پيام تقوا
دوّمين پيام خدا به بندگان اين است كه :
يا اَيُّهَاالنّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ
هان اى مردم ! از پروردگارتان پروا كنيد كه زلزله رستاخيز حادثه سهمگينى است .
اين نداى الهى نيز، درست همانند نداى پيشين است كه مردم را به عبادت فرامى خواند و همانگونه كه نداى عبادت و خداپرستى سرلوحه برنامه هر پيامبر و عصاره محتواى هر كتاب آسمانى است ، اين نيز همانگونه است و داراى ابعاد و اقسامى است كه ثمره و نتيجه همه آنها اين است كه در روز رستاخيز به تقوا پيشگان خطاب مى گردد كه :
يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ
هان اى بندگان من ! اينك نه بر شما ترسى خواهد بود و نه اندوهگين خواهيد شد.
و طبق روايات به زائر عارف و عاشق حسين عليه السلام نيز همين گونه ندا خواهد رسيد كه روايات آن خواهد آمد.
پيام انفاق
نداى سوّم در مورد انفاق در راه خدا است .
وَ اَنْفِقُوا فى سَبيلِ اللّهِ
و بدين كار پسنديده با همه ابعاد و اقسامش ، از سير كردن گرسنگان تا سيراب ساختن تشنگان و پرداخت زكات و صدقات و كارهاى پسنديده ديگر، مى توان به بركت حسين عليه السلام توفيق يافت ، بلكه به فراتر از آنها مى توان نايل آمد كه جز در پرتو نور وجود او دست يافتن بدانها، ناممكن است ؛ براى نمونه :
در پرتو توسّل عارفانه به حسين عليه السلام مى توان به پاداش پرشكوهى ، همانند پاداش سيراب ساختن اردوگاه توحيدى حسين در روز عاشورا دست يافت .
در روايات آمده است كه :
(هر كس در روز عاشورا، در كنار حرم او، تشنگان را سيراب سازد، همانند كسى است كه در روز عاشورا به اردوگاه حسين عليه السلام آب رسانده است .)
اينك آيا دوست مى دارى كه اردوگاه تشنه آن حضرت را با اينكه عاشورا نيست و در كنار حرم او قرار ندارى ، سيراب سازى ؟
فكل موضع يرى قبره آرى ! اگر شرايط جانسوز اردوگاه حسين عليه السلام را در انديشه ات مجسّم ساختى و بر بيدادى كه در راه حق و عدالت بر او رفت ، قلبت شعله ور شد، اينك سراى دلت حرم اوست و تو با اين سوگوارى خالصانه در حقيقت حسين عليه السلام و اردوگاه و خاندان و كودكانش را با قطرات زلال اشك ديدگانت ، سيراب ساخته اى .
نداها و خطابهاى خدا به بندگان ، بر چند بخش قابل تقسيم است :
پيام عبادى
نخست نداهايى كه عبادى است و همگان را به عبادت و يكتا پرستى فرا مى خواند:
يا اَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ
هان اى مردم ! پروردگارتان را كه شما و پيشينيانتان را آفريد، بپرستيد، باشد كه پرهيزگار گرديد.
اين ندا، در حقيقت ندا و پيامى است كه بر زبان يكصد و بيست هزار پيام آور بزرگ خدا و جانشينان آنان و تمامى شايستگان و فرشتگان و فرزانگان و عارفان و پيروان مذاهب و مكاتب ، جارى شده است .
اينك ، تو دوست عزيز! آنگونه كه شايسته است به خود آى و بينديش كه : آيا به راستى پرورگارت را به گونه اى كه پيروان يكى از اديان يا همان دينى كه مدّعى پيروى از آن هستى پرستيده و عبادت نموده اى ؟
و نيز بينديش كه در همه دوران عمر يا بخشى از آن و يا ماهى و يا حتّى روزى از عمر خويش آنگونه كه شايسته و بايسته است ، بندگى خداى را پيشه ساخته اى ؟
به راستى بنگر كه از كدام دسته از بندگان خدا هستى ؟
از بندگان گرامى داشته شده ؟
از بندگان برگزيده ؟
از بندگان مخلص ؟
از بندگان بيمه شده در برابر شيطان ؟
از بندگان باايمان ؟
از بندگان پرواپيشه و با تقوا؟
از بندگان توبه كار؟
از كدام دسته هستى ؟ كداميك ؟
تو كه با اين انديشه و عملكردت ، نه از گروه نخست هستى و نه از گروه دوّم و نه از بيمه شدگان در برابر وساوس و دسايس شيطانى كه در تكريم آنان به شيطان هشدار داد كه :
اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ
تو را بر بندگان من هيچ تسلّطى نيست .
نه از بندگان باايمان او هستى و نه از بندگان با تقواى او، چرا كه نه صفتى از گروه باايمان دارى و نه نشانى از تقوا و تقوا پيشگان .
از بندگان اسرافكار او هم نيستى كه پس از گناه با يك تحوّل درونى و توبه و بازگشت و جبران گذشته بدانان خطاب شد كه :
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ
از رحمت خدا مأ يوس و نوميد نشويد.
چرا كه به آنان هم فرمود:
وَ اَنيبُوا اِلى رَبِّكُمْ وَ اَسْلِموُا لَهُ
پيش از آنكه عذاب فرا رسد و كسى به ياريتان برنخيزد به پيشگاه پروردگارتان روى آوريد.
و تو سوگمندانه ، از روى آورندگان و بازگشت كنندگان و جبران نمايندگان سياهيهاى گذشته نبودى و هنوز هم در بيراهه ها سرگردانى !!!
اينك ، به عبادت خويش در برابر پروردگارت بينديش ، خواهى ديد كه عبادت تو نه تنها عبادت بندگان مخلص و عارف نيست ، كه آن را شايسته سپاس و ستايش شناخته و او را آنگونه كه مى بايد عبادت مى كنند، بلكه همچون عبادت بردگان و تجارت پيشگان و مزدبگيران هم نيست كه براى نجات از آتش و يا رسيدن به بهشت و دريافت مزد، خدا را عبادت مى كنند.
آرى ! به عبادت خويش در برابر پروردگارت بنگر، خواهى ديد كه عبادت و پرستش تو نه تنها همچون عبادت بندگان خالص و عارف ، تنها به خاطر سپاس از او نيست ، بلكه بسان بندگان برده صفت و تجارت پيشه هم نيست كه براى نجات از آتش يا به طمع دريافت بهشت و رسيدن به كاميابى انجام شود.
اى كاش ! ما به همين اكتفا كرده بوديم و در اين مرحله توقّف ، كه خداى را در هيچ جلوه و بعدى از ابعاد و جلوه هاى عبادت و بندگى نپرستيده باشيم و بس . امّا بدبختانه نه تنها نپرستيده ايم ، بلكه دشمن خود و خداى خود را پرستيده ايم . تازه به پرستش شيطان هم بسنده نكرديم ، بلكه در كنار او هواهاى دل ، دينار و درهم ، بتها و معبودهاى بى شمار ديگرى را هم عبادت كرديم .
اى كاش ! به همين اكتفا مى كرديم كه آنها را به نوعى بپرستيم ، امّا اين درد را بايد به كجا برد كه ما اين معبودهاى پوشالى را به انواع و اقسام پرستشها و تمامى جلوه هاى عبادت و بندگى پرستيديم و طوق بندگيشان را به گردن انداختيم و هر رطب و يابسى يافتيم ، پذيرفتيم !!!
اينك كه به رابطه خود و پروردگارت نگريستى و حقيقت عبادت خود در پيشگاه او را شناختى ، آگاه باش كه در پرتو نور وجود حسين عليه السلام ممكن است به همه ابعاد و اقسام عبادت و پرستش خدا، كه بدانها مخاطب شده اى ، نايل آيى و نيز ممكن است به بركت پيروى و اقتداى به او، به بالاترين مرتبه بندگى خدا برسى .
خواهى گفت : چگونه و از چه راهى ؟
پاسخ اين است : اينگونه و از اين راهها:
1 هنگامى كه شما به زيارت عارفانه و عاشقانه حسين عليه السلام توفيق يابى به پاداش آن ، به مرتبه اى از مراتب بندگان گرامى او كه فرشتگانند، نايل خواهى آمد، چرا كه بلندى درجه و مقام آنان به خاطر مراتب عبادت و بندگى آنهاست و زائر حسين عليه السلام به نماز و تسبيح و تقديس فرشتگان تا روز رستاخيز بهره مند است .
در روايات ، پاداش زائر آن حضرت فراتر از اين است و تصريح شده است كه فرشتگان تا روز رستاخيز به نيابت از او، بارگاه پيشواى محبوبش را زيارت مى كنند.و از اينجا پيام برخى روايات آشكار مى گردد كه مى فرمايد:
(كسى كه حسين عليه السلام را عارفانه زيارت كند از بندگان گرامى خدا خواهدبود.)
بنابراين ، در پرتو وجود حسين عليه السلام مى توان به مقام بندگى خدا رسيد و از بندگان گرامى او شد.
2 اگر انسان به زيارت عارفانه او توفيق يابد، به درجه اى از درجات بندگان برگزيده خدا كه پيامبران هستند نايل خواهد شد، چرا كه برخى از اثرات و خواصّ و پاداش زيارت آن حضرت ، نوعى همنشينى با پيامبر و جانشينان او و متنعّم شدن به نعمتها و برخوردار شدن از مهر و دعاى خير آنان و همصحبت شدن و درود گفتن آنان به زائر حسين عليه السلام است ، كه در اين مورد روايات خواهد آمد.
با اين بيان ، در پرتو اقتدا و توسّل به حسين عليه السلام مى توان به همنشينى بندگان برگزيده خدا مفتخر شد.
3 در پرتو توسّل و اقتداى به آن حضرت ، مى توان به مرتبه اى از مراتب بندگان شايسته و خالص و باايمان و تقواپيشه و پارسا و خائف او، نايل آمد و نيز همانگونه كه مى توان در پرتو توسّل به او، به مراتب ودرجات همه بندگان خدا كه برشمرديم ، پركشيد. مى توان به پاداش انواع و اقسام عبادتها نيز همچون نماز، روزه ، زكات ، حجّ، عمره ، جهاد، مرزدارى ، انواع وقف و صدقه ، واجبات و مستحبّات و نيز پاداش برترين و بالاترين درجات نيّت پسنديده و پاداش عبادت يك عمر، بلكه عبادت همه روزگاران ، دست يافت .4در پرتو وسايل نجات بخش آن حضرت ، مى توان به رتبه و مقام بندگان گناهكارى رسيد كه با توبه و بازگشت خالصانه به سوى خدا، به جايى اوج گرفتند كه مورد بخشايش او قرار گرفتند و به آنان خطاب شد كه :
قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسْرَفُوا
هان ! اى بندگان من كه بر زيان خويش اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نوميد نشويد چرا كه او همه گناهان را مى بخشايد.
و اين مقام با سوگوارى عارفانه بر حسين عليه السلام و زيارت خالصانه و عاشقانه او، حاصل مى شود؛ چرا كه اين دو، نه تنها باعث بخشايش گناهان گذشته انسان مى شود، بلكه گاه گناهان آينده را هم مى بخشايد و موجب بخشايش گناهان پدر و مادر انسان مى گردد،
آب قحط و ابر قحط و آسمانت خشک شد /چشم براه عمو ماندی زبانت خشک شد /جان باقیمانده ام شد یک تبسم تیر دید /آخرین لبخند هم روی لبانت خشک شد /حرمله دست مرا هم دوخت بر قنداقه ات /بازویم می داد وقتی که تکانت خشک شد /خواستی بابا بگویی حرمله مهلت نداد /تار های صوتی ات سرخ و دهانت خشک شد /تیر نگذاشت که یک جمله به اخر برسد /هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد /پدرش که چیز زیادی نمی خواست،فرات /یک دو قطره، ضرری داشت به اصغر برسد /خوب شد عرش همه خون گلو رو برداشت /حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد
چشم هایش همه را یاد مسیحا انداخت /در حرم زلزله ی شور تماشا انداخت /هیچ چیزی که نمی گفت فقط با گریه /جلوی پای عمو بود خودش را انداخت /با تعجب همه دیدند غم بدرقه اش /کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت /بی زره رفت و بلا فاصله باران آمد /هر کس از هر طرفی سنگ به یک جا انداخت /بی تعادل سر زین است رکابی که نداشت /نیزه ای از بغل امد زد و او را انداخت /اسب ها تاخته و تاخته و تاخته اند /پس طبیعی است چه چیزی به تنش جا انداخت /با عمو گفتن خود جان عمو را برده /آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت
دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو /تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو /مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم /سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو /گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود /گاه سر بریده ام گریه کند برای تو /روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات /جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو /ای نفست روان من، کوفه میا به جان من /ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو /چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات /شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو /ای که همه وجود من درغم توست نی نوا /بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو /کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم /با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو /روز ازل شنیده ام، می نگرد دو دیده ام /پنجه ی قهر قاتل و طرهّ ی مشک سای تو /آنچه که می کنم نظر، خورده گره به یکدگر
سوز درون ماهمه و زمزمه ی عزای تو..
<< 1 ... 235 236 237 ...238 ...239 240 241 ...242 ...243 244 245 ... 328 >>