غربت مومن؛ گوشهای از دریای غربت رسول خدا
مومن غربت خویش را سرمایه مناجات قرار میدهد، انیس و مونس حقیقی او خداست. اگر همه عالم راهی را بروند و راه خدا، راه دیگری باشد او راه خدا را میرود. مؤمن غریب با غربت به قربةً الیالله میرسد.
ایام آخر ماه صفر مالامال از غم رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است. شخصیت اول جهان اسلام، خانم انبیا، او که شهرتی جهانی دارد و حتی آنها که وی را نمی شناسند هم احتمالا نامش راشنیده اند. اما در این میان غم غربت رسول خدا(ص) خودنمایی میکند. شاید بارها به مناسبت های گوناگون از غربت اولیا خدا و به ویژه ائمه معصومین علیهم السلام سخن به میان آمده باشد اما کمتر به غریبی رسول خدا(ص) و غربت دین اسلام پرداخته شده است.
پیامبر(ص) در کلامی تأملبرانگیزی در این باره میفرمایند:
إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ…؛ [1]
اسلام با غربت شروع شد و در آینده باز به غربت خواهد رسید پس خوشا به حال غریبان!
رسول گرامی اسلام دو نوع غربت را معرفی می نماید: غربت اول، غربت آغازین اسلام است، که با یک عده انسانهای مشرک و معاند و انکارکننده مواجهه شد. این غربت در مقابل کفر بود. اما غربت دوم آن، غربت در برابر تأویل و تحریفها است؛ کسانی که اسلام را پذیرفتهاند اما فرامین آنرا با نفسانیات و دنیاپرستی خودشان مخلوط میکنند، اسلام را تحریف میکنند و چهره غیرواقعی از آن نشان میدهند و باز اسلام غریب میشود. اوج مظلومیت و غربت اسلام نیز در آخرالزمان اتفاق می افتد.
غربت رسول الله (ص)
نمونه انسان کامل، آنکه در اوج صفات انسانی و ایمانی قرار گرفته است، کسی جز رسول الله (ص) نیست. ایشان در نهایت غربت به پیامبری مبعوث شدند و در این راه سختی های بسیار تحمل کردند، حتی روزهای اوج قدرت اسلام پر است از شرح غربت پیامبر اکرم (ص)، ایشان در نهایت غربت نیز از این جهان رحلت فرمودند. آنقدر غریب که تنها پس از گذشت چند روز از رحلتشان منافقین پرده از چهره خویش کنار زدند و بر گرد خانه تنها یاردگار و پاره تن حضرت جمع شدند و بغض و کینه پنهان چندین ساله خویش را آشکار نمودند.
رسول الله (ص) در شرح غربت خویش میفرمایند:
ما اُوذِیَ أحَدٌ مِثلَ ما اُوذِیتُ فی اللّه؛ [2]
احدی مانند من در راه خدا آزار ندیده است .
غربت اهل بیت رسول الله (ص)
غربت رسول الله (ص) بعد از ایشان در میان اهل بیت شان نیز ادامه یافت. در حالیکه هنوز پیکر مطهر پیامبر(ص) تشییع و تدفین نشده بود گروهی برای غصب حق خلافت از امیرالمومنین(ع) گرد هم آمدند، فدک را به ناحق گرفتند و حضرت فاطمه (س) را غریبانه به شهادت رساندند. این غربت با خانه نشینی و عدم درک مقام والای امیرالمومنین علی (ع) و شهادت ایشان ادامه یافت و در سایر ائمه علیهم السلام نیز امتداد پیدا کرد.
البته گوشه ای از دریای غربت رسول الله (ص) و اهل بیت مطهر ایشان را می توان در میام مومنین حقیقی ایشان نیز مشاهده نمود.
مومن، در دنیا غریب است
ذاتا انسان موجود غریبی است، گاه با سرگرم شدن به زندگی غربت خویش را از یاد میبرد و یا وجود پدر و مادر و همسر و فرزندان میتواند اندکی از غربت او بکاهد، اما هیچ یک از اینها نمیتوانند انیس جان او باشند. و البته مومن غریبتر است.
امیر المومنین علی (ع) در نامه بیست و هفتم نهج البلاغه غریب را چنین معرفی می نماید:
وَالْغَرِیبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبِیبٌ.
و غریب کسی است که دوست و همراهی ندارد.
مؤمن هرچه در مراتب ایمانی رشد میکند، به غربت نزدیکتر میشود. مؤمنان حقیقی با جسمشان با مردم زندگی میکنند ولی با دل، خدا را بندگی میکنند. حتی گاهی به ظاهر دچار آسیب و ضرر دنیایی نیز می شوند اما هیچ چیز نمی تواند مانع رابطه ایشان با خدا شود. خداوند در قرآن کریم در مورد اینها میفرماید:
رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ [3]
زن و فرزند و خانواده و مال و امکانات او را به حرام نمیاندازد، باعث نمیشود از یاد خدا غافل شود.
و رستگاری از آنِ مومنانی است که تسلیم تمام دستورات پروردگار باشند؛ اینجاست که چون همهی مردم بهطور کامل تسلیم و مطیع نیستند، مؤمنین واقعی غریب و تنها میمانند؛ غربتی که تحملش بسیار سنگین است؛ اما در عوض بالاترین درجات و تقرب به خداوند را به همراه دارد.
امام باقر علیه السلام در کلامی نورانی میفرماید:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ هُمُ النُّجَبَاءُ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ ثُمَّ قَالَ طُوبَى لِلْغُرَبَاءِ. [4]
به درستی که مومنان رستگار شدند، ایشان نجیبند و در ادامه سه بار با تاکید میفرمایند که مومن غریب است و خوشا به حال غریبان.
اما غریب کیست؟
پس از آنکه پیامبر کرم(ص) فرمودند: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ…»؛ از ایشان سوال شد، غریبان چه کسانی هستند؟
حضرت در پاسخ فرمودند:
الذين يحيون ما امات الناس من سنّتی [5]
آن ها كسانی هستند كه آن چه را مردم از حكمت و سنت من ميرانده اند، زنده می گردانند.
یعنی کسانی که به احیای سنت های رسول خدا در جامعه میپردازند در حالیکه مردم آن سنت ها را رها کرده اند، در چنین موقعیتی مومنین برای رفع غربت دین تلاش می کنند و همین تلاش بر غربت مومن می افزاید.
رسول الله در ادامه میفرمایند:
الذين يصلحون اذا فسد الناس….
آنان كه پيوسته در همه امورشان به سوى صلاح و درستى حركت مى كنند، در زمانى كه مردم به خاطر جاذبه هاى شيطانى در همه جهات زندگى خويش به جانب فساد و معصيت و گناه و لذتهاى نامشروع قدم برميدارند.
امام صادق علیه اسلام نیز در کلام بلندی غربا را چنین توصیف می کند:
أنَّ رضاالله و طاعته و نصیحته لاتُقبل و لایوجد و لاتُعرف الا فی عباد غرباء [6]
رضایت، طاعت و نصیحت خدا، اصلاً نزد کسی غیر از غربا پیدا نمیشود. غربا خدا را حقیقتاً عبادت میکنند. اصلاً کسی نمیتواند بندگی خدا را بکند مگر غربا.
بعد میفرماید: اخلا من الناس سِخریّا کما ینهون من المنکرات؛ [7]
گروهی از مردم، اینها (غربا) را مسخره میکنند چون نهی از منکر میکنند.
با وجود آنکه مومنان در نهایت محبت و با رعایت شرایط و انتخاب بهترین راهها سعی در دوری دیگران از اشتباه دارند اما همین نهی از منکر نیز موجب غربت ایشان میگردد.
امام صادق (ع) در ادامه میفرماید: واعلم رَحِمَک الله لاتنال محبه الله الّا ببغض کثیر من الناس؛ [8]
بدان، خدا تو را رحمت کند که محبت خدا نمیرسد به کسی مگر با بغض عده زیادی از مردم (مؤمنان ضعیف).
اگر بخواهید مؤمن قوی باشید به بغض کثیر منالناس مبتلا میشوید و غریب خواهید شد. امام صادق (ع) میفرمایند: ثمرۀ این غربت، محبتالله است. کسی به چنین غربتی مبتلا شود، خدا به او مهر میورزد.
غربت مومن جز در انس با خدا برطرف نمی گردد
در طریق هدایت، تنهایی و غربت، یک سنت رایج الهی برای مؤمنان است. مؤمن از این تنهایی و غربت وحشت نمیکند. زیرا مؤمن با جمعیت از غربت بیرون نمیآید بلکه با خدا از غربت درمیآید.
امیرالمومنین (ع) در وصف مومن میفرماید:
لَا يَثِقُ بِغَيْرِ رَبِّهِ غَرِيبٌ وَحِيدٌ جَرِيدٌ حَزِينٌ يُحِبُّ فِى اللَّهِ وَ يُجَاهِدُ فِى اللَّهِ [9]
مومن به غیر خدای خویش تکیه نمی کند، غريب و يكتا و اندوهگين(حزن قلبی) است، براى خدا دوستى می كند و در راه خدا جهاد می نمايد.
مومن غربت خویش را سرمایه مناجات قرار میدهد، انیس و مونس حقیقی او خداست. اگر همه عالم راهی را بروند و راه خدا، راه دیگری باشد او راه خدا را میرود. مؤمن غریب با غربت به قربةً الیالله میرسد.
در فرزی از دعای مشلول بدین مضمون اشاره دارد: يَا صَاحِبَ كُلِّ غَرِيبٍ يَا مُونِسَ كُلِّ وَحِيدٍ
غربت مومنان در آخرالزمان
درباره روزگار غربت اسلام در آخرالزمان احادیث بسیاری نقل شده است. پیامبر اکرم(ص) در روایتی دوران آخرالزمان را چنین توصیف می نمایند:
روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند. مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است.
ایشان در ادامه میفرمایند: زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند. دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.
از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان سوال شد: آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ حضرت فرمود: آری. باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.
امام صادق(ع) سختی مومنان در آخر الزمان را چنین تشریح می نماید: «در آن زمان می بینی که پیروان همه ادیان تحقیر می شوند و حتی هر کس که یک فرد دیندار را دوست داشته باشد. مردم ارتباط با او را تحریم می کنند و او را از خود می رانند.» [10]
لذا در دعای شکواییه که سفارش شده هر روز در آخرالزمان بخوانید میفرماید: «اللهم نشکو الیک فَقدَ نبینا و غببة ولینا و قِلّة عددنا و کثرة عدونا…» پس یکی از وجوه غربت آخرالزمان، قلّت عدد و زیادی دشمنان و گسیختگی امت اسلام و پراکندگی مسلمانان است و در این میان تنها یک عده مؤمنان حقیقی هستند که آنان غربا هستند.
اما تجلی غربت در آخر الزمان وجود نازنین امام زمان (عج) است. اميرالمؤمنين علیه السلام در باره غربت حضرت مهدی (عج) میفرماید: صاحب اين امر (غيبت) تنها و يگانه و غريب است. [11]
سزاست اگر مومنین در غربت ولی خویش ندبه جدایی و تنهایی سر دهند؛
أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ
كجاست آن ذخيره براى تجديد فريضه ها و سنّت ها، كجاست آن برگزيده براى بازگرداندن دين و شريعت، كجاست آن آرزو شده براى زنده كردن قرآن و حدود آن، كجاست احياگر نشانه هاى دين و اهل دين
[1] اعلام الدین، ص 279
[2] کنزالعمّال، حدیث ۵۸۱۸
[3] سوره نور، آیه 37
[4] المحاسن، ج1، ص272
[5] حلية الابرار، ج 2، ص 695
[6] روضة الكافى، ص 56، حديث 17
[7] همان
[8] همان
[9] اصول كافى، ج 3، ص 321
[10] بشاره الاسلام، ص ۱۳۲
[11] مكيال المکارم، ج1، ص 129
کعبه دلتنگ تو تا روز جزا خواهد ماند
و پس از تو به تنش رخت عزا خواهد ماند
از در خانه ی ما خنده تو خواهد رفت
بغض در پنجره کوچک ما خواهد ماند
میگدازد دلم از اینکه چرا خواهی رفت
و آنکه از مرگ تو شاد است چرا خواهد ماند
گریه آخر تو از چه حکایت دارد
نکند روی زمین حرف خدا خواهد ماند!؟
آسمان تنگ، زمین تنگ، زمانه دلتنگ
دخترت در قفسی تنگ، رها خواهد ماند
بعد تو قلب هوادار حرم خواهد سوخت
گلی از شاخه ی افتاده جدا خواهد ماند
تا دم مرگ هوادار وصی ات هستم
کی هواخواه تو از قافله جا خواهد ماند
آبرویت را برای هرکسی خرج نکن!
آبرو بر حیثیّتی از انسان اطلاق میشود که مورد ستایش یا سرزنش واقع میگردد، خواه در خود او باشد یا درخانواده و کسانی که به گونهای با او پیوند دارند.
عقیق:از وظایف دینی مومنین این است که همواره مراقب عزت خویش و عزت برادران ایمانی خود باشند، نه قدمی بردارند که مایه ذلت خودشان شود و نه به آبروی برادران دینی خود آسیب برسانند. از این رو امیرالمومنین علی (ع) بر این امر تاکید داشته اند. آن حضرت درباره روش حفظ آبرو می فرمایند: مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْیَدَعِ الْمِراءَ؛ هر که آبروی خود را دوست دارد، باید از مجادله بی جا و بی مورد بپرهیزد.
همچنین ایشان درباره مشتری آبرو بیان می دارند: ماءُ وَجْهِکَ جامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤالُ ، فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ؛ آبـروی تـو بـر جـبین تو بسته است و خواهش، آن را قطره قطره می چکاند. پس بنگر که آن را نزد چه کس فرو می چکانی!
علاوه براین درباره شرط آبروداری می فرمایند: اُبْذُلْ مالَکَ لِمَنْ بَذَلَ لَکَ وَجْهَهُ فَاِنَّ بَذْلَ الْوَجْهِ لا یُوازیهِ شَیءٌ؛ مـال خـود را بـه کـسـی کـه بـرای تو از آبرویش گذاشته است، ارزانی دار، زیرا هیچ چیز با بخشیدن آبرو برابری نکند.:
پی نوشت ها:
1-نهج البلاغه، حدیث 347، 354.
2-آمدی، شرح غررالحکم، ج2: 236.
3- پورطباطبایی، یکهزار سخن از حضرت علی (ع): 53.
امام مجتبی علیه السلام، مقتدر مظلوم
از سستی مردم تا غربت امیر
شرایط حاکم بر زمان امامت حضرت حسن بی علی علیهما السلام، نشان می دهد که راهی جز پذیرش صلح نبود. حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام در رمضان سال 40 به پایان رسید.(2) این حکومت چهار سال و ده ماهه، به سبب اصرار امام علیه السلام در اجرای دستورهای خداوند و احیای سنت های نبوی با مخالفت های زیادی همراه گشت. تا جایی که بخش عمده ای از این دوران به جنگ گذشت. این جنگ های پی در پی و بعضا طولانی، سپاه امام علیه السلام را خسته و فرسوده کرده بود. از طرف دیگر انشقاق در جبهه یاران امام علیه -السلام در ماجرای حکمیت، خود علت دیگری در سستی و تعلل مردم کوفه شد. این کوتاهی مردم کوفه تا آنجا ادامه یافت که امام علی علیه السلام در آخرین روزهای زندگی خود، از خدا می خواهد مردمی بهتر از اینان به او بدهد و حاکمی بدتر از او نصیب این مردم کند. (3)
امام و جام زهری که از دست بی بصیرتان نوشید
بعد از شهادت امیرالمومنین علیه السلام، ضربه دیگری بر پیکره این سپاه فرسوده وارد می شود. با این حال بعد از بیعت مردم کوفه با فرزندش امام حسن علیه السلام، امام دوم شیعیان پیگیر تلاش پدر برای تشکیل سپاهی جهت دفع تهاجم معاویه می شود. در نهایت، او موفق می شود تا سپاه را تشکیل داده و از کوفه خارج کند.(4) اما اتفاقاتی که در مدائن برای امام علیه السلام و پیش قراولان لشکر او پیش می آید،(5) حسن بن علی علیه السلام را به این نتیجه می رساند که این لشکر توانایی جنگ با معاویه را ندارد. همچنین این اتفاقات نشان داد که یاران حضرت، بصیرت و فهم درستی ندارند و معاویه و مشاور حیله گر او عمرو بن عاص با استفاده از این بی بصیرتی خواهند توانست حقایق را واژگون جلوه داده و مسئولیت کشته شدن مسلمانان را به امام حسن علیه السلام متوجه کنند تا جایی که یاران خود حضرت علیه او بشورند. از این روست که امام علیه السلام در مقابل خود راهی جز صلح نمی بیند و سرانجام به علت سستی و بی بصیرتی یاران خود، جام زهر را نوشیده و حکومت را به معاویه ملعون تسلیم می کند.
آنچه سبب نوشیدن جام زهر توسط امام دوم شیعیان گردید، سستی مردم کوفه و بی بصیرتی یاران او بود. اما حسن بن علی علیهما السلام، همواره در کمال شجاعت و درایت، سعی در حفظ حکومت کرد و تنها هنگامی تن به پذیرش صلح داد که راهی جز آن در مقابل خود نمی یافت
بعد از این واقعه، گروهی از یاران حضرت، او را متهم به ضعف و سستی نموده و عباراتی تند علیه ایشان به کار می برند. عباراتی همچون «یا عار المومنین»(6) و «یا مسوّد وجوه المومنین»(7) از این قبیل است. در یکی از صحنه های تلخی که تاریخ برای ما به یادگار آورده است، یکی از بزرگان کوفه به نام سفیان بن اللیل، ایشان را «یا مذّل المومنین» خطاب می کند. حضرت در جواب او می فرماید: ای سفیان! من مایه ننگ مومنین نیستم، بلکه نخواستم برای به دست آوردن حکومتی، خون مومنان را بریزم.(8) در حالی که از گفتگوی او و امام علیه -السلام، معلوم است که به خوبی معاویه را شناخته و می داند که خلافت حق حسن بن علی علیهما السلام است. با این حال توان درک مقام عصمت امام را نداشته و آن حضرت را با چنین عنوانی خطاب می نماید.
شجاعتی تمام قد در برابر باطل
این در حالی است که شواهد تاریخی علیه این باور است. این شواهد را در دو دسته قبل و بعد از صلح می توان جای داد. حضور در نبرد با لشکریان سایر کشورها در زمان خلیفه دوم،(9) از جمله شواهد قبل از صلح است که شجاعت این امام را بیان می کند. همچنین دفاع آن حضرت در سن جوانی از خلیفه سوم در مقابل مردمی خشمگین که قصد کشتن او را دارند، کاری خطرناک است که فرزند علی علیه السلام و معدودی دیگر آن را عهده دار شده اند.(10) در دوران خلافت پدر نیز، صحنه های جنگ جمل از جمله شواهد تاریخی است که به خوبی گواهی بر شجاعت آن حضرت می دهد.(11)
اما بعد از صلح صحنه هایی روشن تر و واضح تر از شجاعت پسر پیامبر صلی الله علیه و آله به تصویر کشیده می شود. لحظاتی پس از صلح، معاویه به پیشنهاد عمرو بن عاص و به غرض نشان دادن ضعف فرزند رسول اکرم صلی الله علیه و آله، به ایشان می گوید در فضیلت ما سخن بگو. اما پاسخ امام چنان کوبنده و سرسختانه است که معاویه ناچار می ¬شود صحبت او را قطع نماید. و سپس به سرزنش عمرو بن عاص به خاطر این پیشنهاد می پردازد.(12)
عده ای از یارانِ ایشان، او را متهم به کوتاهی در امر خلافت و واگذاری آن به معاویه می کنند. اما شواهد تاریخی گواهی بر بطلان این نظر می دهد. چرا که رفتار امام علیه السلام در برهه های گوناگون زندگی خود، گواه بر شجاعت آن امام همام است
در مورد دیگری که آن مورد نیز با فاصله اندکی از صلح، رخ می دهد، خوارج به جنگ با سپاه معاویه می پردازند. شکست بخشی از سپاه معاویه از خوارج سبب می شود تا فرزند ابوسفیان ملعون، در نامه ای پسر پیامبر صلی الله علیه و آله را به جنگ با خوارج امر کند. پاسخ حضرت حسن بن علی علیهما السلام به این نامه اینگونه است:
«اگر قرار بود با کسی از اهل قبله بجنگم، باید اول از همه با خود تو می جنگیدم. من تو را رها کردم تا جان امت را حفظ نمایم».(13)در این نامه نیز شجاعت امام حسن علیه السلام به وضوح نمایان است.
زندگیِ سراسر افتخار سبط اکبر
از مجموع آنچه تاریخ از صحنه های زندگی سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله ترسیم می کند –چه وقایع قبل از صلح و چه وقایع بعد از آن-، معلوم می شود که آن بزرگوار حتی لحظه ای در مقابله با معاویه -که دشمن اساس دین است-، نه کوتاهی کرده است و نه دچار ترس شده است. بلکه آنچه سبب نوشیدن جام زهر توسط امام دوم شیعیان گردید، سستی مردم کوفه و بی بصیرتی یاران او بود. اما حسن بن علی علیهما السلام، همواره در کمال شجاعت و درایت، سعی در حفظ حکومت کرد و تنها هنگامی تن به پذیرش صلح داد که راهی جز آن در مقابل خود نمی یافت.
پی نوشت:
1. انسان 250 ساله، مقام معظم رهبری، مرکز صهبا، صفحه117
2. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، نسخه المکتبة الشاملة ویرایش دوم، جلد1، صفحه 193.
3. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، انتشارات دار صادر (بیروت)، جلد3، صفحه 388.
4. همان، صفحه 404.
5. همان.
6. الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، انتشارات دار الجیل (بیروت)، جلد2، صفحه72.
7. اسد الغابة فی معرفة الصحابه، این اثیر، انتشارات دار احیاء التراث العربی (بیروت) جلد2، صفحه20.
8. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، جلد1، صفحه 114 و مقاتل الطالبین، جلد1، صفحه 18.
9. تاریخ الاسلام، ذهبی، نسخه مکتبة الشاملة، جلد1، صحفه 429.
10. الکامل فی التاریخ، همان، صفحه172.
11. الکامل فی التاریخ، همان، صفحه 227 تا 232.
12. اسد الغابة، همان، صفحه20 و 21.
13. الکامل فی التاریخ، همان، صفحه409.
زیارتی که ویژگی های همه عبادات را داراست
زیارت امام حسین(ع)آثار و ویژگی های همه عبادات واجب و مستحب را در خود گرد آورده است، البته اگر چه زیارت آن حضرت آثار همه عبادت ها را داراست، ولی با این حال انجام واجبات از انسان ساقط نمی شود.
عقیق: حکمت خداوند بر این استوار شده اعمال ویژه ای را که شامل اعمال واجب و مستحب است بر بندگانش امر فرماید تا هر یک از آن اعمال، آثار ویژه ای در نزدیک شدن به خداوند دارد. زیارت امام حسین علیه السلام آثار و ویژگی های همه عبادت های واجب، مستحب و قولی و فعلی و بدنی و قلبی را در خود گرد آورده است. اگر چه زیارت آن حضرت آثار همه عبادت ها را داراست، ولی با این حال انجام واجبات از انسان ساقط نمی شود.
* رابطه نماز و زیارت امام حسین(ع)
نماز برترین اعمال و ستون دین است و نماز در زیارت امام حسین علیه السلام به دو طریق انجام می شود، نخست پاداش نمازهایی که زائران آن حضرت در کنار قبر مطهر ایشان برپا می دارند، بی نهایت است و دیگر نمازی که فرشتگان برپا می دارند و ارزش نماز هر کدام، برابر با نماز هزار هزار انسان است؛ پاداش این نماز برای زائران امام حسین علیه السلام است (کامل الزیارات: 86).
*رابطه زکات و زیارت امام حسین (ع)
همان گونه که در روایات آمده، پاداش هر زیارت حسین علیه السلام برابر با هزار زکات پذیرفته شده است (کامل الزیارات: 143).
* رابطه حج و زیارت امام حسین(ع)
حج برترینِ اعمال است و حتی از نماز نیز برتر است؛ چراکه در حج، نماز نیز گزارده می شود. در روایات، ثواب زیارت امام حسین علیه السلام تا صد حج برابری می کند و برخی روایات نیز هر گام زیارتگران برای زیارت حضرت را یک حج و یک عمره پاداش می دهد (کامل الزیارات: 154 تا 164). مختلف بودن پاداش ها، بر اساس مختلف بودن جایگاه و مراتب ایمان زیارت کنندگان است، چراکه در شناخت خدا و شناخت حق و جایگاه پیامبر(ع) و اهل بیت(ع) و شناخت جایگاه حسین علیه السلام مراتب زیارت کنندگان متفاوت است و یقین زائران به فضیلت و خصوصیت های این امام همام یکسان نیست.
* رابطه صدقه و زیارت امام حسین(ع)
همان گونه که در ورایات آمده است، زیارت امام حسین علیه السلام پاداش هزار صدقه پذیرفته شده را داراست (کامل الزیارات: 143).
* رابطه روزه با زیارت امام حسین(ع)
زیارت امام حسین علیه السلام پاداش هزار روزه دار را در بر دارد.
* رابطه یاری رسانی در راه خدا با زیارت حسین(ع)
هر که حسین علیه السلام را زیارت کند، بسان کسی است که هزار اسب زین شده را درراه خدا به دیگران داده است (کامل الزیارات: 164).
* رابطه جهاد با زیارت امام حسین(ع)
زیارت امام حسین علیه السلام پاداش هزار شهید از شهیدان جنگ بدر را در بر دارد (کامل الزیارات: 183) و زیارت آن حضرت پاداش شهیدی را دارد که در راه خدا در خون خود غلتیده است (کامل الزیارات: 173).
* رابطه آزاد کردن بنده و زیارت امام حسین(ع)
همانا زیارت امام حسین علیه السلام پاداش آزاد کردن هزار برده را که در راه خدا آزاد شده اند، دارد (کامل الزیارات: 164). در روایت آمده که هر که پیاده گام در سفر زیارت حسین علیه السلام نهد، به هر گامی که بر می دارد و به هر گامی که فرو می نهد، پاداش آزاد نمودن برده ای که از فرزندان اسماعیل علیه السلام است به او داده می شود.
* رابطه ذکر با زیارت امام حسین(ع)
در روایت آمده است که خداوند از هر قطره عرقی که از بدن زائر امام حسین علیه السلام فرو می چکد، هفتاد هزار فرشته می آفریند که آن فرشتگان خدا را تسبیح گویند و تقدیس کنند (جامع الاحادیث شیعه 12: 377).
* رابطه صله رحم و احسان به مؤمنان با زیارت حسین(ع)
پیامبر(ص) پدر امت است و زیارت امام حسین علیه السلام پیوندداری و صله رحم با پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س، حسن(ع) و حسین(ع) است و احسان کردن به آنهاست.
* رابطه اطعام نیازمندان و زیارت امام حسین(ع)
اطعام یتیم که از خویشان و گرسنه است و یا بینوایی خاک نشین از اعمال نیک و شایسته است. زیارت حسین علیه السلام نیز در حقیقت سیراب نمودن خانواده تشنه امام حسین علیه السلام و احسان نمودن به امامی است که بر خاک افتاده است؛ چراکه در زیارت سیدالشهدا(ع) چنین می گوییم “سلام بر آن کسی که بر روی زمین افتاده است".
* رابطه زیارت مؤمن با زیارت امام حسین(ع)
از دیگر کارهای نیک، زیارت نمودن مؤمن و سلام کردن به او و بزرگداشت اوست هرچند به یک بار برخاستن به پای او باشد و یا نشستن در نزد آنان و بزرگداشت آنان باشد؛ امام حسین علیه السلام سرور مؤمنان است و زیارت نمودن آن حضرت هدیه دادن محبت و تعظیم به او می باشد.
* رابطه قرض دادن و زیارت امام حسین(ع)
خداوند قرض دادن به مؤمن در مانده را قرض دادن به خود خوانده است. اگر به زیارت حسین علیه السلام که پیشوا و امامی درمانده و دور از وطن است و مردم کوفه و شام همه چیز را از او بازداشتند تا جایی که کسی بر پیکر خونینش نزدیک نشد؛ در حقیقت با زیارت نمودن آن حضرت و نزدیک شدن به آن حضرت، به او قرض داده ای و قرض دادن به حسین علیه السلام بزرگ ترین قرض دادن به خداست.
<< 1 ... 158 159 160 ...161 ...162 163 164 ...165 ...166 167 168 ... 328 >>