« تربت شريف حرم مطهّر امام حسين عليه السّلام كه در سفر و حضر انسان را از خطر حفظ مى كند | مولا علی (ع) و رعایت همسفری با یهودی » |
نکوهش همکاری و معاونت با ستمگران!
از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده یاری کردن ستمکاران است چنانچه در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) ضمن شماره کبائر می فرماید : از گناهان کبیره کمک کردن ستمکاران و میل کردن به آنهاست و در روایت اعمش از حضرت صادق (ع) چنین است یاری نکردن ستمدیده در رفع ستم از او ، از گناهان کبیره است پس یاری کردن ظالم در ظلم کردنش به طریق اولی از گناهان کبیره خواهد بود.
حضرت موسی بن جعفر (ع) میفرماید : داخل شدن در کارهای سلاطین جور و یاری کردن آنها و سعی کردن در انجام مقاصدشان همپایه کفر است و نگاه کردن به آنها از روی عمد از گناهان کبیره ای است که سزاوار آتش میشود. وسائل الشیعه کتاب تجارت باب 45
رسول خدا (ص) فرمود : در لیلة المعراج بر درهای جهنم دیدم که اموری نوشته است از آنجمله (( از یاری کنندگان ستمگران مباش )) وسائل الشیعه { یعنی اگر میخواهی داخل آتش نشوی ستمکاران را کمک نکن- و نیز از گناهانی است که خداوند در قرآن مجید به آن وعده عذاب داده است میفرماید {{ و میل نکنید به سوی آنانکه ستم نمودند پس به شما آتش دوزخ برسد و شما را به جز خداوند دوستانی نیست که بتوانند عذاب را از شما دور سازند پس یاری کرده نشوید ( سوره هود آیه 115 ) }}
در تفسیر منهج می نویسد : رکون که در این آیه شریفه نهی شده به معنی میل یسیر است یعنی و میل اندکی مکنید به سوی آنان که ستم کردند برخود و بر غیر چون تعظیم ذکر ایشان و اختلاط با ایشان و اظهار محبت با ایشان و طمع در هدایای ایشان و مداهنه کردن و فرمانبرداری از ایشان که تمام اینها رکون به ظالم و مورد نهی است چه جای میل بسیار به ایشان مانند یاری کردن ایشان در ظلم و بیدادگری ایشان و راضی شدن به آن و شریک شدن در ظلم ایشان - در خبر است که پیغمبر (ص) فرمود (( هرکه ظالمی را دعاء به بقاء عمر کند دوست داشته است نافرمانی خداوند را در زمین { تفسیر منهج الصادقین } ( پایان نقل از منهج )
و در کتاب روضات الجنات ضمن حالات جناب سید محمد صاحب کتاب مدارک الاحکام میفرماید : ایشان به اتفاق جناب شیخ صاحب معالم الاصول عازم شدند که از نجف اشرف به اتفاق حرکت کنند برای زیارت قبر شریف حضرت رضا (ع) و چون خبر شدند که در آن وقت شاه عباس صفوی در مشهد متوقف است از سفر زیارت منصرف شدند و نیز در حالات جناب سید بحرالعلوم است که چون والی شوشتر برای ایشان خضوع نمود فرمود میلی از او در دل من پیدا شده و پیش از آنکه مورد آیه شریفه واقع شوم باید فرار کنم و لذا از دزفول حرکت نمود و در عراق ساکن شد تا آخر عمرش - و از ملاحظه حالات بعضی از بزرگان دین معلوم میشود که چقدر سعی میکردند در مخاطبه و مکاتبه و معاشرت با ظلمه دچار خطر رکون به ظالم نشوند و مبتلا به مدح ایشان نگردند.
در کتاب فوائد الرضویه صفحه 23 از محدث جزائری نقل نموده که شخصی تقصیری بزرگ کرده بود در خدمت شاه عباس صفوی از ترس سلطان پناه به مشهد امیرالمومنین (ع) برد و از مرحوم ملا احمد ( مقدس اردبیلی ) استدعاء کرد که نامه ای برای شاه بنویسد تا از تقصیر او بگذرد و او را اذیت ننماید آن مرحوم برای شاه عباس چنین نوشت (( بانی مُلک عاریت عباس بدان که اگر چه این مرد اول ظالم بوده اکنون مظلوم می نماید چنانچه از تقصیر او بگذری شاید حقتعالی از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد کتبه بنده شاه ولایت احمد اردبیلی )) جواب شاه به آن مرحوم (( به عرض می رساند عباس خدماتیکه فرموده بودید به جان منت داشته به تقدیم رسانید امید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنند کتبه کلب آستان علی (ع) عباس ))
از تاریخ بُحیره نقل گردیده که خواجه نظام المُلک وزیر ملکشاه سلجوقی زیاد اهتمام به امر آخرت و حساب روز قیامت داشت و از این جهت پیوسته بیمناک بود با اینکه در تمام مدت وزارتش سعی او فریاد رسی از ضعیفان و پشتیبانی از دانشمندان و تعظیم شعائر دینی بوده بالجمله به این فکر افتاد که راجع به حُسن سلوکش با مردم در مدت وزارتش گواهینامه تنظیم کند که بزرگان اهل اسلام گواهی دهند و امضاء کنند و در کفن خود گذارد شاید به این وسیله رستگار شود ، عده ای از بزرگان گواهی خود را بر حُسن رفتار خواجه نوشتند وقتی که ورقه گواهینامه را به دست شیخ ابواسحق مدرس مدرسه نظامیه بغداد دادند چنین نوشتند : (( خیر الظلمه حسن - کتبه ابواسحق )) یعنی گواهی می دهم که حسن ( خواجه نظام الملک ) از ظالمهای خوب است - چون نوشته ابواسحق به نظر خواجه رسید بسیار گریست و گفت راست و صحیح همین است که ابواسحق نوشته است. ( پایان نقل از تاریخ بُحیره )
شکی نیست که یاری کردن ستمگران فی الجمله حرام و از گناهان کبیره است چیزی که لازم است دانستن آن و بیان اقسام ظالم و انواع اعانت ظالم و حکم هر یک است.
اقسام ستمکاران
ستم عبارت است از تجاوز کردن از حدود خدا و مخالفت کردن آنچه را عقل و شرع تعیین نموده است و آن بر دو قسم است.
1- تجاوز کردن از حدود الهی نسبت به خود مانند مشرک شدن چنانچه در قرآن مجید میفرماید (( به درستی که شرک ستم بزرگی است { سوره لقمان آیه 13 } یا تکذیب آیات خدا را کردن چنانچه میفرماید { کافران ایشانند ستمگران ( سوره بقره آیه 254 ) } و به طور کلی قبول نکردن و باور نداشتن امری که عقلا و شرعا اعتقاد به آن واجب باشد ، ظلم است و نیز مانند نپذیرفتن و عمل نکردن به حکمی از احکام الهی و تجاوز نمودن به حدی از حدود الهی به اینکه واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود چنانچه میفرماید (( کسانی که از حدود خداوند تجاوز کنند پس ایشانند گروه ستمگران { سوره بقره آیه 229 } و بالجمله در تمام این موارد شخص به خودش ظلم نموده چنانچه میفرماید ( از ایشان ظلم کنندگان به خودند ( سوره فاطر آیه 32 )
2 - تجاوز کردن از حدود الهی نسبت به دیگری و آن اذیت کردن و آزار رساندن به دیگری از جهت نفس مانند زدن و کشتن و حبس کردن یا از جهت آبرو مانند دشنام دادن ، غیبت کردن ، تهمت زدن ، هتک نمودن یا از جهت مال مانند اینکه مالی را به غیر حق از صاحبش بگیرد یا حق ثابت او را ندهد و سایر انواع غصب که اشد مراتب آن اشغال و تصرف مقام و منصب خلافت است که حق صریح اهلبیت (ع) بوده و خلفاء جور و بنی امیه و بنی العباس آنرا غصب نمودند و نظیرش نشستن غیر مجتهد عادل بر کرسی قضاوت است . و این قسم از ظالم هم بر دو قسم است یکی آنست که ستم و بیدادگری حرفه و پیشه اوست مانند حکام جور و قطاع الطریق و دیگر آنست که بر سبیل تصادف و اتفاق در موردی یا مواردی ظلمی از او صادر شود و به دیگری ستمی نماید و برای دانستن احکام هر یک از اقسام مزبور ضمن چهار بخش توضیحاتی داده میشود.
1- کمک ستمگر در ستم
یاری کردن ستمگری که ستم پیشه اوست در جهت ظلمش بدون شک از گناهان کبیره است مثلا تازیانه به دستش بدهد که مظلومی را بزند یا قلمی به او بدهد تا حکم ظلمی را بنویسد یا امضاء کند یا مظلومی را بگیرد تا ظالم او را بزند یا بکشد یا حبس کند و نظایر اینها.
شیخ انصاری علیه الرحمه در مکاسب محرمه میفرماید (( یاری کردن ستمکاران در ستمی که میکنند به دلیل های چهارگانه ( که مدار اثبات احکام است یعنی قرآن و عقل و اجماع و سنت ) ثابت و از گناهان کبیره است اما دلیل عقلی پس در صورتی که ظالم را اگر یاری کننده نباشد نتواند ظلم بکند عقل حکم میکند که یاری کردن او حرام و او را با ظالم در زشتی کردار و مواخذه و مسئولیت یکی می بیند و خلاصه عقل بدون هیچ تردیدی به حرام بودن یاری ستمگر در ظلمی که میکند حکم میکند.
اما اجماع - پس از مراجعه به کتب فقهی معلوم میشود که حرمت کمک ستمگر در ستمش مورد اتفاق جمیع فقهاء و مسئله اجماعی است.
از قرآن هم برای اثبات حرمت ، آیه شریفه (( وَ لَا تَرْكَنُواْ إِلىَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ )) که گذشت کافیست و پر ظاهر است جائی که کوچکترین میل به ظالم حرام باشد یقینا یاری کردنش در ظلمش به طریق اولی حرام خواهد بود زیرا یاری کردن ستمگر از بالاترین مراتب رکون است و نیز در سوره مائده میفرماید : (( یاری نکنید بر گناه و بر ستم کاری و بترسید از عذاب خداوند بدرستی که خداوند سخت عقوبت است )) ( ولا تعاونوا علی الاثم و العدوان و اتقواالله ان الله شدید العقاب ؛ سوره مائده آیه 3 ).
کمک ستمگر و اخبار اهل بیت (ع)
اخبار وارد در مقام بسیار است از آن جمله شیخ انصاری از کتاب وُرام از رسول خدا (ص) نقل نموده که فرمود : ( کسی که نزد ستم کاری برود تا او را یاری کند در حالیکه میداند ظالم است ، به تحقیق از دین اسلام خارج شده است { من مشی الی ظالم لیعینه و هو یعلم انه ظالم فقد خرج عن الاسلام} مجموعه ورام ) و ظاهر است چیزی که شخص را از ایمان و اسلام بیرون می برد از گناهان کبیره ای است که هلاک کننده است.
حضرت صادق (ع) میفرماید : (( چون روز قیامت منادی ندا میکند ستم کاران کجایند ، یاری کنندگان ستمکاران کجایند ، شبیه های ستمکاران کجایند ، حتی کسی که برای آنها قلمی تراشیده یا دواتی آماده کرده باشد تا حکم ظلمی بنویسد پس تمام آنها را در تابوتی از آهن جمع کرده شده و در آتش جهنم انداخته میشوند )) وسائل الشیعه
و در حدیث نبوی (ص) است کسی که تازیانه را در حضور سلطان ستمکاری آماده کند تا مظلومی را بزند خداوند این تازیانه را ماری به اندازه هفتاد هزار ذراع میکند پس آنرا بر او در آتش جهنم برای همیشه مسلط میفرماید. ( وسائل کتاب تجارت باب 17 صفحه 548 )
و نیز حضرت محمد (ص) فرمود : ( کسی که مخاصمه ظالم را بپذیرد و یا آن ستمگر را در آن مخاصمه یاری کند ساعت مرگش فرشته مرگ او را به لعنت خدا و آتش دوزخ نوید میدهد و بد جایگاهی است دوزخ و کسی که ستمکاری را بر جور و ظلمی راهنمائی کند با هامان ( وزیر فرعون ) محشور خواهد شد و این شخص ( دلالت کننده به ستم ) و ستمگر عذابشان از سایر دوزخیان سخت تر است و کسی که از برادر دینی خود نزد سلطانی سخن چینی کند ( چیزهائی از آن مسلمان به سلطان بگوید که او را بر آن شخص خشمناک سازد ) لکن از طرف آن سلطان چیزی به آن مومن نرسد و او را اذیتی ننماید خداوند عمل خیر آن سعایت کننده را باطل خواهد فرمود و اگر از آن سلطان بلائی یا چیز ناراحت کننده ای ( اذیت و آزاری ) به آن مومن برسد خداوند آن سخن چین را در طبقه ای از جهنم که در آن هامان است قرار می دهد. وسائل الشیعه
ستودن ستمگر نیز حرامست : از موارد این مسئله ستودن ظالم است بطوری که سبب تقویت و شوکتش شود تا بتواند بیشتر ستم کند یا اینکه او را به این ستایش جری تر کند و شاهد بر کبیره بودن این قسم کمک ، علاوه بر دلیلهای گذشته تمام دلیل های نهی از منکر است و خصوصا شیخ انصاری نقل میفرماید از پیغمبر اکرم (ص) که فرمود : (( کسی که تعظیم کند و بزرگ کند صاحب دنیائی را و او را از روی طمع به دنیایش دوست بدارد خداوند بر او سخط میفرماید و با او در یک محلی که قارون است در تابوتی از آتش در پست ترین طبقات دوزخ خواهد بود )) کتاب التجارة وسائل باب 71 حدیث 14
و پنهان نیست که این روایت اعم است از اینکه ستایش شده ظالم باشد بنابراین اگر ممدوح ستمگر هم بود به طریق اولی مدح کننده سزاوار چنین عقوبتی است.
و نیز از پیغمبر اکرم (ص) است که فرمود : کسی که سلطان ظالمی را بستاید یا خود را برای او از روی طمع کوچک و پست کند با او در آتش جهنم همنشین خواهد بود. کتاب التجارة وسائل باب 72 حدیث 3
و نیز میفرماید (( هرگاه فاسقی ستوده شود عرش خدا میلرزد و خشمش ستاینده را میگیرد )) سفینة البحار جلد 1 صفحه 177
از ستمگر نباید منصب پذیرفت
ازبزرگترین موارد کمک به ستمگر ، پذیرفتن منصب و مقامی از طرف اوست هرچند در آن مقام و منصب جهت ظلمی نباشد مانند حفظ نظم و آرامش و امنیت ، چه جای آنکه لازمه آن مقام ستم کردن باشد مانند اینکه مامور شده از طرف ظالم برای گرفتن اموالی از مردم از روی ظلم و جور و شبهه ای نیست در اینکه قسم دوم گناهش شدیدتر و عقوبتش سخت تر است.
حضرت صادق (ع) در روایت معروف تحف العقول میفرماید (( منصب حرام ، منصب حاکم جور و منصب کسانیست که از طرف او بر سر کارند پس کار برای ایشان به جهت آن مقام و منصب حرام است و آن شخص بر این کارش معذب خواهد شد زیاد باشد یا کم زیرا هر کاری که در او کمک به ستمگر باشد گناهیست بزرگ و از گناهان کبیره است زیرا در پذیرفتن حکومت از طرف ستمگر ، حق از بین می رود و باطل بر روی کار می آید و ستم و فساد آشکار شود و سبب از بین رفتن کتب آسمانی و کشتن پیغمبران و خرابی مساجد و تغییر یافتن احکام خداست و از این جهت حرام است کار کردن با آنها و یاری کردن آنها مگر در صورت ناچاری مانند ضرورت به خوردن خون و مردار)) تحف العقول
و نیز میفرماید (( کمترین معامله ای که خداوند با کسانیکه کاری را برای ستمکاران پذیرفته اند میفرماید آنستکه مددکاران ستمگران را روز قیامت در سرا پرده از آتش نگه میدارد تا حساب تمام مردم تمام شود ( آنگاه خداوند بین آنها حکم میفرماید) { فی روایة ابی زیاد بن سلمة اهون ما یصنع الله عزوجل بمن تولی لهم عملا ان یضرب علیه سرداقا من نار الی ان یفرغ الله من حساب الخلائق }
و پذیرفتن حکومت از طرف ظالم علاوه بر اینکه از بزرگ ترین موارد اعانت به ظلم است لازمه اش ستم کردن خواهد بود به طوریکه نمی تواند آن مقام را داشته باشد و هیچ ظلم و معصیتی نکند چنانچه در صحیحه داود بن زربی است که گفت یکی از دوستان حضرت سجاد (ع) مرا خبر داد و گفت به آن حضرت عرض کردم که نزد داود بن علی ( حاکم مدینه ) یا دیگری از اعیان حکومت واسطه شوید که حکومتی به من بدهند حضرت فرمود چنین کاری نمی کنم گوید پیش خود خیال کردم سبب اقدام نکردن امام (ع) در اینکار این است که می ترسند ظلم و ستمی از من سر زند پس نزد آن حضرت رفتم و قسم های شدید خوردم و متعهد شدم که ظلمی نکنم و غیر از دادگری کاری انجام ندهم پس آن حضرت بسوی آسمان نگریست و فرمود (( به آسمان بروی از این کار آسانتر است )) و ظاهر فرمایش امام (ع) این است که محال است بتوانی ظلمی نکنی و در تمام حالات رعایت عدالت نمائی.
موارد جواز قبول حکومت
در دو مورد جایز است ولایت و حکومت از طرف ستمگر را بپذیرد بلکه در پاره ای موارد واجب میشود چنانچه می آید مورد اول تقیه یا اضطرار و اکراه است به اینکه اگر نپذیرد جان و مال یا آبرویش در خطر است و دلیل های عام و خاصی که برای این قسم از ولایت ( اضطراری ) وارد شده بسیار است مانند فرمایش پیغمبر (ص) (( چیزی که امت من بر آن اکراه گردند یا ناچار شوند حرجی و مواخذه ای ندارند { خصال صدوق } ) و فرمایش حضرت صادق (ع) که میفرماید (( نیست چیزی مگر اینکه خداوند برای مضطر آنرا حلال فرموده ))
و از حضرت رضا (ع) در وسائل الشیعه روایاتی نقل نموده که پذیرفتن ایشان ولایتعهدی مامون را از روی اکراه و تقیه بوده است.
از حضرت صادق (ع) درباره کار کردن برای سلطان جور سئوال نمودند حضرت فرمود (( جایز نیست مگر در صورتی که شخص هیچ توانائی برای تحصیل قوتی که بخورد و بیاشامد و نمیرد نداشته باشد و هیچ چاره دیگری نداشته راه تحصیل قوتش منحصر به پذیرفتن عمل سلطان باشد جایز است ( خلاصه در صورت اضطرار مانعی ندارد ) پس اگر چیزی از مال حاکم جور به دستش رسید باید خمسش را به اهلبیت (ع) برساند )) { تجارت وسائل باب 48 }
قسم دوم از از موارد جواز ، پذیرفتن بعضی از مقامات و منصب هائیستکه هیچگونه تعدی و ستمی در آن نیفتاده مانند بعض مقامات لشکری و کشوری که وظیفه آنها حفظ نظم و آرامش و امنیت راهها و نگهداری مرزهای مسلمانان از حمله بیگانگان و نظیر آنهاست که فقط به منظور قیام به مصالح مسلمین و دادرسی از مظلومین و یاری کردن مومنین و رسانیدن حق به صاحبش مانعی ندارد.خلاصه پذیرفتن این قسم منصبها از طرف ظالم به قصد بسط عدل و احسان به مومنین جایز بلکه راجح و مستحب است.
زیاد بن ابی سلمه گفت خدمت حضرت موسی بن جعفر (ع) رسیدم به من فرمود تو در دستگاه حکومتی اشتغال داری گفتم آری فرمود : چرا ؟ عرض کردم من مردی صاحب مروت هستم ( صاحب احسانم و مستمندان را دستگیری میکنم بطوریکه نمی توانم ترک کنم ) و نیز عیالمندم و وسیله ای که مخارجم را تامین کند ندارم فرمود زیاد اگر مرا از قله کوهی بلند بیاندازند که پاره پاره شوم مایل ترم تا اینکه متصدی کارهای چنین اشخاصی شوم یا بر فرش یکی از آنها پا گذارم مگر در یک صورت میدانی آن چه صورتست ؟ گفتم نه فدایت شوم فرمود : مگر برای برطرف کردن گرفتاری و اندوهی از مومنین یا آزاد کردن مومنی از اسیری یا پرداختن بدهی مومنی تا اینکه فرمود ای زیاد اگر عهده دار عملی از امور ستمکاران شدی به برادران دینی ات نیکی کن تا گناهی که بواسطه اشتغال به کارهای آنها مرتکب شده ای این نیکی جبران کند. { وسائل الشیعه کتاب التجارة باب 75 }
فضل بن عبدالرحمن گوید نوشتم به حضرت موسی بن جعفر (ع) که به من اذن دهد دخول در کارهای حکومتی را ، امام فرمود ضرری ندارد مادامی که حکمی از احکام خدا را تغییر ندهی و حدی از حدود خدا را باطل نکنی و کفاره عملت برآوردن حاجتهای برادران دینی شما است. مستدرک الوسائل
علی بن یقطین که رئیس الوزرای هارون بود به حضرت موسی بن جعفر (ع) نوشت : (( که اجازه بفرمائید از این مقام و منصب استعفاء دهم ، حضرت در جوابش فرمودند : برای تو جایز نمی دانم از دستگاه خلافت بیرون شوی زیرا برای خداوند در دربار ستمگران کسانی هستند که به سبب ایشان خداوند از دوستانشان شر را میگرداند و ایشان آزادشدگان خدایند از آتش دوزخ پس از عذاب خداوند بپرهیز در مورد برادران دینیت )) تجارت مستدرک الوسائل باب 39
محمد بن اسماعیل بزیع (( که از جمله وزرای هارون بود و حضرات کاظم و رضا و جواد علیهم السلام را درک کرد پیراهن حضرت جواد (ع) را از آن حضرت گرفت که در آن کفن شود )) از حضرت رضا (ع) روایت میکند که فرمود (( خداوند را در دربار ستمکاران کسانیست که به سبب آنها حجت خود را روشن میفرماید و آنها را در شهرها متمکن میسازد تا اینکه به سبب ایشان از دوستان سختیها را بر طرف فرماید و به وسیله ایشان کارهای مسلمانان را اصلاح فرماید مومن از سختی به ایشان پناهنده میشود و حاجتمندان از شیعیان ما به ایشان رو می آورد و خداوند به وسیله ایشان ترس و فزع مومن را در خانه ستمکاران تامین میفرماید ایشانند مومنین به حق ، ایشانند امین های خداوند در زمین او.تا اینکه فرمود گوارا باد بر ایشان چنین مقامات و درجاتی ، پس فرمود چه میشود یکی از شما را اگر بخواهد به تمام این مقامات برسد ؟ محمد گوید عرض کردم فدایت شوم به چه چیز به این درجات می رسد فرمود با ستمکاران باشد پس ما را شاد کند به شاد کردن شیعیان ما پس ای محمد از ایشان باش )) جلد 15 بحار صفحه 213 و جلد 1 سفینة البحار صفحه 316
در یک صورت واجب است
گاهی قبول حکومت و پذیرفتن بعضی مناصب برای پاره ای از اشخاص واجب میشود و آن در صورتی است که شخص یقین دارد اگر فلان منصب یا حکومت را بپذیرد میتواند مفسده بزرگی از مفاسد دینی را برطرف کند یا منکری از منکرات شرعی را جلوگیری کند لکن پیدا شدن چنین موردی بسیار کم است زیرا شرط اساسی آن اطمینان به خودش هست که پس از پذیرفتن آن مقام هیچ گونه ستم و تعدی و جنایت از او سر نزند و بر خلاف دادگری و وظیفه خدائی هیچ کاری نکند و آشکار است احراز چنین امری در نهایت اشکال است زیرا در ریاست خطرهای بزرگی نهفته است که نگهداری خود از آنها دشوار میباشد.
حضرت صادق (ع) در جواب نامه عبدالله نجاشی حاکم اهواز چنین مرقوم فرمودند (( شنیدم که تو به حکومت اهواز مبتلا شدی از این خبر هم شاد شدم و هم غمگین ، شادیم برای این است که گفتم امید است خداوند به سبب تو از گرفتار ترسناکی از دوستان آل محمد (ص) دستگیری و فریاد رسی فرماید و به سبب تو ذلیل آنها را عزیز و برهنه ایشان را بپوشاند و ناتوان آنها را تقویت فرماید و به سبب تو آتش مخالفین را بر آنها خاموش کند.اما حزن من برای آن است که کمتر چیزیکه بر تو می ترسم آنستکه سبب زحمت و ناراحتی یکی از دوستان ما شوی که بوی بهشت به تو نخواهد رسید )) { متن کامل حدیث در مکاسب شیخ انصاری نقل شده است }
پیغمبر اکرم (ص) میفرماید کسیکه ریاست قومی را عهده دار شود روز قیامت وارد میشود در حالیکه دو دستش به گردنش غل شده ، پس اگر در بین ایشان به فرمانهای خداوند رفتار کرده خداوند او را آزاد میفرماید و اگر ستم نموده در آتش دوزخ انداخته میشود و بد جایگاهی است. و کسی که ریاست قومی را عهده دار باشد و با آنها به عدل و نیکی رفتار نکند کنار جهنم در مقابل هر روزی از ایام ریاستش هزار سال نگه داشته میشود در حالیکه دو دستش به گردنش غل شده پس اگر به امر الهی در بین آنها رفتار کرده آزاد میشود و اگر ظالم بوده هفتاد خریف در دوزخ فرو می رود. تجارت وسائل الشیعه باب 74
و حضرت صادق (ع) میفرماید کسیکه عهده دار امری از امور مردم شود پس در بین آنها به عدل رفتار کرده درب خانه خود را باز گذارد و از مراجعه کردن دادخواهان جلوگیری نکند و در کارهای مردم نظر داشته باشد بر خداست که او را روز قیامت از فزع و ترس در امان قرار دهد و او را به بهشت داخل فرماید. تجارت وسائل باب 75 صفحه 550
ناگفته نماند که برای موارد استثناء فروعات زیادی است که به جهت اختصار ذکر نگردید ، طالبین به کتب فقهی مراجعه نمایند.
2. کمک ستمگر در غیر ستم
یاری کردن ستمگر در غیر جهت ظلمش مانند خدمتگزاری یا خیاطی یا عمارت سازی جهت ظالم یا خزینه داری و نگهداشتن اموالش و نظائر اینها بر سه قسم است :
1- گاهی این امور به سبب جهت حرامی است مانند اینکه بناء را امر میکند در زمینی که غصب کرده عمارت بسازد یا پارچه ای را که به زور از مردم گرفته خیاط برایش بدوزد یا اموالیکه به زور از مردم گرفته نگهبان آنرا نگهداری کند و نظایر اینها و شبهه ای در حرمت این قسم کمک کردن نیست زیرا تصرف در غصب برای هرکس که غصب بودنش را بداند حرام است چه غاصب و چه دیگری.
2- در صورتیکه این قبیل کارها هیچ جهت حرمتی ندارد ولی جوری است که اگر از طرف ظالم بپذیرد در عرف جزء یاری کنندگان ستمگران شمرده میشود و سبب تقویت و شکوه ستمگر میشود و نامش در دفتر ظلمه ثبت و جزء حقوق گیران آنها به شمار میرود از روایات زیادی استفاده میشود که این قسم هم حرام است.
از حضرت صادق (ع) مرویست کسی که نام خود را در دیوان بنی عباس ثبت کند خداوند او را به صورت خوک محشور میفرماید. { تجارت وسائل باب 71 صفحه 547 }
و در روایت دیگر حضرت صادق (ع) میفرماید : با صورت سیاه وارد محشر میشود و نیز میفرماید ستمکاران را یاری مکن در ساختمان مسجدی. { تجارت وسائل باب 71 صفحه 547
ابن ابی یعفور میگوید خدمت حضرت صادق (ع) بودم که یک نفر از شیعیان وارد شد و به امام (ع) عرض کرد فدایت شوم گاهی به بعضی از ما تنگدستی و سختی معیشت می رسد پس او را می طلبند ( از طرف بنی عباس ) که بنایی برایشان کند یا کار زراعتی نماید در این باب چه میفرمائید حضرت فرمود (( دوست نمی دارم که یک گره برایشان بزنم یا سر مشک یا سر کیسه برایشان ببندم هر چند در مقابل آن مدینه و آنچه در آنست به من بدهند و دوست ندارم که به یک مده قلم ( پاره سیاهی که به نوک قلم چسبد ) مددشان کنم بدرستیکه ستمکاران روز قیامت در سرا پرده ای از آتش خواهند بود تا وقتیکه خداوند میان بندگان خود حکم کند. { تجارت وسائل باب 71 }
محمد بن عذافر روایت میکند که حضرت صادق (ع) به پدرم ( عذافر ) فرمود به من خبر رسیده که تو با ابو ایوب و ابو الربیع معامله میکنی پس حال تو چگونه است وقتیکه در زمره یاری کنندگان ستمگران خوانده شوی ، پس پدرم از شنیدن فرمایش امام (ع) محزون و اندوهناک شد چون آنحضرت ناراحتی او را دید فرمود ای عذافر جز این نیست که نترسانیدم تو را مگر به آن چه خدایتعالی مرا ترسانده پس پدرم همیشه اندوهناک بود تا مُرد. { تجارت وسائل باب 71 }
حضرت صادق (ع) میفرماید بر خدا لازمست که شما را با آن جماعتی محشور کند که از دنیایشان بهره می برید و نیز میفرماید جمعی از آنهائیکه به حضرت موسی (ع) ایمان آورده بودند با خود گفتند که به لشکر فرعون می رویم و از دنیای او بهره می بریم و پس از اینکه حضرت موسی بر فرعون پیروز شد چنانچه ما امیدواریم ، به طرف موسی (ع) می آئیم چون حضرت موسی (ع) با جمعی که به او ایمان آورده بودند از فرعون گریختند آن جماعت سوار شده به شتاب روانه شدند که به آنها برسند پس خداوند فرشته ای فرستاد تا بر روی چهارپایان آنها زده و ایشان به لشکر فرعون برگرداند و با ایشان غرق شدند. { تجارت وسائل باب 73 نقل از کافی }
و نیز میفرماید از خدا بترسید و دین خود را به تقیه و بی نیازی بفضل خدا تقویت کنید از آنکه طلب حاجت از صاحب حکومتی کنید و کسی که پیش صاحب حکومت یا مخالف مذهبی فروتنی کند برای چیزیکه در دست اوست خداوند او را پست و گم میسازد و او را دشمن داشته به خودش واگذارش میکند پس اگر چیز دنیوی از آن شخص به او برسد برکت را از آن برمیدارد و او را بر آنچه از حج و بنده آزاد کردن و سایر خیرات صرف کند ثواب نمی دهد. { کلینی و شیخ طوسی در کافی و تهذیب }
علی بن ابی حمزه گفت من رفیقی از نویسندگان بنی امیه داشتم.تقاضا کرد برای او اجازه بگیرم که خدمت حضرت صادق (ع) برسد.اجازه گرفتم با هم شرفیاب شدیم.به حضرت سلام نموده نشست آنگاه عرض کرد من مدتی امور دفتر داری و محاسبه بنی امیه را به عهده داشتم از اینکار مقدار زیادی ثروت به هم بسته ام که در جمع آوری آن اهمیتی به حلال یا حرام بودن نمیدادم.حضرت صادق (ع) فرمود : اگر بنی امیه امثال شما را نیابند که بعضی نویسندگی برایشان بکنند دسته ای جمع آوری خراج نمایند عده ای هم جزء سپاهیان آنها شوند یا در اجتماعات ایشان شرکت نمایند ( به نماز جماعت آنها روند ) هرگز نمی توانستند حق ما را غصب نمایند.اگر مردم آنها را به خود واگذارند و کمک به ایشان نکنند جز آنچه تصادفا به دست می آورند دیگر نیروئی نخواهند داشت که حقوق مردم را به ستم بگیرند.عرض کرد آقا اینک راه نجات یافتن و آسوده شدن من چیست ؟ فرمود اگر راهنمائیت بکنم دستورم را انجام می دهی ؟ جواب داد آری ؛ فرمود از هرچه در این راه به دست آورده ای چشم بپوش ؛ آن مقداریکه صاحبانش را میشناسی به خودشان برگردان بقیه را که نمی دانی از چه اشخاصی گرفته ای از طرف آنها صدقه بده ؛ اگر این عمل را انجام دهی من از طرف خدا برایت بهشت را ضمانت میکنم.مدتی سر به زیر انداخت و در اندیشه بود عاقبت سر برداشته گفت تصمیم گرفتم انجام خواهم داد.علی بن ابی حمزه گفت با هم به کوفه برگشتیم ، هرچه داشت حتی لباسهای تنش را خارج نمود به دستور حضرت صادق (ع) عمل کرد { بطوریکه بی لباس بود } من از دوستان و مومنین پولی گرفته لباس تهیه نمودم و مقداری جهت مخارج روزانه با لباسها برایش فرستادم.چند ماهی بیش نگذشت جوانک مریض شد ، به دیدنش می رفتم روزی برای عیادت به منزلش وارد شدم دیدم در حال احتضار است همینکه چشم باز کرده مرا دید گفت : علی بن ابی حمزه به خدا حضرت صادق (ع) به وعده خود وفا کرد ، از دینا رفت امور تجهیز و تکفین او را عهده دار شدیم پس از درگذشت او خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم همینکه آنجناب مرا مشاهده کردند فرمودند : علی به خدا سوگند وعده ایکه به رفیقت دادیم وفا کردیم. عرض کردم راست می فرمائید خودش نیز هنگام مرگ همین حرف را زد. فروع کافی جزء پنجم صفحه 106 ؛ پند تاریخ جلد 4 صفحه 94
3- اعانت بدون حرمت و تقویت و صدق اسم
قسم سوم کارهائی است که هیچ جهت حرمتی در آن نبوده و موجب تقویت ظالم نمی شود و بواسطه آن کار جزء دستگاه ستمگر نیز عرفا به شمار نمی رود مثل اینکه اتومبیل خود را به آنها اجاره دهد یا از آنها کرایه بکند برای حمل اجناس مباح مانند خواربار از شهری به شهر دیگر و مانند آن و مثل عمله و کارگری که در ساختمان خانه ظالمی کار میکند و مزد می گیرد و حرمت این قسم سوم هر چند مسلم نیست چنانچه بعضی از بزرگان فرموده اند لکن احتیاط شدید نیز در ترک آنست زیرا اولا اطلاقات روایات سابقه و غیر آن شامل این قسم هم میشود و ثانیا غالبا شخص در چنین موارد مبتلا به رکون ( میل قلبی ) به ظالم میگردد و در معرض خطر بزرگی واقع میشود.
فرمایش حضرت کاظم (ع) به صفوان جمال : صفوان ابن مهران کوفی از جمله اصحاب حضرت صادق و موسی بن جعفر (ع) به شمار می رفت ؛ مردی پسندیده و پرهیزکار بود ، زندگی خود را از راه کرایه دادن شترهایش تامین میکرد و شترهای زیادی داشت.صفوان گفت روزی خدمت حضرت موسی بن جعفر (ع) شرفیاب شدم ، آن حضرت فرمود : صفوان تمام کارهای تو پسندیده و نیکو است مگر یکی ، گفتم فدایت شوم آن کدامست ؟ فرمود شترهای خود را به این مرد ( هارون الرشید ) کرایه می دهی عرض کردم این کرایه را نه از باب حرص و ازدیاد ثروت یا برای صید و شکار و لهو و لعب نمی دهم بلکه چون شترهایم را برای سفر حج میخواست دادم ، خودم نیز متصدی و مباشر خدمت او نمی شوم ، غلامهایم همراه آنها هستند.موسی بن جعفر (ع) فرمود آیا وجه کرایه شترهایت در عهده او و خانواده اش می ماند ، عرض کردم آری مدیون می شوند تا پس از برگشتن پرداخت کنند ، فرمود دوست میداری که هارون و خانواده اش زنده باشند تا ساعتیکه کرایه تو را پرداخت نکرده اند ، جواب دادم بلی ، قهرا این طور است ، حضرت فرمود کسیکه بقای ( زنده ماندن ) ایشان را دوست داشته باشد از جمله آنهاست و هرکه از ایشان محسوب شود جای او در جهنم خواهد بود ، صفوان گفت پس از فرمایش موسی بن جعفر (ع) همه شترهای خود را فروختم ، این خبر به گوش هارون الرشید رسید ، مرا خواست ، وقتی پیش او رفتم گفت به طوریکه شنیده ام شترهای خود را فروخته ای. گفتم بلی ، پیر و ضعیف و بی حال شده ام خودم نمی توانم متصدی امور آنها باشم ، غلامان نیز آن طور که باید مراقبت نمی کنند و از عهده این کار به خوبی بر نمی آیند. هارون گفت : هرگز ، هرگز ، با اشاره موسی بن جعفر (ع) این کار را کرده ای ؛ گفتم مرا با موسی بن جعفر (ع) چه کار است ، گفت دروغ می گویی اگر حق همنشینی تو نبود هم اکنون تو را می کشتم. مجالس المومنین قاضی نورالله شوشتری صفحه 391 ؛ پند تاریخ جلد 4 صفحه 85
حضرت صادق (ع) میفرماید کسی که باقی بودن ستمکاران را دوست دارد پس دوست داشته که در زمین معصیت خدا بشود.{ تجارت وسائل الشیعه باب 73 }
و در معنی آیه شریفه (( میل به ستم کاران نکنید که آتش به شما میرسد )) فرمود آن است که شخصی نزد سلطانی می آید پس دوست میدارد زنده ماندنش را به مقداریکه دستش را به کیسه کرده مبلغی به او بدهد { تجارت وسائل الشیعه باب 73 } خلاصه دوستی بقاء ستمگر به همین مقدار کم هم رکون به ظالم است.
4- کمک به ستمگر غیر حرفه ای
کمک کردن در ظلم ستم کننده ای که ستمگری حرفه و پیشه اش نباشد بلکه تصادفا در موردی یا مواردی به کسی ظلمی بکند ، دیگری را بناحق بزند یا آبرویش را بریزد یا مالش را بناحق ببرد ، حقش را اداء نکند ، شبهه ای در حرمت کمک کردن چنین ظالمی در ظلمش نیست یعنی کسی که میداند این شخص در این مورد ظالم است و با وجود این او را یاری و مدد کند تا به مقصود ستمگریش برسد البته حرام بلکه از گناهان کبیره است زیرا خود ظلم کردن از کبائر و جزء گناهانیست که خداوند در قرآن مجید به آن وعده عذاب داده است و میفرماید (( ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم که اطرافش ایشان را احاطه میکند و اگر اظهار تشنگی کنند و آب بخواهند آبی که در نهایت گرمی و جوش باشد به آنها می دهند که نزدیک دهان خود که می آورند گوشت صورتهایشان را بریان میکند بد آبی است که به آنها می دهند و بدجائی است که آنها را جای می دهند )) سوره کهف آیه 29 ؛ و یاری کننده ظالم در ظلمی که میکند با شخص ستمگر از جهت گناه مساویست چنانچه حضرت صادق (ع) میفرماید ستم کننده و یاری کننده اش و کسی که به ستمش راضی باشد هرسه شریک اند { تجارت وسائل باب 42 } یعنی در وزر و معصیت ستم مساوی هستند و قریب به همین مضمون از حضرت باقر (ع) روایت شده است.
رسول خدا (ص) میفرماید : (( کسی که بیعت با امام (ع) را نقض کند یا اینکه پرچم گمراهی را بلند کند یا دانشی که آشکار کردنش واجب باشد پنهان کند یا مالی را بناحق حبس کند یا ستمکاری را در ستمش کمک نماید در حالیکه میداند که او ستمکار است پس از دین اسلام خارج شده است )) {{تجارت مستدرک الوسائل ابواب ما یکتسب باب 35 }}
در حدیث معراج ضمن بیان کلماتی که بر درهای جهنم نوشته شده میفرماید : (( بر درب چهارم جهنم این سه جمله نوشته شده خدا ذلیل کند کسی را که اسلام را خوار کند و کسی که اهل بیت پیغمبر (ص) را خوار کند و کسی که ستمکاری را بر ستمی که بر مردمان میکند یاری کند )) { تجارت مستدرک باب 35 }
و بالجمله از آیات و روایات این طور استفاده میشود که ظلم گناه کبیره و یاری کننده ستمگر در ظلمش نیز در معصیت با او یکی است به علاوه یاری کننده ستمگر یکی از بزرگترین واجبات خدا را که نهی از منکر باشد ترک کرده بلکه در حقیقت منافق شده است بواسطه اینکه عملا امر به منکر نموده و این از صفات منافقین است چنانچه در قرآن مجید میفرماید : (( مردان و زنانیکه منافقند بعضی از آنها بعضی را امر به منکر میکنند و از معروف باز میدارند )) سوره برائت آیه 86
باید از ستم جلوگیری کرد
اگر مسلمانی ببیند ستمگری به دیگری ظلم میکند واجب است او را باز دارد در صورتیکه شرایط نهی از منکر جمع باشد چنانچه پیغمبر اکرم (ص) میفرماید : (( یاری کن برادر مسلمانت را ستمگر باشد یا ستمدیده ، گفته شد یا رسول الله (ص) اگر ستمی بر او شود او را یاری می کنیم اما اگر ستم کند چگونه او را یاری کنیم فرمود : دو دستش را بگیرید و نگذارید ستم کند اگر چنین کردید در حقیقت او را یاری کرده اید )) { انوار نعمانیه جلد 3 صفحه 44 } یعنی مانع آلوده شدنش به وزر و گناه شده اید.
یاری کردن ستمگر غیر حرفه ای در غیر ستم
یاری کردن چنین ستمگری در سایر جهات مباح وقتی حرام میشود که سبب جرات آن شخص بر تکرار یا شدت ظلم بشود یا باعث پشیمان نشدن و توبه نکردنش از ظلمی که کرده شود خلاصه از باب وجوب نهی از منکر کمک کردن به ظالم در سایر امور ، حرام میشود لکن اگر کمک کردنش در غیر ظلم ، کوچکترین اثری در ظلم کردنش ندارد ( اثباتا و نفیا _ ابتداء و استمرارا ) نداشته باشد حرام نیست بنابراین کمک به ظالم در غیر جهت ظلم اگر از موارد نهی از منکر نباشد حرام نیست.
5 - کمک در گناه هم نباید کرد
یاری کردن گناه کاری که گناهش غیر از ظلم (به دیگری)باشد مانند ترک نماز و روزه و شرابخواری و زناکاری و قماربازی و غیره و در اول بحث ذکر شد که در آیات و اخبار هر گناهکاری را ظالم خوانده و ستمگر به خویش نامیده است بنابراین هرکس دیگری را در گناه و معصیتی که میکند یاری کند کمک ظالم کرده و یقینا حرام و در وزر و عقوبت آن گناهکار شریک است چنانچه در قرآن مجید میفرماید (( یکدیگر را یاری کنید در نیکی ( ایمان و احسان به بندگان خدا در عبادات و معاملات ) و تقوی ( حفظ دیگری از متضرر شدن یا ضرر رساندن به دیگری ) و یاری نکنید یکدیگر را بر گناه کردن و ستم کردن ( اثم معصیتی است که به غیر نرسد و عدوان گناهی است که به دیگری برسد ) و از خداوند بترسید بدرستیکه خدا سخت عقوبت است )) { سوره مائده آیه 2 ؛ به مناسبت سخت عقوبت بودن خداوند که ذکر شد در حدیث است که اگر اهل دوزخ را در میان آتش دنیا جا دهند از راحتی خوابشان می برد و از آن آسایش پیدا میکنند }
و تمام دلیل های وجوب نهی از منکر و تهدیدهایی که بر ترک آن رسیده و ذکر میشود نیز شامل این مورد است.
یاری کردن در گناه دو قسم است : 1- کسی که میخواهد گناهی بکند مقدمه ای از مقدمات آنرا برایش آماده کند مثلا انگور خود را به سازنده شراب برای شرابسازی بفروشد.
2- شخص مقدمه حرام را فراهم میکند و قصدی هم ندارد که آن شخص حرام را مرتکب شود لکن طوری است که اگر این مقدمه را فراهم نکند آن حرام واقع نمی شود مثلا صاحب انگور به سازنده شراب انگورش را میفروشد و قصدی هم ندارد که آنرا شراب کند لکن چون فروشنده انگور مثلا منحصر به این شخص است به طوری که اگر نفروشد سازنده شراب معطل می ماند ( زیرا جای دیگری انگور نیست یا نمی فروشند یا در دسترس نیست ) در این صورت هم قطعا فروختن انگور حرام است هر چند فروشنده قصد ندارد انگورش را برای شراب بدهد زیرا فروش انگور در این صورت در عُرف (( اعانت به شراب سازی )) است.
یاری کردن گناهکار در غیر گناه
کمک کردن گناهکار در غیر جهت گناهش مثل اینکه به شرابخوار یا نماز نخوان قرض بدهد یا در مواقع ضرورت و لزوم فریاد رسی کند و زیاد هم برای مردم اتفاق می افتد و تشخیص تکلیف در این قبیل موارد بسیار مشکل است زیرا از موارد تزاحم حقوق است چون از یک طرف امر شده که از اهل معصیت باید رو برگرداند چنانچه امیرالمومنین (ع) میفرماید پیغمبر (ص) به ما امر فرمود که باید در برخورد با گناهکاران تُرشروئی کنیم { وسائل الشیعه } و حضرت صادق (ع) در توبیخ بعضی از اصحاب خود فرمود (( به شما می رسد که کسی از شیعیان گناهی مرتکب میشود پس او را باز نمی دارید و معاشرتتان را از او نمی بُرید و او را نمی آزارید تا آن گناه را رها کند )) { تهذیب }
و نسبت به خصوص بعضی از گناهان روایات شدیدی رسیده مثلا کسی که نماز نخوان را به لقمه نانی یا پوششی یاری کند مثل این است که هفتاد پیغمبر را کشته که اولشان آدم و آخرشان ( محمد (ص) ) است { لئالی الاخبار باب 8 } و در خبر دیگر از پیغمبر (ص) است کسی که نماز نخوان را به جرعه آبی یاری کند مثل این است که با من و با تمام پیغمبران جنگیده است { لئالی الاخبار باب 8 صفحه 395 }
و نیز فرمود کسی که در صورت نماز نخوان بخندد مثل این است که هفتاد مرتبه خانه کعبه را خراب کرده است { لئالی الاخبار باب 8 صفحه 395 }
و روایات دیگری که به این مضمون است و همچنین درباره معاشرت و مصاحبت با شرابخوار قطع کننده رحم و دروغگو تهدیدهای زیادی رسیده است.از طرف دیگر روایات بسیاری در لزوم رعایت حق مومن و دوستان اهلبیت (ع) و رحم و سادات و همسایه و غیر اینها و وجوب محبت آنها و مصاحبت کردن با آنها رسیده و ظاهر این روایات اختصاص به اهل تقوا ندارد یعنی رعایت حق رحم واجب و قطع رحم حرام است به طور کلی هر چند اهل تقوا نباشد چنانچه در قطع رحم و عقوق والدین گذشت که هر چند از کافر یا فاجر باشند عقوق والدین و قطع رحم حرام است و نسبت به سادات هم رسیده که (( نیکانشان را برای خدا احسان کنید و بدانشان را هم به خاطر من)) { در کتاب کلمه طیبه مرحوم نوری صفحه 330 از شهید اول در کتاب درة الباهره و غیر او نقل کرده و در کتاب فضائل السادات به این عبارت نقل شده : اکرموا اولادی الصالحون لله و الطالحون لی. }
و درباره دوستان آل محمد (ص) حضرت رضا (ع) میفرماید : (( دوست بدار آل محمد را هر چند فاسقی و دوست بدار دوستان ایشان را هر چند فاسق باشند )) { دارالسلام نوری جلد 2 صفحه 203 }
و درباره همسایه رسیده (( اگر مسلمان باشد دو حق دارد و اگر رحم باشد سه حق پس اگر همسایه کافری باشد حق همسایگی او باقی است )) { کتاب حج مستدرک باب 72 صفحه 79 }
بنابراین باید دوستان اهل بیت (ع) را دوست داشت و آنها را یاری کرد و حاجتشان را برآورد هرچند صاحب تقوی نباشند و سادات را باید گرامی داشت یا رعایت رحم را باید کرد هر چند معصیتکار باشد بنابراین تکلیف چیست ؟
جمع و گرنه اهم
در صورت تزاحم حقوق و توجه چند تکلیف مختلف در مرتبه اول اگر میسر است جمع باید کرد و همه را اطاعت و امتثال نمود و در صورتیکه جمع میسر نباشد و ناچار است که یکی را عمل کند و دیگری را ترک باید ملاحظه اهم و مهم را بکند یعنی هر یک از آن دو تکلیف نزد شارع مقدس مهم تر است آن را بر تکلیف دیگر مقدم بدارد مثلا اگر در روزه واجب معین باشد و بچه در آب غرق شود بطوریکه منحصرا باید این شخص سر زیر آب کند و او را نجات دهد در این صورت دو تکلیف مختلف که قابل جمع نیست به این شخص متوجه شده یکی حرمت سر زیر آب کردن چون روزه است و دیگر وجوب نجات دادن نفس محترم که متوقف به سر زیر آب کردن است پس یک عمل از جهتی واجب و از جهتی حرام است.شکی نیست که نجات یافتن نفسی از هلاکت در نظر شارع مهم تر و مقدم بر شکستن روزه که قابل تدارک ( قضا گرفتن ) است می باشد ، بنابراین باید سر زیر آب کند و بچه را نجات دهد و گناهی هم نکرده است بلکه به دستورش عمل کرده و اجر هم دارد.
نهی از منکر مهمتر و مقدم است
وقتی که این مطلب دانسته شد معلوم میشود که امر به معروف و نهی از منکر به نص آیات و روایات از واجبات مهم خداست که در صورت تزاحم با بعضی از حقوق واجب شکی در مقدم بودن آن نیست مثلا هرگاه پدر و مادر یا فرزند یا سایر اقارب ، نماز نمی خواند یا گناهی میکند و حالشان جوریست که اگر نیکی به آنها نکند یا وقتی که نیازمندند کمکشان ننماید از کردار زشت خود دست برمیدارند یا نمازخوان میشوند در این صورت از جهت نهی از منکر واجب میشود که نیکی نکند و به رَحِم کمک ننماید.
و مثل اینکه سیدی شراب میخورد اگر احسان به او را ترک کند او هم شرابخواری را رها میکند همچنین است حال همسایه و دوستان اهلبیت علیهم السلام و به طور کلی در صورتی که ترک احسان نافع باشد واجب میشود ولی اگر به ترک نیکی و کمک هیچ متنبه نشود و حاضر به ترک آن گناه نمی گردد حرمت احسان و کمک معلوم نیست زیرا وقتی کمک به معصیتکار حرام بود که اگر کمک نمی کرد او هم گناه را رها میکرد ( یعنی از جهت نهی از منکر بود ) ولی اگر کمک کردن و نکردن ، احسان کردن و نکردن در ترک نشدن گناه یکسان است حرمت آن از باب نهی از منکر ساقط میشود و از جهت دیگر هم معلوم نیست مثلا حرمت کمک نماز نخوان که ذکر شد در صورتیست که کمک نکردنش سبب نماز خواندنش بشود پس اگر والدین یا اقارب شخص نماز نمیخوانند و به ترک احسان هم نماز خوان نمی شوند در این صورت حرمت قطع و عقوق آنها به حال خود باقیست.
رعایت مراتب باید بشود
ناگفته نماند آنچه از تقدم ترک کمک و احسان از باب نهی از منکر بر سایر حقوق (( مانند حق رحم و سیادت و همسایگی و غیره )) گذشت در صورتیست است که اولا شرائط وجوب نهی از منکر (( که از آنجمله احتمال تاثیر است )) موجود باشد و ثانیا مرتبه پائین تر از ترک کمک بی فایده باشد چون در نهی از منکر به تفصیلی که می آید { برای خواندن مطالب امر به معروف و نهی از منکر به کتاب گناهان کبیره شهید آیت الله دستغیب (ره) مراجعه شود } باید رعایت مراتب بشود یعنی تا ممکن است مرتبه سهل تر را بگیرد و به مرتبه شدیدتر تجاوز نکند بنابراین اگر در موردی طوری باشد که با اعانت و احسان نهی از منکر کرد مثلا اگر پدر یا فرزند شخص نماز نمیخواند و از راه محبت و احسان (( چنانکه بیشتر هم همین طور است چون الانسان عبید الاحسان )) بیشتر احتمال داده میشود که نماز خوان بشود تا اینکه آنها را ترک کنند و کمکشان نکنند واجب است در این مورد کمک و احسان کند.
و خلاصه مطلب در صورتیکه احسان و کمک هیچ ربطی به گناه آن شخص نداشته باشد (( وجودا و عدما و استمرارا )) حرمت آن معلوم نیست بلکه در بعضی از مواردی که از جهاتی حقوق مسلم شرعی باشد آن اعانت و احسان واجب و ترک آن حرام است.
گناهان کبیره { از تالیفات شهید آیت ا… دستغیب ره } جلد 2 صفحه 35 الی 60
فرم در حال بارگذاری ...