هر حال معجزه هم در جای خود اتفاق می افتد و در صدد نفی آن به خصوص به عنوان یکی از امدادهای الهی نیستی
7) از جمله روایتی که: موسى بن بكر واسطى از بشیر نبّال روایت كرده كه گفت: هنگامى كه به مدینه رسیدم به امام باقر علیه السّلام عرض كردم: آنان مى‏گویند كه مهدى اگر قیام كند كارها به خودى خود براى او برقرار مى‏شود و به اندازه حجامتى خون نمى‏ریزد، پس فرمود: هرگز چنین نیست، سوگند به آنكه جانم به دست اوست اگر كارها به خودى خود براى كسى برقرار و رو به راه مى‏شد مسلّما براى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آنگاه كه دندانهاى پیشین آن حضرت شكست و صورتش را زخم رسید درست مى‏شد، نه هرگز، سوگند به آنكه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آن كه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاك كنیم، سپس آن حضرت پیشانى خود را- به نشانه آن حالت- پاك كرد.

8) کلینی، کافی، ج8، ص37

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

آمادگی برای ظهور امام زمان (علیه السلام)
انتظار

یكی از وظایف مهم عباد، موضوع آمادگی برای پذیرش حكومت واحد جهانی حضرت ولیعصر (علیه السلام) است و تا آن آماگی حاصل نشود ظهور حضرت واقع نخواهد شد، زیرا بدون آمادگی، ظهور بی فایده خواهد بود. ما هر قدر خوشبین و امیدوار باشیم باز باید بدانیم كه رسیدن به مرحله ای از تاریخ كه در آن همه انسانها زیر یك پرچم گرد آیند، سلاحهای وحشتناك از جهان برچیده شود، طبقات به مفهوم استعمارگر و استعمار شده از میان برود كشمكشها و بازیهای خطرناك سیاسی و نظامی ابرقدرتها برای همیشه به دست فراموشی سپرده شود، دنیا از نام چندش آور ابر قدرت و كابوس شوم نیروهای جهنمی آنها رهایی یابد، و رقابتهای ناسالم و ویرانگر اقتصادی جای خود را به تعاون همگانی انسانها در راه بهتر و پاكتر زیستن دهد هنوز زود است و دنیا نیاز به یك آمادگی عمومی دارد. اما از آنجا كه درعصر اخیر تحولها و دگرگونیها به سرعت رخ می دهد نباید آن را هم زیاد دور بدانیم و همانند یك رۆیا وخواب شیرین بپنداریم .

ولی درهر حال، برای اینكه دنیا حكومتی را بپذیرد باید از جهات مختلف ذیل آمادگی داشته باشد:

الف ) آمادگی فكری و فرهنگی:

به این معنا كه سطح افكار مردم جهان آن چنان بالا رود كه بدانند مثلاُ نژاد مناطق مختلف جغرافیایی مسأله قابل توجهی در زندگی بشریت نیست، تفاوت رنگها، زبان ها و سرزمین ها نمی تواند نوع بشر را از هم جدا سازد، تعصبهای قبیله ای و گروهی باید برای همیشه از میان برود و فكر مسخره آمیز نژاد برتر را باید به دور انداخت، مرزهای ساختگی با سیمهای خاردار و دیوارهایی همچون دیوار باستانی چین . نمی تواند انسانها را از هم دور سازد .

بلكه همانگونه كه نور آفتاب و نسیم روح بخش ابرهای باران زا و سایر مواهب و نیروهای جهان طبیعت به مرزها ابداً توجهی ندارند و همه روی كره زمین را دور می زنند و دنیا را عملاً یك كشور می دانند ما انسانها نیز به همین مرحله از رشد فكری برسیم و اگر خوب دقت كنیم می بینیم كه این طرز تفكر در میان آگاهان و روشنفكران جهان در حال تكوین و تكامل است و روز به روز بر تعداد كسانی كه به مسأله جهان وطنی می اندیشند افزوده می شود ، لذا مسأله زبان واحد و پول و حكومت واحد جهانی علناً در جهان مطرح است .

علی رغم آنچه بعضیها می پندارند كه رسیدن به مرحله تكامل اجتماعی و جهانی آكنده از صلح و عدالت ، حتماً باید همراه با نابودی تكنولوژی جدید امكان پذیر شود ، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یك حكومت عادلانه جهانی نیست بلكه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد، زیرا برای ایجاد كنترل یك نظام جهانی ، یك سلسله وسایل مافوق مدرن لازم است كه با آن بتوان جهان را درمدت كوتاهی در نوردید و به همه جا سركشی كرد

ب ) آمادگیهای اجتماعی:

مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامهای موجود خسته شوند و تلخی این زندگی مادی و تك بعدی را احساس كنند، حتی از اینكه ادامه این راه تك بعدی ممكن است در آینده مشكلات كنونی را حل كند، مأیوس شوند .

مردم جهان باید بفهمند آنچه در قرن هیجده ، نوزده و بیست میلادی درباره آینده درخشان تمدن بشری در پرتو پیشرفتهای ماشینی به آنها نوید داده می شد، در واقع، باغ سبزی بیش نبود و یا همچون سرایی بود در یك بیابان سوزان، در برابر دیدگان مسافران تشنه كام .

نه تنها صلح ، رفاه و امنیت مردم جهان تأمین نشد، بلكه دامنه مناقشات و نا امنی های مادی و معنوی گسترش یافت، نه تنها وضع قوانین به ظاهر جالب، ظلم، تبعیض، استعمار و شكافهای عظیم طبقاتی را از جهان برنچید بلكه مفاسد پیشین در مقیاسهای عظیم تر و اشكال خطرناكتر بروز كرد .

پی بردن به عمق وضع خطرناك كنونی ،نخست حالت تفكر، سپس تردید و سرانجام ، یأس از وضع موجود جهان و آمادگی برای یك انقلاب همه جانبه بر اساس ارزشهای جدید به وجود می آورد و این چیزی است كه تا حاصل نشود، رسیدن به چنان مرحله ای ممكن نیست . درست همانند دمل چركینی می ماند كه تا نضح نگیرد ، لحظه نشتر زدن آن فرا نخواهد رسید .
ظهور

ج) آمادگیهای تكنولوژی و ارتباطی:

علی رغم آنچه بعضیها می پندارند كه رسیدن به مرحله تكامل اجتماعی و جهانی آكنده از صلح و عدالت، حتماً باید همراه با نابودی تكنولوژی جدید امكان پذیر شود، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یك حكومت عادلانه جهانی نیست بلكه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد، زیرا برای ایجاد كنترل یك نظام جهانی ، یك سلسله وسایل مافوق مدرن لازم است كه با آن بتوان جهان را درمدت كوتاهی در نوردید و به همه جا سركشی كرد . از همه جا آگاه شد، و در صورت نیاز امكانات لازم را از یك سوی جهان به سوی دیگر برد و پیامها ، اطلاعات و آگاهیهای مورد نیاز را در كمترین مدت به همه نقاط دنیا رساند .

اگر زندگی صنعتی به وضع قدیم برگردد و مثلاً برای فرستادن یك پیام از یكسوی جهان به سوی دیگر یكسال یا بیشتر وقت لازم باشد چگونه می توان بر جهان حكومت كرد و عدالت را در همه جا گسترد ؟! اگر برای سركوب كردن یك فرد یا یك گروه كوچك متجاوز كه مسلماً حتی در چنین جهانی نیز امكان وجود دارد، مدتها وقت برای مطلع شدن و فرستادن نیروی تأمین كننده عدالت لازم باشد، چگونه میتوان حق ، عدالت و صلح را در سراسر دنیا تأمین كرد؟ !

بدون شك چنین حكومتی برای برقرار ساختن نظام و عدالت در سطح جهان نیاز به آن دارد كه در آنِ واحد از همه جا آگاه بوده و بر همه جا تسلط كامل داشته باشد تا مردم آماده اصلاح را تربیت و رهبری كند نیاز به چنین تكنولوژی دارد .

آنها كه غیر از این فكر می كنند ، گویا به مفهوم حكومت واحد جهانی نمی اندیشند و آن را با حكومت در محدوده كوچك مقایسه میكنند به هر حال ،تا این نوع آمادگیها در جهان پیدا نشود ، امام عصر ظهور نمی كنند . زیرا بدون این نوع آمادگیها امكان پیاده كردن آن حكومت واحد جهانی كه نویدبخش عدالت و صلح و آزادی است میسر نخواهد بود.

پی بردن به عمق وضع خطرناك كنونی ،نخست حالت تفكر ، سپس تردید و سرانجام ، یأس از وضع موجود جهان و آمادگی برای یك انقلاب همه جانبه بر اساس ارزشهای جدید به وجود می آورد و این چیزی است كه تا حاصل نشود، رسیدن به چنان مرحله ای ممكن نیست

در اینجا به بیان نظر بعضی بزرگان در مورد آمادگی برای ظهور امام زمان (علیه السلام) می پردازیم:

آیة اللّه صافی گلپایگانی(دام ظله): بی اعتنائی به علائق دنیوی.

كسی كه به تمام علائق دنیوی بی اعتناء باشد انشاء اللّه آمادگی پیدا می كند. واللّه العالم.

آیة اللّه خزعلی (دام ظله): اطّلاع از حوادث منتظر و ساختن خود.

باید به آن حوادث منتظر، وقوف بیشتر و اطّلاع عمیق پیدا كنیم و خود را در تمام جهات بسازیم.

آیة اللّه نوری همدانی (دام ظله): تسلّط بر هواهای نفسانی و فداكاری و گذشت فراوان.

با خودسازی و تزكیه نفس و اجتناب از محرّمات و تلاش و كوشش جهت از بین بردن فساد و انجام امر به معروف و نهی از منكر و توجّه به ذات اقدس آن حضرت می توانیم خود را برای ظهور و یاری آن حضرت آماده نمائیم كه البتّه این، كار آسانی نیست بلكه نیاز به تسلّط بر هواهای نفسانی و فداكاری و گذشت فراوان دارد.

آیة اللّه سیّد محمّد شیرازی (دام ظله): آمادگی عبارتست از: عمل به وظائف دینی و تقوا.

آیة اللّه سیّد صادق روحانی (دام ظله): دعا كردن و خواستن از خدا.

ما مأمور هستیم برای تعجیل فرج آن حضرت دعا كنیم زیرا فراهم نمودن وسائل فرجش از قدرت همه جز خداوند خارج است و انجام آن به دعا كردن و خواستن از خداست.

آیة اللّه علوی گرگانی (دام ظله): تقوی و تهذیب و تزكیه اعمال و افعال.

باید زمینه ظهور از نظر تقوی و تهذیب و تزكیه اعمال و افعال فراهم گردد تا با آمدن آن بزرگوار همه تحت فرمان صاحب الامر بوده و در انتظار صدور فرمان باشیم.

منابع

سایت آوینی (مطلبی برگرفته از کتاب سیمای آفتاب)

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »


با امام زمان(عج) عهد ببندیم که …

شما بگویید با امام زمان(عج) چه عهدی می بندید؟ و برای تعجیل در فرج ایشان چه قدمی برمی دارید؟عهد می بندیم که تا آخر پای  امام زمانم بمانم!

بیاییم… در آستانه میلاد منجی عالم بشریت با پروردگار یکتا و بقیة الله، خلیفة الله، ولی الله الاعظم پیمان ببندیم، برای نزدیک شدن فرج حضرت و مقدمه چینی تشکیل حکومت جهانی، دست در دست همه مومنین، در مسیر نیل به نهادینه شدن اسلام ناب محمدی در جامعه قدم برداریم و تا تحقق ظهورش از پای ننشینیم. زیرا یار و کمک یکدیگر بودن در زمان غیبت، مصداق اتم عمل صالح است که خشنودی و رضایت خداوند متعال را به همراه دارد و به یقین نصرت الهی را در پی خواهد داشت.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »

انسان موجودی است در معرض دو موقعیت مهم و حساس.
درون دنیایی زندگی می کند که دارای ویژگی های خاصی است و به سمت مقصدی در حرکت است که توشه ای ویژه و ناب می طلبد.

حقیقت دنیا

در کلام اهل بیت دنیا و هر آنچه از جنس دنیاست دارای یک ویژگی منحصر به فردی است به نام فناپذیری. در این نگاه هر چه از جنس دنیا و مادیات است، با رسیدن به آستانه جهان باقی رنگ باخته و اعتبار و ارزش خود را از دست می دهد. اتفاقی از جنس «تکون الجبال کالعهن المنفوش» (1)
کوه که نماد استقامت و پایداری در دنیاست با رسیدن به روز موعود به پشم زده شده، تبدیل شده و سست و بی بنیان می گردد. با این حساب توشه ای از این جنس کاملا معلوم الحال است.
سرای باقی

«اگر نبودند علمایى كه بعد از غیبت قائم ما باقى مى مانند و به او دعوت مى كنند و به سوى او راهنمایى مى نمایند و با حجّتهاى الهى از دین دفاع مى كنند و بندگان ضعیف خدا را از دامهاى ابلیس و یاران او و ناصبیان نجات مى دهند، اگر اینان نبودند احدى نمى ماند مگر آنكه از دین خود بر مى گشت

از سوی دیگر، انسان به سمت جهانی در حرکت است که «یوم تبلی السرائر» (2) بوده و در آن «فماله من قوة ولاناصر» (3) می باشد. انسان در این مقصد، تنها با اعمال و کنش های خود محشور شده و جایگاهش با آنها سنجیده می شود. در این نگاه دنیا پلی می شود برای عبور و گذرگاهی برای گذشتن، نه خانه ای برای استقرار. لذا بر هر فرد عاقلی لازم است که سبک زندگی خود را به بهترین شکل آن تدوین نموده و توشه ای متناسب آن مقصد ابدی فراهم آورد. محسنین که برگزیننده «احسن اعمال» در این دنیا بوده اند، مژده سلامت و امنیت از جانب خداوند متعال دریافت می دارند که این خود یعنی حشر با بهترینها.
برای انتخاب احسن عمل چه باید کرد:
1. شناخت و انجام بهترینها

انسانها مجهز به ابزار ویژه ای هستند به نام عقل که با استفاده از آن می توانند عاقبت سنجی کرده و خیر و شر را از هم تمیز دهند. کارکرد خاص عقل، در شناخت کلیات و استنباط مسائل کلی است اما برخی در استفاده از آن دچار انحراف شده و در تشخیص جزء جزء مسائل زندگی، ابزار عقل را کافی می دانند.
در حالی که انسان برای تدوین یک برنامه دقیق زندگی، نیازمند علوم گسترده ای است که قبل از خلقت او تا پس از زندگی دنیایی اش را شامل شود و هر عقل سلیمی می پذیرد که دست یافتن به تمامی این علوم از عهده انسان خارج است. حقیقتی که تجربه چندین قرن زندگی بشری آن را ثابت کرده است.
2.دریافت برنامه از کسی که آن را می داند.

عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (4)
این بیان دقیق قرآنی نهایت عجز و ناتوانی انسان در شناخت دقیق مسیر زندگی اش را به او گوشزد کرده و وی را به تمسک از کسی که تمام علوم در اختیار اوست فرا می خواند. بر اساس قاعده لطف(5)خداوند این برنامه را از طریق اولیاء خود در اختیار تمام انسانها قرار داده و ایشان را به سمت زندگی متعالی دعوت فرموده اند.
3.وظیفه در عصر غیبت

حضرت مهدی (ارواحنا له الفدا) گروهی از فقها را که آگاه به علوم دینی و قادر بر استنباط احکام از منابع دینی باشند را به عنوان مراجع مردم در عصر غیبت معرفی کرده و تمامی انسانها را مکلف به رجوع به ایشان نموده اند.

پس از آغاز عصر غیبت و قطع ارتباط با امام معصوم که منبع بلامنازع این علوم بودند، جای این سوال باقی است که تکلیف بشر در این عصر چیست؟ آیا به حال خود رها شده یا تدبیر دیگری برای این امر اندیشیده شده است؟
حضرت مهدی (ارواحنا له الفدا) گروهی از فقها را که آگاه به علوم دینی و قادر بر استنباط احکام از منابع دینی باشند را به عنوان مراجع مردم در عصر غیبت معرفی کرده و تمامی انسانها را مکلف به رجوع به ایشان نموده اند.
«و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة أحادیثنا؛ فإنّهم حجّتى علیكم و أنا حجّة اللّه علیهم» (6)
روایت فوق بر اساس اصل عقلی رجوع به متخصص، کاملا پذیرفتنی بوده و جای هیچ گونه شک و تردیدی باقی نمی گذارد. همانگونه که انسان در مسائل ارگانیک، خود را ملزم به پیروی از نظرات متخصصین می کند، در امور دینی و ماورایی که حساسیت بسیار بالایی داشته و سعادت و شقاوت ابدی انسان را تعیین می کند، همین اصل او را ملزم به اطاعت از متخصص (فقها وعلما) می نماید.
امام هادی علیه السلام در بیان جایگاه این متخصصین می فرمایند: «اگر نبودند علمایى كه بعد از غیبت قائم ما باقى مى مانند و به او دعوت مى كنند و به سوى او راهنمایى مى نمایند و با حجّتهاى الهى از دین دفاع مى كنند و بندگان ضعیف خدا را از دامهاى ابلیس و یاران او و ناصبیان نجات مى دهند، اگر اینان نبودند احدى نمى ماند مگر آنكه از دین خود بر مى گشت» (7)
نگاهی به پیشینه ولایت فقیه در تاریخ اسلامی به خوبی نمایانگر این کلام نورانی معصوم بوده و ثابت می کند که اگر نبود تلاشها و سختکوشی های علمای دینی در عصر بعد از غیبت کبری، امروز اثری از تشیع باقی نمانده بود.
براساس مطالب پیش گفته برای هیچ انسانی در عصر غیبت عذری برای انحراف از مسیر حق باقی نمی ماند. زیرا گرچه امام معصوم از دسترس افراد جامعه خارج است اما نمایندگانی از طریق معیارهای خاص به مردم معرفی شده اند که نشان دهنده راه هدایت و کمال بوده و پیروی از ایشان موجب رشد و کمال افراد باشد.

پی نوشت:

1-قارعه/5
2- طارق /9
3- همان/10
4- بقره/216
5- رجوع شود دلایل عقلی ونقلی امامت ومهدویت …..رحیم لطیفی

6- مناجات الهیات حضرت أمیر علیه السلام و ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام ؛ مقدمه ؛ ص26
7- هلالى، سلیم بن قیس، أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه كتاب سلیم - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1416 ق.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395نظر دهید »


اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

روی عَنِ الباقِرِ(عَلَیهِ السَّلامُ) قال: لجابر الجُعفی، یا جابرَ: «مَن هذَا الَّذی سَأََلَ اللَه تَبارَکَ وَ تَعالی فَلَم یُعطِهِ أََو تَوَکَّلَ عَلَیهِ فَلَم یَکفِهِ أََووَثِقَ بِهِ فَلَم یُنجِهِ»

ترجمه: ای جابر! چه کسی از خداوند تبارک و تعالی درخواستی کرده و خداوند درخواست و خواهش او را نپذیرفته و به او عطا نکرده است؟ یا اینکه چه کسی به خداوند توکّل و تکیه کرده و خداوند او را کفایت ننموده است؟

یا اینکه چه کسی است که به خداوند اعتماد و اطمینان کرده و خداوند را نجات و رهایی نداده باشد؟

شرح: از حضرت باقر(علیه السلام) روایت شده است که حضرت به جابر جُعفی فرمودند: ای جابِر! چه کسی است که از خداوند در خواست کند و خداوند به او عطا نکند؟!

حضرت می خواهند بفرمایند که چنین چیزی نشدنی است؛ «مَن هذَا الَّذی سَأََلَ اللَه تَبارَکَ وَ تَعالی فَلَم یُعطِهِ»، به تعبیر ما یعنی کسی را به من نشان بده که از خدا در خواست کرده و خدا به او عطا نکرده باشد؟!

«وَ مَن یَتَوَکَّلَ عَلَیهِ فَلَم یَکفِهِ»، نشانم بده ببینم! کیست که کارش را به خدا واگذار کند و خداوند او را کفایت نکرده و کارش را انجام ندهد؟!

«وَ مَن وَثِقَ بِهِ فَلَم یُنجِهِ» نشانم بده ببینم! کیست که اعتماد به خدا کند و تکیه گاهش خدا باشد، امّا خدا او را نجات ندهد و از گرفتاری رهایی نبخشد؟!

در اینجا سه سؤال پشت سر هم مطرح شده است؛ اگر کسی واقعاً از خداوند درخواست کند و غیر او را کارساز نداند، خدا هم عطا می کند، هم کفایت می کند و هم او را نجات می بخشد؛ در این شکّی نیست!

بله! در هر زمانی این طور است؛ امّا در برخی ظرف های زمانی اجابت تسریع می شود؛ برخی مکان ها هم همین طور هستند، مثلاً در مشاهد مشرّفه، مساجد و … زمان ها نیز مانند مکان ها، در سرعت اجابت مدخلیّت دارند.

یکی از زمان هایی که در بین سال به این مطلب اختصاص دارد، «ماه رجب» است. در روایتی از پیغمبراکرم است که حضرت فرمودند: خداوند، فرشته ای را در آسمان هفتم قرار داده است که: «یُقالُ لَهُ الدّاعی»، اسمش «جارچی» است. «داعی» به معنای جارچی، یعنی کسی که کارش جار زدن است.

.وقتی ماه رجب وارد می شود، این فرشته از شب تا به صبح فریاد می زند: «طُوبی لِلذّکِرین طُوبی لِلطّائِعینَ»، خوشا به حال کسانی را که در این ایّام و شب ها به یاد خدا بوده و ذاکر الله تعالی هستند و از او اطاعت می کنند. «وَ یَقُولُ اللهُ تَعالی»، آن ملک می گوید: خداوند شب های ماه رجب می فرماید: «وَیَقُولُ اللهُ تَعالی اَنَا جَلیسُ مَن جالِسَنی»، من هم نشین کسانی هستم که با من هم نشین شوند!

«وَ مُطیعُ مَن اَطاعَنی»، این خیلی بالا است! اطاعت می کنم کسانی را که از من اطاعت کنند!

«وَ غافِرُ مَن اَستَغفَرَنی»، می آمرزم کسانی را که از من درخواست غفران و آمرزش نمایند!

«اَلشَّهرُ شَهری وَ اَلعَبدُ عَبدی وَ الرَّحمَة ُُ رَحمَتی»، این ماه، ماه من است! بنده، بندۀ من است! و رحمت، رحمت من!

«مَن دَعانی فی هذَا الشَّهر ِ اَجَبتُهُ»، هر کس در این ماه، مرا بخواند و صدایم بزند، جوابش می گویم!

«وَ مَن سَئَلَََنی اَعطَیتُهُ»، اگر کسی از من درخواستی کند به او عطا می نمایم!

«وَ مَن ِ اَستَهدانی هَدَیتُهُ»، اگر کسی از من راهنمایی بخواهد او را راهنمایی می کنم!

این روایت، روایت مفصّلی است. می فرماید: من این ماه را ریسمانی بین خود و بنده ام قرار داده ام، «وَ فَمَنِ اعتَصَم َ بِهِ وَصَلَ اِلیََّ»، هر کس این ریسمان را بگیرد، به من می رسد. ماه رجب، ماه خداوند، ماه رحمت خداوند و وسیله ای برای رسیدن به خداوند می باشد.

در روایتی امام صادق (علیه السلام) از پیغمبر اکرم نقل می فرماید که: ماه رجب، ماه استغفار امّت من است؛ بعد می فرماید: رجب را «اَصبّ» گویند، چون رحمت خدا در این ماه به امّت من زیاد ریزش می کند؛ ماه رجب چنین ماهی است. لذا حضرت فرمودند: زیاد در این ماه بگویید: « اََستَغفُرِ اللهَ وَ اَسئَلُهُ التَّوبَةَ»؛ ایشان برای استغفار دیگر سقف هم نمی گذارند، بلکه می فرمایند: زیاد استغفار کنید و در این ماه از رحمت الهی که بر شما ریزش می کند بهره بگیرید!

- بحارالانوار، جلد68، صفحه 138

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


توجه ویژه قرآن به پیامبر اسلام
1- توجه ویژه قرآن به پیامبر اسلام
1- هیچ پیغمبری عضو عضوش در قرآن نیامده است. پیغمبر اسلام عضو عضوش در قرآن آمده است. صورت پیغمبر در قرآن آمده است. «وَجْهِک‏»، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (شرح/1) «صَدرَک» صدر، سینه. «الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ» (شرح/3) «ظَهر» یعنی کمر. «لا تَجْعَلْ یَدَک‏» (اسراء/29) «یَد» یعنی دست. «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْک‏» (حجر/88) چِشم. «عُنُقِک‏» (اسراء/29) گردن، «ثِیابَک‏» (مدثر/4)، «قَرْیَتِک‏» (محمد/13)، «لِسانَک‏» (قیامت/16)، «بَناتِکَ» (هود/79) دخترانت، «نسائَکَ»، «قَریَتَک»، هیچ پیغمبری اینطور مورد توجه قرار نگرفته است.
در قرآن پیغمبرهای دیگر را با اسم صدا زده است. «یا آدَم‏» (بقره/33) در قرآن هست. «یا نُوح‏» (هود/32) در قرآن هست. «یا مُوسى‏» (بقره/55) در قرآن هست. «یا عیسى‏» (آل‌عمران/55) در قرآن هست. «یا داوُدُ» (ص/26) در قرآن هست اما یا محمد در قرآن نیست. وقتی اسم محمد می‌آید، می‌گوید: «محمد رسول الله» (صلوات حضار)
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ» (انفال/64)، «یا أَیُّهَا الرَّسُول‏» (مائده/41) این عنایتی که به پیغمبر شده است. خدا به پیغمبر می‌گوید: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) خیلی مهم است. کوثر یعنی چیز زیادی که برکت دارد. ممکن است شن هم زیاد باشد اما برکت نداشته باشد.
2- اخلاق و شرح صدر پیامبر در قرآن
امتیاز دوم: معراج! «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ» (اسراء/1) پیغمبر ما معراج رفت.
امتیاز سوم: خاتم النبیین! پیغمبر ما آخرین پیغمبر است.
امتیاز چهارم: خدا به پیغمبر می‌گوید: «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/4) اخلاق بزرگی تو داری.
امتیاز پنجم: می‌گوید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (شرح/1) یک روح بزرگی به تو دادیم، روح بزرگ دادیم، البته به موسی هم روح بزرگ داد منتها موسی از خدا خواست به او داد، پیغمبر ما نخواسته به او داد. موسی وقتی پیغمبر شد گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری» (طه/25) خدایا به من سعه صدر بده. سعه صدر یعنی روح بزرگ. موسی به خدا گفت: خدایا سعه‌ی صدر به من بده، خدا به او داد. اما پیغمبر یک چنین دعایی نکرد. خدا دعا نکرده به او داد. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ».
امتیاز ششم: دین اسلام بر همه‌ی ادیان کره‌ی زمین غالب می‌شود. این در قرآن سه مرتبه تکرار شده است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه/33) یعنی اسلام از نظر علمی و منطقی و حکومت، اسلام بر کره‌ی زمین و بر همه‌ی ادیان و مذاهب غالب خواهد شد.
3- درود خدا و فرشتگان و مؤمنان بر پیامبر اسلام
امتیاز هفتم: در قرآن داریم، آیه‌ای که همه‌ی ایرانی‌ها حفظ هستند. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ…» باقی‌اش را هم شما بگویید… «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56) (صلوات حضار)
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» چون این آیه را همه‌ی ایرانی‌ها حفظ هستند، یک خرده بایستم. چون یک چیزی را که همه‌ی ایرانی‌ها حفظ هستند، یک خرده راحت‌تر لذت می‌برند. یعنی در ذهنشان هست. مثل خانه‌ای که گچ و خاک شده است. دیگر زود سفید می‌شود. چون این آیه را در ذهنتان هست، من نکات این آیه را بگویم. کسانی که پای تلویزیون هستند و مدیر جایی هستند، فرماندار، بخشدار، هرکسی که مدیریت دارد، قابل توجه اینکه این آیه‌ای که ما از آن ساده می‌گذریم چقدر نکته دارد.
یک مدیر وقتی بخشنامه می‌کند اول باید خودش عمل کند و عمل کردنش برتر و بالاتر باشد
یکی دیگر دستور باید روی علاقه عمل شود نه زورکی و ترسکی! اینها یک اصولی است. حالا این اصول در آیه هست. ترجمه‌اش را ببینید شما بلد هستید. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ» یعنی به درستی که خدا و ملائکه‌ی خدا، همانا خدا و ملائکه «یُصَلُّونَ» یعنی دائماً درود می‌فرستند، «یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» بعد بخشنامه می‌کند می‌گوید: حالا که خدا و فرشته‌ها درود می‌فرستند «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای مردم! ای مؤمنین شما هم «صَلُّوا عَلَیْهِ» شما هم صلوات بفرستید «وَ سَلِّمُوا» نه با زبان صلوات بفرستید، در عمل کار دیگری کنید. هم با زبانت صلوات بفرست. هم در عمل تسلیم باش. «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا». «صَلُّوا» یعنی با زبان، «سَلِّمُوا» یعنی در عمل هم اطاعت کن. بعد «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»، «تسلیما» یعنی با عشق نه با اکراه، نه زورکی، نه از ترس نمره.
4- توجه به اهل بیت پیامبر در صلوات
تمام شیعه و سنی می‌گویند که وقتی آیه نازل شد پرسیدند یا رسول الله چطور صلوات بفرستیم؟ فرمود: صلوات اینطور است. همه‌ی سنی‌ها گفتند و من در اینجا یک تحقیق کاملی کردم. تمام کتاب‌های سنی این را نقل کرده است. صحاح سته، که از پیغمبر پرسیدند: چطور صلوات بفرستیم؟ فرمود: اینطور صلوات بفرستید. بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» کلمه‌ی «آل» هم هست. آقایانی که می‌گویند: «صلی الله علیه و سلم»، «آل» را نمی‌گویند. اهل بیت را حذف کردند. می‌گویند: «صل الله علیه و سلم». «و آله» نمی‌گویند. این آقایان ضد همه‌ی کتاب‌های خودشان هستند. یکبار دیگر بگویم. سنی‌ها شش تا کتاب دارند، کتاب درجه یکشان است. شیعه هم چهار تا کتاب دارد، کتاب درجه یک. تمام شش تا کتاب سنی را من دیدم. پرسیدند: یا رسول الله چطور… فرمود: آل را حذف نکنید. «اللهم صل علی محمد و آل محمد»، آل، آل… متأسفانه می‌بینیم می‌گویند: «صلی الله علیه و سلم» آل و اهل بیت را حذف می‌کنند. دیگر چه؟
«کَافَّةً لِلنَّاس‏» (سباء/28) از امتیازات پیغمبر این است که دین پیغمبر جهانی است. برای یک منطقه و یک قبیله نیست.
5- گسترش اسلام در سایه منطق و آزادی، نه زور و اجبار
و امروز یک سیلی می‌خواهیم به مخالفین بزنیم. مخالفین می‌گویند دین اسلام با شمشیر پیش رفت. بهترین جوابی که در ده ثانیه می‌توانید بدهید این است که بزرگترین کشور اسلامی اندونزی است. هیچ کشور اسلامی به اندازه‌ی اندونزی جمعیت ندارد. بزرگترین کشور اسلامی اندونزی است یک قطره خون هم آنجا ریخته نشده است. این پاسخ دندان شکن برای آنهایی که می‌گویند: دین اسلام… این مصداق روز روز روز است. هیچ جنگی در اندونزی نشده است. خود مردم ایمان آوردند.
بارها هم گفتم دلیل اینکه ما نیاز به پیغمبر و امام داریم، این هم بگویم، دلیل ما این است که عقل ما کم است. دلیل اینکه عقل ما کم است بارها گفتم این است که ما پشیمان می‌شویم. هرکس پشیمان می‌شود پیداست عقلش نمی‌رسیده است اگر عقلش کامل بود پشیمان نمی‌شد. تمام طلاق‌هایی که داده می‌شود دلیل بر این است که عقلش نرسیده است. فکر کرده این همسر خوب است، بعد فهمیده این خوب نیست. پس آمار طلاق و آمار پشیمانی دلیل بر این است که عقل انسان کامل نیست.
بزرگترین کشور از نظر تکنولوژی آمریکا است، در این سی سال خرابکارترین کارها را آمریکا کرده است، هر کاری کرده سیلی خورده است. با عزت و قلدری در ایران آمد و با ذلت رفت. هرکاری را تا حالا آمریکا کرده است ذلیل شده، یعنی آمریکا و تمام متخصصین آمریکا هم عقلشان نمی‌رسد. هرکاری می‌کنند سیلی می‌خورند. انسان به پیغمبر نیاز دارد. این برای پیغمبر است.

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


کجاست پسر فاطمه

من بگویم کجاست؟؟؟؟

شاید در بیابانی است و سر به سجده اشک میریزد و ما را دعا میکند

شاید سرش را چون علی در چاه کرده و با چاه درددل میکند

شاید هم اکنون در کربلا است و در بین الحرمین نگاهی به پرچم سقا میکند

و از آن طرف نگاهی بر سیدالشهداء

شاید هم اکنون در بقی است سر خاک مادری که یکتا ترین مادر بود اما

مزارش را هیچکس ندانست که کجاسست

شاید در نجف رفته به دیدار پدر و نگاه میکند بر آسمان مظلومیت پدرش

شاید در مدینه است رفته بر سر مزار پدرانش و یا سری بزند بر گنبد سبز

جدش رسول الله

شاید در کاظمین است و شاید درسامرا

و هزاران شاید دیگر

اما این را میدانم که نزد ما نیست

میدانید چرا ؟؟؟؟

چون خودمان نخواستیم

چون لیاقت میخواهد داشتنش

شاید ما هنوز کوفی مانده ایم….

برای یوسف شدن

باید قید زلیخاها را زد!

عزیز خــــــــــدا شدن بها دارد…!

اللهم عجل لولیک الفرج

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


ذکر حاج آقا رحیم ارباب در ماه رجب

استاد مطهری (ره) در خاطرات رجبیه ‌اش می ‌نویسد: در ماه مبارک رجب که تابستان هم بود به اصفهان رفته بودیم، به درس آقای حاج آقا رحیم ارباب (ره) می رفتیم که از بزرگان هستند. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. می ‌دیدم که خیلی کند صحبت می ‌کند و اذکار را بالخصوص خیلی با تأنّی و حضور قلب می ‌گوید: «سُبْحانَ الْإلهِ الْجَلیلِ، سُبْحانَ مَنْ لایَنْبَغِی التَّسْبیحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِی الْعِزَّةِ وَالْجَلالِ…» می ‌دیدم این مرد مرتب اینها را می ‌گفت. چون پیرمرد بود و نمی‌ توانست روزه ‌های مستحبی ماه رجب را بگیرد، آن را با این جبران می‌ کرد.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


انسان شناسی

انسانهای صادق به صداقت حرف هیچ کس شک نمی کنند و حرف همه را باور دارند.

انسانهای دروغ گو تقریبا حرف هیچ کس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند.

انسانهای امید وار هموراه در حال امیدوار کردن دیگرانند.

انسانهای ناامید همیشه آیه یاس می خوانند.

انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند.

انسانهای شریف همه را شرافتمند می دانند.

انسانهای بزرگوار بیشتر کلامشان، تشکر از دیگران است.

انسانهای بلند نظر هر کاری برای هر کسی می کنند باز هم با شرمندگی می گویند: ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد.

انسانهای تنگ نظر هر کاری برای هر کس انجام دهند، چندین برابر می ببینندش.

انسانهای با محبت در نهایت مهربانی همه را با جانم، عمرم, عزیزم خطاب می کنند.

انسانهای متواضع تقریبا در مقابل خواسته همه دوستان می گویند: چشم سعی می کنم.

اما انسانهای پر توقع انتظار دارند همه در مقابل حرف هایشان بگویند چشم.

انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.

انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات می گویند: نمی دانم

انسانهای نادان تقریبا در مورد هر چیزی می گویند: من می دانم!!!
با دانستن خصلت هایمان آنها را از خود دور کنیم تا سلامت و زیبایی مان درونی باشد

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد

تقصیر من است اینکه، کم می آیی

هر گاه شدم اسیر غم می آیی …

این جمعه و جمعه های دیگر حرف است

آدم بشوم ؛ سه شنبه هم می آیی !!!!اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ….

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


بیندیشیم آیا با امام زمان بیعتی واقعی کرده ایم ؟؟؟؟

السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و کده
سلام بر تو ای پیمان خدا که آن را ستانده و محکم گردانده است.

بخشی از زیارت امام عصر (عج) آل یس

((و اگر شیعیان ما – که خدا بر طاعتش توفیقشان دهد- در وفای به عهد و پیمانی که بر عهده ی آنان است ،همدل میشدند برکت دیدار ما از آنها وا پس نمی افتاد و سعادت مشاهده ی ما همواره با معرفت حقیقی و راستین بر ایشان می افتاد . پس آنچه سبب محرومیت ایشان از ما شده چیزی نیست مگر امور نا پسند و خلاف انتظاری که از آنها به میرسد .)) به نقل از یکی تو قیعات امام عصر که ایشان برای مرحوم شیخ مفید فرستاده اند .رجوع شود به مکیال المکارم ،ج2 ،ص306 .


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


حکایت وصل!!!

باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب “هالو” داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه ، روح بلندی وجود دارد ، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند ، واسطه فیض زمین و آسمان ، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد ، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است ، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر ، داستان این حکایت است که سعی در بازنویسی آن با رعایت امانت نموده ام:

نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود . چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که بواسطه قرار گرفتنش در راسته بازار ، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.

هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم ؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت ، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود.

در همین بین ، ناگهان چشمم به میرزا حبیب ، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد ، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب ، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است ، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده ، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب ، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! …. همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.

در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم . پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »

کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار ، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت ، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر ، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه ، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم .

به غسالخانه که رسیدیم ، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه ، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت ، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت ، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال ، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود ، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: « میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!»

میرزا حبیب ، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست ، گفت: « قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»

با کنجکاوی و تعجب گفتم: « بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.»

میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:

« همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا ، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا ، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم ، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود ، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار ، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است ، احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.

شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم ، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب ، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم ، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان ، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم.

در آن حال ، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: « چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: « اگر سببی غیر از این دارد بگو. » چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم ، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم.

در این هنگام دیدم ، حضرتش فردی بنام « هالو » را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان ، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.

حضرت رو به او نموده فرمودند: « اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان. » آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند.

آن شخص ، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: « درست ببین ، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای. »

من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم ، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم . هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن ، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام.

مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش ، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش ، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج ، در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه ، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت ، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا ، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: « از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید ، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد.

روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم ، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین ، ناگاه هالو ، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم ، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و ازمن خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن ، نزد من آمد و آهسته گفت: « آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم. » آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم ، نه دیرتر و نه زودتر.

تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر اورا در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود.

صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم ، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم. »

میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود ، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:

« وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم ، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود . در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: « سیدی و مولای! خوش آمدید ، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید… »

هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید ، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: « هالو! او که بود؟! » چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: « وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!! …. او سرور و مولایم ، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم ، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود….»

آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: « از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر ، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار….!! »

با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم ، با جناب هالو ، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم.

امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم ، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو ، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم ، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود ، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق ، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم….»

صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید ، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت ، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام ، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان ، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود ، غرق بوسه خویش کردم.

چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست ، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا ، وجودم را روشن سازد.

مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد ، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو ، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود ، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت ، در حالی که با صدای بلند می گفت: « ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید! … او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود….» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من ، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست.

صبح فردای آن روز ، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و حکایت میرزا حبیب و هالو بودم ، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: « می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی ، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم.

در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر ، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است ، با صدایی لرزان و گریان ، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم ، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر ، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو ، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود ، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد ، محل دفن جناب هالو گردید.

موج زیادی از جمعیت ، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید.

مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود ، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان ، برخاست و رو به جمعیت فرمود: « مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم ، هنگامی که مُردم ، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند ، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.»

اکنون سالیان درازی از آن روز می گذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »

جا ماندم..
يَا ابْنَ يس وَ الذَّارِيَاتِ يَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِيَاتِ يَا ابْنَ مَنْ دَنَا فَتَدَلَّى

فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى دُنُوّا وَ اقْتِرَابا مِنَ الْعَلِيِّ الْأَعْلَى

لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَى

من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم

دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!

یک نفر نیست به داد من ِ تنها برسد؟

در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم

حلّ این مشکل امروز به دست فرداست

چند سالی است که در حسرت فردا ماندم

در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود

چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟!

من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی

آه … من با لب تشنه، لب دریا ماندم

چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است

من ِ آلوده در این غیبت کبری ماندم

نوکری روسیهم … جای تعجّب دارد

با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم

یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو»

خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم

پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم

جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم

کربلا … پای پیاده … چه قدَر می چسبد

من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »


چه چیز مرا از امام خویش محروم کرد؟

هم اکنون که ما در زمان غیبت امام زمانمان ارواحنا فداه به سر می بریم و از نعمت دیدار حضرت محروم هستیم، این سؤال گاهی به ذهن می آید، که چرا ما نباید مانند پیشینیان از محضر امام زمانمان بهره ببریم؟ ضرورت و اهمیت این بحث آن قدر روشن است که نیازی به بیان ندارد؛ زیرا انسانی که مهمترین هدفش، دستیابی به کمال و قرب الهی است، قطعا بدون امام و مقتدا موفق نخواهد شد. چه چیز از این مهمتر و حیاتی تر که انسان محضر ولیّ خدا و امام زمانش را درک کند و برای رسیدن به آن هدف مهم از وجود امام معصوم بهره مند گردد؟ بنابراین باید به دنبال پاسخ این سوال بود که چه چیزی مانع ظهور حضرت ولیّ عصر ارواحنا له الفدا شده است؟
اخباری که انتظارش را نداریم

اولین چیزی که در این مورد به ذهن می رسد این است که آیا اعمال ما شیعیان می تواند در امر ظهور و زمان آن تأثیر داشته باشد؟ برای پاسخ به این سؤال به سراغ روایات می رویم، امام کاظم علیه السلام فرمودند: «اذا غَضِبَ الله تبارکَ و تَعالی علی خَلقِه نَحّانا عَن جَوارِهِم؛ زمانی که خداوند تبارک و تعالی بر خلقش غضب می کند ما را از همجواری ایشان دور می گرداند.» در این حدیث علت دوری امام از امت، غضب خداوند بیان شده است و غضب خداوند در اثر نافرمانی و گناه مردم می باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »

نگذارید سالمندان در نوروز دلتنگ شوند
ده نکته برای این که سالمندان هم از تعطیلات نوروز لذت ببرند

عید نوروز و تعطیلات، همراه با شعف و حس خوبی که دارد ممکن است برای بعضی از افراد جور دیگری باشد، کسانی که شاید به دلیل ناتوانی یا بیماری که دارند، نمی توانند مانند بقیه از این فرصت لذت چندانی ببرند. مانند سالمندانی که از سال های پرشور جوانی تنها خاطراتش برایشان باقی مانده است.
برای بیشتر افراد، تعطیلات، زمانیست عالی و فوق العاده تا از لذت های زندگی خانوادگی و بودن با دوستان بهره مند شوند. اما برای خیلی از سالمندان، تعطیلات می توانند بسیار استرس برانگیز، سردرگم کننده و یا حتی غم انگیز باشد مخصوصا اگر مشکلی در سلامتی شان داشته باشند و نیازهای شان درنظر گرفته نشود.
اگر شما هم افراد سالمندی در خانواده یا پیرامون تان دارید که بیماری یا ناتوانی خاصی دارد، می توانید با پیروی از این نکات ساده به آنها کمک کنید تا آنها هم از این فرصت لذت ببرند.
در کوچه پس کوچه های خاطرات قدم بزنید

مراقب باشید تا برنامه دارویی شان در طول روزهای پرتب و تاب و شلوغ تعطیلات بهم نریزد. افراد سالمند و سالخورده که نیازهای خاصی هم دارند، ممکن است در شلوغی و ناآرامی های دورهمی های خانوادگی گیج شده و فراموش شوند

تعطیلات نوروز، برانگیزاننده خاطراتی است که قدرت نمایی شان در همین گذر سالها پدیدار می شود. خاطره و مرور زندگی، بخش های مهمی از فرایند گذر عمر هستند. افراد سالخورده که حافظه شان ضعیف شده ممکن است در یادآوری رویدادهای اخیر مشکل داشته باشند،اما آنها اغلب می توانند خاطرات و ماجراهای گذشته دور را برای شما تعریف کنند.

این خاطرات برای جوان ترها هم ارزشمند هستند، بچه ها از شنیدن داستان هایی که مربوط به سنین کودکی والدین شان می شود لذت می برند. استفاده از آلبوم تصاویر، فیلم های خانوادگی و موزیک های قدیمی و نوستالژیک، برای کمک به برانگیختن خاطرات و تشویق سالمندان برای بازگویی خاطرات آن دوران و تجربیات شان مهم و مفید هستند.
برای محدودیت های شان برنامه ریزی کنید

اگر فرد سالمند خانواده شما زود خسته می شود و یا نسبت به فعالیت های زیاد و شلوغی و سروصدا حساس است، از فعالیت هایی که او هم در آنها شرکت دارد کم کنید و یا مدت زمانش را کوتاه تر نمایید. سر و صدای ناشی از جمع شدن یک خانواده بزرگ دورهمدیگر، می تواند منجر به خستگی و آسیب پذیری او شود، پس برنامه ای برای استراحتش داشته باشید و اگر لازم بود، اتاق ساکتی را برایش آماده کنید تا بتواند کمی استراحت کند یا بخوابد. کسی را مشخص کنید تا در طول روز همراهش باشد و اسباب راحتی اش را فراهم نماید. این شیوه برای تمام افرادی که مشکل جسمی یا روحی خاصی دارند مناسب است.
موانع را بردارید

اگر دورهمی تعطیلات را در خانه فرد سالخورده ای می گذرانید که حافظه یا عملکردش مشکلی دارد، چیدمان خانه را تغییر ندهید چون باعث سردگمی و اضطراب او می شود. اگر هم دورهمی تان در مکانی برگزار می شود که برای فرد سالمند ناآشنا و غریبه است، فرش ها یا قالیچه های لغزنده را از سر راه بردارید، یا هرچیزی را که می تواند مانعی برسر راه کسی باشد که در حفظ تعادلش مشکل دارد و به سختی راه می رود دور کنید.
حرفی نزنید که باعث شرمندگی شان شود

سعی کنید چیزی نگویید که ناخواسته فرد سالمندی که حافظه کوتاه مدتش ضعیف است را برنجانید یا باعث خجالتش شوید. اگر او حرفی را که تازه زده بودید فراموش کرده، شما شرایطش را بدتر نکنید، مثلا با گفتن ” یادت نمیاد؟!".
خاطرات جدید خلق کنید

سالمندان نیاز دارند در کنار خاطرات گذشته شان، در تجربیات جدید نیز شریک شوند. به جشن و مراسم نوروزتان چیز جدیدی اضافه کنید یا خانواده تان را تشویق کنید داوطلب کمک به دیگران شوند. از فعالیت های آزاد لذت ببرید، مانند گشت و گذار با اتومبیل و تماشای تزئینات و آذین بندی ها، یا شرکت در مراسم و جشن هایی که در پارک ها یا اماکن عمومی اجرا می شود.
در حد توانشان از آنها کمک بخواهید تا فعال و سرزنده باشند

برای برگزاری مهمانی های تان و انجام تدارکات، همه را شرکت دهید، از کوچکترین تا بزرگ ترین فرد خانواده. افراد سالمندی که محدودیت های جسمی دارند، بازهم می توانند کارهایی را به عهده بگیرند مانند بعضی از امور آشپزخانه، مثلا از آنها بخواهید قالب کیک را چرب کنند، پوست کندنی ها را به آنها محول کنید، دستمال سفره ها را تا کنند و یا گل ها را در گلدان بچینند.
برای سالمندی که کمتر با دیگران در ارتباط است، وقت بگذارید

ارتباطات اجتماعی به خصوص در ایام عید نوروز و تعطیلات مهم است. سرزدن به اقوام سالمند و بزرگترهایی که تنها هستند، کاری است که همه ما باید انجام دهیم. تنهایی، برای هرکسی احساس ناخوشایندی می تواند باشد. تحقیقات نشان داده، تنهایی ارتباط تنگاتنگی با افسردگی حاد و افکار و انگیزه های خودکشی گرایانه دارد.
با اندوه ناشی از تعطیلات مقابله کنید

“اندوه تعطیلات” احساس جانفرسایی است که می تواند با وجود تمام فعالیت ها و هیجانات مربوط به عید، بازهم بوجود بیاید. اندوه های فصلی می توانند تاثیر چشمگیری بر زندگی افراد سالمند بگذارند. در برخی افراد، اندوه تعطیلات، تشدید افسردگی فعلی را دربر دارد. افسردگی، یک بیماری خطرناک و تهدید کننده در افراد سالخورده است، و میزان خودکشی به طرز فجیعی با بالا رفتن سن ارتباط دارد، مخصوصا برای مردان سالخورده. افسردگی، جزئی نرمال و عادی از بالا رفتن سن نیست و هرگز نباید آن را نادیده یا دست کم گرفت.
آنها را بیشتر در معرض نورآفتاب قرار دهید

سر و صدای ناشی از جمع شدن یک خانواده بزرگ دور همدیگر، می تواند منجر به خستگی و آسیب پذیری او شود، پس برنامه ای برای استراحتش داشته باشید

اختلال خُلقی فصلی(SAD) یا افسردگی زمستانی، بیماری است که می تواند به دلیل کاهش نورآفتاب در روزهای کوتاه زمستانی رخ دهد. برای آنهایی که بیشتر در داخل خانه محبوس هستند و ریسک افسردگی زمستانی برایشان وجود دارد، مهم و ضروری است که فعالیت هایی داشته باشند که بیشتر در معرض نور آفتاب قرار بگیرند.
مراقب برنامه های دارویی شان باشید

اگر فرد سالمندی در خانواده دارید، مراقب باشید تا برنامه دارویی شان در طول روزهای پرتب و تاب و شلوغ تعطیلات بهم نریزد. افراد سالمند و سالخورده که نیازهای خاصی هم دارند، در شلوغی و ناآرامی های دورهمی های خانوادگی گیج شده و فراموش شوند و بنابراین با وجود تمام جنب و جوش های عید، فقط یادتان باشد که نسبت به این بزرگترهای دوست داشتنی، حساس، مراقب و مهربان باشید و لحظه ای از آنها غافل نمانید.منبع:تبیان


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 فروردین 1395نظر دهید »

در سال جدید، فرصت سوزی نکنیم
معنا بخشیدن به دید و بازدیدها در نوروز
اگر به ایام کودکی تان برگردید و بخواهید خاطره ای از نوروز را برای خود تداعی کنید بیشتر از هر چیز به یاد دید و بازدیدهای عید، خوردن شیرینی و آجیل و بازی با بچه های فامیل می افتید که هیچ گاه آنها را فراموش نخواهید کرد.
نوروز، هفت سین

رفت و آمد و بازدیدهای خانوادگی در دین اسلام مورد توصیه فراوان بوده است و از آن با تعبیر صله رحم یاد می شود. علاوه بر ماهیت دینی که می توان برای این دید و بازدیدهای خانوادگی قائل شد. روانشناسان نیز معتقدند داشتن روابط گرم فامیلی و داشتن شیوه های ارتباط عاطفی درست و در عین حال صمیمانه می تواند باعث رشد سلامت روانی خانواده گردد.
اینکه فرد می داند دارای خانواده ای بزرگ است که در مواقع سختی و گرفتاری و در شادی و سرور در کنار او هستند، سطح امید به زندگی را در افراد افزایش خواهد داد و در مقابل نداشتن علقه های فامیلی فرد را به سوی انزوا و تنهایی می کشاند.
رفت و آمدهای نوروزی در مسیر دین

روان شناسان معتقدند افرادی که احساس انزوا می کنند و خود را مورد پذیرش خانواده نمیدانند در معرض نا هنجاری های روانی بسیاری قرار خواهند گرفت

اسلام دینی کاملاً اجتماعی است، و به ابعاد اجتماعی روابط بشر بسیارتاکید نموده است. در این میان تاکید بر انجام صله رحم نشان دهنده اهمیت ارتباطات خویشاوندی است.
پیامبر اسلام (ص) به قدری به این مسئله اهمیت می دادند که در این زمینه می فرمایند: فضل اعمال بعد از ایمان ، صله رحم است و زشت ترین معصیت قطع رحم و عاق والدین شدن است. (1)
و در ادامه تاکیدات خود را به حدی می رسانند که حتی اگر در این مسیر سختی های فراوان ببینند و راهتان از یکدیگر دور باشد باز باید صله رحم انجام گیرد. ایشان در حدیثی می فرمایند: سفارش می کنم که صله رحم را به جا آورید اگر چه راه تان به سوی یکدیگر یک سال فاصله داشته باشد زیرا صله رحم از دین است. (2)
کودکان تنها

هرچه علم پیشرفت کرد به همراه آن خانواده ها کوچکتر شدند. روزگاری در هر خانه ای که باز می شد چندین بچه قد و نیم قد بیرون می آمدند. خانواده حول محور یک پدربزرگ و مادر بزرگ می چرخید، عمه و عمو ، خاله و دایی و فرزندانشان در هفته چندین بار یکدیگر را می دیدند و حتی با یکدیگر در یک خانه زندگی می کردند. گرفتاری و مشکلات به صورت دسته جمعی حل و فصل می شد. اما این روزها پدر و مادر ها به اندازه ای درگیر زندگی و کار شده اند که یادشان رفته است که فرزندانشان تنها هستند، فرزندانی که کسی را ندارند تا با آنها درد و دل کنند و یا با بچه هایشان بازی کنند. دیدارهای خانوادگی محدود شده است به چند مهمانی در طول سال که در بیشتر آنها فرزندان شرکت داده نمی شوند تا مهمانی ها بیشتر به مذاق بزرگتر ها خوش بیاید. تنها فرصتی که باقی می ماند دید و بازدید های ایام عید است تا بچه ها بدانند که خانواده آنها به پدر و مادر و شاید پدر بزرگ و مادر بزرگی که از آنها نگهداری می کنند خلاصه نمی شود. این دید و بازدید ها به کودکان می آموزد که فامیل و اقوامی دارند که می توانند روی آنها حساب ویژه ای باز کنند.
آثار روانی داشتن ارتباط فامیلی

افضل اعمال بعد از ایمان ، صله رحم است و زشت ترین معصیت قطع رحم و عاق والدین شدن است

پیوند های خانوادگی در بهداشت روانی افراد بسیار موثر است. این که فرد می داند تنها نیست و احساس علاقه و عطوفت میان او و گروهی که با آنها از یک خون و تبار است باعث کاهش استرس خواهد شد. در دید و بازدید ها این اطمینان در تک تک افراد فامیل به وجود خواهد آمد که مورد پذیرش خویشان و اقوام خود هستند و در مواقع بروز ناملایمات از پشتوانه ای محکم و استوار برخوردار می باشند.
روان شناسان معتقدند افرادی که احساس انزوا می کنند و خود را مورد پذیرش خانواده نمی دانند در معرض ناهنجاری های روانی بسیاری قرار خواهند گرفت، از جمله حس حقارت، شخصیت متزلزل، عدم اعتماد به نفس و توانایی.
از سوی دیگر انسان موجودی اجتماعی است و علاقه مند به ارتباط با دیگران. حال اگر شما یا فرزندتان از مشکل کم رویی و یا اضطراب در برخوردهای اجتماعی رنج می برید، بهترین کار برای درمان این مشکل برقراری و تقویت مهارت های ارتباطی میان اقوام و نزدیکان است که به عنوان یکی از موثرترین راهها در این زمینه شناخته می شود.
فرصت های نوروز را از خودتان نگیرید

ایام نوروز فرصتی است برای استراحت و بیرون کردن خستگی ها، به همین دلیل بسیاری گمان می کنند دید و بازدیدهای عید کار بیهوده است و فقط باعث خستگی و اتلاف وقت است، به همین خاطر طوری برنامه ریزی می کنند که کل ایام عید را در مسافرت به سر ببرند و یا بیشترین ساعت را به خواب و استراحت در منزل بپردازد. در حالی که فراموش کرده اند بهترین خاطرات کودکی شان در هم دید و بازدیدهای نوروزی شکل گرفته است و به براحتی این فرصت را از فرزندان خود می گیرند. درست است ایام نوروز فرصت مناسبی برای بیرون کردن یک سال خستگی کار است. ولی می توان با یک برنامه ریزی درست هم به استراحت رسید، هم به دیدن فامیل و آشنایان رفت و حتی مسافرتی چند روزه را در کنار خانواده به خوشی سپری کرد. پس این فرصت را برای تازه کردن دیدارها از خودتان نگیرید.

پی نوشت :
1)میزان الحکمه ، ج 4 ، ص 89
2)اصول کافی ، ج 2، ص 151 .

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 فروردین 1395نظر دهید »

مار خوش خط و خال و محبوب ما

هر کس دلبستگی به دنیا پیدا کند، قلبش به سه ویژگی تعلق می یابد؛ اندوهی که پایان نمی پذیرد، آرزویی که به دست نمی آید و امیدی که به آن نخواهد رسید.

دنیا دوستی

تا به حال دیده اید که چقدر راحت می توان کودکان را فریب داد و توجهشان را به چیز دیگری جلب کرد؟ دقت کرده اید که اسباب بازی هایشان چقدر برای خودشان واقعی است و تصور می کنند آنچه حقیقت است همان چیزی است که در ذهن خودشان می گذرد و دیگران هم دنیا را مانند آن ها می بینند؟

چند بار به سادگی هایشان خندیده ایم چند بار سرشان را کلاه گذاشته و باب میل خود از موضوعی منحرفشان کرده ایم؟

حالا اینها کودکند و به اندازه مغز و درکشان از زندگی رفتاری را نشان می دهند و حرکات ایشان به نظر ما شیرین می آید و کسی را ناراحت نمی کند .

اما تصور کنید یک انسان کامل عاقل و بالغ سال ها درس می خواند کار می کند تشکیل زندگی می دهد اما باز هم دلبسته اسباب بازی باشد و حرکات ساده لوحانه انجام دهد چقدر به نظر ما مشمئز کننده است.

واقعا جای چنین آدمی در ارزش گذاری های ما چه جایگاهی دارد؟

حالا تصور کنید چند میلیون انسان در این دنیا هستند که چنین حالتی را دارند کسی اسم اینان را دیوانه نمی گذارد چون همگی به یک سبک داریم عمل می کنیم و رفتار آن ها به نظرمان غیر عادی نمی آید که بخواهیم تذکری هم دهیم.

بسیاری از ما در عوالم کودکی و جهل مانده ایم و هنوز سرگرم اسباب بازی خوش آب و رنگی هستیم که خیلی واقعی تصورش کرده ایم و سرشار از شعفیم از داشتنش با اینکه بارها زخمیمان کرده و به ما آسیب رسانده آن را بر همه چیز حتی پدر و مادرمان ترجیح می دهیم . هر چه هم به ما تذکر می دهند دریغا که ذره ای از آن دل بر کنیم.

- ماهیت واقعی زندگی دنیا: « إعْلَمُوا أنَّمَا الْحَیوةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزینَةٌ وَتَفاخُرٌ بَینَکم وَتَکاثُرٌ فِی الْاَمْوالِ وَالْأَوْلادِ… وَمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا إلاّ مَتعُ الْغُرُورِِ»؛ 1 «بدانید که همانا زندگانی دنیا بازی و سرگرمی و زینت و فخر فروشی بین خودتان و افزون طلبی در اموال و فرزندان است… و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.»

- متاع فریب: « زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالبَنینَ وَالقَناطیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالخَیلِ المُسَوَّمَةِ وَالاَنْعامِ وَالحَرْثِ ذلِک مَتعُ الحَیوةِ الدُّنیا»؛ 2 «برای مردم، دوستی مشتهیات نفس از زنان و فرزندان و زینتهای طلا و نقره و اسبان نشان خورده و رمه و زراعت زینت داده شده است. آن متاع زندگانی دنیا است.»

همین اسباب بازی هایی که ما برایشان جان می دهیم زیباترین زن را داشته باشیم، ماشین های خوب اسباب و وسایل منزل در حد اعلی، لباس های رنگارنگ، طلا و جواهرات، اگر ما دلبسته ی این ها نیستیم پس چرا جان عزیز را برای داشتنشان به هر زحمتی می اندازیم؟

- مار خوش خط و خال: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: « مَثَلُ الدُّنیا کمَثَلِ الحَیةِ لَینٌ مِسُّها وَالسَّمُّ النَّاقِعُ فی جَوفِها یهوی إِلَیهَا الْغَرُّ الْجاهِلُ وَیحْذَرُها ذُو اللُّبِّ الْعاقِلِ؛ 3 مثل این دنیا به مثل ماری می ماند که پوستی نرم دارد ولی در درونش زهری کشنده است. انسان نادان به آن رو می آورد و خردمند هوشمند از آن دوری می کند.»

- سرای گذر: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: « الدُّنْیا دارُ مَمَرٍّ وَالآخِرَةُ دارُ مَقَرٍّ وَالنَّاسُ فیها رَجُلانِ رَجُلٌ باعَ نَفسَهُ فَاَوْبَقَها وَرَجُلٌ ابْتاعُ نَفسَهُ فَأعْتَقَها؛ 4 دنیا سرای گذر است و آخرت سرایی است که در آن می مانند و مردم در دنیا دو گروهند: گروهی خود را فروخته و به بند آن می کشند و گروهی دیگر خود را خریده و آزاد می سازند.»
عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: مَن أحَبَّ الدُّنیا ذَهَبَ خَوْفُ الاخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ؛ 106 هر کس دنیا را دوست بدارد، ترس آخرت از دلش فرو می ریزد
امام خمینی(ره)، اسطوره دوری از دنیا

یکی از نزدیکان امام نقل می کند: «یک بار که امام قدس سره برای زیارت به کربلا تشریف برده بودند، ما برای کاری درون خانه ایشان رفتیم. من کنجکاو شدم که ببینم چه چیزی در یخچال منزل امام است. دیدم در یخچال فقط یک قطعه پنیر و یک برش هندوانه است….

جهان ای برادر نماند به کس دل اندر جهانْ آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت که بسیار چون تو پرورد و کشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

برخی نتایج دوستی دنیا

1. تعلقات منفی: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: « مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلاثِ خِصالٍ هَمٌّ لا ینْفی وَأمَلٌ لایدْرَک وَ رَجاءٌ لا ینَالُ؛ 4 هر کس دلبستگی به دنیا پیدا کند، قلبش به سه ویژگی تعلق می یابد؛ اندوهی که پایان نمی پذیرد، آرزویی که به دست نمی آید و امیدی که به آن نخواهد رسید.»

2. دور شدن از هراس آخرت: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: « مَن أحَبَّ الدُّنیا ذَهَبَ خَوْفُ الاخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ؛ 106 هر کس دنیا را دوست بدارد، ترس آخرت از دلش فرو می ریزد.»

الحذر ای غافلان زین وحشت آباد الحذر! الفرار ای عاقلان زین دیو مردم الفرار!

عرصه ای نا دلگشا و بقعه ای نا دل پسند خانه ای نا سودمند و تربتی ناسازگار

مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشاه ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار

پی نوشت ها :

1) حدید/20

2)آل عمران/ 3

3) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج18، ص284، اصول کافی، ج2، ص136.

4) بحار الانوار، ج78، ص4.

5) بحار الانوار، ج73، ص241.

106) همان، ج6، ص38.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 فروردین 1395نظر دهید »

 

عملي که انسان را خوشبخت خواهد کرد!

هر كس رمز خوشبختي را از ديدگاه خود بيان مي كند. يكي در مال و ثروت، يكي در شغل و مقام، ديگري در حسب و نسب، و ….. لكن تمام آن معاني در اين نكته مشتركند كه خوشبختي يعني رضايت مندي از وضعيت موجود و خوشبخت كسي است كه از وضعيت خود راضي باشد.

خوشبخت خوشبختي درخت جنگل
به راستي در اين دنياي پر از غوغا و در اين زندگي هاي مالامال از مشغوليت ها و گرفتاري ها، چه كسي سعادتمند است و براي گشودن خوشبختي ، نيازمند چه کليدي هستيم ؟

روشن است كه هر كس رمز خوشبختي را از ديدگاه خود بيان مي كند. يكي در مال و ثروت، يكي در شغل و مقام، ديگري در حسب و نسب، و ….. لكن تمام آن معاني در اين نكته مشتركندكه خوشبختي يعني رضايت مندي از وضعيت موجود و خوشبخت كسي است كه از وضعيت خود راضي باشد.

قرآن كريم نيز در اين خصوص ما را اين گونه راهنمايي مي كند:

خداوند در سوره ي مائده آيه 119مي فرمايد: « قال الله هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم لهم جنات تجري من تحتها الانهار ….. ؛امروز روزي است كه صداقت راستگويان، به آن ها سود مي بخشد و باغ هايي از بهشت به آنها ارزاني مي شود كه از زير (درختان) آن جوي آب مي گذرد، آنها تا ابد در آن جاودانه مي مانند، هم خدا از آن ها خشنود است و هم آن ها از خدا خشنود هستند اين همان رستگاري بزرگ است.»

در اين آيه خداوند پس از ذكر باغ هاي بهشت با آن همه نعمت هايش، نعمت خشنودي ورضايتمندي دوطرفه ي خداوند از بنده و بندگان از خداوند رابيان مي کند و به دنبال آن مي فرمايد : “ذلك الفوز العظيم”

اين نشان مي دهد اين رضايت دو جانبه تا چه اندازه واجد اهميت است زيرا ممكن است يك بنده و عبد غرق عالي ترين نعمت ها باشد ولي هنگامي كه احساس كند مولي و محبوب و معبود او از او راضي نيست، تمام آن نعمت ها و مواهب در كام و جانش تلخ گردد و نيز ممكن است انسان واجد همه چيز باشد ولي به آن چه دارد راضي و قانع نباشد بديهي است آن همه نعمت، با وجود اين حالت او را خوشبخت نخواهد كرد و ناراحتي مرموزي دائماً او را آزار و شكنجه مي دهد و آرامش روح و روان -كه بزرگ ترين موهبت الهي است - را از او مي گيرد.
اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: “هنگامي كه خداوند صدق و اخلاص ما را ديد، خواري و ذلت را بر دشمن و پيروزي و نصر را بر ما نازل كرد تا آن جا كه اسلام بر صفحه ي زمين گسترده شد و مناطق پهناوري را براي دين خويش برگزيد. به جانم سوگند، اگر ما در مبارزه هم چون شما بوديم، هرگز پايه اي از دين برپا نمي شد و شاخه اي از درخت ايمان سبز نمي گشت.”

علاوه بر اين هنگامي كه خدا از كسي خشنود باشد، هر چه بخواهد به او مي دهد و هنگامي كه هر چه خواست به او داد، او نيز خشنود مي-شود ؛ بنابراين و بر اساس آموزه ي قرآن بالاترين نعمت اين است كه خدا از انسان خشنود و او نيز از خدايش راضي باشد.

البته بايد توجه داشت كه اين مسئله سعادت و خوشبختي که در قرآن از آن ياد شده است ،مخصوص آخرت نيست و در دنيا هم بالاترين نعمت است .

بيان شد که خوشبخت كسي است كه خدا از او راضي بوده و او نيز از خداوند و در نتيجه از زندگي و موقعيت و وضعيتش راضي است. چرا كه طبق آيه 18 سوره ي فتح، رضايت خداوند سكينه و آرامش را در پي دارد. بديهي است كسي كه آرامش دارد خوشبخت است حتي اگر از نظر ظاهري هم مرفه نباشد ، چنان كه عكس اين مطلب نيز صادق است. پس براي تحصيل خوشبختي بايد در جهت كسب رضاي الهي گام برداريم.

راه هاي رسيدن به رضاي الهي

1. صدق و صفاي باطن

خداوند كريم در سوره فتح آيه ي 18، مي فرمايد : ” لقد رضي الله عن المومنين اذ يبايعونك …… ؛ آنان كه دست به دست پيامبر خدا و رهبر خود دادند و از صميم دل اظهار وفاداري كردند، مورد رضايت خدا بوده و به آرامش قلبي دست مي يابند. آن چنان آرامشي كه در ميان انبوه دشمنان و در ميان سلاح هاي آماده ي آن ها، با نداشتن اسلحه ي كافي، ترس و وحشتي به دل راه نداده و هم چون كوه استوار و پا برجا مي ايستند.”

لذا الطاف خاص و امدادهاي الهي شامل حال كساني مي شود كه داراي خلوص نيت باشند. نزول سكينه ي الهي در صورتي است كه صدق و صفاي باطن حقيقي وجود داشته باشد و خداوند با علم به خلوص و صداقت فرد، از او راضي شده و سكينه و آرامش را بر او نازل مي فرمايد.
الله قرآن

اميرالمومنين عليه السلام در خطبه 56 نهج البلاغه وقتي كه از پايمردي مسلمانان نخستين و جهاد بي نظيرخود با دشمن سخن مي گويد و مخاطبان سست عنصر را مورد نكوهش قرار مي دهد، مي فرمايد: “هنگامي كه خداوند صدق و اخلاص ما را ديد، خواري و ذلت را بر دشمن و پيروزي و نصر را بر ما نازل كرد تا آن جا كه اسلام بر صفحه ي زمين گسترده شد و مناطق پهناوري را براي دين خويش برگزيد. به جانم سوگند، اگر ما در مبارزه هم چون شما بوديم، هرگز پايه اي از دين برپا نمي شد و شاخه اي از درخت ايمان سبز نمي گشت.”

2. ايمان و عمل صالح

در آيه ي 7 و 8 سوره ي بينه مي خوانيم: ” ان الذين امنوا و عملوا الصالحات ………. رضي الله عنهم و رضوا عنه ؛ آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، پاداششان اين است كه هم خدا از آن ها خشنود است و هم آن ها از خدا .”

3. بيم و خشيت از خدا

در ادامه ي همين آيه آمده است: ” ذلك لمن خشي ربه ؛ اين مقام والا از آن كسي است كه از پروردگار بيم داشته باشد.” يعني رسيدن به مقام رضا از خوف و خشيت از خدا سرچشمه مي گيرد چرا كه همين بيم و خشيت انگيزه اي براي حركت به سوي هر گونه اطاعت و تقوي و عمل صالح است.

4. كسب علم

بعضي از مفسران با ضميمه كردن آيه ي فوق به آيه ي 28 سوره¬ي فاطر كه مي فرمايد: ” انما يخشي الله من عباده العلماء ؛ تنها دانايان از خدا بيم دارند .” چنين نتيجه گرفته اند كه بهشت در واقع حق مسلم دانشمندان و آگاهان است و در سايه اين خصلت است كه انسان به سود و زيان خود اهميت داده و مقدمات منتج به آن ها را در نظر گرفته و براي رسيدن به سعادت و خوشبختي خود تلاش مي نمايد.

خوشبختي واقعي در رسيدن به مقام رضايت از خداوند و رضايت خداوند از انسان است كه حاصل آن نزول آرامش و سكينه به قلب انسان است و براي رسيدن به اين مقام بايد از ايمان و عمل صالح، صدق و صفاي باطن، خشيت از خداوند و تحصيل علم كمك گرفت.

منابع:

تفسير نمونه

تفسير نور

نهج البلاغه

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 فروردین 1395نظر دهید »

 

عید از منظر قرآن

بهار به پیشواز ما آمده است. او در آستانه تحول تمام طبیعت همانند آیینه‌ای چشمان ما را به خود می‌خواند تا بار دیگر بر تمام آنچه این حركت شگرف طبیعت در خود داراست، بنگریم و بیندیشیم و هر تحول و تغییری را اشاره‌ای به نفس خود برای نوشدن بدانیم.

حضرت عیسی مسیح(ع)

ویژگی های عید در کلام عیسی علیه السلام

عید در کلام حضرت عیسی علیه السلام در قرآن با چند ویژگی مطرح شده است ؛

نخست آنکه از آسمان لطف و کرامت الهی، ریزشی مبارک انجام شودو مائده ای خدایی فرود آید.

دیگر آنکه روز شادی و شادمانی گرددو نه تنها حاضران بلکه پیشینیان و پسینیان نیز از فیض حضورعید بهره برند.

سومین اثر آن، نشانه و آیتی از عظمت خداوند باشد (و هماره جاودان بماند) و نکته دیگر رزق و روزی دنیوی در پرتو آن فراهم شود و سفره ای پر نعمت مهیا گردد ؛ « قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَكُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ؛ عیسی‌ بن مریم گفت: بارالها! پرودگارا! برای ما از آسمان مائده‌ای بفرست تا این روز برای ما و كسانی كه پس از ما می آیند، عید باشد كه تو بهترین روزی دهندگانی و آیت و حجتی از جانب تو برای ما باشد.»(مائده ، 114)

چنین پیش آمد مقدسی، چنان تاثیری ژرف در آئین مسیحیت نهاد که منشا عیدمسیحیان گردید و روزهای یکشبنه بدین خاطر، روز عید و تعطیل نام نهاده شد تا در آینه این روز تاثیر دعای عیسای مسیح جاودان ماند و پرتو معنویت و آثار آسمانی عید حقیقی بسان صحیفه ای از معرفت، همیشه گشوده بماند.

به راستی عید حقیقی چه روزی است ؟

ریشه واژه عید از عود مى‌باشد و آن به معناى برگشتن و برگشت دادن است، تغییر انسان و گردیدن خودمان از حالتى به حالت دیگر را ” عید ” مى‌گویند .

در تعالیم اسلامی عید روزی است كه در آن سود و منفعتی به دست بیاید ؛ هم چنین عید روزی است كه در آن نماز ویژه‌ای برگزار كنند یا خلق از ماتم به شادمانی حركت كنند یا روزی است كه تفاوتی میان درویش و توانگر نباشد .

امام خمینی (ره):

” عید براى ما یک معنى دارد و براى ابراهیم خلیل(علیه السلام) و براى پیامبران دیگر(علیه السلام) یک معناى دیگر دارد . آنها ” عیدی ” ‌که مى‌گیرند ” عید لقاءالله است. “

حضرت علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه مى‌فرمایند:

« کل یوم لایعصى الله فیه فهوم یوم عید: هر روزى که آن روز را از نور اطاعت حق تعالى روشن سازى و خواست خداى بزرگ و فرمان او را بر خویشتن حاکم سازى و در آن روز معصیت خداوندبارى‌تعالى انجام نشود ، آن روز ” عید ” است.» (نهج البلاغه ، حکمت ۴۲۸٫) ؛ چرا که روح آلوده نشده و در نتیجه شادابى و طراوت ریشه دار است. نه تصنعى و ظاهرى که متأسفانه امروزه رسم بر این شده که برخى با درون آلوده و روح فاسد شده، با تبسّم و لبخند ظاهرى مى خواهند اظهار شادى و نشاط نمایند» به طوری که در روایتی از امام زین العابدین(علیه السلام)می خوانیم که می فرمایند : « مبادا کارى کنید که چهره ظاهرى شما زیبا و عمل شما زشت باشد .»

پیروزی غریزه بر وظیفه

آرى عید روزى است که وظیفه بر غریزه پیروز شده است. حیوان غریزه دارد و فرشته وظیفه ؛ انسان هم غریزه دارد و هم وظیفه و انسان سعادتمند آن کسى است که وظیفه را فداى غریزه نکرد.

بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینی(ره) در مورد عید مى‌فرمایند: ” عید براى ما یک معنى دارد و براى ابراهیم خلیل(علیه السلام) و براى پیامبران دیگر(علیه السلام) یک معناى دیگر دارد . آنها ” عیدی ” ‌که مى‌گیرند ” عید لقاءالله است. “

تفاوت در کیفیت عید در نظر معصومین
کلیسای خانگی،انجیل،عیسی،میسیونر،مسیح

عید ابراهیم علیه السلام در حقیقت همان قربانى کردن اسماعیل(علیه السلام) و شکستن بت‌هاى بتخانه ، داخل آتش افتادن ، تنها گذاشتن همسر و فرزند در بیابان بدون آب همه این عمل‌ها از سوى حضرت ابراهیم(علیه السلام) عید محسوب مى‌شد.

پیروزى حضرت یوسف(علیه السلام) در برابر نفس اماره و در برابر وسوسه‌هاى گناه‌آلود زلیخا، این عمل هم براى آن پیامبر عزیز(علیه السلام) عید به حساب مى‌آمد.

ترک همسر و فرزند گناهکار براى همیشه از جانب نوح پیامبر(علیه السلام) این عمل او نیز عید بود و صبر حضرت ایوب(علیه السلام) در برابر ناملایمات و بلاهاى زندگى این عمل صبر ایشان نیزعید است . دعا کردن براى بخشش خداى مهربان از سوى حضرت آدم و حوا(علیه السلام) نیز بعد از اجابت از سوى پروردگار این عمل آنها هم عید بود .

در بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و به جاى ایشان به استقبال مرگ رفتن از سوى حضرت علی(علیه السلام) نیز عید محسوب مى‌شد.

بیمه کردن اسلام با تقدیم خون خود و فرزندان گرامى و یاران وفادارش و اسیرى خاندانش از سوى آقااباعبدالله‌الحسین (علیه السلام)این عمل ایشان نیز‌عید محسوب مى‌شد و در زمان عطش فراوان و دیدن آب و نخوردن آب نه تنها از سوى ما در ایام روزه‌دارى بلکه از سوى ماه بنى‌هاشم حضرت ابوالفضل العباس یعنى عید‌ و به قول حضرت امام(ره) ” لقاءالله ” است .

شادی هایمان را تقسیم کنیم !

درروز عید به نشاط و شادى خود بسنده نکنیم ، سعى کنیم شادى هایمان را بین دیگران تقسیم کنیم ، امامان معصوم(علیهم السلام)، تلاش داشتند سرور و شادى روز عید را به شکل هاى مختلف به دیگران انتقال دهند مثلاً در شب و روز عید برده ها را آزاد مى کردند(وسائل الشیعه ، ج ۹۸، ص ۱۸۸٫) و ما مى توانیم با کمک به دیگران رفع گرفتارى هاى آنان و…دل شکسته اى را شاد کنیم و غم دیده اى را با نشاط.

منبع:تبیان

 

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 فروردین 1395نظر دهید »

صفت جاهلی که با نوروز پدیدار می شود:
با مراجعه به تاریخ و مطالعه ی سرگذشت و دوران اقوام مختلف؛ گاه پیش خود برخی از اعمال و رفتار آنها را مغایر و برخلاف عقلانیت و انسانیت می بینیم.
فخر فروشی

یکی از این اعمال مورد ملامت و سرزنش ما که در دوران جاهلیت نیز شیوع زیادی داشته، چشم و هم چشمی هایی بوده که در بین آنها رایج بوده و کار آنان را به جایی رسانده بود که برای اظهار فضل و برتری، رو به شمارش مردگان و اموات خود می بردند که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.
«أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ؛ حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ؛ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ[تکاثر/1الی3] فخرفروشی به یکدیگر [درباره ثروت و نفرات]، شما را [از خدا و قیامت و تکالیف مهم، به خود] سرگرم کرده است تاجایی که از قبرها دیدار [کرده، و به تعداد مردگانتان نیز به یکدیگر مباهات] کردید! چنین نیست [که این امور نشان برتری باشد]، به زودی [به فرجام شومِ این امورِ پوچ] آگاه خواهید شد.»صفت جاهلی که با نوروز پدیدار می شود

قرآن کریم، کسانی را که معیار کرامت انسانی را در مال و ثروت می دانند، و با مقایسه ی خود با دیگران دچار غم واندوه می شوند را افرادی مبتلا به سوء ظن به خدا معرفی می کند؛ چرا که این دسته از افراد، کاهش مال و اموال را اهانتی از سوی خدا برای خود حساب میکنند

چشم و هم چشمی؛ رقابتی است اشتباه بین دو فرد یا دو گروه؛ که طرفین می کوشند با تهیه و فراهم نمودن امکاناتی، برتری خود را به رخ یکدیگر بکشند.
که بیشتر در میان بانوان به جهت مشغله ی فکری کمتری که دارند، رواج دارد و گاها بین مردان نیز به صورت پدیده ی “زیرآب زنی” بروز می کند.
البته در معارف اسلامی، مخالفتی با امر نو گرایی و نظافت وجود ندارد؛ بلکه تا جایی که نظافت را از خصوصیات مومن می داند، اما تا زمانی این امر پسندیده است که انسان گرفتار تجمل گرایی نگردد.
چنانچه مقام معظم رهبری دام ظله نیز در این باره می فرمایند: «نوگرایی اگر افراطی نباشد، اگر از روی چشم و هم چشمی و رقابت های کودکانه نباشد ،عیبی ندارد.» (تیر ماه 1383در جمع جوانان همدان)
برخی از عوامل:
1: وجود مشکلات روانی
2: عدم وجود اعتماد به نفس به داشته ها و توانایی های خود
3: پاسخ اشتباه به میل درونی

وجود هر انسانی، کمال طلبی است. یعنی آرامش مطلق خود را در رسیدن به کمال مطلق می داند؛ قران کریم نیز از تلاش طبیعی و فطری انسان برای رسیدن به خدا که کمال مطلق است، سخن گفته؛
«یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ﴿انشقاق/٦﴾ ای انسان! تو با کوششی طاقت فرسا در حرکت به سوی پروردگارت هستی و در نهایت به لقایش می رسی»
اما برخی در تعیین مصداق آن دچار اشتباه شده و به جای تعیین مسیر صحیح، رو به مسیر غلط آورده و کم کم از مسیر الهی خارج می شود.
علاوه بر مطلب بالا؛ قرآن کریم، کسانی را که معیار کرامت انسانی را در مال و ثروت می دانند، و با مقایسه ی خود با دیگران دچار غم و اندوه می شوند را افرادی مبتلا به سوء ظن به خدا معرفی می کند؛ چرا که این دسته از افراد، کاهش مال و اموال را اهانتی از سوی خدا برای خود حساب میکنند.
«وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ [فجر/١٦] و اما زمانی که در جهت آزمایش او رزقش را بر او تنگ بگیرد، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است!»
4: دنیا دوستی

از جمله دلایلی که قرآن کریم نیز به آن اشاره کرده، امر دنیا دوستی است. « وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ [الانعام 32] زندگی دنیا [بدون ایمان و عمل صالح] جز بازی و سرگرمی نیست، یقیناً سرای آخرت برای آنان که همواره از خدا [اطاعت کرده، و از محرّماتش] می پرهیزند بهتر است، آیا [دربار تفاوت اصولی بین دنیا و آخرت] نمی اندیشید»
این دسته از افراد با وابستگی به دنیا و ظواهر آن، از تفکر پیرامون فلسفه خلقت غافل شده و کمال طلبی را تنها منحصر به کسب ظواهر دنیوی می دانند.
راهکاری برای درمان معضل چشم و هم چشمی:
1: توجه به قشر مستضعف

همسر خود را تشویق کنید؛ چرا که همانطور که گفته شد برخی به جهت احساس حقارتی که در وجود خود دارند در دام چنین گرفتاری ای می افتند، که تشویق کردن صفات نیکوی آنان، مخصوصا در جمع افراد، برای خروج از این معضل می تواند راه گشا باشد. چرا که همسرانتان در اینصورت به وجود کمالات وجودی خویش پی خواهند برد و کمتر به فکر کسب کمالات ناقص دنیوی خواهند رفت

از جمله مهم ترین راهکارهایی که برای درمان این معضل به ذهن می رسد این است که انسان تاملی در زندگی افرادی داشته باشد که از حیث امکانات دنیوی پایین تر هستند، مسلما اگر شخصی چنین تاملی داشته باشد عده زیادی را خواهد یافت که آنها به کمتر از لقمه نانی محتاجند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: “همواره به پایین تر از خود نگاه کن تا قدر نعمت های الهی را بدانی و شکرگزار او باشی"(مستدرک، ج 2، ص 64)
یقینا با مشاهده ی چنین انسان هایی که همنوع خود او هستند، در گام اول به آنچه که خود دارد راضی خواهد شد و در گام بعد، در اثر تأثر و ناراحتی از دیدن چنین افراد فقیری، در پی کمک رسانی به آن ها و به عبارت دیگر در پی شکر گزاری از خالق خود خواهد بود.
قرآن کریم نیز بر اساس این میل درونی بر انسانها لازم می داند که در حد توان خود از دیگران دستگیری کند، که آیه شریفه زیر مصداقی از آن می باشد: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ [طلاق/7] بر توانگر است كه از دارایى خود هزینه كند، و هر كه روزى او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج كند. »
2: هدایت این غریزه در مسیر صحیح

همان طور که در ابتدا هم گفته شد، انسان موجودی کمال طلب است و به همین جهت گاهی دچار نادیده گرفتن کمتر از خود در امور دنیوی می شود، البته اسلام از تمایل انسان به کمال طلبی نیز غافل نشده و به آن سمت و سوی صحیح داده و از او می خواهد همانطور که در امور دنیوی به پایین تر از خود توجه می کند؛ در امور معنوی به بالاتر از خود نگاه داشته باشد، تا بر اساس این میل، سعی بیشتری را در رسیدن به خالق خود در پیش گیرد.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: “کسی که درباره دین خود به بالاتر از خویش بنگرد و به وی اقتدا کند و درباره دنیای خویش به پایین تر از خود نظر کند و خدای را سپاس گوید، او را در صف شکر گزاران و بردباران ثبت می نماید". (تاریخ یعقوبی، ص 59)
آیات شریفه 148 بقره و 48 مائده از انسان می خواهد، که به دنبال سبقت گرفتن در بدست آوردن نیکی ها و خوبی ها نسبت به سایرین باشد.

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 فروردین 1395نظر دهید »

فَضلُ صِلَةِ الرَّحِمِ
الكتاب :

أ فَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ لاَ يَنقُضُونَ المِيثَاقَ * و الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بهِ أن يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ» . ۱

(انظر) البقرة: ۸۳ ، ۱۷۷ ، النحل: ۹۰ ، الإسراء: ۲۶ ، الروم: ۳۸ ، محمّد: ۲۲ .
الحديث :

.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إنَّ أعجَلَ الخَيرِ ثَوابا صِلةُ الرَّحِمِ . ۲

۷۲۴۱.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :أيُّها الناسُ ، إنّهُ لا يَستَغنِي الرَّجُلُ ـ و إن كانَ ذا مالٍ ـ عَن عِترَتِهِ (عَشِيرَتِهِ) ، و دِفاعِهِم عَنهُ بأيدِيهِم و ألسِنَتِهِم ، و هُم أعظَمُ الناسِ حِيطةً مِن وَرائهِ و ألَمُّهُم لِشَعَثِهِ ، و أعطَفُهُم علَيهِ عندَ نازِلَةٍ إذا نَزَلَتْ بهِ و لِسانُ الصِّدقِ يَجعَلُهُ اللّهُ للمَرءِ في الناسِ خَيرٌ لَهُ مِنَ المالِ يَرِثُهُ غيرُهُ .
ألا لا يَعدِلَنَّ أحَدُكُم عن القَرابَةِ يَرى بها الخَصاصَةَ أن يَسُدَّها بالذي لا يَزِيدُهُ إن أمسَكَهُ ، و لا يَنقُصُهُ إن أهلَكَهُ ، و مَن يَقبِضْ يَدَهُ عن عَشيرَتِهِ ، فإنّما تُقْبَضُ مِنهُ عَنهُم يَدٌ واحِدَةٌ ، و تُقبَضُ مِنهُم عَنهُ أيدٍ كثيرَةٌ ، و مَن تَلِنْ حاشِيَتُهُ يَستَدِمْ مِن قَومِهِ المَوَدَّةَ (المَحَبَّةَ) . ۳
۱۴۶۳
فضيلت صله رحم
قرآن :

«آيا كسى كه مى داند آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است ، همانند كسى است كه نابيناست؟ تنها خردمندان پند مى گيرند : كسانى كه به عهد خدا وفا مى كنند و خود پيمان نمى شكنند ، آنان كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوند مى دهند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى باز خواست خداوند بيمناكند» .
حديث :

.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ثواب صله رحم زودتر از ثواب هر كار خير ديگرى مى رسد .

۷۲۴۱.امام على عليه السلام :اى مردم! هيچ كس ـ هر اندازه هم ثروتمند باشد ـ از خويشان (ايل و عشيره) خود و حمايت عملى و زبانى آنها از او، بى نياز نيست . آنان بزرگترين گروهى هستند كه از انسان پشتيبانى مى كنند و پراكندگى و پريشانى او را از بين مى برند و در مصيبتها و حوادثى كه برايش پيش مى آيد ، بيش از همه به او مهربان و دلسوزند . نام نيكى كه خداوند براى انسان در ميان مردم پديد مى آورَد، بهتر است از مال و ثروتى كه وى براى ديگران باقى مى گذارد . ۴
هان! مبادا از خويشاوند نيازمند خود روى برتابيد و از دادن اندك مالى به او دريغ كنيد ، كه اگر ندهيد چيزى بر ثروت شما نمى افزايد و اگر بدهيد چيزى كم نمى شود . هر كه از خويشان خود دست كشد، يك دست از آنان باز گرفته، اما دستهاى فراوانى از خود كنار زده است . و آن كس كه با قوم و خويشان خود نرمخو و مهربان باشد، دوستى و محبّت هميشگى آنان را به دست آورَد .

1.الرعد : ۱۹ ـ ۲۱ .

2.الكافي : ۲/۱۵۲/۱۵ .

3.نهج البلاغة: الخطبة۲۳.

4.نام نيكى گر بماند زآدمى به كزو ماند سراى زرنگار .(سعدى) .


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 7 فروردین 1395نظر دهید »

بهارنیست

احساس میکنم که نباشی بهارنیست

شعری میان دفتر این روزگار نیست

معطوف میشود به شما حس واژه ها

آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟

من با سروده های همه شرط بسته ام

بیتی بدون نام شما ماندگار نیست

سین سلام سفره ی تحویل سال نو

معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟

روزی ظهور میکنی و میرسد بهار

اما به ماه وسال و زمان اعتبار نیست

تقویم هم به گفته ام اقرار میکند

سوگند میخورد که نباشی بهار نیست

هدیه ارجمند


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

عيد جديدي آمد و آغاز سالي‌ست

آقاي من! اين بار هم جاي تو خالي‌ست

وقتي که لب مي‌خندد و دل غرق آه است

يعني که بي تو عيدهاي ما خيالي‌ست

ما غائبيم از محضرت که روسياهيم

آثار با خورشيد پيوستن زلالي‌ست

ـ در حلقه‌ي زلفت گرفتارم ـ دروغ است

هر چه که مي‌بينم گرفتاري مالي‌ست

چشمان تو از غصه هاي ما پر از اشک

اوقات ما از ياد تو اما چه خالي‌ست

ماه رُخت را در شب گيسو مپوشان

در شام هجران بي‌گمان صبح وصالي‌ست

دل هاي بيدار و … جهاني چشم در راه

در انتظارت جمعه هاي ما سؤالي‌ست

بحرين و غزّه لاله لاله، ندبه خوانند

دنيا اسير دست قومي لا ابالي‌ست

پايان کار ظالمان با ذوالفقار است

برگرد با تو شوکت مولي الموالي‌ست

یوسف رحیمی


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

پس مزن یار مسیحا دل بیمار مرا

آنقدر گریه کنم تا بخری بار مرا

قدر یک عمر فقط گریه بدهکارم من

کرمی کن بپذیر عمر بدهکار مرا

پهن کردم سر راه تو بساطی دل شب

تا که رونق دهد احسان تو بازار مرا

پرده پوشی تو پایم به حرم وا کرده

به کناری نزدی پرده اسرار مرا

گردنی کج سر پایین به پناه آمده ام

شود آیا سر و سامان بدهی کار مرا

آمدم تا که بگویم به خودم بد کردم

تا که اسباب شفاعت کنی اقرار مرا

آخر کار شده شوق شهادت دارم

پس به تأخیر میانداز تو دیدار مرا

خاک جبهه چقدر بوی وصالت دارد

کاش پاسخ بدهی خواهش و اصرار مرا

ناز دلدار کشیدن تن بی سر خواهد

بین جبهه بنگر شاهد گفتار مرا

حال مهمان شده ای….وقت پذیرایی ماست

بشنو این روضه بین در ودیوار مرا

مادرت پشت در افتاد و صدازد پسرم

با تن سوخته جان داد و صدازد پسرم

قاسم نعمتی



موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

قلبم چو کویر و چشم هایم دریاست

یک سال گذشت و غصه هایم بر جاست

ای کاش کنار هفت سینم بودی

این سفره ی ما بدون تو بی معناست

امسال بیا منتقم آل علی

امسال به نام مادر تو زهراست

امسال سر سفره ی زهرا هستیم

“سالی که نکوست از بهارش پیداست”

این فاطمیه کنار مان می آیی؟

با شوق ظهور روضه خواندن زیباست

امروز برای مادرت خیمه زدی؟

ای وای امام بی نشانم تنهاست

فردا به کدام رو به رویت نگرم؟

فردا که حساب حشر هم دست شماست

امسال بیا برای ما گریه نکن

تو گریه نکن عزیز٬ مشگل از ماست

عبدالحسین مخلص آبادی


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعتها ، ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »


آقامیرزا محمدباقر اصفهانی می گوید که شبی در خواب گویا مولایم حضرت امام حسن مجتبی (ع) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنید و برای فرج حضرت حجت(عج) دعا نمائید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.»(5)

در تشرّف آقا شیخ حسیم سامرایی در سرداب مقدس فرمودند: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم بدهند به حق عمه ام حضرت زینب (س) که فرج را نزدیک گرداند.»(6)
در تشرّف مرحوم آیت الله حاج سید محمد- فرزند آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی(ره)- امام زمان(عج) فرمودند: “از علایم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندد. شما برای فرج من دعا کنید."(7)

در تشرّف دیگری که یکی از علماء به محضر امام زمان(عج) پیدا کرده بود آن حضرت فرمودند: “به آنان بگو که برای فرج من دعا کنید تا خدا مرا از زندان غیبت نجات دهد."(8)

همکاری شیعیان با ظالمان و ستمگران
شیخ عبدالحسین حویزاوی می گوید مردی به نام میرزا احمد رئیس شهرداری نجف اشرف بود، او مرد متدین و خوبی بود که به اجبار او را شهردار کرده بودند. شبی در عالم رؤیا به محضر امام زمان(عج) مشرّف شدم و دیدم که رئیس شهرداری نجف نزد ایشان حاضر است. حضرت با تندی به او فرمودند: “چرا داخل شغل حکومتی شدی و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتی؟”

بعد مطلبی فرمودند که آن مرد متوجه نشد من خواستم گفته حضرت را به او بفهمانم. گفتم حضرت بقیه الله(عج) می فرمایند: وَ لا ترکَنُوا اِلی الّذین طَلَمُوا فَتَمّسکُمُ النّار؛ یعنی، به سوی ستمگران میل نکنید به آنان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد.” وقتی این جمله را گفتم، حضرت رو به من کرد و فرمود: “پس تو چرا مدح می کنی؟” عرض کردم: “تقیه می کنم.” حضرت دست مبارک را به دهان گذاشتند و به عنوان انکار سخن من با تبسم فرمودند: “تقیه! تقیه! تقیه!- یعنی تو از روی خوف و تقیه مدح نمی کنی- هفت روز بیشتر از عمر تو باقی نیست فردا برو و مُهر حکومتی را رد کن."(9)

تحصیل معارف از طریق غیر مشروع
امام زمان(عج) می فرماید: “طَلَبُ المَعارِف مِن غَیرِ طَریقَتِنا اَهلَ البَیتِ مُساوِقُ لِلاِنکارِنا؛ یعنی، بدست آوردن معارف جز از طریق ما خاندان پیغمبر(ص) مساوی با انکار ماست."(10)

گناه شیعیان

امام زمان(عج) می فرمایند: “نادان ها و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه پر و بال پشه دین ندارند- با رفتار و گفتار ناشایست خود- ما را آزار می دهند."(11) امام زمان(عج) می فرمایند: “به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و از گمراهی بعد از هدایت."(12)

پرهیز از تصرف اموال معصوم (ع)
از توقیع شریفی که به وسیله ی نایب دوّم ابوجعفر محمد بن عثمان از امام عصر(عج) رسیده است، آن حضرت در مورد خمس که باید به فقیه جامع الشرایط پرداخت شود، می فرماید: “کسی که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند، همانند تصرفی که در مال خود می کند، ملعون است و در روز قیامت از دشمنان ما محسوب می شود."(13)

امام زمان(عج) در توقیع شریفی می فرمایند: “هرکس در اموال مربوط به ما تصرف کند و بخورد، بدرستی که آتش را در شکم خود وارد کرده است و به زودی در آتش افروخته وارد خواهد شد."(14)
ایشان می فرماید:"وقتی برای هیچ کس جایز نباشد که در مال دیگران بدون اجازه آنان تصرف کند چگونه این کار در مال ما جایز می شود؟"(15)
در توقیع دیگر می فرماید: “لعنت خداوند و ملائکه و تمامی مردم بر کسی که یک درهم از مال ما را حلال بداند و در آن تصرف کند."(16)
پی نوشت ها:
(4) برکات حضرت ولی عصر(عج)، ص 35.
(5) ملاقات با امام عصر(عج)، ص 87.
(6) ملاقات با حضرت مهدی(عج)، ج 1، ص 251.
(7) شیفتگان حضرت مهدی(عج)، ج 1، ص 184.
(8) کرامات الصالحین، ص 174.
(9) برکات حضرت ولی عصر(عج)، ص 361.
(10)صحیفه المهدی، ص 334.
(11)احتجاج، ج 2، ص 474.
(12)الخرائج، ج 3، ص 1110.
(13)کمال الدین، ص 520.
(14)کمال الدین، ص 520.
(15)کمال الدین، ص 521.
(16)نجم الثاقب، ص 411.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

حيات فرهنگي در عصر امام مهدي(ع)
همچنين واقعيت كه رخ خواهد داد اين است كه همه مذاهب پديد آمده پس از رحلت پيشواي بزرگ توحيد پيامبر گرامي ملغي مي‏شود و از ميان مي‏رود چرا كه اينها راه و رسمي است كه در كتاب خدا و سنت پيامبر جايي ندارد. در كلامي كه از عالم اهل سنت به نام ابن العربي بيان گرديده آمده است:
امام مهدي پس از ظهور، دين را همان‏گونه كه بود و نازل گرديد آشكار مي‏سازد، به طوري كه اگر پيامبر گرامي حاضر باشد به همان حكم كند. او مذاهب مختلف را از روي زمين با ارشاد و هدايت خويش برمي‏دارد و جز دين خالص و پاك آسماني نمي‏ماند.3
آري در آن شرايط پر افتخار است كه اتحاد بزرگ اسلامي تحقق مي‏پذيرد چرا كه همه مسلمانان در اصول دين و فروع آن و همه مسايل فقهي و احكام و مقررات شرعي، متحد و يكپارچه مي‏گردند.
دين راستين همان اسلام واقعي خواهد بود و مذهب همان مذهب تشيع كه مذهب خاندان وحي و رسالت است و پيامبر گرامي مردم را بدان دعوت نموده است. و همه بشريت بدين سان زير پرچم پرافتخار لااله‏الااللَّه، محمد رسول‏اللَّه، علي ولي‏اللَّه در اوج سعادت و رفاه و نيكبختي زندگي مي‏كنند.

در حديثي كه امام مجتبي(ع) از پدرش حضرت علي(ع) نقل مي‏فرمايد چنين آمده است:
مهدي زمين را از برهان و دانش و نور هدايت پر مي‏كند تا آن‏جا كه سراسر گيتي به وي ايمان آورد و كافران مسلمان شوند و فاسقان صالح گردند.4

و باز حضرت علي(ع) در بيان ديگري از حضرت مهدي(عج) چنين مي‏فرمايد:
… لافترك بدعة الا ازالها ولا سنة الاّ اقامها.5
يعني آن پيشواي الهي تمامي بدعت ها را نابود مي‏كند و همه سنت ها و شيوه‏ هاي پسنديده را زنده و برپا مي‏كند.

تربيت در عصر امام مهدي(ع)

از واقعيت‏ هاي ترديد ناپذير اين است كه انسان در همه ابعاد، قابل تربيت و سازندگي است و هنگامي كه برنامه‏هاي تربيتي براساس ارزشهاي والاي اخلاقي و انساني تنظيم گردد بشريت راه اعتدال و درستي را خواهد گزيد. و در راه و روش شايسته و ستوده‏اي گام خواهد نهاد. اما اگر برنامه ‏ها و عوامل تربيتي فاسد و ناصالح باشد بدون ترديد نتيجه معكوس خواهد داد و انسان به سوي تباهي خواهد رفت.

كانون خانه و خانواده كه كودك در آن ديده بر جهان مي‏گشايد يك كانون و عامل تربيتي است كه در جهت‏دهي به كودك نقش بسيار مهمي دارد.
پس از خانه، نقش مدرسه است كه كودك با ورود بدانجا مراحل نخستين دانش و فرهنگ را از طريق آموزگاران دريافت مي‏دارد و هر چه مراحل مختلف علمي را طي مي‏كند سطح مطالعه و فرهنگ و آگاهي هاي او بالا مي‏رود تا سرانجام به عالي‏ترين مراحل و مدارج علمي و فكري مي‏رسد.
عامل محيط و جامعه، كودكي كه در جامعه‏اي مملو از دروغ و شائبه و بي‏بندبار رشد مي‏كند تربيت ناشايست و نادرست مي‏پذيرد و كودكي كه در جامعه دين باور و امانت‏دار و سرشار از حيا و درستكاري تربيت شود فردي شايسته خواهد بود.
رسانه‏ هاي گروهي و دستگاه هاي تبليغاتي جامعه همچون روزنامه‏ها و مجلات، راديو و تلويزيون و…

امام مهدي(ع) كه در انديشه اصلاح جامعه جهاني است و مي‏خواهد جامعه‏اي به راستي اسلامي پي‏ريزي نموده و آن را به ارزشهاي والاي انساني و قرآني آراسته سازد، در اين راه مي‏بايست از وسايل و عوامل تربيتي بهره گيرد و آموزشهاي تربيتي صحيح و سازنده خويش را به وسيله اين وسايل و تجهيزات به گوش ها برساند. از اين رو مدارس و آموزشگاهها را، فرهنگ و تعاليم انسان ساز اسلام اداره و رهبري مي‏كند و راههاي تعليم و تربيت در همه مراحل از شيوه‏ها و برنامه‏هاي اسلامي بهره‏مند مي‏گردد و وسايل ارتباط جمعي به طور كامل، شايسته و مفيد و ثمربخش مي‏شوند و از چهارچوب مقررات و ارزشهاي اسلامي تجاوز نمي‏كنند.6

چنانچه حضرت علي(ع) با عباراتي بسيار شنيدني چنين نويد مي‏دهد كه:
مهدي(ع) هواهاي نفساني را به هدايت باز خواهد آورد آن‏گاه كه هدايت را به هواپرستي بفروشند و آرا و نظرها را بر قرآن منطبق سازد چون قرآن را بر مدار آراي خويش باز خوانند.7

پي‏ نوشت ها
1. غيبت نغماني، باب 13، ص238.
2. ابن شعبه حراني، ابو محمد حسن بن علي، تحف‏العقول، ص119.
3. الفتوحات المكيه، ابن العربي، ج3، ص327، باب 366.
4. طبرسي، احمدبن علي، الاحتجاج، ج2، ص70.
5. عقدالدّرر، باب 9، ص224، بحارالانوار، ج52، ص339.
6. امام مهدي از ولادت تا ظهور، آيةاللَّه سيد محمد كاظم قزويني، ص740.
7. نهج‏ البلاغه

منبع:
ماهنامه موعود- شماره 39

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

بی حضورش، چه اشتیاق بهار…
مهدی جان تقویم ما هنوز بهاری ندیده است

بشکن سکوت یخ زده انتظار را

الهم عجل الولیک الفرج

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

مردی که از شمشیر پیامبر تا قرآن امام علی(ع) در نزد اوست

این پیراهن رسول خداصلی الله علیه وآله است. روزی که دندان‌های پیشین آن حضرت را شکستند، این پیراهن را پوشیده بود. قائم‌علیه السلام با همین پیراهن قیام می‌کند.

جانم به قربانت اى پنهانى که از میان ما بیرون نیستى …جانم به قربانت اى دور از نظرى که از ما دور نیست… جانم به قربانت اى آرمان هر مشتاقى که آرزویت کنند… جانم به قربانت اى کسی که کسی عزتتش برتو برترى نگیرد.. جانم به قربانت اى مجد و شوکت ریشه دارى که همطراز ندارد …جانم به قربانت اى نعمت دیرینه اى که شبیه ندارد… جانم به قربانت اى قرین شرف و بزرگوارى که برابر ندارد

تا کى سرگردان تو باشم اى مولاى من ؟ و تا کى و به چه زبانى وصف تو گویم و راز دل کنم؟! کى مى شود که از آب وصل تو سیراب گردیم… تشنگى ما به داراز کشید!

کى مى شود که تو ما را ببینى و ما تو را بینیم… کی می رسد روزی که پرچم نصرتت را برافراشته باشى و مردم آن را مشاهده کنند… کی مى شود ما ببینیم آن روزى راکه گرداگردت را گرفته و تو رهبرمان باشى… زمین را پر از عدل و داد کنى ، به دشمنانت خوارى و کیفر را بچشانى و سرکشان و منکران حق را نابود کنى… ریشه گردنکشان را بزنى ، اساس ستمکاران را برکنى و ما بگوییم:

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. اَللّهُمَّ اَنْتَ کَشّافُ الکُرَبِ وَالْبَلْوى بنفسی انت من مغیب لم یخل منا…..(1)…

حضرت ابراهیم علیه السلام

ابراهیم علیه السلام هنگامی که در آتش افکنده شد ، جبرئیل برایش جامه‌ای از بهشت آورد. قائم عجل اللَّه فرجه نیز همان جامه را هنگامی که قیام کند خواهد پوشید . در کتاب کمال الدین از مفضّل از امام صادق علیه السلام آمده که فرمود : آیا می‌دانی جامه یوسف چه بود ؟ گفتم : نه . فرمود : وقتی برای ابراهیم علیه السلام آتش افروختند ، جبرئیل علیه السلام یکی از جامه‌های بهشتی را آورد و بر او پوشانید ، پس با آن جامه گرمی و سردی به او اثر نمی‌کرد ، و چون هنگام وفاتش رسید ، آن را در بازو بندی قرار داد و بر اسحاق آویخت ، و اسحاق هم بعداً آن را بر یعقوب آویخت ، و هنگامی که یوسف متولد شد یعقوب آن را بر او آویخت ، و این در بازوی او بود تا بر او گذشت آنچه گذشت ، و هنگامی که یوسف علیه السلام آن پیراهن را از بازوبند بیرون ساخت ، یعقوب بوی آن را شنید ، و همین است که خداوند به حکایت از او فرموده : « اِنّی لَاجِدُ ریحَ یُوْسُفَ لَوْلا اَنْ تُفَنِّدُونِ »(2) ؛ همانا من بوی یوسف را می‌شنوم اگر مرا به کم عقلی نسبت ندهید.

این همان پیراهنی است که از بهشت نازل شده بود. عرض کردم: فدایت شوم ، پس این پیراهن به که می‌رسد ؟ فرمود : به اهل آن و پیراهن همراه قائم ماست هنگامی که خروج نماید . سپس فرمود : هر پیغمبری که علمی یا چیزی را وارث بود ، به محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسیده است. (3)

صحیفه ابراهیم علیه السلام

امام صادق‌علیه السلام فرمود: «خداوند هیچ چیز به پیامبران نداد مگر اینکه آن را به محمّدصلی الله علیه وآله نیز عطا کرد. آن صحفی که قرآن درباره‌اش فرمود: صحف ابراهیم و موسی ، نزد ماست».(4)

حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم

عمامه و پیراهن رسول خداصلی الله علیه وآله

حضرت مهدی علیه السلام هنگام ظهور، عمامه سفید جدّش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را بر سر می نهد(5) و پیراهن خون آلود او را - در جنگ احد - می پوشد.

امام صادق علیه السلام به یعقوب بن شعیب فرمود: «آیا نمی خواهی پیراهن قائم آل محمّدعلیهم السلام را که در روز ظهور به تن می کند، به تو نشان دهم؟

عرض کردم: آری. آن حضرت صندوقی را خواست که برای او آوردند و پیراهنی از آن بیرون آورد و در مقابل یعقوب باز کرد.

یعقوب می‌گوید: ناگاه چشمم به آستین چپ پیراهن افتاد که آغشته به خون بود. آن حضرت فرمود: «این پیراهن رسول خداصلی الله علیه وآله است. روزی که دندان‌های پیشین آن حضرت را شکستند، این پیراهن را پوشیده بود. قائم‌علیه السلام با همین پیراهن قیام می‌کند.»

یعقوب می‌گوید: خون‌ها را بوسیدم و به چشم کشیدم. آن‌گاه امام پیراهن را پیچید و در جای خود قرار داد.(6)

شمشیر ذوالفقار پیامبرصلی الله علیه وآله

امام صادق علیه السلام داشتن سلاح های رسول خداصلی الله علیه وآله را از نشانه های امامت می داند. حارثه بن المغیره نصری گفته:به امام صادق علیه السلام عرض کردم: امام به چه چیز شناخته می شود؟ آن حضرت فرمود: «به سکینه و وقار»

عرض کردم: و دیگر به چه چیز؟ آن حضرت فرمود: «او را بوسیله شناختن حلال و حرام و نیاز مردم به او و بی نیازی او از مردم و سلاح پیامبرصلی الله علیه وآله نزد او می شناسی».(7)

پرچم رسول خداصلی الله علیه وآله

پرچم پرافتخار پیامبرصلی الله علیه وآله که جبرئیل در روز بدر برای آن حضرت آورد و با به اهتزاز درآمدنش مسلمانان پیروز شدند، همراه مهدی خواهد بود.
حضرت علی علیه السلام نیز این پرچم را در بصره به اهتزاز درآورد وچشم فتنه را کور کرد. مؤمنان اصرار ورزیدند تا حضرت علی علیه السلام آن پرچم را در صفّین به اهتزاز درآورد، ولی آن حضرت نپذیرفت و فرمود: «این پرچمی است که بعد از من، کسی جز حضرت قائم علیه السلام آن را به اهتزاز در نمی آورد».(8)

حضرت زین العابدین، امام سجادعلیه السلام به ابوخالد کابلی فرمود: «گویا می بینم صاحب شما بر بلندی نجف در پشت کوفه قرار گرفته است، در حالی که پرچم رسول خداصلی الله علیه وآله را برافراشته است و آن را به سوی هیچ گروهی نمی برد مگر آنکه خداوند نابودشان می سازد».(9)

میراث امیرالمؤمنین علیه السلام

قرآنی که حضرت علی‌علیه السلام آن را گرد آورد

روزی که رسول خداصلی الله علیه وآله دار فانی را وداع گفت، حضرت علی‌علیه السلام به سفارش وی در خانه نشست تا قرآن را گرد آورد. او پس از پایان کار، قرآن را به مسجد برد و به ابوبکر عرضه کرد. عمر گفت: ای علی! این قرآن را به جای خود برگردان، ما نیازی به آن نداریم. حضرت علی‌علیه السلام آن را گرفت و به خانه برگشت. هنگامی‌که عمر به خلافت رسید. روزی به علی‌علیه السلام گفت: اگر بخواهی می‌توانی قرآنی که نزد ابوبکر آوردی، اکنون بیاوری تا گرد آن جمع شویم. حضرت فرمود: «هیهات! راهی برای رسیدن به آن نیست. من در زمان ابوبکر چنان کردم تا بر شما اتمام حجّت کرده باشم و در روز قیامت نگویید: ما از این غافل بودیم، یا برای ما نیاوردی. اکنون این قرآن نزد من است و جز پاکان و جانشینان من کسی به آن دست نمی‌زند.»
عمر گفت: آیا زمانی برای اظهار این قرآن وجود دارد؟

حضرت فرمود: «آری! هنگامی که قائم از فرزندانم ظهور کند».(10)

همچنین تمام کتاب ها و نوشته های معصومین علیهم السلام به نام های صحیفه جامعه(11) که املای رسول خدا و خطّ علی - علیهما السلام - بود، کتاب علی،(12) مصحف فاطمه،(13) جفر ابیض،(14) جفر احمر(15) و صحیفه هایی که نام تمام پیامبران، پادشاهان و پیروان اهل بیت علیهم السلام بر آن نوشته است، نزد امام عصر قرار دارد.(16)

منابع:

1-ترجمه فرازهایی از دعای ندبه
2-سوره یوسف/94
3-مکیال المکارم ج 1 ص221به نقل از کمال الدین ج 1 ص142
4- بصائر الدرجات، ص 135
5- عقد الدرر7 ص277
6- غیبت نعمانی، ص 243
7- همان، ص 242
8- معجم أحادیث الامام المهدی، ج 3، ص 386
9- همان، ص 201
10- الشیعة و الرجعة، ج 1، ص 419
11- بصائر الدرجات، ص 142
12- همان، ص 147
13- همان، ص 151
14- معجم الامام المهدی، ج 3، ص‌388
15-بصائر الدرجات، ص 151
16- بامداد بشریت پ29ص72-71

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »


آخرين نبرد در آخرالزمان
شوق آتشين باز آمدن يا آمدن منجى موعود، قرن ها است بشر وامانده از عدالت، معنويت و آزادى را بى قرار ساخته است. هرچند افق نگاه مردمان، گونه هاى مختلفى به انتظار بخشيده است ، اما اين واژه در معناى عام خود يكى از مشتركات بشر وانسان معاصر به حساب مى آيد. در اين ميان، اديان ابراهيمى به اين مسأله اهميتى ويژه مى دهند; چرا كه ظهور موعود در هر يك از اين اديان به مفهوم تشكيل حكومت و سرورى بر ديگران است.

شوق آتشين باز آمدن يا آمدن منجى موعود، قرن ها است بشر وامانده از عدالت، معنويت و آزادى را بى قرار ساخته است. هرچند افق نگاه مردمان، گونه هاى مختلفى به انتظار بخشيده است ، اما اين واژه در معناى عام خود يكى از مشتركات بشر وانسان معاصر به حساب مى آيد. در اين ميان، اديان ابراهيمى به اين مسأله اهميتى ويژه مى دهند; چرا كه ظهور موعود در هر يك از اين اديان به مفهوم تشكيل حكومت و سرورى بر ديگران است. باتوجه به شرايط كنونى، آنچه دغدغه اين نوشتار را فراهم ساخته است، نگاهى كوتاه به بازخوانى انديشه موعود در جهان مسيحيت است. اين مسأله از آن جا مهم و در خور اعتنا است كه هم اينك بخشى از جهان مسيحيت با تكيه بر وعده هاى توراتى ـ انجيلى و فن آورى موجود در دنياى غرب به گونه اى خاص به تأويل و تفسير آخرالزمان و انديشه انتظار مى پردازد و با ارائه نگاهى جنگ طلبانه، تمامى اهرم هاى خود را براى تحميل نظريه خويش به كار مى برد. از اين رو، با گذرى كوتاه بر انديشه بازگشت مسيح، تلاش خواهيم نمود تا از زاويه اى ديگر به اين ماجرا بنگريم.

مسيحيان و بازگشت مسيح
انديشه بازگشت عيسى(عليه السلام) يكى از باورهاى غالب جامعه مسيحيت است. اين شوق و انتظار، در بخش هاى قديمى تر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيكيان به خوبى منعكس گشته است. اما در رساله هاى بعدى مانند رساله هاى پولس به تيموتاؤس و تيطس، همچنين رساله هاى پطرس به بعد اجتماعى مسيحيت توجه شده است. اين مسأله از آن جا ناشى مى شد كه عيسويان با گذشت زمان پى بردند كه بازگشت مسيح(عليه السلام)برخلاف تصور آنان نزديك نيست. هرچند اقليتى از آنان بر اين عقيده باقى ماندند كه عيسى به زودى خواهد آمد و حكومت هزارساله خود را تشكيل خواهد داد; حاكميتى كه به روز داورى پايان خواهد يافت. از همين رو، از دير باز گروه هاى كوچكى به نام هزاره گرا در مسيحيت پديد آمده اند كه تمام سعى و تلاش خود را صرف آمادگى براى ظهور دوباره عيسى در آخرالزمان مى كنند. البته، وجود آياتى در انجيل اين حالت انتظار را تشديد مى كند و با اشاره به عدم تعيين وقت ظهور، آن را ناگهانى معرفى مى كنند. به عنوان مثال، در انجيل متّا از زبان عيسى اين گونه نقل شده است: “شما نمى توانيد زمان و موقع آمدن مرا بدانيد; زيرا اين فقط در يد قدرت خداست. هيچ بشرى از آن لحظه (زمان ظهور) آگاهى ندارد حتى فرشتگان، تنها خدا آگاه است.” يا آن كه در انجيل لوقا به نقل از مسيح چنين آمده است: “هميشه آماده باشيد; زيرا كه من زمانى مى آيم كه شما گمان نمى بريد.”
روشن نگه داشتن چراغ انتظار در لابه لاى انجيل به چشم مى خورد: “كمرهاى خود را بسته و چراغ هاى خود را افروخته بداريد، بايد مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى كشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند. تا هر وقت آيد و در را بكوبد، بى درنگ در را براى او باز كنند. خوشا به حال آن غلامانى كه آقاى ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد. پس شما نيز مستعد باشيد; زيرا در ساعتى كه شما گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد.”
مسيحيت ضمن تأكيد بر غيرمنتظره بودن بازگشت عيسى، هدف از اين بازگشت را ايجاد حكومتى الهى در راستاى حكومت الهى آسمان ها ارزيابى مى كند. علاوه بر اين، ظهور مسيح يگانه راه حل براى ادامه حيات و زندگانى برشمرده مى شود و عيسى منجى انسان ها و پادشاهف پادشاهان معرفى مى گردد. وى براساس سخنان دانيال نبى، نظام اجتماعى، اقتصادى، سياسى، تربيتى و مذهبى جهان را عوض خواهد كرد و جهانى بر مبناى راه و روش خدا بنا مى كند. مسيحيان همچنين علاماتى براى ظهور عيسى بن مريم قايل مى باشند: “عنقريب بعد از آن آزمايش سخت، روزگاران خورشيد تيره و تار مى گردد و ماه نور خود را از دست خواهد داد و ستارگان افول خواهند كرد و قدرت هاى آسمانى نيز به لرزه درخواهند آمد و سپس آثار و علايم ظهور آن مرد آسمانى آشكار خواهد شد و سپس تمامى قبايل زمين نگران و غمگين مى گردند و آن گاه عيسى از ابرهاى آسمان با جلال و شكوه و قدرت فرو خواهد آمد.”
در انجيل مرقس نيز ضمن تأكيد بر همين مضامين، به جمع آورى ياران توسط مسيح اشاره شده است: “سپس عيسى با شكوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگان تحت امر خود را به اطراف و اكناف عالم روانه خواهد كرد و منتخبان خود را از چهارگوشه جهان از بالاترين نقطه آسمان تا پايين ترين نقطه زمين جمع خواهد كرد.” روايات اسلامى نيز بر آمدن مسيح(عليه السلام)صحه مى گذارند. از جمله آن كه، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمودند: “سوگند به آن كه جانم به دست او است، به طور يقين عيسى بن مريم به عنوان داورى عادل و پيشوايى دادگر در ميان شما فرود خواهد آمد.”
مفسران در تفسير آيه 159 سوره نساء، آن را با بازگشت حضرت مسيح در آخر الزمان مرتبط مى دانند و اين آيه را در همين رابطه ارزيابى مى كند. به هر حال، مسأله فرود آمدن مسيح و بازگشت وى در آخرالزمان، از موضوعات مشترك انديشه انتظار نزد مسلمانان و مسيحيان است. البته، اسلام در اين رابطه منجى موعود را مهدى(عليه السلام)معرفى نموده، او را پيشواى آخرالزمان تلقى مى كند: “چگونه خواهيد بود، آن گاه كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما از خود شما باشد.” يا آن كه در روايتى ديگر از امام باقر(عليه السلام)نقل شده است: “پيش از قيامت (عيسى) به دنيا فرود مى آيد و هيچ كس از ملت يهود و مسيحى نمى ماند مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان آورد و آن حضرت پشت سر مهدى نماز مى گذارد.”
بى گمان بر هر پژوهشگر آگاه روشن است كه روايات اسلامى و اعتقادات مسيحى در رابطه با مسأله ظهور بسيار به هم نزديك هستند. مقايسه خبرهاى رسيده از روايات اسلامى در رابطه با پيشرفت غيرقابل تصور علوم در زمان ظهور ، ايجاد رفاه اجتماعى ، علايم ظهور و ساير موارد با آنچه آمد به روشنى اين مدعا را ثابت مى كند.
اين مسأله به خودى خود مى تواند زمينه هاى گفتوگو و هم انديشى بين انتظار اسلامى و مسيحى را فراهم آورد. ناگفته نماند كه حتى در برخى از انجيل هاى مورد پذيرش گروهى از پروتستان ها، به روشنى از ظهور نجات دهنده اى صحبت به ميان مى آيد كه از فرزندان پيامبر عربى است: مسيح در وصاياى خود به شمعون پطرس مى فرمايد: “اى شمعون! خداى من فرمود، تو را وصيت مى كنم به سيد انبيا، كه بزرگ فرزندان آدم و پيغمبران امى عربى است. او بيايد، ساعتى كه فرج قوى گردد و نبوت بسيار شود و مانند سيل جهان را پركند.”

بازگشت مسيح از زاويه اى ديگر
هزاره گرايى در ميان مسيحيت همواره وجود داشته است. اين انديشه اگرچه در طول تاريخ داراى فراز و نشيب هاى فراوانى بوده است، اما هم اينك با گذر از قرن بيستم و ورود به قرن بيست و يكم، اميدهاى تازه اى را پديد آورده است. با نگاهى به پايگاه هاى اينترنتى و حجم گسترده اطلاعات آن ها، شور انتظار به راحتى محسوس است. اين مسأله به تنهايى خطرخيز نيست، اما اگر اين مطلب را در كنار وقوع انقلاب اسلامى، ادعاى زمينه سازى ظهور، كه به وسيله برخى روايات نيز تأييد مى شود، نگاه هژمونيك و جهان شمول اسلام جذابيت هاى ذاتى شيعه و محتواى غنى آن را در نظر بگيريم، مسأله پيچيده تر خواهد شد. حال، اگر به آنچه گذشت تماميت طلبى غرب، نظريه جهانى سازى، انديشه “پايان تاريخ فوكوياما” و “جنگ تمدن ها” را بيافزاييم، خواهيم ديد كه انديشه انتظار يكى از موضوعات چالش خيز ميان جهان اسلام، به ويژه ايران و جهان غرب است. ساخت فيلم هاى روز استقلال، آرماگدون و ماتريس در پايان دهه نود و نوستراداموس در دهه هشتاد، نمادى از همين تقابل است; تقابلى كه با گذشت زمان، روز به روز جدى تر مى شود.

منتظران هارمجدون (آرماگدون)
يكى از موضوعاتى كه همواره در انديشه انتظار مسيحيت و اسلام به عنوان چالش مطرح بوده، نبرد آخرالزمان است. با نگاهى به تاريخ اروپا و امريكا در مقاطعى حساس، رهبران آنان با اشاراتى كوتاه و بسيار مبهم مطالبى را بيان مى داشتند كه بيان گر انديشه هاى درونى حاكم بر آنان بوده است. ناپلئون وقتى به دشت جرزال ميان جليله و سامريه در حوالى كرانه غربى رود اردن رسيد، گفت: “اين، ميدان بزرگ ترين نبرد جهان است.” وى اين مطلب را براساس آموزه هاى انجيلى ابراز داشت. اما به نظر نمى رسد هيچ پژوهشگر مسلمانى اين گفتار وى را، كه در تاريخ ثبت شده است، مورد توجه، تجزيه و تحليل قرار داده باشد. بيش از صد سال بعد، هنگامى كه فرانسه توانست با سوء استفاده از ضعف امپراطورى عثمانى، سوريه و لبنان را اشغال كند، ژنرال گورو فرمانده فرانسوى و فاتح دمشق، در حالى كه پاى خود را با تنفر و تكبر تمام بر مزار صلاح الدين ايوبى گذاشته بود، اظهار داشت: “هان اى صلاح الدين ما بازگشتيم!” اين رفتار متفرعنانه مخصوص اين فرمانده فرانسوى نبود. آلن بى، ژنرال انگليسى نيز كه خود در جنگى ديگر در زمان جنگ جهانى اول در هارمجدون پيروزى ارزشمندى را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس، سرمست از پيروزى خويش در برابر كنيسه قيامت ابراز داشت: “امروز جنگ هاى صليبى به پايان رسيد.” اين حادثه براى يهوديان از چنان اهميتى برخوردار بود كه اسرائيل زانگوئيل آن را “جنگ هشتم صليبى” ناميد.
در ادامه، خط سير اين انديشه را در رفتار جنگ جويانه آيزنهاور رئيس جمهور امريكا، در دهه پنجاه پى مى گيريم. وى اعلام كرد: “بزرگ ترين جنگى كه در پيش داريم، جنگى است براى تسخير افكار انسان ها.” اما وى ابراز نداشت كه سخن وى در واقع روشى براى تحقق نظريه حمبس برونهام، در كتاب “مبارزه براى جهان” است كه نوشته بود: “هدف ما ايجاد دولت جهانى امريكايى است، به گونه اى كه با دولت هاى جهان به رقابت برخيزد.”
در پى اين اظهارات تند و مهار گسيخته در دهه هشتاد با جنگ ستارگان ريگان، تفكر مذهبى وى در رابطه با مشيت الهى، جنگ براى نابودى دشمنان خدا و حكومت هزارساله مسيح روبه رو مى گرديم. پس از ريگان، بوش ـ پدر ـ با فروپاشى اتحاد جماهير شوروى، نظريه نظم نوين جهانى را مطرح مى سازد و فرزندش پس از حوادث يازده سپتامبر بار ديگر با نبش قبر انديشه ها و انگيزه هاى مدفون مذهبى، سخن از جنگ هاى صليبى به ميان مى آورد و كشورهاى ايران، عراق و كره شمالى را محور شرارت مى نامد. نگاه تفوق جويانه و نامدارى غرب نسبت به مسلمانان، با فراز و نشيب هايى مصلحتى در طول چند قرن اخير به خوبى روشن است.
حال، اين پرسش مطرح مى شود كه آيا همه اين اظهارنظرها اتفاقى است و از نگرش ليبراليستى غرب ناشى مى شود يا برآيندى است از ناگفته هاى ذهنى و عقيدتى غربيان، كه با بيان هاى گوناگون ابراز مى شود؟ از سوى ديگر، آيا اين نگاه خصمانه در انديشه انتظار منجى آخرالزمان نيز ردپايى از خود برجاى گذاشته است يا خير؟ گريس هال سل در جستوجوى پاسخ اين پرسش ها، كتاب “تدارك جنگ بزرگ” را به رشته تحرير درآورده است. اين نويسنده مسيحى ـ امريكايى به ريشه يابى دشمنى هاى غرب پرداخته، با دلايل گوناگون و مستند اين نظريه را اثبات مى كند كه برخى موضع گيرى ها و رفتارهاى خصمانه يا دوستانه برخى از سردمداران كشورهاى قدرتمند مسيحى، ناشى از يك عامل عقيدتى است; عاملى كه از سوى حركت هاى راست افراطى مسيحى به شدت در جامعه مسيحى تبليغ مى گردد و تاكنون با اقبال خوبى روبه رو بوده است. اين عامل چيزى جز “نبرد آخرالزمان” نيست; نبردى كه در دره مجدون رخ خواهد داد. براساس اين روايت عهد عتيق، پيكارى بزرگ بين ارتش دويست ميليونى شرق از يك سو، و ارتش يهودى مسيحى از سوى ديگر، به وقوع خواهد پيوست.
نبردهاى مجدون همزمان با بازگشت مسيح روى خواهد داد. براساس تأويل هاى گروهى از كشيشيان پروتستان، در اين جنگ از سلاح هاى هسته اى استفاده خواهد شد: “اى پسر انسان نظر خود را بر جوج، كه از زمين مأجوج و رئيس روش و ماشك و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند “يهوه” چنين مى فرمايد “اينك من اى جوج رئيس روش و ماشك و تو بال بر ضد تو هستم و تو را برگرانيده قلاب خود بر چانه ات مى گذارم و تو را با تمامى لشكرت بيرون مى آورم. اسبان و سواران، كه جميع ايشان با اسلحه تمام آراسته، جمعيت عظيمى با پسرهاو مجنّ ها و همگى اين ها شمشير به دست گرفته. فارس و كوش و فوط با ايشان و جميع ايشان با سپر و خود، جومرو تمامى افواجش و خاندان توجَرمه از اطراف شمال با تمامى افواجش و قوم هاى بسيارى همراه تو. پس مستعد شو و تو تمامى جمعيت كه نزد تو جمع شده اند، خويشتن را مهيا سازيد و تو مستحفظ ايشان باشد. پس از روزهاى بسيار از تو تفقد خواهد شد و در سال هاى آخر به زمينى، كه از شمشير استرداد شده است، خواهى آمد كه از ميان قوم هاى بسيار بر كوه هاى اسرائيل، كه به خرابه هاى دائمى تسليم شده بود، جمع شده است و آن از ميان قوم ها بيرون آورده شده و تمامى اهلش به امنيت ساكن مى باشند.” علاوه بر اين آيات، كه به چگونگى تشكيل سپاهيان مهاجم و پايان خوش جنگ مى پردازد، برخى ديگر جنبه هاى دهشت بار نبرد را روشن مى سازند: “خداوند يهوه مى گويد: در آن روز، يعنى در روزى كه جوج به زمين اسرائيل برمى آيد، همانا حدّت خشم من به بينيم خواهد برآمد… هر آينه در آن روز تزلزل عظيمى در زمين اسرائيل خواهد شد و ماهيان دريا و مرغان هوا و حيوانات صحرا و همه حشراتى كه بر زمين مى خزند و همه مردمانى كه بر روى جهانند و به حضور من خواهند لرزيد و كوه ها سرنگون خواهد شد و صخره ها خواهد افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد.” در كتاب زكرياى نبى، به چگونگى كشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره شده است: “گوشت ايشان در حالتى كه بر پاى هاى خود ايستاده اند، كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد شد.” شدت حادثه و تعداد كشتگان در اين نبرد عظيم، چنان زياد است كه در مكاشفه يوحنا از آن به عنوان ضيافت خداوند براى پرندگان ياد مى شود: “و ديدم فرشته اى را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامى مرغانى را كه در آسمان پرواز مى كنند ندا كرده، مى گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد. تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آن ها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغير و چه كبير.”
اين روايات عهد عتيق و انجيل، شباهت بسيارى با واقعه و نبرد قرقيسيا در روايات شيعى دارد. براى مثال، از امام صادق(عليه السلام) در همين زمينه نقل شده است: “ان لله مائدة بقرقيسيا يطلع مطلع من الماء…” “همانا براى خداوند در قرقيسيا سفره اى است كه سروش آسمانى از آن خبر مى دهد، پس ندا مى دهد اى پرندگان و اى درندگان زمين! براى سير گشتن ازگوشت ستمكاران شتاب كنيد.” امام باقر(عليه السلام) نيز ضمن تأكيد بر شدت واقعه مى فرمايند: “همانا واقعه اى براى فرزندان عباس و مروانى در قرقيسيا روى خواهد داد كه نوجوان را پير مى كند و خداوند هرگونه يارى را از آنان دريغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمين الهام مى كند تا از گوشت ستمگران سير شوند.” براساس تحليل هاى معتقدان نبرد آخرالزمان، 32 جمعيت جهان طى وقايع و حوادث ظهور از بين خواهند رفت. “خداوند مى گويد: “در تمامى زمين دو حصه منقطع شده، خواهند مفرد و حصه سوم در آن باقى خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ايشان را مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ايشان را اجابت نموده، خواهم گفت: ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت كه يهوه خداى ما مى باشد.” اين نگاه نيز با روايات اسلامى مطابقت دارد; چرا كه از اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين باره نقل شده است: “لا يخرج المهدى حتى يقتل ثلث و يموت ثلث و يبقى ثلث."; مهدى زمانى خروج خواهد نمود كه31 كشته مى شوند، 31 مى ميرند و31 باقى مى مانند. روايتى ديگر از امام صادق(عليه السلام)نيز بر همين مضامين تأكيد دارد.
مجموع اين روايات توراتى و انجيلى، دستاويزى قابل اعتنا به دست هزاره گرايان مسيحى و پيروان تندرو مشيت الهى داده است. البته، لازم به يادآورى است كه پيروان اين نظريه حتى به متحدان يهودى خود نيز رحم نمى كنند و ضمن آن كه معتقدند ميليون ها نفر از يهوديان در اين جنگ كشته مى شوند. آينده عده باقى مانده را نيز چنين ترسيم مى كنند: “پس از نبردهاى مجدون، تنها صد و چهل و چهار هزار نفر يهودى زنده خواهند ماند; و همه آنان اعم از مرد، زن و كودك، در برابر مسيح سجده خواهند كرد و به عنوان مسيحيان نوآيين، خود به تبليغ كلام مسيح خواهند پرداخت.” با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر واژه هاى مجدون، اين كلمه تنها يك بار در انجيل مطرح شده است. با اين حال، اين تفسير جنگ طلبانه در جوامع مسيحى به شدت بازتاب يافته است، به گونه اى كه در سال 1985 م. اين گونه تفسيرها، كه در قالب برنامه هاى تلويزيونى ارائه مى شد، تنها در امريكا حدود شصت ميليون مخاطب را به خود جذب نموده بود. همچنين فروش كتاب، “مرحوم سياره بزرگ زمين” كه در همين رابطه نوشته شده بود، به مرز هجده ميليون نسخه رسيد و در سراسر دهه هفتاد پرفروش ترين كتاب پس از انجيل به شمار مى رفت. هم اكنون امريكاييان به بيش از هزار و چهارصد ايستگاه راديويى، كه برنامه هاى مذهبى پخش مى كنند، گوش فرا مى دهند و هشتاد هزار كشيش بنيادگراى پروتستان روزانه از چهارصد ايستگاه راديويى به تبليغ مرام و مكتب خويش مى پردازند. اكثريت آن ها را هواخواهان مشيت الهى (نبرد پيروزمند مسيحيان در آخرالزمان) تشكيل مى دهند. اين مبلغان جنگ، كه بيش تر درباره حمايت خداوند از مسيحيان و عظمت و آينده درخشان ايشان سخن مى گويند، با استفاده از شبكه هاى تلويزيونى خويش هم اكنون حدود شصت كشور را تحت پوشش برنامه هاى خود قرار داده اند.
لازم به يادآورى است كه يكى از ايستگاه هاى تلويزيونى مروج اين نوع ديدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. يكى ديگر از فعاليت هاى درخور توجه اين گروه تربيت يك صد هزار كشيش متعصب و مدافع مسيحيت جنگ طلب مى باشد، كه عمده فعاليت خود را در امريكا متمركز نموده اند. جالب است بدانيم مفسران و نظريه پردازان اين نظريه تا پيش از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى واژگانى همچون روش، ماشك، توبال، فارس، جومر و توجرمه را، كه به زعم اينان حريفان اصلى نبرد مجدون را تشكيل مى دهند، به ترتيب بر روسيه، مسكو، توبولسك (يكى از شهرهاى شوروى سابق)، ايران، شمال افريقا يا كشورهاى اروپاى شرقى و قزاق هاى جنوب روسيه تطبيق مى كردند. اين گروه نسبتاً قدرتمند علاوه بر آن كه، روابط خويش را با اسرائيل مستحكم مى سازند و تشكيل رژيم صهيونيستى را مقدمه ظهور مسيح ارزيابى مى كنند، در عين حال با توجه به اعتقادات خويش، با جريان صلح يا سازش خاورميانه مخالفت مى كنند. جرى فال ول، كه يكى از كشيشان معروف و از رهبران اين گروه هاى افراطى مى باشد، درباره روند صلح خاورميانه و پيمان كمپ ديويد مى گويد: “به رغم انتظارهاى خوش بينانه و دور از واقع بينى دولت ما، اين قرارداد پيمان پايدارى نخواهد بود. ما از صميم قلب براى صلح در اورشليم دعا مى كنيم، ما به يقين بالاترين احترام ها را براى نخست وزير اسرائيل و رياست جمهورى مصر قايل هستيم… اما شما و ما مى دانيم تا روزى كه خداوندگار ما عيسى بر روى تخت داوود در اورشليم (قدس) جلوس نكنند، صلحى در خاورميانه برقرار نخواهد شد.” متأسفانه بايد اظهار داشت اين ديدگاه افراطى تنها به پژوهشگران راست مسيحى و برخى كشيشان محدود نمى شود، بلكه رسوبات اين طرز تلقى در يكى از مهم ترين نظريات سياسى ـ راهبردى، يعنى نظريه جنگ تمدن ها و در پيوند با اهداف درازمدت قدرت هاى بزرگ به خوبى قابل مشاهده است. نظريه جنگ تمدن ها، كه استخوان بندى سياست خارجى و دفاعى امريكا را شكل داده است، در رابطه با آينده جوامع بشرى به ويژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهى نزديك به مشيت طلبان مسيحى داشته و ابراز مى دارد: “تقابل اصلى جوامع بشرى برخورد فرهنگ اسلامى و فرهنگ غربى است.”

حاصل سخن
با جمع بندى آنچه گذشت، مى توان اين حقيقت را دريافت كه در صحنه انتظار موعود رقبايى سرسخت و پركار حضور دارند; انديشه هايى كه با ارائه تفاسير خويش در تلاش هستند تا موجوديت ساير نگرش ها را به خطر اندازند. اين مسأله زمانى جدى تلقى مى شود كه بدانيم هويت شيعه پيوندى حياتى با انديشه انتظار داشته و در ارتباط با اين مفهوم قوام مى يابد. ازاين رو، مى توان با اطمينان اظهار داشت كه بار گران تبيين انديشه مهدويت بيش از هرجا بر دوش شيعه دوازده امامى سنگينى مى كند. حال، اگر اين واقعيت را با وقوع انقلاب اسلامى و داعيه دارى زمينه سازى ظهور حضرت حجت (عج) ملاحظه نماييم، عمق مسأله بيش از پيش آشكار خواهد شد. بى گمان فرا رسيدن هزاره سوم فرصتى كم نظير و طلايى را فراروى مبلغان واقعى منجى آخرالزمان قرار داده است. استفاده هدفدار و روشمند از اين موقعيت ممتاز با توجه به غنا وگيرايى انديشه انتظار در شيعه، مى تواند راه را بر انديشه هاى رقيب بسته يا دست كم آنان را بى رقيب رها نكند. در برابر بى توجهى به فرصت هاى پيش آمده راه نفوذ و هجوم ديگرى را براى دشمنان فراهم خواهد ساخت; دشمنانى كه با انديشه انتظار نيز برخوردى ابزارى خواهند داشت.


منبع : آرشیو موعود


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

شرایط ظهور امام زمان (عج) کدامند؟

شرایط به امورى گفته مى شود كه تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند، ظهورى در كار نخواهد بود. اما علایم و نشانه ها، آن دسته رویدادها و حوادثى است كه براساس گفته پیشوایان معصوم، قبل و یا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر كدام نوید نزدیک بودن قیام حضرت را مى دهد. براین اساس انقلاب جهانى امام علاوه بر این كه داراى علایم و نشانه هایى است كه پیش از وقوع آن روى مى دهد، داراى یک سرى شرایط و بایسته هایى است كه با تحقق آنها، قیام اتفاق خواهد افتاد. در رابطه با این انقلاب و یا هر انقلاب واقعى دیگر، چند شرط متصور است.
یک. قانون و برنامه كامل و جامع

مى دانیم كه زندگى بشرى به خصوص در عصر حاضر با كاستى ها و دشوارى هاى فراوانى رو به رو بوده و مهم ترین خواسته ها و نیازهایش از جمله عدالت، معنویت و رفاه واقعى است هیچ مكتب و دولت و انقلابى نیز نتوانسته به طور اساسى مشكلات بشر را برطرف كند و اگر موفقیتى داشته در بعضى از ابعاد و محدود بوده است. در واقع براى رفع همه كاستى ها و تحقق اهداف عالى جامعه بشرى نیاز به یک برنامه كامل و جامع است كه تاكنون هیچ یک از مكاتب و نحله هاى بشرى نتوانسته اند آن را ارائه دهند و این تنها در كتاب آسمانى (قرآن) وجود دارد كه حضرت مهدى(عج) مبیّن آن و تحقق بخش تمامى آموزه هاى آن با یک انقلاب جهانى خواهد بود.
شرایط به اموری گفته می شود که تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند، ظهوری در کار نخواهد بود. اما علائم و نشانه ها، آن دسته رویدادها و حوادثی است که بر اساس گفته پیشوایان معصوم، قبل و یا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر کدام نوید نزدیک بودن قیام حضرت را می دهد.

یک انقلاب براى در هم شكستن وضع موجود و برقرارى وضع مطلوب به دو برنامه نیاز دارد:
1. برنامه اى جامع براى مبارزه با مشكلات و تغییر وضع موجود.
2. قانون متناسب براى حركت جامعه به طرف وضعیت مطلوب و براساس نیازهاى واقعى جامعه.
قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط لازم را دارد. برنامه انقلاب جهانى آن حضرت مبارزه پیگیر و جدى با حكام جور و سردمداران فكرى و نظامى جامعه بشرى و نابودى كامل فساد و ظلم و كفر است. آن حضرت هم داراى این برنامه و هدف است و هم براساس پیش بینى هاى قرآنى و روایى موفق و پیروز خواهد بود.
برنامه حضرت در قسمت دوم، براساس عمل به كتاب خدا و سنت پیامبر است كه كامل ترین و بهترین برنامه زندگى انسانى است. این قانون جامع، متناسب با همه نیازهاى جامعه و ضامن تمام حقوق فردى و اجتماعى در یک نظام عادلانه حكومتى است.
پیامبر«ص» مى فرماید: «سیره و سنت او، سنت من است مردم را بر دین و آیین من به پا خواهد داشت و آنان را به كتاب پروردگارم دعوت مى كند».
دو. رهبرى مقتدر و توانمند

شرط دیگر براى پیدایش یک انقلاب وجود رهبر و پیشوایى آگاه، توانمند و دلسوز است تا با آشنایى كامل از اهداف، برنامه ها، زمینه ها و موانع، با مدیریتى صحیح و قاطع، حركت انقلابى را راهبرى كند و تا آخرین نفس ادامه دهد. هم چنین بتواند فرمان روایى جهان را در دست گرفته و عدالت را در آن گسترش دهد. انقلاب عظیم مهدوى، به یقین داراى این شرط است. حضرت مهدى(عج) با توجه به مقام امامت شان، مسلماً شایستگى چنین منصبى را دارد و مى تواند چنین مسئولیتى را بر عهده بگیرد.
سه. یاران ایثارگر و مجریان توانمند

شرط دیگر یک انقلاب وجود یارانى فداكار است كه با آشنایى نسبت به برنامه ها و اهداف و اعتقاد به آنها تا آخرین لحظه، از رهبر و انقلاب دست بر ندارند و آماده هر گونه فداكارى باشند.
قیام جهانى امام مهدى نیز نیاز به یارانى دارد كه ضمن آشنایى و اعتقاد به امام و دین تا آخرین لحظه فداكارى كنند. این جمعیت خالص و مخلص كه اصحاب حضرت را تشكیل مى هند، نقش جدى و قابل توجهى در رهبرى سپاه و فتح كشورها و اداره مناطق و سرزمین ها ایفا خواهند كرد.
امام جواد«ع» در این زمینه مى فرماید: «اصحاب مهدى به سوى او اجتماع مى كنند كه سیصد و سیزده نفراند؛ به تعداد اهل بدر از نقاط مختلف زمین… وقتى این عده جمع شدند، خدا امر او را ظاهر مى كند و چون عده كامل شد كه ده هزار نفراند، به اذن خدا خروج مى كند»
چه بسا این شرط هنوز تحقق نیافته و تعداد یاران آن حضرت - به خصوص اصحاب خاص - كامل نشده است تا قیام نیز صورت گیرد.
چهار. آمادگى عمومى و بالارفتن سطح رشد و فهم مردم

یكى دیگر از شرایط یک انقلاب و تحقق آن، پذیرش مردمى و قابلیت آنان است، اگر مردم آن را نخواهند، و شرایط فكرى و روانى فراهم نباشد، آن قیام به سرانجام نمى رسد؛ چنان كه نهضت الهى امام حسین«ع» به جهت عدم همراهى مردم در ظاهر شكست خورد و آن حضرت به شهادت رسید.
قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط را لازم دارد. مردم باید به حدى از رشد و آگاهى رسیده باشند كه پذیراى حركت اصلاحى و قیام بزرگ منجى عالم بشریت باشند. وجود این آمادگى از شرایط بسیار مهم براى ظهور مصلح موعود است؛ چرا كه با وجود آن، حركت اصلاحى حضرت به نتیجه خواهد رسید.
از میان چهار شرط یاد شده، دو شرط فراهم است و آن طرح و برنامه كامل براى اداره جهان و وجود رهبر شایسته و كارآمد است. اما شرط سوم و چهارم نیز لازم است فراهم شود و مردم آمادگى پذیرش انقلاب او را داشته باشند.

بر این اساس مى توان تفاوت هاى میان شرایط و علایم ظهور را چنین شمارش كرد:
1. رابطه ظهور با شرایطش واقعى است. یعنى تا آنها نباشند ظهور هم اتفاقى نمى افتد حال آن كه علایم، دلالت بر ظهور مى كنند و از امكان و نزدیكى وقوع چنین حادثه عظیمى خبر مى دهند.
2. شرایط ظهور با هم ارتباط متقابل و واقعى دارند، حال آن كه ارتباط خاصى میان نشانه هاى ظهور مشاهده نمى شود.
3. شرایط ظهور همگى با هم باید در یک زمان محقق باشند حال آنكه علایم ظهور، به طور طبیعى طى ماه ها و سال ها و قرن ها رخ مى دهند.
4. شرایط ظهور باید مداومت داشته باشند و شرط بقاى ظهورند، حال آنكه نشانه هاى ظهور در زمانى خاص رخ مى دهند و نه لزوم و نه امكان دارد كه آن شرایط در مدت زمانى طولانى واقع شوند و وقوع آنها ادامه یابد.
5. شرایط ظهور تنها در زمان ظهور است كه به حد اعلاى خود مى رسند؛ حال آن كه تمامى نشانه ها به مرور پیش از ظهور رخ مى دهند.
6. همه شرایط ظهور باید متحقق باشند؛ با آنكه نشانه هاى ظهور لازم نیست كه همه شان رخ بدهند و تنها حدوث علایم حتمى كافى است و بقیه به نزدیكى ظهور دلالت مى كنند و اگر پیش ازظهور رخ ندهند، مشكلى در امر ظهور پیش نمى آید.منبع تبیان


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

دید و بازدید با نیّت الهی ، یکی از شروط شاد زیستن در ایام نوروز است
دید و بازدید با نیّت الهی

چه کنیم در دید وبازدیدهای نوروزی هیچ مشکل وکدورتی با کسی پیش نیاید واز ایام عید بیشترین لذت را ببریم؟

این خیلی مهم است که چه گونه منش ورفتار داشته باشیم تا دیگران را از خود آزرده خاطر ننماییم. برای اینکه یک عید پر از خاطره های خوب داشته باشیم این چند کار را انجام دهیم:

نیت کنیم دیدارهایمان برای خدا باشد با این کار دیدارهایمان نورانی خواهد بود و ثواب دو برابر خواهیم برد ان شاء الله و نگران این نخواهیم بود که در این روزها کار نیکی انجام نداده ایم.

برای دیدن کسی یک برنامه منظم داشته باشید وبه وضعیت روحی وجسمی طرفتان توجه کنید تا مبادا در یک وقت نامناسب ودیر و وقت استراحت،بر میزبان وارد شویم که ممکن است پذیرایی او با طیب خاطر نباشد که خود به خود احساس سنگینی ،از میزبان خواهید دید که ممکن است موجبات ناراحتی شما فراهم گردد.

قبل از مهمانی به میزبان اطلاع دهید وآنان را از حضور خود با خبر کنید.

سعی کنید در ساعت مشخص شده بر میزبان وارد شوید تا او بتواند از وقت خود بیشترین استفاده را ببرد.

با سلام و خنده با دیگران ملاقات کنید واین خنده واقعا ار سر محبت باشد(نه زور زورکی)

چون بیشتر کدورتها به خاطر سخن بی جا ونا مربوط است از صحبت بیهوده بپرهیزید. منظور این نیست که اصلا سخن نگویید بلکه سخنی بگویید که همرا با ادب ونزاکت وحکمت باشد تا مخاطبتان بیشترین بهره را ببرد.

توجه داشته باشید که در مجلستان غیبت از کسی نشود .نه خودتان غیبت کنید ونه اجازه بدهید که کسی غیبت کند.هنگام غیبت سخن را جهت دهید.

اگر از کسی درباره مخاطبتان چیزی از بدی شنیده اید آنرا بازگو نکنید تا زمینه کدورت وغیبت را فراهم نکرده باشید.

حرف هایی که به هم می زنید امانتند به هر کس نگویید.

از همسر،فرزند،برادر یا خواهر خود کاملا حمایت کنید وآنها را با اسم زیبایشان وبا پیشوند «آقا» یا «خانم» صدا بزنید.

مبادا جلوی دیگران همدیگر را تحقیر کنید که هم، شأن خوانوادگی خود وهم کسی را که تحقیر کرده اید پایین آورده اید.

در اوقات نماز نشان دهید که شما در عین ارتباط با دیگران هرگز از ارتباط با خدا دست بر نمی دارید وبرای این کار دیگران راتشویق کنید.

اگر مدت طولانی جایی خواهید ماند به قرائت قرآن دسته جمعی مبادرت کنید.

به اطرافیان، به خصوص به میزبانتان کمک کنید و از همه کارهای آن ها حتی کوچکترینش تشکر کنید.

اگر از کسی ناراحت هستید، بزرگی کنید و او را مورد لطف خود قرار دهید و بخشایید و در این راه هرگز پشیمان نشوید که خدا بزرگترین اجرها را برای تان خواهد داد.

در خوردن و آشامیدن با کمال متانت وسنگینی به اندازه استفاده کنید تا به پر خوری متهم نشوید.

از جوک وخنده هایی که بیشتر تمسخر است تا حق، بپرهیزید.

تا می توانید مدت اقامت خود را در خانه کسی، محدود و کم کنید تا دیگران در این عید بتوانند به کارهای متفرقه خود بپردازند.

سعی کنید خودتان باشید نه کس دیگر، تا مبادا کاری از شما سر زند و ملامتتان کنند.

از امر ونهی کردن تا می توانید بپرهیزید وکارهایی شخصی خود را حتی آب ریختن را از دیگران نخواهید با این کار شما دیگران را به تکلف نیانداخته اید وبه فرموده امیر المومنین -علیه السلام- شرط الفت، تر ک کلفت است، عمل کرده اید.

همواره به خدا از شر شیطان های جنّی وانسی پناه ببرید تا گزندی به شما نرسد.

حجت الاسلام محمد علی فتحی

*مدرس حوزه های علمیه و استاد دانشگاه

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »


پیش به سوی نوروزی پر و پیمانه

كلمه عید از «عود» یعنی بازگشت گرفته شده است.(1) انسان به طور طبیعى و فطرى خواستار آزادى ، لذت و خوشى می باشد و گاهی بعد از برآورده کردن این خواست طبیعی دچار انحراف مى شود.
بازگشت دو مرتبه به این خواست طبیعى اصطلاحاً عود نامیده می شود. بنابراین عید یعنى بازگشت به خواسته هاى طبیعى كه قهراً همراه با مسرت و شادى و فرح می باشد.
به تعبیری دیگر؛ عید یعنى هر چیزى كه هر لحظه تكرار مى شود، عید یعنى روزى كه به یک شادی جدیدی بر مى گردد.
بنابراین عید نوروز یعنى عیدى كه در طبیعت دگرگونى پدید مى آید. قرآن کریم چنین حوادث طبیعى را اینگونه تعبیر می کند: «وَیُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (2)؛ (خداوند زمین را بعد از مرگ حیات می بخشد.)
هر روزتان نوروز باد

توجه به مقوله درخت و طبیعت در منابع دینی بسیار پررنگ می باشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: (اگر در آستانه قیامت در دست یكى از شما یك نهال است، اگر مى تواند آن را بكارد.) یعنى در خطرناك ترین شرایط از درخت كارى غافل نشوید.

در ایام منتهی به آخر سال خانواده ها مشغول خانه تکانی و فراهم کردن لوازم عیدانه خود می شوند تا سال جدید را با شادی و برکت شروع کنند.
فارغ از این امور لازم است مواردی را هم مورد توجه قرار داد تا سرتاسر ایام زندگی همراه با خیر و خوشی باشد. به تعبیر امیرالمؤمنین چه نیکو است همواره نوروزانه زندگی کرد.
(أَنَّهُ أُهْدِیَ إِلَیْهِ فَالُوذَجٌ فَقَالَ مَا هَذَا قَالُوا یَوْمُ نَیْرُوزٍ قَالَ فَنَیْرِزُوا إِنْ قَدَرْتُمْ كُلَّ یَوْمٍ یَعْنِی تَهَادَوْا وَ تَوَاصَلُوا فِی روزی برای امام علی(علیه السلام) هدیه آوردند. امام (علیه السلام) فرمودند: این چیست؟ گفتند: امروز نوروز است. فرمود: اگر می توانید هر روز را نوروز سازید. یعنی به خاطر خداوند، به یکدیگر هدیه بدهید و به دیدار یکدیگر بروید.) (3)؛ یعنی هر روز با این عملکرد باشید؛ به عبارتی: هر روزتان نوروز باد.
حسنات نوروز
1- سفر غافلانه نباشد:

عده ای زیادی علاقه به سفر نوروزی دارند. اما متاسفانه بسیارى از سفرها سفرهاى غافلانه است. در قرآن کریم شش مرتبه كلمه «سیروا» بیان شده است. اما گردش مورد نظر قرآن گردش حکیمانه است. خداوند در سوره یوسف می فرماید: «وَكَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (4)»؛ (چه بسا نشانه هایى در آسمانها و زمین است كه بشر غافل از كنار آنها عبور مى كند)
دین مبین اسلام مخالف تفریح نیست؛ «لَا تَنسَ نَصِیبَكَ مِنْ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الْأَرْضِ (5)»؛ به قارون خطاب می شود: از دنیا استفاده بهینه كن ولی غافلانه و همراه با معصیت نباشد.
موقعی که به دامان طبیعت می رویم نگاه عالمانه به آن بیندازیم. نگاهمان را به خلقت و طبیعت عالمانه کنیم؛ «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ (6)».
امام على (علیه السلام) با دقت در آفرینش ملخ مى فرمایند: اگر خواهى در شگفتى ملخ سخن گو، كه خدا براى او دو چشم سرخ، دو حدقه چونان ماه تابان آفرید، و به او گوش پنهان، و دهانى متناسب اندامش بخشیده است…(7)
2- توجه به درختان و محیط زیست :

در ایام پر طراوت بهاری فرصت خوبی برای درختکاری مهیا می شود. توجه به مقوله درخت و طبیعت در منابع دینی بسیار پررنگ می باشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «إِنْ قَامَتِ السَّاعَهُ وَ فِى یَدِ أَحَدِكُمُ الْفَسِیلَهُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَهُ حَتَّى یَغْرِسَهَا فَلْیَغْرِسْهَا (8)»؛ (اگر در آستانه قیامت در دست یكى از شما یك نهال است، اگر مى تواند آن را بكارد) یعنى در خطرناك ترین شرایط از درخت كارى غافل نشوید.
3- دید و بازدید:

سفارش دین احسان به بستگان به ویژه والدین است. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِى الْقُرْبى (9)»؛ (به پدر و مادرت و همچنین به بستگان احسان كنید.)
پیامبر اعظم صلی الله و علیه و آله به تمام مسلمانان حال و آینده توصیه به صله رحم می کنند هر چند در این راه سختی وجود داشته باشد: «أُوصِى الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِى وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِى أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ أَنْ یَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ كَانَتْ مِنْهُ عَلَى مَسِیرَهِ سَنَهٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الدِّینِ(10)»
صله رحم آثار و برکات زیادی دارد از جمله: سبب افزونی عمر و مال است، از بد مردن و بى آبرویى و به ذلت مردن جلوگیرى مى كند، سبب کسب درجات عالیه اخروی می شود و…
4- پرهیز از ولخرجى و اسراف:

سفارش دین به مؤمنین این است که کینه کسی را در دل نگه ندارند «و الذین جاءوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» این آیه شریفه یکی از ویژگی های برادران دینی را چنین بیان می کند: مى كوشند هر گونه كینه و دشمنى و حسد را از درون دل خود بیرون بریزند، و از خداوند رئوف و رحیم در این راه یارى مى طلبند

به بهانه زینت و آبروداری دچار اسراف و تزویر نشویم. «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ(11)»
برپایی مهمانی های پر هزینه ،شیرینی عید را به کام میزبان و مهمان تلخ می کند. میزبان درصدد تکریم است. گمانش بر این است که هر چه سفره رنگین تر باشد احترام بیشتری برای خود می خرد. این در حالی است که اسراف و تبذیر مانع دید و بازدیدهای بعدی می شود. مهمان با خود کلنجار می رود که چگونه از عهده جبران چنین پذیرایی برآید.
5- رفع کدورت ها:

ظاهر خانه و وسایل زندگی پاک می شود که این لایه ظاهری زندگی است. ولی باید توجه داشت که قلب و روح هم نیاز به غبار روبی و خانه تکانی دارد.
سفارش دین به مؤمنین این است که کینه کسی را در دل نگه ندارند «و الذین جاءوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (12)»
این آیه شریفه یکی از ویژگی های برادران دینی را چنین بیان می کند: مى كوشند هر گونه كینه و دشمنى و حسد را از درون دل خود بیرون بریزند، و از خداوند رئوف و رحیم در این راه یارى مى طلبند.
” غل” (بر وزن سل) در اصل به معنى نفوذ مخفیانه چیزى است، و لذا به آب جارى در میان درختان” غلل” مى گویند، و از آنجا كه حسد و عداوت و دشمنى به طرز مرموزى در قلب انسان نفوذ مى كند به آن” غل” گفته شده، بنابراین” غل” تنها به معنى “حسد” نیست بلكه مفهوم وسیعى دارد كه بسیارى از صفات مخفى و زشت اخلاقى را شامل مى شود.
تعبیر به “اخوان” (برادران) و استمداد از خداوند رئوف و رحیم در پایان آیه همه حاكى از روح محبت و صفا و برادرى است كه بر كل جامعه اسلامى باید حاكم باشد و هر كس هر نیكى را مى خواهد تنها براى خود نخواهد، بلكه تلاشها و تقاضاها همه به صورت جمعى و براى جمع انجام گیرد، و هرگونه كینه و عداوت و دشمنى و بخل و حرص و حسد از سینه ها شسته شود و این است یك جامعه اسلامى راستین. لازم به ذکر است که در این ایام نباید از حال محرومین و بیماران و خدمتگزاران جامعه غافل بود.
جمع بندی:

نوروز یک انتخاب مناسبی است برای همسویی با طبیعت؛ اكنون كه زمانی برای دگرگونی طبیعت ها است؛ در مسیر تحول و دگرگونی انسانیت هم تلاش کنیم.

پی نوشت ها:
1- معجم مقاییس اللغه،ج4،ص183
2- روم/ 19
3- دعائم الاسلام،ج2،ص326
4- یوسف/ 105
5- قصص/ 77
6- غاشیه/ 17
7- نهج البلاغه(ترجمه مرحوم دشتی)،ص361
8- مستدرك الوسائل، ج 13، ص 460
9- بقره/ 83
10- كافى، ج 2، ص 151
11- یونس/ 12
12- حشر/10


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

چطور سال تازه ای را شروع کنم؟

سال نوهمیشه فرصت تازه ای است برای اینکه چیزهای جدیدی را تجربه کنیم، مکان های جدیدی را ببینیم و مطالب تازه ای را یاد بگیریم. درواقع یکی از بهترین فرصت هایی که ما عزم و اراده و انگیزه ی مضاعفی برای تغییر در خود حس می کنیم و با همه ی وجودمان می خواهیم شروع دوباره ای داشته باشیم، همین ایام هست.
الهام فخرایی - بخش خانواده ایرانی تبیان
سال نو ،عید

اگر این پرسش برای شما هم جدی ست، قبل از هر چیز یک کاغذ یا دفترچه ی کوچک تهیه کنید و خودتان را متعهد کنید که گام به گام تمرین ها را انجام دهید.
از خواستنی ها فهرست تهیه کنید

برای بهره بردن هر چه بیشتر از این فرصت باید یک فهرست از برنامه هایی که مایلید در سال جدید داشته باشید یا تجربه کنید بنویسید؛ برای شروع اول فکر کنید که به چه چیزهایی نیاز دارید؟ یک وسیله، لباس یا شاید هم می خواهید یک برنامه ی مطالعاتی، رژیم غذایی یا برنامه ی ورزشی را شروع کنید. شاید هم دنبال یک سرگرمی جدید هستید. بنویسید که چه چیزهایی باید بخرید، قرض کنید یا قرض بدهید یا اینکه چه چیزهایی را باید به کلی کنار بگذارید. آیا نیاز دارید عضو یک کتابخانه شوید، به نقاط مورد علاقه تان سفر کنید یا در یک موسسه یا گروه آموزشی یا تفریحی ثبت نام کنید. هر چیزی که به ذهنتان می رسد را بنویسید، خودتان را محدود نکنید، بعدا فرصت دارید تا با مواردی که نوشته اید، کمی جدی تر برخورد کنید.
آنچه را نمی خواهید فهرست کنید

به همه ی آنچه در سال گذشته اتفاق افتاده است، فکر کنید؛ چیزهایی که شما دوست داشتید؛ چیزهایی که فکر می کنید می توانست بهتر باشد، ماجراها یا افرادی که دوست دارید همچنان در زندگیتان حضور داشته باشند، آیا چیزهایی که سال گذشته می خواستید به دست آوردید؟

این بخش هم به اندازه ی تمرین اول مهم هست. بسیاری از ما فقط می دانیم که چه چیزهایی می خواهیم، اما درباره ی اینکه از چه چیزهایی خسته شده ایم یا دیگر برایمان جذابیت یا کارایی سابق را ندارند، آگاهی نداریم. نوشتن این فهرست به ما کمک می کند بین آنچه می خواهیم و آنچه نمی خواهیم ارتباط برقرار کنیم.
راهکارها را تعیین کنید

این شاید سخت ترین قسمت کار باشد. نوشتن فهرست آنقدرها هم که در ابتدا به نظر می رسد، سخت نیست. اما در این مرحله ما با فهرست هایی که در گام اول و دوم تهیه کرده ایم کلنجار می رویم. هر کدام از موارد را که مرور می کنیم باید برای آن راهکار تعیین کنیم. اینکه دقیقا باید چه کارهایی برای تحقق آن انجام بدهیم. تعیین راهکارها به ما کمک می کند فهرست مان را به واقعیت نزدیک تر کرده و آن را از یک فهرست خیالی به مجموعه ای از اهداف واقعی و دست یافتنی تبدیل کنیم.
فضای اطراف خود را پاکسازی کنید

فهرست مواردی نظیر میزکار، کمد شخصی، کوله پشتی، لپ تاپ، تلفن همراه وهر چیز دیگری که متعلق به شماست و مدتهاست به آن سر نزده اید را روی کاغذ بنویسید. با خودتان قرار بگذارید که همه ی چیزهایی را که روی هم تلنبار کرده اید، مرتب کنید. هر چیزی که برایتان کارایی ندارد، معیوب یا بلااستفاده است کنار بگذارید؛ لباس ها، وسایل، کتاب ها، تزیینات اتاق و … . درباره ی فایل های الکترونیکی و محتوای لپ تاپ و تلفن همراهتان هم به همین ترتیب عمل کنید. مسلما قرار نیست شما به یک آرشیو سیار تبدیل شوید. بعد از انجام این تمرین مطمئن باشید احساس بهتری پیدا خواهید کرد و احتمالا متعجب خواهید شد از اینکه تا چه حد محیط شخصی تان را با بهم ریختگی و شلوغی بی مورد انباشته کرده بودید. حالا میزکارتان را با یک گیاه زیبا یا یک عکس خاطره انگیز که به شما انگیزه می دهد زیباتر کنید و از احساس آرامش و خلوتی که ایجاد کرده اید لذت ببرید.
با سال گذشته تسویه حساب کنید

به همه ی آنچه در سال گذشته اتفاق افتاده است، فکر کنید؛ چیزهایی که شما دوست داشتید؛ چیزهایی که فکر می کنید می توانست بهتر باشد، ماجراها یا افرادی که دوست دارید همچنان در زندگیتان حضور داشته باشند، آیا چیزهایی که سال گذشته می خواستید به دست آوردید؟ دلتان می خواست الان کجا باشید، در حال حاضرکجا هستید؟ آیا چیزهایی هست که از آنها فرار می کنید یا افرادی هستند که کار ناتمامی با آنها دارید؛ توضیح، عذرخواهی یا روبراه کردن برخی چیزها که لازم است انجام بدهید. همه ی این موارد را فهرست کنید و بعد درباره ی هر کدام توضیح کوتاهی بنویسید و تکلیف خودتان را با آن مورد مشخص کنید. پرداختن به این موارد کمک می کند سال جدید را با روحیه ای تازه و بدون دل نگرانی یا مشغولیت ذهنی شروع کنید. اگر سالی که رو به اتمام هست را آنقدر خوب گذرانده اید که از تمام شدنش ناراحت هستید، به خودتان دلگرمی بدهید که سال بهتری پیش رو دارید، اما برای بهتر شدنش رویاهایتان را بنویسید، برنامه ریزی کنید و امیدوار باشید.
امسال می تواند بهترین سال زندگی شما باشد

برای بهره بردن هر چه بیشتر از این فرصت باید یک فهرست از برنامه هایی که مایلید در سال جدید داشته باشید یا تجربه کنید بنویسید؛ برای شروع اول فکر کنید که به چه چیزهایی نیاز دارید؟

خیلی از افراد برای سال جدید یک رژیم غذایی ، تمرین ورزشی یا بیشتر وقت گذراندن با افراد مورد علاقه شان را آرزو می کنند، شاید این چیزها پیش پاافتاده به نظر برسند، اما درواقع اینها همان مواردی هستند که ممکن است بیشترین خشنودی و انگیزه را به شما بدهند. با خودتان صادق باشید و روی همان چیزهایی متمرکز شوید که به شما احساس بهتری می دهد. سلامت جسمی و بهبود روابط عاطفی تاثیر چشمگیری در ساختن این بهترین سال زندگی برای شما خواهد داشت؛ بنابراین مراقب سلامتی و عواطف تان باشید.
با خودتان دوست باشید

اگر فعلا اوضاعتان بروفق مراد نیست، خودتان را سرزنش نکنید. نگذارید جمله های منفی انرژی شما را تخلیه کند و انگیزه تان را از بین ببرد. یادتان باشد که اوضاع همیشه یک جور نمی ماند. به این فکر کنید که مشکل دقیقا چیست و چه کارهایی برای برطرف شدنش یا حتی کمی بهتر شدن شرایط فعلی می توانید انجام دهید. خودتان را دوست داشته باشید و برای اینکه احساس بهتری پیدا کنید تلاش کنید.
شروع کردن را تمرین کنید

با خودتان قرار بگذارید در سال جدید هر وقت احساس یکنواختی کردید یا این فکر از ذهنتان گذشت که آنطور که خواستید پیگیر اهدافتان نیستید، یکبار دیگر برگردید و این تمرین را انجام دهید. یادتان باشد این شما هستید که روزها و سال هایتان را می سازید و برای این ساختن نیازی نیست منتظر زمان یا مکان خاصی باشید.
اگر فقط همین چند تمرین ساده را انجام داده باشید، مطمئنا نسبت به قبل از شروع آن احساس بهتری دارید؛ حالا می توانید با آگاهی بیشتری به استقبال سال جدید بروید و به خودتان امیدوار باشید که سال متفاوتی را رقم خواهید زد.

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 29 اسفند 1394نظر دهید »

1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 17

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو