« خر شاخدار..! | تجمل گرائی؟؟؟ » |
آتش اشک
وجود مبارک اميرالمؤمنين در مراسم تجهيز زهرا اشک ريخت عرض کرد: يا رسول الله! براي من بسيار گران و سخت و تلخ است که اين مصيبت را تحمل کنم. «قلّ يارسول الله عن صفيتک صبري» «ستنبئک ابنتک» ؛ يا رسول الله! اين دخترت که زود به شما ملحق شدند، تمام جريان سقيفه و غير سقيفه را به عرض شما ميرساند که من هيچ کوتاهي نکردم.
هر چه دستور دادي عمل کردم «فأحفها السؤال و استخبرها الحال» ؛ شما هم جريان را يکي پس از ديگري از اين بانو سؤال بکنيد. انسان که دردمند است دردش را بگويد يک مقداري سبک ميشود، بعد عرض کرد: يا رسول الله، براي کوبيدن فاطمه (سلام الله عليها) تنها هيئت حاکم قيام نکرد، اينها مردم را هم شوراندند؛
همه جمع شدند اجماع کردند تا زهرا را منزوي کنند. آن گزارشي که دخترت به عرض شما ميرساند اين است که «بتظافر أمتک علي هضمها»؛ تنها از دولت برنميآمد که زهرا را منزوي کند تنها از ملت ساخته نبود که زهرا را منزوي کند؛ اين دولت با آن ملت، اين ملت با آن دولت دست نشانده، اجماع کردند که زهرا را منزوي کنند. ميبينيد سخن از فدک نبود.
شخصيت فاطمه کسي بود که تا همه جمع نميشدند نميتوانستند او را منزوي کنند؛ گرچه نتوانستند، ولي بالأخره براي انزواي او همه زحمت کشيدند؛ يکي گفت «آتش بياور»؛ يکي گفت «آتش بزن»؛ يکي گفت «غلاف شمشير بياور»؛ يکي گفت «غلاف شمشير بزن»؛ يکي گفت «فدک را بگير» همه جمع شدند، همه جمع شدند: «بتظافر أمتک علي هضمها» اينکه به حضرت امير (سلام الله عليه) پيشنهاد دادند که [فاطمه] يا شب گريه کند يا روز؛
اين نه براي آن بود که مثلاً گريه وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله عليها) نميگذاشت کسي بخوابد [و] باعث اذيت بود؛ اينها نبود. اينها چون مکرر از پيغمبر شنيدند که رضاي زهرا، رضاي خداست؛ غضب زهرا، غضب خداست؛ رضا و غضب فاطمه (سلام الله عليها) رضا و غضب پيغمبر است؛ رضا و غضب پيغمبر رضاي خداست .اينها ميگفتند: اين همه گريه آن حضرت، نشانه آن است که از ما ناراضي است؛ براي اينکه زنهاي مهاجر و انصار بعد از جريان سقيفه وقتي رفتند خطبه دوم را حضرت خواند. اين خطبه دوم خيلي فولادين است؛ يعني براي هر کلمهاش بايد به لغت مراجع کنيم. اين زنهاي مهاجر و انصار آمدند به مردهايشان گفتند، آنها دوباره برگشتند که جبران کنند، فرمود: گذشت. اين خطبه دوم و خطبه اول که خطبه اول در مسجد، خطبه دوم در منزل آنها را بيدار کرد، فهميدند که حضرت از آنها ناراضي است. گفتند: يک قدري نارضايتيشان را کم بکنند، سخن از گريه نبود؛ ميدانستند مقام اين بيبي چيست.
مرحوم شيخ مفيد است ظاهراً ايشان نقل ميکند وقتي بيبي (سلام الله عليها) آمده عليبنابيطالب را آن وضع با سر برهنه زير منبر بالاي سرش شمشير ديد فرمود: «لئن لم تکن عنه لأنشرن شعري ولأشقن جيبي ولآتين قبر أبي ولأصيحن إلي ربي» ؛فرمود: دست از پسر عموي من برداريد وگرنه سرم را براي نفرين کردن برهنه ميکنم سخن از لرزش ستون مسجد نبود. مرحوم شيخ مفيد نقل ميکند که وجود مبارک عليبنابيطالب [عليه السلام] به سلمان فرمود: «يا سلمان إني أري جنبتي المدينة تکفئان» ؛فرمود سلمان! همين که زهرا تصميم نفرين گرفت من ميبينم دو طرف اين مدينه دارد ميلرزد؛ اگر اين عذاب بيايد چه کنيم: «إنّي أري جنبتي المدينة تکفئان»؛ دو طرف اين شهر دارد ميلرزد؛ نه ستون مسجد. اگر اين شهر زير و رو بشود چه کنيم؟ اين فاطمه است. حالا شما خطبه زينب کبرا (سلام الله عليها) را در کوفه قرائت کنيد؛ ميبينيد بسياري از جملههاي بلند آن خطبه از مادرش گرفته شده [است] بسياري از جملههاي بلند خطبه زينب کبرا (سلام الله عليها) در بازار کوفه از خطبه نوراني فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرفته شده [است]
اگر مرحوم صدرالمتألّهين (رضوان الله عليه) در آن رساله شريفش ميگويد حسينبنعلي را در سقيفه بنيساعده شهيد کردند، همين است: «قُتل الحسين ابن علي في السقيفة». اين ميگويد: اگر نبود آن آتش زدن يا آتش آوردن در خانه فاطمه هرگز خيمههاي بچههاي ابيعبدالله را آتش نميزدند، هرگز آن مرغهاي بيپر را…
«السلام عليکم يا اهل بيت النبوة و يا معدن الرسالة و يا مهبط الوحي و رحمة الله و برکاته»
فرازی ازمتن روضه حضرت زهرا به بیان آیة الله جوادی آملی
فرم در حال بارگذاری ...