« حديث نوراني از امام محمد باقر (ع)خدایا!!! »

آنشب كه شهر كوفه در اشوب غم بود //نامه نگاران را قلم تيغ ستم بود //آنشب كه عروس حجله شب شعر ميخواند //اشعار غم با واژه هاى بكر ميخواند //آنشب زمين از پرده دل ناله ميزد //داغ شقايق را به قلب لاله ميزد //آنشب حكومت بود سر تا پا نظامى //حامى يك مامور جلبش صد حرامى //در كوچه اى مرد غريبى راه ميرفت //از بى پناهى در پناه اه ميرفت //مرغ دلش گاهى هواى يار ميكرد //از خستگى گه تكيه بر ديوار ميكرد //در كارگاه لب درنا سفته مى سفت //اسرار دل را اين چنين با باد ميگفت //اى باد //صرصر همتى چون وقت تنگ است //چرخ زمان ابستن اشوب جنگ است //دارم بتو من دست استمداد اى باد //چون هستيم را داده ام بر باد اى باد //اينك كه در اين شهر دلدارى ندارم  //تنهاى تنها هستم و يارى ندارم //از من ببر در نزد دلدارم پيامى //زيرا كه غير از او ندارم من امانى //از قول من بر گو تو با نور دو عينم //فرزند دلبند على يعنى حسينم //مولاى من از كوفيان قطع نظر كن //كوفه مياعزم سفر جاى دگر كن //مولاى من جان رسول الله برگرد //دانم كه در راهى ولى زين راه برگرد //اينان كه بر لب نعره تكبير دارند //جاى وفا زير عبا شمشير دارند //شمشيرها شان بهر قتلت تيز گشته //پيمانه ها شان از ستم لبريز گشته //با سنگ و تير و نيزه ها شان ميزبانند //آماده از بهر ورود ميهمانند //اى يوسف من پا سر بازار مگذار //پا بر سر بازار اين اشرار مگذار //اينجا متاع عاشقى را مشترى نيست //اين فرقه را كارى بجز غارتگرى نيست //اينان همه ايفا گران نقش خونند //چون بيخبر از سنگر عشق و جنونند //تنها بيا اما مياور خواهرت را //تنها به خواهر ان سه ساله حضرت را //ائى اگر در كوفه اى فخر زمانه //دشمن زند بر خواهر تو تازيانه //ائى اگر در كوفه ميگردد به سيلى //مانند زهرا روى اطفال تو نيلى //ائى اگر در كوفه بينى داغ اكبر //انسان كه رويد لاله ها از باغ اكبر


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 29 شهریور 1394
نظر از:  
مرضيه عموچي فروشاني

باعرض سلام ممنون ازشما یاعلی التماس دعا

1394/06/30 @ 22:04
نظر از: فانوس [عضو] 

با سلام
سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (( علیه السلام ))را تسليت عرض مينماييم

1394/06/29 @ 23:24
نظر از: رحیمی [عضو] 

مامِنَّا اِلاَّ مَسمُومُ اَومَقتولُ «هيچک ازماامامان نسيت، جزآنکه مسموم ويامقتول است.» …

با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت غریبانه ی امام مسموم حضرت باقر مظلوم (علیه السلام) بر شما و شیعیان آن حضرت

این روزها، آسمان مدینه دیگر بار، در پس غروب غم، کز کرده است. بقیع، دوباره سیاه پوشیده است. و باز زخمی عمیق بر جگر شیعه.

این بار، پنجمین ناخدای کشتی ایمان، او که دریا دریا علم، از سینه ‏اش جاری بود و واژه واژه عشق، از نگاهش سرازیر، او که از کلامش وحی می‏جوشید و از زبانش باران حدیث می‏بارید، چهره در خاک کشیده است؛ مظلوم و غریب.

نمی‏دانم چرا سرنوشت اهل‏بیت ‏رسول صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم را با اشک و خون گره زده ‏اند؟

کوچک بودی که عطش و آتش کربلای بزرگ جدت را دیدی و با آن نگاه کودکانه گریستی؛ آن هنگام که پدرانت را تشنه کام به خاک و خون کشیدند.

سر حسین علیه‏السلام را بر فراز نیزه‏ها به تماشا نشستی، تا به وقتش مراسم مرثیه خوانی صحرای عرفات را برای افشاگری بنی امیه وصیت کنی.
ماندی تا دردها را روایت کنی و حدیث زخم بگویی.

فقه، تا همیشه وام‏دار روایت توست. دین، تا هماره مدیون مجاهدت توست.

و حالا، این تویی که در آغوش پدر سجاده نشینت در گوشه‏ی بقیع، آرام گرفته ‏ای.(تبیان)

ازکف برفت صبر و نماندش دگر قرار
دين شد تهي زمخزن اسرارکردگار
ازضعف برجبين منيرش عرق نشست
ارکان پنجمين امامت زهم شکست
گاهي زبان به ذکر حق وگه شدي به هوش
ازدل کشيده آه شرربار وشد خموش

صلی الله علیک یا باقر العلوم (علیه السلام)

التماس دعا

1394/06/29 @ 19:37


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو