« جمعه ام شب شد و گویا خبر از یارم نیست!!!جـوان و انتـظار یـار!!! »

قضيه چاه جمکران چيست و آيا خرافه است؟ در ابتدا بايد گفت كه اين که امام زمان (عج) به

طور مستقيم امر به کندن چنين چاهي و انداختن عريضه در آن توسط مردم کرده باشند،

صحت ندارد.

اما واقعيت مساله چيست؟ اين در حقيقت يک عمل نمادين است که در آن انسان مانند آن چه را كه با يک دوست انجام مي دهد، با امام زمان خود انجام مي‌دهد.

همه ما مي‌دانيم كه علم خداوند بر همه چيز احاطه دارد و از همه چيز ما با خبر است.

با اين حال، چرا هنگامي كه مي‌خواهيم حاجت خود را بگيريم، آن را در درگاه الهي به زبان مي‌آوريم؟!

آيا اين مساله جز اين است كه علاقمند به صحبت كردن با خداي خود هستيم، ولو اين كه او از حال ما آگاه است؟

روايت ديگري كه در اين زمينه جالب توجه است اين است كه در زمان هارون الرشيد ده نفر از قصر حاكم دزدي مي‌كنند و مامورين موفق به دستگيري آن‌ها نمي‌شوند.

هارون دستور مي‌دهد كه عين ده نفر را بايد دستگير كنند و به زندان بيندازند.

نه نفر از سارقين به دست مامورين افتادند. اما هر چه گشتند اثري از نفر دهم نيافتند.

از آن‌جا كه مامورين مي‌دانستند حاكم آدمي منطقي نيست، پيرمردي را گرفته، به او بهتان دزدي زدند و گفتند اين نفر دهم است.

حال، هر يك از نه نفر در دربار پادشاه يك دوست و آشنا داشت، كه با نامه نوشتن به او و

وساطت آن شخص، خود را از زندان خلاص مي‌كند و تنها پيرمرد بي‌گناه در زندان باقي مي‌ماند.

زندان‌بان به وي مي‌گويد تو كسي را نداري كه براي او نامه بنويسي؟

مرد به فكر فرو مي‌رود و ناگهان مي‌گوبد، چرا. برايم قلم و كاغذ بياور تا براي او نامه

بنويسم.

نامه را مي‌نويسد و به زندان‌بان مي‌گويد آن را بر بام قصر بالاي سر هارون الرشيد بگذار و

سنگي نيز بر روي آن قرار بده تا باد نامه را نبرد.

زندان‌بان با تعجب به او نگاه مي‌كند و اين كار را انجام مي‌دهد.

فردا هارون الرشيد پيرمرد را به قصر مي‌خواند و به وي مي‌گويد:

«تو كه هستي كه ديشب در خواب به خاطر تو ما را به انواع عذاب‌ها شكنجه دادند و گفتند بي‌گناهي را به زندان انداخته‌اي؟!

(( او را آزاد كنيد.» زندان‌بان كه بسيار حيرت‌زده شده بود به پيرمرد گفت «تو را به خدا

سوگند بگو كه در نامه‌ات چه نوشته بودي كه حاكم بي‌درنگ دستور آزادي تو را داد؟

گفت «هيچ، نوشتم من العبد الذليل الي رب الجليل». حال آيا خداوند بدون نامه از حال

پيرمرد باخبر نمي‌شده است؟! چرا، اين تنها يك حركت نمادين بوده كه اوج توسل پيرمرد را نشان مي‌داده است.

منبع:://www.jamkaran.blogfa.com/


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 14 اسفند 1394


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو