هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای …
نیمه شب، اشک،‌ عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم علی بود که برپا شده بود

گریه کن: دیده ی خونبار ولی الله و
روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود

آنکه در صبر زبانزد شده بود از اول
حال بی صبرتر از فضه و أسما شده بود

هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای
راز جانسوز ترین حادثه اِفشا شده بود
در سوخته

بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند
در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود

آه تا صبح دگر دیده ی او باز نشد
درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود

دست می‌شست ز جان، لحظه به لحظه مولا
گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود

بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت
بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود

شایعه شد که علی عاقبت از پا افتاد
هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود



موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 22 اسفند 1394نظر دهید »

پشت در میزدند مادر را
بی خبر میزدند مادر را
یک نفر بود پشت در اما . . .
چهل نفر میزدند مادر را
کوچه ی ما پر از اراذل شد
در گذر میزدند مادر را
عده ای با قلاف ، با کینه
انقدر میزدند مادر را
تا که دستش به مرتضی نرسد
بیشتر میزدند مادر را
هر که از ره رسید او را زد
رهگذر میزدند مادر را
مرد جنگی یقین سپر دارد
بی سپر میزدند مادر را

پیش رویم زدند آفا را
پشت سر میزدند مادر را



موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 22 اسفند 1394نظر دهید »

امشب آسمان در سکوت است، ماه گویی پرده ی سیاه بر چهره کشیده است. ستارگان دیگر سوسو نمی زنند.

شب پرکان غمزده در کلبه ی انزوا و تنهایی به انتظار پریدنی آزاد نشسته اند. نخلستان های مدینه بر دل داغ دیده ی علی می گرید و نسیم شبانگاه ناله هایشان را به فراسوی سینه ی سوخته ی آسمان می رساند.

بقیع امشب میزبان است، میزبان جگرگوشه ی محمد و چراغ فروزانزندگی علی. مدینه امشب در سکوتی سهمگین در عمق جان می گرید و داغی آتشین بر دل دارد. کوچه های شهر دیگر صدای گام های فاطمه را نمی شنوند. خانه ی علی که زندگی فاطمه را بر جان خویش حک کرده بود امروز صفحه ی تازه ای را نگشوده و خاطرات جاودان گذشته را محفوظ می دارد.

درهای چوبی خانه دیگر دستان پر مهر و صفای فاطمه را بر خویش احساس نمی کند. فضای خانه، خالی از صورت پر مهر مادری و همسری فاطمه است، فقط صدای سوزناک کودکانی که در فقدان پناهگاه خود می گریند این سکوت سهمگین را می شکند و علی بی قرار از رفتن پشتیبان و شمع خانه اش.

فاطمه ( س ) دلی داشت دریایی که هر کسی در ساحلش قرار می گرفت محو تماشای عزت و صفای او می شد و در میان امواج ملایم آن غرق می گشت. فاطمه مدافع علی و سپر بلای او در برابر امواج خشمناک منافقان بود که در پایان نیز کشتی را شکستند و بادبانهایش را بستند.

فاطمه نه فقط برای مهر فروزان همسری بلکه برای دفاع از قلعه ی امامت و ولایت ایستاد و آخر نیز خود را در برابر در و دیوار قرار داد تا دژ محکم امامت فرو نریزد اما منافقان بر کوه غرور و خودپسندی و ظلم خود ایستاده بودند و دندانهایشان را برای شکار عدالت تیز کرده بودند تا هر ندای ظلم ستیزی را در گلو خفه سازند.

آن گاه که امویان طبل زور را کوفتند و تیغ خشم بر مردم کشیدند علی ( ع ) نستوه و استوار بر قامت خمیده ی اسلام روحی تازه دمید، مهر و عاطفه ی فاطمه غبار غم از دل علی می زدود و به او نیرو می بخشید و اینک فاطمه - بهار دل علی - به خزان تبدیل شده، علی در زنجیر اسارت و فاطمه در زیر تازیانه های سکندران زمان در حالی که شکنجه می شد در لحظه های وصال پدرش واژه هایی زمزمه کرد، واژه هایی که علی و فرزندانش که تنها محرم دلش بودند آن ها را می شنیدند.

فاطمه گر چه در ثانیه ها و لحظه های زندگیش زبانش با واژه ی تقاضا مانوس نبود ولی در آخرین برگ از دفتر زندگیش واژه هایی را به زبان آورد که از عمق جانش بر می آمد. او می خواست تا پیکرش نا آشنا و غریبانه در تاریکی و ظلمت شب به خاک سپرده شود. زیرا نمی خواست کسانی در برابر جنازه اش نماز گزارند که پهلویش را شکسته اند و همیشه بر روی صورت خداجویان سیلی زده اند.

امشب گویی آسمان و زمین چشم شده اند و با گل پرپر شده ی بهشتی وداع می کنند. علی چون تنی که روح از آن جدا گشته، پیکر فاطمه را بر دوش دارد، گام هایش سست و لرزان است، چشمهانش غرق در دریای اشک و جگرش سوزان از داغ فراق. گویی تقاضا می کرد که کسی جسم بی روح او را مدفون سازد.

هنگامی که پیکر فاطمه را بر دست داشت و می خواست شریک لحظه لحظه ی عمرش را به خاک سرد و خموش سپارد، کمرش خمید و توانش در انتهای بی کسی محو شد.

در آن زمان که دل علی از جور روزگار مجروح بود، محمد به یاریش آمد، همان که دختر خود را ام ابیها نامید و علی خجل از روی محمد که فاطمه را تنها می گذارد و او را پهلو شکسته به دیدار پدر می فرستد. فاطمه روی در نقاب خاک کشید. خاکی سرد و خموش که می دانست استحقاق در برگرفتن گوهری چون فاطمه را ندارد.

کودکان بی تاب و بی قرار در حالی که آه و ناله ی آتشناک خود را در سینه حبس کردند تا جغدهای بیدار کوچه های مدینه صدای آن ها را نشنوند؛ علی نشانه ی آرامگاه فاطمه را طبق وصیتش و برای بیان مظلومیتش در سینه حک کرد و آدمیان را تا قرن های پس از آن در حسرت زیارت قبرش قرار داد.

برای فاطمه نه تنها مدینه گریست، بلکه تا وقتی زمان ها و ثانیه ها در گذرند عاشقانش در سوز و گدازند.

فاطمه در عنفوان جوانی رفت تا غم و اندوه دل و از همه بالاتر عهد شکنی و بی وفایی امت را با پدر بگوید.

گر چه فاطمه بی نشان است ولی عشق به او نشان همه ی دل هاست. وقتی در آن ظلمت تاریکی کودکانش دلشان چون کوه آتشین بود و نتوانست فوران کند، بعدها فرزندان او در گذر زمان ها فریاد سوزناک آن ها از فقدان مادر، دل آسمان ها را شکافت.

فرا رسیدن ایام شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) تسلیت باد.

ت


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 22 اسفند 1394نظر دهید »

خبر دادن خداوند از شهادت حضرت زهرا ( س )

خدای تعالی لحظاتی از شب معراج را به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها اختصاص داد و خبر آن را اینگونه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :(۱)

به دخترت ظلم می شود و حرمتش شکسته می شود و حقی که تو برای او قرار داده بودی غصب می گردد. او را در حال بارداری می زنند و به حریم او هجوم می آورند و بدون اجازه وارد خانه اش می شوند.

اینجاست که او خواری و بی توجهی مردم نسبت به خود را احساس می کند ، و هیچ مدافعی نمی یابد و فرزندی که در رَحِم دارد سِقط می شود ، و با همان ضربات به شهادت می رسد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع :

۱ ـ کامل الزیارات ، ص ۳۳۲ .

۲ ـ بحار الانوار ، ج ۲۸ ، ص ۲۴ ، ح ۶۱ .

۳ ـ عوام العلوم ، ج ۱۱ ، ص ۵۴۵ .

۴ ـ المؤسسة الکبری عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها ، ج ۱۰ ، ص ۱۴۱ و ج ۱۴ ، ص ۱۵۳ .

۵ ـ الدمعة الساکبة ، ج ۱ ، ص ۲۹۶ .


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 22 اسفند 1394نظر دهید »

دادخواهی حضرت زهرا ( س ) نزد امام زمان ( ع )(۱)

حضرت زهرا سلام الله علیها از ظلم هایی که بر او شده نزد فرزندش حضرت مهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفداه شکایت می کند ، و اولین کسانی که نام می برد ابوبکر و عمر هستند که درباره آنها می فرماید :

آن دو فدک را از من گرفتند و … هیزم بر در خانه ام آوردند و در خانه آتش گرفت و … عمر با تازیانه بر بازویم زد و با لگد به در زد و در به شکمم اصابت کرد در حالی که به محسن صلوات الله علیه باردار بودم و او کشته شد و به خانه ام هجوم آوردند و عمر سیلی به صورتم زد و گوشواره ام شکست.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها :

۱ ـ بحارالانوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۷ . الهدایة الکبری ، ص ۴۰۶ . الموسعة الکبری عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها : ج ۱۵ ، ص ۲۱ . الانوار النعمانیة ، ج ۲ ، ص ۸۱ .


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 22 اسفند 1394نظر دهید »

1 ... 64 65 66 ...67 ... 69 ...71 ...72 73 74 ... 328

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
 
مداحی های محرم