تشخيص مدعيان مهدويت
تنها اصلى كه مى‏توان براى شناخت مدعيان دروغگوى مهدويت، بدان اعتماد كرد، تأييد و امداد الهى است كه توسط مدعى راستگوى مهدويت نشان داده مى‏شود. وى نبوت خاتم و جنبش اوصياى پيامبر را كه پدرانش بودند، تصديق مى‏كند. اين كارى لازم براى مدعى نبوت و رسالت است.

امداد و تأييد الهى، با ظهور عيسى بن مريم نشان داده مى‏شود كه قرآن، قصه وى را گفته است كه مردگان را زنده مى‏كرد و كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را شفا مى‏داد.1

اين اصل، راه را بر هر مدعى دروغينى مى‏بندد، خواه شخص به عمد دروغ گويد يا قربانى مكاشفه عرفانى پندارى شود، مانند آنچه براى »مهدى سودانى« پيش آمد كه پنداشت مهدى موعود(ع) است. وى خيال كرد پيامبر به او گفته كه مهدى موعود(ع) است. مهدى سودانى در يكى از نوشته‏هايش در تاريخ 16 شعبان 1299 هجرى مى‏گويد:

سيد وجود(ص) به من خبر داد: من مهدى منتظرم. پيامبر چندين بار مرا بر كرسى‏اش نشاند و خلفاى چهارگانه [ابوبكر، عمر، عثمان و امام على] و قطبها[ى دراويش] و خضر(ع) حضور داشتند، و مرا با ملايكه مقرب و اولياى زنده و مرده از فرزندان آدم تا زمان كنونى، نيز جنيان مؤمن، تأييد و يارى كرد.

در هنگام جنگ، سيد وجود(ص) به عنوان امام و فرمانده سپاه حاضر مى‏شود؛ نيز خلفاى چهارگانه و قطبها و خضر حاضرند. حضرتش، شمشير نصرت و پيروزى را به من داد و فرمود: بإ؛ داشتن آن شمشير، كسى بر من پيروز نمى‏شود، گرچه گروه انس و جن باشند.

آنگاه سرور وجود فرمود… پرچمى از نور برافراشته مى‏شود و در جنگ، همراه من است. عزراييل پرچمدار است. از اين رو، يارانم ثابت‏قدم مى‏شوند و در دل دشمنانم، ترس افكنده مى‏شود و هر كه با من دشمنى كند، خداوند خوارش مى‏كند. پس هر كه به راستى سعادتمند باشد، مى‏پذيرد من مهدى منتظرم. اما خداوند در دل كسانى كه جاه‏طلب‏اند، نفاق مى‏افكند. پس به سبب حرص بر جاه‏طلبى، مرا تصديق نخواهند كرد… سيد وجود(ص) به من دستور داد به منطقه »ماسه« در كوه قدير هجرت كنم و از آنجا به تمامى مكلفان، دستور كلى را بنويسم. ما هم به اميران و بزرگان دينى نوشتيم، اما بدبختان نپذيرفتند و درستكاران تصديق كردند… سيد وجود(ص) سه بار به من خبر داد: آنكه در مهدويت تو شك كند، به خدا و رسول كافر شده است.

تمام آنچه درباره خلافتم و مهدويت به شما گفتم، در بيدارى و در حال صحت، سيد وجود(ص) به من گفت، بى‏آن‏كه مانعى شرعى باشد. نه خوابى بود و نه ربايشى و نه مستى و نه ديوانگى…2

وى در نامه ديگرى مى‏گويد:
اگر من نورى از جانب خدا نداشتم و رسول‏اللَّه(ص) تأييدم نكرده بود، توان كارى نداشتم و روا نبود برايتان سخنى بگويم. آنچه گفتم كه پيامبر فرمود، به دستور رسول‏اللَّه بود. به من اخبارى گفت كه اوليا و علما از آن خبر ندارند. بايد بدانيد جز به دستور پيامبر يا فرشته الهام - كه از طرف پيامبر اجازه دارد - كارى نمى‏كنم. ايشان به من خبر داد: امت به دست من هدايت خواهد شد، بى‏آن‏كه رنجهايى را كه پيامبر تحمل كرد، بر دوش كشم.

من از نور دل پيامبر آفريده شده‏ام. ايشان به من بشارت داد يارانم مانند اصحاب ايشانند و رتبه و درجه [ملت من و] عوام نزد خدا، مانند رتبه شيخ عبدالقادر گيلانى است.3

محتواى دو نامه نشان مى‏دهد: دليل راستى مهدى سودانى، مدعى مهدويت، فقط گفته خودش است و دليلى ديگر در تأييد وى يافت نمى‏شود؛ افزون بر اين‏كه پيروزى جنبش وى كه ادعا داشت با امداد الهى پشتيبانى مى‏شود، تحقق نيافت.

به تصور شيعه، مهدى، انسان مشخصى است كه فرزند [امام] حسن عسكرى است و در 255 (يا 256) هجرى زاده شده و از قرن سوم تا پانزدهم هجرى با مردم زندگى مى‏كند، تا هر وقت كه خدا بخواهد. پس بايد اين مطلب را با دليل ثابت كند؛ يعنى معجزه داشته باشد، چنانكه آصف بن برخيا، وزير سليمان، معجزه نشان داد، در حالى كه پيامبر نبود. وى تحت ملكه سبا را در كم‏تر از چشم برهم‏زدنى حاضر كرد. در آيات 40-38 سوره نمل آمده است:

سليمان گفت: اى بزرگان! كدام‏يك از شما، تخت او را براى من مى‏آورد، پيش از آن‏كه به حال تسليم نزد مى‏آيند؟
عفريتى از جن گفت: من آن را نزد تو مى‏آورم، پيش از آن‏كه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر توانا و امينم.
اما كسى كه دانشى از كتاب [آسمانى] داشت، گفت: پيش از آن‏كه چشم برهم‏زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!

هنگامى كه سليمان، تخت را نزد خود ثابت و پابرجا ديد، گفت: اين از فضل پروردگار است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به جا مى‏آورم يا كفران مى‏كنم و هر كسى شكر كند، به نفع خود شكر مى‏كند و هر كس كفران كند [به زيان خويش نموده است؛ كه] پروردگار من غنى و كريم است!.

طريق ديگر اثبات امام مهدى(ع) اين است كه راههاى عادى را به كار گيرد كه نشان دهنده عمر بسيار وى و هويتش باشد. مثلاً به اهالى لندن بگويد: در قرن دهم ميلادى، از كشورشان عبور كرده و نامه‏اى را به خط خود بر پوست آهو در فلان منطقه نهاده كه در آن زمان كتابخانه شهر بوده است، اما بر اثر عوامل مختلف، كتابخانه از بين رفته است. سپس به انگليسيها بگويد: مى‏توانيد چند متر بكنيد تا بر كتابخانه از بين رفته، دست يابيد كه در آن اسناد قابل قبولى است. مى‏توانيد فلان پرونده را باز كنيد و نامه مرا بيابيد و اين، نسخه دوم آن است.

همين كار را با روسها و ايرانيها و چينيها و ديگران كه در زمان ظهورش زنده‏اند، مى‏تواند انجام دهد. مى‏بايست درخواست وى نشان دهنده درايت و آگاهى‏اش از حلقه‏هاى گمشده مهم براى هر كشورى باشد، تا اهالى را به فعاليت و كنكاش براى كشف حقيقت وادارد. مى‏بايست از موضع و موقعيتى قوى و برتر، خواسته‏اش را مطرح كند، كمى پيش از آن‏كه در ظهور دولتش موفق شود، تا ادعا و درخواستش، به عنوان رئيس دولتى باشد كه داعيه دارد و توانمند است و تحرك مى‏آفريند و شگفتيهاى بسيار دارد. اگر در سال 1455 هجرى برابر با 2034 ميلادى ظهور كند و ادعا نمايد محمد بن حسن عسكرى است و عمرش 1200 سال است، در حالى‏كه سى ساله به نظر مى‏رسد، مسلماً سياستمداران آن زمان خواهند پنداشت ديوانه است، اما وقتى ادعا و درخواستش را بشنوند و ببينند وى هزينه كنكاش و پيامدهاى جنجال برانگيز را مى‏پردازد و دانشمندان هر كشور، نتايج را ارزيابى خواهند كرد، هر كه موافق ادعاى وى است، با او همراه خواهد شد و ديگران به آزمايش و كنكاش دست خواهند زد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 21 آبان 13942 نظر »

پرسش‌ از آينده‌
در سراسر اعصار، شماري‌ از پيامبران‌، غيب‌گويان‌ و مدرسان‌ بزرگ‌ مذهبي‌ ديد باطني‌ خاصي‌ از حوادث‌ آينده‌ دريافت‌ و سعي‌ كردند در قالب‌ سخناني‌ عميق‌ بشر را از وقوع‌ آنها آگاه‌ سازند؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌ رسول‌ خدا(ص‌) در مراسم‌ حجة‌الوداع‌، در حين‌ انجام‌ مناسك‌ حج‌، در حالي‌ كه‌ حلقة‌ در كعبه‌ را گرفته‌ بودند رو به‌ اصحاب‌ خويش‌ كرده‌ و آنها را از نشانه‌هاي‌ پيش‌ از ظهور خبردار نمودند. اين‌ سخنان‌ براي‌ اصحاب‌ بسيار شگفت‌آور بود. اما براي‌ ما بسيار شگفت‌آورتر.
پيامبر(ص‌) فرمود:
آيا مي‌خواهيد شما را از اخبار، نشانه‌ها و حوادث‌ پيش‌ از قيامت‌ (ظهور) خبردار كنم‌؟

سلمان‌ ـ كه‌ از همه‌ به‌ ايشان‌ نزديك‌تر ايستاده‌ بود ـ گفت‌: بلي‌ يا رسول‌الله!
آنگاه‌ ايشان‌ فرمودند: از جمله‌ آن‌ خبرها ضايع‌ و تباه‌ كردن‌ نمازها، تبعيت‌ شما از شهوتها، متمايل‌ شدن‌ به‌ هواهاي‌ نفساني‌؛ تكريم‌ و بزرگداشت‌ ثروتمندان‌ و مال‌پرستان‌ و فروختن‌ دين‌ به‌ قيمت‌ دنياست‌. در اين‌ زمان‌ است‌ كه‌ قلب‌ مؤمن‌ در درونش‌ همانند نمك‌ در آب‌ حل‌ مي‌شود؛ چرا كه‌ منكرات‌، كژيها و كاستيها را مي‌بيند و قدرت‌ تغيير آنها را ندارد. و به‌ دنبال‌ آن‌ حاكمان‌ و اميران‌ ستمگر و وزيران‌ فاسق‌ و كارگزاران‌ و كارشناسان‌ ستمكار پيدا مي‌شوند و مردم‌ به‌ خيانتكاران‌ اعتماد مي‌كنند. در آن‌ زمان‌ است‌ كه‌ منكرات‌ و انحرافات‌، معروف‌ و خوب‌، و اعمال‌ پسنديده‌، منكر و ناپسند شمرده‌ مي‌شود. دروغگو را تأييد و راستگو را طرد مي‌كنند. در آن‌ زمان‌ است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ اين‌ حوادث‌، اقوامي‌ پيدا مي‌شوند كه‌ اگر حرفي‌ بزنند كشته‌ مي‌شوند. اگر ساكت‌ بمانند، غارتشان‌ مي‌كنند تا اينكه‌ از اموالشان‌ بهره‌مند شوند و به‌ حريمهايشان‌ تجاوز كنند و حرمتشان‌ را شكسته‌، خونشان‌ را بريزند. در آن‌ زمان‌ مردان‌ تنها به‌ مردان‌ و زنان‌ تنها به‌ زنان‌ مشغول‌ مي‌شوند. قلبهايشان‌ نسبت‌ به‌ هم‌ متنفر و در زبانهايشان‌، اختلاف‌ نمايان‌ است‌.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 21 آبان 1394نظر دهید »


مهدی منتظر(ع) و پایان سیر تاریخ ظهور
نشانه‏ هاى ظهور
احاديثى كه از نشانه‏هاى ظهور مهدى سخن مى‏گويد، چه در كتب شيعه و چه سنى، غالباً درباره دو موضوع بحث مى‏كند:

1. حوادث مستقل و جداگانه‏اى كه رخ خواهد داد؛

2. وضع اجتماعى و سياسى و تكنولوژى (فناورى) كه جهان، پيش از ظهور دارد. به عبارت ديگر، وضع دنياى سياست و اجتماع و فناورى پيش از ظهور را براى ما ترسيم مى‏كند.

در مورد رويكرد دوم، هر كه درباره نشانه‏هاى ظهور پژوهش كند، درمى‏يابد كه جهان كنونى، از هر وقت ديگرى، به زمان ظهور نزديك‏تر است.

از جنبه تكنولوژى، احاديث از جهانى سخن مى‏گويند كه در آن هواپيماهايى است كه مسافران را از كشورى به كشور ديگر مى‏برند و ايستگاههاى راديويى به تعداد مردم دنيا وجود دارد كه مى‏تواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنيا پخش كند و تلفنهاى تصويرى هست و هر كه در مشرق است، صداى برادرش را در مغرب مى‏شنود و چهره او را مى‏بيند و رايانه‏هاى دستى وجود دارد كه داراى برنامه‏هاى گوناگون است و دارنده‏اش را از همراه داشتن هزاران كتاب، بى‏نياز مى‏كند.

از جنبه اجتماعى، احاديث از وضع اجتماعى سخن مى‏گويد كه زنان، لباس مد روز پوشيده يا برهنه‏اند كه گوياى كشف حجاب يا آرايشهاى جاهلانه است و انواع منكرات به ظهور مى‏رسد كه پيش از پيدايش، آدمى تصورش را نمى‏كرد.

از جنبه سياسى، سخن از كشف معبد هيكل سليمان مى‏گويد كه لازمه برپايى دولت اسراييل در دل جهان عرب و اسلام است. نيز وجود جنبشهاى اسلامى در جوامع مسلمان كه تلاش دارد حكومت اسلامى برپا كند، اما بسيارى از افراد مجاهد زندانى مى‏شوند. همچنين از تأسيس دولتى در مشرق سخن مى‏گويد كه زمينه‏ساز دولت مهدى است. نيز اختلاف كارگزاران شيعى و چندگانگى سخنشان كه با بيعت با مهدى، وحدت كلمه پيدا مى‏كنند. همچنين مهديان دروغينى ظاهر مى‏شوند. تمامى آنچه برشمرديم، در احاديث نشانه‏هاى ظهور آمده است.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 21 آبان 1394نظر دهید »


رجعت امام حسین(ع) در قران و روایات

از امام جعفر صادق(ع)، وارد گرديده: اول كسى كه به دنيا برمى‏گردد؛ حضرت امام حسين(ع)، و اصحاب او و يزيد و اصحاب او خواهند بود. پس همه ايشان را بكشد مثل آنكه ايشان كشته‏اند چنانچه حق تعالى فرموده است: ثم رددنا لكم…«6 و باز در روايت ديگرى امام صادق(ع)، در تأويل همين آيه فرمايد: »… ثم رددنا لكم الكره عليهم« اشاره است به خروج امام حسين(ع)، با هفتاد نفر از اصحابش… و به مردم گويند كه اين حسين است كه بيرون آمده است تا مؤمنان شك در او نكنند و بدانند كه دجال و شيطان نيست و حضرت قائم در آن وقت در ميان ايشان باشد…«7.

»رجعت« را كه عبارت است از »بازگشت گروهى از مؤمنان خالص« و »طاغيان و كفار بسيار شرور« بعد از ظهور حضرت مهدى(ع) و »در آستانه رستاخيز«1 بايد از جمله امورى دانست كه اعتقاد بدان خاصه پيروان مكتب تشيع است. و از جانب امامان بزرگوار شيعه(ع)، تأكيدات فراوانى بر اعتقاد بدان وارد گرديده است؛ تا بدانجا كه در حديثى از امام جعفر صادق(ع)، عدم ايمان به آن، همسنگ و هموزن انكار ايشان قرار داده شده و كسانى را كه بدين موضوع اعتقاد ندارند، خارج از دايره »امامت و ولايت« معرفى فرموده‏اند:
»از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت نداشته باشد…«2

بايد دانست؛ امر رجعت اگر چه در ابتدا براى ما آدميان - كه محصور در حصار ماديات هستيم - شگفت‏آور و عجيب به نظر مى‏رسد، و به همين دليل گاهى در اين امر شك و ترديد مى‏نماييم و حتى زمانى هم پا را فراتر نهاده و به انكار آن مى‏پردازيم!! ولى اگر عقل معادانديش را كه با حجابهاى هوى و هوس پوشيده نشده باشد به كار گيريم و در اين امر كمى انديشه كنيم؛ خواهيم ديد كه بنا به چندين و چند دليل عقلانى، وقوع رجعت، جاى هيچ‏گونه استبعاد و شگفتى ندارد و نيز اگر در آيات قرآن كريم، غور و بررسى نماييم؛ بدين نكته پى مى‏بريم كه در اين كتاب آسمانى، دهها آيه وجود دارد كه هر يك به نوعى اثبات كننده موضوع رجعت مى‏باشند و نه تنها آيات قرآن كريم كه احاديث و روايات بسيارى را در كتب معتبر حديثى مى‏توان مشاهده كرد كه بروقوع رجعت تأكيد دارند.
و اما همانطور كه از تعريف رجعت كه در صدر اين نوشتار ذكر شد، برمى‏آيد، رجعت يعنى اعتقاد به بازگشت »مؤمنان خالص« و »كفار و ظالمان خالص«، آنان‏كه در طول حيات دنيوى خود جزو رهبران و سردمداران ايمان و كفر محسوب مى‏شده‏اند، و بدين ترتيب در مى‏يابيم كه امر رجعت تنها شامل عده‏اى از انسانها مى‏شود و نه همه آنها! همانطور كه در حديثى از امام جعفر صادق(ع)، مى‏خوانيم كه فرمود:
»رجعت عمومى نيست بلكه جنبه خصوصى دارد؛ تنها گروهى بازگشت مى‏كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند.«3
و مطابق اين حديث شريف از جمله كسانى كه در هنگامه رجعت به اين عالم برمى‏گردند كسانى هستند كه در ايمان، خالص و ناب بوده‏اند و به تعبير رساتر، امام مؤمنان و مولاى صالحان و مقتداى پرهيزگاران گرديده‏اند، كه يكى از آنها سالار شهيدان و سرور آزادگان حضرت ابا عبداللَّه‏الحسين(ع)، است، كه در برخى از آيات قرآن كريم و نيز تعداد كثيرى از روايات و احاديث به رجعت آن حضرت تصريح گرديده است و آن را امرى حتمى‏الوقوع دانسته‏اند، كه ذيلاً به دو نمونه از آيات قرآن كريم و تعدادى از روايات اسلامى كه در خصوص رجعت آن حضرت وارد شده است اشاره مى‏نماييم:

الف) رجعت امام حسين(ع) در قرآن كريم:
همانطور كه قبلاً گفتيم در قرآن كريم پيرامون مسئله رجعت و نيز رجعت حسين بن على(ع)، آيات فراوانى وجود دارد تا بدانجا كه گفته‏اند: »در قرآن 18 آيه صريح در باب رجعت هست«4 و از جمله اين آيات، آيات ششم و هفتم از سوره مباركه نازعات مى‏باشد: »در آن روز كه زلزله‏هاى وحشتناك همه چيز را به لرزه درمى‏آورند و به دنبال آن حادثه دومين رخ مى‏دهد.«
اين دو آيه شريفه اشاراتى دارند به حوادثى كه قبل از وقوع قيامت و رستاخيز روى مى‏دهند كه از جمله آنها زلزله‏اى وحشتناك است كه همه چيز را درهم ريخته و نظام جهان را دگرگون مى‏سازد.
»حضرت امام جعفر صادق(ع)، در (تأويل) اين آيه شريفه فرموده‏اند:
»لرزاننده حسين بن على(ع)، و حادثه دومين، على بن ابيطالب(ع)، است. نخستين فردى كه (در رجعت) قبر او شكافته شده (و از آن بيرون مى‏آيد) و خاك را از سر مى‏زدايد، حسين بن على(ع) است.«5
و نيز در اين زمينه بايد به آيه 6 از سوره مباركه اسراء اشاره كرد، كه خداوند عزيز در اين آيه مى‏فرمايد:
»آنگاه شما را روبه‏روى آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهيم و به مال و فرزندان نيرومند، مدد بخشيم و عده جنگجويان شما را بسيار گردانيم.«
اين آيه شريفه نيز طبق روايتى كه از امام جعفر صادق(ع)، وارد گرديده، به موضوع رجعت امام حسين(ع)، اشاره دارد، چرا كه آن حضرت فرمود: اول كسى كه به دنيا برمى‏گردد؛ حضرت امام حسين(ع)، و اصحاب او و يزيد و اصحاب او خواهند بود. پس همه ايشان را بكشد مثل آنكه ايشان كشته‏اند چنانچه حق تعالى فرموده است: ثم رددنا لكم…«6 و باز در روايت ديگرى امام صادق(ع)، در تأويل همين آيه فرمايد: »… ثم رددنا لكم الكره عليهم« اشاره است به خروج امام حسين(ع)، با هفتاد نفر از اصحابش… و به مردم گويند كه اين حسين است كه بيرون آمده است تا مؤمنان شك در او نكنند و بدانند كه دجال و شيطان نيست و حضرت قائم در آن وقت در ميان ايشان باشد…«7.
با توجه به دو آيه فوق‏الذكر اين نكته به دست مى‏آيد كه امر رجعت و نيز رجعت امام حسين(ع)، از نظر اين كتاب آسمانى امرى شدنى خواهد بود و به همين دليل جاى شگفتى در آن وجود ندارد.

ب) رجعت امام حسين(ع)، در روايات:
يكى از منابع چهارگانه فقه اسلامى، حديث و سنت است و به همين خاطر براى اثبات بعضى از احكام، قواعد و اعتقادات دينى ناگزير از رجوع به احاديث و سنن منقول از پيامبر(ص)، و ائمه(ع)، هستيم، كه اين مطلب درباره »رجعت« نيز صادق است. يعنى براى پى بردن به كم و كيف رجعت، در كنار استدلال به قرآن كريم و عقل، بايد از احاديث و روايات نيز بهره گرفت.
بايد دانست درباره امر رجعت و حوادث پيرامون آن، روايات و احاديث فراوانى در كتب روائى و حديثى مضبوط است. تا جايى كه »شيخ حر عاملى در كتاب الايقاظ من‏الهجعه بالبرهان على الرجعه، 600 حديث [درباره رجعت] روايت كرده است.«8 ولى از آنجا كه بحث ما پيرامون رجعت امام سوم(ع)، است، فقط به برخى از رواياتى كه در آنها به رجعت آن حضرت تصريح گرديده مى‏پردازيم.
روايت اول: »قطب راوندى و ديگران از جابر ازامام محمد باقر(ع)، روايت كرده است كه حضرت امام حسين(ع)، در صحراى كربلا، پيش از شهادت فرمودند: … اول كسى كه زمين شكافته مى‏شود و از زمين بيرون مى‏آيد من خواهم بود و بيرون آمدن من موافق مى‏افتد با بيرون آمدن اميرالمؤمنين و قيام قائم ما…«9
اين روايت كه علامه مجلسى آن را در حق‏اليقين آورده است بر اين نكته تصريح مى‏فرمايد كه اولين رجعت كننده در هنگامه رجعت، امام حسين(ع)، است و در اين مورد، احاديث فراوانى نقل گرديده كه نمونه‏اى از آن را قبلاً و در شرح آيات سوره مباركه نازعات نيز ذكر كرديم.
روايت دوم:
»… عياشى از حضرت امام جعفر صادق(ع)، روايت كرده است كه اول كسى كه به دنيا برمى‏گردد حضرت امام حسين(ع)، است و اصحاب او و يزيد و اصحاب او، پس همه ايشان را بكشد مثل آن كه ايشان را كشته‏اند.«10
در اين روايت علاوه بر آنچه قبلاً بدان اشاره نموديم يعنى اولويت امام حسين(ع)، در رجعت، به رجعت اصحاب آن حضرت و نيز مخالفان و دشمنان ايشان هم اشاره گرديده و همانطور كه ملاحظه مى‏شود تصريح گرديده كه در واقعه رجعت، گوئى صحنه حماسه آفرين عاشورا بار ديگر تكرار گرديده و مجدداً مقاتله‏اى بين آن حضرت و سپاه يزيد درمى‏گيرد كه سرانجام و عاقبت آن، پيروزى و غلبه سپاه امام(ع)، بر سپاه كفر است و در واقع انتقام فجايع حادثه عاشورا از يزيديان گرفته مى‏شود. و البته اين انتقام‏گيرى از ظالمان و ستمگران، تنها منحصر به واقعه عاشورا نبوده، بلكه مطابق روايتى كه از امام كاظم(ع)، وارد شده، در هنگامه رجعت بسيارى از مؤمنان از دشمنان خود، طلب حقوق پايمال شده خويش را مى‏نمايند و علاوه بر آن از عده‏اى از دشمنان خود، انتقام مى‏گيرند:
»… ارواح مؤمنان با ارواح دشمنان ايشان به سوى بدنها برمى‏گردند تا حق خود را از ايشان استيفاء كنند. هر كه ايشان را عذاب و شكنجه كرده باشد انتقام از او بكشند و…«11
روايت سوم :
»… از حضرت امام محمد باقر(ع)، روايت گرديده كه اول كسى كه در رجعت برخواهد گشت حضرت امام حسين(ع)، خواهد بود و آن مقدار پادشاهى خواهد كرد كه از پيرى، موهاى ابروهاى او بر روى ديده‏اش آويخته شود.«12
مطابق اين روايت و روايات مشابه ديگر، در هنگامه رجعت براى برخى از ائمه(ع)، دورانى است كه در طى آن در پهنه گيتى به حكمرانى پرداخته و حكومت مى‏نمايند، كه از جمله آنها امام حسين(ع)، است كه دوران حاكميت آن حضرت بسيار طولانى خواهد بود.
بايد دانست كه از اين روايت استفاده مى‏شود كه فاصله بين قيام حضرت صاحب(ع)، و رجعت تا وقوع رستاخيز و برپا شدن قيامت، فاصله‏اى طولانى خواهد بود كه در اين فاصله همانطور كه گفتيم عده‏اى از اولياى الهى حكومت مى‏كنند و دنيا، روزگارى سرشار از صلح و صفا را به خود خواهد ديد. دورانى كه نشانى از ظلم و ستم وجود ندارد و »نيكان به ديدن دولت ائمه(ع) خوشحال شده و ديده‏هاى ايشان روشن مى‏گردد…«13.
از آنچه گفتيم نتيجه گرفته مى‏شود كه اولاً امر رجعت، امرى حتمى الوقوع است و ثانياً اين امر منحصر به برخى از صلحا و اشقيا مى‏شود و نه همه آنها، كه از آن جمله‏اند، امام حسين(ع)، كه نخستين مراجعت كننده به دنيا است و پس از انتقام‏گيرى از پديدآورندگان فاجعه عاشورا و گستردن صلح و صفا و آرامش در عرصه گيتى، مدت بسيارى را به اداره امور عالم و حاكميت بر جهان بشريت مى‏پردازند.

پى‏نوشتها :
1 . تفسير نمونه ج15، ص555.
2 . علامه مجلسى، حق‏اليقين، ج2، ص2.
3 . تفسير نمونه ج15، ص560.
4 . حسين عمادزاده، منتقم حقيقى، ص481.
5 . فضائل و سيره امام حسين(ع)، در كلام بزرگان، عباس عزيزى، ص69.
6 . حق اليقين ج2 ص12
7 . حق‏اليقين ج2 ص16
8 . حسين عمادزاده، منتقم حقيقى، ص482.
9 . علامه مجلسى، حق‏اليقين، ج2، ص7.
10 . همان، صص12ù11.
11 . همان، ص7.
12. همان
13. همان، ص10.

 


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 21 آبان 1394نظر دهید »

- ريشه ضربه هايى كه بشريت مى خورد!
امروز بيش از پنج قرن و ده قرن پيش ، حسين بن على اسلام و شما، در دنيا شناخته شده است . امروز وضع به گونه اى است كه متفكران و روشنفكران و آنهايى كه بى غرضند، وقتى به تاريخى اسلام بر مى خورند و ماجراى امام حسين را مى بينند، احساس خضوع مى كنند. آنهايى كه از اسلام سر در نمى آورند، اما مفاهيم آزادى ، عدالت ، عزت ، اعتلاء، و ارزش هاى والاى انسانى را مى فهمند، با اين ديد نگاه مى كنند و امام حسين ، امام آن ها در آزادى خواهى ، در عدالت طلبى ، در مبارزه با بدى و زشتى ها، در مبارزه با جهل و زبونى انسان است .
امروز هم هر جايى كه بشر در دنيا ضربه خورده است . چه ضربه اقتصادى ، اگر ريشه اى را كاوش كنيد، يا در جهل است ، يا در زبونى ، يعنى يا نمى دانند و معرقت لازم را به آنچه كه بايد معرفت داشته باشند، ندارند؛يا اين كه معرفت دارند، اما خود را ارزان فروخته اند؛زبونى را خريده اند و حاضر به پستى و دنائت شده اند! امام سجاد و اميرالمؤ منين - بنابر آنچه كه از آن ها نقل شده - فرموده اند: ليس لا نفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها بغيرها ؛اى انسان ! اگر بناست هستى و هويت و موجوديت تو فروخته بشود، فقط يك بها دارد و بس ، و آن بهشت الهى است ؛به هر چه كمتر از بهشت بفروشى ، سرت كلاه رفته است . اگر همه دنيا را هم به قيمت قبول پستى و ذلت و زبونى بفروشى ، سرت كلاه رفته است . اگر همه آن كسانى كه در اطراف دنيا تسليم زر و زور صاحبان زر و زور شده اند و اين زبونى را قبول كرده اند، چه عالم ، چه سياستمدار، چه فعال سياسى و اجتماعى ، چه روشنفكر به خاطر اين است كه ارزش خود را نشناختند. و خود را فروخته اند خيلى از سياستمداران دنيا خودشان را فروخته اند. در عزت فقط اين نيست كه انسان روى تخت سلطنت يا رياست بنشيند؛گاهى يك نفر بر تخت سلطنت نشسته است ، به هزاران نفر هم با تكبر فخر فروشى مى كند و زور مى گويد؛اما در عين حال زبون و اسير يك قدرت و يك مركز ديگر است ؛اسير تمايلات نفسانى خود است ؛كه البته اسراى سياسى امروز دنيا به اين آخرى نمى رسند؛اسير قدرت ها و اسير مراكزند.
اگر امروز شما به اين كشور بزرگ نگاه كنيد، مى بينيد كه چهره جوانان اين كشور، از احساس استقلال و احساس عزت ، برافروخته و شادمان است . هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه دستگاه هاى سياسى اين كشور، از قدرتش ؛دنيا كمترين فرمانى مى برند همه دينا هم اين را قبول دارند كه در همين كشور با عزت و باعظمت ، قبل از انقلاب حكومتى سركار بود كه افرادش تفرعن و تكبر داشتند و براى خود جاه و جلال و جبروت قائل بودند و مردم بايستى در مقابلشان تعظيم مى كردند و خم مى شدند؛اما همانها اسير و زبون ديگران بودند! در همين تهران ، هر وقت سفير امريكا مى خواست ، مى توانست با شاه ملاقات كند و هر مساءله اى را بر او ديكته كند و از او بخواهد و اگر او انجام نداد، به او تغير كند! ظاهر شان جلال و جبروت داشت ؛اما براى ضعفا، زبون بودند! امام حسين خواست اين زبونى را از انسان ها بگيرد

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 20 آبان 13942 نظر »

1 ... 213 214 215 ...216 ... 218 ...220 ...221 222 223 ... 328

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
 
مداحی های محرم