موانع گذر از ظلمت آخرالزمان
وقتی متوجه شدیم گذر از ظلمت آخرالزمان بسیار مشکل است به اهمیت فرهنگ انتظار جهت عبور از ظلمات پی میبریم. در فضایی که ظلمات آخرالزمان همهی زوایای زندگی انسانها را فرا گرفته کسی نمیداند آن ظلمات چیست و کجاست تا تصمیم بگیرد از آن عبور کند، هرچه افراد فکر کنند در ذیل آن ظلمات به فکر ادامه میدهند و به همین جهت نمیدانند از چهچیز باید عبور کنند؛ چون تحت تأثیر فرهنگ ظلمانی آخرالزمان چیزی جز همان نوع فکر و اقتصاد و سیاست و تربیت را نمیشناسند و وقتی آمریكا کشور ما را جزء لیست شرارت قرار داده حتماً نگران میشوند چون جز ارزشهای وضع موجود ارزش دیگری را نمیشناسد. آری! از چنین ظلماتی نمیتوان خارج شد مگر آن که عالَم انسان از چنین عالَمی جدا شود و به افقی دیگر چشم بدوزد و این ممکن نیست مگر آن که وارد فرهنگ انتظار شویم و از افقی دیگر عالم را بنگریم، در آن صورت است که تازه معنی ظلمانیبودن زمانه معلوم میشود و ظلمات را میفهمیم و متوجه میشویم چرا امام(رض) فرمودند: ردّ یا قبول آمریكا را میخواهیم چه كنیم؟ با پیداشدن چنین نگاهی جامعه وارد جادهای میشود که به پیروزی حق منجر خواهد شد و افراد جامعه از پیروزی بزرگ زمانه محروم نمیشوند.
در روزگاری كه همهی نگاه ها اسیر نگاه سطحی فرهنگ مدرنیته است و در چنین نگاهی حقیقت در حجاب است، چرا ما با نظر به مهدی(عج) در زمره پیروزمندان عالم وجود نباشیم؟ باید راه برونرفت از این ظلمات را با نور انتظارِ فرج به صحنهی زندگیها وارد كرد و پیروزی این دوران را به نام خود رقم زد. در نگاه غربی به عالم، موجودات هر کدام مستقل و پراکندهاند، بدون آنکه مظاهر اسماء الهی باشند و لذا در ارتباط با چنین عالمی یک نوع خستگی روحی به انسان دست میدهد، چون عالَم را نه به عنوان آیات الهی بلکه حجاب حق میبیند و در نتیجه چیزی در عالم نمیماند که شایستهی توجه باشد. در حالی که در نگاه دینی به جهان، جهان پر از معنا و مقصود است و همهچیز آثار خدایی دارد،
«آنهایی که جهان را سرد و بیعاطفه مییابند خودشان هم مثل آن میشوند»
نادیدهگرفتن وابستگی عالم به خدا، تفاوت عمدهی فرهنگ مدرنیته با فرهنگ انتظار است و به همین دلیل تا به مهدی(عج) نظر نشود از فرهنگ غربی آزاد نخواهیم شد، چیزی که در انقلاب اسلامی نسبت به کشور خود تجربه کردیم و معلوم شد باید حاکمیت تغییر کند تا دیدگاهها شروع به تغییر نمایند وگرنه نظام حاکم، نگاه دینی به عالم را نگاهی خرافی و ابتدایی تبلیغ میکند و جایی برای حیات دینیِ فعّال در کشور باقی نمیگذارد، با اینکه در نگاه دینی ساحتِ غیبِ جهان بسیار واقعیتر از ساحت ظاهری آن است و راه انسان به آن سویی است که «یاد بگیرد چگونه انسان باشد».
وقتی توحید که اساس همهی پدیدهها است به معرفتی مرده تبدیل شد، بشر مجاز خواهد بود هر چیزی را مستقل بداند و لذا ظلمات آخرالزمان امکان ادامهیافتن پیدا می کند. پس سلوکی که منجر به حضور در اردوگاه انتظار می شود نیازمند پرورش عقل و قلب و نفس است تا بفهمیم همهی موجودات عالم زندهاند، در آن صورت شرایطی پدید میآید که؛ «اَلحَجَرُ وَ الشَّجَرُ یَقُولُ: یا مُؤمِن تَحتِی كافِر اقتله». سنگ و درخت میگویند: ای مؤمن! در بطن من كافری هست، او را به قتل برسان! لازمهی رسیدن به چنین شعوری نزدیکی به حضرت مهدی(عج) است. این نگاه با نگاهی که همهی عالم را اجسام مرده میداند و به خود اجازه میدهد هرگونه تصرفی در آن بکند، فرق اساسی دارد. آیا میشود متوجه ضعف نگاه فرهنگ غربی نبود و خود را در وادی منتظران قرار داد؟ در نگاه ظلمانیِ آخرالزمان ما متوجه نیستیم که نمیتوان بدون معرفت به خود و خدا، جهان را مورد مطالعه قرار داد، در حالیکه همه چیز در بینش توحیدی با تفاوت درجاتی که دارند در وحدت هستند و خداوند همهی اسماء الهی را به آدم آموخت تا انسانها با خدا و مخلوقات احساس یگانگی کنند. ولی فرهنگ غربی از این موضوع در جهلِ مرکب است و علم به اسماء الهی را با انباشتن اطلاعات سطحی از پدیدههای عالم یکی میداند.
شناخت ظهور خاص؛ مقدمهی ظهور عام
اگر انسان از طریق ظهور خاص به امام(عج) معرفت پیدا کرد وقتی ظهور عامِ حضرت واقع شود بهخوبی ایشان را میشناسد و از وجود آن حضرت بهرهمند میشود و حتی چنانچه ظهور عام حضرت در زمان حیات شما واقع نشود تمام نتایج آن ظهور برای شما محقق میشود به طوری که راوی از حضرت صادق(ع) میپرسد چه میفرمائید دربارهی کسی که در حال انتظارِ حضرت قائم(عج) بمیرد؟ حضرت فرمودند: «هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ، ثُمَّ سَكَتَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ هُوَ كَمَنْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»مقام او مانند مقام کسی است که در خیمهی حضرت قائم باشد، سپس کمی تأمل کرده و فرمودند: مانند کسی است که در کنار رسول خدا(ص) بوده است.
وقتی توحیدِ خدا را شناختیم و متوجه شدیم معنی توحید یعنی نفی غیر خدا، بهخوبی متوجه میشویم سیر عالم به سوی ظهورِ هر چه بیشترِ توحید است و لازمهی آن ظهور، حاکمیت انسانِ موحدِ كامل است که نهتنها در درون نفس خود در مقام توحید محض مستقر است، از بیرون نیز به حاکمیت توحید مبادرت میورزد. عمده آن است که متوجه حضور توحید الهی در عالم باشیم و به نحوههای متفاوت ظهور آن توحید نظر کنیم، که گفت:
دیده آن باید كه باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
مسلّم شاهِ هستی یعنی خدا در لباس ولیّ مطلق، یعنی حضرت حجت(عج)، ولایت مطلق خود را به نمایش میگذارد تا توحید در عالمِ ارض نیز به صورت کامل ظهور کند و زمین به بلوغ خود برسد. محال است كسی خداشناس باشد و منتظر حجت خدا به عنوان موّحد کامل كه حامل اِعمال ولایت مطلق خداوند در آخرالزمان است، نباشد و محال است جایگاه نوری و آسمانی امام را بفهمد و وجود مقدس امام(ع) را در همهی عالم، انگشت اشاره به حضرت حق نبیند. این دو یعنی توحید خدا و ظهور توحید در عالم از یک طرف و پیادهشدن آن در عالم توسط موحدی کامل از طرف دیگر به هم ربط دارد. آنکس كه ظهور توحید حق را میخواهد حتماً به دنبال امام زمان(عج) است و آن كه امام را یافت، حتماً منتظر ظهور او در عالم است، چون میداند حق باید به طور كامل در صحنهی هستی حاكم شود و در نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعیِ عالم ظهور نماید.
تأكید ما این است كه ابتدا باید اعتقادمان نسبت به حضرت مهدی(ع) درست باشد تا معنی حاکمیت احکام الهی در عالم روشن گردد وگرنه همانطور که خیلیها در صدر اسلام، وقتی با پیامبر(ص) روبهرو شدند آن حضرت را به عنوان پیامبر خدا پذیرفتند ولی چون عمق توحیدی دین را درک نکردند ندانستند چگونه باید راه و رسم توحیدی زندگی کردن را ادامه دهند، ما هم وقتی متوجه حضور توحید در عالم نباشیم چگونه منتظر بمانیم تا حقیقتِ توحید توسط انسانی کامل ظهور کند؟ غفلت از حضور توحیدیِ حق موجب میشود تا عملاً نتوانیم منتظر بمانیم تا حقّ در همهی مناسبات بشر حاکم شود. تا انسان به درجهای از شعور توحیدیِ ناب نرسد در زمرهی منتظران قرار نمیگیرد، به همین جهت حضرت سجاد(ع) در وصف منتظرانِ امام دوازدهم(ع) میفرمایند: آنهایی كه در زمان غیبت او قائل به امامت او و منتظر ظهور اویند، برترین مردم همهی زمانهایند، چون خداوند به آنها شعور و فهمی میدهد كه غیبت او نزد آنها همانند مشاهدهی اوست و خداوند اینها را در آن زمان همانند مجاهدان در كنار رسولالله(ص) قرار میدهد، اینها مخلصان حقیقی و شیعیان راستین ما و دعوت گران به سوی دین خدا در نهان و آشكار هستند.
رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمودند: ای علی! بدان که شگفتانگیزترین مردم از جهت ایمان و عظیمترین آنها از روی یقین، مردمی هستند که در آخرالزمان خواهند بود، پیامبر را ندیدهاند و از امام نیز محجوبند، اما به سوادی که بر بیاضی نوشته شده ایمان دارند.اینکه چنین انسانهایی انتظار فرج را موضوعی مهم و مؤثر و سازنده میدانند به جهت آن شعور توحیدی نابی است که دارند و نهتنها متوجه آیندهای متعالی برای عالم بلکه متوجه وجود حقیقتی بزرگ در عالم هستند و آن حقیقت بزرگ عبارت از آن است که غیبیترین گوهر در عالم هستی، در آخرالزمان ظهور میكند. رسیدن به چنین معرفتی بصیرتی خاص به انسان میبخشد.
لطف خدا در شناخت حجّت الهی
وقتی متوجه شدیم حضرت امام زمان(عج) در مقامی هستند که دلها برای درک انوار آن حضرت باید آماده شوند در آن صورت نهایت تلاش را انجام میدهیم تا خدا لطف كند و آن حضرت را به ما بشناساند تا معلوم شود نورِ وجود آن حضرت بسیار بالاتر از آن چیزی است كه خودمان با فكر بتوانیم به آن برسیم. این موضوع نهتنها یک موضوع ضد عقلی نیست بلکه ماوراء آن مفاهیمی است که الفاظ بتوانند آن را توصیف کنند، به همین جهت حضرت صادق(ع) توصیه میفرمایند: از خدا بخواهید تا در راستای شناساندن خودش و پیامبرش، حجت خود را نیز به شما معرفی کند.
باید این آمادگی در ما پیدا شود تا نور حجت الهی بر جان ما تجلی نماید به طوری که حضرت صادق(ع) میفرمایند: «لَا یَكُونُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقَائِمِ بَرِیدٌ یُكَلِّمُهُمُ فَیَسْمَعُونَ وَ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَكَانِه» چون قائم ما قیام کند، میان مردم و او پیکی واسطه نیست، او سخن میگوید و همه میشنوند و او را در همان جایی که هست میبینند. این روایت نشان میدهد همیشه حضرت در چنین شرایطی هستند که با تجلی وجودِ خود، قلب انسانها را با دستور خدا منور میکنند، باید انسانها آمادگی لازم را پیدا کنند تا تحت تأثیر دستورات نورانی حضرت قرار گیرند.
اگر پیامبر(ص) قرآنی با آن همه عظمت به صورت معجزه نیاورده بود ما نمیتوانستیم ایشان را به عنوان کسی که از طرف خدا مبعوث شده بشناسیم. خداوند چنین لطفی به ما دارد كه علاوه بر شناساندن خود، پیامبرش را نیز به ما بشناساند. اگر خداوند فقط به رسول اكرم(ص) وَحی میکرد و حضرت میفرمودند: من پیامبر خدا هستم، چگونه ما مطمئن میشدیم او پیامبر خدا است؟ صرف اینکه آن حضرت انسان راستگو و درستکاری بودند برای اثبات نبوتشان کافی نیست. به فرمایش علامه طباطبایی(ره) برای اثبات نبوت حتماً معجزه نیاز است، حتی اگر عقل هم قانع شود که باید آن شخص پیامبر باشد كافی نیست مگر این که معجزهای به میان آید تا معلوم شود آن پیامبر چیزی با خود آورده که در حدّ توانایی هیچ بشری نیست. لذا ملاحظه میکنید قرآن معجزهی عظیمی است. هندسهی کلمات و آهنگ خاص و محتوای عجیب قرآن، همه حکایت از آن دارد که محال است بشریت بتواند چنین کاری را انجام دهد. همچنان كه عصای موسی(ع) به این معنی معجزه است.
همان طور که خداوند كمك میکند تا ما پیامبر را بشناسیم، كمك مینماید تا حجت و ولیِّ او را بشناسیم. زیرا اگر حجت خدا را نشناسیم به کلی از مسیر دینداری منحرف میشویم همانگونه که با غفلت از مقام علی(ع) در صدر اسلام عدهای دچار انحراف شدند. باید از خود بپرسید این چه نگاهی است كه اگر انسان چنین نگاهی به حجت خدا نداشته باشد، نه قرآن به کارش میآید و نه معرفت خدا و نه معرفت نبیّ؟ با اینکه معرفت خدا و پیامبر(ص) ضروری است ولی امام میفرمایند: به خدا بگو اگر حجّتت را به من نشناسانی به انحراف میافتم و مقصد اصلی خود را گم میکنم. پس اولاً: باید نسبت به شناخت اماممان جدّی باشیم. ثانیاً: باید آمادگی داشته باشیم تا لطف بزرگی از طرف خدا به ما برسد و بتوانیم امام زمانمان را بشناسیم. این بزرگترین لطف خدا است و موجب میشود تا جهت اصلی شخصیت انسان شکل بگیرد و به زندگی و مرگ جاهلیت گرفتار نگردد.
وقتی روشن شد شناخت حجت خدا چه برکاتی به همراه دارد، باید خود را آماده کنیم تا خداوند خودش آن حضرت را به ما بشناساند. یکی از معانی «انتظار» برای فرج، فرجِ شناختن حجت خدا است و تا چنین فرجِ فردی تحقق نیابد، شرایط تحقق فرج عمومی فراهم نمیشود. حضرت سجاد(ع) میفرمایند: «انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج»انتظار فرج از بزرگترین فرجها است. فرصت زیادی نیاز است تا مبنای معرفتی این روایت مورد بحث قرار گیرد ولی آنچه فعلاً مورد نظر است توجه به این نکته است که نقش انتظارِ فرج چه اندازه است، میفرمایند: بالاترین پیروزی را در نفسِ انتظاری جستجو کن که از خدا میخواهی حجت خود را به تو بشناساند که در نتیجهی چنین شناختی مقام حضرت در عالم و نحوهی «حضور خاصِ» ایشان روشن میشود، چون حضرت علاوه بر «حضور عام»، دارای حضوری خاص هستند که برای منتظرانشان محقق میگردد.
وارد شدن در عالَم انتظار موجب تجلی حضور خاص بر قلب انسان منتظِر می شود تا حجت خدا را بشناسد و از عالم ماده بالاتر رود. اگر نظر به امام مهدی(عج) را جدّی نگیریم وقتی ظهور عام آن حضرت واقع شود معلوم نیست چیزی به ما برسد، همینطور که بعضیها با ظهور آخرین پیامبر چیزی به دست نیاوردند زیرا همچون سلمان نبودند که منتظر آمدن حضرت باشند و معنی جهان را طوری نفهمیدند كه متوجه شوند وجود چنین پیامبری ضروری است.
پس باید بعد از معرفت به جایگاه حضرت حجت(عج) با تمام وجود نظرها را به ظهور او انداخت. اگر كسی نفهمد این جهان در بلوغ خود به ظهور حجت الهی میرسد معنی زندگی در زمین را نفهمیده. چنین شخصی نه میتواند منتظر باشد و نه وقتی حضرت ظهور کنند، میتواند با آن حضرت ارتباط برقرار نماید.
ظهور خاصِ حضرت، نوری است از انوار الهی که به تجلی رحمانی بر قلب سالکانِ مقید به شریعت محمدی(ص) تابانده میشود. گفت:
هرچه روی دلت مصفاتر
زو تجلی تو را مهیاتر
با تجلیِ نور خاص حضرت، جان انسان معنی جایگاه حضرت در عالم را میچشد و مسلم هرکس از آن نور بهتر چشانیده شد بهتر او را میشناسد و در همین رابطه عرفا فرمودهاند: «مَنْ لَمْ یذُقْ لَمْ یعْرِف» آنکس که نچشد نخواهد شناخت. آنکس که نور تجلی خاص حضرت را چشید با تمام اشتیاق طالب ظهور عالَم حضرت خواهد بود تا تمام عالم را منور به نور حضرت بنگرد.
امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ لِلْقَائِمِ(عج) غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ» برای قائم قبل از آن که قیام کند غیبتی است. زُراره میپرسد: فدایت شوم اگر به آن دوران رسیدم چه کنم؟ حضرت فرمودند: این دعا را بخوانید: «اَللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَـمْ تُـعَرِّفْنی نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِفْ نَبِـَّیك اَللّهُمَّ عَرِّفنی رَسوُلَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لمَ تُعَرِّفْنی رَسوُلَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَتَكَ، اَللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَک فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَن دینی» خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت و اگر حجت خود را به من نشناسانی در دینم گمراه خواهم شد.
در دعای فوق به خدا عرض میکنی اگر خودت را به من نشناسانی از آن جایی كه باید بوی تو را در پیامبرت بیابم، پیامبرت را هم نخواهم شناخت. باز عرضه میداری حجتت را به من بشناسان، چون نور وجود غیبیترین مرتبهی عالم وجود یعنی مقام حضرت حجت(عج) بالاتر از آن است که با عقل و فكر عادی بتوان به آن نزدیک شد و از نور آن حضرت بهرهمند گشت. هر انسانِ بصیری متوجه است که موضوع شناخت حجت الهی بالاتر از آن است كه خودش به تنهایی بتواند آن راه را طی کند، لذا از طریق دعا از خدا میخواهد در ظلمات آخرالزمان نظرش را بر نور وجود حضرت حجت بیندازد و در ذیل سایهی مبارک ایشان بهسر برد.
پیامبر پایه گذار زیارت امام حسین (ع) و امام صادق (ع) فرهنگ ساز آن
پدیده زیارت در اکثر ادیان و دین اسلام مورد توجه و اهتمام است اما در شیعه این حرکت بسیار پررنگ و به عنوان شاخص برای شناخت شیعیان شده است. این فرهنگ و شاخص در توده شیعه از چه زمانی آغاز شد و چه چیزی باعث آن شد در یادداشت زیر به آن پرداخته ایم.
پدیدهٔ زیارت در بیشتر ادیان جهان وجود دارد. زیارت عزیمتی است؛ ظاهری یا باطنی به اماکن مذهبی که از سوی پیروان یک دین برای به پا داشتن یک آیین یا فریضه دینی انجام میگیرد.
زیارت همواره از اعمال پسندیده اسلام بوده و در طول تاریخ، مسلمانان به آن اهتمام داشتهاند. تنها فرقه وهابیت با تفسیرهای خاص از قرآن کریم مدعی است که زیارت با سنت پیامبر سازگار نیست. احادیث درباره استحباب زیارت پیامبر (ص) فراوان است و مورد توافق همه مسلمانان استبه همین دلیل مسلمانان از دوران قدیم همواره به زیارت قبر ایشان میرفتند. این اهمیت در فرهنگ شیعی، بیشتر است و شیعیان علاوه بر زیارت پیامبر (ص)، به زیارت امامان خود نیز اهتمام جدی دارند و در مذهب شیعه، زیارت امام، جزئی از آیینهای مهم مذهبی به شمار میآید و زیارت را عهد و پیمان خود با امامشان میدانند.
روایات بسیاری در متون دینی ما مسلمانان وجود دارد که جایگاه زیارت ائمه اطهار (ع) و فضیلت آن را در اسلام روشن میسازد. پارهای از این روایات را نبی اکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) بیان کردهاند.
روایتهای نبوی که در زیارت ائمه اطهار (ع) به دست ما رسیده است در یک نگاه کلی، دودستهاند:
۱. روایتهای ویژهای که در خصوص یکی از معصومان (ع) نقل شده است؛
۲. روایتهای عامی که زیارت همه ائمه اطهار (ع) را در بر میگیرد.
روایات مربوط به فضیلت زیارت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (س)، امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن و امام حسین و نیز امام علی بن موسیالرضا (ع) برخلاف سایر ائمه از نوع اول است. روایتهایی که پیامبر (ص) درباره زیارت امام حسین (ع) فرمودند ویژهتر و همراه با تأکید است. بهعنوان مثال
پیامبر اکرم (ص) درباره شهادت امام حسین (ع) و زیارت قبر آن حضرت به ابن عباس فرمود:
هر کس او را زیارت کند، مرا زیارت کرده است و هر که مرا دیدار کند، گویی خدا را زیارت کرده است و بر خداوند است که او را به آتش دوزخ عذاب نکند.
و درجایی دیگر امام جعفر صادق (ع) از ایشان نقل کردهاند:
روزی امام حسین (ع) دامن نبی اکرم (ص) بود و حضرت با امام حسین بازی میکردند و او را میخنداندند. عایشه به پیامبر گفت: ای رسول خدا چقدر این طفل را دوست داری؟ حضرت به او جواب داد: «وای بر تو باد! چگونه او را دوست نداشته باشم و به او ابراز علاقه نکنم در حالی که او میوه دل و نور دیده گاه من است. امت من او را مظلومانه خواهند کشت و به همین دلیل هر که او را پس از وفاتش زیارت کند، خداوند ثواب یک حج، از حجهای من را برای او مینویسد.»
عایشه گفت: یک حج از حجهای تو ای رسول خدا؟ حضرت فرمودند: بلکه دو حج از حجهایم را عایشه گفت: دو حج از حجهایت؟ حضرت فرمودند: بله بلکه چهار تا.
امام صادق (ع) در ادامه فرمودند «عایشه همچنان تعجب میکرد و پیامبر بر تعداد حجها میافزود تا اینکه به نود حج از حجهای رسول خدا (ص) به همراه عمرههای آن رسیدند.»
این تأکید و اصرار پیامبر به زیارت امام حسین (ع) نشان اهمیت آن در سنت ایشان و دین اسلام است.
توجه به اولین زائران امام حسین (ع) از این جهت بسیار مهم است که شروع کنند یک فرهنگ بزرگ در شیعه بودند؛ جابر بن عبدالله جز اولین زائران امام حسین (ع) است. با توجه گزارش و روایت «طوعه» از زیارت ایشان کاملاً مشخص است او طبق مناسک خاصی به زیارت امام حسین (ع) میرود. در زائران اولیه کسی را نمییابیم که مناسکی مانند جابر را به جای آورده باشد. امکان آن هست که او این مناسک را از پیامبر (ص) آموخته باشد و در راستای تأکیدات ایشان این حرکت عبادی را به انجام رسانده باشد؛ اما جز افراد خاص چون جابر بن عبدالله که از یاران نزدیک ائمه بوده است اینگونه مناسک را نمیدانستند؛ اما در زمان امام باقر و بهویژه امام صادق (ع) علاوه بر پاداش زیاد و تأکید بیشتر درباره زیارت قبر حسین بن علی (ع)، فوقالعادگی کاملاً محسوس برای آن ایجاد کردند.
در روایات مربوط به زیارت هم در هر فرصت و مناسبتی، در تمام ایام و فصول سال، در همه حالات سفر و حذر، غم و شادی، اعیاد و شهادتها، شبهای قدر، مبعث، فطر، نیمه شعبان، غدیر، عاشورا و …دستور به زیارت حسین بن علی (ع) دادهاند و بیش از همه ائمه و حتی رسول خدا، به زیارت سیدالشهدا تأکید شده است.
امام صادق (ع) در اشاره به ثوابهای زیارت، میفرمایند: کسی که هنگام زیارت آن حضرت، دچار ستم سلطانی شود و او را در آنجا بکشند، با اولین قطره خونش، همه گناهانش بخشوده میشود و هر که در این راه به زندان افتد، در مقابل هر روزی که زندانی و اندوهگین گردد، در قیامت برایش یک شادی است و اگر در راه زیارت، کتک بخورد، برای هر ضربهای یک حوری بهشتی است و در برابر هر درد و رنجی که بر جسمش وارد میشود، یک «حسنه» برای اوست.
و میفرمودند: «مَنْ اَتی قَبرَالحُسَینِ عارِفا بِحَقهِ غَفَرَاللهُ ما تَقَدمَ مِن ذَنبِهِ وَ ما تَأخرَ.»هر که عارفانه قبر سیدالشهدا را زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را میآمرزد.
این تأکیدات و ذکر وجوب برای آن باعث شده است حتی در برخی جوامع حدیثی فصلهایی با عنوان وجوب زیارت امام حسین (ع) که میتواند نشاندهنده دیدگاه صاحبان این کتابها به وجوب این زیارت باشد، از جمله شیخ مفید در کتاب المزار و شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه.صاحب حدائق نیز قائل به وجوب زیارت امام حسین (ع) بود.
در زمان امام صادق (ع) حجم اینگونه احادیث و تأکید به زیارت امام حسین (ع) توسط ایشان شگفتآور است. البته باید توجه داشت که در تمامی ابواب تبیین دین بیشترین احادیث از زبان امام صادق (ع) است و ایشان را رئیس مکتب جعفری میخوانند؛ اما تشویقهای مکرر ایشان به زیارت امام حسین (ع) در ملاقاتشان با شاگردانشان و افراد مختلف باعث رونق گرفتن زیارت امام حسین (ع) شده است و بیشترین سهم را در نهادینه کردن زیارت امام حسین (ع) بهعنوان یکی از نمادهای شیعیان داشته است.
<< 1 ... 20 21 22 ...23 ...24 25 26 ...27 ...28 29 30 ... 328 >>