در زمینه اضطراب تان در موقعیتهای امتحان این توصیه ا را حتما دنبال کنید:
موفقیت در امتحانات هیچ رمزی ندارد. همه چیز در یادگیری و آمادگی خلاصه می شود. باید ببینید چه طور می توانید در فرصت قبل از امتحان، وقتتان را تنظیم کنید و چیزهایی را که قبلاً یاد گرفته اید مرور کنید.
هر طور شده درباره ی امتحان اطلاعاتی به دست آورید. معمولاً معلم در این باره در جلسه های اول یا چند جلسه مانده به امتحان توضیحاتی می دهد، از آن ها بی اطلاع نمانید.
نمونه سؤال های هر امتحان را ببینید و دقت کنید از چه قسمت هایی و چه مطالبی و چگونه سؤال می آید. شما چه نوع اطلاعاتی را باید بیش تر بدانید. طبق آن اطلاعات وقتی می خواهید مطالب درسی را برای امتحان مرور کنید. از خود بپرسید از این قسمت ممکن است چه سؤال هایی بیاید.
ایده آل این است که شما در طول ترم تحصیلی خودتان را برای امتحان آماده کنید. اما لازم است حداقل چند هفته قبل از امتحان، مرور کردن درس ها را شروع کنید.
هر کدام از درس ها را از نظر راحتی و سختی، و مقدار وقتی که می خواهند بررسی کنید برای بخش های مختلف هر درس هم این بررسی را انجام دهید.
برای خودتان جایی ثابت پیدا کنید. ببینید در کجا بیش ترین کارایی را برای مطالعه و مرور دارید. جای که حواس پرتی شما به کم ترین حد می رسد.
ممکن است برای امتحان فقط کتاب های درسی کافی نباشد. پس دیدن کتاب های کمک درسی، جزوه ها، یادداشت های سرکلاس یادتان نرود.
برای مرور درس ها برنامه ریزی کنید.
چند هفته مانده به امتحان برای مرور درس ها برنامه ای تنظیم کنید. برای هر روز دو تا سه ساعت برنامه در نظر بگیرد که آن را به چند برنامه ی پنجاه دقیقه ای تقسیم می کنید. مطالعه ی بیش تر از پنجاه دقیقه، کارایی شما کم می شود.
موفقیت در امتحانات هیچ رمزی ندارد. همه چیز در یادگیری و آمادگی خلاصه می شود.
مرور با یادگیری فرق دارد. شما باید در طول ترم درس ها را یاد گرفته باشید. مرور به معنی یادآوری نکته های مهم است، و مهم تر از آن یکپارچه کردن و منجسم کردن مطالب مختلفی است که در طول سال تحصیلی خوانده اید. انسجام فکری یکی از مهم ترین توانایی های برای موفقیت در امتحان است.
برای انسجام فکری باید اصول کلی و قاعده ها را یاد بگیرید. یادآوری مطالب مرتبط به هم و سازمان یافته راحت تر از حجم زیادی از اطلاعات پراکنده است.
با دیدن نمونه سؤال سال های قبل و مسائل و پرسش هایی که در آن ها هست. ببینید نکته ها یا مطالبی هست که شما در مطالعه ی خود به آن توجه نکرده اید. مثلاً یک نوع را حل یا یک نوع مفهوم که شما آن را نمی دانید.
خودتان را برای صحنه ی عمل آماده کنید. یکی از هدف های مهم امتحان این است که تا چه حد می توانید از مطالبی که یاد گرفته اید، استفاده کنید. آیا با قاعده ی دستور زبان می توانید اجزاء جمله را تشخیص دهید؟ با فرمول هایی که یاد گرفته اید می توانید مسائل فیزیک را حل کنید؟ با استفاده از اصول هندسه، می توانید مسائل هندسه را حل کنید؟ بنابراین یکی از بهترین روش های مرور پاسخ دادن به سؤال ها و حل کردن مسئله است.
دانش خود را از مهارت های یادگیری و مطالعه زیاد کنید. مطالعه ی فعال، خلاصه نویسی، تهیه ی نمودار از مطالب، مطالعه به روش پرسشی، تهیه ی فهرست از مطالب و فرمول های و مطالعه ی گروهی، روش های مختلف یادگیری معنی دار، همه روش هایی است که فهم عمیق شما را افزایش می دهد.
با نمونه سؤال های خود، در منزل یک امتحان واقعی از خودتان بگیرید.
کلمه های خاص در سؤالات را در نظر بگیرد مثل کلمات منفی یا عباراتی مثل همیشه، گاهی اوقات، به ندرت، هرگز و شبیه این کلمات که به شما در پیدا کردن گزینه ی درست کمک می کند.
اگر در ردیف سوال هایی که جواب می دهید، نخواستید به سوالی جواب بدهید و آن را جا گذاشتید، به دو چیز حواستان باشد. یکی این که آن سوال را علامت بزنید تا اگر وقت داشتید دوباره سراغ آن بیایید. دوم این که در پاسخ نامه هم ردیف مربوط به آن سوال را خالی بگذارید.
برای مرور نهایی و چک کردن نهایی، وقتی در نظر بگیرید.
پاسخ تشریحی خوب، پاسخی است که راحت خوانده شود و ترتیبی منطقی داشته باشد.
معلم یا هر کسی که برگه ها را تصحیح می کند، نمی داند در فکر شما چه می گذرد، او توضیحات، دلیل ها و نظم و تمیز بودن برگه و دست خط شما را می بیند.
مطالب را واضح و ساده بنویسید، جایی که لازم است مثال بزنید، و جایی که لازم است شرح و توضیح بدهید. دقیقاً پاسخ سؤال را بدهید.
برای حل مسئله های درسی، خواندن فرمول ها و دانستن تعریف ها کافی نیست، لازم است با آن ها مسئله حل کنید، تا سر جلسه ی امتحان بتوانید روش های حل مسئله ها را دقیق و سریع تشخیص دهید و در موقع مناسب فرمول ها را به کار ببرید. این کار تمرین می خواهد.
به همه بخش ها سؤال نگاه کنید اگر سوالی چرا و چگونگی را می خواهد به هر دو بخش پاسخ دهید.
در مسئله ها، محاسبه هایی را انجام داده اید، چک کنید. گاهی ندیدن یک نکته و یا یک اشتباه کوچک، می تواند محاسبه ای طولانی را به نتیجه اشتباه بکشاند.
بی تردید دعا کردن برای آن بزرگوار، نصرت و یاری اوست، چون یکی از انواع نصرت، یاری کردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت یکی از اقسام یاری کردن به زبان است. قرآن مجید می فرماید: و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها … (1)
و هر گاه محبت و ستایش شدید، به بهتر یا نظیر آن جواب دهید… در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه می گوید: منظور از آن سلام و کارهای نیک دیگر است . (2)
پر واضح است که دعا از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مومن برای مولای خود خالصانه دعا کند، مولایش نیز برای او دعا می کند، و دعای آن بزرگوار کلید همه خیرات و برکات و فلاح و رستگاری است. شاهد و موید این مدعا روایت ذیل است:
جمعی از اهالی اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمد بن علویه نقل کردند که: شخصی به نام عبدالرحمن در اصفهان ساکن بود که شیعه بود. از او پرسیدند: چرا به امامت حضرت امام علی النقی علیه السلام معتقد شدی؟ گفت: چیزی دیدم که سبب اعتقاد محکم من شد.
من مردی فقیر بودم و زبان و جرات داشتم. در یکی از سال ها اهل اصفهان مرا از شهر بیرون کردند، من با جمعی دیگر برای شکایت به دربار متوکل رفتیم. در حالی که در دربار او بودیم، دستوری از او صادر شد که علی بن محمد بن الرضا علیه السلام را حاضر کنند.
به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردی علوی است که رافضیان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنین می دانم که متوکل او را برای کشتن حاضر می کند. گفتم: از اینجا نمی روم تا این مرد را ببینم که چگونه شخصی است (3).
دعا کردن برای آن بزرگوار، نصرت و یاری اوست. اگر مومن برای مولای خود خالصانه دعا کند، مولایش نیز برای او دعا میکند، و دعای آن بزرگوار کلید همه خیرات و برکات و فلاح و رستگاری است
گوید: پس آن حضرت سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در صف ایستاده بودند و به او نگاه می کردند. هنگامی که او را دیدم، محبتش در دلم جا گرفت، شروع کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نماید.
او در بین مردم پیش می آمد و به کاکل اسبش نگاه می کرد، نه به چپ نظر می کرد و نه به راست، و من در دل دعایم را تکرار می کردم. هنگامی که به کنارم رسید، صورتش را به سویم گردانید، سپس فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کند و عمرت را طولانی نماید و مال و فرزندانت را زیاد سازد.
از هیبت و عظمت او به خود لرزیدم و در میان رفقایم رفتم. دوستانم پرسیدند چه شد؟ گفتم خیر است. و به هیچ کس نگفتم. پس از این ماجرا به اصفهان برگشتم و خداوند به برکت دعای او راه هایی از مال دنیا بر من گشود، به طوری که امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم غیر از اموالی که خارج از خانه دارم، و صاحب ده فرزند شدم و اکنون هفتاد و چند سال از عمرم می گذرد. من به امامت آن بزرگوار قائلم که آنچه در دلم بود، دانست و خداوند دعایش را درباره ام مستجاب کرد.
ای دوستان امام زمان علیه السلام، خوب در این روایت بنگرید که چگونه یک انسانی که اهل ایمان نبود، به خاطر یک دعا برای حضرت هادی علیه السلام و دعای آن امام همام در حقش، صاحب ثروت و عزت و ایمان و تقوا گردید.
پس اگر ما که از شیعیان و دوستان حضرت صاحب الزمان علیه السلام هستیم برای آن بزرگوار دعا کنیم و متقابلا حضرت ما را دعا بفرمایند، چه برکات عجیبی در زندگی ما پیدا خواهد شد.
مرحوم آیه الله موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم (ج 1، ص 386) نقل می کند که: یکی از برادران صالحم برایم نقل کرد که آن حضرت را در عالم رویا مشاهده کرده و آن بزرگوار به او فرموده اند: من برای هر مومنی که پس از ذکر مصائب سیدالشهداء در مجالس عزاداری دعا می کند، دعا می کنم.
پی نوشت:
1) نساء / 86
2) تفسیر القمی، ج 1، ص 145
3) خرائج، باب هادی عشر: در معجزات حضرت هادی علیه السلام
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
روایاتی وارد شده که در تعجیل ظهور آن حضرت(ارواحنا له الفداء)؛ دعا اثر کامل دارد، و آنچه از اخبار دلالت بر این امر دارد؛ دارای اقسامی است:
در بعضی روایات تصریح شده است که دعای مۆمنین و طلب فرج آن حضرت (ارواحنا له الفداء) موجب تعجیل در فرج می شود، و ترک آن موجب تأخیر در فرج می شود.
از آن جمله روایتی که در «نجم الثاقب» از شیخ جلیل عیّاشی از فضل بن ابی قره نقل شده، که گفت: از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
حقّ تعالی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) وحی فرمود که: بزودی از برای تو از ساره پسری متولّد می شود.
ساره گفت: که من پیره زن و عجوزه ام.
حقّ تعالی فرمود: بزودی فرزندی آورد و فرزندان آن پسر تا چهارصد سال در دست دشمن من معذّب می گردند، به سبب آنکه کلام مرا ردّ نمود.
پس چون بنی اسرائیل در دست فرعون مبتلا شدند تا چهل روز در درگاه خداوند ناله و گریه نمودند.
حقّ تعالی به حضرت موسی و هارون (سلام الله علیها ) وحی فرمود که: ایشان را از دست فرعون خلاص گرداند، و صد و هفتاد سال از آن چهار صد سال باقی مانده بود که آن را از ایشان برداشت.
پس حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: که اگر شما نیز چنین تضرّع و زاری می کردید، حقّ تعالی فرج ما را مقدّر می کرد، و چون چنین نکنید پس بدرستیکه این امر به نهایت خود خواهد رسید. [1]
و در کتاب «احتجاج» در توقیع مبارک آنحضرت چنین آمده:
«و أکثروا الدّعا بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم». [2]
یعنی برای تعجیل فرج؛ بسیار دعا کنید، پس بدرستیکه این دعاء موجب فرج شما است.
این روایت، جامع ترین و کامل ترین کلام در امر دعا در فرج ایشان می باشد، و در اینجا تذکر چند نکته لازم است:
اوّل: در آن؛ شدّت تأکید در باب دعا در فرجشان را بیان فرموده اند، به آنکه امر به آن فرموده اند، و آن ظاهر است و تا شاهد و قرینه بر اراده استحباب از آن نشده باشد؛ حمل بر وجوب می شود.
دوّم: زیاد دعا کردن را بیان فرموده، بطوریکه لازم است در همه اوقات شب و روز و در همه مجالس و در همه حالات و خصوصاً بعد از نماز ها و مواقع استجابت دعا بر آن مواظبت و محافظت شود.
پس چون بنی اسرائیل در دست فرعون مبتلا شدند تا چهل روز در درگاه خداوند ناله و گریه نمودند.
حقّ تعالی به حضرت موسی و هارون (سلام الله علیها ) وحی فرمود که: ایشان را از دست فرعون خلاص گرداند، و صد و هفتاد سال از آن چهار صد سال باقی مانده بود که آن را از ایشان برداشت. پس حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: که اگر شما نیز چنین تضرّع و زاری می کردید، حقّ تعالی فرج ما را مقدّر می کرد، و چون چنین نکنید پس بدرستیکه این امر به نهایت خود خواهد رسید
سوّم: بیان فرموده آنکه این امر ـ دعا در فرج ایشان ـ بر همه بندگان فرض و لازم است، و بر فرد فرد ایشان ــ مانند امر اقیموا الصلوة ــ تکلیفی است ثابت.
چهارم: اهتمام در طلب فرج را به وجه عموم بیان فرموده، چنانچه مقتضای اطلاق کلمه «الفرج» همین است، یعنی: دعا در تعجیل فرج ــ چه فرج کلّی و چه فرج در هر امری از ایشان ــ و طلب کشف حزن و رفع غم از قلب مبارکشان ــ در آنچه تعلّق به ایشان دارد یابه هریک از شیعیان ــ لازم است.
پنجم: فائده دعا برای تعجیل فرج، فرج کلّی و عمومی برای جمیع مۆمنین است که با ظهور آنحضرت حاصل می شود و جمیع حالات دنیوی و اخروی آنها را شامل می شود.
و شاهد براین تعمیمات در فقرات توقیع رفیع ــ با آنکه به مقتضای ظاهر آن چنین است ــ کلام حضرت صادق (علیه السلام) است در «کافی» در تفسیر آیه شریفه:
(الَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ الله بِهِ اَنْ یُوصَلَ) [3]
قال: نزلت فی رحم آل محمّد (علیهم السلام) وقدیکون فی قرابتک، ثمّ قال: فلاتکوننّ ممّن یقول للشیء إنّه فی شیء واحد» [4]
پی نوشت:
[1] تفسیرعیاشی ج2 ص154 حدیث49.
[2] بحارالانوار ج52 ص92 حدیث7.
[3] سوره رعد آیه21.
[4] کافی ج2 ص156 حدیث28.
پیغام امام زمان(عج) به آیة الله بهاء الدینی(ره)!
یکی از دعاهای آشنا و معروف دعای «اللهم کن لولیک ……» است که به دعای فرج معروف شده است ولی در واقع دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) است. نام “دعای فرج” درباره دعاهای دیگری صدق می کند که دعای «الهی عظم البلاء……» از آن جمله است. دعای سلامتی در اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان وارد شده است و درباره تکرار این دعا در شب بیست و سوم و خواندن آن در همه شب های ماه مبارک و هر زمان دیگری سفارش شده است.
حضرت پیغام دادند
درباره آیة الله بهاءالدینی نوشته اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می خواندند، تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست های خود را مقابل صورت می گرفتند، برای حضرت مهدی (علیه السلام) این گونه دعا می کردند: «اللهم کن لولیک ……». در فرصت مناسبی علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند که در قنوت به من دعا کنید».[1]
آثار و برکات
این دعا نوعی ابراز محبت به امام زمان(علیه السلام) است. از فوائد خواندن این دعا دفع بلا از حضرت و نزول برکات و عنایات الهی بر ایشان و همچنین تعجیل در فرجشان است. امامان(علیهم السلام) گاهی از یک فرد عادی می خواستند که در زیارت بر سلامتی ایشان دعا کنند[2]. حضرت علی(علیه السلام) می فرمودند که دعای هیچ فردی را کوچک نشمارید. حتی اگر دعای یک یهودی باشد.[3]
همچنین این دعا برای دعا کننده آثار و برکات فراوانی دارد که مهمترین آن افزایش محبت و معرفت به آن جناب و عنایت ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) به اوست. ایشان همچنین در حق دعا کننده دعا می فرماید. در ادامه بخش هایی کوتاه از شرح فرازهای دعا را مرور می کنیم.[4]
اللهم
معنای شروع کار با نام خدا این نیست که خصوص لفظ «بسم الله» ذکر شود. بلکه هر چه سبب یاد خدا شود کافی است. لفظ «اللهم» نیز برای نام و یاد خدا کفایت می کند. برخی از ادعیه نیز به جای لفظ «بسم الله» با تحمید و تسبیح و تکبیر پروردگار شروع می شود ولی این مطلب دلالت ندارد که ما در خواندن این ادعیه نمی توانیم با «بسم الله» شروع کنیم بلکه می توانیم «بسم الله» را به قصد رجاء و ثواب بگوییم.
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است
کُن لولیّک
کلمه “کن” به معنای (باش) و بیانگر درخواست های ما از خداوند متعال است. در این دعا از خداوند متعال می خواهیم که برای اماممان ولی، حافظ، قائد و ناصر و …. باشد. و به این ترتیب انواع خیرات و برکات را برای حضرت حجت می خواهیم. یکی از حکمت های این درخواست این است که این برکات شامل حال ما نیز می شود. لقب «ولی الله» از القابی است که درباره امام عصر(علیه السلام) وارد شده است. در روایت آمده است که وقتی 313 نفر از یاران حضرت گرداگرد ایشان جمع می شوند. ندا می رسد که: ای ولی الله! برخیز و دشمنان خدا را بکش.[5]
الحجّة بن الحسن
یکی از القاب مشهور حضرت مهدی(علیه السلام) “حجت” و “حجت الله” است. البته همه ائمه(علیهم السلام) در این لقب شریکند ولی هر جا این لفظ بی قرینه ذکر شود منظور امام دوازدهم است. از امام هادی (علیه السلام) پرسیدند که اگر نام بردن از جانشین امام حسن عسگری(علیه السلام) جایز(حلال) نیست، پس چگونه از ایشان یاد کنیم: امام هادی(علیه السلام) پاسخ دادند: بگویید حجت آل محمد(علیهم السلام).
همچنین رسیده است که نقش انگشتری حضرت «انا حجة الله» است و یا «انا حجة الله و خالصته».[6]
صلواتک علیه و علی آبائه
اگرچه این خاندان نسبت به ما محتاج نیستند، ولی به ذات اقدس الله نیازمندند و باید دائما فیض الهی بر ایشان نازل شود. صلوات در واقع ادب ما را می رساند و الا ما که از خودمان چیزی نداریم، بلکه از خداوند مسئلت می کنیم که بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید و همین عرض ادب برای ما تقرب است. [7]
فی هذه الساعة و فی کل ساعة
«فی هذه الساعة» در این دعا به شب قدر اشاره دارد ولی عبارت «فی کل ساعة» بیانگر وظیفه همیشگی منتظر یعنی توجه و دعای همیشگی برای امام زمان (علیه السلام) و نشانگر همت والای دعا کننده است.
ولیّاً
دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که ولیّ امام عصر (علیه السلام) باشد. زیرا اگر او ولایت و سرپرستی کسی را عهده دار شود، از همه بهتر و بالاتر است و او را کفایت می کند. نگاهی اجمالی به مفهوم کلماتی که در ادامه آمده است: حافظا، قائدا، ناصرا، دلیلا، عینا. نشان می دهد که پر بارترین و جامع ترین آن ها واژه “ولیّ” است. به نظر می رسد که حکمت تقدم این لفظ جامعیت آن باشد.
حافظاً
پروردگار متعال همیشه برای حفظ اولیای خود، از وسایل و اسبابی استفاده کرده است. به آتش فرمان داده که بر ابراهیم گلستان شود. به رود خروشان دستور داده که صندوق حامل موسی را به کاخ فرعون برساند. حضرت عیسی را به آسمان برده و برای حفظ جان اشرف مخلوقاتش به عنکبوت دستور تنیدن تار و به کبوتر فرمان لانه سازی بر دهانه غار داده است.
ولی باید توجه داشت که حفاظت الهی همیشه به صورت معجزه نیست. بلکه گاهی هم عوامل طبیعی، ابزار و زمینه حفاظت هستند. آن گونه که در حفاظت از اصحاب کهف نتابیدن مستقیم خورشید و وجود نسیم و وسعت مکان غار، از عوامل طبیعی برای سلامت اصحاب کهف بود.[8]
فرج
اگرچه خداوند متعال برای حفظ ولیّ اش قدرت دارد اما تمام انسان ها در تمام دوران ها وظیفه دارند که برای حفظ ولیّ زمان خود جان فشانی کنند. کامل ترین و بارزترین نمونه این جان فشانی ایثار امیرالمومنین(علیه السلام) در لیلة المبیت بود.
بنابراین همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است.
قائداً و ناصراً
کسی که جلوی کاروان حرکت می کند و کاروان را به پیش می برد قائد است. دعا کننده در این فراز از خداوند می خواهد که در همه حال راهبر و رهبر امام زمان(علیه السلام) باشد و همان گونه که همه اولیای خود را در طول تاریخ به شیوه های مختلف یاری داده است. حضرت حجت(علیه السلام) را نیز یاری دهد.
دلیلاً و عیناً
ما از خداوند می خواهیم که خودش دلیل و راهنمای امام باشد تا زمینه های ظهور او فراهم شود. در حقیقت روح این دعا _ که درخواست سلامتی برای امام زمان (علیه السلام) است_ در قالب الفاظ مختلفی بیان می شود. واژه “عین” هم هر چند معانی مختلفی دارد در این دعا به معنای نگهبان و ناظر آمده است.
حتّی تسکنه أرضک طوعاً
دعا کننده از خداوند می خواهد که عمر توام با سلامتی امام عصر(علیه السلام) تا آن جا طولانی شود که روزگار ظهور و سکونت آن حضرت بر زمین در حال اطاعت مردم فرا رسد و پس از آن که مردم از اطاعتش سر باز می زدند، با میل و رغبت به اطاعتش در آیند. این عبارت از دعا می رساند که دعا کننده سلامتی حضرت را در تمام لحظات غیبت و ظهور می طلبد.
واژه “حتی” هر چند غایت کلام را نشان می دهد اما داخل در بخش ابتدایی دعا است. دعا کننده از خداوند متعال می خواهد که اهل زمین را برای آن حضرت رام و فرمان بردار قرار دهد. چنان که در تاویل این آیه شریفه: «لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهاً[9]» آمده است:
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که امام مهدی(علیه السلام) قیام کند، زمینی باقی نمی ماند مگر آن که گلبانگ توحید و شهادت به رسالت پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در آن شنیده می شود.[10]
همان راه هایی که برای حفظ و سلامتی انبیا و اولیای پیشین وجود داشته در مورد آخرین حجت الهی نیز وجود دارد، ولی همه ما نیز موظف به تلاش برای حفظ ایشان در برابر همه آسیب ها هستیم. دعا برای ایشان یکی از راه های انجام این وظیفه است
در این عصر امام مهدی(علیه السلام) بر روی زمین مستقر هستند ولی به علت اطاعت نکردن مردم از ایشان، در محل های مختلفی به سر می برند. از آن جا که این نوع زندگی توام با آرامش و استقرار نیست، «سکونت» محسوب نمی شود و مصداق “تسکنه” نیست.
و تمتّعه فیها طویلاً
این فراز از دعا آرزوی طول بقا برای حکومت آن موعود جهانی است. دعا کننده بعد از درخواست ظهور، حکومت طولانی امام عصر(علیه السلام) را تقاضا می کند. با توجه به این که این دعای شریف از ناحیه امامان معصوم(علیهم السلام) صادر شده است و در طول تاریخ انسان های مومن و متقی بارها و بارها آن را زمزمه کرده اند. پروردگار متعال نیز دعای ایشان را مستجاب می کند و قطعا حکومتی که ایشان تشکیل می دهد طولانی است.
دعای سیاسی اجتماعی عصر غیبت
دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) یک دعای سیاسی و اجتماعی نیز می باشد. واژه ای مانند «ولیّ» و عبارت «حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا» بیانگر پیام های سیاسی و اجتماعی هستند. منتظران ایشان فراتر از دعا برای حضرت سعی می کنند با اصلاح خود و جامعه، زمینه را برای رغبت و میل عمومی به ولیّ خدا فراهم آورند.
پی نوشت:
[1] . شرح دعای سلامتی، محسن قرائتی، به کوشش حسن سلم آبادی، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، 1393
برگرفته از: آیت بصیرت، حسن شفیعی، ص 107
[2] . ر.ک: وسائل الشیعه، ج 14، ص 537
[3] . بحارالانوار، ج 90، ص 294
[4] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: شرح دعای سلامتی ص40 تا ص 92
[5] كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 267
[6] . نجم الثاقب، طبرسی نوری، ص 68
[7] شرح دعای سلامتی، ص 53، برگرفته از:توصیه ها، پرسش ها، پاسخ ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ص 78.
[8] .سوره کهف، آیه 17.
[9] . سوره آل عمران، آیه 83.
[10] . تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 362
سوره یوسف، شرح حال یوسف زمان ما
مفهوم غیبت به معنای پنهانی بودن هویت فرستاده الهی برای تدبیر حفظ جان و فراهم شدن امکان ادای وظیفه و مأموریت و مشیت و خواست الهی در بسیاری از قصص قرآن قابل بازشناسی است. ابراهیم، یوسف، ذوالقرنین، خضر، موسی و عیسی(علیهم السلام) همگی در دوره ای از زندگانی، از قوم خود غایب بودند. تدبر در داستان غیبت هر یک از آنان، از حقایق بسیاری درباره غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) پرده بر می دارد؛ حقایقی چون مفهوم غیبت، عامل غیبت، مکان غیبت، وظیفه امام غایب و وظیفه منتظران و شرایط ظهور.
حال بر آنیم تا شباهت های غیبت حضرت یوسف (علیه السلام) را با غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) بیان نماییم.
خداوند متعال در آغاز سوره یوسف، سرگذشت یوسف(علیه السلام) و برادرانش را آیت ها و نشانه هایی برای جویندگان حقیقت می خواند. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) نشانه ای برای غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) و داستان حضرت یوسف(علیه السلام) درسی برای منتظران او خوانده شده است. با تدبر در آیات این سوره حقایقی درباره غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) کشف می گردد.
فقط اگر او بخواهد
برادران یوسف (علیه السلام) از نوادگان و فرزندان پیامبران بودند و یوسف (علیه السلام) را فروختند، در حالی که برادران او بودند و آنها یوسف (علیه السلام) را نشناختند تا زمانی که او به آنها گفت: من یوسف هستم.
مردم این امت، منکر نمی شوند زمانی را که خداوند خواسته باشد حجتش مخفی باشد، در آن زمان یوسف(علیه السلام) در مصر بود و بین او و پدرش 18 روز فاصله بود، اگر خدا می خواست که یوسف(علیه السلام) شناخته شود، قادر بود. همانگونه هنگامی که بشارت زنده بودن یوسف(علیه السلام) به یعقوب(علیه السلام) داده شد، به خدا قسم که یعقوب و فرزندانش آن راه را 9 روزه رفتند تا به یوسف رسیدند.
ما شیعیان همچون برادران یوسف(علیه السلام)، اماممان را در چاه غفلت خویش افکندیم. ما از او غافل و او به حال ما آگاه است. برادران یوسف(علیه السلام) روزی به کرده خود آگاه شدند، اما وای به حال روزی که حضرت مهدی(عج الله فرجه) ندای “أنا المهدی” را سر دهند و ما هنوز در خواب غفلت مانده باشیم و منکر امامت ایشان بگردیم
مردم منکر این واقعیت نمی شوند که خداوند همان کاری را که با یوسف(علیه السلام) نمود، که برادرانش هم او را نمی شناختند، همان کار را با حجت خویش انجام دهد و حجت خدا در بازارها رفت و آمد کند، ولی مردم او را نشناسند تا آنکه خداوند به او اجازه دهد تا خود را به مردم معرفی کند، همانطور که به یوسف(علیه السلام) اجازه داده شد و یوسف(علیه السلام) به برادران خود گفت: آیا دانستید که با یوسف(علیه السلام) و برادرش بنیامین در زمانی که جاهل بودید، چه کردید؟ آنها گفتند: آیا تو یوسف(علیه السلام) هستی؟ گفت: من یوسف(علیه السلام) هستم و این هم برادرم است.(منتخب الأثر، صفحه97)
امان ز لحظه غفلت
روایت فوق از امام صادق(علیه السلام) می باشد. و چه زیبا این روایت تنهایی و غربت حضرت را در میان شیعیانشان ترسیم می نماید. این روایت به ما نشان می دهد که ما شیعیان همچون برادران یوسف(علیه السلام)، اماممان را در چاه غفلت خویش افکندیم. ما از او غافل و او به حال ما آگاه است. برادران یوسف(علیه السلام) روزی به کرده خود آگاه شدند، اما وای به حال روزی که حضرت مهدی(عج الله فرجه) ندای “أنا المهدی” را سر دهند و ما هنوز در خواب غفلت مانده باشیم و منکر امامت ایشان بگردیم.
حضرت یوسف
شباهت های داستان دو یوسف
بنا بر آیه پانزدهم سوره یوسف، غیبت آن حضرت از دل چاه و در پی حسادت و توطئه برادرانش، آغاز می شود. غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) از خویشاوندان و حتی پدر ایشان که یکی از انبیاء الهی بود، صورت گرفت. اما با این غیبت از مقام حجت خدا بودن، پایین نمی آمد.
غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) شباهت هایی به غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) دارد. یکی از آن شباهت ها مکان غیبت کردن بوده است. برادران حضرت یوسف(علیه السلام)، ایشان را در چاه انداختند و غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) نیز از سرداب آغاز شد.
غیبت بدین ترتیب بود که در شهری که خانه پدرش در آنجا بود یعنی شهر سامرا، برای خانه ها سرداب هایی می ساختند تا خود را در گرمای تابستان، از گرما حفظ کنند. مأموران بنی عباس زمانی که متوجه شدند که حضرت مهدی(عج الله فرجه) در سرداب خانه پدرش به سر می برد، در سرداب را بستند تا امام را از بین ببرند. همانند برادران حضرت یوسف(علیه السلام) که ایشان را در چاهی انداختند که احدی از آن مسیر عبور نمی کرد اما همان خداوندی که حیله آنها را از کار انداخت و حضرت یوسف(علیه السلام) را نجات داد، همان خداوند نیز، حیله بنی عباس را نابود کرد، به طوریکه کور شدند و خداوند متعال بر چشمان آنها پرده افکند تا خروج حضرت مهدی(عج الله فرجه) را نبینند. مانند جدش رسول الله صلی الله علیه و آله که بر دیده قریش، که نقشه قتل او را کشیده بودند، پرده افکند و آن حضرت از میان آنها خارج شد و به مدینه هجرت کرد.
خداوند همان کاری را که با یوسف(علیه السلام) نمود، که برادرانش هم او را نمی شناختند، همان کار را با حجت خویش انجام دهد و حجت خدا در بازارها رفت و آمد کند، ولی مردم او را نشناسند تا آنکه خداوند به او اجازه دهد تا خود را به مردم معرفی کند، همانطور که به یوسف(علیه السلام) اجازه داده شد
درسی از سوره یوسف برای منتظران
حضرت یعقوب(علیه السلام) با اینکه پیامبر بود ولی در فراق حضرت یوسف(علیه السلام) گریه ها می کرد، حضرت یعقوب(علیه السلام) می دانست که حضرت یوسف(علیه السلام) در سلامتی به سر می برد و می دانست که فرزندش در کاخ عزیز مصر در آسایش است، ولی در فراقش گریه می کرد؛ قرآن با مثال زدن داستان حضرت یعقوب(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) به ما یاد می دهد که در زمان غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) چطور حضرت را یاری دهیم و چگونه بر غربت و فراق و تنهایی حضرت با سوز دل بگرییم.
یکی از وظایف ما شیعیان در زمان غیبت این است که دائماً به یاد امام زمانمان باشیم و دعا برای فرج ایشان را هرگز فراموش نکنیم.
چرا که ما در روایات رسیده از حضرت مهدی(علیه السلام) خوانده ایم که: برای فرج من دعا کنید تا برای سلامتیتان دعا کنم.(سخنرانی حجت الإسلام دانشمند)
«اللهم بلِّغ مولای صاحب الزمان صلوات الله علیه»
<< 1 ... 40 41 42 ...43 ...44 45 46 ...47 ...48 49 50 ... 328 >>