« ويژگي هاي عصر ظهور (مدينه فاضله اسلامي) | ويژگي هاي ياران امام زمان (عج) » |
اسرار غيبت امام زمان
آزمايش مردم
يکي از سنّتهاي الهي آزمايش مردم است. اين سنت در تمام امّتهاي گذشته نيز اجرا شده است. خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَکُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنَ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْکاذِبينَ» [1] ؛ «آيا مردم خيال ميکنند که همين که گفتند ايمان آورديم رها شده و ديگر امتحان نميشوند. کساني را که قبل از آنها بودند، آزمايش کرديم تا خداوند راستگويان و دروغگويان را مشخص کند.»
با توجه به آيه فوق، خداوند متعال در هر زمان و دورهاي، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار ميدهد تا مؤمنين واقعي از متظاهرين به دين و ايمان مشخص شوند. امتحان الهي در هر زمان، متفاوت و متناسب با رشد و کمال عقلي مردم آن زمان است. در دوران غيبت کبري، با غايب شدن حجت خدا، مردم به استقامت و پايداري نسبت به دين امتحان ميشوند تا منتظرين واقعي از غير واقعي تميز داده شده و هر کدام پاداشي در خور موفقيت در اين امتحان به دست آورند.
سدير ميگويد: در خدمت مولايمان امام صادق عليهالسلام بوديم، امام عليهالسلام روي زمين نشسته و عبائي بييقه و با آستين کوتاه پوشيده بود، در آن حال مانند پدر فرزند مرده گريه ميکرد، آثار حزن از رخسار مبارکش نمايان بود و ميفرمود: آقاي من! غيبت هزاران سرّ نهان در نظام دين و برنامههاي مترقي آن وجود دارد که درک هر يک، دلي دريا و چشمي بينا ميخواهد تا آنجا که همه پيامبران هم نميتوانند به تمام اسرار آگاه باشند، تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب کرده است.
آقاي من! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين کرده مثل کسي که تمام بستگانش را يکي پس از ديگري از دست ميدهد و تنها ميماند.
سدير ميگويد: از نالههاي جانگداز حضرت، پريشان شده و عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! خداوند ديدگان شما را گريان نکند، براي چه اين قدر ناراحت و محزون هستي؟
امام صادق عليهالسلام آه سوزناکي کشيد و [بدين مضمون] فرمود: «قائم ما غيبت طولاني کرده و عمرش طولاني ميشود. در آن زمان اهل ايمان امتحان ميشوند و به واسطه طول غيبتش شک و ترديد در دل آنها پديد ميآيد و بيشتر، از دين خود برميگردند.»
بيم از کشته شدن
زراره گويد: امام صادق عليهالسلام فرمود: «براي حضرت قائم قبل از ظهورش غيبتي است.» پرسيدم: چرا؟ فرمود: «يَخافُ عَلي نَفْسِهِ الذِّبْحَةَ؛ بر جانش از کشته شدن ميترسد.» [1] .
حضرت همواره در معرض کشته شدن بوده و هست؛ زيرا حکّام ستمگري که در طول دوران اسلامي حکم راندهاند (عباسيان، عثمانيان و غير آنان از کساني که به ويژه در خاورميانه حکومت نمودهاند) بيشترين تلاش و کوشش خود را صرف پايان بخشيدن به زندگاني حضرت مهدي عليهالسلام مينمودند؛ خصوصا پس از آن که ميدانستند که حضرت مهدي عليهالسلام همان کسي است که تختهاي حکمرانان ظلم و جور را متزلزل نموده، درهم خواهد شکست و همان کسي است که هستي ظالمان را نابود و از استيلاء آنان بر بندگان خدا و کشورها جلوگيري خواهد کرد.
هيچ يک از امامان معصوم به مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، بلکه طاغوتهاي اين امّت آنان را شهيد کردند، با اين که ميدانستند بشارتها و اخباري که راجع به حضرت مهدي عليهالسلام وارد شده، درباره آنان (يازده امام عليهالسلام) وارد نشده است. مثلاً درباره هيچ يک از ائمه عليهمالسلام حتي يک حديث به اين مضمون وارد نشده که دنيا را از عدل و داد پر خواهد ساخت و بر تمام جهان حکم خواهد راند، و تمام وسايل پيروزي و ظفر براي وي فراهم خواهد آمد، جز درباره وجود مقدس حضرت مهدي عليهالسلام. با چنين خبرهايي، حکومتهاي جور و ستم در قبال شخصيتي بزرگ که ميخواهد حاکميت ظلم و ستم را از بين برده و حاکميت عدل و داد را در سراسر جهان بگستراند، دست روي دست نگذاشته و سکوت نميکردند و همواره مترصد کشتن چنين انساني بودند.
آمادگي و استعداد مردم
قانون عرضه و تقاضا در جوامع بشري همواره و در همه جا جاري است و عرضه مطابق تقاضا ميباشد. در غير اين صورت نظام زندگي به هم خورده و تعادل خود را از دست ميدهد. اين قانون تنها جنبه اقتصادي ندارد بلکه در مسائل اجتماعي نيز جاري است.
بدون تقاضا، عرضه بيفايده است. نياز به رهبر و پيشوا براي جامعه نيز از اين قاعده و قانون مستثني نبوده و در قالب استعداد و آمادگي مردم تحقق پيدا ميکند.
در دوران غيبت، مردم جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و ساماندهنده وضع بشر، آمادگي علمي، آقاي من! غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب کرده است عملي و اخلاقي پيدا ميکنند. روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء درگذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد، بلکه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حکم به واقعيات، و ترک تقيه و… است، که انجام اين امور نياز به تکامل علوم و معارف و ترقي و رشد فکري و اخلاقي بشر دارد، به طوريکه قابليت براي حکومت واحد جهاني در راستاي تحقق احکام الهي فراهم باشد و جامعه بشري به اين مطلب برسد که هيئتهاي حاکمه با روشهاي گوناگون نميتوانند از عهده اداره امور برآيند، و مکتبهاي سياسي و اقتصادي مختلف دردي را درمان نميکنند، اجتماعات و کنفرانسها و سازمانهاي بينالمللي و طرحها و کوششهاي آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نميتوانند نقشي را ايفاء کنند و از تمام اين طرحها که امروز و فردا مطرح ميشود مأيوس شود.
وقتي اوضاع و احوال اين گونه شد و مردم از تمدن منهاي دين، معنويت و انسانيت، کنوني به ستوه آمدند و تاريکي و ظلمت جهان را فرا گرفت، ظهور يک مرد الهي در پرتو عنايت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار ميگيرد. در اين شرايط پذيرش جامعه از نداي روحانيِ يک منادي آسماني بينظير خواهد بود، زيرا در شدّت ظلمت و تاريکي، درخشندگي نور نمايانتر ميگردد.
خالي نماندن زمين از حجت
حضرت علي عليهالسلام فرمود: «لا تَخْلُوا الاَْرْضُ مِنْ قائِمٍ بِحُجَّةِ اللّهِ؛ هيچگاه زمين از کسي که قائم به امر الهي باشد خالي نخواهد ماند.»
از سنّتهاي دائمي الهي اين است که از آغاز آفرينش، بشر را تحت سرپرستي يک راهنما و رهبر قرا رداده است و براي هر قوم و ملتي رسولي فرستاده تا آن رسول، مردم را از عذاب الهي بترساند و وصي و خليفه و جانشين و امام پس از او نيز همان سيره و روش پيامبر را عمل کرده و مردم را به اهداف الهي نزديک کرده است.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «اگر در دنيا دو نفر وجود داشته باشند، يکي از آنها امام و حجت خدا است.» [1] .
باز ميفرمايد: «آخرين کسي که از اين دنيا خواهد رفت امام است و او حجت خدا بر خلق است و بايد او آخرين نفر باشد که از دنيا ميرود، براي اينکه کسي بدون حجت و رهبر نماند تا با خداي احتجاج کرده، شکايت نمايد که تکليف خود را در دنيا نميدانسته است.» [2] .
حضرت علي عليهالسلام فرمود: «بدانيد زمين از حجت خدا خالي نميماند، ولي خداوند به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان آنها را از ديدار او کور خواهد ساخت.» [3] .
با توجه به رواياتِ فوق و بررسي دوران زندگيِ امامان معصوم عليهالسلام که هيچ کدام با مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، اگر آخرين حجت الهي نيز غايب نميشد و درميان مردم حضور عادي ميداشت، يقينا به سرنوشتِ امامان ديگر دچار ميشد، و مردم براي هميشه از فيضالهي محروم ميشدند. خداوند متعال با حکمت بالغهاش آخرين حجت خود را به وسيله غيبت حفظ و صيانت نموده تا زمين از حجت حق خالي نماند.
نداشتن يار و ياور
يکي از علتهاي غيبت امام زمان عليهالسلام نبودِ انصار و اصحاب جهت ياري رساندن به آن حضرت است. از روايات مختلف اين نکته برداشت ميشود که نصاب ياران حضرت مهدي عليهالسلام 313 نفر ميباشد که با تولد و رشد آنها، يکي از موانع ظهور مرتفع ميگردد. انصار و ياران حضرت را ميتوان به دو گروه تقسيم کرد:
1 ـ ياران خاص: که 313 نفر ميباشند و صفات و شاخصههايي که در روايات ذکر شده، مربوط به آنها ميباشد و در زمان ظهور و حکومت جهاني حضرت، تصديِ مناسب مهم حکومتي را به عهده دارند.
از حضرت علي عليهالسلام روايت شده است که فرمودند: «ياران خاص قائم جوانند، بين آنان پيري نيست مگر به ميزان سُرمه در چشم و يا مانند نمک در غذا که کمترين مادّه غذا نمک است.» [1] .
از امام صادق عليهالسلام روايت شده است که فرمودند: «مردانياند که گويي قلبهايشان مانند پارههاي آهن است. هيچ چيز نتواند دلهاي آنان را نسبت به ذات خدا گرفتار شک و ترديد سازد. سختتر از سنگ هستند و….» [2] .
2 ـ ياران عام: نصاب معيني ندارند. در روايات تعداد آنها مختلف و در بعضي از آنها تا 10 هزار نفر در مرحله اوّل ذکر شده است که در مکه با حضرت پيمان ميبندند.
امام زمان عليهالسلام با اين تعداد از ياران خاص و عام، قيام جهاني خود را شروع ميکند.
تعهد نداشتن نسبت به حاکمان جور
امام صادق عليهالسلام فرمود: «يَقُومُ الْقائِمُ وَ لَيْسَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ عَهْدٌ وَ لا عَقْدٌ وَ لا بِيْعَةٌ؛ [1] قائم ما در حالي ظهور ميکند که در گردن او براي احدي عهد و پيمان و بيعتي نيست.»
برنامه مهدي موعود، با ساير ائمه اطهار عليهمالسلام تفاوت دارد. ائمه عليهمالسلام مأمور بودند که در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منکر تا سر حد امکان کوشش نمايند، ولي سيره و رفتار حضرت مهدي عليهالسلام متفاوت با آنان بوده و در مقابل باطل و ستم سکوت نکرده، با جنگ و جهاد، جور و ستم و بيديني را ريشهکن مينمايد.
اصلاً اين گونه رفتار از علائم و خصائص مهدي موعود شمرده ميشود. به بعضي از امامان که گفته ميشد: چرا در مقابل ستمکاران قيام نميکني؟ جواب ميداد: اين کار به عهده مهدي ماست. به بعضي از امامان اظهار ميشد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب ميداد: مهدي با شمشير جنگ ميکند و در مقابل ستم ايستادگي مينمايد ولي من چنين نيستم. به بعضي عرض ميشد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ ميداد: من قائم به حق هستم، ليکن قائم معهودي که زمين را از دشمنان خدا پاک ميکند نيستم. از اوضاع آشفته جهان و ديکتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شکايت ميشد، ميفرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکاران انتقام گرفته خواهد شد. مومنين و شيعيان هم به اين نويدها دلخوش بودند و هرگونه رنج و محروميتي را بر خود هموار ميکردند.
اکنون با اين همه انتظاراتي که مؤمنين بلکه بشريت از مهدي موعود دارند، آيا امکان داشت که آن جناب با ستمکاران عصر بيعت و پيمان ببندد که در صورت امضاء پيمان و بيعت ناچار باشد به عهد و پيمان خويش وفادار بماند و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ و جهاد نکند؛ زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است.
از اين رو در احاديث تصريح شده که يکي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر عليهالسلام اين است که ناچار نشود با ستمکاران بيعت کند تا هر وقت خواست، قيام کند و بيعت کسي در گردنش نباشد.
امام حسن مجتبي عليهالسلام فرمود: «اِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ يَخْفي وِلادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ يَکُونَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ بِيْعَةٌ اِذا خَرَجَ؛ خداوند عز و جل ولادت او را مخفي ميکند و شخص او را از ديدهها پنهان ميسازد تا هنگامي که ظهور ميکند کسي را در گردن او بيعت نباشد.» [2] .
پي نوشته ها :
[1] مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 91.
[1] عنکبوت/ 2.
[1] شيخ صدوق، کمال الدين و اتمام النعمه، ج 2، باب 44، ج 11، ص 482.
[1] علامه حائري، الزام الناصب، ص 4؛ ر.ک. زندگاني حضرت صاحبالزمان، ص 164.
[2] علامه حائري، الزام الناصب، ص 4؛ ر.ک. زندگاني حضرت صاحبالزمان، ص 164.
[3] کافي، ج 2، ص 164؛ ر.ک مکيال المکارم، ص 160.
[1] علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 333، حديث 10؛ غيبت نعماني، باب بيستم.
[2] علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[1] اصول کافي، ج 1، ص 342.
[2] کامل سليمان، يوم الخلاص، ص 101.
فرم در حال بارگذاری ...