ارزش یاد مرگ در کلام امیرالمومنین(ع)
مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند.
مشرق- امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:
مردم! شما را به يادآورى مرگ، سفارش مى كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند؟
و چگونه طمع مى ورزيد كه به شما مهلت نمى دهد؟
مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند، چنان از ياد رفتند گويا از آبادكنندگان دنيا نبودند و آخرت همواره خانه اشان بود، آن چه را وطن خود مى دانستند از آن رميدند، و از آنجا كه مى رميدند، آرام گرفتند، و چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را كه سرانجامشان بود ضايع كردند.
اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند، و نه مى توانند عمل نيكى بر نيكى هاى خود بيفزايند، به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد، چون به آن اطمينان داشتند سرانجام مغلوبشان نمود.
متن حدیث:
وَاءُوصِيكُمْ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَإِقْلاَ لِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ. وَكَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمَّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ، وَطَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ! فَكَفَى وَاعِظا بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاكِبِينَ، وَاءُنْزِلُوا فِيها غَيْرَ نَازِلِينَ، فَكَاءَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيَا عُمَّارا، وَكَاءَنَّ الاَّْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَارا.
اءَوْحَشُوا مَا كَانُوا يُوطِنُونَ، وَاءَوْطَنُوا مَا كَانُوا يُوحِشُونَ، وَاشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا، وَاءَضَاعُوا مَا إِلَيْهِ انْتَقَلُوا. لاَ عَنْ قَبِيحٍ يَسْتَطِيعُونَ انْتِقَالا، وَلاَ فِي حَسَنٍ يَسْتَطِيعُونَ ازْدِيَادا. اءَنِسُوا بِالدُّنْيَا فَغَرَّتْهُمْ، وَوَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ.
«نهج البلاغه، خطبه 188»
سفارشهاي حضرت مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشّريف
* حضرت وليّ عصر امام زمان عليه السلام فرمودند: و امّا در رخدادهايي كه پيش ميآيد به راويان احاديث ما مراجعه كنيد كه آنان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنانم. معجم احاديث المهدي عليه السلام /4/294
* حضرت حجه بن الحسن عليه السلام فرمودند: درهاي سؤال از چيزهايي را كه براي شما مفيد نيست ببنديد و خود را مورد دانستن چيزهاي غير لازم به زحمت نيندازيد و در مورد تعجيل فرج، زياد دعا كنيد، زيرا موجب فرج شما خواهد شد. بحارالانوار/53/181
* امام عصر عجلاللهتعاليفرجهالشّريف فرمودند:كسي كه از اموال ما چيزي بخورد همانند اين است كه آتش را ميخورد و به زودي به جهنّم واصل خواهد شد(ضرورت پرداخت خمس). بحارالانوار/53/183
* امام زمان عليه السلام در پاسخ شخصي كه از نماز در وقت طلوع و غروب آفتاب سؤال كرده بود فرمود: با هيچ چيز مثل نماز، بيني شيطان به خاك ماليده نميشود،پس نماز را به پا دار و بيني شيطان را به خاك بمال. بحارالانوار/53/182
مهارت هاي زندگي در عصر غيبت
زندگي در عصر غيبت هم براي خودش ادب و رسمي دارد که اگر آن را نشناسي و اصول اوليهاش را نداني يک وقت به خودت ميآيي و ميبيني زندگيات هيچ و پوچ است نه به جايي وصلي و نه توشهاي برداشتهاي.
پس، آماده شو تا ادبِ زيستن در دوران غيبت را بياموزي، و مهارتهاي زندگي در آن را تجربه کني.
آماده شو تا راه آمدن امام را ماهرانه و آگاهانه گلباران کني.
مهارت در شناخت دين
خدا رحمت کند حافظ را، قرنها پيش گفت:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
اگر آن روز هفتاد و دو ملت بودند که افسانه ميسرودند، امروز هفتاد و دو هزار ملت و مذهب و مکتباند که هر يک ادعاي حق بودن دارند و تو را به سوي خود ميخوانند و تو متحير ميماني که اين همه حق از کجا آمده و نميفهمي کداميک راست ميگويند و کدام دروغ، مگر آن که تلاش کني تا به ميزاني دست يابي که حجت تو باشد و تو را به تلقي صحيحي از دين برساند تا خطوط اصلي و فرعي را بشناسي، خط و ربطها را تشخيص دهي، تفاوت بدعت و سنت را درک نمايي، مراقب تحريفها باشي، از کجفهمي بپرهيزي، اهل تفسير به راي نباشي، در برداشتهاي سنتي اسير نشوي و قرائتهاي نو فريبت ندهد.
بايد آگاهي کسب کني و آگاهانه حرکت کني.
بايد مجهز به تفکر و تعقل و تدبر شوي،
بايد دامان دينشناسان آگاه را رها نکني،
و بايد تقوا پيشه کني که هر که متقي باشد خداوند به او فرقان را عطا ميکند.
مهارت در آراستگي به عدالت
کسي که در وجود خود و در دنياي کوچک درونش نتواند عدالت را به پا کند نميتواند در دنياي بزرگ بيرونياش شعار عدالتخواهي بدهد.
اگر توانستي قوا و نيروهاي خود را در حد تعادل نگه داري، اگر ميان شادي و غم، خنده و گريه، عشق و نفرت، محبت و کينه، دوستي و دشمني حد وسط را شناختي، اگر زيادهروي و کمروي نکردي، اگر به موقع حرف زدي و به موقع خاموش ماندي، اگر هم اهل عبادت بودي و هم مرد کارزار، اگر زيبايي دنيا و عزت آخرت را يکجا خواستي، اگر توانستي علم و عرفان را با هم جمع کني، اگر مرزها را شناختي، اگر نقش اجتماعيات را در برابر پدر و مادر، همسر و فرزند، خويش و همسايه، دوست و رفيق، رئيس و ارباب رجوع، خوب ايفا کردي، اگر به خودت، به ديگران و به خدا ظلم نکردي، اگر حق را پايمال نکردي و حق خودت، حق ديگران و حق خدا را ادا کردي، آن وقت تو به عدالت رسيدهاي و کسي که به عدالت آراسته شود و ماهرانه عدالت ورزد، راه را براي جهاني شدن عدل و ظهور منجي عالم هموار کرده است.
مهارت در دشمنشناسي
سادهانگاري است که فکر کني اگر آهسته بروي و آهسته بيايي کسي به تو کاري ندارد. دهها چشم يکسره تو را ميپايند تا از يک لحظه غفلتت استفاده کنند و اگر بيخيال آنها شوي آنچنان تو را فريب ميدهند که نفهمي چه بر سرت آمده است.
حواست باشد، در عصر غيبت، دشمنان داخلي و خارجي هزار جور کلک و حقه سوار ميکنند تا سرمايههاي مادي و معنوي تو را بگيرند و اگر در تدبير از آنها کم بياوري و يا در مقابلشان کوتاه بيايي، همه چيزت را باختهاي.
بايد دشمن را شناخت و متوجه او بود و اگر لازم شد - که ميشود - در برابر توطئههايش ايستاد و مقاومت کرد.
دشمن، گاهي جسورانه پيش ميآيد، گاهي با احتياط، گاهي رودررو ميايستد، گاهي پشت سر، گاهي لباس سياست تن ميکند، گاه فرهنگ و ادب و هنر. گاهي با شمشير ميجنگد، گاهي با قلم. دشمن فيلم ميسازد، کتاب مينويسد، دلسوزي ميکند، همدردي مينمايد و تا دلت بخواهد ادعا دارد براي همه چيز. دشمن گاهي در دل و درون تو خانه ميکند و ميشود نفس اماره، گاهي از تو فرسنگها فاصله دارد و ميشود شيطان بزرگ. به هر حال بايد او را شناخت و با همه توان با او مبارزه کرد.
مهارت در صبر و پايداري
يا به درستي راهي که انتخاب کردهاي يقين داري يا نداري؟ اگر يقين داري، ترديد و دودلي چرا؟ چرا شک ميکني در رفتن؟ و چرا سرزنشهاي ديگران تو را سست ميکند؟ هميشه عدهاي هستند که از تو ايراد ميگيرند، انتقاد ميکنند، سرزنشت ميکنند ولي قرار نيست ايرادها و انتقادها و سرزنشها، تو را از مسير حقي که ميروي باز دارد که اگر اينطور باشد تو هرگز به مقصدي که خودت انتخاب کردهاي، به هدفي که براي رسيدن به آن ميخواهي تلاش کني، نميتواني برسي.به خودت اعتماد کن و از آنچه که به تو ميگويند هراسي نداشته باش. نميگويم بيتوجه باش لابلاي اين انتقادها و سرزنشها گاهي حرفهاي حسابي هم ميشود پيدا کرد، حتي خداوند هم ميفرمايد:»همه حرفها را بشنويد و از بهترين آنها نمپيروي کنيد«.اما يادت باشد اگر امروز، در عصر غيبت، از سرزنش ديگران بترسي و با هر حرفي جهت حرکتت را عوض کني، فردا، در عصر ظهور، حجتي براي ارائه به امام خود نداري، که او حاضر و ناظر بر عمل و نيت توست. پس صبور و پايدار بمان!
دلا در عاشقي ثابتقدم باش
که در اين ره نباشد کار بي اجر
شخصیت منتظران حضرت مهدی (عج)
1. مولا علی (ع) : کسی که منتظر امر و فرمان ما باشد ، همانند کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده است.
منتخب الاثر صفحه 496
2. امام صادق (ع) : اگر کسی از شما بمیرد در حالی که منتظر حکومت امام زمان (عج) بوده ، همانند کسی است که با امام قائم (ع) در خیمه اش بوده است ، سپس اندکی درنگ کرد و فرمود : نه بلکه همانند کسی است که در کنار حضرت زد و خورد کند ( با دشمنان جنگ کند ) ، سپس فرمود : نه ، به خدا قسم ، بلکه مانند کسی است که در کنار رسول خدا به شهادت برسد.
بحارالانوار جلد 42 صفحه 126
3. امام صادق (ع) : کسی که در حال انتظار فرج امام زمان (عج) بمیرد به منزله کسی است که در راه خدا با شمشیرش جهاد کرده باشد.
بحارالانوار جلد 42 صفحه 126
4. امام باقر (ع) : بدانید کسی که منتظر حکومت حق باشد ، پاداش او همانند پاداش روزه دار شب زنده دار است.
اصول کافی جلد 2 صفحه 176
5. امام سجاد (ع) : بهترین مردم هر زمان کسانی هستند که منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) هستند. بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
6. امام صادق (ع) : کسی که بر این امر ( ولایت ائمه (ع) ) بمیرد و منتظر امام (ع) باشد ، همانند کسی است که در خیمه امام قائم (عج) باشد.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 122
7. امام صادق (ع) : ای ابوبصیر ، خوشا به حال شیعیان و پیروان قائم ما ، که در زمان غیبت او منتظر ظهور ، و در زمان ظهور مطیع او هستند آنها اولیای خدا هستند که ترس و اندوهی برای آنان وجود ندارد.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 150
8. امام صادق (ع) : خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما به فرمان ما چنگ زند و قلب هدایت شده اش به طرف باطل متمایل نشود.
بحارالانوار جلد 52 صفحه 123
روزی برای تمام بحرانها و میثاقها . . .
نهم ربیع الاول؛ روز توسل
نهم ربیع الاول؛ روز عشقبازی و مهرورزی با امامی است که هر لحظه از جام محبت او نوشیده ایم و لحظه ای بی او نزیسته ایم .
در آغازین ایام سر کار آمدن عباسیان که چندان بر امور مسلط نشده بودند آزادی اندکی برای ائمه و شیعیان به وجود آمد. امام صادق(ع) از این آزادی حداکثر بهره برداری را نمود تا جایی که گاه از ایشان با عناوینی نظیر مجدد و موسس شیعه یاد می شود.
به مرور ایام از این آزادی به خصوص برای امامان(ع) کاسته شد. خلفای عباسی اهل بیت(ع) را رقیب خویش در حکومت می دانستند؛ به علاوه آنان یقین داشتند مردی از نسل ایشان روزی حکومت ظالمان و جائران را نابود می نماید و بی تردید خود را مصداق بارز و مسلم ظالم و جائر می-دیدند تمام تلاش خود را برای محدودیت و در موارد امکان، حذف ایشان به کار می بردند. بر همین اساس اسارت طولانی مدت امام هفتم(ع) و یا حتی ولایت عهدی امام رضا(ع) تحلیل می شود. با نگاهی سریع و اجمالی به خوبی می توان می توان سیر نزولی سن شهادت ائمه(ع) و همچنین امامت ایشان را در دوره عباسی مشاهده کرد.
آخرین امامان ما(ع) در شرایطی با فاصله ای نه چندان زیاد از یکدیگر شهید می شدند که تمام عمر خویش را به اجبار در منطقه نظامیان عباسی ساکن بودند. بارها و بارها علاوه بر نظارت های مستمر، به بهانه های مختلف به منزل ایشان هجوم برده می شد و همه چیز و همه کس را تفتیش می کردند. این ماجرا تا آنجا پیش رفته بود که این به اصطلاح خلفا در حالت مستی برای سرگرمی و عیش خویش دستور احضار ائمه(ع) را بر سر سفره ناپاک خویش صادر می کردند و …..این چنین رفتار ناشایست را ما در همان جاهایی می بینیم که خادم، کنیز، پزشک و یا حتی همسر ایشان از اطرافیان و نفوذیان عباسیان بودند. متأسفانه باید اذعان کنیم در تمام این مدت هرگز شیعیان نتوانستند لیاقت خود را برای درک حضور ائمه(ع) در کنار خویش به اثبات برسانند و همواره در نهایت انظلام و ستم پذیری با انواع حکام جور به راحتی کنار آمده و زیستند. این کوتاهی شیعیان، مشکل تمام ائمه(ع) از اولین تا آخرین ایشان بوده است و تنها از یک مسأله نشأت می گرفته و آن نبود و یا کمبود معرفت لازم نسبت به مقام و جایگاه امامت بوده است.
در تاریخ مواردی را می توان یافت که اقداماتی از ناحیه شیعیان انجام شده است.گاه مواردی در منابع تاریخی نقل شده که عده ای خودسرانه جمعیتی را با خود همراه نموده و سرنوشت مرگ یا زندان را برای خویش رقم زده اند. جالب اینجاست که نام بعضی از شیعیان را می توان در منابع تاریخی یافت که به ائمه(ع) اعتراض کرده اند چرا قیام نمی کنید شما که این همه شیعه و پیرو دارید! در بسیاری از این موارد گاه به طور مستقیم و گاه با زبان کنایه و داستان و تمثیل ائمه(ع) به مخاطبان خویش فهمانده اند که شما نه نسبت به شرایط دوره خود اطلاع دارید و نه نسبت به ما معرفت.
جمع شدن ظلم و ستم نامحدود حکومت با قدر ناشناسی شیعیان باعث شد امامان معصوم(ع) یکی پس از دیگری به شهادت برسند. همین امر باعث شد ضرورت و زمینه برای غیبت آخرین امام(ع) فراهم شود. در مشیت الهی بیش از دوازده امام بنا نبود رهبری پس از پیامبر خاتم(ص) را بر عهده گیرند. برای حفظ جان او یا باید این امام در موعد مقرر به دنیا آمده و پس از چند سال ظاهر می شد همان گونه که باور برخی ادیان و مذاهب چنین است و یا اینکه زنده بماند ولی در پرده غیبت.
امام معصوم واسطه خلق و خالق است و تمام نعمت های الهی از طریق حجت خدا به مخلوقاتش در کل گیتی می رسد. اگر تنها لحظه ای و نه بیش از آن عالم از حظ امام و حجت خدا بی بهره باشد زمین و هستی هرآنچه را در درون خود دارد می بلعد و هستی به نیستی مبدل می شود.بر این اساس و با توجه به این مبانی نمی توان دیدگاه ولادت در آخرالزمان را ممکن دانست و قبول کرد. به عبارت دیگر تنها راه ممکن برای باقی ماندن حجت الهی از طریق معمولی غیبت بود. حجت غایب آخرین حجت بود و باید تا آن وقت زنده می ماند که شیعیان در کنار دیگر مردم جهان به این باور برسند که بی حضور او نمی توان حتی از نعمت های دنیا بهره مند شد و لذت برد. طول عمر امام نتیجه این ماجرا بود. طول عمری که تا کنون قریب به ۱۱۷۴ سال را در برگرفته و معلوم نیست این غیبت تا کی ادامه پیدا کند
ائمه(ع) هم با اطلاعی که از عالم غیب دارند و هم با استناد به بیانات و پیشگویی هایی همه معصومان پیش از خود تا پیامبر(ص) به یقین می دانستند که ماجرای غیبت اتفاق خواهد افتاد و شدت این غیبت از دیدگان و انظار به حدی خواهد بود که حتی پیروانشان اجازه نخواهند داشت نام امام خویش را بر زبان بیاورند و در محافل از او یاد کنند. اگر ایشان شیعیان خود را برای قبول این مسأله مهیا نمی ساختند بسیار طبیعی بود که دیده تنگ دنیایی آنان را به این سمت سوق دهد که “چون نمی بینم پس نیست” و “پیشینیان او بوده اند چون ما ایشان را و یا آنهایی را که آنان را دیده اند دیده ایم". برای پیشگیری از این بحران در باورها دو دسته اقدامات در آخرین سال های حضور امامان(ع) در میان مردم انجام شد: زمینه سازی عملی و نظری برای غیبت.
امامان آخرین(ع) دیدارهای عمومی خود را بسیار محدود نموده و در بسیاری اوقات تنها با وجود واسطه ها (وکلا) و یا از پس پرده با شیعیان خود ارتباط برقرار می کردند(زمینه سازی عملی). در کنار آن نیز روایات متعددی را برای تبیین سابقه، مفهوم، انواع، علل و ابعاد آن بیان می نمودند(زمینه سازی نظری).
همان طور که ماه های ابتدایی پس از شهادت امام یازدهم(ع) به وضوح نشان داد اکتفا کردن به زمینه سازی پاسخگوی نیاز آن مقطع بحرانی نبود. هرچند نهم ربیع الاول یادآور روز شکوه مند آغاز امامت امام عصر(ع) است اما آنان که کمی از حوادث و ماجراهای آن ایام را لا به لای برگه های تاریخ دیده باشند می دانند که شیعیان با یکی از بحرانی ترین مقاطع خود مواجه شد. شیعیان اثنی عشری که دیگر پس از امام رضا(ع) تشعب و فرقه جدید را تجربه نکرده بودند به ناگاه به پانزده و یا به نقل برخی بیست دسته منشعب شدند.
آنان که به روایات معصومان سیزده گانه(ع) باور واقعی داشتند می دانستند که پس از شهادت امام یازدهم(ع) فرزند او با چه نام و نشانی به امامت می رسد ولی تعداد اینان بسیار بسیار اندک بود و برای جمع بسیاری از آنان تنها در آن زمان به وجود امام آخرین باور می آوردند که یا خود نظاره گر سیمای دلربایش می شدند و یا کسانی که صحبتشان برای آنها حجت بود می شنیدند این فرزند معصوم را که امامشان گشته است دیده اند و یا حداقل کرامتی را ببیند یا بشنوند که این آرامش و باور قلبی را در جان هایشان به وجود آورد. از اینرو اقدامات قابل توجهی را امام عسکری(ع) در زمان حیات خویش و نیز امام عصر ارواحنا فداه از اولین ساعات امامت انجام دادند.
امام عسکری(ع) در اولین گام حکیمه خاتون(س) را که از بانوان بافضیلت و منزلت خاندان اهل بیت(ع) بود در شب میلاد به منزل دعوت کردند تا شاهد تولد باشد و برای تمام شنودگان محرم دوره خود و خوانندگان و شنوندگان دیگر عصور گزارش دهنده وقوع این حادثه مهم و مبارک. سپس خبر تولد فرزند خویش را به بعضی شیعیان دادند. این باخبر ساختن گاه از طریق نامه نگاری بود و گاه از این طریق که مبلغی پول به دست شایستگان شیعه رسانده می شد که با این مبلغ برای پسر نورسم عقیقه کنید و موضوع را به اطلاع خودی ها برسانید.
ماه های بعد که امام عصر(ع) بر زمین قدم می گذاشت فرصت مناسبی بود تا چهره ایشان به شیعیان نمایانده شود. بعضی او را در کنار پدر بزرگوارش می دیدند و بعضی در نهایت ناباوری پاسخ سوالات مشکل و شبهات پیچیده را به جای امام عسکری(ع) از فرزند سه- چهارساله شان می-گرفتند. بعضی نیز شاهد خبر دادن او از غیب می شدند. تمام این موارد تنها برای خواص شیعیان اتفاق افتاد و لازم بود که اعلامی عمومی و همگانی هم در این باره اتفاق بیفتد.
نهم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری سومین خاطره ای را که در ذهن ها زنده می سازد اولین حضور امام عصر(ع) در میان تمام مردم و در برابر دیدگان هر محرم و نامحرمی.
جعفر، عموی آن حضرت، می خواست از پنهانی برادرزاده نهایت استفاده ببرد. گمان او بر این بود که این امام غایب نمی تواند خود را برای نامحرمان و دشمنان عیان کند. نماز دفن برادر بهترین فرصت برای بهره برداری بود. همه شیعیان جمع بودند. دشمنان و فرستادگان حکومت نیز آمده بودند. برخی هم برای تماشا در کنار بقیه قرار گرفته بودند.همگی که می دانستند باور شیعه بر این است بر پیکر هر امام معصوم تنها امام معصوم پس از او می توان نماز بخواند، می خواستند بدانند این امام تازه کیست؟ بسیاری از دوستان و دشمنان شنیده بودند که امام دوازدهم فرزند امام یازدهم است اما تا آخرین لحظات عمر حسن بن علی(ع) خبر رسمی و موثقی درباره تولد این امام تازه به گوششان نخورده بود. برخی از سر کنجکاوی، بعضی برای عرض ارادت و عده ای هم برای ترور آمده بودند.
وقتی جعفر قدم پیش نهاد تا نماز دفن را بیاغازد همه را بهت گرفت؛ زیرا هم او برادر امام قبل بود نه فرزند او و هم اساسا از جنسی بود که هیچ تناسبی با جایگاه امامت نداشت. میخواره عیاش و بی نماز را چه به امامت؟ ناگهان مردم در بهتشان مبحوت شدند و بر جای چون مجسمه ای ایستادند. کودک خردسالی از پشت پرده درآمد و آرام آرام تا جلوی جمعیت پیش رفت و عمو را کنار زد. بر جای او ایستاد و بر او بانگ زد که «ای عمو برای نماز بر پیکر پدر تنها منم که شایسته ام!» هر چند حاضران برای اولین بار بود که او را می دیدند ولی یکدل و همراه در کنار هم بی اختیار به او اقتدا کرده و بر امام پیشین(ع) نماز گذاردند. و این گونه بود که حجت بر همگان تمام شد و جمعیت یکپارچه امام عصر خویش را مشاهده نمود.
حکومتی ها در آن لحظه در خود این اختیار را نمی دیدند که گمشده خود را دستگیر کنند. بعدها هم هرچه گشتند یا او را نیافتند یا بازهم ناتوانی خویش را در دستگیری او تجربه کردند.
صدوق ها و کلینی ها و دیگر علمای بنام و کوشای شیعه در روزها، ماه ها و سال های بعد آنقدر گفتند و نوشتند و تلاش کردند که تا پیش از پایان دوران غیبت صغری، بازهم شیعیان اثنی عشری یکپارچه و یکدل شدند و فرقه های پوچ جانبی به همان هیچ آبادی رفتند که از آن آمده بودند.
نهم ربیع الاول:
- روز به یاد آوردن آن است که ما را امامی است حی و حاضر و ناظر. امامی که در لحظات حساس حداکثر استفاده را برای دوستان و ضرر را برای دشمنان به ارمغان می آورند.آری، نهم ربیع الاول روز شادی و معرفت است؛
- روز به یاد آوردن بحران های آخرالزمانی است که بی مدد و عنایت او از هیچیک از آنها رهایی نخواهیم جست. آری، نهم ربیع الاول روز توسل است؛
- روز به یاد آوردن کوتاهی هایی است که در طول تاریخ به امامان خویش روا داشته ایم. آری، شاید نهم ربیع الاول روز استغفار و ندبه است!!
- روز به یاد آوردن عهدهایی است که فراموش کرده ایم. آری، نهم ربیع الاول روز تجدید عهد چندباره با امام زمان(ع) است باشد که این بار پیمان نشکنیم؛
- روز عشق بازی و مهرورزی با امامی است که هر لحظه از جام محبت او نوشیده ایم و لحظه ای بی-او نزیسته ایم. آری، نهم ربیع الاول روز سپاس و شکر است به درگاه مهربان مهرآفرین؛
- روز عشق و انتظار و جنون و مستی و آمادگی و خلاصه هر آنچه خوبی است.
به امید آنکه سال بعد به جای آنکه ۱۱۷۰ اُمین سال غیبت را جشن بگیریم، پس از شرکت در نماز باشکوه جماعت به امامت ایشان در مسجد کوفه اولین سال ظهور را به سرور سر بر سجده بساییم. انشاء الله.
نویسنده: محمود مطهری نیا
<< 1 ... 136 137 138 ...139 ...140 141 142 ...143 ...144 145 146 ... 328 >>