« اسرار غيبت امام زمان!!! | دينداري در عصر غيبت » |
ويژگي هاي ياران امام زمان (عج)
خداوند متعالي در قرآن كريم مي فرمايد:
وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (1)
چه بسيار پيامبراني كه مردان الاهي فراواني به همراهشان نبرد كردند و از هر رنجي كه در راه خدا ديدند، نه سستي ورزيدند و نه ضعف و زبوني نشان دادند و خداوند، شكيبايان را دوست مي دارد. سخنشان فقط اين بود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروي هاي ما در كارها در گذر! گام هاي ما را استوار بدار و ما را بر جمعيت كافران پيروز كن!
واژة «ربيون» در اين دو آية شريف به مردمي خداپرست اشاره دارد كه مخلصانه در ركاب پيامبران با كافران و مشركان جنگيدند. ربيون در زمانة ما، مصداق تامي غير از بسيجيان ندارد و تمام ويژگي هايي كه در اين دو آيه دربارة «ربيون» بيان شده، گويا در شأن بسيجيان ما نازل شده است.
پس از زمان پيامبر (ص)، شاهد قيام هاي الاهي فراواني بوده ايم؛(2) اما هيچ يك از آن ها مصداق «ربيون كثير؛ مردانِ الاهي فراوان» نبوده است تا جايي كه به طور يقين مي توان گفت: اگر از عصر پيامبر بگذريم، كامل ترين مصداقِ «ربيون كثير»، بسيجيان مخلص ما در ايران اسلامي بوده اند.
همان گونه كه از روايات برمي آيد، ياوران راستين امام زمان (عج) نيز مصداقِ تامّ «ربّيون كثير» بوده، داراي ويژگي هاي خاص ايشان هستند.
ويژگي هاي اساسي «ربيون» كه در اين دو اية شريف بيان شده است، عبارتند از: قدرت والاي روحي، بردباري، طلب مغفرت، طلب استواري و استقامت و طلب نصرت كه دربارة هر يك از اين ويژگي ها توضيحي مختصر ارائه مي كنيم:
1.قدرت والاي روحي
ميدان جنگ، عرصة جنگيدن، كشتن و كشته شدن است. طولاني شدن جنگ، به طور طبيعي آثار منفي فراواني را در پي مي آورد. از يك طرف، عواملي چون دوري از زن و فرزند، نابساماني خانواده ها، بي سرپرستي بچه ها، فقر و ويراني ناشي از جنگ، باعث سست شدن اراده و انرژي روحي جنگاوران مي شود و از طرف ديگر، آثار ضعف و سستي در بدن و انرژي هاي جسماني بروز مي كند. مجموعة اين عوامل مي تواند باعث خضوع و تسليم در مقابل دشمن شود.
خداوند متعالي، جنگاوران مجاهدي را مي ستايد كه به عشق خدا و رسول او، خالصانه در ميدان هاي طاقت فرساي جنگ استقامت ورزيدند و لحظه اي ضعف از خود نشان ندادند؛ ستارگان درخشاني كه حتي با طولاني شدن جنگ و پيشامد مصيبت هاي گوناگون، نه در عشق و ارادة آهنينشان ضعفي پيدا شد و نه در برابر دشمن، دست خضوع و تسليم بالا بردند: فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ؛(3) از هر صدمه اي كه در راه خدا ديدند، نه سستي ورزيدند و نه ضعف و زبوني نشان دادند.
چنين ويژگي بارزي را در رزمندگان و بسيجيان خويش در طول هشت سال دفاع مقدّس به چشم ديده ايم؛ دلير مرداني كه تا واپسين نفس و واپسين قطرة خون از اسلام و ميهن اسلامي دفاع كردند و تمام هستي خود را بر سرِ پيمان الاهي خويش فدا ساختند.
2.بردباري
دليرمرداني كه در اين آيه، مورد ستايش خداوند قرار مي گيرند، مجاهداني خستگي ناپذيرند كه به سبب بردباريِ فوق العاده شان، محبوب ذابت اقدس الاهي شده اند: و الله يحب الصابرين؛ (4) و خداوند، چنين صبركنندگاني را دوست مي دارد. اگر در شأن رزمندگان و بسيجيان، جز همين جمله در قرآن نازل نشده بود، براي پاداش آن ها كافي بود. چه پاداشي بالاتر از محبوبيت نزد خداوند قابل تصوّر است؟! آن كه پروردگارش او را دوست بدارد، چه چيزي كم خواهد داشت؟!
3.طلب آمرزش، استقامت و ياري
چنين مجاهدان راستيني در كشاكش مصيبت هاي جنگ و رنج هاي جنگاوري، زبان حال و قالشان، چيزي جز طلبِ آمرزش، عذرخواهي و طلب استقامت و ياري از پروردگارشان نيست: وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا ؛(5) سخنشان جز اين نبود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروي هاي ما در كارها در گذر.
اين رزم آوران الاهي، نه تنها خود و عمل خود را نمي بينند، بلكه همواره عذر تقصير به درگاه الاهي مي آورند كه خدايا! تو خود كوتاهي هاي ما را در انجام وظيفه ببخشاي و از گناه و زياده روي و كوتاهي ما به لطف و مرحمت خويش در گذر: ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا (6) . و افراط هاي ما نيز در انجام وظيفة بندگي و مجاهدت چشم بپوش: وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا (7). پروردگارا! همة هستي ما از تو است و اكنون به درگاه تو تقديم مي كنيم. لطف و مرحمتي كن و كاستي ها و لغزش هاي ما را تو خود جبران و اصلاح فرما! بار پروردگارا! اين راه خطرخيز را با همة افت و خيزهايش تا بدين جا رسانده ايم؛ اما چه امان از سستي در ادامة راه و فريب هاي شيطان و زمين گيري دنيا؟! پس اكنون خدايا! ما را تا سرانجام اين راه، همواره استوار و پابرجا بدار: وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا (8) . بار خدايا! هر چند مأموريت ما انجام وظيفه است، نه رسيدن به نتيجه؛ اما نهايت آرزوي ما پيروزي بر كافران و نابكاران عالم است. خدايا! تو خود به قدرت قاهر خويش ما را بدين هدف برسان:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ (9)
اي كساني كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما كه از آيين خود بازگردد، {بداند كه} خداوند به زودي، قومي را برمي انگيزاند كه ايشان را بسيار دوست مي دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مي دارند و در برابر مؤمنان سرافكنده و فروتن و در مقابل كافران سرافراز و مقتدرند.
لحن آية پيشين، رنج و ناراحتي پيامبر اكرم (ص) و مؤمنان راستين از سست عنصري و دم دمي مزاجيِ افراد ضعيف الايمان را نشان مي دهد؛ ناراحتي و نگراني از عقبگرد و بازگشت مسلمانان سست ايمان به حلقة كافران.
اين آية نوراني دربردارندة بشارتي شورانگيز به پيامبر و مؤمنان راستين است كه هرگز نپنداريد قوام دين خدا فقط به عدّه اي تازه مسلمانانِ ضعيف است كه اگر به كفر و شرك بازگردند، اسلام و افتخارهاي آن از بين مي رود. اگر عده اي از اسلام روي گردانيدند و به كفر بازگشتند، هرگز اندوهي به خويش راه ندهيد؛ چرا كه خداوند، در آينده، مؤمناني را برخواهد انگيخت كه نخستين صفت و مدال افتخارشان اين است كه محبوب خداوندگار، و محبّ اويند: يحبهم و يحبونه؛ خداوند دوستدار ايشان است و ايشان نيز دوستدار خداوندند. عشقي مقدّس و طرفيني بين ايشان و پروردگارشان برقرار شده است؛ فضيلتي بس ارزشمند كه مقامي بالاتر از آن تصوّر شدني نيست.
5.فروتني در برابر مؤمنان و گردن فرازي در مقابل كافران
علامت اين عشق پاك طرفيني، دو صفتِ همراه با هم است: أذلة علي المؤمنين و أعزة علي الكافرين؛ در برابر مؤمنان متواضع و فروتنند و در مقابل كافران گردن فراز و مقتدرند. در مقابل اهل ايمان، چنان تواضع دارند كه گويا بندة ايشانند. در برابر مؤمنان به هيچ وجه انانيت و خودبيني ندارند؛ به طوريي كه گويا خودِ ايشانند. همينان كه در برابر مؤمنان، چنين خاكي و متواضعند، در مقابل كافران، سرسخت و عزتمندند. ايشان در مقابل گردن كشان چنان در اوج عزّت و قدرت و گردن فرازي اند كه گويا آنان را هرگز به شمار نمي آورند.
وعدة الاهي در اين آية نوراني و معجزه آميز، از ظهورِ خداباوراني ثابت قدم با دو صفت والاي باطني و روحي خبر مي دهد كه هم محبوب خدا، و هم محبّ اويند؛ ويژگي هاي والايي كه از راه هاي ظاهري قابل تشخيص نيست؛ زيرا اين دو ويژگيِ قلبي، رازي نهان بين عاشق و معشوق است كه بيگانگان از آن آگاهي ندارند؛ اما كساني كه اين دو ويژگيِ قلبي را دارا هستند، دو نشانة ظاهري در رفتار و گفتارشان پديدار مي شود: 1.أذلة علي المؤمنين؛ خاضع و فروتن در برابر مؤمنان؛ 2. أعزة علي الكافرين؛ عزتمند و مقتدر در برابر كافران.
اگر اين ويژگي ها را بر خصوصياتي كه براي «ربيّون كثير»ذكر شده بود، تطبيق دهيم؛ و آن گاه بر تاريخ اسلام مروري كنيم، براي آن هيچ مصداقي، جز بسيجيان شورآفرين ايران اسلامي نمي يابيم؛ ارتشي ميليوني كه اكثريتشان، داراي اين اوصافند؛ البته وجود شدّت و ضعف و درجه هاي گوناگون براي اين ويژگي ها طبيعي است.
در چشمان حقيقت بين بسيجيان ما، قدرتمندترين قدرت هاي جهان، حقيرترين و ناچيزترين افراد به شمار مي آيند. امام و پيشواي اين گروه ميليوني، همان رادمردي بود كه دربارة قاهرترين قدرت زمانه اش، آن هم در هنگامة جنگ تحميلي و محاصرة كامل اقتصادي و با نبود سپاه و ارتشي منظم، چنان سخن مي گفت كه گويا دربارة موشي خوار و ذليل سخن مي گويد: «امريكا، هيچ غلطي نمي تواند بكند». «هر چه فرياد داريد، بر سرِ امريكا بكشيد». با دلهره به محضرش عرض كردند: امريكا رابطه اش را با ايران به طور كلّي قطع كرده است و ناوهاي جنگي او به سوي خيلج فارس در راهند. در اين هنگام، در اوج صلابت و عزّت فرمود:
«مگر اين رابطه براي ما چه نفعي داشته است كه از قطع آن نگران باشيم. اين كه به بره اي بگويند گرگي خونخوار رابطه اش را با تو قطع كرده است، نه تنها نگراني و ناراحتي ندارد؛ بلكه سرور و خوشحالي دارد.
اين تجلّيِ أعزة علي الكافرين است كه در برابر هيچ قدرت شيطاني خضوع نمي كند و اندك باجي نمي دهد؛ چرا كه روح والايش به اقيانوس بيكرانِ قدرت الاهي متّصل شده است. پشتوانة چنين رادمرداني، كوهساري عظيم از قدرتِ خدايي و عنايت اولياي الاهي است. اينان تحت عنايت هاي خاصّ پيامبر اكرم (ص)، امامان (هم) و در صدر ايشان، تحت ولايت خاصّ امام عصر (عج) قرار گرفته اند؛ از اين رو در برابر هيبت و شوكت دشمنان، خم به ابرو نمي آورند و هيچ گاه احساس شكست و حقارت نمي كنند؛ هر چند در مقابل تجهيزاتِ فوق مدرن كافران هيچ سلاحي ندشته باشند. اين مردان ربّاني، با قدرتِ بي نهايت، رابطه اي عاشقانه برقرار كرده و محبوب او شده اند؛ تمام هستي خويش را در برابر او باخته و همه چيز را به او يافته اند؛ اما همان امام، در برابر كارگر فقير يا پدر شهيد، با كمال خضوع و مهرباني، مي فرمود: «من دست شما را مي بوسم» يا خطاب به بسيجيان مي فرمود: «اي كاش من هم يك بسيجي بودم».
6.نهراسيدن از سرزنش ها
نشانة ديگر اين مردان الاهي اين است كه در جهاد في سبيل الله، از هيچ سرزنشي نمي هراسند: يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومة لائم؛ 8 آن ها در راه خدا مجاهده مي كنند و از سرزنش هيچ ملامت گري هراسي ندارند. مجاهدة فرهنگي اين رادمردان، زبان ملامتگران را ضدّشان مي گشايد؛ ولي آن ها هيچ باكي ندارند. اگر بنا بود، در مجاهدت هاي الاهي ملامتي در كار نباشد، اين آيه براي چه بود؟!
شيعياني مخلص همچون ميثم تمّارها، عمروبن حمدها، حجربن عدي ها و ابوذرها تبعيد شدند؛ زنداني و شكنجه شدند، و بدن هايشان را بردار نگه داشتند؛ اما لحظه اي از ولايت مولايشان علي (ع) و ستايش او دست برنداشتند تا آن كه زبانش را بريدند؛ شكمشان را دريدند و عاقبت به شهادت رسيدند.
اگر ما نيز بخواهيم در شمار شيعيان واقعي علي بن ابي طالب (ع) و امام زمانمان باشيم، بايد خود را آماده كنيم و در راه انجام وظيفه و اظهار حق، از هيچ چيزي، حتي از سرزنش دوستان نيز نهراسيم. خيلي راحت است كه انسان به دست دشمنان ترور و كشته شود؛ اما آن چه تحمّلش مشكل است، ملامت دوستان است. كساني كه خداوند، براي زنده كردن دينش برخواهد انگيخت، از سرزنش دوستان نيز نمي هراسند.
بر حذر باشيم كه اگر خود را براي ايفاي چنين مسؤوليت سنگيني آماده نكنيم و يا در دام ملامتگران و فتنه جويان گرفتار آييم، جزو گروه و حزبي خواهيم شد كه خلافِ قرآن و معارف اهل بيت (هم) رفتار مي كنند؛ البته با شعار و فرياد، انسان نه علوي مي شود و نه حسيني. به فرمايش مقام معظم رهبري، رفتارمان بايد علوي باشد؛ وگرنه شاه هم شعار اسلام پناهي و شايسته سالاري مي داد. چه فايده اي خواهد داشت اگر در شعار و گفتار بگوييم: يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيما؛ اي كاش در كربلا با شما بوديم تا به شهادت مي رسيديم؛ اما در عمل حاضر نباشيم حتي يك سيلي بخوريم؟ حاضر نباشيم يك فحش بشنويم؟ اين ديگر چگونه حسيني بودن است؟!
اين بزرگواران غيور كجا، و بي غيرتان ترسو كجا؟! مردمي سست ايمان كه با كوچك ترين تهديد امريكا مي گريزند و ميدان را خالي مي گذارند، و آنان كه دل هايشان همواره از قطع رابطه با امريكا هراسان و لرزان است، از روحيه و حماسة حسيني چه بهره اي برده اند؟!
ملاك ياري رساني الاهي
هر چه رابطة عاشقانه و متوكّلانة ما با خداوند قوي تر باشد، مدد رساني هاي خداوند و اولياي او گسترده تر خواهد بود. نمونه هايي زيبا از اين رابطه را بارها و بارها در جبهه ها مشاهده كرديد: آن هنگام كه قوي ترين افراد احساس مي كردند كار تمام شده است و شكست خورده ايم، اخلاص و توكل عاشقانة رزمندگان، عنايت هاي خاصّ الاهي را به ياري مي رساند؛ چرا كه زبانشان همواره به اين درخواست عاجزانه و متوكلانه مترنّم بود:
ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (10)
از سوي ديگر، هر چه احساس نيازمندي ما به خداوند، كم تر باشد و به جاي اتكا بر قدرت الاهي، به فراواني جمعيت دل خوش داريم و به فن آوري پيشرفته و كمك هاي خارجي اميدوار باشيم، عنايت ها و امدادهاي الاهي نيز در حق ما كم تر خواهد بود.
ميزان عنايت و مدد رساني الاهي در گرو ميزان ارتباط و مددگيري ما از خدا است. سنّت پابرجا و قطعي خداوند همواره اين بوده است كه اگر در راه ياري دين حق هر چه داريم در طبق اخلاص نهيم، كمبودهايمان از سوي خداوند رحمان جبران خواهد شد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ؛(11) اي اهل ايمان! اگر آيين خدا را ياري دهيد، شما را ياري مي دهد و گام هايتان را استوار مي دارد. او با هيچ كس خويش و قومي ندارد و براي هيچ كس تضميني را برعهده نگرفته است؛ اما سنت و شيوة هميشگي او اين است كه هر كه خالصانه به سوي او رود و دين او را ياري كند، ياوري اش را برعهده خواهد گرفت؛ وعده اي قطعي كه هيچ كس خويش و قومي ندارد و براي هيچ كس تضميني را برعهده نگرفته است؛ اما سنت و شيوة هميشگي او اين است كه هر كه خالصانه به سوي او رود و دين او را ياري كند، ياوري اش را برعهده خواهد گرفت؛ وعده اي قطعي كه هيچ تخلّفي در آن راه ندارد؛ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ، (12) خداوند، هرگز وعدة خويش را نقض نخواهد كرد.
هرگز نپنداريم كه چون در طول هشت سال دفاع مقدس، مشمول كمك ها و امدادهاي خداوند شده ايم، تا ابد بيمه شده و مصونيت يافته ايم. كار خداوند از روي حكمت و حساب است. هر زمان كه رابطة ما با خداوند، چه در مسائل فردي و چه در امور اجتماعي، به ضعف و كاستي بگرايد، مدد رساني الاهي نيز به ما كاستي مي گيرد و هرگاه كه به خود متّكي شويم، به خود واگذار خواهيم شد.
قرآن كريم، حال كساني را يادآوري مي كند كه چون در زندگي فردي و اجتماعي شان، همواره به ياد خدا بودند و عبادت و بندگان او را فراموش نمي كردند و شعاير الاهي را در جامعه پابرجا نگه مي داشتند،خدا هم دوستشان داشت و عزتشان بخشيد؛ اما وقتي حال و رابطه شان را با خداوند تغيير دادند، خداوند هم حال و عزتشان را تغيير داد:
ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ…؛ (13) اين به آن دليل است كه خداوند، هرگاه نعمتي را به قومي عطا فرمود، آن را تغيير نمي دهد تا آن هنگام كه آن قوم، حال خود را تغيير دهند.
آري، همانان كه عزّتمندان روزگار و نور چشمي هاي پروردگار بودند، چون رابطه شان با خدا به سستي گراييد، اوج نعمت و عزّتشان به حضيض ذلت و ظلالت واگراييد:
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً؛(14) از آن قوم خداپرست، جانشيناني بازماندند كه نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پيروي كردند و زود باشد كه به زيان و ذلت و گمراهي فرو افتند.
اين فرموده هاي نوراني قرآن، فقط روايتِ تاريخ نيست؛ بلكه درس عبرتي براي ما است. قرآن از اساس، كتاب تاريخ نگاري يا داستان پردازي نيست؛ بلكه كتاب هدايتگري و انسان سازي است. درس و پيام آية پيشين اين است كه اگر آن سحرخيزي ها، آن گريه ها و تضرّع ها، و آن زيارت عاشوراها و دعاي كميل ها، جاي خود را به تماشاي فيلم هاي آن چناني و گوش سپاري به ترانه هاي كذايي داد؛ اگر آن نمازهاي شورانگيز و آن حضور قلب هاي روح فزا جاي خود را به تباه سازيِ حرمت نماز داد؛ اگر آن خداپرستي ها به نفس پرستي بدل شد، به طور قطع، گمراهي و فرو افتادن به منجلاب خواري و گمراهي را در پي خواهد داشت:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ …؛(15) آيا ديدي حال آن كس را كه هواي نفس خود را خداي خويش ساخت.
با دانستن اين حقايق ژرف قرآني، ديگر جاي شگفتي نخواهد بود كه شاهد باشيم مبارزاني خستگي ناپذير و شكنجه ديده، در ادامة مسير حق، در گمراهي و ضدّيت با راه حق فرو غلتند و اين است رمز و راز آن دعاي هميشگي ربيّون كه از خداوند، ثبات قدم و توفيق دور ماندن از جاذبه ها و شبهات شيطاني را مي طلبند.
از يك سو، شبهه انگيزي هاي شيطاني، دين و ايمانمان را مي ربايد و به ترديد دچارمان مي كند و فساد در عقيده و ايمان را باعث مي شود، و از سوي ديگر، جاذبه هاي فريبندة دنيايي، ارزش ها و فضيلت هاي ما را محو مي كند و به فساد و تباهي مبتلايمان مي سازد و فساد در اخلاق و رفتار را باعث مي شود. در چنين حالي، طبق چه ملاكي مي توان ياري الاهي را انتظار كشيد؟! بنابر چه سنّتي و براساس چه حكمتي؟!
اگر فتنه انگيزي و دنياپرستي در بيش تر افراد جامعه اي رواج يابد، كار به جايي خواهد رسيد كه حمايت از چنين جامعه اي برخلاف حكمت الاهي خواهد بود. ان شاءالله به بركت امامان (هم) و در ساية عنايت هي ويژة حضرت وليّ عصر (عج)، تا هنگامي كه پيوندمان با جانشين بر حق امام زمان (عج) محكم است، چنين بلاها و عقوبت هايي برملت و كشور ما فرود نخواهد آمد.
فرجام پيروي نكردن از رهبران الاهي
پيوند مردم با رهبري الاهي در ايران، باعث نزول همة بركت ها و عنايت الاهي شد و گسستن مردم از رهبري الاهي در عراق، اين همه رنج و فلاكت را براي مردم آن سرزمين در پي داشت.
موقعيت آيت الله العظمي حكيم در عراق در مقايسه با موقعيت امام در ايرانِ آن زمان، خيلي والاتر و پابرجاتر بود. تمام عشاير عراق از مقلدان و مريدان وي بودند. آن جناب براي ايجاد انقلاب همه جانبه ازنجف به بغداد رفت و توقّعش اين بود كه با فرمان جهاد ايشان، شيعيان و عشاير عراق، كشور را زير و رو كنند؛ اما مردم عراق بر اثر غلبة روحية دنياپرستي و راحت طلبي و عافيت جويي، نداي اين سيد بزرگوار را بي لبيك گذاشتند و هيچ پاسخي به فراخواني او ندادند. شايد همين برخورد مردم عراق باعث شد كه وي با مرگي زودرس از دنيا برود.
اطاعت نكردن از نايبان امام زمان (عج)، از جمله آيت الله حكيم و آيت الله شهيد صدر (رضوان ا..) گناهي عظيم بود كه دود سياه و ظلماني اش هنوز هم به چشم مردم عراق مي رود.
كار خداوند، بي حساب و حكمت نيست. چرا مردم عراق در حضيض فلاكت و ذلت به سر مي برند؛ در حالي كه ملت شريف ايران در اوج نعمت و سعادت و عزت قرار دارند؟ آري، آن حبل الله متيني كه بين ملت ما و خداوند برقرار است. عروة الوثقاي ولايت است. عزيزان! قدر نعمت ولايت را بدانيد. اگر به پيماني كه با خدا و اولياي خدا داريم، وفادار بمانيم، خداوند لغزش هايمان را جبران خواهد كرد.
احساس ايمني از مكرالاهي و خطرهاي آن
يكي از خطرخيزترين پرتگاه ها براي اهل ايمان، احساس ايمني از مكرالاهي است. اين پندار كه چون خدا ما را به پيروزي رسانده است. ديگر كاري با ما نخواهد داشت و هر كاري بكنيم ناديده گرفته مي شود، به طور كامل باطل است. عزيزان! خداند چنان باريك بين و سختگير است كه مو را از ماست مي كشد: وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ؛(16)و او، قدرتي بي انتها و مجازاتي دردناك دارد.
احساس ايمني از مكرالاهي از گناهان بزرگ است. بر اين اساس بايد از آينده و عاقبت امورمان نگران باشيم. شما كه ايمانتان تا آن حد قوي نيست كه در برابر هر صحنة جذّاب و فريبنده اي مقاومت كنيد و نلغزيد، كنار برويد و نگاه نكنيد. شما كه معلوماتتان در آن حد نيست به هر شبهه اي پاسخ دهيد، به سخنان شيطاني فريبنده گوش ندهيد و از مجلس شبهه انگيزان دوري كنيد. خداوند متعالي به پيامبرش كه كه داراي قوي ترين اراده ها و ايمان ها است، مي فرمايد:
وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ .(17)
هرگاه گروهي را ديدي كه با طعن و خرده گيري در آيات ما گفت و گو مي كنند، از ايشان دوري گزين تا در سخن ديگري وارد شوند و اگر شيطان از يادت بُرد، پس از يادآوري هرگز با چنين گروه ستمكاري منشين!
چنان چه ديديد به امور مقدّس و ارزش هاي ديني توهين مي كنند، برخيزيد و از آن مجلس كناره گيري كنيد. اگر به ياوه سُرايي هاي شبهه افكنان گوش فرا داديد يا به صحنه هاي فسادانگيز چشم دوختيد، در اين صورت، شما هم مثل ايشانيد: إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ(18) و آن گاه به طور ناخواسته در دنيا در گناهشان و در عقابشان شريك خواهيد شد: إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا ؛( 19) خداوند همة منافقان و كافران را در دوزخ جمع مي كند.
آنان به تمام ارزش ها و بينش هاي اصيل اسلامي كافرند. شما كه با ايشان هم مجلس، و در برابر ايشان سراپا گوش و چشم مي شويد، ايمان قلبي خود را از دست مي دهيد. شبهه ها و صحنه هاي گناه آلود، ايمان را از قلوبتان مي ربايد و شما و فقط به ظواهر دينداري چون شركت در مساجد، نمازهاي جماعت، عزاداري ها و… دلخوش مي كند؛ تا جايي كه در دل هايتان ديگر ايماني باقي نخواهد ماند و فقط در ظاهر، اسلام را اظهار مي كنيد.
شياطين انسي، جوان هاي پاك ما را با اين سفارش مي فريبند كه شما همة حرف ها را بشنويد؛ و آن گاه هر كدام را كه پسنديديد، برگزينيد؛ غافل از اين كه فقط كساني مجازند همة قول ها را بشنوند كه تحت عنايت و هدايت الاهي، توانايي تشخيص بهترين سخن و پيروي از آن را داشته باشند:
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ(20)؛ كساني كه سخنان را مي شنوند و از نيكوترين آن ها پيروي مي كنند. آنان كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده است و آن ها خردمندانند.
پس وظيفة آنان كه قدرت علمي لازم را براي تشخيص حق از باطل ندارند چيست؟! وظيفة ايشان دوري كردن از مجالس شبهه انگيز و صحنه هاي فسادانگيز است:
وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ(21)؛ و از جاهلان روي بگردان فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغًا؛ (22) از آنان روي بگردان و آن ها را اندرز ده و با بياني رسا نتايج اعمالشان را به آن ها گوشزد كن.
سرانجامِ گوش سپردن به شبهه هاي فسادانگيز و چشم دوختن به صحنه هاي هوس انگيز، همنشيني با كافران در آتش قهر الاهي است.
آري، همة ما بايد در برابر هجوم شبهه هاي شيطاني و رواج روزافزون فساد و فحشا در جامعه، براي خود و نسل آينده مان احساس خطر كنيم و نگران باشيم.
وظيفة ما در آخرالزمان
گفته اند: دينداري در آخرالزمان خيلي مشكل است و احتمال دارد انسان در اين دورانِ پرفتنه، صبح مؤمن و شب كافر باشد: يصبح الرجل مؤمنا و يمسي كافرا (23) اين مطلب، به اين حقيقت ناظر است كه مردم آخرالزّمان در برابرِ اندك فتنه و شبهه اي، ايمانشان را از دست مي دهند و اين هشداري براي ما است كه دين و ايمانمان را سرسري نگيريم و اجازه ندهيم تا به ا ندك بهانه اي ايمانمان را بگيرند. نبايد آن قدر سست باشيم كه ارزش هاي ديني ما را به نام احياي آثار باستاني يا چهارشنبه سوري پايمال كنند؛ بلكه بايد با تحصيل تقوا و تهذيب نفس، در راه حفظ ارزش هاي اسلامي و پاسداري از اهدافِ امام زمانمان (عج) صبر و استقامت داشته باشيم و لظحه به لحظه خود را براي ظهور حضرت آمادتر كنيم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ( 24 ) اي كساني كه ايمان آورده ايد! صبر كنيد و پايدار باشيد و مرزباني و پاسداري كنيد و از خدا بپرهيزيد تا شايد رستگار شويد.
دربارة اين كه ظهور امام زمان (عج) نزديك است يا خير، همة ما به نزديكي آن ظهور مقدّس اميدواريم؛ اما اين كه ظهور حضرتش فردا است يا فرداي هزار سال بعد، به ما مربوط نيست.
اصلي ترين وظيفة ما در زمان غيبت اين است كه چنان لياقت و ظرفيتي در خود و جامعة خويش پديد آوريم كه هر لحظه براي ظهور حضرتش آماده باشيم.
بازگشت جهان به سوي معنويت
در دنياي كنوني، فساد و فحشا آن قدر رواج خواهد يافت تا همة سرها به سنگ بخورد. به زودي روزي خواهد آمد كه همگان بفهمند برايِ رسيدن به سعادت، چاره اي جز بازگشت به دين و عمل به دستورهاي آن نيست. آن زمان، هنگامي است كه زمينة ظهور مولايمان فراهم مي شود.
آثار اين بازگشتِ ارزشمند، امروزه در كشورهاي جهان پديدار شده است. خودم در يكي از دانشگاه هاي غربي شاهد بودم كه اعضاي هيأت رئيسة دانشگاه مي گفتند: ما ديگر هيچ اميدي به نسل آيندة كشورمان نداريم؛ چرا كه فرهنگ امريكايي به شدّت در كشورهايمان رواج يافته و جوانانمان را منحرف ساخته است. در چنين وضعي، يگانه اميد ما به دين كشور شما اسلام است كه با فرهنگ فاسد آمريكايي مخالف مي كند. ما حاضريم اين دانشگاه را به طور كامل در اختيار شما قرار دهيم تا برنامه هاي تربيتي اسلام را در آن اجرا كنيد شايد بتوانيد جوانان ما را از منجلاب فساد و تباهي برهانيد.
نمونة ديگر اين بازگشت را در سنگاپور مشاهده كردم. در آن جا تاجري نزد من آمد و گفت: من در شمار وهابيان و دشمنانِ سرسخت شيعه بودم؛ اما با مشاهدة مبارزة مقدس امام (ع) با مفسدان و طاغوتيان، عاشقِ منش و شخصيت امام؛ شدم و با خود انديشيدم مذهبي كه بتواند چنين پيشوا و رهبر استواري را بپرورد، به يقين حقّ است. از آن پس شيعه شدم و تاكنون تمام مال و هستي ام را براي ترويج فرهنگ تشيع در اين ديار نثار كرده ام.
آري، همان گونه كه امامان (هم) فرموده اند ما بايد بدون هيچ سستي و ملاحظه اي، كلمات و معارف نورانيِ قرآن و اهل بيت: را به مردم جهان عرضه كنيم و مطمئن باشيم كه جاذبة كلام و حيانيِ ايشان، دل هاي لايق را از گوشه و كنار جهان جذب خواهد كرد.
نمونة ديگر اين بازگشت را در كشور مالزي شاهد بوده ام. چنان كه مي دانيد، كشور مالزي به صورت فدرال اداره مي شود؛ يعني هر ايالت و استانش دولتي مستقل دارد. در ايالتِ كلانتان مالزي، حزبي به نام «حزب پاس» حاكم است. نخست وزير اين ايالت و اول شخص حزب پاس، يك روحانيِ سنّي شافعي به نام نيك عبدالعي است. وي آرزو مي كرد كه اي كاش زمينه اي فراهم مي شد كه ما مي توانستيم دانشجويانمان را به ايران بفرستيم تا حقيقت اسلام و مسلماني را از شما شيعيان بياموزند. او تحت تأثير سيرة الاهي حضرت امام (ره) به مذهبِ حقّ شيعه بسيار مايل شده بود. وي چنان به امام علاقه داشت بود كه فرمايش هاي مهم آن جناب را به خوبي به خاطر داشت و از او به نيكي ياد مي كرد.
پي نوشته ها :
1.عمران (3)، 146و 147.
2.آل عمران (3) 146.
3.همان.
4. آل عمران (3)، 147.
5. 5و 6و 7، همان.
8. مائده (5)، 54
9.مائده (5)، 54.
10.آل عمران (3)، 147.
11.محمد (47)،7.
12. آل عمران (3)، 9.
13. انفال (8)، 53.
14.مريم (19)، 59.
15.فرقان (25)، 43.
16.رعد (13)، 13.
17. انعام (6)،68.
18.نساء (4)،140
19.نساء (4)، 140.
20.زمر (39)، 18.
21.اعراف (7)،199.
22.نساء (4)،63
23.علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 69، ص 225، باب 34، ح 17.
24.آل عمران (3)، 200. امام محمد باقر (ع) در تفسير اين آية شريف فرموده است: «إصبروا علي أداء الفرائض و صابروا عدوكم و رابطوا إمامكم المنتظر؛ در انجام واجبات، صبر و ثبات داشته باشيد و در برابر دشمنانتان استقامت و پايداري، و از امام منتظر خويش، مراقبت و پاسداري كنيد». (نعماني، الغيبه، ص 199، ح13)
فرم در حال بارگذاری ...