« درس‌هایی که باید از عاشورا آموخت!حلم و بردباری امام حسن علیه السلام »

بررسی واقعه کربلا از زاویه توحید افعالی
این بلای عظیم، یک بلای رفیع و جلیل هم هست. یک مصیبتی است که بر یک انسان رفیع وعظیم، بر ولی الله الاعظم، وجود مقدس سید الشهدا (علیه السلام) وارد شده و به میزان عظمت و جلالت ایشان این حادثه بزرگ است. لذا نباید این حادثه را با حوادث مشابه خودش مقایسه کرد. جنگ در عالم خیلی بوده است، کشته ها خیلی بوده اند اما قابل مقایسه با عاشورا نیست. عاشورا چیز دیگری است. اوج اخلاص، اوج عبودیت و اوج بندگی در آنجا ظهور کرده است. هتکی که در آنجا نسبت به خدا و دین خدا از جبهۀ شیطان شده است، خیلی هتک عظیمی است. نه عبادتی به عظمت و اخلاص عاشورا داریم و نه هیچ هتکی مثل هتک سیدالشهدا (علیه السلام) . بنابراین، بُعد دوم این مصیبت جلالت و عظمت اوست. در عین اینکه این بلا بلای عظیمی است اما در عین حال در نهایت زیبایست. منتها این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که در حادثۀ عاشورا، جلوه های متفاوتی وجود دارد. اولین جلوه زاویه کار است، کار سیدالشهدا (علیه السلام) و اصحاب و اهل بیت اوست که باید توضیح داده شود. این در نهایت زیبایی اتفاق افتاده و بندگی خدا و عبادت خدا به بهترین شکل است. خضوع در مقابل خدای متعال به بهترین شکل ظهور کرده است به طوری که از این زیباتر ممکن نیست اتفاق بیفتد. جلوۀ دیگر کار در حادثۀ عاشورا ، کار دشمنان اسلام و دشمنان نبی اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و دستگاه ابلیس است. نمی شود این ضلع و این زاویه عاشورا را هم نادیده گرفت. یعنی دستگاه بنی امیه معصیت خدا را مرتکب شدند. این معصیت در نهایت زشتی، بدی و قبح واقع شده است. سومین جلوه، تدبیر خدای متعال است. سرانجام همۀ آنچه در عالم واقع می شود، تحت مشیت، اذن و ارادۀ خدای متعال است. یعنی اینطور نیست که حادثه ای در عالم اتفاق بیفتد و خدای متعال به آن اذن و اجازه نداده باشد.
اگر تیغ عالم بجنبد ز جاینبرد رگی تا نخواهد خدای
البته روشن است، معنای این حرف این نیست که آن جنایتکارانی که دستشان به خون سیدالشهدا (علیه السلام) آلوده شد و یا زمینه سازی برای آن کار کردند و یا در آینده همان راه را تایید کردند و راضی به این جنایت عظیم بودند العیاذ بالله آن ها دست خدا هستند و یا خدا کارشان را تأیید می کند؛ هرگز معنای این حرف این نیست.
یک نکته ظریفی است در باب توحید افعالی؛ اگر این توحید افعالی یک مقدار غلط معنا شود می شود کفر. باید همۀ زشتی های افعال مخلوقات و انسان ها را هم به خدا نسبت داد.گاهی اوقات توحید افعالی غلط معنا می شود که خیال می کنند معنای توحید افعالی این است که هر کسی هر کاری انجام می دهد کارش کار خداست. اصلاً اینطور نیست. این معنایش این است که همۀ زشتی ها را گردن خدا بیندازیم. من نمی خواهم نسبت بدهم اماکسی که این حرف را زده مقصودش این بوده است. ولی در بعضی از دوائن به اصطلاح عرفانی آمده است امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به ابن ملجم می گوید بی خود به تو طعن می زنند. تو دست خدا بودی، من خودم تو را شفاعت می کنم؛ این نگاه, نگاه غلطی است. این تطهیر کردن یزید و ابن زیاد و دشمنان خداست، جرم و گناه آن ها را پای خدا نوشتن است. معنایش این است که خدا این ها را مجبور به این جنایات کرده و بعد هم مجازاتشان می کند؛ اینطور نیست. یک ضلع این حادثه ها افعال انسانیست و معنای توحید افعالی این نیست، کارهایی که انسان ها انجام می دهند کار خداست. بله از یک سوی دیگر هم اگر ما غفلت کنیم و خیال کنیم در دستگاه خدا، در عالمی که مخلوق خداست، یک انسانی می تواند کاری کند که مرضی خدا نیست، این هم غلط است. لذا در روایات ائمه (علیه السلام) ، در مجامع روایی مثل توحید، توحید صدوق، توحید کتاب شریف کافی، آنجایی که بحث از مشیت و اختیار است، همین دو نکته در روایات مکرر مورد تاکید قرار گرفته است که در دایره حکومت و سلطنت او چیزی واقع شود که خدا اذن نداده باشد، اجازه نداده باشد یا خدای متعال مشیتش به آن تعلق نگرفته باشد. از آن طرف هم در این روایات متعدد تاکید می کند، می فرماید از آن طرف هم ساحت الهی منزه از آن است که انسان ها را محکوم کند به کاری و به آنها اراده ندهد و بعد آن ها را مجازات کند. امر بین الامرین است. نه از آن طرف مبتلا به شرک شویم و برای خدا شریک قائل شویم و بگوییم یک مخلوقی در عرض خدا در عالم می تواند کاری کند که خدا راضی نیست، این شرک است. از آن طرف هم توحید افعالی را طوری معنا نکنیم که هرکسی هر کار می کند این کار خداست، این فعل خداست و اراده انسان ها نادیده گرفته شود. اگر طوری توحید افعالی را معنا کنیم که این اختیار و مشیتی که خدای متعال به انسان داده است نادیده گرفته شود، این هم انتهایش این است که همۀ جرم ها و گناه ها را پای خدا بنویسیم و بعد هم بگوییم این همه بساطِ جهنمی که خدا به پا کرده است و انبیاء را فرستاده و فرموده خوب عمل کنید همه اش شوخی است، هیچ کسی در عالم اراده ندارد. بنابراین ،جلوه ی سوم این گونه حادثه ها این است، خدای متعال است که سرانجام به اذن او این حادثه واقع می شود. این حادثه مهم که محور کائنات، دستگاه خلقت و پرستش خدای متعال است، بگوییم اجازه خدا نبوده است؟
دستگاه بنی امیه بدون اینکه خدای متعال اذن تکوینی بدهد این ها بر مشیت خدا غلبه کرده اند و این کار را انجام داده اند این هم غلط است. پس سه بعد و سه ضلع در کار است. سرانجام تدبیر خداست که این حادثه را جمع می کند و پایان کار هم با مشیت خدا رقم می خورد. از یک طرف ارادۀ سیدالشهدا (علیه السلام) و اصحاب و اهل بیت سیدالشهدا (علیه السلام) هست و از یک سو دستگاه دشمن و بنی امیه هم واقعاً اراده شان حضور داشته و کار کرده اند. حکم این سه را باید از هم جدا کرد. آنجایی که اراده دشمن عمل کرده است، این اراده استکبار بر خدا کرده است، شیطنت کرده و از مدار بندگی خارج شده و در میسر استکبار خدای متعال دست به سنگین ترین معصیت ها و سنگین ترین شیطنت ها و جنایت ها زده است.

 


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 17 آبان 1395


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو