ماجرای شگفت دیدار علامه جعفری با امیرالمومنین(ع)
از علامه جعفری سوال می شود که چه شد كه به این كمالات رسیدید ؟!
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنند و اظهار میكنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده:
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد 10) الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود » اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .
گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟
معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند » یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی . گفت: والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار )
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ( را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است»
شیعه معلومات را میشکافد و اوراق میکند
شیعه علوم را میشکافد، معلومات را میشکافد و اوراق میکند. هر چه معلوم در دنیا هست آنها را میشکافد، شخم میزند، میریزد کنار، مردم راحت میشوند. باقر یعنی شکافنده علم، شکافنده همه ریزه کاریها. امام باقر(ع) علم را شخم زد، شکافت و در عالم پخش کرد. امام باقر(ع) قرآن را که مخفی بود آشکار کرد. حدیث را آشکار کرد. بعد از کربلا، همه علوم را در صندوق گذاشته بودند، درش را بسته بودند. آن صندوق امام زینالعابدین(ع) بود که در خیمه بود. امام را پُر کردند و پنهان کردند. امام زینالعابدین(ع) شاهد بود. آن وقت زمانی که امام باقر(ع) آمد، چیزهایی را که در پدرش بود آشکار کرد. علم را باز کرد، طوری باز کرد که در دوران حضرت صادق(ع) آن حضرت معلّم تمام روی زمین بود. این کار را امام باقر(ع) کرد. حضرت باقر(ع) علوم را شکافت.
جابر در کربلا کنار قبر نشسته بود، حضرت باقر(ع) آمد، بچه بود، پنج ساله بود، پیغمبر خدا به او فرموده بود که جابر، تو پنج امام را میبینی. کنار قبر مطهر که نشسته بود دید صدا میآید. صدای قافله کربلا بود، از شام بر میگشتند. جابر به غلامش گفت: برو ببین چه خبر است؟ گفت: قافله کربلا از سفر شام برگشتهاند. جابر حدیث پیامبر(ص) یادش آمد. پرسید آیا باقر در بین شماست؟ همراهانش گفتند: بله! و حضرت را زیارت کرد.
کربلا که رفتی داخل حرم توی صحنهای اطراف، در مسجد بالاسر، هر جا که توانستی تنها بنشین، زانویت را بغل بگیر. نمیخواهد روضه بخوانی، نمیخواهد گریه کنی، نمیخواهد زیارتنامه بخوانی. زائر که زیارتنامه نمیخواهد، سر تا پای خودش زیارتنامه است. میروی آنجا مینشینی زانویت را که بغل گرفتی، آقا میبیند، آقا میداند این زائر اوست، دست به سرش میکشد، خوابش میکند. برو آنجا اگر خوابت نبرد، بنشین. دفعه اول که رسیدی، اگر پنج دقیقه بنشینی خوابت میبرد، حضرت(ع) خوابت میکند، میگوید از راه آمدهای یک چرت بخواب خستگیات در برود. از راه رسیدهای. داشت میخوابید، نشسته بود، سرش رفت پایین، داشت فکر میکرد که حضرت فرمود: اِرفَع رَأسَک سرت را بالا کن. جمال آقا را که دید همه چیز کنار رفت. هر چه این ده روز اذیّت شده بود، اذیّت کرده بود، هر کاری کرده بود، همه کنار رفت. پروندهاش را انداختند دور، یک پرونده نو به او دادند.
پی نوشت:
کتاب طوبای محبّت جلد دوم– ص 167 مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
معجزات بعد از عاشورا
در روايات و كتب اهل شيعه و سني آمده است كه بعد از شهادت سالار شهيدان كربلا اتفاق های باورنكردني رخ داده كه در نوع خود معجزات شهادت امام حسين(ع) محسوب مي شود.
معتبرترين كتابها، احاديث و روايات معجزاتي را از سالار شهيدان كربلا منعكس كرده اند تا حجت بر آنانيكه راه انكار را بر واقعه كربلا پيش گرفته اند به يقين تاريخي ترين حادثه عالم خلقت پي ببرند. معجزاتي كه حتي در كتاب اهل سنت هم به آن اشاره شده است.
۱. برخورد ستارگان آسمان با يکديگر
عن عيسى بن الحارث الكندي مي گويد: هنگامي حسين بن على (عليه السلام) را شهيد كردند، تا هفت روز ، هر گاه که نماز عصر را مي خوانديم مي ديديم آفتابي كه بر ديوارهاى خانه ها مي تابيد به قدري قرمز بود که گويا چادر هاي سرخ است که بر آن کشيده اند ، و مي ديديم که برخي از ستارگان همديگر را مي زدند (با يکديگر برخورد مي کردند).
منبع: تهذيب الكمال، المزي، ج ۶، ص ۴۳۲ – ۴۳۳ و تاريخ الإسلام، الذهبي، ج ۵ ، ص ۱۵ و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .
۲ . آسمان خون گريه کرد
نضره ازديه گويد: هنگامى كه حسين بن علي (عليهما السّلام) شهيد شدند، آسمان خون باريد و ما همچنان مي ديديم كه تمام اشياء و اسباب ما مملو از خون است.
همچنين جعفر بن سليمان، روايت كرده كه خاله ام، ام سالم، گفت: بعد از شهادت مولا حسين(ع) باراني همانند خون بر ديوارها و خانه ها مي باريد. به من خبر داند که همين باران خون، در خراسان، شام و كوفه نيز باريده است.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ ، ۳۱۳ و الثقات ، ابن حبان ، ج ۵ ، ص ۴۸۷ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ – ۲۲۸ .
۳ . اشک ريختن آسمان
ابن سيرين گفت: آسمان براي هيچ کسي جز يحيي بن زکريا و حسين بن علي (عليهم السلام) گريه نکرده است.
منبع: سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۵ – ۲۲۶
۴ . تاريک شدن دنيا
خلف بن خليفه از پدرش نقل مي کند که گفت : زماني که امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد ، آن قدر آسمان تاريک شد که هنگام ظهر ستاره هاي آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائي که ستاره جوزا در عصر ديده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ريخت.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۱ – ۴۳۲ و تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶
علي بن مسهر از جده اش نقل مي كند كه مي گفت: هنگامي كه امام حسين به شهادت رسيد من دختري نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود كه گويا لخته خون بود.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶
۵ . سرخ شدن آسمان
علي بن مدرك از پدر بزرگش اسود بن قيس نقل مي كند كه گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسين به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود كه ما آن را شبيه خون در آسمان مشاهده مي كرديم، علي بن محمد مدائني از وي سؤال كرد: چه نسبتي با اسود داري؟ گفت: او جد مادري من است گفت: به خدا سوگند كه او راستگو و امانتداري بزرگ وميهمان نواز بود.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج ۵ ، ص ۱۵ و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .
الإسلام ، الذهبي ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰.
۶ . ديوار دار الإماره خون گريه کرد
حدثني أبو يحيى مهدي بن ميمون مي گويد: هنگامى كه سر مبارك امام حسين عليه السلام را در برابر ابن زياد نهادند، ديدم كه از ديوارهاى دارالاماره خون جارى مي گشت.
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ – ۴۳۴ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ .
۷ . گرفتن خورشيد
هنگامى كه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، خورشيد گرفت و آن قدر تاريك شد كه هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گرديدند . از اين اتفاق چنين پنداشتم كه قيامت برپا شده است!
منبع: تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ و تلخيص الحبير ، ابن حجر ، ج ۵ ، ص ۸۴ و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج ۳ ، ص ۳۳۷ .
۸ . جاري شدن خون تازه از زير سنگ ها
ابو بكر بيهقى از معروف روايت كرده كه وليد بن عبد الملك از زهرى پرسيد سنگهاى بيت المقدس در روز كشته شدن حسين بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى گفت : به من خبر دادند كه در روز شهادت حسين بن علي هر سنگى را كه از زمين بر مي داشتند در زير او خون تازه مي ديدند.
منبع: تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذيب الكمال، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ و سير أعلام النبلاء، الذهبي ، ج ۳ ، ص ۳۱۴ و تاريخ الإسلام، الذهبي ، ج ۵، ص ۱۶ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹
از ام حيان نقل است كه گفت: روز شهادت حسين اسمان سه شبانه روز تاريك شد وهر كس دست به زعفران مي زد دستش مي سوخت و زير هر سنگي در بيت المقدس خون ديده مي شد.
منبع: تهذيب الكمال، المزي ، ج ۶، ص ۴۳۴ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹
۹ . خاکستر شدن گياه ورس (اسپرک)
يزيد بن ابي زياد مي گويد: من چهارده ساله بودم كه حسين بن علي به شهادت رسيد گياه ورس در بين لشكر به خاكستر تبديل شد .
منبع: تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ .
ابن عيينه از مادر بزرگ پدري اش نقل مي كند كه گفت: هنگام شهادت حسين گياه ورس را ديدم كه تبديل به خاكستر شد و در گوشتها آتش مي ديدم.
ورس: همان اسپرك است كه گياهى است شبيه به كنجد با برگ هاى سبز رنگ كه از رنگ آن براى رنگ كردن لباس ها استفاده مي شود و در يمن زياد مي رويد و لباس ورسى ، لباس سرخ رنگ را گويند .
۱۰. تلخ شدن گوشت شتر غنيمت گرفته شده از امام
جميل بن مره گويد: شترى از لشكرگاه حسين بن علي را در روز شهادت او غارت گرفتند ، و سپس او را نحر كرده و طبخ نمودند ، راوى گويد : گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده كنند.
منبع: تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۶ و تهذيب الكمال ، المزي ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ – ۴۳۶ و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱ .
• نور الهی
• سوره مبارکه نور
• آیه شریفه 35
• اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ
• معنای آیه:
جابرین عبدالله گوید : وارد مسجد شدم و علی (ع) را ملاقات کردم. علی (ع) فرمود : تعجب می کنم از کسی که این آیه را بخواند و معنایش را درک نکند. گفتم : کدام آیه ؟ حضرت آیه را خواندند و فرمودند: (مشکاه) محمد (ص) است (مصباح) من هستم. (زجاجه) حسن و حسین هستند (کوکب درّی) علی بن الحسن است. (شجره مبارکه) محمدبن علی است. (زیتونه) جعفربن محمد (لا شرقیه) موسی بن جعفر ( لا غریبه) علی بن موسی الرضا (یکاد زیتها) محمد بن علی ( لم تمسه نار) علی بن محمد (نور علی نور) حسن بن علی (یهدی الله لنوره من یشا) مهدی (عج) است.
• پیام آیه:
جابرین عبدالله گوید : وارد مسجد شدم و علی (ع) را ملاقات کردم. علی (ع) فرمود : تعجب می کنم از کسی که این آیه را بخواند و معنایش را درک نکند. گفتم : کدام آیه ؟ حضرت آیه را خواندند و فرمودند: (مشکاه) محمد (ص) است (مصباح) من هستم. (زجاجه) حسن و حسین هستند (کوکب درّی) علی بن الحسن است. (شجره مبارکه) محمدبن علی است. (زیتونه) جعفربن محمد (لا شرقیه) موسی بن جعفر ( لا غریبه) علی بن موسی الرضا (یکاد زیتها) محمد بن علی ( لم تمسه نار) علی بن محمد (نور علی نور) حسن بن علی (یهدی الله لنوره من یشا) مهدی (عج) است.
جایگاه اشک برای امام حسین (ع)
قضیه کربلا یک فرهنگ فوق العادهای است،انسان کاملی به صحنه آمده است ومامور است در راستای ادامه نهضت خود موضو ع اشک بر شهدای کربلا را جهت اصلاح بشریت به نحو ی خاص جزء ماموریت خود قرار دهد به همین جهت در روایت متعدد روی گریه برای شهدای کربلا تاکید شده است.حتی از قبل مشخص است که حضرت ابا عبدالله(ع)چنین ماموریتی را به عهده دارند.در روایت داریم حضرت امیر المومنین (ع)به امام حسین (ع) فرمود ند «:یا عبره من کل مومن فقال انا یا ابتاه ؟فقال نعم یا بنی» ای عامل اشک هر مومنی! امام حسین سوال کردند،مرا می فرمایید ای پدر ؟حضرت فرمودند:آری ای پسرم .چون این اشک ،اشک جبران آن کمالی است که ازآن دور افتاده ایم وامام حسین (ع)واصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال می نماید. واین را بدانیم اشک برای حسین (ع)نمو نه به فعلیت رساندن ایمان است .اشک بر حسین (ع) موجب احیای قلوب وآزادی عقل از اسارت هوسها وغفلت هاست.واین قصه مومنی است که« سلاحه البکاء»اسلحه او اشک است ،پس آن اشکی که اسلحه ای برای مقابله با دشمن درونی وبیرونی نباشد ،اشک بر حسین (ع) نیست.
منبع: اتحاد روحانی با امام حسین (ع)ص4
<< 1 ... 25 26 27 ...28 ...29 30 31 ...32 ...33 34 35 ... 328 >>