« لقمان حكيم | آیا برای آمدن میلی نداری؟ » |
این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام /رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام /منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه /سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام /آرزو داشتم امسال بیایم عرفات /گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام /هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد /با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام /درد، بالاتر از این نیست برایم انگار /دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام /خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند /به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام /همه دلشوره ی من ماه محرم باشد /مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام /به تو و گریۀ هنگام غروبت سوگند /فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام /چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است /وقت آوارگی قافله ی ارباب است…
فرم در حال بارگذاری ...