هفت اصل و چهار گام جذب مخاطب به نماز:
اصل اول، خيرخواهي است و مهم است نيت ما براي هدايت مخاطب به سوي نماز از روي خيرخواهي باشد نه قصد تخريب و ضايع كردن. وقتي نيت ما خير باشد قطعا ً گفتار ما نيز گوياي نيت قلبي ما خواهد بود.
اصل دوم، احترام به مخاطب و حفظ كرامت و شخصيت و انسانيت مخاطب است. ممكن است به كسي كه ميخواهيم تذكر بدهيم و او را به كار نيك و پسنديدهاي مثل اقامه نماز و مسجد دعوت كنيم يا از كار زشت و ناپسندي باز داريم، چه بسا در بسياري موارد ديگر او از ما بيشتر بداند و بفهمد و فقط در اين مورد مرتكب خطا شده است.
اصل سوم، شناخت و آگاهي است، بدين معنا كه خود ما به عنوان دلسوز و ناصح امين، نسبت به موردي كه ميخواهيم به مخاطب تذكر دهيم، بايد از لحاظ شرعي و قانوني و عرفي اطلاعات كافي داشته باشيم.
اصل چهارم، كنجكاوي بيمورد و افراطي در مورد مخاطب است كه ممنوع است، زيرا سد بزرگي براي برقراري ارتباط با او ميشود.
اصل پنجم، صبر است كه كليد كاميابي است. در مقابل ناملايمات و سختيهاي احتمالي تبليغ احكام دين، بايد صبور بوده و استوار باقي بمانيم و عجله و شتابزده و احساساتي اقدام نكنيم.
اصل ششم، عدم اصرار به مخاطب، زيرا وظيفه ما در مقابل افرادي بينماز و سهلانگار در نماز، فقط تذكر دادن دوستانه است. تذكر بدهيم و عبور كنيم و اصلا ً با مخاطب دهن به دهن نشويم، حال اگر در مقابل يك منكر چندين نفر به مخاطب تذكر دهند، فرد ناخودآگاه خود را ملزم به رعايت معروف و ترك منكر ميبيند.
اصل هفتم كه آخرين اصل از جذب مخاطب به نماز است، برخورد ساده اما هنرمندانه است به گونهاي كه در جذب مخاطب به نماز و امر بهمعروف و نهي ازمنكر بايد مانند هر اثر هنري، تلاش كرد تا محتوايي خوب در شكلي اثرگذار به مخاطب ارائه شود و نبايد براي يك موضوع هميشه از يك روش ثابت استفاده كرد، بلكه لازم است گاهي با نگاهي به مخاطب و شرايط حاكم بر زمان، ارتباط، روش مناسب و شايستهاي را انتخاب كنيم.
- نکتهای در مورد اسم اعظم از مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله.
جناب علامه (ره)در المیزان میفرمایند: اسمای الهی و مخصوصاً اسم اعظم گرچه در جهان موثرند و اسباب برای نزول فیض و رحمت های الهی میباشند ولی تاثیر اولاً و بالذات از ذات حق تعالی در این عالم است که از فلان زبان دال بر آن حقایق و یا تاثیر به معنای مفهوم متصور در اذهان باشد. معنای این سخن آن است که خدای سبحانه فاعل و بوجود آورنده همه اشیا است و به وسیله صفت کریمی که اسم مناسب با فعل است تاثیر میکند نه تاثیر وی از آن لفظ اسم یا صورت مفهوم در ذهن یا صفت دیگری غیر از ذات باشد. جز آنکه حق سبحانه در قرآن کریم بر طبق آیه کریمه «اجیب دعوة الداع اذا دعان» وعده داده است که
1- هر کس مرا بخواند من اجابت میکنم و این دعا متوقف بر دعا و خواست حقیقی است.
2-و اینکه دعا و طلب از حق سبحان باشد، نه از غیر وی.
اسمای الهی و مخصوصاً اسم اعظم گرچه در جهان موثرند و اسباب برای نزول فیض و رحمت های الهی میباشند ولی تاثیر اولاً و بالذات از ذات حق تعالی در این عالم است که از فلان زبان دال بر آن حقایق و یا تاثیر به معنای مفهوم متصور در اذهان باشد.
پس هر کس از تمام اسباب مقطع شد و برای حاجتی از حوایج به پروردگار خویش متصل شود، وی به حقیقت آن اسم مناسب با حاجت خویش متصل میشود، آنگاه آن اسم زیبای خدا مطابق با حقیقتش تاثیر میکند و دعا مستجاب میگردد
قرآن
و این حقیقت دعاست. بنابراین به لحاظ حال اسمی که دعاکننده و نیایشگر به آن منقطع و متوسل شود تاثیر به خصوص یا عموم صورت میگیرد و این اسم، اسم اعظم میباشد و همه اشیاء منقاد و فرمانبردار آن حقیقت میشوند و دعای نیایشگر در مورد هر چه که بخواهد مستجاب شود. نه آنکه اسم لفظی که از زبان وگلو خارج می شود یا مفهومی که از اسم اعظم به ذهن می آید منظور روایات امامان (علیهم السلام)باشد .مراد از اینکه حق تعالی اسم اعظم را به پیامبری از انبیاء و یا بندهای از بندگان آموخت یا چیزی از اسم اعظم به وی داد آن است که راه انقطاع به سوی حق سبحانه به واسطه آن اسم برای وی باز شود و اگر اسمی لفظی، و معنای مفهومی، در آنجاست فقط به خاطر آن است که الفاظ و معانی وسایل و اسباب حفظ حقایق هستند.
فريادرسى و ردّ تجاوز
از لحظاتى كه اين دو كار عملى پسنديده شناخته شده ، تاكنون هيچ كس توفيق انجام آنها را بسان آن حضرت به دست نياورده است ، براى نمونه :
1 هنگامى كه دشمن تجاوزكار به خيمه هاى او هجوم برد و صداى خاندان محاصره شده اش را شنيد، به بهترين شكل ممكن به كمك آنان ودرهم شكستن حلقه شوم محاصره شتافت و به سپاه اموى فرمود:
(شما با من در پيكاريد، بنابراين آنچه در توان داريد با شمشيرها و نيزه ها و تيرها بر من ببارانيد و به خاندان وحى و رسالت هجوم نبريد.)
2 آن حضرت به نداى دادخواهانه هفتاد و دو تن از ياران خويش كه در واپسين لحظات شهادت او را به فريادرسى و حضور بر بالين خويش مى خواندند، پاسخ مثبت داد؛ همين گونه به نداى پر مهر بيست و هفت تن از قهرمانان خاندانش . گرچه برخى از دادرسيهاى آن حضرت باعث شدّت جنگ و صدمات وارده شد؛ همچون حضور او بر بالين يادگار گرامى برادر و اين بر وجود مبارك او سخت گران آمد كه فرمود:
(يادگار گرامى برادرم ! بخداى سوگند كه بر عمويت گران است كه نداى مظلومانه دادخواهى ات را از ميدان جهاد بشنود و به سويت بشتابد امّا كار از كار گذشته باشد.)
محبّت به فرزندان
محبّت پاك و خالصانه ، به همه بندگان خدا به ويژه فرزندان ، عملى است شايسته و مورد سفارش ، امّا در مورد محبّت به دختران در خانواده ، بيشترتوصيه شده است و پاداش بيشترى نيز وعده داده اند.
آن حضرت اين عبادت را به شايسته ترين صورت ممكن انجام داد و كوشيد تا دخترش را با بوسه باران ساختن چهره و كشيدن دست نوازش پدرانه بر سر و آرامش بخشيدن به قلب طوفان زده اش ، شادمان سازد و از غم و اندوه جانكاه او بكاهد. امّا او در پرتو هوش سرشار خويش حقايقى را دريافت و محبّت سرشار پدر گرانقدرش جز بر اندوه جانكاهش نيفزود
عبادتهاى مستحبّى
آب رسانى
به نظر مى رسد كه آب رسانى و سيراب ساختن موجودات زنده ، حتّى كافران و حيوانات ، به هنگامى كه در فشار تشنگى باشند كارى است بسيار پسنديده و در برخى شرايط واجب مى گردد و پاداش آن هم نخستين پاداشى است كه در روز رستاخيز داده مى شود.
امام حسين عليه السلام در اين عمل شايسته و خداپسندانه همواره پيشگام بود و در شرايطى حسّاس ، دشمنى را كه دچار بى آبى شده بود با مركبهايشان به دست خويش سيراب ساخت و همينطور ذوالجناح را با كوشش بسيار از حلقه محاصره دشمن عبورداد و به آب رسانيد. امّا هنگامى كه در محاصره قرار گرفت به هر صورت ممكن و آزادمنشانه در جستجوى آب برآمد؛ با كندن چاه با اتمام حجّت به مدّعيان اسلام ، با فرستادن سفير به سوى آنان و با پند و اندرز حكيمانه و نهى از شرارت و ددمنشىو سرانجام هم براى نشان دادن ماهيّت پليد نظام اموى خواسته خويش را در اين مورد به اندك آبى تقليل داد و آن را هم از او دريغ داشتند.
سير كردن گرسنگان
سير كردن گرسنه اى در روز پريشانى ، خوراك دادن به پدر از دست داده اى از بستگان ، يا بينوايى خاك نشين ، كارى است بزرگ و خدا پسندانه كه مورد توصيه قرآن است فضيلت بى نظير امام حسين عليه السلام همين بس كه نجات از عقبه در اين آيه شريفه به آن حضرت تفسير شده است .
آن حضرت در شبانه روز عاشورا به اين عبادت بزرگ تمكّن نيافت ، چرا كه روز عاشورا علاوه بر اينكه روز تشنگى بود، به دليل محاصره اقتصادى ، روز گرسنگى هم بود. به همين جهت حضرت سجّاد عليه السلام فرمود:
(فرزند گرامى پيامبر، گرسنه و تشنه به شهادت رسيد.)
امّا مساءله تشنگى به دو جهت تكرار شد و سخنى از گرسنگى و طلب موادّ غذايى از دشمن به ميان نيامد. نخست به دليل شدّت بيشتر عطش ، بدان تأ كيد شد و ديگر به دليل ذلّت بار بودن طلب غذا و ناسازگار بودن آن با روح بلند و آزادمنشانه و ذلّت ناپذير امام حسين عليه السلام و يارانش كه نه تنها از طلب طعام خوددارى كردند، بلكه اگر در آن شرايط به آنان طعام هم داده مى شد از پذيرفتن آن خوددارى مى كردند. از همين ديدگاه بود كه وقتى برخى از مردم كوفه به كودكان خرما و گردو دادند، خواهر گرانقدرش خروشيد كه : (صدقه بر ما روا نيست .) و آنها را دور ريخت چرا كه پذيرفتن غذاى آنان در آن شرايط را، ذلّت بار مى نگريست و آن را اگر چه زكات هم نباشد بر خاندان رسالت روانمى دانست .
<< 1 ... 241 242 243 ...244 ...245 246 247 ...248 ...249 250 251 ... 328 >>