« نداها و خطابهاى خدا به بندگانچشم هایش همه را یاد مسیحا انداخت »

آب قحط و ابر قحط و آسمانت خشک شد /چشم براه عمو ماندی زبانت خشک شد /جان باقیمانده ام شد یک تبسم تیر دید /آخرین لبخند هم روی لبانت خشک شد /حرمله دست مرا هم دوخت بر قنداقه ات /بازویم می داد وقتی که تکانت خشک شد /خواستی بابا بگویی حرمله مهلت نداد /تار های صوتی ات سرخ و دهانت خشک شد /تیر نگذاشت که یک جمله به اخر برسد /هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد /پدرش که چیز زیادی نمی خواست،فرات /یک دو قطره، ضرری داشت به اصغر برسد /خوب شد عرش همه خون گلو رو برداشت /حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 1 آبان 1394


فرم در حال بارگذاری ...

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
 
مداحی های محرم