از نظر قرآن چه عواملی سبب جهنمی شدن افراد می شود؟
پاسخ: قرآن اسباب و عوامل و اعمال و صفات متعددى را براى جهنميان ذكر كرده است. از جمله:
۱ و ۲. كفر و نفاق: «… إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً» (نساء: ۱۴۰)خداوند منافقان و كافران، همگى را در دوزخ جمع می كند.
۳. نافرمانى خدا و پيامبر(صل الله علیه و آله و سلم): «… وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فَيهَا أَبَداً» (جن: ۲۳) كسانى كه خدا و رسولش را نافرمانى كنند برايشان آتش دوزخ است و جاودانه در آن خواهند ماند.
۴. به تمسخر گرفتن آيات الهى: «ذلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آيَاتِي وَ رُسُلِي هُزُواً» (كهف: ۱۰۶) اين چنين، كيفر آنها دوزخ است؛ به خاطر اينكه كافر شدند و آيات من و پيامبر(صل الله علیه و آله و سلم) و ائمه(علیهم السلام) را به استهزاء و سخره گرفتند.
۵ . جلوگيرى از راه يافتن مردم: « فَمِنْهُم مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُم مَن صَدَّ عَنْهُ وَ كَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً» (نساء: ۵۵ ) گروهى ازآنان به او (پيامبر) ايمان آوردند و جمعى در راه او مانع ايجاد نمودند كه شعله فروزان آتش دوزخ براى آنها كافى است.
۶ . غفلت: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَيُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَيَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (اعراف: ۱۷۹) مسلماً گروه زيادى از جن وانس را براى دوزخ آفريديم.آنها دل¬هايى دارند كه با آن نمی فهمند و چشم¬هايى دارند كه با آن نمی بينند و گوش¬هايى دارند كه با آن نمی شنوند. آنها همانند چهارپايانند بلكه گمراهترند.آنها غافلان اند.
۷. پيروى از شيطان: «قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُوماً مَدْحُوراً لَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ» (اعراف: ۱۸) به شيطان فرمود: از آن جايگاه با ننگ و خوارى بيرون رو؛ هر كس از انسان¬ها از تو پيروى كند، جهنم را از همگى شما پر خواهم كرد.
۸ . طغيان و استكبار: «… أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ» (زمر: ۶۰ ) آيا در جهنم جايگاهى براى متكبرين وجود ندارد.
۹. ظلم و تكيه كردن بر ظالم: « وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» (جن: ۱۵) اما ظالمان، پس هيزم آتش دوزخ اند.
۱۰. دنيا پرستى و فراموش كردن آخرت: « مَن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً» (اسراء: ۱۸) هر كس كه فقط زندگى زود گذر دنيا را بخواهد آن را به مقدارى كه بخواهيم به هر كس اراده كنيم می دهيم. سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد كه در آتش می سوزد، درحالى كه سرزنش شده و از درگاه خدا رانده می شود.
۱۱. كشتن مؤمن بى گناه: « وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً» (نساء: ۹۳) هر كه مؤمنى را عمداً بكشد،جزايش دوزخ است. جاودانه در آن می ماند و خداوند بر او غضب می كند و او را از رحمتش دور می سازد و عذاب بزرگى براى او آماده كرده است.
۱۲. ترك نماز: «… يَتَسَاءَلُونَ عَنِ الْمُـجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُن مِنَ الْمُصَلِّينَ … » (مدثر: ۴۰ تا ۴۳) بهشتيان از مجرمين می پرسند: چه چيزشما را به جهنم فرستاد؟ می گويند: ما از نماز گزاران نبوديم و…
۱۳. منع زكات: «… وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لاَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ» (فصلت: ۶ و ۷) واى بر مشركين، كسانى كه زكات را ادا نمی كنند و نسبت به آخرت كافرند.
۱۴. رباخوارى: «… وَ مَنْ عَادَ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (بقره: ۲۷۵) و آن دسته از ربا خواران كه به اين گناه باز گردند اهل آتش خواهند بود و هميشه در آن می مانند.
۱۵. كفران نعمت: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَارُ» (ابراهيم: ۲۸ و ۲۹) آيا كسانى كه نعمت خدا راتبديل به كفران كردند و قوم خود را به دار البوار (دوزخ) كشاندند را نديدى؟جهنمى كه آنها به آتشش می سوزند و بد قرارگاهى است.
۱۶. كمفروشى: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ …» (مطففين: ۱) واى بر كم فروشان.
۱۷. عيبجويى از ديگران: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ …» (همزه: ۱) واى بر هرعيب جوى غيبت كننده.
۱۸. اسراف و تبذير: «… وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ» (مومن: ۴۳) و اينكه مسرفان اهل آتش اند.
۱۹. جرم و گناه: «إِنَّ الْمُـجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ» (زخرف: ۷۴) مجرمين مسلماً در عذاب جهنم جاودانه خواهند ماند.
۲۰. تعدى از حدود الهى: «وَ مَن يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خَالِداً فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ» (نساء: ۱۴) و كسى كه از خداوند و رسولش نافرمانى و ازحدود الهى تجاوز كند او را در آتش وارد می كند كه در آن جاودانه خواهد ماند و براى او عذاب خوار كننده اى است.
قرآن و موضوع مهدويت
از موضوعاتي که براي بسياري ما ايجاد اشکال ميکند، اين است که افرادي ميگويند، اگر مهدوديت صحت دارد و يک مطلب به اينمهمي، چرا در قرآن مجيد، کتاب آسماني ما مسلمين از آن سخن به ميان نيامده، حتي يک کلمه مهدي نيز در او يافت نميشود. در پاسخبايد گفت،اگر بنا است همه چيز را قرآن مجيد بطور صريح با نام و ساير خصوصيات بيان کند، اگر حساب اين باشد،اشکال توسعه يافته و شامل ساير مسلمات اسلام نيز ميگردد. چون بسياري از احکام عبادي ما هست که در نزد مسلمين مسلم و هيچ ترديدي در آن نيست اماقرآن به صورت گذرا به آن اشاره کرده و زود رد شده و روايات ما آمده و توضيح مطلب را داده و بيان کرده است. و در خصوص وليعصرعج نيز آيات زيادي بالغ بر 100 آيه در قرآن مجيد است که از زبان اهلبيتع درباره آن حضرت و ظهورش تفسير شده و علامهمجلسي در ج 13 بحار الانوار بالغ بر بيش از 60 آيه در باب حضرت وليعصر نقل کرده. علاوه بر آن بعضي از علما و دانشمندان شيعه درخصوص آيات مربوطه به حضرت حجت تاليفاتي دارند که از آنها مرحوم سيد هاشم بحراني را ميتوان نام برد که کتابي دارد بنام«المحجة في ما نزل في القائم الحجة» که آن را شيخ سليمان حنفي در کتاب ينابيعالموده خود نقل کرده است.
اکنون چند آيه مشهور که در بيشتر کتابها، چه کتب درس و چه کتب ديگر، محققين شيعه و سني در کتب خود با استفاده از روايات اهلبيتبه تفسير آن پرداختهاند را نقل ميکنيم.
يعني بگو حق آمد و باطل نابود شد حقاً که باطل نابود شدني است.
مرحوم کليني در اصول کافي از امامباقرع روايت ميکند؛ هنگامي که قائم قيام کند،دولتهاي باطل از بين ميرود. از اين آيه و روايت استفاده ميشود تا هم اکنون که دولتهايباطل خودنمائي ميکند، حضرت ظاهر نگرديده و اين براي ادعاي مدعيان باطل کافي است.
سوره انبياء، آيه 103
نوشتيم در زبور بعد از آنکه در ذکر تورات و کتب آسماني ديگر نوشتيم که زمين را بندگان شايسته من وارث ميگردند.
علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود ميگويد:مراد از اين بندگان شايسته قائم آل محمد و ياران او هستند.
سوره نور، آيه 54
خداوند به کساني که از شما ايمان آورد و عمل شايسته انجام دادهاند وعده داده است که آنها را در زميننماينده خود گرداند چنانکه افرادي را بيش از آنها نماينده خود قرار داده بود و ديني را که برايشان پسنديده است استوار و نيرومندگرداند و ترسشان را به ايمن تبديل کرد تا مرا پرستش کنند و چيزي را شريک قرار ندهند.
در تفسير عياشي دارد؛ از امام زين العابدينع ميفرمايد: به خدا اين عده دوستان ما اهلبيت هستند که به دست مردي از ما اهلبيت کهمهدي اين امت است به اصلاح دنيا قيام کنند. و نيز در کتاب ينابيع المودة است از امام باقر و صادق که اين آيه در خصوص قائم و ياران اونازل گرديده.
سوره قصص، آيه 4
ما اراده کرديم بر ضعيفان منت گذارديم. آنان که در زمين مورد ظلم و ستم واقع شدهاند و آنها را پيشوايان ووارثان زمين قرار دهيم و در زمين جايگزين گردانيم.
در غيبت شيخ طوسي از اميرالمومنينع آنان که در زمين مورد ستم واقع شدهاند،خاندان پيامبرند که خداوند، مهدي آنها را بر ميانگيزاند تا آنان را عزيز داشته دشمنان را خوار و ذليل گرداند.
سوره نمل، آيه 62
امام صادقع ميفرمايد: وقتي قائم خروج کند وارد مسجدالحرام ميشود دو رکعت نماز ميخواند رو بهقبله پشت به ديوار کعبه با صداي بلند ميگويد اي مردم من اکنون اولي هستم از آدم و ابراهيم و اسماعيل و محمد به شما. آنگاه دستبلند کند دعا و تضرع نمايد و ميخواند امن يجيب المضطر الخ
آيا کسي هست اجابت کند مضطر را و بديهاي او را برطرف کند؛ آري قرار داد خداوند، نمايندگان خود را در زمين. آيا غير خدا قادر بر اينهست.
کسي از اين چند آيه با استفاده از آثار و اخبار اهلبيت خداوند نويد ميدهد که حق پرستان و حزب خداپرست و طرفداران دين ومردم شايسته جهان،قدرت و حکومت جهان را قبضه کنند و دين اسلام بر تمام اديان غالب گردد و باطل و نادرست نابود و از ميانبرداشته شود و آن در عصر و زمان ظهور حضرت مهديع ميباشد.
سوره توبه، آيه 33
او خداوندي است که رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا بر تمام اديان غالب گردد اگر چه مشرکين آنرا اکراه داشته باشند.
شيخ صدوق در اکمالالدين نقل ميکند که ابوبصير در اين باره از امام را سوال ميکند، حضرت ميفرمايد: ابابصير هنوز تأويل اين آيهنيامده. ميپرسد کي خواهد آمد. ميفرمايد: به خواست خدا وقتي قائم ما قيام کند.
اميرالمومنين اين آيه را تلاوت ميکند و ميفرمايد: به خدائي که جان من در دست اوست بعد از ظهور او مهدي قريهاي نيست که صبحو شام بانگ، اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله، در آن بلند نشود. و نيز دارد مفضل بن عمر و تأويل آيه ليظهره علي الدينکله از امام صادق سوال ميکند، امام ميفرمايد: به خدا قسم قائم ما اختلاف را از ميان ملل و اديان بر ميدارد و همه دينها يکي ميگردد.
چنان چه خدا ميفرمايد:در سوره آل عمران آيه 19:
دين نزد خدا تنها دين اسلام است و هر کس جز آئين اسلام را بپذيرد از وي پذيرفتهنميشود و در آخرت از زيانکاران خواهد بود.
عبدالله بن عباس در تفسير اين آيه ميگويد: در آن روز يعني در هنگام قيام قائم آل محمد،تمام يهود و نصارا و پيروان هر کيش، بدين اسلام ميگروند.
سوره نساء، آيه 159
نيست از اهل کتاب يهود و نصارا و مجوس احدي مگر اينکه ايمان ميآورند به عيسي قبل از مرگش وپيش از روز قيامت و عيسي بر آنها گواه خواهد بود.
در کتاب ينابيع المودة ص 422 محمد بن مسلم از امام باقرع روايت ميکند عيسي ع قبل از روز قيامت به دنيا فرود ميآيد و در آنموقع همه يهود و غيريهود پيش از مرگش به او ايمان ميآورند و او پشت سرمهدي نماز ميگذارد.
حجاج بن يوسف ثقفي تأويل آيه و محل ارجاع ضمير قبل موته را نميداند لذا دستور ميدهد عدهاي از يهود را گردن ميزنند و متوجهاست ببيند آنها لب باز ميکنند و سخن بگويند و اظهار ايمان به عيسي کنند؛ چيزي متوجه نميشود از شهر بن حوشب پرسيد معناي آيهچيست؟ او ميگويد، معني آيه آن نيست که تو فهميدهاي؛ ضمير قبل موته، به عيسي برميگردد نه به اهل کتاب. و قبل از مرگش عيسي نزول بهزمين ميکند و يهود و نصارا به او ايمان آورده پشت سر حضرت مهدي هم نماز ميخواند. حجاج گفت، اي واي اين تأويل را از کيآموختهاي شهر بن حوشب گفت، از علي بن حسين بن علي بن ابيطالب. حجاج گفت، به خدا آن را از چشمه زلالي گرفتهاي.
سوره بقره، آيه 301
اين کتاب شک و ريبي در آن نيست، هدايتکننده متقين است،آنها هستند متقين که ايمان به غيب دارند.
شيخ صدوق در کمالالدين از امام صادقع روايت ميکند: رواي سوال ميکند از تفسير آيه،امام فرمود: متقين شيعيان علي هستند و مراداز غيبت، غيبت حجت غائب است.
سوره حج، آيه 41
آنهائي که اگر در زمين مستقر سازيمشان برپا دارند نماز را و بدهند زکوة را و امر به معروف و نهي از منکر کنند وعاقبت کارها از آن خداست.
ابوالجار و د از امام باقرع روايت کرده که اين آيه درباره مهدي و ياران او نازل شده که خداوند شرق و غربعالم را در اختيار آنها قرار ميدهد و دين اسلام را به وسيله آنها در سراسر گيتي پيروز ميگرداند بطوري که اثري از ظلم و بدعت در جائيديده نشود.
سوره حديد، آيه 16
بدانيد خدا زمين را بعد از مردنش زنده ميگرداند، ما آيات خود را براي شما آشکار ساختيم تا در آن بارهتعمل کنيد.
شيخ طوسي در کتاب غيبت از ابن عباس روايت کرده،خداوند زمين مرده را بعد از بيدادگري اهلش به وسيله ظهور قائم آل محمد زندهميکند و آيات و علائمي که خداوند آشکار ميسازد، مراد آن حضرت است.
شيخ صدوق در کمالالدين از امام باقر روايت نموده، خداوند زمين را با ظهور قائم ما زنده ميکند بعد از آنکه با کفر اهلش مرده باشد.
ثقةالاسلام کليني در اصول کافي از ابوبصير روايت کرده، امام باقر فرمود: يحيي الارض بالعدل بعد موتها بالجور
سوره نور، آيه 35
جابر بن عبدالله انصاري ميگويد وارد مسجد کوفه شدم ديدم اميرالمومنين مينويسد و لبخند ميزندعرض کردم يا اميرالمومنين چه چيز شما را متبسم ساخته فرمود: تعجب ميکنم از کسي که اين آيه را ميخواند و معرفت در حق ما ندارد.پرسيدم آيه کدام است؟
فرمود اين آيه والله نورالسموات و الارض مثل نوره کمشکوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة کانها کوکب دري يوقد من شجرةمبارکة زيتونة لاشرقية و لا غربية يکاد زيتها يضي و لو لم تمسه نار نور علي نور يهدي الله لنوره من يشاء
خدا نور آسمان و زمين است. محمد مشکوة است،من مصباحم، زجاجه حسن و حسين است،کوکب دري علي بن الحسين، شجره مبارکهمحمد بن علي است زيتونة جعفربن محمد است،لاشرقية موسي بن جعفر است، لا غربية علي بن موسي الرضا است، يکاد زيتها يضيء،محمد بن علي است، و لو لم تمسه نار علي بن محمد است، نور علي نور حسين بن علي، يهدي الله لنوره من يشاء، قائم آل محمد ميباشدکه خداوند اين اسماء را براي مردم به مثال آورده و خداوند بر هر چيزي دانا است.
همانطوري که ملاحظه فرموديد اين آيات و دهها آيات ديگر به ضميمه آثار اهلبيتع حضرت مهدي و غيبتش را خبر داده و روزي راکه اسلام بر تمام اديان غالب گردد و نيکان و پاکان وارث زمين شوند، نويد داده است. پس قرآن مجيد کتاب آسماني ما نيز از موضوعمهدويت خالي نيست.
ويژگي هاي عصر ظهور (مدينه فاضله اسلامي)
حاکم الهي
پيشرفت ها در عصر ظهور، معلول عواملي است که يکي از آنها وجود رهبري معصوم، پاک و منزه از هر نوع عيب و نقص (از قبيل احساسات حيواني، خشم، غضب بي جا، شهوت، کبر و غرور و خودخواهي) است. او فقط وابسته به خدا است و به همه ملت ها، جمعيت ها و نژادها، با چشم مهرباني و برابري نگاه مي کند و فرقي بين اقوام و قبايل قائل نيست. بين سياه و سفيد، آسيايي و آمريکايي و اروپايي و آفريقايي فرقي نمي گذارد و به همه با ديد يکسان مي نگرد; در حالي که رهبران ديگر دنيا چنين نيستند، و عالي ترين همت آنان، استثمار ديگران و هضم يک جامعه در جامعه قوي تر و کوشش براي يک ملت است. آنها مي خواهند ملتي را فداي ملت ديگر کنند و ذخاير طبيعي ملت ضعيف را به نفع ملت خود تصاحب نمايند.
اما رهبران الهي چون وابسته به جمعيت خاصي نبوده و خود را وابسته به خدايي مي دانند که خالق و رازق همه است، هدفشان آسايش عمومي، آزادي گسترده و تشکيل يک سازمان عالي الهي است که در سايه آن، بشر مانند افراد يک خانواده زندگي کنند و سفيد و سياه باهم برادر و برابر باشند.
آري سرانجام اداره امور جهان، در کف با کفايت صالح ترين افراد بشر قرار خواهد گرفت و به برکت وجود آن حاکم معصوم الهي، بشريت از آسيب ظلم و ستم نجات يافته، از ترس فقر، پريشاني، ناامني هاي گوناگون و بي عدالتي ها آزاد خواهد شد. اينک که عالم به سوي يک آينده درخشان، تکامل روحاني و عقلاني، نظام مستحکم ديني و الهي، عصر صلح و صفا و برادري و همکاري، پيش مي رود. ما نيز به اميد آن عصر نوراني، با نشاط فراوان و دلي زنده پا برجا ايستاده و انجام وظيفه مي کنيم و تنها آرزوي ما، زندگي در پناه حکومت آن راد مرد عالم بشريت حضرت مهدي (عج) است.
حکومت در عصر ظهور
حکومتي که در مدينه فاضله اسلامي و در عصر حاکميت امام مهدي (عج) مستقر خواهد شد، در تمام جهات با حکومت هاي موجود در عالم فرق دارد. حاکم، نوع حکومت، قوانين و نظامات جاري در آن، هيچ شباهتي با حکومت هاي موجود در عالم ندارد: نوع حکومتش، الهي و بر مبناي ايمان به خداي يگانه و توحيد خالص است و هدفش متحد کردن جماعت ها و ملت ها، برداشتن ديوارهاي امتيازات و اعتبارات بيهوده، برقرار کردن توحيد کلمه، ايجاد همکاري و ارتباط بين مردم است. حاکم آن نيز امام معصوم، احيا کننده شريعت نبوي و مجري قوانين اسلامي و دستورات الهي است. اسلام مي خواهد تمام اختلافات و جدايي ها را که به نام هاي گوناگون پديد آمده، به وسيله عقيده توحيدي، از ميان بردارد. تمامي اختلافات نژادي، طبقاتي، ملي، وطني، جغرافيايي، مسلکي، حزبي و زباني بايد از ميان برود و سبب امتياز، افتخار و اعتبار نباشد و حتي در آن حکومت، اختلاف ديني هم بايد کنار گذاشته شود و همه، در زير پرچم اسلام تسليم فرمان خدا باشند. اين همان حکومت واحد جهاني است که کره زمين با يک حاکم، يک نوع حکومت و با يک شيوه و روش عادلانه اداره مي شود. اسلام براي بشر چنين حکومتي را پيش بيني کرده و در حدودي که وظيفه تشريع است، مقدمات آن را فراهم ساخته و عملي شدن آن را موکول به آماده شدن زمينه کامل آن کرده است. اساسا حفظ يک انسان کامل به عنوان ولي الله الاعظم و نگه داري آن در پشت پرده غيبت، براي تشکيل چنان حکومت واحد جهاني است; زيرا تشکيل چنان حکومتي، از عهده انسان هاي عادي خارج است.
عدل در عصر ظهور
در اسلام، مساله عدل، از روز نخست در تمام زمينه ها مورد توجه و عنايت بوده است; از بعد عقيدتي و ديني گرفته تا بعد فقهي و اجتماعي، از قرآن و سنت بر مي آيد که عدل و مظاهر آن، پسنديده و موجب خشنودي حضرت حق است; اما قدر و منزلت آن، به علت گستردگي و اقامه آن در سطح وسيع اجتماعي است; يعني، مردم آن قدر به رشد معنوي و کمال روحي نايل گردند که تمام افراد يا حداقل اکثر آنان، خواهان عدل باشند و خود عملا آن را به اجرا گذارند.
پيامبران الهي، در ماموريت آسماني خود، خواهان اقامه عدل در جهان و در بين همه انسان ها بوده اند و مي خواستند مردم را طوري تربيت کنند که آنان خود قسط و عدل را به پا دارند; نه آن که به زور و قدرت حاکم به عدالت تن دهند. قرآن کريم مي فرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الکتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط ». [1] .
از اين آيه استفاده مي شود که پيامبران مي خواستند، مردم را طوري تربيت کنند تا خود، قيام به قسط نمايند و عدل را بر پا دارند; لذا فرمود: «ليقوم الناس بالقسط » و نفرمود: «ليقيموا الناس بالقسط » تا معنايش اين باشد که پيامبران به عنوان حاکم عادل، مانند ساير زمامداران عادل، مردم را با نيروي نظامي و انتظامي و قدرت هاي اجرايي، به رعايت عدل وا دارند; زيرا فرق است بين اين که حاکمي خود عادل باشد و بخواهد در حکومت او عدل اجرا شود و به کسي ستم نگردد و بين آن که مردم در جامعه، از نظر کمالات و درک عقلاني به جايي برسند که خود اقامه عدل نمايند و بفهمند که عدل برتر از ظلم است و در آنان کششي نسبت به ظلم نباشد.
به هر حال در اسلام و تعاليم الهي، عدل از جايگاه رفيعي برخوردار است تا جايي که همه انسان ها مامور شده اند در تمام زمينه هاي زندگي خود - در اصول و فروع، در نظام اجتماعي و اقتصادي، سياسي و نظامي، در گفتار و کردار و… عدالت را مراعات کنند:
«اعدلوا هو اقرب للتقوي; [2] عدالت ورزيد که عدالت به تقوا نزديک تر است ».
و «اذا قلتم فاعدلوا; [3] وقتي سخن گفتيد به عدالت سخن گوييد».
و «ان الله يامر بالعدل و الاحسان; [4] خداي متعال به عدل و احسان امر مي کند».
و «و لا يجرمنکم شنان قوم علي ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي;…». [5] .
رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرموده است:
«من لم يحمد عدلا و لم يذم جورا فقد بارز الله تعالي بالمحاربة; [6] هر کس عدل را تمجيد نکند و از جور و بيداد مذمت ننمايد، به جنگ با خداي تعالي برخاسته است ».
آيات و روايات درباره شرافت، عظمت و اهميت «عدالت » به قدري زياد است که از گنجايش اين نوشتار خارج است.
بنابراين کلمه عدل، واژه غريبي نيست; اما حقيقتي قريب هم نيست. بشر در طول تاريخ زندگي خود، همواره منتظر بوده که روزي، اين خواب تعبير شود و عدل در جوامع بشري حاکم گردد. انسان هاي بسياري نيز با انديشه عدل و عدالت خواهي، به فکر تعبير اين رؤياي شيرين بشري بر آمده و تلاش بسيار کرده اند; اما تلاش آنان در بيشتر موارد کم ثمر يا بي ثمر مانده و عدالت در معناي حقيقي آن، همچنان در عالم رؤيا باقي مانده است. وه چقدر سخت است تعبير نشدن اين رؤياي شيرين و دلپذير! رؤيايي که تمامي اجزاي وجود انسان، در طول تاريخ، با آن عجين بوده و نگاه پر انتظار او، در تعبير آن خسته و کم سو گشته است.
با همه اين احوال، هيچ گاه آرزوي تعبير شدن اين رؤيا، در اعماق دل و جان انسان ها به ياس و نااميدي تبديل نشده است; اما هر چه بر شماره اوراق تاريخ افزون مي گردد، از شماره انتظار ما کاسته مي شود و اين همان چراغ اميدي است که قرن ها در دل انسان ها، به عشق آمدن آن منجي، روشن و فروزان است. به عشق او که نامش «عدل » است:
«السلام علي العدل المشتهر» و «اللهم صل علي ولي امرک القائم المؤمل و العدل المنتظر». [7] .
دو چيز از شاخصه هاي اصلي حکومت او است:
1. حکومت واحد جهاني که تنها او است که چنين حکومتي را ايجاد مي کند.
2. عدل جهاني که تنها در جامعه اي که او تشکيل مي دهد و خود در راس آن قرار مي گيرد، عدل با تمام ابعادش گسترده مي شود. همان گونه که حکومت او جهاني است، عدل او نيز گسترده و جهاني است و در روايات، اين شاخصه از ساير شاخصه هاي ديگر کومت حضرت مهدي (عج)، بارزتر و بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
«يملا الله الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا».
رسول خدا در حديثي فرمود: «ابشرکم بالمهدي يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل فيملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، يرضي عنه ساکن السماء و ساکن الارض…; [8] .
مژده مي دهم شما را به مهدي که او در امت من، به هنگام اختلاف و سختي ها بر انگيخته مي شود. پس زمين را پر از قسط و عدل مي سازد; همان طوري که از جور و ستم پر شده باشد. ساکنان آسمان و زمين از او راضي مي شوند و…».
بنابراين در مدينه فاضله اسلامي و در عصر ظهور آن منجي عالم، عمدتا از عدل و قسط سخن به ميان مي آيد. دامنه عدالت او تا اقصي نقاط منازل و زواياي ناپيداي جامعه، گسترده مي شود. عدالت همانند گرما و سرما در درون خانه هاي مردمان نفوذ مي کند و مامن و مسکن وجود آنان را سامان مي بخشد. [9] .
در حکومت آن حضرت هيچ ويژگي به اندازه «عدل و قسط »، برجستگي و روشني ندارد و مردم آن حضرت را عمدتا از عدل او مي شناسند و الآن نيز آنچه در اولين لحظه از نام مبارک او در ذهن خطور مي کند، عدل او است.
علم در عصر ظهور
عصر ظهور، زمان گسترش و شکوفايي علم و دانايي است، و مدينه فاضله اسلامي، شهر علم و دانش است. با آمدن منجي عالم، همان گونه که ظلم و بيداد جاي خود را به عدل و دادگري مي سپارد، و نابساماني هاي اجتماعي به سامان مي گرايد; جهل و ناداني نيز جاي خود را به علم و دانايي مي دهد و جهان از نور عقل و دانش آکنده مي شود. علوم و دانش هايي که در طول اعصار و قرون در پشت پرده ها مکنون مانده بود، ابراز مي گردد و مرز دانايي و يادگيري تا سراپرده منازل و اعماق وجود تک تک انسان ها، گسترش مي يابد.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرموده است:
«العلم سبعة وعشرون حرفا فجميع ما جائت به الرسل حرفان، فلم يعرف الناس حتي اليوم غير الحرفين فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرين حرفا فبثها في الناس و ضم اليها الحرفين حتي يبثها سبعة و عشرين حرفا; [10] .
علم و دانش 27 حرف است و 27 شعبه و شاخه دارد. تمام آنچه پيامبران الهي براي مردم آوردند، دو حرف بيش نبود و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته اند. اما هنگامي که قائم ما قيام کند. 25 حرف و شاخه و شعبه ديگر را آشکار و در ميان مردم منتشر مي سازد و دو حرف ديگر را با آن ضميمه مي کند تا 27 حرف کامل و منتشر گردد».
اين حديث به روشني، جهش فوق العاده علمي عصر انقلاب مهدي (عج) را مشخص مي سازد; يعني، تحول و پيشرفتي به ميزان بيش از دوازده برابر، نسبت به تمامي علوم و دانش هايي که در عصر همه پيامبران راستين به بشريت اعطا شده است، پيش مي آيد و درهاي تمامي رشته ها و شاخه هاي علوم مفيد و سازنده، به روي انسان ها گشوده مي شود و راهي را که بشر طي هزاران سال پيموده، به ميزان بيش از دوازده برابر آن در اندک زماني پيموده مي شود.
حضرت امام باقر عليه السلام نيز فرموده است:
«اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم; [11] .
هنگامي که قائم ما قيام کند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان مي گذارد و عقول آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده تکميل مي کند».
بدين ترتيب، در پرتو ارشاد و هدايت حضرت مهدي (عج) و در زير دست عنايت او، مغزها در مسير کمال به حرکت در مي آيد و انديشه ها شکوفا مي شوند. کوته بيني ها، تنگ نظري ها و افکار پست و پليد - که سرچشمه بسياري از تضادها و برخوردهاي خشونت آميز اجتماعي است ، برطرف مي گردد. مردمي بلند نظر، با افکاري باز و سينه هايي گشاده و همتي والا و بينشي وسيع، پرورش مي يابند، لذا هر 27 حرف علم پياده مي شود.
ارتباطات در عصر ظهور
در عصر ظهور، به جهت جهش علمي و پيشرفت فن آوري و صنعت، وسايل ارتباطات و اطلاعات آن قدر پيشرفته خواهد بود که دنيا را همچون کف دست نشان مي دهد و براي آگاهي به اقصي نقاط کشور، نيازي به وسايل و ابزار ارتباطي امروزي نيست. از اين رو حکومت مرکزي، نسبت به کل عالم - که تحت حکومت واحد او هستند - تسلط کامل دارد و به موقع و بدون فوت وقت، وارد عمل شده، مشکل را حل مي کند و هرگونه توطئه و فساد را در نطفه خفه مي سازد. بين امام مهدي (عج) و مردم، نامه رساني وجود ندارد و مردم در هر نقطه اي از کره زمين، امام را مشاهده مي کنند و امام با آنان سخن مي گويد. اين مساله، اختصاص به امام و رعيت ندارد; بلکه مردم عادي نيز با همديگر سخن مي گويند و همديگر را مشاهده مي کنند، در حالي که يکي در مشرق عالم و ديگري در مغرب آن است.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا في اسماعهم و ابصارهم حتي لا يکون بينهم و بين القائم عليه السلام بريد، يکلمهم فيسمعون، و ينظرون اليه و هو في مکانه; [12] .
هنگامي که قائم ما قيام کند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مي کند که ميان آنان و آن حضرت (رهبر و پيشوايان) نامه رسان نخواهد بود، با آنها سخن مي گويد و آنان سخنش را مي شنوند و او را مي بينند; در حالي که او در مکان خويش است [و مردم در نقاط ديگر جهان]».
وسايل انتقال صدا و تصوير، به طور همگاني، ساده و آسان در اختيار همه پيروان او قرار مي گيرد; آن چنان که چيزي به نام اداره پست در آن عصر، چيز زايدي به حساب مي آيد و مسائل جاري آن حکومت، بدون نياز به کاغذ بازي، حل و فصل مي شود; زيرا همه دستورها و برنامه ها با سيستم «شهود و حضور» ابلاغ و اجرا مي شود.
امام صادق عليه السلام، در گفتار ديگري اين حقيقت را به طور بارزي تکميل فرموده است:
«ان المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق ليري اخاه الذي في المغرب وکذا الذي في المغرب يري اخاه الذي بالمشرق; [13] .
مؤمن در زمان حضرت مهدي (عج) در حالي که در مشرق است برادر خود را در مغرب مي بيند و همچنين کسي که در مغرب است، برادرش را در مشرق مشاهده مي کند».
بنابراين ارتباط مستقيم نه تنها در سطح حکومت; بلکه در ميان عموم نيز عملي مي شود. در اين زمان پيوندهاي ظاهري، جسماني و معنوي دل ها را استحکام مي بخشد، به گونه اي که جهان به راستي به شکل يک خانه و مردمش همچون اهل يک خانواده در مي آيند.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«اذا تناهت الامور الي صاحب هذا الامر رفع الله تبارک وتعالي له کل منخفض من الارض وخفض له کل مرتفع حتي تکون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايکم لو کانت في راحته شعرة لم يبصرها; [14] .
وقتي کارها به صاحب اصلي ولايت [حضرت مهدي عليه السلام] برسد، خداوند هر نقطه فرورفته اي از زمين را براي او مرتفع و هر نقطه مرتفعي را پايين مي برد. آن چنان که تمام دنيا نزد او به منزله کف دستش خواهد بود. کدام يک از شماها اگر در کف دستش مويي باشد، آن را نمي بيند؟»
طبق اين حديث در عصر ظهور، يک سيستم نيرومند و مجهز، براي انتقال تصويرها به وجود خواهد آمد که شايد تصور آن امروزه براي ما مشکل باشد. تمام جهان به منزله کف دست خواهد شد و پستي و بلندي هاي زمين، مانع از رؤيت موجودات روي زمين نخواهد بود. البته بدون يک چنين سلطه اطلاعاتي و ارتباطي بر تمام کره زمين، حکومت واحد جهاني و صلح، امنيت و عدالت به طور همه جانبه، امکان پذير نخواهد بود. براي اداره چنان حکومتي، امکانات زيادي لازم است که خداوند آنها را در اختيار او و تشکيلاتش قرار مي دهد.
امام باقر عليه السلام نيز فرموده است:
«انما سمي المهدي لانه يهدي الي امر خفي حتي انه يبعث الي رجل لا يعلم الناس له ذنب فيقتله حتي ان احدکم يتکلم في بيته فيخاف ان يشهد عليه الجدار; [15] .
حضرت مهدي (عج) از اين جهت مهدي ناميده شده است که به امور مخفي و پنهان هدايت مي شود، تا آن جا که گاه او به سراغ کسي مي فرستد که مردم او را بي گناه دانسته و به قتل مي رساند [زيرا از گناه نهاني او همانند قتل نفس که موجب قصاص است آگاه است] و تا آن جا که برخي از مردم هنگامي که درون خانه خود سخن مي گويند، مي ترسند ديوار بر ضد آنها شهادت دهد».
اين حديث نيز گواه آن است که در آن عصر، نيکان و پاکان در نهايت آزادي به سر مي برند; خلافکاران چنان تحت کنترل اند که ممکن است امواج صوتي آنان، با وسايل پيشرفته اي از ديوار خانه هايشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم، مي توان فهميد که آنها در درون خانه چه گفته اند؟!
گفتني است که اين پيشرفت هاي عظيم، محصول تکامل علمي عصر بعد از ظهور است، نه اعجاز; زيرا زندگي بشر در اين عالم، بايد مطابق سنت هاي طبيعي باشد; نه اعجازي که امري استثنايي و براي موارد ضروري و فوق العاده است، آن هم در مسير اثبات حقانيت دعوت نبوت يا امامت.
رفاه و آسايش در عصر ظهور
مدينه فاضله اسلامي، در حقيقت آرمان شهر آسايش و رفاه همگاني است. رفاه و تنعم به گونه اي خواهد بود که ديگر نيازمندي در سطح جامعه يافت نمي شود; چون توزيع عادلانه منابع و ثروت جايي براي فقر و طبقه ضعيف باقي نمي گذارد. در آن جامعه، مانند جوامع کنوني عمل نمي شود که بيش از هشتاد درصد ثروت، در دست کمتر از بيست درصد و بيست درصد آن در دست هشتاد درصد مردم باشد و در نتيجه طبقه مرفه و فقير پيدا شود.
به علاوه در آن عصر، به جهت اجراي عدالت، نه آسمان از ريزش برکات خود بر مردم دريغ مي ورزد و نه زمين امساک مي کند; بلکه هرچه دارند در اختيار بشر قرار مي دهند. از اين رو در شهر عدالت که حقوق انسان ها محور توجه و برنامه ريزي است، بالطبع بذر اين توجه، محصولي چون رفاه و برخورداري همگاني از موهبت هاي الهي را در پي خواهد داشت. اين موضوع در روايات اهل بيت عليهم السلام به خوبي تبيين شده است:
«انه يبلغ سلطانه المشرق والمغرب وتظهر له الکنوز ولايبقي في الارض خراب الا يعمره; [16] .
حکومت او شرق و غرب جهان را فرا مي گيرد و گنج هاي زمين براي او ظاهر مي شود و در سرتاسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند; مگر اين که آن را آباد خواهد ساخت ».
امام صادق عليه السلام فرمود: «اذا قام القائم حکم بالعدل وارتفع في ايامه الجور وآمنت به السبل واخرجت الارض برکاتها ورد کل حق الي اهله… و حکم بين الناس بحکم داود وحکم محمد صلي الله عليه و آله وسلم فحينئذ تظهر الارض کنوزها وتبدي برکاتها ولايجد الرجل منکم يومئذ موضعا لصدقته ولا لبره لشمول الغني جميع المؤمنين…; [17] .
وقتي که قائم قيام کند، حکومت را براساس عدالت قرار مي دهد و ظلم و جور در دوران او برچيده مي شود و جاده ها در پرتو وجودش، امن و امان مي گردد، و زمين برکاتش را خارج مي سازد و هر حقي به صاحبش مي رسد، و در ميان مردم، همانند داود و محمد صلي الله عليه و آله حکم و داوري مي کند. در اين هنگام زمين گنج هايش را آشکار مي سازد و برکات خود را ظاهر مي کند و کسي موردي را براي انفاق و صدقه و کمک مالي نمي يابد; زيرا همه مؤمنان بي نياز و غني خواهند شد…».
بيان ظاهر شدن برکات زمين و خارج شدن گنج ها، نشان مي دهد که هم مساله زراعت و کشاورزي به اوج ترقي خود مي رسد و هم تمام منابع زير زميني، کشف و مورد استفاده قرار مي گيرد. در آمد سرانه افراد، آن قدر بالا مي رود که در هيچ جامعه اي، فقيري پيدا نمي شود و همه به سر حد بي نيازي و خود کفايي مي رسند.
امام علي عليه السلام فرمود: «يزرع الانسان مدا، يخرج له سبعماة مد کما قال الله تعالي کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة ماة حبة والله يضاعف لمن يشاء; [18] [در عصر حضرت مهدي] انسان يک مد مي کارد و هفتصد مد برداشت مي کند، چنان که مضمون آيه شريفه قرآن است ».
رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:
و يخرج له الارض افلاذ کبدها ويحثوالمال حثوا ولايعده عدا; [19] .
زمين در آن عصر قطعات کبد خود را براي او بيرون مي فرستد و او ثروت بدون شماره و محاسبه در ميان مردم پخش مي کند.»
رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:
«ابشرکم بالمهدي يملا الارض قسطا کما ملئت جورا وظلما، يرضي عنه سکان السماء والارض يقسم المال صحاحا فقال رجل ما معني صحاحا؟ قال: بالتسوية بين الناس، ويملا قلوب امة محمد غني ويسعهم عدله حتي يامر مناديا ينادي يقول: من له بالمال حاجة فلايقوم من الناس الا رجل واحد ثم يامر له بالمال فياخذ ثم يندم ويرد; [20] .
شما را به ظهور حضرت مهدي عليه السلام بشارت مي دهم که زمين را پر از عدالت مي کند، همان گونه که پر از جور و ستم شده است. ساکنان آسمانها و زمين از او راضي مي شوند و اموال و ثروت ها را به طور صحيح تقسيم مي کند. شخصي پرسيد تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود: به طور مساوي در ميان مردم تقسيم شود و دل هاي پيروان محمد را پر از بي نيازي کند و عدالتش همه را فراگيرد، تا آن جا که دستور دهد کسي با صداي بلند صدا زند که هر کس نياز مالي دارد، برخيزد. هيچ کس جز يک نفر بر نمي خيرد، سپس امام دستور مي دهد مال قابل ملاحظه اي به او بدهند; اما او به زودي پشيمان مي شود که چرا آزمند و حريص بوده است و مال را بر مي گرداند».
سفر به فضا در عصر ظهور
در عصر ظهور، به جهت وسايل فوق مدرني که در اختيار مردم قرار مي گيرد، سفر به فضا و کرات بالا، همانند سفرهاي زميني امري عادي خواهد شد. البته روايات اين باب، سفر به آسمان ها را براي خود آن حضرت مي دانند; لکن ظاهرا وضع آن زمان، به گونه اي خواهد بود که سفر به آسمان ها همانند سفر از قاره اي به قاره ديگر در عصر ما بوده و امکانات سفر به فضا، در اختيار همه قرار خواهد گرفت; يعني، زندگي بر روي زمين در آن مدينه فاضله، وارد مرحله جديدي خواهد شد که به طور کلي با وضعيت گذشته فرق دارد. همان گونه که امروزه بشر به پيشرفت هايي در صنايع و نرم افزار ست يافته که اگر در گذشته گفته مي شد، پذيرش آن تنها از طريق اعجاز مورد قبول واقع مي شد. از اين رو پيشرفت هاي آن عصر براي مردم امروز ما، به آساني قابل قبول نيست و عده اي هم آن را از باب اعجاز حضرت مهدي (عج) قبول مي کنند.
امام باقر عليه السلام در همين رابطه مي فرمايد:
«ذخر لصاحبکم الصعب، قلت: وما الصعب؟ قال ما کان من سحاب فيه رعد وصاعقة او برق، فصاحبکم يرکبه، اما انه سيرکب السحاب ويرقي في الاسباب اسباب السماوات السبع و الارضين السبع; [21] .
براي صاحب و سرور شما حضرت مهدي عليه السلام آن وسيله سرکش ذخيره شده است. راوي مي گويد: گفتم: منظور از وسيله سرکش چيست؟ امام فرمود: ابري است که در آن غرش رعد و شدت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مي شود، آگاه باشيد او به زودي بر ابرها سوار مي شود و به آسمان ها و زمين هاي هفتگانه صعود مي کند».
مسلما منظور از ابر، اين ابر معمولي نيست; چون ابرهاي معمولي وسيله اي نيستند که بتوان با آنها سفر فضايي کرد; زيرا آنها در جو زمين در حرکت اند و با زمين فاصله چنداني ندارند و نمي توانند از آن بالاتر روند. پس منظور وسيله فوق العاده سريعي است که در آسمان، به صورت توده اي فشرده از ابر به نظر مي رسد و غرشي همانند رعد و قدرت و شدتي همچون صاعقه دارد. به هنگام حرکت، دل آسمان را با نيروي فوق العاده خود، مي شکافد و به پيش مي رود و مي تواند تا هر نقطه اي از آسمان حرکت کند.
بدين ترتيب، آن وسيله اي فوق مدرن بوده و شبيه آن در وسايل کنوني وجود ندارد و از تصور ما بيرون است.
پي نوشته ها :
[1] سوره حديد، 25.
[2] مائده، آيه 8.
[3] انعام، آيه 152.
[4] نحل، آيه 90.
[5] مائده، آيه 8.
[6] اسدالغابة، ج 4، ص 408.
[7] مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح.
[8] معجم الاحاديث الامام المهدي، جلد 1، ص 92.
[9] بحارالانوار، ج 52، ص 362.
[10] همان، ص 336.
[11] همان، ص 328.
[12] منتخب الاثر، ص 483.
[13] بحارالانوار، ح 52، ص 391.
[14] همان، ص 328.
[15] همان، ص 390.
[16] منتخب الاثر، ص 482.
[17] بحارالانوار، ج 52، ص 338.
[18] عقد الدرر، فصل 7، ص 211.
[19] منتخب الاثر، ص 168.
[20] معجم الاحاديث الامام المهدي، ج 1، ص 95.
[21] بحارالانوار، ج 52، ص 321.
اسرار غيبت امام زمان
آزمايش مردم
يکي از سنّتهاي الهي آزمايش مردم است. اين سنت در تمام امّتهاي گذشته نيز اجرا شده است. خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَکُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنَ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْکاذِبينَ» [1] ؛ «آيا مردم خيال ميکنند که همين که گفتند ايمان آورديم رها شده و ديگر امتحان نميشوند. کساني را که قبل از آنها بودند، آزمايش کرديم تا خداوند راستگويان و دروغگويان را مشخص کند.»
با توجه به آيه فوق، خداوند متعال در هر زمان و دورهاي، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار ميدهد تا مؤمنين واقعي از متظاهرين به دين و ايمان مشخص شوند. امتحان الهي در هر زمان، متفاوت و متناسب با رشد و کمال عقلي مردم آن زمان است. در دوران غيبت کبري، با غايب شدن حجت خدا، مردم به استقامت و پايداري نسبت به دين امتحان ميشوند تا منتظرين واقعي از غير واقعي تميز داده شده و هر کدام پاداشي در خور موفقيت در اين امتحان به دست آورند.
سدير ميگويد: در خدمت مولايمان امام صادق عليهالسلام بوديم، امام عليهالسلام روي زمين نشسته و عبائي بييقه و با آستين کوتاه پوشيده بود، در آن حال مانند پدر فرزند مرده گريه ميکرد، آثار حزن از رخسار مبارکش نمايان بود و ميفرمود: آقاي من! غيبت هزاران سرّ نهان در نظام دين و برنامههاي مترقي آن وجود دارد که درک هر يک، دلي دريا و چشمي بينا ميخواهد تا آنجا که همه پيامبران هم نميتوانند به تمام اسرار آگاه باشند، تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب کرده است.
آقاي من! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين کرده مثل کسي که تمام بستگانش را يکي پس از ديگري از دست ميدهد و تنها ميماند.
سدير ميگويد: از نالههاي جانگداز حضرت، پريشان شده و عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! خداوند ديدگان شما را گريان نکند، براي چه اين قدر ناراحت و محزون هستي؟
امام صادق عليهالسلام آه سوزناکي کشيد و [بدين مضمون] فرمود: «قائم ما غيبت طولاني کرده و عمرش طولاني ميشود. در آن زمان اهل ايمان امتحان ميشوند و به واسطه طول غيبتش شک و ترديد در دل آنها پديد ميآيد و بيشتر، از دين خود برميگردند.»
بيم از کشته شدن
زراره گويد: امام صادق عليهالسلام فرمود: «براي حضرت قائم قبل از ظهورش غيبتي است.» پرسيدم: چرا؟ فرمود: «يَخافُ عَلي نَفْسِهِ الذِّبْحَةَ؛ بر جانش از کشته شدن ميترسد.» [1] .
حضرت همواره در معرض کشته شدن بوده و هست؛ زيرا حکّام ستمگري که در طول دوران اسلامي حکم راندهاند (عباسيان، عثمانيان و غير آنان از کساني که به ويژه در خاورميانه حکومت نمودهاند) بيشترين تلاش و کوشش خود را صرف پايان بخشيدن به زندگاني حضرت مهدي عليهالسلام مينمودند؛ خصوصا پس از آن که ميدانستند که حضرت مهدي عليهالسلام همان کسي است که تختهاي حکمرانان ظلم و جور را متزلزل نموده، درهم خواهد شکست و همان کسي است که هستي ظالمان را نابود و از استيلاء آنان بر بندگان خدا و کشورها جلوگيري خواهد کرد.
هيچ يک از امامان معصوم به مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، بلکه طاغوتهاي اين امّت آنان را شهيد کردند، با اين که ميدانستند بشارتها و اخباري که راجع به حضرت مهدي عليهالسلام وارد شده، درباره آنان (يازده امام عليهالسلام) وارد نشده است. مثلاً درباره هيچ يک از ائمه عليهمالسلام حتي يک حديث به اين مضمون وارد نشده که دنيا را از عدل و داد پر خواهد ساخت و بر تمام جهان حکم خواهد راند، و تمام وسايل پيروزي و ظفر براي وي فراهم خواهد آمد، جز درباره وجود مقدس حضرت مهدي عليهالسلام. با چنين خبرهايي، حکومتهاي جور و ستم در قبال شخصيتي بزرگ که ميخواهد حاکميت ظلم و ستم را از بين برده و حاکميت عدل و داد را در سراسر جهان بگستراند، دست روي دست نگذاشته و سکوت نميکردند و همواره مترصد کشتن چنين انساني بودند.
آمادگي و استعداد مردم
قانون عرضه و تقاضا در جوامع بشري همواره و در همه جا جاري است و عرضه مطابق تقاضا ميباشد. در غير اين صورت نظام زندگي به هم خورده و تعادل خود را از دست ميدهد. اين قانون تنها جنبه اقتصادي ندارد بلکه در مسائل اجتماعي نيز جاري است.
بدون تقاضا، عرضه بيفايده است. نياز به رهبر و پيشوا براي جامعه نيز از اين قاعده و قانون مستثني نبوده و در قالب استعداد و آمادگي مردم تحقق پيدا ميکند.
در دوران غيبت، مردم جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و ساماندهنده وضع بشر، آمادگي علمي، آقاي من! غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب کرده است عملي و اخلاقي پيدا ميکنند. روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء درگذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد، بلکه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حکم به واقعيات، و ترک تقيه و… است، که انجام اين امور نياز به تکامل علوم و معارف و ترقي و رشد فکري و اخلاقي بشر دارد، به طوريکه قابليت براي حکومت واحد جهاني در راستاي تحقق احکام الهي فراهم باشد و جامعه بشري به اين مطلب برسد که هيئتهاي حاکمه با روشهاي گوناگون نميتوانند از عهده اداره امور برآيند، و مکتبهاي سياسي و اقتصادي مختلف دردي را درمان نميکنند، اجتماعات و کنفرانسها و سازمانهاي بينالمللي و طرحها و کوششهاي آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نميتوانند نقشي را ايفاء کنند و از تمام اين طرحها که امروز و فردا مطرح ميشود مأيوس شود.
وقتي اوضاع و احوال اين گونه شد و مردم از تمدن منهاي دين، معنويت و انسانيت، کنوني به ستوه آمدند و تاريکي و ظلمت جهان را فرا گرفت، ظهور يک مرد الهي در پرتو عنايت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار ميگيرد. در اين شرايط پذيرش جامعه از نداي روحانيِ يک منادي آسماني بينظير خواهد بود، زيرا در شدّت ظلمت و تاريکي، درخشندگي نور نمايانتر ميگردد.
خالي نماندن زمين از حجت
حضرت علي عليهالسلام فرمود: «لا تَخْلُوا الاَْرْضُ مِنْ قائِمٍ بِحُجَّةِ اللّهِ؛ هيچگاه زمين از کسي که قائم به امر الهي باشد خالي نخواهد ماند.»
از سنّتهاي دائمي الهي اين است که از آغاز آفرينش، بشر را تحت سرپرستي يک راهنما و رهبر قرا رداده است و براي هر قوم و ملتي رسولي فرستاده تا آن رسول، مردم را از عذاب الهي بترساند و وصي و خليفه و جانشين و امام پس از او نيز همان سيره و روش پيامبر را عمل کرده و مردم را به اهداف الهي نزديک کرده است.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «اگر در دنيا دو نفر وجود داشته باشند، يکي از آنها امام و حجت خدا است.» [1] .
باز ميفرمايد: «آخرين کسي که از اين دنيا خواهد رفت امام است و او حجت خدا بر خلق است و بايد او آخرين نفر باشد که از دنيا ميرود، براي اينکه کسي بدون حجت و رهبر نماند تا با خداي احتجاج کرده، شکايت نمايد که تکليف خود را در دنيا نميدانسته است.» [2] .
حضرت علي عليهالسلام فرمود: «بدانيد زمين از حجت خدا خالي نميماند، ولي خداوند به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان آنها را از ديدار او کور خواهد ساخت.» [3] .
با توجه به رواياتِ فوق و بررسي دوران زندگيِ امامان معصوم عليهالسلام که هيچ کدام با مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، اگر آخرين حجت الهي نيز غايب نميشد و درميان مردم حضور عادي ميداشت، يقينا به سرنوشتِ امامان ديگر دچار ميشد، و مردم براي هميشه از فيضالهي محروم ميشدند. خداوند متعال با حکمت بالغهاش آخرين حجت خود را به وسيله غيبت حفظ و صيانت نموده تا زمين از حجت حق خالي نماند.
نداشتن يار و ياور
يکي از علتهاي غيبت امام زمان عليهالسلام نبودِ انصار و اصحاب جهت ياري رساندن به آن حضرت است. از روايات مختلف اين نکته برداشت ميشود که نصاب ياران حضرت مهدي عليهالسلام 313 نفر ميباشد که با تولد و رشد آنها، يکي از موانع ظهور مرتفع ميگردد. انصار و ياران حضرت را ميتوان به دو گروه تقسيم کرد:
1 ـ ياران خاص: که 313 نفر ميباشند و صفات و شاخصههايي که در روايات ذکر شده، مربوط به آنها ميباشد و در زمان ظهور و حکومت جهاني حضرت، تصديِ مناسب مهم حکومتي را به عهده دارند.
از حضرت علي عليهالسلام روايت شده است که فرمودند: «ياران خاص قائم جوانند، بين آنان پيري نيست مگر به ميزان سُرمه در چشم و يا مانند نمک در غذا که کمترين مادّه غذا نمک است.» [1] .
از امام صادق عليهالسلام روايت شده است که فرمودند: «مردانياند که گويي قلبهايشان مانند پارههاي آهن است. هيچ چيز نتواند دلهاي آنان را نسبت به ذات خدا گرفتار شک و ترديد سازد. سختتر از سنگ هستند و….» [2] .
2 ـ ياران عام: نصاب معيني ندارند. در روايات تعداد آنها مختلف و در بعضي از آنها تا 10 هزار نفر در مرحله اوّل ذکر شده است که در مکه با حضرت پيمان ميبندند.
امام زمان عليهالسلام با اين تعداد از ياران خاص و عام، قيام جهاني خود را شروع ميکند.
تعهد نداشتن نسبت به حاکمان جور
امام صادق عليهالسلام فرمود: «يَقُومُ الْقائِمُ وَ لَيْسَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ عَهْدٌ وَ لا عَقْدٌ وَ لا بِيْعَةٌ؛ [1] قائم ما در حالي ظهور ميکند که در گردن او براي احدي عهد و پيمان و بيعتي نيست.»
برنامه مهدي موعود، با ساير ائمه اطهار عليهمالسلام تفاوت دارد. ائمه عليهمالسلام مأمور بودند که در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منکر تا سر حد امکان کوشش نمايند، ولي سيره و رفتار حضرت مهدي عليهالسلام متفاوت با آنان بوده و در مقابل باطل و ستم سکوت نکرده، با جنگ و جهاد، جور و ستم و بيديني را ريشهکن مينمايد.
اصلاً اين گونه رفتار از علائم و خصائص مهدي موعود شمرده ميشود. به بعضي از امامان که گفته ميشد: چرا در مقابل ستمکاران قيام نميکني؟ جواب ميداد: اين کار به عهده مهدي ماست. به بعضي از امامان اظهار ميشد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب ميداد: مهدي با شمشير جنگ ميکند و در مقابل ستم ايستادگي مينمايد ولي من چنين نيستم. به بعضي عرض ميشد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ ميداد: من قائم به حق هستم، ليکن قائم معهودي که زمين را از دشمنان خدا پاک ميکند نيستم. از اوضاع آشفته جهان و ديکتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شکايت ميشد، ميفرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکاران انتقام گرفته خواهد شد. مومنين و شيعيان هم به اين نويدها دلخوش بودند و هرگونه رنج و محروميتي را بر خود هموار ميکردند.
اکنون با اين همه انتظاراتي که مؤمنين بلکه بشريت از مهدي موعود دارند، آيا امکان داشت که آن جناب با ستمکاران عصر بيعت و پيمان ببندد که در صورت امضاء پيمان و بيعت ناچار باشد به عهد و پيمان خويش وفادار بماند و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ و جهاد نکند؛ زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است.
از اين رو در احاديث تصريح شده که يکي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر عليهالسلام اين است که ناچار نشود با ستمکاران بيعت کند تا هر وقت خواست، قيام کند و بيعت کسي در گردنش نباشد.
امام حسن مجتبي عليهالسلام فرمود: «اِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ يَخْفي وِلادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ يَکُونَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ بِيْعَةٌ اِذا خَرَجَ؛ خداوند عز و جل ولادت او را مخفي ميکند و شخص او را از ديدهها پنهان ميسازد تا هنگامي که ظهور ميکند کسي را در گردن او بيعت نباشد.» [2] .
پي نوشته ها :
[1] مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 91.
[1] عنکبوت/ 2.
[1] شيخ صدوق، کمال الدين و اتمام النعمه، ج 2، باب 44، ج 11، ص 482.
[1] علامه حائري، الزام الناصب، ص 4؛ ر.ک. زندگاني حضرت صاحبالزمان، ص 164.
[2] علامه حائري، الزام الناصب، ص 4؛ ر.ک. زندگاني حضرت صاحبالزمان، ص 164.
[3] کافي، ج 2، ص 164؛ ر.ک مکيال المکارم، ص 160.
[1] علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 333، حديث 10؛ غيبت نعماني، باب بيستم.
[2] علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[1] اصول کافي، ج 1، ص 342.
[2] کامل سليمان، يوم الخلاص، ص 101.
ويژگي هاي ياران امام زمان (عج)
خداوند متعالي در قرآن كريم مي فرمايد:
وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (1)
چه بسيار پيامبراني كه مردان الاهي فراواني به همراهشان نبرد كردند و از هر رنجي كه در راه خدا ديدند، نه سستي ورزيدند و نه ضعف و زبوني نشان دادند و خداوند، شكيبايان را دوست مي دارد. سخنشان فقط اين بود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروي هاي ما در كارها در گذر! گام هاي ما را استوار بدار و ما را بر جمعيت كافران پيروز كن!
واژة «ربيون» در اين دو آية شريف به مردمي خداپرست اشاره دارد كه مخلصانه در ركاب پيامبران با كافران و مشركان جنگيدند. ربيون در زمانة ما، مصداق تامي غير از بسيجيان ندارد و تمام ويژگي هايي كه در اين دو آيه دربارة «ربيون» بيان شده، گويا در شأن بسيجيان ما نازل شده است.
پس از زمان پيامبر (ص)، شاهد قيام هاي الاهي فراواني بوده ايم؛(2) اما هيچ يك از آن ها مصداق «ربيون كثير؛ مردانِ الاهي فراوان» نبوده است تا جايي كه به طور يقين مي توان گفت: اگر از عصر پيامبر بگذريم، كامل ترين مصداقِ «ربيون كثير»، بسيجيان مخلص ما در ايران اسلامي بوده اند.
همان گونه كه از روايات برمي آيد، ياوران راستين امام زمان (عج) نيز مصداقِ تامّ «ربّيون كثير» بوده، داراي ويژگي هاي خاص ايشان هستند.
ويژگي هاي اساسي «ربيون» كه در اين دو اية شريف بيان شده است، عبارتند از: قدرت والاي روحي، بردباري، طلب مغفرت، طلب استواري و استقامت و طلب نصرت كه دربارة هر يك از اين ويژگي ها توضيحي مختصر ارائه مي كنيم:
1.قدرت والاي روحي
ميدان جنگ، عرصة جنگيدن، كشتن و كشته شدن است. طولاني شدن جنگ، به طور طبيعي آثار منفي فراواني را در پي مي آورد. از يك طرف، عواملي چون دوري از زن و فرزند، نابساماني خانواده ها، بي سرپرستي بچه ها، فقر و ويراني ناشي از جنگ، باعث سست شدن اراده و انرژي روحي جنگاوران مي شود و از طرف ديگر، آثار ضعف و سستي در بدن و انرژي هاي جسماني بروز مي كند. مجموعة اين عوامل مي تواند باعث خضوع و تسليم در مقابل دشمن شود.
خداوند متعالي، جنگاوران مجاهدي را مي ستايد كه به عشق خدا و رسول او، خالصانه در ميدان هاي طاقت فرساي جنگ استقامت ورزيدند و لحظه اي ضعف از خود نشان ندادند؛ ستارگان درخشاني كه حتي با طولاني شدن جنگ و پيشامد مصيبت هاي گوناگون، نه در عشق و ارادة آهنينشان ضعفي پيدا شد و نه در برابر دشمن، دست خضوع و تسليم بالا بردند: فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ؛(3) از هر صدمه اي كه در راه خدا ديدند، نه سستي ورزيدند و نه ضعف و زبوني نشان دادند.
چنين ويژگي بارزي را در رزمندگان و بسيجيان خويش در طول هشت سال دفاع مقدّس به چشم ديده ايم؛ دلير مرداني كه تا واپسين نفس و واپسين قطرة خون از اسلام و ميهن اسلامي دفاع كردند و تمام هستي خود را بر سرِ پيمان الاهي خويش فدا ساختند.
2.بردباري
دليرمرداني كه در اين آيه، مورد ستايش خداوند قرار مي گيرند، مجاهداني خستگي ناپذيرند كه به سبب بردباريِ فوق العاده شان، محبوب ذابت اقدس الاهي شده اند: و الله يحب الصابرين؛ (4) و خداوند، چنين صبركنندگاني را دوست مي دارد. اگر در شأن رزمندگان و بسيجيان، جز همين جمله در قرآن نازل نشده بود، براي پاداش آن ها كافي بود. چه پاداشي بالاتر از محبوبيت نزد خداوند قابل تصوّر است؟! آن كه پروردگارش او را دوست بدارد، چه چيزي كم خواهد داشت؟!
3.طلب آمرزش، استقامت و ياري
چنين مجاهدان راستيني در كشاكش مصيبت هاي جنگ و رنج هاي جنگاوري، زبان حال و قالشان، چيزي جز طلبِ آمرزش، عذرخواهي و طلب استقامت و ياري از پروردگارشان نيست: وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا ؛(5) سخنشان جز اين نبود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروي هاي ما در كارها در گذر.
اين رزم آوران الاهي، نه تنها خود و عمل خود را نمي بينند، بلكه همواره عذر تقصير به درگاه الاهي مي آورند كه خدايا! تو خود كوتاهي هاي ما را در انجام وظيفه ببخشاي و از گناه و زياده روي و كوتاهي ما به لطف و مرحمت خويش در گذر: ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا (6) . و افراط هاي ما نيز در انجام وظيفة بندگي و مجاهدت چشم بپوش: وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا (7). پروردگارا! همة هستي ما از تو است و اكنون به درگاه تو تقديم مي كنيم. لطف و مرحمتي كن و كاستي ها و لغزش هاي ما را تو خود جبران و اصلاح فرما! بار پروردگارا! اين راه خطرخيز را با همة افت و خيزهايش تا بدين جا رسانده ايم؛ اما چه امان از سستي در ادامة راه و فريب هاي شيطان و زمين گيري دنيا؟! پس اكنون خدايا! ما را تا سرانجام اين راه، همواره استوار و پابرجا بدار: وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا (8) . بار خدايا! هر چند مأموريت ما انجام وظيفه است، نه رسيدن به نتيجه؛ اما نهايت آرزوي ما پيروزي بر كافران و نابكاران عالم است. خدايا! تو خود به قدرت قاهر خويش ما را بدين هدف برسان:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ (9)
اي كساني كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما كه از آيين خود بازگردد، {بداند كه} خداوند به زودي، قومي را برمي انگيزاند كه ايشان را بسيار دوست مي دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مي دارند و در برابر مؤمنان سرافكنده و فروتن و در مقابل كافران سرافراز و مقتدرند.
لحن آية پيشين، رنج و ناراحتي پيامبر اكرم (ص) و مؤمنان راستين از سست عنصري و دم دمي مزاجيِ افراد ضعيف الايمان را نشان مي دهد؛ ناراحتي و نگراني از عقبگرد و بازگشت مسلمانان سست ايمان به حلقة كافران.
اين آية نوراني دربردارندة بشارتي شورانگيز به پيامبر و مؤمنان راستين است كه هرگز نپنداريد قوام دين خدا فقط به عدّه اي تازه مسلمانانِ ضعيف است كه اگر به كفر و شرك بازگردند، اسلام و افتخارهاي آن از بين مي رود. اگر عده اي از اسلام روي گردانيدند و به كفر بازگشتند، هرگز اندوهي به خويش راه ندهيد؛ چرا كه خداوند، در آينده، مؤمناني را برخواهد انگيخت كه نخستين صفت و مدال افتخارشان اين است كه محبوب خداوندگار، و محبّ اويند: يحبهم و يحبونه؛ خداوند دوستدار ايشان است و ايشان نيز دوستدار خداوندند. عشقي مقدّس و طرفيني بين ايشان و پروردگارشان برقرار شده است؛ فضيلتي بس ارزشمند كه مقامي بالاتر از آن تصوّر شدني نيست.
5.فروتني در برابر مؤمنان و گردن فرازي در مقابل كافران
علامت اين عشق پاك طرفيني، دو صفتِ همراه با هم است: أذلة علي المؤمنين و أعزة علي الكافرين؛ در برابر مؤمنان متواضع و فروتنند و در مقابل كافران گردن فراز و مقتدرند. در مقابل اهل ايمان، چنان تواضع دارند كه گويا بندة ايشانند. در برابر مؤمنان به هيچ وجه انانيت و خودبيني ندارند؛ به طوريي كه گويا خودِ ايشانند. همينان كه در برابر مؤمنان، چنين خاكي و متواضعند، در مقابل كافران، سرسخت و عزتمندند. ايشان در مقابل گردن كشان چنان در اوج عزّت و قدرت و گردن فرازي اند كه گويا آنان را هرگز به شمار نمي آورند.
وعدة الاهي در اين آية نوراني و معجزه آميز، از ظهورِ خداباوراني ثابت قدم با دو صفت والاي باطني و روحي خبر مي دهد كه هم محبوب خدا، و هم محبّ اويند؛ ويژگي هاي والايي كه از راه هاي ظاهري قابل تشخيص نيست؛ زيرا اين دو ويژگيِ قلبي، رازي نهان بين عاشق و معشوق است كه بيگانگان از آن آگاهي ندارند؛ اما كساني كه اين دو ويژگيِ قلبي را دارا هستند، دو نشانة ظاهري در رفتار و گفتارشان پديدار مي شود: 1.أذلة علي المؤمنين؛ خاضع و فروتن در برابر مؤمنان؛ 2. أعزة علي الكافرين؛ عزتمند و مقتدر در برابر كافران.
اگر اين ويژگي ها را بر خصوصياتي كه براي «ربيّون كثير»ذكر شده بود، تطبيق دهيم؛ و آن گاه بر تاريخ اسلام مروري كنيم، براي آن هيچ مصداقي، جز بسيجيان شورآفرين ايران اسلامي نمي يابيم؛ ارتشي ميليوني كه اكثريتشان، داراي اين اوصافند؛ البته وجود شدّت و ضعف و درجه هاي گوناگون براي اين ويژگي ها طبيعي است.
در چشمان حقيقت بين بسيجيان ما، قدرتمندترين قدرت هاي جهان، حقيرترين و ناچيزترين افراد به شمار مي آيند. امام و پيشواي اين گروه ميليوني، همان رادمردي بود كه دربارة قاهرترين قدرت زمانه اش، آن هم در هنگامة جنگ تحميلي و محاصرة كامل اقتصادي و با نبود سپاه و ارتشي منظم، چنان سخن مي گفت كه گويا دربارة موشي خوار و ذليل سخن مي گويد: «امريكا، هيچ غلطي نمي تواند بكند». «هر چه فرياد داريد، بر سرِ امريكا بكشيد». با دلهره به محضرش عرض كردند: امريكا رابطه اش را با ايران به طور كلّي قطع كرده است و ناوهاي جنگي او به سوي خيلج فارس در راهند. در اين هنگام، در اوج صلابت و عزّت فرمود:
«مگر اين رابطه براي ما چه نفعي داشته است كه از قطع آن نگران باشيم. اين كه به بره اي بگويند گرگي خونخوار رابطه اش را با تو قطع كرده است، نه تنها نگراني و ناراحتي ندارد؛ بلكه سرور و خوشحالي دارد.
اين تجلّيِ أعزة علي الكافرين است كه در برابر هيچ قدرت شيطاني خضوع نمي كند و اندك باجي نمي دهد؛ چرا كه روح والايش به اقيانوس بيكرانِ قدرت الاهي متّصل شده است. پشتوانة چنين رادمرداني، كوهساري عظيم از قدرتِ خدايي و عنايت اولياي الاهي است. اينان تحت عنايت هاي خاصّ پيامبر اكرم (ص)، امامان (هم) و در صدر ايشان، تحت ولايت خاصّ امام عصر (عج) قرار گرفته اند؛ از اين رو در برابر هيبت و شوكت دشمنان، خم به ابرو نمي آورند و هيچ گاه احساس شكست و حقارت نمي كنند؛ هر چند در مقابل تجهيزاتِ فوق مدرن كافران هيچ سلاحي ندشته باشند. اين مردان ربّاني، با قدرتِ بي نهايت، رابطه اي عاشقانه برقرار كرده و محبوب او شده اند؛ تمام هستي خويش را در برابر او باخته و همه چيز را به او يافته اند؛ اما همان امام، در برابر كارگر فقير يا پدر شهيد، با كمال خضوع و مهرباني، مي فرمود: «من دست شما را مي بوسم» يا خطاب به بسيجيان مي فرمود: «اي كاش من هم يك بسيجي بودم».
6.نهراسيدن از سرزنش ها
نشانة ديگر اين مردان الاهي اين است كه در جهاد في سبيل الله، از هيچ سرزنشي نمي هراسند: يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومة لائم؛ 8 آن ها در راه خدا مجاهده مي كنند و از سرزنش هيچ ملامت گري هراسي ندارند. مجاهدة فرهنگي اين رادمردان، زبان ملامتگران را ضدّشان مي گشايد؛ ولي آن ها هيچ باكي ندارند. اگر بنا بود، در مجاهدت هاي الاهي ملامتي در كار نباشد، اين آيه براي چه بود؟!
شيعياني مخلص همچون ميثم تمّارها، عمروبن حمدها، حجربن عدي ها و ابوذرها تبعيد شدند؛ زنداني و شكنجه شدند، و بدن هايشان را بردار نگه داشتند؛ اما لحظه اي از ولايت مولايشان علي (ع) و ستايش او دست برنداشتند تا آن كه زبانش را بريدند؛ شكمشان را دريدند و عاقبت به شهادت رسيدند.
اگر ما نيز بخواهيم در شمار شيعيان واقعي علي بن ابي طالب (ع) و امام زمانمان باشيم، بايد خود را آماده كنيم و در راه انجام وظيفه و اظهار حق، از هيچ چيزي، حتي از سرزنش دوستان نيز نهراسيم. خيلي راحت است كه انسان به دست دشمنان ترور و كشته شود؛ اما آن چه تحمّلش مشكل است، ملامت دوستان است. كساني كه خداوند، براي زنده كردن دينش برخواهد انگيخت، از سرزنش دوستان نيز نمي هراسند.
بر حذر باشيم كه اگر خود را براي ايفاي چنين مسؤوليت سنگيني آماده نكنيم و يا در دام ملامتگران و فتنه جويان گرفتار آييم، جزو گروه و حزبي خواهيم شد كه خلافِ قرآن و معارف اهل بيت (هم) رفتار مي كنند؛ البته با شعار و فرياد، انسان نه علوي مي شود و نه حسيني. به فرمايش مقام معظم رهبري، رفتارمان بايد علوي باشد؛ وگرنه شاه هم شعار اسلام پناهي و شايسته سالاري مي داد. چه فايده اي خواهد داشت اگر در شعار و گفتار بگوييم: يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيما؛ اي كاش در كربلا با شما بوديم تا به شهادت مي رسيديم؛ اما در عمل حاضر نباشيم حتي يك سيلي بخوريم؟ حاضر نباشيم يك فحش بشنويم؟ اين ديگر چگونه حسيني بودن است؟!
اين بزرگواران غيور كجا، و بي غيرتان ترسو كجا؟! مردمي سست ايمان كه با كوچك ترين تهديد امريكا مي گريزند و ميدان را خالي مي گذارند، و آنان كه دل هايشان همواره از قطع رابطه با امريكا هراسان و لرزان است، از روحيه و حماسة حسيني چه بهره اي برده اند؟!
ملاك ياري رساني الاهي
هر چه رابطة عاشقانه و متوكّلانة ما با خداوند قوي تر باشد، مدد رساني هاي خداوند و اولياي او گسترده تر خواهد بود. نمونه هايي زيبا از اين رابطه را بارها و بارها در جبهه ها مشاهده كرديد: آن هنگام كه قوي ترين افراد احساس مي كردند كار تمام شده است و شكست خورده ايم، اخلاص و توكل عاشقانة رزمندگان، عنايت هاي خاصّ الاهي را به ياري مي رساند؛ چرا كه زبانشان همواره به اين درخواست عاجزانه و متوكلانه مترنّم بود:
ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (10)
از سوي ديگر، هر چه احساس نيازمندي ما به خداوند، كم تر باشد و به جاي اتكا بر قدرت الاهي، به فراواني جمعيت دل خوش داريم و به فن آوري پيشرفته و كمك هاي خارجي اميدوار باشيم، عنايت ها و امدادهاي الاهي نيز در حق ما كم تر خواهد بود.
ميزان عنايت و مدد رساني الاهي در گرو ميزان ارتباط و مددگيري ما از خدا است. سنّت پابرجا و قطعي خداوند همواره اين بوده است كه اگر در راه ياري دين حق هر چه داريم در طبق اخلاص نهيم، كمبودهايمان از سوي خداوند رحمان جبران خواهد شد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ؛(11) اي اهل ايمان! اگر آيين خدا را ياري دهيد، شما را ياري مي دهد و گام هايتان را استوار مي دارد. او با هيچ كس خويش و قومي ندارد و براي هيچ كس تضميني را برعهده نگرفته است؛ اما سنت و شيوة هميشگي او اين است كه هر كه خالصانه به سوي او رود و دين او را ياري كند، ياوري اش را برعهده خواهد گرفت؛ وعده اي قطعي كه هيچ كس خويش و قومي ندارد و براي هيچ كس تضميني را برعهده نگرفته است؛ اما سنت و شيوة هميشگي او اين است كه هر كه خالصانه به سوي او رود و دين او را ياري كند، ياوري اش را برعهده خواهد گرفت؛ وعده اي قطعي كه هيچ تخلّفي در آن راه ندارد؛ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ، (12) خداوند، هرگز وعدة خويش را نقض نخواهد كرد.
هرگز نپنداريم كه چون در طول هشت سال دفاع مقدس، مشمول كمك ها و امدادهاي خداوند شده ايم، تا ابد بيمه شده و مصونيت يافته ايم. كار خداوند از روي حكمت و حساب است. هر زمان كه رابطة ما با خداوند، چه در مسائل فردي و چه در امور اجتماعي، به ضعف و كاستي بگرايد، مدد رساني الاهي نيز به ما كاستي مي گيرد و هرگاه كه به خود متّكي شويم، به خود واگذار خواهيم شد.
قرآن كريم، حال كساني را يادآوري مي كند كه چون در زندگي فردي و اجتماعي شان، همواره به ياد خدا بودند و عبادت و بندگان او را فراموش نمي كردند و شعاير الاهي را در جامعه پابرجا نگه مي داشتند،خدا هم دوستشان داشت و عزتشان بخشيد؛ اما وقتي حال و رابطه شان را با خداوند تغيير دادند، خداوند هم حال و عزتشان را تغيير داد:
ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ…؛ (13) اين به آن دليل است كه خداوند، هرگاه نعمتي را به قومي عطا فرمود، آن را تغيير نمي دهد تا آن هنگام كه آن قوم، حال خود را تغيير دهند.
آري، همانان كه عزّتمندان روزگار و نور چشمي هاي پروردگار بودند، چون رابطه شان با خدا به سستي گراييد، اوج نعمت و عزّتشان به حضيض ذلت و ظلالت واگراييد:
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً؛(14) از آن قوم خداپرست، جانشيناني بازماندند كه نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پيروي كردند و زود باشد كه به زيان و ذلت و گمراهي فرو افتند.
اين فرموده هاي نوراني قرآن، فقط روايتِ تاريخ نيست؛ بلكه درس عبرتي براي ما است. قرآن از اساس، كتاب تاريخ نگاري يا داستان پردازي نيست؛ بلكه كتاب هدايتگري و انسان سازي است. درس و پيام آية پيشين اين است كه اگر آن سحرخيزي ها، آن گريه ها و تضرّع ها، و آن زيارت عاشوراها و دعاي كميل ها، جاي خود را به تماشاي فيلم هاي آن چناني و گوش سپاري به ترانه هاي كذايي داد؛ اگر آن نمازهاي شورانگيز و آن حضور قلب هاي روح فزا جاي خود را به تباه سازيِ حرمت نماز داد؛ اگر آن خداپرستي ها به نفس پرستي بدل شد، به طور قطع، گمراهي و فرو افتادن به منجلاب خواري و گمراهي را در پي خواهد داشت:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ …؛(15) آيا ديدي حال آن كس را كه هواي نفس خود را خداي خويش ساخت.
با دانستن اين حقايق ژرف قرآني، ديگر جاي شگفتي نخواهد بود كه شاهد باشيم مبارزاني خستگي ناپذير و شكنجه ديده، در ادامة مسير حق، در گمراهي و ضدّيت با راه حق فرو غلتند و اين است رمز و راز آن دعاي هميشگي ربيّون كه از خداوند، ثبات قدم و توفيق دور ماندن از جاذبه ها و شبهات شيطاني را مي طلبند.
از يك سو، شبهه انگيزي هاي شيطاني، دين و ايمانمان را مي ربايد و به ترديد دچارمان مي كند و فساد در عقيده و ايمان را باعث مي شود، و از سوي ديگر، جاذبه هاي فريبندة دنيايي، ارزش ها و فضيلت هاي ما را محو مي كند و به فساد و تباهي مبتلايمان مي سازد و فساد در اخلاق و رفتار را باعث مي شود. در چنين حالي، طبق چه ملاكي مي توان ياري الاهي را انتظار كشيد؟! بنابر چه سنّتي و براساس چه حكمتي؟!
اگر فتنه انگيزي و دنياپرستي در بيش تر افراد جامعه اي رواج يابد، كار به جايي خواهد رسيد كه حمايت از چنين جامعه اي برخلاف حكمت الاهي خواهد بود. ان شاءالله به بركت امامان (هم) و در ساية عنايت هي ويژة حضرت وليّ عصر (عج)، تا هنگامي كه پيوندمان با جانشين بر حق امام زمان (عج) محكم است، چنين بلاها و عقوبت هايي برملت و كشور ما فرود نخواهد آمد.
فرجام پيروي نكردن از رهبران الاهي
پيوند مردم با رهبري الاهي در ايران، باعث نزول همة بركت ها و عنايت الاهي شد و گسستن مردم از رهبري الاهي در عراق، اين همه رنج و فلاكت را براي مردم آن سرزمين در پي داشت.
موقعيت آيت الله العظمي حكيم در عراق در مقايسه با موقعيت امام در ايرانِ آن زمان، خيلي والاتر و پابرجاتر بود. تمام عشاير عراق از مقلدان و مريدان وي بودند. آن جناب براي ايجاد انقلاب همه جانبه ازنجف به بغداد رفت و توقّعش اين بود كه با فرمان جهاد ايشان، شيعيان و عشاير عراق، كشور را زير و رو كنند؛ اما مردم عراق بر اثر غلبة روحية دنياپرستي و راحت طلبي و عافيت جويي، نداي اين سيد بزرگوار را بي لبيك گذاشتند و هيچ پاسخي به فراخواني او ندادند. شايد همين برخورد مردم عراق باعث شد كه وي با مرگي زودرس از دنيا برود.
اطاعت نكردن از نايبان امام زمان (عج)، از جمله آيت الله حكيم و آيت الله شهيد صدر (رضوان ا..) گناهي عظيم بود كه دود سياه و ظلماني اش هنوز هم به چشم مردم عراق مي رود.
كار خداوند، بي حساب و حكمت نيست. چرا مردم عراق در حضيض فلاكت و ذلت به سر مي برند؛ در حالي كه ملت شريف ايران در اوج نعمت و سعادت و عزت قرار دارند؟ آري، آن حبل الله متيني كه بين ملت ما و خداوند برقرار است. عروة الوثقاي ولايت است. عزيزان! قدر نعمت ولايت را بدانيد. اگر به پيماني كه با خدا و اولياي خدا داريم، وفادار بمانيم، خداوند لغزش هايمان را جبران خواهد كرد.
احساس ايمني از مكرالاهي و خطرهاي آن
يكي از خطرخيزترين پرتگاه ها براي اهل ايمان، احساس ايمني از مكرالاهي است. اين پندار كه چون خدا ما را به پيروزي رسانده است. ديگر كاري با ما نخواهد داشت و هر كاري بكنيم ناديده گرفته مي شود، به طور كامل باطل است. عزيزان! خداند چنان باريك بين و سختگير است كه مو را از ماست مي كشد: وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ؛(16)و او، قدرتي بي انتها و مجازاتي دردناك دارد.
احساس ايمني از مكرالاهي از گناهان بزرگ است. بر اين اساس بايد از آينده و عاقبت امورمان نگران باشيم. شما كه ايمانتان تا آن حد قوي نيست كه در برابر هر صحنة جذّاب و فريبنده اي مقاومت كنيد و نلغزيد، كنار برويد و نگاه نكنيد. شما كه معلوماتتان در آن حد نيست به هر شبهه اي پاسخ دهيد، به سخنان شيطاني فريبنده گوش ندهيد و از مجلس شبهه انگيزان دوري كنيد. خداوند متعالي به پيامبرش كه كه داراي قوي ترين اراده ها و ايمان ها است، مي فرمايد:
وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ .(17)
هرگاه گروهي را ديدي كه با طعن و خرده گيري در آيات ما گفت و گو مي كنند، از ايشان دوري گزين تا در سخن ديگري وارد شوند و اگر شيطان از يادت بُرد، پس از يادآوري هرگز با چنين گروه ستمكاري منشين!
چنان چه ديديد به امور مقدّس و ارزش هاي ديني توهين مي كنند، برخيزيد و از آن مجلس كناره گيري كنيد. اگر به ياوه سُرايي هاي شبهه افكنان گوش فرا داديد يا به صحنه هاي فسادانگيز چشم دوختيد، در اين صورت، شما هم مثل ايشانيد: إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ(18) و آن گاه به طور ناخواسته در دنيا در گناهشان و در عقابشان شريك خواهيد شد: إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا ؛( 19) خداوند همة منافقان و كافران را در دوزخ جمع مي كند.
آنان به تمام ارزش ها و بينش هاي اصيل اسلامي كافرند. شما كه با ايشان هم مجلس، و در برابر ايشان سراپا گوش و چشم مي شويد، ايمان قلبي خود را از دست مي دهيد. شبهه ها و صحنه هاي گناه آلود، ايمان را از قلوبتان مي ربايد و شما و فقط به ظواهر دينداري چون شركت در مساجد، نمازهاي جماعت، عزاداري ها و… دلخوش مي كند؛ تا جايي كه در دل هايتان ديگر ايماني باقي نخواهد ماند و فقط در ظاهر، اسلام را اظهار مي كنيد.
شياطين انسي، جوان هاي پاك ما را با اين سفارش مي فريبند كه شما همة حرف ها را بشنويد؛ و آن گاه هر كدام را كه پسنديديد، برگزينيد؛ غافل از اين كه فقط كساني مجازند همة قول ها را بشنوند كه تحت عنايت و هدايت الاهي، توانايي تشخيص بهترين سخن و پيروي از آن را داشته باشند:
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ(20)؛ كساني كه سخنان را مي شنوند و از نيكوترين آن ها پيروي مي كنند. آنان كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده است و آن ها خردمندانند.
پس وظيفة آنان كه قدرت علمي لازم را براي تشخيص حق از باطل ندارند چيست؟! وظيفة ايشان دوري كردن از مجالس شبهه انگيز و صحنه هاي فسادانگيز است:
وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ(21)؛ و از جاهلان روي بگردان فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغًا؛ (22) از آنان روي بگردان و آن ها را اندرز ده و با بياني رسا نتايج اعمالشان را به آن ها گوشزد كن.
سرانجامِ گوش سپردن به شبهه هاي فسادانگيز و چشم دوختن به صحنه هاي هوس انگيز، همنشيني با كافران در آتش قهر الاهي است.
آري، همة ما بايد در برابر هجوم شبهه هاي شيطاني و رواج روزافزون فساد و فحشا در جامعه، براي خود و نسل آينده مان احساس خطر كنيم و نگران باشيم.
وظيفة ما در آخرالزمان
گفته اند: دينداري در آخرالزمان خيلي مشكل است و احتمال دارد انسان در اين دورانِ پرفتنه، صبح مؤمن و شب كافر باشد: يصبح الرجل مؤمنا و يمسي كافرا (23) اين مطلب، به اين حقيقت ناظر است كه مردم آخرالزّمان در برابرِ اندك فتنه و شبهه اي، ايمانشان را از دست مي دهند و اين هشداري براي ما است كه دين و ايمانمان را سرسري نگيريم و اجازه ندهيم تا به ا ندك بهانه اي ايمانمان را بگيرند. نبايد آن قدر سست باشيم كه ارزش هاي ديني ما را به نام احياي آثار باستاني يا چهارشنبه سوري پايمال كنند؛ بلكه بايد با تحصيل تقوا و تهذيب نفس، در راه حفظ ارزش هاي اسلامي و پاسداري از اهدافِ امام زمانمان (عج) صبر و استقامت داشته باشيم و لظحه به لحظه خود را براي ظهور حضرت آمادتر كنيم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ( 24 ) اي كساني كه ايمان آورده ايد! صبر كنيد و پايدار باشيد و مرزباني و پاسداري كنيد و از خدا بپرهيزيد تا شايد رستگار شويد.
دربارة اين كه ظهور امام زمان (عج) نزديك است يا خير، همة ما به نزديكي آن ظهور مقدّس اميدواريم؛ اما اين كه ظهور حضرتش فردا است يا فرداي هزار سال بعد، به ما مربوط نيست.
اصلي ترين وظيفة ما در زمان غيبت اين است كه چنان لياقت و ظرفيتي در خود و جامعة خويش پديد آوريم كه هر لحظه براي ظهور حضرتش آماده باشيم.
بازگشت جهان به سوي معنويت
در دنياي كنوني، فساد و فحشا آن قدر رواج خواهد يافت تا همة سرها به سنگ بخورد. به زودي روزي خواهد آمد كه همگان بفهمند برايِ رسيدن به سعادت، چاره اي جز بازگشت به دين و عمل به دستورهاي آن نيست. آن زمان، هنگامي است كه زمينة ظهور مولايمان فراهم مي شود.
آثار اين بازگشتِ ارزشمند، امروزه در كشورهاي جهان پديدار شده است. خودم در يكي از دانشگاه هاي غربي شاهد بودم كه اعضاي هيأت رئيسة دانشگاه مي گفتند: ما ديگر هيچ اميدي به نسل آيندة كشورمان نداريم؛ چرا كه فرهنگ امريكايي به شدّت در كشورهايمان رواج يافته و جوانانمان را منحرف ساخته است. در چنين وضعي، يگانه اميد ما به دين كشور شما اسلام است كه با فرهنگ فاسد آمريكايي مخالف مي كند. ما حاضريم اين دانشگاه را به طور كامل در اختيار شما قرار دهيم تا برنامه هاي تربيتي اسلام را در آن اجرا كنيد شايد بتوانيد جوانان ما را از منجلاب فساد و تباهي برهانيد.
نمونة ديگر اين بازگشت را در سنگاپور مشاهده كردم. در آن جا تاجري نزد من آمد و گفت: من در شمار وهابيان و دشمنانِ سرسخت شيعه بودم؛ اما با مشاهدة مبارزة مقدس امام (ع) با مفسدان و طاغوتيان، عاشقِ منش و شخصيت امام؛ شدم و با خود انديشيدم مذهبي كه بتواند چنين پيشوا و رهبر استواري را بپرورد، به يقين حقّ است. از آن پس شيعه شدم و تاكنون تمام مال و هستي ام را براي ترويج فرهنگ تشيع در اين ديار نثار كرده ام.
آري، همان گونه كه امامان (هم) فرموده اند ما بايد بدون هيچ سستي و ملاحظه اي، كلمات و معارف نورانيِ قرآن و اهل بيت: را به مردم جهان عرضه كنيم و مطمئن باشيم كه جاذبة كلام و حيانيِ ايشان، دل هاي لايق را از گوشه و كنار جهان جذب خواهد كرد.
نمونة ديگر اين بازگشت را در كشور مالزي شاهد بوده ام. چنان كه مي دانيد، كشور مالزي به صورت فدرال اداره مي شود؛ يعني هر ايالت و استانش دولتي مستقل دارد. در ايالتِ كلانتان مالزي، حزبي به نام «حزب پاس» حاكم است. نخست وزير اين ايالت و اول شخص حزب پاس، يك روحانيِ سنّي شافعي به نام نيك عبدالعي است. وي آرزو مي كرد كه اي كاش زمينه اي فراهم مي شد كه ما مي توانستيم دانشجويانمان را به ايران بفرستيم تا حقيقت اسلام و مسلماني را از شما شيعيان بياموزند. او تحت تأثير سيرة الاهي حضرت امام (ره) به مذهبِ حقّ شيعه بسيار مايل شده بود. وي چنان به امام علاقه داشت بود كه فرمايش هاي مهم آن جناب را به خوبي به خاطر داشت و از او به نيكي ياد مي كرد.
پي نوشته ها :
1.عمران (3)، 146و 147.
2.آل عمران (3) 146.
3.همان.
4. آل عمران (3)، 147.
5. 5و 6و 7، همان.
8. مائده (5)، 54
9.مائده (5)، 54.
10.آل عمران (3)، 147.
11.محمد (47)،7.
12. آل عمران (3)، 9.
13. انفال (8)، 53.
14.مريم (19)، 59.
15.فرقان (25)، 43.
16.رعد (13)، 13.
17. انعام (6)،68.
18.نساء (4)،140
19.نساء (4)، 140.
20.زمر (39)، 18.
21.اعراف (7)،199.
22.نساء (4)،63
23.علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 69، ص 225، باب 34، ح 17.
24.آل عمران (3)، 200. امام محمد باقر (ع) در تفسير اين آية شريف فرموده است: «إصبروا علي أداء الفرائض و صابروا عدوكم و رابطوا إمامكم المنتظر؛ در انجام واجبات، صبر و ثبات داشته باشيد و در برابر دشمنانتان استقامت و پايداري، و از امام منتظر خويش، مراقبت و پاسداري كنيد». (نعماني، الغيبه، ص 199، ح13)
<< 1 ... 88 89 90 ...91 ...92 93 94 ...95 ...96 97 98 ... 328 >>