سیره نبوی
میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) مبارک باد
قال الصادق (علیه السلام) : کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) یداعب و لا یقول الا حقاً
امام صادق (علیه السلام) فرمود : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شوخی و مزاح می کرد ولی جز حق چیزی نمی گفت.
بحار الانوارج 16 ص 244 (چهل حدیث سیره نبوی ص 28 )
عن ابی الدرداء : کان رسو الله (صلی الله علیه و آله) اذا حدث بحدیث تبسم فی حدیثه
ابو درداء روایت کرده است : حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هر گاه سخن می گفت در کلامش تبسم می نمود و لبخند می زد.
مکارم الاخلاق ص 21 (چهل حدیث سیره نبوی ص 44 )
قال علی (علیه السلام) : کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) لیسر الرجل من اصحابه اذا رأاه مغموماً بالمداعبه و کان , یقول : ان الله یبغض المبعس فی وجه اخوانه
حضرت علی (علیه السلام) فرمود : پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) همیشه هر یک از اصحاب را غمگین می دید با شوخی او را خوشحال می کرد و می فرمود : خداوند کسی را که با برادرانش با ترشرویی و چهره ی عبوس روبرو شود دشمن می دارد.
سنن النبی ص 61 (چهل حدیث سیره نبوی ص 58 )
سیره صادقی
میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) مبارک باد
عن سدیر الصیرفی عن ابی عبدالله (علیه السلام) فی حدیث طویل انه کان یقول :
سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیّقت علیّ مهادی و ابتزّت مِنّی راحة فؤادی
سدیر صیرفی ( یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) ) در حدیثی طولانی می گوید : آن حضرت همواره می گفت :
سرورم (حضرت مهدی (علیه السلام) ) غیبت تو خواب از چشمم ربوده و خوابگاه را بر من تنگ نموده و راحتی قلب را از من گرفته است.
اثبات الهداة6 : 414 ح 162 (چهل حدیث سیره صادقی ص 23 )
عن مالک :
ولقد کنت أری جعفر بن محمد (علیه السلام) و کان کثیر الدعابة و التبسم
مالک (پیشوای فرقه مالکیه اهل سنت ) می گوید :
من هماره امام صادق (علیه السلام) را می دیدم و آن حضرت بسیار اهل مزاح و تبسم بود.
بحارالانوار17 : 32 ح 14 (چهل حدیث سیره صادقی ص 51 )
من از روزی میترسم که تکنولوژی از تعامل انسانی پیشی بگیرد. چنین روزی ، جهان نسلی از احمقها خواهد داشت. “آلبرت انشتین”
واقعا خیلی مواظب باشیم ، امروز بخاطر گرفتاری و واتس آپ و وایبر و کلا دنیای مجازی ،ممکنه واسه یه چیزایی وقت کم بذاریم،حالا ممکنه اولش نرسیدن به یه وب باشه یا دور شدن از کتاب خوندن یا …..،ولی حواسمون باشه چشم باز نکنیم ببینیم این چیزا ، چیزهای اصلی تو زندگیمون بودن که از دستشون دادیم ….
بعضی خونه ها ، یه خونه ی ساکت و آرومه…. مخصوصا روزا …پسره واسه خودش بازی میکنه …دختره هم واسه کنکور آماده میشه ، میمونه شبا که دور هم بودیم متاسفانه وقتی نگاه می کنیم می بینیم …. بازم سکوت بود …هممون سرمون به موبایل و تبلتامون گرمه ….بدون هیچ صحبتی…..و این اگه ادامه پیدا کنه میشه فاجعه……
زندگی دقیقأآن چیزی رابه ما می دهد که به دنبالش هستیم
دنیای تکنولوژی
اینقدر اینجا ننوشتم که دیگه ازش خجالت میکشم…همش فکر میکنم به بیوفایی متهمم میکنه….آخه اینجا اولین وب منه و حس نوستالوژی بهش دارم…ولی چون وب دیگم خاطره و روزمره نویسیه خیلی وقتمو میگیره و به غیر از اونم واتس آپ و وایبر هم که دیگه زندگی برامون نذاشته…..
میگن یه یارو وصیت کرده رو سنگ قبرش بنویسن:
خیلی دلش میخواس به همه جا برسه ولی خبر مرگش از پای واتس آپ بلند نشد!!!!
خداییش تکنولوژیهای امروزی در کنار استفاده های بینظیرشون باعث خیلی دردسرا شدن !! که از همش مهمترم اینه که همه سرشون رفته تو گوشی و تب …هر وقت هم که با همیم داریم راجع به آپشنهای جدید حرف میزنیم یا فیلما رو ردوبدل میکنیم یا متن های مجاز و غیر مجاز …..
میگن اون موقعها وقتی کسی میرفت خونه ی کسی میپرسید قبله کدوم طرفه حالا میپرسه رمز وای فایتون چنده!!!
حراج وسایل شیطان !!!!
به روایت افسانهها روزی شیطان همه جا جار زد كه قصد دارد از كار خود دست بكشد و وسایلش را با تخفیف
مناسب به فروش بگذارد.او ابزارهای خود را به شكل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی،شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود.
ولی در میان آنها یكی كه بسیار كهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود
آن را ارزان بفروشد.
كسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی ست.
آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند،
فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه كنم و كاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم كسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم با او هر آنچه میخواهم بكنم…
من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به كار بردهام. به همین دلیل این قدر كهنه است
او نوشت : من با تمام وجودم این گرانی رو حس کردم !!!
و شاید شما هم …….
زمانی تو زندگیم پیش میومد که کاملا افسرده و نا امید و اندهگین بودم …..از همه چیز و همه کس …..حتی خدا ….واقعا مثل مرگ تدریجی و زجرآوره….
و متاسفانه متاسفانه نتیجه و بازخورد اون همه ناامیدی و خودخوری تا مدتها بعد از این که خودتو پیدا کنی هم ادامه داره!!!! تا بیای جسم و روحتو جمع و جور کنی مدت زیادی طول میکشه و این هم خودش یه جایزه واسه شیطونه….با خودش میگه اگه موفق نشدم این وسیلم رو تو قلبش دائمی کنم عوضش کلی از عمرش رو ، اونموقع من و حالا هم خودش داره تلف میکنه !!!!!
پس با تمام قوا باید مبارزه کنیم وفقط در حد حرف نذاریمش!!!!
(ناامیدی از رحمت خداوند گناه بسيار بزرگ و اشتباهي نا بخشودني است)
من کیستم ؟ بنده خدا که آفریده شده از خاک , پس از سیر مراحل جنینی ، کودکى نا توان بوده تا به قوت و نیروى خویش رسیده . آنگاه نو جوانی , جوانی و میانسالی را پشت سر نهاده و به دوران پیرى نایل گشته است که عنقریب دعوت حق را لبیک گفته و عازم سفری پر مشقت و طولانی خواهد گشت . در عالم قبر و برزخ درگرو اعمال خویش به سر می برد تا به صور دمیده شود و به اذن خدا سر از قبر بیرون آورده و به سوی عرصات محشر رانده خواهد شد . پس از گرفتاریهای محشر و روز حساب معلوم نیست چگونه از صراط عبور کرده و به دار بقاء حرکت خواهد کرد . وامید به فضل خداوند رحمن و رحیم و عنایات ائمه معصومین علیهم السلام دارد که به فریادش برسند و از نجات یافتگان باشد ان شاءالله .
سفارشهاي حضرت مهدي موعود (عج)
سفارشهاي حضرت مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشّريف
* حضرت وليّ عصر امام زمان عليه السلام فرمودند: و امّا در رخدادهايي كه پيش ميآيد به راويان احاديث ما مراجعه كنيد كه آنان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنانم. معجم احاديث المهدي عليه السلام /4/294
* حضرت حجه بن الحسن عليه السلام فرمودند: درهاي سؤال از چيزهايي را كه براي شما مفيد نيست ببنديد و خود را مورد دانستن چيزهاي غير لازم به زحمت نيندازيد و در مورد تعجيل فرج، زياد دعا كنيد، زيرا موجب فرج شما خواهد شد. بحارالانوار/53/181
* امام عصر عجلاللهتعاليفرجهالشّريف فرمودند:كسي كه از اموال ما چيزي بخورد همانند اين است كه آتش را ميخورد و به زودي به جهنّم واصل خواهد شد(ضرورت پرداخت خمس). بحارالانوار/53/183
* امام زمان عليه السلام در پاسخ شخصي كه از نماز در وقت طلوع و غروب آفتاب سؤال كرده بود فرمود: با هيچ چيز مثل نماز، بيني شيطان به خاك ماليده نميشود،پس نماز را به پا دار و بيني شيطان را به خاك بمال. بحارالانوار/53/182
نگرانی های امام زمان(عج) درباره شیعیان
اعمال ناپسند و بی توجهی به عرضه اعمال در تشرّف مرحوم شیخ محمدطاهر نجفی، خادم مسجد کوفه، می فرمایند: «آیا ما شما را هر روز رعایت نمی کنیم؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمی شود؟ چرا شیعیان برای فرج ما دعا نمی کنند؟»(۴)
آقامیرزا محمدباقر اصفهانی می گوید که شبی در خواب گویا مولایم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنید و برای فرج حضرت حجت (عج) دعا نمائید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.»(۵)
در تشرّف آقا شیخ حسیم سامرایی در سرداب مقدس فرمودند: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم بدهند به حق عمه
” کسی که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند، همانند تصرفی که در مال خود می کند، ملعون است و در روز قیامت از دشمنان ما محسوب می گردد “
ام حضرت زینب (علیها سلام) که فرج را نزدیک گرداند.»(۶)
در تشرّف مرحوم آیت الله حاج سید محمد- فرزند آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی (ره)- امام زمان (عج) فرمودند: «از علایم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندد. شما برای فرج من دعا کنید.»(۷)
در تشرّف دیگری که یکی از علماء به محضر امام زمان (عج) پیدا کرده بود آن حضرت فرمودند: «به آنان بگو که برای فرج من دعا کنید تا خدا مرا از زندان غیبت نجات دهد.» (۸)
همکاری شیعیان با ظالمان و ستمگران شیخ عبدالحسین حویزاوی می گوید مردی به نام میرزا احمد رئیس شهرداری نجف اشرف بود، او مرد متدین و خوبی بود که به اجبار او را شهردار کرده بودند. شبی در عالم رؤیا به محضر امام زمان (عج) مشرّف شدن و دیدم که رئیس شهرداری نجف نزد ایشان حاضر است حضرت با تندی به او فرمودند: «چرا داخل شغل حکومتی شدی و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتی؟»
بعد مطلبی فرمودند که آن مرد متوجه نشد من خواستم گفته حضرت را به او بفهمانم. گفتم حضرت بقیه الله (عج) می فرمایند:وَ لا ترکَنُوا اِلی الّذین طَلَمُوا فَتَمّسکُمُ النّار؛ یعنی، به سوی ستمگران میل نکنید به آنان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد.» وقتی این جمله را گفتم، حضرت رو به من کرد و فرمود: «پس تو چرا مدح می کنی؟» عرض کردم: «تقیه می کنم.» حضرت دست مبارک را به دهان گذاشتند و به عنوان انکار سخن من با تبسم فرمودند: «تقیه! تقیه! تقیه!- یعنی تو از روی خوف و تقیه مدح نمی کنی- هفت روز بیشتر از عمر تو باقی نیست فردا برو و مُهر حکومتی را رد کن.»(۹)
تحصیل معارف از طریق غیر مشروع امام زمان (عج) می فرماید: «طَلَبُ المَعارِف مِن غَیرِ طَریقَتِنا اَهلَ البَیتِ مُساوِقُ لِلاِنکارِنا؛ یعنی، بدست آوردن معارف جز از طریق ما خاندان پیغمبر (ص) مساوی با انکار ماست.»(۱۰)
گناه شیعیان
” امام زمان (عج) می فرمایند: نادان ها و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه پر و بال پشه دین ندارند- با رفتار و گفتار ناشایست خود- ما را آزار می دهند “
امام زمان (عج) می فرمایند: «نادان ها و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه پر و بال پشه دین ندارند- با رفتار و گفتار ناشایست خود- ما را آزار می دهند.»(۱۱) امام زمان (عج) می فرمایند: «به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و از گمراهی بعد از هدایت.» (۱۲)
پرهیز از تصرف اموال معصوم (علیه السلام) از توقیع شریفی که به وسیله ی نایب دوّم ابوجعفر محمد بن عثمان از امام عصر (عج) رسیده است، آن حضرت در مورد خمس که باید به فقیه جامع الشرایط پرداخت شود، می فرماید: «کسی که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند، همانند تصرفی که در مال خود می کند، ملعون است و در روز قیامت از دشمنان ما محسوب می گردد.»(۱۳)
امام زمان (عج) در توقیع شریفی می فرمایند: «هر کس در اموال مربوط به ما تصرف کند و بخورد، بدرستی که آتش را در شکم خود وارد کرده است و به زودی در آتش افروخته وارد خواهد شد.»(۱۴)
ایشان می فرماید: «وقتی برای هیچ کس جایز نباشد که در مال دیگران بدون اجازه آنان تصرف کند چگونه این کار در مال ما جایز می شود؟»(۱۵)
در توقیع دیگر می فرماید: «لعنت خداوند و ملائکه و تمامی مردم بر کسی که یک درهم از مال ما را حلال بداند و در آن تصرف کند.»(۱۶)
پی نوشتها: (۱) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج ۳ ، ص ۱۵۸.
(۲) ملاقات با امام عصر (عج) ، ص ۲۶۸.
(۳) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج ۱ ، ص ۱۵۵.
(۴) برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص ۳۵.
(۵) ملاقات با امام عصر (عج) ، ص ۸۷.
(۶) ملاقات با حضرت مهدی (عج) ، ج ۱ ، ص ۲۵۱.
(۷) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج ۱ ، ص ۱۸۴.
(۸) کرامات الصالحین ، ص ۱۷۴.
(۹) برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص ۳۶۱.
(۱۰)صحیفه المهدی ، ص ۳۳۴.
(۱۱)احتجاج ، ج ۲ ، ص ۴۷۴.
(۱۲)الخرائج ، ج ۳ ، ص ۱۱۱۰.
(۱۳)کمال الدین ، ص ۵۲۰.
(۱۴)کمال الدین ، ص ۵۲۰.
(۱۵)کمال الدین ، ص ۵۲۱.
(۱۶)نجم الثاقب ، ص ۴۱۱.
نگرانی های امام زمان(عج) درباره شیعیان
حجاب و عفت: مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم!»
بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.» (۱)
رعایت حلال و حرام در زندگی یکی دیگر از نگرانی های امام زمان (عج) بی توجهی مردم به حلال و حرام است. یکی از دانشمندان مدت ها در آرزوی زیارت حضرت مهدی (عج) بود، برای رسیدن به این هدف زحمت های فراوان کشید از جمله علم جفر آموخته و چلّه نشینی کرده و چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفته بود.
اما هر چه می کوشید راه به جایی نمی برد تا به او گفتند: دیدار امام زمان (عج) برای تو ممکن نیست مگر در فلان شهر. او حدود ۳۷ روز در آن شهر می ماند تا در بازار آهنگرها کنار دکان پیرمردی قفل ساز هنگامی به محضر امام زمان (عج) شرفیاب می شود که آن حضرت در کنار پیرمرد
” مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی می گوید که در مسجد جمکران سیدی نورانی را دیدم با خود گفتم این سید در این هوای گرم تابستانی از راه رسیده و تشنه است ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: «آقا! شما از خدا بخواهید تا فرج امام زمان (عج) نزدیک گردد.» فرمودند: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می رسد “
قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند.
در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم.»
پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است.»
پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.» سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (عج) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید. در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم.»(۲)
بی توجهی شیعیان به امام زمان(عج) مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی می گوید که در مسجد جمکران سیدی نورانی را دیدم با خود گفتم این سید در این هوای گرم تابستانی از راه رسیده و تشنه است ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: «آقا! شما از خدا بخواهید تا فرج امام زمان (عج) نزدیک گردد.» فرمودند: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می رسد.»(۳)
ادامه مطلب…
چرا ولی فقیه نائب امام زمان عجل الله تعالی و فرجه الشریف هست؟
اینکه گفته می شود ولی فقیه (امام خمینی یا آیتالله خامنهای) نائب امام زمان هستند، مبتنی بر ادله ولایت فقیه در دیدگاه فقهاست؛ منظور نیابت عام است، نه نیابت خاص .بنا بر این اثبات نیابت ولی فقیه مبتنی بر اثبات ادله ولی فقیه است که در ذیل خواهد آمد.
اکثر فقها عقیده دارند که در زمان غیبت امام زمان(عج)، فقهای واجد شرایط، نائبان امام میباشند. برای اثبات آن به دلائل متعدد مانند روایات تمسک کردهاند. بر این اساس در عصر حاضر ایشان و دیگر فقیهان جامع الشرایط نائب عام امام زمان(عج) محسوب میشوند .
ولایت مطلقه فقیه به معنای این است که در زمان غیبت امام مهدی(عج)، فقیهان و اسلام شناسان با داشتن یک سری شرایط و ویژگی ها و لیاقت ها امور سیاسی و رهبری امت مسلمان را برعهده بگیرند. ولایت به معنای حکومت و تصدّی امر و سرپرستی و صاحب اختیاری کاری است .
غیر از دلایل عقلی بر اثبات ولایت فقیه ، در قرآن آیات متعددی یافت می شود که می توان از آن ها برای رهبری فقیه بر جامعه اسلامی استفاده کرد که به برخی اشاره می شود:
آیاتی که هرگونه حکم و داوری را که بر اساس قوانین الهی نباشد، کفر و فسق و ظلم معرفی میکند:
۱- «وَ مَنْ لَمْ یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْکافِرُونَ؛ کسانی که به موجب آن چه خدا نازل کرده، داوری نکردهاند، آنان خود کافرانند»
۲- «وَ مَنْ لَمْ یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ؛ کسانی که به موجب آن چه خدا نازل کرده، داوری نکردهاند، آنان ستمگرانند»
۳- «وَ مَنْ لَمْ یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ؛ کسانی که به آن چه خدا نازل کرده، حکم نکنند، آنان فاسق اند»
آیاتی که به حکمرانی و داوری بر اساس احکام الهی حکم میکند، مانند:
« فَاحْکمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَک مِنَ الْحَقِّ؛ برای شان بر اساس آنچه خدا نازل کرده، حکم کن و در برابر آنچه از حق بر تو نازل گشته، از خواستههای آنان پیروی مکن!»
آیاتی که هر گونه ولایت پذیری غیر الهی را نفی میکند:
« اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیکمْ مِنْ رَبِّکمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلاً ما تَذَکرُونَ؛ از چیزی که از طرف پروردگارتان بر شما نازلشده، پیروی کنید. از اولیا و سرپرستان دیگر جز او، پیروی نکنید، اما کم تر متذکر میشوید!»
دسته دیگر از آیات ضرورت اجرای احکام الهی در عصر غیبت را بیان می دارد. این احکام در آیات زیادی آمده است؛ مانند:
۱- اجرای حدود الهی که فقها در کتاب حدود به صورت مفصّل ذکر کردهاند.
۲- اجرای معروف ها و چیزهایی که در اسلام، انجام آن ها لازم و ضروری است.
۳- جلوگیری از منکرات و کارهایی که در اسلام حرام است؛ مانند: قماربازی، شرابخواری، رباخواری، رشوهخواری و …
۴- اجرای اقتصاد اسلامی. اسلام دارای اقتصاد است که با اجرای دقیق آن، ضمن تعدیل ثروت، عدالت اقتصادی نیز اجرا شده، به محرومان و نیازمندان رسیدگی میشود.
۵- حمایت و دفاع و کمک نسبت به مسلمانان و محرومان مظلوم جهان. اسلام افزون بر اصلاح مملکت اسلامی، حمایت از مسلمانان جهان در حد مقدور و با توجه و ملاحظه جهات مختلف را، لازم و ضروری میداند . این امر به صورت مطلوب با تشکیل حکومت دینی و اسلامی و حاکم بودن فردی آگاه و فقیه امکانپذیر است.
۶- اعتلا و تقویت اسلام در جهان به عنوان یک مکتب مترقی و سازنده، این امر نیز با تشکیل حکومت دینی محقق میشود.
اجرای آن ها، بدون تأسیس حکومت دینی ممکن نیست. این بخش از احکام بسیار گسترده و چندین برابر احکام عبادی فردی است.
* مبناى ولایت فقیه در روایات
تعداد روایاتى که براى اثبات ولایت فقیه، مورد استدلال قرار گرفته اند و مباحث مربوط به آن ها، به اندازه اى است که نیازمند تدوین کتاب و یا مقاله اى گسترده است. در این مجال، امکان پرداختن به این مبحث وسیع وجود ندارد. تنها براى آشنایى کلّى با برخى ، نخست تعدادى را به صورت مختصر نقل می کنیم :
۱- در روایات زیادى، از جمله روایت صحیح ابوالبخترى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:
«العلماءُ ورثهُ الانبیاء؛ علما وارثان انبیا و پیامبران الهى هستند»
۲- در روایت معتبرى، سکونى از امام صادق و ایشان از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) روایت مى کنند:
«الفُقَهاءُ اُمناءُ الرُّسُلِ مالَم یَدْخُلُوا فى الدُّنْیا؛ فقیهان تا زمانى که دنیا زده نشده اند، امین و مورد اعتماد پیامبران هستند»
۳- شیخ صدوق، با سندهاى متعدّد، از امیرمؤمنان، از پیامبر نقل مى کند:
سه بار فرمودند: «اللّهم ارحَم خُلفایى؛ خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده!» ؛ پرسیدند : جانشینان شما چه کسانى هستند؟ فرمودند:
«اَلَّذینَ یَأتُونَ بَعدى وَ یَروُونَ حَدیثى وَ سُنَّتى؛ کسانى که بعد از من مى آیند، حدیث مرا روایت مى کنند و سنّت مرا به مردم مى رسانند»
۴- شیخ کلینى، از امام هفتم (علیه السلام) نقل کرده است که در قسمتى از سخنان خود درباره منزلت دانشمندان دینى فرمود:
«الفُقَهاءُ حُصُونُ الاِسلامِ کَحِصْنِ سُورِ المَدینَهِ لَها؛ فقیهان دژهاى مستحکم اسلام هستند، همچون دژهاى شهر که حفاظت از آن را بر عهده دارند»
۵- از امام صادق نقل شده است:
«المُلُوکُ حُکّامٌ عَلَى النّاسِ وَ العُلَماءُ حُکّامٌ عَلى المُلُوکِ؛ پادشاهان حاکم بر مردم اند و علما بر پادشاهان حاکم اند»
۶- شیخ صدوق، توقیع شریفى را از امام زمان نقل مى کند؛ در آن توقیع، حضرت نگاشتهاند:
« و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم…؛ امّا حوادث جدیدى که اتفاق مى افتد، درباره آن ها به راویان حدیث ما رجوع کنید! زیرا آن ها حجّت من بر شمایند و من حجت خدا بر آن ها هستیم»
۷- در روایت مشهور ابو خدیجه از امام صادق نقل شده است:
«اُنْظُرُوا اِلى رَجُل مِنْکُمْ یَعْلَمُ شَیْئاً مِنْ قَضایانا، فَاجْعَلُوُهُ بَیْنَکُمْ فَاِنّى قَدْ جَعَلْتُهُ قاضِیاً، فَتَحاکَمُوا اِلَیْهِ؛ میان دوستان خود، کسى را که با احکام ما آشناست، پیدا کنید . او را میان خود (حاکم) قرار دهید، چون من او را قاضى قرار داده ام ؛ پس براى رفع اختلاف به او مراجعه کنید!»
۸- در مقبوله عمر بن حنظله، نقل شده است :
از امام ششم پرسیدم: در صورتى که دو تن از دوستان و یاران شما در مسئله اى مثل: ارث یا دِیْن، اختلاف داشتند، آیا مى توانند براى داورى به حاکم و قاضى دستگاه خلافت رجوع کنند؟ فرمود: نزاع را نزد طاغوت مطرح کرده اند . هر آن چه که به نفع آنان حکم کند، هرچند حق مسلّم شان باشد، حرام است ! زیرا حقّ خود را با حکم طاغوت ستانده اند، درحالى که، خداوند در قرآن کریم، فرمان داده است که به طاغوت کفر ورزند. پرسیدم: پس چه کنند؟
فرمود: «یُنْظُرانِ اِلى مَنْ کانَ مِنْکُمْ، قَد رَوى حَدیثِنا وَ نَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْکامَنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَماً فَاِنّى قَد جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً، فَاِذا حَکَمَ بِحُکْمِنا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَاِنَّما بِحُکْمِ اللّهِ اسْتَخَّفَ وَ عَلَیْنا رَدَّ وَ الرّادُّ عَلَیْنا اَلرّادُّ عَلَى اللّهِ فَهُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللّهِ؛ از میان خود کسى را پیدا کنند که راوى حدیث ماست. در حلال و حرام، صاحب نظر است، حکم خود را به او واگذار کنند، تا میان ایشان داورى نماید! چرا که من، چنین شخصى را بر شما حاکم قرار داده ام . هرگاه او به حکم ما داورى نمود و حکم او پذیرفته نشد، یقیناً حکم خداوند را کوچک شمرده و ما را انکار کرده اند . کسى که ما را انکار کند و نپذیرد ،خدا را انکار کرده ، و این در حدّ شرکِ به خداست».
۹- در کتاب تحف العقول، روایتى طولانى از، امام حسین نقل است که فرموده:
« … مَجارى الاُمُورِ وَ الاَحْکامِ عَلى اَیْدِى العُلَماءِ بِاللهِ اَلاُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ…؛ … مجارى امور و حکم ها در دست عالمان به خدا و امینانِ بر حلال و حرام الهى است…».
منبع :منتظران صبح ظهور
عهد شکنان تاریخ
روايات مربوط به اين صلح فراوان است و دلالت دارد بر اينكه اين قرارداد صلح و عدم تجاوز و همزيستى مسالمت آميز بر اساس يك پيمان و قرارداد خواهد بود و بنظر مى رسد كه هدف امام (عليه السلام) از اين پيمان ايجاد زمينه و فرصت عمل براى حضرت مسيح (عليه السلام) است تا بتواند به روال طبيعى در هدايت ملل غربى گام بردارد و تحولى در عقايد و سياست آنها در اين فرصت بوجود آورد و انحرافات حكومت ها و تمدن هاى غرب را برملا سازد. بطوريكه در روايات مربوط به اين قرار داد ملاحظه مى كنيم بين اين صلح و صلح حديبيه كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) با قريش منعقد كرد شباهت زيادى وجود دارد. در آن صلح، متاركه جنگ به مدت ده سال مورد توافق طرفين قرار گرفته بود و خداوند آن را فتح المبين ناميد، اما زمامداران ستمگر قريش اين عهد و پيمان را يك جانبه شكستند و از نيات پليد خود پرده برداشتند و همين عمل آنها، انگيزه روى آوردن مردم به اسلام و مجوزى براى سركوبى قدرت مشركان و كفر آنها گرديد. در اين صلح نيز غربيها با مسلمانان پيمان شكنى مى كنند و از خصلت طغيان و تجاوز خود پرده بر مى دارند و بگفته روايات با يك ميليون سرباز منطقه را به جنگ و آشوب مى كشانند و پيكار بزرگى بوجود مى آيد كه بر اساس توصيف روايات، اين نبرد از كارزار آزادى قدس نيز بزرگتر است. از پيامبر(صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود:
((بين شما و روم چهار پيمان صلح برقرار مى گردد كه چهارمين آنها بدست مردى از خاندان هرقل است و سالها (دو سال) بطول مى انجامد و مردى از عبدالقيس بنام سئوددبن غيلان پرسيد: در آن روز پيشواى مردم چه كسى خواهد بود؟ فرمود: مهدى از فرزندان من است.))(1)
و اين دوازدهمين روايت از چهل روايت حافظ ابونعيم درباره حضرت مهدى (عليه السلام) است. از حذيقه بن يمان منقول است كه گفت:
((پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: بين شما و بنى اصفر (زردپوستان) صلحى برقرار مى شود كه آنها بمدت باردارى زنى (بعد از 9 ماه) به شما خيانت مى كند و با هشتاد لشكر از راه زمين و دريا به شما حلمه ور مى شوند كه هر لشكر شامل دوازده هزار سرباز است كه بين يافا و عكا فرود مى آيند و فرمانرواى آنها كشتى هايشان را به آتش مى كشاند و به ياران خود دستور مى دهد كه از سرزمين و كشورتان دفاع و مبارزه كنيد، آنگاه جنگ و كشتار از دو طرف آغاز مى شود. و سربازان و سپاهيان به كمك يكديگر مى شتابند حتى كسانى كه در حضر موت يمن هستند به يارى شما مى آيند. در آن روز خداوند با نيزه و شمشير و تير خود آنها را ضربه و آسيب مى رساند و به سبب آن در ميان آنها بزرگترين كشتار واقع مى گردد.))(2)
و نيز آمده است:
((كشتى هاى روميان در حد فاصل صور تا عكا، لنگر انداخته و مستقر مى شوند و آن آرايش جنگى و كارزار بزرگى خواهد بود.))(3) و همچنين آمده كه: ((خداوند را دو نوع كشتن در ميان نصارى مى باشد يكى از آنها گذشته و ديگرى باقى مانده است.))(4)
و معناى اينكه گفته شد: ((خداوند با نيزه خود و… به آنها آسيب و صدمه وارد مى سازد)) اين است كه خداوند مسلمانان را به كمك فرشتگان و امدادهاى غيبى خود عليه دشمنان يارى مى فرمايد.
و نيز آمده است:
((آنگاه خداوند باد و پرندگان را بر روميان مسلط مى كند تا پرندگان بالهاى خود را به صورت هاى آنها بكوبند كه چشمهايشان از حدقه در آيد و زمين بسبب آنها شكافته شود و بعد از آن دچار صاعقه و زمين لرزه مى شوند و در دره و پرتگاهى سقوط مى كنند و خداوند صبر كنندگان را يارى نموده و آنان را پاداش نيك مى دهد همچنانكه ياران محمد(صلى الله عليه وآله) را پاداش بخشيد و دلها و سينه هايشان را مالامال از شجاعت و قوت مى گرداند.))(5)
چنين بنظر مى رسد، هدف آنها از پياده كردن نيروهاى دريايى بين يافا و عكا يا بين صور و عكا چنانكه در اين دو روايت ملاحظه مى شود باز گرداندن فلسطين و بخشيدن دوباره آن به يهوديان است كه در واقع هدف نظامى (استراتژيك) و مجوز هجوم آنها مى باشد.
و در روايت بعدى آمده است كه آنان نيروهاى خود را در طول سواحل عريش در مصر تا انطاكيه در تركيه پياده مى كنند. از حذيفة بن يمان نقل شده كه گفت:
((پيامبر خدا را پيروزى و فتحى نصيب گرديد كه همانندش از زمان بعثت از وى رخ نداده بود عرض كرديم: اى رسول خدا اين فتح و پيروزى بر شما مبارك باد، با اين پيروزى جنگ پايان يافت؟ فرمود: هرگز، هرگز، سوگند به كسى كه جانم بدست اوست، اى حذيفه، پيش از آن شش ويژگى وجود دارد… و آخرين جنگ را فتنه روم ياد كرد كه آنها به مسلمانان خيانت كنند و با هشتاد لشكر پيمان صلح را نقض كنند و در فاصله بين انطاكيه تا عريش فرود آيند.))(6)
در روايات مربوط به فرود آمدن عيسى (عليه السلام) آمده است كه جنگ در آن زمان پايان خواهد يافت و مؤيد اين مطلب، واقعيت جنگ هاى ما با روميان (غربى ها) است كه پايان نيافته و نخواهد يافت تا حضرت ظهور كند و مسيح (عليه السلام) از آسمان فرود آيد و خداوند ما را بر آنها در مرحله طغيان جهانى شان پيروز گرداند.
و در روايت آمده است كه:
((در فلسطين دو درگيرى با روميان اتفاق مى افتد كه يكى از آنها ((گل چين)) و ديگرى ((درو)) ناميده مى شود.))(7)
به اين معنا كه دومى نابود كننده تر از اولى خواهد بود.
روايت بعدى به اين معنا اشاره دارد كه نبرد مهدى (عليه السلام) با غربى ها جنگى نابرابر است و البته به ظاهر موازنه قدرت در دست و به نفع آنهاست از اين رو برخى بزدلان عرب به آنها مى پيوندند و بقيه بى طرف هستند. ابن حماد از محمد بن كعب در تفسير اين آيه: ((شما بزودى بسوى قومى بسيار قدرتمند فراخوانده مى شويد)) آورده است كه گفت: روميان را روز نبردى بزرگ است، و گفت: خداوند اعراب را در آغاز اسلام دعوت به جنگ با كفار نمود، گفتند: ((مال و زن و فرزندان ما را سرگرم و مشغول داشته است)) آنگاه فرمود: شما بسوى قومى بسيار نيرومند فرا خوانده شويد، روز جنگ باز آنها همان گويند كه در آغاز اسلام گفتند و اين آيه درباره آنها تحقق يابد كه ((خداوند شما را به عذابى دردناك كيفر دهد)) و صفوان گفت: ((استاد ما گفت كه در آن روز بعضى از اعراب از دين برگشته و مرتد مى شوند و برخى ديگر دچار ترديد شده از نصرت و يارى اسلام و سپاه آن خوددارى مى كنند.))
از دين برگشتگان آنانند كه از روميان حمايت مى كنند و روى گردانان از يارى اسلام، همان افراد بى طرف هستند و آنها بدست تواناى حضرت مهدى (عليه السلام) بعد از پيروزى بر روميان، به عذابى دردناك گرفتار شوند، روايتى را ابن حماد نقل كرده است كه اجر شهيدان اين جنگ را معادل پاداش شهداى بدر در كنار پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى داند:
((پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: بهترين كشتگان در زير اين آسمان از آغاز خلقت عبارتند از نخستن: هابيل كه بدست قابيل ملعون، ظالمانه كشته شد، پس از او پيامبرانى كه بدست امت هاى خود شهيد شدند در حاليكه براى هدايت آنها مبعوث شده بودند و سخن آنها اين بود كه پروردگار ما خداست و مردم را به سوى او دعوت مى كردند، سپس مؤمن آل فرعون و آنگاه صاحب ياسين و بعد حمزة بن عبدالمطلب، و بعد كشتگان جنگ احد، آنگاه كشتگان حديبيه و پس از آن كشته هاى جنگ احزاب و سپس كشتگان حنين و پس از آن كشتگانى كه بعد از من بدست خوارج نابكار كشته مى شود بعد از اينها مجاهدان راه خدا… تا آنكه كارزار بزرگ روم اتفاق افتد كه كشتگان آن همچون شهداى بدر خواهند بود.))(8)
شايد عبارت كشتگان حديبيه كه در روايت وارد شده است اشتباه و يا اضافه باشد، زيرا منابع تاريخى وقوع جنگ و كشته هايى را در حديبيه درج نكرده اند.
و در منابع شيعه به نقل از اهل بيت (عليهم السلام) آمده است كه با فضيلت ترين شهدا در پيشگاه خداوند ياران سالار شهيدان امام حسين (عليه السلام) و شهدايى مى باشند كه ياران امام مهدى (عليه السلام) هستند.
اما زمان هجوم اخير، سرزمين هاى اسلامى: طبق روايات، مدت پيمان صلح با غربيان هفت سال است اما آنان بعد از گذشت دو سال و به نقل برخى سه سال، خيانت نموده و پيمان شكنى مى كنند، چنانكه در روايت ابن حماد بنقل از ارطات آمده است:
((بين مهدى و فرمانرواى طغيانگر روم پس از كشته شدن سفيانى و به غنيمت در آمدن هستى قبيله كلب، صلحى برقرار مى شود. بگونه اى كه بازرگانان شما و آنها به كشورهاى يكديگر رفت و آمد مى كنند و آنها سه سال به ساختن كشتى هاى خود مى پردازند (نيروى دريائى خود را مجهز مى سازند.) تا آنكه كشتى هاى روميان در سواحل بين صور تا عكا لنگر مى اندازند و آنجا صحنه كارزار خواهد بود.))(9)
روايتى كه گذشت خيانت و نقض پيمان آنها را به مدت باردارى زنى يعنى بعد از نه ماه پس از امضاء قرارداد صلح بازگو مى كند. والله العالم.
پاورقی:
————————————–
(1) بحار، ج 51، ص 80.
(2) نسخه خطى ابن حماد ص 141
(3) نسخه خطى ابن حماد ص 142.
(4) نسخه خطى ابن حماد ص 115.
(5) نسخه خطى ابن حماد ص 124.
(6) نسخه خطى ابن حماد ص 118.
(7) نسخه خطى ابن حماد ص 136.
(8) نسخه خطى ابن حماد ص 131.
(9) نسخه خطى ابن حماد ص 142.
…….
منبع : کتاب عصر ظهور علامه کورانی
الهم عجل لولیک
امام خامنه ای ثروتمندترین رهبر دنیاست!
چراکه خونی که در رگ ماست، همه هستی مان! جان ناقابلمان و مختصر آبرویی که داریم همه! همه از آن امام خامنه ای است!
هموکه با این کلکسیون و با این همه ثروت، ویلا ندارد، بیت دارد!
خانه اش بجای فرش، عرش دارد و گلیم و چندتکه آسمان!
همه چیز ساده است! مثل خانه زهرا سلام الله علیها!
مثل خیمه حسین علیه السلام، حسینه امام خمینی دارد!
چفیه دارد!
و عصایی که چوبش از شجره طوباست!
و دست مجروحی که ریشه در کف العباس دارد!
لبیک یا امام خامنه ای روحی لک الفداء…
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن كريم، سوره بقره:
وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ ﴿78﴾
و [بعضى] از آنان بىسوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمىدانند و فقط گمان مىبرند
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴿79﴾
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشدهاى] با دستهاى خود مىنويسند!
سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند!
پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته
و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مىآورند
پس وای بر ما كه بدون علم بر قرآن كريم نظر ميدهيم!
و ای بر ما وای بر ما ……………..!
«بعضی از ایشان بیسوادند که از کتاب آسمانی خود چیزی نمیدانند !
جز آرزوهای خیالی، و نیستند جز اهل گمان»…..
توضيح من اين است كه آيه خيلي پيامها دارد
اين ايه در قدم اول شايد تقليد كور از بيسواداني چون من و شما را رد كرده باشد كه در باطن ايه نهفته است!!
اما تقليد از انسانهاي عالم و داري فهم قرآني را تاييد كرده است!! كه آنهم در باطن آيه نهفته است!!!
اما آنچه من از اين آيه فهميدم اين است:
الف: ((و [بعضى] از آنان بىسوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمىدانند و فقط گمان مىبرند))
يعني بيسواداني مثل من و شما و هزاران مثل ما حق اينكه خيالات خود را به عنوان فهم و حكم قرآن بياوريم نداريم!!!!
پس چه كار كنيم وقتي سواد درك و فهم تمام احكام خدا را در قرآن نداريم؟!
تقليد از عالمي كه سواد و فهمش را دارد!!!
جديداً تعدادی خام و بيسواد بر اين باورند كه ما خودمان ميتوانيم قرآن را بفهميم و قرآن برايمان كافيست!
ولي خداوند در آيه 7 سوره آل عمران ميفرمايد كسانی كه ريشه در علوم قرآن دارند ميتوانند قرآن را بفهمند و آنان بايد قرآن را آنگونه كه هست به دست خلق برسانند
يعنی اهل البيت مطهر(ع)
نه هر بيسواد شيادی ……..!
كه در حقيقت لعن شده خداوند هم هستند!
خداوند ما را از آنان دور كند —————– آمين منبع: حکمتهای قرآنی
در اهمیت ولایت شناسی
از شاگردان علامه اميني (رحمه الله عليه) خاطرهاي را از علامه اميني نقل كرد كه به شرح زير است:
علامه اميني براي جمع آوري مدارك موجود در كتابهاي اهلسنت جهت اثبات حقانيت اميرالمومنين (عليه السلام) در غدير به مناطق مختلفي از جهان سفر كردند.
در يكي از اين سفرها وارد كشور سوريه شدند. رهبر علماي اهلسنت سوريه كه از اين سفر آگاه شده بود به احترام علامه اميني ميهماني ترتيب داد و ساير علماي اهلسنت را نيز دعوت نمود.
همه بزرگان اهلسنت در مجلس حاضر شده بودند و همه ميدانستند كه علامه اميني به كشور آنها آمده تا با استفاده از مدارك خودشان، آنها و خلفايشان را محكوم و حقانيت اميرالمومنين را ثابت كند ولي با توجه به مقام علمي ايشان كسي به خودش جرات نميداد تا در اينباره صحبت كند.
بعد از صرف شام بالاخره يكي از آنها به خود جسارت داده و گفت: آقاي علامه فروع دين چند تا است؟
علامه گفت: ده مورد است.
عالم سني گفت: ميشود آنها را براي من نام ببريد؟
علامه گفت: نماز، روزه، خمس، زکات، تولي، تبري، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر.
عالم سني با يك حالت پيروزمندانه گفت: چرا شما شيعيان از بين اين ده مورد اينقدر در مورد ولايت تعصب به خرج داده و پافشاري ميكنيد ولي در رابطه با بقيه معمولي عمل ميكنيد؟
علامه از طرح اين سوال جا خورد، انتظار چنين سوال اساسي را نداشت. لحظهاي فكر كرد ولي چيزي به ذهنش نرسيد. چشم دلش را به سوي بارگاه مولاي متقيان و اميرمومنان علي (عليه السلام) گردادند و در دل با مولايش نجوا كرد و گفت: “آقا جان همه ميدانند كه من براي دفاع از حقانيت شما به اينجا آمدهام. اگر نتوانم جواب سوال اين دشمن شما را بدهم نميگويند كه اميني نتوانست جواب بدهد بلكه ميگويند پيروان علي بن ابيطالب در دفاع از مولاي خودشان دليل و حرف قانع كنندهاي ندارند و ميگويند شيعه علي بن ابيطالب نتوانست جواب بدهد.”
ناگهان به ياد حديثي از فرمايشات حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) افتاد. از عالم سني پرسيد: آيا شما حديث “من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة” (هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است) را شنيدهايد؟
عالم سني گفت: بله اين حديث صحيحترين حديثي است كه از حضرت پيامبر نقل شده است.
علامه گفت: آيا در اين حديث منظور از شناخت امام شناخت شناسنامهاي امام است و يا پيروي بدون چون و چرا از او؟
عالم سني گفت: قطعا منظور حضرت رسول پيروي از امام است.
علامه از همه علماي اهلسنت حاضر در مجلس در رابطه با اين حديث پرسيد و همگي نظر آن عالم سني را تاكيد كردند. سپس علامه عالم سني را مورد خطاب قرار داد و گفت: حضرت پيامبر(صلي الله عليه و آله) در اين فرمايش گهربارشان فرمودهاند كه عدم شناخت و پيروي از امام با كفر برابر است و در هيچ جايي ترك ساير فروع دين را با كفر برابر ندانستهاند و ما شيعيان هم به دليل اطاعت از اين فرمايش حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) است كه اينقدر براي ولايت ارزش و اهميت قائل هستيم و از آن دفاع ميكنيم.
پاسخ دندان شكن علامه سكوت سنگيني را بر مجلس حاكم كرد و كمي بعد علماي اهلسنت يك به يك مجلس را ترك كردند.
روحش شاد و همنشين مولايمان باد
حمله آنلاین به نهاد خانواده و اخلاق
اعتیاد وایبری، واتس اپی، تانگویی، لاینی، کوکویی و تلگرامی در میان چندین میلیون کاربر ایرانی، به یک معضل تبدیل شده است. این معضل، زمانی بغرنج تر می شود که عده ای، وجدان، اخلاق و معنویت را در استفاده از این نرم افزارها کنار می گذارند و با رویکردی هنجارستیز و ارزش گریز از آنها استفاده و یا بهتر است بگوییم سوء استفاده می کنند.
از آنجا که عموم این نرم افزارها قابلیت تشکیل گروه و تجمعات مجازی را دارند، در حال حاضر، گروه های گوناگونی در وایبر، واتس اپ، لاین، تلگرام و … با عناوین هنری، فرهنگی، سرگرمی، ادبی، سیاسی، خبری، ورزشی و … تشکیل شده اند.
هر چند در برخی از این گروه ها به واسطه گزینش افراد سعی می شود که رفتارها به صحت نزدیک باشد اما در بیشتر این گروه ها، حواشی ها مانند پرخاشگری، اهانت، نزاع های مجازی، سوء استفاده های جنسی و مواردی از این دست پررنگ است.
در بسیاری از این گروه ها، پسران و مردانی هستند که در ظاهر و در چت های گروهی، حفظ ظاهر می کنند و خود را موجه و متشخص نشان می دهند اما پس از شناسایی دختران و زنان، در چت های خصوصی با آنان تلاش می کنند روابطی خارج از چهارچوب های شرعی و اخلاقی شکل دهند.
نکته جالب اینجاست که در این گروه ها که در ظاهر تلاش می کنند رفتارشان صحیح باشد، حریم محرم و نامحرم در بسیاری از موارد می شکند! برای نمونه، مرد نامحرم، برای زن و یا دختر نامحرم حاضر در گروه، شکلک(استیکر) بوسه، چشمک، گل و … ارسال می کند و یا برعکس!
بسیاری از مردان متاهل و زنان متاهل حاضر در این گروه ها، ساعات زیادی از وقت خود را که باید صرف خانواده کنند، در این گروه ها سپری می کنند و این حضور تا نیمه های شب هم و حتی تا سپیده دم ادامه دارد!
در کنار این گروه ها، گروه های دیگری هم فعالیت دارند که به طور صریح، فعالیت مستهجن و مبتذل دارند. عریانی گپ و گفت ها و متن های ارسالی در این گروه ها به اندازه ای وقیحانه و زشت است که منجر به حالت تهوع و سرگیجه می شود!
آیا این گروهها سازماندهیشده است؟
تشکیل و سپس افزایش تعداد گروه های مستهجن در فضای وایبر، واتس اپ، لاین، تلگرام و … پدیده خطرناکی است که در کنار زدودن حیا، لذت گرایی محض و ترویج اباحی گری جنسی را نیز در بر دارد. اما آیا این گروه ها سازماندهی شده هستند؟
دکتر مسعود عباس زاده کارشناس مسائل فرهنگی در این باره معتقد است که نمی توان چنین پنداشت که همه این گروه های مستهجن سازماندهی شده باشند اما بی تردید در میان آنها، ممکن است گروه هایی برای رسیدن به اهدافی خاص، سازماندهی شده باشند.
وی می گوید: سازماندهی شده بودن یا نبودن این گروه های منحرف، شاید چندان در اولویت بررسی این پدیده قرار نگیرد اما آنچه در واکاوی شکل گیری و فعالیت این گروه ها اولویت دارد، تلاش خواسته یا ناخواسته این گروه ها در ترویج بی بندوباری اخلاقی و جنسی در فضای مجازی و به تبع آن در فضای بیرونی جامعه است.
این کارشناس مسائل فرهنگی، افزایش تنوع طلبی، افزایش خیانت های متأهلین، از بین رفتن غیرت، رشد تفکرات ضددینی، افزایش طلاق و سست شدن ستون های خیمه خانواده را از پیامدهای حضور در چنین گروه های منحرفی می داند و تاکید می کند: اگر ذره ای وجدان انسانی و غیرت در وجود یک فرد باشد هیچگاه وارد چنین گروه هایی نمی شود. از سو دیگر، حضور در این گروه ها که مصادیق شیطان گرایی هستند، با آموزه های دینی و اخلاقی ما صد در صد در تضاد است. چنین گروه هایی که بیماران جنسی به شمار می آیند حتی در کشورهای غربی هم مطرود و منفور هستند.
عباس زاده با تاکید بر اینکه مقابله با فعالیت چنین تجمعاتی وظیفه هر انسان سالم و آگاهی است، خاطرنشان می کند: اکنون که دولت محترم تصمیم به فیلترینگ هوشمند محتوای نرم افزارهای ارتباطی همچون وایبر، لاین، تانگو، تلگرام و واتس اپ گرفته، لازم است که حتما تدبیری برای برچیدن بساط این گروه های مخرب و بیمار اندیشیده شود تا علاوه بر پیشگیری از شیوع این پدیده، فعالیت کنندگان در چنین تجمعاتی نیز شناسایی و به دست قانون سپرده شوند.
منبع: مشرق
گروههای شیطانی در نرمافزارهای ارتباطی «حیا» را ذبح میکنند
گروه های مستهجن وایبری اسامی و عناوین زننده ای برای گروه خود بر می گزینند؛ «زیر…ی ها»، «… آنلاین»، ، «دلدادگان …» و … برخی از این عناوین هستند. گاهی هم عناوین در ظاهر متعارفی برای خود انتخاب می کنند: «رابطه آزاد»، «خودمونی ها»،«مثبت ۱۸»، «باجنبه ها» و …
در این گروه ها، مردان متاهل، زنان متاهل و دختران و پسران مجرد حضور دارند. از قوانین این گروه ها این است که هر نوشته ای باید، بار جنسی داشته باشد! نکته جالب اینکه در بسیاری از این گروه ها، پس از ورود عضو یا اعضای جدید، به آنان گفته می شود که اگر جنبه و ظرفیت ندارند گروه را ترک کنند!
جوک ها، احوالپرسی ها، بحث ها، مزاح ها و هر چیز دیگری باید در این گروه ها جنسی باشد. هر گونه رفتار و یا گفتار حیامدارانه در این گروه ها ممنوع است!…
شاخصه های سبک زندگی مهدوی
شاخصه های سبک زندگی مهدوی غایت و هدف از خلقت رسیدن به مقام بندگی است: «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»(۱). برای رسیدن به این بندگی، خداوند تبارک و تعالی تمام امکانات را در اختیار انسان قرار داده و می فرماید: «سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض»(۲)؛ و حتی کسانی را شایسته بهره وری از نعمتهای مادی و معنوی زمین معرفی می نماید که به مقام عبدالهی نائل گردیده باشند: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (۳). امام عصر علیه السلام نه تنها عبد صالح خداوند می باشند که به عنوان “اباصالح” یعنی پدر شایستگان و صالحان معرفی می شوند؛ رسیدن به جامعه ایده آل و الهی و بهره گیری کامل از نعمت های دنیوی در گرو رسیدن به این مقام است. بنابراین خانواده به عنوان اولین و موثرترین کانون اجتماعی وظیفه انسان سازی و مصلح پروری را بر عهده دارد. خانه و خانواده هسته مرکزی اجتماع را تشکیل می دهند و مهمترین پایگاه تربیت و انسان سازی به شمار می روند. بر این اساس اسلام بر تشکیل خانواده بسیار تاکید دارد: «ما بنی فی الاسلام بناء احب الله فی التزویج»(۴) محبوبترین بنا نزد خداوند بنای خانواده است. در واقع مقدمه رسیدن به جامعه آرمانی در اسلام ایجاد خانواده ای است که بر اساس معیارها و ارزش های اسلامی تشکیل گردیده. چنین خانواده ای توانایی ایجاد نسل صالح و منتظر را خواهد داشت. دراین مقاله و مقاله بعد به مهمترین شاخصه های زندگی مهدوی می پردازیم تا به همراه آشنایی با این شاخصه ها و تلاش برای عملی کردن آنها بتوانیم در ایجاد جامعه ای ولایی، معتقد، منتظر و مصون از آسیب ها و خطرات اجتماعی نقش آفرین باشیم. شاخصه های خانواده ایده آل خانواده اولین و مهمترین کانون در شکل گیری شخصیت انسان می باشد. از ویژگی های بارز آن: ۱- کانون آرامش در زندگی: «لتسکنوا الیها»(۵) ۲- یکی از بارزترین جلوه گاه های مودت و رحمت است: «و جعل بینکم موده و رحمه»(۶) ۳- تولیدمثل و بقای نسل: امام صادق علیه السلام می فرمایند: «اگر کلونی بر یکی از دو لنگه در دیدی، آیا می پنداری که آن بیهوده نصب شده؟ بلکه به ضرورت می دانی که آن را ساخته اند تا با لنگه دیگر، کنار هم بیاید و مصلحت (بستن در) را نتیجه دهد و بدین گونه حیوان نر را می بینی که گویی برای جفت ماده اش آماده شده است تا دوام و بقای نسل به هم برساند. پس هلاک و ناکامی و نگون بختی، از آنِ فیلسوف نمایانی که چه سان دلهایشان از این آفرینش شگفت کور است تا آنجا که تدبیر و هدفمندی آن را انکار می کنند».(۷) ۴- سازندگی فردی و اجتماعی از لحاظ اخلاقی: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن»(۸) جامعه ای می تواند زمینه ساز ظهور باشد که از اعتقادات صحیح سیراب شده و افراد آن در پی انجام وظایف و تکالیف خود باشند، در هر سمت و جایگاه اجتماعی که باشند. اساس این جایگاهها خانواده می باشد که در صورت عمل به وظایف اساسی در این نهاد، جامعه ایده آل و آرمانی به وجود خواهد آمد و چنین جامعه ای توانایی یاری امام خود را خواهد داشت برترین الگوی زندگی اسلامی اما چگونه می توان به چنین خانواده ای دست یافت. به بیان بهتر آیا شاخصه ای برای تشخیص، تشکیل و حفظ چنین خانواده ای وجود دارد؟ قرآن که کتاب انسان سازی است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را الگو و اسوه معرفی نموده: «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه»(۹) لذا اگر کسی می خواهد حیات طیبه و پاکی داشته باشد باید ازپیامبر صلی الله و علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در زندگی خود بهره بگیرد. در فرازی از زیارت عاشورا می خوانیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد؛ خدایا زندگی مرا همچون زندگی پیامبر و آلش علیهم السلام قرار بده». در واقع نوعی سبک زندگی را از خداوند درخواست می نماید که محمد و آل محمد علیهم السلام به عنوان اسوه آن می باشند. محورهای سبک زندگی مهدوی یکی از ویژگیهای منتظران واقعی آنست که پیوسته در صدد شناخت و معرفی الگوی مناسب برای خود و خانواده می باشند. با مطالعه در سیره آن ذوات مقدسه، معیار و ملاک اساسی در زندگی فردی و اجتماعی مخصوصا تشکیل خانواده ای دینی و ولایی که در این عصر به زندگی مهدوی معروف شده مشخص می گردد. زندگی مهدوی بر پایه چهار محور استوار است: ۱- عقیده محور ۲- تکلیف محور ۳- دین محور ۴- عزت محور خانه ای مخصوص امام زمان عقیده محوری دختر و پسر پیش از ازدواج و تشکیل خانواده و پس از آن و قبل از پدر و مادر شدن و در نهایت پس از آن باید اعتقادات صحیح را در خود ایجاد نمایند و این کاری بس دشوار است: «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»(۱۰)؛ آن کس که خود را امام و رهبر قرار می دهد پیش از آموزش و تعلیم دیگران باید به تعلیم خود بپردازد. شناخت صحیح، دقیق و جامع نسبت به ذات و صفات الهی(خداشناسی)، هدفمندی خلقت و تمام اجزاء هستی(معادشناسی)، جایگاه انسان به عنوان خلیفه الله (نبوت و امام شناسی)، جامعیت دین و برنامه عملی و نیز موانع و دشمنان فرا روی انسان از جمله مسائلی است که باید در سبک زندگی مهدوی به آن پرداخته شود. اصول دین را باید با تفحص و بررسی باور نمود لذا راهی کوتاه برای رسیدن به این مطلوب قرار داده شده و آن شناخت امام می باشد. شناخت امام خود زمینه ای است برای شناخت خداوند. امام حسین علیه السلام می فرمایند: «ما خلق العباد الا لیعرفوا … معرفه اهل کل زمان امامهم الذی یجب علیهم طاعته»(۱۱)؛ ای مردم بندگان را نیافرید مگر اینکه او را بشناسند [و شناخت خدا] اینست که اهل هر زمانی امام خویش را که باید از او فرمان برند بشناسند. حتی در بیان دیگر روح خداپرستی در انسان به واسطه شناخت امام حاصل می شود. امام باقر علیه السلام فرمودند: «بنا عبد الله و بنا عرف الله و بنا وحّد الله تبارک و تعالی»(۱۲)؛ به سبب ما خداوند عبادت می شود، به سبب ما خداوند شناخته می شود و به سبب ما خداوند به یگانگی پرستش می شود. پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»(۱۳). این حدیث اهمیت و فضیلت شناخت خلیفه الله را بیان می نماید و هرکس به این مقام راه یابد حتی اگر در ظاهر از درک مولایش محروم گردد ولی از مقام مومنان زمان ظهور کم نخواهد داشت؛ به طوریکه غیبت امام در نزد ایشان به منزله مشاهده می باشد.(۱۴) امام سجاد علیه السلام می فرمایند: ایشان (کسانی که معرفت نسبت به امام پیدا نمودند) به منزله مجاهدانی هستند که در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله با شمشیر جنگیده اند. آنان به حقیقت در شمار مخلصان و شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان به سوی دین خدا در نهان و آشکارند.(۱۵) تکلیف محوری انسان پس از کسب شناخت صحیح، اعتقاد و ایمان به شناخته هایش در گام بعد وارد مرحله عمل می شود: «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»(۱۶) البته این به آن معنا نیست که فرد بگوید من انگیزه یا شناخت کافی نیافته ام پس تا زمان حصول آن به تکالیف خود عمل نمی نمایم بلکه باید شخص تکالیف شرعی را انجام دهد و به منظور ارتقاء درجه خود نسبت به سایر جنبه ها تلاش جدی نماید. تکلیف مداری در زندگی اسلامی و به طور اخص در زندگی مهدوی فقط شامل مسئولیت پذیری فردی نمی شود و مسئولیتهای اجتماعی را نیز در بر می گیرد. مقدمه رسیدن به جامعه آرمانی در اسلام ایجاد خانواده ای است که بر اساس معیارها و ارزشهای اسلامی تشکیل گردیده. چنین خانواده ای توانایی ایجاد نسل صالح و منتظر را خواهد داشت لذا اولین قدم در جهت مسئولیت پذیری و هدایتگری از خانواده آغاز می شود: «و انذر عشیرتک الاقربین»(۱۷) در جایی دیگر خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا»(۱۸) در تفسیر “نور الثقلین” آمده هنگامی که آیه فوق نازل شد فردی از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید که چگونه خانواده خود را از آتش حفظ کنم. حضرت فرمودند: آنها را به آنچه خدا امر کرده است امر کن و از آنچه خدا بازداشته نهی کن. اگر از تو اطاعت کردند [از آتش دوزخ] آنها را حفظ کرده ای و وظیفه خود را انجام داده ای. در خانواده مهدوی همه باید به مسئولیت خود عمل نمایند در عین حال به اوامر و نواهی خداوند پایبند باشند: «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا لعلکم تفلحون»(۱۹) امام باقر در تفسیر این آیه فرمودند: ای کسانی که ایمان آورده اید بر انجام واجبات و عبادات بردبار باشید، در برابر دشمن شکیبا و خود را برای یاری امام آماده و مجهز نمایید.(۲۰) به سوی جامعه آرمانی مهدوی برای ایجاد جامعه ای ولایی و مهدوی لازم است به معیارهای چنین جامعه ای توجه نمود. دو شاخصه عقیده محوری و تکلیف محوری اساس یک زنگی مهدوی را تشکیل می دهند. جامعه ای می تواند زمینه ساز ظهور باشد که از اعتقادات صحیح سیراب شده و افراد آن در پی انجام وظایف و تکالیف خود باشند، در هر سمت و جایگاه اجتماعی که باشند. اساس این جایگاهها خانواده می باشد که در صورت عمل به وظایف اساسی در این نهاد، جامعه ایده آل و آرمانی به وجود خواهد آمد و چنین جامعه ای توانایی یاری امام خود را خواهد داشت. در واقع، دو شاخصه عقیده محوی و تکلیف محوری، زمینه برخورداری از دو ویژگی دیگر یعنی دین محوری و عزت محوری را در خانواده تقویت می نمایند که در مقاله بعد به آنها می پردازیم. پی نوشت: ۱- ذاریات / ۵۶٫ ۲- جاثیه / ۱۳٫ ۳- انبیا / ۱۰۵٫ ۴- من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۲؛ تحریر الوسیله، امام خمینی(ره)، ج ۲، ص ۲۱۱، کتاب النکاح. ۵- روم / ۲۱٫ ۶- همان. ۷- بحارالانوار: ج۳ ص۷۵، دانشنامه عقاید اسلامی: ج۴ ص۲۶۲٫ ۸- بقره / ۱۸۷٫ ۹- احزاب/ ۲۱٫ ۱۰- نهج البلاغه، کلمات قصار، ۷۳٫ ۱۱- علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۹، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۳، ص۸۳٫ ۱۲- الکافی، کلینی، کتاب توحید، باب نوادر، ح۷٫ ۱۳-صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳، صحیح مسلم، ج۶، ص۲۱، کمال الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۰۹٫ ۱۴- صارت به الغیبه عندهم بمنزله المشاهده، شیخ صدوق, کمالالدین و تمام النعمه، ج۱, ص۳۱۹, ح۲٫ ۱۵-بحارالانوار، مجلسی، ج۵۲، ص۱۲۲٫ ۱۶-عصر / ۳٫ ۱۷-شعرا / ۲۱۴٫ ۱۸-تحریم / ۶٫ ۱۹-آل عمران / ۲۰۰٫ ۲۰-الغیبه نعمانی، محمد بن ابراهیم بن جعفر، ص ۱۰۵٫
امان از ما آخرالزمانیها
ماآدمهای آخرالزمانیها عجب موجودات عجیب و غریبی هستیما ، فرقی هم نمی کنه شیعه و غیر شیعه نداره واقعا که شاهکار کردیم ،شاید تا چند سال قبل وقتی کتابهایی در باره علائم آخرالزمان و ویژگیهای مردم اون می خوندیم با خودمون می گفتیم مگه میشه آدمها اینجوری بشن ، اما پس از گذشت چند سال می بینیم واقعا اون پیش بینی ها چقدر به حقیقت پیوسته….
کوچیک به بزرگ رحم نمی کنه بزرگ به کوچیک ، بچه ها زنده زنده ارث و میراث پدرو مادرشونو میخوان ، شوهر زنشو .. ، زن مادر شوهرشو … و هزار رفتار زشت و غیر انسانی دیگه ، اما کاش مساله به همینجا ختم می شد ، ما آدمهای آخرالزمانی خوشبختانه یا متاسفانه از هوش سرشاری هم برخورداریم و اتفاقا ازقبل همین هوش سرشار هم به خوبی برای رسیدن به منافع خودمون استفاده میکنیم ، البته منظورم منافع شخصی صرف است و نه منافع گروهی یا ملی و دینی .
همچین که بو بکشیم موقعیت فعلی جامعه اقتضاء می کنه که به فلان جایگاه اقتصادی و اجتماعی برسیم چنان از قالب دین برای اهداف دنیاییمون بهره می گیریم که شیطون و سپاهیانش باید بیان پیش ما و لنگ بندازن …..
وارد عرصه فیلمسازی میشیم هی فیلم جنگی و شهادت و از این مایه ها می سازیم تا بلکه به موقعیت اجتماعیمون سرو سامون بده ، به قول یکی از فیلمسازان کشورمون که چه خوب می گفت : نمی دونم چرا هر کی وارد سینما میشه از فیلم جنگی شروع می کنه ؟
وارد عرصه خوانندگی میشیم اول بسم الله یه ترانه می خونیم خالصا و مخلصا برای شادی دل امام زمون و وقتی حسابی همه جا مطرح میشیم میزنیم توکار ای یار نامهربون وحالم بده و عالم بده و از این حرفا …
تو عالم برنامه نویسی تلویزیونی وارد میشیم میاییم اول برنامه با آب و تاب نام اهل بیت بزرگوار رو مطرح می کنیم و تلاش می کنیم تا هر طور شده و به زور هر چی روایت مستند و غیر مستند هم که شده اشکی از بیننده سرازیر کنیم تا بگن عجب برنامه ساز متعهدی که پا از قلمرو اهل بیت فراتر نمی گذاره و وقتی حسابی وجهه مذهبی مورد نیاز رو کسب کردیم با خیال راحت و با ذخیره معنوی (بنویسید مادی بخوانید معنوی ) به سراغ ساخت فیلمهای عشقی و کوچه بازاری و …. میریم و جالبه هی هم شعار میدیم بابا تا عشق زمینی نباشه آدم به عشق آسمونی نمی رسه . یکی نیست بگه آخر آدم درست ، حرف شما کاملا متین اما خدا وکیلی تو این فیلمو برای سود گیشه ساختی یا لله برای اینکه به همه بگی آدم از عشق زمینی به عشق آسمونی میرسه…..
نمی دونم ما آخرالزمانیها چرا و با کی اینهمه تعارف داریم اگه میخواهیم فیلم عشقی و تجاری بسازیم چرا منتش رو سر اهل بیت میگذاریم ، از اون بدتر اینه که ایام میلاد یا وفات ائمه اونهایی که از هر راه حلال یا زبانم لال راه مشتبه و حلال مخلوط به حرام به مکنتی رسیده اند چه اصراری دارند که مردم بدانند خیرات و نذوراتی که بدست مردم می دهند به شرکت و موسسه آنها اختصاص دارد و مردم بدانند لقمه چه کسی را به دهان می گذارند . اگر این خیرات هدیه به اهل بیت است پس نام نشان آن کارخانه یا شرکت چه کاره است که مردم باید زیر منت آن بروند ، فکر می کنم زمان چندان درازی از رحلت آن امامی نگذشته است که می گفت” کارها را برای خدا انجام دهید و کار خوب را هر کس انجام دهد سپاه باشد یا ارتش چه نوفیری می کند ” نگذشته است ، ولی مثل اینکه ما آخر الزمانیها همه چیز را ملبعه اهداف مادی و منفعت طلبانه خود قرار داده ایم ، یادشهدا بخیر ، گاهی خواندن زندگی و وصیتنامه آنان بدن انسان را می لرزاند ، هرگز فراموش نمی کنم زمانی را که همسر شهید چمران میگفت ، پس از شهادت دکتر ، در خواب او را بر روی قله ای از نور دیدم و به من گفتند به چمران مقام مخلصین داده شد …..
از یاد نبریم امام زمان به شیعیان مخلص نیاز دارد و نه شیعیان ( با عرض معذرت نان به نرخ روز خور )
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل……منبع: هنوز منتظریم
از دست ما آدمهای آخرالزمان
چقدر عجیب و غریبیم . چقدر قشنگ بلدیم همه چی رو به نفع خودمون توجیه کنیم……
رشوه میدیم تا کارمون راه بیافته میگیم آدم باید هوای زیر دستاشم داشته باشه . کادو میدیم تا مدیرمون امتیاز بیشتری بهمون بده میگیم آخه نمیدونین چه مدیر ماهی داریم .به بهانه سوغاتی و نذری هی به بالا دستیمون پارچه و زعفرون و خوراکی تزریق می کنیم توجیه می کنیم که اینا نذر اهل بیته اینا همه متبرک شده است .یکی نیست بگه خدا وکیلی اگه همین آدم این موقعیت رو نداشت و آبدارچی اداره بود باز هم بهش سوغات و کادو میدادیم .البته خیلی از ما واقعا حرفه ای هستیم و اتفاقا به آبدارچیه هم یه کادوی کوچیکتر میدیم و به وجدان تقریبا بی زبونمون میگیم : دیدی به آبدارچیم دادم . تازگیها که تو بعضی اداره ها مد شده وقتی کربلا هم میرن کادوی مدیرو چربتر میدن . آخه چاپلوسی چقدر . سوغات کربلا که همون مهر و تسبیح متبرکه برای چی به مدیرت یه کادوی دیگم روش میذا ری میدی . خدا وکیلی امام زمان تشریف بیارن این رفتار ها رو میپسندند . نمی دونم شاید من خیلی …….
محبت و دوستی ولی الله الاعظم(روحی فداه)
امام زمان فرمودند:از راه راست به راه چپ منحرف نشوید و مقصد خود را با دوستی ما ،بر اساس راهی که روشن است، به طرف ما قرار دهید.
(بحار الانوار،ج53،ص179)
محبت و دوستی ولی الله الاعظم(روحی فداه)
مرحوم سید عبدالکریم کفاش، هفته ای یک مرتبه به محضر امام عصر مشرف می شد.او در ری در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی می زیست.در یکی از تشریفاتش، حضرت از او پرسیدند:سید عبدالکریم!اگر ما را نبینی ،چه خواهد شد؟ پاسخ میدهد:آقا حتما می میرم.حضرت در پاسخ فرمودند:"اگر چنین نبودی مارا نمی دیدی.”
(مشعل هدایت،ج2،ص129)
در قرآن کریم خداوند فرمود:"قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی"(شوری-آیه 23)
یعنی : بگو از شما جز مودت و محبت خویشاوندانم اجر و مزدی برای رسالت نمی خواهم ،این دوستی سبب ارتباط روحی،روانی و معنوی در راه خداستو گام برداشتن در صراط مستقیم بدون مودت اهل بیت (ع)امکان پذیر نیست.
محبت نسبت به حضرت امام زمان (عج)سبب اطاعت همراه با عشق و علاقه به اوست.این محبت نسبت به معصومین پایه دین است،بلکه به قول امام صادق(ع)برابر با آن است:"هل الدین الا الحب”
(تفسیر عیاشی،ج1،ص167)
حضرت صاحب الامر(عجفرمودند: و برای تعجیل در امر ظهور و فرج ما بسیار دعا کنید، که همین دعا کردن، موجب گشایش{در کارهای}شما است.
(کتاب الغیبه شیخ طوسی،ص 176)
دعا و استغاثه به وجود مقدس امام زمان(عج)
در روایت آمده است که زراره به امام صادق عرض کرد:اگر من عصر غیبت ولی عصر(ارواحنا فداه)را درک کردم،وظیفه من چیست؟
وجود مبارک امام صادق به زراره می فرماید:اگر عصر غیبت را درک کردی،چنین دعا کن:
“اللهم عرفنی نفسک،فانکلم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک،اللهم عرفنی رسولک، فانک ان لم تعرفنی رسولک،لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک،فانک لم تعرفنی حجتک، ضللت عن دینی."(منتخب الاثر،آیت الله صافی گلپایگانی،ص501)
دعا یکی از بهترین راه های برقراری ارتباط با حضرت و کسب معرفت نسبت به ایشان است، ائمه هدی(ع)نیز همواره بر این مهم تأکد داشته اند.دعا سلامتی امام زمان(عج)"اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن …"، دعای ندبه و زیارت آل یس و همچنین دعاهای دیگری که در کتب ادعیه و زیارات بدان اشاره شده است مانند دعای افتتاح، همگی راهگشای این مسیرند.
در بعضی از روایات، از آن بزرگوار به “غیاث المضطر المستکین” تعبیر شده است.
توسل و استغاثه بر اهل بیت (ع) و بویژه امام زمان (ع)، سیره دائمی بزرگان و صلحا و علمای شیعه بوده و حتی ائمه هدی(ع) نیز به وجود مقدس ایشان توسل می جسته اند.استغاثه به حضرت از طریق دعای فرج حضرت ولی عصر(روحی فداه” الهی عظم البلاء و برح الخفاء…” دعای استغاثه به حضرت قائم(عج)"سلام الله الکامل التام …"، نماز امام زمان(عج)و…مورد تأکید واقع میشود.
تلاش در جهت اصلاح جامعه
امام عصر (روحی فداه) فرمودند: ما با شما عهد می بندیم که هر کسی از برادران دینی شما که تقوی را سرمایه خویش قرار دهد ، از فتنه های گمراه کننده ظلمت خیز در امان خواهد بود و اگر کسی بر خلاف وظیفه رفتار کرده و از آنچه باید عمل کند ، بخل ورزد ، مسلماً خسران دنیوی و اخروی نصیبش خواهد شد.
(احتجاج طبرسی ، ج 2 ، ص 498)
تلاش در جهت اصلاح جامعه
در زمره شیعیان حضرت مهدی (عج) بودن با شعار ، تحقق پذیر نیست ، بلکه باید انتظار کشید و در عرصه عمل و تلاش پرهیز کار و متقی بود.این تلاش با پذیرفتن مسوؤلیت ، آن هم بر اساس تقوا و ورع و نه به خاطر هوای نفس و مال و ثروت و مقام و جاه ، امکانپذیر است.
شیعه امام زمان (عج) علاوه بر خودسازی خود ، به آگاه سازی دیگران می پردازد ، مردم را به تقوا دعوت می کند و اهل به معروف و نهی از منکر است.می کوشد تا جامعه را اصلاح کند و دیگران را به اصلاح و تقوا و تزکیه دعوت کند.رفتار او از هر نظر برای دیگران الگوست.غافلان را هدایت می کند ، بیچارگان را دستگیر است ، گناهکاران را ارشاد می کند و خود را مسئول می داند.
طول عمر قائم
اين سؤال در طول تاريخ از زمان مرحوم شيخ صدوق به بعد مطرح بوده که، چگونه ممکن است،حضرت مهدي آنقدر يا بيشتر عمر کند؟ از نظر علمي، برخي زيست شناسان مي گويند: «انسان بايد 300 سال عمر کند، اينکه انسان 70 يا 80 سال عمر مي کند، براي آن است که عضوي از او فرسوده مي شود و به عضوهاي ديگر سرايت مي کند». و از آزمايشاتي که دانشمندان، روي حشرات و سلّولها و گياهان کرده اند نشان مي دهد که گاهي عمر آنها را به صدها و بلکه به هزارها برابر رسانده اند. امّا از نظر دين، در روايات مذهبي مي خوانيم که حضرت ادريس عليه السّلام، حضرت الياس عليه السّلام، حضرت خضر عليه السّلام و حضرت عيسي عليه السّلام هنوز زنده اند و در قرآن مي خوانيم که نوح در ميان قوم 950 سال درنگ کرد. بنابراين چه مانعي دارد که خداوند تمام علل پيري و فرسودگي را به امام زمانش آموخته باشد و با بکار گرفتن آن، عمر را بسيار کند.
لطفا از لحظه لذت ببرید
ﻫﻤﯿــﺸﻪ
ﺍﺯ ﮔﺮﻣﺎ ﻣﻴﻨﺎﻟﻴﻢ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ!
ﺩﺭﺟﻤﻊ،ﺍﺯ ﺷﻠﻮﻏﻲ ﻛﻼﻓﻪ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ،ﺍﺯ
ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺑﻐﺾ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ !
ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺭﻭﺯ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭ
ﺍﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﻫﻢ ﺑﻲ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺗﻘﺼﻴﺮ ﻏﺮﻭﺏ ﺟﻤﻌﻪ
ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ!
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﻲ
ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﻜﻴﻞ
ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ:
ﻣﺪﺭﺳﻪ….
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ….
ﻛﺎﺭ …..
ﺣﺘﻲ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﻢ
ﺑﺪﻭﻥ
ﻟﺬتـــــــــــ ﺍﺯ ﻣﺴﻴــــــﺮ !
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ…
قـدر سختی های زندگی را بدانیم
به قول یکی از اولیای خدا
مشکل و سختی که به ما میرسه … دو علت داره
یا نتیجه عملکردمونه .
مثلا کسی که بد رانندگی کنه … با تصادف نتیجه اش رو می بینه
یا کسی که در طول سال درس نخونده …
شب امتحان تا صبح بروی خودش فشار میاره
و بیدار میمونه تا موفق بشه…
این نتیجه عملکرد خودشه ..
نتیجه کم کاری یا اشتباهاته فرده که دچار مشکل میشه
اما علت دوم ممکنه برای رشدمون باشه
برای رشد کردن باید انسان تو سختی قرار بگیره
همونطور که یک دونه گندم تا تو دل سخت وتاریک خاک قرار نگیره
جوانه نمی زنه و رشد نمیکنه
همونطور که اگر بخوای عصاره یک میوه رو بگیری
باید فشار بدی تا خالصش از ناخالصی و تفاله جدا بشه
این جام بلاها فرصتیه برای رشد و بالا رفتن ….
البته یک عده هم با ناشکری فرصت رو از دست میدن
به جای اینکه این موقعیت رشد کردن
که براشون پیش اومده رو شکرکنند
به این و اون زمین و اسمون بد و بیراه می گند
یادمون باشه همه اینها لطف خداست
هم سختیهایی که برای رشدمونه …. لطف خداست
هم سختیهایی که به خاطر عملکردمونه
چرا که باعث میشه دوباره تکرار نکنیمش
و عقوبتش اون دنیا ازمون برداشته بشه
پس قـدر سختی های زندگی را بدانیم و عبرتـــــ بگیریم
چرا برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) دعا می کنیم؟
از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده که فرمودند:
شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد.
حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع شریف خطاب به شیخ مفید می فرمایند:
اگر شیعیان ما با دل های متحد و یکپارجه بر وفای به عهد و پیمان خویش اجتماع می کردند ملاقات ما با آنها به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدار و مشاهده ی با معرفت برای آن ها به زودی حاصل می شد و زودتر از این به دیدار ما نایل می شدند.)
امام صادق (علیه السلام) درباره نقش دعا در تعجیل فرج فرمودند:
وقتی عذاب و سختی بر بنی اسرائیل طولانی شد، چهل روز به درگاه خدا گریه و ناله کردند. خداوند متعال به موسی و هارون وحی فرمود که آن ها را از دست فرعون نجات دهند و این در حالی بود که از چهارصد سال عذاب صدوهفتاد سال باقی مانده بود و خداوند به واسطه ی دعای بنی اسرائیل از آن صدوهفتاد سال صرف نظر نمود.
مولف کتاب مکیال المکارم با استناد به این روایت می گوید:
وقت ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از امور بدایه است که امکان پس و پیش افتادنش هست یعنی می توان با دعا نمودن فرج و ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را جلو انداخت و تشویق ائمه ی اطهار به دعا نمودن برای تعجیل ظهور بیانگر آن است که حصول فرج دارای یک زمان صددرصد تعیین شده و غیر قابل تغییر نیست و اگر مردم به مسئله غیبت امام زمانشان و طولانی شدن این امر بی توجهی نکرده و همگی دعا نمایند، امید است که خداوند هرچه زودتر طومار غیبت را در هم پیچیده و آن بزرگوار را ظاهر نماید.
همچنان که در زمان حضرت ادریس(علیه السلام) وقتی آن حضرت مورد حمله ی حکومت طغیانگر زمان خویش قرار گرفت از میان مردم غایب شد؛ دردوران غیبتش مردم تصمیم به توبه در مقابل خداوند را گرفتند و این بازگشت و پشیمانی واقعی باعث شد که خداوند دوران غیبت او را پایان بخشد. حضرت ادریس (علیه السلام) ظاهر شد و حاکم ستمگر در برابر او به ذلت و خواری افتاد.
دعای فرج:
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد
وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
و امیدم نا امید شد و زمین(با همه ی پهناوری اش)بر ما تنگ آمد و رحمتش از ما منع گردید.
وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ
تنها توئی یاور و معین ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما،
فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد
در هر سختی و آسانی بر لطف تو است.خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد.
اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ
آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام
مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ
و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن
اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ
که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى
فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا،دریاب مرا،دریاب مرا
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
همین ساعت،همین ساعت،هم اکنون،زود،زود،زود
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.
اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش
اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم.
کسی فکر شما نیست مهدی جان “
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
دلتنگی و خودمونی روز جمعه با امام زمان (عج)
سلام؛
مهدی جان سلام ،
سلامی به بلندای سال های پر محنت دوری ات ،
سلامی به گرمی خورشید روز ظهورت ،
آقایم سلام مرا از قلب تاریک اما عاشقم پذیرا باش .
مولایم دوست دارم هر جمعه کنار چاه مسجدت بنشینم و گریه کنم
و ضجه بزنم و بگویم:
مهدی جان بیا
تو را به قبر مخفی شده مادرت ،تو را به مظلومیت جدت امام علی قسم می دهم که بیایی…
محبوبم!
آیا هنوز وقت آن نرسیده که شمشیر عدالتت را برداری و عدل و عدالت را حاکم بر زمین گردانی؟
آری این اتفاق می افتد او می آید در حالی که
عمامه محمد(ص) بر سر ،
پیراهن محمد( ص) در بر ،
پای افزار محمد(ص) بر پا ،
قرآن مجید محمد(ص) در سینه
و شمیر علی(ع) در دست دارد
با مهر زهرا ،
صبر حسن ،
شجاعت حسین ،
عبادت سجاد ،
علم باقر ،
صدق صادق ،
بردباری کاظم ،
رضای رضا ،
جود جواد ،
هدایت هادی
و هیبت عسکری…
بله همینطور است … او می آید …
آقا جانم زودتر بیا
پیرمردی توی حرم به جوانی گفت سواد ندارم
لطفا برایم زیارتنامه بخوان…
جوان شروع کرد به خواندن…
سلام داد به معصومین تا امام عسکری(ع)
سپس جوان پرسید:امام زمانت را میشناسی؟
پیرمرد پاسخ داد:چرا نشناسم؟
گفت:پس به او سلام کن
پیرمرد دستش را بر سینه گذاشت و گفت:
السلام علیک یا حجه بن الحسن العسکری
جوان لبخند زد:
و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته
مبادا امام زمانمان کنارمان باشد و او را نشناسیم!!!
سلام آقا جان
قلب پاره پاره ام بهانه می گیرد جوابش با خودت…
من دیگر نمی توانم پاسخگوی بیچارگی اش باشم
حواله ام نکن به این در و آن در
جز تو دری نیست
جز تو گشایشی نیست
ای به فدای دل تنهای تو “چقدر کم هستم”
چقدر برای “فدای تو شدن” کم هستم
مرا ببخش که حتی لایق به فدای تو شدن هم نیستم …
این روزها پایانی برای قصه ها نیست،
نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر!
خسته ام از جنس قلابی آدمها…
حالم خوب است… اما خنده ها و چشمهایم درد دارند!
زودتر بیا…
مهدی جان کم آوردم …بیا
کی میایی آقاااااا؟؟؟؟!!!
ک آمدنت برابر با تمام شدن همه ی مشکلات وغم هاست
کی میایی ک ظهورت گشایش کارهاست
بیا ک مردم زمانه من
کم کم فراموش می کنند خدایشان را
بیا ک اینجا دیگر خدا کم کم برای زنان و مردان سرزمینم بی معنا شده
اینجا
عشق ب گونه ای دیگر تفسیر می شود
بیا ک آمدنت یعنی آرامش بی قید وشرط من
در این نا آرامی دلم
محبوب من …
کم گذاشتم برایت
معصیتها کردم
تو را گریاندم با کارهایم
عفو بفرما
قلبم
به عشق شما
می تپد
واما مهدی جان:
می بینی مرا ک هنوز سردرگمم
در مسیرم
در هدفم
در انتخابم
من کم آوردم
درتصمیمم
من وامانده ام
ازاین تقدیر
از هیاهوی این دنیای وانفسا
چ شد ک این شدم
چ شد ک شک جای یقین را گرفت
چ شد ک هنوزم ک هنوز است
نمیدانم تکلیفم را
کمک کن این زنگار ک بر دل حقیر نشسته
زدوده شود
تا شاید آرام گردد
تا شاید بیابد مسیر گمشده ی خود را
| اللهم عجل لولیک الفرج |
آدم “صاحب خانه” که داشته باشد، نمی تواند به در و دیوار میخ زیادی بکوبد.
نمی تواند خانه را مال خودش کند
باید اجاره ی خانه اش را هرماه بپردازد . . .
آدم “صاحب کار” که داشته باشد، باید حساب کارش را پس بدهد.
نمی تواند هر ساعتی دلش خواست برود و بیاید
نمی تواند هرطور خواست کار کند . . .
آدم"صاحب زمان” که داشته باشد . . .
باگناه…
با بیخیالی…!
یادمون باشد در برابر ثانیه هامون مسئولیم
باید یک روزی به صاحبش جواب پس بدهیم…
اللهم عجل لولیک الفرج
پنج نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند:
1-حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد.
۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
۳- حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.
۴-فاطمه زهرا در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتندما را به تنگ اوردی با گریه هایت…
یا شب گریه کن یا روز…
۵_ امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه اب و خوراکی برایشمیاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاهفرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه گلویم رامی فشارد.
اما یه نفر خیلی گریه کردهو هنوز هم گریه می کند…
اقا من اصل انتظار تورا برده ام از یاد با انتظارهای فراوانم از شما…
اللهم عجل لولیک الفرج.
وارونگی در مفاهيم و بحرانهای آخرالزّمان
امر به معروف و نهی از منکر که شاهرگ حیاتی اسلام و جامعه اسلامی به شمار میآیند، به تعبیر روایات، فریضهای بزرگ است که دیگر فرایض با آن قوام مییابند1 و هرگاه که بدانها عمل شود، امّت اسلام روی خوشی و خیر خواهد دید. عمل بدانها عزّت یافتن از جانب حقّ متعال را به دنبال خواهد داشت و ترک آنها، خذلان و خواری2 و نیز بغض و قهر الهی را.3 امر به معروف و نهی از منكر، بر خلاف تصوّر عوام، نه امر کننده و ناهی را به استقبال مرگ میکشانند و نه او را از آنچه که به عنوان روزی، مقدّر او گشته، محروم میسازند.4 در عین حال در دوره آخرالزّمان باعث تغییر در نگرش انسانها نسبت به همه امور و مسائل در جوامع مختلف و از جمله جامعه اسلامی خواهند شد. یکی از این موارد که در جامعه اسلامی به شدّت دچار تغییر و تحوّل میشود، امر به معروف و نهی از منکر است. این تغییر و تحوّل زمینهساز تمام تحوّلات بعدی است.محتوای روایات ناظر بر این موضوع، بیانگر چهار ویژگی یا تغییر و تحوّل در حوزه امر به معروف و نهی از منکر است:
ترک امر به معروف و نهی از منکر در آخرالزّمان
به رغم تمام آنچه درباره اهمّیت امر به معروف و نهی از منکر و جایگاه این دو در اسلام آمده، در دوره آخرالزّمان، علاوه بر ترک امر به معروف توسط جوانان و پیران و نیز خواری امر به معروفکننده، کار تا آنجا پیش میرود که مؤمن قدرت بر انکار و نهی ندارد؛ مگر در دل خویش و اگر کسی به حق تکلّم نموده یا امر به معروف و نهی از منکر کند، دیگری به سوی او برخیزد و او را نصیحت کند که این امر از تو برداشته شده است.5 در دوره آخرالزّمان این دو فریضه اسلامی به طور چشمگیری کنار گذاشته میشوند. علّت این امر را میتوان ناشی از ترس جانی، مالی، نیافتن شرایط مناسب و غربت اسلام و حق دانست؛ زیرا در این دوره، دین به همان غربت صدر اسلام بازگشته6 و در میان مردمان، تنها نامی از دین و اسلام باقی میماند و اساساً دینداری در میان آنان، امری خوار شمرده میشود.7
ترویج امر به منکر و نهی از معروف در آخرالزّمان
یکی از آسیبهایی که به طور جدّی جامعه اسلامی را دچار بحران میسازد، قلب حقایق و واقعيّتهاست تا جایی که در منظر بسیاری و به تعبیری در جریان عمومی جوامع، جای منکر و معروف عوض شده و به دنبال آن با کثرت ظهور منکرات و ترک معروفها، به جای امر به معروف، به منکر دستور داده شده و در مقابل، افراد از انجام معروف و کارهای پسندیده بازداشته میشوند.8 این بازداشت گاه با امر و اجبار است و گاه با تمسخر و استهزاء. در این دوره، اساساً امر به معروف و نهی از منکر، خود از جمله منکراتی دانسته میشود که دیگران را از آن نهی میکنند و به طور کلّی، این امر را از دین خارج میدانند و نزد مردمان و در شهرها، منکرتر از معروف و معروفتر از منکر وجود نخواهد داشت.9 در نتیجه چنین جریانی، دینداری برای مؤمنان و افراد متشرّع به طور جدّی سخت میشود.10
باز تعریف و تغییر در تعریف مصادیق معروفهای متروک و منکرات رایج در آخرالزّمان
از جمله معروفهایی که در آخرالزّمان و در عرصههای مختلف کنار گذاشته میشوند و نیز منکراتی که رواج مییابند، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
وارونگیها و بحرانها در عرصه حکومتی و سیاسی
هر چند در بسیار و حتّی اکثر موارد میتوان گفت که حکومتها بر زیردستان خود ستم روا میداشتهاند و این، جریان عمومی حکومتها در طول قرون متمادی است؛ لیکن این ظلم و جورها در آخرالزّمان و آستانه ظهور چنان فراگیر میشود که به تمام خانهها جنگ و هراس وارد میشود.11 متأسّفانه این جریان ظلم و ستم در جوامع اسلامی، جلوهای جدّی و غیرقابل تصوّر مییابد.
رسول اکرم(ص) در این باره فرمودند:
«در آخرالزّمان بلای شدیدی که سختتر از آن شنیده نشده باشد، از سوی فرمانروایان اسلامی بر امّت من وارد خواهد شد؛ به گونهای که فرخنای زمین بر آنان تنگ خواهد گشت و زمین از بیداد و ستم لبریز گردد؛ آنچنان که مؤمن برای رهایی از ستم، پناهگاهی که بدان پناهنده شود، نمییابد.»12
در روایات اسلامی، آخرالزّمان را دورهای توصیف نمودهاند که فرمانروایان، ستمپیشه؛ فرماندهان، خیانتکار؛ قاضیان، فاسق و وزیران، ستمگر میشوند.13 این در حالتی است که اگر بنا باشد هر چیز و هر کسبه جای خویش باشد، تمام این موارد به عکس میشود؛ یعنی باید فرمانروا، عدالت پیشه؛ فرمانده امین و وفادار؛ قاضی، عادل و وزیران خدمتکار باشند و همه تلاش خویش را برای تحقّق عدالت و رفاه و امنيّت در جامعه به کار برند. حضرت امیر(ع) در توصیف این دوران فرمودند:
«زمانی خواهد رسید که افراد فاسد و زناکار به ناز و نعمت میرسند و فرومایگان، مقام و موقعيّتی پیدا میکنند و انسانهای با انصاف ضعیف میشوند.» وقتی از ایشان درباره زمان آمدن آن دوره پرسیدند، فرمودند: «هنگامی که زنان و کنیزان بر امور مردم مسلّط گردند و خردسالان به فرمانروایی برسند.»14 با نگاهی به کشورهایی مانند «پاکستان»، «انگلستان»، «آلمان»، «آمریکا» و … میتوان به وضوح حکمرانی زنان و سلطه آنان را بر مناسبات اجتماعی جهانی آن کشورها دریافت. در این دوران، مردمان ریاست را برای متاع دنیا، ظلم کردن به همدیگر و فخرفروشی میطلبند و در همین راستا و برای به دست آوردن آن از هیچ خلاف شرعی کوتاهی نمیورزند. در نتیجه این رقابت ناسالم به طور طبیعی، اهل خیر و صواب از مناصب دور شده و در جوامع اسلامی، کفّار، منافقان، فاجران و فاسقان متصدّی امور مسلمانان میشوند که لیاقت این تصدّی را ندارند و سفاهتشان بر همگان عیان است.15 البتّه به تصریح روایات، تمام اینها ناشی از ترک امر به معروف و نهی از منکر است که اوّلین اثر ترک این دو فریضه سلطه نااهلان و مستجاب نشدن، دعای نیکان است. لازم به یادآوری است که برای تحقّق این پیشگوییها لازم نیست تمام جوامع اسلامی به این آفت مبتلا شوند و اگر برخی موارد معدود، محدود و حتّی کمتر از تعداد انگشتان یک دست، به مانند «ایران» و برخی موارد در «لبنان» و امثال آن در جریان کلّی جوامع اسلامی مشاهده شود، قاعده کلّی را نقض نمیکنند، به خصوص که این استثنائات معدودند و پیش از آن، خود از بارزترین مصادیق این آسیبزدگی آخرالزّمانی بودهاند و به برکت قدوم و نفسهای پاک امام خمینی(ره) است که جریان عمومی آسیبزدگی از این مناطق رخت برچیده است.
وارونگیها و بحرانها در عرصه دینی
وارونگی و دگرگونی دینی مردم آخرالزّمان و به خصوص مسلمانان در یک پیشگویی عجیب نبوی آمده که فرمودند:
«دورانی بر امّت من میآید که در آن، از اسلام جز نامی نمانده و از قرآن جز تصویری و نقشی نباشد. مسلمانان به نام، مسلمان خوانده میشوند؛ ولی نسبت به اسلام از هر کس بیگانهترند.»16
در این دوران، چنان انسانها دچار فتنه میشوند که برای حفظ دنیای خویش به دینفروشی روی میآورند. پیامبر(ص) فرمودند:
«… فتنههایی چون پارههای شب تاریک و ظلمانی. [درآن دوره] صبحگاهان، مرد مؤمن است و به هنگام غروب، کافر. گروهی دین خود را به بهای ناچیز و متاع اندک میفروشند. کسی که در آن روز به دین خود چنگ زده و پایبند است، همانند کسی است که گلولهای از آتش را در دست گرفته یا بوتهای از خار را در دست میفشرد.17
در این دوران، سنّتها کنار گذاشته شده و خلوص در اعمال دیده نمیشود. در طاعت خدا به مراتب كمتر از آنچه که در طاعت غیر اوست، خرج میکنند. به طور کلّی از خدا غافل گشته و به دنیا مشغول میشوند و از همین رو، امور دنیا بر آخرت رجحان مییابد. ساکنان آخرالزّمان، نماز را بمیرانند و در حقّ آن و نیز اوقاتش استخفاف کنند. زکات را نیز ترک کنند و اغنیا برای تفریح و تفرّج حج کنند و متوسطان برای تجارت و فقرا برای ریا و گوشزد مردم. مساجد را زینت کنند؛ در حالی که خالی از ایمان باشد و محلّ پذیرایی و مجلس غذا شود. قرآن چنان متروک و مهجور شود که شنیدن صوت آن برای گوشها سنگین باشد؛ در حالی که برای شنیدن باطل مشتاق باشند. عمده عبادات به ماه رمضان محدود شود و عالم نزد مردم جایگاه خود را از دست بدهد.»18
وارونگیها و انحرافات در عرصه اخلاق اجتماعی و فردی
در مشکلات و بحرانها، اوّلین ملجأیی که برای استمداد در میان افراد، به ذهن هر کس خطور میکند، خویشان و نزدیکان است و بنا بر فطرت و دستورات شرعی و اسلامی و عرفی نیز اوّلین موضع دستگیری و دفع صدقات و زکات، خویشان و اقوامند و تا وقتی فقیر و نیازمندی از میان نزدیکان وجود داشته باشد، نمیتوان سراغ دیگران رفت؛ امّا این نیز در آخرالزّمان دچار تحوّل و دگرگونی میشود:
«در آن روزگار، بزرگتران به زیر دستان و کوچکتران رحم نمیکنند و قوی بر ضعیف ترّحم نمینماید … قیامت بر پا نمیشود تا آنکه زمانی فرا رسد که مردی (از شدّت فقر) به اقوام و بستگان خود مراجعه کند و آنان را به خویشاوندی سوگند دهد تا بلکه به او کمک کنند؛ ولی چیزی به او نمیدهند. همسایه از همسایه خود کمک میطلبد و او را به حقّ همسایگی سوگند میدهد؛ ولی همسایه کمکش نمیکند».19
«قطع رحم میشود و به پدر و مادر آشکارا بیاحترامی میشود. مرد با اطاعت ازهمسرخود، از والدینش نافرمانی میکند و در عین جفا به والدین، به رفقا نیکی میکند. همسایهها همدیگر را بیازارند و جز از ترس زبان، همدیگر را اکرام نکنند. در امانتها خیانت میکنند. وفا کم میشود و پیمانها را نقض میکنند. کمترین چیزی که یافت میشود، برادری است که بتوان در راه خدا به او اعتماد نمود. حلیم را مکّار و مکّار را حلیم، حلم را ضعف و ظلم را فخر بشمارند و از نمّام استقبال کنند.»20
وارونگیها و انحرافات در عرصههای امنيّت اجتماعی و فردی
هر چند انسان همیشه به دنبال رفاه و آسایش خویش بوده و هست؛ امّا در دوره آخرالزّمان به دنبال افتراق و جدایی جدّی جوامع اسلامی و نبود اتّحاد میان آنان، به راحتی دشمنان بر آنان سلطه یافته و سرنوشت مسلمانان به دست آنان رقم میخورد: «به زودی امّتها (پیروان دیگر آیینها و مکاتب) بر ضدّ شما وارد عمل خواهند شد؛ آن گونه که گرسنگان به ظروف غذا حملهور میشوند». شخصی گفت: از آن جهت که در آن زمان در اقليّت به سر میبریم، این گونه مورد هجوم قرار خواهیم گرفت؟ پیامبر(ص) فرمود: «تعداد شما در آن زمان بسیار خواهدبود؛ ولی چون خس و خاشاک روی سیل خواهید بود. خداوند مهابت و عظمت شما را از دل دشمنانتان خارج ساخته، بر دلهایتان سستی خواهد افکند». کسی پرسید: ای رسول خدا! این وهن و سستی به علّت چیست؟ فرمود: «دنیا دوستی و ناخوش داشتن مرگ».21 به طور طبیعی این ناامنی در ابعاد مختلف اجتماعی قابل مشاهده است: «جهان را هرج و مرج و نابسامانی فرا گیرد و فتنهها [یکی پس از دیگری] آشکار گردد. جادّهها و راهها ناامن شود و برخی بر عدّهای هجوم برند؛ نه بزرگ بر کوچک ترحّم کند و نه کوچک بر بزرگ احترام گذارد.»22 در چنین دوران آکنده از ناامنی اوّلین ثمرهای که به بار میآید، چیزی جز قتل و غارت نخواهد بود. حضرت فرمودند: «دوستان من، در دوران [پیش از ظهور] او خوار و ذلیل باشند و سرهایشان، همانند سرهای اهالی ترک و دیلم [برای حکّام و ظالمان] هدیه برده میشود. آنان کشته شوند و سوزانده گردند و ترسان، وحشتزده و هراسناک باشند. زمین ازخونشان رنگین شود و ناله و فریاد در میان زنانشان زیاد گردد».23
هر چقدر انسان در زندگی احساس آرامش و امنيّت بیشتری داشته باشد، میل و علاقهاش به زندگی بیشتر است و به عکس هر قدر که فشار مشکلات و مصائب بر او بیشتر باشد، از میل و علاقه او به زندگی کاسته میگردد تا جایی که آرزوی مرگ مینماید:
«در دورانی که خوف و ترس شدید و مصیبتها و فتنهها [بر جامعه] حاکم باشد و گرفتاری و بلا دامنگیر مردم شود و پیش از آن، بیماری طاعون شیوع یابد، درگیری شدید و مهلکی میان عرب اتّفاق افتد، اختلاف شدیدی بین مردم حاکم شود، از همگسیختگی در دین و آیین آنان رخ دهد و وضعيّت مردم تغییر کند تا جایی که هر آرزومندی هر شب و روز ـ از آنچه که از درندهخویی مردم و تجاوز آنان به حقوق یکدیگر میبیند ـ آرزوی مرگ میکند».24
مصادیق معروفها و منکرات وارونه شده در آخرالزّمان
همان طور که پیش از این گفته شد، در آخرالزّمان بخشی از منکرها به جای معروفها نشسته و معروفها نیز جای منکرات مینشینند؛ از این دست جابهجاییها و انحطاطات میتوان به این موارد اشاره نمود:
در عرصه دینی
به طور خلاصه میتوان گفت که در این دوران، احکام دین تعطیل شده و مردم با اهواء و آرای خویش دینداری میکنند و چنان بدعتها زیاد میشود که جای خود را با سنّت عوض میکند و بسیاری از حلالها، حرام گشته و محرّمات زیادی حلال شمرده میشوند.
در عرصه اخلاقی
در این دوره، اگر کسی روزی را بدون گناه سپری کند، افسرده شود. دروغ چه در گفتار و چه در قسم خوردن، شایع شده و صداقت از مردمان رخت بربندد و بر اساس هواهای نفسانی شهادت دهند و غیبت را ملاحت شمرند.25 در این دوران، زنان و جوانان فاسدند. مردان لباسهای زنانه به تن کنند و خود را بسان آنان آرایش کنند. آمار طلاق و بیعفّتی بالا میرود. از فسق و فجور، ارتزاق میکنند. کلام مردمان آخرالزّمان فحشاست و عملشان وحشتانگیز و تنفّرآور. مردم با چهره آدمی و قلب شیطانند. سخنان حکیمانه بر زبان میرانند و اعمالشان درد بیدواست.26
در عرصه اجتماعی
به طور خلاصه میتوان گفت: این زمان، دوره سلطه ظلم و جور بر حقّ و عدالت است. در آخرالزّمان، جور و فساد و هرج و مرج و بغی و تعدّی شیوع دارد. مردمان یا گرگند یا خوراک گرگان. قتل و خونریزی به بهانههای مختلف فراوان شود. اختلافات و تفرقهها بسیار باشد و در غیر ذکر خدا با هم بجنگند. عموماً مردم با کسی هستند که غلبه مییابد. نسبت به هم بیمهرند و به مسکین صدقه ندهند و اگر به محتاجی کمک کنند یا برای تمسخر و خنده است یا ترّحم.27
عمق فاجعهای را که جوامع بدان مبتلا خواهند شد، از لابهلای برخی روایات روشن میشود؛ مانند «قیامت برپا نمیشود تا آنکه زنی را در روز روشن و به طور آشکار [و در پیش روی همگان از چنگ صاحبش] گرفته، در وسط راه به او تعدّی کنند؛ ولی احدی این کار را نکوهش نکند و از آن جلوگیری ننماید. بهترین آن مردم، کسی است که میگوید: ای کاش کمی از وسط راه کنار میرفتی وکارت را انجام میدادی.»28
«آن مردمان چون حیوانات، در وسط راه بر هم میشورند و با هم میستیزند و آنگاه یکی از آنان به مادر، خواهر و دختر او در وسط راه و در حضور همگان تجاوز میکند، سپس آنان را در معرض تعدّی دیگران قرار میدهد و یکی پس از دیگری عمل زشت را انجام میدهند؛ ولی کسی این کردار زشت را نکوهش نمیکند و تغییر نمیدهد. بهترین آنان کسی است که میگوید: اگر از جادّه و از نظر مردم دور میشدید، بهتر بود».29
علاوه بر این، نیاز فطری و غریزی مرد و زن با جنس مخالف تأمین و تکمیل میشود؛
در آخرالزّمان «مردها خود را شبیه زنان کنند و زنان شبیه مردان شوند. آنگاه مردان به مردان اکتفا کنند؛ یعنی لواط کنند و زنان به زنان».30
«نه تنها شراب و قمار حلال شمرده شود و آشکارا استفاده شود که بدان تفاخر کنند. در این دوران، زنا شایع شده و زنازادگان بسیار میشوند و جمعی از زنان به این امر تفاخر کنند و برای جلب رضایت شوهر خود به او رشوه دهند. مانند همین فاجعه درباره لواط و مساحقه (به تعبیر امروزی، همجنسبازی زنان و مردان) نیز اتّفاق میافتد. همّت مردم، شکم و فرجشان باشد.»31
«کشتارهای عالمگیر و ناگوار و پیدرپی32جمعيّت جهان را به طور جدّی کاهش میدهد.»33
مريم سادات هدايت، نفيسه سيف الّلهي
پینوشتها:
1. کلینی، کافی، ج 5، ص 55.
2. همان، ص59.
3. صدوق، معانی الاخبار، ص 344.
4. قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 36.
5. خراسانی، مهدی منتظر(ع)، ص 125.
6. دیلمی، ارشاد القلوب، ج 2، ص 313.
7. مهدی منتظر(ع)، ص 124.
8. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 69، ص 173.
9. مهدی منتظر(ع)، ص 125.
10. احمد بن حنبل، مسند، ج 2، ص 390.
11. ابن ابی شیبه، المصنف، ج 15، ص 89؛ متّقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 14، ص 584.
12. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصّحیحین، ج 4، ص 465؛ مقدّسی، عقدالدّرر فی اخبار المنتظر، ص 43.
13. شجری، امالی شجری (امالی خمیسيّه)، ج 2، ص 228.
14. الکافی، ج 8، ص 69.
15. مهدی منتظر(ع)، ص 139.
16. صدوق، ثواب الاعمال، ص 301.
17. مسند حنبل، ج 2،ص 390.
18. مهدی منتظر(ع)، صص 120 ـ 133.
19. بحارالانوار، ج 52، ص 380؛ ج 36، ص 335.
20. مهدی منتظر(ع)، صص 148 ـ 160.
21. سجستانی، سنن ابی داوود، ج 4،ص 111.
22. بحارالانوار، ج 52، صص 154، 266؛ مقدّسی، ص 152.
23. صدوق، کمال الدّین و تمام النعمه، ج 1، ص 311؛ ابن شهر آشوب، ج 2، ص 297.
24. نعمانی، الغیبه، ص 235؛ طوسی، کتاب الغیبـ[، ص 274.
25. مهدی منتظر(ع)، صص 144 ـ 148.
26. همان، صص 148 ـ 160.
27. همان، صص 148 ـ 152.
28. تفسیر قمی، ج 2، ص 340؛ کمال الدّین و تمام النعمه، ج 2، ص 465.
29. طبرانی، المعجم الکبیر، ج 9، ص 119؛ هیثمی، مجمع الزّوائد و منبع الفوائد، ج 7، ص 217.
30. ابنطاووس، ملاحم، ص 101.
31. مهدی منتظر(ع)، صص 144 ـ 148.
32. بحرانی، مدینه المعاجز، ص133.
33. ملاحم، ص 78.
زنگ انتظار!
استاد! لطفا بفرمایید اصحاب و یاران واقعی امام زمان(ع) چه کسانی هستند؟ تعدادشان چند نفر است؟ اصلاً چرا امام در قیامشان به حضور چنین یارانی نیازمندند و چرا خداوند نبرد ایشان رابا معجزه و امدادهای غیبی به پیروزی نمی رساند؟
استاد قدری تأمل کرد، آنگاه با ذکری از نام مبارک مولایمان حضرت صاحب الزمان(عج) درس خویش را چنین آغاز نمود:
همه شما معتقد هستید که برای پیروزی یک انقلاب و شکست و نابودی حکومت های جور و ستم نیاز به عوامل بسیاری است که در رأس آنها حضور در صحنه و حمایت و تلاش خستگی ناپذیر، آگاهی، تحمل رنج ها و امید داشتن به آینده است. ما وقتی زندگی و مراحل دعوت پیامبران را تجزیه و تحلیل می کنیم می بینیم هرجا آنها حامی و یاور داشتند و این حامیان و یاوران به طور آگاهانه و قاطع در صحنه بودند وبا امید و توکل به خدا به پیش می رفتند. پیامبرشان ـ هر چند در بخشی از اهدافش ـ به پیروزی می رسید و در غیر این صورت شکست ظاهری نصیبش می شد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز چندین مسئله مبهم را در رابطه با قیام حضرت مهدی(عج) روشن و ثابت کرد، از جمله اینکه در شرایط فعلی، دنیا هر چند غرق در گناه و فساد باشد، انقلاب و دگرگونی، نه تنها ممکن، بلکه عملی است. از همه روشن تر این که باید با بسیج همه جانبه و وحدت به کار بزرگ آماده کردن جهان برای ظهور حضرت قائم(ع) دست زد. آنان که می گویند حکومت آن حضرت بدون معجزه امکان پذیر نیست، گویا به این اشکال توجه ندارند که اگر بنا بر معجزه و اجبار باشد آن حالت زیبای طبیعی و خودجوش خود را از دست می دهد و یک نوع حکومت تحمیلی می گردد. البته ما منکر امدادهای غیبی نیستیم. وقتی مردانی با اخلاص و صداقت به پیش رفتند خداوند هم آنها را یاری می کند و به اهدافشان می رساند، چنانکه در قرآن کریم می فرماید:
إن تنصرو اللّه ینصرکم و یثبّت أقدامکم۱.
بنابراین همان گونه که در بسیاری از روایات آمده حکومت حضرت مهدی(عج) همچون حکومت پیامبر اسلام(ص) است۲ ـ منتها در سطح وسیع تر و عمیق تر ـ همان گونه که یاران آگاه و با استقامت آن حضرت در صدر اسلام، شیران روز و پارسایان شب بودند و نقش مؤثر و مهم در تشکیل حکومت اسلامی ایفا می کردند. حکومت حضرت حجت(عج) نیز از این قانون مستثنی نیست، چنان که معنای واقعی (انتظار) نیز آمادگی یاران و بسیج همه جانبه آنها در سطح وسیع مناسب با حکومت جهانی است.
استاد! حامیان و یاران امام عصر(ع) از چه ویژگی هایی برخوردارند؟ آنها را با چه نشانه ها و مشخصاتی می توان شناخت؟ آیا در قرآن و روایات مواردی درباره این موضوع وجود دارد؟
خداوند در قرآن کریم به طور مستقیم مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و می فرماید:
ای مؤمنان هر کس از شما مرتد شد و از اسلام بیرون رفت، خداوند در آینده جمعیتی را می آورد که هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند؛ در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نیرومندند؛ در راه خدا جهاد و تلاش می کنند و در راه دین از سرزنش و نکوهش هیچ کس نمی هراسند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می دهد، فضل و رحمت خدا وسیع است و او بر همه چیز آگاه است.۳
در روایات برای این آیه مصادیق مختلفی بیان شده از جمله این که این آیه در مورد یاران حضرت مهدی(عج) است که با این ویژگی ها، با تمام قدرت، در مقابل مرتدین و کارشکنان می ایستند و برای برقراری عدالت در کل جهان تلاش می کنند.۴
ویژگی اول به عشق آن یاران به خدا اشاره می کند، آنها که جز به خدا نمی اندیشند، در حدی که خداوند نیز آنها را دوست دارد، روشن است که چنین روحیه ای در پرتو ایمان و توکل به دست می آید.
ویژگی دوم به پیوند اخلاقی و وحدت و یک پارچگی مؤمنان اشاره می کند.
ویژگی سوم حاکی از سازش ناپذیری مؤمنان در برابر کافران و نه شرقی و نه غربی بودن آنهاست که در پرتو آن هرگونه تلاش و شگرد دشمن خنثی می گردد.
ویژگی چهارم جهاد و مبارزه پی گیر با دشمنان اسلام است.
و بالاخره ویژگی پنجم که از بقیه مهم تر است، قاطعیت و پایمردی آنهاست. روح محافظه کاری در آنها نیست و بیعت شکنی عده ای از مردم آنها را سست و نگران نمی کند. آنها شرایط سخت حاضر را معیار قرار نمی دهند و با گام های استوار در صراط مستقیم حرکت می کنند و امید به آینده دارند چرا که خود آینده سازند.
استاد! آیا از میان ایرانیان هم در بین یاران امام عصر(ع)، کسانی وجود دارند؟
در روایت ها ذکر شده وقتی از پیامبر(ص) در مورد آیه مذکور سؤال کردند، ایشان دست خود را بر شانه سلمان فارسی نهاده، فرمودند:
منظور از این یاران، هموطنان این شخص هستند. سپس فرموند: مردمی از مشرق زمین بپاخیزند و زمینه ساز حکومت حضرت مهدی(ع) شوند.۵
ما اگر کوشش های پی گیر و نتیجه بخش ایرانیان را در طول تاریخ اسلام بررسی کنیم، به خصوص در قرن حاضر، و پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی به نیابت از آن حضرت به خوبی به حقانیت این سخن رسول خدا(ص) پی می بریم. به علاوه این سخن الهام بخش آن است که مسلمانان ایران در حرکت دادن مردم جهان به سوی حکومت امام عصر(عج) نقش مؤثر و اساسی دارند. به هر حال همان گونه که در آخر آیه می خوانیم باید به فضل و لطف خدا امید داشت. فضل و رحمت خدا وسیع است و حتما شامل افراد شایسته خواهد شد.
استاد! به جز مواردی که اشاره فرمودید، یاران آن حضرت چه خصوصیات دیگری دارند؟
در کتاب کمال الدین شیخ صدوق روایتی از امام سجاد(ع) نقل شده که ایشان درباره منتظران و یاران حضرت مهدی(عج) به یکی از دوستانشان فرموده اند:
مردمی که در زمان غیبت امام قائم به سر می برند و با اعتقاد به امامت و رهبری آن حضرت، منتظر ظهور و قیامش هستند، از مردم هر زمانی برترند؛ چرا که خداوند آنها را آنچنان از عقل و فهم و شناخت برخوردار کرده که غیبت امامشان برای آنها همچون ظهور اوست. خداوند آنها را همچون مجاهدانی قرار داده که با شمشیر در پیشاپیش رسول خدا(ص) با دشمن می جنگیدند، در حقیقت مردان خالص و شیعیان راستین ما چنین افرادی هستند که در آشکار و پنهان به سوی خدا دعوت کنند.۶
در این روایت مردم منتظر در زمان غیبت به عنوان «برترین مردم» همه زمان ها خوانده شده اند و به خاطر سه ویژگی «انسان های خالص و شیعیان راستین» لقب گرفته اند:
نخست، به خاطرآ گاهی و شناخت به گونه ای که غیبت امام زمان (عج) را همچون حضور او می دانند و تلاش و فکر و هدفشان بر این اساس است، نه اینکه دست روی دست بگذارند که از ما کاری ساخته نیست و منتظر می نشینیم تا امام ظهور کند و خودش کارها را اصلاح نماید.
دوم، به خاطر این که جهاد و تلاش و پیکار با دشمنان دارند، مانند مجاهدان صدر اسلام که در پیشاپیش پیامبر(ص) با دشمن می جنگیدند، یعنی بی تفاوت نیستند و تا آخرین حد توان در صحنه نبرد حضور دارند.
و سوم اینکه: در آشکار و نهان کارشان هدایت و روشنگری است تا مردم را نه به سوی شرق و غرب که به سوی حق جلب و جذب کنند. به این ترتیب اگر هواداران امام عصر(عج) دارای چنین ویژگی هایی باشند، جهان به سمت حکومت واحد جهانی تحت رهبری آن حضرت نزدیک می شود.
استاد! در احادیث و روایات از ۳۱۳ نفر به عنوان یاران خاص امام زمان(ع) یاد شده است. لطفا درباره این افراد و وظایف آنها بیشتر توضیح دهید.
به طوری که در کتاب های بحارالانوار، اثباه الهداه و منتخب الاثر آمده، ماجرای پیوستن ۳۱۳ نفر از یاران خاص به آن حضرت هنگام ظهور در مکه «حدیث متواتر» است، یعنی به اندازه ای نقل شده که انسان با بررسی آنها علم پیدا می کند که این حدیث صحیح است و از پیامبر و ائمه نقل شده است. درباره نسبت این یاران ویژه با امام زمان(عج) می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱ ـ امام در انتظار آنها به سر می برد و هنگام ظهور در مکانی به نام «ذی طوی» در انتظار آنان توقف می کند تا به او بپیوندند۷. سپس آنها همراه امام به کنار کعبه می روند.۸
۲ ـ نخستین کسانی که پس از جبرییل امین با امام زمان(عج) بیعت می کنند، همین ۳۱۳ نفرند۹ که البته به طور سریع بر تعداد آنان افزوده می شود تا به ده هزار نفر می رسند.۱۰
۳ ـ آنها پشتیبانان محکم، جانبازان سلحشور و مردانی مصمم با قدرت روحی و جسمی بالا هستند.۱۱
۴ ـ این افراد در روایات به ۳۱۳ مسلمان شجاع و دلیری تشبیه شده اند که در جنگ بدر، نخستین شکست بزرگ را بر کفار و دشمنان اسلام وارد آورده اند که تا آن وقت دشمنان چنین شکستی را از اسلام نخورده بودند و اصلاً تصور چنین شکستی را نمی کردند.۱۲
۵ ـ اینان حاکمان خدا بر مردم در سراسر زمینند۱۳؛ زیرا در همه ابعاد انسانی افراد شایسته و شخصیت هایش ممتاز بوده دارای علم و بینشی هستند که به آنها لیاقت رهبری جامعه ها را عطا می کند. شاید بتوان گفت که هنگام برقراری حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) همه جهان به ۳۱۳ ایالت و استان تقسیم می گردد و هر یک از این مردان بزرگ، رهبری ایالت و استانی را به عهده می گیرند.
۶ ـ این تعداد «امت معدوده» و «پاره ابرهای متراکم»اند که دست قدرت خداوند آنها را در یک روز و یک ساعت از اطراف جهان و از دورترین نقاط برای افروختن نخستین جرقه های انقلاب حضرت مهدی(عج) جمع می کند، چنان که در قرآن می فرماید:
هر جا که باشید خداوند همه شما را حاضر می کند.۱۴
استاد! آیا در بین این ۳۱۳ نفر زنان نیز حضور دارند؟
شکی نیست و به تجربه ثابت شده که زنان در انقلاب ها نقش مؤثر و تعیین کننده ای دارند. زنان هستند که جوانان رشید را در دامان پاک خود می پرورانند و در پشت جبهه، پشتیبانی محکم برای مردان می شوند. در روایات آمده است که پنجاه نفر از اصحاب و یاران خاص حضرت مهدی(عج) زن هستند که اینها مجروحان جنگی را مداوا و از بیماران پرستاری می کنند، چنان که زنان در زمان پیامبر اسلام(ص) همراه آن حضرت در جنگ ها این کارها را برعهده می گرفتند.۱۵
به این ترتیب زنان باید شخصیت و نیروی معنوی خود را بیابند، در جبهه های سیاسی و نظامی شرکت و تلاش فعال نمایند و همچون زینب کبری(س) مسئولیت های سنگین یک انسان کامل را به دوش بکشند و رسالت خود را انجام دهند.
و در نهایت در همه نقاط جهان افرادی از زن و مرد باید آماده شوند و خود را با یاران حقیقی امام عصر(عج) تطبیق دهند، یارانی ممتاز و آگاه در همه زمینه ها، یارانی ایثارگر و رزمنده و دشمن برانداز.
باید منتظران قائم(ع) چنین باشند و چنین یارانی را در همه جا به وجود آورند تا ان شاءاللّه زمینه مناسبی برای نزدیک شدن ظهور آن حضرت فراهم گردد.
________________________________________
۱- سوره محمد(ص)، آیه ۷.
۲- بحارالانوار، ج ۵۲ ،ص ۳۵۲.
۳- سوره مائده، آیه ۵۴.
۴- تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۹۷ ؛ مجمع البیان، ج۳، ص ۲۰۸.
۵- کنزالعمال، ج۷، ص ۱۸۶.
۶- کمال الدین و تمام النعمه، ص ۳۲۰.
۷- از امام محمدباقر(ع)؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴ و ۳۰۷.
۸- اثباه الهداه، ج ۷، ص ۹۲.
۹- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷.
۱۰- همان، ج ۵۲، ص ۳۰۶.
۱۱- همان، ج ۵۲، ص ۳۰۶.
۱۲- همان، ج ۵۲، ص ۳۱۰.
۱۳- همان، ج ۵۲، ص ۴۳۶.
۱۴- سوره بقره، آیه ۱۴۸ ؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۳۹.
۱۵- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۱-۲۴۲ ؛ اثباه الهداه، ج ۷، ص ۱۷۱-۱۵۰.
بين دو جاهليت مبعوث شدم
امالى شجرى از حصين بن مخارق از موسى بن جعفر از پدرش از پدرانش از على(عليه السلام) آورده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود : « بين دو جاهليت مبعوث شدم كه دومى بدتر از اوّلى است » .
منبع ديگرى براى اين حديث مهم ، نيافتم . حديث دلالت دارد كه جاهليت دوم كه پس از پيامبر واقع مى شود ، بدتر از جاهليتى است كه پيش از ايشان بوده است . هرگونه اى كه روايت را تفسير كنيم ، جاهليت غربى كنونى ، جزئى از آن است ، اگر تمام آن نباشد ! مؤيد اين مطلب ، فرمايش خداست :
« اى همسران پيامبر ! در خانه هاى خود بمانيد و همچون دوران جاهليت نخستين ( ميان مردم ) ظاهر نشويد ، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد . خدا فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد » ( احزاب/33 ) .
آيه به جاهليت دوم اشاره دارد و از نشانه هايش آن است كه زنان به گونه اى كه در زمان جاهليت نخست مرسوم بود ظاهر مى شوند . در اين آيه بحث هايى وجود دارد كه مربوط به موضوع ماست ، از جمله آن كه ظهور امام مهدى(عليه السلام) پس از جاهليت دوم است كه شر و زيان آن براى بشر بيشتر از جاهليت اوّل است .
چه کنیم ا از فتنه سفیانی نجات پیدا کنیم؟
نعمانى از محمد بن مسلم آورده است كه شنيدم ابو جعفر باقر(عليه السلام) فرمود: تقواى الهى پيشه كنيد و با ورع (= پرهيز از حرام) و اجتهاد (= كوشش در انجام واجبات) در راه اطاعت خدا بر عقيده تان ، يارى بجوييد .
وقتى يكى از شما به سراى آخرت شتافت و درهاى دنيا به رويش بسته شد ، بالاترين توشه اى كه مورد غبطه و رشك ديگران واقع مى شود ، ديندارى و پرهيزكاريش است . وقتى انسان به سراى ديگر گام نهاد ، مى داند كه به پيشواز نعمت ها و بخشش هاى الهى و مژده رفتن به بهشت مى رود و از چيزى ]شيطان [كه مى ترسيده ، ايمن است . همچنين يقين خواهد كرد كه باور و دينى كه در دنيا بر آن ثابت قدم بوده ، حق و درست است و كسانى كه با دين مخالفت مىورزيدند ، باطلند و هلاك خواهند شد ! پس شما را ]بر اين عقيده[ مژده مى دهم ، باز بشارت مى دهم ! چه مى خواهيد ؟ آيا نمى بينيد كه دشمنانتان در راه ارتكاب گناهان الهى كشته مى شوند و براى رسيدن به دنيا يكديگر را به قتل مى رسانند ، ولى شما چنين نيستيد و به دور از آنها ، در خانه هايتان ، آسوده و در امانيد . بلاى سفيانى كه از دشمنان ماست ، برايتان كافى است .
وى از نشانه هايى است كه برايتان (براى فهم نزديكى ظهور) قرار داده شده است . وقتى اين فاسق خروج كند ، در جاى خود بمانيد ، چون تا يك يا دو ماه پس از خروجش ، خطرى متوجه شما نيست اما تعداد زيادى بجز شما (شيعيان) را خواهد كشت .
برخى اصحاب پرسيدند : در آن اوضاع ، با عيال ( زن و فرزند ) خود چه كنيم ؟ فرمود : مردان خود را از سفيانى دور كنيد، چون كينه و حرص شيعيان را به دل دارد ، ولى به زنان ان شاء الله گزندى نخواهد رسيد .
پرسيدند : مردان از دست او به كجا فرار كنند ؟ فرمود : بعضى به مدينه يا مكه يا جاهاى ديگر مى گريزند اما وقتى لشكر آن فاسق (= سفيانى) به آنجا رو آورد ، چه مى كنيد ؟! به مكه برويد كه محل گردهمايى شماست ، فتنه او به اندازه زمان حاملگى يك زن يعنى نُه ماه طول مى كشد . ان شاء الله بيش از اين نخواهد بود !
شیاطین آخرالزمان در رسانه زمینهساز
برنامههایی که هدف نهاییشان این است که به بیننده خود بفهمانند اربابان رسانهای غرب در پرتو این آثار، تنها سرگرمی را مد نظر ندارند و در پی انتقال مفاهیم دینی یا فرقهای خود هستند. هدفی که در نهایت با توجه به آن، بیننده باید با دقت و البته نگاهی انتقادی با آثار غربی به ویژه آثار هالیوودی روبهرو شود. عمده محتوای نشانهگرفتهشده از سوی این کارشناسان هم نگاه آخرالزمانی این آثار است.
تا اینجای کار بر من و شمای بیننده اثبات خواهد شد که در رسانههای غربی هستند محتوانگارانی که به نویسندگان آثار منتقل میکنند تا برای نمونه باید در ده سال آینده فلان ارزش آپوکالیپتیک یا اومانیستی یا پروتستانی ترویج شوند. ولی باید این پرسش را از اربابان رسانهای خودمان نیز پرسید اگر ساعت شنی برعکس شود، روال به مانند پیش طی میشود. به بیان دیگر آیا کارشناسان رسانهای غربی اگر تولیدات رسانهای ده سال اخیر ما را (برای نمونه دهه هشتاد) بررسی کنند، میتوانند به بینندگان خاورمیانهای خود هشدار دهند که رسانه ملی جمهوری اسلامی یا سینمای ایران به دنبال ترویج فلان باور آپوکالیپتیک شیعی است یا در پی صدور فلان نگاه ایدئولوژیک و انقلابی خود است.
شاید شما نیز شاهد برنامههای گوناگونی در رسانه ملی بودهاید با محوریت بررسی تولیدات هنری و رسانهای غربی که در آنها به واکاوی محتوای آخرالزمانیشان پرداخته شده است و کارشناسان مدعو این گونه برنامهها درباره محتوای سازماندهیشده این آثار در راستای عقاید “اوانجلیستی” یا “صهیونیسم مسیحی” داد سخن راندهاند و صدالبته بیراه نیز نمیگویند.
برنامههایی که هدف نهاییشان این است که به بیننده خود بفهمانند اربابان رسانهای غرب در پرتو این آثار، تنها سرگرمی را مد نظر ندارند و در پی انتقال مفاهیم دینی یا فرقهای خود هستند. هدفی که در نهایت با توجه به آن، بیننده باید با دقت و البته نگاهی انتقادی با آثار غربی به ویژه آثار هالیوودی روبهرو شود. عمده محتوای نشانهگرفتهشده از سوی این کارشناسان هم نگاه آخرالزمانی این آثار است.
تا اینجای کار بر من و شمای بیننده اثبات خواهد شد که در رسانههای غربی هستند محتوانگارانی که به نویسندگان آثار منتقل میکنند تا برای نمونه باید در ده سال آینده فلان ارزش آپوکالیپتیک یا اومانیستی یا پروتستانی ترویج شوند. ولی باید این پرسش را از اربابان رسانهای خودمان نیز پرسید اگر ساعت شنی برعکس شود، روال به مانند پیش طی میشود. به بیان دیگر آیا کارشناسان رسانهای غربی اگر تولیدات رسانهای ده سال اخیر ما را (برای نمونه دهه هشتاد) بررسی کنند، میتوانند به بینندگان خاورمیانهای خود هشدار دهند که رسانه ملی جمهوری اسلامی یا سینمای ایران به دنبال ترویج فلان باور آپوکالیپتیک شیعی است یا در پی صدور فلان نگاه ایدئولوژیک و انقلابی خود است.
در حقیقت پرسش اصلیتر این است که ما برای دینمان (و نه متدینین و مسلمانان) چه کردهایم یا به بیان روشنتر، ما برای خدایمان و دین وی چه کردهایم؛ همان “اسلام عزیز” امام خمینی رحمت الله علیه. اگر باور داریم تفارق باور امام خمینی با دیدگاههایی مانند دیدگاههای مرحوم مهندس “بازرگان” در این است که اولی همه چیز را برای اسلام و دومی اسلام را برای سعادت بشر میخواسته، باید از خود بپرسیم اگر پیرو نگاه نخستیم و داعیه آن داریم، رسانههایمان برای ترویج، باوراندن و تعظیم اصلیترین باور شیعه یعنی “انتظار” چه کردهاند؟
اینکه تو باید برای یک امام منتظر بمیری و بمیرانی. کدام داستانها، فیلمهای سینمایی، تلهفیلمها و سریالهای باورپذیر و تاملبرانگیزی با محتوای آپوکالیپتیک شیعی داریم که در نگاه دیگران کنجکاوی برانگیزند. شاید مهمترین رسالت کنونی رسانه تلاش برای تبیین و تقدیس دین و باورهای آن است. نوعی فداکاری برای دین و خدای آن از راه گفتن و گفتن باورهای دینی برای قبولاندن آن به مخاطب. رها ساختن دین و باورهای مهم و البته چالشبرانگیز آن در میانه و رفتن پی شتر خویش و تنها گذاردن کعبه برای ابرههها کار رسانه کنونی نیست؛ هست؟
رسانه برای تبیین مفهوم انتظار چه باید کند؟ یا باورهای پیشینی و پایه “رسانه زمینهساز” چیستند؟ پرداخت گلدرشت به مفهوم انتظار به روشهای پروپاگاندایی یا آوردن مفهوم انتظار، رجعت، ولایت و مانند آن در ریزترین جزئیات درامها؟ رسیدن به پاسخ این پرسشها در گرو درک این است که بزنگاه مواجهه رسانه با مفهوم عصر ظهور و انتظار چیست؟ تا این بزنگاهها درک نشوند بدیهی است تعامل رسانه با مفاهیم آخرالزمانی شکل و مسیر سازماندهیشده پیدا نخواهند کرد. نگارنده در تلاش است این بزنگاهها را بیان کند ورنه قالبهای پرداخت رسانهای این بزنگاهها چیزی فراتر از داستان، شعر، سینما، تلهفیلم، تئاتر، تلهتئاتر، سریال و ویدیوکلیپ نخواهد بود.
“حقیقت یک نقطه بود، ولی جاهلان آنقدر در کنارش نقطه گذاردند که حقیقت گم شد.” در عصر رسانه مهمترین دلیل نیاز بشر به ظهور منجی چیزی فراتر از گرسنگی و بیعدالتی اقتصادی یا اجتماعی است. باور به اینکه دلیل تامه و نهایی ظهور روی آوردن نخبگان به منجی است و روی آوردن عوام (که از سر گرسنگی، تشنگی، فقر اقتصادی و بیعدالتی اجتماعی “الغوث” میگویند) کارساز نهایی نخواهد بود، ما را به این مهم رهنمون میسازد که نخبگان از چه چیزی مستأصل میشوند جز گم شدن حقیقت و روی آوردن مردمان به حقایق رسانهای توخالی؛ رسانههای نقطهگذار حقیقتگمکن گندمنمای جوفروش.
حقیقتگویانی که تنها باعث اضطراب بیشتر میشوند حال آنکه “النجاة فی الصدق” و چه آرامشی بیشتر از دست یافتن به صدق. همه رویکردها و تلاشهای بشر برای رسیدن به آرامش است و آرامش یعنی سعادت و خوشبختی. پس بشر از هر چیزی که او را مضطرب کند (بیماری، فقر، حوادث پیشبینینشده، مرگ، پیری و ناتوانی، جهل و…) رویگردان است و برای رهایی از آنها تلاش میکند و هرگاه در برابر این حوادث کم میآورد به پناهگاه خودکشی یا مخدر روی میآورد و البته برخی به دین، فرقه و عرفان روی میآورند. حال یکی از مهمترین دغدغههای عصر رسانه جهلی است که حاصل نشناختن حقیقت است و نه ندانستن حقیقت. انسان معاصر در برابر موجی از گزارهها تنها مانده و نمیداند کدامش حقیقت است. گزارههایی که از سرچشمههای بیشماری چون فیس بوک، توئیتر، وبلاگ، پیامک، تلفن، ماهواره، سینما و… به سوی وی روان هستند و او در سیلاب چنین اخباری غرق میشود، بیآنکه بداند کدامین حقیقت بودند. تلاش مخاطب نخبه برای درک حقیقت و کنار زدن ناراستیها او را مضطرب و خسته میکند.
پس یا از حقیقت فرار میکند یا یکی از اربابان رسانهای را به عنوان بلندگوی حقیقت انتخاب میکند که خب نتیجه از پیش مشخص است.
بزنگاه اول اینجاست: دجالهای آخرالزمانی به نام رسانه که نمیگذارند حقیقت به تمامه عیان شود؛ در نهایت در فردای ظهور است که وقتی منجی با مدد امارههای ماورائی و پیروانش حقیقت خود را به دنیا عرضه میکند خیل جاهلان و مضطربان به وی رو میآوردند و در پرتو این حقیقتنمایی است که خیل جبهه حقیقت در برابر باطل صفحهآرایی کرده و کار بر اهل باطل دشوار میشود. این همان بزنگاه اصلی ظهور است که بخش زیادی از کار دنیا وقتی به سامان میرسد که مردم حقیقت را در مصداق خارجیاش یعنی منجی تحقق یافته مییابند، وی را باور میکنند و در نهایت تحت ولایت وی حاضر به جانفشانی و فتح دنیا میشوند. همین است که باعث خواهد شد فتحالفتوح منجی با کمترین هزینه و خونریزی همراه باشد، چون مردم خسته از ناراستیها دسته دسته به وی رو میآورند.
حال باید دید این بزنگاه در آثار رسانهای چه اندازه خود را نشان میدهد. اینکه رسانه در عِده و عُده تلاش کند بلندگوی آن رسانه وقت ظهور شود. پوشش کامل عمده زبانهای رایج دنیا در کنار ترویج باورهای آخرالزمانی شیعی در قالبی ناملموس و البته مبتنی بر تکرار.
سیدحمیدرضا قادری/ منبع: موعود
این گونه شــیــطان بیچاره می شود:
ابلیس میگوید: من در پنج مورد، دیگر چاره و حیلهای ندارم که بتوانم بنیآدم را قبضه کنم و غیر این موارد، انسانها در قبضة قدرت و وساوس من هستند:
1. کسی که با نیّت راست و درست به خداوند پناهنده شود و در تمامی کارهایش به خدا تکیه کند و به حبل او چنگ بزند؛
2. کسی که در طول روز و شب، ذکر مدام و توجّه مستمرّ به حق تعالی داشته باشد؛
3. کسی که برای برادر مؤمنش بپسندد و راضی باشد، هرچه را برای خود میپسندد و راضی است؛
4. کسی که در وقت رسیدن سختیها ومصائب، بیتابی و ناشکری نکند و راضی به قضای الهی باشد؛
5. کسی که راضی و خشنود باشد، به آنچه که خداوند برای او روزی و مقدّر نموده و برای روزی خود مهموم و غمگین و ناراضی نباشد.
کدام ریا اشکال ندارد؟
” ریا در عبادات است و عبادتى که ریا دارد حرام است و بعضى گفته اند: ریا در عبادات مبطل هم هست ، در غیر عبادات ریا اشکال ندارد.
ولى خود ریا مى تواند راه چاره و علاج ریا باشد. به این صورت که با تاأمّلات صحیح ریا را بالا ببرد!
مثلاً گاهى انسان مى خواهد پیش رئیس شهربانى احترامى پیدا کند و توجّه او را به خودش جلب کند، پیش پاسبانى مى رود و سعى مى کند نظر او را جلب کند و سپس او را بین خود و رئیس شهربانى واسطه قرار دهد. در اینجا انسان خوب است با خود بگوید: این پاسبان که تنها واسطه است و اگر هم کاغذى بنویسد و وساطتى کند باز دست آخر خود رئیس شهربانى باید پاى ورقه را امضا کند.
پس خوب است مستقیماً نظر خود رئیس شهربانى را جلب کنم که مقام بالاترى است و اصلاً کار خوب و عمل نیک را مثلاً به خود رئیس شهربانى نشان دهم . یعنى براى مقام بالاتر ریا کنم!
همچنین اگر انسان عاقل باشد و توجه پیدا کند که مقامى بالاتر از رئیس شهربانى (مثل وزیر، نخست وزیر و رئیس جمهور) وجود دارد، مى گوید: خوب است کار خیر و عمل نیک خود را به وزیر یا به نخست وزیر و بالاخره به مقام بالاتر نشان دهم ! یعنى همیشه انسان باید ریا را براى مرتبه اقوى انجام دهد. اگر چنین باشد، در واقع مى توان گفت ریا علاج ریا مى شود.
بنابراین، اگر در عبادات نیز نسبت به اقوى و بالاترین موجود یعنى خداوند ریا کنیم اشکال ندارد و علاج ریا مى شود.
در زمینه ریا در روایت آمده است: «کسانى که در هنگام نماز به این سو و آن سو نگاه مى کنند تا مردم آنها را تماشا کنند، به صورت حمار محشور مى شوند.» واقعاً هم همینطور است ، آیا این حماریّت نیست که آدم جلو وزیر و رئیس شهربانى به پاسبان نگاه کند؟ حماریّت است آقا. ولى خوشمان مى آید، با این حماریّت ساخته ایم !
از طرفى اگر به ما حمار بگویند ناراحت مى شویم و بدمان مى آید! ولى باید گفت : کار شبانه روزى تو همین است چرا بدت مى آید؟!
لکن امان از بى سوادى و بى علمى ، این بى سوادى آدم را به جاى مکّه به ترکستان مى برد، از روز اوّل همین بى سوادى ابلیسِ دشمن ، آدم را بیچاره کرد.
خود او هم گفت : اى خدا، همه بندگانت را گمراه مى کنم (اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ). او نیز جاهل بود و با اینکه پیش از آن عابد بود، ولى علم نداشت و ناقص بود، در مورد سجده در برابر آدم علیه السّلام به خدا گفت : سجده نمى کنم ، چون (خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ)
خوب این صغراى قضیّه بود. کبراى برهانش را ببین که هر کس از آتش است بالاتر و هر کس از خاک است پایین تر است ؟!
خوب باید پرسید: به چه دلیل و به چه برهانى چنین است ؟ این لباس ظاهرى که ملاک نیست ، شما ببینید تناسب و زیبایى حیوانى مثل طاووس و دیگر حیوانات چه قدر است . روحانیت جنّ و ملک هم با روحانیت انسان مقایسه نمى شود، روح انسان هر چند لباسِ گِلى به تن دارد ولى بسیار مى تواند اوج بگیرد و بالاتر برود. اصلاً لباس که ملاک نیست ، آیا اینکه یکى عباى نائینى داشته باشد و دیگرى عباى افغانى ، نشانه کمال و نقص است ؟ ما هم اگر بى سواد شدیم مثل ابلیس مى شویم و به ضلالت مى افتیم ، لازمه ضلالت هم این است که تعدّى مى کند، یعنى انسان گمراه و ضالّ، مضلّ و گمراه کننده نیز مى گردد و مى خواهد دیگران را هم مانند خود کند، پس بترسید از بى سوادى .
امان از بى سوادى و بى علمى ، این بى سوادى آدم را به جاى مکّه به ترکستان مى برد، از روز اوّل همین بى سوادى ابلیسِ دشمن ، آدم را بیچاره کرد. خود او هم گفت : اى خدا، همه بندگانت را گمراه مى کنم (اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ). او نیز جاهل بود و با اینکه پیش از آن عابد بود، ولى علم نداشت و ناقص بود، در مورد سجده در برابر آدم علیه السّلام به خدا گفت : سجده نمى کنم ، چون (خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ)
این از بى سوادى است که آن آقا مى گوید: قرآن فرموده ( وَ الاْرْضَ وَضَعَها لِلأنامِ) پس معنایش این است که هیچ مِیزى (تفاوت و اختلاف ) نیست و همه در مالکیّت و در بهره ورى از زمین یکسانند، او نمى داند که این «لام »لام عاقبت و انتفاع است ، و نمى داند باید روایاتى را نیز که مفسّر آیه است ملاحظه کرد. این آدمهاى بى سواد، مردم مثل خود را هم گمراه مى کنند، اوّل با قرآن جلو مى آیند ولى هدف این است که همین قرآن را از دست مردم بگیرند، کار به جایى مى رسد که مى گوید: قرآن را بسوزانید.
البته ما به این امر مى خندیم ، ولى واقع همین است که اگر در استدلال قوى نباشیم دشمنان بر ما غالب مى شوند، آنها پول خرج مى کنند همین بى سوادها را با پول مى خرند. و در نتیجه این بى سوادى ، دین درست مى کند. آن بهائى گفته است که : اصلاً در قرآنِ شما نیز به «سید على محمد باب » اشاره شده است و همین (حم عسق ) یعنى «قائم سید على محمد» البته باید از چپ بخوانید!
آقا، پس ما براى تمام مطالب محتاج علم و استدلالیم و بیشتر از هر چیز به اینها محتاجیم ؛ زیرا مسئله ، مسئله دین است، باید در مقابل این بى سوادى و جُهّال وارداتى بایستیم . اینها روى افرادشان کار مى کنند، لازم نیست رسوا هم بشوند زیرا این افراد بطور مخفیانه پول مى گیرند.
پس ما باید علم کلام را خوب یاد بگیریم و در برابر اینها پاسخگو باشیم ، و گرنه گرگ ها ما را مى خورند آنچنانکه به هضم رابع برسد!! “
رخدادهاى پس از مهدى(عليه السلام)
جُرْم « كعب » و راويان دربارى در درهم و برهم كردن چهره زمان آينده
در مقالات مربوط به دجال ، برخى از كارهاى تخريبى « كعب » و شاگردانش گفته شد . آنها با استفاده از «تلمود» و پندارهاى خودشان ، دروغ هايى را درباره رخدادهاى پس از مهدى(عليه السلام) ، داخل فرهنگ مسلمانان كردند و چرت پرت هاى يهود و تصورات خود را با بشارت هاى پيامبر درباره مهدى و نزول عيسى(عليه السلام) درآميختند كه به برخى از آنها درباره دجال و فتح قسطنطنيه و نشانه هاى قيامت اشاره می کنیم
ابن حماد از كعب نقل مى كند : آسمانيان و زمينيان و پرندگان هوا بر « منصور مهدى » سلام و صلوات مى فرستند . بيست سال گرفتار جنگ با روم و نبردهاى بزرگ مى شود ، سپس وى و دو هزار همراهش كه همگى فرمانده و پرچمدارند در نبرد بزرگى شهيد مى شوند . مسلمانان پس از مصيت درگذشت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ، به چنين مصيبت عظيمى گرفتار نيامده بودند !
ابن حماد آورده است كه عبدالله بن عمرو عاص شنيد كه معصوم(عليهم السلام) مى گفت : پس از جابر ، مهدى مى آيد ، بعد منصور ، سپس سلام ، بعد فرمانده گروه هاى كوچك !
ابن حماد از عبدالله بن عمر آورده است : سه امير پشت سر هم تمام سرزمين ها را فتح مى كنند و همگى صالح و شايسته اند : جابر ، بعد مفرح ، سپس فرمانده گروه هاى كوچك . چهل سال مى مانند اما پس از آنان ديگر خيرى در دنيا نيست .
گشايش همگانى با مرگ حاكم
نعمانى از ابو بصير از ابو عبد الله(عليه السلام) آورده است : وقتى مردم در عرفات هستند ، شخصى سوار بر شتر ماده اى مى آيد و مرگ خليفه را خبر مى دهد ; با مرگ خليفه براى آل محمد و تمام مردم گشايش ايجاد مى شود .
به گزارش موعود، نعمانى از حسين بن مختار آورده است : به خاطر بسپار كه هلاكت فلانى (نام مردى از بنى العباس ) ، خروج سفيانى ، كشته شدن نفس زكيه ، فرو رفتن لشكر در زمين و سروش آسمانى (از نشانه هاى ظهورند) . پرسيدم : سروش چيست ، آيا منادى است ؟ گفت : آرى و به وسيله آن صاحب الأمر شناخته مى شود . سپس افزود : گشايش تمام آن است كه فلانى هلاك شود . اثبات الهداة 3/736 ; بحار 52/234 .
الغيبه طوسى از ابو بصير آورده است كه شنيدم ابوعبدالله فرمود : هر كسى مرگ عبدالله را براى من تضمين كند ، ظهور قائم را برايش تضمين مى كنم . سپس افزود : وقتى عبدالله بميرد ، مردم پس از او گِرْد احدى جمع نمى شوند و به خواست خدا اين امر (=حكومت) جز به امامتان نخواهد فرجاميد . ديگر هيچ حكومتى چند سال پايدار نمى ماند و حكومت ها ماهيانه و روزانه خواهند بود . پرسيدم: زمان ظهور طول مى كشد؟ فرمود : هرگز !
درخواست معرفت آن حضرت و دعای غریق
تداوم درخواست معرفت آن حضرت عجل اللَّه فرجه
مداومت کردن بر دعایی که ثقۀ الاسلام کلینی ( ۱) و شیخ نعمانی ( ۲) و شیخ طوسی به سندهاي خود از زُراره روایت کرده اند که گفت : شنیدم حضرت ابوعبداللَّه امام صادق علیه السلام میفرمود : براي آن جوان پیش از قیامش غیبتی خواهد بود .
گفتم : چرا ؟ فرمود : میترسد - و به شکمش اشاره کرد - سپس فرمود : اي زُراره و او است منتظَر و او است که در ولادتش شک میکنند ، پس بعضی میگویند : پدرش بدون بازمانده از دنیا رفت ، و بعضی از آنها میگویند : در حالی که در شکم مادر بود پدرش فوت کرد ، و بعضی میگویند : دو سال پیش از فوت پدرش متولد شد ، و او ست منتظَر مگر اینکه خداوند عز و جل دوست دارد که شیعه را امتحان کند ، پس در آن هنگام است که تشکیک و توهم اهلِ باطل آغاز میشود . اي زراره اگر آن زمان را درك کردي این دعا را بخوان :
اَللَّهُمَّ عَرِّفنی نَفْسَکَ فَإنَّکَ إنْ لَمْ تُعرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرف نَبیَّکَ ، اَللَّهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ فَإنَّکَ إنْ لَمْ تُعرِّفنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرف حُجَّتکَ ، اللَّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَانَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ، ضَ لَلْتُ عَنْ دِینی
بار خدایا تو مرا به خود شناسا کن که اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت ، بار خدایا تو رسولت را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من نشناسانی حجّتت را نخواهم شناخت ، پروردگارا حجت خودت را به من بشناسان که اگر حجَّتت را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد
مداومت به خواندن دعاي غریق
مداومت کردن بر خواندن دعایی که شیخ صدوق به سند خود از عبداللَّه بن سنان روایت کرده که گفت : حضرت ابوعبداللَّه امام صادق علیه السلام فرمود : پس از این شبهه اي شما را خواهد رسید که بدون نشانه دیده شدنی و امام هدایت کنندهاي خواهید ماند، و از آن نجات نمییابد مگر کسی که دعاي غریق را بخواند . راوي گوید : عرضه داشتم : دعاي غریق چگونه است ؟ فرمود : چنین بگوید :
یا اللَّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ؛
اي خداوند اي رحمان اي مهربان اي دگرگون کننده دلها دل مرا بر دینت پایدار کن .
راوي گوید : من گفتم : یا اللَّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الَأبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ .
فرمود : البته خداوند دگرگون کننده دلها و دیدهها است ولی همین طور که من میگویم : تو نیز بگو : یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ ( ۳)
و شیخ نعمانی در کتاب الغیبۀ به سند خود از حمّاد بن عیسی از عبداللَّه بن سنان روایت آورده که گفت : من با پدرم به محضر امام ابوعبداللَّه صادق علیه السلام شرفیاب شدیم ، پس آن حضرت فرمود : چگونه خواهید بود اگر در حالی واقع شدید که امام هدایتگر و نشانه آشکاري نباشد ( دیده نشود ) ؟ که از آن حیرت و سرگردانی نجات نیابد مگر کسی که به دعاي غریق ( یا حریق ) دعا کند . پدرم گفت : به خدا سوگند این بلا است ، پس فدایت شوم در آن هنگام چگونه رفتار کنیم ؟ فرمود : هرگاه چنان شد - و تو آن زمان را درك نخواهی کرد - به آنچه در دست دارید [از عقیده راستین] متمسّک شوید تا آنکه أمر برایتان به خوبی روشن شود (۴)
۱.اصول کافی ، ۱ /۳۳۷
۲.غیبت نعمانی ، 86 ، ان فی قائم سنۀ من الانبیاء
۳.کمال الدین ، ۲/ ۳۵۱
۴. غیبت ، ۸۱
گرگ ها بدانند!!!!!
در این ایل غریب
گر پدر نیست،تفنگ پدری هست هنوز
گر چه نیکان همگی بار سفر بربستند،
شیر مردی چو سید علی خامنه ای هست هنوز!
ولايت فقيه پرتوى از ولايت امام زمان (عليه السلام)، و ولايت امام زمان(عليه السلام)پرتوى از ولايت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، و ولايت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) پرتوى از ولايت اللّه جلّ و علا است.
دلیل ناشناس بودن امام مهدی (عج) در عصر غیبت
راههای تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج)
رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟
رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است :
الف) در عالم خواب؛
ب) در حال مکاشفه؛
ج) در حال بیداری.
که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:
۱ ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونهای که دیدارکننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی میشود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمیشناسند.
۲ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهمتری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فوقالعاده اندک است؛
۳ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات میکند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی میپندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا میکند که وی امام عصر(عج) بوده است.
بیشتر تشرفاتی که در کتابها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمیدهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا میکند که وی امام بوده است.
اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیتهایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بیتقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.
دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت
چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی شناسند ؟
زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا میکند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقاتهایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمیخواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبتاند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.
در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیدهها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافتهاند، به محضر آن حضرت شرفیاب شوند.
البته این شرفیابی میتواند متفاوت باشد، برخی حضرت را میبینند ولی نمیشناسند؛ گروهی میبینند و میشناسند و حضرت هم با آنان سخن میگوید؛ برخی او را میبینند و میشناسند و اجازه مییابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوتها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.
در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را میشناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.
چرا نباید برای دیدن بقیةالله(عج) اصرار کرد
آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی میشود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟
دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانهروز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمیشود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسانهای معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه میکردند و حتی گاهی با آنها مخالفت میکردند.
دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمیشود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دستگیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.
مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را میبیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.
احمد بن حسن بن ابیصالح خجندی، مدتی در جستوجوی امام زمان(عج) شهرها را میگشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامهای از طریق حسینبن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو میکوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».
جواب آمد: «هر کس در خصوص من جستوجو و تجسس کند، مرا میطلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».
بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.
نظر آیتالله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)
آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر میزند؟
قطعا گناه کردن، مهمترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید میفرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما میرسد و ما آن را ناخوش میداریم و از ایشان نمیپسندیم».
آیتآلله بهجت نیز بیان فرمودهاند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی میرسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی میفرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر میبرند، با فضیلتترین مردم همه زمانها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».
از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) میفرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود».
بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار میآید، آنگاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.
منبع : کتاب مهدویت پرسش ها و پاسخ ها
دعا براي فرج امام زمان عجل الله فرجه
عالم محقّق «سیّد محّمد تقی موسوی اصفهانی» رحمت الله علیه) در کتاب شریف «مکیال المکارم» می نویسد:
«برادر عزیز ایمانی ام ، فاضل وارسته - که مؤیّد به تأئیدات ربّانی است - ، جناب میرزا محمّد باقر اصفهانی ، برایم نقل کرد که :
«شبی از شب ها در خواب - یا بین خواب و بیداری - مولایم ، امام بزرگوار امام حسن مجتبی (ع) را دیدم که سخنانی به این مضمون فرمودند:
«بر منبر ها به مردم بگوئید و به آن ها امر کنید که توبه کنند و برای فرج و تعجیل و ظهور حضرت حجّت(عجّ) دعا نمایند و این دعا مثل نماز میّت ، واجب کفایی نیست که اگر یک یا چند نفر از مردم ، آن را انجام دادند، تکلیف از دیگران برداشته شود؛ بلکه همانند نماز های واجب روزانه است که بر تمام مکلّفین واجب است آن را انجام دهند.»(ج1 ص483)
آیا از گناه اجتناب کنیم، امام زمان(عج) به ما سر می زند؟
آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر میزند؟
قطعا گناه کردن، مهمترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید میفرماید: “ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما میرسد و ما آن را ناخوش میداریم و از ایشان نمیپسندیم.”
آیتآلله بهجت نیز بیان فرمودهاند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا “اورع الناس من تورّع عن المحرمات"؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی میرسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی میفرماید: “ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر میبرند، با فضیلتترین مردم همه زمانها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است.”
از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) میفرماید: “هرکس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود.”
بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار میآید، آنگاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.
آیا بعد از ولیّ عصر(ع) قیامت برپا می شود؟
از روایات «رجعت» استفاده می شود که نخسین کسی که برای فرمانروایی جهان پس از شهادت حضرت مهدی(ع) رجعت می کند، امام حسین(ع) است. امام صادق(ع) فرموده اند: «نخستین کسی که زمین برای او شکافته می شود و به روی زمین رجعت می کند، حسین بن علی(ع) است».[۱]
بر طبق روایات، امام حسین(ع) در اواخر حکومت امام زمان(عج) با اصحاب باوفایش رجعت می کنند و پس از شهادت حضرت مهدی(ع)، امام حسین(ع) بدن آن حضرت را غسل و کفن می کند و به خاک می سپارد. امام رضا(ع) فرموده اند: «امام را جز امام غسل نمی دهد».[۲] سپس امر حکومت را به دست می گیرد و به قدری حکومت می کند که از کثرت سن ابروهایش روی دیدگان مبارکش را می پوشاند…
البته در برخی روایات دیگر آمده: چون قائم آل محمد(ص) از دنیا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن قیامت بر پا می گردد و مردگان از گورها به درآیند و برای حساب و جزای محشر آماده گردند.[۳]
اما «شیخ حر عاملی» در این باره می نویسد: شاید چهل روز، ایام رجعت باشد و این عدد اشاره به کمی دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را با عدد هفتاد و مقدار کم را با اعداد کمتر معرفی می کنند.
یا اینکه هر روزی برابر هزار سال باشد؛ چنان که خداوند می فرماید: «یک روز نزد پروردگار مثل هزار سال است که شما می شمارید»، و شاید هم مراد از قیامت در این روایات، قیامت صغرا یعنی رجعت باشد و البته اطلاق قیامت بر رجعت، مانعی ندارد و قیامت ممکن است بر هر دو اطلاق شود.[۴]
——————————————————–
پی نوشت ها:
۱ . بحارالانوار، ج۵۳، ص۴۶؛ تفسیر عیاشی، ص۲۸۱.
۲. اصول کافی، ج۱، ص۳۸۴؛ بحارالانوار، ج۳، ص۱۳.
۳ . ارشاد، شیخ مفید، ترجمه ساعدی، ص۷۰۸، نقل از کتاب یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)، علیرضا رجالی تهرانی، ص۲۳۰.
۴ . الایقاظ من الهجعة، شیخ حر عاملی، (ترجمه احمد جنتی، ص۴۰۰) نقل از همان.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
یا علی مدد
نهم ربیع الاول، جشن تاج گذاری یا جشن عیدالزهراء ؟
چند سالی است که بعضی ها در روز نهم ربیع الاول به عنوان روز تاج گذاری (آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) جشن می گیرند. و متاسفانه با برپایی چنین جشنی، سخنی از به درک واصل شدن قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها در چنین روزی به میان نمی آورند و آن را نادیده می گیرند. در این مقاله بر آن شدیم تا با بررسی جشن تاج گذاری و عیدالزهراء حقیقت را روشن و واضح بگردانیم.
زمان شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
برای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام اقوال مختلفی وجود دارد، بعضی شهادت ایشان را اول ربیع دانسته اند (1) و برخی چهارم ربیع الاول را ذکر کرده اند. (2) ولی از میان تمامی اقوال (که ظاهرا حدود ده قول وجود دارد) سخن حق و صحیح آن است که شهادت ایشان در هشتم ربیع الاول بوده است.
و اما کیفیت و همچنین زمان دقیق شهادت ایشان طبق روایت معتبر محمد بن حسین و همچنین ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی به این شرح است:
در هنگام نماز صبح روز هشتم ربیع الاول، امام حسن عسکری علیه السلام فرزند خودشان یعنی حجة بن الحسن عج را به حضور طلبیدند. همینکه امام حسن علیه السلام نگاهش به فرزندش افتاد گریه کرد و فرمود: ای سید اهل بیت خود، به من آبی بده. که همانا من به سوی پروردگارم می روم. سپس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با جوشانده ای که برای حضرت آماده کرده بودند ایشان را سیراب نمودند. در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند که مرا برای نماز مهیا کنید. و امام زمان عج نیز پدرشان را وضو دادند. و در همان وقت نماز صبح، یازدهمین خورشید امامت و ولایت به شهادت رسیدند.(3)
هشتم ربیع الاول روز آغاز امامت امام زمان (عج)
با توجه به مطلبی که گذشت زمان دقیق شهادت امام حسن عسکری علیه السلام هنگام نماز صبح روز هشتم ربیع الاول بوده است. معلوم و واضح است که زمان نماز صبح قبل از طلوع آفتاب و آغاز روز می باشد. و به همین جهت روشن می شود که با طلوع آفتاب و شروع روز هشتم ربیع الاول امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شده است. و نهم ربیع الاول روز دوم امامت ایشان بوده است.
آیاروز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی و فرح است ؟
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِينَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا. (4)
مولا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی مخلوقات زمین را مورد توجه و دقت قرار داد، سپس ما (اهل بیت) را اختیار فرمود و برای ما شیعیان را اختیار فرمود. شیعیانمان ما را یاری می کنند و در فرح و شادی ما اظهار خوشحالی می کنند و برای حزن ما اظهار حزن و اندوه می کنند. و آنها اموال و نفس های خودشان را برای ما بذل و بخشش می نمایند. آنها از ما و به سوی ما هستند.
ما شیعیان موظفیم تا در فرح و شادی اهل بیت علیهم السلام اظهار سرور و خوشحالی کنیم، همانطوریکه خودشان به ما امر فرموده اند. و به همین جهت است که شیعیان در اعیاد و موالید اهل بیت علیهم السلام جشن برپا می کنند و شادی و فرحشان را اظهار می نمایند.
در رابطه با روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام نیز باید ببینیم که آیا روز شادی ایشان بوده است، که ما نیز به پیروی از آنها در آن ایام خوشحال باشیم، یا نه؟ با کمی تتبع در روایات در می یابیم که نه تنها ایشان ما را امر به شادی و فرح در چنین روزهایی نکرده اند، بلکه با دقت در سیره خودشان نیز متوجه می شویم که اصلا چنین ایامی را جشن نمی گرفتند. و حتی در سیره هیچکدام از اصحاب و علما و فقهای شیعه نیز اقامه جشن در روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام نمی یابیم. به عنوان مثال در کجا داریم که امام حسین علیه السلام بعد از شهادت امام حسن علیه السلام، به عنوان روز آغاز امامت خودشان جشن گرفته باشند؟ و یا در کجا می یابیم در روز یازدهم محرم که روز آغاز امامت امام سجاد علیه السلام می باشد ائمه علیهم السلام اظهار شادی کرده باشند؟ فلذا به یقین می توان گفت که ما هیچ دلیلی نداریم که روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی ایشان می باشد.
حتی اگر فرض کنیم که روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز جشن و شادی می باشد، باز هم نمی توانیم روز نهم ربیع الاول را به عنوان اولین روز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جشن بگیریم، زیرا همانطورکه اثبات شد روز نهم ربیع الاول دومین روز امامت ایشان می باشد و همان روز هشتم ربیع الاول روز آغاز امامت حجة بن الحسن العسکری می باشد.
و همچنین اگر قبول کنیم که اولین روز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی می باشد، چگونه است که این امر را به امام زمان عج اختصاص داده اند و اولین روز امامت بقیه امامان را جشن نمی گیرند؟ به کدام دلیل فقط اولین روز امامت امام زمان عج روز شادی است و نه بقیه امامان علیهم السلام؟ و اگر واقعا چنین ایامی ایام شادی و فرح است چرا اولین روز امامت امام رضا علیه السلام را به عنوان مثال جشن نمی گیرند؟ همچنین اگر گفته شود دلیل اختصاص جشن و سرور در آغاز امامت امام زمان عج زنده بودن و یا طولانی شدن و استمرار امامت ایشان می باشد. باز هم می گوییم به کدامین دلیل زنده بودن و یا طولانی شدن و استمرار امامت امامی، موجب می شود که روز آغاز امامت آن امام تبدیل به جشن و سرور گردد؟
نهم ربیع الاول، جشن عیدالزهراء
شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام روز نهم ربیع را جشن می گیرند، ولی نه به عنوان “جشن تاج گذاری” بلکه شادی ما در این روز به دلیل به درک واصل شدن قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها و غاصب فدک و خلافت امیرالمومنین علیه السلام و منشأ بدعتها و ضلالتها یعنی عمر بن خطاب لعنة الله علیه، می باشد.
در این رابطه علامه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف بحارالانوار نقل فرموده اند:
روایت شده که محمد بن ابی العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفته اند که روزی ما در باب قتل عمر بن خطاب منازعه کردیم و رفتیم در شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمی که از خواص اصحاب امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما السلام بود و به خدمت امام مهدی عج نیز رسیده بود. وقتی درب خانه وی را کوبیدیم دختری عراقیه ای بیرون آمد سراغ احمد را از او گرفتیم. گفت: او امروز مشغول اعمال عید است و آن روز نهم ربیع الاول بود.
گفتم: سبحان الله عیدهای مومنان چهارتاست: عید فطر -اضحی-غدیر و جمعه.
دختر گفت: احمد بن اسحاق از امام علی النقی روایت میکند امروز روز عید است و بهترین عیدها نزد اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان به حساب می آید.
ماگفتیم اجازه بگیر تا به نزد او بیاییم چون که دختر او را خبر کرد بیرون آمد درحالی که لنگی بسته و عبائی بر خود پیچیده بود و بوی مشک از او ساطع بود. گفتیم این چه حالت است که در تو مشاهده می کنیم ؟
گفت: الان از غسل عید فارغ شدم.
گفتیم: مگر امروز عید است؟
گفت: بلی و ما را به داخل خانه خود آورد و بر روی کرسی نشانید و چنین گفت: روزی با جمعی از برادران خود به حضور مولای خود امام حسن عسکری علیه السلام مشرف شدیم در سامرا در مثل این روز (نهم ربیع) که شما به نزد من آمده اید. چون اجازه گرفتیم و به خدمت آن حضرت رسیدیم. دیدیم آن حضرت مجلس خود را آراسته و مجمره در پیش خود گذاشته است. و به دست مبارک خود عود در آن مجمره می اندازد و مجلس خود را مزین گردانیده است و بر غلامان و خدمتگزاران خود جامه های فاخر پوشانیده.
عرض کردیم: یابن رسول الله پدران و مادران ما فدای تو باد. آیا برای اهل بیت علیهم السلام امروز شادمانی تازه رخ داده است ؟
حضرت فرمود: کدام روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیم تر است؟ به درستی که خبر داد مرا پدرم که حذیفه بن یمان در روز نهم ربیع الاول خدمت جدم حضرت رسول خدا رسید.
حذیفه گفت: حضرت علی و حسنین علیهم السلام را دیدم که با حضرت رسول غذا میل می فرمودند و آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به حسنین علیهم السلام میفرمود:
بخورید! گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز به درستی که این روز روزی است که حق تعالی در این روز دشمن خود و دشمن د شما را هلاک میفرماید ودر این روز دعای مادر شما (5) را مستجاب میگرداند.
بخورید! که این روز روزی ایست که حق تعالی در این روز اعمال محبان و شیعیان شما را قبول میفرماید.
بخورید! که این روز ظاهر میشود صدق گفته خدا که میفرماید: فتلک بیوتهم خاویه بما ظلموا. این است خانه های ایشان که خالی گردیده به سبب ستمهای ایشان.
بخورید! که این روزی است که که در این روز شوکت دشمنان جد شما و یاری کننده دشمن شما شکسته میشود.
بخورید! که این روزی است که در این روز فرعون اهل بیت علیهم السلام من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود.
بخورید! که این روزی است که حق تعالی عملهای دشمنان شما را باطل و بیهوده میگرداند.
حذیفه گفت که من عرض کردم: یا رسول الله آیا در میان امت تو کسی خواهد بود که این حرمتها و قداستها را بشکند.
حضرت فرمود: ای حذیفه بتی از منافقان بر ایشان سر کرده خواهد شد و در میان ایشان ادعای ریاست خواهد کرد و مردم را به سوی خود دعوت خواهد کرد و تازیانه ظلم و ستم را بر دوش خود کشیده و مردم را از راه خدا منع خواهد کرد. کتاب خدا را تحریف خواهد نمود. سنت مرا تغییر خواهد داد و میراث فرزند مرا متصرف خواهد شد خود را پیشوای مردم خواهد خواند. بر وصی من علی بن ابیطالب علیه السلام امتیاز طلبی خواهد کرد و اموال خدا را به ناحق بر خود حلال و در غیر طاعت خدا صرف خواهد کرد و من و برادر من و وزیر من علی علیه السلام را به دروغ گویی متهم و دختر مرا از حق خود محروم خواهد کرد. پس دخترم او را نفرین خواهد کرد و حق تعالی نفرین او را در این روز مستجاب خواهد نمود.
حذیفه عرض کرد: یا رسول الله چرا دعا نمیکنید حق تعالی او را در حیات شما هلاک گرداند؟
حضرت فرمود: ای حذیفه دوست ندارم جرات کنم بر قضای خدا و از اوتغییر امری را طلب نمایم که در علم او گذشته است. ولیکن از حق تعالی استدعا نمودم فضیلت دهد از سائر روزها آن روزی را که در آن روز او به جهنم می رود تا آن که احترام آن روز در میان دوستان و شیعیان اهل بیت من سنت گردد پس حق تعالی وحی کرد به سوی من که:
ای محمد در علم سابق من گذشته است که دچار آید تو و اهل بیت تو را محنت های دنیا و بلاها و ستمهای منافقان و غضب کنندگان از بندگان من. آن منافقانی که تو برای آنها خیرخواهی کردی ولی به تو خیانت کردند. تو به ایشان راستی کردی و آنها با تو مکر کردند. تو باآنها صاف بودی و آنها دشمنی تو را به دل گرفتند و تو خشنودشان ساختی ولی تو را تکذیب کردند و تو آنها را برگزیدی ولی تو را در گرفتاری ها تنها گذاشتند و سوگند یاد میکنم به حول و قوه و پادشاهی خود که البته به روی کسی که غصب کند حق علی ع را که وصی توست بعد از تو هزار درب از پست ترین طبقه های جهنم را بگشایم که آن را فیلوق می گویند و او و اصحاب او را در قعر جهنم جای دهم که شیطان بر او برتری و اشراف پیدا کند و او را لعنت کند و آن منافقان را در قیامت برای فرعونها عبرت گردانم که در زمان پیغمبران دیگر بودند و نیز برای سایر دشمنان دین عبرت شوند و منافقان و دوستان آنها را به سوی جهنم برم با دیده های کبود و روهای ترش و بانهایت مذلت و خواری و پشیمانی و ایشان را تا ابد در عذاب خود نگه دارم.
ای محمد! علی به منزلت تو نمی رسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غضب کننده حق او بر او وارد میشود. کسی که جرات پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد و به من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع میکند. و گوساله ای از برای امت تو برپامی کند که آن ابوبکر است و به من کفر می ورزد در عرش و عظمت و جلال من به درستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون کشته میشود و امر کرده ام ایشان را که کرسی کرامت مرا در برابر بیت المعمور نصب کنند و ثنا گویند بر من و طلب آمرزش نمایند برای شیعیان و محبان شما از فرزندان آدم و امر کرده ام ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند گناهان ایشان را برای احترام کرامت تو و وصی تو.
ای محمد! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مومنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال علو منزلت و مکان خود کسی که این روز را عید کند از برای من. ثواب آنها که دور عرش احاطه کرده اند به او عطا کنم. وقبول نمایم شفاعت او را نسبت به خویشان او و زیاده کنم مال او را اگر گشادگی دهد بر خود و عیال خود در این روز و هر سال در این روز صد هزار هزار میلیون نفر از موالیان و شیعیان شما را از آتش جهنم آزاد گردانم و اعمال ایشان را قبول و گناهان شان را بیامرزم.
حذیفه گفت: پس رسول خدا برخواست و به خانه ام سلمه رفت و من برگشتم در حالیکه به کفر عمر لعنه الله یقین کرده بودم. تا آنکه بعداز رسول خدا دیدم که چه فتنه ها برانگیخت….پس حق تعالی دعای برگزیده خود ودختر پیغمبر خود را در حق آن منافق مستجاب گردانید و قتل او را بر دست کشنده او (حضرت ابولولو رحمه الله) جاری ساخت. من به خدمت حضرت امیرالمومنین رسیدم تا آن حضرت را تهنیت و مبارک باد گویم که آن منافق کشته شد و به عذاب حق تعالی واصل گردید. چون حضرت مرا دید فرمود: ای حدیفه: آیا به یاد داری آن روزی را که آمدی به نزد سید من رسول خدا من و دو سبط او حسنین علیهم السلام نزد او بودیم و با او غذا میخوردیم ایشان تو را بر فضیلت این روز آگاه ساخت.
عرض کردم: بلی ای برادر رسول خدا.
حضرت فرمود: به خدا سوگند این روز روزی است که حقتعالی در آن دیده آل رسول را روشن گردانید و من برای این روز هفتاد و دونام میدانم.
حذیفه عرض کرد: یا امیرالمومنین! میخواهم این نام ها را از شما بشنوم.
حضرت فرمود: اين روز روز استراحت مؤمنان است زيرا از شر آن منافق استراحت يافتند، روز زايل شدن كرب و غم است، روز غدير دوم است، روز تخفيف گناهان شيعيان است، روز برهم شكستن بناي كفر و عدوان است، روز عافيت است، روز بركت است، روز طلب خونهاي مؤمنان است، روز عيد بزرگ خدا است، روز مستجاب شدن دعا است، روز موقف اعظم است، روز وفاي به عهد و شرط است، روز كندن جامة سياه است روز ندامت ظالم است، روز شكسته شدن شوكت مخالفان است، روز نفي هموم است، روز فتح است، روز عرضة اعمال كافران است، روز ظهور قدرت خدا است، روز عفو از گناه شيعيان است، روز فرج ايشان است، روز توبه است، روز انابه بسوي خدا است، روز زكات بزرگ است، روز فطر دوم است، روز اندوه ياغيان است، روز گره خوردن آب دهان در گلوي مخالفان است، روز خشنودي مؤمنان است، روز عيد اهل بيت است، روز ظفريافتن بني اسرائيل بر فرعون است، روز مقبول شدن اعمال شيعيان است، روز پيش فرستادن صدقات است، روز زيارتي مثوبات است، روز قتل منافق است، روز وقت معلوم است، روز سرور اهل بيت است، روز مشهود است، روز قهر بر دشمن است، روز خراب شدن بنيان ضلالت است، روزي كه ظالم انگشت ندامت به دندان مي گيرد است، روز تنبيه است، روز شرف است، روز خنك شدن دلهاي مؤمنان است، روز شهادت است، روز درگذشتن از گناهان مؤمنان است، روز تازگي بوستان اهل ايمان است، روز شيريني كام ايشان است، روز خوشي دلهاي مؤمنان است، روز برطرف شدن پادشاهي منافقان است، روز توفيق اهل ايمان است، روز رهايي مؤمنان از شر كافران است، روز مانور اهل ايمان است، روز به خود باليدن است ، روز قبول اعمال است، روز تبجيل و تعظيم است، روز نحله و عطاء است، روز شكر حق تعالي است، روز ياري مظلومان است، روز زيارت كردن مؤمنان است، روز محبّت كردن به ايشان است، روز رسيدن به رحمتهاي الهي است، روز پاك گردانيدن اعمال است، روز فاش كردن رازها است، روز برطرف شدن بدعتها است، روز ترك گناهان كبيره است، روز ندا کردن به حق است، روز عبادت است، روز موعظه و نصيحت است و روز انقياد پيشوايان دين است.
حذیفه گوید: سپس از خدمت امیرالمومنین برخواستم و گفتم اگر در نیابم از افعال خیر و آنچه امید ثواب از آن دارم مگر محبت این روز ودانستن فضیلت این روز هر آینه منت های آرزوی من خواهد بود.
پس محمد و یحیی راویان این حدیث گفتند: چون این حدیث را از احمد بن اسحاق شنیدیم هر یک برخواستیم و سر او را بوسیدیم و گفتیم: حمد و شکر میکنیم خداوندی را که برانگیخت تو را از برای ما تا فضیلت این روز را به ما برسانی پس به خانه های خود برگشتیم و این روز را عید گرفتیم.(6)
اقوال علما درباره جشن عیدالزهراء سلام الله علیها
مرحوم سید بن طاووس بعد از نقل روایت فوق می فرمایند :من این حدیث را از خط محمد بن علی بن محمد بن طیّ نقل می نمایم و بر اساس تفحّصی که من در کتابها داشته ام ، دسته ای از روایات را موافق با این روایت یافتم و لذا بر آن اعتماد نمودم و به سزاست که این روز که در حدیث امده است را بزرگ شمرد و در آن اظهار سرور و شادمانی نمود .(7)
به همین جهت است که متقدمین و متأخرین از علما و فقهای شیعه این روز را روز به درک واصل شدن عمر لعنة الله علیه می دانستند و در این روز اظهار سرور و خوشحالی میکردند. و حتی بعضی از آنها کتاب های جداگانه ای در اثبات این حقیقت نوشته اند. از جمله آنها می توان به کتاب علامه مجلسی رحمة الله علیه، کتاب صاحب مستدرک (محدث میرزا شیخ حسین نوری) و همچنین کتاب “فصل الخطاب فی تاریخ قتل ابن الخطاب” که در عصر ما نوشته شده است، اشاره کرد.
علامه مجلسی رحمة الله علیه در این رابطه می فرمایند: و المشهور بین الشیعة فی الأمصار و الأقطار فی زماننا هذا هو أنه الیوم التاسع من ربیع الأول، و هو أحد الاعیاد. یعنی بین شیعیان در تمامی نقاط و نواحی در زمان ما مشهور است که به درک واصل شدن او در روز نهم ربیع الاول می باشد. و آن روز یکی از اعیاد است.
در ادامه ایشان در رابطه با شبهه ای که توسط برخی گفته می شود که روز مرگ عمر 28 ذی الحجة بوده است میفرمایند: اعتبار تلك الروايات مع الشهرة بين أكثر الشيعة سلفا وخلفا لا يقصر عما ذكره المؤرخون من المخالفين، ويحتمل أن يكونوا غيروا هذا اليوم ليشتبه الامر على الشيعة فلا يتخذوه يوم عيد وسرور.
یعنی اعتبار آن روایات (در اثبات مرگ عمر در روز نهم ربیع) بعلاوۀ شهرتی که بین اکثر شیعیان سلف و خلف دارند، کمتر از آنچه مورخین مخالف نقل کرده اند (که روز مرگ وی 28 ذی الحجة است) نیست. (به عبارت دیگر اعتبار روایت نهم ربیع با گفته های مخالفین رد نمی شود) و احتمال دارد که مخالفین این روز را تغییر داده اند تا امر برای شیعیان مشتبه شود، و آن روز را روز عید و سرور نگیرند. (8)
مرحوم صاحب جواهر در مورد فضیلت نهم ربیع الاول می نویسد :و اما غسل برای روز نهم از ماه ربیع الاول، پس به تحقیق حکایت شده که احمد بن اسحاق قمی در این روز به عنوان عید غسل کرده است. به خاطر روایتی که از اتفاق واقعه عظیمی در این روز خبر می دهد، که سرور مومنین و غضب منافقین را به دنبال دارد…و به تحقیق به روایت مفصلی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در فضل و برکت این روز و اینکه روز شادی و سرور برای ایشان می باشد برخورد کردم که ذهن انسان در فهم آن محیر و سرگردان می شود. و در آن روایت به وقوع آن امر (کشته شدن عمر بن خطاب) در این روز تصریح شده است. پس چه بسا که ما به علت مستحب بودن غسل در مثل چنین ایامی قائل به استحباب غسل در این روز شویم. و مخصوصا که این روز برای ما و پیشوایان ما علیهم السلام روز عید و سرور می باشد.(9)
شیخ مفید رضوان الله علیه می گوید: و روز نهم از ماه ربیع الاول روز عید بزرگ است وبرای آن شرح مفصلی است که در جای خود ذکر شده است و این روز را پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله عید گرفتند و مردم را نیز امر فرمودند که در این روز عید بگیرند. (یعنی اظهار شادی و سرور نمایند.) (10)
شیخ کفعمی رضوان الله علیه نیز می گوید: همانا روز نهم ربیع الاول روزی شریف و بسیار عظیم المنزله است. و اظهار جشن و سرور و عید گرفتن، انفاق کردن بر مومنین، توسعه بر عیال، استعمال بوی خوش، لباس نو بر تن کردن، شکرگذاری و عبادت خداوند در این روز استحباب دارد.(11)
و همچنین سید طباطبائی یزدی در کتاب عروة الوثقی جلد2صفحه152 روز نهم ربیع الاول را از جمله اعیاد و مناسبات شریفه ای قرار داده که غسل در آن مستحب می باشد. و اکثر فقهاء از ایشان تبیعیت نموده اند.
حرف آخر
با توجه به دلایل و براهین واضح و روشنی که ارائه شد روز نهم ربیع الاول روز اظهار جشن و سرور و تبری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام می باشد. البته این نکته را نیز متذکر می شویم که یاد و ذکر نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در هر زمانی نیکوست، و شرعاً حرام نیست که افرادی بخواهند در این روز به بهانه ایام آغاز امامت حضرت مهدی عج از ایشان یاد کنند. ولی همواره باید به خاطر داشت که این روز، روز اظهار تبری و برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام می باشد، و این همان سیره و سنت ائمه اطهار علیهم السلام بوده است. فلذا تضعیف و بلکه دوری از سیره ایشان به نحوی که هیچ سخنی از تبری در این روز به میان آورده نشود، و بزرگ کردن و گرامیداشتن جشنی که هیچ توصیه ای به آن نشده است، یقینا مورد رضایت ائمه اطهار علیهم السلام نمی باشد. متاسفانه همین مساله را در سالهای اخیر شاهد بوده ایم که پرچمداران “جشن تاج گذاری” با بزرگ نمودن این جشن هیچ سخنی از تبری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام به میان نمی آورند. به همین جهت، شیعیان باید هوشیار باشند و نگذارند افرادی نام امام زمان عج را وسیله و ابزاری قرار دهند تا تبرّی را در میان ایشان کمرنگ و بلکه حذف نمایند. و مطمئن باشیم که اگر چشمانمان را ببندیم و از کنار اینگونه فتنه ها بگذریم، روزی چشم باز خواهیم کرد و می بینیم که هیچ اثری از برائت و تبری در میان شیعیان باقی نمانده است.
شیعه به تولّی اَر مُسلَّم گردد………با رکن تبرّی است که محکم گردد
یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست………یا رب نکند که رزق ما کم گردد
اسناد:
(1) مصباح کفعمی ج2 ص533 – بحارالانوار ج50ص335
(2) مسارالشیعه ص28-29
(3) روایت معتبر محمد بن حسین: کمال الدین شیخ صدوق ج2ص473 و بحارالانوار ج50ص331 و روایت ابو سهل: الغیبة شیخ طوسی ص273 و بحارالانوار ج52ص16
(4) بحارالانوار ج44ص287
(5) اشاره به آن جائی که حضرت زهرا سلام الله علیها موقعی که عمر نامه فدک را پاره کرد. فرمودند خدا شکمت را پاره کند.
(6) زادالمعاد علامه مجلسی باب ۸ص۳۲۵ و زوائد الفوائد از علی بن علی بن طاووس. باب ربیع الاول و بحارالانوار جلد ۳۱ ص۱۲۰.
(7) بحارالانوار ج31ص129 به نقل از زوائد الفوائد.
(8) بحارالانوار ج31ص132
(9) جواهر الکلام ج 5 ص 43- 44
(10) مستدرك الوسائل ج2 ص522 از مسار الشيعة شیخ مفيد
(11) کتاب مصباح شیخ کفعمی ص 270
دعاکنید ای منتظران….
امام موسى کاظم (علیه السلام):
«طوبى لشیعتنا المتمسکین بحبّنا فى غیبة قائمنا، الثابتین على موالاتنا والبراءة من اعدائنا، اولئک منّا و نحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة، طوبى لهم ثم طوبى لهم، هم والله معنا فى درجتنا یوم القیامة».
الزام الناصب، ص 68.
خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ماو ما از آنهائیم. و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در کنار ما در روز قیامت اند.
نكات پند آموز وعبرت پذير و……….
حواست باشد….
داریم جایی “زنـدگـــی” میکنیم کـه:
هَرزگی “مـُـــــد” اســت (!)
بی آبرویــی “کلاس” اســـت (!)
مَســـــتی دود “تَفـــریــح” اســـت (!)
رابطه با نامحرم “روشــن فکــری” اســت (!)
گــُـرگ بــودن رَمـــز “مُوفقیت” اســـت (!)
بی فرهنگی “فرهنگ” است(!)
پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه “رشد ونبوغ” است(!)
و………………….
خدایا ممنون که نه باکلاسم نه روشنفکر ونه… فقط تو رو میخواهم و بس
سیاست آمریکایی،سیاست شیطانی
سیاست شیطانی یعنی سیاست دروغین :
کسانی که با حیله و دروغ و نیرنگ افراد را فریب میدهند.دولت هایی که با زبان شیطان حرف میزنند. که بزرگترین شیطان دربین دولت ها ، دولت آمریکا است که حتی به ملت بیچاره ی خود خیانت میکند چه برسد به ما.شاید مردم آمریکا نداند که دولتشان چه ظلمی در حق آنها کرده ولی روزی میرسد که همه حقایق افشا میشود و به سخنان ارزشمند مقام معظم رهبری ما،و حرف مردم ایران می رسند که دولت آمریکا یک شیطان بزرگ است همان طور حضرت امام (ره) فرموده بودند و هدفشان فقط نابودی انسان و انسانیت و حکمرانی در عالم است .
دولت آمریکا با تظاهر کردن به خوب بودن از لحاظ انسانیت ومبارزه با تروریسم نه تنها باعث نابودی انسانیت در عالم هستی شده است بلکه از خوی انسانیت هم بیرون رفته است و شکل و شمایل حیوانی به خود گرفته است.
از جمله هدف های اصلی دولت آمریکا اختلاف انداختن بین مذاهب مختلف در جهان است تا اینکه همه ادیان علیه همدیگر شوند وخودش زمامدار عالم بشود.که موفق نخواهد بود تا زمانی که مسلمانان عالم متحد باشند.شیطان در مقابل اتحاد انسان ها همیشه شکست پذیر بوده است. در مقابل شیطان بزرگی مثل آمریکا هم اتحاد لازم است.ما مردم ایران چون متحد هستیم آمریکا نگران است.
ما مسلمانان هیچ وقت با مذاهب دیگر هیچ اختلافی نداریم و باهیچ کس دشمنی نداریم
ما با تمام وجود به رهبرمان افتخار میکنیم، رهبر ما بابصیرترین انسان عالم است. و راهنمایی این بزرگوار تا ظهور مولایمان امام زمان(عج) راه را به ما نشان خواهد داد.راه مبارزه با شیاطین.
دختر و گل
دختر در روایات با عنوان ریحانه و گل مطرح شده است.نهج البلاغه،نامه ۳۱.
همانطوری که گل مظهر نشاط و طراوت است،دختر نیز مظهر عاطفه و احساسات
با طراوت است.همانگونه که گل لطیف و ظریف و آسیب پذیر است،دختران نیز به
لحاظ لطافت روحی و جسمی،باید از کارهای خشن و سخت دور باشند.
بنابراین دختران همچون گل،برای محفوظ ماندن از آسیبها و خطرها لازم است
که با عفت و حیا و حجاب،خود را از آسیب ها حفظ نمایند.
زن بسان نخل بود و در باغ و بستان جهان
مرد،او اندر مثل او باشد چو شخص باغبان/
باغبان باید که دیواری کشد بر دور باغ
تا گلش ایمن شود از دست بد این و آن/
مرد،هم باید بپوشاند به زن زیب حجاب
گر همی خواهد گلش همواره در امن و امان/
ورنه باید او ببیند به چشم خویش
غنچه ناموس خود را در کف بیگانگان
منبع:کتاب برای ریحانه
چرا واژه حجاب بعنوان نامی برای پوشش اسلامی رایج است؟
شهید مطهری در کتاب مسئله حجاب صفحه ۵۲ چنین پاسخ داده است:
-کلمه حجاب،هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب
استعمالش بیشتر به معنی پرده است.در قرآن کریم در داستان سلیمان(ع)
غروب خورشید را اینطور توصیف میکند،حتی توارت بالحجاب آیه ۳۲.
پرده حجاب بین قلب و شکم را نیز حجاب گویند.
استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است
در قدیم و مخصوصا در اصلاح فقها کلمه(( ستر )) را بکار برده اند نه کلمه حجاب را.
بهتر این بود که کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه پوشش را
بکار می بردیم زیرا معنی شایع لغت حجاب،پرده است،همین امر موجب شده
که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته زن همیشه پشت پرده باشد
در خانه محبوس باشد،و از خانه بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زن مقرر کرده به این معنی نیست که از خانه
بیرون نرود،زندانی کردن زن در اسلام مطرح نیست.
عفاف و حجاب در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان باید خود
را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمائی نپردازد،که بهترین نوع پوشش چادر است.
زنی که خود را نمی پوشاند یا به جلوه گری و خودنمائی می پردازد باعث ایجاد گناه
در هر مردی میشود،و خود آنها هم به واسطه انجام این اعمال به شایستگی و تقوای
خویش صدمه وارد میکنن.در حالی که در روایات اسلامی در مقام ازدواج به همسر صالحه
سفارش شده است.
قال رسول الله (ص):من سعاده المرء الزوجه الصالحه.
پیامبر گرامی اسلام فرمود:از خوشبختی مرد همسر شایسته(با تقوا)است.
گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در مورد چادر،حجاب برتر
به نظر ما، بحثهایى که درباب پوشش زن مىشود، بحثهاى خوبى است
که انجام مىگیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثى در این زمینههاى مربوط
به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتى غرب متأثر نباشد؛
اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد؛مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این
فکر غلطى است.
نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مىگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛
یک نشانهى ملى ماست؛ هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرکى هم در زن ندارد.
اگر واقعاً بناى تحرک و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى باشد، لباس رسمى زن مىتواند
چادر باشد و همانطور که عرض کردم چادر بهترین نوع حجاب است.
البته مىتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همینجا هم بایستى آن مرز را پیدا کرد.
بعضیها از چادر فرار مىکنند، به خاطر اینکه هجوم تبلیغاتى غرب دامنگیرشان نشود؛
منتها از چادر که فرار مىکنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمىآورند؛
چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مىدهد!
شما خیال کردهاید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعهى کذایى
و آن لباسهاى «و لیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ»(۶) و همانهایى را که
در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر مىدارند؟ نه، آنها به این
چیزها قانع نیستند؛ آنها مىخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا
عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل مىشد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابى
نداشت؛ حتّى در اینجاها وقتى نوبت به این کارها مىرسد، بىبندوبارى خیلى
بیشتر هم مىشود؛ کمااینکه در زمان شاه، بىبندوبارىیى که در همین شهر تهران
و بعضى دیگر از شهرهاى کشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بیشتر بود!
زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اینجا آنطورى نبود.
آنطور که دیده بودیم و شنیده بودیم و مىدانستیم و مناظرى که از آن وقت الان
جلوى نظر من هست، انسان واقعاً حیرت مىکند که چرا بایستى اینگونه بشود؛
کمااینکه در خیلى از کشورهاى متأسفانه عقبماندهى مسلمان و غیرمسلمان
هم همینطور است.بنابراین باید بدقت و با نهایت کنجکاوى و بدون اغماض،
مسائل ارزشى را رعایت کرد.
چادرم مرا بال است
رخت زیبای آسمانی را-خواهرم با غرور بر سر کن-نه خجالت بکش نه غمگین باش -چادرت ارزش است، باور کن
خواهرم! هویت زنانه خویش را پاس دار که خدایت تو را انسانی از جنس زن آفرید.
پس از هرگونه جامه و حرکت
مردانه بپرهیز که ارزش های تو ورای این اعمال است.
از چادری که مایه افتخارم است
شاید بگویی تکه پارچه ای مشکی ست به چه دردت میخورد؟
میگویم:چادرم مرا حفاظ است در برابر چشمان مردانی که به دنبال
هوا و هوسهای خود هستند،همین پارچه مشکی رنگ به خودی
خود به همگان و به خصوص به نااهلان میگوید من حریم دارم .
وقی چادرم را سر میکنم گویی تا خدا میرم،باید چادری باشی تا
حرفهایم را درک کنی،شاید بگویی با چادرت در این فصل سوزان
گرمت نمیشود؟میگویم:خدایم گفته: … بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است.
حجابم ارزش است باعث امنیتم است،حفظش میکنم حتی در گرمترین
روزهای تابستان سوزان.با این حجابم دل امام زمانم رو به دست می آورم
و به فرمان رهبرم سید علی خامنه ای لبیک میگویم.
با حفظ حجابم به شهدا و جانبازان مملکتم میگویم:خیالتان راحت با چادرم از
خون و سلامتی تان که به خاطر اسلام از آن گذشتین دفاع میکنم.
بگویم اصل مطلب را : با چادرم که حجاب فاطمی ست در این جنگ نرمی
که بدخواهان مملکت و دینم به پا کرده اند مشتی محکمتر بر دهان این
شیطان صفتها میزنم.
آمدم تا دوباره با افتخار بگویم : چادرم مرا بال است.
شرف انسان….
شرف و کرامت انسان در مناظر و نظرگاه های مختلف متفاوت است. هر کسی تعریفی و تحدیدی خاص برای شرف و کرامت انسانی ارائه می کند. یکی شرف انسان را در پست و مقام می داند، بر همین اساس شریف ترین و با کرامت ترین افراد نزد وی آن کسی است که بالاترین پست و مقام را دارد. کسی هم مال و ثروت را باعث شرافت و کرامت انسان می داند، بر همین اساس مهر و محبت ثروتمندان و علاقه او نسبت به این قشر بیشتر خواهد بود و شریف ترین افراد را اشراف می داند.
در این بین اسلام هم ملاک و معیار و ویژگی برای شرافت قائل است. در اسلام و بنا بر آموزه های دینی با شرافت ترین و با کرامت ترین انسان ها با تقواترین آنها هستند” إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم” (حجرات/13) آنچه در اسلام کرامت آفرین و محمود است تقوای الهی داشتن است.
این نگاه اسلام به شرافت انسانی بسیار جالب است، زیرا همه چیز از مال و منصب و … همه و همه در خدمت انسانند نه اینکه انسان در خدمت آنان باشد، به دیگر سخن تمام مواهب الهی وجود دارند، تا وسیله ای باشند برای رشد و تعالی انسان، نه اینکه آنها چیزی باشند که انسان را به خدمت بگیرند.
در نگاه اسلام هرگز مال و ثروت و اولاد به طور مطلق انکار و تبری جسته نمی شود، بلکه حب و علاقه و دلبستگی به دنیا است که ممنوع است. این برای این مطلب است که ما با حب و دلبستگی در این قید و بندها نمانیم، این برای این است که این عوامل ما را از رسیدن به جایگاه آخرتی مان باز ندارد.
این نوع نگاهی که اسلام به انسان دارد، نگاه به انسان بما هو انسان است، فارغ از هرگونه نژاد، رنگ و مال و جاه و مکان. آنچه اسلام با آن کار دارد قلب انسان است که این قلب مملو از چیست؟ کما اینکه تجلی این امر را در نماز می توان دید، در حج می توان دید. در این اعمال عبادی ریس در کنار زیر دست، فقیر در کنار غنی، با سواد در کنار بی سواد، رنگین پوست ها در کنار هم، همه و همه در کنار هم می ایستند بدون هیچ تفاوتی در نحوه ایستادن در زمان ایستادن و مکان ایستادن. اما آنچه آنها را از هم متمایز می گزداند، قلب های آنان است که باید دید جایگاه منزل چیست؟
نماز، چشمه، آفتاب
در آموزه های دینی نماز به عنوان راه ارتباط بنده و خدای متعال معرفی گشته است، راهی که خدای متعال در قرآن مردم را به آن راهنمایی کرده است. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که فرمودند:” نماز مانند چشمه ی آب گرمی است که در خانه ی هر مسلمانی جاری است و انسان هر شبانه روز خود را در آن پنج بار شستشو می دهد.”
به راستی این روایت زیباست، تعبیراتی که در این روایت است هم زیباست. نماز در این روایت چون چشمه است که انسان می تواند خود را در آن تطهیر دهد. چشمه ای که اگر از آن استفاده نکنی ضرری به آن نمی رسد، اما به شخصی که از این چشمه استفاده نمی کند یقینا ضرر می رسد، چشمه ای که همیشگی است، اما عمر انسان مدت دار و پایان پذیر است. پس هر کس بیشتر و بهتر بتواند از این چشمه آب گرم بهره ببرد، به سود خود او خواهد بود.
یکی از سخنرانان می گفت، اگر همه مردم رو به آفتاب خانه بسازند، یا اینکه همه مردم پشت به آفتاب خانه بسازند، مشکل و نقصی برای آفتاب ایجاد نخواهد شد. نماز هم همینگونه است اگر همه افراد نماز بخوانند یا همه نماز نخوانند خلل و نقصی حتی به کمترین ذره متصور هم، در خدای متعال ایجاد نخواهد شد، بلکه این انسان است که خودش با دست خودش زمینه ضلالت خویش را فراهم می کند.
به دنبال بهانه ای دیگر…
آنگونه که می دانید آمریکاییها و دیگر کشورها در تشکیل جلسه و نشست و همایش ید طولایی دارند به عنوان مثال برای همین کشور سوریه که توسط داعش دچار مشکل شده است و مردم این کشور با پول و امکانات کشورهای عربی، غربی و عبری به خاک و خون کشیده شده اند، چندین نشست و جلسه برگزار کردند. امروز نیز آمریکا می خواهد داعش را نابود کند و آنچه خود ساخته و تربیت کرده را از بین ببرد.
اما به راستی در پس این نیرنگ جدید آمریکا چیست؟ هرچند هستند فرد یا افرادی که آمریکا را ناجی می دانند و متاسفانه نمی خواهند بپذیرند که آمریکا شیطان بزرگ است، اما با وجود این به راستی آمریکا به دنبال چیست؟ برای پاسخ به این سوال می توان سیری در کلام مقام معظم رهبری داشت ایشان در بخشی از سخنان خویش فرمودند:"آمریکا با این کار، میخواهد بهانهاى پیدا کند که همچنان که در پاکستان با وجود دولت مستقر، با وجود ارتش قوى - ارتش پاکستان ارتش قوىاى است - بدون اجازه وارد پاکستان میشود و هرجا را دلش میخواهد بمباران میکند، میخواهد در عراق و سوریّه هم چنین کارى را انجام بدهد”
بله آمریکا به دنبال بهانه ای جدید است برای حضور دوبار در منطقه و کشور عراق زیرا کشور عراق به دلیل وجود مرجعیت شیعی و شخص آیت الله سیستانی توانسته است تا حدودی خود را از کشورهای غربی و آمریکا جدا کند و این استقلال برای آمریکایی ها سخت است برای همین به دنبال بهانه ای برای حضور مجدد در این منطقه هستند.
اما نتیجه این کار آنها جز پشیمانی چیز دیگری نیست کما اینکه رهبر انقلاب فرمودند:"بدانند که اگر چنانچه چنین اقدامى بکنند، همان مشکلاتى بر سر راهشان بهوجود خواهد آمد که در این ده سال گذشته در قضیّهى عراق برایشان بهوجود آمد”
نفاق خطرناک
این دوره تاریخی جهان به دلیل بروز و ظهور بیداری اسلامی و در کنار آن جریان های تندرو و تکفیری و نحوه برخورد با آنها و شناخت نوع و ماهیت آنان و در کنار همه اینها چگونگی تعامل و یا عدم تعامل با کشورهای غربی و در راس آن آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است و هر عمل و کار اشتباه ممکن است صدمات جبران ناشدنی به کشور و از همه مهمتر جهان اسلام وارد کند.
دنیای امروز ما آن قدر خنده آور است که گاهی از این قدر جهالت برخی ها گاهی انسان به تردید می افتد که واقعا آنها نمی دانند؟ آمریکا که خود پرورش دهنده تروریست ها و گروههای تکفیری است امروز به منجی کشورهای منطقه تبدیل شده است و خود را عامل ثبات و امنیت منطقه می داند.
همگان می دانند که عراق را فتوای مرجعیت دینی و شخص آیت الله سیستانی مرجع بصیر و آگاه عراق نجات داده است و یقین بدانید که اگر فتوای ایشان نبود معلوم نبود در عراق چه خبر بود؟ اما آمریکایی ها با گستاخی هر چه تمام خود را ناجی عراق می دانند و می گویند اگر ما نبودیم بغداد سقوط می کرد؟
حقا دنیای عجیبی است اما همگان بایستی در این موقعیت حساس به ریسمان محکم و سراج منیر چنگ زنند تا در دام شیطان بزرگ و ایادی او گرفتار نگردند. رهبر معظم انقلاب در سومین بخش از پیام به کنگره حج پرده از نفاق جدید گشودند و با مخاطب قرار دادن فعّالان دلسوز جهان اسلام آن ها را از اسلام آمریکایی بر حذر داشتند."اسلام آمریکایى، اسلامى است که با طاغوت میسازد، با صهیونیسم میسازد، در خدمت هدفهاى آمریکا قرار میگیرد، ظاهر آن هم اسلام است، اسم آن هم اسلام است، شاید بعضى از مراسم اسلامى را هم انجام میدهند؛ اگرچه آنطورى که انسان میشنود - حالا ما اطّلاع خیلى دقیقى نداریم - این کسانى که به نام اسلام، با شکل تعصّبآمیزى در برخى از کشورها - اخیراً در عراق و قبلاً در برخى از جاهاى دیگر - ظهور و بُروز پیدا کردند، خیلى هم پابند به احکام و شرایع دینى و وظایف دینىِ شخصى هم نیستند؛ امّا آنچه مسلّم است، در جهت کلّى قطعاً ۱۸۰ درجه در جهت مخالف اسلام حرکت میکنند. اسلام همراهى با دشمنان دین را، ولایت دشمنان دین را، ولایت مستکبرین را جزو چیزهایى دانسته است که مؤمن باید از آن بر کنار باشد؛ اَلَّذینَ ءامَنُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِالله وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِ الطّاغُوت؛ اگر شما با نام اسلام، در راه طاغوت حرکت میکنید، کشف بکنید که این اسلام، اسلام درست و حسابىاى نیست، اسلام واقعى نیست.”
رهبر معظم انقلاب در سخنان دیگر خود نیز به حرکت های منافق گونه آمریکایی ها اشاره کرده بود، اما این با با مخاطب قرار دادن فعّالان دلسوز جهان اسلام گفت: ” اسلامِ آمریکایی، پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امّت اسلامی است. اسلامی که آتش تفرقه میان مسلمین را دامن بزند، به جای اعتماد به وعدهی الهی، به دشمنان خدا اعتماد کند، به جای مبارزه با صهیونیسم و استکبار با برادر مسلمان بجنگد، با آمریکای مستکبر علیه ملّت خود یا ملّتهای دیگر متّحد شود، اسلام نیست؛ نفاق خطرناک و مهلکی است که هر مسلمان صادقی باید با آن مبارزه کند.”
تسبیح نمادی …..
تسبیح را همه می شناسند و دیده اند و بسیار از آن استفاده کرده اند و به نحوی می توان آن را در کنار انگشتر و دیگر وسایل نمادی از نمادهای اسلامی و دینی برشمرد که در بین مسلمانان و بالاخص شیعیان دارای ارزش و احترام خاصی بوده و هست.
تسبیح در حقیقت وسیله ای برای گفتن ذکر خداست که می توان تعداد اذکار را با آن شمرد و تعدادی خاص ذکر خدا گفت. و گاهی نیز خودش باعث ذکر و یادآوری است و همین که در دست انسان است به انسان تلنگر می زند و یادآوری می کند که ذکر خدا را بگوی.
به هر روی به نظر می رسد این نماد اسلامی و دینی کمتر در دست ما دیده می شود. نمی دانم علت چیست؟ علتش جایگزینی تلفن های همراه است، غفلت و فراموشی ما است و یا ….
اما در هر صورت توجه به نمادهای دینی مهم و در خور توجه است و باید در حفظ و استفاده صحیح از این نمادها دقت و توجه لازم را داشته باشیم تا نباشد که با غفلت ما این نمادها به دست فراموشی سپرده شوند.
همه بخوانند….
ديروز ازهرچه بودگذشتيم
امروزازهرچه بوديم گذشتيم
انجاپشت خاكريزبوديم واينجادرپناه ميز
ديروزدنبال گمنامي بوديم و امروزمواظبيم ناممان گم نشود
جبهه بوي ايمان ميداد و اينجا ايمانمان بوميدهد
آنجا درب اتاقمان مينوشتيم يا حسين فرماندهي از آن توست
الان مينويسيم بدون هماهنگي واردنشويد
الهي نصيرمان باش تا بصير گرديم
بصيرمان كن تا ازمسيربرنگرديم
آزاد(رها) مان كن تا اسيرنگرديم
بخشی از وصیت نامه
شهــید شـــوشــتری
چرا «نهم ربیع» را روز بیعت با امام زمان(عج) مینامند
قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود گفت: بیعت این ثمره را هم دارد که وقتی فهمیدی طرف حسابت امام حسین(ع) یا امام عصر(عج) است، رفتارت، زندگیات، برخوردت، همه به او بیشتر متمایل میشود.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، روز نهم ربیع الاول به عنوان روز بیعت با امام زمان(عج) نامیده میشود، با این وجود پرسشهایی مطرح میشود مبنی بر اینکه معنای این کار چیست؟ مگر در عصر امامان شیعه چنین رسمی بوده است که امامی شهید شده و روز بعد، برای امامت فرزندش شادمان باشند؟ پرسش دیگر اینکه آیا این درست است که عدهای قصد دارند با طرح جشن نهم ربیع الاول به عنوان آغاز امامت امام عصر(عج) با برنامههای دیگر در چنین روزی مقابله کنند؟
حجتالاسلام محمدصابر جعفری قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود در پاسخ به این سؤال که آیا شیعیان برای به امامت رسیدن امامی جشن میگرفتند، ابراز داشت: دو نوع شادمانی برای به امامت رسیدن امام داریم. یک نوع وقتی است که پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را به عنوان امام معرفی میکند. برای این امر، مراسم داشتیم و امامان هم بر آن و بزرگداشت آن تأکید کردهاند، البته جشنی متناسب با عرف زمانه خودش؛ یعنی وقتی پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را به عنوان امام در غدیر مطرح میکنند که یک حالت عمومی دارد، این همراه خودش جشن دارد؛ تا چند روز افراد به امیرالمؤمنین(ع) تبریک میگفتند.
وی افزود: حتی بعد از این واقعه هم، وقتی کسی خبردار میشد به آن حضرت تبریک میگفت؛ چون پیامبر(ص) فرموده بودند که حاضران به غایبان بگویند. حاجیانی که به مناطق خودشان برمیگشتند و این خبر مهم را به منطقه خودشان میرساندند، عدهای که تازه خبردار میشدند باز هم به امیرالمؤمنین(ع) تبریک میگفتند. جشن گرفتن در این روز در سیره علما هم بوده است، با اینکه عید قربان و عیدفطر از عیدهای اسلامی است؛ اما علاوه بر این دو عید، عید غدیر را بسیار گرامی میداشتند.
حجتالاسلام جعفری با بیان اینکه آغاز امامت امامی همزمان بعد از شهادت امام قبلی است، اظهار داشت: طبیعی است که امام جدید به مناسبت شهادت امام قبلی محزون بودهاند، شیعیان نزد امام جدید میآمدند و ابتدا شهادت امام قبلی را تسلیت میگفتند و سپس با امام جدید بیعت میکردند. امام(ع) با تعابیر مختلف به اینها میگفتند خوشحال باشید که با ما هستید و شیعیان هم خوشحال بودند که گمراه نشدهاند و امام بعدی را شناختهاند و مثلاً هفت امامی نماندهاند؛ به خصوص تا زمان امام رضا(ع) که سرآغاز دوازده امامی شدن شیعه است؛ یعنی ما هفت امامی و شش امامی داریم، اما هشت امامی نداریم؛ هر کسی امام رضا(ع) را پذیرفتهاند، بقیه ائمه را هم قبول کرده و دوازده امامی شده است.
وی ادامه داد: البته اهل بیت(ع) در یک فضای جزئی زندگی میکردند و میفرمودند بنیامیه برای ما عید نگذاشتند، بنابراین سیره آنها بیشتر به تسلیت و حزن متمایل بوده است. در تقویمهای ایران قدیم، این روز به نام تاجگذاری امام عصر(عج) مطرح بوده است؛ ولی پس از انقلاب اسلامی، تعبیر تاجگذاری تغییر کرد. این سخن صحیح نیست که کسی بگوید ما در بین علما کسی را نداشتیم که به نهم ربیع اهتمام بورزد.
قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود با اشاره به اینکه جشن و شادمانی برای آغاز امامت امام عصر(عج) پیش از انقلاب اسلامی هم بوده است و اصلاً حادثه دیگری در نهم ربیع نبوده است، تصریح کرد: خلیفه دوم در اواخر ذیالحجه از دنیا رفته است و ربطی به نهم ربیع ندارد؛ البته دستهایی در کار است؛ دستهایی که میخواهند وحدت را برهم بزنند؛ وگرنه کسانی که در نظام ما دم از وحدت زدند، از همه بیشتر تبیینگر ولایت بودهاند، مثل امام راحل، این همه از وحدت صحبت کرد، ولی خود امام(ره) از همه بیشتر ولایی و مبلغ ولایت بود؛ از همه بیشتر درباره ولایت امام عصر(عج) و ائمه و ولایت امیرالمؤمنین(ع) سخن گفت. مقام معظم رهبری هم از وحدت صحبت میکنند و هم در مورد جایگاه اهلبیت(ع) جایگاه برتری امیرالمؤمنین(ع) جایگاه برتری اهلبیت(ع) صحبت میکنند.
وی با بیان اینکه تجدید عهد و بیعت با امام سابقه داشته است، افزود: به عبارت دیگر، سیر زندگی اهل بیت(ع) اینگونه بوده است که هر گاه امامی به شهادت میرسید، شیعیان نزد امام بعدی میآمدند و عرض ارادت میکردند و ضمن عرض تسلیت شهادت امام قبلی، با امام جدید هم تجدید عهد و بیعت میکردند؛ حتی امامان قبل از شهادت، برای امام بعد از خود نیز از مردم بیعت میگرفتند، گاهی وقتها پیامبر یا امام، نسبت به امام بعدی، از افراد عهد و پیمان خصوصی و عمومی میگرفتند، جالب اینکه گاهی هم برای خودشان از مردم عهد و پیمان و بیعت میگرفتند، مثلاً پیامبر اسلام(ص) از مسلمانان همراه خویش بیعتی گرفت که بعدها «بیعت رضوان» نامیده شد. ائمه(ع) هم برای امامت خودشان از مردم بیعت مجدد میگرفتند یا متذکر بیعت گذشته میشدند.
حجتالاسلام جعفری در پایان خاطرنشان کرد: بنابراین با نزدیک شدن به ایام نهم ربیعالاول، آغاز امامت یگانه منجی عالم بشریت و سخن از بیعت با امام زمان(عج) برای کسی احساس غریبی پیش نیاید؛ زیرا تجدید عهد و بیعت برای جریان امامت امام(ع) چیز عجیبی نیست، اگر انسان در معامله و سود و زیان است، دین، بیع او را جهت میدهد و جهتدهی آن، بیعت با امام است. در واقع کار دین جهتدهی به معاملات انسان است؛ جهتدهی به اینکه تو زندگیات را فکرت را، ذکرت را، وقتت را، قلمت را، علقههایت را، دغدغههایت را و هزینههای مالیات را برای چه مصرف کنی؟ اگر جهت ندهی، خُسر است، مثل یخی که دارد آب میشود سرمایههایت هم دارد نابود میشود، بیعت این ثمره را هم دارد که وقتی فهمیدی طرف حسابت امام حسین(ع) یا امام عصر(عج) است، رفتارت، زندگیات، برخوردت، همه به او بیشتر متمایل میشود.
چگونه دختری محجبه تربیت کنیم؟
چگونه دختری محجبه تربیت کنیم؟پوشش زن و مرد از آغاز تاریخ و با تولد حضرت آدم و حوا(ع) همراه بوده است. برخی از آیات قرآن کریم به این حقیقت اشاره دارد.از سکهها، تندیسها، نقاشیها و دیگر آثار به جا مانده از دورههای قبل، معلوم میشود که همه اقوام و ملل گذشته پوشش نسبتاً کاملی داشتهاند. از کتاب مقدس فهمیده میشود که در عهد حضرت سلیمان نبی(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، صورت را نیز با روبند میپوشانیدند.در زمان حضرت ابراهیم پیامبر(ع) هم این سنت رایج بوده است.لباس و پوشش جدای از حفظ بدن و آراستگی آن دارای آثار مثبت و فراوان، هم برای خود زنان و هم برای جامعه است. لذا مذاهب مختلف در نوع لباس مردم نقش مؤثری داشتهاند و در اسلام نیز بر لزوم پوشیدگی و حجاب به ویژه برای زنان تأکید شده است. متأسفانه در غرب با گسترش تفکر لیبرالیسم جنسی و رواج کامیابی نامشروع، «برهنگی» فراگیر شده که امروزه شاهد پیامدهای منفی آن هستند. حال با توجه به قدمت دیرینه و آثار مثبت حجاب، چه راهکارهایی برای آموزش و ترویج حجاب در کشور پهناور اسلامی ما وجود دارد؟ وظیفه نهادها و اقشار مختلف مردم در راستای عملیسازی این آموزه دینی در جامعه چیست؟
برای آموزش، ترویج، گسترش و نهادینهسازی فرهنگ حجاب و عفاف، به بهرهگیری از همه تواناییها و امکانات موجود در نهادهای مختلف کشور نیازمندیم. نهاد آموزش و پرورش، خانواده، حوزهها، دانشگاهها، نهادهای اقتصادی و فرهنگی و حتی بهداشتی کشور در رسیدن به هدف مورد نظر نقش بسزایی دارند. حجاب و پوشش اسلامی را میتوان به کمک نهادی گوناگون و اقشار مختلف مردم از راههای آگاهیبخشی، الگودهی، تشویق، فعالیتهای علمی، فرهنگی و هنری و احیای فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر ترویج و گسترش داد.
تقریباً در همه فرهنگها، همیشه پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کمتر قوم و ملتی بوده است که زنان آنان پوشش مناسبی نداشته باشند. البته چگونگی و حدود آن متفاوت بوده است. اسلام نیز حجاب را بر زنان واجب کرده است زیرا حجاب بهترین وسیلهای است که زن را از خطر آسیبهای اجتماعی حفظ میکند. زن بیحجاب همچون میوه درختی است که شاخه آن از دیوار باغ به بیرون آویزان است و هر رهگذری ممکن است در آن طمع کند یا مانند گلی است که هرکس به چیدن آن تمایل دارد.نسان در پناه محافظ، احساس آرامش میکند. پوشش اسلامی نیز نگهبان زن است و به او امنیت و آرامش میبخشد. پس هرچه این پوشش کاملتر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر میرود. زحمت حجاب، حق بیمهای است که زن برای تأمین سلامت خود میپردازد؛ زیرا حجاب، مانع جریان یافتن هوای نفس و نگاههای آلوده و فسادآمیز، به حریم پاک زنان میشود. پوشش، سدّی بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است.
*راهکارهای ترویج حجاب
۱. آگاهیبخشی
۱-۱. خانوادهها خصوصاً مادران که ارتباط و مسئولیت بیشتری در تربیت دختران دارند:اولاً: از حجاب کامل مثل چادر در مواجهه با نامحرم استفاده کنند، تا از این طریق فرزندان دختر نیز از همان کودکی با حجاب اسلامی آشنا شوند و از همان کودکی به آن عادت کنند. امروزه همه کارشناسان مسایل تربیتی به نقش فراوان و شگرف تمرین و عادت در تربیت فرزندان اذعان دارند.
ثانیاً: ابعاد مختلف مربوط به حجاب را برای فرزندان خویش تبیین کرده آنان را در جهت رعایت پوشش کامل اسلامی تشویق و ترغیب کنند.
ثالثاً: ترتیبی اتّخاذ کنند تا دخترانشان با کسانی دوست شده و ارتباط برقرار کنند که مقید به حفظ ظواهر شرعی در عین آراستگی ظاهری هستند.
۱-۲. مراکز آموزشی مانند آموزش و پرورش، در دورههای مختلف تحصیلی (ابتدایی، راهنمایی، متوسطه) در قالب کتابهای درسی، به طور سلسلهوار مباحث مختلف حجاب را به شکل ترتیب دورههای تحصیلی برای دانشآموزان دختر مطرح کنند تا از همان سنین خردسالی دختران جامعه نسبت به فلسفه حجاب، آثار مثبت حجاب و آثار منفی بدحجابی، آگاه شده و اعتقاد عمیق و راسخ پیدا کنند.
۱-۳. در مراکز آموزش عالی و دانشگاهها که مقدار آگاهی افراد نسبت به این مسایل بیشتر است، در مورد شبهاتی که دختران و پسران دانشجو و اساتید، پیرامون اهمیت و ضرورت حجاب، آثار آن، کیفیت حجاب کامل و برتر اسلامی دارند، میتوان جلسات پرسش و پاسخ و سخنرانی برگزار کرد.
۱-۴. مراکز فرهنگی و رسانههای جمعی مثل مطبوعات، با نگارش آثار و مقالات علمی و استدلالی به تبیین مسائل مهم و اساسی حجاب بپردازند و از درج مقالات و آثاری که به نوعی در تضعیف حجاب کامل اسلامی بانوان خدشه کرده و اثر منفی دارد اجتناب کنند.
۱-۵. صداوسیما به عنوان گستردهترین وسیله ارتباط جمعی نقش مهمی در تبیین مسائل مختلف مربوط به حجاب دارد. ضمن آنکه رعایت پوشش اسلامی خانمها در فیلمها نقش خاصی در ارائه الگوی صحیح حجاب به مخاطبین و خصوصاً نسل جوان دارد.
۲. معرفی الگوهای شایسته
یکی دیگر از راهکارهای ترویج فرهنگ حجاب، الگودهی است. انسان فطرتا الگوگزین و اسوهپذیر است و دوست دارد ارزشهای باورمند خود را در چهرههای مجسم دیده و همانندسازی کند. الگوها و نمونههای اخلاقی، همیشه نیروی محرکه جامعه بودهاند و کاروان بشریت را به هدفهای متعالی سوق دادهاند. با معرفی الگوهای شایسته از صدر اسلام و ایجاد تنوع در پوشش اسلامی، میتوان تا حدود زیادی به نیازهای بانوان پاسخ داد.مراکز آموزشی نظیر وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و حتی دیگر مراکزی که زنان به عنوان معلم و استاد شاغل هستند و نقش الگویی برای افراد جامعه خصوصاً دختران و بانوان را دارند، آراسته بودن آنها به حجاب کامل اسلامی میتواند تأثیر فراوانی بر مخاطبان و دختران داشته باشد.
۳. تشویق
این اصل در تربیت انسان کاربرد فراوان دارد. ماهیت تشویقها متفاوت است و میتواند بار عاطفی، مالی، تشریفاتی، شغلی، سیاسی، عملی و امثال آن داشته باشد که در ترویج فرهنگ حجاب مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اگر فردی نیازمند نوعی تشویق نباشد، باید از نوع دیگر بهره بگیریم. احترام لازم و محسوس مردم به بانوان باحیا و با حجاب جامعه سبب ترویج فرهنگ حجاب خواهد شد. همان طور که برخورد منفی با زنان بیحجاب نیز میتواند عاملی بازدارنده به حساب آید؛ با این شرط که حد و اندازه آن را باید رعایت کرد تا به لجاجت نینجامد.
۴. فعالیتهای علمی، فرهنگی و هنری
انتشار نشریه و کتاب، تشکیل میزگردهای ادبی، فراخوانی مقاله، تعیین موضوع حجاب برای انشا و پرسش، بهکارگیری هنرهای تصویری، مسابقات فرهنگی، پخش آیات، روایات و کلمات حکمت آمیز و تصاویر الهام بخش درباره حجاب در محیطهای عمومی، تابلوهای شهری و محیطهای مناسب دیگر و … آثار مثبتی دارند. تولید برنامهها و فیلمهای مفید و آموزشی نیز در رادیو و تلویزیون اثری فراگیر دارد. رعایت کامل پوشش دینی بانوانی که در فیلم های سینمایی و تلویزیونی بازی می کنند یا عکسی که با پوشش اسلامی در صفحات مطبوعات به چاپ میرسد، آثار مثبتی دارد.
۵. احیای امر به معروف و نهی از منکر
پس از تقویت ریشههای حجاب، شناخت معروف و اجرای امر به معروف و نهی از منکر تأثیر به سزایی در ترویج فرهنگ حجاب دارد. امر و نهی دینی، تکلیف عمومی است. زن، ناموس جامعه اسلامی است و همه باید در حفظ این گوهر الهی بکوشند. جامعه دینی، هیچگونه تساهل و تسامحی را در این راستا برنمیتابد. بیاعتنایی در این راه پسندیده نیست ولی وسواس و بدگمانی هم کارساز نخواهد بود.
چه چیز مرا از امام خویش محروم کرد؟
هم اکنون که ما در زمان غیبت امام زمانمان ارواحنا فداه به سر می بریم و از نعمت دیدار حضرت محروم هستیم، این سؤال گاهی به ذهن می آید، که چرا ما نباید مانند پیشینیان از محضر امام زمانمان بهره ببریم؟
هم اکنون که ما در زمان غیبت امام زمانمان ارواحنا فداه به سر می بریم و از نعمت دیدار حضرت محروم هستیم، این سؤال گاهی به ذهن می آید، که چرا ما نباید مانند پیشینیان از محضر امام زمانمان بهره ببریم؟ ضرورت و اهمیت این بحث آن قدر روشن است که نیازی به بیان ندارد؛ زیرا انسانی که مهمترین هدفش، دستیابی به کمال و قرب الهی است، قطعا بدون امام و مقتدا موفق نخواهد شد. چه چیز از این مهمتر و حیاتی تر که انسان محضر ولیّ خدا و امام زمانش را درک کند و برای رسیدن به آن هدف مهم از وجود امام معصوم بهره مند گردد؟ بنابراین باید به دنبال پاسخ این سوال بود که چه چیزی مانع ظهور حضرت ولیّ عصر ارواحنا له الفدا شده است ؟؟
اخباری که انتظارش را نداریم
اولین چیزی که در این مورد به ذهن می رسد این است که آیا اعمال ما شیعیان می تواند در امر ظهور و زمان آن تأثیر داشته باشد؟ برای پاسخ به این سؤال به سراغ روایات می رویم، امام کاظم علیه السلام فرمودند: «اذا غَضِبَ الله تبارکَ و تَعالی علی خَلقِه نَحّانا عَن جَوارِهِم؛ زمانی که خداوند تبارک و تعالی بر خلقش غضب می کند ما را از همجواری ایشان دور می گرداند.» در این حدیث علت دوری امام از امت، غضب خداوند بیان شده است و غضب خداوند در اثر نافرمانی و گناه مردم می باشد. حضرت بقیة الله علیه السلام در بخشی از نامه و توقیعی که به شیخ مفید (ره) نوشتند، فرمودند:
«… چنانچه شیعیان ما که خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى کردند نه تنها سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد، که سعادت مشاهده ما با شتاب به ایشان مى رسید و اینها همه در پرتوی شناخت کامل ما و صداقت محض نسبت به ما مى باشد، بنابراین هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمى دارد جز اخبارى که از ایشان به ما مى رسد و ما را مکروه و ناراحت مى سازد و از ایشان انتظار نداریم، و تنها از خدا باید یارى خواست و او براى ما کافى و نیکو کارگزار و پشتیبانى است، و صلوات و سلام خداوند بر آقا و سرورمان؛ بشیر و نذیر؛ محمّد و آل پاکش باد.»
دلیلی محکمتر از این نیاز نداریم که خود حضرت علیه السلام علت محقق نشدن ظهور و دوری امام از شیعیان را اعمال و رفتاری می دانند که باعث ناراحتی حضرت می شود و می فرمایند رفتاری که ما انتظارش را نداریم از ایشان به ما می رسد، که مسلماً همان گناهان ما می باشد، البته در این قسمت از نامه امام به سه نکته اشاره فرمودند:
اول: تفرقه و جدایی امت شیعی
دوم: عدم معرفت و شناخت، نسبت به امام زمان علیه السلام (و جاهل بودن به حق آن حضرت)
سوم: اعمال ناشایست شیعیان
اول: تفرقه و جدایی امت
امام مهدی علیه السلام می فرمایند: «اگر شیعیان در وفای به عهدشان متحد می شدند سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد.» متأسفانه جدایی شیعیان از یکدیگر و عدم اجتماعشان بر اهداف واحد، از اَن اسبابی است که شیعیان را از نصرت و یاری امام زمانشان مشغول گردانیده است. آنها عمده تلاش خود را صرف امور بین خودشان می کنند و امامشان را تنها رها کرده اند، این تفرقه و جدایی موجود میان شیعیان با آنچه حضرت مهدی علیه السلام طلب می کند در تناقض است؛ چون آنچه مطلوب حضرت است اجتماع و اتحاد و یکپارچگی امت شیعی می باشد.
دوم: عدم شناخت امام زمان
اما در مورد معرفت باید گفت، تا شناخت کامل نسبت به امام معصوم نباشد اطاعت و تسلیم صورت نمی گیرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا می رود و قطعا زندگی و حیات او هم در جهل و جاهلیت خواهد بود.»
مامون رقی روایت می کند: نزد آقایم امام صادق علیه السّلام بودم که شخصی به نام «سهل بن حسن خراسانی» رسید، سلام کرده و نشست. عرض کرد یابن رسول الله ! شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمی کنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟ در صورتی که بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن دارید!
حضرت فرمودند: ای مرد خراسانی بنشین، سپس حضرت امر کردند، تا تنور را روشن کنند، وقتی تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراسانی نموده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو.
در این هنگام مرد خراسانی ترسید و عرض کرد: یابن رسول الله ! مرا با آتش مسوزان، از من درگذر، …
حضرت فرمودند: تو را بخشیدم.
در این هنگام یکی از اصحاب امام صادق علیه السّلام به نام «هارون مکی» وارد شد در حالی که کفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آن حضرت رسید و سلام کرد. امام علیه السّلام جواب سلام او را داد و فرمود: نعلین را از دست خود بینداز و برو داخل تنور …
هارون مکی، نعلین را انداخت و داخل تنور شد. امام علیه السّلام شروع کرد با مرد خراسانی صحبت کردن و از اوضاع خراسان از او پرسیدن و … سپس گفت ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه کن.
مرد خراسانی به طرف تنور رفت و دید که «هارون مکی» چهار زانو در تنور نشسته است. امام علیه السّلام از مرد خراسانی سئوال کرد: از این یاران در خراسان چند نفر پیدا می شود؟
مرد خراسانی عرض کرد: به خدا قسم یک نفر هم نیست.
امام علیه السّلام فرمودند: ما تا زمانی که پنج نفر یاور این چنینی نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می دانیم.
بنابراین امام صادق علیه السّلام طبق این روایت، فرق شیعه و یاور واقعی امام با مدعیان یاوری را در «تسلیم بودن و اطاعت محض» در برابر امام معصوم دانستند. اینجاست که اهمیت معرفت و شناخت امام روشن می شود، چرا که معرفت امام، راهی به سوی تسلیم محض شدن در برابر آن بزرگوار است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «بنده تا زمانى که خدا و رسول خدا و همه امامان و امام زمان خود را نشناسد، و به او باز نگردد و تسلیم نشود، مؤمن نیست.» سپس فرمود: «چگونه ممکن است کسى نسبت به نخستین (امام اول و جریان امامت) جاهل باشد و بازپسین را (امام زمان خود را) بشناسد؟»
پس تسلیم محض بودن در برابر امام معصوم ممکن نخواهد بود مگر بعد از تحصیل معرفت نسبت به آن حضرت، بنابراین برای اینکه این صفت و خصوصیت نیکو در شخص پیدا شود لازم است که نسبت به امام زمان خویش معرفت پیدا کند چون رسیدن به مقام تسلیم قبل از تحقق معرفت امکان ندارد.
سوم: اعمال ناشایست شیعیان
یکی از مهمترین موانع ظهور که امام به آن اشاره فرمودند اعمالی است که شایسته پیرو اهل بیت علیهم السّلام نیست و آن چیزی جز گناه و نافرمانی الهی نمی باشد، یاران امام زمان علیه السّلام که با آمادگی آنان ظهور محقق خواهد شد، معرفت، شناخت و اعتقاد کامل به امامشان دارند، شب ها را با عبادت به صبح می رسانند و روزها را با روزه به پایان می برند و اصلا فکر گناه هم به ذهنشان راه ندارد.
اگر ما ایمان داشتیم که هر لحظه ممکن است آن حضرت علیه السّلام شرفیاب شوند، خانه دل خود را از جمیع گناهان و صفات رذیله و حیوانی و شیطانی و محبت دنیا پاک می کردیم و آن را برای تشریف فرمایی آن عزیز به صفات حمیده مزین می کردیم، زیرا هر مقدار که ما گناهان را ترک کنیم می توانیم ظهور را نزدیکتر کنیم.
خوب است از هم اکنون تصمیم بگیریم در تعجیل ظهور امام زمانمان مؤثر باشیم و با دقت گناهان خود را هر چند کوچک ترک نموده و به دنبال شناخت واقعی امام خود باشیم تا بتوانیم مطیع امر ایشان بوده و قدمی در راه زمینه سازی ظهور برداریم.
فرمایشات امام خمینی (ره) درباره امام زمان (عج)
انشاء الله برسد روزی که آن وعده مسلم خدا تحقق پیدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند. این مطلب وعده خداست و تخلف ندارد، منتها آیا ما درک کنیم یا نکنیم، آن به دست خداست. ممکن است در یک برهه کمی وسایل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ایشان. این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمیشود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست.
شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر امام زمان (سلام الله علیه) هستید، ملائکه ، شما را مراقبت می کنند، نامه اعمال شما را به امام زمان (علیه السلام) عرضه می دارند.
شاید این وصفی که برای حضرت صاحب (سلام الله علیه) ذکر شده است دنبال همین آیه شریفه که می فرماید که:
قل انما اعظکم بواحدة أن تقوموا لله مثنی و فرادی
دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم، قیام واحد که بالاترین قیام همان آن شخص واحداست و همه قیام ها باید دنبال آن قیام باشد و قیام لله باشد. می گویند والعصر ان الانسان لفی خسر عصر، انسان کامل است، امام زمان (سلام الله علیه) است یعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات یعنی قسم به انسان کامل
ان الانسان لفی خسر
حالا ببینید که تحت مراقبت هستید. نامه اعمال ما می رود پیش امام زمان (سلام الله علیه) هفته ای دو دفعه، به حسب روایت؛ من می ترسم ما که ادعای این را داریم که تبع این بزرگوار هستیم، شیعه این بزرگوار هستیم، اگر نامه اعمال را ببیند و می بیند تحت مراقبت خداست نعوذ بالله شرمنده بشود. شما اگر یک فرزندتان خلاف بکند شما شرمنده می شوید، اگر این نوکر شما خلاف بکند شما شرمنده اید. در جامعه آدم شرمنده می شود که پسرش این کار را کرده یا نوکرش این را کرد یا اتباعش این کار را کرده. من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمان (سلام الله علیه) پیش خدا شرمنده بشود. نکند یک وقت خدای نخواسته یک کاری از ماها صادربشود که وقتی نوشته برود، نوشته هائی که ملائکة الله مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی رقیب دارد و مراقبت می شود، ذره هائی که بر قلب های شما می گذرد رقیب دارد، چشم ما رقیب دارد، گوش ما رقیب دارد، زبان ما رقیب دارد، قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت می کنند اینها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان (سلام الله علیه) یک وقت چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان (سلام الله علیه) باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان. اگر بخواهید این پاسداری شما، در دفتری که پاسداران صدر اسلام در او ثبت است در آن دفاتر ثبت بشود، همانطور که آنهاپاسداری می کردند از خودشان، شما هم از خودتان پاسداری کنید تا ثبت بشود آنجا.
در بعضی روایات که من حالا نمی دانم صحت و سقمش را، هست که یکی از چیزهای مستحب این است که مومنین در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند، اسلحه مهیا، نه اینکه اسلحه را بگذارند کنار و بنشینند منتظر، اسلحه داشته باشند برای اینکه با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است، نهی از منکر است، به همه ما تکلیف است که باید مقابله کنیم با این دستگاه های ظالم خصوصا دستگاه هائی که با اساس مخالفند.
مبادا یک وقتی نامه عمل شما برود پیش امام زمان (سلام الله علیه) و آنجا گفته بشود به امام زمان که این پاسدارهای شما، و ایشان سرشکسته بشوند ، آقا مساله مهم است. قضیه، قضیه کشت و کشتار نیست، قیام و نهضت ما، نهضت یک رژیم طاغوتی نیست، قیام و نهضت ما یک نهضت انسانی است، یک نهضت اسلامی است، ما به کتاب و سنت می خواهیم عمل بکنیم، شما به کتاب و سنت باید عمل بکنید…
یکی از علتهای طولانی شدن غیبت امام عصر (علیه السلام) خودخواهی انسان هاست …
تا زمانی که منیت و خودخواهی به جای خداخواهی باشد، همین است. این درحالی است که شرط ظهور حضرت ولی عصر(علیه السلام) این است که ما خود را تغییر دهیم و خودخواهی را از خود دور کنیم، امام نقصی ندارد بلکه ما باید شرایط را عوض کنیم.
درحالی که باید بر روی این مساله کار کنیم و به درد نبود حضرت برسیم و توجه داشته باشیم، تا وقتی که دست تقاضا و تشنگی به سوی حضرت دراز نشد، امام ظهور نمی کند. دلائل تاخیر در فرج امام زمان(علیه السلام) همان دلائلی است که منجر به شهادت امام حسین(علیه السلام) و اصحاب و یارانش گردید و آن چیزی نیست جز اینکه ما اولویت ائمه را بطور مقطعی در زندگی خود قبول داشته و پیاده می کنیم و این اولویت و ولایت در تمام شئون زندگی ما دیده نمی شود.
حجت الاسلام مسعود عالی در سخنانی با این موضوع پاسخ می دهد:
یکی از علت های طولانی شدن غیبت امام عصر(علیه السلام) از خودخواهی انسان هاست، تا زمانی که منیت و خودخواهی به جای خداخواهی باشد، همین است. این درحالی است که شرط ظهور حضرت ولی عصر(علیه السلام) این است که ما خود را تغییر دهیم و خودخواهی را از خود دور کنیم، امام نقصی ندارد بلکه ما باید شرایط را عوض کنیم.
سه شرط اصلی برای ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) ذکر شده است؛ شرط اول اینکه ما تشنه و خواهان حضرت باشیم و غافل و بی درد نباشیم، شرط دوم این است که حالا که خواهان او شدیم او را برای خود و اهداف کوچک خود نخواهیم. بلکه او را برای اهداف بلند او بخواهیم فداکارانه نه خودخواهانه و شرط سوم که نتیجه دو شرط دیگر است این است که اگر کسی خواهان حضرت باشد فداکارانه و صمیمانه و صادفانه خود را برای امام بخواهد عملا در راستای اهداف حضرت تا جایی که می تواند زحمت می کشد بنابراین تا جایی که از دستتان بر می آید زمینه ظهور حضرت را فراهم کنید.
در بسیاری از مواقع دوست داریم امام زمان(علیه السلام) ظهور کند اما از نبود و نیامدنش هم دردمان نمی آید، چون عادت کردیم به غیبت و نبودن امام، وقتی از حضرت صحبت می کنیم، مانند داستان، افسانه و اسطوره با این مساله برخورد می کنیم، یعنی به عنوان یک واقعیت ملموس که حضرت در حبس است، به آن نگاه نمی کنیم.
درحالی که باید بر روی این مساله کار کنیم و به درد نبود حضرت برسیم و توجه داشته باشیم، تا وقتی که دست تقاضا و تشنگی به سوی حضرت دراز نشد، امام ظهور نمی کند.
همچنین باید خواهان حضرت شویم و امام را خودخواهانه برای خود نخواهیم، این درحالی است که انسان خیلی خودخواه است گاهی دین خدا و ائمه را هم برای خودش می خواهد، امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه به اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: من شما را برای خدا می خواهم، اما شما من را برای خودتان می خواهید اگر با میل شما رفتار نکنم با من نیستید. این سخن نشان می دهد که بسیاری از مردم امام را برای خودشان می خواهند.
بسیاری از ما حضرت را برای رفاه و راحتی خود می خواهیم بنابراین اگر امام را خوادخواهانه برای خود بخواهیم دیگر امام خواهی نیست. شب اول قبر سوال می کنند که امامت چه کسی بود، این سوال خیلی ساده است پس چرا بعضی ها نمی توانند جواب دهند، این سوالات خیلی هم سخت است چون این سوالات را از روح و جان انسان می پرسند.
این سوالات نشان می دهد که حقیقت روح و جان انسان در دنیا چه کسی بوده است و تحت تربیت چه کسی بوده، کسی می تواند به این سوالات جواب دهد که در دنیا امام را برای خودش نخواسته چون اگر که اگر اینطور نباشد آنجا می گوید امام من نفسم بوده است.
باید برای این مساله تمرین کنیم، یکی از تمرین ها برای بیرون آمدن از خودخواهی خواندن زیارت آل یاسین است، به این معنی که حق همان است که شما دوست دارید و باطل آن است که شما دوست ندارید، دوست داشتن و نداشتن امام مهم است نه خودمان، اگر این معیار را در زندگی پیاده کنیم آنوقت می توانیم بگوییم منتظر واقعی امام هستیم.
اندیشه سیاسی شیعه در عصر غیبت کبری با نظریه «ولایت فقیه» گره خورده است.از نظر لغوی، «ولایت» مشتق از «و، ل، ی» است و به کسر و فتح «واو» استعمال میشود …
این کلمه بر معانی متعددی نظیر نصرت و یاوری، تصدّی امر غیر، و سلطه و سرپرستی، دلالت دارد. از میان این معانی متعدّد، معنای تصدی و سرپرستی و تصرّف در امر غیر، با آنچه از ولایت فقیه اراده میشود، تناسب بیشتری دارد. کسی که متصدّی و عهده دار امر میشود، بر آن ولایت یافته و مولا و ولیّ آن امر محسوب میشود. بنابراین، کلمه ولایت و هم ریشه های آن (مانند ولیّ، تولیت، متولّی و والی) دلالت بر معنای سرپرستی، تدبیر و تصرف دارد. این گونه کلمات، معنای تصدّی و سرپرستی و اداره شئون فرد دیگر - مولا علیه - را افاده میکند و نشان میدهد که ولیّ و مولا سزاوارتر از دیگران در این تصرف و تصدی است و با وجود ولایت این مولی و ولیّ، دیگران فاقد حق تصرّف و تصدّی و سرپرستی در شئون آن فرد هستند. [1] .
در اصطلاح «زعیم و ولی فقیه» کسی است که عالم به سیاستهای دینی و برقرار کننده عدالت اجتماعی در میان مردم باشد. طبق اخبار، او دژ اسلام و وارث پیامبران و جانشین پیامبر خدا و همچون پیامبران بنی اسرائیل بوده، بهترین خلق خدا بعد از ائمه است. مجاری امور و احکام و دستورها، به دست او بوده و حاکم بر زمامداران است. [2] .
مسأله «ولایت فقیه» گرچه ریشه کلامی دارد؛ ولی جنبه فقهی آن موجب گردیده تا فقها از روز نخست، در ابواب مختلف فقهی از آن بحث کنند و موضوع ولایت فقیه را در هر یک از مسائل مربوطه روشن سازند. در باب جهاد و تقسیم غنایم و خمس و گرفتن و توزیع زکات و سرپرستی انفال و نیز اموال غایبین و قاصرین و باب امر به معروف و نهی از منکر و باب حدود و قصاص و تعزیرات و مطلق اجرای احکام انتظامی اسلام، فقها از مسأله «ولایت فقیه» و گستره آن بحث کرده اند. [3] .
مقصود از مطلقه بودن ولایت فقیه گستره دامنه ولایت فقیه است، که در شعاع مسؤولیت رهبری سیاسی او است و تمامی ابعاد مربوط به مصالح امت را شامل میشود (از جمله اجرای تمامی احکام انتظامی اسلام). در مقابل آن، ولایتهای خاصّ، مانند ولایت پدر درباره ازدواج دختر یا ولایت پدر و جد در رابطه با تصرفات مالی فرزندان صغیر قرار دارد.
اساساً اضافه شدن ولایت به وصف عنوانی «فقیه» محدودیت آن را در چارچوب فقه میرساند، در واقع فقه او است که حکومت میکند، نه شخص او. پس هیچ گونه قاهریت و حاکمیت اراده شخصی در کار نیست.
از همین جا، مسؤولیت مقام رهبری - در اسلام - در پیشگاه خدا و مردم روشن میگردد. او در پیشگاه خدا مسؤول است تا احکام را کاملاً اجرا نماید و در مقابل مردم مسؤول است تا مصالح همگانی را به بهترین شکل ممکن تأمین نماید و عدالت اجتماعی را در همه زمینه ها و به صورت گسترده و بدون تبعیض اجرا کند و هرگز در این مسؤولیت کوتاه نیاید. [4] .
فرق میان ولایت فقیه و مرجعیت فتوا
میان زعامت و مرجعیت فتوا چند فرق میتوان ذکر کرد:
یک. زعیم و ولی فقیه، گذشته از علم به قوانین الهی و عدالت و اجتهاد، باید دارای احاطه به سیاستهای دینی و شجاعت و مدیریت الکافی برای رهبری بوده و از مسائل اجتماعی و سیاسی روز آگاه باشد.
دو. وقتی زعیم و ولی فقیه بنا به مصالح مردم حکمی صادر میکند، بر همه - حتی بر کسانی که از دیگری تقلید میکنند - آن حکم واجب میشود؛ چنان که وقتی مرحوم میرزای شیرازیرحمه الله زعیم دینی و سیاسی، حکم تحریم تنباکو را صادر فرمود یا مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی حکم جهاد دادند، همه حتی علما تبعیت کردند.
اگر فرد لایق که دارای این دو خصلت (علم به قانون و عدالت) است، به پا خاست و تشکیل حکومت داد؛ همان ولایتی را که حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله در امر اداره جامعه داشت، دارا میباشد و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. [5] .
سه. مقام مرجعیت فتوا میتواند در یک زمان متعدد باشد و هر کس هر مجتهدی را پارسا و داناتر تشخیص دهد، از وی پیروی کند. اما مقام زعامت و ولایت فقیه نمیتواند متعدد باشد؛ چه این مقام با ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دفاعی باید دارای یک قدرت مرکزی باشد وگرنه موجب تشتت و چند دستگی امت خواهد شد و وحدت کلمه از بین خواهد رفت. از این رو در هیچ زمانی بیش از یک امام نبوده است.
چهار. کار مرجعیت فتوا را میتوان تداوم کار نبوّت؛ یعنی، ابلاغ قوانین الهی به مردم و کار ولایت فقیه را تداوم کار امامت، یعنی، مسؤولیت اجرا و پیاده کردن قوانین دانست.
پنج. از شرایط مرجعیت فتوا اعلمیت است؛ ولی برای ریاست دینی، زعامت و ولایت فقیه آگاهان دینی، اعلمیت و یا اولویت را شرط میدانند.
اساساً فقها، ولایت فقیه را در راستای خلافت کبری و در امتداد امامت دانسته اند و مسأله رهبری سیاسی را - که در عهد حضور برای امامان معصوم ثابت بوده - همچنان برای فقهای جامع شرایط و دارای صلاحیّت در دوران غیبت ثابت دانسته اند. آنان مسأله «تعهد اجرایی» را در احکام انتظامی اسلام، مخصوص دوران حضور ندانسته، بلکه آن را پیوسته ثابت و برقرار میشمارند.
امام خمینی رحمه الله در این باره میفرماید: «تمامی دلایلی که برای اثبات امامت، پس از دوران عهد رسالت آورده اند، به عینه درباره ولایت فقیه، در دوران غیبت جاری است. عمده ترین دلیل، ضرورت وجود کسانی است که ضمانت اجرایی عدالت را عهده دار باشند؛ زیرا احکام انتظامی اسلام مخصوص عهد رسالت نبوده یا عهد حضور نیست؛ لذا بایستی همانگونه که حاکمیت این احکام تداوم دارد، مسؤولیت اجرایی آن نیز تداوم داشته باشد و فقیه عادل و جامع الشرایط، شایسته ترین افراد برای عهده دار شدن آن میباشد». [6] .
[1] ر.ک: الغدیر، ج 1، ص 649 - 609.
[2] امام خمینیرحمه الله، الرسائل، ج 2، ص 102 - 94.
[3] محمدهادی معرفت، ولایت فقیه، مقدمه.
[4] همان، ص 10 و 11.
[5] امام خمینی رحمه الله، ولایت فقیه، ص 163.
[6] محمدهادی معرفت، ولایت فقیه، ص 43.
ظهور در آرامش یا جنگ؟ …
برخی میگویند طبق روایات حضرت وقتی ظهور مینمایند که جهان پر از ظلم، جور و فساد شود و برخی دیگر میگویند: با عبادت، دعا، پرهیز از گناه و جهاد امام (عج) را در ظهورش یاری کنید. دلیل این تضاد چیست؟
این شبهه یا تضاد به خاطر قرائتهای متفاوت و شاید دلخواه از احادیث مربوط به جملهی اول است. چنین نیست که گفته باشند: «وقتی ظهور مینمایند که جهان پر از ظلم، جور و فساد شود»، چرا که آن وقت لازمهی زمینهسازی برای ظهور تلاش برای ظلم و فساد بیشتر است و لابد مفسدین مقربتر خواهند بود! که طبعاً خداوند متعال، اسلام و عقل چنین حکمی نمیدهد.
معنی ندارد که خداوند متعال (اسلام) از یک سو مردم را به ایمان و عمل صالح و پرهیز از ظلم و گناه دعوت نماید، و از سوی دیگر نعمت ولایت و حکومت معصوم را در گرو ازدیاد فساد و ظلم قرار دهد! اساساً چرا باید بیشتر فساد و ظلم کنیم تا یک منجی بیاید آن ظلم و فساد را برطرف کند؟! بلکه احادیث و روایات بیان میدارند که ایشان وقتی ظهور نمایند، جهان را پر از عدل و داد مینمایند، چنان چه پر از ظلم و جور شده است.
الف – دقت شود که جهان از همان زمانی که قابیل به هابیل ظلم کرد و او را به خاطر حسادت در قبولی قربانی نزد خداوند متعال به قتل رساند، دچار ظلم، جور و فساد بوده و هر روز نیز بر این ظلم و فساد افزوده شده است. حتی زمان رسول الله (ص) نیز جهان پر از ظلم، فساد، شرک، جهل و تباهی بوده است و پس از رحلت ایشان حتی محیط کوچک مدینه نیز پر از ظلم، جور و فساد گردید. پس اگر شرط ظهور ظلم و فساد باشد، این شرط همیشه محقق بوده و باید ظهور فرا میرسید. آیا ظلم و فسادی بیش از قائلهی کربلا تصور میشود؟!
دقت شود که مسألهی «قیام» با مسآلهی «حکومت» متفاوت است و قیام مقدمهای برای سرنگونی حکومت جبار و باطل و برقراری حکومت عدل الهی میباشد. یکی از شرایط اولیه برای برقراری حکومت، خواست و انتظار مردم منطقهی حکومت است. پس اگر قرار باشد که حکومت جهانی برقرار گردد، لازم است که قاطبهی مردم خواهان آن باشند
ب – پس، اولین شرط قیام، برخورداری از زمینه و شرایط مساعد برای قیام است که اولین شرط آن نیز برخورداری از حداقل نیروی قابل و وفادار میباشد. به امام سجاد (ع) عرض کردند که پدرت با ۷۲ یار مقابل یزید ایستاد و به شهاد رسید، پس چرا شما قیام نمیکنید؟ فرمود: ایشان ۷۲ یار داشتند که قیام کردند، من اگر ۷ یار داشتم قیام میکردم. به امام صادق علیهالسلام عرض کردند که یاران و هواداران شما بسیارند و چرا قیام نمیفرمایید؟ ایشان با نشان دادن گلهای کوچک فرمودند: اگر تعداد یاران من به مقدار بزغالههای این گله بود قیام میکردم. راوی میگوید: پس از نماز آنها را شمردم، ۱۶ رأس بودند.
ج – لذا حضرت امام زمان (عج) نیز پس از برخورداری از حداقل نیرو برای برپایی یک حکومت جهانی قیام خواهند نمود. لذا در روایات این حداقل ۳۱۳ تن بیان شده است و البته این ۳۱۳ تن نخبگان، فرماندهان، رهبران و مدیران اصلی خواهند بود و پس از آنها گروههای هزار، ده هزار، صدهزار و چند میلیون نفری به سوی ایشان خواهند شتافت و سپس بسیاری از مردم مسلمان و غیر مسلمان با ایشان بیعت خواهند نمود.
د- دقت شود که مسألهی «قیام» با مسآلهی «حکومت» متفاوت است و قیام مقدمهای برای سرنگونی حکومت جبار و باطل و برقراری حکومت عدل الهی میباشد.
یکی از شرایط اولیه برای برقراری حکومت، خواست و انتظار مردم منطقهی حکومت است. پس اگر قرار باشد که حکومت جهانی برقرار گردد، لازم است که قاطبهی مردم خواهان آن باشند.
جهان از همان ابتدا به خاطر گردنکشی مستکبرین و حماقت، عوامی، دنیاطلبی و خواب غفلت تودههای مردمی، محکوم به جهل، ظلم، فساد و … بوده و هست. و نه تنها هیچ دین الهی، بلکه هیچ عقل سالمی نیز حکم نمیکند که ظلم و فساد بیشتر شود تا کسی بیاید آن ظلم و فساد را برچیند!
البته منظور این نیست که تا قاطبهی مردم مسلمان و شیعه نشوند و طالب حکومت منجی آخر، حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف نگردند، قیام و حکومتی نخواهد بود. بلکه مردم (چنان چه امروزه نشانههای آن دیده میشود) به جایی خواهند رسید که دیگر از همهی مکاتب و مدعیان نجات بشر نا امید میشوند و منتظر فرج الهی و یک قدرت الهی میگردند.
ھ – دقت شود که جهان تا امروز شاهد قدرت یک پارچهی جهانی نبوده است، لذا هر گاه کذب ادعایی معلوم میشد، میگفتند: شاید آن یکی بهتر باشد؟ از این رو به کمونیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، کاپیتالیسم، فمینیسم و … رو آوردند. اما امروز از سویی قدرتها یک پارچه شده و از سویی دیگرناتوانی همه معلوم شده است. به عنوان مثال: چه یک پارچگی بزرگتر و بهتر از شورای امنیت یا سازمان ملل یا حقوق بشر یا … میتواند وجود داشته باشد؟ اما رفته رفته به جهانیان ثابت میشود که تا حاکمی عالم به علم الهی و عادل به عدل الهی و مؤید به تأییدات الهی و در یک جمله «خلیفه الله» یا فرستادهی الهی نباشد، نفس اماره حاکم خواهد بود و شوراها، سازمانها و مجامع بینالمللی نیز به ابزار دیگری در خدمت طواغیت بدل خواهند شد.
و – پس جهان از همان ابتدا به خاطر گردنکشی مستکبرین و حماقت، عوامی، دنیاطلبی و خواب غفلت تودههای مردمی، محکوم به جهل، ظلم، فساد و … بوده و هست. و نه تنها هیچ دین الهی، بلکه هیچ عقل سالمی نیز حکم نمیکند که ظلم و فساد بیشتر شود تا کسی بیاید آن ظلم و فساد را برچیند! به ویژه اسلام عزیز و غنی که «ایمان و عمل صالح»، «امر به معروف و نهی از منکر» و «مبارزه با همهی مظاهر کفر، شرک و نفاق» و طواغیت را در سرلوحهی اهداف و برنامههای تکاملی بشر قرارداده است و مشخصات بارز پیروان این دین را ابتدا قیام بر علیه کفار، سپس وحدت بین خود و پس از آن سایر عبادات میخواند:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً» (الفتح – ۲۹) ؛
محمد رسول خدا است و کسانی که با او هستند علیه کفار شدید و بی رحمند و در بین خود رحیم و دلسوزند، ایشان را میبینی که همواره در رکوع و سجودند و در طلب فضل و رضوان خدایند. علامتشان در رخسارشان از اثر سجده نمایان است، این وصف ایشان است در تورات و اما وصف آنان در انجیل این است که چون زراعتی هستند که از شدت برکت پیرامونش جوانههایی میزند و آن جوانهها هم کلفت میشود و مستقیم بر پای خود میایستد به طوری که برزگران را به شگفت میآورد (مؤمنین نیز این طورند)، این برای آن است که کفار را به خشم آورد، خدا به کسانی که ایمان آورده و از آن بین به کسانی که اعمال صالح هم میکنند وعده مغفرت و اجری عظیم داده.
از این رو منتظر واقعی و طالب ظهور حضرت (عج)، ابتدا خود بر علیه کفر و طاغوت نفس خود قیام میکند و حکومت مطیع امر امام را در مملکت وجود خویش حاکم مینماید و سپس قادام به مساعد نمودن شرایط بیرونی مینماید تا بر یاران باوفا و قابل حضرت نیز بیافزاید.
منبع: تبیان
حضرت محمد(ص)
در این مطلب تعدادی از احادیث گوهر بار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(ص) به نقل از منابع روایی شیعه و سنی آمده است که به روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان و ظهور امام عصر(عج) مربوط میباشد. مضامین احادیث آنقدر تکان دهنده و به روز هستند که انگار روزگار ما را مرور میکنند:
پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود: روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد، شخصیتهای بزرگ در نزد آنها حیلهگر خوانده میشوند و اشخاص حیلهگر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند. مؤمن در نزد آنان حقیر و بیمقدار میشود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد، کودکانشان پلید و گستاخ و بیادب و زنانشان بیباک و بیشرم و بیحیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .در آن هنگام خداوند، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد.
اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند
زمانی بر مردم بیاید که چهرههایشان چهرههای آدمیان ولی دلهایشان دلهای شیاطین باشد، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند. افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.
شکمهاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دینشان
در جایی دیگر رسول خدا فرمود: زمانی بر مردم بیاید که شکمهاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند. از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمانهای مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود.
به چهار بلا مبتلا شوند. نخست: تجاوز به ناموسشان
در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد. نخست: تجاوز به ناموسشان و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان، سوم: خشکسالی، چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند: یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود: آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند.
آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد
از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود: روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد: نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم آنکه بیایمان از دنیا بروند.
یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟پیامبر فرمود: زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند. دینداریشان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند
در جایی دیگر در بحارالانوار جلد۵۲ص۱۹۰ پیامبر فرمود: زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مؤمنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند.
به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند
در بحار ج ۷۷ ص۳۶۹ آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی. دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هر کسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد.
آنچنان به قوانین اسلامی بیاعتنا بشوند که…
روزگاری خواهد آمد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بیاعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها. از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود. و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.
هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد
در کنزالاعمال حدیث ۳۱۰۰۸ آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟پیامبر(ص) فرمود: زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچههایش چنین کند ، و این آخرالزمان باشد.
هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهیاش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنند و بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده آن بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاههای هلاکت سقوط کند.
در آخرالزمان فریبکارانی بیایند که حدیثهایی نو و روایتهایی جدید از دین بر شما بخوانند و نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث ۲۹۰۳۲۴ روایت شده است که فرمود: در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیثهایی نو و روایتهایی جدید از دین بر شما بخوانند، آنچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیثهایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و فریب شان بیافتید.
از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد: آیا در آن زمان مؤمنانی وجود دارند؟ فرمود: آری. باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنهها چیزی کاسته میشود؟ فرمود: نه، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.
امیرالمونین (ع) فرمود: زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید .(نهج/حکمت ۱۰۲).
امام سجاد(ع) فرمود: چون خداوند می دانست در آخرالزمان اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از سوره حدید نازل کرد. بحار ۶۰/۱۸
بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید
امام صادق(ع) فرمود: چون قائم ما قیام کند خداوند آنچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هر کجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار ۳۶/۴۵
پیامبر (ص) فرمود: «این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود» و فرمود «در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند.» کنزالاعمال حدیث۳۴۴۹۹و۳۴۵۰۰
در جای دیگری فرمودند: «چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دلهایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار مصون ماند.» بحار 52/111
از اربعین تا ظهور منجی
بر اساس پژوهشهای صورت گرفته در متن روایات اهل بیت علیهم السلام، در 308 مورد در معرفی حضرت مهدی (عج)، از امام حسین (ع) نام برده شده است.
حجم کثیری از روایاتی که از کلام امام حسین (ع) یا از کلام حضرت مهدی (عج) هستند نیز، حاوی تبیین رابطهای بیبدیل میان این دو امام شیعه است. امام زمان (عج) در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه خطاب به امام حسین (ع) و واقعه عاشورا میفرمایند:
«اگر روزگار مرا به تاخیر انداخت و مقدرات، از یاری و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت، هر آینه من صبح و شام بر تو ندبه میکنم و به جای قطرات اشک، بر تو خون میگریم.»
در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل است که فردی به نام حارث اعور به امام حسین (ع) عرض میکند منظور از آیه شریفه «وَ الشَّمْسِ وَ ضحَُئهَا»، (سوگند به خورشید و گسترش نور آن)، چیست؟
امام حسین (ع) در پاسخ حارث میفرمایند:
مراد از خورشید، رسول الله صلی الله علیه و آله است. حارث در سؤال دیگری میپرسد منظور از آیه شریفه «وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَئهَا»، (سوگند به ماه چون پس از آن آید)، چیست؟ امام (ع) میفرماید: منظور از ماه، امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است که بعد از پیامبر (ص) میباشد.
حارث میپرسد آیه شریفه «وَ النهََّارِ إِذَا جَلَّئهَا»، (و سوگند به روز و چون آن را روشن سازد)، به چه معناست؟ امام حسین (ع) به حارث میفرماید: مقصود از روز، قائم آل محمد (عج) که زمین را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
شیخ علی یزدی حائری از محدثان بزرگ شیعه در نقل روایتی پیرامون نشانههای ظهور می گوید، در هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) در مکه میان رکن و مقام میایستد و برای معرفی خود به مردم جهان از پنج جمله کلیدی استفاده میکند:
یک. «الا یا اهل العالم انا الامام القائم.» آگاه باشید ای جهانیان که من امام قائم هستم.
دو. «الا یا اهل العالم انا الصمصام المنتقم.» آگاه باشید ای اهل عالم که من شمشیر انتقام گیرنده هستم.
سه. «الا یا اهل العالم إنّ جدی الحسین (ع) قتلوه عطشانا.» بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین (ع) را در حالی که تشنه بود کشتند.
چهار. «الا یا اهل العالم إنّ جدی الحسین (ع) طرحوه عریانا.» بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین (ع) را عریان روی خاک افکندند.
پنج. «الا یا اهل العالم إنّ جدی الحسین (ع) سحقوه عدوانا.» آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین (ع) را از روی کینه توزی پایمال کردند.
مرحوم آیت الله بهجت در توضیح مختصری در مورد این روایت میفرمایند:
«امام زمان (عج) خودش را به واسطه امام حسین (ع) به همه عالم معرفی می کنند. بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین (ع) را شناخته باشند. اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین (ع) را نمی شناسند و این تقصیر ماست؛ چون ما برای سیدالشهدا (ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیاده روی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین (ع) به عالم است. با اینکه زیارت سیدالشهدا (ع) در اکثر برهه های تاریخی به سختی انجام می شد و جان زائران در خطر بود، اما با این وجود عاشقانه خطرات را به جان می خریدند و به پابوسی امام حسین (ع) در روز اربعین نائل می شدند.»
آیت الله صدیقی از شاگردان برجسته آیت الله بهجت نیز در بیانی با اشاره به روایت مذکور، مهمترین نقش زنده نگاه داشتن فرهنگ عاشورا و یاد امام حسین (ع) را ایجاد مقبولیت عمومی برای حضرت مهدی (عج) در زمان ظهور میداند.
آقا و مولای ما، یابن الآیات و البینات
یابن البراهین الواضحات
دل بی قرارم در انتظار روز دیدارت همچنان بیتاب است
بیتاب است و بیقرار از ظلمهای زمانه، از موشکهای روانه به سوی کودکان در خانه
یابن الخَضارِمهِ المُنَتجِبین
عطش ما طولانی شد
کی شود که به جویبارهای رحمتت در آییم، و از عدالت گستردهات سیراب شویم
کی شود پرچم ظلم به زیر کشیده باشی و عَلَم عدالت برافراشته
یابن النَبَاءِ العظیم
ما تشنهی آن روزیم که کافران و منکران را نابود و ریشهی ستمکاران را از بیخ برکنی
خبری عظیم که لرزه بر جان ظالمان میاندازد
و شیعیان را تشنهتر میکند
تشنهی دیدار رخ مولای عدالت گستر
مولایم!
این عطش طولانی قلبهای ما را خشکانده و سوز دل ندیدنت، جانهایمان را به آتش کشیده
مولایم! خداوند شمار را آفرید تا اساس ظلم و عُدوان را بر اندازی
بیا که فقط تو شوکت ستمکاران را در هم میشکنی و دشمنان خدا را ذلیل و زبون
و فقط تویی که همه را به گرد کلمهی تقوا جمع میکنی و دوستان خدا به سوی تو میآیند
آنگاه پرچم هدایت در جهان میافرازی و دلها را خشنود میگردانی
مولایم! چشمانم به اندازه چشم بر هم زدنی هم منتظرند
حتی نزدیکتر.
تاریخچه شب یلدا
شب یلدا، درازترین شب سال و یکی از بزرگترین جشن های ایرانیان است. ایرانیان همواره شیفته شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند. آنها خورشید را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، طلوع خورشید و سپیده دم را انتظار می کشند تا خود شاهد دمیدن خورشید باشند و آن را ستایش کنند. خوردن خوراکی ها و مراسم دیگر در این شب بهانه ای است برای بیدار ماندن.
ریشه کلمه یلدا متعلق به زبان سریانی است و به معنای تولد یا میلاد است. در برخی منابع آمده است که پس از مسیحی شدن رومیان، سیصد سال پس از تولد عیسی مسیح، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان دقیق تولد وی معلوم نبود. در واقع یلدا یک جشن آریایی است و پیروان میترائیسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. وقتی میترائیسم از تمدن ایران باستان به سایر جهان منتقل شد در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی روز ۲۱ دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می شد ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباه محاسباتی، این روز به ۲۵ دسامبر انتقال یافت و از سوی مسیحیان به عنوان روز کریسمس جشن گرفته شد. از این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر می شود و درخت سرو و ستاره بالای آن هم یادگاری از کیش مهر است.
در ایران و سرزمینهای همفرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام میبرند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سالها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یکم دیماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار میشود؛ اما میدانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمیشده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیینهای ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.
خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایینترین نقطه افق جنوب شرقی میرسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب میشود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز میگردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در ششماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندکی پایینتر از محل پیشین خود در افق طلوع میکند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایینترین حد جنوبی خود با فاصله ۵/۲۳ درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجاییهای طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز میگردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمالشرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته میشد و آنرا گرامی و فرخنده میداشتند.
در گذشته، آیینهایی در این هنگام برگزار میشده است که یکی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمههای آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکیهای فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
تنوع برگزاری یلدا
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از نقاط ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر جمع شوند و بلندترین شب سال را با شادی و صفا سحر کنند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ایران، انواع تنقلات و خوراکی ها به تبع محیط و سبک زندگی مردم منطقه مصرف می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا عده زیادی اعتقاد دارند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
یکی از دلایل گرفتن جشن دراین شب زاده شدن ایزدمهر است.
مهر به معنای خورشید و یکی از بغان ایرانی و هندی است و تاریخ پرستش به سال ها پیش از زرتشت می رسد. پس از ظهور زرتشت، این پیامبر ایرانی خدای بزرگ را اهوارمزدا معرفی کرد. ایزدان و بغان را به دو دسته اهورایی و دیوانی تقسیم کرد. در باور زرشتی، بغان تیره اهورایی ستوده و تیره دیوانی نکوهیده شود. یکی از ایزدان اهواریی مهر ایرانی و هنی بود. مهر ایزدی نیک است و قسمتی از اوستا به نام او، نام گذاری شده است. در مهریشت اوستا آمده است: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».
ایزد مهر در یکی از شهرهای خاوری ایران از دوشیزه ای به نام ناهید زاده شد. پس از مدت اندکی کشور به کیش مهرپرستی گروید. مهرپرستی از مرزهای ایران فراتر و به رم رفت. پادشاهان رم به آن گرویدند و دین رسمی رم شد. «یولیانوس» یا «ژولیان» یکی از پادشاهان رومی گروه گروه مردم ترسا را به دین مهر می کشاند و دعوت می کرد. هنوز هم نیایش های این شاه رومی با مهر برجاست. «ای پدر در آسمان نیایش مرا بشنو» «یولیانوس» در این نیایش خدا را پدر می نامد. این اسمی بود که ترسایان به تقلید از مهرپرستان بر خدای خود گذاشتند. رومیان سال های بسیار تولد مهر و شب چله را جشن می گرفتند و آن را آغاز سال می دانستند. حتی پس از گسترش دین مسیحیت، باز کشیشان نتوانستند از گرفتن این جشن ها جلوگیری کنند و به ناچار مجبور شدند به دروغ این شب را زادروز تولد عیسی معرفی کنند تا روز ۲۵ دسامبر را به بهانه تولد عیسی جشن بگیرند نه تولد ایزدمهر، هنگامی که به آیین و مراسم مسیحیان در کریسمس نگاه می کنیم بسیاری از نشانه های ایرانی این مراسم را در می یابیم. ایرانیان قدیم در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره ای و طلایی می آراستند. بعدها مسیحیان درخت کاج را به تقلید از مهرپرستان و ایرانیان تزیین کردند. مهر از دوشیزه با کره ای به نام آناهیتا در درون غاری زاده شد که بعدها مسیحیان عیسی را جایگزین مهر و مریم را جایگزین آناهیتا قرار دادند. یکی دیگر از وام گیری های مسیحیان از مهرپرستان، روز مقدس مسیحی یعنی یکشنبه است.
حب ولایی یا حب دلی
یکی از اشتباهاتی که امروزه در مورد مردم کوفه در ذهن ها هست این موضوع شیع بودن مردم کوفه و تنها گذاشتن امام (ع) می باشد،از این منظر باید توجه داشت، اینکه مردم کوفه علوی بودند نه به این منظور هست که حضرت امیر(ع)، و فرزندانش را به عنوان ولی خدا قبول داشته باشند بلکه به حضرت امیر و فرزندانش بخاطر شناختی که در دوران خلافت حضرت داشتند آشنا بوده و محبتی از آنها در دلشان وجود داشت ، بنابر این باید به این نکته ظریف توجه کرد که جامعه کوفه آن زمان، نه تشیع به مفهوم نظری امروز بود و نه جامع ولایی، بلکه یک جامعه محبی نسبت به امام (ع) بود…بنابراین ، حب تنها نمی تواند باعث یزیدی شدن را بگیرد بلکه ولایت ، یعنی همان باور واسطه فیض بودن و تنها راه سعادت بودن ولی یک امر والاتریست که انسان را حاضر می کند تا در این راه جانش را هم فدا سازد…
*********
در سال های پایانی جنگ، خلیج فارس برای ایران بسیار ناامن شده بود؛ عراق خیلی راحت کشتی ها و سکوهای نفتی ایران را می زد. کویت بخشی از سرزمین، و عربستان، آسمانش را در اختیار صدّام قرار داده بودند. فرماندهان عالی رتبة سپاه، جریان عبور آزاد و متکبّرانة ناوهای جنگی آمریکا و نیز سایر کشتی ها و شناورهای تحت حمایت این کشور را به عرض امام (ره) رسانده بودند. حضرت امام (رض) فرموده بود: «اگر من بودم، می زدم.» همین حرف امام، برای سردار شهید مهدوی و جانشینش سردار شهید بیژن گرد و نیز همرزمان آنها کافی بود تا خود را برای انجام یک عملیات مقابله به مثل و اثبات این موضوع که با همّت و رشادت دلیرمردان ایران اسلامی، خلیج فارس، چندان هم برای آمریکایی ها و نوکرانشان امن نیست، آماده سازند.
اولین کاروان از نفتکش های کویتی آن هم با پرچم آمریکا و اسکورت کامل نظامی توسّط ناوگان جنگی این کشور در تیرماه سال ۱۳۶۶ به راه افتادند. در این بین، دولت آمریکا عملیات سنگینی را در ابعاد روانی، تبلیغی، سیاسی، نظامی و اطّلاعاتی جهت انجام موفّقیت آمیز این اقدام انجام داده بود. در این کاروان، نفتکش کویتی «اَلرَّخاء» با نام مبدّل «بریجتون» حضور داشت که در بین یک ستون نظامی، به طور کامل، اسکورت می شد. این نفتکش، در فاصلة ۱۳ مایلی غرب جزیرة فارسی، در اثر برخورد با مین های کار گذاشته شده توسّط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوریکه حفره ای به بزرگی ۴۳ متر مربّع در بدنة آن ایجاد گردید. در پی این حماسه مرحوم حاج سید احمد خمینی به شهید مهدوی می گوید که دل امام را شاد کردید.
آیا این چیزی است جز اطاعت ولایی و حب ولایی؟؟؟؟
*************
مأمون رقّی نقل میکند: خدمت امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت ای فرزند رسول خدا! چقدر شما رئوف و مهربان هستید. شما امام هستید، چرا دفاع از حق خود نمىکنید با اینکه بیش از صد هزار شیعه آماده نبرد دارید.
امام(ع) فرمود: «خراسانى بنشین، خوش آمدی». سپس به خدمتکار فرمود: «تنور را روشن کن!».
خدمتکار امام(ع) تنور را روشن کرد. و امام(ع) رو به مرد خراسانى نموده، فرمود: «داخل تنور شو!».
خراسانى با التماس گفت: ای فرزند رسول خدا! مرا با آتش مسوزان. از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد.
امام(ع) فرمود: «تو را بخشیدم».
در این هنگام هارون مکى وارد شد در حالیکه کفش خود را با دست گرفته بود، گفت: «السلام علیک یا ابن رسول اللَّه».
امام(ع) فرمود: «کفشهایت را بیانداز، برو داخل تنور بنشین!».
هارون مکی، کفشهایش را انداخت و در داخل تنور نشست.
در این هنگام امام(ع) با مرد خراسانی به سخنگفتن پرداخت و مانند کسی که در خراسان بوده از جریانهاى آن منطقه خبر داد. سپس فرمود: «خراسانى برو ببین در تنور چه خبر است».
خراسانی میگوید: به جانب تنور رفتم، دیدم هارون مکی چهار زانو در تنور نشسته است. بعد از تنور خارج شد، و به ما سلام کرد.
امام(ع) فرمود: «از اینها در خراسان چند نفر پیدا مىشود؟!»
خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست.
امام(ع) فرمود: «به خدا یک نفر هم پیدا نمىشود، ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکی) نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد، ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم»
(ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج 4، ص 237، ، علامه، قم، 1379ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 47، ص 123، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.)
****************
امام زمان خودمان را چگونه یاوریم؟ حب امام ، حب دلی است یا حب ولایی؟
فتامل …
-حضرت آیتا… حسنزاده آملی، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و
ایشان را مولا خطاب میکنند. آقا ناراحت شده و به علامه میفرمایند
این کار را نکنید. علامه حسنزاده میفرمایند: اگر یک مکروه از شما
سراغ داشتم این کار را نمیکردم.
-ایشان در جای دیگر فرمودهاند: گوشتان به دهان رهبر باشد. چون
ایشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج) است. این جملات وقتی
بیشتر معنا پیدا میکند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف
آیتا… طباطبایی درباره شاگردش علامه حسنزاده فرمودهاند:
حسنزاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عج). راهی که حسنزاده در
پیش دارد، خاک آن توتیای چشم طباطبایی.
-آیتا… حسنزاده آملی میفرمایند: رهبر عظیمالشأنتان را دوست
بدارید، عالمی، رهبری، موحدی، سیاسی، دینداری، انسانی، ربانی،
پاک منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده، قدر این نعمت عظما را که خدا
به شما عطا فرموده، قدر این رهبر ولی وفی الهی را بدانید، مبادا این
جمعیت ما را، مبادا این کشور ما را، مبادا این کشور علوی را، این
نعمت ولایت را از دست شما بگیرند. خدایا به حق پیامبر و آل پیامبر
سایه این بزرگمرد، این رهبر اصیل اسلامی حضرت آیتا… معظم
خامنهای عزیز را مستدام بدار.علامه حسن زاده،رهبری
منتظران مدعی
اگر ما “حاضر” بودیم………او “غایب” نبود!!!
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
مگویند نوشته ها از گفته ها معتبر ترند …
دوازده هزار نامه ی دعوت نوشتند،
ولی با بیش از سی هزار نیزه و شمشیر به استقبال رفتند !
آقای من ، راز بی نشانی بودن ات را اکنون میفهمم ؛
کاش نامه هایی که تمبر صداقت نداشتند هیچگاه به نشانی نمی رسیدند …
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
مهدی اگر از منتظرانت بودیم.
چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم.
با این همه روسیاهی و سنگدلی
ای کاش که از همسفرانت بودیم……….
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
هر روزبراي آمدنتدعا مي کنيم
و براي نيامدنتکارهاي زيادي…
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
چه انتظارغریبی…
توبین منتظران هم عزیز من،چه غریبی
عجیب تر آنکه نبودنت شده عادت
نه کوششی،نه وفایی
فقط نشسه وگوییم:خداکند که بیایی…
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
منتظران بدانند
اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم
نمازمان قضاست…
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
آیا غریب تر از مهدی سراغ دارید می گویند همه ما هر روز او را می بینیم اما نمی شناسیم.
اوج غربت یعنی این …………. و نتوانی به مردم بگویی مردم من مهدی ام !!!!!!!!!!!!
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
گفتم: آقا جان منتظرت هستم.
گفت: منتظر! نشان انتظارت چیست؟
تأملی کردم و گفتم: شرمنده ام!
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
آقاي مـن !مــولاي مـن !
از قـديــم گفته انـد :
” خلايـــق هــرچه لـــايــق ” بي راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــي کنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نکرده ايــــم
که اگرغيـــر از اين بـــود!
هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
” از ماســت که برماســــت “
آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي ” عــادت ” کـرده ايم ؛
هنــوز باورمان نــشــده
” تا نيايي گره از کـار بشر وا نــشــود “
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
گذشت جمعه ای ولی دعای مانگرفت.
دعای ما نه،بگو ادعای مانگرفت.
اگر به یاد تو بودم چرا دلم نشکست.
چرا غروب رسید و صدای ما نگرفت.
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
با تو بودن ….
برای من فقط “یک حرف با ادعاست…
فریاد رس خوبان ….ادرکنا.
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
من گناه می کنم و تو جورش را می کشی…
سندش؟؟؟؟؟
طولانی شدن “غیبتت”
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
عمریست که از حضور او جا مانیدم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظرست تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
مردم در انتهای غیبت از دین خارج خواهند شد گروه
گروه، آنچنانکه در صدر اسلام دسته دسته وارد می
شدند.
” يــا صاحـــب الـــزمــــان (عج) “
این همه لاف زن ومدعی، اهل دروغ
پس چرا یار نیامد تا نوکرش باشیم؟؟؟؟؟
چادر دل
خوش بحال رجبعلی خیاط…..
چون خیاط بود و تونست برا دلش چادر درست کنه….
درست کنه بکشه رو دلش تا هرکی یا
هرچی رو دلش خط نندازه…..
ادما رو چیزای قیمتیشون چادر میکشن،مثل ماشین.
اونجوری محجبه بود که دلش صاف و بدون
خط و خش بود….
به امید روزی که همه ی دلها محجبه باشن.اللهم عجل لولیک الفرج
عیدتون مبارک
بنام خدا
بزرگترین عید جهان و شیرینترین عید و عید
محبوب دلهاسلطان قلبهاامیر عقلهافرمانده ی عاشقها
غمخوار شیعه هایاور مسلمان هامنتقم الزهرا
عادل دنیاخلیفة الله بقیة الله حجة الله ید الله
وجه الله برهان الله عبد الله منتظرِ غایب
قائم آل محمد مهدی صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مبارک.
ان شاالله به امید این جمعه…
رهبرم …
خسته نباشی «آقا» که علمدار انقلابی…
خسته نباشی «آقا» این همه سال که رهبری کردی ما را
نگاه می کنم به نامت و می بینم چه زیباست «خامنه ای»، سرشار از همان حروف
«خمینی» است، گیرم با یک «آه» بیشتر…
نگاه می کنم به مرامت و به همین «چفیه» که همراه همیشگی شماست، تا مبادا فراموش کنیم
فکه و والفجر مقدماتی را. خرمشهر و بیت المقدس را…
اما می دانی!
چفیه خیلی به شما می آید؛ شما که علمداری، فرمانده کل قوایی.
هر جا کم می آوریم،
همین که می بینیم شما رهبر مایی،
آرام می شویم…
اسرائيلي ها دارند خودشان را به در و ديوار مي زنند تا اگر نمي توانند جلوي ظهور را بگيرند لااقل ظهور را به تعويق بياندازند و ما اسم خودمان را گذاشته ایم پیرو علی و در وبمان به جز شعر عشقولانه چیزی پیدا نمیشود …
باور کنید امام زمان همیشه آنلاین است و مطالبمان را میخواند کلمه به کلمه و عکس هایمان را میبیند پیکسل به پیکسل و برایمان کامنت می گذارد تاپیک به تاپیک اما برای دیدنش جور دیگر باید دید و شاید هم قلب ها را باید شست اکنون اگر چشم هم درست ببیند قلب نمیگذارد …
بايد به اوضاع و شرايط عميق تر نگاه كرد.عده اي چشم خورشيد را دور ديده اند و ميخواهند در فضاي سايبر ماه تنها بماند….
ما در فضاي مجازي هم كوچه اي به اسم “كوچه بني هاشم"بازخواهيم كرد.ما اجازه نميدهيم حرمله در وبلاگش تير سه شعبه را لينك كند به گلوي علي اصغر…
ما اجازه نمي دهيم سر حسين در خرابه هاي ياهو سرچ شود…
ما علم عباس را در این فضا زمین نخواهیم گذاشت …
و ما در این فضا خصلت کوفی نمیگیریم تا مولایمان سید علی تنها بماند…
مراقب كرسي و لوح و قلم باشيد.هوشيار باشيد….
ابن ملجم ميخواهد “نهج البلاغه"را هك كند….
هكرهاي خدانشناس مي خواهند با سربريده ي حسين در فضاي مجازي بازي كنند….
سكينه در فضاي سايبر تشنه آب نيست…
سقاي دشت سایبری را بايد زودزود “آپ"كرد.فضاي اينترنت را بايد پر كنيم از عطر"ام البنين"….
اينجا بايد مزار زهرا معلوم باشد.
در اينترنت هم از"من كنت مولاه،فهذا علي مولاه” غديرخم نبايد بگذاريم این عبارت نباید در فضاي مجازي گم شود!
و فاش می گوییم ما پیمان بسته ایم آری پیمان بسته ایم اگر عرصه را بر ما تنگ کنند واقعه عاشورا را تکرار کنیم اما دشمن بداند این بار سرهای ما بالای نیزه نمی رود ، دیگر کسی قادر به تکه تکه کردن مانیست این بار مشک های خود را پر کرده ایم ، ما تشنه نخواهیم ماند و همه دنیا را از مشک اسلام ناب علوی سیراب خواهیم کرد …
حرفم طولانی شد اما دوستان بشنوید صدای طبل های جنگ را ، صدایی که علی (ع) میگفت مرد را از نامرد جدا میکند و جنگی که ما آغاز نخواهیم کرد ولی پایان بخش این جنگ ما خواهیم بود و بدانید دشمنان باید در این جنگ از صدای پای ما بترسند چرا که ما صدای پاهای نازنین مولایمان حضرت حجت را شنیده ایم … !
دعا پشت دعا برای آمدنت گناه پشت گناه دلیل نیا مدنت
از امام جعفر صادق نقل شدهاست:
پیش از قیام قائم پنج علامت حتمی است: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشتهشدن نفس زکیه، و فرورفتن سرزمین بیداء.
خروج سفیانی
بهباور شیعه، سفیانی از نسل ابوسفیان است و در نهایت بهدست حجت بن حسن (مهدی) شکست خورده و کشته میشود. از علی بن حسین زینالعابدین (امام چهارم شیعیان) نقل شده: «امر قائم از سوی خداوند حتمی است، و امر سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی است. قائم ظهور نمیکند مگر پس از آمدن سفیانی.»
خروج یمانی
خروج یمانی از یمن (احتمالاً در ماه رجب) از یمن که به پشتیبانی از اهل بیت علیه سفیانی قیام میکند و مردم را به حق و عدل فرامیخواند. این سپاه در عراق با سپاهی که از خراسان آمده متحد میشوند.
صیحه آسمانی
صدای آسمانی در ماه رمضان (احتمالاً سحرگاه بیستوسوم). که صدای جبرئیل و در حمایت از اهل بیت محمد است. بهگونهای که هر کس در هر کجای زمین، آنرا خواهد شنید و معنی آن را به زبان خود خواهد فهمید. احتمالاً در همان روز صدایی دیگر شنیده میشود که از طرف شیطان و در حمایت از سفیانی است، که سبب تردید مردم میشود.
کشته شدن نفس زکیه
کشتن شدن نفس زکیه (انسان بیگناه) در خانه خدا (مسجدالحرام) و بین حجرالاسود و مقام ابراهیم. احتمالاً در ۲۵ ذیالحجه. احتمالاً همزمان با کشته شدن این فرد پسرعمو و دخترعموی او هم در شهر مدینه کشته میشوند و جنازه آنها را جلوی درب مسجد محمد یا مسجدالنبی آویزان میکنند.
فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیدا
فرورفتن لشکری که سفیانی به عربستان فرستاده در بیابانی به نام بیدا که بین مکه و مدینه واقع شدهاست.
علی بن ابیطالب در آیهٔ ذیل وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ میگوید: «کمی پیش از قیام مهدی، سفیانی خروج میکند؛ سپس بهاندازه دوران حاملگی یک زن که نزدیک به ۹ ماه است حکومت میکند. لشکریان او وارد مدینه میشوند تااینکه به بیداء میرسند و خداوند آنان را در زمین فرومیبرد.»
دست هاي انتظارم به آسمان رسيده
عزيزترين عزيز جان و دلم؛
هواي عاطفه دنيا ابري است،
دلم گرفتارتنگ غروب است؛
همواره به چشم هايم التماس مي كنم كه تا تورا نديده،كم سو نشود؛
خودم راپيوسته به دامان خواهش دست هايم مي اندازم
كه روزي هزار بار نام تو رادر مركز قلبم با خط درشت بنويسد.
همه روزه منّت زبانم را مي كشم كه همواره تورا زمزمه كند.
هيچ شاعري نيست كه بتواند خوبي هاي تو را در غزل،
جاودانه كند يا عشق خودش را به تو،در قالب قصيده اي رسيده و ناب،
به بازار عاشقان روانه كنند.
اي محبوب روزهاي آفتابين دنيا؛ اي معشوق همه ما؛
اي زيبا ترين چهره آفرينش؛
بگو گيسوان شب هاي تار فراق، سرشاخه هاي بلند باغ وجود تورارهاكنند.
بگوآفتاب در برابرت زانوبزند؛
بگوآسمان،جبهه ساي همه آدينه هايي شودكه
گمان مي بردتوآن ها راآبي ترو نوراني ترخواهي كرد.
نازنين؛
نيازما را ببين.
قلب هاي مجروح گنجشك هاي زمين،فريادرس زمان رامي طلبند وهمه آسماني ها،
روي ماه تو راازدورمي بوسند.
پيراهن انديشه من به يمن و بركت نام تو،سپيد مانده است.
دلم هواي پريدن به كوي تورا دارد.
دست هاي انتظارم به آسمان رسيده.
همه مردم ديار من سينه چاك رويت خورشيدند.
همه از جان ودل،تو را مي جويند.
همه نام مقدس تو را زمزمه مي كنند.
همه خويشتن را فدايي گام خاي تو مي دانند.
اي گل اندام؛دامان حوصله من چقدر كوتاه است،
اي كاش رداي گلباران نوازش كلام تو را بر دوش گوش وهوش خويش ببينم.
اي كاش سروشي در گوش جانم نغمه پردازي كندكه؛
((هان و هان؛خود را به گامهاي محبوب برسان))
اي معشوق عارفان؛
اي يوسف عاشقان؛
اي اميد دار وديارمان؛
شكوفه هاي انتظارما را بشكوفان ودر اين دنياي پرطوفان،
ساحل دست هاي مهربانت را به ما برسان.اللهم عجل لولیک الفرج
خـــــــــــــــــــــــــــدای من…
یوسف می دانست تمام درها بسته اند
اما بخاطر خدا به سوی درهای بسته دوید
و تمام درها ی بسته برایش بازشد…
پس اگر تمام درهای دنیا هم برویم بسته باشند
دنبال درهای بسته می دوم ……….
چون خدای من و یوسف یکیست…..!
:.انتظار گل نرگس.:
هرکویی رو کنم تا ببینم من تورا
پشت ابری یارمن یا من نمی بینم تورا
روز و شب راه تو را من چراغان کرده ام
تا بیایی روز من را خود چراغانی کنی
اگر تو نبودی ،
نگاه منتظرم راه را بر نگاه که می بست ؟
اگر تو نبودی کدام واژه به لبهای من گره می خورد ؟
دلم هوای که را می کرد ؟
فضای خاطره ام عطر یاد که را داشت ؟
کدام واژه به جای « نام زیبای تو» ورد لبم می شد ؟
چه کسی غم از دلم می زدود ؟
اگر تو نبودی
کدام شرم ، نجیبانه آتشم می زد؟
کدام بغض ، غریبانه گریه سرمی داد ؟
اگر تو نبودی به شوق که آغاز می توانستم ؟
به سوی که پرواز می توانستم ؟
نازنینم ! تو را به جان سپیده ، تو را به سوسن و شبنم
تو را به ساقه ی گندم تو را به سوره ی مریم
تو را به نازکی خواب یک بنفشه ی زیبا
تو را به بارش باران تو را به آبی دریا
تو را به پاکی کوثر تو را به شبنم بیتاب
تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب
تو را به جان شقایق تو را به لاله ی تبدار
تو را به گرمی آتش تورا به لحظه ی دیدار
تو را به هق هق آرام و بیصدا سوگند
بیا ، بیا که بیایی بهار خواهد ماند…
ولایت تک ستاره ی آسمان انتظار, یوسف زهرا(س)،
حضرت مهـــدی(عج) بر تمامی عاشقان و شیفتگان و محضر
ائمه ی اطهار(ع) تبریک و تهنیت باد…
.:.بسم رب المهدی.:.
تــکه ای از پر پــرواز کم است
یــازده بار شــمردیم یکی بــاز کم است
این هــمه آب که جــاریست نه اقیــانوس است
عــرق شــرم زمــین است کــه ســر بــاز کــم است.
آغاز امامت آخرین ذخیره ی الهی,بهار دلها,یوسف زهرا(س) و نهم ربیع الاول
« عـیـد الـزهـرا » بر منتقم گل نرگس، حضرت ولی عصر (عج)
وتمامی محبان و شیفتگان حضرت زهرا (س) تبریک و تهنیت باد.
آغاز امامتش درود و صلوات
صد شاخه گل محمدی با صلوات
تقدیم امام عسگری در عتبات
جز حضرت مهدی نبود نایب او
آغاز امامتش درود و صلوات
تاج گذاری امام زمان(عج) مبارک
یک یادداشت..
یک نفر دفتری داشت..که در آن دفتر نکاتی رو که در طول زندگی یاد می گرفت..به خودش گوشزد می کرد..
-با خدا معامله کن..ببخش تا ببخشه..بده تا بده..
-دل نیست..شیطان است که بدی را می خواهد..پیامبر وقتی عصبانی میشدند لحظه ای به پشت روی زمین دراز میکشیدند..مانند اینکه شیطان به ایشان میگفت بلند شو و یقه اش را بگیر..اما تو دراز بکشی!!!
-شمرده و بلند حرف بزن و با لبخند سلام کن..که نشانه ی اعتماد به نفس است(حرف های خود را در ذهنت قبل از بیان تکرار کن)
و…
میان یاد داشت هایش..یادداشت جالبی به چشمانم آمد..
-شهدا معصوم نبودند..اگر می خواهی شهدا را الگوی خود قرار دهی، کارهای انان را بسنج و اگر درست بود انجام بده و در برابر کسانی که رفتارهای نادرستی را به شهدا نسبت می دهند دفاع الکی نکن..متعصب نباش!! از روی عقل حرف بزن..بعضی از شهدا سیگار هم می کشیدند!!!
دوست خوبم..دوست دارم نظرت رو بدونم..درباره هر کدوم ازین یاد داشت ها اگه حرفی داری خوشحال میشم بگی..
راستی..تو همچین دفتری برای خودت داری؟؟؟
اگه نه..به نظرم بد نیست که داشته باشی..
یا حق*
بخون….ارزش داره!!
ما شیعه ایم اما فقط درثبت احوال!!
آقای من امشب غزل تغییر کرده
شعرم فضای تازه ای تصویر کرده
شعرم همیشه گفتن «آقا بیا» بود
ذکر قنوتم خواندن «آقا بیا» بود
امشب ولی دیدم که اینجا جای تو نیست
بین تمام قال ها آوای تو نیست
دیگر میا اینجا کسی در فکرتان نیست
اصلا نیاز هیچکس صاحب زمان نیست
زن ها گرفتار اصول خاله بازی
مردان پی راهی برای پول سازی
در اولویت کسب و کار است و تجارت
حالا اگر فرصت زیاد آمد ،عبادت!
روزی هزارو خورده ای دعوا سرِ پول
اصلا تمام حرص و جوش ما سر پول
این سینما هم که طرفدارش زیاد است
بیچاره مامور بلیت کارش زیاد است
یا “مش ماشالا” یا “وفا” یا “کیفر” و “آل”
این تازه بحث سینما منهای فوتبال
هی اِل کلاسیکو، پلی آف، لیگ برتر
یک جمعه ی حساس و شهرآورد دیگر
کنسرت موسیقی پاپ و رپ ، کلاسیک
میز و موبایل و ماشین و ویلا و پیک نیک
جشن تولد ، سیسمونی ، عقد و عروسی
آهنگ تازه ، تیپ نو، موی تیفوسی!
شیطان ملعون لشکری کرده مهیا
ذهن منو امثال من درگیر اینها
حالا تو اصلا جای من ، با این مشقت
وقت دعای ندبه میماند برایت؟!
جمعه که تعطیل است و دائم خواب ماندیم
خیلی هنر کردیم اگر یک عهد خواندیم!
ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال!
ما بی بخاریم و گرفتاریم و بی حال
ما را هوای نفسمان بیچاره کرده
با هر گناهی بینمان افتاده پرده
عیسی نفس ! جانی بده این مرده ها را
لطفی کن و دستی بکش روی دل ما
آقای من بیدارمان کن این چه حالی است؟
ولله در افکارمان جای تو خالی است!
مردیم از بس حرص و جوش پول خوردیم!
آقا ببخشم جان تو!جان عمویت!
شرمنده از روی توام قربان رویت
پایان شعرم را عوض کردم دوباره
از شعر های قبلی ام خواندم دوباره
«دق کردم از بس گریه کردم کی میایی؟»
امیدوارم جمعه ی دیگر بیایی..
..اللهم عجل لولیک الفرج..
به کجا میریم ما؟!؟
به فکر نمازتباش مث شارژ موبایلت…
با صدای اذان بلند شو مثل صدای موبایلت…
از انگشتات واسه اذکار استفاده کن مث صفحه کلید موبایلت…
قرآن رو همیشه بخون مثل پیامای موبایلت…
خدایی ما کجاییم؟!؟
حديث افتراق امت به 73 فرقه
حديث افتراق امت، از احاديث متواتري است که شيعه و سني آن را در کتابهاي خود با سندهاي صحيح نقل کردهاند؛ از جمله ترمذي در سنن خود آورده است که پيامبر (ص) فرمودند:
وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً….
قَالَ أَبُو عِيسَى: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مُفَسَّرٌ.
سنن الترمذي: ج4، ص134 ح 2778.
وصحّحه الحاكم المستدرك: ج 1 ص 6
امت من به هفتاد سه فرقه تقسيم خواهد شد.
ترمذي از علماي بزرگ اهل سنت بعد از نقل حديث مي نويسد: سند روايت حسن (معتبر) است و حاكم نيشابوري هم بر صحت روايت شهادت مي دهد.
و يا در روايت ديگري ميفرمايد:
وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً.
سنن الترمذي: ج 4 ص 135 ح 2779.
امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد که تمام آنها اهل آتش جهنم هستند بجز يک فرقه.
از اين رو، بر ما لازم است راجع به مذهب صحيح و فرقه ناجيه در کلام رسول الله صلي الله عليه واله وسلم بحث و تحقيق بکنيم تا بتوانيم بهترين فرقه را انتخاب کرده و از آن پيروي کنيم.
تعاملات اخلاقی
در قرآنکریم ارزشهایى برشمرده شده که در میان آنها تعامل درست و خیرخواهانه، جایگاهى درخور دارد. در سوره ممتحنه مرزهاى دوستى و نیکوکارى در تعامل با غیرخودىها اینگونه مطرح شده است:
لا ینْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکم مِن دِیارِکمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ* إِنَّمَا یَنْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکم مِن دِیارِکمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجکمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ.[۶۵]
حتى غیرمسلمانانى که با مسلمانان سر جنگ ندارند، مشمول احسان و لطف مىشوند، چه رسد به مسلمانان. آرى بحث ولایت مؤمنان بر یکدیگر، ماجراى دیگرى غیر از احسان و عدالتورزى است. امام على (ع) در عهدنامه مالکاشتر مىفرماید:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بهِمْ وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیْهمْ سَبُعاًضَارِیاً تَغْتَنمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِیالْخَلْقِ.[۶۶]
برخى آلودگان همواره از انسان عدالتورز ناخشنودند و گاه قلبشان لبریز از کینه اوست، اما مردم، از صاحبان عدالت استقبال مىکنند. بهواقع هرکس با مردم به نیکى برخورد کند، در حیات او شادند و در ممات او اندوهناک؛ چنانکه امام (ع) مىفرماید:
خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَهً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ
.[۶۷] خلاصه اینکه، بخشى از کمالات آدمى در حیطه تعامل درست با مردم رقم مىخورد و تأکید آیات و احادیث بر حسن خلق نیز بهترین گواه این ادعاست.
در قرآنکریم ارزشهایى برشمرده شده که در میان آنها تعامل درست و خیرخواهانه، جایگاهى درخور دارد. در سوره ممتحنه مرزهاى دوستى و نیکوکارى در تعامل با غیرخودىها اینگونه مطرح شده است:
لا ینْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکم مِن دِیارِکمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ* إِنَّمَا یَنْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکم مِن دِیارِکمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجکمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ.[۶۵]
حتى غیرمسلمانانى که با مسلمانان سر جنگ ندارند، مشمول احسان و لطف مىشوند، چه رسد به مسلمانان. آرى بحث ولایت مؤمنان بر یکدیگر، ماجراى دیگرى غیر از احسان و عدالتورزى است. امام على (ع) در عهدنامه مالکاشتر مىفرماید:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بهِمْ وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیْهمْ سَبُعاًضَارِیاً تَغْتَنمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِیالْخَلْقِ.[۶۶]
برخى آلودگان همواره از انسان عدالتورز ناخشنودند و گاه قلبشان لبریز از کینه اوست، اما مردم، از صاحبان عدالت استقبال مىکنند. بهواقع هرکس با مردم به نیکى برخورد کند، در حیات او شادند و در ممات او اندوهناک؛ چنانکه امام (ع) مىفرماید:
خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَهً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ
.[۶۷] خلاصه اینکه، بخشى از کمالات آدمى در حیطه تعامل درست با مردم رقم مىخورد و تأکید آیات و احادیث بر حسن خلق نیز بهترین گواه این ادعاست.
به آسمان رود و کار آفتاب کند…
روزی مردی فقیر به حرم حضرت امیر المومنین علی علیه السلام می رود و شروع به توسل به آن امام همام می کند و می گوید:یا امیر المومنین اوضاع مالیم نامناسب است، کمکم کن و …
شب در عالم خواب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام را می بیند که به او می فرماید: فردا به فلان محله و فلان کوچه برو و بلند این جمله را تکرار کن:
“به آسمان رود و کار آفتاب کند”
صبح که مرد فقیر از خواب بیدار می شود با تعجب می گوید چه خوابی بود ولی تصمیم می گیرد که آن کار را انجام دهد؛ مرد به همان نشانی که حضرت فرموده بودند می رود و بلند آن جمله را تکرار می کرد؛ “به آسمان رود و کار آفتاب کند” که ناگهان مردی سراسیمه از منزل خود بیرون می آید و به مرد نزدیک می شود ومی گوید چه گفتی؟ مرد فقیر می گوید: “به آسمان رود و کار آفتاب کند” ؛ آن مرد گفت: چرا این جمله را تکرار می کنی؟ ولی مرد فقیر علت را نگفت؛ مرد دوان دوان به منزل خود رفت و با یک کیسه زر برگشت و آن را به مرد فقیر داد. مرد فقیر علت را پرسید که چرا یک کیسه زر به من می دهی؟ آن مرد گفت من یک شاعرم و یک شعر در وصف حضرت امیر المومنین علی علیه السلام سرودم اما به یک مصراع زیبا که رسیدم مصراع بعدی را نتوانستم ردیف کنم که تصمیم گرفتم هر کسی مصراع بعدی را بگوید نصف اموالم را به او بدهم و آن مصراع این بود: ” به ذره گر نظر لطف بو تراب کند” و با این مصراع بیت کامل شد.
“به ذره گر نظر لطف بو تراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند”
چیزی رو بدون جواب نذار
هیچ وقت ،هیچ چیز را بی جواب نگذار!
جواب نگاه مهربان را با لبخند
جواب دورنگی را با خلوص
جواب مسئولیت را با وجدان
جواب بی ادب را با سكوت
جواب خشم را با صبوری
جواب پشتكار را با تشویق
جواب كینه را با گذشت
جواب گناه را با بخشش
جواب دلمرده را با امید
جواب منتظر را با نوید
غیر از نماز شب چیز دیگرى سود نبخشید پيوند
جُنید بغدادى را – که از مشایخ عرفان بود – در خواب دیدند و از وى پرسیدند: خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت : تمام آن اشارات و رموز عرفانى از دست رفت و آن عبارات ، در هم ریخت و آن علوم از دل ناپدید گشت و آن رسوم از هم پاشید و جز رکعت کوتاهى
که هنگام سحر به جا آوردیم ، ما را چیز دیگرى سود نبخشید (۱)امام صادق علیه السلام به سلیمان دیلمى فرمود:
اى سلیمان ! نماز شب را ترک نکن ، همانا زیانکار کسى است که از نماز شب محروم بماند (۲) امام حسین علیه السلام و یارانش در شب عاشورا
در شرح حال امام حسین علیه السلام و یارانش – در شب عاشورا – چنین مى خوانیم : آن شب ، صداى ناله و زمزمه و نیایش حسین و یارانش تا بامداد همچون آواى زنبور عسل به گوش مى رسید، گروهى در رکوع بودند و برخى سجده مى کردند
و دیگران ایستاده و یا نشسته به عبادت سرگرم بودند. آن شب سى و دو نفر از سربازان (عمر سعد) که گذارشان به خیمه هاى امام حسین علیه السلام افتاد تحت تأ ثیر این شور و حال قرار گرفتند (۲)
منابع:
۱- شب مردان خدا: ص ۶۴ – ۶۵٫
۲- علل الشرایع : ص ۳۶۳٫
۳- مقتل الشمس : ص ۱۸۸
آثار نماز شب در دنیا
تاثیر نماز شب در دنیا، ابعاد گسترده ای دارد هم تاثیر در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی، و هم تاثیر در باطن و ظاهر انسان دارد.نماز شب رفع مشکلات و گرفتاری و رفع بیماری های روحی و جسمی را نیز در برمی گیرد.
نماز شب که یکی از عبادات خالص اولیای خدا و از برنامه های سازنده اسلامی به شمار می رود انسان را به وادی معنویات نزدیکتر می کند. نماز شب درس خودسازی و خلوت کردن با خالق خود را که از نیازهای طبیعی انسان است به انسان می آموزد ،نماز شب تاثیر بسزایی در سه عالم دارد هم در دنیا و هم در برزخ و هم در قیامت.
در اینجا چند نمونه از احادیثی که از معصومین(ع) در مورد آثار نماز شب رسیده است را بیان می کنیم:
1- بازداشتن از گناه
یکی از آثار نماز شب بازداشتن انسان از گناه است.بهترین وسیله ای که مانع گناه انسان می شود و قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام آن را امضا کرده است نماز است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: « فإنّ صلاة الیل مِنهاةٌ عنِ الاثم؛ نماز شب انسان را از گناه باز می دارد.»
بعضی ها به نماز یومیه اکتفا می کنند و می گویند همین نماز ما را بیمه می کند لازم نیبست کمه نماز شب بخوانیم و یا اهمیت نمی دهند. می بینیم که اولیای خدا که پاک هستند و گرفتار گناه نشدند به وسیله همین نماز یومیه و نماز شب است. هر کدام از این ها خواص خود را دارد. بزرگان و مردان شب، انتظار شب را می کشند. اگر گناه و خطایی در طول روز انجام دهند نماز شب آن را پاک می کند. مکمل نماز یویمیه ، نماز شب است.
امام باقر(ع) فرمودند: «إنما جُعِلَت النّافلةُ لِیُتَمِّ بها ما أفسَدَهُ من الفریضة؛ همانان (نماز) نافله را به خاطر این جهت قرار دادند که جبران فساد نمازهای واجب را کند.» (1)
2- ریزش گناهان
یکی دیگر از آثار نماز شب ریزش گناهان است.نماز حسنه ای است که در دل های مومنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی هایی که دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می برد.
در قرآن کریم آمده است: «و اقم الصلوة طرفی النهار و زلفا من الیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذکرین؛ نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتی از شب، زیرا نیکی ها بدیها را از میان می برند این تذکری است برای انها که اهل تذکرند.» (2)
این نشان دهنده اهمیت و تاثیر و قدرت نماز است و این یک فضل و لطف الهی است در حق بندگان. خداوند دوست ندارد بندگانش آلوده به گناه شوند و اگر هم گناه کردند برای محو آن گناه به ما دستور داده نماز بخوانید . این به این معنا نیست که ما گناه کنیم بعد نماز بخوانیم تا آن گناه از بین برود بلکه این یک فرصت و امتیاز و فضلی است برای بندگان که اگر سهوا گناه نمودند و اصرار بر گناه نداشتند از آن استفاده نمایند.
امام صادق(ع) می فرماید: « صلاة المومن بالیل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار؛ نماز شب گناهانی را که مومن در روز مرتکب شده است را از بین می برد.»(3)
3- رفع مشکلات و گرفتاریها
یکی دیگر از آثار نماز شب رفع مشکلات و گرفتاریها است،در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است: «ای مردم هیچ کس از شما نیست مگر اینکه مشکلات و گرفتاریها همچون کمربندی او را محاصره کرده است. پس زمانی که دو سوم شب گذشت و یک سوم آن باقی ماند ملکی بر او وارد می شود و به او می گوید: ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است. پس چنانچه او حرکت کرد و ذکر خدا را گفت یک گره از گرفتاریهایش گشوده می شود و اگر او بلند شد و وضو گرفت و داخل نماز شد همه گرفتاریها از او گشوده می شود پس صبح می کند در حالی که همچون مردمک چشم (روشن و پاکیزه) گردیده است.»(4)
4- کسب نور دائم از بیداری شب
حضرت عیسی می فرماید: « طوبی للذین یتهجدون من الیل . اولئک الذین یرثون النور الدائم من اجل انهم قاموا فی ظلمه الیل؛ خوشا به حال کسانی که شب را بیدار می مانند . اینانند که نور دائم را از آن رو که در تاریکی شب به پا خاسته اند به ارث می برند.»(5)
5- نورانیت و زیبایی صورت
رسول خدا(ص) می فرماید: « من کثرت صلاته بالیل حسن وجهه بالنهار؛ هر که بیشتر نماز شب بخواند هنگام روز زیبا و نورانی است.»(6)
6- به اجابت رسیدن دعا
از دیگر آثار نماز شب استجابت دعا است،امام صادق (ع) می فرماید: « کسی که در قنوت نمازوتر, چهل مومن و سپس برای خود دعا کند خداوند دعاهای وی را مستجاب می گرداند.»(7)
7- گشایش درهای آسمان
از دیگر آثار نماز شب گشایش درهای آسمان است.حضرت هادی(ع) می فرمود: «گاه هست که بنده برای نماز شب برخیزد و خواب بر وی غلبه کند چندان که او را به راست و چپ کشاند و گاهی چانه اش به سینه اش رسد، حق تعالی امر فرماید که درهای آسمان را بگشایند و فرشتگان را ندا دهند که نظر کنید که این بنده من در راه نزدیکی به من چه سختی ها می کشد در چیزی که بر وی واجب نساخته ام به امید سه چیز: یا گناهش را بیامرزم یا توبه روزیش گردانم و یا رزق و روزی او را زیاد کنم. ای فرشتگان شما را گواه می گیرم که من همه را بدو عطا کردم» (8)
8- درمان بیماریها
رسول خدا(ص) می فرماید: «بر شما باد به اقامه نماز شب، زیرا نماز شب سنتی است از پیامبرتان رسول خدا . نماز شب عادت و رسم صالحان و پاکان است که قبل از شما بودند و نماز شب موجب دفع بلا و بیماریها و دردها از بدن می شود.»(9)
9- زیاد شدن روزی
امام صادق (ع) فرمودند: «نماز شب روزی را جلب می کند.» (10)
10- خوشبویی بدن
امام صادق(ع) می فرماید: «صلوه الیل تطیب الریح؛ نماز شب انسان را خوشبو می کند»(11)
كیفیت نماز شب
نماز شب مجموعاً یازده ركعت است:
1. هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده می شود یعنی چهار دو ركعتی به نیت نماز شب می باشد.
2. دو ركعت نماز شفع: بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره «ناس» و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره «فلق» خوانده شود.
3. یك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره «توحید» و یك بار سوره «فلق» و یك بار سوره «ناس» بخوانیم و میتوان یك سوره تنها خواند، سپس دستها را برای قنوت به سوی آسمان بالا می بریم و حاجات خود را از خدا می خواهیم.
-و برای چهل مؤمن دعا می كنیم(چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )
-و طلب مغفرت می كنیم و هفتاد مرتبه می گوییم: «استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه».
از پروردگار خود طلب آمزرش و مغفرت می كنیم و به سوی او بازگشت می نمایم.
-آن گاه 7 بار می گوییم «هذا مقامُ العائذٍٍِ بكَ منَ النّارِ»؛ (این است مقام كسی كه از آتش قیامت به تو پناه می برد)
-و بعد از آن 300 مرتبه می گوییم: «العفو» و سپس می گوییم: «ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّكَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم».[4]و سپس ركوع + سجده + تشهد + سلام .در پایان نماز شب تسبیحات فاطمة زهرا (س) را میگوئیم.
پی نوشت ها:
1- فضایل و آثار نماز شب، ص56 به نقل از وسائل الشیعه ج 3 ص20
2- هود، آیه 113
3- همان به نقل از ثواب الاعمال، ص100
4- بحارالانوار، ج82، ص223
5- فضایل و آثار نماز شب، ص60 به نقل از میزان الحکمه ج 10 ص 234
6- همان به نقل از نهج الفصاحه ص 580
7- وسائل الشیعه، ج4، باب 45
8- ثواب الاعمال، ص131
9- همان
10- میزان الحکمه, ح10763
11- ثواب الاعمال ص132
نمازشب و نوافل
نمازهای مستحبی زیاد است و آنها را «نافله» گویند و بین نمازهای مستحبی به خواندن نافله های شبانه روز بیشتر شفارش شده و آنها در غیر روز جمعه، سی و چهار ركعتند كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت نافله عشا[1] و یازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح می باشد.[2]
تأكید بر نافله ها
در اسلام تأكید فراوانی بر انجام نمازهای مستحبی شده و ثواب های زیادی نیز برای آن منظور گردیده است كه شمارش آنها، از حوصله درس خارج است. در اینجا تنها به ذكر یك روایت تبرّك می جوییم: رسول اكرم ـ صلی الله علیه و اله ـ فرمود:
«إنّ للقلوب إقبالاً و إدباراً فإذا أقبلت فتنفّلوا و إذا أدبرت فعلیكم بالفریضه»[3]
دلها را آمادگی و بی رغبتی است؛ هرگاه آمادگی داشتند، نافله بخوانید و اگر بی رغبتی نشان دادند برشما باد كه بر نماز واجب بسنده كنید.
فلسفه نوافل
می دانیم كه هر كار مستحبی اعم از نماز و غیر آن، عملی است كه برای استحباب آن از سوی شرع حكمتی وجود دارد و داوطلبانه، به دلخواه شخص انجام می گیرد كه در این صورت پاداش نیكو دارد و اگر هم انجام ندهد، عقاب و عذابی در كارنیست. در اینجا این سؤال پیش می آید كه فلسفه و علت تشریع كارهای مستحب از جمله نمازهای نافله چیست؟ در پاسخ گوییم چنین كاری دو علّت مهم و اساسی داشته است:
الف ـ تأكید بر حفظ نمازهای واجب
نمازهای مستحبی، نمازهای واجب را در برابر گردبادهای اهمال و سهل انگاری محافظت می كنند و قصد وسوسه و دستبرد شیطان به وسیله آنها شكسته و دفع می گردد.
به عبارت دیگر، نمازهای مستحبی سبب تقویت نمازهای واجب در برابر آسیبها و حوادث احتمالی است.
حمّاد بن عبدالله گوید:
علّت تشریع نمازهای نافله را از امام صادق ـ علیه السلام ـ جویا شدم.
ایشان پاسخ داد:
«علّت چنین كاری تأكید بر نمازهای واجب بوده است؛ زیرا اگر نماز مردم جز همین چهار ركعت نماز ظهر نبود، به آن اهمیت چندانی نمی دادند و احتمال داشت كه توفیق انجام آن را از دست بدهند، ولی وقتی نافله هم به آن اضافه شده، به خاطر زیاد بودنش در انجام آن تعجیل می كنند، همچنین است نماز عصر… .»[4]
نكته دیگر اینكه وضع نمازهای مستحبی، لطف و عنایتی است از جانب خدا برای بندگان، به این بیان كه بیشتر مردم در بجای آوردن نمازهای واجب، از نظر آداب و شرایط پذیرش و گزاردن نمازی خداپسند، كوتاهی می ورزند، از این رو، خداوند، نمازهای نافله را راه جبران این نقیصه قرار داده است: شخصی به نام «ابوبكر» گوید:
«حضرت امام باقر ـ علیه السلام ـ از من پرسید: آیا می دانی نمازهای مستحب برای چه وضع شده است؟ عرض كردم: فدایت شوم نمی دانم.
فرمود:
«لِأَنَّهُ إِنْ كان فِی الْفَریضَهِ نُقْصانٌ قُضِیَتِ النّافِلَهٌ عَلَی الْفَریضَهِ حَتّی تَتُمَّ»[5]
برا ی اینكه اگر در نماز واجب كمبودی باشد، نافله آن را جبران كند، تا كامل شود.
امام كاظم ـ علیه السلام ـ نیز فرمود:
«إِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالی أَتَمَّ صَلوهَ الفَریضَهِ بِالصَّلوهِ النّافِلَهِ وَ أَتَمَّ صِیامَ الْفَریضَهِ بِصِیامِ النّافِلَهِ»[6]
خداوند بزرگ، نماز واجب را با نماز نافله و روزه واجب را با روزه مستحب كامل كرده است.
ب ـ باز بودن مسیر تكامل
تشریع انواع عبادتها در ادیان الهی برای تكامل و تقرّب انسان به خدا صورت گرفته است كه عبادتهای واجب، حدّ ضروری و لازم آن است و هر كس مكلّف است با انجام آن خود را به چنین مرزی برساند.
از طرف دیگر، برای آنكه مؤمن توقّف نكند و راه تقرّب بیشتر به رویش باز باشد، عبادتهای اختیاریِ فراوانی فرا روی او قرار گرفته تا بتواند بدین وسیله سیر تكاملی خویش را ادامه دهد پس هر كه عبادتش بیشتر باشد، تقربش بیشتر است. شاهد این گفتار، سخن امام كاظم ـ علیه السلام ـ درباره قرآن است:
«… دَرَجاتُ الْجَنَّهِ عَلی قَدْرِ ایاتِ الْقُرْآنِ یُقالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَیَقْرَاُ ثُمَّ یَرْقی…»[7]
درجات بهشت به تعداد آیه های قرآن است. به او (مؤمن) گفته می شود (آیه های قرآن را) بخوان و بالا برو، او هم می خواند و بالا می رود.
حضرت رضا ـ علیه السلام ـ در این راستا فرمود:
«بدانید كه نمازهای نافله به خاطر تفاوت مردم در توانشان تشریع شده است؛ زیرا برخی از برخی، قوی ترند، نمازهای واجب برای پایین ترین سطح وضع شده، سپس مستحبات در پی آن آمده است تا قوی و ضعیف در حد توانشان عمل نمایند، بنابراین هیچ كس فراتر از توانش مكلّف نشده است… همچنین است روزه و حج و برای هر واجبی، مستحبی بدین معنا وجود دارد.[8]
تجلّی عشق به معبود
پس از آنكه مؤمن طعم شیرین عشق الهی را در نمازهای واجب چشید در پی ارتباط بیشتر با معبود خویش به دامن مستحبات چنگ می زند و برای جلب توجّه معشوق بی همتا، هدیه گرانقدر و زیبایی به نام «نماز مستحبی» را پیش كش می آورد. حضرت رضا ـ علیه السلام ـ فرمود:
«حَسِّنُوا نَوافِلَكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّها هَدِیَّهٌ إِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ»[9]
نمازهای نافله را زیبا ادا كنید و آگاه باشید كه آنها هدیه ای به پیشگاه خدای بزرگ است.
نماز شب
در میان نوافل روزانه، ماهانه و سالانه، نماز شب از فضیلت بیشتری برخوردار است كه قرآن و روایات بر آن تأكید فراوان دارند. قرآن مجید با لحن بسیار شوق آور از شب بیداران زنده دل یاد كرده، می فرماید
«تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»[10]
از بستر خواب پهلو تهی كنند، پروردگارشان را با بیم و امید بخوانند و از آنچه روزیشان كرده ایم انفاق كنند.
مرحوم طبرسی از امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ نقل می كند كه:
«منظور از مؤمنان در این آیه شب زنده دارانی هستند كه برای اقامه نماز شب از بستر گرم خویش بر می خیزند.[11]
آن گاه قرآن مجید از پاداش بزرگ و نفیسی كه خداوند به زاهدان شب عنایت می كند، خبر داده، می فرماید:
«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما كانُوا یَعْمَلُونَ»[12]
هیچ كس نمی داند كه در ازای كاری كه انجام داده اند، چه (پاداش مهم) و چشم روشنی ای برای آنها نهفته شده است.
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه شریفه فرمود:
«ما مِنْ حَسَنَهٍ إِلاّ وَ لَها ثَوابٌ مُبَیَّنٌ فِی الْقُرْانِ إِلّا صَلاهُ اللَّیْلِ فَإِنَّ اللهَ عَزَّ اسْمُهُ لَمْ یُبَیِّنٌ ثَوابَها لِعِظَمِ خَطَرِها قالَ: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ»[13]
هیچ كاری نیكی نیست جز آنكه پاداشش در قرآن بیان شده است مگر نماز شب كه خداوند به خاطر عظمت شأن آن ثوابش را برملا نكرده و فرموده است: فَلا تَعلَمُ نَفس».
ممكن است دراینجا این سؤال پیش آید كه چرا پاداش عظیم نماز شب مخفی نگاه داشته شده است؟ این سؤال را به سه شكل می توان پاسخ داد:
1. كارهای ارزشمند و عظیم چنان است كه حقیقت آنها به سادگی قابل درك نیست، درعین حال پنهان داشتن پاداش آنها نشاط انگیزتر است.
2. قرّه العین و چشم روشنی، آن قدر بزرگ و گسترده است كه دانش انسان از رسیدن به تمام خصوصیات آن ناتوان است.
3. چون «نماز شب» مخفیانه و دور از چشم دیگران انجام می گیرد، پاداش آن نیز پنهان و دور از چشم مردمان است.[14]
رهبران بزرگوار اسلام نیز با تعبیرهای گوناگونی مردم را به انجام این عمل بزرگ تشویق می كردند كه در اینجا به یك نمونه آن بسنده می كنیم؛ معاذ بن جبل گوید:
«روزی رسول اكرم ـ صلی الله علیه و اله ـ به من فرمود: اگر مایلی راه های خیر را به تو نشان بدهم. سپس فرمود: «… قیام الرّجل فی جوف اللّیل یبتغی وجه الله»[15]
(یكی از راهها) برخاستن مرد در دل شب در پی یافتن رضای خداست.
برخی از آثار نماز شب
با اینكه همه پاداش اخروی نماز شب برای ما درك كردنی نیست، ولی معصومین ـ علیهم السلام ـ از برخی آثار دنیوی و اخروی آن ما را مطلع كرده اند كه نوضیح آن در زیر می آید:
رسول اكرم ـ صلی الله علیه و اله ـ فرمود
«إنّ قیام اللّیل قربه إلی الله و تكفیر السّیئات و منهاه عن الاثم و مطرده الدّاء فی الجسد»[16]
همانا نماز شب: 1. نزدیكی به خداست. 2. جبران كردن گناهان است. 3. باز دارنده از گناه است. 4. دفع كننده درد بدن است. 5. درسخنی دیگر فرمود:
«من صلّی باللّیل حسن وجهه بالنّهار»[17]
هر كس نماز شب بخواند، چهره اش در روز نیكو (نورانی) می شود.
6. رزق روز را تضمین می كند؛ چنانكه شخصی خدمت آن حضرت آمده، بگونه ای عرض نیاز كرد كه گویا به نان شب محتاج است. امام پرسید: آیا نماز شب می خوانی؟ پاسخ داد آری، حضرت رو به یاران خویش كرده فرمود:
«كذب من زعم أنّه صلّی باللّیل و یجوع بالنّهار إنّ الله ضمّن بصلاه اللّیل قوت النّهار»[18]
كسی كه ادعا می كند نماز شب خوانده و در روز گرسنه مانده است، دروغگوست؛ زیرا خداوند به وسیله نماز شب روزی روز را تضمین كرده است.
7 و 8 و 9ـ چهره را زیبا می سازد غم را می زداید و دیده را جلا می دهد، چنان كه پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و اله ـ درباره این سه اثر فرمود:
«صلاه اللّیل تحسن الوجه و تذهب بالهمّ و تجلوا البصر»[19]
نماز شب چهره را نیكو می كند و غم را می زداید و دیده را جلا می دهد.
10. بهشت، پاداش آن است. رسول اكرم ـ صلی الله علیه و اله ـ هنگام ارتحال به ابوذر فرمود:
«یا أباذرًّ! إحفظ وصیّه نبیّك تنفعك، من ختم له بقیام اللّیل ثمّ مات فله الجنّه»[20]
ای ابوذر سفرش پیامبرت را حفظ كن كه برایت سود آور است: هر كس آخر كارش با نماز شب باشد و بمیرد، بهشت برای اوست. [1] . تذكّر: دو ركعت نافله عشا نشسته خوانده می شود و روی هم یك ركعت محسوب می گردد.
[2] . توضیح المسائل، امام خمینی (ره)، مسأله 764.
[3] . فروع كافی، ج 3، صفحه 454.
[4] . علل الشرایع، مترجم، صفحه 328، داوری.
[5] . همان.
[6] . بحارالانوار، ج 87، صفحه 27.
[7] . اصول كافی، ج 2، صفحه 443، اسلامیه.
[8] . بحارالانوار، ج 87، صفحه 22.
[9] . همان.
[10] . سجده (32)، آیه 16.
[11] . مجمع البیان، ج 7، 8، صفحه 331، دارالحیا التراث العربی.
[12] . سجده (32، آیه 17.
[13] . مجمع البیان، ج 7ـ 8، صفحه 331.
[14] . ر. ك: مجمع البیان، ج 7ـ 8،صفحه 331.
[15] . بحارالانوار، ج 87، صفحه 123.
[16] . بحارالانوار،ج 87، صفحه 155.
[17] . وسائل الشیعه، ج 5، صفحه 270.
[18] . وسایل الشیعه، ج 5، صفحه 271.
[19] . همان، صفحه 272.
[20] . همان، صفحه 274.
ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.
ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.
ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.
ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.
چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.
رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.
در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.
شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.
جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.
خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.
شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.
در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.
يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.
و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.
بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مي کردند….
اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.
به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.
باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.
بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.
زندان بی حصار
در تمام سال هایی که امام حسن عسکری علیه السلام در شهر سامراء می زیست، به جز چند نوبتی که در زندان دستگاه فاسد بنی عباس بود، در صورت ظاهر، همانند شهروندی عادی زندگی می کرد، ولی تمام رفتار و حرکات حضرت، به طور محتاطانه ای زیر نظر حکومت وقت قرار داشت. وجود شبکه منظم و متشکل شیعیان که از مدت ها قبل شکل گرفته بود، نگرانی و وحشت خلفای عباسی را فراهم کرده و باعث می شد تمام رفتار امام و شیعیان حضرت، به نحوی کنترل شود. به همین دلیل، از امام خواسته بودند تا همواره حضور خود را در سامراء، به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که براساس نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت مجبور بود هر دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حاضر شده و خود را به دربار معرفی کند. در حقیقت، شهر سامراء به زندان بی حصاری برای امام تبدیل شده بود که تمام آرامش و آسایش را از حضرت می گرفت.
هشتم ربیع الاول، سالروز شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است. در این روز، یکی دیگر از گل های سرسبز باغ علوی پژمرده شد و آفتاب عمر با سعادت او غروب کرد. آسمانیان و زمینیان در غم فقدان او محزون شدند و گل های بوستان احمدی در خزان یکی دیگر از شاخه های طوبای خود، به ماتم نشستند. ما نیز با فرزند برومند آن امام همام، حضرت مهدی(عج) هم ناله شده و در عزای آن سفیر هدایت و کشتی نجات به سوگ می نشینیم.