« چشم هایش همه را یاد مسیحا انداختدگرگونى عالَم طبیعت‏ پس از شهادت امام علیه‌السلام »

دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو /تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو /مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم /سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو /گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود /گاه سر بریده ام گریه کند برای تو /روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات /جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو /ای نفست روان من، کوفه میا به جان من /ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو /چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات /شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو /ای که همه وجود من درغم توست نی نوا /بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو /کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم /با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو /روز ازل شنیده ام، می نگرد دو دیده ام /پنجه ی قهر قاتل و طرهّ ی مشک سای تو /آنچه که می کنم نظر، خورده گره به یکدگر
سوز درون ماهمه و زمزمه ی عزای تو..


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394


فرم در حال بارگذاری ...

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
جستجو