مسألۀ کفر بعد از 20 سال حل شد اما اسلام هزار و 400 سال است گرفتار «نفاق» است
جریان نفاق، جریان هولناکی است. پیامبر گرامی اسلام(ص) حدود 13 سال-در مکه با کفار درگیر بودند- اما در مجموع تقریباً بعد از 20 سال، مسألۀ کفار را جمع کردند و دو سه سال آخر، دیگر مسألهای بهنام کفر در منطقۀ نبوت و رسالت پیامبر(ص) نبود. یعنی مشکل کفر، تقریباً به سادگی حل شد ولی الان 1400 سال که گرفتار نفاق هستیم. حالا شما کفر و نفاق را با هم مقایسه کنید؛ 20 سال در مقابل 1400 سال!
امروز کافران هم منافقانه عمل میکنند/امروز با جهانی سرشار از نفاق مواجهیم
ضمن اینکه ما اخیراً در جهانی زندگی میکنیم که کافران هم به منافقین پیوستهاند؛ یعنی کافران هم منافقانه عمل میکنند. به اصطلاح «الان نان کفر هم در نفاق است!» دولت خبیث آمریکا و انگلیس، مخفیانه تروریستهای داعشی را کمک میکنند، ولی بهصورت علنی، علیه آنها ستاد تشکیل میدهند! رسماً میگویند: ما میخواهیم با تروریست، مقابله کنیم، اما خودشان تروریست تولید میکنند. تصور میکنند که مردم دنیا عقل ندارند! وزیر خارجۀ سابق آمریکا در کتاب خودش نوشته است: «ما داعش را در این منطقه درست کردیم»ولی آنها الان ادعای درگیری با تروریستها را دارند! کاملاً دارند منافقانه برخورد میکنند. اصلاً ما امروز با یک جهان سرشار از نفاق روبرو هستیم.
اینکه میفرماید: «اسلام عزیز خواهد شد و نفاق ذلیل خواهد شد» باید بدانیم که در حکومت و جامعۀ مهدوی، اسلام بهصورتی عزیز میشود که نفاق ذلیل میشود. یعنی باید یک طوری اسلام را عزیز کرد و یک طوری به اسلام پرداخت که نفاق در آن از بین برود.
امام صادق(ع): آیات مربوط به منافقین، دربارۀ «شیعۀ منافق» نیز هست
چند آیه و روایت دربارۀ نفاق و منافقین «چگونه میشود اسلام عزیز شود و نفاق هم ذلیل شود؟» در حالی که طبیعتاً اگر اسلام در جایی عزیز شود، نفاق هم رواج پیدا میکند. چون برخی-در جامعۀ اسلامی-برای اینکه دستشان به یک جایی بند شود، ادعای اسلام و مسلمانی میکنند که این میشود «نفاق». البته این یک مثال ساده برای نفاق است.
امام صادق(ع) میفرماید: «هیچ آیهای دربارۀ منافقین نازل نشده است، مگر اینکه این آیه دربارۀ شیعۀ منافق نیز هست؛ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى آیَةً فِی الْمُنَافِقِینَ إِلَّا وَ هِیَ فِیمَنْ یَنْتَحِلُ التَّشَیُّع»(رجال کشی/299) لذا ما نمیتوانیم بگوییم: «ما مرید اهلبیت(ع) هستیم، پس بحث نفاق به ما ربطی ندارد!» در روایت دیگری آمده است: «فتنههای آخرالزمان برای غربال کردن و بیرون ریختن منافقینِ در میان شیعیان است.» (امام صادق ع: …فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ أَیَّامُ غَیْبَتِهِ لِیُصَرِّحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یَصْفُوَ الْإِیمَانُ مِنَ الْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ الشِّیعَةِ الَّذِینَ یُخْشَى عَلَیْهِمُ النِّفَاقُ إِذَا أَحَسُّوا بِالاسْتِخْلَافِ وَ التَّمْکِینِ؛ کمال الدین/2 356)
پیامبر(ص): برای امت نگران منافقین زباندانم، نه کفار!
رسول خدا(ص) میفرماید: من برای امتم از کافر(مشرک) یا مؤمن نمیترسم، کافر که تکلیفش مشخص است و مؤمن هم به امر خدا مقید است، من از «منافق علیم اللسان» میترسم؛ منافقی که از زبان خودش خوب استفاده میکند و مسائل را میپیچاند.(إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیُخْزِیهِ اللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقٍ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَعْمَلُ مَا تُنْکِرُونَ لَیْسَ بِهِ خَفَاء؛ الغارات/1/157)
بحث از نفاق، بحث دلچسبی نیست و باید ابراز تأسف کرد از اینکه دربارۀ نفاق بحث میشود اما چارهای نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: قرآن و معارف دینی شناخته نمیشوند، مگر اینکه کسانی که آیات حق را نمیپذیرند، شناخته شوند.(وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَهُ وَ لَمْ تَأْخُذُوا بِمِیثَاقِ الْکِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوا الْکِتَابَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی حَرَّفَه ؛ کافی/8/390)
وقتی اسلام در جامعهای عزیز شد، طبیعتاً منافق هم درست میشود
وقتی اسلام در جامعهای عزیز شد، معلوم است که عدهای هم پیدا میشوند که نانشان در ادعای مسلمانی خواهد بود، لذا منافق هم درست میشود. گویا در ضمن عبارت «تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ» این سؤال مستتر است و جوابش در عبارت بعدی «تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ» داده شده است: که ای مؤمنین! نترسید؛ اینبار مانند قبل نخواهد بود، اینبار اسلام عزیز خواهد شد و نفاق ذلیل خواهد شد. و این یک پیچیدگی خاصی در مسأله ایجاد میکند.
اغلب امکان ندارد که شما در جامعهای، مؤمنین را تحویل بگیرید(خصوصاً اینکه حکومت هم به دست مؤمنین بیفتد) اما در این جامعه، منافق درست نشود! آیا چنین چیزی میشود؟! امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: دو گروه کمر مرا شکستند؛ یکی مقدسین نادان و یکی هم منافقین دانا (قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیَا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِکٌ…سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ یَا عَلِیُّ هَلَاکُ أُمَّتِی عَلَى یَدَیْ کُلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَان؛ خصال/1/69)
مسألۀ اصلی در آستانۀ ظهور، درگیری ایمان و نفاق است؛ نه ایمان و کفر
یکی از عبارات بسیار عجیب، در ادعیهای که دربارۀ حضرت ولی عصر(عج) وجود دارد، فرازی از دعای افتتاح است که میخوانیم: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»(مصباحالمتهجد/2/581) یعنی خدایا! ما آن دولت کریمهای را آرزو داریم(تقاضا و تمنّا داریم) که بهواسطۀ آن دولت-که همان دولت حضرت ولیّ عصر(عج) است- اسلام و اهلش عزیز میشوند و نفاق و اهلش، ذلیل میشوند.
دقت کنید که در این فراز از دعا، سخنی از «کفار» به میان نیامده است. انگار مسألۀ اصلی ظهور، مسألۀ درگیری بین ایمان و نفاق است، نه درگیری بین ایمان و کفر. دربارۀ عبارت «تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ» این سؤال پیش میآید که وقتی مسلمانان و مؤمنان عزیز شوند، طبیعتاً نفاق هم پدید میآید، حالا شما با این نفاق چهکار خواهید کرد؟ لذا فراز بعدی(تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ) این قید را میگذارد که این اسلام بهگونهای عزیز خواهد شد که نفاق هم در آن ذلیل خواهد شد. یعنی دیگر مانند صدر اسلام نخواهد بود؛ در صدر اسلام، اسلام عزیز شد اما نفاق هم جان گرفت. مثل اینکه وقتی یک باغ را آبیاری میکنند، در واقع میخواهند گلها یا درختان میوه را آب بدهند، اما طبیعتاً علف هرزهها نیز آب میخورند.
پیامبری که علی(ع) می شناخت
امام علی(ع) در حقیقت آینهای تمام قد برای انعکاس خوبیها و فضائل پیامبر مهربانیها بود و در خطبه 160 نهجالبلاغه اینگونه به توصیف راه و رسم زندگانی حضرت محمد(ص) پرداخت…
اولین بار که ندای دعوت به اسلام محمد(ص) را شنید، نوجوانی ده ساله بود. باطن پاکش به حقانیت این رسالت ایمان آورد و تا آخرین نفس یار و یاور پیامبر اکرم(ص) باقی ماند. علی(ع) از کودکی در دامان رحمةللعالمین پرورش یافت و بهتر از هر فردی وجود پیامبر گرامی اسلام(ص) را درک کرد تا آنجا که حضرت محمد(ص) فرمود: «علیّ منّی و انا من علی» یعنی علی از من است و من از علی.
امام علی(ع) در حقیقت آینهای تمام قد برای انعکاس خوبیها و فضائل پیامبر مهربانیها بود و در خطبه 160 نهجالبلاغه اینگونه به توصیف راه و رسم زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم پرداخت:
پس به پیامبر پاکیزه و پاک خود اقتدا کن که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد و محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهد.
پیامبر اکرم(ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست دو پهلویش از تمام مردم رفتهتر و شکمش از همه خالیتر بود دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن میدارد آن را دشمن داشت و چیزی را که خدا خوار شمرده ان را خوار انگاشت و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز میدانست. اگر در ما نباشد جز آن که آن چه را خدا و پیامبرش دشمن میدارند، دوست بداریم، یا آن چه را خدا و پیامبرش کوچک بشمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمن ما با خدا، و سرپیچی از فرمانهای او کافی بود.
و همانا پیامبر(ص) بر روی زمین مینشست و غذا میخورد و چون برده ساده مینشست و با دست خود کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت و بر الاغ برهنه (بیپالان) مینشست و دیگر را پشت سر خود سوار میکرد پردهای بر در خانه او آویخته بود و نقش و تصویرها در آن بود به یکی از همسرانش فرمود: این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن میافتد به یاد دنیا و زینتهای آن میافتم.
پیامبر(ص) با دل از دنیا روی برگرداند و یادش را از جان خود ریشهکن کرد و همواره دوست داشت تا جاذبههای دنیا از دیدگانش پنهان ماند و از آن لباس زیبایی تهیه نکند و آن را قرارگاه دایمی خود نداند و امید در دنیا نداشته باشد پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرد و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند.
و چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد خوش ندارد و به آن بنگرد یا نام آن نزد او بر زیان برآورده شود در زندگانی رسول خدا(ص) برای تو نشانههایی است که تو را به زشتیها و عیبهای دنیا راهنمایی کند زیرا پیامبر(ص) با نزدیکان خود گرسنه به سر میبرد و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت زینتهای دنیا از دیده او دور ماند پس تفکر کنندهای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که آیا خدا محمد(ص) را به داشتن این صفات اکرام فرمود یا او را خوار کرد؟ اگر بگوید خوار کرد، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است و اگر بگوید او را اکرام کرد پس بداند خدا کسی را خوار شمرد که دنیا را برای او گستراند و از نزدیکترین مردم به خودش دور نگه داشت پس پیروی کننده باید از پیامبر(ص) پیروی کند و به دنبال او راه رود و قدم بر جای قدم او بگذارد وگرنه از هلاکت ایمن نمیباشد که همانا خداوند محمد(ص) را نشانه قیامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد.
پیامبر(ص) با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و کاخهای مجلل نساخت (سنگی بر سنگی نگذاشت) تا جهان را ترک گفت و دعوت پروردگارش را پذیرفت.
وه! چه بزرگ است منتی که خدا با بعثت پیامبر بر ما نهاده و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرمود رهبری پیشتازی که باید او را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم.
به خدا سوگند آن قدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که پینه کننده آن شرمسازم. یکی به من گفت: آیا آن دور نمی افکنی؟! گفتم: از من دور شو، صبحگاهان، رهروان شب ستایش میشوند (این یک ضرب المثل است به معنای آنکه آینده از آن استقامتکنندگان است).
شاید همین نزدیکی و قرابت بالاتر از پیوندهای خویشاوندی، دلیلی باشد برای اینکه مسلمانان و شیعیان در روز میلاد پیامبر اعظم اسلام(ص) زیارت امیرالمؤمنین را میخوانند و به مدح و ستایش وفاداری و فداکاریهای او میپردازند.
<< 1 ... 113 114 115 ...116 ...117 118 119 ...120 ...121 122 123 ... 328 >>