منطق امام نه منطق غدر و كيد بود و نه منطق معامله و همكارى انتفاعى ، صرفا منطق ايثار و عقيده و شهادت در راه عقيده بود بشر يا منطق مكر دارد مثل اغلب سياسيون دنيا، يا منطق معامله دارد مثل احزاب سياسى امروز، يا منطق فدا و عقيده دارد، مثل نوادر خلقت از قبيل امام حسين عليه السلام .


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

حسين (ع ) ميزان اخلاق است
فرشلر در زير عنوان جوانمردى حسين عليه السلام در جنگ با ابن قحطبه گويد: حسين عليه السلام از عمر سعد فرمانده ، مبارز خواست . تميم بن قحطبه شامى به ميدان آمد و از اسب به زمين خورد و حسين عليه السلام با جوانمردى رفتار نمود مهلت داد تا دوباره سوار اسب شد و حمله آغاز گرديد و هر دو پاى او را قطع شد امام خود را به وى رسانيد و با آنكه مى توانست با يك ضربت او را بكشد و يا ببخشايد، برخلاف انتظار دشمن به وى عنايت نمود و او را مورد لطف قرار داد واز پشت مركبش خم شد و گفت : پسر قحطبه ! من از هر گونه كمك و دستگيرى نسبت به تو مضايقه ندارم .
تميم گفت : دو پاى من شديدا خونريزى دارد و توانايى حركت ندارم بگو بيايند مرا از اينجا ببرند و حسين عليه السلام آنا سپاه بين النهرين را مورد خطاب قرار داد و فرمود: تميم مى گويد بياييد و مرا ببريد.
عمر بن فتى برادر مادرى تميم به قصد انتقام برادر، به حسين عليه السلام حمله كرد و است خود را چنان به تاخت و تاز درآورد كه به هنگام نزديك شدن به حسين جلو اسب را با فشار كشيد و در نتيجه مانند اتومبيلى كه در حالت سرعت ترمز كند از اسب به زمين خورد.
عمر را به سويى پرتاب كرد و عمر بعد از زمانى به خود آمد و اسب از زمين برخاست . سپس سوار بر اسب شد و در همه لحظات كه حقا هم كم نبود هر گونه فرصت به نابود كردن عمر براى حسين عليه السلام فراهم بود و عمر به وجهى از وجوه از خطر جانى تاءمين و مصونيت نداشت جز مروت و جوانمردى طرف مبارز
وقتى كه عمر خود را يافت و سوار بر اسب شد و همه اين صحنه را تجزيه و تحليل كرد و دقيقا جوانمردى حسين عليه السلام را تعميق نمود به خوبى درك كرد و چنان منفعل و پشيمان شد كه يك راست برگشت به فرمانده گفت : در حسين بن على جوانمردى و شهامتى ديدم تكه وجدانم اجازه نداد با چنين شخصى بجنگم و سعد نيز چيزى به وى نگفت و
عمر بن فتى راه صحرا را پيش گرفت و ناپديد شد و عمر سعد براى جلب او به سربازان خود ماءموريت نداد، زيرا او طبق قواعد جنگى تن به تن ، ونيز رسوم اعراب ، سرباز فرارى محسوب نمى شد.
هنوز سياهى عمر بن فتى از ديده ها پنهان ندشده بود كه مردى به نام شيث بن مختوم پيش فرمانده آمد و گفت : اين مرد امروز سپاه ما را سرافكنده و بدنام كرد و از مقام فرماندهى اجازه مى خواهم بروم ميدان ، حسين بن على را بكشم و اين ننگ را از پيشانى لشكر بزدايم .
پس از كسب اجازه به ميدان آمد و بر حسب معمول قوانين جنگى اعراب رجز خواند و چيزى نگذشت كه از اسبت بر زمين افتاد؛و البته در نتيجه طعن و ضرب به قتل رسيد.
ناگفته پيداست كه رفتن عمربن فتى از ميدان در معنا اين بود كه مرگ مانند حسين عليه السلام خسارت بزرگى است بر عالم انسانيت ، اگر اين ادعا درست شود كه دشمن از اعماق دلشان رضايت بر مرگ حسين نداشتند بى مورد نبوده ، زيرا وجود حسين عليه السلام ميزان الاخلاق بود.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

عيادت ياران
بر اساس برخى روايات ، عيادت انسان با ايمان ، هم پايه عيادت خداست و آن حضرت در روز عاشورا، هم به عيادت مريض موفق بود و هم به ديدار مجروحان ميدان جهاد كه او را به ديدار خويش فرا مى خواندند. و هنگامى كه به سوى آنان مى شتافت تنها به نشستن بر بالين بسنده نمى كرد؛بلكه به ابزار مهر و محبت خالصانه به آنان به ويژه افراد غريب و بى كس و كارى چون غلام آفريقايى و ترك مى پرداخت . گاه هم به عيادت برخى مى شتافت اما ديدار حاصل نمى شد همانند فرزندش على كه به خاطر ادب و احترام به پدر، او را صدا نزد و هنگامى كه خود آن حضرت سلام فرزندش را شنيد و به سويش شتافت ، با پيكر غرق در خون او روبرو شد و خروش برداشت كه :
پسرم تو را كشتند… .
آن حضرت ، هنگامى كه آهنگ ميدان كرد از سيدالساجدين عليه السلام عيادت كرد واز وضعيت او جويا شد و او را مورد مهر و محبت قرار داد و اين آخرين عيادت ، عيادت كننده صحيح و سالمى بود كه از پيش بيمار، به سوى مرگ و شهادت مى شتافت .


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

محبت به فرزند
محبت پاك و خالصانه ، به همه بندگان خدا به ويژه فرزندان ، عملى است شايسته و مورد سفارش ، اما در مورد محبت به دختران در خانواده ، بيشتر توصيه شده است و پاداش بيشترى نيز وعده داده اند
آن حضرت اين عبادت را به شايسته ترين صورت ممكن انجام داد و كوشيد تا دخترش را با بوسه باران ساختن چهره و كشيدن دست نوازش پدرانه بر سر و آرامش بخشيدن به قلب طوفان زده اش ، شادمان سازد واز غم و اندوه جانكاه او بكاهد. اما او در پرتو هوش سرشار خويش حقايقى را دريافت و محبت سرشار پدر گرانقدرش جز بر اندوه جانكاهش نيفزود. 


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

اوج رافت حسينى
ببينيد (امام حسين عليه السلام ) در همان روز عاشورا و غير عاشورا چه اندازه ها به مردم داده است اصحابش چقدر اندرز داده اند، حنظله بن اسعد الشبامى چه اندرزها داده ، زهير بن قين چه اندرزها داده ، حبيب بن مظاهر چه اندرزها داده است ! وجود مبارك اباعبدالله از بدبختى اينها متاءثر بود، نمى خواست يك نفرشان به اين حال بماند، با مردم لج نمى كرد بلكه به هر زبانى بود مى خواست يك نفر هم كه شده از آنها كم بشود. او نمونه جدش ‍ بود، لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم ، حريص عليكم بالمومنين روف رحيم آيا مى دانيد معنى عزيز عليه ما عنتم ، چيست ؟ يعنى بدبختى شما بر او گران است .
بدبختى دشمان پيغمبر بر پيغمبر گران بود. آنها خودشان كه نمى فهميدند، اين بدبختى ها بر اباعبدالله گران بود يك دفعه سوار شتر مى شود و مى رود، باز برمى گردد، عمامه پيغمبر را به سر مى گذارد، لباس پيغمبر را مى پوشد، سوار اسب مى شود و به سوى آنها مى رود، بلكه بتواند از اين گروه شقاوت كاران كسى را كم كند. در اينجا مى بينيم حسين يكپارچه محبت است ، يكپارچه دوستى است كه حتى دشمن خودش را هم واقعا دوست دارد


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

صفت برجسته حسين (ع )
از صفات برجسته اش يكى هم رقت قلب و داشتن سوز دل نسبت به سرنوشت ديگران بود. قلب پر مهرش بر تمامى همراهان و بر شدت ابتلا و آزمايش آنان سوز و گداز داشت .
همواره براى كاهش مشكلات و رفع مصائب آنان تلاش مى كرد و به خاطر همين دلسوزى و رقت قلب ، گرفتارى و مصائب او بزرگ تر مى نمود.
بزرگمردى كه از شدت مهر قلبى و عواطف سرشار انسانى ، با ديدن شرايط غمبار نوجوانى ، يتيمى ، شدت تشنگى ، پريشانى و افسردگى يادگار برادر و آمادگى اش براى نبردى سهمگين ، چنان مى گريد كه بيهوش مى گردد. بايد انديشيد كه وقتى با پيكر غرقه به خون و پايمال شده او روبرو مى گردد چه شرطى برايش پيش خواهد آمد؟


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

- اوج شكيبايى و صبر
آرى در زيارت امام حسين عليه السلام آمده است كه :
ولقد عجبت من صبرك ملائكه السماوات  از شكيبايى تو در برابر رخدادهاى عظيم و مصائب بزرگ ، فرشتگان آسمان ها شگفت زده شدند
و از امام سجاد (ع ) است كه : هر چه كار بر او پيچيده و سخت تر مى شد، رنگ چهره اش درخشيده تر و كردان تا كردان وجودش پر اطميان تر مى گشت ، تا جايى كه دشمن كينه توز با شگفتى بسيار او را قهرمانى خواند كه در راه حق و عدالت هرگز به مرگ نمى انديشد.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

روز سبقت صفات حسينى
يكى از نويسندگان بسيار معروف ، عبارت محمود عقاد جمله اى درباره اباعبدالله عليه السلام دارد مى گويد: در روز عاشورا مثل اين بود كه يك نوع مسابقه ميان خصلت هاى حسينى برقرار شده بود. يعنى فضايل حسينى هر كدام با ديگرى مسابقه مى داد صبر حسين مى خواست از ساير صفاتش جلو بيفتد، رضاى حسين به آنچه كه رضاى خداست ، مى خواست از صبرش جلو بيفتد، اخلاص حسين مى خواست از همه اينها پيش بگيرد شجاعت حسين مى خواست گوى سبقت را از صفات ديگر او بربايد


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

- ظهور صفات اسلامى
صفاتى كه از اباعبدالله در روز عاشورا ظهور كرد عبارت بود از:
1 - شجاعت بدنى
2 - قوت قلب و شجاعت روحى
3 - ايمان كامل به خدا و پيغمبر و اسلام
4 - صبر و تحمل عجيب
5 - رضا و تسليم
6 - حفظ تعادل و هيجان بى جا نكردن و يك سخن سبك نگفتن نه خودش ‍ و نه اصحابش
7 - كرم و بزرگوارى و گذشت
8 - فداكارى و فدا دادن


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 19 آبان 1394نظر دهید »

- والاترين مرتبه يقين:
اين ويژگى روحى و اخلاقى و عبادى ، از صفات پيام آوران الهى است ، كه برترين و والاترين مرحله آن براى امام حسين عليه السلام پديد آمد؛چرا كه حقيقت يقين آن است كه انسان در راه هدف از رزق و برق دنيا بگذرد و خويشتن را از ارزش هاى مادى دور سازد و او در تمام مراحل عمر و همه فرازهاى و نشيب هاى نهضت الهى اش ، از همان لحظات حركت از مدينه تا واپسين لحظات شهادت ، در اوج يقين بود.
آن حضرت پس از ورود به كربلا در نامه اى به بردارش محمد و ساير افراد قبيله بنى هاشم مرقوم داشت : اما بعد! گويا دنيايى وجود نداشته ، همانگونه كه سراى آخرت جاودانه است
حقيقت اين است كه دنيا و آخرت را بدين صورت ارزيابى نمودن عبارت است از دورى گزيدن از دنيا و آزاد ساختن قلب از كمند مهر آن و آن گرامى در اوج چنين حالتى بود.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 13942 نظر »

- سمبل جوانمردى:
حسين عليه السلام سمبل جوانمردى و آزادگى است و جلوه هاى بارزى از اين صفت ارزشمند در روز عاشورا از او پديدار شد كه شگفت انگيز است . از آن جمله :
سيراب ساختن دشمن در آن شرايط سخت بيابان ، رضايت ندادن به يارى رسانى گروه جن … و ديگر اجازه ندادن به كشتن ناگهانى عناصر پليدى چون شمر، كه پيش از برخورد دو سپاه در تيررس يكى از يارانش قرار گرفته بود كه امام عليه السلام فرمودند:
لا ترمه فانى لا ابداء بالقتال تيراندازى نكن كه من آغاز به قتال نمى كنم


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

-انفاق همه چيز
امام حسين عليه السلام نه تنها زكات بدن و مال خويش را، در راه خدا و براى خشنودى و تقرب به او تقدم داشت ، بلكه همه مال و هستى و جان گرامى خويش و ياران گرانقدرش را در طبق اخلاص نهاد و در راه خدا هديه كرد؛حتى پيراهن كهنه اى كه قيمت چندانى نداشت ، به ويژه شب عاشورا، جامه ها و ساير اشيايى را كه قيمت آنها بيش از هزار دينار بود، براى آزادى بردگان و اسيران انفاق كرد.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

- بزرگوارى حتى با دشمن
در آستانه محاصره اقتصادى در كربلا، شمر در مجلس ابن زياد برخاست و گفت : فرزندان ام البنين از قبيله ما مى باشد براى آنان امان نامه اى تنظيم كن .
ابن زياد امان نامه اى براى حضرت ابوالفضل العباس و عبدالله و جعفر و عصمان از فرزندان ام البنين نوشت . شمر آن را برداشته نزديكى خيام اباعبدالله عليه السلام در آمد و با صداى بلند فرزندان ام البنين را فراخواند: اما كسى جواب او را نداد.
امام اظهار داشت : جواب شمر را اگر چه فاسق است بگوييد؛زيرا از قبيله مادر شما است .
آنگاه حضرت عباس عليه السلام پيش رفت و پرسيد: چه مى گويى ؟
شمر گفت : براى شما فرزندان ام البنين امان نامه آوردم ، دست از حسين برداريد كه همه شما در امانيد!
حضرت عباس پاسخ داد: نفرين بر تو اى شمر! خدا تو و ابن زياد نويسنده اين امان نامه را لعنت كند، اى دشمن خدا! آيا به ما دستور مى دهى دست از يارى برادرمان حسين عليه السلام دست برداريم و از دشمنان خدا اطاعت كنيم؟


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

حسين اسطوره مروت:
تاريخ حسين بن على را همه شما مى دانيد كه در چه وضعى قيام خود را آغاز كرد، در چه فشارى بود، و چه مظالمى وجود داشت . ولى در عين حال آنجا كه پاى مسائل اخلاقى به ميان مى آمد آيا حاضر بود حتى عليه دشمن از اخلاق تجاوز بكند؟ ابدا مسلم بن عقيل يك تربيت شده اوست ، يك شيعه است ، سربازى است از اطراف او؛بهترين فرصت ها به دستش مى آيد كه ابن زياد را بكشد، ولى در همان حال فكر مى كند كه اسلام با اين جور مبارزه كردن مخالف است و اينگونه مبارزه را جوانمردانه نمى داند به او گفتند: چرا از اين صندوقخانه بيرون نيامدى كه شر او را از سر مسلمين كم كنى ؟
گفت : همان وقت به فكر حديث پيغمبر افتادم : الا يمان قيد الفتك ايمان اجازه نمى دهد كه مسلمان ولو به آن كسى كه بيرون مرز دينى خودش ‍ هست تجاوز بكند اين ناجوانمردانه و نامردانه است ، من نمى توانم (چنين كارى بكنم ).
دشمن مى آيد در بين راه در حالى كه تشنه است مى گويد از اين فرصت استفاده بكنيم آب را به روى آنها ببنديم ؛مى فرمايد؛مبادا چنين كنيد، طريق مبارزه ما اين جور نيست كه آب را به روى آنها ببنديم ؛به آنها آب بدهيد؛به اسبانشان هم آب بدهيد پيشنهاد مى كنند الان بهترين موقع است براى جنگيدن .
مى فرمايد: از لحاظ اينكه آنها را از بين ببريم بله ، ولى از لحاظ حق و قانون چطور؟ هنوز كه آنها به ما تجاوز نكرده اند آنها مسلمانند، ما هم مسلمان هستيم ، تا آنها تجاوز نكنند ما از خودمان دفاع نمى كنيم اين انضباط اخلاقى را ببينيد. اين همان اخلاقى است كه بر پايه خداشناسى است اين اخلاق را هيچ چيز نمى تواند متزلزل بكند؛منافع شخصى ، حب حيات ، حفظ خود، حفظ خانواده ، مقام رياست و خلافت نمى تواند آن را متزلزل بكند.
حتى در همان روز خونين عاشورا يكى از شريرترين آنها از پشت مى آيد شبيخون بزند، بى خبر از اينكه ترتيب خيمه ها و خندقى كه كنده اند مانع از اين است كه شبيخون بزند.
عصبانى مى شود و شروع مى كند به فحاشى كردن يك نفر عرض مى كند يابن رسول الله ! اجازه بدهيد كه با يك چوب كلك اين را بكنم .
فرمود: تا آنها ابتدا (به جنگ ) نكرده اند براى ما جايز نيست . اول آنها بايد شروع بكنند و بعد ما دفاع بكنيم . اين انضباط اخلاقى ، ديگر خود در آن نيست ، شخص در آن نيست ، خانواده در آن نيست ، اهل محل در آن نيست ، اهل شهر و وطن در آن نيست ، آب و خاك در آن نيست ، نژاد و مليت در آن نيست ، از انسانيت هم چند درجه آن طرف تر است ، جهانى است .
اين است كه مساءله خودى در اخلاق جز با دين با هيچ ديگر حل نمى شود.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

- آب رسانى به دشمن:
به نظر مى رسد كه آب رسانى و سيراب ساختن موجودات زنده ، حتى كافران و حيوانات ، به هنگامى كه در فشار تشنگى باشند كارى است بسيار پسنديده و در برخى شرايط واجب مى گردد و پاداش آن هم نخستين پاداشى است كه در روز رستاخيز داده مى شود.
امام حسين عليه السلام در اين عمل شايسته و خداپسندانه همواره پيشگام بود و در شرايطى حساس ، دشمنى را كه دچار بى آبى شده بود با مركب هايشان به دست خويش سيراب ساخت و همين طور ذوالجناح را با كوشش بسيار از حلقه محاصره دشمن عبور داد و به آب رسانيد اما هنگامى كه در محاصره قرار گرفت به هر صورت ممكن و آزادمنشانه در جستجوى آب بر آمد؛با كندن چاه ؛ با اتمام حجت به مدعيان اسلام ، با فرستادن سفير به سوى آنان و با پند و اندوز حكيمانه و نهى از شرارت و ددمنشى و سرانجام هم براى نشان دادن ماهيت بلند نظام اموى خواسته خويش را در اين مورد به اندكى آبى تقليل داد و آن را هم از او دريغ داشتند.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

كربلا: صحنه نمايش اخلاق اسلامى
- پرداخت بدهى:
موسى بن عمير از پدر خود نقل كرده كه گفت : امام در شب عاشورا به من فرمود: ندا كن كسى كه بدهى دارد نبايد با من كشته شود. اين ندا را در همه پيروانم سروده كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم فرمود: هركه با بدهى بميرد در قيامت آن را از حسنات او بر مى دارند و در نقل ديگرى آمده كه عمير انصارى گفت ؛امام به من فرمود: بين مردم ندا كن كسى كه بدهى دارد نبايد با من به پيكار آيد، كه هر كه با بدهى بميرد و براى پرداخت آن نينديشيده باشد در آتش در آيد.
يك نفر برخاست و عرض كرد: همسرم پذيرفته كه از جانب من بپردازد.
امام عليه السلام فرمود: كفالت زن چه مى كند آيا مى تواند بپردازد؟
ضحاك گويد: يك نفر از اصحاب نزد امام آمد و عرض كرد: من بدهى دارم (چه كنم )؟ فرمود: هر كه بدهى دارد با من به پيكار نيايد.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

گزيده اى از خطبه حضرت زينب (س )
 اى اهل كوفه ! اى دغلبازان فريبكار بى وفا! آيا گريه مى كنيد؟ پس اشك شما نخشكد و ناله تان خاموش نگردد، مثل شما همچون آن زن احمق است كه پنبه هايى را مى رشت و نخ مى ساخت ، دوباره آنچه را كه رشته بود پنبه مى كرد و آنچه را كه بافته بود باز مى كرد.
 پس بگرييد كه سزاوار گريه ايد. راستى كه شما به عار اين كار گرفتار آمديد و به ننگ آن مبتلا گشتيد و هرگز اين لكه را نتوانيد شست . و كجا مى توانيد ننگ كشتن زاده ختم نبوت و معدن رسالت ، و سرور جوانان بهشتى و پيشتيبان جنگتان و جايگاه سلامتى خو و طبيب زخم هايتان و پناه مشكلاتتان و بيانگر حجتتان و مشتعلگاه راهتان را بشوييد!.
 واى بر شما! مى دانيد چه جگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله بريديد؟ و چه پيمانى شكستيد؟ و چه دخترانى از او در معرض ديد آورديد؟ و چه حرمتى از او دريديد؟ و چه خونى از او ريختيد؟.
 راستى كه كار ناپسندى كرديد كه نزديك است آسمان ها را از شدت آن بشكافد.
 پس اين مهلت الهى شما را سبكسار نسازد كه عجله و شتاب ، خدا را به شتاب نيندازد و بيم از دست رفتن انتقام بر خدا نرود، هرگز، كه خداوند در كمين ما و آنها نشسته است .
 كار خدا را نسبت به برادرت چگونه ديدى ؟ فرمود: خداوند شهادت را در سرنوشت آنها مقرر فرموده بود و آنان به قتلگاه خويش پيوستند، و به زودى خداوند ميان تو و آنان جمع كند. پس بنگر كه پيروزى از آن كيست ؟ مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه ! پس ابن زياد به خشم آمد و برافروخت .


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

گزيده اى از خطبه و سخنان امام حسين (ع )
امام حسين فرمود: جدم به من فرموده است كه : تو درجه اى نزد خدا دارى كه جز با شهادت به آن درجه نائل نخواهى شد.
به من مى گوييد نرو، ولى خواهم رفت . مى گوييد كشته مى شوم ، مگر مردن براى يك جوانمرد ننگ است ؟ مردن آن وقت ننگ است كه هدف انسان پست باشد و بخواهد براى آقايى و رياست كشته بشود كه مى گويند به هدفش نرسيد. اما براى آن كسى كه براى اعلاى كلمه حق و در راه حق كشته مى شود كه ننگ نيست . چرا كه در راهى قدم بر مى دارد كه صالحين و شايستگان بندگان خدا قدم برداشته اند.  امام حسين عليه السلام در روز دهم محرم پس از آنكه نماز صبح را با اصحاب به جماعت خواند، برگشت و خطابه كوتاهى براى اصحاب و ياران ايراد كرد. در آن خطابه چنين گفت : اندكى صبر و استقامت ، مرگ جز پلى نيست كه شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و كرامت و بهشت هاى وسيع عبور مى دهد امام حسين عليه السلام وقتى كه مى آمد به طرف كربلا، اشعارى را با خودش مى خواند كه نقل شده پدر بزرگوارشان هم همين اشعار را آگاهى مى خواندند، آن اشعار اين است :
فان تكن الدنيا تعد نفيسه
فدار ثواب الله اعلى و انبل
و ان تكن الاموال للترك جمعها
فما بال متروك به المرء يبخل
و ان تكن الابدان للموت انشات
فقتل امرء بالسيف فى الله اجمل .
اگر چه دنيا زيبا و دوست داشتنى است ، دنيا آدم را به طرف خودش ‍ مى كشد، اما خانه پاداش الهى ، خانه آخرت ، خيلى از دنيا زيباتر است ، خيلى از دنيا بالاتر و عالى تر است .
اگر مال دنيا را آخر كار بايد گذاشت و رفت ، پس چرا انسان آن را در راه خدا انفاق نكند.
و اگر اين بدن هاى ما ساخته شده است كه آخر كار بميرد، پس چرا در راه خدا شمشير قطعه قطعه نشود؟
 مرگ براى انسان جوانمرد ننگ نيست ، اگر در راه حق جهاد كند و در حالى كه مسلم است كوشش به خرج بدهد (نيتش حق باشد و در حالى كه مسلم است مجاهده و جهاد كند) و با مردان صالح ، مواسات و همگامى و همدردى نمايد، و بر عكس ، راه خودش را از مردم بدبخت هلاك شده و مجرم گناهكار جدا كند.
 امام حسين عليه السلام مى فرمايد موت فى عز خير من حياه فى ذل مردن در سايه عزت بهتر است از زندگى با ذلت . من مردن را براى خودم سعادت ، و زندگى با ستمگران را موجب ملامت مى بينم .  حسين مى گويد: هيهات منا الذله حسين تن به خوارى بدهد؟!الموت اولى من ركوب العار؛ مرگ از متحمل شدن يك ننگ بالاتر است . موت فى عز خير من حياه فى ذل ؛ مردن با عزت از زندگى با ذلت بهتر است . اى خود فروختگان به آل ابى سفيان ! با من مى جنگيد و من با شما مى جنگم . زن و بچه چه تقصيرى دراند؟! كونوا احرارا فى دنيا كم گر خدا را نمى شناسيد، اگر به معاد ايمان نداريد، آن شرفى كه يك انسان بايد داشته باشد كجا رفت ؟! حريت و آزاديتان كجا رفت ؟!
هر كس آماده است كه خون دلش را در راه ما ببخشد، هر كس تصميم گرفته است لقاء پروردگار را، چنين با ما كوچ كن ايها الناس ! هر كسى كه خيال مى كند ما به مقامى نائل مى شويم ، به جايى مى رسيم ، چنين چيزى نيست ، برگردد.
 امام حسين عليه السلام از اصحاب خود بيعت گرفت و در شب عاشورا فرمود: من بيعت خودم را از گردن شما برداشتم .
 مسلم دختر كوچكى داشت . امام حسين وقتى كه نشست او را صدا كرد، فرمود بگوييد بيايد. دختر مسلم را آوردند، او را نشاند روى زانوى خودش ‍ و شروع كرد به نوازش كردن . دخترك زيرك و باهوش بود، ديد كه اين نوازش ، يك نوازش فوق العاده است ، پدارانه است ، لذا عرض كرد: يا اباعبدالله ! يا ابن رسول الله ! اگر پدرم بميرد چقدر…؟
اباعبدالله متاثر شد، فرمود: دختركم ! من به جاى پدرت هستم . بعد از او، من جاى پدرت را مى گيرم .
صداى گريه از خاندان اباعبدالله بلند شد. اباعبدالله رو كرد به فرزندان عقيل و فرمود: اولاد عقيل ! شما يك مسلم داديد كافى است ، از بنى عقيل يك مسلم كافى است ، شما اگر مى خواهيد برگرديد، برگرديد.
عرض كردند. يا اباعبدالله ! يا ابن رسول الله ! ما تا حال كه مسلمى را شهيد نداده بوديم ، در ركاب تو بوديم ، حالا كه طلبكار خون مسلم هستيم ، رها كنيم ! ابدا، ما هم در خدمت شما خواهيم بود تا همان سرنوشتى كه نصيب مسلم شد، نصيب ما بشود.
 در روز عاشورا خطاب به اهل بيت خود فرمود: استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظكم و منجيكم من شر الاعداء و يعذب اعاديكم بانواع البلاء ؛ خود را آماده بلا كنيد، و بدانيد كه خداوند حافظ شما از دشمنان است ، و دشمنانتان را به انواع بلاكيفر خواهد داد.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

سخنان پند آموز  : سخنان معصومين (ع )
 پيغمبر اكرم نسبت به حسين بن على عليه السلام ، فرمود: حسين منى و انا من حسين احب الله من احب حسينا ؛حسين از من است از حسينم ؛خدا دوست مى دارد هر كسى را كه حسين من را دوست بدارد
 امام صادق عليه السلام فرمود: سوره والفجر را در نوافل و فرائض ‍ خودتان بخوانيد كه سوره جدم حسين بن على است .
عرض كردند: به چه مناسبتى سوره جد شماست ؟
فرمود: آن آيات آخر سوره والفجر مصداقش حسين است ، آنجا كه مى فرمايد: يا ايتها النفس المطمئنه ، ارجعى الى ربك راضيه مرضيه ، فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى .  پيغمبر اكرم در عالم رويا به او (امام حسين عليه السلام ) فرموده بود: حسينم ! مرتبه و درجه اى هست كه تو به آن مرحله و درجه نخواهى رسيد مگر از پلكان شهادت در سفارش موسى بن جعفر عليه السلام به هشام آمده كه حضرت فرمود: حسين بن على عليه السلام فرمود: تمامى چيزهايى كه خورشيد بر آن مى تابد در مشرق و مغرب زمين و دريا و خشكى و زمين هموار و كوه ها، همه و همه نزد ولى خدا و اهل معرفت به حق خداوند چون سايه اى بيش ‍ نيست . آيا آزاد مردى پيدا نمى شود كه دست از اين لقمه جويده شده بردارد؟ براى شما جز بهشت بهايى نيست پس خود را به غير از بهشت نفروشيد، كه هر كسى از خدا به دنيا راضى شود به چيز پستى راضى گشته است .
 امام صادق عليه السلام فرمود: رحم الله عمى العباس لقد آثر وابلى بلاء حسنا .  خدا رحمت كند عمويم عباس را، عجب نيكو امتحان داد، ايثار كرد.
 امام زين العابدين فرمود: ما دوازده نفر بوديم و تمام ما دوازده نفر را به يك زنجير بسته بودند كه يك سر زنجير به بازوى من و سر ديگر آن به بازوى عمه ام زينب بسته بود.
 امام باقر عليه السلام فرمودند كه : سى هزار نفر جمع شده بودند كه جد ما حضرت حسين عليه السلام را بكشند و كل يتقرب الى الله بدمه  و هر يك با كشتن او به خدا تقرب مى جستند، چون مى گفتند يزيد خليفه پيامبر است و حسين بن على بر او خروج كرده است ، بايد با او جنگيد.
 (رسول گرام اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:) ان لقتل الحسين حراره فى قلوب المومنى لا تبرد ابدا ؛از قتل حسين در دل هاى مومنان سوزشى است كه هرگز به سردى نگرايد.
 در حديث است كه اميرالمؤ منين عليه السلام در صفين از سرزمين كربلا عبور كرد و تربت آنجا را بوييد و فرمود: واها لك ايتها التربه ليحشرن منك اقوام يدخلوون الجنه بغير حساب ؛شگفتا از تو اى خاك پاك ! كه اقوامى از درون تو محشور مى شوند كه بى حساب داخل بهشت می شوند.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 17 آبان 1394نظر دهید »

پاداش كشته كوى حسين (ع )
از امام صادق عليه السلام آمده است كه :
اگر زاير حسين عليه السلام ، در راه زيارت او كشته شود با نخستين قطره خون ، همه گناهانش مورد بخشايش قرار مى گيرد و سرشت ملكوتى او بسان سرشت پيامبران به گونه اى شست و شو داده مى شود كه از سرشت حيوانى كافران و فاسقان ، پاك و پاكيزه و خالص مى گردد؛همينگونه قلب او شست و شو داده مى شود و هر ناخالص از آن زدوده و لبريز از ايمان مى گردد. و در حالى خدا را ملاقات مى كند كه از همه ناخالصى ها خالص ‍ است و شفاعت خاندان و هزاران نفر از برادران دينى اش بدو ارزانى شده است . فرشتگان به همراه جبرييل و فرشته مرگ ، نماز او را مى خوانند و كفن و حنوط او از بهشت هديه مى گردد. و آرامگاهش بر او گسترده و نورباران مى گردد.
درى از درهاى بهشت به رويش گشوده مى شود و فرشتگان از بهشت بر او هديه مى آورند و پس از هيجده روز، به ملكوت پر مى كشد و تا آستانه رستاخيز با دوستان خدا هيجان در آنجا خواهد بود.
پس از آغاز برپايى رستاخيز، او نيز سر از خاك بر مى دارد و بار ديگر با پيامبر و على و امامان نور عليه السلام مصافحه مى كند، آنان بشارت كاميابى نجات بدو مى دهند و او را به همراه خود مى بردند تا از حوض كوثر مى نوشد و هر كه را دوست دارد مى نوشاند.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 16 آبان 1394نظر دهید »

- شادمان نمودن مومنين
از كارهاى شايسته ، شادمان ساختن انسان باايمان و دميدن نسيم فرح بخش ‍ سرور بر دل هاى مومن است . اين كار برترين كارهاست و در سخت ترين شرايط عالم برزخ و رستاخيز همنشين زيباى انسان مى گردد.
در روايات از امام صادق عليه السلام آمده است كه : اگر زائر حسين عليه السلام بداند كه با زيارت عارفانه و خالصانه و هدفدار حسين عليه السلام چه نسيم شادمانى بر قلب هاى مصفاى پيامبر و على و فاطمه و حسن و امام نور عليه السلام و شهيدان خاندان پيامبر مى وزد و چه ثمره پرارزشى از دعاى آنان به او باز مى گردد و چه پاداش پرارزش در دنيا و آخرت براى او خواهد بود، دوست مى داشت كه نه تنها حسين را زيارت كند، بلكه هميشه كنار قبر شريف او براى زيارت منزل گزيند.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 16 آبان 1394نظر دهید »

كربلا پاره ای از بهشت است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : اى جابر! زيارت كن قبر حسين را در كربلا، پس هر آينه كربلا پاره اى از بهشت است .
 - پاداش هزار حسنه
روزه نيز عمل بزرگ عبادى است و سپرى است در برابر آتش جهنم ، اما زيارت آن حضرت چنانكه در روايت صحيح آمده است ، پاداش هزار روزه و روزه دار را، دارد.
- پاداش جهاد
يارى رسانى در راه خدا و همكارى و هميارى ، پاداش ارزنده اى دارد اما زيارت آن خضرت پاداشش فراتر از آن است .

در روايت آمده است كه : هر كسى حسين عليه السلام را زيارت كند، همانند كسى است كه هزار مركب ، زين و لجام كرده براى خدمت در راه خدا مجهز و آماده ساخته است .
 - پاداش هزار شهيد.
در زيارت عارفانه آن حضرت پاداشى است معادل پاداش هزار شهيد از شهداى بدر، بلكه فراتر از آن . از زيارت عارفانه و خالصانه او پاداشى بسان پاداش به خون غلطيدن در راه خدا نيز دريافت مى گردد - پاداشش آزاد ساختن هزار برده
در زيارت آن حضرت پاداش بزرگى ، بسان پاداش آزاد ساختن هزار نفر در راه خداست .
در روايت است كه : هر كسى قبر مطهر او را با پاى پياده زيارت كند به هر قدمى كه بر مى دارد و مى نهد، پاداشى معادل آزاد ساختن برده اى از فرزندان اسماعيل را خواهد داشت - پاداش ذكر خدا
در مورد ذكر و ستايش خدا، همين بس كه در روايت است كه : خداوند تبارك و تعالى ، از عرق زائر عارف آن حضرت كه در راه زيارت او ريخته شده ، هفتاد هزار فرشته ستايشگر و تقديس كننده ، خلق مى كند.
علاوه بر آن ، زيارت آن حضرت پاداش ديگرى معادل ستايش و ذكر خدا و سپاس او را به همراه دارد و نيز درك ثواب ذكر فرشتگان مقرب ، در زيارت آن حضرت است .


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 16 آبان 1394نظر دهید »

چرا مهر كربلا درست مى كنند؟
حضرت رسول صلى الله عليه و آله به ام سلمه فرمود: جبرئيل از خاك كربلا براى من هديه آورد. آن را بوسيد و فرمود: بوى بهشت مى دهد.
اين قطعه از زمين به داعى خدا، محب خدا، عبد خالص خدا، حسين عليه السلام نيست دارد و شرافتش را پيغمبر شناخت و عملا و قولا به ما رساند.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 16 آبان 1394نظر دهید »

نهايت قرب امام حسين (ع ) به خداوند
پاداش پرشكوه ديگر، كه طبق روايات به زائر حسين عليه السلام ارزنى مى گردد، اين است كه هر كسى عارفانه و عاشقانه او را زيارت كند، چنان است كه گويى خدا را در عرشش زيارت نموده است .
اين كنايه از شدت قرب به خدا و اوج به كمال است و فراتر از اين مقام اين است كه به بركت زيارت حسين عليه السلام خدا از او ديدار مى كند، چرا كه در روايت آمده است كه :
هر كسى حسين عليه السلام را شب جمعه زيارت كند، زيارت خدا را درك مى كند و خدا از او ديدار مى نمايد.
روشن است كه ديدار خدا و زيارت او، كنايه از لطف خاص او و باران رحمت خدا بر اوست و كسى كه باران رحمت خدا بر او باريدن كند هرگز محروم نخواهد شد و از آن بى بهره نخواهد گشت .
با دقت در روايت كه نشانگر قرب خاص معنوى زائر حسين عليه السلام به بارگاه خداست ، به اينجا مى رسيم كه در زيارت او، پاداش و بهره اى از رحمت الهى خواهد بود كه فراتر از آن نشايد.
و در روايت ديگرى آمده است كه : هر كس مى خواهد در روز رستاخيز به خدا نظر كند بايد حسين عليه السلام را بسيار زيارت كند.
اين سه تعبير يعنى : زيارت خدا و ديدار با خدا و نظر به رحمت خدا تعبيرهاى سه گانه اى هستند كه نهايت قرب و بالاترين درجه معنوى انسان را نشانگرند. قربى كه فراتر از آن نيست و به خاطر همين نكته ظريف و عميق است كه اين ويژگى را به صورت جداگانه بحث كرديم ، چرا كه اين خود با همه پاداش هاى زيارت او برابر، بلكه بر همه آنها سر آمد است


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 16 آبان 1394نظر دهید »

فضيلت زيارت كربلا؛بارگاه حسينى
 - زيارت امام حسين (ع )
امام حسين عليه السلام فرمود: هر كس پس از شهادت به زيارت من بيايد، در روز قيامت به زيارت او مى روم و اگر نباشد جز در آتش بيرون مى آورم .
 - دعاى حضرت صادق (ع ) در سجده .
معاويه بن وهب گويد: به خانه امام صادق عليه السلام رفتم ، حضرت در سجده بود دعاهايى مى كرد تا به اينجا رسيد كه گفت : خدايا! رحم كن به صورت هايى كه آفتاب آن را دگرگون كرده تا خودش را به قبر حسين عليه چ برساند. خدايا! رحم كن به اشك هاى چشمى كه در عزاى حسين عليه السلام ريخته مى شود، خدايا! رحم كن به ناله ها و صرخه هايى كه در مصيبت حسين بلند مى شود، خدايا! رحم كن به ناله ها و صرخه هايى كه در مصيبت حسين بلند مى شود. خدايا! من آنان را به تو مى سپارم تا بر ما نزد حوض كوثر وارد شوند (آنان را به ما برسان ).
معاويه بن وهب گويد: حضرت كه سر از سجده برداشت ، عرض كردم : اين دعاها را براى چه كسى مى كريد؟
فرمود: براى عزاداران و زوار قبر جدم حسين . آيا كربلا مى روى ، آيا فضيلت او را مى شناسى ؟ گفتم : تا به حال اين طور نمى دانستم اين دعاهاى كه شما فرموديد، اگر براى كافرى مى كرديد مشمول رحمت خدا مى شد. از اين به بعد خودم را حتما به قبر حسين عليه السلام خواهم رسانيد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 16 آبان 1394نظر دهید »

باور بکن این شهر جای زندگی نیست تا ناخدایانند جای بندگی نیست                        ایـن تـیره دلها از شقـایق سـر بـریدند ایـنها بـرای آخـرت ذلـت خـریدند
دیندارهای شهر ما در خواب رفتند اهل نماز و عشق بازی ها رفتند                         دیگر کسی اهل دعا اهل صفا نیست دیگر کسی دنبال مردان خدا نیست
چشمی دگر از ترس داور غرق نم نیست بی دین ودنیا پیشگان در شهر کم نیست        هر راد مردی با غم وغصه قرین است هر اهل دل در شهر ما خانه نشینست
دیوارهای شهر ما را غم گرفته سجاده ها در خانه ها نم گرفته                                آقا جان یا صاحب الزمان
دیگر کسی دلتنگ عصر جمعه ها نیست دیگر کسی در فکر یاد جبهه ها نیست           قرآن شده بازیچه یک مشت نامرد اسباب دکان ریای خلق بی درد
پیر غریب شهر از ما خسته گشته از نامرادی ها دو بالش بسته گشته                       دنیا پر از شمر یزید عمر و عاص است یک روز اینجا عرصه حکم و قصاص است
باید بیاید آن که مرد آسمانهاست باید بیاید آن که فوق کهکشانهاست                         باید بیاید عدل را بر پا نماید میزان عدل را با خودش معنا نماید
وقتی بیاید شهر پر جوش وخروش است صوت کلامش گوئیا بانگ سروش است        من منتظر تا فصل هم عهدی بیاید با ذوالفقار حیدری مهدی بیاید


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

همراه داشتن تربت امام حسين (ع )
همراه داشتن تربت سيدالشهداء عليه السلام ايمنى بخش است ، چنانكه فرمودند: هرگاه از سلطان يا ديگرى ترس از منزلت بيرون ميا مگر اينكه تربت همراهت باشد.
 - بى احترامى به تربت امام حسين (ع )
موسى بن عبدالعزيز مى گويد: يوحنا (طبيب نصرانى ) به من گفت : تو را به حق پيغمبرت و دينت سوگند مى دهم كه بگويى اين كيست كه مردم به زيارت قبر او مى روند؟ آيا او از اصحاب پيغمبر شما است ؟
گفتم : نه ، بلكه او امام حسين عليه السلام پسر دختر پيغمبر ما است . منظورت از اين سوال چيست ؟
گفت : خبر شگفتى دارم و ادامه داد كه : يك شب شاپور، خادم رشيد مرا احضار كرد، نزد او رفتم ، او مرا به خانه موسى بن عيس كه از خويشان خليفه بود برد، ديدم موسى بى هوش در رختخواب خود افتاده و طشتى پيش ‍ روى او گذاشته اند كه تمام احشاء و امعاء او در آن ريخته بود.
شاپور از خادم موسى پرسيد: اين چه حال است كه براى موسى رخ داده ؟
خادم گفت :يك ساعت قبل حالش خوب و با خوشحالى نشسته بود و با نديمان خود صحبت مى كرد! شخصى از بنى هاشم اينجا بود، گفت : من بيمارى سختى داشتم و با هر چه معالجه كردم مفيد واقع نشد تا اينكه كاتب من گفت : از تربت امام حسين عليه السلام استفاده كنم ، اين كار را كردم و شفا يافتم .
موسى گفت : از آن تربت چيزى نزد تو باقى مانده است ؟
گفت : بله ، شخصى را فرستاد و قدرى از آن تربت را كه باقى مانده بود آورد.
موسى آن را گرفت و از روى بى احترامى در نشيمنگاه خود داخل كرد!
در همان ساعت فرياد او بلند شد كه النار النار؛آتش ، آتش طشتى بياوريد، اين طشت را آوردند و اينها امعاء و احشاء اوست كه از او خارج شده است !
نديمانش متفرق شدند و مجلس سرور موسى به ماتم مبدل شد. شاپور به من گفت : بيا نگاه كن ، آيا تو مى توانى او را معالجه كنى ؟
من چراغ طلبيدم و آنچه در طشت بود به دقت نگاه كردم ديدم جگر، سپرز و شش و دلش همه از او خارج شده است ؟
زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت كن ، به درستى كه من چند چيز براى خواننده آن تضمين مى كنم :
1 - زيارتش قبول شود
2 - سعى و كوشش او مشكور باشد.
3 - حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه خدا برنگردد…
بعد فرمود: اى صفوان ! هرگاه حاجتى براى تو به سوى خداوند متعال روى داد، پس به وسيله اين زيارت به سوى آن حضرت توجه كن از هرجا و مكانى كه هستى و اين دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه كه برآورده مى شود و خداوند وعده خود را خلاف نخواهد كرد.
آرى ، هر كس حاجت بزرگى داشته باشد حوايج و خواسته هايش با چهل روز خواندن زيارت عاشورا برآورده مى شود. تجربه گواه هر عارف و عامى است كه ما در اين جا نمونه هايى از حكايات را خواهيم آورد.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

تاثير تربت امام (ع ) در قبر
تربت را با ميت در قبر گذاشتن و كفن را با آن نوشتن ، يكى از بركات تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام اين است كه اگر با ميت در قبر بگذارند،
آن ميت از عذاب و تاريك قبر در امان خواهد ماند.
از امام موسى كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرموده اند:هرگاه ميت را در قبر گذاشتيد مهرى از تربت امام حسين عليه السلام را مقابل رويش ‍ بگذارى نه زير سرش
از امام صادق عليه السلام روايت شده نوشتن اعتقادات به وسيله تربت امام حسين عليه السلام بر كفن ميت ، روشنى مؤ من به هنگام تاريكى قبر و امان در وقت سوال و هول و هراس قيامت است .
ظاهرا روايت محمد بن مسلم كه دلالت دارد خاك قبور رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليه السلام شفاى دردهاى و سپر بلاهاست و هيچ چيز با آن برابرى نمى كند مگر دعا، منظور همراه داشتن است نه خوردن ، براى اينكه روايت فراوانى دلالت دارد كه خوردن خاك مثل ميت و خون حرام است و به جز خاك قبر امام حسين عليه السلام كه شفاى تمام درها است و هو الدواء الاكبر.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

شفا گرفتن از تربت امام حسين (ع )
در تربت امام حسين عليه السلام شفاى تمام دردهاست مگر مرگ حتمى با چند شرط.
الف : اعتقاد به شفاء بودن تربت داشته باشد، و به قصد شفا بخورد و من اكله لشهوه لم يكن فيه شفاء در روايتى فرمودند: والله هر كس اعتقاد داشته باشد كه به او نفع مى بخشد البته منتفع مى شود.
ب : بيمار در آستانه اجل حتمى نباشد و چون اجل حتمى علاج پذير نيست .
ج : تربت را با وضو بردارد.
ث : با دو انگشت بر دارد.
ح : به اندازه نخود، بلكه احوط آن است كه به قدر عدس مصرف كند، نه بيشتر.
و: آن را ببوسد و بر ديدگانش بگذارد.
ز: در وقت خوردن يا خورانيدن بگويد. بسم الله و بالله اللهم اجعله رزقا واسعا و علما نافعا و شفاء من كل داء انك على كل شى ء قدير .
خ : آن را سبك نشمارد، در ظروف يا مكان هاى نامناسب نگذار، خيلى دست بر آن نمالد. يا جايى كه زيادت دست مالى مى شود نگذارد.
ط: فاصله تربتى كه براى شفا استفاده مى كنند از قبر مطهر تا چهار ميل باشد نه بيشتر و هر چه به قبر شريف نزيدك تر باشد بهتر است .
ظ: خوب است تربت را در دهان بگذارد و بعد جرعه اى آب بخورد و بگويد: للهم اجعله رزقا واسعا و علما نافعا و شفاء من كل داء و سقم .


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

اولين نمازگزار بر تربت امام حسين (ع )
اولين امامى كه بر تربت امام حسين عليه السلام نمازگزارد، امام زين العابدين عليه السلام بود بعد از آنكه از دفن پدر و اهل بيت و پدر گراميش ‍ فارغ شد، يك مشت از خاك زير جسد شريف پدر كه شمشيرها آن را مانند گوشت روى تخته قصابان پاره پاره كرده بودند برداشت و آن را در كيسه اى بست آنگاه از آن مهر و تسبيحى درست كرد و اين تسبيح همان تسبيح است كه هنگام ورود به شام در دست داشت و مى گرداند. يزيد از او سوال مى كند كه اين چيست كه در دستانت مى چرخانى ؟
امام عليه السلام در جواب از حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله خبرى را نقل مى كند به اين مضمون كه ، كسى كه تسبيحى در دست داشته باشد و دعا مخصوص را بخواند تمام آن روز براى او ثواب ذكر سبحان الله نوشته مى شود، اگر چه ذكرى هم نگفته باشد.
و هنگامى كه امام (ع ) با اهل بيتشان به مدينه بر مى گردند با اين تربت خود را متبرك و بر آن سجده و بعضى از بيمارى اهل بيتشان را معالجه مى نمايند. از آن پس اين عمل نزد علويين و اتباع و پيروان آنان رايج شد.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

سجده بر تربت امام حسين (ع )
امام صادق (ع ) فرمود:
السجود على طين قبر الحسين عليه السلام ينور الى الارض السابعه ؛سجده بر تربت قبر حسين عليه السلام تا زمين هفتم را نور باران مى كند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: السجود على تربه الحسين عليه السلام يخرق الحجت السبعه ؛سجده بر خاك حسين عليه السلام حجاب هاى هفتگانه را مى درد.
در اشاره القلوب بيان شده : كان الصادق عليه السلام لا يسجد الا على تربه الحسين عليه السلام تذللا لله و استكانه اليه ؛امام صادق عليه السلام جز بر تربت امام حسين عليه السلام سجده نمى كرد تا در پيشگاه خدا اظهار خوارى و فروتنى كند.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

چهار خصلت امام حسين (ع )
خداوند عوض قتل امام حسين عليه السلام چهار خصلت به آن حضرت داده است :
اول : شفا را در تربت آن حضرت قرار داد.
دوم : دعا زير قبه آن حضرت مستجاب است .
سوم : امامان را در ذريه آن حضرت قرار داده است .
چهارم : اينكه ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى شود.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

ويژگى هاى تربت حسينى
خداوند بر سرزمين مقدس كربلا و تربت پاك آن حضرت امتيازاتى قرار داد:
1 - تربت پاك او را بر كعبه برترى و شرافت بخشيد.
فمن حديث كربلا و الكعبه
لكربلا بان علو الرتبه .
برخى كربلا را برتر از نجف ارزيابى كرده اند با اينكه مرقد مطهر امير مومنان عليه السلام را استثنا كرده و آن را از نظر فضيلت و قداست ، همپايه تربت امام حسين عليه السلام نگريسته اند.
2 - در روايت از امام باقر عليه السلام آمده است كه :
خداوند اين سرزمين مبارك را بيست و چهار هزار سال پيش از آفرينش ‍ كعبه پديد آورد و بدانجا نظر رحمت افكند و بركت بخشيد.
3 - و نيز با اسناد بسيارى روايت شده است كه اين سرزمين پيش از آفرينش ‍ موجودات به ارده آفريدگارش ، مقدس و مبارك بود و همچنان خواهد بود تا خداوند آن را برترين نقطه بهشت سازد و بهترين مسكن و جايگاه براى دوستانش را، در آن قرار دهد.
4 - خداوند، اين تربت پاك را چشمه اى از چشمه هاى بهشت و نهرى از نهرهاى جارى آن قرار داد.
5 - از سيد الساجدين عليه السلام است كه : در آستانه رستاخيز، آن گاه كه زمين به سخت ترين لرزهايش ، لرزانده شود و به سختى به حركت آيد، اين سرزمين با بركت با همان صافى و گستردگى اش بالا مى رود و از بهترين و زيباترين باغ ، از باغهاى بهشت مى گردد. و در ميان همه بوستانهاى بهشت مى درخشد، درست بسان ستاره درخشنده اى در ميان ستارگان ، به گونه اى كه درخشندگى اش ديدگان بهشتيان را خيره مى سازد و در همان حال فرياد شادمانه سر مى دهد كه :
هان ! منم سرزمين مقدس خدا! سرزمين پاك و پربركتى كه پيكر پاك و بارگاه ملكوتى سالار شهيدان و سرور جوانان اهل بهشت را در بر داشتم .
6 - اين خاك پاك ، به گونه اى است كه ذكر گفتن با تسبيح ساخته شده از آن ، ثواب ذكر و استغفار را تا هفتاد برابر افزايش مى دهد.
7 - به دست داشتن تسبيح ساخته شده از اين خاك و گرداندن بدون ذكر آن ، پاداش ذكر خدا دارد و بدين گونه تسبيحى كه به جاى صاحب آن ، ذكر خدا گويد و پاداش ذكر خدا براى گرداننده اش بياورد، چقدر ارزشمند است .
8 - هنگامى كه فردى تسبيح ساخته شده از تربت پاك او را به دست گيرد و صبحگاهان بگويد:
اللهم انى اصحبت اسبحك و امجدك و احمدك و اهللك بعدد ما ادير به سبحتى . .
خدايا! در اين صبحگاه تو را به مقدار گردش اين تسبيح سپاس ، تمجيد و ستايش مى كنم و تو را به وحدانيت مى خوانم .
به بركت تربت امام حسين عليه السلام تا هنگامى كه در دست اوست ، ثواب ذكر خدا برايش نوشته مى شود.
9- سجده بر خاك كربلا، حجابهاى پديد آمده از گناه را دريده ، زنگارهاى دل را زدوده ، موانع قبولى اعمال و استجابت دعا را كنار زده ، زمين را نور باران مى سازد.
و اينكه آيا اين فضيلت تنها در سجده بر تربت پاك اوست و يا شامل مهرهاى ساخته شده از خاك معمولى آنجا نيز مى شود؟ ديدگهاى متفاوت است ، اما در روايت است كه : امام صادق عليه السلام مقدارى از آن تربت مقدس را در يك ظرف مخصوصى به همراه داشت كه آن را مى گسترانيد و بر آن سجده مى كرد.
و اين كار و دلايل ديگر نشانگر آن است كه اين فضيلت و برترى بر تربت پاك اوست نه ديگر مصنوعات ساخته شده از خاك عادى آن سرزمين مقدس .
10 - خوردن خاك ، تحريم شده است و در روايت آمده است كه بسان خوردن گوشت خوك است . و كسى كه بر اثر خوردن خاك بميرد بر او نماز نمى گذارند با اين وصف تربت امام حسين عليه السلام براى شفا استثناء شده است . البته تربت امام حسين عليه السلام و دريافت اثرات آن در گرو تهيه آن از جاى مناسب و چگونگى نگهدارى و خوردن آن و از همه مهمتر، درون و نيت پاك و خداجويانه داشتن ، ضرورى است .
يكى از شيعيان مى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم : برخى از تربت پاك حسين عليه السلام برمى دارند و از آن نتيجه دلخواه خويش را مى گيرند و برخى از همان تربت بر مى دارند و سودى نمى برند، رمز اين كار چيست ؟
حضرت فرمود: سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست ، از اين تربت پاك ، انسان صادق و خالصى كه به صاحب قبر و خداى او معتقد است بر نمى دارد، جز اينكه همان را كه مى نگريسته است ، دريافت مى دارد.
و نيز نگهدارى آن به صورت سربسته توصيه شده است ، چرا كه در صورت عدم رعايت شرايط نگاهدارى تربت ، كه يكى سربسته بودن آن است باعث مى شود تا شياطين آن را مسح كنند و اثر آن را زايل گردد.
11 - با خود داشتن تربت پاك آن حضرت ، اگر با نيت مصون ماندن از خطرات و بلايا باشد، موثر است و همانگونه كه در روايت آمده است : پناهگاهى است مطمئن . 12 - قرار دادن آن در ميان اجناس و كالاهاى تجارتى طبق روايت ، آن را پر بركت مى سازد.
13 - در روايت آمده است كه : كودكانتان را با تربت مقدس او كام برداريد. چرا كه ايمنى بخش آنان خواهد بود.
14 - به هنگامى كه از آن تربت مقدس به هرماه ميت ، در قبر گذراند، ايمنى بخش او خواهد بود.

در روايتى آمده است كه : زنى مرتكب فحشا مى گشت و كودكان خود را كه ثمره گناه او بودند، مى سوزانيد. هنگامى كه مرد و جسدش را در قبر نهادند، زمين پيكر او را نپذيرفت و بارها بيرون انداخت ، با راهنمايى يكى از ائمه عليه السلام اندكى تربت حسين (ع ) به همراه بدن در قبر نهادند كه ديگر بيرون نينداخت .
15 - مخلوط ساختن حنوط به اين تربت مطهر توصيه شده است .
16 - دفن ميت در آن سرزمين ، باعث مى شود كه شرايط ورود به بهشت فراهم گردد.
17 - حوريان بهشتى از فرشتگانى كه به زمين فرود مى آيند، از اين تربت مطهر براى تبرك جستن بدان ، هديه مى طلبند.
18 - فرشتگان از اين تربت معطر، به پيامبر گرامى هديه آوردند و پيامبر از آن براى خويش برداشت و حسين عليه السلام نيز پيش از شهادت از اين هديه براى خود برداشت كه در اين مورد روايت خواهد آمد.
19 - بر اساس روايت معتبرى ، در اين سرزمين پيش از شهادت حسين عليه السلام دويست پيامبر و دويست جانشين پيامبر و دويست تن از نوادگان پيامبر به شهادت رسيده ، در آنجا خفته اند.
20 - بوييدن خاك اين سرزمين ، باعث جريان يافتن سيلاب اشك مى گردد  شگفت اين است كه پيش از شهادت آن حضرت نيز اين مساله براى پيامبر و خود حسين عليه السلام تحقق يافت و آن دو بزرگوار با بوييدن آن تربت پاك ، اشك ، از ديدگانشان جارى شد.
21 - از اين تربت مقدس ، هر كجا نگهدارى مى شد، با به زمين ريخته شدن خون پاك حسين عليه السلام آن هم به خون تبديل شد، همان گونه كه در روايات بسيارى ، از جمله اين روايت آمده است كه :
به هنگام سفر آسمانى معراج و نيز به هنگام شرفيابى امين وحى به محضر پيامبر، مقدارى از آن تربت پاك پيش از شهادت امام حسين عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله هديه شد و آن حضرت آن را به ام سلمه داد و فرمود:
اين را خوب نگه دارد، هنگامى كه به خون تبديل شد بدان كه فرزندم حسين را كشته اند.
اين بانو مى گويد: من آن تربت سرخ رنگ را در شيشه اى نهادم و هر روز بر آن مى نگريستم و گراميش مى داشتم . صبح روز عاشورا آن را به حالت طبيعى يافتم ، اما هنگامى كه پس از نيم روز به سراغ آن رفتم به ناگاه ديدم به صورت خون تازه اى در آمده است ، بى اختيار ضجه زدم و از دل فرياد كشيدم ….
و بانوى ديگرى اضافه مى كند كه : همان شيشه را در دست همسر پيامبر ديده است كه خون تازه اى در درونش جوشش است .
22 - اين سرزمين مقدس ، حزن انگيز است و به مجرد ورود بدان غم و اندوه انسان را فرا مى گيرد، به ويژه با نزديك شدن به قبر شريف و با نظاره به قبر فرزند گراميش در پايين پاى او.
آرى ! هر كسى به قبر فرزندش در پايين پاى او نظاره كند و شرايط آن پدر و پسر گرانقدر را در ذهن خويش مجسم سازد، عواطف انسانى او شعله ورد مى گردد و او مواج مهر و محبت نثارشان مى كند، آيا تو نيز اينگونه اى ؟
23 - هر فرشته اى كه پيامبر را زيارت نمود از اين تربت برگرفت .
در روايت است كه : هر فرشته اى كه به سوى پيامبر آمد از تربت امام حسين عليه السلام به همراه داشت .
همين گونه هر پيامبرى از پيام آوران خدا، كه كربلا را زيارت نمودند از تربت او برگرفتند و آن را بوييدند و پوست بدن خويش را با آن متبرك ساختند.
آرى ! كربلا تا روز رستاخيز همين گونه زيارتگاه و جايگاه همه پيامبران خواهد بود.
24 - از الطاف و احترامات ويژه ، بر امام حسين عليه السلام اين است كه خداوند چنين مقدر فرمود كه :
هر خودكامه اى به او و تربت او جسارت كرد، همو يا ديگرى ، به تكريم و احترام و تجليل او بر مى خيزيد و اين واقعيت را خداوند به گونه اى پيش ‍ مى آورد كه پيوسته تجليل و احترام بر حرمت شكنى و جسارت غالب مى گردد و اثر حرمت شكنى را از ميان بر مى دارد.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

- قداست تربت امام حسين (ع )
او در سرزمين كربلا، در آن بيابان خشك و بى آب به شهادت رسيد. كربلا فرودگاه حسين بود و سرزمين آن در برگيرنده پيكر حسين عليه السلام و ياران و فرزندان اوست .
مراسم شب عاشوراى حسين و يارانش در آن سرزمين برگزار شد. صداى زمزمه مناجات او و ياران و اهل خانواده اش آن منطقه و آن سرزمين را عطر آگين كرده بود. فرياد حق طلبى حسين عليه السلام ، صداى هل من ناصر حسن ، حق گويى هاى حماسه آفرين حسين عليه السلام ، احتجاجات خدا پسندانه حسين ، نصايح و مواعظ او در روز عاشورا و قبل از آن همه و همه در آن سرزمين است .
و از همه مهم تر كدام سرزمين است كه آن همه خون هاى مقدس و به راه خدا ريخته ، و تواءم با خلوص و اخلاص را در خود ذخيره داشته باشد؟ و كدام سرزمين است كه آن همه پيكرهاى مقدس شهيدان و آن همه ثارالله را در خود جاى داده باشد.
پس آن سرزمين به بركت خون مظلومان تاريخ مقدس است ، خاك و تربت آن نيز قداست يافته است . آنچنان كه خداى در تربت او شفا قرار داده است ، و خاك او را حرز و پاسدار جان ها به حساب آورده است .
همچنان خاك او سجده گاه عاشقان است و مهر و تسبيح عبادت كاران است و كام كودكان نوازد شيعى در ولايت با تربت حسين متبرك و آشنا مى شود و هم در طول مدت عمر يك شيعى ، خاك كربلايش مهر نماز است و در حين دفن زينت بخش كفن و مايه آرامش و امان ميت است . على عليه السلام در گذر از آن سرزمين ، در واقعه صفين فرمود: واها لك ايتها التربه ، ليحشرن منك اقوم يدخلون الجنه بغير حساب ؛


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

قداست تربت پاك كربلا.
- زيارتگاه پيامبر (ص )
همه پيام آوران خدا، شهادتگاه حسين عليه السلام را پيش از شهادت و دفن پيكر مطهرش زيارت كردند. در روايت است كه : تمامى پيامبران ، كربلا را زيارت نموده و يا بدانجا سير داده شده اند.
همانگونه كه خود پيامبر گرامى فرمود: مرا به نقطه اى سير دادند كه نامش ‍ كربلا بود.
همه آنان تا روز رستاخيز، در فرصت هاى ويژه اى آن حضرت را زيارت مى كنند، از آن جمله : شبهاى قدر و شب پانزدهم شعبان ، از اوقات زيارتى او از سوى پيامبران خداست .


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 15 آبان 1394نظر دهید »

رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: “صدقه حرارت قبرها را از بین می برد” برای اموات بهترین دعا این است که انسان برای آنان از خدای مهربان طلب عفو و مغفرت کند و بخواهد خداوند رحمت و بخشش و نعمت هایش را بر آنان نازل فرماید.

دعای ۲۴ صحیفه سجادیه در مورد دعا برای پدر و مادر است. این آیه شریفه نیز دعای خوبی است برای اموات: “ربنا اغفر لی و لوالدیّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب".

احادیثی از امام صادق(ع) در خصوص دعا و خیرات برای اموات : *هرکس هر روز ۲۵ بار گوید: ” اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینِ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ” حق تعالی به عدد هر مؤمن که گذشته و هر مؤمن که بیاید تا روز قیامت حسنه در نامه اعمال او نویس و به آن عدد گناه از او محو کند.

*هرگاه فردى به نیابت از مرده اى صدقه دهد و یا عمل نیکوئى انجام دهد، خداوند جبرئیل را دستور مى دهد: هفتاد هزار ملک به قبر آن مرده گسیل کند که در دست هر ملکى طبقى از نعمتهاى بهشتى است و… و در مورد پاداش صدقه دهنده فرمود: خداوند هزار شهر از شهرهاى بهشتى به او مى دهد، و هزار حورى از حورى هاى بهشت با لباسهاى فاخر به ازدواج او در مى آورد، و هزار حاجت از حاجات دنیائى او را نیز برآورده مى گرداند. *هر کس از مسلمانها که براى مرده اى عمل صالح انجام دهد، خداوند اجر و ثواب آن عمل را براى عامل چند برابر مى کند و از پرتو آن عمل ، میت نیز بهره مند مى گردد. و همچنین از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که فرمود: هرگاه مؤ منى (آیه الکرسى) را بخواند و ثواب آن را هدیه اهل قبور کند خداوند ثواب آنرا به اموات مؤ منین مى دهد. ولى براى کسى که (آیه الکرسى) را خوانده است مقام و مرتبه هفتاد پیامبر عطاء مى کند، و در مقابل هر حرفى از آیه الکرسى ملکى را مى گمارد که تا روز قیامت به نیابت از او خداوند را تسبیح و تقدیس ‍ کنند.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »


آیا هدیه‌هایی که ما برای اموات می‌فرستیم فوراً به آن‌ها می‌رسد؟

بله. این هدیه‌ها همان موقع به اموات می‌رسد. پیامبر فرمود: ساعتی سخت‌تر از عالم قبر نیست. رحم کنید به صدقه. اگر صدقه برای او نداشتید دو رکعت نماز بخوانید. اگر این کار را کردید همان لحظه خدا هزار فرشته به سمت قبر می‌فرستد با هر فرشته ای یک لباس بهشتی برای میت هدیه می‌برند و قبرش قیامت وسعت پیدا می‌کند.

شب اول قبر چه موقعی است؟

شب اول قبر اولین شبی است که فرد از دنیا می‌رود. قبر خاکی مورد نظر نیست. ممکن است که فرد بیست سال در بیایانی باشد یا حفره‌ی خاکی پیدا نکند. حکم فقهی داریم که اگر کسی را بعد از چند سال دفن کردند، نماز شب اول قبر را برایش بخوانند. نکیر و منکر هم شب اول قبر می‌آیند. ما روح سرگردان نداریم.

ان شاء الله خدا همه‌ی ما را در این عوالم در پناه امیرالمؤمنین و اولادش حفظ کند.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »

اگر کار خیری که می‌کنیم، به تعدادی از اموات هدیه کنیم آیا از ثواب آن کم می‌شود؟

خیر. اگر شما یک صلوات به کل اموات مؤمنین و مؤمنات هدیه کنید به خاطر کار ارزشمندی که شما کردید و همه را در نظر گرفتید و بخل نورزیدید، خدا ثوابش را به همه می‌دهد و از هیچ کس هم ثوابی کم نمی‌شود.
قبر، حالات قبر، نکیر و منکر صبر نمی‌کنند تا مراسم سوم و هفت و چهل میت تمام بشود. همان موقع که میت را در قبر می‌گذارند و هنوز مردم در بالای قبر ایستاده‌اند، نکیر و منکر می آیند. تعبیر روایت این بود که میت هنوز صدای پای تشییع کننده‌ها را می‌شنود که نکیر و منکر می‌آیند
پیامبر فرمود : وقتی انسان آیت الکرسی را بخواند و ثوابش را برای همه‌ی اهل قبور مومنین و مؤمنات بفرستد خدا ثواب را به هر کدام از اموات می‌دهد.

فردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید که من یک حج انجام داده‌ام. آیا من می‌توانم پدر و مادرم را که از دنیا رفته‌اند در ثواب این حج شریک کنم؟ امام فرمود : بله. البته همه را می‌تواند در اعمال مستحب شریک کرد. اگر شما یک عمل واجب برای کسی انجام می‌دهی مثلاً برای فردی نماز بجا می‌آورید این برای خود میت است. وقتی ما می‌خواهیم ثواب مخصوصی مثلاً به پدرمان برسد، این ثواب می‌رسد و از کرم خدا چیزی کم نمی‌شود. یک اتفاق خوبی برای خود اهدا کننده می‌افتد و هدیه های نابی گیر خودش می‌آید.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »

بهترین زمان برای زیارت اموات

بهترین زمان زیارت اموات عصر پنجشنبه است که پیامبر فرموده است. شاید بهتر از آن صبح جمعه بین الطلوعین باشد.
یاد مرگ

بر سر قبر میت رفتن برای میت

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد که اگر شخص سر قبر کسی برود، آیا او به درد آن شخص می‌خورد؟ امام فرمود : بله این مثل هدیه ای است که به زنده‌ها می‌دهید و او را کاملاً خوشحال می‌کنید.

یکی از نزدیکان رجبعلی خیاط می‌گفت: ما با ایشان به قبرستان ابن‌بابویه رفته بودیم و قبر مادر من هم آنجا دفن بود. من سر قبر مادرم نرفتم. سر چند تا قبر فاتحه خواندیم. وقتی می‌خواستیم از قبرستان بیرون بیاییم، ایشان گفتند که مادر شما اینجا دفن است؟ گفتم: بله. گفت مادر شما در عالم برزخ داشت از شما گله می‌کرد. برگشتیم و سر قبر مادرم رفتیم.

کسی که از دنیا رفته است رابطه‌اش قطع نشده است و هوشیارتر شده است. ما نباید نظام آخرت را با دنیا قاطی کرد. گاهی تاج گل‌های آنچنانی بر سر قبرها می‌آورند. این به کار میت نمی‌آید، عمل صالح به کار میت می‌آید.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »

اموات را با 5 هدیه دریابید!

قبر، حالات قبر، نکیر و منکر صبر نمی‌کنند تا مراسم سوم و هفت و چهل میت تمام بشود. همان موقع که میت را در قبر می‌گذارند و هنوز مردم در بالای قبر ایستاده‌اند، نکیر و منکر می آیند. تعبیر روایت این بود که میت هنوز صدای پای تشییع کننده‌ها را می‌شنود که نکیر و منکر می‌آیند. در چنین موقعیت حساسی میت کمک می‌خواهد. حالا چه چیزی به درد آن‌ها می‌خورد؟

یاد مرگ

گاهی ما می‌بینیم که بعد فوت فردی، آنچنان افراد خانواده درگیر کارها هستند که از اصل غافل شده‌اند. از چیزهایی که امواتشان در هنگام ورود به برزخ نیاز دارند غافل شده‌اند. شخص مرده هر لحظه چشم به راه است. اموات فریادهایی دارند ولی گوش افراد عادی آن‌ها را نمی‌شنود.

پیامبر فرمود : هر کدام از اموات با صدای محزون و گریه به خانواده‌هایشان فریاد می‌زنند : به ما رحم بکنید خدا به شما رحم بکند. این‌هایی که این جوری فریاد می‌زنند برادران دینی شما بودند، به آن‌ها کمک بدهید و یاد آن‌ها باشید.

قبر، حالات قبر، نکیر و منکر صبر نمی‌کنند تا مراسم سوم و هفت و چهل میت تمام بشود. همان موقع که میت را در قبر می‌گذارند و هنوز مردم در بالای قبر ایستاده‌اند، نکیر و منکر می آیند. تعبیر روایت این بود که میت هنوز صدای پای تشییع کننده‌ها را می‌شنود که نکیر و منکر می‌آیند. در چنین موقعیت حساسی میت کمک می‌خواهد. حالا چه چیزی به درد آن‌ها می‌خورد؟
پنج چیز به درد اموات می‌خورد:

1- اینکه بعد از دفن میت تلقین بعد از دفن را بگویند و مدتی سر قبر بنشینند. البته تلقین قبل از دفن هم داریم که می‌خوانند.

وقتی تلقین بعد از دفن خوانده می‌شود نکیر و منکر می‌گویند که حجت و دلیلش را به او گفتند، پس برویم. ببینید یک تلقین بالای قبر چقدر اثر دارد. انسان نباید فقط گریه کند البته گریه تخلیه است ولی گریه به درد میت نمی‌خورد. گریه بر امام حسین (علیه السلام) و ائمه از باب دیگری است. پس اولین هدیه ای که می‌توانند به شخص متوفا بدهند بعد از دفن خواندن تلقین و نشستن و قرآن خواندن است.

2- دومین کاری که باید انجام بدهند این است که بدهی‌های میت را بپردازند چه بدهی‌های مالی و غیر مالی. حج هم بدهی مالی و هم غیر مالی است. پس بدهی‌های میت را شروع به انجام دادن بکنند و پرداخت کنند یا خودشان این کار را بکنند یا اجیر بگیرند. برای میت ثانیه‌ها خیلی سخت می‌گذرد.

3- سومین هدیه مستحبات است.
شب اول قبر اولین شبی است که فرد از دنیا می‌رود. قبر خاکی مورد نظر نیست. ممکن است که فرد بیست سال در بیایانی باشد یا حفره‌ی خاکی پیدا نکند. حکم فقهی داریم که اگر کسی را بعد از چند سال دفن کردند، نماز شب اول قبر را برایش بخوانند. نکیر و منکر هم شب اول قبر می‌آیند. ما روح سرگردان نداریمنیکی به پدر و مادر بعد از مرگ

از پیامبر پرسیدند که نیکی به والدین بعد از مرگ چیست؟ پیامبر فرمود : برایشان دعا بکند، طلب مغفرت برای آن‌ها بکند، عهد و وصیت میت را انجام بدهد، صله رحم با خویشاوندان آن‌ها بکند. یعنی با از دنیا رفتن کسی ارتباط فامیلی قطع نشود، اگر آن‌ها دوستی داشتند به دوست آن‌ها هم رسیدگی بکن.

 

4- چهارمین هدیه این است که انسان طوری رفتار کند که برای پدر و مادر خدا بیامرزی بخرد. روایت داریم که از گناهان کبیره است که بچه‌ها کاری بکنند که برای پدر و مادر نفرین بخرند.

 

5- پنجمین هدیه سر زدن به قبور آن‌ها است. وقتی اموات تازه فوت کرده‌اند بیشتر به هدیه‌ها نیاز دارند مثل شب اول قبر که بیشتر به هدیه نیاز دارند.

 

وقتی میت می‌بیند که کسانی سر قبر او می‌آیند بسیار خوشحال می‌شود. این خوشحالی از اُنسی است که با دوستان و آشنایان می‌گیرد و یک خوشحالی از دعایی است که سر قبر می‌کنند.هدیه روح ارواح صلوات.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »

دلگیرم از زمانه بیا مهربان من /بر لب رسیده از غم ایّام، جان من /دنیا مرا به بند اسارت کشیده است /رنگ قفس شده همه‌ی آسمان من /عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی /باران شرم می چکد از دیدگان من /عشّاق را به رنج و بلا آزموده‌اند /ای وای اگر «فراق» بود امتحان من /دستم بگیر تا نرود نوکرت ز دست /هجران تو ببین که بریده امان من /در عالم خیال شدم با تو همسفر /تعبیر شد اگر سحری، داستان من… /شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو /شب‌های چارشنبه‌ی هفته از آن من /«یک شب به خاطر سفر کربلای تو /یک شب به خاطر سفر جمکران من» /با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا /تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من /با یک نگه برای دلم فتح باب کن /گردم فدائی تو، امام زمان من.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 13942 نظر »

ای شوق بی کرانۀ شب های جمعه ام /تنهاترین بهانۀ شب های جمعه ام /از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم /گرم است آشیانۀ شب های جمعه ام /هر هفته التماس تو را دارم از خدا /با نالۀ شبانۀ شب های جمعه ام /سنگینی گناه مرا می کشد به دوش /دریای عفو شانۀ شب های جمعه ام /عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان /نجوای عاشقانۀ شب های جمعه ام /در کربلا؟ مدینه؟ کجا گریه می کنی /آقای بی نشانۀ شب های جمعه ام /انگار بی مقدمه کرب و بلاییم /وقتی گدای خانۀ شب های جمعه ام /از سفرۀ حسین بلندم نکن که من /محتاج آب و دانۀ شب های جمعه ام


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »

شب جمعه شده مولا، بگو جانا کجا هستی؟ /من از درد فراق گویم، بگو مولا کجا هستی؟ /همه جا یاد تو باشم، کجا را بنگرم مولا /دعای ندبه می خوانم، تو ار آل عبا هستی /شب تنهایی عشقت، دلم جانِ شما باشد /تو ار درد دلم گویی، بگو مولا کجا هستی؟ /یکی درد و یکی درمان، یکی وصل و یکی هجران /همه از درد تو گویند، بگو جانا کجا هستی؟ /شب هجران نمی آیی، همه شب ذکر تو گویندچه بد باشد غم غیبت، بگو مولا کجا هستی؟ /من از درد دل مسکین، دوای درد او خواهم /دعای درد او خوانم، بگو جانا کجا هستی؟ /ز تنهایی دلم خون شد، خدا را محرم رازی /بده توفیق پروازم، تو عاشق خدا هستی


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »

ای که فصل آمدنت ، زیباترین فصل زندگانی است وحضورت، گویاترین پیام آشنایی.

ای که باب خدایی و واسطه فیض ، دریای رحمتی و بی کران مهر.

مارا دریاب!

ما را دریاب که خوب می دانیم این ماییم که در غفلت به سر می بریم،در غیبت از خود و مولای
عشق وشما حاضر ترین حاضرانید.

این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان ، چون خاری در چشمانمان غلتیده و مانع دیدار یارمان گشته است.

این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده وبدون شناخت ، بانگ عاشقی ویاری سر می دهیم.

غافل از اینکه معرفت شما الفبای عاشقی است وبدون این مهم پا نهادن در میدان عشق ورزی کاری بس بیهوده است!

این، مائیم که شما را تنها در دعاهای ندبه و فرج و در آدینه ها که دلهایمان غرق دلتنگی است، یاد می کنیم

ودر عرصه های دیگر زندگی ، در کار و ازدواج و تحصیل و هزاران هزار لحظه
دیگر بدست فراموشی سپرده ایم.

برایمان دعا کن تا از غیبت به در آییم و زنگار غفلت را بزداییم.

برایمان دعا کن تا جام معرفتت را سر کشیم و مضطردر پی ات باشیم.

برایمان دعا کن که تنها شما را الگوی زندگی خویش قرار داده و از هرچه ناپاکی است!
به دور باشیم.

آمین.

“اللهم عجل لولیک الفرج”

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 14 آبان 1394نظر دهید »

مجلس غلبه عقل بر جهل
مجالس بزرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان ، كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل ،و عدل بر ظلم ، و امانت بر خيانت ، و حكومت اسلامى بر حكومت طاغوت است ، هرچه باشكوه تر و فشرده تر برپا شود، و بيرق هاى خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم ، هر چه بيشتر افراشته شود.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

باب الحسين (ع ) رحمت عمومى
شيخ شوشترى كلمات شيرينى در باب خطبه شعبانيه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره ماه رمضان و تطبيق آن به عزاى حسين عليه السلام دارد از آن جمله مى فرمايد: ايها الناس ان ابواب الجنان فى هذا الشهر مفتحه … آن وقت شيخ ، ابواب بهشت را ذكر مى كند مى گويد اگر از اين درها راهت ندادند، يعنى نتوانستى به واسطه بدبختى خودت داخل بهشت شوى ، درى هست كه هيچ كس از آن محروم نخواهد شد و راهش هم خيلى آسان است هر كسى هر كجا و در هر حال باشد رحمه الله الواسعه شاملش مى شود آيا مى خواهى اين در را بشناسى و داخل بهشت شوى آن باب الحسين است و راهش هم شكستن دل و عزادارى ابى عبدالله است .


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

ثواب مجلس عزا
چيزى هست كه بايستى از چيزهاى كه موجب از بين رفتن يا كم شدن محبت است ، پرهيز كرد. بايستى از گناهان در درجه اول و مكروهات درجه دوم دورى كرد به علاوه به چيزهايى كه موجب زياد شدن محبت مى شود روى آورد، هر چه بيشتر مى شود، چنانچه در ماه رمضان نفس كشيدن روزه دار ثواب تسبيح دارد انفاسكم فيه تسبيح را مجلس عزاى حسين يا هر وقت كه غم حسين داشته باشى هر نفسى كه مى كشى ثواب تسبيح كردن دارد


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

فلسفه روضه خوانى
يكى زا نتايج بسيار مفيد حادثه عاشورا كه همواره مورد استفاده عموم و از وسايل تعليم و تربيت و هدايت جامعه است ، برنامه اى است كه به عنوان سوگوارى در مسير تاريخ و در طول قرن ها اجراء مى شود.
شايد كسانى باشند كه اهتمام شيعه را در برگزارى اين مراسم و صرف مبالغى را در اين مراسم ها بى فايده بشمارند، ولى اگر فوايد معنوى اين مراسم و تاءثير آن در جامعه را بررسى كنند تصديق خواهند كرد كه بهترين وسيله اصلاح و مؤ ثرترين مكتب براى تشكيل شيعه همان مراسم است .
دكتر رينو جوزف مستشرق معروف فرانسوى در كتاب خود مراسم به اسلام و مسلمانان كه به عربى ترجمه شده و به نام الا سلام و المسلمون مشهور است شرح بسيار عميق و روشن پيرامون فلسفه عزادارى حسين عليه السلام و روضه خوانى و هيات هاى عزا نگاشته و به فوايده اين مراسم از جنبه سياست و اخلاق و تربيت و كمالات اشاره كرده او مركز ثقل آن را در كشورهاى اسلامى ، ايران معرفى كرده و پيشرفت و بقاى شيعه را بخصوص در كشور هند و پاكستان و بعضى كشورهاى ديگر مرهون سوگوارى سيدالشهداء دانسته است .
همچنين اين مستشرق عقيده دارد كه با حفظ اين مراسم جمعيت و شوكت و ترقى شيعه در آينده تضمين خواهد شد. اين مستشرق ضمن اشاره به اوقاف و موقوفات و ساير وجوهى كه شيعه جهت برگزارى مراسم عزادارى امام حسين عليه السلام صرف و خرج مى كنند مى گويد: مذاهب ديگر در راه تبليغات دينى به مقدار شيعه ريزش و بذل مال ندارند و تنها شيعه است كه بدون مبالغه سه برابر ساير فرق اسلامى در اين هدف متحمل مخارج گزاف مى شود و اگر يك نفر شيعه در دورترين نقطه هم باشد، منفردا مراسم سوگوارى را در حد ممكن خود انجام مى دهد،و به همان نسبت دعوت و تبليغ خود را به جا مى آورد. منبر و وعظ خطابه و سخنرانى در رشد و تربيت خطبا و وعاظ و گويندگان و پرورش اخلاق عوام و آشنا كردن به علوم و معارف و موقعيت خاصى دارد.
مسائل كلى و جزى و دانستنى هاى متنوع در منابر و محافل مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد و از اين رهگذر طبقه عامى شيعه در مسائل فقهى و عقايد بيشتر از ساير فوق تبحر دارند و اگر زمينه ترقى علمى و صنعتى و اقتصادى جامعه هاى اسلام را دقيقا بررسى كنيد ، به خوبى روشن خواهد شد كه فرقه شيعه پيشرفته ترين جامعه در ميان جوامع اسامى است ، و آمادگى آنان براى هر گونه آموزش علمى و صنعتى جديد و قديم بيشتر است ؛چنانكه تعداد كارگر در شيعه به نسبت جمعيت زيادتر است .
شيعه دين خود را بازور شمشير پيش نبرده ، بلكه با نيروى تبليغ و دعوت پيشرفت كرده و كوشش در توسعه مراسم سوگوارى مهم ترين عامل در جلب توجه هنديان و مجوس و ساير مذاهب به مذهب تشيع بوده است .


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

شعار انقلاب عليه ظالم
چرا ائمه دين اين همه تاكيد كردند كه مجلس عزا به پا داريد؟ اين همه به همين دليل كه عرض كردم ، چون امام حسين كشته نشد براى منفعت شخصى ، امام حسين كشته نشد براى اينكه خودش را فداى گناهان امت كرده باشد، امام حسين در راه حق كشته شد، در راه مبارزه با باطل كشته شد، ائمه دين خواستند مكتب حسين در دنيا باقى بماند؛شهادت حسين به صورت يك مكتب ، مكتب مبارزه حق با باطل براى هميشه باقى بماند؛والا چه فايده به حال امام حسين كه ما گريه بكنيم يا نكنيم ، و چه فايده به حال خود ما دارد كه بنشينيم يك گريه اى بكنيم و بلند شويم و برويم . ائمه دين خواستند قيام امام حسين به صورت يك مكتب و به صورت يك مشعل فروزان هميشه باقى بماند. اين يك چراغى است از حق ، از حقيقت دوستى ، از حقيقت خواهى . اين يك ندايى است از حق طلبى ، از حريت ، از آزادگى اين مكتب حريت و اين مكتب آزادى و اين مكتب مبارزه با ظلم را خواستند، براى هميشه باقى بماند در زمان خود ائمه اطهار كه اين دستور صادر شد، سبب شد كه جريانى زنده و فعال و انقلابى به وجود آيد، نام امام حسين شعار انقلاب عليه ظلم گشت .


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

بر خاستن صداى گريه از خانه امام صادق (ع )
ابو عماره منشد روايت كرده است كه :
روزى خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم ، حضرت خطاب به من فرمودند: اشعارى را در رثاء و مصيبت جدم حسين عليه السلام بخوان ! من شروع به خواندن كردم ، حضرت گريه كردند و من مى خواندم و حضرت پيوسته مى گريست تا آن كه صداى گريه و شيون از خانه امام صادق (ع ) برخاست .
- ثواب گريه و مرثيه بر امام حسين (ع )
در روايتى ديگر حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: همان گونه كه خود نوحه سرايى و عزادارى مى كنيد، بخوان !
هنگامى كه من شروع به خواندن كردم ، حضرت گريه كردند و صداى گريه همسران حضرت نيز از پشت پرده مى آمد، هنگامى كه مرثيه تمام شد، حضرت فرمودند:
هر كس در مصيبت و رثاى جدم حسين بن على عليه السلام شعرى بخواند و پنجاه نفر را بگرياند بهشت بر او واجب مى شود، هر كس سى كس را بگرياند، بهشت مال اوست و هركه بيست را و هر كه ده نفر را و هر كه يك نفر را بگرياند، بهشت بر او واجب مى شود و هر كه تنها براى خود مرثيه بخواند و خود بگريد، بهشت بر او واجب مى شود و هركس گريه اش ‍ نمى گيرد و تظاهر به گريستن و تباكى نمايد، بهشت بر او واجب مى شود.
 - جعفر مرثيه بخوان !
شيخ كشى (ره ) از زيد شحام اين گونه روايت كرده است كه : من همراه عده اى از كوفيان نزد اما صادق عليه السلام بوديم ، در اين حال جعفر بن عفان خدمت حضرت رسيد، امام او را تكريم نموده و كنار خود نشانيد، سپس فرمودند: اى جعفر!
حضرت فرمودند: خبردار شده ام كه تو در مصيبت جدم حسين عليه السلام شعرهاى خوبى مى سرايى ؟!
او گفت : آرى ! فدايت گردم
حضرت فرمودند: بخوان !
- حضور فرشتگان در مجلس عزاى امام حسين (ع )
جعفر شروع به خواندن مرثيه نمود، امام و حاضرين در مجلس گريه كردند، اما به حدى گريست كه پنهانى چهره شريفشان خيس شد، سپس فرمود: به خداوند قسم ، كه فرشتگان مقرب الهى در اين مجلس بودند، مرثيه تو را شنيدند و بيش از گريه ما، در مصيبت حسين عليه السلام گريستند، همانا كه خداوند در همين ساعت بهشت را با تمامى نعمت هاى در آن بر تو واجب گردانيد و گناهان تو را بخشيد.
سپس فرمودند: اى جعفر! مى خواهى بيشتر برايت بگويم
گفتم : آرى ! آقاى من !
حضرت فرمودند: هر كسى در مصيبت جدم حسين عليه السلام مرثيه و شعرى بگويد و خود گريسته و جمعى را نيز بگرياند، البته كه خداوند براى چنين شخصى بهشت را واجب كرده و او را مى آمرزد.
 - مجلس عزاى امام صادق (ع )
امام صادق عليه السلام مجلس بزرگداشت ديگرى در سوگ حسين برپا داشت كه مرثيه سرا و اداره كننده محفل ، مردى به نام عبدالله بن غالب بود كه در حضور آن حضرت مرثيه سرايى كرد و از مصيبت جانگداز بر زمين ماندن پيكرهاى پاك حسين عليه السلام و يارانش وزش باد و پاشيده شدن خاك و غبار، بر آن پيكرهاى مقدس ، سخن گفت و از جمله سرود كه :
و ديدگان بر مصيبت كه بر سالار شهيدان حسين عليه السلام وارد آمد و باد و گرد و غبار و خاك ها را بر پيكر به خون خفته اش پاشيد، بگريند.
و اين مرثيه بدن مطهر بود و خاك و غبارى كه باد بر آن پيكر به خون آغشته پراكنده بود


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

- شعار شيعه عاشورا است !
ائمه ما يكى پس از ديگرى آمدند و دستور دادند كه عاشورا را بايد زنده نگه داشت ، مصيبت حسين نبايد فراموش شود، اين مكتب بايد زنده بماند هر سال كه محرم و عاشورا پيدا مى شود، شيعه بايد آن را زنده نگه دارد. عاشورا شعار شيعه شده است شيعه بايد بتواند جواب بدهد وقتى در مقابل يك سنى ، و بالاتر، در مقابل يك مسيحى يا يك يهودى را يا يك لا مذهب قرار گرفت و او گفت : شما در اين روز عاشورا و تاسوعا كه تمام كارهايتان مى زنيد، زنجير مى زنيد، داد مى كشيد، فرياد مى كشيد، چه مى خواهيد بگوييد؟ حرفتان چيست ؟ بايد بتوانيد بگوييد ما حرفمان چيست .
 - تكرار يك حماسه
فلسفه عزادارى و تذكر امام حسين عليه السلام كه به توصيه ائمه اطهار عليه السلام سال به سال بايد تجديد شود، به خاطر آموزندگى آن اس ، به خاطر آن است كه يك درس تاريخى بسيار بزرگ است . براى اينكه يك درس را انسان مورد استفاده خويش قرار بدهد، اول بايد آن درس را بفهمد و حل كند.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

-ذكر مستحبات در مجلس امام حسين (ع )
شيعيان و همه ذاكرين اهل بيت بايد مواظب بوده و متوجه اين مطلب باشند كه در سوگوارى و عزادارى طورى رفتار كنند كه زبان ناصبيان دراز نشود و تنها واجبات و مستحبات را ذكر نموده و از به كار گيرى محرمات همانند غناء كه غالبا نوحه ها آميخته به آن شده و از دروغ هاى ساختگى و حكايات ضعيف كه احتمال كذب و دروغ در آن مى رود كه از كتاب هاى غير معتبر يا كتاب هايى كه مؤ لفين آن ها جزو متدينين اهل علم و حديث نيستند، اجتناب كننده . و شيطان را در اين عبادت بزرگ كه جزو بزرگ ترين شعائر الهى است ، راه ندهند و از انجام گناهان زياد كه روح عبادت را از بين مى برد، پرهيز كنند، مخصوصا ريا، دروغ و غناء كه در اين عمل جارى بوده و كمتر شخصى از آن مصون مانده است .
- لزوم گريه بر امام حسين (ع )
ابن اثير و بسيارى از دانشمندان عامه و اهل سير نقل كرده اند كه : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از جنگ احد به مدينه بازگشت ، ديد كه صداى نوحه زنان انصار كه بر شهيدانشان گريه مى كردند، برپاست ، حضرت صلى الله عليه و آله فرمود، لكن حمزه لا بواكى له ؛يعنى كشتگان انصار، گريه كننده دارند، امام حمزه گريه كننده اى ندارد.
مردان انصار با شنيدن اين كلام پيامبر و اينكه فهميدند آن حضرت دوست دارد كه بر عمويش حمزه گريه كنند، به زنان خود دستور دادند كه او بر حمزه سيدالشهداء گريه كنند، بعد بر شهيدان خود.
واقدى گفته است كه :
اين عادت در اهل مدينه باقى ماند، به گونه اى كه در هر مصيبت ابتدا بر حضرت حمزه سيدالشهداء گريه مى كردند و معلوم است كه پيامبر امام حسين عليه السلام را بيشتر از حمزه دوست داشت ، و اگر مى كردند و معلوم است كه پيامبر امام حسين عليه السلام را بيشتر از حمزه دوست داشت ، و اگر به مردم دستور داد كه بر حمزه گريه كنند، پس حتما به گريه بر امام حسين عليه السلام نيز امر كرده اند.
اهل مدينه در هر مصيبت ابتدا در مصيبت حمزه گريه مى كنند، به خاطر همراهى با رسول خدا صلى الله عليه و آله و نگهداشتن حرمت اين سخن پيامبر كه فرمود: حمزه گريه كردن ندارد با وجود اينكه ساليان دراز از شهادت حمزه گذشته و هيچ كسى هم اهل مدينه را از اين كار نهى نكرده ، پس مخالفين هم حق ندارند كه شيعيان را در عزادارى و سوگوارى بر حضرت سيدالشهداء ملامت كنند، چرا كه آنها براى مواسات و شركت در حزن و اندوه اهل بيت اين مجالس عزا را برپا كنند.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

فلسفه احياى فرهنگ عاشورا و اقامه سنت عزادارى
 گريه بر امام حسين (ع ) عبادت است
به شكر الهى آنچه كه امروز در كشورهاى اسلامى رايج است از برپايى مراسم عزادارى و سوگوارى براى حضرت سيدالشهداء عليه السلام و جمع شدن در اين مجالس و زدن پرچم سياه و علم هاى سياه و تعطيل شدن چ و راه افتادن دسته ها و نوحه خوانى ها و مرثيه سرايى ها و گريستن ها و غير از اين ها كه از نظر شرع مظهر از آن ها نهى نشده و محذور هم ندارد، جزو عبادات مشروع و برتر است كه براى آن ثواب هاى بسيار و پاداش هاى عظيم نهفته شده است .
اين مطلب تا حدى واضح است كه احتياج به هيچ گونه دليل ندارد و هر انسان آگاه و خردمند از رواياتى كه درباره مستحب بودن گريه بر امام حسين عليه السلام و به ياد آوردن مصايب آن حضرت و ابكاء يعنى گريه كردن و تباكى ، يعنى خود را به گريه زدن (يعنى اينكه خو درا شبيه گريه كنان در آوردن ، نه اينكه در گريه بر امام حسين عليه السلام عبادت ، اما ريا در عبادت مثل قياس در استدلال و يا ربا در معامله جايز نيست ) آگاه است .


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

- مقايسه حضرت آدم با امام حسين
آدم از پيام آوران خدا و پدر انسانيت است و به فرمان خدا پس از آفرينش ‍ او، همه فرشتگان در برابرش سجده كردند كه آدم ، به منزله قبله بود و سجده از آن خدا.
حسين نيز اينگونه بود فرشتگان بر او درود و سلام فرستادند و در گرداگرد شهادتگاه او طواف كردند و شهادتگاهش معراج آنان بود و جايگاه فرود و صعود آنان .
خداوند آدم را در بهشت ويژه اش جاى داد و حسين بزرگ انسانى است كه بهشت و حوريان را از نور وجود او پديد آورد.
آدم به لباس هاى بهشتى آراسته شد و حسين زينب و زيور بهشت است
آدم را خداوند برگزيد و حسين به جدايى دوستان .
آدم به فراق بهشت آزمايش شد و حسين به جداى دوستان .
آدم به كشته شدن فرزندش كه بدن فرزندش آزمايش گرديد و خون او را ديد كه بر زمين ريخت و زمينى را سيراب كرد و حسين نيز به شهادت فرزندش ‍ كه بدن او را پاره كردند.
آدم به هشدار از خوردن آن درخت آزمايش گرديد و فراموش كرد و خداوند در او تصميم آهنين نيافت ، اما حسين به وانهادن تمامى علائق و ارزش هاى مادى آزمايش گرديد و فراموش نساخت و تصميم آهنين و استوارى از خود نشان داد كه بى نظير بود.
آدم از نظر چهره و قامت ، برگزيده خدا در ميان موجودات بود و او و فرزندانش برگزيده آفرينش اند و حسين برگزيده از ميان اين برگزيدگان ، چرا كه او از، برگزيده محبوب جهان هستى پيامبر خداست و پيامبر از او.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 12 آبان 1394نظر دهید »

خصوصيات ممتاز امام حسين عليه السلام بر انبياى الهى
 - توسل پيامبر به امام حسين (ع )
هر كدام از پيام آوران خدا، كه به رنج و مشكل بزرگى مى رسيد با نام و ياد حسين و خداى حسين عليه السلام بر طرف مى شد كه اين مورد به چند روايت بسنده مى شود:
1 - در توبه و نيايش آدم ، خداوند نام هاى پنجگانه مقدس را به آموخت و او به زبان آورد و با نام حسين عليه السلام نيايش او مورد قبول قرار گرفت .
2 - در طوفان نوح براى آرام گرفتن كشتى ، به آن حضرت وحى شد كه به پنج نور مقدس توسل جويد و با نام حسين عليه السلام كشتى نوح به طور دلخواه در قرارگاه خويش قرار گرفت .
3 - در دعاى زكرياى پيامبر كه مى گفت : پروردگار! از جانب خود به من فرزندى ارزانى دار…  خداوند، نام هاى مقدس پنجگانه را به او آموخت و او با به زبان آوردن نام گرانمايه حسين عليه السلام بشارت به يحيى پيامبر بدو رسيد.
4 - حضرت يونس در نجات از شكم ماهى ، خداى را فرا خواند و هنگامى كه با ياد آورى نام هاى پنجگانه به نام حسين عليه السلام اين بنده برگزيده خدا رسيد، نجات يافت .
5 - در جريان بر طرف شدن گزند و گرفتارى از ايوب پيامبر نيز، هنگام كه به بارگاه خدا نيايش كرد و ندا رسيد كه :
اركض برجلك هذا معتسل بارد و شراب
پايت را بر زمين بكوب اين آبى است براى شست و شو و اين آبى است سرد براى آشاميدن . آنجا نيز با نام مقدس حسين عليه السلام دعايش ‍ برآورده شد.
6 - در جريان ابراهيم و اسماعيل كه پيام آمد:وفديناه بذبح عظيم
او را به قربانى پرشكوهى باز خريديم .
روايت است كه : اين قربانى پر شكوه حسين عليه السلام است  و با اين ترتيب پيام و مفهوم آيه نيز روشن است ، چرا كه حسين عليه السلام برتر از اسماعيل بود.
7 - در نجات يوسف پيامبر از نهانگاه چاه ، نيز روايت است كه : آن حضرت به وسيله جبرئيل به پنج نور مقدس توسل جست و با ياد و نام حسين عليه السلام بود كه كاروانيان رسيدند و فرستاده آنان براى آب به سر چاه رهايى يافت .
8 - در نجات يوسف از زندان مصر، پس از سال هاى طولانى نيز، نام و ياد حسين عليه السلام و حرمت او در بارگاه خدا، نجات بخش بود.
9- در برطرف ساختن غم و اندوه يعقوب نيز نام مقدس او كار ساز بود.
هنگامى كه كار بر يعقوب سخت شد، رو به بارگاه خدا گفت : پروردگار! نور ديدگانم و فرزندم يوسف ، از دستم رفتند، آيا به من مهر نمى ورزى ؟
پيام رسيد كه بگو: بار خدايا! تو را به شكوه محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام سوگند مى دهم كه نور چشمم را به من باز گردان .
و با زبان آوردن نام حسين عليه السلام ، بشارت دهنده فرا رسيد و او بينا گرديد.
10 - علاوه بر موارد ياد شده ، موارد ديگرى هست كه با ياد و نام مقدس آن حضرت كه بنده خاص و برگزيده خداست ، رنج و اندوه و پيامبر به خواست خدا برطرف شده است و نيز با ياد و نام مقدس او، ناخودآگاه موج غم و اندوه بر سراچه قلب آنان ، سايه افكنده است و دعاهايشان در بارگاه خدا، به هدف اجابت رسيده است .
و ما نيز:
بار خدايا! به گرفتارى و رنج گناهان خويش رنجديده ايم . گرفتارى ما به خاطر گناهانمان ، بزرگ و نابود كننده است ، تو را به شكوه و احترام محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام سوگندت مى دهيم كه گرفتارى و اندوه ما را بر طرف ساز و به بركت اثر گذارى نام مقدسش كه با ياد .، دل هايمان مى شكند و سيلاب اشك از ديدگانمان جارى مى گردد، خواسته هاى ما را برآورد!


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 آبان 1394نظر دهید »

- ستوده همگان
از ويژگى هاى امام حسين عليه السلام يكى آن است كه مورد ستايش ‍ همگان است .
خدا، پيامبران ، فرشتگان ، صالحان ، مؤ منان ، تقوى پيشگان ، دوستان تا كافران و دشمنانش ، همگى او را ستوده و همگى در وصف او سخن گفته اند.
خداوند آن حضرت را در قرآن مجيدش به صورت هاى گوناگون ستوده است ، براى نمونه
1 - او را مصداق كامل و جامع نفس مطمئنه شمرده است .
2 - او را بهره عظيمى از رحمت خويش عنوان ساخته است .
3 - او را والاترين پدرانى قرار داده ، كه احترام و تجليل از آنان را مقرر داشته است .
اينك … نيك بينديش كه آيا بر اين پدر والا، خدمتى كرده اى و شرط احساس ‍ را انجام داده اى ؟
4 - او را مصداق بارز و سالار شهيدان و كسانى كه مظلومانه به خون خويش ‍ غلطيدند برشمرده است .
5 - او را ذبح عظيم توصيف فرموده است .
6 - او را رمز روح حقيقت كهعيص شمرد.
7 - و نير آن حضرت را با نامهاى مقدس و بزرگى چون فجر، زيتون ، مرجان و… نام نهاد.
8 - و در ستايش شخصيت و عظمت او در سمت راست عرش مرقوم داشت : ان الحسين مصباح الهدى و سفينه النجاه
به راستى كه حسين عليه السلام مشعل روشنى بخش هدايت و كشتى نجات است .


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 آبان 1394نظر دهید »

سفارش پيامبر به معرفت حسين (ع )
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
هان اى مردم ! آن چنانكه شايسته است حسين عليه السلام را بشناسيد و همانگونه كه خدايش او را بر همگان امتياز و برترى بخشيده است برترش ‍ داريد.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 آبان 1394نظر دهید »

تفسير لؤ لؤ و مرجان
در تفسير مجمع البيان از امين الاسلام طبرسى به نقل از سلمان فارسى و سعيد بن جبير و سفيان ثورى چنين آمده است : دو درياى مزبور در آيه شريفه مرج البحرين يلتقيان ، بينهما برزخ لا يبغيان ، فباى آلا ربكما تكذبان ، يخرج منهما اللؤ لو و المرجان ، على و فاطمه اند و برزخ محمد صلى الله عليه و آله و لؤ لو و مرجان حسن و حسين اند.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 آبان 1394نظر دهید »

- الطاف خاصه الهى به امام حسين (ع )
خداى جهان آفرين ، در قلمرو الطاف خاصه اش به امام حسين عليه السلام قلب باطنى پيامبر را بدو ارزانى داشت كه خود پيام آور محبوبش فرمود:
انه مهجه قلبى حسين ، مايه حيات قلب من است .
و روح مقدس آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
روحى التى بين جنبى . (25) حسين روحى است كه در كران وجود من است .
دل مصفا و مطهر آن حضرت را به او ارزانى داشت و او را ميوه دلش قرار داد.
مغز و انديشه بلند آن حضرت را بدو ارزانى داشت و او را مايه آرامش آن حضرت ساخت .
قدرت بينايى آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
هنگامى كه به فرزندم حسين عليه السلام مى نگرم ، گرسنگى و اندوهم رخت بر مى بندد.
حس بويايى آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
حسين عليه السلام گل خوشبوى زندگى من است .
نيروى پيامبر را به او ارزانى داشت كه خود مى فرمود: حسين عليه السلام طعام من است ، به گونه اى كه با نظاره به او گرسنگى و ناتوانيم از ميان مى رود.
شانه آن حضرت را به او ارزانى داشت و آن را برايش مركب ساخت .
پشت آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را سوارى او ساخت .
دامان آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را مربى و پرورشگاه ارزشهاى آسمانى و والاييهاى او ساخت .
زبان آن حضرت را به او ارزانى داشت و آن را براى او پربار ساخت .
دست آن حضرت را به او ارزانى داشت و انگشتانش را تغذيه كننده آن ساخت .
سينه گسترده اش را به او ارزانى داشت و آن را جايگاه امن و مجلس او ساخت .
دو لب پيامبر را بدو ارزانى داشت و آنها را وسيله نوازش و مهر ورزى بدو قرار داد.
سخن آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را تمجيد كننده و سراينده سوگنامه حسين عليه السلام ساخت .
ديگر، پسر آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را فداى حسين عليه السلام ساخت كه پيوسته مى فرمود:
فديت من فديته بابنى ابراهيم به فداى كسى كه پسرم ابراهيم را، فداى او ساختم


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 آبان 1394نظر دهید »

- چرا قائم از نسل امام حسين (ع ) است ؟
در مورد آنكه چرا قائم آل محمد - عليه السلام - از نسل حسين - عليه السلام - زاده شده و از اولاد امام حسن - عليه السلام - زاده نشده و چه علل و عواملى باعث شده كه ذريه حسين - عليه السلام - به اين افتخار نايل شوند، بحث هايى شده ؛ليكن آنچه از اخبار استفاده مى شود حادثه كربلا اين امتياز و فضيلت را به فرزندان حسين اختصاص داده .
ابن شهر آشوب در مناقب از عبد الرحمن بن مثناى هاشمى نقل كرده كه وى گويد، به امام صادق - عليه السلام - گفتم : از كجا فضيلت و برترى به اولاد حسين - عليه السلام - نسبت به فرزندان امام حسن - عليه السلام - آمده ؟ در حالى كه هر دوى آنان در يك ماجرا جريان داشتند؟
فرمود: مگر اعتقاد نداريد آنچه را من مى گويم ؟ بدانيد كه همانا جبرئيل بر رسول خدا فرود آمد و از تولد حسين و كشته شدن او خبر داد و سه مرتبه اين خبر تكرار شد. رسول خدا گفت : من چنين فرزندى را نمى خواهم . آنگاه پيغمبر اكرم على را طلبيد و او را مطلع ساخت . على هم همان كلمه را گفت كه من به احتياج ندارم و به فاطمه - عليها السلام - مطلب را گفتند، او هم اظهار بى ميلى نمود.
سپس جبرئيل نازل شده و فرمود: اين پسر و فرزندان او وارث من و پيشوايان دين من خواهند بود. فاطمه عرض نمود: اى پدر! به قضاى خدا رضا دادم . پس به حسين - عليه السلام - حمل يافت و بعد از شش ماه او را فرو گذاشت و فرزند شش ماهه اى زنده نمانده جز حسين - عليه السلام - و عيسى و به روايتى يحيى .


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 آبان 1394نظر دهید »

- محبت پيامبر به دوستداران حسين (ع )
پيامبر روزى كودكى را در راه ديد و او را در برگرفت و مورد مهر و محبت بسيار قرار داد، هنگامى كه دليل آن را پرسيدند، فرمود: من او را دوست مى دارم چرا كه او فرزندم حسين را دوست مى دارد. خود ديدم كه خاك پاى حسین را برداشت و بر چهره نهاد و جبرئيل به من خبر داد كه او در حماسه عاشورا، از ياران حسين خواهد بود


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 10 آبان 1394نظر دهید »

7-در ميان آتشهاى پرشراره
هفتمين نداى فريادرسى را از درون آتشهاى شعله ور و پرشراره دوزخ سر خواهى داد، آنگاه كه به خاطر عملكرد نادرست در زندگى ، تلاش و كوشش تو براى نجات بى ثمر مى ماند و به دوزخ افكنده مى شوى ؛ آنجا گاهى از ماءموران آتش فريادرس مى طلبى و گاه از مالك دوزخ و بزرگ آنان ، گاه از ظالمان و طغيانگران كوردلى كه با فريب و مكر تو را به دنبال خود كشانده و به آتشهاى شعله ور سپردند.
آرى ! از آنان فريادرسى مى خواهى ، امّا همه آنها بى نتيجه مى ماند وكمك خواهى از ستمكاران نه تنها سودت نمى بخشد، بلكه جواب آنان بر رنج و عذاب تو خواهد افزود و با اينكه كمك خواهى تو از آنان اندك است و از آنان مى خواهى كه يك روز عذاب را از تو بردارند و از مالك دوزخ تقاضا مى نمايى كه مرگت را برساند و نجاتت دهد و از سركشان تبهكار مى خواهى كه ساعتى از عذاب يا اندكى از آن را از تو برطرف نمايند، امّا از فريادهاى كمك خواهانه ات سودى نمى گيرى .
امّا حسين عليه السلام طبق وعده اى كه به زائران عارف و خالص ‍ خويش داده است ، اگر تا اين مرحله به خاطر سياهى پرونده زندگيت و مقرّرات خداوند در مورد تبهكاران ، تو را نجات نداده باشد، اميد كه در آن مرحله سخت به ديدارت بشتابد و با آمدن آن حضرت آتشهاى شعله ورى كه براى تو افروخته شده است ، خاموش گردد و عذاب از تو برداشته شود وآن گرامى تو را از دوزخ نجات و به بهشت رهنمون گردد.
خطاب پنجم : از خطابهاى خاصّ به حسين عليه السلام به هنگام زيارتش ، درود و سلامى است كه بر تك تك اعضاى مقدّس آن حضرت نثار مى گردد، در صورتى كه در ديگر زيارتها بر ويژگيهاى شخصيّت والاى زيارت شونده يا بر روح بلند و پيكر مقدّس او، درود و سلام نثارمى گردد.
آرى ! اين از ويژگيهاى حسين عليه السلام است كه علاوه بر روح بزرگ و پيكر مطهّر و ويژگيها و صفات و ارزشهاى والايش ، بر تك تك اعضا پيكر مقدّس او نيز درود فرستاده مى شود و به گونه اى كه در زيارتنامه او آمده است : بر
سر مقدّس ، چهره ملكوتى ، گونه هاى گلگون ، لبهاى تشنه ، دهان و دندانهاى مبارك ، محاسن شريف ، خون
جوشان ، سينه پرمهر، ستون فقرات ، قلب رئوف ، جگر سوزان و ديگر اعضا و اندامهاى مقدّسش هركدام جداگانه و مستقل درود و سلام نثار مى گردد.
و نيز از ويژگيهاى آن حضرت است كه سلام و درود بر اعضا پيكر مقدّس او هم به صورتهاى مختلف نثار مى گردد، براى نمونه :
در مورد سر مقدّس او، گاه سلام بر سر شريف گفته مى شود و گاه بر سر برافراشته برفراز نيزه ها، گاه سلام بر سر نصب شده بر فراز دروازه شهرها گفته مى شود و گاه سلام برسر بريده شده از قفا، گاه سلام بر سر بر روى خاك يا بر طشت نهاده شده خطاب مى گردد و گاه به صورتهاى ديگر … .
در مورد گلوى مقدّس او نيز درود و سلام به صورتهاى چند گانه اى نثار مى گردد، گاه سلام بر گلوى بريده شده نثار مى گردد و گاه گلوى قطع شده ، گاه گلوى زده شده با شمشيربيداد.
در مورد پيكر مقدّس او نيز همينگونه است ، گاه درود بر پيكر رشيد به خاك افتاده اش نثار مى گردد و گاه بر بدن گلگونش ، گاه بر كالبد مجروحش و گاه بر بدن به خون آغشته اش گاه بر پيكر قطعه قطعه اش و گاه بر بدن پايمال شده و پراكنده شده بر روى خاك .
و نيز از ويژگيهاى آن حضرت در اين مورد اين است كه ، بر هر عضو و جزئى از پيكرمقدّسش با بيان ويژگى خاصّ آن سلام و درود نثار مى گردد و به هر كدام از آن ويژگيها نيز با خصوصيّات خود آن ويژگى ، براى نمونه :
به سر مقدّس آن حضرت با عنوان سر
مطلوب و مصلوب و موضوع درود نثار مى گردد.
سر
مطلوب يعنى : سر مقدّسى كه مورد درخواست بارگاه ستم اموى بود.
سر
موضوع يعنى : سرى كه در بارگاه بيداد يزيد يا (عبيداللّه و در برابر آنان بر طشت نهاده شد.
سر
مصلوب يعنى سرى كه بر درخت و دروازه دمشق يا سر درب بارگاه يزيد نصب گرديد.
دليل نامگذارى به اين نامها و نثار سلام و درود با اين عناوين خاصّ بر آن حضرت ، اين است كه هر كدام از اين نامها و عناوين ، نشانگر فداكارى بى نظير او در راه خدا و تسليم او به دستورات خدا و جانفشانى وفداكارى او، به منظور احياى دين خداست و خدا نيز به پاداش اين رسالت عظيم ، براى او حرم امنى قرار داد و دلها و قلبها را در گروعشق او نهاد تا بدو توسّل جويند و به راه و رسم الهى و تعالى بخش او اقتدا كنند و از او طلب شفاعت نمايند و اين يكى از مفاهيم سلام بر پيامبر و امامان نور عليهم السلام است و هنگامى كه ما بدينگونه بر روح بلند و ويژگيهاى والا و شخصيّت نمونه و بر اعضاى پيكر مقدّس او درود و سلام عارفانه نثار كنيم و بر هر كدام به صورت جداگانه سوگوارى نماييم .
اميد است كه به هر سلام بر او، آتش شعله ورى را كه با گناهان خويش بر اعضاى پيكرمان برافروخته ايم ، خاموش گردد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

6-بر سر دوراهى بهشت و دوزخ
ششمين فرياد كمك خواهانه را هنگامى سر خواهى داد كه فرمان خداى يكتاى قهّار به فرشتگان مى رسد كه : (يا او را به بهشت بريد يا دوزخ .) و زبان گنگ مى شود به گونه اى كه ديگر توان دادخواهى هم نخواهى داشت .
آرى ! اگر در زندگى خويش نداى حقّ طلبانه حسين عليه السلام را لبّيك گفته باشى ، اميد است كه در آن شرايط حسّاس كه آهنگ كمك خواهى مى نمايى و زبانت نمى چرخد.
آرى ! در آن شرايط پيشواى شهيدان تو را پاسخ گويد و از آن مرحله سخت نجاتت بخشد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

4-در محاصره طلبكاران
چهارمين نداى فرياد رسى را هنگامى سر خواهى داد كه طلبكارانت تو را در حلقه محاصره خويش گرفته و تو از هر كسى كه حقّى در گردن دارى مى گريزى ، از برادر، خواهر، پدر و مادر كه پرمهرترين انسانها نسبت به تو هستند و در همان حال نوميد و سرافكنده مى مانى و در آن بحران مرگبار سرگردان كه پس از فرار از پدر و مادر، اينك از چه كسى بايد كمك خواست ؟
اينك اگر در زندگى ات نداى پيشواى شهيدان را لبّيك گفته باشى ، اميد است كه در آن شرايط سخت و بحرانى به تو نظر لطف افكند و ياريت نمايد و مشكلت را با طلبكاران و آنانكه حقوق پايمال شده را از تو مى خواهند حلّنمايد و ميان شما صلح و سازش ‍ ايجاد كند.
5 لحظات جدايى شايستگان از تبهكاران
هنگامى كه فرمان خدا بر جداسازى شايستگان از تبهكاران صادر مى گردد، لحظاتى است كه پنجمين نداى فريادرسى را سر خواهى داد؛ آنگاه كه خطاب مى گردد: (هان ! اى تبهكاران ! امروز از ديگران جداشويد.)
و آنگاه براى جنايتكارى ، نشانى پديدار مى گردد كه بدان شناخته مى شود.
آرى ! در آن هنگام سهمگين ، اميد كه نورانيّت زيارت عارفانه وعاشقانه آن حضرت تاريكى آن نشانه را از چهره ات بزدايد و از كمك خواهى بى نيازت سازد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

2-به هنگام برانگيخته شدن
دوّمين نداى دادرس طلبانه را، در آستانه رستاخيز و به هنگام خروج از قبر سرخواهى داد. آنگاه كه برهنه و عريان برانگيخته مى شوى ، ذلّت زده و بار گناهان بر دوش ، گاه به سمت راست خويش مى نگرى و گاه به سمت چپ ، امّا دادرسى كه از آن كمك بخواهى ، نمى يابى .
آرى ! اگر در زندگى ات ، نداى اين شهيد راه حقّ و عدالت و اين قربانى گرانمايه راه خدا را لبّيك گفته و به آن حضرت اقتدا نموده باشى ، اميد است كه در آن لحظات سرنوشت ساز كه با نگرانى و اضطراب به هر سو چشم دوخته و وسيله نجات مى طلبى آن گرامى تو را بيابد؛ يا فرشته وحى و يا نياى بزرگ او پيامبر صلى الله عليه و آله همانگونه كه در روايات آمده است ، تو را كه زائر دلباخته و عارف او هستى دلجويى كند و دست تو را بگيرد و از نگرانى و انتظار، نجاتت بخشد.
3 در صحراى سوزان محشر
سوّمين فرياد دادرسى را در صحراى سوزان محشر و از سخت ترين تشنگى روزرستاخيز سر خواهى داد، از عطش روزى كه پنجاه هزار سال است و خورشيد حرارت و خشم خود را بر سرها و مغزها مى باراند و در همه اين دوران طولانى ، دادرسى نخواهدبود.
اينك ، اگر در زندگى ات آن چنانكه زيبنده است ، ساقى حوض ‍ كوثر را به هنگام نداى دادخواهانه اش از شدّت عطش و اوج تنهايى ، لبّيك گفته باشى ، بى ترديد او تو را به هنگام دادخواهى از تشنگى روز رستاخيز لبّيك خواهد گفت و تو را به آب گوارايى كه پس از آن هرگز تشنه نخواهى شد، سيراب خواهد شد


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

موارد فرياد رسى امام حسين عليه السلام
آرى ! اگر اينك در زندگى ات دعوت نجات بخش او را، آنگونه كه زيبنده است پاسخ شايسته بگويى ، آن حضرت نيز به فريادت خواهد رسيد و دعوتت را اجابت خواهد كرد بلكه فراتر از آن ؛ او آنقدر بزرگوار است كه به پاداش حقّشناسى و مهرت ، نداهاى كمك خواهانه ات را كه در پيش خواهى داشت ، لبّيك خواهد گفت ، آن هم لبّيك گفتنى كه برايت سود بخش و نجات دهنده باشد و تو را از سختيهايى كه باعث شده است فريادرسى بجويى ، رهايى بخشد.
1 در واپسين لحظات
نخستين نداى دادرس خواهى را، در واپسين لحظات و در حالت احتضار سرخواهى داد، آنگاه كه جان به گلوگاه مى رسد و گفته مى شود: (آيا نجات بخشى هست كه (اين بيمار را از مرگ ) نجات بخشد؟) و يقين مى كند كه به راستى هنگام جدايى و فراق فرارسيده است و ساق پاها از شدّت جان كندن به هم مى پيچد.
آرى ! در اين لحظات سخت و سرنوشت ساز است كه تو، به كمك و فريادرسى فرزندان و فرزند زادگان ، بستگان و نزديكان ، پدران و مادران ، عزيزان و همنشينان ، دوستان و پزشكان ، دل خوش ‍ مى دارى ، امّا به زودى در مى يابى كه از هيچكدام آنان كارى ساخته نيست و به فريادت نخواهند رسيد.
آرى ! اگر در زندگى خويش با همه وجود، نداى حسين عليه السلام اين نداگر به سوى خدا را لبّيك گفته باشى ، نه تنها اميد است كه در آن لحظات حسّاس بر كنار بستر احتضارت بشتابد و بدون اينكه دادخواهى كنى ، به دادت برسد و تو را در اوج دلهره و گرفتارى دريابد و به ساحل آرامش و نجاتت برساند. بلكه ، اميدوار باش كه نداى كمك جويانه ات را با لبّيكى سودمند، سريع و نجات بخش پاسخ دهد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

دگرگونى عالَم طبیعت‏ پس از شهادت امام علیه‌السلام
طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونى‏‌هایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مى‏‌داد. روایات مربوط به دگرگونى‏‌هاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کرده‌‏اند از جمله:
بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است. (عاشورا ریشه‌‏ها، انگیزه‌‌‏ها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص 500)
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏» آنها که ستم کردند به زودى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227)

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

شهادت امام حسین علیه‌السلام در کربلا
هنگام مصیبت عظمى فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام علیه‌السلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله‌‌‌‏اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مى‏زد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى‌‏شد، لرزه بر اندامش مى‏‌افتاد و به عقب بر مى‌‏گشت.
«مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام علیه‌السلام فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مى‏برد و دستانش از کار افتاد. (انساب الاشراف، ج 3 ص 407)
«زُرعة بن شریک» ضربه‏‌اى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت.
«سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مى‏‌کرد!
زمان به کندى مى‌‏گذشت و جهان در انتظار حادثه‌‏اى عظیم بود. عمر سعد مى‌‏خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین علیه‌السلام را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت.
«سنان بن انس»- بنا به نقلى- جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مى‌‏کشم و سر از بدنت جدا مى‏‌کنم در حالى که مى‌‏دانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!» پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. (کامل ابن اثیر ج 4 ص 78 ؛ انساب الاشراف، ج3 ص 409)
در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام علیه‌السلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مى‌‏کشى در حالى که مى‏‌دانى من کیستم؟
شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‏‌شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مى‏‌کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیه‌السلام را از بدن جدا ساخت. (بحارالانوار ج 45 ، ص56)


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

لحظات شهادت سالار و سرور شهیدان عالم ‏
راوی مى‏گوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیه‌السلام را نظاره مى‏‌کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته‌‏اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره‌‏اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.
حسین علیه‌السلام در آن حال شربتى آب مى‌‏خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى‏‌ایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى. (وَاللَّهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَةَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها)
امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى‏ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَفَعَلْتُمْ بِی»
بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى‌‏شوم و در خانه‏‌اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى‌‏شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى‏‌برم.
سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود. (مقتل الحسین مقرم، ص 282؛ بحارالانوار ج 45 ص 57)


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

آخرین مناجات‌های امام علیه‌السلام ‏
امام حسین علیه‌السلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى‌‏کرد:
«اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى‏ ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى‏ ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، الَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى‏ وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ».
خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!
هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‌‏ها احاطه دارى! توبه‌‏پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‌‏رسى!
چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى‌‏کنى!
حاجتمندانه تو را مى‌‏خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‌‏برم و با حال حزن به درگاه تو مى‌‏گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‏‌طلبم تنها بر تو توکّل مى‌‏کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!
اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.
ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‏‌ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.
آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى‏ قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى‏ حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى‏، یا قائِماً عَلى‏ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»
پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‏‌ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست.
بر حکم تو صبر مى‏‌کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه‌‏اى که پایان‏ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص 282


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 7 آبان 1394نظر دهید »

مقايسه حسين عليه السلام با انبياء عليهم السلام
1 حضرت آدم و حسين عليه السلام
1 آدم عليه السلام از پيام آوران خدا و پدر انسانيّت است ، به فرمان خدا پس از آفرينش او، همه فرشتگان در برابرش سجده كردند كه آدم ، به منزله قبله بود و سجده ازآنِخدا.
حسين عليه السلام نيز اينگونه بود، فرشتگان بر او درود و سلام فرستادند و در گرداگرد شهادتگاه او طواف كردند و شهادتگاهش ‍ معراج آنان بود و جايگاه فرود و صعود آنان .
خداوند آدم را در بهشت ويژه اش جاى داد و حسين عليه السلام بزرگ انسانى است كه بهشت و حوريان را از نور وجود او پديد آورد.
آدم به لباسهاى بهشتى آراسته شد و حسين عليه السلام زينت و زيور بهشت است .
آدم را خداوند برگزيد و حسين عليه السلام نيز برگزيده خدا بود.
آدم به فراق بهشت آزمايش شد و حسين عليه السلام به جدايى دوستان .
آدم به كشته شدن فرزندش آزمايش گرديد و خون او را ديد كه بر زمين ريخت و زمين را سيراب كرد و حسين عليه السلام نيز به شهادت فرزندش كه بدن او را پاره پاره نگريست .
آدم به هشدار از خوردن آن درخت آزمايش گرديد و فراموش ‍ كرد وخداوند در او تصميم آهنين نيافت ، امّا حسين عليه السلام به وانهادن تمامى علائق و ارزشهاى مادّى آزمايش گرديد و فراموش نساخت و تصميم آهنين و استوارى از خود نشان داد كه بى نظير بود.
آدم از نظر چهره و قامت ، برگزيده خدا در ميان موجودات بود و او و فرزندانش برگزيده آفرينش اند و حسين عليه السلام برگزيده از ميان اين برگزيدگان ، چرا كه او از، برگزيده محبوب جهان هستى ، پيامبر خداست و پيامبر از او.
شيطان ، با نگرش بر آفرينش آدم و مادّه نخستين جسم او، بر خود باليد و بر او تكبّر ورزيد كه : (من از او بهترم .)
و يزيد نيز هنگامى كه خويشتن را بر تخت حكومت و دنباله روآن و طرفداران كور و كر خويش را آراسته به زرق و برق دني و خاندانش را در كاخهاى بيداد، غرق در زينت آلات و حرير و جواهر ديد و خاندان بزرگ حسين عليه السلام را در لباس ‍ اسارت و در بند بيداد و جاهليّت نگريست  و نيز هنگامى كه فرزندانش را در كنار خويش ، آراسته به سلاح و جواهر و فرزندان گرانمايه و قهرمان حسين عليه السلام را شهيد و در بند و خويش ‍ را تكيه زده بر تخت و تاج استبداد بر سر، تماشا كرد و سرهاى مقدّس حسين عليه السلام و ياران فداكارش را در برابر خويش ‍ ديد و مجلس شومش را مملوّ از دشمنان خاندان وحى و رسالت و سردمداران اموى نگريست ، همانند شيطان بر خود باليد و به اهانت و ناسزاگويى پرداخت .
او با اشاره به سر منوّر حسين عليه السلام به شيطنت و فريبكارى پرداخت وگفت : (حسين ، افتخار مى كرد كه پدرش از پدرم و مادرش از مادرم و نياى بزرگش از نياى من ، برترند و خودش نيز از من برتر و بالاتر است و اين انديشه باعث شهادت او شد.) آنگاه بى شرمانه ، اضافه كرد: (امّا در مورد پدرش ، بايد گفت كه خداوند به نفع پدرم حكم كرد و خلافت را بدو داد و در جنگ پيروز شد. امّا در مورد مادرش ، راستى كه دختر گرانقدر پيامبر صلى الله عليه و آله برترين زنان است . و در مورد نياى كبيرش ‍ نيز، آرى . او برترين موجود دستگاه آفرينش است و هيچ انسان باايمانى نمى تواند مدّعى برترى بر او باشد، امّا در مورد خودش ‍ كه گفت : برتر از من است ، گوئى حسين عليه السلام اين آيه را تلاوت نكرده و در مورد آن نينديشيده بود كه مى فرمايد:
قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ بِيَدِكَ الْخَيْرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَديرٌ.
بگو! بار خدايا! فرمانروايى از آن توست . به هر كس بخواهى فرمانروايى مى دهى . و از هر كسى بخواهى فرمانروايى را مى ستانى . هر كسى را بخواهى عزّت مى بخشى و هر كسى را بخواهى ذلّت . همه نيكيها به دست توست و تو بر هر كارى توانايى .
و او با اين تحريفات رسوا و سوء استفاده از دين خدا و كتاب آسمانى او، تلاش مذبوحانه كرد تا حسين عليه السلام را به حقارت و ذلّت كشد، امّاشكوه و عظمت حسين عليه السلام و پستى و شيطنت خويش را نمايش داد و در همه قرون و اعصار، خود و شيوه شيطانى اش را رسوا ساخت .
هان اى شيعيان حسين ! و اى غيرتمندان ! و اى جوانمردان ! بنگريد كه چگونه اين عنصر پليد با اهانتها و ناسزاگوييهايش به حسين عليه السلام ، قلب شرافتمندان را آتش مى زند.
با اينكه همه مى دانند كه حسين عليه السلام زينت آسمانها و زمين و زينت عرش خداست .
او عزيز خدا و پيامبر است در مورد او بود كه پيامبر بر فراز منبر رفت و فرمود: (هان اى مردم ! اين حسين است ، فرزند گرانمايه على عليه السلام او را نيك بشناسيد.)
آرى ! او عزيز دخت گرانمايه پيامبر صلى الله عليه و آله است ، امّا در آن مجلس شوم ، جز شجاعانى چند، كسى نبود كه اين حقايق را طنين افكن سازد. آنجا حقايق را دخت گرانمايه على عليه السلام بر برگهاى زرّين حماسه عاشورا نوشت و سفير روم و عالم يهودى نيز بر فريبكارى و تبليغات دروغين يزيد برآشفتند ….
نكته ديگر در اينجا، همسانى و همفكرى يزيد با ابليس است .
ابليس به تواضع خاك و ملايمت و نرمى و ذلّت ظاهرى او از يك سو و گرما و حرارت و جهش و سوزانيدن آتش از سوى ديگر نگريست و پنداشت كه خود از آدم برتر است ؛ چرا كه مادّه نخستين آدم از خاك ومادّه نخستين او از آتش است و هرگز فكرش را به كار نينداخت كه خاك ، كانون حيات و زندگى است . رستنگاه گلها و گياهان و شكوفه هاى عطرآگين است . رويشگاه دانه ها و ميوه ها و درختان است . معدن فلزّات وجواهرات است . گنجينه آبهايى كه زندگى بر آنها وابسته است ….
شيطان اموى نيز، خود را بر تخت استبداد سياه نگريست و سر مقدّس حسين عليه السلام را ساكت و آرام در برابر خويش بر تخت  و طرفداران خويش را مسلّح و مجهّز و آراسته به زيور و آلات در خدمت به ظلم آماده ديد، چنين پنداشت كه او از حسين عليه السلام برتر است و به همين دليل فريبكارانه به قرآن شريف استدلال كرد كه : خداوند فرمانروايى را به او ارزانى داشته و بدينوسيله بدو عزّت بخشيده است و پنداشت كه جهاد و شهادت و فداكارى در راه حقّ و عدالت نشان ذلّت است … و توجّه نداشت كه همه شرائط ذلّت و حقارت ، در او و حكومت پوشالى و سياه اوست و همه شرايط حرّيّت و آزادگى و شكوه و شهامت در حسين عليه السلام .
خداوند، حكومت حقيقى بر دلها و جانها را به حسين عليه السلام ارزانى داشت و از يزيد و پيروان جنايتكارش به دليل بيدادگرى و سياهكاريشان حكومت را گرفت ، به همين جهت ، حتّى آنانكه لعن و نفرين بر خلفا را جايز نمى دانند، لعن بر يزيد را مى پذيرند و براى پاداش بدو لعنت مى كنند.
آرى ! حسين عليه السلام نه تنها بر قلبهاى باايمان حكومت مى كند، بلكه ديگر قلبها نيز شيفته شهامت و رادمردى و شكوه اوست .
اگر براستى مى خواهى عزّت را بنگرى اينك به بارگاه ملكوتى حسين عليه السلام و تجليل و احترام بدان را، تماشا كن .
اگر مى خواهى ذلّت و سرافكندگى و شقاوت را تماشا كنى ، به قبر يزيد بنگر كه هر راهگذرى ، نه تنها شيعيان ، بلكه پيروان ديگر اديان و مرامها، به هنگام گذشتن از كنار قبرش ، چيزى جز لعن و نفرين نثارش نمى كنند وبراى برآمدن خواسته هايشان بسان رمى جمرات به قبر شيطان اموى سنگ مى اندازند ….
شگفت اينجاست كه اين سرنوشت سياه يزيد را، دخت گرانمايه بتول ، زينب عليهما السلام در اوج شرارت و مستى يزيد، در كاخ بيداد اموى ، بدو خاطرنشان ساخت و براى هميشه در تاريخ به يادگار نهاد.
آرى ! آدم عليه السلام به طور ناگهانى به جدايى از بهشت ، آزمايش گرديد و از آن جايگاه آرامش و باغهاى ملكوتى آن ، به زمين خاكى و غبارآلود و كانون آفتها و شرارتها و درندگان و جنبندگان موذى تبعيد گشت … و حسين عليه السلام نيز همانند او، ظرف چند ساعت از بوستانى معطّر از برادران و فرزندان و دوستان و همه شايستگان ، جدا شد و راهى ديار عشق گرديد.
در روايت آمده است كه : (آنگاه كه ديگر كسى از ياران او باقى نمانده بود، كودكى با شرايط خاصّى از خيمه ها خارج شد، هراسان به هر سو نگريست كه عنصر خون آشامى او را به شهادت رساند.)
و ديگر كسى براى حسين عليه السلام نمانده بود كه به خواهرش ‍ گفت كودك خردسالش را بياورد… .
هنگامى كه او را نيز به خاك و خون كشيدند، با بانوان حرم ، وداع كرد و تنهاى تنها به سوى ميدان به راه افتاد. جهان را تيره و تار ديد و خود را تنها و در محاصره درندگان ، سربر آستان پروردگارش ‍ بلند كرد وبه نيايش با او پرداخت و عاشقانه به راز و نياز نشست .
در روايت است كه : (آدم عليه السلام پس از خروج از بهشت بسيار گريست ، دههاسال و شايد بيشتر.) و حسين عليه السلام نيز در روز پرشكوه عاشورا در چند مورد خاصّ، گريه كرد.
امّا گريه او، بسان گريه آدم نبود، چرا كه گريه آدم براى خويش ‍ بود و گريه آن حضرت نه براى خود، بلكه برخاسته از رقّت قلب و مهر بر كسانى بود كه بر او مى گريستند.
گريه آدم ، بسيار طولانى بود و سيلاب اشكش فراوان ،ولى گريه حسين عليه السلام كوتاه و برخاسته از خون قلب او بود.
گريه آدم با آرامش و آرامش بخش همراه بود و گريه حسين عليه السلام را آرامش دهنده نبود.
گريه آدم براى كشته شدن يك فرزند بود و گريه حسين عليه السلام براى برادران ، فرزندان ، عموزادگان ، ياران ، خاندان و كودكانش .
آدم ، پس از خروج از بهشت ، براى تهيّه غذا براى خود و همسرش ، به آزمايش سختى دچار شد، چرا كه در زمين ، نه وسيله زندگى فراهم بود و نه دانش و آگاهى لازم و نه كسى كه او را يارى و همكارى كند و حسين عليه السلام نيز در محاصره دشمن براى تهيه آب ، براى اردوگاه تشنه و محاصره شده اش آزمايش گرديد و در اين راه رنج بسيار كشيد و به تلاش بسيارى دست زد. گاهى خود، دشمن را اندرز داد. گاه سفيرانى براى موعظه آنان گسيل داشت . گاه براى آگاه ساختن دشمن از سرانجام شوم كار ضدانسانيش ، آشكارا افرادى را به سوى آنان فرستاد. گاه شبانه و مخفيانه پيام فرستاد. گاهى با حفر چاه كوشيد، و گاه با اتمام حجّت نمودن به دشمن كه آب بر روى زنان و كودكان غيرنظامى بستن دور از شرف اسلامى و عربى است .زمانى با استدلال به تشنگى سخت كودك خردسالش  و زمانى به شدّت عطش خويشتن در آخرين لحظات .
آدم عليه السلام پس از رنج و خستگى بسيار، به موادّ حياتى موردنياز دست يافت و حسين عليه السلام پس از همه رنجها و فداكاريها، با لب تشنه جان داد.
آدم عليه السلام به جنايت قابيل در حقّ هابيل و كشتن و دفن او آزمايش گرديد و ريخته شدن خون او را نديد؛ امّا، حسين عليه السلام بدن قطعه قطعه فرزندجوانش را بر روى خاك و خون نگريست و با ديدن آن منظره ، توان از دست داد.
آدم ، چهل شبانه روز بر فرزندش گريست و بدو وحى شد كه فرزند ديگرى به او عنايت خواهد شد و حسين عليه السلام دقايقى چند در شهادت فرزندش گريست ، امّا همان مدّت اندك ، به اندازه چهل سال ، توان حسين عليه السلام را گرفت و آنگاه به شهادت فرزند ديگرش ، آزمايش گرديد.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 5 آبان 1394نظر دهید »


آيا در كربلا قبر مطهّر حسين عليه السلام را ويران و به مزرعه تبديل مى كند و قبر فرزندان تباهى و جنايت را آباد مى سازد؟
بدان اميد كه چرخ روزگار به سود آنان به گردش درآيد و بار ديگر حقّ به آنان بازگردد.
لعنت خدا بر تبهكاران و بر كسانى باد كه بدين دنياى پست زودگذر، اعتماد نمايند.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 5 آبان 1394نظر دهید »

قرآن گويا
حسين عليه السلام امام برحقّ و پيشواى آسمانى و در حقيقت قرآن و كلام خداست ، كلام گويا و سخن حقيقى او، وجودش ‍ بسان كلام خداست و بيانگر كلام خاموش اوست و اين دو، قرآن خاموش و گويا، از هم گسست ناپذيرند … .
حسين عليه السلام و قرآن ، دو سرمايه گرانبها و جاودانه اند كه پيامبر گرامى از خود به يادگار نهاد و به امّت خويش به رسم امانت سپرد و در مورد حسين عليه السلام نكاتى را آشكار ساخت . او را با خود بر فراز منبر برد و فرمود:
(هان اى مردم ! اين حسين است فرزند گرامى على و فاطمه ، او را به خوبى بشناسيد و گرامى اش بداريد.)
و فرمود: (خدايا! من حسين را نزد تو و ايمان آوردگان نيكو كردار، به رسم امانت مى نهم .)
او امانت پيامبر در ميان امّت اوست ، آن هم نه تنها در عصر رسالت و پس از آن ، بلكه در همه قرون و اعصار و در ميان همه نسلها، تا روز رستاخيز.
پس شما اى امّت پيامبر! بايد نيكو بينديشيد كه اين امانت را چگونه پاس مى داريد؟


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 5 آبان 1394نظر دهید »

عرش خدا از اسب به زمین افتاد
امام علیه‌السلام بر اثر زخم‏‌هاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست.
خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمه‏‌ها بیرون آمد و با ناله‌‏اى جانسوز مى‌‏گفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ» کاش آسمان بر زمین فرو مى‏‌افتاد.
عمر بن سعد را دید که نزدیک امام علیه‌السلام ایستاده است. فرمود: «أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟» اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه علیه‌السلام را شهید مى‏‌کنند و تو نظاره مى‌‏کنى؟!
اشک از دیدگان عمر سعد (دیدند) جارى شد و صورتش را برگرداند و چیزى نگفت. (کامل ابن اثیر، ج 3 ص 78)
حضرت زینب علیهاالسلام فریاد زد: «وَیْلَکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ» واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟
سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)
امام علیه‌السلام ردایى به تن کرده و عمامه به سر داشت. و با آن که پیاده و زخمى بود چون سواران دلاور مى‌‏جنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مى‏‌گفت:
«أَعَلى‏ قَتْلی تَجْتَمِعُونَ، أَما وَاللَّهِ لا تَقْتُلُونَ بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِاللَّهِ، اللَّهُ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ لِقَتْلِهِ مِنِّی؛ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِى اللَّهَ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ. أَما وَاللَّهِ لَوْ قَتَلْتُمُونی لَأَلْقَى اللَّهَ بَاْسَکُمْ بَیْنَکُمْ وَ سَفَکَ دِمائَکُمْ ثُمَّ لا یَرْضى‏ حَتّى‏ یُضاعِفَ لَکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»
آیا بر کشتن من با هم متّحد شده‏‌اید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بنده‌‏اى از بندگان خدا را نمى‏‌کشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد.
به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آنجا که گمان نمى‌‏برید از شما بگیرد.
هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مى‏‌سازد و خونتان را مى‌‏ریزد و (هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 5 آبان 1394نظر دهید »

تیری به گلوی امام اصابت کرد
در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ»
به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا! (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 120)
اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان
امام علیه‌السلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد.
امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهره‏اش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیه‌السلام فرو نشست.
امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى‏ مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ» به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا.
آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ» خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى‏‌کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست.
سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطره‌‏اى از آن به زمین بازنگشت!
بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود:
«هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى‏ أَلْقى‏ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ: یا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ»
آرى، به خدا سوگند! مى‌‏خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 53)


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 5 آبان 1394نظر دهید »

پیامبر اکرم صلی ‌الله ‌علیه ‌وآله
حُسَیْنٌ مِنّی وَأنا مِن حُسَیْنٍ، أحَبَّ اللهُ مَنْ أحَبَّ حُسَیْناً /حسین از من و من از حسینم. خدا دوست بدارد آن که حسین را دوست می‌دارد.
سنن ترمذی، ج 5، ص 324

 


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 4 آبان 1394نظر دهید »

تیری به پیشانی امام اصابت کرد
آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد.
تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى‏ ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً»
خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى‏‌رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز.
سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى‏‌رسید او را با شمشیرش بر خاک مى‌‏افکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مى‌‏بارید و بر بدن امام علیه‌السلام مى‌‏نشست و مى‏‌فرمود:
«یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ»
اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده‏‌اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمى‏‌برید انتقام مرا از شما بگیرد.
حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟
امام علیه‌السلام فرمود: «یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»
نزاع و اختلاف در میانتان مى‌‏افکند و خونتان را مى‌‏ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مى‏سازد.
امام علیه‌السلام همچنان مى‌‏جنگید تا آن که زخم‌‏هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 4 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 51)


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 4 آبان 1394نظر دهید »

مناجات با خدا و نفرین به دشمن‏
در روز عاشورا امام حسین علیه‌السلام به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى!
شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمى‌‏بینى که مثل شکم ماهى مى‌‏درخشد؟! به خدا سوگند! از آن نخواهى چشید تا آن‌‏که با لب تشنه از جهان چشم بپوشى!
امام علیه‌السلام گفت: «اللَّهُمَّ أَمِتْهُ عَطَشاً» خدایا! او را تشنه بمیران.
راوى مى‏‌گوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونه‌‏اى که پیوسته مى‌‏گفت: به من آب دهید! آبش مى‌‏دادند تا آنجا که آب از دهانش مى‌‏ریخت ولى همچنان مى‏‌گفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آن‌‏که به هلاکت رسید!


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 4 آبان 1394نظر دهید »

اگر دین ندارید آزاد مرد باشید!
امام علیه‌السلام به هر سو یورش برد و گروه عظیمى را به خاک افکند.
عمر سعد فریاد برآورد: آیا مى‌‏دانید با چه کس مى‏‌جنگید؟ او فرزند همان دلاور میدان‌‏ها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید.
بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام علیه‌السلام را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمه‌‏ها حمله‌‌‏ور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند.
امام علیه‌‌السلام فریاد برآورد:
«وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى‏ أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ»
واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمى‏‌ترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مى‏‌دانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید.
شمر صدا زد: اى پسر فاطمه! چه مى‏‌گویى؟ امام علیه‌السلام فرمود: «أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً»
من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى‏ که زنده هستم، سپاهیان طغیانگر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید.
شمر گفت: راست مى‏‌گوید. آنگاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار!
سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام علیه‌السلام حمله‏‌ور شدند و امام در جستجوى آب به سوى فرات رفت ولى سپاهیان همگى هجوم آوردند و مانع شدند.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 4 آبان 1394نظر دهید »

مرگ بهتر از زندگى ننگین است!
امام علیه‌السلام به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ» مرگ بهتر از زندگى ننگین است.
سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود:
أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ / آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی‏
أَحْمی عِیالاتِ أَبی / أَمْضی عَلى‏ دینِ النَّبِىِ‏
منم حسین بن على علیه‌السلام، سوگند یاد کردم که (در برابر دشمن) سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى‌‏کنم و بر دین پیامبر رهسپارم. (بحارالانوار، ج 45 ص 49)
و در روایت دیگر آمده است، امام علیه‌السلام فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. (بحارالانوار، ج 45 ص 192)


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 4 آبان 1394نظر دهید »

جایی نداشتیم اگر این روضه ها نبود /عشقی نبود اگر غم کرب و بلا نبود /از دستمال اشک تو خونابه میچکد /آقا مگر به زخم دو چشمت دوا نبود ؟ /من را کسی به قدر دو گندم نمیخرید /این چشم اگر به خیمه تان آشنا نبود /بر ما ز آبروی خودت خرج کرده ای /ای وای اگر که لطف نگاه شما نبود /از ما مگیر یک نفس این یا حسین را /آقا حسین گفتن ما دست ما نبود /ما با لباس نوکری اش زنده مانده ایم /عمری نبود اگر غم ارباب ما نبود/شهادت امام سجاد علیه السلام بر همه شیعیان  ودوستداران تسلیت باد.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 4 آبان 1394نظر دهید »

موعظه امام به لشکر عمر سعد:
امام حسین علیه‌السلام به دشمنان نزدیک شد و خطاب به آنان فرمود:
«یا وَیْلَکُمْ أَتَقْتُلُونِی عَلى‏ سُنَّةٍ بَدَّلْتُها؟ أَمْ عَلى‏ شَریعَةٍ غَیَّرْتُها، أَمْ عَلى‏ جُرْمٍ فَعَلْتُهُ، أَمْ عَلى‏ حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟»
واى بر شما! چرا با من مى‌‏جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده‌‏ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته‏‌ام؟ یا جرمى مرتکب شده‌‏ام؟ و یا حقّى را ترک کرده‌‏ام؟.
گفتند: «إِنَّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لِأَبِیکَ» به خاطر کینه‌‏اى که از پدرت به دل داریم، با تو مى‌‏جنگیم و تو را مى‏‌کشیم. (ینابیع الموده، ج 3 ص 79)


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

بر پا شده حسینیه گریه ها بیا /بر روی چشم های تر از اشک ما بیا /شال عزای تو به عزایم نشانده است /وقت عزای مان شده صاحب عزا بیا /از معرفت تهی ام و از مصلحت پُرم /تا زیر و رو شَوَم ز قدوم شما بیا /یادش به خیر صحن رضا زار می زدم: /آقا نشسته ام دَم ایوان طلا بیا /ایوان طلا اگر که نشد تا ببینمت /وقت سحر زیارت پائین پا بیا /ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو /یک شب خرابه دل من هم بیا بیا /من را که کُشت وا ابتاهای عمه ات /یک سر به خاک کشته کرب و بلا بیا/یا صاحب الزمان بیا….


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند /چشم تمام آینه ها گریه می کند /چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است /گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند /پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است /دارد به اشک آه و دعا گریه می کند /در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای /دارد کنار دست جدا گریه می کند /گودال سرخ روز عطش نعره می کشد /از روضه های خون خدا گریه می کند



موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

گفتگوی امام با زنان و بانوان حرم‏:
امام حسین علیه‌السلام به سوى خیمه رفت و ندا داد:
«یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ»
اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! خداحافظ من هم رفتم.
سکینه فریاد برآورد: پدرجان! آیا تسلیم مرگ شده‏‌اى؟! امام پاسخ داد:
«کَیْفَ لا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعینَ؟» چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟.
سکینه گفت: پدر جان! (حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان!
«هَیْهاتَ، لَوْ تُرِکَ الْقَطا لَنامَ» هیهات! اگر مرغ قطا را رها مى‏‌کردند در آشیانه‌‏اش آرام مى‏گرفت. (اشاره به این‌‏که ما را رها نخواهند کرد).
صداى گریه بانوان برخاست، امام آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حمله‌‏ور شد. (بحارالانوار ج 45 ص 47)


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

گریه سکینه برای امام علیه‌السلام:
در آن هنگام حضرت سکینه گریه سر داد. امام وى را به سینه چسبانید و فرمود:
سَیَطُولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی مِنْکِ الْبُکاءُ إِذَا الْحَمامُ دَهانِی‏
لا تُحْرِقی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانی‏
وَ إِذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلى‏ بِالَّذِی تَأْتینَهُ یا خَیْرَةَ النِّسْوانِ‏
سکینه! بدان پس از شهادتم گریه‌‏هاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 119)


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

امام علیه‌السلام لباس کهنه به تن کرد:
هنگامى که امام ‏حسین علیه‌السلام عزم میدان کرد، فرمود: «ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ»
برایم جامه کهنه‏‌اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى‌‏دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد.
لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیه‌السلام آن را نپوشید و فرمود: «هذا لِباسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ» این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است.
لباس بلندترى آوردند. امام علیه‌السلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد.
در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد (تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباس‌‏هایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام (دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند. (تاریخ ابن عساکر، ج 14 ص 221)


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

امام حسین علیه‌السلام فرمود: سلامم را به شیعیانم برسان
در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسین علیه‌‌السلام تنها شد به خیمه‌‏هاى برادرانش سر کشید، آنجا را خالى دید. آنگاه به خیمه‏‌هاى فرزندان عقیل نگاهى انداخت، کسى را در آنجا نیز ندید؛ سپس به خیمه‌‏هاى یارانش نگریست کسى را ندید، امام در آن حال ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» را فراوان بر زبان جارى مى‏‌ساخت.
آنگاه به خیمه‏‌هاى زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیه‌السلام رفت.
او را دید که بر روى پوست خشنى خوابیده و عمّه‌‏اش زینب علیهاالسلام از او پرستارى مى‌‏کند. چون حضرت على بن الحسین علیه‌السلام نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولى از شدّت بیمارى نتوانست، پس به عمّه‌‏اش زینب گفت: «کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است» زینب علیهاالسلام وى را به سینه‏‌اش تکیه داد و امام حسین علیه‌السلام از حال فرزندش پرسید: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:
«یا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْیَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ؟؛ پدر جان! امروز با این گروه منافق چه کرده‏‌اى؟».
امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود:
«یا وَلَدِی قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَانْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللَّهُ حَتّى‏ فاضَتِ الْأَرْضُ بِالدَّمِ مِنَّا وَ مِنْهُمْ؛ فرزندم»
شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است و جنگ بین ما و آنان چنان شعله‏‌ور شد که زمین از خون ما و آنان رنگین شده است!».
حضرت سجّاد علیه‌السلام عرض کرد:
«یا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّىَ الْعَبَّاسُ؟» پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟
در این هنگام اشک بر چشمان زینب حلقه زد و به برادرش نگریست که چگونه پاسخ مى‏‌دهد- چرا که امام علیه‌السلام خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود.
امام علیه‌السلام پاسخ داد:
«یا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّکَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا یَدَیْهِ عَلى‏ شاطِى‏ءِ الْفُراتِ» پسر جان! عمویت کشته شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد!
على بن الحسین علیه‌السلام آن چنان گریست که بى‌حال شد. چون به حال آمد از دیگر عموهایش پرسید و امام پاسخ مى‌‏داد: «همه شهید شدند».
آنگاه پرسید:
«وَ أَیْنَ أَخی عَلِیٌّ، وَ حَبیبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ؟»
برادرم على اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجایند؟
امام علیه‌السلام پاسخ داد:
«یا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ فی الْخِیامِ رَجُلٌ إِلّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمَّا هؤُلاءِ الَّذِینَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَکُلُّهُمْ صَرْعى‏ عَلى‏ وَجْهِ الثَّرى‏»
فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمه‌‏ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شده‏‌اند.
پس على بن الحسین علیه‌السلام سخت گریست. آنگاه به عمّه‌‏اش زینب علیهاالسلام گفت: «یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا» عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن.
پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما» مى‌‏خواهى چه کنى؟
عرض کرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَکَّأُ عَلَیْها، وَ أَمَّا السَّیْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَیْنَ یَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَإِنَّهُ لَاخَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»
بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد.
امام حسین علیه‌السلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: «یا وَلَدی أَنْتَ أَطْیَبُ ذُرِّیَّتی، وَ أَفْضَلُ عِتْرَتی، وَ أَنْتَ خَلیفَتی عَلى‏ هؤُلاءِ الْعِیالِ وَ الْأَطْفالِ، فَإِنَّهُمْ غُرَباءٌ مَخْذُولُونَ، قَدْ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ وَ الْیُتْمُ وَ شَماتَةُ الْأَعْداءِ وَ نَوائِبُ الزَّمانِ سَکِّتْهُمْ إِذا صَرَخُوا، وَ آنِسْهُمْ اذَا اسْتَوْحَشُوا، وَ سَلِّ خَواطِرَهُمْ بِلَیْنِ الْکَلامِ، فَإِنَّهُمْ ما بَقِىَ مِنْ رِجالِهِمْ مَنْ یَسْتَأْنِسُونَ بِهِ غَیْرُکَ، وَ لا أَحَدٌ عِنْدَهُمْ یَشْکُونَ إِلَیْهِ حُزْنَهُمْ سِواکَ، دَعْهُمْ یَشُمُّوکَ وَ تَشُمُّهُمْ، وَ یَبْکُوا عَلَیْکَ وَ تَبْکی عَلَیْهِمْ»
فرزندم! تو پاک‌‏ترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى.
آنان غریب و بى‌‏کس‏‌اند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختى‏‌هاى دوران آنان را فرا گرفته است.
هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم‏‌هایشان را به وى باز گویند. بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان.
آنگاه امام علیه‌السلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: «یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ»
اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است.
سپس به فرزندش فرمود:
«یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى‏ شَهیداً فَابْکُوهُ؛ فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

نحوه شهادت امام حسین(ع)/ آخرین لحظات امام چگونه گذشت:
 امام حسین(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) فرمود: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید، پس بر او اشک بریزید! مهمترین واقعه روز عاشورا شهادت سیدالشهداء حسین بن علی علیه‌السلام است. در این یادداشت، قطره‌ای از آن دریای مصیبت عظمی و جانگداز بیان شده است.
امام اصحاب وفادار خود را صدا می‌زند
بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین علیه‌السلام پیوسته به راست و چپ مى‌‏نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمى‏رسید، پس ندا داد:
«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟
أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».
اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى‌‏زنم ولى پاسخم را نمى‌‏دهید؟ و شما را مى‏‌خوانم ولى دیگر سخنم را نمى‌‏شنوید؟ آیا به خواب رفته‌‏اید که به بیدارى‌‏تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده‌‏اید که او را یارى نمى‌‏کنید؟
این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته‏اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.
ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى‌‏کردید، و از یاریم دست نمى‌‏کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى‌‏شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». (معالی السبطین، ج 2 ص 17)


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

صدای گریه تان پیر کرده عالم را /بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را /هزار شکر نمردم که باز میبینم /کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را /برای عمه خود تا که روضه میخوانی /به گریه شعله زنی دودمان آدم را /دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن /ببینم اشک تو را روضه مجسّم را /به نور خویش عزاداری مرا پُر کن /به سایه ات بپذیر از گدات این کم را /مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن /به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را /بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند /که با تو زار بگریم تمام این غم را/شام غریبان سالار شهیدان رابه پیشگاه گل سر سبد هستی امام زمان وشما شیعیان تسلیت میگویم.

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 2 آبان 1394نظر دهید »

ای داغدار اصلی این روضه ها بیا /صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا /تنها امید خلق جهان یابن فاطمه /ای منتهای آرزوی اولیاء بیا /بالا گرفته ایم برایت دو دست را /ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا /فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای /دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا /از هیچکس به جز تو نداریم انتظار /بر دستهای توست فقط چشم ما بیا /هفته به هفته می گذرد با خیال تو /پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا /بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای /ای خون جگر ز قامت زینب بیا /عرض ارادت کم ما را قبول کن


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

آیه الکرسی کلید بهشت…

میخواهی از بهشتیان باشی؟؟؟؟

مولا علی(ع) میفرمایند: از حضرت رسول (ص) شنیده ام که هر کس بعد از نماز های واجب آیة الکرسی رابخواند

هیچ چیزی مانع از ورود او به بهشت نخواهد شد .

گوارای وجودتان التماس دعا


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

آزاد كرده حسين (ع )

مرحوم متقى صالح و واعظ اهلبيت عصمت و طهارت عليهم صلوات اللّه شهيد حاج شيخ احمد كافى (رضوان اللّه تعالى عليه ) نقل نمود:
يكى از شيعيان در بصره سالى ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانى مى كرد اين بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگى اش از هم پاشيده شد حتى خانه اش را هم فروخت .
نزديك محرم بود با همسرش داخل منزل روى تكه حصيرى نشسته بودند يكى دو ماه ديگر بنا بود خانه را تخليه كنند، و تحويل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش مى گويد: يك وقت ديدم شوهرم منقلب شد و فرياد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد مى زنى ؟
گفت : اى زن ما همه جور مى توانستيم دور و بر كارمان را جمع كنيم ، آبرويمان يك مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرويمان برود.
گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسين (ع ) روى بام خانه ما يك پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم مى آيند ما هم وضعمان ايجاب نمى كند و دروغ هم نمى توانيم بگوئيم آبرويمان جلوى مردم مى رود.
يكدفعه منقلب گرديد، گفت : اى حسين مپسند آبرويمان ميان مردم برود، قدرى گريه كرد.
همسرش گفت : ناراحت نباش يك چيز فروشى داريم . گفت : چى داريم ؟
گفت : من هيجده سال زحمت كشيدم يك پسر بزرگ كردم پسر وقتى آمد گيسوانش را مى تراشى ، و فردا صبح دستش را مى گيرى مى برى سر بازار، چكار دارى بگوئى پسرم است ، بگو غلامم است . و به يك قيمتى او را بفروش و پولش را بياور و اين چراغ محفل حسينى را روشن كن .
مرد گفت : مشكل مى دانم پسر راضى بشود و شرعاً نمى دانم درست باشد كه او را بفروشيم يا نه .
زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضيه را پرسيدند، علماء گفتند: پسر اگر راضى باشد خودش را در اختيار كسى بگذارد اشكالى ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه .
يك وقت ديدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر مى گويد.
وقتى وارد منزل شدم ديدم مادرم مرتب به قد و بالاى من نگاه مى كند و گريه مى كند، پدرم مرتب مرا مشاهده مى كند اشك مى ريزد گفتم : مادر چيزى شده ؟
مادر گفت : پسر جان ما تصميم گرفته ايم تو را با امام حسين (ع ) معامله كنيم .
پسر گفت : چطور؟ جريان را نقل كردند پسر گفت : به به حاضرم چه از اين بهتر.
شب صبح شد گيسوان پسر را تراشيدند، پدر دست پسر را گرفت كه به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اينهم جوانش است ) پس يكمقدار بسيار زيادى گريه كردند و از هم جدا شدند.
پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قيمتى كه گفت ، تا غروب آفتاب هيچكس نخريد، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم مى برمش خانه يكدفعه ديگر مادرش او را ببيند فردا او را مى آورم و مى فروشم .
تا اين فكر را كردم ديدم يك سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسيمه نزد ما آمد بمن سلام كرد جوابش را دادم .
فرمود: آقا اين را مى فروشى ؟ (نفرمود غلام يا پسرت را مى فروشى ) گفتم : آرى . فرمود: چند مى فروشى ؟ گفتم : اين قيمت ، يك كيسه اى بمن داد ديدم دينارها درست است .
فرمود: اگر بيشتر هم مى خواهى بتو بدهم ، من خيال كردم مسخره ام مى كند. گفتم : نه . فرمود: بيا يك مشت پول ديگر بمن داد. فرمود: پسر جان بيا برويم .
تا فرمود پسر بيا برويم ، اين پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زيادى هم گريه كرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بيرون .
پدر مى گويد: آمدم منزل ديدم مادر منتظر نتيجه بود گفت : چكار كردى ؟ گفتم : فروختم . يك وقت ديدم مادر بلند شد گفت : اى حسين به خودت قسم ديگر اسم بچه ام را به زبان نمى برم .
پسر مى گويد: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شديم بغض راه گلويم را گرفته بود بنا كردم گريه كردن ، يك وقت آقا رويش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گريه مى كنى ؟
گفتم آقا اين اربابى كه داشتم خيلى مهربان بود، خيلى با هم الفت داشتيم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم .
فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم .
گفتم : آرى پدرم .
فرمود: مى خواهى برگردى نزدشان ؟
گفتم : نه .
فرمود: چرا؟
گفتم : اگر بروم مى گويند تو فرار كردى .
فرمود: نه پسر جان ، برو پائين من را پائين كرد، فرمود: برو خانه .
گفتم : نمى روم ، مى گويند تو فرار كردى .
فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار كردى بگو نه ، حسين مرا آزاد كرد.
يك وقت ديدم كسى نيست .
پسر آمد در خانه را كوبيد مادر آمد در را باز كرد.
گفت : پسرجان چرا آمدى ؟ دويد شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم اين بچه طاقت نمى آورد، حالا آمده .
پدر گفت : پسر جان چرا فرار كردى ؟ گفتم : پدر بخدا من فرار نكردم .
گفت : پس چطور شد آمدى ؟ گفتم : بابا حسين مرا آزاد كرد.
هر كه شد از سر اخلاص عزادار حسين (ع ) /نام او ثبت نمايند به طومار حسين (ع ) /اى خوش آن پاك سرشتى كه غم خود بنهاد /شد در اين عمر پريشان دل و غمخوار حسين (ع ) /اى خوش آن كس كه حسينى شد و از روى خلوص /پيروى كرد ز انديشه و افكار حسين (ع ) /گر بخوبان جنان فخر فروشند رواست /روز محشر همه ياران وفادار حسين (ع ) /يا رب اين منصب شاهانه ز ما باز مگير /تا /كه پيوسته بمانيم عزادار حسين (ع ) /گر چه هستيم گنه كار خدايا مگذار /در قيامت دل ما حسرت ديدار حسين (ع )…


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

عن النّبى صلى الله عليه و آله : (اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرارَةً فى قُلوُبِ الْمُؤْمِنينَ لاتَبْرَدُ اَبَدا)
پيامبر گرامى در حالى كه حضرت حسين عليه السلام را بر زانوى مهر نشانده بود و باران محبّت بر او مى باراند فرمود:
براستى كه براى شهادت حسين عليه السلام در قلبهاى مردم باايمان ، شور و حرارت وصف ناپذير و جاودانه اى است كه به سردى نخواهد گرائيد.
مستدرك الوسائل : ج 10، ص 318


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

ياسيوف ! خذينى !
چگونه جانبازى كردن براى رهايى دين از چنگال بيدادگران را بر تمام رزمندگان و جهادگران و حاميان دين و مذهب ، نشان داد.
سلام بر شايسته ترين وارث آدم و وارسته ترين فرزند خاتم صلى الله عليه و آله وگراميترين يادگار مرتضى عليه السلام و عزيزترين دلبند زهرا عليها السلام .
سلام بر او كه بردبارتر از ايّوب ، مقاومتر از يعقوب ، قهرمانتر از يوسف ، باشكوه تر از سليمان ، شجاعتر از موسى و مهربانتر از عيسى بود.
سلام بر او كه مِهر پيامبر صلى الله عليه و آله در دل و شجاعت على عليه السلام در كف و فرياد زهراعليها السلام بر سر و شكيبايى حسن عليه السلام در سينه داشت .
سلام بر آنكه ملكوتيان از صبر او در حيرت ، جبروتيان در يارى او در حسرت ، انبيا در غم او گريان و اوليا در مصيبت او نالانند.سلام بر تو ای ارباب بی کفن…


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

پيام تقوا
دوّمين پيام خدا به بندگان اين است كه :
يا اَيُّهَاالنّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ
هان اى مردم ! از پروردگارتان پروا كنيد كه زلزله رستاخيز حادثه سهمگينى است .
اين نداى الهى نيز، درست همانند نداى پيشين است كه مردم را به عبادت فرامى خواند و همانگونه كه نداى عبادت و خداپرستى سرلوحه برنامه هر پيامبر و عصاره محتواى هر كتاب آسمانى است ، اين نيز همانگونه است و داراى ابعاد و اقسامى است كه ثمره و نتيجه همه آنها اين است كه در روز رستاخيز به تقوا پيشگان خطاب مى گردد كه :
يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ
هان اى بندگان من ! اينك نه بر شما ترسى خواهد بود و نه اندوهگين خواهيد شد.
و طبق روايات به زائر عارف و عاشق حسين عليه السلام نيز همين گونه ندا خواهد رسيد كه روايات آن خواهد آمد.
پيام انفاق
نداى سوّم در مورد انفاق در راه خدا است .
وَ اَنْفِقُوا فى سَبيلِ اللّهِ
و بدين كار پسنديده با همه ابعاد و اقسامش ، از سير كردن گرسنگان تا سيراب ساختن تشنگان و پرداخت زكات و صدقات و كارهاى پسنديده ديگر، مى توان به بركت حسين عليه السلام توفيق يافت ، بلكه به فراتر از آنها مى توان نايل آمد كه جز در پرتو نور وجود او دست يافتن بدانها، ناممكن است ؛ براى نمونه :
در پرتو توسّل عارفانه به حسين عليه السلام مى توان به پاداش ‍ پرشكوهى ، همانند پاداش سيراب ساختن اردوگاه توحيدى حسين در روز عاشورا دست يافت .
در روايات آمده است كه :
(هر كس در روز عاشورا، در كنار حرم او، تشنگان را سيراب سازد، همانند كسى است كه در روز عاشورا به اردوگاه حسين عليه السلام آب رسانده است .)
اينك آيا دوست مى دارى كه اردوگاه تشنه آن حضرت را با اينكه عاشورا نيست و در كنار حرم او قرار ندارى ، سيراب سازى ؟
فكل موضع يرى قبره آرى ! اگر شرايط جانسوز اردوگاه حسين عليه السلام را در انديشه ات مجسّم ساختى و بر بيدادى كه در راه حق و عدالت بر او رفت ، قلبت شعله ور شد، اينك سراى دلت حرم اوست و تو با اين سوگوارى خالصانه در حقيقت حسين عليه السلام و اردوگاه و خاندان و كودكانش را با قطرات زلال اشك ديدگانت ، سيراب ساخته اى .


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

نداها و خطابهاى خدا به بندگان ، بر چند بخش قابل تقسيم است :
پيام عبادى
نخست نداهايى كه عبادى است و همگان را به عبادت و يكتا پرستى فرا مى خواند:
يا اَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ
هان اى مردم ! پروردگارتان را كه شما و پيشينيانتان را آفريد، بپرستيد، باشد كه پرهيزگار گرديد.
اين ندا، در حقيقت ندا و پيامى است كه بر زبان يكصد و بيست هزار پيام آور بزرگ خدا و جانشينان آنان و تمامى شايستگان و فرشتگان و فرزانگان و عارفان و پيروان مذاهب و مكاتب ، جارى شده است .
اينك ، تو دوست عزيز! آنگونه كه شايسته است به خود آى و بينديش كه : آيا به راستى پرورگارت را به گونه اى كه پيروان يكى از اديان يا همان دينى كه مدّعى پيروى از آن هستى پرستيده و عبادت نموده اى ؟
و نيز بينديش كه در همه دوران عمر يا بخشى از آن و يا ماهى و يا حتّى روزى از عمر خويش آنگونه كه شايسته و بايسته است ، بندگى خداى را پيشه ساخته اى ؟
به راستى بنگر كه از كدام دسته از بندگان خدا هستى ؟
از بندگان گرامى داشته شده ؟
از بندگان برگزيده ؟
از بندگان مخلص ؟
از بندگان بيمه شده در برابر شيطان ؟
از بندگان باايمان ؟
از بندگان پرواپيشه و با تقوا؟
از بندگان توبه كار؟
از كدام دسته هستى ؟ كداميك ؟
تو كه با اين انديشه و عملكردت ، نه از گروه نخست هستى و نه از گروه دوّم و نه از بيمه شدگان در برابر وساوس و دسايس شيطانى كه در تكريم آنان به شيطان هشدار داد كه :
اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ
تو را بر بندگان من هيچ تسلّطى نيست .
نه از بندگان باايمان او هستى و نه از بندگان با تقواى او، چرا كه نه صفتى از گروه باايمان دارى و نه نشانى از تقوا و تقوا پيشگان .
از بندگان اسرافكار او هم نيستى كه پس از گناه با يك تحوّل درونى و توبه و بازگشت و جبران گذشته بدانان خطاب شد كه :
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ
از رحمت خدا مأ يوس و نوميد نشويد.
چرا كه به آنان هم فرمود:
وَ اَنيبُوا اِلى رَبِّكُمْ وَ اَسْلِموُا لَهُ
پيش از آنكه عذاب فرا رسد و كسى به ياريتان برنخيزد به پيشگاه پروردگارتان روى آوريد.
و تو سوگمندانه ، از روى آورندگان و بازگشت كنندگان و جبران نمايندگان سياهيهاى گذشته نبودى و هنوز هم در بيراهه ها سرگردانى !!!
اينك ، به عبادت خويش در برابر پروردگارت بينديش ، خواهى ديد كه عبادت تو نه تنها عبادت بندگان مخلص و عارف نيست ، كه آن را شايسته سپاس و ستايش شناخته و او را آنگونه كه مى بايد عبادت مى كنند، بلكه همچون عبادت بردگان و تجارت پيشگان و مزدبگيران هم نيست كه براى نجات از آتش و يا رسيدن به بهشت و دريافت مزد، خدا را عبادت مى كنند.
آرى ! به عبادت خويش در برابر پروردگارت بنگر، خواهى ديد كه عبادت و پرستش تو نه تنها همچون عبادت بندگان خالص و عارف ، تنها به خاطر سپاس از او نيست ، بلكه بسان بندگان برده صفت و تجارت پيشه هم نيست كه براى نجات از آتش يا به طمع دريافت بهشت و رسيدن به كاميابى انجام شود.
اى كاش ! ما به همين اكتفا كرده بوديم و در اين مرحله توقّف ، كه خداى را در هيچ جلوه و بعدى از ابعاد و جلوه هاى عبادت و بندگى نپرستيده باشيم و بس . امّا بدبختانه نه تنها نپرستيده ايم ، بلكه دشمن خود و خداى خود را پرستيده ايم . تازه به پرستش ‍ شيطان هم بسنده نكرديم ، بلكه در كنار او هواهاى دل ، دينار و درهم ، بتها و معبودهاى بى شمار ديگرى را هم عبادت كرديم .
اى كاش ! به همين اكتفا مى كرديم كه آنها را به نوعى بپرستيم ، امّا اين درد را بايد به كجا برد كه ما اين معبودهاى پوشالى را به انواع و اقسام پرستشها و تمامى جلوه هاى عبادت و بندگى پرستيديم و طوق بندگيشان را به گردن انداختيم و هر رطب و يابسى يافتيم ، پذيرفتيم !!!
اينك كه به رابطه خود و پروردگارت نگريستى و حقيقت عبادت خود در پيشگاه او را شناختى ، آگاه باش كه در پرتو نور وجود حسين عليه السلام ممكن است به همه ابعاد و اقسام عبادت و پرستش خدا، كه بدانها مخاطب شده اى ، نايل آيى و نيز ممكن است به بركت پيروى و اقتداى به او، به بالاترين مرتبه بندگى خدا برسى .
خواهى گفت : چگونه و از چه راهى ؟
پاسخ اين است : اينگونه و از اين راهها:
1 هنگامى كه شما به زيارت عارفانه و عاشقانه حسين عليه السلام توفيق يابى به پاداش آن ، به مرتبه اى از مراتب بندگان گرامى او كه فرشتگانند، نايل خواهى آمد، چرا كه بلندى درجه و مقام آنان به خاطر مراتب عبادت و بندگى آنهاست و زائر حسين عليه السلام به نماز و تسبيح و تقديس فرشتگان تا روز رستاخيز بهره مند است .
در روايات ، پاداش زائر آن حضرت فراتر از اين است و تصريح شده است كه فرشتگان تا روز رستاخيز به نيابت از او، بارگاه پيشواى محبوبش را زيارت مى كنند.و از اينجا پيام برخى روايات آشكار مى گردد كه مى فرمايد:
(كسى كه حسين عليه السلام را عارفانه زيارت كند از بندگان گرامى خدا خواهدبود.)
بنابراين ، در پرتو وجود حسين عليه السلام مى توان به مقام بندگى خدا رسيد و از بندگان گرامى او شد.
2 اگر انسان به زيارت عارفانه او توفيق يابد، به درجه اى از درجات بندگان برگزيده خدا كه پيامبران هستند نايل خواهد شد، چرا كه برخى از اثرات و خواصّ و پاداش زيارت آن حضرت ، نوعى همنشينى با پيامبر و جانشينان او و متنعّم شدن به نعمتها و برخوردار شدن از مهر و دعاى خير آنان و همصحبت شدن و درود گفتن آنان به زائر حسين عليه السلام است ، كه در اين مورد روايات خواهد آمد.
با اين بيان ، در پرتو اقتدا و توسّل به حسين عليه السلام مى توان به همنشينى بندگان برگزيده خدا مفتخر شد.
3 در پرتو توسّل و اقتداى به آن حضرت ، مى توان به مرتبه اى از مراتب بندگان شايسته و خالص و باايمان و تقواپيشه و پارسا و خائف او، نايل آمد و نيز همانگونه كه مى توان در پرتو توسّل به او، به مراتب ودرجات همه بندگان خدا كه برشمرديم ، پركشيد. مى توان به پاداش انواع و اقسام عبادتها نيز همچون نماز، روزه ، زكات ، حجّ، عمره ، جهاد، مرزدارى ، انواع وقف و صدقه ، واجبات و مستحبّات و نيز پاداش برترين و بالاترين درجات نيّت پسنديده و پاداش عبادت يك عمر، بلكه عبادت همه روزگاران ، دست يافت .4در پرتو وسايل نجات بخش آن حضرت ، مى توان به رتبه و مقام بندگان گناهكارى رسيد كه با توبه و بازگشت خالصانه به سوى خدا، به جايى اوج گرفتند كه مورد بخشايش او قرار گرفتند و به آنان خطاب شد كه :
قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسْرَفُوا
هان ! اى بندگان من كه بر زيان خويش اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نوميد نشويد چرا كه او همه گناهان را مى بخشايد.
و اين مقام با سوگوارى عارفانه بر حسين عليه السلام و زيارت خالصانه و عاشقانه او، حاصل مى شود؛ چرا كه اين دو، نه تنها باعث بخشايش گناهان گذشته انسان مى شود، بلكه گاه گناهان آينده را هم مى بخشايد و موجب بخشايش گناهان پدر و مادر انسان مى گردد،


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

آب قحط و ابر قحط و آسمانت خشک شد /چشم براه عمو ماندی زبانت خشک شد /جان باقیمانده ام شد یک تبسم تیر دید /آخرین لبخند هم روی لبانت خشک شد /حرمله دست مرا هم دوخت بر قنداقه ات /بازویم می داد وقتی که تکانت خشک شد /خواستی بابا بگویی حرمله مهلت نداد /تار های صوتی ات سرخ و دهانت خشک شد /تیر نگذاشت که یک جمله به اخر برسد /هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد /پدرش که چیز زیادی نمی خواست،فرات /یک دو قطره، ضرری داشت به اصغر برسد /خوب شد عرش همه خون گلو رو برداشت /حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

چشم هایش همه را یاد مسیحا انداخت /در حرم زلزله ی شور تماشا انداخت /هیچ چیزی که نمی گفت فقط با گریه /جلوی پای عمو بود خودش را انداخت /با تعجب همه دیدند غم بدرقه اش /کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت /بی زره رفت و بلا فاصله باران آمد /هر کس از هر طرفی سنگ به یک جا انداخت /بی تعادل سر زین است رکابی که نداشت /نیزه ای از بغل امد زد و او را انداخت /اسب ها تاخته و تاخته و تاخته اند /پس طبیعی است چه چیزی به تنش جا انداخت /با عمو گفتن خود جان عمو را برده /آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو /تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو /مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم /سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو /گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود /گاه سر بریده ام گریه کند برای تو /روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات /جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو /ای نفست روان من، کوفه میا به جان من /ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو /چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات /شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو /ای که همه وجود من درغم توست نی نوا /بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو /کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم /با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو /روز ازل شنیده ام، می نگرد دو دیده ام /پنجه ی قهر قاتل و طرهّ ی مشک سای تو /آنچه که می کنم نظر، خورده گره به یکدگر
سوز درون ماهمه و زمزمه ی عزای تو..


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394نظر دهید »

1 ... 6 7 8 9 ...10 ... 12 ...14 ...15 16 17

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو