« یا صـــــاحب الزمـــــان (عج) ادرکنــی | هر جمعه غروب ...دل خراب است...خراب... » |
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم /بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است /چرا آب به گلدان نرسیده است /چرا لحظه باران نرسیده است /هر کس که در این خشکی دوران /به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است /و هنوزم که هنوز است ، غم عشق به پایان نرسیده است /بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید /بنویسد که هنوزم که هنوز است /چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است /چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است /خداوند گواه است دلم چشم به راه است/درحسرت یک پلک نگاه است /ولی حیف نصیبم فقط آه است /تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است /وجا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم /عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار /دل هر بی دل آشفته شود حس…
فرم در حال بارگذاری ...