در غياب مسلمين پرده درى نكنيد
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لا تغنابو المسلمين و لا تتبعوا عوراتهم رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به غيبت حرام مسلمانان خود را مشغول نسازيد، و عيوب و زشتيهاى آن را جستجو نكنيد.
شخصيت و آبروى مردم را كه در حفظ آن مى كوشند با ذكر بعضى معايبشان خرد نكنيد، اين عيوب و زشتى ها در همه هست چه بهتر كه به خود بنگريم .
همه عيب خلق ديدن نه مروتست و مردى /نگهى به خويشتن كن كه همه گناه دارى
اخلاق اسلامى و آفات لسان
غيبت و نمامى از بدترين اوصاف اخلاقى در زندگى بشر است ، اوصافى كه از كينه توزى و عناد باطن نشئت گرفته و پرونده شومى در ديوان محاسبات از انسان بيادگار مى گذارد، شايسته است هر چه زودتر مؤ من قلب خويش را از اين پليديها پاكسازى نمايد.
غيبت مكن غيبت شوى ، چاه مكن در او افتى
حضرت جعفربن محمد الصادق عليه السلام فرمود: لا تغتب فتغتب و لا تحفر لا خيك حفرة فتقع فبيها غيبت مكن كه در معرض غيبت قرار مى گيرى و براى برادرت چاه مكن كه خودت در آن فرو مى افتى :
گناه شنونده غيبت برابر غيبت كننده است : عن على عليه السلام : السامع للغيبه كالمغتاب اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: گناه شنونده غيبت همانند غيبت كننده است .
غيبت در اسلام احكامى دارد، و از نظر فقه اسلامى حق الناس است و تا غيبت شونده رضايت ندهد، خداوند نيز از او نخواهد گذشت ، همين طور اگر شنونده غيبت با رغبت ، بشنود، غيبت كسى را كه پشت سر و در غياب او بدگويى مى كنند، گناه غيبت كننده و شنونده غيبت يكسان است . يعنى شنونده غيبت فضاحت و رسوائى غيبت شونده را رضايت مى دهد و در افشاى اسرار و ارتكاب گناه غيبت كننده ، شركت نموده است .
آيا هنگام آن نرسيده است ؟
خداوند در قرآن شريف مى فرمايد:
اَلَمْ يَاءنِ لِلَّذينَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ
آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند هنگام آن نرسيده است كه دلهايشان براى خدا و آنچه از حق فرود آمد، نرم گردد؟
آيا به راستى پس از اينكه به شما قدرت تعقّل و انديشه عنايت شد و پس از اينكه نشانه هاى خدا را در كران تا كران وجود خود ودر آسمانها وزمين و از هر ذرّه ناچيز تا برگ درخت و گياهى مشاهده كرديد و پس از اينكه تحوّلات عبرت انگيز روزگار و دگرگونى وضعيّت غفلت زدگان را نگريستيد و آيات خدا از هر سو بر شما تلاوت شد و پس از عمرى كه در آن هركس پندپذير بود مى پذيرفت و از هر سو هشدار دهندگان به سويتان آمدند، نداهاى اندرز و موعظه از گذشته و آينده فرا رسيد و پس از اينكه روزگارى در اسلام و ادّعاى مسلمانى و پذيرش دين خدا بر شما سپرى شد؛ با اين همه آيا باز هم وقت آن نرسيده است كه دلهاى شما به ياد خدا نرم و خاشع گردد؟
آيا هنگام آن فرا نرسيده است كه دلهاى شما به ياد خدا خاشع گردد؟ و هنگامى كه او را به ياد آورديد از ايمان آورندگان به او باشيد از آنان كه چون نام خدا برده شود، خوف و هراس بر دلهايتان چيره گردد و شما را از گناه و نافرمانى او باز دارد.
آيا هنگام آن نرسيده است كه ايمان آورندگان با درك و دريافت عظمت پروردگار خويش ، دلهايشان به ياد او و براى او خاشع گردد و او را بخوانند و در زمره كسانى درآيند كه وقتى در پيشگاه او به نماز برخاستند و او را طرف سخن خود يافتند، از كسانى باشند كه در نمازهايشان خشوع مى ورزند.
دريغا! عمر گرانمايه به پايان رسيد و دو ركعت نماز خاشعانه و خالصانه براى خدا نخواندى ! پس اينك ، يك نماز واقعى براى خدايت بخوان ! چرا كه ممكن است همان نماز، آخرين نماز شما باشد.
آيا هنگام آن نرسيده است كه ايمان آورندگان و كسانى كه نيك مى دانند كه هيچ سودبخش و پناهگاهى جز خدا نيست ، قلبهايشان براى او نرم گردد و انديشه و سخنى جز ياد او نداشته باشند؛ آنگاه از كسانى باشند كه چيزى نمى نگرند جز اينكه پيش از آن و پس از آن و همراه آن خدا را مى بينند.
آيا وقت آن نرسيده است كه ايمان آوردگانى كه عمر گرانبهاى خويش را در بيگانگى از خدا سپرى نموده و در عمرشان حتّى يك روز و يك ساعت خدا را ياد نكرده اند، اينك لحظه اى به خود آيند و قلبهايشان با احساس خوف خدا نرم گردد، بدان اميد كه همين احساس عظمت خدا سرآغاز توبه و بازگشت آنان به سوى پروردگارشان باشد و آنگاه پس از عمرى روى گردانى و بريدگى از حق ، بار ديگر رابطه برقرار گردد و در همان حال با قطع رابطه از خدا از دنيا نروند؟
آيا هنگام آن نرسيده است كه ايمان آوردگان به خدا و آنانكه شناخت دوستان خدا روزيشان شده است ، با فرا رسيدن ماه خونبار محرّم و پديدار شدن هلال خونرنگ عاشورا، دلهايشان به ياد پيشواى بزرگ توحيد گرايان حسين عليه السلام نرم گردد و بر او بگريند؟ چرا كه اين سوگوارى به آن حضرت نشانه ايمان به خدا و خشوع دل در برابر اوست ؛ همانگونه كه : (دوستى حسين ، دوستى خداست و دشمنى او دشمنى خدا.)
و كسى كه با او دوستى ورزد، به خدا دوستى ورزيده و هر كسى به او تمسّك جويد به خدا تمسّك جسته و آن كه او را زيارت كند، خدا را زيارت كرده و هر كه قلبش به ياد او خاشع گردد، به ياد خدا خاشع گشته است ، آيا به راستى وقت آن نرسيده است ؟
آيا مردم را با اندوهى جانكاه كه قلبهايشان لبريز از غم و چشمانشان را گريان كرده است ، نمى نگريد؟
پس ، شما اى ايمان آوردگان ! بدانيد كه اينك ، هنگام خشوع قلب ، به ياد حسين عليه السلام است ، خشوعى كه به ياد خدا و خشوع در برابر او برمى گردد.
پس ، خدا را با ياد حسين عليه السلام بسيار ياد كنيد، با ياد بزرگ مردى كه ياد او به ياد خدا برمى گردد و قلبهايتان با گريه بر حسين و برپا ساختن سوگوارى او نرم و خاشع گردد، كه خشوع به ياد او، به خشوع در برابر خدا برمى گردد.
دعوت به ارزشها و هشدار از ضدّ ارزشها
آن حضرت در دعوت به حقّ و هشدار از باطل نقش ويژه اى داشت . نقشى كه به عهده كسى جز او، واگذار نشد؛ چرا كه او، با آگاهى جدّى بودن خطر، بدان موظّف شد و از نظر انجام اين رسالت خطير به مرحله اى اوج گرفت كه بر چهره قاتل خويش كه آهنگ بريدن سر او را داشت تبسّم فرمود و او را پند و اندرز داد و نيز سر بريده اش راهب نصرانى را به اسلام فرا خواند.
جهاد
در زيارت جامعه در مورد خاندان وحى آمده است كه :
(درود خدا و بندگانش بر شما باد، كه شما در راه خدا آن چنانكه شايسته است جهادنموديد.)
و در مورد خود آن حضرت آمده است كه :
(گواهى مى دهم كه تو در راه خدا آنگونه كه شايسته بود جهاد كردى .)
ولى آن حضرت به انجام جهاد و فداكارى ويژه اى برگزيده شد، آرى ! به جهادى با مقرّرات و شرايط خاصّى ، فرمان يافت كه كسى پيش از او آنگونه فرمان نيافته بود. آن شرايط خاصّ عبارت بود از:
1 از جمله شرايط وجوب جهاددر آغاز كار، اين بود كه در برابر هر مجاهد مسلمان بيش از ده كافر نباشد و اگر نيروى آنان بيشتر از اين بود جهاد واجب نمى شد. آن گاه خداوند با آگاهى بر وضعيّت مسلمانان به لطف خويش بر آنان آسان گرفت و هر رزمنده مسلمان را در برابر دو كافر، مكلّف به جهاد ساخت ؛ اما در مورد امام حسين عليه السلام اين شرط عددى مقرّر نشد؛ بلكه آن حضرت در برابر سى هزار نفر يا بيشتر از اين به جهاد در راه حقّ و عدالت داشت .
2 از ديدگاه اسلام ، نه كودكان به جهاد فرمان يافته اند و نه سالخوردگان ، امّا در عاشوراى امام حسين عليه السلام جهاد در راه حقّ و عدالت ، هم بر كودكان مقرّر شد و هم برسالخوردگان ، هم بر نوجوانانى همچون قاسم … و بر كودكانى همانند عبداللّه يادگار گرامى حضرت امام مجتبى عليه السلام و نيز بر سالخوردگانى همانند حبيب بن مظاهرو….
3 در جهاد مقرّر شده است كه جهادگر در راه خدا، به شهادت خويش و ياران و پيروزى ظاهر دشمن يقين نداشته باشد؛ امّا آن حضرت با اينكه به شهادت خود و يارانش يقين داشت و خود پيش بينى مى فرمودكه جز فرزند گرانمايه اش زين العابدين عليه السلام همگى يارانش به خون خواهند غلطيد، با اين وصف فرمان جهاد داشت .
<< 1 ... 243 244 245 ...246 ...247 248 249 ...250 ...251 252 253 ... 328 >>