یاران ایرانی امام رضا(ع)
سابقة تشیع در میان ایرانیان به دوران رسول اعظم الهی می رسد. با آنکه دوران پیشوایان پاک شیعه به لحاظ حاکمیت دشمنان کینه توز اسلام و اهل بیت:از سیاه ترین بسترهای تاریخ تشیع به شمار می اید. اما بهره های علمی و معنوی ایرانیان از رهبران معصوم و یاری آنان در مآخذ تاریخی چشمگیر است. این ریشة اعتقادی که برگرفته از حس حق جویی و آزاد منشی ایرانی است، چنان استقبالی[1] را از امام رضا علیه السلامدر شهر های ایرانی به نمایش گذاشته است. که در بستر تاریخ به عنوان یک سند افتخار جاویدان خواهد ماند. وصف یاران ایرانی امام رضا و حتی آوردن نام همة آنان در یک نوشتار دشوار است. از این رو در این نوشته به معرفی آن دسته از یاران ایرانی حضرت امام رضا علیه السلامکه آغاز نامشان با حرف الف باشد، به گونه ای کوتاه بسنده می شود.
1. ابراهیم بن محمد همدانی – مولی همدانی[2]
معروفیت او به این نام از آن روست که حضرت امام رضا علیه السلام در نوشته از وی به مولی همدانی یاد می کند. وی از دلباختگان امامت و ولایت به شمار می اید؛ زیرا نام مولی همدانی در زمرة یاران سه معصوم دیده می شود.[3] و این افتخاری است که او را از دیگر همگنان خود برجسته می سازد. پس از شهادت امام رضا علیه السلام از امام جوادعلیه السلام بهره می برد. و پس از آن حضرت نیز در گروه یاران امام علی النقیعلیه السلام جای می گیرد. ابراهیم بن محمد در زمرة وکلای امام هادیعلیه السلام است.[4] او چهل بار به زیارت خانه خدا می رود. کشّی درکتاب رجال خود، در ذیل أحمد بن اسحاق تصریح دارد که محمد بن مسعود، علی بن محمد، محمد بن أحمد، محمد بن عیسی، ابو محمد رازی و أحمد بن ابوعبدالله برقی، برخی دیگر، همگی از ابراهیم بن محمد همدانی و ایوب بن نوح و أحمد بن ضمره و احمد بن اسحاق به عنوان ثقه یاد می کنند. همچنین در ذیل سخن از ابراهیم بن محمد همدانی می نویسد: حدیث کرد برایم أحمد بن محمد، از ابراهیم بن محمد همدانی که گفت: « حضرت ابوجعفر – امام جواد به پدرم نوشت که برای ایشان توطئهای که سمیع – (از دشمنان تشیع) در حقم مرتکب می گردد «بنویسم» برای حضرت نوشتم. امام با خط مبارک خود برای من نوشتند: «اندوهگین مباش، خداوند تو را در برابر ستمکاران یاری می کند، من نیز تو را به یاری پروردگار بشارت می دهم. پاداش معنویت هم نزد خداوند کریم محفوظ است. پس آفریدگارت را فراوان ستایش نما و هرگز از یادش غافل مباش.[5]
2. ابراهیم بن اشعری قمی
وی نخست پروانة شمع وجود موسی بن جعفر است. پس از شهادت آن حضرت در زمره یاران امام علی بن موسی الرضا علیه السلامدر می اید و نزد حضرتش به کسب دانش و تهذیب نفس می پردازد.[6]
او از ویژه عالمانی است که پرورش شخصیت او مرهون تلاش امام معصوم می باشد و برای همین از هردو بزرگوار روایت می کند. با همکاری برادرش فضل بن محمد کتابی می نویسد که حسن بن علی بن فضّال از آن روایت می نماید.[7]
3. ابراهیم بن ابی محمود خراسانی، معروف به مولی خراسانی
از این رو که ایرانی است و هم شخصیتی برجسته دارد. در کشورهای عربی به مولی خراسانی شناخته می شود. از یاران موسی بن جعفرعلیه السلام شمرده می شود. اما پس از شهادت آن حضرت در صف یاران امام علی بن موسی الرضا علیه السلامقرار می گیرد.[8] عالمانی چون نجاشی و شیخ طوسی موثقش می خوانند. کتابی هم داشته که أحمد بن عیسی آن را روایت می کند.[9]
4. ابراهیم بن سلام نیشابوری (ابن سلامه)
وی راوی حدیث و از وکلای امام به شمار می اید. برخی صلاحیتش را انکار می کنند و برای همین نیز به سمت وکالتش از سوی امام هم به دیده تردید می نگرند. حدیثش را هم معتبر نمی دانند. اما بزرگانی چون شیخ طوسی، علامه حلی، نه در صلاحیتش تردید دارند، و نه اعتبار روایتش، وکالتش از سوی امام را نیز تایید می کنند و سمت وکالت از جانب معصوم را بر صلاحیت و درستی گفتارش دلیل می آورند.[10]
بی شک ابراهیم بن سلام(سلامه) نیشابوری در زمره یاران فرهیختة امام رضا علیه السلام است، زیرا غالب سخنان منفی که درباره شخصیت های برجستة شیعی در تاریخ اسلام به چشم می اید. بر اساس شایعات و انگیزه های سیاسی دشمنان اهل بیت:رخ می نماید. با کمی ژرف بینی در تاریخ روشن می شود که شخصیت های شیعی هرچه برجسته تر و در خدمت به اهداف اهل بیت:به توفیقاتی فزون تر دست یابند، تبلیغات دشمنان نیز در تخریب چهره آنان حجم و گسترش بیشتر خواهد داشت.
5. ابوخالد سجستانی
از یاران امام رضا علیه السلام، راوی حدیث است.[11] شیخ طوسی بر این مطلب تایید دارد. چون شهادت حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام در زندان هارون مظلومانه و محرمانه رخ می نماید. نخست بسیاری از شیعیان و حتی نزدیکان امام شهادتش را باور نمی کنند. اما با گذشت زمان هریک از راهی شهادت امام را به عنوان یک واقعیت تلخ می پذیرند به جزگروهی که در آرزوی رسیدن به رفاه و لذایذ دنیا با اموال و وجوهات شرعی، در دام نیرنگ حکومت عباسی گرفتار می ایند و امامت امام هشتم را انکار می نمایند. بقیه نزد امام رضا علیه السلاممی روند و به امامتش ایمان می آورند. از این رو عدم پذیرش شهادت امام کاظم علیه السلاماز سوی یاران خالص آن بزرگوار را می توان دلیل بردید باز و ذهن کاوشگر آنان دانست، نه تردید در امامت امام رضا علیه السلام شیخ ابوالعباس کشی نیز، ابوخالد سجستانی را در زمرة همین دسته از یاران امام معرفی کرده و نقل می کند که ابو خالد سجستانی به گمان اینکه امام موسی بن جعفرعلیه السلام زنده است. به جمع واقفیه می پیوندد و سپس با بهره از دانش ستاره شناسی که بی شک نزد امام آموخته است، به شهادت امام کاظم علیه السلامیقین می نماید و در صف یاران امام رضا علیه السلام در می اید.[12]
6. ابوطاهر بن حمزة بن الیسع قمی
او ثقه و راوی حدیث است. نجاشی او را از یاران امام رضا و راوی حدیث آن حضرت می داند.[13]
7. أحمد بن عامر
یار فرهیختة امام رضا علیه السلام است.[14] جد بزرگوارش «وهب بن عامر» از مردان جاوید تاریخ تشیع به شمار می اید. به سال 61 هجری دریاری امام حسینعلیه السلام به شهادت می رسد. أحمد بن عامر راوی حدیث نیز هست، پسرش عبدالله بن أحمد از وی روایت می کند.[15]
8. ادریس بن عبدالله اشعری قمی
دانشمند و دارای کتاب است. از زکریا حسین بن عثمان و برادرش عبدالملک از او روایت می کنند. دانش او مرهون بهره گیری از حضرت امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلاماست.[16] بی شک فردی که دانش خود را از سه معصوم آموخته باشد. در گفتار ثقه و در رفتار و کردار نیز قابل الگوگیری است.
9. ادریس بن حسین اشعری قمی
این راوی ثقه شمرده می شود. نزد امام رضا علیه السلامشرفیاب می گردد و به فراگیری دانش می پردازد و از آن حضرت روایت می کند.[1علیه السلام ]
10. ادریس بن یقین
وی اهل خراسان و از یاران امام رضا علیه السلاماست.[18]
پیش از امام رضا علیه السلامنیز چندی به محضر حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام می رسد و از آن حضرت بهره می گیرد. اما بیشترین دوران بهره گیری او نزد امام رضا علیه السلاماست. شیخ طوسی هم او را در شمار یاران ابوالحسنعلیه السلام نام می برد.[19]
11. اسحاق بن ابراهیم حضینی
در شمار یاران امام رضا علیه السلاماست، توسط حسن بن سعید اهوازی نزد هشتمین پیشوای شیعیان می رسد و از آن حضرت بهره علمی و معنوی می برد. در زمره روات حدیث است. از امام رضا علیه السلامروایت می کند.
علی بن مهزیار اهوازی و پسرش حسن بن علی اهوازی از او روایت می کنند. برخی وثاقتش را تایید می کنند.[20]
12. اسحاق بن آدم
از شیفتگان علی بن موسی الرضا علیه السلامدر شهر قم به شمار می رود. کتابی هم داشته که در حال حاضر در دست نیست. محمد بن ابی الخطاب آن را روایت می کند.[21] به گفته ابوالعباس فضل بن حسان دالانی، کتاب اسحاق ابن آدم، مورد نقل محمد بن الحسین بن ابی الخطاب نیز هست.[22]
13. ادریس بن زید
یار امام رضا علیه السلام، جلیل القدر و درست گفتار است.[23] شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه به دو طریق از او روایت می کند.[24]
پی نوشت ها:
1. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج 2، ص 308.
2. خلاصة الاقوال، علامه حلی، ص 2علیه السلام 7.
3. قاموس الرجال، شیخ محمدتقی ششتری، ج 1، ص 189.
4. جامع الروات، ج 2، ص 21؛ التحریر الطاووسی، شیخ حسن (صاحب معالم)، ص 1علیه السلام ؛ ایظاء الاشتباه، علامه حلی، ص 2علیه السلام 7.
5. اعیان الشیعه، محمد امین، ج 2، ص 224.
6. الفهرست، شیخ طوسی، ص 41.
7. اختیار معرفةالرجال، کشی، ص 554؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 203.
8. التحریر الطاووسی، ص 21؛ کتاب الرجال، ابن داود حلی، ص 48.
9. رجال نجاشی، ص 25؛ الفهرست، شیخ طوسی، ص 41.
10. رجال شیخ طوسی، ص 361؛ رجال علامه حلی، ص 4؛ جامع الرواة، ج 1، ص 21.
11. رجال طوسی، ص 396؛ اختیار معرفة الرجال، ص 614.
12. رجال الطوسی، ص 396؛ اختیار معرفة الرجال، ص 614؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 346؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 21.
13. رجال نجاشی، ص 318؛ جامع الروات، ج 2، ص 396.
14. رجال نجاشی، ص علیه السلام 3؛ رجال شیخ طوسی، ص 365.
15. جامع الروات، ج 1، ص 51؛ رجال ابن داود، ص 38؛ معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 128.
16. الفهرست، ص 42؛ رجال نجاشی، ص 84؛ جامع الروات، ج 2، ص 25.
17. رجال ابن داود، ص 4علیه السلام ؛ معجم رجال الحدیث، ج 2؛ ص 14؛ جامع الروات، ص علیه السلام 7.
18. رجال شیخ طوسی، ص 398.
19. جامع الروات، ج 1، ص علیه السلام 8؛ معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 15.
20.رجال شیخ طوسی، ص 398؛ اختیار معرفةالرجال، ص 552؛ معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 34.
21. الفهرست، ص 15؛ رجال ابن داود، ص 54.
22. رجال النجاشی، ص 53؛ معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 30.
23. جامع الروات، ج 1، ص 36.
24. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 10.
امام رضا علیه السلامروز یازدهم ذیقعدة سال 148 ق. در مدینه متولد شد. نام مادرش «تکتم» بود که بعد از تولد حضرت، از طرف امام کاظم علیه السلامطاهره نام گرفت. نام مادر حضرت را «نجمه» نیز گفته اند. نقش انگشتری آن حضرت «ماشاءالله ولا قوة الاّ بالله» بوده است.
اسم حضرت: علی، کنیه: ابوالحسن الثانی، لقب: رضا، شروع امامت: سال 183 در سن 35 سالگی. مدت امامت: 19 یا 20 سال. فرزندان: دو پسر به نام جوادعلیه السلام فرزند دیگر به نام حسین. رافعی می نویسد: امام رضا علیه السلامدر سفری به قزوین آمده، در خانه داود بن سلیمان مخفی شده است. وی از امام نقل کرده است: «فرزندی از حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین مدفون است.» این همان امامزاده حسین است که اکنون در قزوین بارگاهی دارد. به احتمال، این مسافرت در سال 193 ق. مقارن با مرگ رشید صورت گرفته است.[1]
شهادت: امام تا سال 201 ق. در مدینه بود، در رمضان آن سال وارد مرو شده و در سن 55 سالگی، آخر صفر سال 203 ق. به علت خوردن انگور مسموم – به اجبار مأمون – مسموم شده و در طوس به خاک سپرده شد.
خلفای معاصر امام
ده سال از مدت امامت حضرت با هارون الرشید (193 – 1علیه السلام 0 ).
پنج سال با محمد امین پسر هارون (198 – 193).
ده سال با عبدالله مأمون پسر دیگر هارون (218 – 193) که با برادرش جنگید.
امام در حدود 20 سال از مأمون بزرگتر بود.
افکار بیگانه در عصر رضوی
ترجمه آثار علمی بیگانگان از زمان امویان شروع شد و در عصر عباسیان بویژه در زمان هارون و مأمون به اوج خود رسید. (همانگونه که در این زمان وسعت کشور اسلامی به بالاترین حد خود در طول تاریخ رسید) مأمون نامه ای به پادشاه روم نوشت و مجموعه ای از علوم قدیم و آثار ارسطو را درخواست کرد و جمعی از دانشمندان مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطریق» و «سلما» سرپرست «بیت الحکمة» کتابخانه بزرگ بغداد را مأمور ترجمه آنها نمود.
«خالد بن یزید»، طب وشیمی را (می خواست از راه شیمی طلای مصنوعی به دست آورد) «حنین بن اسحاق» بعضی از کتب سقراط و جالینوس را، ابن مقفع، کلیله و دمنه و همین طور کتاب اقلیدس را، به عربی برگرداندند. خود مأمون نیز ترجمه می کرد. یعقوب ابن اسحاق کندی که در طب، فلسفه، حساب، منطق، هندسه و نجوم خبره بود و درتألیفات خود از روش ارسطو پیروی می کرد، بسیاری از کتاب های فلسفه را به عربی برگرداند و مشکلات آن را توضیح داد.
کسانی را به قسطنطنیه فرستاد تا کتاب های کمیاب فلسفه، هندسه، موسیقی و طب را بیاورند. محمد بن موسی خوارزمی – ریاضی دان بزرگ – جبر را از حساب جدا کرد. «دارالحکمه» کتابخانه بزرگی بود که به احتمال قوی هارون آن را بنیانگذاری و مأمون تقویت کرد و همچنان باقی بود تا بغداد به دست مغولان افتاد. آنان که از تمدن و فرهنگ بویی نبرده بودند آن را به آتش کشیدند.
امام رضا علیه السلامو هجوم فرهنگی بیگانه
به دنبال نهضت ترجمه آنچه مایة نگرانی بود اینکه در بین این مترجمان افرادی متعصب و سرسخت از مذاهب دیگر مانند زردشتی، صائبی، نسطوری، برهمنهای هند، رومیان وجود داشتند و این فرصتی بود برای نشر افکار مسموم خود و القاء آن به جوانان و افراد ساده دل و همین طور محتوای خود این کتب نیز می توانست شبهاتی به همراه داشته باشد.
امام رضا علیه السلامبا آگاهی از این خطر و با حضور فعال در جلسات بحثهای علمی که توسط مأمون برگزار می شد، سعی کردند جلو هرگونه انحراف احتمالی را بگیرند و برتری اهل بیت: را نشان دهند.[2]
هدف مأمون از برگزاری بحث های علمی
در اینجا چند عقیده وجود دارد. از جمله:
الف) اینکه هدف محکومیت امام بود. دلیلش اینکه مأمون به «سلیمان مروزی» گفت: هدف من از برگزاری جلسة بحث چیزی جز این نیست که راه را بر او – امام رضا علیه السلامببندی.[3]
شاهد دیگر کلام امام که فرمود: هنگامی که با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجیل به انجیل شان، باا هل زبور با زبورشان، با ستاره پرستان به شیوة عبرانیشان، با موبدان به شیوه پارسیشان با رومیان به سبک خودشان استدلال کرده همه را به تصدیق سخن خود وادار کنم، مأمون خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده و یقیناً پشیمان خواهد شد.[4]
آنچه این احتمال را تقویت می کند آن است که دربار مأمون تا پیش از شهادت امام، پیوسته محل برگزاری این مناظره ها بود؛ ولی پس از آن دیگر اثری ازاین مجالس علمی و بحث های کلامی دیده نشد. وقتی این محافل در از میان بردن شخصیت امام ناکام ماند، مأمون در اندیشة حذف فیزیکی امام فرورفت و سرانجام ایشان را مسموم ساخت.
ب) مأمون خود، آدم بی فضلی نبود و تمایل داشت به عنوان یک زمامدار عالم در جامعة اسلامی معرفی گردد و مورد توجه قرارگیرد. او شهرت به علم دوستی داشت و فیلسوف خلفای عباسی شناخته می شد.[5]
مناظرات امام با پیروان ادیان
این مناظرات فراوان است و شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا» و علامه مجلسی در جلد 49 بحارالانوار و استاد عزیزالله عطاردی در کتاب مسند الامام الرضا جلد دوم آورده اند مهمترین این مناظرات عبارت است از:
1. مناظره با جاثلیق (این کلمه لقب پیشوای عیسویان بود.)
2. مناظره با رأس الجالوت (این کلمه لقب پیشوای یهود بود.)
3. مناظره با هربز اکبر (این کلمه لقب پیشوای زردشتی بود.)
4. با عمران صائبی (از پیروان حضرت یحییعلیه السلام )
5. با سلیمان مروزی؛ وی عالم بزرگ علم کلام در خطة خراسان بود.
6. علی بن محمد بن جهم؛ ناصبی و دشمن اهل بیت:.
7. مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
تدوین حدیث در عصر امام
امام رضا علیه السلامنیز پیروان و خواص خویش را امر به تدوین علم و احادیث می نمود. در مصادر روایی، کتبی به حضرت نسبت داده شده است و جزء مؤلفات حضرت آورده اند از جمله:
صحیفة الرضا علیه السلام
این کتاب را «مسند الامام الرضا» نیز نامیده اند و بسیاری از رواة فریقین این را نقل نموده و در بعضی از مصادر، اسامی بعضی از رواة آن آمده است و نسخه های متعدد از آن در «صنعاء» و در «قم» تحت عنوان «کتاب ابن ابی الجعد» که کنیة «احمد بن عامر بن سلیمان الطائی» است، در تهران و مشهد وجود دارد.[6]
الرسالة الذهبیة
رساله ای در مسائل طبّی که امام به درخواست مأمون نوشته است و مأمون دستور داد آن را با آب طلا بنویسند. لذا رساله ذهبیه نامیده شد.[7]
مجالس الرضا علیه السلام مع اهل الایمان
مأمون مجالس علمی و مناظرات دینی و علمی بین امام و علماء ادیان دیگر برقرار می نمود. امامعلیه السلام نیز فرصت را غنیمت شمرده و حقانیت، تشیع و اسلام را به اثبات می رساند و اعتقادات دیگران را با استدلال رد می نمود که بعداً یکی از پیروان امام آن مجالس را گردآوری نمود. نجاشی می گوید: «حسین بن محمد بن الفضل… ابو محمد شیخ من الهاشمیین، ثقة، … صنّف مجالس الرضا علیه السلاممع اهل الادیان.»
امالی الامام الرضا علیه السلام
این صحیفه را «ابوالحسن علی بن علی الخزاعی» برادر شاعر بزرگ شیعی یعنی دعبل خزاعی نقل کرده است. شیخ طوسی به همین سند از این کتاب روایت نقل نموده است.
محقق بزرگوار سید محمد رضا جلالی حسینی احتمال داده است که این همان کتابی باشد که نجاشی آن را ذکر کرده است. در مقدمه المعجم المفهرس الالفاظ احادیث البحار 20 مورد از تألیفات امام رضا علیه السلام را نام می برد.[8]
کتاب الاهلیلجة
علامة سید محسن امین فرمود: «فیه حجج بالغة و مطالب جلیلة فی علم الکلام»کتب دیگری نیز برای امام شمرده اند که عبارت است از: کتابی که وریزة بن محمد روایت کرده. کتابی به روایت علی بن مهدی، نسخه متبوعة بزرگی به روایت محمد بن عبدالله و نسخه های دیگر و «مسائل» به روایت معاویة بن سعید و «مسائل» به روایت حسن بن علی الوشاء و مسائل و کتب دیگری که در مجموع به بیست نسخه می رسد.
البته برخی در صحت انتساب این کتب به امام تردید کرده اند از جمله: دکتر مجید معارف می گوید: «برخی از محققان آثاری به امام نسبت داده اند، از جمله: فقه رضوی، رساله ذهبیه در طب، رسالة محض الاسلام، پاسخ به مسائل ابن سنان و کتاب علل ابن شاذان که انتساب آنها مورد تردید است. » و در این بارة ارجاع داده است به تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلاماز محمد جواد فضل الله، معرفة الحدیث محمد باقر بهبودی، سیرة الائمّه هاشم معروف حسنی و مجموعه آثار نخستین کنگره امام رضا علیه السلام. وی می گوید: آنچه به آنان منتسب گردیده نوعاً از مجعولات غلات می باشد. زیرا شرایط امامان اجازه این امور را به آنان نمی داده است.[9]
شاگردان امام رضا علیه السلام و تدوین حدیث
ایت الله العظمی بروجردی1در کتاب جامع الاحادیث می فرماید:
«ان عدد الکتب التی جمعت احادیث الشیعه فی زمان الامام الثامنعلیه السلام وصل الی الاربعمأئة، ثم قام جمع من فضلاء اصحاب الطبقة السادسة من اصحاب الامام الرضا علیه السلام فی جمیع هذه الاحادیث الشریفة المتفرقة فی تلک الکتب ثم جمع تلامذتهم الاجلاء من امثال علی بن مهزیار الاهوازی والحسین ابن سعید الاهوازی تلک الاحادیث فی کتابین فکانا مرجعاً لعلماء الشیعة حتی قام ثقة الاسلام کلینی فی تألیف کتابه «الکافی» و الشیخ الصدوق فی کتابه «من لایحضره الفقیه» و الشیخ الطوسی فی کتابه «التهذیب» و «الاستبصار» و بهذا قد جمعت فی هذه الکتب الابعة الجوامع الحدیثیه الاولیة والثانویة باحسن وجه فکانت مرجعاً لعلماء الشیعة فی تلک الاعصار و الامصار و لان جمیع احادیث تلک الاصول اجتمعت فی هذه الکتب الاربعة، قلت المراجعة لتلک الاصول تدریجیاً حتی ترکت.»[10]
در زمان امام رضا علیه السلام علیه السلام علیه السلام نفر از اصحاب امامعلیه السلام 20علیه السلام کتاب حدیثی تألیف کرده اند. از جملة آنان می توان از حسین بن سعید (30 کتاب)، صفوان بن یحیی (16 کتاب) و محمد بن عمر الواقدی (28 کتاب) و موسی بن القاسم (15 کتاب) نام برد. شیخ طوسی آمار رجال امام را به 318 راوی رسانده است.[11]
پی نوشت ها:
1. حیات فکری و سیاسی، ص 426.
2. سیره پیشوایان، ص 509.
3. سیره، ص 512 و 513.
4. همان.
5. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 483.
6. مقدمه المعجم المفهرس، ص 44.
7. اعیان الشیعه، ج 2، ص 26. وی می گوید: «له مؤلفان کثیره» بعد هفت مورد را نام می برد.
8. مقدمه المعجم المفهرس، ص 44 و 45.
9. تاریخ عمومی حدیث …. و مجموعه معارف، ص 313 – 314.
10. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 1، ص 13.
11. دروس فی نصوص الحدیثیة، مهریزی، ص 91.
قرآن در زندگی امام رضا علیه السلام
عشق فراوان امام رضا علیه السلامبه کتاب خدا او را بر آن داشت تا نخست در زندگی فردی اش از آن بهره ببرد. نه زمان برای او مطرح بود و نه مکان و نه روز و شب که موارد زیر بهترین گواه این مدعا است:
هر سه روز یک بار ختم قرآن
ابوذکوان عشق زائد الوصف امام رضا علیه السلام به قرآن کریم را این چنین توصیف کرده است:
حضرت هر سه روز یک بار قرآن را ختم می کرد و آنگاه می فرمود: اگر می خواستم زودتر از سه روز آن را به پایان برسانم، می توانستم «اما نخواستم چنین کنم.» زیرا در موقع تلاوت به هر ایه که می رسیدم در آن فکر و اندیشه می کردم که درباره چه چیزی و در چه زمانی نازل شده است. بدین جهت در هر سه روز یک بار قرآن را به پایان می رسانم.[1]
قرآئت قرآن در بستر خواب
عشق فراوان امام رضا علیه السلامبه این کتاب آسمانی او را بر آن داشت تا علاوه بر روز، در شب نیز قرآن بخواند و حتی ایات زیادی را در آستانة خواب و در رختخواب تلاوت می کرد.
رجاء بن أبی الضحّاک که گزارشی از سفر امام داده چنین گوید:
امام به هنگام خواب در رختخواب خویش فراوان قرآن می خواند و هرگاه به ایه ای می رسید که در آن یادی از بهشت یا جهنّم آمده بود، گریه می کرد و از خداوند بهشت را درخواست می نموده و از آتش جهنم به او پناه می برد.[2]
هزار ختم قرآن در یک پیراهن
شیخ طوسی در کتاب امالی به سند خود از علی بن علی فرزند برادر دعبل خزاعی نقل کرده که در سال 198 ق. همراه برادرم دعبل خدمت امام رضا علیه السلامرسیدیم و تا پایان سال 200 ق. در محضرش اقامت داشتیم و سپس به قم رفتیم. بعد از آن که امام رضا علیه السلام به برادرم دعبل پیراهن پشمینة سبز رنگی به همراه انگشتری که نگینش عقیق بود، هدیه کرد، همچنین به او درهم هایی که نام آن حضرت بر آن نقش بسته بود، مرحمت نمود و به او فرمود: ای دعبل به قم برو که در آنجا سود و بهره خواهی یافت. و به او یادآور شد: از این پیراهن به خوبی محافظت کن که من در این پیراهن هزار شب هزار رکعت نماز خوانده ام و هزار مرتبه قرآن را در آن ختم کرده ام.[3]
قرائت سُوَر گوناگون در نماز
امام رضا علیه السلام در نمازهای واجب و مستحب در شب و روز از سوره های متنوع و گوناگونی استفاده می فرمود و قرائت می کرد.
رجاء بن أبی الضحاک که در سفر امام از مدینه تا مرو همراه آن حضرت بوده، در گزارشی مفصل به این مسأله اشاره کرده است:
امام رضا علیه السلام در اول ظهر شش رکعت نماز مستحبی می خواند که پس از سوره حمد سوره های یا ایها الکافرون و قل هو الله احد ر می خواند و در دور رکعتی که پس از نماز جعفر طیار می خواند از سوره های ملک و هل أتی استفاده می کرد. و همچنین در رکعت وتر سوره های قل أعوذ برب الفلق و قل أعوذ برب النّاس را تلاوت می کرد.
و در نمازهای واجب خود پس از سوره حمد از سوره های انا انزلناه فی لیلة القدر و همچنین در ظهر جمعه سوره جمعه و سوره منافقین و در نماز عشاء در شب جمعه سوره سبّح و در نماز صبح روز دو شنبه و پنج شنبه در رکعت دوم پس از حمد سوره غاشیه را تلاوت می فرمود.[4]
2. اذکار امام پس از تلاوت برخی سوره ها
محدّثان و راویان حدیث نقل کرده اند که امام رضا علیه السلام پس از تلاوت برخی ایات قرآنی و یا در پایان برخی از سوره های قرآن به طور آهسته یا بلند جملاتی را بر زبان جاری می کردند که بخشی از آنها را رجاء بن أبی الضحاک برای ما نقل کرده است.
وی می گوید: امام رضا علیه السلامدر تمام نمازهای خود در شبانه روز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند می گفت و هرگاه ایة قل هو الله أحد را تلاوت می کرد، پس از آن آهسته می گفت: الله أحد و هر گاه سوره توحید را به پایان می رساند سه مرتبه می فرمود: کذلک الله ربّنا.
و اگر سوره جحد را می خواند آهسته می فرمود: یا ایهاالکافرون، و وقتی از تلاوت سوره فارغ می شد می فرمود: ربی الله و دینی الاسلام.
و هرگاه سوره والتین والزیتون را تلاوت می کرد در پایان می فرمود: بلی و أنا علی ذلک من الشاهدین. و هرگاه سوره لااقسم بیوم القیامة را تلاوت می کرد در پایان می فرمود: سبحانک اللهم بلی. و به هنگام تلاوت سوره جمعه می فرمود: قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة للذین اتقوا والله خیر الرّازقین.
و هرگاه از سوره حمد فارغ می شد می فرمود: الحمد لله ربّ العالمین، و اگر سوره سبّح اسم ربک الأعلی. و نیز اگر به ایه یا ایهاالذین آمنوا می رسید، آهسته می فرمود: لبیک اللهم.[5]
3. تکیه گاه کلام امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلامدر تمام زمینه ها و مسائل دینی و علمی و عقیدتی و فقهی از این کتاب آسمانی و این منبع پر فیض الهی کاملاً بهره می برد. و در هر سخن یا بیان به کلام الله مجید تکیه کند. صدوق در امالی از ابوذکوان از ابراهیم بن ابی العباس نقل کرده که می گفت: ندیدم چیزی را از امام رضا علیه السلام بپرسند که جوابش را نداند؛ بلکه جواب همه چیز را می دانست و نیز داناتر از او به زمان خویش را هرگز مشاهده نکردم.
مأمون پیوسته با پرسشهای گوناگون خود امام را می آزمود. اما ایشان به همه پرسشهای وی جواب می داد. تمام گفته های امام رضا علیه السلام و پاسخ های وی برگرفته از قرآن کریم بود.[6]
قرآن در زندگی امام رضا علیه السلام
قرآن کریم در بین مسلمانان آنقدر رفیع است که هیچ کس نمی تواند در برابر آن بی اهمیت باشد چه رسد به مقام منیع امامت که خود حافظ دین و حامی کتاب خداست. امام رضا علیه السلامدر ابعاد گوناگون از جمله بعد اجتماعی به رهنمودهای قرآن عنایت داشته اند: حضرت از آحاد ملت اسلامی خواسته تا اهمیت بیشتری به قرآن کریم داده و موارد زیر را در زندگی خود اعمال کنند.
اهتمام به قرآن
امام رضا علیه السلامبا سفارش به یاران خود از جمله ریان به وی فرمود: کلام الله لا تجاوزه و لا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلّوا؛ قرآن سخن خداست، از مرز او تجاوز نکنید و هدایت را جز در پرتو قرآن نجویید و در غیر این صورت گمراه خواهید شد.[7]
تلاوت کتاب خدا
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا به سند خود از حضرت امام رضا علیه السلاماز پدران خود از رسول خدا نقل کرده که پیامبر6فرمود: شش چیز از مروّت و جوانمردی است، سه کار در حضر و سه نوع رفتار در سفر. اما در وطن، اوّل، تلاوت کلام الله مجید؛ و دوم، آباد کردن مساجد؛ و سوم، اتحاد برادران در راه خدمت به جامعه. و امّا آن سه امر که در سفر است: اوّل، زاد و توشه را بی دریغ در اختیار همسفران گذاشتن؛ و دوم، حُسن خلق؛ و سوم، مزاح و شوخی بدون آمیختن با هیبت.[8]
قرائت قرآن با صوت و ترتیل
قرآن زیبا است و هرچه به زیبایی اش کمک کند، بسیار پسندیده است. از جمله این که قرآن را باید با صدای رسا و صوت حسن قرائت نمود.
امام رضا علیه السلام از پدرانش از رسول خدا6 نقل می کند: حسّنوا القرآن بأصواتکم، فانّ الصوت الحسن یزید القرآن حسناً؛ قرآن را با صوت نیکو زینت دهید، زیرا که صدای نیکو بر زیبایی قرآن می افزاید.[9]
قرائت قرآن در ماه رمضان
محدث نوری از کتاب فقه الرضا در باب روزه آورده است که امام رضا علیه السلام فرمود: و أکثر فی هذا الشهر المبارک من قراءة القرآن والصلاة علی رسول الله6؛ در این ماه شریف قرآن زیاد بخوان و فراوان بر رسول خدا صلوات و درود بفرست.[10]
همچنین از پدران خود از علیعلیه السلام از رسول خدا نقل می کند که فرمود: من تلافیه (شهر رمضان) ایة من القرآن، کان له مثل أجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ کسی که یک ایه از قرآن در ماه رمضان بخواند مانند یک ختم قرآن است در ماه های دیگر.[11]
ختم قرآن در مکه مکرّمه
علامه محدّث نوری در کتاب مستدرک آورده که در برخی از نسخه های فقه رضوی از امام رضا علیه السلام آمده است که فرمود: فإن قدرت أن لاتخرج من مکه حتی تختم القرآن فافعل فإنه یستحبّ؛ اگر می توانی از مکه خارج نشوی تا قرآن را در آنجا ختم کنی، این کار را انجام بده؛ زیرا بسیار شایسته است. و این کار، یکی از مستحبّات می باشد.[12]
2. رهنمود های اخلاقی
امام رضا علیه السلام با الهام از کتاب خدا، درسهای اخلاقی خود را برای جامعه اسلام بویژه به منتسبان به اهل بیت بیان می فرمود.
امامعلیه السلام با بیان ایات مربوطه به دیگران گوش زد می کرد که هرگز انتساب به پیامبر یا امام بدون توجه به عمل و پیروی از خدا باعث نجات انسان نخواهد بود. فریب برخی از گفتارها را نخورده و راه صلاح را در پیش گیرند.
گفت و گو با زید بن موسی
صدوق در عیون به سند خود از یاسر خادم نقل کرده: در زمانی که امام رضا علیه السلامدر خراسان بود برادرش زید بن موسی در مدینه شورش کرد و دست به آتش سوزی و ویرانی و کشتار زد. بدین جهت او را زیدالنّار می گفتند.
مأمون عباسی دستور جلب او را صادر کرده بدین جهت زید را اسیر و به سوی مأمون بردند. مأمون گفت: زید را به نزد امام رضا ببرند.
یاسر گوید: وقتی زید را به نزد امام وارد کردند، حضرت به او فرمود: ای زید! ایا گفتار فرومایگان اهل کوفه تو را فریب داده که فاطمه دامان خود را پاک نگه داشت پس خداوند آتش را بر ذرِّیه اش حرام کرد.
خیر چنین نیست. این گفتار فقط درباره امام حسن و امام حسین8 است. پس اگر در خود می بینی که گناه کنی و به سوی بهشت وارد شوی و (پدرت) موسی بن جعفر خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، پس تو نزد خداوند عزیزتر هستی، بدان که هیچ کس به آنچه که نزد خداوند است نمی رسد، مگر به اطاعت و پیروی از ذات حق. و اگر چنین گمانی کرده ای که با گناه و معصیت می توانی به آنها برسی زهی خیال باطل و سخت در اشتباه هستی.
زید گفت: من برادر تو و فرزند پدرت هستم؟!
امام رضا علیه السلام فرمود: تا زمانی برادر من می باشی که از خداوند اطاعت و فرمان ببری. بدان که نوح پیامبر فرمود: )رب إن ابنی من أهلی و إنّ وعدک الحق و أنت أحکم الحاکمین، فقال الله عزّوجلّ : یا نوح إنه لیس من اهلک إنه عمل غیر صالح([13] پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدة تو (در مورد نجات خاندانم) حقّ است و تو از همة حکم کنندگان برتری. خداوند فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است.
پس خداوند فرزند نوح را به دلیل گناه و معصیت از خاندان نوح بیرون شمرد.[14]
دقّت در عمل به قرآن
محمد بن یحیی بن أبی عباد از عموی خود نقل کرده که از امام رضا علیه السلام چند بیت شعری شنیدم با اینکه سروده ها بسیار کم بود. آن حضرت فرمود:
کلّنا تأمل مدِّاً فی الأجل
والمنایا هنّ آفات الأجل
لا تغرَّنکَ أباطیل المنی
والزم القصد و دع عنک العلل
إنّما الدنیا کظلٍّ زائلٍ
حلّ فیها راکب ثمّ رجل
همه ما مردم آرزوی طول عمر را داریم، در حالی که مرگ آفت های آرزوها می باشد. پس آرزوهای باطل تو را فریب ندهند، و مواظب پیمودن راه باش و بهانه جویی ها را کنار بگذار؛ بدانکه دنیا همانند سایه از بین رفتنی است، همانند سواری است که برای لحظاتی توقف کند و سپس آنجا را ترک گوید.
گوید: عرض کردم، خداوند شما را عزیز بدارد، این اشعار از کیست؟
امام فرمود: سروده یکی از شما عراقیان است.
عرض کردم: این اشعار را از زبان ابوالعتاهیه[15] شنیدم.
حضرت فرمود: نامش را بگو و این لقب را بر زبان جاری نکن، خداوند می فرماید: )ولاتنابزوا بالالقاب([16] ؛ با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.
شاید این مرد از این لقب خوشش نیاید.[1علیه السلام ]
معروف این است که ابوالعتاهیه به مرد کم عقل و گمراه و احمق می گویند و مقصود امام این بود که اکتفا به نام شاعر و سراینده کن و هرگز از لقبی که کسی کراهت دارد، استفاده نکن؛ چون مصداق فرمایش خدا که می فرماید باالقاب زشت یکدیگر را یاد نکنید، خواهی بود.
پی نوشت ها:
1. امالی صدوق، ص 660؛ بحارالانوار، ج 49،ص90.
2. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 182؛ بحارالانوار، ج 49، ص 94.
3. امالی شیخ طوسی، ص 359؛ بحارالانوار، ج 49، ص 238.
4. بحارالانوار، ج 49، ص 94.
5. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180؛ بحارالانوار، ج 49، ص 94.
6. امالی صدوق، ص 660؛ بحارالانوار، ج 49،ص90.
7. همان، ص 326.
8. قرآن در احادیث اسلامی، ص 59.
9. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 69.
10. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 267.
11. فضائل الاشهر الثلاثه، ص علیه السلام 7.
12. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 294.
13. هود / 44.
14. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 234.
15. نام این سراینده و شاعر اسماعیل بن قاسم، شاعر معروفی است.
16. حجرات / 11.
17. منتهی الامال، ج 2، ص 280؛ بحارالانوار، ج 41، ص 107.
اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام
امامان پاک ما در میان مردم و با مردم می زیستند،و عملا به مردم درس زندگی و پاکی و فضیلت می آموختند،آنان الگو و سرمشق دیگران بودند،و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز می ساخت،و برگزیده ی خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمی نمی گرفتند،و خود را از مردم جدا نمی کردند،و به روش جباران انحصار و اختصاصی برای خود قائل نمی شدند،و هرگز مردم را به بردگی و پستی نمی کشاندند و تحقیر نمی کردند…
«ابراهیم بن عباس »می گوید:«هیچگاه ندیدم که امام رضا علیه السلام در سخن بر کسی جفا ورزد،و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند،هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را بر آورده سازد رد نمی کرد،در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود، هرگز ندیدم به کسی از خدمتکاران و غلامانشان بدگوئی کند،خنده ی او قهقهه نبود بلکه تبسم بود،چون سفره ی غذا به میان می آمد همه ی افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سفره ی خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند.شبها کم می خوابید و بیشتر بیدار بود،و بسیاری از شبها تا صبح بیدار می ماند و به عبادت می گذراند،بسیار روزه می داشت و روزه ی سه روز در هر ماه را ترک نمی کرد [1] ،کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت، وبیشتر در شبهای تاریک مخفیانه به فقرا کمک می کرد. [2]
«محمد بن ابی عباد»می گوید:فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود لباس او-در خانه-درشت و خشن بود،اما هنگامیکه در مجالس عمومی شرکت می کرد (لباسهای خوب و متعارف می پوشید) و خود را می آراست. [3]
شبی امام میهمان داشت،در میان صحبت چراغ نقصی پیدا کرد،میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند،امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:ما گروهی هستیم که میهمانان خود را بکار نمی گیریم. [4]
یکبار شخصی که امام را نمی شناخت در حمام از امام خواست تا او را کیسه بکشد،امام علیه السلام پذیرفت و مشغول شد،دیگران امام را بدان شخص معرفی کردند،و او با شرمندگی به عذرخواهی پرداخت ولی امام بی توجه به عذر خواهی او همچنان او را کیسه می کشید و او را دلداری می داد که طوری نشده است. [5]
شخصی به امام عرض کرد:به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت پدران به شما نمی رسد.
امام فرمود:تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگارآنان را بزرگوار ساخت. [6]
مردی از اهالی بلخ می گوید:در سفر خراسان با امام رضا علیه السلام همراه بودم،روزی سفره گسترده بودند و امام همه ی خدمتگزاران و غلامان حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.
من به امام عرض کردم:فدایتان شوم.بهتر است اینان بر سفره یی جداگانه بنشینند.فرمود: ساکت باش،پروردگار همه یکی است،پدر و مادر همه یکی است،و پاداش هم باعمال است. [7]
«یاسر»خادم امام می گوید:امام رضا علیه السلام به ما فرموده بود اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما به غذا خوردن مشغول بودید برنخیزید تا غذایتان تمام شود.بهمین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می کرد،و در پاسخ او می گفتند به غذا خوردن مشغولند،و آن گرامی می فرمود بگذارید غذایشان تمام شود. [8]
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم،از حج باز گشته ام و خرجی راه تمام کرده ام،اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را بوطنم برسانم،و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد،زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام.
امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت،و دویست دینار آورد و از بالای در دست خویش را فراز آورد،و آن شخص را خواند و فرمود:این دویست دینار را بگیر و توشه ی راه کن،و به آن تبرک بجوی،و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه بدهی…
آن شخص دینارها را گرفت و رفت،امام از آن اطاق به جای اول بازگشت،از ایشان پرسیدند چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟
فرمود:تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم… [9]
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمائی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی کردند، و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه یی مبذول می داشتند،و در مسیر زندگی اشتباهاتشان را گوشزد می فرمودند تا هم آنان از بیراهه به راه آیند،و هم دیگران و آیندگان بیاموزند.
«سلیمان جعفری »از یاران امام رضا علیه السلام می گوید:برای برخی کارها خدمت امام بودم، چون کارم انجام شد خواستم مرخص شوم،امام فرمود:امشب نزد ما بمان.
همراه امام به خانه ی او رفتم،هنگام غروب بود،غلامان حضرت مشغول بنائی بودند امام در میان آنها غریبه یی دید،پرسید:این کیست؟عرض کردند:به ما کمک می کند و به او چیزی خواهیم داد.
فرمود:مزدش را تعیین کرده اید؟
گفتند:نه!هر چه بدهیم می پذیرد.
امام بر آشفت و خشمگین شد.من به حضرت عرض کردم:فدایتان شوم خود را ناراحت نکنید. ..
فرمود:من بارها به اینها گفته ام که هیچکس را برای کاری نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرار داد ببندید.کسی که بدون قرار داد و تعیین مزد کاری انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده یی،ولی اگر قرار داد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده یی،و در اینصورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی هر چند کم و ناچیز باشد می فهمد که بیشتر پرداخته یی و سپاسگزار خواهد بود. [10]
«احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی »که از بزرگان اصحاب امام رضا علیه السلام محسوب می شود نقل می کند.من با سه تن دیگر از یاران امام خدمتش شرفیاب شدیم،و ساعتی نزد امام نشستیم،چون خواستیم باز گردیم امام به من فرمود:ای احمد!تو بنشین.همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم،و سؤالاتی داشتم بعرض رساندم و امام پاسخ می فرمودند،تا پاسی از شب گذشت،خواستم مرخص شوم،فرمود:می روی یا نزد ما می مانی؟
عرض کردم:هر چه شما بفرمائید،اگر بفرمائید بمان می مانم و اگر بفرمائید برو می روم.
فرمود:بمان،و اینهم رختخواب (و به لحافی اشاره فرمود) .آنگاه امام برخاست و به اطاق خود رفت.من از شوق به سجده افتادم و گفتم:سپاس خدای را که حجت خدا و وارث علوم پیامبران در میان ما چند نفر که خدمتش شرفیاب شدیم تا این حد به من محبت فرمود.
هنوز در سجده بودم که متوجه شدم امام به اطاق من باز گشته است،برخاستم.حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود:
ای احمد!امیر مؤمنان علیه السلام به عیادت «صعصعة بن صوحان » (که از یاران ویژه ی آن حضرت بود) رفت،و چون خواست برخیزد فرمود:«ای صعصعه!از اینکه به عیادت تو آمده ام به برادران خود افتخار مکن-عیادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بدانی-از خدا بترس و پرهیزگار باش،برای خدا تواضع و فروتنی کن خدا ترا رفعت می بخشد» [11] امام علیه السلام با این عمل و سخن خویش هشدار داده است که هیچ عاملی جای خود سازی و تربیت نفس و عمل صالح را نمی گیرد،و به هیچ امتیازی نباید مغرور شد،حتی نزدیکی به امام و عنایت و لطف آن بزرگوار نیز نباید وسیله ی فخر و مباهات و احساس برتری بر دیگران گردد.
[1] گویا منظور روزه ی پنجشنبه اول ماه و چهار شنبه ی وسط ماه و پنجشنبه ی آخر ماه است که پیشوایان معصوم فرموده اند کسی که اضافه بر روزه ی ماه مبارک رمضان در هر ماه این سه روز را روزه بگیرد مانند آنستکه همه ی سال روزه باشد.
[2] اعلام الوری ص 314
[3] اعلام الوری ص 315
[4] کافی ج 6 ص 283
[5] مناقب ج 4 ص 362
[6] عیون اخبار الرضا ج 2 ص 174
[7] کافی ج 8 ص 230
[8] کافی ج 6 ص 298
[9] مناقب ج 4 ص 360
[10] کافی ج 5 ص 288
[11] معجم رجال الحدیث ج 2 ص 237- رجال کشی ص 588
مدافع حریم اسلام
مسأله دفاع فرهنگی و علمی از کیان اسلام و جلوگیری منطقی از بدعت ها و گمراهی ها از ضروریات اسلام است و موجب پاداش های عظیم و محبوبیّت های بسیار بزرگ در پیش گاه خداوند خواهد شد ؛ به طوری که پیامبر(ص) در مورد نگهبانی از حریم دین و حکومت اسلامی فرموده است: «یک شب نگهبانی از حریم حکومت اسلامی برتر از هزار شب عبادت که روزش را انسان روزه بگیرد می باشد.»
حضرت امام رضا(ع) در این راستا می فرماید: «عده ای از غالیان، اخباری را در مورد تشبیه به خدا و مسأله جبر در شأن ما به دروغ جعل کردند و با این بیهوده گویی ها عظمت خدا را کوچک نمودند.
هر کس آن ها را دوست بدارد با ما دشمنی نموده و هر کس آنها را دشمن بدارد با ما دوستی نموده است ؛ هر کس با آن ها رابطه برقرار سازد از ما بریده است و هرکس از آن ها ببرد با ما پیوند برقرار نموده است، هرکس نسبت به آن ها بی اعتنایی کند، به ما نیکی نموده و هرکس به آنها نیکی کند، به ما بی اعتنایی و جفا کرده است: هر کس آن ها را گرامی بدارد به ما اهانت نموده و هر کس که به آن ها اهانت کند، به ما احترام نموده است، هر کس به آنها بدی کند به ما خوبی کرده و هر کس به آن ها خوبی کند، به ما بدی نموده است، هر کس آن ها را تصدیق کند، ما را تکذیب نموده و هرکس که آنها را تکذیب کند، ما را تصدیق نموده است. هر کسی که شیعه ماست، هرگز آن ها را یار خود نگیرد و با آن ها همکاری ننماید.»
<< 1 ... 153 154 155 ...156 ...157 158 159 ...160 ...161 162 163 ... 328 >>