درسهایی که باید از عاشورا آموخت
درسهایى که از عاشورا مىتوان گرفت، در گفتار و کردار امام حسین علیه السلام و یارانش دیده میشود و کسى که به دقت در مجموعه این واقعه بنگرد و آن را فرا راه خود قرار دهد،
توکل
امام محمد باقر (ع ) «کسی که به خدا توکّل کند، شکست نمیخورد»و قیام خونین عاشورا، سرشار از این آموزه نیک الهی است که فرجامی جز پیروزی حق بر باطل را نوید نبخشید. امام حسین (ع ) گرچه به استناد دعوتنامههای کوفیان به سمت آنان حرکت کرد، ولی توکّل آن حضرت به خداوند متعال بود. به همین دلیل، وقتی میان راه، خبر بیوفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل (ع ) را شنید، تصمیم خویش را تغییر نداد و برای انجام تکلیف، با توکل به خدا راه خود را ادامه داد. نیز بر این اساس بود که صبح عاشورا و با شروع حمله همهجانبه و بیرحمانه دشمن، در نیایشی به درگاه خدا، اعتماد به پروردگارش را چنین بیان فرمود خداوندا! تو تکیهگاه من در هر اندوه، و امید من در هر سختی هستی. تو در هر پیشامدی تکیهگاه و مایه پشتگرمی منی:
رضا و تسلیم ؛
یکی از آموزههای کربلا، راضی بودن به رضای الهی است. هدف امام حسین(ع ) فقط خشنودی خدا و پیامبر او بود. اگر در آن قیام خونین، جان عزیزش را نثار کرد، اگر سختترین مصیبتها را به جان خرید، و اگر خاندان گرامیاش را به دست اسارت سپرد، هدفی جز کسب رضای الهی نداشت. امام حسین (ع ) هنگامی که میخواست از مکه به سمت عراق خارج شود، خود در خطبهای به این ویژگی اشاره فرموده است ما اهل بیت به آنچه خدا راضی است، راضی و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او، صبر و استقامت میورزیم . او اجر صبرکنندگان را به ما عنایت خواهد فرمود.
عمل به تکلیف
از آموزههای ارزشمند کربلا، عمل به تکلیف است. هنگامی که دعوتنامههای پیاپی مردم کوفه به امام حسین (ع ) رسید، ایشان هرچند از سستعهدی کوفیان آگاه بود، ولی آن اعلام حمایتها را تکلیفآور دانست و به سوی آنان حرکت کرد. امام خمینی رحمه الله که خود سالها بعد با همین انگیزه، قیامی عزّتآفرین را پایه ریخت، در سخنانی درباره این آموزه عاشورایی میفرماید اینکه حضرت ابی عبداللّه (ع ) قیام کرد با عدد کم، برای اینکه گفتند تکلیف من این است که نهی از منکر کنم حضرت سیدالشهدا علیه السلام تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را لکن تکلیف بود که قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه ملت را اصلاح کند و عَلَم یزید را بخواباند
آزادگی
عاشورا، نماد آزادگی است و حضرت سیدالشهدا علیه السلام سرور آزادگان. ایشان در پاسخ کسانی که بیعت با یزید را از ایشان میخواستند تا در امان بماند، میفرمودآگاه باشید! ناپاک زاده فرزند ناپاک زاده، مرا میان دو چیز مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت، ولی هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم. خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مؤمنان روا نداشته است و دامنهای پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان دارای همت والا و عزّت نفس ما هرگز اجازه نمیدهد اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم
اخلاص
اخلاص سیدالشهدا (ع ) و یاران آن حضرت، مهمترین عامل جاودانگی قیام حسینی است. از زمانی که حضرت از مدینه حرکت کرد، تا مکّه و سپس کربلا، بسیار کسانِ مدّعی با ایشان همراه شدند و به ظاهر خود را حسینی نشان دادند، ولی هیچکدام بر حرف خود نایستادند و در نهایت، سرور شهیدان را تنها رها کردنددر روز عاشورا و صحنه نبرد کربلا نیز، تنها خون بود و شمشیر و زخم و درد و شهادت، و از مدال و پول و امتیازهای اجتماعی و مقامهای دنیوی خبری نبود. از این رو، ماندگان و مقاومان، تنها با نیروی اخلاص به جهاد در راه حضرت دوست ادامه میدادند و یکی یکی شربت شهادت مینوشیدند.
ایثار
از بارزترین درسهای عاشورای حسینی، ایثار و مقدّم داشتن دیگری بر خود است. در صحنه کربلا، نخستین ایثارگر، خود سیدالشهدا (ع ) بود که حاضر شد خود و خاندانش را فدای دین خدا کند و رضای او را بر همه چیز برگزیند. حتی زمانی که یاران حضرت به شهادت رسیدند و نوبت به جانفشانیِ بنیهاشم رسید، امام حسین (ع ) ابتدا فرزند دلبندشان، علی اکبر(ع ) را برای شهادت در راه خدا فراخواند.
جلوه دیگر ایثار در کربلا، در کار زیبای حضرت ابوالفضل (ع ) بود. آن حضرت که با لب تشنه وارد فرات شد، چون خواست آب بنوشد، یاد لبهای تشنه امام حسین علیه السلام و کودکان تشنهکامش افتاد و به خود نهیب زد که: آیا آب مینوشی، در حالی که برادر و مولایت حسین (ع ) تشنه و در آستانه شهادت است؟ پس آب را ننوشید و بازگشت و لبتشنه به شهادت رسید.
امر به معروف و نهی از منکر؛
از آموزههای ارزنده نهضت حسینی، توجه به دو فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر است. امام حسین (ع ) در وصیتنامهای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین برشمرد من نه از روی سرمستی وگستاخی، و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم، بلکه تنها برای طلب اصلاح در امت جدم حرکت کردم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم حضرت سیدالشهدا (ع ) در جای دیگری نیز فرموده بودند بارخدایا! من به معروف اشتیاق، و از منکر تنفّر دارم بر این اساس، در زیارتهای گوناگونی که درباره امام حسین علیه السلام از پیشوایان معصوم وارده شده، این تعابیر دیده میشود گواهی میدهم تو نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف نمودی و نهی از منکر کردی.
نفی نژادپرستی
شهید، شهید است، چه تفاوت دارد که از چه نژاد و رنگ و زبانی باشد؛ سفید و سیاه، عرب و عجم، رومی یا زنگی. ملاک ارزش در اسلام، عقیده و ایمان است شهادتکده کربلا، بزمگاه عشق است و همهگونه شهیدی دارد؛ جوان، پیر، خردسال، شیرخوار، سیاه، سفید، عرب و عجم. آنجا، یگانگی است و از نابرابریِ نژادی اثری نیست. پیشوای شهیدان، حسین (ع ) در صحنه نبرد، این آموزش دینی و انسانی را به کار گرفت و سپاس و ستایشی همسان به همه یارانش، از پیرمرد تا نوجوان، و از رئیس قبیله تا غلام سیاه روامیدارد .
معرفت نسبت به امام (ع)؛
آنچه در واقعه عاشورا اصل و ریشه همه فضیلت هاست گوهر معرفت و شناخت امام حق است . یاران حسین(ع)عاشورایی شدند و جاودانه گردیدند ، چون امام خود را شناختند و با همین شناخت تا پای جان با امام خویش ماندند . در نتیجه به نور عظیم رسیدند . در مقابل با یزیدیان که از شناخت امام حق بازماندند ، به پیشوای باطل گرویدند و برای ابد سعادت را باختندآری ! اینگونه است که شناخت امام و راه و هدف او ، آدمی را استوار و پایدار می کند . امروز نیز ، منتظران عاشورایی باید با همه توان ، مهدی آل پیامبر (ص) را به عنوان مظهر حق و تنها راه منتهی به خدا بشناسند و حق و باطل و معروف و منکر را با او محک بزنند . چرا که اگر جز این باشد قطعاً از مسیر حقیقت گمراه شده و به دامن یزیدیان زمان خواهند افتاد اگر چه امروز امام منتظران غائب است ولی کسب معرفت امام خواهد توانست که بین منتظران با امامشان پیوند برقرار کند و منتظران را در همین عصر در خدمت امام و اهداف او قرار دهد
وفاداری به امام حسین (ع)
درس بزرگ عاشورا وفاداری کامل نسبت به امام حسین(ع) بود.
در شب عاشورا امام حسین یاران خود را فراخواند و بیعت خویش را از آنان برداشت تا هر که تمایلی به ماندن نداشت از معرکه کربلا بگریزد ؛ اما هریک از آن شیرمردان و نمونه های بی نظیر مردانگی ، به بیانی اعلام وفاداری نمودند و آرزو کردند که کاش هزار جان داشتند تا در پای امام حسین(ع)نثار کنند.
منتظران مهدی(عج)نیز شایسته است که هر روز با امام خود تجدید عهد کنند و وفاداری خود را این گونه به امام(ع)اثبات نمایند . نشانه ی صداقت در این عهد و پیمان آن است که در هر لحظه در خدمت امام و اهداف او باشند و جز به رضای او فکر نکنند .
صبر و پایداری
از دیگر درسهای مهم عاشورا ، صبر و پایداری در حمایت از دین خدا و امام زمان (عج)است . منتظران مهدی (عج)هم باید برای تحقق زمینه های ظهور ، در جبهه ی انتظار استوار و مقاوم بمانند و از زخم ها و نیش هایی که بر دل و جانشان می نشیند خسته نشوند ؛ بلکه از آن استقبال کنند . همانطور که حسینیان عاشورایی از زخم شمشیرها و نیزه ها نهراسیدند بلکه در راه خدا از آن استقبال کرده و به روی شهادت لبخند زدند و همان گونه که بانوان عاشورایی ، سختی طاقت فرسای اسارت را به جان خریدند و به زیبایی پیام کربلا را به شهرها و نسل های آینده رساندند . در این میدان الگوی صبر و استقامت حضرت زینب کبری(س)است که با اقتدا به مقتدای بزرگ خود ، حضرت زین العابدین (ع)به نیکوترین شیوه رسالت خویش را انجام داد و کربلای حسین (ع)را در تاریخ جاودانه ساخت .
همان گونه که عاشوراییان برای نجات اسلام و حمایت از ولی خدا هرگونه سختی را بر جسم و جان خریدند ؛ اهل انتظار هم برای ترویج فضیلت ها و حفظ راه و رسم دینداری و تحقق ارزشها در جامعه باید صبور باشند ، از کمی نفرات نهراسند و به خود ناامیدی راه ندهند که طلیعه ی ظهور نزدیک است و صبح ظفر ، قریب .
فریاد علیه ظلم و ظالمان
حسینیان با اقتدا به امام خود در برابر ظلم و ظالمین قیام کردند و این خود درس های دیگری برای منتظران مهدی است تا در طول زمان غیبت هر کجا فرصتی دست داد ، در برابر ستمگران موضع بگیرند و بر سر ظالم ، فریاد عدالتخواهی بزنند .
تبرّی که از فروع دین است ، جهت حرکت ها را مشخص می کند و پیوسته هشدار می دهد که نباید با ظالمان هم کاسه شد و دست در دست آنها گذاشت و یا حتی در برابر ظلم و تباهی آنها ساکت نشست .
بصیرت،موقع شناسی وتبعیت از ولایت
شاید یکی از مهمترین درس هایی که امروزه نیز حائز اهمیت است همین بصیرت ،موقع شناسی و گوش به فرمان ولایت بودن باشد.
تعداد توابین که بعد از حادثه عاشورا درصدد خون خواهی امام برآمدند چند برابر یاران امام در صحرای کربلا بود ولی به دلیل نداشتن بصیرت و موقع شناسی علاوه براینکه دیگر قیام شان سودی نداشت و آنچه که نباید اتفاقمی افتاد ، افتاده بود باعث به هدر رفتن خون بسیاری از شیعیان شد که اگر در زمان مناسب وارد صحنه می شدند شاید نتیجه طور دیگری رقم می خورد.
این ها بخشی از درس های واقعه خونین کربلا است که می تواند در زندگی ما به عنوان چراغ هدایت و روشن کننده راه همواره فروزان باشد.
بررسی واقعه کربلا از زاویه توحید افعالی
این بلای عظیم، یک بلای رفیع و جلیل هم هست. یک مصیبتی است که بر یک انسان رفیع وعظیم، بر ولی الله الاعظم، وجود مقدس سید الشهدا (علیه السلام) وارد شده و به میزان عظمت و جلالت ایشان این حادثه بزرگ است. لذا نباید این حادثه را با حوادث مشابه خودش مقایسه کرد. جنگ در عالم خیلی بوده است، کشته ها خیلی بوده اند اما قابل مقایسه با عاشورا نیست. عاشورا چیز دیگری است. اوج اخلاص، اوج عبودیت و اوج بندگی در آنجا ظهور کرده است. هتکی که در آنجا نسبت به خدا و دین خدا از جبهۀ شیطان شده است، خیلی هتک عظیمی است. نه عبادتی به عظمت و اخلاص عاشورا داریم و نه هیچ هتکی مثل هتک سیدالشهدا (علیه السلام) . بنابراین، بُعد دوم این مصیبت جلالت و عظمت اوست. در عین اینکه این بلا بلای عظیمی است اما در عین حال در نهایت زیبایست. منتها این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که در حادثۀ عاشورا، جلوه های متفاوتی وجود دارد. اولین جلوه زاویه کار است، کار سیدالشهدا (علیه السلام) و اصحاب و اهل بیت اوست که باید توضیح داده شود. این در نهایت زیبایی اتفاق افتاده و بندگی خدا و عبادت خدا به بهترین شکل است. خضوع در مقابل خدای متعال به بهترین شکل ظهور کرده است به طوری که از این زیباتر ممکن نیست اتفاق بیفتد. جلوۀ دیگر کار در حادثۀ عاشورا ، کار دشمنان اسلام و دشمنان نبی اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و دستگاه ابلیس است. نمی شود این ضلع و این زاویه عاشورا را هم نادیده گرفت. یعنی دستگاه بنی امیه معصیت خدا را مرتکب شدند. این معصیت در نهایت زشتی، بدی و قبح واقع شده است. سومین جلوه، تدبیر خدای متعال است. سرانجام همۀ آنچه در عالم واقع می شود، تحت مشیت، اذن و ارادۀ خدای متعال است. یعنی اینطور نیست که حادثه ای در عالم اتفاق بیفتد و خدای متعال به آن اذن و اجازه نداده باشد.
اگر تیغ عالم بجنبد ز جاینبرد رگی تا نخواهد خدای
البته روشن است، معنای این حرف این نیست که آن جنایتکارانی که دستشان به خون سیدالشهدا (علیه السلام) آلوده شد و یا زمینه سازی برای آن کار کردند و یا در آینده همان راه را تایید کردند و راضی به این جنایت عظیم بودند العیاذ بالله آن ها دست خدا هستند و یا خدا کارشان را تأیید می کند؛ هرگز معنای این حرف این نیست.
یک نکته ظریفی است در باب توحید افعالی؛ اگر این توحید افعالی یک مقدار غلط معنا شود می شود کفر. باید همۀ زشتی های افعال مخلوقات و انسان ها را هم به خدا نسبت داد.گاهی اوقات توحید افعالی غلط معنا می شود که خیال می کنند معنای توحید افعالی این است که هر کسی هر کاری انجام می دهد کارش کار خداست. اصلاً اینطور نیست. این معنایش این است که همۀ زشتی ها را گردن خدا بیندازیم. من نمی خواهم نسبت بدهم اماکسی که این حرف را زده مقصودش این بوده است. ولی در بعضی از دوائن به اصطلاح عرفانی آمده است امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به ابن ملجم می گوید بی خود به تو طعن می زنند. تو دست خدا بودی، من خودم تو را شفاعت می کنم؛ این نگاه, نگاه غلطی است. این تطهیر کردن یزید و ابن زیاد و دشمنان خداست، جرم و گناه آن ها را پای خدا نوشتن است. معنایش این است که خدا این ها را مجبور به این جنایات کرده و بعد هم مجازاتشان می کند؛ اینطور نیست. یک ضلع این حادثه ها افعال انسانیست و معنای توحید افعالی این نیست، کارهایی که انسان ها انجام می دهند کار خداست. بله از یک سوی دیگر هم اگر ما غفلت کنیم و خیال کنیم در دستگاه خدا، در عالمی که مخلوق خداست، یک انسانی می تواند کاری کند که مرضی خدا نیست، این هم غلط است. لذا در روایات ائمه (علیه السلام) ، در مجامع روایی مثل توحید، توحید صدوق، توحید کتاب شریف کافی، آنجایی که بحث از مشیت و اختیار است، همین دو نکته در روایات مکرر مورد تاکید قرار گرفته است که در دایره حکومت و سلطنت او چیزی واقع شود که خدا اذن نداده باشد، اجازه نداده باشد یا خدای متعال مشیتش به آن تعلق نگرفته باشد. از آن طرف هم در این روایات متعدد تاکید می کند، می فرماید از آن طرف هم ساحت الهی منزه از آن است که انسان ها را محکوم کند به کاری و به آنها اراده ندهد و بعد آن ها را مجازات کند. امر بین الامرین است. نه از آن طرف مبتلا به شرک شویم و برای خدا شریک قائل شویم و بگوییم یک مخلوقی در عرض خدا در عالم می تواند کاری کند که خدا راضی نیست، این شرک است. از آن طرف هم توحید افعالی را طوری معنا نکنیم که هرکسی هر کار می کند این کار خداست، این فعل خداست و اراده انسان ها نادیده گرفته شود. اگر طوری توحید افعالی را معنا کنیم که این اختیار و مشیتی که خدای متعال به انسان داده است نادیده گرفته شود، این هم انتهایش این است که همۀ جرم ها و گناه ها را پای خدا بنویسیم و بعد هم بگوییم این همه بساطِ جهنمی که خدا به پا کرده است و انبیاء را فرستاده و فرموده خوب عمل کنید همه اش شوخی است، هیچ کسی در عالم اراده ندارد. بنابراین ،جلوه ی سوم این گونه حادثه ها این است، خدای متعال است که سرانجام به اذن او این حادثه واقع می شود. این حادثه مهم که محور کائنات، دستگاه خلقت و پرستش خدای متعال است، بگوییم اجازه خدا نبوده است؟
دستگاه بنی امیه بدون اینکه خدای متعال اذن تکوینی بدهد این ها بر مشیت خدا غلبه کرده اند و این کار را انجام داده اند این هم غلط است. پس سه بعد و سه ضلع در کار است. سرانجام تدبیر خداست که این حادثه را جمع می کند و پایان کار هم با مشیت خدا رقم می خورد. از یک طرف ارادۀ سیدالشهدا (علیه السلام) و اصحاب و اهل بیت سیدالشهدا (علیه السلام) هست و از یک سو دستگاه دشمن و بنی امیه هم واقعاً اراده شان حضور داشته و کار کرده اند. حکم این سه را باید از هم جدا کرد. آنجایی که اراده دشمن عمل کرده است، این اراده استکبار بر خدا کرده است، شیطنت کرده و از مدار بندگی خارج شده و در میسر استکبار خدای متعال دست به سنگین ترین معصیت ها و سنگین ترین شیطنت ها و جنایت ها زده است.
حلم و بردباری امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام دو تا صفت داشته که خیلی بروز داشتند. یکی حلم و برد باری و یکی هم حسن خلق بود. انشاالله یک ذره از حلم حضرت به ما عنایت کنند. آقا پای منبر خطیب شامی نشستند خطیب به آقا اهانت می کرد اما آقا این جا مامور به تحمل است. مصائب مادرش را که در سن خرد سالی دیده صبر کرده است. کوه مقاومت و استواری بودند. حضرت غلامی داشتند. غلام بی ادبی کرد. مولی می خواستند تادیبش کنند این غلام زرنگ بود فوری این آیه قران را خواند«وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ ». بندگان خوب خدا خشم خود را فرو می برند. امام فرمود: که خشم نمی کنم. بعد از فرو بردن خشم عفو می کنند و خدا محسنین را دوست دارد. حضرت فرمود: که تو را در راه خدا آزاد کردم ودوبرابر حقوق هم برایت معین کردم. این کارها شق القمر است. کسی اهانت بکند این گونه رفتارکند. می گویند مروان از کسانی بود که خیلی آقا را اذیت کرد. ولی در تشییع جنازه آقا شرکت کرد. گفتند: تو که خیلی آقا را اذیت کردی؟ گفت: من در تشییع کسی شرکت کردم که حلم و بردباری او از کوه ها بزرگتر بود. این قدر حضرت را اذیت و آزار می داد ولی حضرت نفرین نمی کرد. مظهر حلم و سخاوت و بردباری بود. یکی از کارهای حضرت این بود که مهمان خانه داشتند سالی دوازده ماه نهارو شام داشتند.
بعضی از آقایان در قم هم مهمان خانه دارند واقعا این اطعام خودش یک توفیقی است. بنابرروایتی اطعام برابر با سی تا بنده آزاد کردن است. الآن هم عرب ها دارند سفر پهن می کنند هر کس میآمد مدینه، راه گم کرده ای، خلاصه هر کسی می آمد . در روایت داریم که آدمی مدینه آمده بود. خیلی آدم فقیری بود. گفت: جایی نیست کهبروم پولی ندارم؟ خانه امام حسن علیه السلام را معرفی کردند. آمد رسید به سفره آماده و با اشتها خورد. امام حسن علیه السلام هم تماشا می کردند. یک مقدار هم در جیبش می ریخت. حضرت تبسم کرد و فرمودند: که چرا این کار را می کنی؟ گفت: آقا شما نمی دانید که من چه گشنگی هایی کشیدم خانه زن و بچه هام که نیستند. خدا هشت تا دختر به من داده که یکی از یکی زشت تراست، برای آن ها هم می برم. یک مرد حسابی هم نمیآید این ها را بگیرد خرج مارا کم بکند. حضرت فرمودند: که من به تو کمک می کنم. که به آن ها هم برسی. حالا نمی خواهد در جیبت بریزی. آقا سفره دار عجیبی بودند. کریم اهل بیت بودند. خدا به ما توفیق بدهد اطعام ومهمانی کردن را بدهد. حدیث داریم اگر کسی صدای پای مهمان را شنید و دردلش هم خوشحال بشود. روایت می فرماید: تا هفت طبقه آسمان گناه داشته باشد خدا می آمرزد. ما یک جایی مهمان بودیم صاحب خانه آدم شوخی بود گفت: مهمان گر چه عزیز است ولی هم چون نفس است اگر آید و بیرون نرود آدم راخفه می کند. می گفت: مهمانی آمده بود ده روزمهمان بود ول نمی کرد برود. مثل این که قصد رفتن نداشت زن و بچه خسته شدند. گفتیم حیله ای بکشیم بلد نبودم رفتم به همسایه گفتم: آقا ما همچین مشکلی داریم؟ همسایه گفت: من بهت یادت می دهم. گفت: من یک تفنگ دارم می روم رو دیوار یک تیر ول می کنم. تو هم پهلوی مهمانت بنشین مهمانت یک دفعه تکان می خورد می گوید چه شده؟ بگو راستش چند وقت قبل یک مهمان همسایه مان را کشتیم به گمانم می خواهد قصاص کند. فهمیده که خانه مان مهمان است.
این آمد کنار مهمان نشست همسایه یک تیر ول کرد. مهمان گفت:آ چه شده؟ گفت: هیچی شما راحت باش. ما چند وقت قبل یک تیری اشتباهی ول کردیم مهمان همسایه مان را کشتیم به گمانم به فکر افتاده جبران کند. این فوری ساکش را بست. صاحب خانه گفت: نه آقا باش، اگر از ما یک مهمان بکشد ما ده تا مهمانش را می کشیم. مهمان گفت: اگر ده تا بکشی من زنده نمی شوم التماس دعاو فرارکرد. یک ذره ای از سخاوت امام حسن علیه السلام ، از حلم آقا، اخلاق آقا داشته باشید. با خانوادتان خوش اخلاق و مهربان باشید«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».
حجه الاسلام و المسلمین فرحزا
بقیه عمر را دریاب
الإمامُ عليٌّ عليه السلام: فاستَدرِكُوا بَقيَّةَ أيّامِكُم، واصبِرُوا لَها أنفسَكُم؛ فإنّها قَليلٌ في كثيرِ الأيّامِ التي تَكونُ مِنكُم فيها الغَفلَةُ والتَّشاغُلُ عَنِ المَوعِظَةِ.
امام على عليه السلام: بقيه عمر خود را دريابيد و جانهاى خود را براى آن شكيبا سازيد؛ زيرا اين چند روزه در مقابل روزهاى بسيارى كه در غفلت و رويگردانى از پند و اندرز گذرانيده ايد اندك است.خطبه 86 نهج البلاغه
اربعین ای کاش میلیونها نفر
بالباس مشکی و چشمان تر
باظهور مهدی صاحب زمان
همچونان سیلی خروشان،بی امان
راه را سوی مدینه واکنند
روبه سوی وادی الزهراکنند
لرزه اندازند برجان یهود
زیرپاها له کنند آل سعود
پرکنند از دسته های سینه زن
گنبدالخضراء تاصحن حسن
گل دهد باغ و بهار فاطمه
تاشود پیدا مزار فاطمه
بعداز آن بااقتداری بی نظیر
میکند جلوه نگاری بی نظیر
میشود درسرزمینها حجاز
پرچم جانم حسن دراحتزار
شاعر : قاسم نعمتی
<< 1 ... 22 23 24 ...25 ...26 27 28 ...29 ...30 31 32 ... 328 >>