« در سوگ احمد | ایا اخلاق انسان ها قابل تغییر است؟ » |
فرق اخلاق و ادب چیست؟
اخلاق به معنای ملکات راسخ در روح و وصفی است از اوصاف روح، ولی آداب عبارت است از هیئت های زیبای گوناگون که اعمال صادر از انسان بدان زینت داده می شود.[1] به عبارت دیگر، اخلاق مربوط به عالم درون است و آداب، مربوط به ظرافت و زیبایی عمل است.
استاد مطهری رحمه الله در زمینه تفاوت اخلاق و ادب گوید: اخلاق مربوط است به خود انسان، یعنی مربوط است به اینکه انسان به غرایز خودش چه نظامی بدهد، خودش را چگونه بسازد، نظّام دادن به غرایز را اخلاق می گویند. انسان دارای غرایز مختلفی است، همچون قوه شهویه، قوه غضبیه. قوه شهوانی کارش جلب منافع است، انسان را وادار می کند که منافع خودش را طلب بکند. قوه غضبیه قوه دفع است، نیرویی است که به طور خودکار، انسان را وادار می کند که چیزهایی را که برای خودش بد و مضر تشخیص می دهد، دفع کند.
یک قوه دیگری هست به نام قوه عقل که قوه حساب گری است. هر قوه ای فقط کار خودش را حساب می کند. به عنوان مثال، شهوت خوردن در انسان هست، آن قوه ای که کارش خوردن است دیگر حسابی در دستش نیست، فقط احساس لذت می کند، می گوید فقط باید بخورم، همچنین است قوه غضب، ولی اینها باید حسابی داشته باشند، باید انسان به این قوا یک نظمی بدهد. شما اگر یکی از قوا را آزاد بگذارید که کار خودش را انجام بدهد، این آزادی شما را فاسد می کند. مثال دیگر چشم و زبان است، چشم از دیدن یک اموری لذت می برد. دیگر حسابی در کارش نیست، زبان می گوید: «من از خوردن فلان چیز لذت ببرم»، امّا یک حساب دیگری هست و آن اینکه تنها این نیست که باید لذت ببری، بعد از این لذت باید ببینی بر سر این اجتماع بدنی و شخصیت انسان چه می آید.
باید عقل بر این بدن و بر این شخصیت حکومت کند و به هر کدام سهمی بدهد. این معنای نظام دادن به غرایز است. در اخبار و روایات نیز، به سهم بندی غرایز اشاره شده است، تمام غرایز و اعضای بدن حق دارند. و چون عقل به تنهایی قادر نیست که به حساب اینها برسد، دین با تکالیفی که دارد سهم بندی های اینها را مشخص می کند، ما به این مسئله اخلاق می گوییم. امّا آداب، مربوط به سهم بندی غرایز نیست، بلکه مربوط به این است که انسان غیر از مسئله اخلاق، به اموری اکتسابی که باید اسم آنها را فنون گذاشت، احتیاج دارد؛ یعنی به یک سلسله صفت ها احتیاج دارد. باید آنها را یاد بگیرد. به عنوان مثال، انسان احتیاج دارد که خط نوشتن را یاد بگیرد. یاد گرفتن خط و نوشتن جزو آداب است. نوشتن، فن است، هنر است. این آداب در زمان های مختلف فرق می کند، امّا اخلاق با مقتضیات زمان عوض نمی شود.[2]
در قبال این نظر، برخی صاحب نظران معتقدند همه کارهای زشتی که متّصف به خوب و بد می شوند، در قلمرو اخلاق قرار می گیرند.[3]
دکتر علی قائمی معتقد است: آداب ناشی از رسم است و غرض از رسم، عملی است که در گذشته به خاطر دستیابی به منافعی… یا حفظ مصلحتی پدید آمده [است] و هم اکنون نیز به همان خاطر و گاهی بر حسب عادت در جامعه وجود دارد. آداب در چنین صورتی عبارت از رسمی است که برای خوشامد دیگران انجام می گیرد، مثل گرفتن جلوی دهان هنگام عطسه و سُرفه، آن هم در میان جمع…. اخلاق [نیز] ضابطه ای است که بر اجرای آداب مسلط است. آداب در جوامع مختلف و حتی در بین گروه های مختلف ممکن است متفاوت باشد، درحالی که اخلاق همیشه ثابت است. آداب نشئت گرفته از عهد قدیم و مردم است، درحالی که اخلاق نشئت گرفته از یک فلسفه، مکتب یا مذهب است.[4]
پی نوشت ها:
[1] علامه طباطبایی، المیزان، ج 6، ص 257، ذیل (مائده: 120).
[2] مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، ج 1، ص 154.
[3] محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، به کوشش: محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1377، چ 3، صص 240 و241.
[4] علی قائمی، اخلاق و معاشرت در اسلام، تهران، انتشارات امیری، 1370، چ 4، صص 32 و 33
فرم در حال بارگذاری ...