1175سال است که مردی منتظر ۳۱۳ مرد است آری چقدر مرد شدن زمان میبرد!
هر روز به خود میگوییم که آیا دیر نشده؟باید گفت که آری دیر شده ولی رمز ظهور ماه ترک گناه و یکدلی و دعای ماست.
اقای ثانیه ها!
ایا از سر زمین یاس ها آمده ای که عطر نفس هایت از فر سنگها جانمان را می نوازد؟!
یا از سر زمین آیینه ها امده ای که صداقت در کلامت موج می زند…؟!
آقا جمعه هاکه می شود بعد از نماز صبح به خدا التماس می کنم که امروز پایان این انتظار باشداما غروب باز با زیارت آل یاسین باید انتظار جمعه ای دیگر را بکشم مولای من بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود .
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!
دوستت دارم،فقط همین …
مردان زمانه رنگ معرفت گم کرده اند ! نمی آیی ؟
شعر مردمان واژگون شده ! اینجا باید تا توانی دلی بشکنی تا رفیق راهت شوند !
آقا جان هنوز عده ای نامت را به یاد دارند … هنوز هم هستند ساده دلانی که دلخوشی عصر های جمعه شان نوشتن ساده دلی هاییست که لغت به لغتش انتظار تو را فریاد بزند و غربت دل انان را !
اقا جان شرمنده ی رخت … انقدر آواز دلتنگی سر دادیم که نامردمان سوز دلمان را لالایی خواندند و چشم دلشان به خواب غفلت بسته شد …
انگشت حقارت سمت ما گرفته اند … میگویند اگر راست می گویی زین چه سبب نگاه ملتمست بی پاسخ مانده … می گویند کدام مهدی ! میگویند … میگویند … شرمنده اقا ولی میگویند … افسانه ای … ! ..
دردم این نیست که سفیهم خوانند مولا جان ، تمام این طعنه و کنایه ها فدای سرت گل زهرا … آن که روزگار سرگرم سنگ و خاشاکش ساخته چه داند که گوهر چیست !
یاابن الحسن … دوستت دارم … همین اقا جان … همین …
تمام ذرات وجودم حقیقتت را فریاد می زند بگذار نامردمان هر چه می خواهند بگویند ! بگذار طردم کنند و تبعید کوه و بیابان … انکه دلش به عشق تو سبز است را از حرارت کویر چه باک …
ای غریب یابن الغریب یابن الغریب یابن الغریب …….. بار دل سنگین است … کی توان با چند لغت بار سنگین بر زمین گذاردن ….
این جمعه هم دارد می گذرد ………. و تو هم چنان دلت از جور شیعه شکسته و شکسته تر …. و منتظر رو سیاه در حسرت دولتت پیرتر و پیرتر ….
دوستت دارم …
غروب جمعه شد و غزل حافظ آرامه ی دل حیران :
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور …
خداوند متعال، رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)او را برای اهل عالم، به ویژه پیروانشان، به عنوان الگو آفریده است. مسلمانان جهان وظیفه دارند در تمام شئونات زندگی اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و غیره به آنان اقتدانمایند .یکی از نکات قابل توجّه در سیره پیشوایان معصوم(ع)نحوه رفتار آنان باخانواده است. در این نوشتار مختصر برآنیم تا با مراجعه در منابع تاریخی به گوشه هایی از سیره اخلاقی امام حسین(ع)در خانواده بپردازیم؛ هر چند بهخاطر طبیعت موضوع و نیز شرایط اجتماعی، حجم شواهد و مواردِ بر جای
مانده در تاریخ، در این خصوص فراوان نیست؛ همین اندک نیز بسیار ارزشمند و گویاست .
احترام به همسر
احترام به همسر از عواملی است که در تربیت فرزندان، تأثیر فراوانی دارد.مادری که در خانه، عزیز باشد و مورد تکریم شوهرش قرار گیرد، با روحی سرشار از عاطفه و آرامش و احساسِ شخصیت، فرزندان را تربیت خواهد نمود.به عکس اگر همسر در خانه مورد آزار و اذیت روحی و جسمی قرار گیرد وشخصیتش در خانه و پیش فرزندان تحقیر شود، بدیهی است که از روان سالمی برخوردار نخواهد بود و در نتیجه، آرامش خود را از دست داده واضطراب و نگرانیِ او در فرزندان نیز تأثیر خواهد گذاشت .انسان در دوران زندگی با حوادث و مسائلی روبه رو می شود که او را نگران ومتأثر می سازد. فردی که احساس کند از طرف دیگران مورد ستم واقع شده،اگر برای رسیدن به حقّ خود تلاش کند و نتواند به آن برسد، دچار نگرانی خواهد شد . حال اگر برای زن یا شوهر چنین مشکلی پیش آید و با حالت تأثروارد خانه شود، ممکن است گلایه کرده و از همسر انتظار داشته باشد که در
این شرایط به او کمک کند و از او دفاع نماید. و در نتیجه، هرگونه تصوّرِکوتاهی را در این رابطه دور از انتظار می داند .همسر در این حالت های ویژه، باید سعی کند با مهربانی، احترام و دلجویی چنان رفتار کند که از اندوه و تأثر او بکاهد. در چنین شرایطی، سخنان منطقی و محترمانه همسر می تواند اثبات نماید که: من در دفاع از حقّ تو کوتاهی نکرده ام و آنچه مصلحت بوده و توان داشتم انجام داده ام . حضرت زهرا(س)( پس از رحلت رسول مکرّم اسلام(ص ) وقتی فدک را به ناحق از او گرفتند، برای دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن حقّش، نزد خلیفه وقت
رفت؛ امّا با ارائه استدلال های منطقی، موفّق نشد حقّ خود را بستاند، بنابراین با ناراحتی و تأثر شدید وارد منزل شد و اظهار ناراحتی نمود، شوهرش، علی(ع) را مورد خطاب قرار داد و گفت :… هیچ کس از من دفاع نکرد و از ظلم آنها جلوگیری ننمود، خشمگین ازخانه بیرون رفتم و پریشان و با شکست و افسردگی بازگشتم، و تو این گونه پریشان نشسته ای! تو همان بودی که گرگان عرب را صید می کردی و اکنون زمین گیر شده ای! یا علی! نه گویندگان را مانع هستی و نه یاوه گویان را دافع ! اختیار از کفم رفته،… از این که با تو این گونه سخن می گویم، نزد خدا عذر می خواهم، خواه مرا یاری کنی، یا واگذاری! ای وای بر من در هر پگاه که تکیه گاهم از کف بیرون رفت و بازویم بی رمق گشت .علی(ع) با لحنی محترمانه همسر مهربانش را دلداری داد و فرمود :ویل و وای بر تو مباد؛ بلکه وای بر دشمنان تو باد! ای دختر برگزیده خدا ویادگار نبوّت، از اندوه و غصّه دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه سستی نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم .حضرت علی ( ع) آن چنان باخونسردی، متانت، دلجویی و احترام در برابرناراحتی و شکوِه حضرت زهرا(س) برخورد می نماید، که حضرت فاطمه(س )آرام می گیرد و می فرماید :خداوند مرا کفایت می کند. و بدین گونه کار آنها را به خدا وامی گذارد و
ساکت می شودعلی(ع ) همواره مواظب بود که از حزن و اندوه زهرا(س)که بعد از پدربزرگوارش بسیار زیاد شده بود، بکاهد. زهرا(س) به پدرش، پیامبر(ص) علاقه زیادی داشت . حضرت می فرمود: پیراهن پدرم را به من بدهید. و چون پیراهن را می گرفت، آنقدر آن را می بویید تا بیهوش می شد .علی(ع) می فرماید: پیامبر(ص ) را در پیراهنش غسل دادم و چون وضع زهرا(س)را مشاهده کردم که با بوییدن آن پیراهن بیهوش می شود، آن را
پنهان نمودم حضرت علی (ع) درباره چگونگی برخورد با همسرش می فرماید :به خدا سوگند! هرگز کاری نکردم که فاطمه خشمگین شود و او را به هیچ کاری مجبور نکردم…، او نیز هرگز مرا خشمگین نکرد و برخلاف میل باطنی من، قدمی برنداشت.در تاریخ می خوانیم: روز عاشورا هنگامی که هلال بن نافع عازم میدان جنگ
بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدّت می گریست . امام حسین(ع) متوجّه آن زوج جوان گردیده و به هلال فرمود : إنَّّ أهلک لایطیبُ لَّها فِراقُکَّ، فَّلَّو رأیتَّ أن تَّختارَّ سُرُورَّها علَّی البَّراز همسرت جدایی تو را نمی پسندد، تو آزادی و می توانی خشنودی او را بر مبارزه با شمشیرها مقدم بداری .آن امام همام بالاترین حدّ تکریم را نسبت به فرزند و همسر داشت. حتی آنان را مورد عنایت خاصّ خود قرار داد و آنان نیز علاقه وافری نسبت به حضرتش ابراز می داشتند و آنان نیز علاقه وافری نسبت به حضرتش ابراز می داشتند .مثلاً رباب علاقه وافری به امام حسین(ع)داشت. او در سفر کربلا همراه امام بود و پس از شهادت آن حضرت نیز وفاداریش را به زبان شعر، و نیز در عمل،نشان داد .دو مرثیه از رباب در دسترس، قرار دارد که هر دو دارای معانی بسیار زیبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت نشان می دهد :ترجمه آن چنین است: آن پرتوی که دیگران از درخشش آن بهره می بردند،در کربلا کشته شده و غیر مدفون رها شده است .ای فرزند پیامبر(ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت میزان تو را از هر زیانی به دور دارد . تو آن چنان کوه محکمی بوده که من بدان پناه می بردم و تو با رحمت و ازسر دینداری با ما همنشینی داشتی .دیگر چه کسی برای یتیمان و فقیران، مانده؟ و چه کسی است که مسکینان بدو پناه برده و او بی نیازشان سازد؟به خدا قسم! دیگر سایه ای بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک،پنهان شوم.رباب در بخشی از این اشعارش ارتباط عمیق خود را با امام حسین(ع) تصویر
می کند؛ امام چون کوهی است که پناهگاه آرام بخش رباب بوده و آن حضرت نیز با کمال ملاطفت و از سر دینداری با وی برخورد داشته است .
ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم
واسه قبولی دعام بازم پیش تو رو زدم
من می دونم چه كاره ام، من می دونم كه روسیام
امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام
حاجت اوّلم اینه: خدا آقامو برسون
دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحب زمون
یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟
توی همین آدم بدا، حسابِ عاشقا جداس
آره درسته آخدا، عاشق گُنا نمی كنه
اما آقام مهربونه، منو رها نمی كنه
با اینكه من گنهكارم، می دونه كه دوسش دارم
آقای من خوب می دونه كسی رو جز اون ندارم
بدونِ یار مهربون، زندگیمون حروم می شه
می دونم آخرش میاد، غصه هامون تموم می شه
حاجت دوّمم چیه؟ منو ببر به كربلا
یا كه براتمو بده، بازم برم امام رضا
شب های جمعه همیشه زودی دلم پر می گیره
با ذكر یا كرب و بلا زندگی از سر می گیره
یاد اباالفضل می كنه، كنار نهر علقمه
یاد همون سرداری كه گرفته بوی فاطمه
یاد خیام بی عمو، اشك چشای بچه ها
كه نا امیدن و می گن: عمو بیا عمو بیا
بارون می باره از چشام به یاد عمّه ای غریب
به یاد اون خانمی كه به لب داره أمَّن یجیب
می گه الهی بمیرم حسین من یار نداره
می مُردم و نمی دیدم كه اون علمدار نداره
می گذره و میاد همون لحظه كه بین دشمنا
تنها می شه برادرش، ای وای سرش می شه جدا
میاد میون گودی و می بوسه رگ های داداش
تا سَرُو بالا می كنه، به نیزه می افته نگاش
آقام غریب رو نیزه ها آیه ی قرآن می خونه
یه شب میاد با دخترش می شینه كنج ویرونه
دختر می گه بابا دلم تنگ شده بود برا نگات
بابا می گه كه دخترم: فدای لرزش صدات
دخترمی گه بابا ببین به زخم دل نمك زدن
رو نیزه ها خودت دیدی چطور منو كتك زدن
می گه بابا ببین شدم شبیه زهرا مادرت
تو این شبا خیلی زیاد زحمت دادم به خواهرت
دامنِ من آتیش گرفت، موی سرم سفید شده
خواب می دیدم دیشب كه باز یه فاطمه شهید شده
خدا به آبروی اون شهید دشت كربلا
به حق شاه تشنه لب، حاجتامونو كن روا
تو یاری كن رهبرمون، شفا بده مریضامون
سایبونِ رحمتتو خودت نگهدار برامون
بازم ببخش گناهمو، به حق آسمونیات
تا به ابد من می مونم، (اسیرِ) مهربونیات
شب جمعه است…هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم
ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم
سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم
دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم
“وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم”
جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم… می میرم!
شعرهایم همگی درد فراق است… ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم
<< 1 ... 187 188 189 ...190 ...191 192 193 ...194 ...195 196 197 ... 328 >>