« مصداق تجمّل گرائی!!! | حيص و بيص » |
تجمل گرائی
تجمّل در لغت به معنای خود را زینت دادن و آراستن است. میتوان رابطه بین اسراف و تجمّل را عموم و خصوص مطلق قرار داد. دین وقتی صحبت از نهی تجمّل میکند، نباید تصاویری از موهای ژولیده و لباسهای مندرس در ذهنت بیاید. زیبا پوشی، روغن زدن، شانه زدن و بوی خوش هنگام عبادت از مستحبات مؤکّده است. وقتی در قرآن کلمه جمیل و جمال میآید یعنی زیبایی در متن دین قرار گرفته است. کسی به ظاهر مسلمان ژولیده مو، نگاه نکند و به پای دین بنویسد. آنچه قرار است در ادامه آید افراط در این موضوع است. سؤالات زیر جای تأمل دارد:
تجمّل از کدام راه؟ وقتی شرائط اقتصادی فرد و خانواده در آشفتگی به سر میبرد استفاده از کالاهای لوکس و غیر ضروری از مصادیق بارز تجمل گرائی نیست؟ وقتی باهمان گوشی سابق همه نیازها برطرف میشود، خرید گوشی ِگرانتر را چه بنامیم؟ وقتی میدانم غذای گران قیمتی که سر سفره گذاشته شود، منجر به شهرت خواهد شد؟ وقتی غذاهای آماده با لبخند به سطل زباله ریخته میشود؟ و در هنگام مصیبت به زیور آلاتم میافزایم؟
وقتی میدانم این لباس فاخر مرا به شکل زنان در میآورد تا مردان، و یا دیگران در اینکه به دید مسلمان به من نگاه کنند دچار تردید شده و بیشتر به کفّارشباهت دارم تا مسلمانان؟ با طرح این سؤالات تعریف ملموستر میشود. اینها همه آن چیزی است که اسلام با آنها مخالف است.
چه شد تجمّل گرا شدم؟
۱- فقر فکری و فرهنگی:
وقتی زاویه نگاهم به زندگی صرفا ًدر مصرف کردن باشد و بی تفاوت نسبت به نتایج و پیامد های آن، نتیجه این خواهد شد که هیچگاه خرید کردن، خوردن و پوشیدن مرا آرام نخواهد کرد. درست است که بشر در 50 سال گذشته به اندازه کلّ تاریخ بشر مصرف کرده است، ولی کماکان این شتاب در تجمّل گرائی ریشه در جهالت او دارد. زمین و آسمان طبق آیه 22 سوره مبارکه بقره «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّکُم» برای انسان آفریده شده است و انسان برای خدا. از طرفی طبق آیه هفتم سوره مبارکه کهف خداوند هر جه در زمین است را زینت برای خود زمین! قرار داده است: «همانا ما آنچه راکه بر زمین است، زینتی برای آن قراردادیم» إِنَّاجَعَلْنَامَاعَلیَ الْأَرْضِ زِینَةً لها. ولی باز داستان نفهمی و جهالت ما در مواجهه با اشیاءکار دستمان دادو دل بستیم و به تجمّل گرائی روی آوردیم. اگر کمی تا قسمتی از اندیشه ناب دینی برخوردار باشیم هرگز تبلیغات ما را نمیبلعد و استفاده از کالاهای لوکس را معیار و ملاک شخصیت قرار نمیدهیم. چرا که خوب میدانیم میزان تقوا و رضایت خداوند است. درست است که جهان امروز هویت ما را با مصرف، گره زده است ولی یادمان باشد نگاه غرب به انسان، در حیوان اقتصادی و مصرف گرا خلاصه میشد نه آنچه ما در بخش اوّل مطرح کردیم.
2- عقده های روانی:
وقتی به داشته های خود راضی نبوده و در صدد ریخت و پاش و اسراف و تبذیر باشیم، وقتی طاقت دیدن مخارج ابلهانه دوستم را نداشته و برای کم نیاوردن پیش دیگران دست به تجمل گرائی میزنم…همه اینها یعنی من بیماری هستم که از بیماری خود لذّت میبرم. لطفا کسی به فکر درمان من نباشد! چه لذتی دارد چشم و هم چشمیهایی که مرا به غلیان انداخته و خواب از سرم ربوده است و مرا کفری میکند.
3- تکاثر طلبی:
وقتی بین دو قبیله بر سر برتری یکدیگر نزاع در گرفت، تصمیم گرفتند نفرات خود را شمارش کنندکه کدام یک بیشترند؛ و وقتی در نفرات مساوی بودند رفتند به قبرستان! برای شمارش قبرها! این کار احمقانه از عرب آن روز بعید نبود.ولی جای تعجب اینجاست که ما نیز منش و خوی عرب جاهلی را کنار نگذاشتهایم، یا سراغ مدرک میرویم به جای درک، یا سراغ تعداد ماشینهای در پارکینگ! یا به موقعیت جغرافیایی خود در شهر فخر میفروشیم! یا برچسب «شهرستانی بودن» را برای تحقیر دیگران زیر زبان مخفی کردهایم برای لحظه مبادا! . فزون طلبی، تجمّل گرائی و فخر فروشی انسان را به کارهای بیهوده میکشاند تا جائی که حاضری بهترین لحظات خود را برای کم اهمیتترین مسائل و موارد، هزینه کنی با این هدف که «میخواهم بخرم، چون هستم»
4- حسادت:
وقتی از ته دل آرزوی زوال نعمت دیگری را داریم درحالی که آن نعمت به صلاح اوست، این میشود حسادت. بدترین، خبیثترین و دشوارترین رذیله نفسانی حسد است.
از وقتی فهمیدم دوستم کمی از نظر اقتصادی سرو سامان گرفته، چنان آشوبی در من به پا شده است که هر لحظه آرزوی مرگ او را دارم. ولی من نیز بیکار ننشستم. همین دیروز بود که فرشها را عوض کردم و قرار است برای هفته آینده نیزسرویس بشقابها هم عوض شود.
نتایج تجمل گرائی
1- تباه شدن دین:
دیروز به بهانه نداشتن، قناعت میکردیم ولی امروز به بهانه ما قضی، در صدد جبران برآمدهایم. تجمّل گرائی روان را پریشان میکند و عقل را مضطرب. عقل همان نعمتی بود که با آن به شناخت دین میپرداختیم ولی امروز به خاطر گرایش به امور زائد و مخارج مفسده، عقل، این نعمت الهی را نیز به تباهی کشانیدیم. مَثَل دنیاو میل به دنیا، مَثَل ماری است که انسان دیندار ِعاقل فقط به دید مکانی موقت و محدود، به آن نگاه میکند که هر لحظه باید برگردد، فقط همین. ولی وقتی زهر آن مار در قلب انسان جا خوش گرد، سنت الهی در این مواقع اجرا خواهد شد. ایشان به حال خود رها شده و بهتر میتوانند به انکار نبوت و معاد پردازند!
2- بحران اقتصادی:
تجمل گرائی کلمه است که در ظاهر زیبائی خاصی را به دنبال دارد ولی حقیقتا تباه شدن نعمتها از نتایج آن است. اینجاست که چیزی برای نیازمندان از سر ریز در آمد ِجامعه باقی نمیماند تا برای ایشان هزینه شود. میتوانی به گوئی به دَرَک! که چیزی باقی نمیماند، «مصرف میکنم، چون هستم».و وقتی بحران اقتصادی قوّت گرفت، فقر برخی را به کفر میکشاند و فرصتهای شغلی را نابود می کندو آینده کشور را مبهم نشان می دهدو وابستگیمان را به بیگانه شدت میبخشد. باز هم میگوئی به دَرَک!؟
3- بی هویتی:
وقتی تیر آخر، هویت و چیستی مرا نشانه رفت، آرام کردن وجدانم برای استفاده از کالاهای لوکس که هیچ دلیلی برای استفاده از آنها نیست، راحتتر خواهد بود. وقتی برای شنیدن ندای فطرت اقدامی نکردیم، باید منتظر شنیدن صدای هوای نفسی باشیم که مدتهاست بر فطرت ناب تسلط پیدا کرده است: من برای تجمّل گرائی و مصرف کردن به دنیا آمدهام. زندگی میکنم تا مصرف کنم. از وقتی اسیر تبلیغات شدهام، دیگران برایم تصمیم میگیرندکه چه بپوشم، چه چیزی بخورم. خلاصه اولویتهای زندگیام عوض شده، اصلا ً بازی عوض شده است.
همه اینها از اثرات سوء گرایش به تجملات است. از توضیح ِتحریک شهوات، خیالبافی، در رویا زندگی کردن، بی عاطفه بودن وعدم ترقّی افراد جامعه به عنوان نتایج دیگر تجمل گرائی گذشتم.
فرم در حال بارگذاری ...