- مجموع دو نگاه به قيام امام حسين (ع )
يك جمله در زيارت اربعين امام حسين عليه السلام ذكر شده است كه مانند بسيارى از جملات اين زيارت ها و دعاها، بسيار پر مغز و در خور تاءمل و تدبر است . امروز به مناسبت روز تاسوعا و روز عزا، در خطبه اول قدرى پيرامون همين جمله ، كه ناظر به جهت قيام حسينى است ، عرايضى عرض مى كنيم ؛آن جمله اين است : و بذل مهجته فيك . اين زيارت اربعين است ؛منتها فقره هاى اول ، دعاست ؛ كه گوينده اين جملات خطاب به خداوند متعال عرض مى كند: و بذل مهجته فيك يعنى حسين بن على ، جان و خون خود را در راه تو داد؛ليستنقذ عبادك من التجهاله ؛تا بندگان تو را از جهل نجات بدهد؛و حيره الضلاله ؛از سرگردانى ناشى از ضلالت و گمراهى آنها را برهاند. اين يك طرف قضيه است كه طرف قيام كننده است ، كه حسين بن على عليه السلام است ، طرف ديگر قضيه ، در اين فقره بعدى معرفى مى شود: و قد توازر عليه من غرته الدنيا و باع حظه بالا رذل الادنى ؛ نقطه مقابل ، آن كسانى بودند كه فريب زندگى ، آنها را به خود مشغول كرده بود؛ دنياى مادى ، زحارف دنيايى ، شهوات و هواهاى نفس ، آنها را از خود بى خود كرده بود؛ و باع حظه بالارذل الادنى ؛سهمى را كه خداى متعال براى هر انسانى در آفرينش عظيم خود قرار داده است ، كه اين سهم عبارت فروخته بودند. اين ، خلاصه نهضت حسينى است .
با مداقه اى در اين بيان ، انسان احساس مى كند كه نهضت حسينى در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است ، كه هر دو هم درست است ؛ اما مجموع دو نگاه نشان دهنده ابعاد عظيم اين نهضت است : يك نگاه ، حركت ظاهرى حسين بن على است ؛كه حركت عليه يك حكومت فاسد و منحرف و ظالم و سركوب گر، يعنى حكومت يزيد است ؛اما باطن اين قضيه ، حركت بزرگ ترى است كه نگاه دوم انسان را به آن مى رساند و آن حركت بر عليه جهل و زبونى انسان است . در حقيقت ، امام حسين اگر چه با يزيد مبارزه مى كند، اما مبارزه گسترده تاريخى امام حسين با يزيد كوته عمر بى ارزش نيست ؛بلكه با جهل و پستى و گمراهى و زبونى و ذلت انسان است ؛ امام حسين با اين ها دارد مبارزه مى كند.
يك حكومت آرمانى به وسيله اسلام به وجود آمد. اگر بخواهيم ماجراى امام حسين را در سطورى خلاصه كنيم ، اين طور مى شود:
بشريت ، دچار ظلم و جهل و تبعيض بود؛ حكومت هاى بزرگ دنيا، كه حكومت قيصر و كسراى آن زمان است ، چه در ايران آن روز، چه در امپراطورى روم آن روز حكومت اشرافى گرى و حكومت غير مردمى و حكومت هاى كوچك تر هم ، مثل آنچه كه در جزيره العرب بود، از آن ها هم بدتر بود؛مجموعا جاهليتى دنيا را فرا گرفته بود. در اين ميان ، نور اسلام به وسيله پيامبر خدا و با روشن كند و بعد به تدريج گسترش پيدا كند و شعاع آن همه جا را فرا بگيرد. وقتى پيامبر از دنيا مى رفت ؛اين حكومت ، حكومت مستقرى بود كه مى توانست الگوى همه بشريت در طول تاريخ باشد؛و اگر آن حكومت با همان جهت ادامه پيدا مى كرد، بدون ترديد تاريخ عوض مى شد؛يعنى آنچه بنا بود در قرن ها بعد از آن در زمان ظهور امام زمان در وضعيت فعلى ، پديد بيايد، در همان زمان پديد آمده بود. دنياى سرشار از عدالت و پاكى است زندگى حقيقى انسان در اين عالم ، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان است ؛كه خدا مى داند بشر در آن جا به چه عظمت هايى نايل خواهد شد. بنابراين ، اگر ادامه حكومت پيامبر ميسر مى شد و در همان دوره هاى اول پديد مى آمد و تاريخ بشريت عوض مى شد. فرجام كار بشرى مدتها جلو مى افتاد؛اما اين كار به دلايلى نشد.
خصوصيت حكومت پيامبر اين بود كه به جاى ابتناء بر ظلم ، ابتناء بر عدل داشت ؛به جاى شرك و تفرقه فكرى انسان ، متكى بر توحيد و تمركز بر عبوديت ذات مقدس پروردگار بود؛به جاى جهل ، متكى بر علم و معرفت بود؛به جاى كينه ورزى انسان ها با هم متكى بر محبت و ارتباط و اتصال و رفق و مدارا بود؛يعنى يك حكومت از ظاهر و باطن آراسته . انسانى كه در چنين حكومتى پرورش پيدا مى كند، انسانى با تقوا، پاكدامن ، عوض شد؛اسم ، اسم اسلام ماند؛نام ، نام اسلامى بود؛ اما باطن ديگر اسلامى نبود؛به جاى حكومت عدل ، باز حكومت ظلم بر سر كار آمد؛به جاى برابرى و برادرى ، تبعيض و دودستگى و شكاف طبقاتى به وجود آمد؛ به جاى معرفت ، جهل حاكم شد. در اين دوره پنجاه ساله ، هرچه به طرف پايين مى آييم ، اگر انسان بخواهد از اين سر فصل ها بيشتر پيدا كند، صدها شاهد و نمونه وجود دارد كه اهل تحقيق بايد اين ها را براى ذهن هاى جوان و جوينده روشن كنند.
امامت به سلطنت تبديل شد! امامت با ماهيت سلطنت ، مغاير و متفاوت و مناقض است ؛اين دو ضد همند. امامت ، يعنى پيشوايى روحى و معنوى ؛ پيوند عاطفى و اعتقادى با مردم ؛اما سلطنت ، يعنى حكومت با زور و قدرت و فريب ؛ بودن هيچ گونه عقله معنوى و عاطفى و ايمانى ؛ اين دو، درست نقطه مقابل هم است . امامت ، حركتى در ميان امت ، براى امت و در جهت خير است . سلطنت ، يعنى يك سلطه مقتدرانه بر عليه مصالح مردم و براى طبقات خاص ؛براى ثروت اندوزى و براى شهوت رانى گروه حاكم . آنچه كه ما در زمان قيام امام حسين مى بينيم ، اين دومى است ، نه علم داشت ، نه ذره اى به معنويات اسلام اعتقاد داشت ، نه رفتار او رفتار يك مؤ من بود، نه گفتار او گفتار يك حكيم بود؛ هيچ چيزش به پيامبر شباهت نداشت . در چنين شرايطى ، براى كسى مثل حسين بن على - كه خود او همان امامى است كه بايد به جاى پيامبر قرار بگيرد، فرصتى پيش آمد و قيام كرد
دوران غربت اهل بيت (عليهم السلام )
دوره سوم ، دوره بعد از شهادت اميرالمؤ منين است ؛يعنى دوره غربت اهل بيت امام حسن و امم حسين عليه السلام باز در مدينه اند امام حسين ، بيست سال بعد از اين مدت ، به صورت امام معنوى همه مسلمان ، مفتى برزگ همه مسلمانان ، مورد احترام همه مسلمانان ، محل ورود و تحصيل علم همه ، محل تمسك و توسل همه كسانى كه مى خواهند به اهل بيت اظهار ارادتى بكنند، در مدينه زندگى كرده است ؛شخصيت محبوب ، بزرگ شريف ، نجيب ، اصيل و عالم . او به معاويه نامه مى نويسد؛نامه اى كه اگر هر كسى به هر حاكمى بنويسد، جزايش كشته شدن است . معاويه با عظمت تمام اين نامه را مى گيرد، مى خواند، تحمل مى كند و چيزى نمى گويد. اگر در همان اوقات هم كسى مى گفت كه در آينده نزديكى ، اين مرد محترم شريف عزيز نجيب ، كم مجسم كننده اسلام و قرآن در نظر هر بيننده است ممكن است به دست همين امت قرآن و اسلام كشته بشود، آن هم با آن حيرت انگيز، اتفاق افتاد. جه كسانى كردند؟ همان هاى كه به خدمتش مى آمدند و سلام و عرض اخلاص هم مى كردند اين يعنى چه معنايش اين است كه جامعه اسلامى در طول اين پنجاه سال ، از معنويت و حقيقت اسلام تهى شده است ؛ظاهرش اسلامى است ، اما باطنش پوك شده است ؛ خطر اين جاست . نمازها برقرار است ، نماز جماعت بر قرار است ، مردم هم اسمشان مسلمان است و عده اى هم طرفدار اهل بيتند!
- نهضت انفجارى يا آگاهانه ؟
يكى از مسائلى كه در مورد نهضت امام حسين عليه السلام مطرح است اين است كه آيا اين قيام و نهضت از نوع يك انفجار بود؟ از نوع يك عمل نا آگاهانه و حساب نشده بود،؟ نظير اينكه به ديگى كه حرارت بدهند، آبى كه در آن است تبديل به بخار بشود، منافذ هم بسته باشد، بالاخره منفجر خواهد شد و نظيرى انفجارهايى كه براى افراد انسان پيدا مى شود كه انسان در شرايط قرار مى گيرد (حالا يا به علتى كه همان جا پيدا مى شود يا به علل گذشته ، يك درون پر از عقده و ناراحتى دارد) كه در حالى كه هرگز نمى خواهد فلان حرف را برند، ولى يك مرتبه مى بينيد ناراحت و عصبانى مى شود و از دهانش هرچه كه حتى دلش هم نمى خواهد بيرون بيايد، بيرون مى آيد اين را مى گويند انفجار بسيارى از قيام ها انفجار است .
يكى از جاهايى كه در آن ، راه مكتب اسلام با راه مكاتب مادى امروز فرق مى كند، اين است كه مكاتب مادى امروز روى اصول خاص ديالكتيكى مى گويند تضادها را تشديد بكنيد، ناراحتى ها را زياد بكنيد، شكاف ها را هر چه مى توانيد عميق تر بكنيد، حتى با اصلاحات واقعى مخالفت كنيد براى اينكه جامعه را به انقلاب به معنى انفجار (نه انقلاب آگاهانه ) بكشانيد اسلام به انقلاب انفجارى يك ذره معتقد نيست اسلام ، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روى تصميم و كمال آگاهى و انتخاب است
- بزرگى و عظمت حادثه كربلا
اولا حادثه را بايد فهميد كه چه قدر بزرگ است ، تا دنبال علتش بگرديم كسى نگويد كه حادثه عاشورا، بالاخره كشتارى بود و چند نفر را كشتند همان طور كه همه ما در زيارت عاشورا مى خوانيم : لقد عظمت لرزيه و جلت و عظمت المصيبه ، مصيبت ، خيلى بزرگ است رزيه ، يعنى حادثه بسيار بزرگ اين حادثه ، خيلى عظيم است فاجعه ، خيلى تكان دهنده و بى نظير است .
براى اين كه قدرى معلوم بشود كه اين حادثه چه قدر عظيم است ، من سه دوره كوتاه را از دورهاى زندگى حضرت ابى عبدالله عليه السلام اجمالا،
مطرح مى كنم شما ببينيد اين شخصيتى كه انسان در اين سه دوره مى شناسد، آيا مى توان حدس زد كه كار اين شخصيت به آن جا برسد كه در روز عاشورا يك عده از امت جدش او را محاصره كنند و با اين وضعيت فجيع ، او و همه ياران و اصحاب و اهل بيتش را قتل عام بكنند و زنانشان را اسير بگيرند؟
اين سه دوره ، يكى دوران حيات پيامبر اكرم است دوم ، دوران جوانى آن حضرت ، يعنى دوران بيست و پنج ساله تا حكومت اميرالمؤ منين است سوم ، دوران فترت بيست ساله بعد از شهادت اميرالمؤ منين تا حادثه كربلا است .
- دوران كودكى امام حسين (ع )
در آن دوران زمان پيامبر اكرم ، امام حسين عبارت است از كودك نور ديده سوگلى پيامبر پيامبر اكرم دخترى به نام فاطمه دارد كه همه مردم مسلمان در آن روز مى دانند كه پيامبر فرمود: ان الله ليغضب لغضب فاطمه اگر كسى فاطمه را خشمگين كند، خدا را خشمگين كرده است . و يرضى لرضاها ، اگر كسى او را خشنود كند، خدا را خشنود كرده است ببينيد، اين دختر چه قدر عظيم المنزله است كه پيامبر اكرم در مقابل مردم و در ملاعام ، راجع به دخترش اين گونه حرف مى زند؛اين چيز عادى نيست .
پيامبر اكرم اين دختر را در جامعه اسلامى به كسى داده است كه از لحاظ افتخارات ، در درجه اعلاست ؛يعنى على بن ابيطالب عليه السلام ، او جوان ، شجاع ، شريف ، از همه مؤ من تر، از همه با سابقه تر، از همه شجاع تر و در همه ميدان ها حاضر است ، كسى است كه اسلام به شمشير او مى گردد؛هر جايى كه همه در مى مانند، اين جوان جلو مى آيد، گره ها را باز مى كند و بن بست ها را مى شكند. اين داماد محبوب عزيزى كه محبوبيت او به خاطر خويشاوندى و اين ها نيست ، به خاطر عظمت شخصيت اوست ، پيامبر دخترش را به او داده است ، حالا كودكى از اين ها متولد شده است ، و او حسين بن على است .
البته همه اين حرف ها درباره امام حسن عليه السلام هم هست ؛اما من حالا بحثم راجع به امام حسين عليه السلام است ؛عزيزترين عزيزان پيامبر؛كسى كه رئيس دنياى اسلام ، حاكم جامعه اسلامى و محبوب دل همه مردم ، او را در آغوش مى گيرد و به مسجد مى برد همه مى دانند كه اين كودك ، محبوب دل اين محبوب همه است او روى منبر مشغول خطبه خواندن است ، اين بچه پايش به مانعى مى گيرد و زمين مى افتد؛پيامبر از بالا پايين مى آيد، اين بچه را بغل مى گيرد و او را آرام مى كند ببينيد، مساءله اين است .
پيامبر درباره امام حسن و امام حسين شش ، هفت ساله فرمود: سيدى شباب اهل الجنه اين ها سرور جوانان اهل بهشتند يعنى در دوران شش ، هفت سالگى هم در حد يك جوان است ، مى فهمد، درك مى كند، عمل مى كند، اقدام مى كند، ادب مى ورزد و شرفت در همه وجود او موج مى زند اگر آن روز كسى مى گفت كه اين كودك به دست امت همين پيامبر، بدن هيچ گونه جرم و تخلفى ، به قتل خواهد رسيد، براى مردم غير قابل باور بود؛همچنان كه پيامبر فرمود و گريه كرد و همه تعجب كردند كه يعنى چه ، مگر مى شود؟!
- دوران جوانى حضرت امام حسين (ع )
دوره دوم ، دوره بيست و پنج ساله بعد از وفات پيامبر تا حكومت اميرالمؤ منين است ؛جوان ، بالنده ، عالم و شجاع است ، در جنگ ها شركت مى كند، در كارهاى بزرگ دخالت مى كند، همه او را به عظمت مى شناسند، نام بخشنده ها كه مى آيد، همه چشم ها به سوى او بر مى گردد، در هر فضيلتى ، در ميان مسلمانان مدينه و مكه ، هر جايى كه موج اسلام رفته است ، مثل خورشيدى مى درخشد؛همه براى او احترام قايلند، خلفاى زمان ، براى او و برادرش احترام قايلند، در مقابل او، تعظيم و تجليل مى كنند و نام آن ها را به عظمت مى آوردند، جوان نمونه دوران و محترم پيش همه اگر آن روز كسى مى گفت كه همين جوان ، به دست همين مردم كشته خواهد شد، هيچ كس باور نمى كرد.
تحليل ماهيت نهضت و حادثه عاشورا
- چهار مرحله قيام
پس از تاءمل كامل در مدارك تاريخى چنين معلوم مى شود كه قيام امام با تهاجم دستگاه حكومت شروع شده و در چهار مرحله مختلف انجام يافته است :
1 - از وقتى كه آن حضرت از مدينه به مكه هجرت فرمود تا وقتى كه به تصميم ماندن در مكه باقى بود.
2 - از وقتى كه تصميم گرفت به كوفه برود تا وقتى كه با حر بن يزيد رياحى برخورد كرد
3 - از برخورد با حر بن يزيد رياحى تا شروع جنگ
4 - مرحله جنگ . ادامه دارد…
حادثه عاشورا منشاء بركات
از اول تا آخر حادثه عاشورا، به يك معنا نصف روز بوده ، به يك معنا دو شبانه روز بوده ؛به يك معنا هم هفت ، هشت روز بوده ؛بيشتر از اين كه نبوده است از روزى كه امام حسين وارد سرزمين كربلا شد، تا روزى كه از خاندان خود جدا گرديد، مگر چند روز بوده است ؟
از روز دوم تا يازدهم محرم ، هشت ، نه روز بوده ؛خود آن حادثه هم كه نصف روز است .
شما ببينيد اين نصف روز حادثه ، چه قدر در تاريخ ما بركت كرده و تا امروز هم زنده و الهام بخش است اين حادثه فقط اين نيست كه آن را بخوانند و بگويند و مردم خوششان بيايد يا متاءثر عاطفى بشوند، نخير؛منشاء بركات و حركت است اين در انقلاب و جنگ و گذشته تاريخ ما محسوس بوده است در تاريخ تشيع ، بلكه در تاريخ انقلاب هاى ضد ظلم در اسلام ، ولو از طرف غير شيعيان ، حادثه كربلا به صورت درخشان و نمايان اثر بخش بوده ؛شايد در غير محيط اسلامى هم اثر بخش بوده است در تاريخ خود ما، يعنى در اين هزار و سيصد، چهار صد سال ، همان نصف روز حادثه اثر كرده است . پس عجيب و بعيد نيست ما اگر نخواهيم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت ، نه ساعت عاشورا امام حسين مقايسه كنيم ، يا آن را خيلى درخشان تر بدانيم كه وقعا هم همين طور است ؛يعنى من هيچ حادثه را در تاريخ نمى شناسم كه با فداكارى آن نصف روز قابل مقايسه باشد؛همه چيز كوچكتر از آن است ، ليكن بالاخره طرحى از آن ، يا نيمى از آن است چرا ما فرك نكنيم كه در داخل جامعه ما، براى سالهاى متمادى مى تواند منشاء اثر باشد
<< 1 ... 208 209 210 ...211 ...212 213 214 ...215 ...216 217 218 ... 328 >>