« ​بررسی واقعه کربلا از زاویه توحید افعالی​بقیه عمر را دریاب »


حلم و بردباری امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است. مصائب مادرش را که در سن خرد سالی دیده صبر کرده است. کوه مقاومت و استواری بودند. حضرت غلامی داشتند. غلام بی ادبی کرد. مولی می خواستند تادیبش کنند این غلام زرنگ بود فوری این آیه قران را خواند«وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ ». بندگان خوب خدا خشم خود را فرو می برند. امام فرمود: که خشم نمی کنم. بعد از فرو بردن خشم عفو می کنند و خدا محسنین را دوست دارد. حضرت فرمود: که تو را در راه خدا آزاد کردم ودوبرابر حقوق هم برایت معین کردم. این کارها شق القمر است. کسی اهانت بکند این گونه رفتارکند. می گویند مروان از کسانی بود که خیلی آقا را اذیت کرد. ولی در تشییع جنازه آقا شرکت کرد. گفتند: تو که خیلی آقا را اذیت کردی؟ گفت: من در تشییع کسی شرکت کردم که حلم و بردباری او از کوه ها بزرگتر بود. این قدر حضرت را اذیت و آزار می داد ولی حضرت نفرین نمی کرد. مظهر حلم و سخاوت و بردباری بود. یکی از کارهای حضرت این بود که مهمان خانه داشتند سالی دوازده ماه نهارو شام داشتند.
بعضی از آقایان در قم هم مهمان خانه دارند واقعا این اطعام خودش یک توفیقی است. بنابرروایتی اطعام برابر با سی تا بنده آزاد کردن است. الآن هم عرب ها دارند سفر پهن می کنند هر کس میآمد مدینه، راه گم کرده ای، خلاصه هر کسی می آمد . در روایت داریم که آدمی مدینه آمده بود. خیلی آدم فقیری بود. گفت: جایی نیست کهبروم پولی ندارم؟ خانه امام حسن علیه السلام را معرفی کردند. آمد رسید به سفره آماده و با اشتها خورد. امام حسن علیه السلام هم تماشا می کردند. یک مقدار هم در جیبش می ریخت. حضرت تبسم کرد و فرمودند: که چرا این کار را می کنی؟ گفت: آقا شما نمی دانید که من چه گشنگی هایی کشیدم خانه زن و بچه هام که نیستند. خدا هشت تا دختر به من داده که یکی از یکی زشت تراست، برای آن ها هم می برم. یک مرد حسابی هم نمیآید این ها را بگیرد خرج مارا کم بکند. حضرت فرمودند: که من به تو کمک می کنم. که به آن ها هم برسی. حالا نمی خواهد در جیبت بریزی. آقا سفره دار عجیبی بودند. کریم اهل بیت بودند. خدا به ما توفیق بدهد اطعام ومهمانی کردن را بدهد. حدیث داریم اگر کسی صدای پای مهمان را شنید و دردلش هم خوشحال بشود. روایت می فرماید: تا هفت طبقه آسمان گناه داشته باشد خدا می آمرزد. ما یک جایی مهمان بودیم صاحب خانه آدم شوخی بود گفت: مهمان گر چه عزیز است ولی هم چون نفس است اگر آید و بیرون نرود آدم راخفه می کند. می گفت: مهمانی آمده بود ده روزمهمان بود ول نمی کرد برود. مثل این که قصد رفتن نداشت زن و بچه خسته شدند. گفتیم حیله ای بکشیم بلد نبودم رفتم به همسایه گفتم: آقا ما همچین مشکلی داریم؟ همسایه گفت: من بهت یادت می دهم. گفت: من یک تفنگ دارم می روم رو دیوار یک تیر ول می کنم. تو هم پهلوی مهمانت بنشین مهمانت یک دفعه تکان می خورد می گوید چه شده؟ بگو راستش چند وقت قبل یک مهمان همسایه مان را کشتیم به گمانم می خواهد قصاص کند. فهمیده که خانه مان مهمان است.
این آمد کنار مهمان نشست همسایه یک تیر ول کرد. مهمان گفت:آ چه شده؟ گفت: هیچی شما راحت باش. ما چند وقت قبل یک تیری اشتباهی ول کردیم مهمان همسایه مان را کشتیم به گمانم به فکر افتاده جبران کند. این فوری ساکش را بست. صاحب خانه گفت: نه آقا باش، اگر از ما یک مهمان بکشد ما ده تا مهمانش را می کشیم. مهمان گفت: اگر ده تا بکشی من زنده نمی شوم التماس دعاو فرارکرد. یک ذره ای از سخاوت امام حسن علیه السلام ، از حلم آقا، اخلاق آقا داشته باشید. با خانوادتان خوش اخلاق و مهربان باشید«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».
حجه الاسلام و المسلمین فرحزا


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 17 آبان 1395


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو