« آخرالزمان را باور کنیم ... | تشخيص مدعيان مهدويت » |
ويژگيهاى دولت مهدى(ع)
دولت مهدى - كه انتظار آن مىرود - بدان معنا نيست كه اسلام معطل بماند، تا پس از ظهور مهدى، دولت اسلامى برپا شود، بلكه به معناى ايجاد دولت خاصى است كه نمونه كوچك آن، دولت و ملك سليمان بود. ملك و حكومت سليمان، با نيروهاى جن و باد و حيوانات و نيز انسانهاى مؤمن، پشتيبانى مىشد. مزيت دولت مهدى بر دولت سليمان، اين است كه بر تمامى زمين حكم مىراند و دولتى پس از آن نيست و به قيامت صغرا متصل است، سپس زندگى بر كره خاكى پايان مىپذيرد. قرآن به قيامت صغرى در آخرالزمان در آيات 88-82 سوره نمل اشاره كرده است:
و هنگامى كه وقت مشخص و حادثه موعود رخ نمايد جنبندهاى بندهاى را از زمين براى آنها خارج مىكنيم كه با آنها تكلم مىكند [و مىگويد:] مردم به آيات ما ايمان نمىآورند
[و به خاطر آور] روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكردند، محشور مىكنيم و آنها را نگه مىداريم تا به يكديگر ملحق شوند!
تا زمانى كه [به پاى حساب] مىآيند، [خدا به آنان] مىگويد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد و در صدد تحقيق برنيامديد؟ شما چه اعمالى انجام مىداديد؟!
در اين هنگام، فرمان عذاب به خاطر ظلمشان بر آنها واقع مىشود و آنها سخنى ندارند كه بگويند.
آيا نديديد كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم و روز را روشنى بخش؟! در اين امور، نشانههاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مىآورند [و آماده قبول حقاند].
[و به خاطر آورند] روزى را كه در صور دميده مىشود6 و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، در وحشت فرو مىروند، جز كسانى كه خدا خواسته است و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مىشوند.
كوهها را مىبينى و آنها را ساكن و جامد مىپندارى، در حالىكه مانند ابر در حركتاند. اين صنع و آفرينش خداوند است كه همه چيز را متقن آفريد. او از كارهايى كه انجام مىدهيد، مسلماً آگاه است.
»قيامت صغرا« كه آيات بدان اشاره دارد، بر اين انديشه استوار است كه به برپايى دولت عدل مطلق و بهرهمندى انسان از امنيت و عدل و خودكفايى اقتصادى و اجتماعى كه از پرتو دولت مهدى به دست مىآيد، نبايد بسنده كرد؛ زيرا تنها هدف مورد انتظار، قيام مهدى(ع) و مسيح نيست، بلكه هدف ديگرى وجود دارد، كه گفت و گوى ميان اديان و مذاهب و ارزيابى آنها براساس شيوههايى است كه واقعيتها و حوادث تاريخ را روشن مىكند، كه لازمه آن زنده كردن شهود و مردان تاريخسازى است كه اساس مذاهب و انديشهها بودند و خداوند، رسولش عيسى را ذخيره كرد تا شهود تاريخى را در پيشگاه حاكم والامرتبه، مهدى آل محمد(ص) زنده كند.
برخى نمىپذيرند كه شيعه به قيامت صغرا »رجعت« معتقد باشد، اما شيعيان باور دارند عيسى بن مريم(ع) بار ديگر به دنيا برمىگردد و به امام مسلمانان اقتدا مىكند، چنانكه در روايت بخارى است:
كيف بكم اذا نزل عيسى بن مريم و امامكم منكم.
چگونه خواهيد بود آن زمان كه عيسى پسر مريم، از آسمان فرو آيد و امام از شما باشد؟
آيا اينان نمىپرسند چگونه مردم مىفهمند اين شخص، عيسى بن مريم است اگر مردگان را زنده نكند و كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را شفا ندهد؟! آيا آنان مىپندارند عيسى كه مردگان را زنده مىكند، انسانى را كه تازه مرده است، زنده مىكند تا ساعتى زندگى كند، سپس بميرد؟ يا اينكه تأثير وى ماندگارتر و كارش مهمتر است؟ به اينكه شخصى را كه قرنهاست مرده است، زنده كند تا سالها زندگى كند.
مهمتر اين است كه شخصيتى مثل على بن ابىطالب(ع) زنده شود كه مسلمانان در موقعيت و جايگاه وى پس از رسولاللَّه(ص) اختلاف نظر دارند. برخى مىگويند: موقعيت رسالت و نقش سياسى وى مانند رسولاللَّه(ص) است، جز اينكه پيامبرى پس از رسولاللَّه(ص) نيست و مخالفت با امام على روا نيست، چنانكه نافرمانى پيامبر را نمىتوان كرد.
امام از قول پيامبر، كتابهايى را نوشت كه امامان بعدى به ارث بردند تا به مهدى(ع) رسيد. اما برخى منكر تمامى اين مطالباند و امام را چهارمين شخص در فضيلت [پس از ابوبكر و عمر و عثمان] مىدانند، بلكه برخى فضيلتى براى امام قايل نيستند!
مهدى(ع) صحيفه جامعهاى را كه امام على(ع) بر پوست، به خط خود و املاى پيامبر نوشت، به مردم نشان مىدهد. اين كتاب را امامان - به بيان الهى - پس از پيامبر، يكى پس از ديگرى به ارث بردند و محتوايش را منتشر كردند. از اين طريق يگانه مورد اعتماد، سنت نبوى، به نقل از امامان، در كتب شيعه هست و معصوم به نقل از پيامبر مىنوشت و معصومى ديگر حديث را روايت مىكرد، چنانكه امام صادق(ع) مىفرمايد:
اگر ما به رأى و ميل خود، به مردم فتوا مىداديم، هلاك مىشديم. آنچه مىگوييم به نقل از رسولاللَّه(ص) و دانشى است كه يكى پس از ديگرى، به ارث برده و ذخيره نمودهايم، چنانكه مردم طلا و نقره را ذخيره مىكنند.
اما برخى بر اعتقادى كه از پدران به ارث برده و بدان خو كردهاند، باقى مىمانند.
براى آنكه دليل حسى باشد و بهانهاى دست كسى نماند، نگارنده هر كتابى زنده مىشود، تا با دست خود، آنچه را نوشته، بنگارد و مردم بدانند وى كتاب را نوشته است و او با مردم، چنانكه ديده و پيش آمده، سخن بگويد. مثلاً عيسى به مسيحيان خواهد گفت: دينى كه در دست شماست، از من نيست، بلكه مثلاً از »پولس« [يكى از حواريون] است. عيسى، پولس را زنده مىكند تا به مردم بگويد چگونه رسالت مسيح را كه به رسالت محمد و اهل بيتش بشارت مىداد، تحريف كرده و مسيح را خاتم رسولان، بلكه يكى از اقاليم [خدا، پسر و روحالقدس] قرار داده است.
بنابراين، دولت مهدى فقط براى اقامه عدل مطلق در جامعه بشرى نيست؛ بلكه براى ايجاد فكرى يكسان و مذهبى واحد است؛ مذهبى كه بر متون درست و معتبر تاريخى استوار است. از اين رو، دولت مهدى، پايان جنبش انبيا و رسولان و پيروزى عقل و دانش و توحيد بر نادانى و خرافه و شرك است.
فرم در حال بارگذاری ...