آیا علت عدم ظهور نبودن یاران است ؟
همان‌گونه كه يك رشته علل و عوامل باعث غيبت شد و مردم از نعمت وجود امام ظاهر محروم شدند، همچنين ظهور امام نيز مشروط به تحقق زمينه‌ها و شرايط آن است و تا اين شرايط فراهم نشود، ظهوري نخواهد بود.

يكي از شرايط عمده، وجود ياوراني است كه به همراه امام بار قيام را بر دوش بكشند و تا آخر از همراهي و ياري رهبر خود دست برندارند و او را تنها نگذارند. سدير صيرفي در گفت و گويي با امام صادق(ع) درباره عدم قيام مي‌گويد: حضرت مرا به خارج مدينه برد تا آن كه وقت نماز، در محلي پياده شدم. امام صادق(ع) به جواني كه در آن نزديكي بز مي‌چراند نگاهي كرد و فرمود: «اي سدير! به خدا قسم! اگر پيروان من به تعداد اين بزها بودند، بر جاي نمي‌نشستم(و قيام مي‌كردم). سدير گويد: بعد از تمام شدن نماز، حيوانات آن گله را شمردم و يافتم كه عدد آنها از هفده تجاوز نمي‌كند.(1)
تحقق اين شرط، لازم است ، ولي كافي نيست، بلكه بايد زمينه‌هاي ديگر نيز فراهم شود كه از مهم‌ترين آنها، قابليت مردم براي پذيرش دولت حق است. به اين معنا كه عموم مردم و جامعه بشري(نه گروهي خاص و در منطقه‌اي خاص) بايد به درجه‌اي از معرفت برسند كه دريابند حكومت‌ها و مكاتب ساخته‌ي بشر، جوابگوي نياز مردم نيست و به وسيله‌ي اين‌ها، سعادت و عدالت واقعي به بشر هديه نمي‌شود.
خلاصه آنكه مردم، خود بايد ظهور عدالت را بخواهند و جهانيان را با زيبايي‌هاي دوران ظهور آشنا كنند و روحيه‌ي عدالت طلبي و ظلم ستيزي را در همه جا گسترش دهند.
مرحوم خواجه طوسي، در كتاب تجريد الاعتقاد، علت غيبت امام را كوتاهي مردم مي‌داند؛ چرا كه اعمال و كردار مردم، باعث شد امام از ميان مردم برود. بنابراين بايد مردم از راه غلطي كه رفته‌اند برگردند و امام را بخواهند تا ظهور صورت گيرد.
و از همين رو، شيخ صدوق در مقدمه‌ي كتاب كمال الدين مي‌گويد: ظهور حجت‌هاي الهي در مقامات پيشوايي خود، بر سبيل امكان و تدبير، نسبت به مردم زمان خودشان است. اگر حال(مردم) طوري باشد كه امام بتواند تدبير و رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد ـ يعني مردم حاضر باشند حرف او را بپذيرند و او بتواند اراده‌ي خدا را پياده كند ـ ظهور آن حجت، لازم خواهد بود و اگر وضع به گونه‌اي باشد كه امام نتواند تدبير در رهبري اوليايش را بر عهده بگيرد و حكمت الهي، موجب پنهاني او گردد و تدبير نيز آن را اقتضا كند، خداوند او را در پشت پرده غيبت، نهان مي‌سازد تا زماني كه وقت مناسب فرا رسد».

1-(كافي، ج2، ص190، ح4).

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

 

کارگزاران حکومت مهدوی و علوی
تاريخ چون آيينه‌اي فراروي ماست که گذشته بشر را مي‌نماياند؛ گذشته‌اي تيره و تار که هر از چند گاهي، پيامبري چون خورشيد، اين شب ديجور و پر از امواج خطرات و گرداب تمايلات را روشن و منور کرده‌است

و انسان امروزي، وارث همه آن گذشته است؛ خسته و دل‌شکسته به دنبال سبک‌بالاني است که حال او را بداند و او را از بيم موج و گردابي چنين، برهانند. سرش را به دامن گرفته و دستي از مِهر بر سر او بکشند و او را بر سرير «ولقد کرّمنا بني آدم» بنشانند.
آري! اين است آيينه زندگي بشر؛ هرچند که اين آيينه، چند صباحي حکومت پيامبران، به خصوص، حکومت نبي مکّرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را براي ما تصويرگر است و حکومت مرداني را به ياد انسان امروزي مي‌آورد که طعم شيرين عدالت را به او چشاندند؛ حاکمي که بين او و مردمش فرقي نبود و به فرموده امام علي عليه السلام درباره رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلم: «يأکل علي الارض و يجلس جلسةُ العبد و يخصف بيده نعله و يرقع بيده ثوبه و يرکب الحمار العاري و… خرج من الدنيا خميصاً و ورد الآخرة سليما لم يضع حجراً علي حجر؛1 بر روي زمين غذا مي‌خورد و چون بندگان مي‌نشست. کفشش را خود پينه مي‌زد و لباسش را خود وصله مي‌کرد و بر مرکب برهنه سوار مي‌شد. او با شکمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگي را بر سنگي ننهاد.»
و دگر بار به ياد انسان مي‌آورد که حاکمي آمد که غم بي‌نانيِ دورترين نقطه حکومت خود را مي‌خورد که نکند در حجاز و يمامه کسي پيدا شود که آرزو و طمع قرص ناني داشته باشد و در سفره خود چيزي را نيابد. نکند خودش سير بخوابد و در کنارش شکم‌هاي گرسنه و جگرهاي تفتيده و تشنه‌اي باشند.2
آري کسي که از حکومت، تنها اسم و رسمش را نمي‌خواست که «أ اقنع من نفسي باَنْ يقال هذا اميرالمؤمنين ولا اشارکهم في مکاره الدهر او اکون اُسوةٌ لهم في جشوبة العيش؛3 آيا بدين بسنده کنم که مرا، امير مؤمنان گويند و در ناخوشايند‌هاي روزگار، شريک آنان نباشم؟ يا در سختي زندگي، نمونه‌اي برايشان نشوم؟»
ولي افسوس که اين حکومت، ديري نپاييد؛ چرا که حاکمش با نوشيدن جام «فُزتُ و ربّ الکعبه» بشريت را در تشنه‌کامي عدالتش وا نهاد و از آن به بعد، بشر، در گذر زمان به انتظار مردي از اين تبار نشسته است تا باز چون رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم انسان را مطيع خدا قرار دهد و صفِ نمازي تشکيل دهد که سلمانش از فارس آمده باشد و بلالش از حبشه و سهيلش از روم.
تمام سعي نويسندة اين چند سطر بر اين است که طبق خبرهاي صادقان مصدّق، تصويرگر بخشي از سيره امام علي عليه السلام در حکومت جهاني حضرت حجّت باشد تا همگي بدانيم که حکومت علي عليه السلام يک رؤيا نبوده و نيست؛ بلکه يک واقعيت است. تا از اين منظر ماه علي با ذکر مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آميخته گردد و پرتوي از کلام نور واحد جلوه‌گر شود. مقصود اصلي اين نوشتار، نشان دادن نحوه و معيار انتخاب کارگزاران شايسته در امر حکومت‌داري است که در حکومت امام علي عليه السلام و امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تجلي يافته و مي‌يابد.

شايسته‌سالاري
با نگاهي هر چند اجمالي به تاريخ تمدن‌هاي منقرض و انقلاب‌هاي منحرف شده، يک مطلب به وضوح نمايان مي‌شود و آن اينکه عدم شايستگي افراد مسئول آن حکومت و انقلاب و تمدن، عمده‌ترين دليل بر انحلال آن حکومت بوده است. قرآن مجيد هم در مواردي بر اين اصل صحه مي‌گذارد؛ از جمله در جريان قصة حضرت موسي عليه السلام و فرزندان حضرت شيعب عليه السلام؛ آنگاه که پيشنهاد استخدام و اجيري حضرت موسي عليه السلام را به حضرت شعيب عليه السلام مي‌دهند: «يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ »4 در اين آيه، به دو اصل قدرت و امانت‌داري حضرت موسي عليه السلام اشاره شده است. يا در پيشنهاد حضرت يوسف عليه السلام براي تصرف مسئوليت غله مصر، که مي‌فرمايد: «قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ»5 که او حفيظ و عليم بودن را از صفات خود و ملاک تصاحب اين مسئوليت مي‌داند.
با نگاهي اجمالي به سيرة پيامبر و ائمه عليهم السلام به خصوص حضرت علي عليه السلام در امر حکومت، اين مطلب از بارزترين ويژگي‌‌هاي حضرت در عزل و نصب‌هاي حکومتي و لشکري ديده مي‌شود. براي نمونه، نگاهي اجمالي به شايستگي‌هاي جناب مالک و در مقابل به بي‌کفايتي و سستي ابوموسي اشعري اشاره مي‌کنيم:

مالک اشتر از زبان امام علي عليه السلام
1. مالک کسي است که در موقع خوف و خطر، به دشمن پشت نمي‌کند.
2. در مقابل خرمن فجار و کفار، اخگر است و حتي سوزاننده‌تر.
3. در مواقع اضطرار، بر خلاف اکثري که فرار را بر قرار ترجيح مي‌دهند، او خواب را بر خود حرام مي‌کند.
4. او شمشيري از شمشيرهاي خداست که نه کُند مي‌شود و نه ضربتش بي‌تأثير مي‌گردد.
5. قول و امر مالک، گوش کردن دارد؛ چرا که امکان ندارد در کار تند شود يا سستي کند؛ مگر اينکه از من (امام علي) فرمان گرفته باشد.
6. اگر مي‌خواهيد او را به کوه تشبيه کنيد، بهتر است اضافه کنيد کوه تک و منفرد.
7. مرگ‌هاي معمولي آن‌چنان گريه کردن ندارد؛ اما بر مرگ مالک، سزاوار است گريه‌کنندگان چون ابر بهار گريه کنند.
8. آيا اميد مي‌رود که ديگر نظيري براي مالک پيدا شود و زني، فرزندي چون مالک به دنيا آورد؟
9. من مصيبت مالک را پيش خدا مي‌برم؛ چون از سوگ‌هاي روزگار است.
10. با وجود اينکه با خودمان قرار گذاشته بوديم که بعد از مصيبت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در تمام مصيبت‌ها خود نگه‌دار باشيم، اما گويا مصيبت مالک قرار ما را بر هم زد.
11. در عظمت مالک همين بس که عالمي را با مرگ خود فرو ريخت و غصه‌دار کرد.
12. مالک براي من، چون من براي پيامبر بود.
13. من از مالک راضي هستم.

آري اين مالک است با اين ويژگي و شايستگي‌ها که فرمانده سپاه حضرت و والي و فرماندار مصر مي‌شود.
و در مقابل، امثال ابوموسي اشعري، اشعث ابن قيس و عبيدالله ابن عباس ـ که به سستي و خيانت به بيت‌المال آلوده‌اند ـ مورد عتاب و عزل و پرخاش حضرت قرار مي‌گيرند. در بي‌کفايتي ابوموسي همين بس که به عنوان فرماندار حضرت، نه تنها در جنگ جمل کمک نکرد، که مردم را به بي‌طرفي و سکوت دعوت کرد و افکار معيوبش خوارج را متولد ساخت.

ملاک‌هاي شايستگي
1. حضرت براي انتخاب معاونين در نامه 53 به جناب مالک چنين مي‌فرمايد: «و توخ منهم اهل التجربة و الحياء من اهل البيوتات الصالحه و القدم في الاسلام؛ و برادران تو بايد از اهل تجربه و دانش و حيا و از خانواده‌هاي پاک و صالح و پيشي‌گيرنده در اسلام باشند.»
2. خود، اهل عمل باشند چرا که «الداعي بلا عمل کالرامي بلا وتر؛ دعوت کنند بدون عمل، چون رزمنده بي‌کمان است.»
3. دانايي و توانايي داشته باشند: «ايها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بِاَمرالله فيه؛ سزاوارترين مردم به امر حکومت قدرتمندترين مردم بر حکومت و داناترين به امر و دستور خداست.»
در اين ميان، خروج از حق، که سرمنشأ همه انحرافات است، عمده‌ترين دليل بر عدم شايستگي براي منصب‌هاي حکومتي است که: «يا معاشر الناس قد استخلفت عليه عبدالله ابن عباس فاسمعوا له و اطيعوا امر ما اطاع الله و رسوله فان احدث فيکم اَوْزاغَ عن الحق فاعلموني اعزله عنکم؛ اي مردم، من ابن عباس را به ميان شما فرستادم. حرفش را بشنويد و اطاعتش کنيد تا جايي که او اطاعت خدا و رسول مي‌کند و اگر در ميان شما چيزي را حادث کرد يا از حق منحرف شد، به من اطلاع دهيد که عزلش خواهم نمود.»

شايسته‌سالاري در حکومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
چه دليلي بهتر از اينکه کسي چون جناب مالک اشتر، در زمان ظهور، رجعت مي‌کند و نه تنها مالک، که نيکان از هر امت به دنيا باز مي‌گردند و براي تصاحب و حل و فصل امور زمان حضرت، افتخار دارند که در رکاب حضرت حضور داشته باشند.6
در بسياري از سخنان معصومين عليهم السلام قدرت ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برابر با چهل مرد شمرده شده که البته برگرفته از ايمان راسخ به خداوند، يقين به امامت و حقانيت هدف آنهاست. ياوران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با چنين توانايي جسمي و روحية عالي مي‌توانند ظلم و جور را از صحنة گيتي براندازند؛ چرا که آنها سدّي محکم، نيزه و شمشيري بُرَّنده و رکن استوار منجي عالم بشريت هستند.
امام صادق عليه السلام در تبيين اين مطلب فرمود: «هر کدام از مردان و ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف داراي قدرت چهل مرد هستند. دل‌هاي آنها از پاره‌هاي فولاد، محکم‌تر است. اگر بر کوه‌ها بگذرند، کوه‌ها در هم فرو مي‌ريزند؛ دست از شمشيرهاي خود برنمي‌گيرند تا آنکه خداي تعالي راضي شود.» تشبيه قلب‌هاي آنان به پاره‌هاي آهن يا سنگ، براي تأکيد بيشتر به استواري و شهامت آنان و نفي هر گونه ترس و وحشت از قلب‌ها و افکارشان است.
اينان با پشتوانه‌‌اي بزرگ از ايمان واقعي به خدا و يقين به روز جزا و هدفي مقدس، هم‌چون مشعل‌هايي فروزانند و دل‌هاي استوارشان را تنها به خداي خويش داده‌اند و تنها از او هراس دارند و قلبشان را به ياد او قوت بخشيده‌اند که «ألا بذکرالله تطمئنّ القلوب».
آري! اگر حاکم جامعه‌اي آن مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و وزيرانش نيکان و صالحان باشند، مسلماً جامعه‌اي ايده‌آل و با عزت و افتخار خواهد بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج‌البلاغه، خطبه 160.
2. «و لعل بالحجاز اواليمامه من لاطمع له في القرص و لاعمد له بالتَّبع او ابَيتُ مبطاناً و حولي بطون غَرثي و اکبادٌ حوَّني.»
3. نهج‌البلاغه، نامه 45.
4. سوره قصص/26.
5. سوره يوسف/55.
6. بحارالانوار، ج53، ص90-91.

 

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

ماهيت زندگي اجتماعي در آرمان ‌شهر مهدوي
ضرورت نگاه به ماهيت زندگي اجتماعي

يکي از پرسش‌هاي هميشگي پيشاروي انديشمندان اجتماعي و سياسي، پاسخ به مسأله ماهيت زندگي اجتماعي بوده است. بسياري از انديشمندان انسان را فطرتا اجتماعي خوانده و در نتيجه زندگي اجتماعي را گريز ناپذير دانسته اند. اين امر سبب شده است تا مسأله ماهيت زندگي اجتماعي در کانون توجه نظريه هاي سياسي و اجتماعي باشد.

در طول تاريخ نظريه هاي مختلفي در باب ماهيت زندگي اجتماعي انسان‌ها ارائه شده است. تعاليم اسلامي نيز رويکرد خاصي به زندگي جمعي ارائه کرده است. بدون ترديد ماهيت زندگي اجتماعي در جامعه مهدوي مبتني بر مباني و آموزه هاي ديني و اسلامي مي باشد. ماهيت فاضله جامعه نبوي صل الله عليه و آله و سلم و علوي عليه السلام به صورت بارزي در آرمان‌شهر مهدوي تجلي و تبلور خواهد يافت. بدين ترتيب هر گونه بحث از زندگي در جامعه مهدوي بناگزير پيوندي وثيق با آرمان زندگي اسلامي در سيره نبوي صل الله عليه و آله و سلم و سيره علوي عليه السلام و ساير امامان پيشين دارد.پرسش از ماهيت جامعه مهدوي براي ما نيز حايز اهميت است. زيباشهر مهدوي نسخه آرماني يک مسلمان است. ما با نگاه الگويي به اين شهر مي بايست در صدد تطبيق خويش با آن باشيم. اگر پيامبر صل الله عليه و آله و سلم اسوه و الگويي زيبا بوده است و حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، الگو، اسوه و مقتداي ما در عصر کنوني است، پس مي‌بايست با شناسايي خصايص و ويژگي‌هاي الگوي آرمان‌شهر مهدوي تلاش کنيم، جامعه امروز خويش را نيز بر اساس آن سامان دهيم.
ماهيت زندگي اجتماعي
در نگاهي کلي مي توان نظريه هاي مطرح شده را در باره ماهيت زندگي اجتماعي در دو رويکرد اصلي تقسيم بندي کرد. رويکردهاي نخست صرفا به بيان چگونگي و فرايند اجتماع انسان‌ها در يک قلمرو جغرافيايي مي پردازند. اين رويکردها به شيوه هاي مختلف صرفا به بعد دنيوي- مادي زندگي اجتماعي انساني معطوف هستند. در مقابل، رويکردهاي دوم به غايت و نتيجه زندگي اجتماعي نگاه مي کنند. اين رويکردها هدف جامعه را ملاک قرار مي دهند. از نظر آنها اجتماعي زندگي کردن غايتي را برآورده مي سازد و بايد به تبيين آن غايت نهايي زندگي جمعي پرداخت.
انديشمندان اجتماعي در طول تاريخ ديدگاه‌هاي خود را غالبا از منظر نخست مطرح کرده اند. يکي از ديدگاههاي معروف در اين زمينه مدني بالطبع بودن انسان است. ارسطو معتقد بود «آن كس كه نمي تواند با ديگران زيست كند و يا چندان به ذات خويش متكي است كه نياز به همزيستي با ديگران ندارد، عضو شهر نيست، و از اين رو بايد يا دد باشد، يا خدا. بدين سبب، انگيزه اي در همه آدميان نهفته است تا بدين گونه با هم اجتماع كنند».حکماي اسلامي نيز چنين منظري را به شيوه هايي مطرح کرده اند.
در نگاه کلان بايد گفت اين رويکردها صرفا به بعد دنيوي حيات انساني ناظر هستند. اين رويکردها فاقد نگرش غايت نگرانه قوي هستند. تأمين معيشت دنيوي چه به صورت فردي يا جمعي نمي تواند گوياي ماهيت خلقت جهان هستي و انسان باشد. طبق قرآن کريم اساس خلقت انسان بر تکامل و عبوديت نهاده شده است. از اين جهت بايد ماهيت زندگي اجتماعي انسان را در آرمان‌شهر مهدوي بر اساس رويکرد غايت گرايانه توضيح داد.
آرمان‌شهر مهدوي و غايت جامعه
مروري اجمالي به ديدگاه‌هاي اسلامي نشان مي دهد که ماهيت زندگي اجتماعي از نظر اسلام رويکردي دوم است. هر چند جنبه هاي مادي زندگي آدمي مهم هستند و اسلام نيز براي تأمين آنها برنامه مناسب و شايسته اي ارائه کرده است، اما به نظر مي رسد کارکرد اصلي جامعه در نگرش قرآني اسلامي، رويکرد غايت گرايانه است. قرآن کريم با نفي تفاوتهاي ظاهري اقوام و ملل، مايه امتياز و برتري را صرفا تقوا و فضايل اخلاقي دانسته است.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير»؛ اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است!
خداوند در اين آيه هزارتوي شعوب و قبايل را صرفا جهت تمايز و شناسايي انسان‌ها از يکديگر دانسته و ظاهري بيش نمي انگارد. مايه اصلي تمايز و رتبه بندي همان تقوي است. بدين جهت معيار مهم انساني رسيدن به کمال تقوي است و همان موجب افتخار و کرامت مي گردد.
حضرت علي عليه السلام در نهج البلاغه خطاب به عثمان بن حنيف نيز زندگي جمعي را بر اساس و محوريت امامت و هدايت توضيح داده است. «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِه». از نظر وي براي هر کسي که در مقام مأموم و اقتدا کننده قرار دارد، امام و مقتدا وجود دارد. سپس حضرت شروع به توصيف خصوصيات امام که همان سيره خود مي باشد، مي پردازد. علامه حلي در کتاب شريف ألالفين نيز با چنين رويکردي به زندگي اجتماعي پرداخته است. او در اين رساله معتقد است ضرورت تعيين امام منوط به حضور انسان‌هاي زياد نيست. حتي اگر بر روي زمين مکلف واحدي نيز وجود داشته باشد که خود کامل نباشد، بنا به اقتضاي قاعده لطف خداوند، تعيين امام و هادي براي وي از سوي خداوند لازم است. بنابر اين نياز به امام نه بر زندگي جمعي، بلکه صرفا به نياز هدايت يابي انسان مبتني شده است. از نظر علامه حلي علت نياز به امام را بايد در هدايت يابي دانست. اگر با رويکرد هدايت يابي که نگاهي غايت نگرانه به جامعه است، به انسان نگاه کنيم، ماهيت زندگي اجتماعي صرفا بر تأمين نيازهاي مادي وي استوار نخواهد شد. در اين رويکرد هدف و غايت زندگي اجتماعي که همان هدايت يابي است در اولويت قرار گرفته است.
از منظر هدايت يابي و با رويکرد غايت نگرانه، ماهيت زندگي اجتماعي در آرمان‌شهر مهدوي تأسي به امام و نقش کانوني وي در آرمان شهر است. آرمان شهر صرفا به خاطر حضور و هدايت امام است که شکل گرفته است. اگر در آرمان شهر امام نباشد، چنين شهري نيز عملا فلسفه وجودي خود را از دست خواهد داد. چنين توصيفي از آرمان شهر را در دعاي افتتاح نيز مي يابيم. زيباترين توصيف از آرمان‌شهر در اين دعا، تعبير به دولت کريمه است. در اين تعبير دولت کريمه، به عنوان الگوي جامعه آرماني، با کارکرد غايي خود تعريف شده است. کارکرد دولت کريمه يا همان آرمان شهر مهدوي آن است که انسان‌ها را به سوي سعادت و کرامت رهنمون شود. چنين سعادتي جز از طريق اتصال به خداوند و عبوديت وي حاصل نخواهد شد. تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة. اوج کرامت انسان دعوت به اطاعت خداوند و راهنمايي انسان‌ها به راه وي مي باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

هر چند که ما را نوشتند از گداها

اصلاً نمی آید گدا بودن به ماها

ما روسیاهان ارزش خاصی نداریم

ماها کجا و نوکری دلرباها؟!

ما هر چه قدر اصرار کردیم او نیامد

اصلاً چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟!

ماها که هیچ … این خوب ها در انتظارند

کی می رسد روز وصال آشناها؟!

از دوریش بدجور حال ما خراب است

رونق گرفته باز هم دارالشفاها

من که بدم پس دیدنش روزی من نیست

ای خوش به حال خوب ها … حاجت رواها

باشد درست … آقای ما خیلی کریم است

امّا دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟

طبق احادیث رسیده … ناظر ماست

بد نیست پیشش ذرّه ای شرم و حیاها

از بس که بر اعمال بد اصرار داریم

رنگی ندارد پیش او دیگر حناها!

یک راه حل باقی است آن هم نام زهراست

نامی که باشد از تبار کیمیاها

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »


چگونه کودکم را با امام زمان (عج) آشنا کنم؟
کودکی که منتظر است، جمعه بیاید!؟!؟

خانواده منتظر، خانواده ای است که کودکانش با مسائل مذهبی مانوس شده باشند. کودکان برای آشنا شدن با مسائل مذهبی نیاز به گذر زمان دارند. کودکان زیر سن 7 سالگی نمی توانند به صورت مستقیم درک درستی از این مسائل مثل پیامبر، معجزه، فرشته و … داشته باشند و باید در این سن به صورت غیر مستقیم به آنها آموزش داده شود.
خانواده یکی از مهم ترین و در واقع اولین منبعی است که می تواند بر روی یک کودک تاثیر بگذارد. معمولا اینگونه است که هر گونه رفتاری را که کودکان در بزرگسالی از خود نشان می دهند، مربوط به خانواده و الگو برداری از والدینشان است. هر گونه آموزش تاثیر گذاری را که والدین تصمیم دارند در زمینه مسائل مذهبی به کودکان و نوجوانان خود بدهند، در ابتدا باید منوط به یک اصل مهم باشد و آن هم تناسب با میزان درک و شعور کودک و نوجوان است. والدین باید به هر کودکی در هر سنی به گونه ای خاص آموزش بدهد. در دوران قبل از 7 سالگی بهترین نوع آموزش، آموزش غیر مستقیم است. یعنی از طریق کتاب خواندن، داستان تعریف کردن، شعر خواندن و یا دیدن رفتن های مذهبی والدین مثل نماز خواندن ، دعا کردن، حتی مکان های مذهبی رفتن، می تواند ذهن کودک را آماده پذیرش و درک مسایل مذهبی کرد. اگر این کار انجام شود، در نوجوانی پذیرش نوجوان نسبت به مسائل مذهبی بالا می رود. در واقع قبل از 7 سالگی، والدین باید به پایه گذاری ارزش های مذهبی در کودکان بپردازند و آموزش زود هنگام و سخت را نداشته باشند زیرا ممکن است در این صورت اثر ژس داشته باشد. مقید بودن والدین به آداب دینی و دیدن محبت و علاقه به ائمه و امام زمان (عج) می تواند تاثیر خوبی را در بزرگسالی فرد داشته باشد.
اجتماع، مهدکودک و مدرسه

بهترین راه آموزش مسایل مذهبی به کودکان زیر هفت سال، از راه های غیر مستقیم مثل خواندن داستان، شعر، احادیث و … باشد

بعد از خانواده، محیط اجتماع تاثیرگذار ترین مکان برای آموزش مسائل مذهبی به کودکان است. قبل از سن 7 سالگی، مهد کودک ها نیز مثل والدین فقط وظیفه آموزش غیر مستقیم مسایل مذهبی به کودک را دارند و سخت گیری بیش از حد توان کودک می تواند صدمه زننده باشد. از 7 سالگی به بعد، همزمان با ورود کودک به اجتماع بزرگتر یعنی مدرسه، نوع آموزش ها تغییر می کند و کم کم آرام آرام و گام به گام تبدیل به آموزش مستقیم و صحبت های مستقیم و شفاف و واضح نسبت به مسایل مذهبی می شود. فقط باید به این اصل دقت داشته باشیم که اگر آموزش ها متناسب با میزان درک و فهم کودک نباشد و همچنین اگر سخت گیری زیادی در این آموزش ها بشود، می تواند تاثیر منفی بر فرد بگذارد و یا دلزدگی در او را ایجاد کند.
تکریم اهل بیت

یکی از مسایل دیگری که می تواند به کودک و نوجوان کمک کند تا با ائمه و امام زمان (عج) آشنا شوند، این است که والدین، بستگان و مسئولان اجتماعی، با شنیدن نام ائمه صلوات بفرستند با آمدن نام امام زمان (عج) به ویژه در زمان خواندن دعا از جای خود بلند شوند و در اعیاد و یا عزاداری های مذهبی به مکان های مذهبی بروند و به نذر کردن درباره حل شدن مشکلاتشان بپردازند. کودکان الگوبرداران خوبی هستند. اگر در دوران کودکی بتوانند الگوهای خوب را ببینند در نوجوانی پذیرش بالاتری را نسبت به این مسایل دارند.
کتاب ها و قصه ها

اولین و مهم ترین منبع تاثیرگذار در کودکان و نوجوان در رابطه با مسائل مذهبی خانواده است. کودک و نوجوان از والدین خودشان در درجه اول الگو برداری می کنند

راهکار دیگر برای آشنا کردن کودک و نوجوان با امام زمان (عج) و ائمه اطهار، این است که داستان زندگی آن ها را با توجه به سن فرد، برایش تعریف کنیم. در این زمینه کتاب های مربوط به سنی وجود دارد که می تواند تهیه و خواندن آن ها بسیار کمک کننده باشد.
تشویق و ترغیب

والدین و مربیان توجه داشته باشند که با دیدن نشانه های مثبت از رعایت اصول مذهبی و کمک گرفتن از ائمه و خواندن دعا و نذر کردن، فرزندشان را تشویق کنند تا این عمل پسندید و مهم در فرزند آنها تثبیت بشود.
بیان ویژگی های انسان منتظر امام زمان (عج)

با توجه به سن کودک شرایط ظهور امام زمان (عج) را بیان کنیم. دعا برای سلامتی و ظهور ایشان، خواندن دعای مخصوص امام زمان (عج) می تواند از ویژگی های یک فرد منتظر ظهور امام زمان (عج) باشد.
نرم افزارهای مذهبی

تهیه نرم افزارهای مذهبی، کارتون ها و فیلم های مذهبی نیز از عوامل تاثیرگذار در این باره می باشد. معمولا کارتون ها، فیلم های کودکان و انیمیشن ها برای کودکان کوچکتر جذابیت دارد و همین جذابیت ها باعث ایجاد یادگیری بهتر در آنها می شود.
خواندن احادیث و روایات

خواندن احادیث و روایات ائمه دررابطه با امام زمان، حضرت مهدی (عج) و همچنین خواندن روایات و احادیثی که بیان کننده کارهای نیک و بالا بردن جایگاه هر فرد در پیش خدا می باشد، می تواند از بهترین اقدامات در آموزش وجود امام زمان (عج) و آموختن مسایل مذهبی به کودکان باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 خرداد 1395نظر دهید »

1 ... 42 43 44 ...45 ... 47 ...49 ...50 51 52 ... 328

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
 
مداحی های محرم