امام علی علیه السلام
طُوبَی لِمَنْ أخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ، وَعِلْمَهُ، وَحُبَّهُ، وَبُغْضَهُ، وَأخْذَهُ، وَتَرْکَهُ، وَکَلامَهُ، وَصَمْتَهُ، وَفِعْلَهُ، وَقَوْلَهُ.
خوشا به حال آنکه عمل و علمش، دوستی و دشمنیاش، انجام دادن و رها کردنش، سخن و سکوتش، وکردار و گفتارش را برای خدا خالص گرداند.
بحار الأنوار، ج 77، ص 289
شب های بی قراریِ چشمم سحر نشد /دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد /آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد /اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد /فرموده ای که شرط وصالت صبوری است /وقتی زمان زمانهی هجران و دوری است /ای طلعة الرشیدهی من أیها العزیز /ای غرة الحمیدهی من أیها العزیز /ای نور هر دو دیدهی من أیها العزیز /خورشید من سپیدهی من أیها العزیز /این جمعه هم غروب شد اما نیامدی /ای آخرین سلالهی زهرا نیامدی /وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک /گم می شود دوباره دلم در طواف اشک /چشمان بی قرار من و اعتکاف اشک /آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک /این اشک ها شده همهی آبروی من /چشمی گشا به روی من ای آرزوی من /آمد محرم و غم عظمای کربلا /خون می تراود از دل صحرای کربلا /چشمان توست مصحف غم های کربلا /داری به دوش پرچم آقای کربلا /هر صبح و شام غرق عزا گریه میکنی /با روضه های کرب و بلا گریه میکنی /در حیرتم که با دلت این غم چه میکند /شب های داغ و شیون و ماتم چه میکند /با چشم هات اشک دمادم چه میکند /زخمی ترین غروب محرم چه میکند /امشب بیا که روضه بخوانی برایمان /صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان /امشب بیا و با دل خونین جگر بخوان /از ماه خون گرفته و شق القمر بخوان /از شام بی کسی و شب بی سحر بخوان /از روضه های عمه تان بیشتر بخوان /وقتی که چشم های تو از غم لبالب است /آئینهی غریبی و غم های زینب است /این خاک غرق ندبه و آه است العجل /هر صبح جمعه چشم به راه است العجل /آل عبا بدون پناه است العجل /بر روی نیزه ها سر ماه است العجل /یا این دل شکستهی ما را صبور کن /یا از برای زینب کبری ظهور کن
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟ /دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟ /قصه عشق من و زلف تو، گفتن دارد /نرگس مست کجا، همدمی خار کجا؟ /سرِّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست /ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا؟ /هر که را تو بپسندی بشود خادم تو /خدمت عشق کجا، نوکر سربار کجا؟ /کاش در نافله ات نام مرا هم ببری /که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟
اللهم عجل لمولانا المظلوم الفرج
در عبادت خدا به هيچ وجه ريا كارى مكن:
از وصاياى پيامبر خدا عليه السلام به اباذر غفارى مى خوانيم : يا اباذر اعبد الله كانك تراه فان كنت لا تراه فانه يرك . (272) اى اباذر خدا را چنان بندگى كن كه گويا او را مى بينى زيرا اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند. اگر مؤ من يقينش به خدا كامل باشد در عبادت خدا بايد معبود را ببيند وقتى بنده معبود خود را در حال عبادت ببيند هرگز غير معبود را بنظر مى آورد. در تظاهر و ريا به اين اشعار توجه نمائيد: وى را نتوان يافت به تسبيح و نماز /تا بتكده از بتان تو خالى نكنى /معبود خودى و عابد خويشتنى /زيرا كه براى خود كنى هر چه كنى /گفتم صنما مگر كه جانان منى /اكنون كه همى نگه كنم جان منى /بى جان (مرتد) گردم ار ز من برگردى /اى جان جهان تو كفر و ايمان منى
مراد اين است كه هر عبادت و هر كار خير صرفا بايد براى خدا انجام پذيرد و هيچ به خود و براى خود نبايد انديشيد، والا همه عبادات ، پرستش خويش است نه معبود حقيقى و سعى كنيم كه از تمامى ناخالصى بدرآئيم .
خانه ريا ساختن طوق آتشين به گردن افكندن است:
در اسلام تنها ريا در عبادت كار خير نيست ، بلكه در بنا و عمارت نيز مصداق دارد، و در حقيقت هم در سيرت تظاهر و تبلور دارد هم در صورت از شئامت و مذمت خاصى برخوردار مى باشد.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه خانه اى را به منظور ريا و تظاهر به رخ مردم مى كشد و خانه ريا مى سازد همان خانه در قيامت بصورت طوق آتشين بر گردنش افكنده مى شود و با همان طوق به جهنم مى رود مگر آنكه قبل از مرگ توبه كند. آن لكه تاريك را از صحنه اعمال خود بزدايد و از ميان ببرد. قيل يا رسول الله : كيف يبنى رياء و سمعه : قال يبنى فضلا على ما يكفيه اتصاله على جيرانه و مباهاة لا خوانه گفتند: چگونه خانه ريا مى سازد؟ فرمود: خانه مى سازد بيش از نيازمندى و احتياج خود و هدفش در اين كار اينست كه در مقابل همسايگان بلند پروازى كند و به برادران دينى خود فخرفروشى نمايد. اگر كسى به بيش از يك خانه و يا به بيش از چند اطاق نيازمند نيست خانه اى به وسعت چند خانواده مى سازد و تزئينات كذائى و اتومبيل چنانى سوار مى گردد بر خانه و اتومبيل آتشين سوار شده و خود با دست خويش مبادرت به سوختن خويش مى نمايد.
<< 1 ... 252 253 254 ...255 ...256 257 258 ...259 ...260 261 262 ... 328 >>