« نقش اوقات فراغت در رشد و تعالي انسان | روزه يکي از احکام انسان ساز اسلام است » |
جامعه ي ما جامعه اي است بنيان گرفته بر ارزش هاي اسلامي و اثر يافته از آموزه هاي قرآني و تعاليم اهل بيت (ع) . از ديگرسو،دانش روان شناسي امروز ، ارائه دهنده ي راهكارها و شيوه هايي براي بهتر زيستن است كه در قالب مهارتهاي زندگي ، تعريف مي شود.
براي دستيابي به يک زندگي سالم و وسيع و گسترده ناچار به اصول و قواعدي نيازمنديم که به کمک آنها روش استنباط را بياموزيم و از رکودها و خستگيهاي موجود آزاد شويم. اين اصول بايد جنبه عملي داشته باشند نه اين که فراموش شوند و به کار نيايند..
در اکثريت قريب به اتفاق مراسم و برنامههاي مذهبي، اولين برنامه تلاوت قرآنکريم است و همه معتقدند بايد که با نام خدا و سخن خدا آغاز کنيم و اين قابل تقدير است. اما ميتوان گفت: بيائيم اين بار بر عکس عمل کنيم. ما مقدمهاي شويم بر تلاوت قرآن، ما خود را بگونهاي آماده کنيم تا بتوانيم کلام خدا را در خودمان تجلي دهيم.
اگر قرآن تجليگاه خداوند است و فقط اين انسان است که تحمل پذيرش اين تجلي را دارد نه کوه و نه دريا و … «انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال فا بين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً.» (احزاب/ 72) پس بيائيم اول مجلاي اين تجلي را (دل و قلب خود را) آماده کنيم و سپس تلاوت کنيم. «انه لتنزيل رب العالمين، نزل به الروح الامين علي قلبک لتکون من المنذرين شعراء / 194،193،192) و از آنجا که انسان نيز در بيانش تجلي کردهاست،«خلق الانسان علّمه البيان» (الرحمن / 4و3) پس بکوشيم تا پس از مجلاشدن بر تجليگاه خدايي، خود با بيان کردن تجليات الهي جلوه کنيم.
قرآن براي انسان آمدهاست. هستي بخاط انسان آفريده شدهاست. قرآن رسن است و ميتوان به واسطه آن بالا رفت يا در قعر چاه افتاد.«شفاء و رحمه للمؤمنين و لايزيد الظالمين الا خساراً» (اسراء/ 82)
تعريف مهارتهاي زندگي :
با توجه به رشد و توسعه ي زندگي آدمي و پيچيدگي هاي ارتباطي وي با دنياي درون و بيرون ، آموزش مهارتهاي زندگي ، ضرورتي انكار ناپذير است .
تعاريف گوناگوني از مهارتهاي زندگي شده است از جمله :
1-(سازمان بهداشت جهاني): اين سازمان مهارتهاي زندگي را شامل توانايي هاي آدمي براي رفتارهاي مثبت و انطباق پذير با ديگران مي داند كه او را قادر مي سازد با چالش ها و نيازمنديهاي روزانه به كونه اي موثر رو به رو گردد.
2-(سازمان يونيسف): اين سازمان مهارتهاي زندگي را مشتمل بر تمهيداتي براي تحول و يا تغيير رفتار مي داند تا ميان سه حيطه يعني : دانش ، بينش و رفتار موازنه اي انجام پذيرد.
به طور كلي مهارتهاي زندگي مهارت هايي است كه زندگي موفقي را براي ما رقم مي زند و توانمنديهايي در زمينه هاي دانش و بينش است تا زمينه ساز موفقيت آدمي در زندگي گردد.
ضرورت مهارتهاي زندگي :
ضرورت مهارتهاي زندگي را مي توان در محورهاي زير جستجو كرد :
1)تبديل خانه به خوابگاه ( كاهش ارتباط صميمانه )
2)پديده بحران هويت ( از خود بيگانگي قشرهايي از نوجوانان و جوانان )
3)گسست، تضاد ، و تقابل نسل ها
4)اشتغال مداوم و روز افزون والدين در خارج از خانواده ( از ميان رفتن فصل مشترك هاي عاطفي و روحي )
5)توسعه و تسلط تربيت و فرهنگ رسانه اي
6)ظهور پديده فكر منفي، ترديدها و تزلزل ها در تصميم گيري
تأثير مخرب هر يك از مولفه هاي مذكور بر روند زندگي نوجوانان و جوانان ، مبيّن اهميت آموزش مهارتهاي زندگي است.
هدف كلي از آموزش مهارتهاي زندگي :
متخصصان اين فن بر اين اعتقادند كه هدف كلي از آموزش مهارتهاي زندگي ، افزايش ظرفيت رواني –اجتماعي و بالا بردن سطح بهداشت رواني نوجوانان و جوانان است تا از رفتارهاي آسيب زاي فردي و اجتماعي پيشگيري شود.
از آن جا كه جامعه ما جامعه ي متكي به ارزش هاي اسلامي و متأثر از آموزه هاي قرآن كريم است ضروري است مهارتهاي زندگي را از اين منظر بنگريم كه در ميان آحاد جامعه موقعيتي بي نظير و محبوبيتي ارزشمند دارد.
دين و مهارت هاي زندگى:
خوشبختانه و البته بر خلاف تصور موجود، دين، آموزه هاي فراواني در حوزه مهارت هاي زندگي دارد؛ آموزه هايي که يا ديده نشدند و يا به درستي فهم نشدند. به جهت جايگاه مهمي که رضامندي از زندگي در تکامل معنوي دارد، اولياي دين آموزه هاي فراواني را به پيروان خود آموخته اند. رسول خدا در کنار تعاليم قدسي و ملکوتي خود، مهارت هاي زندگي را به پيروان خود و حتي کساني همانند امام على(ع)، ابوذر غفاري و ديگران مى آموزد. امام على (ع) نيز مهارت هاي زندگي را به ياران خود مى آموختند. از بقيه معصومين نيز همين مسأله ثبت است. حتي فراتر از اين، در خلال اين تحقيق خواهيد ديد که قرآن کريم نيز در اين زمينه آموزه هاي مهمي دارد. بنابراين يکي از دغدغه هاي دين، رضامندي از زندگي است و يکي از رسالت هاي آن آموزش مهارت هاي زندگي کردن به پيروان خويش است. متأسفانه اين بخش از آموزه هاي دينى کمتر مورد توجه واقع شده و يا اصلاً مورد توجه قرار نگرفته اند. هدف برنامه مديريت رفتار صحيح در قرآن و حديث آن است که بخشي از اين آموزه ها را ارائه کند تا زندگي اهل ايمان را نشاط و شادماني بخشد، و نگاهي نو در اين زمينه بگشيد تا پژوهش هاي لازم درا ين زمينه انجام شود.
خداي بزرگ و مهربان همه ما را جفت آفريد واز جنس خودمان همدم ومونس برايمان قرار داد تا با او به آرامش روحي ،رواني،اقتصادي ومعنوي برسيم پس اگر من وتو بدور از هرگونه آراءو نظريات سست وبي پايه اين وآن وهر دانشمند به اصطلاح شهره عام وخاص مي خواهيم به آرامش جاويد برسيم چه زيبا وعاقلانه است اگر به علم خداوند اعتماد واطمينان كنيم و در سايه فرمان ودستورات او كه خالق همه هستي وآرامبخش همه دلهاي آشفته و پريشان است .به همه آرامش وسعادت دست يابيم پس راههاي رسيدن به آرامش را در كلام الهي مي جوييم و سپس آن راههارا بي كم وكاست مي پوييم .
آگاهي تو از علم خدا به مشكلاتي كه در زندگي با آن مواجه هستي همانا آرامش بخش روح وروان تو در مواجهه با همه مشكلات خواهد بود .سخنان خداوند در سوره انعام آيات 33 گواهي بر اين آگاهي است تا واقف شويم و بدانيم كه مشكلات جز آزمايش و امتحاني نيست پس در پاسخ صحيح به آن كوشا باشيم.
خداي مهربان آرامش وآسايش انسان را در كانون گرم خانواده قرار داده است پس آن را در مكانهاي ديگر مجوي(سوره اعراف آيه 189)
فقط كافيست مهارتهاي زندگي در پهن دشت گيتي را ازآيات زندگي برگرفته و در تمام ابعاد زندگي خويش بكار بنديم .
جايگاه مهارت هاي زندگي در اسلام :
1) تأكيد بر جامعيت و واقع نگري اسلام و قدرت پاسخگويي آن به نيازهاي انساني ، تا بينشي مطلوب به اسلام پديد آيد و نسبت دين و زندگي روشن گردد.
2)ارائه ديدگاه اسلام درباره ي مهارت هاي زندگي با توجه به رويكردهاي علمي ،تا معيارها و ضوابط مطمئني در زمينه هاي مورد بحث به دست آيد.
3)تأملي نقد گونه بر پاره اي از مباحث مهارتهاي زندگي به ويژه مباحثي كه با رويكردي اومانيستي و يا سكولاريستي مطرح مي شود و يا از ديدگاه هاي اسلامي بي بهره است ،نظير مباني ارزش شناسي ،منابع ارزش شناسي ،معياره هاي درك و تفكيك ارزش ها از ضد ارزش ها و امثال آن.
4)طرح موضوعاتي همچون وجود ارتباط معنادار ميان بخشي مولفه هاي مهارتهاي زندگي ،تا درك بهتر و عميق تري از آن بدست آيد،نظير رابطه ي آدمي و خالق از يك سو، و تأثير آن بر رابطه ي آدمي با مردم .
1- مهارت خود آ گاهي :
مهارت خودآكاهي و يا (خود شناسي و آگاهي به خويشتن ) يكي از مهارتهاي بنيادي است ،خوآكاهي به توانايي ادمي در درك ويژگيهاي فردي و اجتماعي اش گفته مي شود به گونه اي كه وي قادر است نسبت به نقاط قوت و ضعف خويش ،علائق و تمايلاتش ، نيازها و احتياجات و ساير ابعاد وجودي اش معرفت صحيحي كسب كند و در پرتو آن به سازگاري فردي و اجتماعي دست يابد.
نكته ي نغز اين جاست كه خود اگاهي ما ارتباطي مستقيم با توان عقلاني و خردمندي ما دارد ، هر چه به خويشتن بصيرت بيشتري داشته باشيم انديشه ي ما بالندگي و پرورش بيشتري يافته است.
خداوند متعال در قرآن كريم سوره مائده آيه 105 مي فرمايد:اي كساني كه ايمان آورده ايد به خود بپردازيد اگر شما هدايت يافته ايد ،آنان كه گمراه مانده اند به شما زياني نرسانند .بازگشت همه شما نزد خدا ست تا شما را به آن كارهايي كه مي كرده ايد آگاه گرداند .
در اين آيه خداوند متعال وظيفه هر فرد با ايمان را به خود پرداختن و از توانائيهاي خويش آ گاه شدن بدون توجه به عملكرد اكثريت گمراهان و بدون ترس از زيان آنان مقررنموده است چون كسي كه ايمان آورد و بر اساس توا نمنديهاي خويش حركت كند خداوند نيز يقينا كمكش خواهد كرد .و نيزدر سوره نحل آيه 41 به انسان با ايمان بشارت مي دهد كه اگر بر اساس استعدادها و توانمنديهايت در يك محل وشهر و جايگاه به تو توجه نكردند و بر تو ستم روا داشتند حال كه خود به توانمندي خويش آگاهي پس در راه خدا مهاجرت نما كه خداوند در همين جهان جايگاهي نيكو به تو خواهد داد . كما اينكه اجر آخرت بزرگتر است .همچنين بر اساس آيه 78 سوره يس هيچ كسي نمي تواند ادعا كند كه خد اوند به او توانايي لا زم را نداده چرا كه اگر كسي چنين ادعايي نمايد در واقع آفرينش خو يش را از ياد برده است و گر نه خداي مهربان كه او را از يك قطره آب گنديده خلق فرمود چگونه راه كسب روزي در فطرت او قرار نداده باشد بلكه اين استعداد در همگان هست فقط كشف آن را خداوند بنا به اختياري كه به انسان داده بر عهده خودش گذاشته است .
2- مهارت همدلي :
همدلي يعني اينكه انسان موقعيت ديگران را بخوبي درك نمايد ، ديگران راهمانگونه كه هستند بپذيرد و ضمن احترام به آنان به گونه اي رفتار نمايد كه همه افراد جامعه با تمام تفاوتهايي كه با هم دارند بسوي او گرايش پيدا كنند ، او را قلبا دوست بدارند و در هيچ شرايطي از او گريزان نباشند .همچون ا ئمه معصومين (ع) ونيز بزرگان دين كه دوست ودشمن به آنان احترام مي گذاشتند و چيزي جز خير ونيكي در آنان نمي يافتند.خداوند متعال در اين باره در آيه 71 سوره توبه مي فرمايد :مردان مو من و زنان مومن دوستان يكديگرند به نيكي فرمان مي دهند واز نا شايست باز مي دارند ،و نماز مي گزارند و زكات مي دهند واز خدا وپيامبرش فر مانبرداري مي كنند ،خدا اينان را رحمت خواهد كرد ،خدا پيروز مند وحكيم است .و در آيه 128 سوره توبه مي فرمايد :هر آينه پيامبري از خود شما بر شما مبعوث شد ،هر آنچه شما را رنج مي دهد بر او نيز گران مي آيد سخت به شما دل بسته است و با مومنان رؤف ومهربان است .
حال اگر اسوه ما پيامبر اعظم (ص) باشد پس لازم است با ديگران همدلي نمائيم و هر آنچه ديگران را رنج ميدهد براي مانيز گران آيد و به ابراز دلبستگي با مومنان و رافت و مهرباني با همگان بپردازيم.
3–مهارت برقراري رابطه موثر :
بر قراري رابطه موثر يعني انسان به گونه اي عمل نمايد و با ديگران ارتباط برقرار كند كه بدون تنش و اضطراب واسترس بتواند با آرامش كامل خواسته هاي خود را بيان نموده و اعتماد طرف مقابل را جلب نمايد .مهمترين عامل برقراري اين رابطه موثر از نظر قرآن كريم همانا شكيبايي است.خداي متعال در سوره آل عمران آيه 200 مي فرمايد:اي كساني كه ايمان آورده ايد شكيبا باشيد وديگران را به شكيبايي فرا خوانيد ورابطه خوب برقرار كنيد و تقوا پيشه كنيد باشد كه رستگار شويد .قرآن كريم در آيه 1 سوره نساء در خصوص رابطه بين انسانها و اين كه چرا بدون قيد وشرط بايد نسبت به همگان علي رغم تمام برخوردهاي احتمالي ناشايسته شان مهرورزي نمود مي فرمايد :اي مردم پرواكنيد از پروردگارتان ،آنكه شما را از يك تن بياوريد و از آن يك تن همسر او را واز آن دو مردان و زنان بسيار پديد آورد وپرواكنيد از آن خدايي كه با سوگند به نام او از يكديگر چيزي مي خواهيد و زنهار از خويشاوندان مبريد. و در آيه 35 همين سوره اشاره مي فرمايد كه اگر زن يا شوهر با قصد اصلاح بين يكديگر سخن بگويند و بر اساس آن عمل كنند و روابطه حسنه بر قرار نمايند خداوند نيز ميانشان موافقت پديد مي آورد هرچند ديگري درك اين رابطه موثر را نداشته باشد .كه خدا دانا وآگاه است آيه 114 سوره توبه معيار ارتباط موثر را رضايت خداوند قرار داده است و به ما نيز ياد آور مي شود كه در تمام لحظات و تمام ارتباطات بايد به جلب رضاي خداوند بينديشيم و آنچه را كه او مي پسندد انجام دهيم هر چند كه ضرر ما در آن نهفته باشد .آنجا كه مي فرمايد :آمرزش خواستن ابراهيم (ع) براي پدرش نبود مگر به خاطر وعده اي كه به او داده بود و چون براي او آشكار شد كه پدرش دشمن خداست از او دوري جست زيرا ابراهيم (ع) بسيار خدا ترس و برد بار بود.
4-مهارت روابط بين فردي :
معيار روابط بين فردي و فاميلي واجتماعي از نظر قرآن ايمان است.و نيز اسلام همواره به آداب معاشرت و روابطه بين فردي و اجتمايي اهتمام مي ورزد. همانگونه كه در آيه 27 سوره نور تاكيد مي فر مايد :بي اجازه به خانه كسي وارد نشده و پس از اذن دخول بر ساكنان آن از كوچك وبزرگ سلام كنيد و در آيات بعدي شرم و حياي بين افراد را مطرح مي فرمايد و اشاره به روابط سالم همراه با آرامش و انبساط خاطربه وسيله آموختن اين مهارتها و بكار بردن آن در زندگي دارد و نيز در سوره مجادله آيه 22 مي فرمايد:نمي يابي مردمي را كه به خدا وروز قيامت ايمان آورده باشند ولي با كساني كه با خدا وپيامبرش مخالفت مي ورزند دوستي كنند ،هرچند آن مخا لفان ،پدران يا فرزندان يا برادران و يا قبيله آنها باشند .خدا بر دلشان رقم ايمان زده و به روحي از خود ياريشان كرده است و آنهارا به بهشتهايي كه در آن نهر ها جار ي است در آورد. در آنجا جاودانه باشند خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند ،اينان حزب خدايند ،آگاه باش كه حزب خدا رستگارانند .پس بنا به حكم قرآن ملاك و معيار روابط بين فرد ي تمام افراد جامعه بايد بر پايه ايمان استوار باشد حتي پدر ومادر و برادر وخواهر وافراد فاميل وساير ين.
5- مهارت تصميم گيري :
در خصوص اين مهارت قرآن كريم تا كيد ميفرمايد كه قبل از هر تصميم گيري بايد با افراد آگاه مشورت نمود و هر گونه تصميم گيري مي بايست پس از مشاوره انجام پذيرفته سپس از بين آراء مشاوران بهترين راه حل را برگزيد.خداي متعال در سوره نمل آيه 32 و بعد از آن به داستان ملكه صبا اشاره مي فرمايد كه آن زن گفت :اي بزرگان (مشاوران) در كار من راي بدهيد كه تا شما حاضر نباشيد من هيچ كاري را فيصل نتوانم داد. پس در جايي كه حاكمان بدون مشورت زير دستان به كاري اقدام نمي كنند و تصميمي نمي گيرند بر ماست كه در تمام امور زندگي با افراد آگاهتر از خودمان مشورت نموده و سپس تصميم بر انجام آن بگيريم حتي اگر آن كار خريد يك جفت كفش باشد .حتما ضرر نخواهيم كرد .و در جاي ديگر قرآن كريم قلب را مركز تصميم گيري انسان معرفي نموده ومي فر مايد :آنچه را كه در دل داريد خواه آشكارش سازيد يا پوشيده اش داريد خدا شما را بدان بازخواست خواهد كرد . (بقره 283 ) لذا در هر تصميم گيري شايسته است آنچه را كه در دل داريم بر زبان جاري نموده و در عمل به كار گيريم و اگر آنچه در دل داريم از نظر خداوند پسنديده نيست پس از آن در گذريم و قلب را از آنچه نا پسند است پاكيزه نماييم و تصميمات خدا پسندانه بگيريم حتي اگر تصميم به يك نگاه يا يك حرف يا يك قدم باشد .
6- مهارت حل مسئله :
از ديدگاه قرآن مهارت در حل مسا ئل مختلف زندگي زماني حاصل مي شود كه انسان مراحل ايمان ،تقوي و بندگي خالصانه خداوند را طي كرده باشد نه در بعد زمان بلكه به لحاظ ارتباط قلبي با خداوند و كمك گرفتن ازاو وعمل به دستورات او. در اين حال است كه خداوند در هاي حكمت را به روي بندگان خالص خويش مي گشايد و او را در حل مسائل عديده زندگي ياري مي فرمايد . پس احسان و پرهيز گاري زمينه ساز حل تمام مسائل زندگي است . همانگونه كه در آيه 128 سوره نساء مي فرمايد : اگر زني دريافت كه شوهرش با او بي مهر و از او بيزار شده است باكي نيست كه هر دو در ميان خود طرح آشتي افكنند . كه آشتي بهتر است و بخل و فرو مايگي بر نفوس مردم غلبه دارد اگر نيكي و پرهيز گاري كنيد .خدا به هرچه مي كنيد آگاه است . و در آيه 261 سوره بقره مي فرمايد : به هر كه خواهد حكمت (مهارت حل مسئله )عطا كند و به هر كه حكمت عطا شده نيكي فراواني داده شده و جز خردمندان پند نپذيرند.
7- مهارت تفكرانتقادي:
اين مهارت مخصوص انسانهاي باهوش و داراي حكمت الهي است كه فكري نقاد انه دارند وهيچ نظروعقيده اي رابدون نقدوبررسي نمي پذيرند،همچون حضرت ابراهيم (ع)كه از پدرش به جهت پرستش معبود اني بي خاصيت انتقاد كرد و چه زيبا و محترمانه انتقاد مي كند آنجا كه مي فر مايد : اي پدر چرا چيزي را كه نه مي شنود ونه مي بيند ونه هيچ نيازي از تو بر مي آورد،مي پرستي؟ اي پدر مرا دانشي داده اند ، پس از من پيروي كن تا تو را به راه راست هدايت كنم (مريم 42و 43) آري اگر پيامبران واولياء الهي را الگوي خويش قرار دهيم از آنها خواهيم آموخت كه طوطي وار همه چيزرا نپذيريم بلكه مورد نقد وبرسي قرار دهيم وبا معيار هاي الهي بسنجيم اگر با آن همخواني داشت پذير فته و بدان عمل نماييم .(انبياء 21 وكهف 15 )
8-مهارت تفكر خلاق :
خلاقيت صفتي از اوصاف الهي است ،و مهارت تفكر خلاق به همان حكمتهاي الهي بر مي گردد كه ما را در تصميم گيريها و حل مسائل ياري مي نمايد يعني راه حل خارج از دنياي تجارب بر ذهن ما جاري مي شود .خالق هستي كه اولين خلاق عالم است در سوره انعام آيه 104 مي فرمايد : پر وردگارتان به شما ادراك داده است هر كه از روي بصيرت مي نگرد به سود اوست و هر كه چشم بصيرت بر هم نهد به زيان اوست و من نگهدارنده شما نيستم .
و در آيه 86 سوره حجر مي فرمايد . همانا خداي تو خلا قي دانا ست .
اي عز يز هر كس به اصل خويش برگردد و روح خداي خويش را بيابد به يقين همانند خداي خود تفكري خلاق خواهد داشت.
9- مهارت مقا بله با هيجا نها :
گا هي انسا نها خواسته يا نا خواسته ،آ گاهانه يا نا خوداگاه دست خوش هيجانات و احسا سات در وني و بيروني شده و دست به اعمالي مي زنند كه همان لحظه و يا بعد از آن از عمل خويش پشيمان مي شوند د ر حا لي كه پشيماني ديگر سودي ندارد.چون خشم ابراز شده يا كلام گفته شده همانند روغن ريخته است كه جمع كردن آن يا ممكن نيست اگر هم باشد بسيار سخت است. لذا مقابله و كنترل اين هيجانات قبل از آن كه انسان رابه عمل وادار نمايد نيازمند مهارت است .اگر زندگي نامه اولياء خدا و بطور كلي انسانهاي موفق را مطا لعه نمايم در مي يابيم كه از خصو صيات بار زآ نها همين كنترور هيجانات بوده است .لذا خداي متعال در قرآن كريم سوره ناس مي فر مايد :بگو به پر وردگار مردم پناه مي برم ، فر مانرواي مردم ،خداي مردم،از شر وسو سه و وسوسه گر نهاني،آنكه در دلهاي مردم وسوسه مي كند خواه از جنيان باشد يا از آدميان.
پس لازم است هر جا كه هيجاني بر شما غلبه يافت بگوييد پناه بر خدا و به او پناه ببريد تا به آرامش و سعادت برسيد و هيچگاه پشيمان نشويد .
هوش هيجاني :
براساس نظر دانيل گلمن ، هوش هيجاني يا eq شامل شناخت و کنترل هيجان هاي خود ، همدلي کردن با ديگران و حفظ روابط رضايت بخش است به عبارت ديگر شخصي که هوش هيجاني بالايي دارد ، مولفه هاي شناختي ، فيزيولوژيکي و رفتارهاي هيجان ها را به طور موفقيت آميزي با يکديگر تلفيق مي کند.
گلمن معتقد است ، هوش هيجاني بالا تبيين مي کند که چرا افرادي که با ضريب هوشي يا هوش بهر iq متوسط موفق تر از کساني هستند که نمره هاي هوش بهر بسيار بالايي دارند او عقيده دارد که مقياس هاي سنتي هوش انسان ، مجموعه بسيار مهمي از توانايي هايي که افراد را در زندگي واقعي کارآمد مي سازد ، ناديده مي گيرند : خودآگاهي ، کنترل تکانه ، پايداري ، اشتياق ، خود انگيختگي ، همدلي و شايستگي اجتماعي ، به گفته وي بسياري از مشکلات اجتماعي را مي توان به فقدان هوش هيجاني نسبت داد و البته مي توان eq يا هوش هيجاني را برخلاف هوش بهر يا iq درهمه افراد پرورش داد.
مهارت مديريت هيجانات فرد را قادر مي سازد تا هيجان ها را در خود و ديگران تشخيص داده ، نحوه تاثير آنها را بر رفتار بداند و بتواند واکنش مناسبي به هيجان هاي مختلف نشان دهد امروزه افراد را به ميزاني که قادر باشند از هيجانات به نفع خود و روابط شان استفاده کنند داراي هوش هيجاني بالاتر مي دانند.
برخورداري از هوش هيجاني باعث مي شود تا در موقعيت هاي تهديد کننده و خطرناک رفتار مناسبي از خود نشان دهيم مانند فرياد کشيدن کسي که در معرض دزديده شدن يا سرقت قرار گرفته است همچنين باعث مي شود از خشنودي و شادي در زندکي خود و اطرافيان به نحو شايسته اي استفاده کنيم داراي هوش هيجاني بالاتر مي دانند . نيازهاي ديگران را بهتر درک کرده و ضمن همدلي براي کمک به ديگران پيش قدم شويم هوش هيجاني حس مسئوليت پذيري را در ما افزايش مي دهد براي مثال به جاي علاقه مندي به مديريت هيجانها اين گفته و گوي دروني منفي او باعث عصبانيت من شد ، اين گفت و گوي دروني مثبت را جايگزين مي کنيم من عصباني شدم.
اگر هوش هيجاني را مجموعه اي از اجزاي مرتبط با هم تصور کنيم اجزاي اين مجموعه عبارت اند از :
1- آگاهي از هيجان هاي خود
2- بيان هيجان ها
3- آگاهي از هيجان هاي ديگران
4- مديريت هيجان
5-مقابله با هيجانات
اين توانايي فرد را قادر مي سازد تا هيجان ها را درخود و ديگران تشخيص داده ، نحوه تاثير هيجان ها بررفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبي به هيجان هاي مختلف نشان دهد اکثر اوقات ما حالتها و احساسات خود را با دو واژه خوب يا بد توصيف مي کنيم.
براي مثال مي گوييم حالمان خوب نيست يا خوشحال هستيم گاهي اوقات از حالت هاي روحي خود به درستي اطلاع نداريم واژه هاي فراواني براي توصيف و بيان احساسات وجود دارد مانند : غمگيني ، رنجيدگي ، کسلي ، خستگي ، بي تفاوتي ، شادي ، حسرت و…
اما ما بيشتر از همان دو واژه خوب يا بد استفاده مي کنيم . چنانچه با هيجاناتي مانند ترس ، غم ، خشم يا اضطراب درست برخورد نشود ، اين هيجانات برسلامت جسمي و رواني تاثير منفي داشته و پيامدهاي ويرانگري در پي دارند .
10- مهارت مقابله با استرس :
تعريف استرس: فشارهاي رواني و روحي كه افراد در زندگي به دليل نوع درك و واكنش خود به اوضاع احساس مي كند.
معمولااسترسها از عد م علم و آگاهي به نتيجه كار و عمل در حال انجام ناشي مي شود .لذا هر كس از عاقبت كار خويش آگاه باشد وبه يك منبع قدرتمند متصل باشد هيچگاه دچار استرس نمي شود بلكه هميشه براي قبول سخت ترين شرايط آماده بوده ودر هر شرايطي با آرامش و اطمينان به كار وتلاش در راه رسيدن به هدف متعالي خويش مشغول مي شود.همانگونه كه خداوند متعال در سوره رعد آيه 28 مي فرمايد : آنان كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا آرامش مي يابد .آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرامش مي يابد .
و نيز آگاهي انسان از علم خداوند نسبت به مشكلا ت در آرامش روحي ورواني و مقابله با استرس نقش بسزايي دارد آنجا كه مي فرمايد:خدا از مومنان آن هنگام كه در زير درخت با تو بيعت كردند خشنود گشت ودانست كه در دلشان چه مي گذرد پس آرامش بر آنان نازل كرد و به فتحي نزديك پاداششان داد (فتح 18) آرامش خاطر وآسودگي خيال ،هديه اي از سوي خداوند است .همانگونه كه در آيه 154 سوره آل عمران ميفرمايد:آنگاه پس از آن اندوه ،خدا به شما ايمني ارزاني داشت ،چنانچه گروهي را خواب آرام فرو گرفت اما گروهي ديگر چون مردم عصر جاهليت به خدا بد گمان بودند ،هنوز دست خوش اندوه خويش بودند و ميگفتند:آيا هرگز كار به دست ما خواهد افتاد ؟بگو: همه كارها به دست خداست … خدا آنچه را در سينه داريد مي آزمايد و دلهايتان را پاك مي گرداند و خدا به آنچه در دلهاست آگاه است .و نيز در سوره فتح آيه 4 مي فرمايد:اوست كه بر دلهاي مومنان آرامش فرستاد تا بر ايمانشان پيو سته بيفزايد و لشكرهاي آسمان وزمين از آن خداست و خدا دانا وحكيم است .و اما قرآن كريم اسباب آرامش و دوري از هر گونه استرس را اينگونه بيان مي فرمايد :1- آگاهي انسان از علم خداوند به مشكلات (انعام33) 2- كانون گرم خوانواده( اعراف 189) 3- دوستي با دوستان خدادرسا يه ايمان (يونس 62) 4- خواب واستراحت به اندازه كافي خصوصا در طول شب (يونس 67) 5- اطاعت از خداوند متعال در همه حال ( خوشيهاو ختيها) (شوري30 و31)
سبك رفتاري : 1) نداشتن خواب و استراخت كافي 2) نداشتن تحرك بدني مناسب 3) نداشتن تفريح نشاط بخش 4) استفاده از خوراكيهاي مضر مثل : (غذاهاي پرچرب ، شكر ، نمك و …)
سبك رفتاري جذب كننده استرس: ا) وضعيت غرور و خود شيفتگي ( من خوب ، تو بد ) 2) وضعيت وابستگي شديد (تو خوب ، من بد) 3) وضعيت خطرناك ، جذب استرس بالا : نااميدي ، افسردگي ، ضداجتماعي ( من بد، تو بد) 4) وضعيت مطلوب (من خوب ، تو خوب)
داشتن خطا هاي شناختي :
1) تفكر كامل گرايي به جاي تفكر كمال گرايي (كارها را شروع نمي كنند بلكه همه چيز بايد ok باشد، فرزند من بايد شاگرد اول باشد ، همسر من بايد خوش اخلاق باشد)
2) تفكر فاجعه آميز ( سرما خوردگي را مثل سرطان مي بينند ، دعواها و مشاجره هاي خانوادگي را به طلاق ختم مي كنند)
3) تفكر قياس با ديگران ( منفي گرايي بيشتر دارند)
4) تفكر پراكنده و بي هدف
5) تفكر خود محوري
6) تفكر اثبات خود به ديگران (اوايل شروع زندگي زوجين )
7) تفكر زندگي بر اساس ديدگاه ديگران
8) تفكر مسئوليت پذيري افراطي ( خود را پاسخگوي اشتباه ديگران ديدن )
عوامل توليد استرس :1) عدم مهارت كافي در مواجه با مشكل ، 2) عدم توانايي ذهني در فهم و تحليل شناختي مشكل 3) عدم توانايي تعيين سهم خود در مواجه با مشكل 4) فقدان اعتماد به نفس و عزت نفس 5) عدم توانايي تصميم گيري به موقع (ترديد) 6) ضعف بنيه ي عمومي معنوي 7) فقدان تجربه ي واقعي توكل .
قرآن و مقابله با استرس : تمركز بر گفتگوي دروني مثبت ، معنويت گرا و نشانه گرا ” الّذينَ اِذا اصلَبتَهُم مصيبه قالوا انّا لله و انّا اليه راجعون”
1) - قدرت تداعي كلمات ، جملات ، و آيه ها
2) - مهارتهاي زندگي در سيره رضوي(نويسنده محمد رضا شرفي)
3) - گزيده اي از سخنان دكتر استاد حسين اقبالي نسب (روانشناس)
گرد آورنده :فاطمه مومن نژاد
فرم در حال بارگذاری ...