« خشوع قلب و منشاء درونى گريه | خشوع قلب و منشاء درونى گريه » |
3-حقّ حيات معنوى
سوّمين سبب گريه اين است كه : انسان احساس كند فرد يا جامعه ستم ديده و فاجعه زده ، حقّ بزرگى بر گردن او دارند. اين حقوق بسيار است از آن جمله :
الف حقّ هستى
حقّ پدر و مادر كه منشاء ظاهرى پيدايش انسانند و حسين عليه السلام بر ما حقّ بزرگى دارد، چرا كه هستى و حيات ما و پدران و نياكان ما به بركت وجود گرامى اوست .
ب حق مسلمانى و پيشوايى
حسين عليه السلام علاوه بر اينكه به عنوان يك مسلمان ، حق مسلمانى برهمه دارد، بدان جهت كه با فداكارى قهرمانانه و درايت و دورانديشى و عشق به حق و عدالت ، جان پاك خويش را فداى دين خدا كرد و فتنه جاهليّت اموى را از بيخ و بن بركند و نشان داد كه اسلام غير از آن است كه آنان عمل مى كنند و با اين كار بزرگ و شكوهمندانه اش باعث هدايت مسلمانها و نسلهاى آنان شد. به خاطر اين عمل راه گشايش ، حق بزرگ ديگرى بر ما دارد، چرا كه اگر او اين رسالت عظيم و رنج گران آن را به دوش نمى كشيد، دين توحيدى و خالص و مذهب سعادت ساز اهل بيت عليهم السلام شناخته نمى شد، زيرا باند پليد اموى به هنگامى كه بر كشور اسلامى مسلّط شدند، تباهى و زشتى را آشكار ساختند، به گونه اى بى شرمانه و در ابعادى وسيع كوشيدند تا حق را پنهان سازند و باطل را رايج و فراگير؛ كار به جايى رسيد كه ناسزا گويى به على عليه السلام جزو نماز شد و در اذهان ساده لوحان اين دروغ بزرگ را جا انداختند كه امويان ، پيشوايان و رهبران اسلام اند و اين باطل هولناك از كودكى در مدارس و مكاتب به وسيله معلّمان و در منابر و مساجد به وسيله مزدوران رذل آنان ، در انديشه و عقيده كودكان و نوجوانان و ساده دلان تزريق شد كه آنان رهبران برحق هستند و مخالفت آنان مخالفت خداست ، امّا شهادت افتخار آفرين حسين عليه السلام با آن رسالت پرشكوه و با آن درايت و برنامه ريزى و روشنگرى بى نظير و اسارت خاندانش مردم خفته را بيدار كرد و دريافتند كه اگر امويان رهبران اسلام بودند، چنين شقاوتى مرتكب نمى شدند. همه ديدند كه شقاوت آنان نه با هيچ دينى سازگار است و نه مذهبى ، نه با عدالتى و نه انسانيّتى ، بلكه فراتر از اينها، خوب دريافتند كه سياهكارى امويان نه تنها با عدالت اسلامى سخت بيگانه ، بلكه با شيوه استبدادى و ظالمانه هيچ ظالم و خودكامه اى نيز سازگار نبود.
اينجا بود كه همه از دلبستگى به آنان بريدند و از بافته هاى بى اساس وشقاوت بارشان بيزارى جستند و آنان كه استعداد حق پذيرى و هدايت داشتند، به راه حق هدايت و راه و رسم خاندان وحى ، كه پيشوايان راستين اسلام و قرآن و ايمانند، آشكار گرديد. فداكارى و شهادت حسين عليه السلام كار روشنگرى و مبارزه با بدعت و ضلالت را به جايى رسانيد كه نه تنها شيعيان حق را شناختند بلكه اهل سنّت نيز از اعتقاد به رهبرى آنان دست شسته و نيك دريافتند كه آنان حكومتگرانى ستمكار و جنايت پيشه اند، به همين جهت لعن و نفرين بر آنان را جايز و به بركت فداكارى آن حضرت ، راه خود را از امويان جدا كردند.
ج نمك شناسى
از جمله حقوقى كه موجب همدردى و همبستگى مى گردد، حق نمك است .
حسين عليه السلام در اين مورد، حق بزرگى بر ما دارد؛ چرا كه حيات و زندگى هر چيزى به بركت اوست . به بركت وجود حسين عليه السلام است كه باران مى بارد و گياه و درخت مى رويد و همه خوردنيها و نوشيدنيها، به بركت وجود اوست .
د حقّ حيات
از جمله حقوقى كه موجب همدردى مى شود حقّ حيات است ، حقّ حيات ظاهرى و حقّ حيات معنوى و انسانى . آيا نه اينكه نجات ما از فتنه ها و گمراهيهاى رنگارنگ ، و هدايت به سوى دين حق و راه خدا، به بركت وجود حسين عليه السلام و فداكارى اوست ؟ آيا نه اينكه مهر او سبب پذيرفته شدن كارهاى شايسته انسان است ؟
ه حقّ اسلام
و نيز حقّ اسلام و سلامت و نجات و حسن عاقبت ما نيز، با دلبستگى به حسين عليه السلام و بندگى خداى حسين است .
و حقّ محبّت
از جمله حقوقى كه موجب همبستگى مى گردد، حق محبّت و دوست داشتن است .
آيا هيچ پيشوايى ، رهروان و پيروان خويش را همانند حسين عليه السلام دوست مى دارد؟ اوست كه از سمت راست عرش ، به زائران و سوگواران خويش مى نگرد و همواره آنان را دعا مى كند.
ح جبران نيكيها
و ديگر حق فداكارى و رنجى است كه آن حضرت براى نجات اسلام و بشريّت قهرمانانه و باشكيبايى شگفت آورى به جان خريد.
اگر كسى در راه انسان ، زخم كوچك يا شكستگى ناچيزى بردارد، انسان براى هميشه از او شرمنده و خود را مديون او مى نگرد و در صدد تلافى نيك و جبران فداكارى او برمى آيد. اينك ، آيا نبايد در صدد جبران رنج بزرگى بود كه حسين عليه السلام در راه بشريّت به جان خريد؟ به راستى كه انسان ، هر چه بينديشد، نمى داند چگونه مى توان حقّ بزرگ او را جبران كرد؟
بى ترديد نثار قطرات اشك بر او، نوعى قدردانى از فداكارى قهرمانانه اوست . پس ، بياييد بر مظلوميّت شهامتمندانه او و اداى حقوقى كه بر ما دارد، سيلاب اشك در سوگ او جارى سازيم .
آرى ! كسى كه نگريد، نه اداى حقوقى كرده و نه شرط وفا و صفايى را به جا آورده است .
فرم در حال بارگذاری ...