« مشايعت ملائک زائر کربلا را | زيارت امام حسين (ع) در کلام امام زمان (ع) » |
چقدر ديدهباني در اين غربت بيكرانه استوار است ! و چقدر درك آن براي ذهن ما ناشدني ! اگر چه « غريب » را مي توان در لغت شناخت و در معاني آن جستجو كرد ، اما باور كن كه معاني حقيقي آن بيش از اين دو تا و چند تاست كه ميگوييم . غربت باري سنگين است كه بر شانهي غمين امام ، سنگيني ميكند و دريغا كه ما براي برداشتن اين بار يا دست كم سبك كردن آن هيچ گاه دست به كار نشدهايم .
معرفت دواي همهي دردهاي بيدرمان ماست ، كه اگر كسي ذرهاي از شهد آن نوشيد ، تشنهتر مي شود و اين عطش باعث مي شود كه افقهاي محبت و ذكر يك به يك فتح گردد. پس بخوان :
اللهم عرفني نفسك فإنك إن لم تعرفني نفسك لم أعرف نبيك
اللهم عرفني نبيك فإنك إن لم تعرفني نبيك لم أعرف حجتك
اللهم عرفني حجتك فإنك إن لم تعرفني حجتك ظلت عن ديني(کافی ، ج 1 ، ص 337)
خدايا ، خودت را به من بشناسان كه اگرنشناساني نبي تو را نميشناسم .
خدايا ، رسولت را به من بشناسان كه اگر نشناساني حجت تو را نمي شناسم.
خدايا ،حجت خود را به من بشناسان كه اگر نشناساني از دينم گمراه ميشوم .
غربت وانهادگي
تصور كنيد مردي آگاه و فرزانه را كه در ميان جمعي جوان حضور دارد و فرض كنيد اين مرد با تقوي كوله باري از علم و تجربه و سخن داني را به همراه دارد . وقتي مشكلي سر راه افراد قرار مي گيرد و آنان با مسالهاي در زندگي برخورد ميكنند ، مسلم است كه ميتوانند به مدد تيزبيني و تقوي و بصيرت او ، راه را از چاه شناسند و انتخاب درست را انجام دهند . آن فرد هم از نظر سني ،هم از بعد معنوي و علمي از جوان ترها بالاتر است و كليد درهاي بسته و گرهگشايي گرههاي كور آنان به دست اوست . اگر اين جوانها او را نشناسند و براي حل معضلاتشان به او رجوع نكنند و راهنمايي نخواهند ، در واقع او را كنار گذاشتهاند ، از او استفادهاي را كه شايسته است نكردهاند و بيتوجه و اعتنا به سادگي از كنار او گذاشتهاند ناگوارتر از اين حالت ، هنگامي است كه افراد دور و بر ، اين پير راه و راهنماي آگاه ،از سوابق ، مهارتها و تجارب او با خبر باشند و بدانند اگر مسالهاي حل نشدهاي دارند او پاسخگوست ، اما در عين حال سراغي از او نگيرند . اگر به صورت صحيح ، نعمت وجود او مورد بهرهبرداري قرار نگيرد ، يعني يا اصلاً آشنايي با او در ميان نباشد يا او را بشناسند اما كنارش بگذارند ، درحقيقت او را غريب گذاردهاند .
مهجور ، متروك ، معطل
اين معناي غريب با مفاهيم « مهجور » ، « متروك » و « معطل » توضيح داده مي شود . مهجور يعني فردي كه طرد شده و از صحنه رانده شده باشد . متروك يعني ترك شده و معطل چيزي است كه در جهت هدفي كه بايد از آن استفاده نميكنند . اگر معطل را به شخصي نسبت دهيم ، به اين مفهوم است كه ديگران در حق او كوتاهي كردهاند و در واقع نصيب گرفتن از او را ترك نمودهاند و خود به خود در برخورد با او و بهرهوري از او را به روي خود بستهاند .
مفهوم فرونهادگي ،وانهادگي و واگذاشتگي دقيقاً از اينجا نتيجه مي شود .وقتي فرد معطل مي شود ، يعني فيض جستن از او تعطيل مي گردد ،كار به آنجا ميانجامد كه گويي افراد طردش كردهاند و از عرصه ي يادآوري و پيروي كنارش گذاشتهاند . به علاوه ، اين مفهوم از غربت با شكر عملي در ارتباط است . علم آن فرد ، تقواي او و آينده نگرياش براي آن جماعت نعمت است و وقتي نسبت به اين اوصاف او استقبالي صورت نگيرد ، يا به عبارتي آن نعمت با بيمحلي روبرو شود و شكر عملي – برخورد عملي صحيح با نعمت - دربارهي آن به جا نيايد ، غريب خواهد ماند .
اين مفهوم در مورد امام غريب ما نيز صدق مي كند . در حقيقت با نظر به هر يك از اوصاف و جنبههاي « نعمت بودن امام عصر عليه السلام براي ما » ميتوان غربت ايشان را تحليل كرد . در ارتباط با هر يك از اوصاف حضرتش اگر اولاً شناختي نسبت به آنها وجود نداشته باشد و افراد ندانند آن ويژگي خاص در ولي نعمتشان هست ، يك مرتبه از فرو نهاده بودن امام غريب آشكار مي شود و مرتبهي رنج آورتر اين است كه افراد ، نسبت به وصفي آگهي داشته باشند و بدانند كه ميتوانند از دستگيري و فيوضات آن برخوردار شوند ،اما سراغي نگيرند و پيگير بهرهمندي از آن نشوند . براي تذكر به غربت آن امام ناپديد ، به دو وصف از اوصاف ستودهي ايشان اشاره ميكنيم تا با بازگشت به درون خود ببينيم آيا حق شكر عملي اين جنبههاي نور بخش مولايمان را ادا كردهايم يا نه ؟
فرم در حال بارگذاری ...