3 نکته مهم در باب قرائت قرآن
یکی از اصولی که در هنگام تلاوت قرآن باید رعایت شود، شرایط ظاهری تلاوت کننده قرآن است، چرا که رعایت این مسائل موجب درک مقام و موقعیت قرآن می شود.
این نکات به شرح زیر است:
مؤدّب نشستن در حضور قرآن
در برخی از محافل یا جلسات قرآنی دیده می شود که مؤدّب نشستن در حضور قرآن مراعات نمی گردد؛ مثلاً قرآن را روی زمین می گذارند و به آن نگاه می کنند. یا پای خود را در محضر قرآن دراز می کنند و یا با تسبیح و سر و صورت خود بازی می کنند و یا نحوه نشستن آنان بگونه ای است که موجب بی احترامی به ساحت مقدس قرآن است.در این راستا شاید بهترین توصیه گفتار«مولی محسن فیض کاشانی» باشد که می فرماید: قاری قران بایستی در چهره خود، ادب مناسب را حفظ کند. هنگام تلاوت شایسته است رو به قبله باشد و سرِ خود را پایین اندازد. چهارزانو بنشیند و به جایی تکیه نکند و نشستن او در چهره متکبران نباشد. اگرچه تنها نشسته باشد چنین پندارد که در برابر استاد خویش نشسته است.
سنت بسیار خوبی که از قدیم الایام رعایت می شده، گذاشتن رحل زیر قرآن است که عمل بسیار شایسته ای می باشد. کسانی که با تلاوت قرآن کریم سروکار دارند پسندیده است که در منازل خود نیز، از «رَحل» استفاده کنند و با این کار به فرزندان خویش، احترام گذاردن به قرآن را تعلیم دهند.
استقبال قبله
بهتر است هنگام قرائت قرآن انسان رو به قبله و خانه خدا بنشیند همانگونه که در نماز رو به قبله می ایستد. استقبال قبله هنگام قرائت قرآن، سبب تمرکز فکر انسان شده و تأثیر بیشتری در قاری قرآن می گذارد.
اصولاً انسان وقتی قرآن می خواند (نشسته یا ایستاده) به هر حال باید رو به یکی از جهات جغرافیایی داشته باشد. اما بهتر است رو به جهتی نماید که مقدس ترین مکان روی زمین است و خداوند به مسلمانان دستور داده است هنگام نماز و سایر عبادات رو به سوی آن (کعبه) نمایند. شاید رمز مسأله این است؛ وقتی انسان رو به قبله است افکارش متمرکز و قلبش خاضع خداوند است. بنابراین استقبال قبله در تلاوت قرآن موجب تأثیر بیشتر آیات الهی در قلب و جان قاری می شود.
مواردی که تلاوت مناسب نمی باشد!
در هفت مورد تلاوت قرآن منع شده است. امام علی (ع) در روایتی فرموده است:
سَبعَة لایَقرَؤونَ القُرآن: الرّاکِعُ وَ السّاجِدُ وَ فی الکَنیفِ وَ فِی الحَمّامِ وَ الجُنُبِ وَ النَّفساء وَ الحائِضِ؛
هفت گروه نباید قرآن بخوانند: افراد در حال رکوع، و افراد در حال سجده، در دستشویی، حمام، در حال جنابت، نفاس و حیض.
از این کلام امیرمؤمنان علی (عَلیه السَلام) فقهای بزرگوار شیعه چنین برداشت کرده اند که قرآن خواندن در این موارد کراهت دارد. در مورد شخص جُنب، حائض و نفساء فتوا داده اند که خواندن بیشتر از هفت آیه از سوره هایی که سجده واجب ندارد، مکروه است ولی کمتر از آن مانعی ندارد.
اما این سه دسته نمی توانند سوره هایی که سجده واجب دارد بخوانند. حتی اگر یک حرف از این چهار سوره را هم بخوانند حرام است.
پی نوشت ها:
۱-شیخ حر عامل. وسایل الشیعه، ج۴: ۸۸۵.
۲-سید محمد کاظم یزدی. عروئ الوثقی: ۲۰۴.
۳-فیض کاشانی. محجه البیضا، ج۲: ۲۱۹.
۴- ابوالفضل علامی میانجی. آشنایی با آداب تلاوت قرآن: ۱۰۷، ۱۱۱.
منبع: عقیق
آیا منتظر بودن و انتظار نوعی جبرگرایی و پذیرفتن مکتب جبر نیست ؟!
در پاسخ به این پرسش باید بگوییم با توجه به آیات قرآن کریم خداوند متعال دو لوح دارد:
۱٫ لوح محفوظ که هر آنچه در آن نوشته شده باشد، پاک نمی گردد و مقدرّات درون آن تغییر نمییابد؛
۲٫ لوح محو و اثبات که بنابر شرایط و سنتی از سنتهای الهی، سرنوشت شخص یا جریانی خاص تغییر مییابد و به شکلی دیگر رقم میخورد.
در تفاسیر قرآن ذیل آیات ۲۲ سورة بروج، ۳۹ سورة رعد، ۲ سورة انعام مفسران و علما به تفصیل در این باره سخن گفتهاند که در صورت تمایل میتوانید برای مطالعة بیشتر در این رابطه به آنها مراجعه نمایید.
اصل ظهور حضرت مهدی(ع) مربوط به لوح محفوظ است و قطعاً اتفاق خواهد افتاد ولی زمان آن مربوط به لوح محو و اثبات است و میتواند دچار تقدیم و تأخیر شده و زودتر یا دیرتر از موعد مقرر خود اتفاق بیفتد. سه دیدگاه دربارة عواملی که میتواند باعث تعجیل در امر ظهور شوند وجود دارد:
۱٫ برخی به غلط بر این باورند که با دامن زدن و گسترش ظلم و جور و فساد در تمامی عرصهها میتوان به این مهم دست یافت؛
۲٫ برخی خلوت و گوشهنشینی و دعا کردن صرف را موجب تعجیل در ظهور حضرت مهدی(ع) میدانند؛
۳٫ بسیاری از علما و اندیشمندان ـ به خصوص شیعه ـ با استناد به آیات، روایات و دلایل عقلی بسیار معقتدند «منتظران مصلح خود باید صالح باشند» و این صالح بودن در عرصههای فردی، خانوادگی، اجتماعی و در نهایت جهانی باید متجلّی شود و صرفاً با گسترش ظلم و جور و فساد ظهور حضرتش اتفاق نمیافتد و علاوه بر آن جامعة جهانی پس از ظهور برای اداره و اجرای فرامین آن حضرت و گسترش عدل و داد به طور همزمان نیازمند اوضاع و شرایط مساعد و یاوران جان بر کف و مجریان توانا به تعداد کافی برای کل پهنة زمین است و ظهور تنها و تنها با تحقق چنین شرایطی اتفاقی خواهد افتاد.۱
اگر بنا بود این یاوران و مجریان تنها با خواست خدا و تحولی که از آسمان در قالب معجزه جلوهگر شده در اطراف حضرت مهدی(ع) قرار گیرند، خداوند متعال میتوانست قرنها پیش از این و حتی قبل از تولد حضرتش آنها را که اصلاً لازم نبود حتی از میان بشریت انتخاب شوند، به روی زمین بفرستد و به نیاز غیبتی طولانی آن هم به حدی که فقط تا کنون حدود ۱۲۰۰ سال از آن میگذرد. آیات قرآن کریم، روایات و دلایل عقلی همگی بر این دلالت میکنند تا زمانی که تحول درونی انسانها اتفاق نیفتد و مردمان و لااقل شیعیان به اختیار خود و نه از سر اجبار دست از گناه و تباهی بر ندارند و طالب ظهور نشوند این واقعة عظیم اتفاق نخواهد افتاد حتی اگر خدای نکرده لازم باشد قرنها پس از این غیبت ادامه پیدا کند.
جالب است بدانید بعضی از علما و محققان بر این باورند که شناور بودن زمان ظهور به حدی است که حتی خود حضرت مهدی(ع) نیز زمان ظهور دقیق خود را نمیدانند.۲ خلاصة کلام اینکه ظهور تنها و تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که مردم اراده کرده باشند که با اصلاح خود و جامعةخویش به آن سمت گام بردارند. در این رابطه میتوانید کتاب نظریة اختیاری بودن ظهور؛ نوشتة آقای علیرضا نودهی را که به تازگی از سوی انتشارات موعود منتشر شده است را، مطالعه نمایید.
هر چیزی را که ماباور داشته باشیم به اختیار ماست اساساً در تعارض با آراء پیروان مکتب جبر قرار قرار میگیرد و به همین جهت نه تنها «انتظار و منتظر بودن نوعی جبر گرایی و پذیرفتن مکتب جبر نیست» بلکه هر کس در زمرة منتظران قرار گیرد و نامش در میان چشمانتظاران حضرت مهدی(ع) ثبت گردد، در واقع در مقابل مکتب جبرگرایی قد علم کرده و ایستاده است؛ چون که جبر گرایان معتقدند انسان هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود ندارند و هر آنچه مقرر شده باشد (بدون تفکیک میان لوح محفوظ و لوح محو و اثبات) قطعاً اتفاق خواهد افتاد.
برای مطالعة بیشتر در این رابطه میتوانید به این کتابها مراجعه نمایید:
۱٫ آشنایی با مبانی و اصول مکتب جبر:
انسان و سرنوشت؛ عدل الهی، تألیف آیت الله مطهری.
۲٫ آشنایی با مفهوم لوح محفوظ و لوح محو و اثبات و نقش آن در جریان ظهور:
۱ـ۲٫ تفسیر المیزان، ذیل آیات یادشده؛
۲ـ۲٫ شش ماه پایانی، تألیف مجتبی الساده، ترجمة محمود مطهری نیا.
۳٫ نقش انسانها در تعجیل ظهور و نحوة آن:
۳ـ۱٫ نظریة اختیاری بودن ظهور، تألیف علیرضا نودهی؛
۳ـ۲٫ تاریخ پس از ظهور، تألیف علامة شهید سید محمدصدر، ترجمة سید حسن سجادیپور؛
۳ـ۳٫ معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، تألیف ابراهیم شفیعی سروستانی.
پینوشتها:۱٫ برای نمونه، رک :سید محمد صدر، تاریخ پس از ظهور، ص ۴۰۱ به بعد
۲٫ البته این دیدگاه مورد قبول همة علما نیست.
کسانی که در ارتش امام عصر (عج) قرار می گیرند
امام خود را بشناس که اگر امامت را شناختی پیشتر شدن این امر یا به تاخیر افتادن آن بر تو زیان نرساند و هر کس امام خود را بشناسد سپس پیش از آنکه صاحب این امر قیام کند بمیرد، به منزله آن است که در ارتش آن حضرت (ع) نشسته باشد.
هر یک از ما در برابر امام زمان خود وظایفی داریم که یکی از آنها شناخت صفات و آداب و ویژگی های آن حضرت (عج) است.
چون آن حضرت (عج) امامی است که اطاعتش فرض و واجب است و هر کسی که اطاعتش واجب است باید صفاتش را شناخت تا با شخص دیگری که مقام او را به دروغ و ستم مدعی گردد، اشتباه نشود، بنابراین شناخت و دانستن صفات مولایمان حضرت حجت (عج) واجب است و باید دانتس که لازم است صفات خاص آن حضرت (ع) شناخته شود آنچه را که غیر از خودش جدا و تشخیص گردد به گونه ای که بین مدعی راستگو و دروغگو فرق بگذارد.
شیخ صدوق از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) روایت کرده که فرمودند: هر کس در چهار چیز شک کند به تمام آنچه خدای تبارک و تعالی نازل فرموده کفر ورزیده است… یکی از آنها شناختن امام در هر زمان از جهت شخص و صفات او است.
در کمال الدین از امام صادق (ع) به نقل از امیرالمومنین (ع) بر فراز منبر مسجد کوفه آمده است که فرمودند: بار خدایا! به درستی که زمین تو را حجتی بر آفریدگانت باید که آنها را به دین تو هدایت کند علم تو را به آنان بیاموزد تا حجتت از بین نرود و پیروان اولیائت پس از آنکه به آن حجت هدایتشان فرمودی گمراه نشوند و یا آشکار است که فرمانبرداری نشود یا پنهان شده است که در انتظار به سر می برد اگر شخص او [در حال متارکه آنان با مخالفان] در حالی که مردم هدایت شده باشند از نظر آنها غیب شود علم او از آنان غایب نمی گردد و آداب او در دل های مومنین بر جای می ماند پس انها آداب او را به کار می بندند.
در اصول کافی به سند صحیحی از زراره از حضرت امام صادق (ع) رویات آمده که فرمودند: امام خودت را بشناس که اگر او را شناختی بر تو زیان نرساند که این امر پیش بیفتد یا تاخیر یابد.
و در همان کتاب به سند خود از فضیل بن یسار آورده که گفت: از حضرت امام صادق (ع) درباره فرموده خدای تبارک و تعالی: “یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ” (اسراء، ۷۱) روزی که هر مردمی را به امامشان فرا می خوانیم.
پرسیدم، فرمودند: ای فضیل امام خود را بشناس که اگر امامت را شناختی پیشتر شدن این امر یا به تاخیر افتادن آن بر تو زیان نرساند و هر کس امام خود را بشناسد سپس پیش از آنکه صاحب این امر قیام کند بمیرد، به منزله آن است که در ارتش آن حضرت (ع) نشسته باشد نه بلکه به منزله کسی است که زیر پرچمش نشسته باشد. راوی گوید: بعضی از اصحاب آن حضرت (ع) گفتند: به منزله کسی است که با رسول خدا (ص) به شهادت رسیده باشد.
در خبر صحیحی از عمربن ابان آمده: شنیدم حضرت ابی عبدالله امام صادق (ع) می فرمودند: نشانه را بشناس که اگر علامت را نشناختی تو را ضرر نزند آنکه این امر جلوتر شود یا به تاخیر افتد، به درستی که خدای عزوجل می فرماید: “یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ” روزی که هر مردمی را به امامشان فرا می خوانیم. پس هر آنکه امام خودش را بشناسد همچون کسی خواهد بود که در خیمه امام منتظر باشد.
مقام حضرت مهدی علیه السلام
بدون شک، ایده و تفکر مهدویت در نزد شیعه، یک مسئله واقعیِ خارجی است، نه یک فرضیه فلسفیِ عقلی یا توهم درونی. امام در این دیدگاه، یک وجود انسانی بالفعل است که همچون سایر اولیای منصوب از جانب خدا با آسمان در ارتباط است؛ او ویژگی هایی فراتر از خصوصیات جسمی و مادّی داشته، و دارای نشانه های معنوی و روحانی است؛ او امتداد شجره طیبّه است. مقام حضرت مهدی علیه السلام (۱)
بدون شک، ایده و تفکر مهدویت در نزد شیعه، یک مسئله واقعیِ خارجی است، نه یک فرضیه فلسفیِ عقلی یا توهم درونی. امام در این دیدگاه، یک وجود انسانی بالفعل است که همچون سایر اولیای منصوب از جانب خدا با آسمان در ارتباط است؛ او ویژگی هایی فراتر از خصوصیات جسمی و مادّی داشته، و دارای نشانه های معنوی و روحانی است؛ او امتداد شجره طیبّه است.
خدای تعالی فرماید: ( قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ؛ بگو: «به من خبر دهید، اگر آب [اشامیدنی] شما [به زمین] فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟»). (۱) شاید مراد از آب در این آیه – ولو با مدد گرفتن از روایات – فقط معنای حقیق آب نبوده؛ بلکه معنای دیگری باشد. این ویژگی ها است که شخصیت امام را برای ما ترسیم می کند.
تفکر مهدویت -خصوصاً- از طریق رسیدن به ویژگی ها و صفات آن حضرت – چنان که در روایات وارد شده، بیشتر مورد تأکید قرار می گیرد- نه از راه استناد تاریخی که بازگشت به روش بشری است و تنها بر محسوسات و مشاهدات تکیه دارد. امام علیه السلام غایب و در پرده است و جز در یک محدوده زمانی و مکانیِ به شدت کوتاه، ظهور و بروزی نداشته است؛ لذا بی معنی است اگر برای شناخت صفات و ویژگی های او به اصحاب سیره و تاریخ مراجعه کنیم. اما در شیوه روایی چنین نیست؛ بلکه برعکس، اصلاً بر محسوسات و مشاهدات تکیه نشده و کاشف از غیب است.
نتیجه این می شود که شیوه های تاریخی و بلکه همه شیوه های توصیعی در چنین اموری ناکارآمد بوده و بلکه از جهتی، مانع از رسیدن به هدف نیز می شوند. به خلاف شیوه روایی که انعکاس آن از واقعیت، انعکاسی گسترده و دقیق است.
دیگر اینکه با استناد به شیوه روایی می توانیم چگونگی برقراری رابطه با آن حضرت و چگونگی ارتباط و نیاز ما به او، همچنین افق تعامل و مسوؤلیت های ما نسبت به ایشان و کشف برخی از فواید وجود آن حضرت در زمان غیبت را دریافته و با برنامه جهانی اصلاحی و قائم به عدل – که زنده کننده ی ارزش های آسمانی و رسیدن به آخرین فصل و قائم به عدل- که زنده کننده ی ارزش های آسمانی و رسیدن به آخرین فصل کتاب الهی هستی است- آشنایی پیدا کنیم. و بر اساس همین پژوهش، از برخی روایات حراست کرده و آثار و اخبار [صحیح] را از روایات ضعیف و جعلی بپیراییم.
شیعه امامیه اثناعشریه چنین معتقد است که: جانشین خدا در زمین قطعاً باید دارای همه کمالاتی باشد که برای او متصور است و در این زمینه هیچ نقصی نباید داشته باشد. در امام هیچ گونه جنبه ی عدمی و شرّ و حیثیت های نیازمند به غیر نباید باشد؛ بلکه امام سراسر خیر و زیباییِ وجودی است؛ او در سخن و کردار و اخلاق و معارف، جود و نور محض است و بدین گونه است که جان های پاک شتایان به سوی او جذب شده و گرایش پیدا می کنند.
بنابراین، انتخاب اولیای خدا بی حساب و کتاب نیست؛ آنها قبل از خلق جهان هستی، انوار الهی بوده اند، آنها مخلوق کامل خدا هستند که صفات خالق در آنها تجلّی یافته است. البته این به معنای عینیت صفات در آنها نیست؛ زیرا ذات مقدّس خداوندی نامتناهی است، چه رسد به صفات و کمالات؛ و از آنجا که بین متناهی و نامتناهی فاصله بسیار زیاد است، معنای اینکه ائمه علیهم السلام اسماء الله هستند، این نیست که آنها عین ذات مقدس خداوندی باشند، لذا در توقیع شریف وارد شده است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ادعُ فِی کلِ یَوم مِن اَیام رَجبٍ: اللّهُمَ إنِیِ إسألُکَ بِمَعانِی جَمیعِ ما یَدعُوکَ بِهِ وُلاةُ أمرِکَ المَأمُونُونَ عَلی سِرِکَ المُستَبشِریِنَ بِأمرِکَ الواصِفُونَ لِقُدرَتکَ المُعلِنونَ لِعَظَمَتِکَ، أسألُکَ بِما نَطَقَ فِیهِم مِن مَشیِّتَکَ فَجَعَلتَهُم مَعادِنَ لِکلِماتِکَ و أرکاناً لتَوحیدِکَ و آیاتِکَ وَ مَقامَاتِکَ الَتِی لا تَعطِیلَ لَها فِی کُل مَکانِ یَعرِفُکَ بِها مِن عَرَفَکَ، لا فَرقَ بَینَک َو بَینَها إِلّا أَنَهُم عِبادُکَ وَ خَلقُکَ، فَتقُها وَ رَتقُها بِیدِکَ بَدؤُها مِنکَ وَ عَودُها إِلَیکَ أَعضادٌ وَ اَشهادٌ وَ مُناةٌ وَ اَزدادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوّادٌ، فَبِهِم مَلَأتَ سَماءَکَ وَ أَرضَکَ حَتی ظَهَرَ أَن لا إِلَهَ إِلّا أَنتَ، فَبِذلِکَ أَسأَلُکَ وَ بِمَواقِعِ العِزِ مِن رَحمَتِکَ وَ بِمَقاماتِکَ وَ عَلاماتِکَ أَن تُصَلی عَلی مُحمَدٍ وَ آلِهِ، وَ أَن تَزیِدَنی إِیماناً وَ تَثبیتاً. یا باطِناً فِی ظُهُورِه وَ یا ظاهِراً فِی بُطونِه وَ مَکنُونَه، یا مَفرَقاً بَینَ النُورِ وَ الدَّیجُور، یا مَوصُوفاً بِغَیرِ کُنهٍ وَ مَعرُوفاً بِغَیرِ شِبهٍ، حادَّ کُلِ مَحدُودِ وَ شاهِدَ کُلِ مَشهُودِ وَ مُوجِدَ کُلِ مَوجُودِ وَ مُحصِی کُلِ مَعدُودِ وَ فاقِدَ کُلِ مَفقُودِ، لَیسَ دُونَکَ مِن مَعبُودِ أَهلِ الکِبریاءِ وَ الجُودِ، با مَن لا یُکَیَّفُ بِکَیفٍ وَ لا یُؤمِنُ بِأَینٍ، یا مُحتَجباً عَن کُلِ عَینٍ، یا دَیمُومُ یا قَیوُمُ وَ عالِمَ کُلِ مَعلُومٍ…؛
به نام خداوند بخشنده ی مهربان، در هر روز از ماه رجب این دعا را بخوان: خدایا، تو را به حق همه آن معانی که دارندگان ولایتت تو را به آن خوانده اند، می خوانم؛ آنان که امین بر اسرار تو هستند و امر تو موجب بشارت و شادیشان بوده، قدرتت را شرح و توصیف و عظمتت را آشکار می کنند. از تو درخواست می کنم به حق مشیتت که بر آنان حکم رانده، ایشان را معدن اسرار، ارکان توحید و آیات و مقاماتت ساخته ای که در هیچ کجا تعطیل نخواهد شد؛ هر که تو را شناسد به آنان شناسد و فرقی میان تو و آنان نباشد مگر اینکه آنها بنده و آفریده تو هستند که رتق و فتق کارشان به دست تو و اغاز و انجامشان به سوی تو است؛ آنان پشتیبانان، گواهان، حامیان، مدافعان، نگهبانان، و مبلغانِ دین تواند که آسمان و زمینت را از آنان آکنده ساختی تا معلوم شد که معبودی جز تو نیست. پس به حق آنان از تو درخواست می کنم و به جایگاه های عزیزِ رحمتت و به مقامات و نشانه هایت، که درود فرستی بر محمد و آلش، و بر ایمان و پایداری ام بیفزایی. ای که در عین آشکاری مستور و پنهانی و در عین پنهانی آشکار، ای آنکه نور را از تاریکی جدا می کنی، ای که هیچ وصف کننده ای به کنه و حقیقت نرسد و هر که تو را شناخت به چیزی تشبیهت نتواند، ای اندازه دهنده به هر محدود و ای گواهی دهنده هر گواهی شده. ای هستی بخشِ هر موجود، ای شمارنده هر شمارش شده و ای گم کننده ی هر گم شده. معبودی جز تو نیست. ای شایسته ی بزرگی و بخشش، ای که به توصیف درنیایی و در مکانی نگنجی، ای پوشیده از هر چشم، ای جاویدان، ای پایدار و ای دانای هر دانستنی …».(۲)
گرچه اصلاً مقایسه میان متناهی و نامتناهی درست نیست؛ اما از باب مجاز و تسامح و تقریب به ذهن می توان چنین مثال زد که: آنان نقطه ای در دریاهای فضل الهی هستند؛ همان دریاهایی که خود فرموده: (قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی؛ بگو: «اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مُرکّب شود، قطعاً پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد دریا تمام خواهد شد). (۳) ظهور آیه البته در این است که مراد از کلمات پروردگار همان مخلوقات او است؛ زیرا آشکار است که پروردگار با لب و دهان سخن نمی گوید و کلمات خداوند کارهایی است که انجام می دهد و فیض وجود است که به مخلوقات خود عطا می کند.
بنابراین، این آیه اوّلاً از این سخن می گوید که جهان هستی به همین مقدار که برای ما قابل مشاهده و دانستن است، محدود نبوده؛ بلکه وسعت و عظمت آن به اندازه ای است که اگر آب دریا مرکّب شده و صفات خدای تعالی با آن مرکّب نوشته شود، قبل از اینکه همه موجودات جهان هستی به نگارش درآید، دریا خشک خواهد شد. این بیان به عظمت صفات خالق اشاره دارد و اینکه اگر دریا مرکّب شود و خداوند دریاهای دیگری را هم به کمک آن بیاورد، قادر به ضبط آن کلمات نیست.
ثانیاً اینکه: کلمات خداوند هرچند بزرگ و با عظمت باشند، باز هم متناهی و قابل شمارش هستند؛ به علاوه کمالِ انوار خداوندی که همان خلفا و جانشینان خدا در زمین هستند، کمالِ فقری است که از بی نیاز مطلق مدد می گیرد و نهایت کمال هر مخلوق، شدّت احتیاج و نیاز او به غنیّ مطلق است، و اذعان و اعتراف به این نکته، غائله اتهام غلوّ و شرک را دفع می کند.
امّا از جنبه دیگر، امام آینه ی صفات حق است؛ جانشین روح خدا، بنده ی خدا، وجه خدا و راه رسیدن به خدا است؛ وی دارای مقامات وجودی است که نه قابل تعطیل است و نه قابل واگذاری به غیر؛ بلکه امام خود به تنهای متصدی آن مقامات است، چه غایب باشد چه حاضر. پس امام مانند سایر افراد بشر نیست و الّا چرا این شخص به امامت برگزیده شده و دیگری به جای او قرار نگرفته است؟ آیا معقول است که بگوییم: انتخاب جانشین خدا در زمین از راه قرعه کشی یا به صورت تصادفی و اتفاقی انجام شده است؟
پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله فرمود: «یا عَلِیُّ! لَولا نَحنُ ما خَلَقَ اللهُ آدَمَ علیه السلام وَ لا حَوّاءَ وَ لَا الجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمآءَ وَ لَا الاَرضَ؛ فَکَیفَ لَا نَکُونُ أَفضَلَ مِنَ المَلائِکَةِ؟! وَ قَد سَبَقنَاهُم إِلَی مَعرِفَةِ رَبِّنا وَ تَسبِیِحِهِ وَ تَهلِیلِهِ وَ تَقدِیِسِهِ؛ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللهُ أَروَاحُنا فَأَنطَقَها بِتَوحیِدِهِ وَ تَمجِیدِهِ؛ ای علی، اگر ما نبودیم خداوند آدم علیه السلام و حوا، بهشت و جهنم و آسمان و زمین را نمی آفرید. پس چگونه ما از فرشتگان برتر نباشیم؟! در حالی که در شناخت خداوند و تسبیح و تهلیل و تقدیسش از آنها جلوتریم؛ زیرا اولین چیزی که خداوند آفرید، ارواح ما بود که به توحید و تمجید خود گویایشان کرد». (۴)
لذا غیبت و استتار امام، به معنای تعطیل کارها و مسؤولیت ها و مقامات او نیست؛ چنان که خدای تعالی نیز به جهت پاکی و والایی که دارد، هیچ عاقلی نمی تواند تصور تعطیل در او بنماید. البته عقل های مادی که افقی فراتر از محسوسات و ملموسات ندارند، شاید چنین تصوّری داشته باشند؛ لکن بعد از قیام دلیل بر وجود امام، جهل ما به فایده او در زمان غیبت، دلیل بر نبودن او نخواهد شد. و چگونه چنین شود در حالی که خداوندی توانا و حکیم او را چنین ساخته و پرداخته؛ بلکه همه جهان هستی را بر اساس و مبنای منظم و معینی بنا نهاده است، چنان که جهان مادّی بر مبنای محاسبات علمی دقیقی بنا نهاده شده؛ اما انسان ها هزاران سال هیچ اطلاعی از آن قوانین نداشته اند. به عنوان مثال: جایگاه خورشید در منظومه شمسی چنان به دقّت مشخص شده که اندکی تغییر در آن، موجب نابودی کلّ نظام می شود، اگر چه ما از این محاسبه دقیق اطّلاعی نداشته باشیم. قانون جاذبه سرّ نظم هستی است، گرچه دانشمندان در قرن های متمادی آن را انکار می کردند؛ اما دانش همچنان به پیش می رود و ناشناخته هایی از این جهان مادی را برای ما اشکار می کند؛ چرا که این جهان از اتم تا کهکشان، یک پارچه و تحت فرمانروایی و کنترلِ دقیق ترین سازمان دهی قرار دارند و عقل بشری به جهت محدودیت عرصه ی مُدرَکات خود، توانایی احاطه بر آثار و فواید همه اشیا را به صورت همه جانبه ندارد، که خدای تعالی نیز فرماید: ( وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا؛ و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است). (۵)
مهم این است که: دلیل وجود امام روشن شده و حاکم قرار داده شود. در این راستا ناچاریم از ادلّه ی نقلی و دیگر وسایل برای اثبات این امر کمک بگیریم و اگر سخن دیگری در این مقام گفته شود، سخنان فرعی و توضیحات اضافی است.
دلیل این است که: امام راه رسیدن به خدا است و بازمانده خدا در زمین؛ او خورشید تابان، ماه منیر و کوکب درخشان است. او از پیشوایانی است که مردم را به فرمان خدا هدایت می کنند. (وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند)(۶) هدایت هم منحصر به هدایت زبانی نبوده، چنان که در تفسیر المیزان آمده: هدایت حقیقی به امر خدا است، نه هدایتی که از دیدن و عبرت گرفتن حاصل می شود؛ چنان که قرآن کریم کلمه را برای امر خارجی به کار برده، نه برای سخن زبانی: (وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیةً فِی عَقِبِهِ؛ و خداوند کلمه توحید را کلمه پاینده ای در فرزندان و نسل های بعد از او قرار داد)(۷) که مراد از قرار دادن و جعل در این آیه، جعل تکوینی است. هدایت نیز به معنای رساندن به مطلوب است که خود نوعی تصرّف تکوینی در نفس و جان است تا آن را به سوی کمال سیر دهد، نه به معنای امر تشریعیِ اعتباری، و این گونه هدایت حتی برای امام غایب نیز ثابت است؛ (وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً؛ و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان)(۸) پس او آلِ یاسین است و دعوت کننده ی مردم به سوی خدا، مظهر آیات الهی، درگاهِ رسیدن به خدا، یاری کننده ی حقّ خدا و نشانه اراده اش؛ او تلاوت کننده و شرح دهنده کتاب خدا است، او پیمان و وعده ی خد ا است، پرچمِ برافراشته، دانش سرشار، فریاد رسِ خلق و رحمت بی کران حق، دوست و مولای اهل ایمان است و نابود کننده کافران، روشنی بخشِ ظلمت و گویا به حقایقِ حکمت.
او محو کننده ی آثار کجروی و هوا و هوس ها، پاره کننده ی دام های دروغ و بهتان، گرد آورنده ی مردم بر تقوی و درگاه الهی است که از آن به سوی خدا روند، او است آینه ی خدانما که اولیا به سوی او توجه کنند، سببی خدایی که رابط میان زمین و آسمان است؛ او فرامانروای روز فتح و پیروزی، برافرازنده ی پرچم هدایت و گرد آورنده ی شایستگی و خشنودی است؛ او کسی است که همه به انتظارش نشسته اند تا بیاید و اختلاف و کج رفتاری ها را اصلاح کند؛ آنکه همه امیدوارند تا بیابد و ستم و تجاوز را از بین ببرد؛ آنکه برای نو کردن فریضه ها و سنّت های دین ذخیره و برای برگرداندن کیش و آیین انتخاب گردیده است. او است آنکه [مؤمنان] برای زنده کردن قرآن و حدود آن آرزویش را می کشند و زنده کننده ی دین و دینداران است، او است درهم کوبنده ی شوکت زورگویان، ویران کننده ی بناهای شرک و دورویی، نابود کننده ی اهل فسق و گناه، قطع کننده ی شاخه های گمراهی و اختلاف؛(۹) بلکه او است شریک و همتای قرآن.
مرحوم محدّث نوری قدس سره می نویسد:
«عنقای قاف عدم، ایستاده بر نردبان همت، بزرگ ترین اسم اعظم و دارای دانش نامتناهی، محور آسیای وجود و مرکز دایره ی شهود، کمال نشأه هستی و منشأ هر کمال، زیبایی جمع و مجمع زیبایی، آراسته به انوار الهی و تربیت یافته تحت پوشش های ربوبی، مطلع انوار مصطفوی و منبع اسرار مرتضوی، بزرگ ترین ناموس الهی و مقصد و مقصود بشر تا روز قیامت؛ آنکه امین حق و امان خلق است، سازمان دهنده ی نظم ها، حضرت حجت قائم »(۱۰)
در بحار، از مولای ما حضرت مهدی علیه السلام وارد شده که فرمود: «… فَأَنَا بَقِیَّةٌ مِن آدَمَ، وَ [ذ] خَیرَةٌ مِن نُوحٍ وَ مُصطَفیً مِن اِبراهِیمَ وَ صَفوَةٌ مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله …؛ … پس منم بازمانده ی آدم، ذخیره از نوح، برگزیده از ابراهیم و عصاره ی محمد صلی الله علیه و آله…».(۱۱)
و در حدیث دیگری آمده: «وَ لیَعلَمُو أَنَّ الحَقَّ مَعَنا وَ فِیِنا لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلّا کَذّابٌ مُفتَرٍ وَ لا یَدَّعیِهِ غَیرُنا إِلّا ضآلٌّ غَوِیٌّ فَلیَقتَصِرُوا مِنّا عَلی هذِهِ الجُملَةِ دُونَ التَّفسِیرِ وَ یَقنَعُوا مِن ذلِکَ بِالتَّعرِیضِ دُونَ التَّصرِیحِ إِن شآءَ اللهُ؛ و تا بدانند که حق با ما و در میان ما است و این سخن را به جز ما کسی دیگر بر زبان نمی راند مگر اینکه دروغ گوی افترا زننده است. و جز ما کسی مدّعی این مقام نمی شود مگر اینکه گمراه و گمراه کننده است؛ پس باید به پذیرش این جمله از ما بدون درخواست تفسیر اکتفا کنند و به خواست خدا با کنایه و بدون تصریح قانع گردند». (۱۲)
و در پاسخ سوالی این فرمایش از ناحیه مقدسه صادر گردید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ عافانَا اللهُ وَ إِیّاکُم مِن الضَلالَةِ وَ الفِتَنِ، وَ وَهَبَ لَنا وَ لَکُم رُوحُ الیَقیِنِ، وَ أَجارَنا وَ إِیاکُم مِن سُوءِ المُنقَلَبِ. إِنَهُ أنُهِیَ إِلَیَّ ارتِیابُ جَماعَةٍ مِنکُم فِی الدِّینِ، وَ ما دَخَلَهُم مِن الشَّکِّ وَ الحَیرَةِ فَی وُلاةِ اُمُورِهِم، فَغَمَّنا ذلِکَ لَکُم لا لَنا، وَ سَأَنَا فِیکُم لا فِینَا؛ لِأَنَّ اللهَ مَعَنا وَ لا فاقَهَ بِنا إِلی غَیرِهِ، وَ الحَقُّ مَعَنا فَلَن یُوحِشَنا مِن قَعَدَ عَنّا، وَ نَحنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الخَلقُ بَعدَ صَنائِعُنا؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند ما و شما را از گمراهی و فتنه نجات دهد و روح یقین به ما و شما عطا کند، و ما و شما را از بدعاقبتی نگاه دارد. همانا به من خبر رسیده که گروهی از شما در دین خود مبتلا به شک شده اند، و اینکه درباره متولّیان امر خود در شک و حیرت واقع گشته اند. این مطلب ما را اندوهگین کرد؛ البته برای شما، نه برای خودمان، و برای شما نگران شدیم نه برای خودمان؛ زیرا خدا با ما است و به غیر او نیازمند نیستیم و چون حق با ما است از پراکنده شدن اطرافیان از گرد خود هراسان نمی شویم، و ما دست پروردگان و تربیت شدگان پروردگار خود هستیم و سایر مردم همه رهین منت و تربیت یافتگان ما هستند». (۱۳)
در روایت دیگری نیز آمده است: «قُلُوبُنا إَوعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللهِ فَإِذا شاءَ شِئنا؛ دل های ما ظرف مشیت پروردگار است، پس هر وقت خدا خواست ما هم می خواهیم». (۱۴)
آن حضرت علیه السلام همچنین فرموده است: « أَنَا المَهدِیُّ، أَنَا قآئِمُ الزَّمانِ، أَنَا الَذِّی أَملَؤُها عَدللاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً؛ من مهدی هستم، منم قائم زمان، منم آن کسی که زمین را پر از عدل می کنم، چنان که پر از جور و ستم شده باشد». ۰۱۵)
هم چنین روایت شده که: آن جضرت علیه السلام از کنار کعبه خروج می کند، در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ او است، با هیبت موسی و جلال عیسی و حُکم داود و صبر ایوب، و بر سر او طوق هایی از نور (۱۶) است که شعاعی از پرتو قدس را منعکس می کند.
«برتری آشکارش را کسی کتمان نکند که ابتدا و انتهایش خاتم است».
«و دلش آینه ی ذات باری است و در سینه اش لطیف ترین اسرار».
«» منطقش در جهان اسما و صفات خداوندی، منطقی آسمانی است».
« منطق رسایش در بیان معارف معیاری برای هر عارف و پوینده راه عرفان است».(۱۷)
توصیف پیامبران در قرآن و سایر کتاب های آسمانی
قرآن کریم به زیبایی تمام به توصیف پیامبران پرداخته و ایشان را بدانچه شایسته ی آنان است وصف نموده، هر ویژگی پسندیده ای را که با مقام پیامبری و پاکی جایگاه سفیران الهی تلازم داشته، به آنان نسبت داده است.
- پیامبران برگزیده هستند: (إنَّ اللهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ؛ به یقین، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است) (۱۸) البته بحث درباره ی شناخت آل ابراهیم و آل عمران در این مختصر نمی گنجد و منظور از مردم جهان در این آیه، مقدم جهان در همان عصر است.
- پیامبران دارای مقام یقین هستند: (وَ کَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ؛ و این گونه، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد). (۱۹)
- پیامبران هدایت شده هستند: ( وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ کُلًّا هَدَینَا وَ نُوحًا هَدَینَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیمَانَ وَ أَیوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش هدایت نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم]) (۲۰) و فرموده: ( أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ؛ اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن).(۲۱)
- پیامبران دارای علم لدنّی هستند: (وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ وَ سُلَیمَانَ عِلْمًا وَ قَالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ؛ و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: «ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگانِ با ایمانش برتری داده است). (۲۲)
- پیامبران مشمول نعمت های الهی هستند: (أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیّینَ مِنْ ذُرِّیةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیةِ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْرَائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَینَا وَ اجْتَبَینَا إِذَا تُتْلَى عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیّاً؛ آنان کسانی از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشت: از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح [بر کشتی] سوار کردیم؛ و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که [آنان را] هدایت نمودیم و برگزیدیم؛ [و] هر گاه آیات [خدای] رحمان بر ایشان خوانده می شد، سجده کنان و گریان به خاک می افتادند). (۲۳)
- پیامبران نیکوکار هستند: (وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ کُلًّا هَدَینَا وَ نُوحًا هَدَینَا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیمَانَ وَ أَیوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش هدایت نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم] و این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم). (۲۵)
- پیامبران صالح و شایسته هستند:(وَ زَکَرِیا وَ یَحْیى وَ عِیسَى وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ؛ و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگان بودند). (۲۶)
- پیامبران بر سایر خلایق برتری داده شده اند: (وَإ ِسْمَاعِیلَ وَ الْیسَعَ وَ یونُسَ وَ لُوطًا وَ کُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ؛ و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگی را بر جهانیان برتری دادیم). (۲۷)
این خلاصه ای بود که مذاق قرآن مجید در برشمردن صفات و ویژگی های پیامبران و اعتقاد طایفه شیعه حقّه نیز همین است؛ اما آنچه در کتاب های آسمانی تحریف شده در مقام بیان ویژگی های پیامبران آمده، به گونه ای که نه تنها با مقام و منزلت پیامبران تناسبی نداشته؛ بلکه با شأن و منزلت هیچ مؤمن عادلی متناسب نیست، چه رسد به کسانی که با خدای تعالی در ارتباط هستند.
از آن جمله عباراتی است که در باب دوازدهم انجیل در سفر تکوین آمده است:
«همانا ابراهیم در برابر فرعون مدعی شد که ساره خواهر زیبای او است نه همسرش، و فرعون پس از اینکه با ساره ازدواج کرد ابراهیم را گرامی داشت و گوسفندان، گاوان، خران، بردگان و کنیزانی به او بخشید، اما پس از اینکه دانست ساره همسر ابراهیم است ابراهیم را مورد بازخواست قرار داده و ساره را به او برگرداند». (۲۸)
در باب نوزدهم از انجیل در سفر تکوین، در بیان داستان لوط با دو دخترش در منطقه جبل آورده:
«دختر بزرگ تر به دختر کوچک تر گفت: پدر ما پیر شده و در زمین نیز مردی نیست که بر ما داخل شود. پس باید به او شراب بخورانیم و با وی همخوابگی کنیم و نسل پدر را در زمین زنده نگه داریم. چنین شد که پدر را مست کردند و در شب اول خواهر بزرگ تر با او خوابید و در شب دوم نیز او را مست کرده و این بار خواهر کوچک تر با او هم خوابگی کرد و هر دو از او حامله شده و دو پسر به دنیا آوردند». (۲۹)
در باب بیست و هفتم از سفر تکوین آمده است:
«اسحاق نبی قصد داشت پسرش عیسو را برکت بخشد، اما یعقوب او را فریب داده، خود را به جای عیسو وانمود کرد و برای اسحاق غذایی تهیه کرد و اسحاق از آن غذا خورد و آشامید و او را به اشتباه به جای عیسو برکت داد و عیسو از برکت نبوت بی نصیب شد». (۳۰)
در باب اول از انجیل متی، نسبت یسوع مسیح را به تفصیل بیان می کند و مسیح و سلیمان و پدرش داود را از نسل کسی معرفی کرده که زنازاده بوده است. (۳۱)
در باب های یازده و دوازده از صموئیل دوم آمده است:
«داود پیامبر با همسر اوریا که مجاهدی مومن بود، زنا کرد و آن زن از او حامله شد و چون داود از آبروریزی ترسید و خواست مسئله را از شوهر آن زن مخفی دارد، آن مرد را به جنگ فرستاد و او را در صف مقدم جنگ قرار داد تا کشته شد و از آن پس، آن زن را به خانه خود منتقل کرد و علناً با او ازدواج کرد». (۳۲)
تعجب از امت های بافرهنگ و شخصیت های زمان و خبرگان علوم است که تورات رایج را مطالعه کرده و از خرافاتی که در آنها موجود است مطّلع اند، چگونه معتقد می شوند که این کلمات وحی الهی و کتاب آسمانی است، گرچه تقلید از پدران به صورت غریزه و عادت ثانویه در می آید و دست برداشتن از آن و رفتن به دنبال حق و حقیقت سخت است؛ اما وقتی که حق به این درجه از ظهور می رسد، دیگر نمی توان از آن چشم پوشی کرد.
در قرآن کریم نیز مضمونی هست که ممکن است موهم نقصی در جایگاه پیامبران باشد که برخی چنین توهم کرده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به اوصافی که در شأن ایشان نیست، توصیف نموده اند که از سوء برداشت آنها نسبت به آیه شریفه (عَبَسَ وَ تَوَلَّى)(۳۳) ناشی می شود؛ اما باید توجه داشت که آیات قرآن مجید یکدیگر را تفسیرمی کنند و این توهّم نابجا با ملاحظه آیات دیگرِ قرآن دفع می شود؛ آیاتی از قبیل: (وَإ ِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و تو اخلاق عظیم، برجسته و والایی داری)(۳۴) و سخن خدای تعالی که: (إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛ خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیغمبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه بنماید).(۳۵)
در هر حال، عقیده ما این است که نمی توان مقامات انبیا و اولیا را درک کرد؛ بلکه فقط می توان بخشی از آن مقامات را که از راه های صحیح به دست ما رسیده باشد، درک کرد. لذا در زیارت جامعه کبیره وارد شده است: «مَن اَرادَ اللهَ بَدَأَ بِکُم وَ مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم وَ مَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم. مَوالِیَّ لا أُحصِی ثَناءَکُم وَ لا أَبلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم وَ مِنَ الوَصفِ قَدرَکُم وَ أَنتُم نُورُ الأَخیارِ وَ هُداةُ الأَبرارِ وَ حُجَجُ الجَبارِ، بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ وَ بِکُم یَنزِلُ الغَیثِ وَ بِکُم یُمسِکُ السَماءَ أَن تَقَعَ عَلَی الاَرضِ إِلَا بِإِذنِهِ؛ هر کس اراده خداشناسی و اشتیاق به خدا در دل یافت، به پیروی از شما یافت و هر کس خدا را به یگانگی پذیرفت، به تعلیم شما پذیرفت، و هر که خدا جست، به شما توجّه کرد. ای پیشوایان من! صفات کمالیه شما آن قدر است که ثنای شما را شمار نتوانم کرد و به کنه مدح و توصیف قدر و منزلت شما نتوانم رسید؛ چرا که شما نور قلب خوبان، هدایت کنندگانِ نیکوکاران و حجّت های خدایِ مقتدر جبّار هستید. خداوند به واسطه شما خلق عالم را افتتاح کرد و به واسطه شما نیز کتاب آفرینش را ختم خواهد نمود. به واسطه ی شما است که خدا باران رحمت را بر ما نازل کرد و به واسطه ی شما آسمان را به پا داشت تا بر زمین جز به امرش فرو نیاید». (۳۶)
البته با داشتن و ملتزم بودن به چنین اعتقادی هرگز منحرف نشده و در دام غلو گرفتار نمی شویم؛ زیرا در کنار این اعتقاد، به مضمون روایت وارده از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز معتقدیم که فرماید: «إِیاکُم وَ الغُلُوَّ فِینا قوُلُوا إِنّا عَبِیِدٌ مَربُوبُونَ وَ قُولُوا فِی فَضلِنا ما شِئتُم؛ از غلو کردن درباره ما بپرهیزید، معتقد باشید که ما بندگانی هستیم تحت فرمان خداوند متعال، آن گاه درباره فضیلت ما هرچه خواستید بگویید». (۳۷)
و در حدیث دیگری از آن حضرت علیه السلام نقل شده است که فرمود: «هَلَکَ فِیَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبغِضٌ قالٍ؛ دو نفر در ارتباط با من هلاک شدند: دوستی که غلو کند و دشمنی که دشنامم دهد». (۳۸)
آنچه تاکنون بیان داشتیم، به لحاظ اخباری بود که در بیان ویژگی های ائمه علیهم السلام به صورت کلّی وارد شده است.
پی نوشت ها :
۱- ملک: ۳۰٫
۲- مصباح المتهجد: ۸۰۳ و ۸۰۴ ح ۹/۸۶۶٫
۳- کهف: ۱۰۹٫
۴- عیون الخبار الرضا علیه السلام: ۲۳۷/۲٫
۵- اسراء: ۸۵٫
۶- انبیاء: ۷۳٫
۷- زخرف: ۲۸٫
۸- فرقان: ۷۴٫
۹- برگرفته از دعای ندبه.
۱۰- جنه المأوی، چاپ شده در ذیل بحار الأنوار: ۲۰۰/۵۳٫
۱۱- اختصاص: ۲۵۷؛ بحار الانوار: ۲۳۸/۵۲ ح ۱۰۵٫
۱۲- کمال الدین: ۵۱۱ باب ۴۵ ح ۱۰۵٫
۱۳- غیبت شیخ طوسی: ۲۸۵ باب توقیعات صادره از آن حضرت ح ۲۴۵٫
۱۴- غیبت شیخ طوسی: ۲۴۷ ح ۲۱۶٫
۱۵- کمال الدین: ۴۴۵ باب ۴۳ ح ۱۸٫
۱۶- متن عربی این فراز از روایت «جُیُوبٌ مِن نُور» است. جیوب جمع جیب به معنای گریبانِ پیراهن یا طوقی است که دور گردن بر گریبان پیراهن می گذاشتند. برای تحقیق بیشتر ر.ک: بحار الانوار: ۱۵۳/۵۱ ذیل حدیث ۳٫ (مترجم).
۱۷- الأنوار القدسیه: ۱۱۹ (شعر از شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی).
۱۸- آل عمران: ۳۳٫
۱۹- انعام: ۷۵٫
۲۰- انعام: ۸۴٫
۲۱- انعام: ۹۰٫
۲۲- نمل: ۱۵٫
۲۳- مریم: ۵۸٫
۲۴-. انعام: ۸۴٫
۲۵- انعام: ۸۵٫
۲۶- انعام: ۸۶٫
۲۷- موسوعه کتاب مقدس/ سفر تکوین: ۶۵/۱ و نگ: تفسیر المیزان: ۲۲۳/۷٫
۲۸- نگ: البیان فی تفسیر القرآن: ۵۱٫
۲۹- البیان فی تفسیر القرآن: ۵۱٫
۳۰- البیان فی تفسیر القرآن: ۵۱٫
۳۱- همان.
۳۲- عبس: ۱٫
۳۳- قلم: ۴٫
۳۴- احزاب: ۳۳٫
۳۵٫ المزار، ابن المشهدی: ۵۳۲ (قسمتی از زیارت جامعه کبیره).
۳۶٫ خصال: ۶۱۴٫
۳۷٫ نهج البلاغه: ۲۸/۴ حکمت ۱۱۷٫
زن منتظر و منتظر پروری
در طول تاریخ تشیع، یکی از نقش های بی بدیل زنان، دفاع از ولایت و تلاش برای حفظ این ارزش الهی بوده است، به ویژه در عصر غیبت که تقریباً امکان ایفای نقش مردان برای دفاع از ولایت، به سبب اختناق شدید، کم رنگ بوده است، زنان، فعالانه برای حفظ فرهنگ مهدویت در جامعه نقش آفرینی کرده اند. بین تمام نقش های مختلف زنان در حفظ این ارزش، تربیت نسل ولایی و زنده نگه داشتن محبت اهل بیت علیهم السلام ـ به ویژه یاد و اندیشه مهدوی ـ نقشی بسیار مؤثر و غیرقابل انکار بوده است.
زنان، در راستای همان رسالتی ایفای وظیفه می کنند که خالق انسان ها برای آنان قرار داده است و معمار انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه الله علیه آن را به خوبی تبیین کرد و فرمود: «شغل اصلی زن شغل مادری و همسری است و مهم ترین کار زن مادری است.»
و در جای دیگری فرمودند: «انبیاء آمدند انسان بسازند، شغل مادرها همین است».[1]
هم چنین بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: «آن گاه که زن، در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزدیک تر است».[2]
به هر حال، حرکت در صراط مستقیم و تقرب زن به سوی پروردگار، جز از طریق ایفای نقش بسیار کلیدی و مؤثر مادری و تربیت فرزندان نیست.
همان طور که ذکر شد، زنان شیعه، با بهره گیری از آموزه های دینی در طول تاریخ تشیع، با پرداختن به اساسی ترین کار که همان مادری است، بلندترین گام ها را برای حفظ ولایت برداشتند. آنان، با نقش آفرینی خود، ارزش ولایت و دوستی ولی خدا را به فرزندان خود منتقل کردند؛ به ویژه در عصر غیبت که امام معصوم حضور ظاهری نداشت، این مادران بودند که با فضا سازی مناسب در خانه و با پای بندی به امام زمان خود و با ابراز علاقه ای که به آن امام، نشان می دادند، این علقه و عاطفه را به فرزندان خود هم منتقل کردند و از این طریق، در حفظ و احیای این مهم کوشیدند.
اما در عصر حاضر، تربیت انسان دین دار، پویا، کارآمد و عاشق ولایت، از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است؛ چرا که ما با جریان ناتوی فرهنگی مواجه هستیم که بنا دارد از نسل جوان ما یک نسل بی هویت و بی ریشه بسازد، همان طور که مقام معظم رهبری در جمع دانشگاهیان و دانشجویان استان سمنان، فرمود:
باندهای بین المللی زر و زور، برای تسلط بر منافع ملت ها، سازمان های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند. اکنون در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند و با استفاده از امکانات زنجیره ای متنوع و بسیار گسترده رسانه ای … در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند.
این جاست که نقش مادران در دفاع از هویت ملی و دینی و انتقال ارزش ها، بسیار پررنگ می شود؛ چرا که تمام ارزش های دینی، اخلاقی، ملی و… در درون خانواده شکل می گیرد، نهادینه می شود و به جامعه منتقل می گردد؛ به ویژه ارزش های ولایت مداری که از ارزش هایی است که، دشمن نوک تیز حمله خود را متوجه آن کرده است، توسط خانواده از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
مادران منتظر، باید بدانند یکی از مسئولیت هایی که از سوی شارع مقدس بر عهده آنها گذاشته شده است، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است؛ همانطور که در روایات متعدد، آمده است که ولایت اهل بیت علیهم السلام از فرایض الهی است و ملاک قبول اعمال و عبادات به شمار آمده است. در زیارت جامعه کبیره آمده است: «به سبب ولایت شما طاعت واجب پذیرفته می شود و دوستی واجب برای شما است».[3]
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به سلمان فرمود: «دوستی اهل بیت من، بر هر مرد و زن با ایمان، واجب است.»[4]
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم راز و رمز رسیدن به سعادت را تمسک به اهل بیت بیان فرمود: «هر کس پس از من، به خاندانم تمسک جوید، از رستگاران خواهد بود.»[5]
از این رو آن حضرت، به والدین سفارش کرد: «فرزندانتان را با محبت من و محبت اهل بیت من تربیت و تأدیب کنید».[6]
مادر منتظر، برای پرورش یک نسل منتظر، باید با ساز و کارهای تربیت نسل ولایی آگاه باشد و با بصیرت و آگاهی و ایجاد زمینه های لازم و از بین بردن موانع و با استعانت از پروردگار، برای تربیت نسل منتظر تلاش کند؛ از این رو عمده ترین نقش آفرینی های زن منتظر، منتظرپروری است. امید است همان طور که در طول تاریخ تشیع، زنان، افتخار آفرینی های زیادی در این راستا داشته اند، در این عصر هم بتوانند با تربیت نسل منتظر، دِین خود را به جامعه دینی ادا کنند.
تبیین ضرورت مسئله
مهدی باوری و مهدی یاوری دو شاخصه اصلی نسلی است که باید زمینه ساز حکومت مهدوی باشد. این دو شاخصه در شاکله نسلی جدید که با سهمگین ترین طوفان های بنیان برانداز دین و دین داری مواجه می باشند، شکل نمی گیرد، مگر با تربیت دینی اصولی و همراه بینش و آگاهی که سکاندار این مهم هم مادران و زنان هستند.
در عصر حاضر، نسلی می تواند از تهاجم بی امان مهاجمان فرهنگی مصون باشند که وابستگی های عاطفی و قلبی عمیقی به دین و مظاهر مکتب و مذهب داشته باشد. تنها علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام و پای بندان به سنن مذهبی و شعائر دینی هستند که کمتر در معرض انحراف و گناه و مفاسد و آلودگی های اخلاقی قرار می گیرند؛ همان طور که مولای متقیان حضرت علی علیه السلام فرمودند: «حفظ شدن انسان [در مقابل آسیب های دشمنان] به اندازه دیانت او است».[7]
در جای دیگر فرمود: «دین، انسان را از گناهان باز می دارد».[8]
آن حضرت بزرگ ترین روزی دنیا و آخرت را دین می دانسته و می فرماید: «هر کس، دین روزی او شد، همانا خیر دنیا و آخرت روزی او شده است.»[9]
آن سرور موحدان، دین را نوری می داند که در جهان ظلمانی، برای تشخیص راه از بیراه، به کار می رود.[10]
در ارزش دین و دین داری، به کلام نورانی حضرت امام رضا علیه السلام بسنده می کنیم. هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: «فلسفه عقیده به خدا و پیغمبران و امامان و آن چه از جانب او آمده است چیست؟» فرمود:
علت های بسیاری دارد؛ یکی از آنها این است که کسی که به خدا معتقد نیست، از گناهان اجتناب نمی کند و در ارتکاب معصیت های بزرگ توقف نمی کند و در انجام هر ظلم و فسادی که میل دارد و برایش لذت بخش است، از هیچ کس حساب نمی برد.[11]
طبیعی است کسی که به خدا و قیامت، اعتقاد ندارد، عدالت، برابری، ایثار، از خودگذشتگی و به طور کلی، همه مسائل اخلاقی از نظر او پوچ و خالی از مفهوم است. برای چنین فردی، فرقی بین ظالم و عادل و نیکوکار و جنایت کار نیست؛ زیرا در نظر او، همه با مرگ، به یک نقطه می رسند؛ پس چه چیزی می تواند مانع این انسان از فساد و هوسرانی باشد؟ در نتیجه، اعتقاد به خدا و قیامت، باعث می شود انسان خود را برابر هر حرکتی مسئول بداند. انسان معتقد، باور دارد که کوچک ترین عمل زشت و زیبای او حساب دارد: «هر کس به اندازه ذره ای خوبی یا بدی کند، آن را خواهد دید.» [12]
براساس آن چه گذشت دین است که به زندگی محتوا می دهد و آن را ازامپراطوری قدرت مند تکنولوژی که به اذعان اندیشوران، یکی از ثمرات منفی آن، پوچی و بی محتوایی زندگی و بی معنا کردن آن است، نجات می دهد. هم چنین از تحیر و سرگردانی ناشی از گرفتار شدن در دریایی از اطلاعات بی حد و مرز نجات می دهد. دین است که آرامش بخش انسان در دنیای پر از تنش و اضطراب امروزی است.
نظر به اهمیت و نقش بی بدیل حضور دین در زندگی، به نظر می رسد مهم ترین رسالت زنان منتظر، توجه به تقویت بنیان های دین داری در فرزندان خود می باشد؛ چرا که نسل بدون دین، با اعتقادات سست و بی اساس، هرگز نمی تواند در آینده، پرچم دار حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.
از آن جا که به گواهی تجربه و تاریخ، عواطف پاک و مقدس در ارتباط با معصومان علیهم السلام عامل ثبات قدم بیشتر در دین داری است و از آن جا که عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام تا حد زیادی بیمه کننده افراد برابر گناه و فساد است، از مهم ترین رسالت های دیگر زنان مسلمان در عصر فعلی، ایجاد محبت و عشق به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در وجود فرزندان می باشد. به بیان دیگر، تربیت نسل مهدی باور و مهدی یاور، یکی از مهم ترین و اساسی ترین کارهایی است که زنان می توانند برای حفظ دین داری فرزندان شان انجام دهند. از سوی دیگر، با این عمل، زمینه ظهور حضرت را با تأمین نیروی انسانی مؤمن و معتقد به وجود مبارک حضرت، فراهم کنند.
پرداختن به ابعاد گوناگون این مسئله، از عمده ترین مباحثی است که اربابان خرد و اندیشه باید با طرح آن در مجامع علمی و مکتوبات فرهنگی، نظر جامعه، به ویژه زنان را متوجه آن کنند.
ساز و کارهای تربیت نسل منتظر
تربیت نسل مهدی باور از جمله دغدغه های والدین ولایت مدار در جایگاه متولیان اصلی تربیت است. در سده حاضر، والدین برای تربیت معنوی فرزندان خود با چالش های جدی روبه رو هستند؛ چرا که مدعیان جهانی سازی، حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را تنها معارض تحقق همسان سازی فرهنگی جهان با فرهنگ غرب می دانند و با بهره گیری از هنر و تبلیغات، سعی در تخریب این فرهنگ دارند، از این رو صهیونیست ها با سیطره کامل بر صنعت سینما و رسانه ها و با بهره گیری از هنر و تبلیغات، یکی از محورهای اساسی فعالیت خود را مبارزه با اعتقاد به ظهور منجی الهی قرار داده اند.آن ها در محاسبات خود به این نتیجه رسیده اند که اعتقاد به ظهور منجی الهی، همواره موجب امید برای مقابله با ستم گران است.از سوی دیگر، آنان به خوبی دریافته اند تا زمانی که فرهنگ انتظار زنده است، شیعه که قوام دین به او است، پابرجا است و گره خوردن نسل جدید با فرهنگ مهدویت، خط بطلان بر تمام دسیسه های مهاجمان ناتوی فرهنگی است؛از این رو است که برای تخریب فرهنگ انتظار در منظر نسل جدید، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند. آنان در تلاش اند مهدویت را به گونه ای به تصویر بکشند که جز تخریب، دلهره و نابودی برای دنیا به ارمغان نخواهد آورد.سفارش تهیه فیلم هایی به هالیوود ـ مانند فیلم معروف پیش گویی های نوستر داموس، چهار پَر (محصول 2001 آمریکا)، ارباب حلقه ها ـ و تهیه نرم افزارها و بازی های رایانه ای از تلاش هایی است که برای تخریب فرهنگ مهدویت تدارک دیده اند.
همان طور که گفته شد، مجموعه این تلاش ها برای تخریب فرهنگ مهدوی در اذهان فرزندان ما، تربیت مهدوی را با چالش مواجه کرده است. از سوی دیگر، پیچیدگی امر تربیت دینی در عصر حاضر ـ به سبب اقتضائات خاص زمانی ـ امر تربیت را از صعوبت خاصی برخوردار کرده است. همه این عوامل، ضرورت اهتمام همراه بینش و بصیرت، برای تقویت بنیان های اعتقادی مهدی باوری و مهدی یاوری را آشکار می کند.
ناگفته نماند که برخلاف همه این چالش ها، مبانی تربیت ولایی و هم چنین نظام تربیتی آن که از آبشخور مبانی غنی و ناب وحیانی سرچشمه می گیرد، می تواند بهترین سرمایه برای متولیان امر تربیت دینی ـ به ویژه مادران ـ باشد. مادران، باید با به کارگیری اصول و شیوه های صحیح تربیت ولایی و شکوفایی فطرت، درصدد تقویت عواطف و احساسات فرزندان خود درباره امام زمان شان باشند؛ چرا که آنها در درون خود، از گرایش به سوی انسان کامل برخوردارند.
در این نوشتار مختصر، سعی بر این است که به پاره ای از ساز و کارهای تربیت مهدوی در عصر حاضر اشاره شود. امید است این مختصر بتواند برای همه کسانی که دغدغه تربیت نسل مهدی باور را دارند، راهگشا باشد؛ اگر چه به دلیل مجال محدود، امکان اشاره به دستورالعمل های دینی نمی باشد و فقط به بررسی اجمالی گام هایی که باید برداشته شود، بسنده می کنیم. امیدواریم علاقه مندان، با مراجعه به منابع و متون اصیل دینی، دستورالعمل های جزئی و دقیق را به دست آورند.
پیش از بیان گام هایی که مادران باید بردارند تا توفیق تربیت نسل منتظر را بیابند، جا دارد توجه عزیزان را به چند نکته جلب کنیم:
یکی از عوامل مهم عدم توفیق ما در دین داری و پرورش نسل دین دار، عدم توجه به آموزه های دینی و آدابی است که در شرع مقدس برای پرورش یک نسل دین دار آمده است. برخلاف این که از مکتبی غنی برخوردار هستیم که برای تمام مراحل زندگی ما دستورالعمل های ریز و جزئی دارد، متأسفانه غالب ما مسلمانان یا از آنها آگاهی نداریم یا اگر آگاهی داشته باشیم، برای عمل به آنها اهتمامی نداریم؛ از این رو به هر صورت که خود دوست داریم، همسر برمی گزینیم و تمام مراحل مختلف فرزند داری را پشت سر می گذاریم. با این وجود انتظار داریم نسلی ولایی، مؤمن و صالح داشته باشیم. به هر حال، عدم اهتمام ما به آداب اسلامی فرزند پروری که از لحظه انتخاب همسر تا 21 سالگی فرزند را شامل می شود، موجب شده است توفیق چندانی در تربیت فرزند صالح نداشته باشیم.
نکته دیگر، توجه به سن آغاز تربیت نسل ولایی است. از دیدگاه دانش تعلیم و تربیت، آموزش مفاهیم ارزشی و اخلاقی، مانند ولایت و حب ولی خدا، باید در زمانی صورت گیرد که قوای ادراکی و شناختی برای دریافت این مطالب آماده باشد.هنجار تمسک به ولی خدا را باید هنگامی به متربی منتقل ساخت که توانایی التزام به آن را دارا باشد. از دیدگاه اخلاقی، نظر علمای تعلیم و تربیت در مورد متربی، مورد قبول است؛ ولی درباره مربی، نکته ای مورد توجه قرار گرفته و آن این است که او وظیفه دارد زمینه های مناسب را برای ارتباط با ولی خدا فراهم آورد؛ بنابراین؛ مربی باید تمهیداتی را که به کسب مهارت های لازم برای ارتباط با ولی خدا لازم است، پیش از رسیدن به مرحله ادراک و التزام، فراهم نماید؛ از این رو برخی از گام هایی که برمی شماریم، جنبة زمینه سازی دارد.
نکته دیگر آن که اولیای تربیتی ـ به ویژه مادران ـ باید بدانند که خود، نیازمند یادگیری در حوزه ارزش ها و اخلاقیات هستند؛ زیرا باید در جایگاه یک مدیر و تسهیل کننده در این گونه امور عمل کنند. امروزه برخی تئوری های تربیت اخلاقی، مثل پست مدرن ها حرکت هایی را برای حذف منابع اصیل و الگوآغاز کرده اند؛ ولی برخلاف آنها، اسلام برای منابع مقتدر (قرآن و سنت) و الگوهای دینی جایگاه خاصی را قائل می باشد که باید اولیای تربیتی هم علم نسبت به این منابع مقتدر و شناخت نسبت به الگوهای دینی را داشته باشند.[13]
گام اول: انتخاب شایسته
براساس آموزه های تربیتی دین اسلام، پدر، از ارکان اساسی تربیت مهدی باور می باشد. در فرهنگ قرآنی و طبق آیه (قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً… )[14]پدر متولی و مسئول اصلی تربیت فرزندان می باشد؛ از این رو می بینیم آن گاه که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم می خواهد وضعیت اسف بار تربیت دوره آخرالزمان را مطرح کند، می فرماید: «وای بر فرزندان آخرالزمان که پدران هیچ اقدام مؤثری برای آموزش واجبات دینی به آنها انجام نمی دهند.»[15]
با توجه به تأثیر پدر در تربیت فرزند، مادرانی که طالب تربیت یک نسل مهدی باور هستند، باید هنگام انتخاب همسر، به این مسئولیت تربیتی توجه داشته باشند و فردی را برگزینند که ولایت مدار و از خانواده ای اصیل باشد که عشق و محبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در او نهادینه شده باشد؛ زیرا پدری که خود برخوردار از عشق و محبت به امام زمانش نباشد، نمی تواند در ایفای رسالت تربیت نسل مهدی باور توفیقی داشته باشد از سوی دیگر، تقید پدر در رعایت حلال و حرام الهی ـ به ویژه تقید به تهیه روزی حلال برای خانواده ـ در دین دار کردن فرزندان و تربیت نسل ولایی، فوق العاده مؤثر است.
بدین سبب، اولین گام برای تربیت نسل ولایی، انتخاب همسری ولایت مدار است که در آینده بتواند پدری موفق در تربیت نسل ولایی باشد.
در مجموع، در رهنمودهایی که از سوی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام در این باره رسیده، معیارهایی بسیار اساسی برای انتخاب همسر مطرح شده است که توجه و عمل به آن، هنگام انتخاب همسر، بسیار راهگشاست. به امید آن که در هنگام انتخاب با توجه به این معیارها دست به مهم ترین انتخاب در زندگی بزنیم.
گام دوم: توجه به آموزه های دینی هنگام انعقاد نطفه
زندگی یک موجود جاندار از لحظه لقاح آغاز می شود. از همین لحظه است که مرد و زن، عنوان پدر و مادر یافته و ایفای نقش حساس و جدیدی را بر عهده می گیرند. این دوره نه ماهه در حیات آدمی، بسیار مهم و تعیین کننده است. هر گونه کوتاهی والدین ـ به ویژه مادر ـ گاهی عواقبی غیرقابل جبران دارد.
حالت هیجانی و عاطفی در لحظه انعقاد نطفه، رؤیاها و خیال پردازی های مادری در جنین تأثیر مستقیم دارد.[16]
براساس آموزه های دینی، یکی از مراحلی که می تواند در تکون شخصیت دینی و ولایی فرزندان مؤثر باشد، مرحله انعقاد نطفه است؛ از این رو در شرع دستور های زیادی برای این مرحله صادر شده است که توجه به آنها می تواند گامی مؤثر برای تربیت نسل ولایی باشد.
انتخاب زمان و شرایط روحی و روانی مناسب و توجه به خدا هنگام انعقاد نطفه، از دستوراتی است که وارد شده است؛ از این رو جا دارد پدران و مادران، در این باره مطالعه و بررسی کنند و با توجه به این آموزه های دینی، به انعقاد نطفه فرزند خود اقدام نمایند.
روایاتی که تأکید می کند هنگام خستگی زیاد یا در ساعات اولیه شب و با شکم پر، آمیزش انجام نگیرد.[17] هم چنین ذکر مکروهات و مستحبات زیادی که در روایات برای آمیزش وارد شده است، همه دلالت بر اهمیت و نقش این لحظه در حیات مادی و معنوی فرد دارد.[18]
در اهمیت این مسئله، توجه به کیفیت انعقاد نطفه حضرت زهرا علیها السلام که طراحی آن، از سوی خداوند صورت گرفته است، کفایت می کند.وقتی قرار شد نطفه آن حضرت، منعقد شود، پدرش، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم چهل شبانه روز به تهجد و عبادت می پردازد. سپس از غذای بهشتی تناول می کند و آن گاه اجازه انعقاد نطفه صادر می شود.
گام سوم: رعایت های دوران بارداری
یکی دیگر از مقاطع و مراحل تأثیرگذار در تربیت نسل مهدی باور، دوران بارداری مادر است.
همه حالات و رفتار و حتی خطورات فکری مادر در فرزند، تأثیرگذار است. مادری که خود علقه عاطفی و فکری با مولای خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته و این علقه، نمود عملی در زندگی او دارد، قطعاً این عاطفه را به فرزند هم منتقل خواهد کرد.
تجربه نشان می دهد خواندن دعاهایی که تقویت کننده ارتباط با امامان معصوم علیهم السلام است، می تواند در تربیت نسل مهدی باور مؤثر باشد. اگر در آموزه های دینی، بر خواندن دعاها و زیاراتی چون زیارت جامعه کبیره، زیارت عاشورا، دعای عهد و دعای فرج تأکید شده است، بدین سبب است که ارتباط مستدام مادر با این مضامین، به طور مستقیم در جنین تأثیرگذار است و نسلی عاشق ولایت را می پروراند.[19]
روان شناسان بر این باورند که حالات روانی و هیجانی و حتی فعالیت های جسمانی مادر در شخصیت کودک تأثیر دارد.تراوش هورمون هایی که در شرایط فشارهای هیجانی یا روانی صورت می گیرد، از طریق جفت، بر جنین تأثیر می گذارد.[20]
ذکر و یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف توسط مادر باردار و نیز انجام عباراتی در این باره می تواند در تربیت نسل منتظر مؤثر باشد. علاوه بر آن چه ذکر شد، ارتزاق مادر از لقمه حلال در طول بارداری از مسائل مؤثر در تربیت نسل دین دار و ولایی است.
گام چهارم: تحنیک
آن چه از مضامین روایی فهمیده می شود، این است که برخی مسائل ممکن است در نظر ما کوچک باشد؛ ولی اثرات بزرگی در سرنوشت و شاکله دینی انسان داشته باشد؛ از جمله این مسائل که در دین، مورد تأکید قرار گرفته، مسئله تحنیک یا باز کردن کام نوزاد هنگام تولد است. این که کام نوزاد با چه چیز باز شود، در علایق و گرایش های او در بزرگی تأثیرگذار است.
در روایات متعددی، برای باز کردن کام فرزند آدابی بیان شده است که از اهمیت این مسئله حکایت دارد. امام صادق علیه السلام به سلیمان بن هارون بجلی فرمود:
گمان نمی کنم کام کسی با آب فرات برداشته شود مگر آن که ما اهل بیت را دوست بدارد.[21]
گام پنجم: دوران شیردهی
مادرانی که توفیق دارند از شیری که محصول لقمه حلال است به فرزند خود بنوشانند، هم چنین مادرانی که با وضو به فرزند خود شیر می دهند و با ذکر و یاد خدا سینه بر دهان فرزند قرار می دهند، قطعاً در تربیت نسل مهدی باور و مهدی یاور توفیق بیشتری خواهند داشت.
تأثیر شیر مادر در پرورش شخصیت معنوی فرزندان، امری مسلم و غیرقابل انکار است. حکایات زیبایی که از زندگی برخی علمای بزرگ و مفاخر دینی ما ذکر شده، به خوبی بیان گر نقش شیر مادر در شکل گیری شخصیت معنوی فرزندان است. مادر شیخ انصاری که فرزندش، از مفاخر بزرگ عالم تشیع است وی می گوید: «من دربارة پسرم، توقع بیشتری داشتم؛ زیرا در دو سالی که او را شیر دادم، هیچ وقت بدون وضو نبودم. حتی در نیمه شب بلند زمستان، یخ حوض را می شکستم و وضو می گرفتم، سپس بچه ام را شیر می دادم. هیچ گاه بدون بسم الله سینه بر دهان فرزندم نگذاشتم».[22]
هم چنین مادر مرحوم آیت الله مقدس اردبیلی می گوید: «هرگز لقمه ای شبهه ناک نخوردم. قبل از شیر دادن، وضو می گرفتم. هرگز چشم به نامحرم نینداختم و در تربیت او کوشیدم».
والدین حضرت امام خمینی رحمه الله علیه نیز بسیار کوشیدند برای شیردهی فرزند بزرگوار خود دایه ای بیابند که از روزی کاملاً حلال استفاده کند. آنان پس از یأس از یافتن چنین دایه ای با خانمی قرار گذاشتند در طول شیردهی این فرزند، حتی یک لقمه از غذای خود استفاده نکند و تمام ارتزاق وی از غذایی باشد که برای او می آورند.[23]
همه این حکایات زیبا، بر اهمیت دوره شیردهی و تأثیر آن بر شخصیت فرزندان دلالت دارد.
مادری که شیر او آمیخته با ذکر و یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و در طول شیردهی، ذکر و یاد امام زمان خود را بر دل و زبان دارد، قطعاً عشق و علاقه اش به فرزند، منتقل می شود، چرا که تحقیقات روان شناسان حاکی از این مسئله است که کلیه عواطف، علقه ها و دل بستگی های مادر؛ هنگام شیر دادن به فرزند هم منتقل می گردد.
گام ششم: القای محبت به ولی خدا در دوران کودکی
در نظام تربیتی اسلام، این نکته مورد تأکید قرار گرفته است که دوران کودکی، دوران شکل گیری شخصیت دینی، عاطفی، عقلی و… کودک است. روایات در این زمینه دلالت دارند که در دوران کودکی (هفت سال اول) عنایت خاصی بر مؤانست کودک با مقوله های مذهبی و اخلاقی است.
نظر به محدودیت قدرت درک و فهم کودک از ارزش های اخلاقی و به لحاظ رشد نایافتگی او از لحاظ اجتماعی، بیشترین تلاش مربیان در این مرحله، باید در جهت ایجاد رغبت، علاقه و انس در کودک به ارزش ها و مفاهیم اخلاقی ـ از جمله ارتباط با ولی خدا ـ باشد؛[24] از این رو کلیه رفتار پدر و مادر ـ به ویژه مادر که در این دوره، بیشترین ارتباط را با فرزند دارد ـ در شکل گیری شاکله شخصیتی فرزند مؤثر است. به تعبیر متخصصان تعلیم و تربیت، کودک، بسان یک دوربین فیلم برداری بسیار دقیق، مشغول فیلمبرداری هوش مندانه از رفتار مادر است و مادر، بدون این که درصدد آموزش مفاهیم به فرزند خود باشد، با رفتار و کردار خود، در حال آموزش غیررسمی به فرزند خود است.
در نظام تربیتی اسلام، بر تلفیق جنبه های نظری (گفتاری) و عملی (کرداری) در عرصه تربیت تأکید شده است. تأکید بر یگانگی گفتار و کردار، در همین راستا می باشد.
فرایند تربیت در اسلام، فقط به کارگیری الفاظ و عبارات و قاعده های دستور زبانی که مورد نظر پست مدرنیست ها (نظریه گفتمان) بوده است، محدود نیست؛ بلکه عرصه عمل نیز دارای اهمیت ویژه ای است. چه بسا فهم دقیق دستورات اخلاقی، در ابتدا نیازمند عمل آدمی است. اگر انسان به بعضی دستورات اخلاقی عمل نکند، نمی تواند معنای حقیقی آن را دریابد.این که پیامبر گرامی اسلام در بسیاری موارد، ابتدا عمل می کرد و از مردم نیز قبل از درک معنای واقعی یک عمل، تقاضای انجام آن عمل را نمی نمود، دلیل اهمیت عمل است.
بنابراین، حقیقت اعمال و رفتار اخلاقی ما، نه به وسیله گفتار و گفتمان که به واسطه عمل، آشکار می شود. گفتمان و به کارگیری قواعد زبان شناختی، زمینه عمل را بهتر فراهم می نماید؛ اما تربیت ولایی به ـ آن گونه که فلاسفه تحلیلی به آن اعتقاد دارند – به گفتار محدود نمی شود. رویکردی که گفتمان را منبع نهایی رفتار اخلاقی معرفی می کند، اخلاق را حقیقتی ناشی از عمل گفتمان و محاوره می داند و اساساً هیچ حقیقتی را در جایگاه حقیقت اخلاقی موجود نمی پذیرد؛ از این رو در این دیدگاه، هیچ گاه اصول اعمال اخلاقی عام و کلی که هدایت کننده رفتار عام باشد، وجود ندارد و این، چیزی است که پست مدرنیست ها بر آن تأکید می ورزند.[25]
مادر، باید فرصت طلایی شکل گیری شخصیت فرزند را غنیمت شمرده و پایه ها و بنیان های اعتقادی فرزندش را با ارائه رفتارهای برگرفته از مبانی دینی و اخلاقی، تقویت نماید. او، اگر بنا دارد فرزندی مهدی باور تربیت کند، باید بداند هر چه محبت و دل باختگی و ارتباط قلبی خود او با آن حضرت بیشتر باشد و این علقه، در رفتار وی که فرزند، شاهد آن است، نمود عینی داشته باشد، به همان میزان می تواند این محبت را بدون آموزش رسمی به فرزند خود انتقال دهد. وقتی فرزند، عشق سرشار مادر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را مشاهده می کند وقتی مادر، فضای خانه را به یاد و ذکر حضرت عطرآگین می کند، این فضای آکنده از عشق و محبت، در ساختن شخصیتی محب و عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مؤثر خواهد بود.مادر می تواند با رفتار سرشار از عشق و محبت به امام زمان، ایجاد این محبت را از مراحل بسیط و عاطفی در کودک خود شروع کند و زمینه روحی و آمادگی قلبی ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در دوره کودکی برای فرزند خود فراهم نماید.
والدین باید برای موفقیت در امر تربیت ولایی به این مهم توجه داشته باشند که خود آنان، در جایگاه اولین مربی باید، واجد صفات و ویژگی های فکری و رفتاری مشخص باشند؛ چرا که بخش عظیمی از تربیت ولایی به حوزه های رفتاری عینی و عمل مربوط می شود. باید برنامه تربیتی مادر، متوجه ویژگی ها و رفتارهای عینی و عملی مشخص، مفروض و پذیرفته شده عام باشد، تا بتواند زمینه های لازم را در فرزندان خود برای پذیرش و قبول آن صفات و ویژگی ها فراهم کند.[26]
به بیان دیگر، مادر باید خود به اصول و مبانی تعلیم و تربیت و تربیت یک نسل ولایی، علاوه بر شناخت، التزام داشته باشد.[27]
در حقیقت، فرد به اعتقادات خود، ایمان بیاورد؛ زیرا ایمان، تلفیقی از اعتقاد قلبی و التزام عملی است؛ چرا که دین، مجموعه ای از گزاره های توصیفی و تجویزی است و گزاره های تجویزی، همان التزام عملی است. در مجموع، مادر باید هم به مبانی و اصول تربیت نسل ولایی معتقد باشد و هم به آن چه معتقد است، التزام عملی داشته باشد. باید توجه داشت که جنبه التزام عملی در دوران کودکی، بیش از جنبه های دیگر، تأثیر تربیتی دارد.مادر، در جایگاه مدیر داخلی خانواده، می تواند فضای داخلی خانه را به گونه ای مدیریت کند، که این فضا، از طریق ارائه برنامه های عینی و عملی، سرشار از یاد و عشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.
گام هفتم: تعمیق محبت به ولی خدا در دوران نوجوانی
در نظام تربیتی اسلام، دوران نوجوانی، دوران اطاعت است. در این دوره، باید آموزه های دینی، به صورت آمیزه ای از احساس و عقل به فرزندان ارائه شود؛ زیرا در این دوره، فرزندان، نه احساس و عواطف محض هستند و نه برخوردار از قدرت عقلانی کامل؛ از این رو متولیان تربیت باید هنرمندانه با آمیختن عقل و احساس و گره زدن اندیشه و عاطفه و محبت، در پی تعمیق محبت نوجوانان به امام زمان شان باشند.
اگر پدران و مادران توفیق یابند که در این دوره، عشق همراه با معرفت را در فرزندان خود ایجاد کنند، تا حدود زیادی توانسته اند به رسالت خود در تربیت نسل ولایی عمل نمایند.
یکی از راهکارهای مؤثر برای ایجاد عشق و محبت به ولی خدا در نوجوانان، استفاده از صناعات ادبی، مانند مجاز، تشبیه و استعاره و آرایه های ادبی است؛ چرا که تأثیر کلام ادبی، موزون و فصیح در نوجوان، بسیار زیاد است. نوجوان در این دوره، به کلام بلیغ و آراسته به زیورهای ادبی، بسیار علاقه مند است.
به ویژه تأثیر عنصر خیال انگیزی ادبی در نوجوان، تأثیر بسیار شگفت و مرموزی دارد. خیال انگیزی، سبب تحریک عاطفه و احساس نوجوان است و موجب افزایش درجه اثرپذیری در او می شود. پاسکال می گوید: «اعتقاد اکثر مردم، تحت تأثیر عاطفه است، نه دلیل و برهان»[28]. می توان این نکته را به سخن پاسکال افزود که حتی عقایدی که انسان براساس دلیل و برهان می پذیرد، در صورتی از نفوذ و ثبات در روحیه اش برخوردار خواهد شد که با عاطفه و احساس او آمیخته شود. علامه مظفر تصریح می کند: «تخیل، از مهم ترین عوامل مؤثر بر نفوس است»[29].
طبق نامة31 نهج البلاغه که منشور تربیتی دین است، آن گاه که مولای متقیان قصد دارد فرزند خود، امام حسن مجتبی علیه السلام را ـ که در سنین نوجوانی بود[30]ـ مورد خطاب قرار داده و سفارشات خویش را به فرزندش برساند، به زیبایی از صناعات ادبی اعم از مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه استفاده می کند، تا با بهره گیری از فصاحت و بلاغت، حکمت های ژرف و معارف ناب را در قالب های بیانی خیال انگیز، به فرزندش القاء نماید.
به هر حال، از بهترین وسیله ها برای بیدارسازی عواطف نوجوان و تحریک عشق و علاقه او به ولی خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف استفاده از فنون فصاحت و بلاغت و صناعات ادبی است؛ ادبیاتی که در این دوره بسیار مورد توجه نوجوان است و ضمیر و باطن او را تحت تأثیر قرار می دهد گفتارهای تربیتی آراسته به آرایه های ادبی و زیور فصاحت و بلاغت، غوغایی در درون نوجوان برپا می کند که هیچ ابزاری به این اندازه، برای بیدارسازی فطرت پاک نوجوان مؤثر نمی باشد.
در آموزه های دینی، ضمن این که محبت اهل بیت علیهم السلام را اساس دین دانسته اند، به محبان آن خاندان نویدهای بسیاری داده اند؛ نویدهایی چون:
هرکس با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است؛[31] آمرزیده می میرد؛[32] با ایمان کامل می میرد؛[33] فرشته مرگ او را به بهشت مژده می دهد؛[34] در قبرش دو در به روی بهشت گشوده می شود[35] و قبر او زیارتگاه فرشتگان رحمت الهی می شود.[36]
هم چنین آثار دیگری در روایات مطرح شده است؛از جمله:
ـ کمال دین است؛[37]
ـ نور در قیامت است؛[38]
ـ ایمنی در قیامت است؛[39]
ـ موجب ثبات در صراط است؛[40]
ـ انسان را بهشتی می سازد؛[41]
ـ موجب محشور شدن با اهل بیت علیه السلام است؛[42]
ـ و در نهایت، سبب خیر دنیا و آخرت و نجات از عذاب قبر است.[43]
بیان این آثار و برکات، با بهره گیری از فنون فصاحت و بلاغت و صناعات ادبی برای تقویت گرایش به ولی زمان در نوجوانان بسیار تأثیر گذار است. نکته آخر این که حب اهل بیت علیه السلام زمانی عمق می یابد که همراه معرفت باشد. امام صادق علیه السلام فرمود:«محبت، فرع معرفت است».[44]
گام هشتم: ترویج محبت به ولی خدا در دوران جوانی
دوره جوانی در نظام تربیتی اسلام، دوره وزارت و همراهی است. اگر پدر و مادر و متولیان تربیتی توفیق یافته باشند تمام گام های مذکور را با موفقیت طی کنند، جوان آنان، در این دوره به بالاترین مرحله تکامل اخلاقی می رسد که مرحله اخلاق مستقل و خود پیرو می باشد. در این مرحلة تکامل، قوانین حاکم بر رفتار اخلاقی از درون فرد سرچشمه می گیرد؛ در حالی که در مراحل کودکی و نوجوانی، جامعه بیرونی غالب است و متربی، بیشتر، از بیرون دستور می گیرد. در مرحله اخلاق مستقل و خودپیرو، جهت دهنده، وجدان و درون فرد است.[45]
جوانی که تحت تربیت اصول صحیح قرار گرفته است، به مرحله ای می رسد که به صورت خودجوش و با الهام درونی، به دنبال ولی خدا حرکت می کند؛ زیرا وجود صفات پسندیده، مانند مهربانی با ضعیفان و هم چنین دانش در دین و اصالت شخصیت و قدرت معنوی … جاذبه و کششی درونی به سوی انسان کامل در او ایجاد می کند.[46] عقربه وجود او به سمت انسان کامل به صورت درونی حرکت می کند و نه تنها خود جذب وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می گردد و تمام وجود او سرشار از عشق و محبت، همراه با معرفت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خود می باشد، می تواند ترویج دهنده فرهنگ مهدویت بین هم سالان خود باشد و خود، به سربازی فداکار و پیاده نظامی آماده برای دفاع از ارزش های مهدوی تبدیل شود.
امام صادق علیه السلام فرمود: «جوانان را دریابید که آنان، به سوی هر خیری شتابان ترند.»[47]
هیچ چیزی به اندازه وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و برپایی حکومت جهانی آن حضرت برای جوان پاک طینت جاذبه ندارد؛ زیرا تحقق تمام آرمان ها و آرزوهای بلند خود را در پناه برپایی حکومت جهانی حضرت می بیند؛ از این رو اگر صحیح تربیت شده باشد، به یک جریان قدرت مند برای زمینه سازی حکومت حضرت تبدیل می شود. زیرا جوان از سرمایه و امکاناتی برخوردار است؛مانند:
ـ قدرت بدن و رشد آن، عضلات مناسب و نیرومند و اعصاب پولادین که به آنها امکان هر گونه کار و تلاش بدنی را می دهد.
ـ درجه بالای هوش.
ـ بیداری وجدان و بیداری احساس مذهبی.
ـ استعداد فراوان و ابتکار فوق العاده.
ـ میل و رغبت به تزکیه نفس و احیای شخصیت معنوی خود.[48]
ـ و بالأخره نیروی ایمان و آزادی خواهی و ظلم ستیزی.
این ها از سرمایه های مادی و معنوی فراوانی است که در این دوره در اختیار جوان قرار دارد. با بهره گیری از این سرمایه ها و جهت دهی مناسب آن، در راستای حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می توان در اشاعة این فرهنگ، به خوبی کوشید.
لازم به ذکر است جهت دهی این سرمایه ها و استفاده از این نیروی شگفت، کاری بسیار حساس و مشکل است. مربی باید با شناخت و ایمان و با هم فکری و هم گامی با جوانان و با ادبیاتی جوان پسند و صبر بسیار… و نیز با حفظ جنبه الگویی خود، به رسالت خطیر خود عمل کند. او باید به دستورهای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دربارة جوانان توجه داشته باشد؛ آن جا که فرمود: «به همه شما توصیه می کنم با جوانان، با نیکی و نیکوکاری رفتار کنید، شخصیت آنان را محترم بدارید.»[49]
آن حضرت، در جای دیگر فرمود: «آنان را چون وزیر و مشاوری برای خود برگزینید و در امور و حوادث، آنها را همراه خویش قرار دهید.»[50]
ضمناً متولیان تربیتی جوانان، باید به این نکته توجه داشته باشند که کوچک ترین اشتباه و بی توجهی آنها می تواند سبب خارج کردن آنها از مسیر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شود؛ به ویژه در دنیای امروز که دشمن در کمین آنان است. وقتی جوانی به 21 سالگی می رسد و براساس آموزه های دینی تربیت شده است، بنابر مضامین روایی، خداوند تبارک و تعالی فرشتگان را مأمور می کند به مادر او خسته نباشید بگویند و به پاس این تلاش، برای تربیت آگاهانه به او نوید آغاز زندگی نو و آمرزش همه گناهان می دهند.
در این صورت است که مادر منتظر می تواند سربلند و با افتخار ادعا کند توفیق یافته است نسل منتظر تربیت کرده و به رسالت خود که توسط پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به دوش والدین گذاشته شده است عمل نماید.
امید است خداوند همه ما را در تربیت نسل ولایی که مهم ترین رسالت ما در عصر حاضر، است یاری کند و به زنان چنان بصیرت و آگاهی عنایت کند که پرداختن به هیچ امری را به اندازه تربیت نسل صالح و شایسته و مطیع ولی خدا اصیل و اساسی نداند و با مددخواهی از ذات الهی و با تأسی به امام سجاد علیه السلام که فرمود:
اللهم اعنی علی تربیة اولادی…؛[51]
خدایا! مرا در پرورش فرزندانم یاری کن.
به تربیت نیروی انسانی جامعه مهدوی اقدام کند.
نتیجه گیری
در مجموع با توجه به مباحث مطرح شده می توان نتیجه گرفت پیچیدگی تربیت در عصر حاضر و هم چنین تلاش بی وقفه مهاجمان فرهنگی برای تخریب فرهنگ مهدوی و جلوگیری از اشاعه این فرهنگ، بیش از گذشته اهتمام جدی مادران و آشنایی با ساز و کار مهدوی را می طلبد. بدون بهره گیری از آداب و دستورات دین نمی توان در تربیت نسل ولایی که یکی از بهترین رسالت های یک مادر منتظر است، موفق بود.
[1] . جایگاه و نقش زن در نظام های مختلف از دیدگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، گردآوری و تنظیم: دفتر پژوهش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران، ص147و148.
[2] . محمد دشتی، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهراء، ح91، ص146، سازمان تبلیغات اسلامی.
[3]. «بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة و لکم المودة الواجبة».
[4]. هادی نجفی، موسوعه احادیث اهل بیت، ج1، ص234.«ان مودة اهل بیتی مفروضة واجبة علی کل مؤمن و مؤمنة…».
[5]. خزاز قمی، کفایة الاثر، ص23.«من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین».
[6]. «ادبّوا أولادکم علی ثلاث خصال: حب نبیکم و حب اهل بیته و قرائة القرآن» (خلاصة عبقات الانوار، ج4، ص255).
[7]. «صیانة المرء علی قدر دیانته» (غررالحکم، ج7، واژه دین، 5).
[8]. «الدین یصد عن المحارم» (غررالحکم، ج7، واژه دین).
[9]. «من رزق الدین فقد رزق خیر الدنیا و الاخره» (غررالحکم، ج7، واژه دین).
[10]. همان.
[11]. «لعلل کثیرة منها ان من لم یقر بالله عزوجل لم یجتنب معاصیه و لم ینته عن ارتکاب الکبائر و لم یراقب أحدا فیما یشتهی و یستلذ من الفساد و الظلم..»بحارالانوار، ج69، ص68.
[12]. (فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرّة شرا یره ) (زلزال، 7).ر.ک: ، محمد فتحعلی خانی، آموزه های بنیادین علم اخلاق، ج1، قم، 1378ش.
[13]. سید محمد سجادی، تربیت اخلاقی از منظر پست مدرنیسم و اسلام، کتاب دوم: تربیت اسلامی، مرکز مطالعات و تربیت اسلامی، تابستان1379.
.[14] تحریم:6.
[15] . «ویل لاولاد آخرالزمان من آبائهم…» (خلاصه عبقات الانوار، ج2، ص255).
.[16] علی اکبر شعاری نژاد، روان شناسی رشد، ص181.
[17]. تفسیرصافی، ج2، چاپ تهران، ص20.
[18]. علاقه مندان می توانند مجموعه این روایات را با مراجعه به منابعی، مثل: تهذیب الاحکام، ج7، ص407؛ بحارالانوار، ج76، ص327؛ وسایل الشیعه، کتاب النکاح، ج7، باب105 و کافی، ج5، ص500 به دست آورند.
[19]. دکترحسن احدی، روان شناسی رشد (مفاهیم بنیادی در روان شناسی کودک)، تهران، 1370.
[20]. سیما مخبر، ریحانه بهشتی، با همکاری جمعی از خواهران حوزه علمیه، نورالزهراء، چاپ پنجم، 1383.
[21]. «ما اظن احداً یحنک بماء الفرات الا احبنا اهل البیت» (تهذیب الاحکام، ج6، ص39).
[22] . ریحانه بهشتی، ص177.
[23] . همان.
[24]. محمد رضا شرفی، مراحل رشد و تحول انسان، سوم، ص205.
[25]. تربیت اخلاقی از منظر پست مدرن و اسلام، ص89 .
[26]. تاجیک (1378)، فرامدرنیسم و تحلیل گفتمان، مؤسسه توسعه دانش .
[27]. کتاب دوم تربیت اسلامی، متن سخنرانی دکتر خسرو باقری، ص223.
[28]. غلامحسین رضانژاد، اصول علم بلاغت، ص128 .
[29]. المنطق، ص406، به نقل از مقاله نقش و تأثیر فصاحت و بلاغت، حمید حسن زاده، کتاب چهارم تربیت اسلامی، مرکز مطالعات تربیت اسلامی .
[30] . حضرت در همین نامه می فرمایند: «پیش از آنکه دگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطاعت مشکل شود، (در دوره نوجوانی برای تو این نامه را نوشتم)، زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود».
[31]. «الا و من مات علی حب آل محمد مات شهیداً…»العمدة ابن بطریق، ص54.
[32]. همان، «الا و من مات علی حب آل محمد مات مغفوراً له…».
[33]. الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص159 «الا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان…».
[34]. همان، «الا و من مات علی حب آل محمد مات بشره ملک الموت بالجنه…».
[35]. الاربعین، ص468 «الا و من مات علی حب آل محمد مات فتح له بابان الی الجنة…».
[36]. همان، «الا و من مات علی حب آل محمد مات جعل الله فی قبره مزار ملائکة الرحمة…».
[37]. شرح احقاق الحق، ج24، ص560.
[38]. امالی صدوق، ص161.
[39]. شواهد التنزیل، ج2، ص311.
[40]. فضائل الشیعة، ص48، ح3.
[41]. عیون اخبارالرضا، ج2، ص58.
[42]. همان.
[43]. همان.
[44] . مصباح الشریعة، ص119، مؤسسه علوی، بیروت، اول، 1400ق: «الحب فرع المعرفة».
[45]. ر.ک: پرورش اخلاقی(Moral Education) تألیف ترمن.ج.بال (Norman J.Bull).
[46]. محمد سعید مبیض، اخلاق المسلم و کیف تربی ابناءنا علیها، سوریه، مکتبة الغزالی، 1991م.
[47] . «علیکم بالاحداث فأنّهم اسرع الی کل خیر»کافی، ج8، ص93.
[48]. علی قائمی، شناخت، هدایت، تربیت نوجوانان و جوانان، امیری، بهار1378.
[49]. محمد محمدی ری شهری، حکمت نامه جوان، ص52، دارالحدیث، 1384ش.
[50]. همان.
[51] . صحیفه سجادیه، دعای 25.
منبع: مجله انتظار
<< 1 ... 93 94 95 ...96 ...97 98 99 ...100 ...101 102 103 ... 328 >>