دگرگونى عالَم طبیعت پس از شهادت امام علیهالسلام
طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونىهایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مىداد. روایات مربوط به دگرگونىهاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کردهاند از جمله:
بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است. (عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص 500)
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون» آنها که ستم کردند به زودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227)
نهم محرم؛ روز تاسوعا
معنای تاسوعا
روز نهم محرم را، «تاسوعا» گویند. «تاسوعا» از ریشه «تسع» به معنای نُه و نهم میباشد. ولی شهرت این روز به دلیل وقایعی است که در روز نهم، از ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری، در سرزمین کربلا روی داد.
در روز تاسوعا به سال ۶۱ق. شمر با نامهای از طرف عبیدالله بن زیاد، وارد کربلا شد که در آن از عمربن سعد خواسته شده بود یا در برخورد با امام حسین(ع) جدیت به خرج دهد و یا فرماندهی لشکر را به شمر واگذارد. عمر سعد از واگذاری فرماندهی به شمر خوداری کرد و آماده جنگ با امام حسین(ع) شد. با هجوم لشکریان در عصر این روز به خیمهگاه حضرت، امام(ع) با فرستادن برادرش عباس بن علی، از آنها خواست که شب را به آنها مهلت دهند.
همچنین در تاسوعا، شمر امان نامهای برای حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین آورد، اما حضرت عباس نپذیرفت. به همین دلیل این روز در نزد شیعیان از اهمیت مذهبی برخوردار است. شیعیان تاسوعا را روز عباس(ع) به شمار میآورند و آن را مانند روز عاشورا گرامی داشته، به ذکر فضائل آن حضرت و سوگواری میپردازند.
وقایع روز تاسوعا
روز تاسوعا آخرین روزی است که امام حسین(ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کردهاند و این روز به شب عاشورا پیوند خورده است.
- ورود شمر به کربلا
در پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی الجوشن به همراه چهارهزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد. او حامل نامهای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را تقدیم پسر سعد کرد. در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد.
عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر بن ذی الجوشن واگذار نماید. ابن سعد با خواندن نامه، به شمر گفت: «امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمیبینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.»
- امان نامه برای فرزندان ام البنین (س)
زمانی که شمر نامه ابن زیاد را -که خطاب به عمر بن سعد نوشته شده بود- از او میگرفت، به همراه عبدالله بن ابی المحل-برادرزاده ام البنین- از عبیدالله برای خواهرزادگان خود امان نامه خواستند. عبیدالله پیشنهاد آنها را پذیرفت.
عبدالله بن ابی المحل امان نامه را به وسیله غلام خود -کزمان یا عرفان- به کربلا فرستاد او پس از ورود به کربلا متن امان نامه را برای فرزندان ام البنین (س) قرائت کرد؛ اما فرزندان ام البنین (س) مخالفت کردند. در روایتی دیگر آمده که شمر خود امان نامه را گرفته با خود به کربلا نزد عباس(ع) و برادرانش عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) آورد.
در روز تاسوعا خیمههای امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره گردید
عباس(ع) و برادرانش در محضر اباعبدالله الحسین(ع) نشسته بودند و جواب شمر را نمیدادند امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «هر چند او فاسق است اما پاسخش را بده همانا او از داییهای شما است.» عباس و عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) بیرون آمدند و گفتند: «چه میخواهی؟» شمر به آنها گفت: «ای خواهرزادگان من، شما در امان هستید من برای شما از عبیدالله امان گرفتهام »؛ اما عباس(ع) و برادرانش همگی گفتند: «خدا تو و امان تو را لعنت کند ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر(ص) امان نداشته باشد.» پس از رد امان نامه، به سپاه عمر بن سعد فرمان داده شد تا برای جنگ آماده شوند پس همگان سوار شدند در شامگاه پنجشنبه نهم محرم آماده نبرد با حسین(ع) و یارانش شدند.
- آماده شدن برای جنگ
در عصر روز نهم محرم الحرام تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین(ع) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام(ع) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب (س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک میشوند، میشنوید؟» امام(ع) سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.» امام(ع) به عباس(ع) فرمود: «ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند و برای چه به پیش آمدهاند؟»
حضرت عباس(ع) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه میخواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس(ع) گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس(ع) به تنهایی نزد امام حسین(ع) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.
امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا میداند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم.»
- سخن امام(ع) در عصر تاسوعا درباره یارانش:
أما بعد فإنّی لا أعلم أصحابا أوفی و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی (ترجمه: من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیکتر از خویشاوندان خود نمیشناسم.)
در طول مدتی که عباس(ع) با امام(ع) مشغول گفتگو بود همراهان او ـ حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین ـ هم از این فرصت استفاده کرده به گفتگو با سپاه عمر بن سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین(ع) بر حذر میداشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز میداشتند.
ابوالفضل العباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین(ع) و یارانش موافقت نمود. در این روز خیمههای امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره گردید.
روایتی از امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در ضمن حدیثی، در توصیف این روز فرمودند:
«تاسوعا یوم حوصر فیه الحسین(ع) و اصحابه بکربلاء و اجتمع علیه خیل اهل الشام و اناخوا علیه و فرح ابن مرجانه و عمر بن سعد بتواتر الخیل و کثرتها و استضعفوا فیه الحسین(ع) و اصحابه و ایقنوا انه لایاتی الحسین(ع) ناصر و لا یمده اهل العراق؛
تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامی بر ضد آنان گرد هم آمدند. ابن زیاد و عمر بن سعد نیز از فراهم آمدن آن همه نیرو خوشحال شدند و آن روز حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او کمکی نخواهد رسید و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.
اهمیت روز تاسوعا شیعیان
به دلیل وقایع روی داده در این روز، روز تاسوعا در نزد شیعیان از اهمیت بالایی برخوردار بوده، این روز را منتسب به قمر بنی هاشم عباس(ع) نیز میدانند، و این روز را بسان روز عاشورا گرامی داشته، در آن به سوگواری میپردازند. در ایران و بعضی از کشورهای اسلامی شیعی نشین، روز تاسوعا همچون روز عاشورا تعطیل رسمی بوده، در این روز نیز مراسم عزاداری و سوگواری باشکوه و مفصلی با راهاندازی هیاتهای عزاداری و دستههای سینه زنی و زنجیز زنی و… برگزار می شود.
میوه دلم؛ علی!آن روز که از گنبد و بارگاه جدم رسول خدا(ص) وداع کردیم و مدینه را به ساکنانش سپردیم، در چشمانت خواندم که حال و هوای دلت طوفانی است و ابری تیره و تار، آسمان آبی قلبت را پوشانده است. سخت؛ حال گریه داشتی، اما گریه نکردی. می دانم چرا؛ نخواستی خاطر اندوهگین پدرت آزرده تر شود. بغضی گرم و متراکم گلویت را فشرد. آن را نگه داشتی، تا امروز که در میدان نبرد بر سر نامردان افشاندی. دست مریزاد عزیزم!
ساعتی پیش نزد من آمدی. اجازه میدان خواستی؛ برایم لحظه سختی بود، خیلی سخت. می دانستم که اگر اجازه بدهم، جدایی تا قیامت میان من و تو واسطه خواهد شد.
چگونه می توانستم دل از میوه دلم برکنم؛ ولی مگر پدرت غیر از تو و عباس و چند نفر دیگر کسی را داشت که به میدان بفرستد؟ همین دیشب دیدی که وقتی به همراهانم اجازه دادم، عده ای در تاریکی شب رفتند و رفتند و شما چند نفر ماندید و ماندید و چه وفادارانه ماندید!
لحظه جدایی برای تو هم خیلی سخت بود؛ می دانستی که با رفتنت، تنهایی پدرت دو چندان می شود، تنهای تنها در میان خیل دشمنان گستاخ؛ ولی رفتی تا آن سوی پل شهادت و اکنون لحظاتی است که تند باد گرم کربلا، انبوه زلفت را شانه می زند و من در امتداد وزش باد پنجه برکاکل زیبایت می سایم، چه قدر نرم و لطیف است کاکل خونینت، نور دیده ام علی!
علی جان! علاقه میان من و تو در ظرف رابطه پدر و فرزند نمی گنجد؛ رابطه ما فراتر از این است، باور کن هر وقت که دلم می گرفت و می خواستم رخسار جدم رسول خدا(ص) را ببینم، دیدگانم را بر صورت زیبایت می دوختم؛ آن وقت آرام می شدم و دل گرفتگی ام به آرامش خاطر تبدیل می شد. تو شبیه ترین مردم به رسول خدا(ص) بودی. امروز این شباهت بیش تر شده و اکنون که آرام در دامانم خفته ای، این شباهت، بیش تر از هر زمان دیگر مرا به غبطه نشانده است. کاش آینه ای بود تا رخسار گل گونه ات را در آن ببینی!
پس، من کسی را سراغ این قوم فرستادم که نشان از رسول خدا(ص) داشت یعنی تو را و این جماعت کسی را کشتند که در اخلاق و آفرینش شبیه ترین مردم به پیامبر بود. مانده ام که این جماعت از این پس، چگونه روی رستگاری خواهند دید!
اکنون زلفت پریشان پریشان است و دلت آرام آرام و لبت سیراب سیراب. از پل شهادت عبور کردی، از دست رسول خدا یک جرعه آب کوثر گرفتی و نوشیدی، گوارای وجودت! نور دیده ام! اما عطش، جان و تن پدرت را می سوزاند. در نیمه نبرد، وقتی که زبان در کامم گذاشتی، این را دانستی. تشنگی امانم را بریده است، وضع اهل خیمه نیز بهتر از من نیست.
بعد از تو دنیا بر من مباد! آن سان که تو آرام آرام دیده بر آن بستی.
فاصله میان من و تو با مرکب تندپای شهادت طی می شود؛ آن را می پیمایم، با کمری خمیده از داغ تو و پشتی شکسته از دوری برادرم عباس. آرام بخواب میوه دلم!
تلاوت قرآن كريم، مسير هدايت و تكامل معنوي را هموار ميسازد
قرآن کریم برترين و مهمّ ترين نعمتي است كه خداوند به انسان ارزاني داشته است. چنان كه در آيات نخستين سوره ي الرّحمن مي فرمايد: « الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الإنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ.»[1]
انسان تنها در سايه تعليم خداوند و دريافت و تلقّي قرآن به كمال نهايي خود ميرسد.[2] چون قرآن سرچشمه همه ي مواهب و وسيله ي وصول به هر نعمت اعمّ از مادّي و معنوي است و با اين كه در واقعيّت و نظام خلقت، انسان بر نزول قرآن تقدّم دارد ولي خداوند به خاطر اهميّت قرآن كريم در اين آيات آن را مقدّم داشته است.[3]
يكي از اساسيترين مأموريتهاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تلاوت قرآن بر مردم است.[4] تا از فروغ آن شعله گيرند و از چشمه آب حياتش جرعهها نوشند. بنابراين اوّلين مرحله ي بهرهمندي از قرآن كريم قرائت و تلاوت آيات آن است. در اين مقال به اختصار به پارهاي از خواص تلاوت قرآن كريم اشاره مي شود:
1. تكلّم با پروردگار:
قرآن کریم نامه پروردگار است و راه انس با او، خواندن نامه اوست، زيرا به فرمايش امام صادق ـ عليه السّلام ـ : خداوند خود را در كلامش به مردم نشان داده است.[5]
2. بهره گيري از هدايت هاي قرآن کریم:
تلاوت قرآن كريم، مسير هدايت و تكامل معنوي را هموار ميسازد. زيرا به وسيله ي قرائت و تلاوت قرآن كريم، با اوامر و نواهي و دستورات خدا آشنا شده و سعي ميكند به آن چه فرموده است عمل كند و از آن چه نهي كرده است، دوري جوييد. مؤمنان راستين قرائت و تلاوت قرآن كريم را مقدمه ي عمل ميدانند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ تلاوت راستين را عبرت گيري از قرآن کریم، گردن نهادن به اوامر و عمل كردن به احكام آن ميدانند.[6]
3. تشويق به كسب ويژگيهاي لازم جهت بهرهوري از قرآن:
قرآن كريم هدايت ويژه خود را مخصوص تقوا پيشگان مي داند.[7]
اين پروا پيشگان آراسته به صفتي چون شب زندهداري، خشوع در عبادت، صبر در سختي ها، عفو و گذشت، امانتداري و … شاكر نعمتهاي الهي هستند.[8]
تلاوت كننده ي قرآن كريم، با خواندن اين صفات و تفسيرشان در روايات امامان ـ عليهم السّلام ـ آراسته شدن به اين خصال را طلب ميكند.
4. تصميم بر ترك گناهان:
انسان در پرتوي تلاوت قرآن كريم ، لذّت فهم آيات آن را مي جشد و هنگام مواجهه با موانع فهم قرآن كريم، بر رفع آن عزم خود را مصمم مي كند. يكي از اساسي ترين موانع فهم قرآن كريم، آلوده بودن دل انسان به زنگار گناه است، بنابراين انسان با تلاوت قرآن كريم از گناه نيز دوري مي كند.
5. استجابت دعا:
انس دائم با قرآن كريم، براي قاري، شرافتي را فراهم ميآورد و به حرمت اين همنشيني و رفاقت، نيازهاي معيشتي و مادّي او را بر طرف مي كند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ از قول خداوند ميفرمايد: « هر كس به جاي درخواست از من، به ذكر من مشغول شود به او بالاترين مقداري را مي بخشم كه به هر كه از من درخواست نمايد مي دهم.[9]
6. عامل نورانيّت:
تلاوت قرآن كريم، باعث نورانيّت انسان و ملكوتي شدن او ميشود «رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سفارشي به ابوذر ميفرمايد: « عليك بتلاوه القرآن و ذكر الله كثيراً فانّه ذكرٌ لك في السماء و نورٌ لك في الارض؛ بر تو باد به تلاوت قرآن و زيارت در ياد خدا، زيرا تلاوت قرآن باعث ياد تو در ملكوت و مايه نوراني شدن تو در زمين است.» [10]
شفا بخشي و شفاعت و ده ها كاركرد ديگر مي تواند از جمله فوائد و كاركرد قرائت و تلاوت قران كريم باشد.
==========================
پي نوشت ها:
[1] . الرحمن: 55/1 ـ 4.
[2] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381، ج13، ص23؛ و مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، چاپ بيستم، سال 1376، ج21، ص219.
[3] . ر.ك: همان.
[4] . جمعه: 62/2.
[5] . مكارم شيرازي، ناصر، همان، ج 11، ص 402.
[6] . ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1417ه ، ج اوّل، ص262.
[7] . بقره: 2/2.
[8] . براي آشنايي با صفات پروا پيشگان رجوع كنيد به نهج البلاغه، خطبه 193.
[9] . ر.ك: نقي پورفر، ولي الله، پژوهشي پيرامون تدبر در قرآن، انتشارات اسوه، 74.
[10] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، مركز نشر اسراء، چاپ دوّم، 1379، ص248.
محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن
ماه محرم ماه غم و اندوه دوستداران اهل بیت پیامبر و علی علیهم السلام است. ماهی که از محرم سال 61 هجری قمری تا هم اکنون خیل عاشقان به خاندان مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله را عزادار کرده است. مصیبتی که بزرگی آن قابل وصف نیست! و چه مصیبتی از این بالاتر که فرزند امام علی علیه السلام که جانشین و برادر و داماد و خلیفه پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بود یعنی امام حسین علیه السلام را کمتر از پنجاه سال از رحلت نبی خدا صلی الله علیه و آله به مسلخ ببرند؛ آن هم کسانی که خود را از امت رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانستند! به تعبیر امام الساجدین علیه السلام: أَمْسَتِ الْعَرَبُ تَفْتَخِرُ عَلَى الْعَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَتْ قُرَیْشٌ تَفْتَخِرُ عَلَى الْعَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَى آلُ مُحَمَّدٍ مَخْذُولِینَ مَقْهُورِینَ مَقْبُورِینَ.(1)
این است که عزای برای امام حسین بن علی علیهما السلام تمامی ندارد. که رسول اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند(2): إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُۆْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا.(3)
کربلا تنها یک حادثه نیست بلکه یک واقعه است که انسانهای بسیاری در طول چهارده قرن در این مکتب تربیت شده اند. چه بسیار انسانهایی که با حضور در مجالس محرم جهت زندگی خود را عوض کرده اند.
کربلا و محرم نگرش انسان را به زندگی تغییر می دهد. محرم هدف برای زندگی کردن را عمیق تر می کند. محرم به زندگی معنایی بس عظیم می بخشد. محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن و درست مردن است. محرم بهترین شیوه زندگی را به انسان می آموزد و نیز بهترین مردن و بدرود گفتن دنیا را می آموزد.
محرم و کربلا اوج فضایل اخلاقی است؛ محرم اخلاق را با نمونه های عینی اش به ما می آموزد. محرم درس وفاست درس آزادی و آزادگی و درس عزت است.
با این اوصاف که قطره ای از دریای تربیتی محرم بود دیگر جای تعجب ندارد که محرم انسانها را در یک شب بلکه کمتر از آن متحول نماید. اینکه مشاهده می شود بسیاری از کسانی که گرفتار گناهان هستند که به آنها خوی گرفته اند و عادت آنها شده است، اما این عادت ناروای خود را به حرمت محرم کنار می گذارند. پس محرم عزم آفرین است. عزم بر ترک معصیت الهی. عزم بر کسب فضایل و در یک کلام عزم بر بندگی.
عزم بر بندگی
نقطه آغاز بندگی خدا، ترک هر آن چیزی است که خداوند از ارتکاب به آنها نهی کرده است. و نقطه آغاز ترک گناه، توبه است. نمونه بارز توبه در صحنه کربلا ملحق شدن حر بن یزید ریاحی به سپاه امام حسین علیه السلام است.
در تاریخ آمده است که در روز عاشورا حرّ وقتی متوجه شد که عمر بن سعد قصد دارد تا با امام حسین علیه السلام بجنگد به خود آمده به سپاه امام پیوست.
وی در جواب مردى از قوم خود كه مهاجر بن أوس نام داشت گفت: به خدا قسم من خودم را بین بهشت و جهنم مخیّر مىبینم! و الله چیزى را بجاى بهشت بر نمىگزینم و لو اینكه قطعهقطعه گردیده و آتش زده شوم! سپس به اسبش لگدى زد و به حسین [علیه السّلام] ملحق شد و به [آن حضرت] گفت: اى پسر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلم)! من همان مصاحبى هستم كه مانع از بازگشتتان شدهام و در راه، شما را همراهى كرده زیر نظر گرفتهام و [سرانجام] در این مكان شما را وادار به توقف كردهام… اكنون در حالى كه به خاطر عمل خویش از درگاه پروردگار آمرزش مىطلبم و مىخواهم با جانم شما را یارى كنم تا پیش رویتان بمیرم، نزد شما آمدهام، آیا این را به عنوان توبهام مىپذیرى؟! [امام علیه السّلام] فرمود: بله، خدا توبهات را بپذیرد و تو را ببخشد، نام تو چیست؟ گفت: من حرّ بن یزید هستم! فرمود: همانگونه كه مادرت تو را نامیده تو آزادهاى، به امید خدا در دنیا و آخرت آزاده باشى [از اسب] پائین بیا.(4)
و اینچنین حر عزم بر بندگی خداوند نمود و از بندگی شیاطین انس و جن رهایی یافت.
عزت نفس
خداوند انسان را کرامت بخشید (5) به گونه ای که وی را گل سرسبد خلقت آفرینش قرار داد (6) و هر آنچه در عالم است را مسخر انسان نمود.(7)
چنین انسانی سزاوار نیست که خود را ذلیل دنیا و متاع ناچیز دنیا و برده دیگر انسانها نماید. حتی اگر جان او را بگیرند حاضر نیست عزتش خدشه دار شود. از این روست که وقتی امام حسین علیه السّلام در برابر بیعت ذلیلانه و کشته شدن عزیزانه قرار گرفت مرگ را بر چنین زندگی ای ترجیح داد.
این کلام صاحب محرم است که: فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما.(8)
این است درس عاشورا که هر درخواستی که به عزت انسان اندک ضربه ای وارد کند مردود است. این درسی است که باید همه ارادتمندان به ساحت حسینی آن را در رفتار و گفتار خود مد نظر داشته باشند به خصوص مسئولین ممالک اسلامی که در برابر دشمنان اسلام عزتمند عمل نموده باعث عزت مسلمین گردند. سیاست ما نیز باید حسینی باشد. و مواضع سیاسی مواضعی بر پایه عزت و قدرت ایمان و عظمت دین باشد.
امام حسین,شهادت امام حسین
ماه محرم ماه غم و اندوه دوستداران اهل بیت پیامبر و علی علیهم السلام است
قیمت دادن به زندگی
ارزش زندگی به چیست؟ هدف از زندگی چیست؟ تلاش برای زنده ماندن چرا؟ آبادکردن دنیای خود و اطرافیان تا کجا؟ در پاسخ این پرسشها دو دیدگاه کلی می توان ارائه کرد: دیدگاهی مادی و دیدگاهی الهی. اگر انسان دنیا را به تنهایی و منقطع از آخرت در نظر بگیرد؛ آنگاه دیدگاه او به زندگی دنیا و هدف زندگی در دنیا و تلاش برای زنده ماندن در دنیا مادی خواهد بود که در صدد رفاه و آسایش ایجاد کردن برای دنیاست. یعنی دنیا را برای دنیا می خواهد و در پایان هیچ!
اما اگر انسان دنیا را با آخرت بنگرد؛ و سعادت اخروی را بر سعادت و خوشی زودگذر دنیایی مقدم بدارد، دیگر حاضر نیست به هر قیمتی در پی زندگی دنیایی باشد. اینکه عده ای اندک در کربلا نگاهشان به دنیا این بود بزرگترین درس تربیتی برای نسل جدید جامعه اسلامی ماست. آنهایی که در برابر امام حسین علیه السّلام ایستادند و حاضر شدند خون نوه پیامبر خود را بریزند بخاطر این بود که تنها دغدغه دنیایی و رفاه و آسایش خود و خانواده شان را داشتند.
بنابراین محرم به ما می آموزد که نباید در زندگی دیدی مادی گرایانه داشت؛ اینکه برای تشکیل خانواده مادی فکر کنیم، برای تولید نسل مادی فکر کنیم، برای برگزاری مراسم ازدواج مادی عمل کنیم و در نهایت هم ادعا کنیم که ما امت پیامبر اسلام هستیم این حرف با عمل ما سازگار نیست.
======================================
پی نوشت:
1) كوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الكوفی، 1جلد، مۆسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص149
2) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام قَالَ نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهمالسلام وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَال….
3) نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مۆسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق. ج10 ؛ ص318
4) ابو مخنف كوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش، ص 155-156
5) و لقد کرمنا بنی ءادم.(اسراء/70)
6) تبارک الله احسن الخالقین. (مۆمنون/14)
7) و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار. (ابراهیم/33)
8) ابن طاووس، على بن موسى - فهرى زنجانى، احمد، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، 1جلد، جهان - تهران، چاپ: اول، 1348ش.
<< 1 ... 236 237 238 ...239 ...240 241 242 ...243 ...244 245 246 ... 328 >>