« تاءثير خون در اشاعه نهضت حسينى ... | قيام مقدس حسينى » |
تقدس قيام امام حسين (ع ) نسبت به ساير قيام ها
چه چيزى سبب مى شود كه قيامى مقدس و پاك و عظيم و مورد احترام مى شود تا آنجا كه ملاك و معيار حركت هاى ديگر و سكوت و سكون ها مى شود. مقدس مى شود يعنى مردم به چشمى به آن نگاه مى كنند كه به امور مافوق مادى و مافوق طبيعى نگاه مى كنند، عظيم و محترم مى شود، در حدى كه هيچ نهضتى با او قابل قياس نيست ، حداكثر قابل تشبيه و پيروى است .
اين قداست و اهميت خارق العاده بعد از حدود چهارده قرن معلوم سه جهت است : عامل اول : قداست و تعالى و عظمت هدف كه آنچه هدف است حقيقت است نه منفعت خود، و لهذا مستلزم فداكارى و قربان كردن منفعت است براى حقيقت ، براى خدا، بديهى است اگر كسى قيام كند براى اينكه به آب نانى برسد، جاه و مقامى كسب كند، پول و ثروت و قدرتى تحصيل كند و به قول حنظله باد غيسى براى كسب مهترى و يا به قول ناسيوناليست ها براى تعصبات ملى و وطنى قيام كند، چنين قيامى مقدس نيست ، بلكه از آن نظر كه مستلزم وسيله قرار دادن ديگران است محكوم است ، خواه موفق شود و خواه شكست بخورد. چنين قيامى معامله و تجارت است كه گاه سود دارد و گاهى زيان ، نه سود بردنش اهميتى دارد و نه زيان بردنش ، اينگونه قيام ها مبارزه شخصى با شخص است به خاطر منافع ، و به همين دليل بى ارزش است . اينكه امام به تبعيت از پدر بزرگوارش مى فرمود: عليه السلام اللهم انك تعلم انه لم يكن منا منافسه فى سلطان … ناظر به اين است كه درد ما و آرزوى ما چه بوده است .
ولى اگر قيام و مبارزه ، مبارزه شخصى با شخص نبود، مبارزه به خاطر منافع نبود، بلكه مبارزه با نوعى عقيده و نوعى رژيم مبتنى بر ظلم و فساد و شرك و بت پرستى و براى رهايى بشريت از بردگى ها اجتماعى و خطرناك تر اعتقادى ، و بالاخره براى نجات بشريت از چنگال عفريت جهل و ضلالت و هيولاى ظلم و استبداد و استثمار بود و و بذل مهجته فيك ليستنفذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله و به انگيزه امر خدا و تحصيل رضاى حق بود كه ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين بر اساس از خود گذشتگى و فداكارى بود، و خلاصه اگر خالصا لوجه اله بود و هيچ منفعتى نداشت ، بلكه منافع را به خاطر حقيقت به خط انداخت ؛چنين مبارزه اى چون جلوه اى از روح حقيقت پرستى بشر است و چون مصداق انى اعلم مالا تعلمون است ، طبعا تقدس و تعالى و عظمت پيدا مى كند. چنين مبارزه مصداق هجرت الى الله و الى الرسول است كه در حديث آمده است . به عبارت ديگر يكه بعد قداست مربوط است به اينكه درد صاحب نهضت چه نوع دردى است و آرزويش چه نوع آرزويى است .
قيام امام حسين اين عنصر را در اعلى واجد بود. منافعش كاملا تامين مى شد، ولى او حاضر شد براى نجات جهان اسلام و براى نجات مسلمين از چنگال ظلم ، جان و مال و تمام هستى خود را به خطر بيندازد، از اين جهت صددرصد يك شهيد و يك پاكباخته است ، بلكه سيدالشهداء و سالار پاكباختگان است .
عامل دومى كه به يك نهضت قداست و تعالى و جنبه جاودانى مى دهد، شرايط خاص محيط است . چراغ در روز روشن هيچ ارزشى ندارد و در شب مهتاب و هواى صاف و آسمان پرستاره ارزش كمى دارد، ولى در تاريكى مطلق كه چشم ، چشم را نمى بيند، ارزش زيادى دارد، مانند آبى است كه در بيابان بر تشنه اى ببارد؛ يا بارانى است كه در شدت بى آبى و خشكى و عطش محصول از ابر فرو ريزد. و به عبارت ديگر عامل دوم نوع قدرتى است كه با آن درگير شده اند، در مقابل فرعون ها، نمردها، انا ربكم الاعلى ها، مغرورها، مستبدها، خونخوارها كه از شمشيرشان خون مى چكد.
پيغمبر اكرم فرمود: افضل الاعمال (يا: افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر در شرايطى كه آزادى وجود دارد، از آزادى زدند هنر نيست ، ولى در شرايط كه استبداد وجود در كه آزادى وجود دارد، دم از آزادى زدن هنر نيست ، ولى در شرايطى كه استبداد و جور در نهايت قدرت ، حكومت مى كند، نفس ها در سينه ها حبس شده است ، زبان را از پشت گردن بيرون مى آورند، دست ها و پاها بريده مى شود، سرها بر نيزه ها بلند را از پشت گردن بيرون مى آورند، دست ها و پاها بريده مى شود، سرها بر نيزه ها بلند مى شود، ياس مطلق حكمفرما است و به تعبير اميرالمومنين : يظن الظان الدنيا معقوله على بنى اميه (آرى ، در چنين شرايطى دم از آزادى هنر است .) مى فرمايد: (خطبه 91): الا و ان اخوف الفتن عندى عليكم فتنه بنى اميه ، فانها فتنه عمياء مظلمه : عمت خطتها، و خصت بليتها، و اصاب اليلاء من ابصر فيها، و اخطا البلاء من عمى عنها. وايم الله لتجدين بنى اميه لكم ارباب سوء بعدى كالناب الضروس : تغذم بفيها، و تخبط بيدها، و تزبن برجلها، و تمنع درها، لا يزالون بكم حتى لا يتركوا منكم الا نافعا لهم او غير ضائر بهم ، و لا يزال بلاوهم عنكم حتى لا يكون انتصار احداكم منهم الا كانتصار العبد من ربه .
از اين نظر ارزش قيام از جنبه شهامت و حقير شمردن دژخيمان و ستمگران و فرعون ها و نمرودها است . چنانكه مى دانيم قيام ابراهيم و موسى و عيسى و رسول اكرم در برابر اين قدرت هاى حاكم اهريمنى بود، و همين كه شرايط نامساوى بود و يك تنه قيام مى كردند و مصداق كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله بود، ارزش مى دهد به اين قيام ها.
عجب است كه برخى - مثل نويسنده شهيد جاويد - براى اينكه قيام امام حسين را موجه جلوه دهند سعى مى كنند به نحوى ثابت كنند كه مردم كوفه واقعا قدرتى بودند و قابل اعتماد بودند، در صورتى كه عظمت قيام قدرتى بودند و قابل اعتماد بودند، در صورتى كه غظمت قيام حسينى در اين است كه (امام ) يك تنه قيام كرد، ولى اثر روحى و روانى اش در حدى بود كه آن روز را تكان داد و اثرش هنوز باقى است .
عامل سوم مربوط است به درجه روشن بينى ، به درجه آگاهى اجتماعى و به درجه جهت شناسى و به درجه خبرويت مانند يك پزشك آگاه كه هم بيمارى را مى شناسد و هم راه علاج را، هم به نوع خواب ملت آگاه است و هم به كيفيت بيدار كردن . اين است كه اين نهضت توام است با يك بينش و درك قوى و يك بصيرت خارق العاده و نافذ و يك دوربينى زياد كه طبق مثل معروف : در خشت مى بيند آن چيزى را كه ديگران در آئينه نمى بينند. به اصطلاح قيام پيش رس (نه زودرس ) اعلام خطرى است قبل از آنكه ديگران خطر را احساس كنند.
عمده مطلب اين بود كه يك جريان پشت پرده اى آن روز امويان داشتند كه امام حسين آن را رو كرد و به روى پرده آورد. حتى شرابخوارى يزيد هم از نظر وسائل آن روز يك جريان پشت پرده بود كه بعدها به روى پرده آمد. ابوسفيان طرح يك سياستى را در خانه عثمان (ريخت ) كه فوق العاده خطرناك بود. گفت : يا بنى اميه ! تلقفوها تلقف الكره و لتصيرن الى اولادكم وراثه . (ظاهرا نظرش اين بود كه با پشتوانه دينى و جعل احاديق اين امر را موروثى كنند) اما والذى يحلف به ابوسفيان … . جمله امام حسين : و على الاسلام السلام اذا قد بليت الامه براع مثل يزيد . شايد نظر است به عملى شدن ابوسفيان .
اينكه امام حسين به اثر كارش ايمان داشت و مكرر مى گفت : بعد از من اينها سرنگون خواهند شد، دليل ديگرى بر درك قوى آن حضرت .
فرم در حال بارگذاری ...