«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» يعني هيچوقت توقف نداريم.
ما سه تا حركت در قرآن داريم. يك حركت داريم حركت به جلو است. مثل همين آيه، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» تو كه ايمان داري برو جلو.

يك ترياكي سالي يك نفر را ترياكي مي‌كند. صد تا ترياكي را يكجا كنند، سال ديگر حضرت عباسي مي‌شود دويست تا. اما صد تا از اين‌ها كه نماز جمعه مي‌روند سال ديگر دويست نفر به نماز جمعه مي‌روند. الآن ترياكي‌ها از ما جلوتر هستند.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا». تو كه خوب هستي، خوب تر شو.

حديث داريم اگر پول مي‌خواهي به فقير بدهي به بچه‌ات بده او به فقير بدهد، يعني چه؟ يعني اين كمك به فقير را به يك نسل ديگر هم منتقل كن. اين حركت به جلو.

يك حركت به عقب داريم.

«آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» (نساء/137) ايمان داشت، كافر شد. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/51) گوساله پرست شد. «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ» (بقره/64) منحرف شد. يعني خوب بود، بد شد. قبلاً دروغ نمي‌گفت حالا دروغ مي‌گويد. حجابش بهتر بود، بدتر شد. نمازش بهتر بود، زبانش بهتر بود، چشمش بهتر بود.

پس يك حركت به جلو روز به روز بهتر. «زِدْني‏ عِلْماً» (طه/114) روز به روز باسوادتر. «زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17). «زِدْني‏ عِلْماً»،. «زادَهُمْ هُدىً»، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» اينها همه آياتي است كه روز به روز جلو برو.

آياتي كه روز به روز عقب برو. «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»، «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» يك عده روز به روز بهتر مي‌شوند و يك عده روز به روز بدتر مي‌شوند. يك كسي به يك كسي گفت: يك دعا به ما كن. گفت: خدايا ايشان را مرگش بده! گفت: اِ… حاج آقا! ما گفتيم: دعا كن. گفت: دعايت كردم. گفت: گفتي خدا مرگت بدهد. گفت: تو هر نفسي كه مي‌كشي يك گناه مي‌كني. هر روز به گناهان تو اضافه مي‌شود، زودتر بروي بهتر است.

بعضي‌ها روز به روز بهتر مي‌شوند، بعضي‌ها روز به روز بدتر مي‌شوند. پيغمبر فرمود: اگر شبي بخوابم كه در آن روز چيزي ياد نگرفته باشم، آن روز براي من روز مباركي نيست.

مطالعه‌ي ممتد داشته باشيد. به خصوص شب‌هاي زمستاني، 30/5 غروب مي‌شود، ميانگين 30/10 مي‌خوابيم، 5 ساعت است. خوب دو ساعت براي گفتگو با همسر و تلويزيون و شام و دو ساعت، سه ساعت، يك ساعت مطالعه كنيد. در ايران يكي از مشكلاتي كه ما داريم اهل مطالعه كم داريم.

در يكي از كشورهاي غربي از فرودگاه پياده شدم،رفتم سراغ تاكسي، ديدم اوه… چه صف طولاني، همه شوفر تاكسي و همه هم داشتند روزنامه مي‌خواندند. يعني از آن پاره وقت‌ها استفاده مي‌كردند. ما اينجا اگر امتحان نباشد درس نمي‌خوانيم. شب امتحان درس مي‌خوانيم. يك مطالعه‌ي ممتد، از كتاب‌هاي مفيد. بعضي كتاب‌ها هم لفتش مي‌دهند. خدا مي‌داند بعضي از كتاب‌ها را آدم نگاه مي‌كند مي‌گويد: حيف كاغذ، حيف نان! آخر چرا اجازه‌ي چاپ به اين دادند؟ يك مطلبي را مي‌خواهد بگويد 5 صفحه لفتش مي‌دهد، تا مطلب را بگويد. سخنراني مي‌خواهد بكند، آقا بگو ببينم مي‌خواهي چه بگويي؟ لفتش مي‌دهد.صرفه‌جويي، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا».

درسهایی از قرآن :حاج آقا قرائتی.


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 9 دی 1394نظر دهید »

گناهی که سخت بخشیده می شود!

استاد فاطمی نیا در جلسه‌ای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی فرمود: خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفته‌اند آبرو بردن را.

خدا چند گناه را سخت می‌بخشد:
1- عمداً نماز نخواندن

2- به ناحق آدم کشتن

3- عقوق والدین

4- آبرو بردن.

این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی‌شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای تعریف می‌کرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می‌گویی؟ می‌گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!» الان در زمان ما هیئتی‌ها، مسجدی‌ها و مقدس‌ها آبرو می‌برند.
عزیز من اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی‌ها با زبانشان می‌روند جهنم.
روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می‌خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مؤمن مقدس را می‌آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می‌نشینند آبرو می‌برند.

امیرالمؤمنین به حارث همدانی می‌فرماید:

اگر هر چه را که می‌شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.

گناهکار چند نوع است:
عده‌ای گناه می‌کنند، بعد ناراحت و پشیمان می‌شوند؛ سوز و گداز دارند؛ توبه می‌کنند و هرگز فکر نمی‌کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می‌شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن‌ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می‌شود.
حفظ آبرو در نگاه قرآن

خداوند متعال در قرآن کریم برای حفظ آبرو و حیثیت مؤمنان اهمیت ویژه‌ای قائل شده است. از این رو، تحریم پاره‌ای از گناهان مانند غیبت، تجسّس بیجا، تهمت، سوء ظن، بازگویی عیب دیگران، مسخره کردن، بدزبانی و … به دلیل حفظ آبروی مؤمنان است. اموری که در ذیل یاد می‌شود، عوامل و زمینه‌هایی برای از میان بردن آبرو است که در قرآن کریم حرام شمرده شده است:

الف - حرمت سوءظن، تجسس، غیبت؛ «یا أیّها الّذین ءامنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم و لا تجسّسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً».

ب - حرمت تهمت؛ «و من یکسب خطیئة أو إثماً ثمّ یرم به بریئاً فقد احتمل بهتاناً و إثماً مبیناً».

ج - تمسخر؛«یا أیّها الّذین ءامنوا لا یسخر قوم من قوم».

د - بدزبانی؛ «و لا تنابزوا بالألقاب بئس الاسم الفسوق بعد الإیمان».

ه - اشاعه‌ی فحشا؛ «إنّ الّذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الّذین ءامنوا».

و - فاش کردن عیوب مؤمنان؛ «لا یحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول إلاّ من ظلم».

با استفاده از کتاب هزار و یک نکته از قرآن کریم

گناه زبان
ریختن آبروی مؤمن از گناهان بزرگ است

در حدیثی از رسول گرامی اسلام توهین، بدگویی و اهانت به شخص مؤمن موجب فسق عنوان شده و اگر با مؤمنی بجنگند، نشانه کفر است.

بخش دیگری از حدیث بیان می‌کند که خوردن گوشت افراد با ایمان حرام است .این نکته منظور از این حدیثی از امام باقر(علیه السلام) است که حضرت می‌فرمایند :

کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشم‌پوشی کرده و آبروی آن‌ها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرف‌نظر خواهد کرد.

آبروی افراد را ریختن کار ساده‌ای نیست و از نظر اسلام آبرو بسیار اهمیت داشته و و ریختن آبروی مؤمن از گناهان بزرگ است.

ریختن ابروی مسلمان گناهی نابخشودنی است

قرآن کریم مؤمنان را از هرگونه قضاوت درباره دیگران بدون علم و آگاهی ممنوع کرده است، چنان که فرمود : « ولاتقفُ ما لیس لک به علمُ انّ السّمع و البَصرَ والفؤاد کلّ اولئک کان عنهُ مسئولاً»

چیزی را که به آن علم و آگاهی نداری دنبال مکن زیرا گوش و چشم و دل ، همه در پیشگاه خدای متعال مورد سؤال خواهد گرفت.

بعضی چیزها بسیار گران به دست می‌آیند، ولی بسیار ارزان از دست می‌روند. شاید نتوان باور کرد که پس از ایمان، چیزی گران‌تر از آبروی مسلمان وجود ندارد. آبروی یک فرد محصول یک عمر زندگی ، تلاش و سختی است که ممکن است در یک لحظه از دست برود، بنابراین گناهی نیز بالاتر و بزرگ‌تر از ریختن آبروی مسلمان وجود ندارد.

عمداً نماز نخواندن
عبودیت و پرستش یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسان‌ها از ابتدا تا کنون به شکلی پرستش داشته‌اند. روح انسان نیاز به عبادت و پرستش دارد. هیچ چیزی جای آن را پر نمی‌کند، و خداوند تنها موجودی است که لایق پرستش است .

امام صادق(علیه السلام) فرمود: اولین عملی که از انسان محاسبه می‌شود نماز اوست و اگر درست بود به مابقی اعمال او نظر می‌شود و اگر نه به مابقی اعمال او نگاه نمی‌شود. و امام باقر(علیه السلام) فرمود: اولین چیزی که(در روز قیامت) محاسبه می‌شود نماز است اگر پذیرفته شد مابقی اعمال را می‌پذیرند(وگرنه پذیرفته نمی‌شود).(منبع روایت فوق، منتخب المیزان، همان، ص298 روایت 3591-3604)
آثار نماز نخواندن

خشم خدای متعال
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله : هر کس نمازی را نخواند، خداوند را می‌بیند که بر او خشمناک است.

تباه شدن عمل
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله : هر کس نماز را از روی قصد ترک کند، خداوند عملش را تباه می‌کند[صحیح بخاری و سنن نسایی و مسند ابن حنبل].

کفر
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله : هرکس نماز را عمداً ترک کند، آشکارا کفر ورزیده است[عوالی اللآلی].

امام صادق علیه‌السلام : مردی نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا، مرا سفارش کن. فرمود: نماز را از روی قصد وامگذار که هر کس آن را از روی قصد ترک کند، دین اسلام از او وا رهیده است. (مسلمان نیست)[ الترغیب و الترهیب].

پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله ـ در سفارش به معاذ ـ : هرگز نماز واجب را از روی قصد ترک مکن ، که هر کس نماز واجب را از روی قصد ترک کند، خداوند تعهدی در برابر او ندارد[در المستدرک علی الصحیحین].

امام صادق علیه‌السلام ـ به کسی که از گناهان بزرگ پرسیده بود ـ فرمود: ترک کردن نماز از روی قصد یا هر آنچه خدای جلّ جلاله واجب کرده است؛ زیرا پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز را از روی قصد ترک کند ، از پیمان خداوند جلّ جلاله و پیمان پیامبرش ، بیرون رفته است.

عاق والدین
آنچه را خداوند از آن نهی فرموده است، برای سلامتی مادی و معنوی انسان زیان‌آور است. هیچ گناهی بدون خسران و ضرر نخواهد بود هرچه گناه شنیع‌تر باشد زیانبارتر است.

عقوق والدین نیز آثار و عواقب ناگواری برای فرد دارد که در اینجا به خلاصه ای از آنان اشاره می‌کنیم :

ذلت و درماندگی
در زمان پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله‌وسلم»، جوان ثروتمندی پدر خویش را آزرده ساخت و از مال هنگفتش او را بهره‌ای نداد. بر اثر این کار زشت خداوند تمام اموالش را نابود کرد به طوری که به نان شب هم محتاج شد و همراه فقر و تنگدستی، مریضی هم به او روی آورد و ذلیل و درمانده گشت. وقتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از این جریان مطلع شد فرمود: «ای کسانی که پدر و مادرتان را آزرده می‌سازید! از حال این جوان (نگون بخت) عبرت بگیرید و بدانید همان‌طور که در دنیا سرمایه او از کفش رفت، در آخرت نیز هر درجه‌ای در بهشت داشت تبدیل به درکه‌ای در جهنم شد. »

امام هادی «علیه‌السلام» نیز می‌فرماید: «العقوق یعقب القله ویودی إلی الذله »؛ «جفا کردن به پدر و مادر، کمبود و پریشانی در پی دارد و منجر به خواری و ذلت می‌گردد.»
رد شدن نماز

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هر کس به پدر و مادر خویش نگاه خشمگین افکند، هر چند آنان به او ستم کرده باشند خداوند نمازش را نمی‌پذیرد »

از این روایت استفاده می‌شود که اگر پدر و مادر به فرزند ظلم و ستم هم بکنند باز هم فرزند حق ندارد با ایشان بد رفتاری کند، چه رسد به اینکه آنان به او بدی هم نکرده باشند

محروم شدن از نظر لطف خدا

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود:«به سه نفر خدای متعال نظر مرحمت نمی‌کند

1-آنکه کاری انجام دهد و منت زیاد بگذارد

2-جفا کار به پدر و مادر

3-معتاد به شراب خوری »

برخوردار نشدن از بوی بهشت
یعقوب بن شعیب می‌گوید: امام صادق «علیه‌السلام» فرمود: «روز قیامت پرده‌ای از پرده‌های بهشت کنار می‌رود و هر صاحب روحی بوی بهشت را (حتی) با 500 سال فاصله استشمام می‌کند. مگر یک گروه. پرسیدم آن‌ها کیستند؟ فرمود: آزار دهندگان پدر و مادر » رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: «نسبت به مادر و پدر، نیکو کار باش، جایگاهت بهشت است و اگر جفاکار شدی با جهنم بساز »


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 9 دی 1394نظر دهید »


چهار توصیه مهم پیامبر به حضرت فاطمه (س)
حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: یک شب آماده خواب بودم که پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود:‌ای فاطمه جان! نخواب، مگر اینکه چهار عمل را به جا آوری!

۱- قرآن را ختم کنی ۲- پیامبران را شفیع خود گردانی ۳- مؤمنین و مؤمنات را از خود راضی و خشنود سازی ۴- حج واجب و عمره را به جا آوری.

حضرت این جملات را بیان فرمود و مشغول به خواندن نماز شد. صبر کردم تا نمازش پایان یافت، بی‌درنگ گفتم:‌ای رسول خدا (ص) مرا به چهار عمل بزرگ سفارش فرمودی که در این وقت محدود توان و فرصت انجام آن‌ها را ندارم؟

پدرم تبسم کرد و فرمود:‌ای فاطمه جان! هرگاه قبل از خواب سه مرتبه سوره اخلاص «قل هو الله احد» را بخوانی، گویا قرآن را ختم کرده‌ای، و هرگاه بر من و پیامبران پیشین من درود و سلام و صلوات فرستی همه ما شفیعان تو خواهیم بود، مانند ذکر این صلوات: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین»

و هرگاه برای برادران و خواهران دینی و با ایمان خود طلب آمرزش و مغفرت نمایی، همگی آن‌ها را از خود راضی و خشنود ساخته‌ای، مانند ذکر این استغفار: «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات» و هرگاه بگویی: «سبحان الله و الحمدلله، ولا اله الا الله و الله اکبر» گویا حج تمتع و حج عمره گزارده‌ای.

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 9 دی 1394نظر دهید »


به مناسبت ولادت رسول الله(ص)وامام جعفر صادق (ع)

يگانگي دعوت انبيا

محتواي دعوت پيامبران الهي عليرغم تفاوتهاي زماني و مكاني و شرايط اجتماعي و قومي يكسان است. همه آنان مردم را به پرستش خداوند و دوري از اطاعت طاغوت دعوت كرده اند .

« لَقَد بَعَثْنا في كُلِّ امَّه رَسُولاً اَنِ اعبُدواالله وَاجْتَنِبوا الطاغوت » .9

همانا درهر امتي رسولي را برگزيديم كه مردم را به پرستش خدا و دوري از طاغوت فرا خواند .

تعداد انبياي الهي

بر اساس اخبار متواتر تعداد پيامبران الهي يكصد و بيست و چهار هزار نفر است كه اول آنها حضرت آدم و آخر آنها حضرت محمد بن عبدالله (ص) است .

ابوذر مي‌گويد: از رسول اكرم پرسيدم :پيامبران چند نفرند؟ پاسخ فرمودند: صدو بيست و چهار هزارنفر10.

چنانكه علامه مجلسي (ره) به نقل از شيخ صدوق مي فرمايد به اعتقاد ما تعداد انبيا يكصد و بيست و چهار هزار نفرند . 11

مراتب پيامبران

پيامبران از نظر كمالات و مراتب فضل يكسان نيستند بلكه بعضي از آنها بر برخي ديگر برتري دارند . خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد : « تِلكَ الرَّسل فَضَّلنا بعض النَّبيينَ عَلي بَعْض مِنهُم مَنْ كَلَّمَ الله وَ رَفَعَ بَعضهُم درجات وَآتينا عيسي بن مريم البينات وَ اَيَّدْ ناهُ بِروحِ القدس»12 .

اين آيه به روشني دلالت دارد كه همه پيامبران با اينكه ازنظر نبوت و رسالت همانند بودند، از نظر مقام يكسان نمي باشند، زيرا مأموريت آنها متفاوت بوده و با اينكه همه فداكار بودند درجه فداكاري آنها نيز با هم تفاوت داشته؛ بعضي از پيامبران از نطر درجه و مرتبه بر ديگري برتري دارند.

پيامبران اولوالعزم

در قرآن و جوامع رواني بعضي از پيامبران به عنوان پيامبران اولوالعزم از آنها ياد شده است . «اي پيامبر همچون پيامبران اولواالعزم در راه تبليغ دين صبر و استقامت داشته باش .» 13

ازبعضي آيات استفاده مي‌شود كه پيامبران اولوالعزم حضرت نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد(ص) هستند.14

«شريعت و آييني كه براي شما قرار داده شد همان چيزي كه نوح را به آن سفارش كرديم و بر تو نيز وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي آن را سفارش نموديم .» همچنان كه در جاي ديگر فرمود :

«وَ أخَذْ نا مِن النَّبيين ميثاقهُم وَ منكَ وَ من نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم» . 15

بياد آور آنگاه كه ما از پيامبران ميثاق گرفتيم و از تو و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم از همه پيمان گرفتيم .

امام صادق (ع) فرمود : ساده النبيين و المرسلين خمسه و هم اولوالعزم من‌الرسل و عليهم دائره‌الوحي نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد(ص) 16

«بزرگ پيامبران و رسولان پنج نفرند و آنها پيامبران اولوالعزم هستند و آسياي نبوت و رسالت بر محور وجود آنها دور مي زند و آنها نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد (ص) هستند.» جلال الدين سيوطي نيز از ابن عباس نقل كرده كه پيامبران اولوالعزم همين پنج نفر هستند .17

پيامبر اعظم

از مطالب گذشته نتيجه گرفته شد كه در بين يك صد و بيست و چهار هزار پيامبر ، پنج نفر پيامبر اولوالعزم و بزرگ پيامبران و رسولان بوده اند. اين پنج نفر هم از نظر مقام و درجه و كمال يكسان نيستند و بـر اسـاس آيـات و روايـات حضـرت محمد بن عبدالله (ص) اعظم پيامبران است و لذا در زيارت نامه آن حضرت مي‌خوانيم - السلام عليك يا سيد المرسلين - السلام عليك يا سيد الأنبياء . 18

پيامبر اكرم در يك بيان نوراني فرمود : « أنا اَفْضَلُ النبيين قدرا و اعمهم خطرا و اوضحهم خبراً و اعلامهم مستقراً و اكرمهم امه و اجزلهم رحمه و احفظهم ذمه و ازكاهم مله » . 19

از نظر ارزش از همه انبيا برتر و از نظر عظمت از همه آنها فرا‌گير‌تر و از نظر مقام و منزلت از همه آنها آشكارتر و از نظر آئين پاكيزه‌ترين هستم .

در دعاي ندبه هم عرض مي كنيم « و صفوه من اصطفيته و افضل من اجتبيته و اكرم من اعتمدته قدمته علي انبيائك » در ميان بندگان برگزيده ات آن حضرت را زبده و برتر انتخاب كردي و او را گرامي تر از معتمدانت و بر همه پيامبران مقدم داشتي .20

شاهد ديگر بر عظمت پيامبر اكرم اين است كه در جريان معراج در مسجد الاقصي همه انبيا نماز جماعت را به امامت آن حضرت اقامه نمودند .21

امام سجاد (ع) فرمود : « حتي لا يساوي في منزله و لا يكافا في مرتبته و لا يوازيه لديك ملك مقرب و لا نبي مرسل . »22

هيچ كسي در رتبه با او برابري نمي كند ودر مقام همانند او نمي باشد و هيچ فرشته عالي مقام و پيامبر مرسلي همپايه او نمي باشد .

معنا و مفهوم رحمت

مشهور در ميان گروهي از مفسرين اين است كه صفت رحمان اشاره به رحمت عامه دارد كه شامل دوست و دشمن و مؤمن و كافر ، نيكوكار و بد كار مي‌باشد . باران رحمت بي حسابش همه را فرا مي گيرد، همه بندگان از مواهب گوناگون حيات بهره مندند، ولي رحيم اشاره به رحمت خاصه دارد كه ويژه بندگان صالح و مؤمن است. لذا رحمان در همه جا مطلق اما رحيم بصورت مقيد آمده است «و كان بالمؤمنين رحيما»23

امام صادق نيز فرمود : «الرحمن بجميع خلقه ، الرحيم بالمؤمنين خاصه . »24

رحمت الهي معنا و مفهوم وسيعي دارد . « رحمتي وسعت كلِّ شَي »25 بلكه خداوند متعال رحمت را برخودش فرض و لازم كرده است «كتب ربكم علي نفسه الرحمه »26

رحمت گاهي جنبه معنوي وزماني جنبه مادي دارد هم دنيا هم آخرت را در بر مي گيرد و در آيات قرآن بر معناي زيادي اطلاق شده است. گاهي بر مسئله هدايت و گاهي نجات از دشمن و گاهي باران پر بركت و گاه به نعمتهاي ديگري همچون نور و ظلمت ، شب و روز و در موارد بسيار نيز به بهشت و مواهب خدا در قيامت اطلاق مي‌شود . بخشيدن از گناهان ، قبول توبه و عيب پوشي از آنان ، فرصت دادن براي جبران اشتباهات، همه از مظاهر رحمت و مهرباني اوست .

رحمت الهي گاهي جنبه تشريعي دارد كه از طريق بعثت پيامبران و نزول كتب آسماني و تشريع احكام و بشارتها و انذارهاست وگاهي جنبه تكويني دارد و از طريق امدادهاي معنوي و الهي است .

رسول اعظم؛ پيامبر رحمت

« وَ ما اَرسَلناكَ الا رحمه للعالمين»27. خداوند رب العالمين، رسول اعظم را به عنوان رحمه للعالمين مبعوث كرد .

همانطوري كه رحمانيت خداوند صفت عامه اوست و همه انسانها اعم از مؤمن و كافر را شامل مي شود، پيامبر اعظم هم براي همه انسانها درهمه اعصار و تمامي مكان‌ها تا پايان جهان رحمت است نه تنها براي پيروان و دوستان بلكه همه اهل عالم ، گويا خوب و بد و دوست و دشمن بايد اين مهرباني و رحمت را از پيامبر احساس كنند .

دنياي امروز كه فساد و تباهي و ظلم و بيداد گري از در و ديوار آن مي بارد و آتش جنگها از هر سو شعله ور است وچنگال زورمندان ، حلقوم مستضعفان را مي فشارد، در دنيايي كه جهل و فساد و جنايت و ظلم و استبداد و تبعيض وجود دارد، در اين زمان مفهوم رحمه للعالمين از هر وقت ديگر آشكار تر است. چه رحمتي از اين بالاتر كه برنامه و آئيني آورده كه همه اين ظلمها و بدبختي‌ها و سيه روزي ها پاياني است و تداوم اين رحمت ، سرانجامش حكومت صالحان است كه سياق آيات به آن اشاره دارد، چونكه ابتدا فرمود : « و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون »28.

ما بعد ازتورات در زبور داود نوشتيم كه بندگان نيكوكار من وارثان زمين مي شوند .

سپس فرمود : « وَ ما اَرسَلناکَ الا رحمه للعالمين »29 ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم .

تعبير به عالمين و استثناء در جمله منفي و نکره آمدن رحمت آنچنان مفهوم وسيعي دارد که تمام موجودات عالم در تمام اعصار و قرون و حتي تمام ملائکه الهي را شامل مي شود . هنگامي که اين آيه نازل شد پيامبر از جبرييل پرسيد : « هل اصابک من هذه الرحمه شيئي . قال : نعم ، انّي کنتُ اخشي عاقبه الامر فامنت بک ».

آيـا چيـزي از ايـن رحمـت عائـد تو شـد؟ جبرئيل گفت: بله من از پايان کار خويش بيمناک بودم، اما بخاطر شما که رحمت براي جهانيان هستي از وضع خود مطمئن شدم. 30

خود پيامبر اعظم فرمود : «انّما بعثت رحمه »؛ همانا من رحمتي برانگيخته شده ام . 31

عموم مردم دنيا اعم از مومن و کافر ، همه مرهون اين رحمت هستند . چرا که نشر آئين اسلام موجب نجات همگان است . حال گروهي از آن استفاده کردند و گروهي نکردند اين مربوط به خود افراد است و تأثيري بر عمومي بودن رحمت پيامبر اکرم نمي گذارد . اين درست مثل آن است که بيمارستاني مجزا براي درمان همه دردها با پزشکان ماهر و انواع داروها تأسيس کنند و درهاي آنرا به روي همه مردم بدون تفاوت بگشايند، اما بعضي از بيماران از اين مکان استفاده کنند و بعضي نکنند. آيا اين در عمومي بودن آن تأثير منفي دارد؟ به تعبير ديگر ، رحمت بودن وجود پيامبر براي همه جهانيان جنبه مقتضي و فاعليت فاعل دارد.

رسول اعظم؛ مظهر رحمت و رأفت الهي

رحمت و رأفت پيامبر اعظم تجلي رحمت و رأفت بيکران الهي است هر آنچه که از رحمت نبوي در دنيا و آخرت نصيب افراد مي‌شود پرتوي از رحمت الهي است همه احکام حتي جهاد و حدود و قصاص و ساير کيفر و قوانين جزائي اسلام نيز براي جامعه بشري رحمت است و اگر رحمانيت خداوند اشاره به لطف عام خداوند دارد که هم دوست و دشمن ، مومن و کافر را شامل مي‌شود، پيامبر اعظم هم که در قرآن بعنوان رحمت براي عالمين معرفي شده هم براي مومن وهم غير مومن رحمت است. از آيات مختلف قرآن به خوبي استفاده مي شود که نبوت ، رحمت و لطف خدا بر جهان بشريت است و براستي چنين است. اگر انبيا نبودند انسانها راه آخرت و دنيا را گم مي کردند، لذا پيامبر اعظم هم مايه رحمت براي انسان هست . « وَ ما ارسلناکَ الا رحمه للعالمين » و هم موجب رأفت . لذا در اوصاف پيامبر اعظم فرمود : « و بالمؤمنين رئوف رحيم »32 رسولي آمده که به مؤمنان رئوف و مهربان است .

قابل توجه اينکه در قرآن کريم هم رحمت بر پيامبر اطلاق شد و هم رحيم بودن يعني پيامبر اعظم هم براي همه مردم اعم از کافر و مومن رحمت عامه است و هم براي مومنين رحمت خاصه و اگر رحمانيت خداوند اشاره به لطف عام خدا دارد که حتي کافر و دشمنان دين را شامل مي شود يعني شما چگونه به خدايي که همه افراد حتي دشمنان و کفار را مشمول لطف و رحمت قرار مي دهد ايمان نمي آوريد. اين نهايت ناداني شماست . پيامبر اعظم هم که رحمت عامه براي جهانيان معرفي شده است معنايش اين است. چگونه رسولي که براي همه جهانيان حتي دشمنان و کفار رحمت است به او ايمان نمي آوريد. اين نهايت بي خردي شماست.

در سيره پيامبر رحمت نقل شده تا آنجا كه ممکن بود سائل را رد نمي کرد، حتي روزي زني فرزند خود را نزد پيامبر فرستاد و گفت به حضرت بگو پيراهن خود را به ما لطف نمايد. فرزندش خدمت حضرت رسيد و تقاضاي پيراهن نمود. پيامبر رحمت هم پيراهن خود را به او داد. آيه نازل شد« ولا تبسطها کل البسط »33 هر چه داري در راه خدا انفاق مکن .

در حق اسرا و بردگان فوق العاده سفارش مي فرمود : حتي با زن اسير ازدواج کرد همينکه شنيد زني را در جبهه اسير کرده اند و بعد از اسارت او را از کنار جنازه همسرش عبور داده اند تا دل آن زن را بسوزانند به شدت ناراحت شد و به اين عمل شديداً اعتراض نمود . هنگامي که سوار بر مركب بود اجازه نمي داد کسي همراه او راه برود بلکه او را سوار مي کرد . در غم و شادي همراه مردم بود لذا به تشيع جنازه آنها مي رفت و در دورترين نقطه شهر مدينه به عيادت مريض مي رفت .

يشيع الجنائز و يعود المرضي في اقصي المدينه34

علي (ع) فرمود : هر گاه کسي از برادران ديني را سه روز نمي ديد سراغ او را مي گرفت و اگر در سفر بود برايش دعا مي کرد و اگر -بيمار بود به عيادتش مي رفت . 35

همواره مي فرمود هر که رحم نکند به او رحم نمي شود « من لا يرحم وَلا يرحَم »36

حضرت زهرا (س) دختر رحمه للعالمين هم در لحظه افطاري غذاي مورد نياز خود را به فقير و مستمندان اعطا نمودند .

« وَ يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيماً و اسيرا »37

آنها بخاطر حب به خدا به فقير و اسير و يتيم طعام مي دهند .

علي(ع) هم در بستر شهادت سفارش قاتل خود را به فرزند ش امام حسن مجتبي(ع) مي کند و مي‌فرمايد: اطعموه و اسقوه و احسنوا اسارته38 . او را غذا و نوشيدني بدهيد و در حال اسارت با او خوش رفتاري کنيد.

پيامبر رحمت؛ مانع عذاب الهي

« وَما کان الله ليعذبهُم وَ أَنتَ فيهم »39

هيچگاه خداوند آنها را عذاب نمي کند مادامي‌که تو در ميان آنها هستي . وجود با برکت آن حضرت مانع از عذاب الهي بر گنهکاران و کفار است . در منابع شيعه و اهل تسنن از امير المومنين (ع) روايت شده که آن حضرت فرمود : « کان في الارض امانان من عذاب اهله وَ قَد رَفَعَ اَحَدهما فَدونکم الا خره فتمسکوا به وَ قراء هذه الايه » . 40 در روي زمين دو وسيله امان از عذاب الهي است؛ يکي وجود با برکت رسول خدا که از دنيا رحلت کردند و ديگري استغفار است که به آن تمسک بجوييد سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند : « وَما کان الله ليعذبهُم وَ أَنتَ فيهم » اينکه وجود نازنين آن حضرت مانع از عذاب الهي است از مشخصات پيامبر اعظم است چونکه با وجود ديگر انبيا ، امت آنها مورد عذاب الهي واقع شده اند . از ديگر ويژگي پيامبر رحمت اين است که هيچگاه کسي را نفرين نکرد و در هيچ حال از درگاه خداوند عذاب کسي را درخواست نکرد اما حضرت نوح عرضه داشت : « ربِّ لا تذرني علي الارض من الکافرين دياراً 41پروردگارا کافران را هلاک کن و از آنها کسي بر روي زمين باقي مگذار . و در جايي ديگر عرضه داشت « ولا تَز ِدِ الظّالمينَ اِ لَّا تَبارَا.» ستمکاران جز بر هلاک و عذابشان ميفزاي . 42

اما از پيامبر اعظم درخواست مي کردند که در حق مشرکين نفرين کند مي فرمود : من براي رحمت آمده ام نه لعنت43 بلکه در حق آنها و براي هدايت آنها دعا مي کرد . همچنانکه پيامبر رحمت در فتح مکه وقتي وارد شهر شد با کفار و مشرکين که از هرگونه اهانت و جسارت و غارت و تجاوز بر پيامبر و ياران او کوتاهي نکردند و انتظار مجازات را داشتند اما همه را مو رد عفو و بخشش قرار داد فرمود : « اليوم يوم المرحمه » امروز روز رحمت و مهرورزي است . « اذهبوا انتم الطلقا » برويد امروز همه شما آزاد هستيد . 44

پيامبر رحمت حتي در لحظه مرگ دلواپس عذاب امت گناهکار خود در قيامت بود هنگامي که ملک الموت براي قبض روح آمد پيامبر فرمود صبر کن برادرم جبرئيل بيايد بعد از مدتي که جبرئيل آمد فرمود چرا دير آمدي؟ جبرئيل عرض کرد يا رسول الله مشغول تزئين بهشت بوديم فرمود : اينها دلم را خوش نمي کند بگو با امت من چه خواهد شد جبرئيل رفت و برگشت و عرضه داشت خداوند سلام مي رساند و مي فرمايد آنقدر از امت خود در روز قيامت شفاعت کن تا خودت راضي شوي . 45

علي(ع) نقل کردکه رسول خدا فرمود :در روز قيامت در موقف شفاعت مي ايستم و آنقدر گنهکاران را شفاعت مي‌کنم كه خداوند مي فرمايد : ارضيت يا محمد آيا راضي شدي من عرض مي کنم رضيتُ رضيتُ راضي شدم راضي شدم46 . در روز قيامت همه انبيا و مردم مي گويند وَ انفُسَاه اما پيامبر رحمت مي فرمايد اُمتي امتي .

عفو وگذشت در سيره پيامبر اعظم

پيامبر رحمت نسبت به مردم با بزرگواري رفتار مي کرد بد رفتاري و بي حرمتي به خود را ناديده مي گرفت و از خطاي ديگران براحتي مي گذشت. کينه کسي را در دل نگه نمي داشت، در صدد انتقام بر نمي آمد. روح نيرومندش که در سطح بالاتر از انفعالات نفساني و عقده هاي روحي قرار داشت عفو و بخشايش را بر انتقام ترجيح مي داد .

حضرت امير (ع) فرمود : « کان رسول الله اجودالناس کفاً و اکرمهم عشره»47

رسول خدا از همه بخشنده تر و از همه مردم در معاشرت بزرگوارتر بود .

«يقبل معذره المعتذر اليه »48

عذر خواهي کسي را که ازاو معذرت مي طلبيد قبول مي فرمود .

هرگز بدي را با بدي پاسخ نمي گفت بلکه از بديها و سيئه مردم به‌راحتي درميگذشت .

« ولا يجزي السيئه بالسيئه ولکن يعفو و يصفح »49

در برابر جفا و تندي ديگران با بزرگواري برخورد مي کرد

«يصبر للغريب علي الجفوه في منطقه و مساکنه »50

در مقابل تندي نه تنها با او برخورد نمي کرد و مقابله به مثل نمي نمود بلکه دستور مي داد که چيزي به او عطا نمايند .

در جنگ احد با آن همه وحشي گري و اهانتي که به جنازه عموي ارجمندش حضرت حمزه سيدالشهداء روا داشته اند دست به عمل متقابل با کشتگان قريش نزد و در فتح مکه وقتي که به ابوسفيان و هند و سران قريش دست يافت در مقام انتقام برنيامد حتي ابو قتاده انصاري که مي خواست زبان به دشنام آنان بگشايد از بد گويي منع کرد. بلکه در روز فتح مکه اعلام فرمود : « اليوم يوم المرحمه » امروز روز رحمت و مهرباني است . «اذهبواانتم الطلقا » برويد همگي آزاديد . 51

پس از فتح خيبر جمعي از يهوديان که تسليم شده بودند و غذاي مسموم براي حضرت فرستاده بودند ، اما حضرت آنان را به حال خودشان رها کرد . زن يهودي وقتي که خواست در کام آن حضرت زهر بريزد او را نيز عفو کرد . در مراجعت از غزوه تبوک جمعي از منافقان در سوء قصدي که به جان حضرت کردند و خواستند مرکبش را رم بدهند تا در پرتگاه سقوط کند با اين که پيامبر آنان را شناخت با همه اصرار يارانش اسم آنان را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف نظر فرمود . 52

با عبدالله بن اُبي سر دسته منافقان که کارشکني زياد مي کرد و شايعه سازي بر عليه پيامبر مي کرد ياران پيامبر بارها از آن حضرت خواستند که او را به سزاي اعمالش برسانند اما حضرت اجازه نمي داد بلکه در حال بيماري به عيادت او رفت . 53

به پيامبر عرض کردند درباره مشرکين نفرين کن فرمود ، نه من براي لعنت نيامدم بلکه براي رحمت فرستاده شده ام .گاهي بعضي از ياران عرض مي کردندکه به دشمنان نفرين کند اماحضرت نه تنهانفرين نمي کرد بلکه در حق آنها دعا مي کرد و مي فرمود خداوندا اين مردم را هدايت فرما . لذا فرمود «ارحموا من في الارض يرحمکم من في السما»54 به انسانهاي روي زمين رحم کنيد تا به آنها که درآسمان هستند به شما رحم کنند.

خداوند متعال نيز به پيامبر اعظم فرمود : « فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم »55 در پرتو رحمت خدا با خلق خدا نرم و مهربان شدي و اگر سخت دل بودي مردم از گرد تو متفرق مي شدند، پس چون امت بدکنند از آنان در گذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش کن.

دلسوزي و مهرباني در سيره پيامبر اعظم

دلسوزي و مهرباني در سيره پيامبر اعظم كاملاً مشهود بود و خداوند رسول اعظمش را در قرآن اين گونه توصيف مي نمايد . «حريص عليكم لعلك باخع نفسك الا يكون مؤمنين »56 ؛ اي رسول ما، گويي مي خواهي جان خود را به خاطر اينكه آنها ايمان نمي آورند از شدت اندوه بر باد دهي . باخع به معني هلاك كردن خويش از شدت غم واندوه است و اين تعبير نشان مي دهدكه پيامبر اعظم تا چه اندازه نسبت به مردم دلسوز و مهربان بود.

در آغاز سوره طه فرمود : « طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقي »57

ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خودت را به زحمت بيفكني .

بخاطر شدت علاقه اي كه به هدايت مردم داشت بقدري دلسوزي داشت ، كه اين آيه نازل شد: ما تورا نفرستاديم كه خودت را به درد سر بياندازي .

روزي پيامبر اكرم (ص) دوازده درهم به علي (ع) داد و فرمود : براي من لباس بخر. حضرت به بازار رفت و لباسي براي پيامبر تهيه نمود. پيامبر فرمود لباس ارزانتر و ساده‌تر بهتر بود ، اگر فروشنده حاضراست لباس را برگردان . علي (ع) لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و به خدمت پيامبر برگشت رسول خدا با علي (ع) بسوي بازار حرکت كردند در راه كنيزي را ديدند كه گريه مي كند از حالش جويا شدند عرض كرد چهار درهم پول براي خريد جنس به من دادند ولي آن را گم كردم و اكنون مي ترسم به خانه برگردم. پيامبر رحمت چهار درهم به او داد وآنگاه به بازار رفتند و پيراهني به قيمت چهار درهم خريدند. در راه بازگشت برهنه اي را ديدند لباس را به او بخشيدند و دوباره به بازار رفتند و پيراهن ديگري خريدند هنگام بازگشت به خانه دوباره آن كنيز را ديدند كه ناراحت است علت را پرسيدند . گفت : چون برگشتنم به خانه طول كشيده مي ترسم مـرا تـوبيخ كنند پيـامبر اعظم همراه كنيز به منزل صاحبش رفت ، صاحب خانه به احترام پيامبر كنيز را بخشيد و او را آزاد نمود . رسول اكرم فرمود چه دوازده درهم با بركتي كه دو برهنه را پوشاند و يك نفر را آزاد كرد . 58

رفق و مدارا در سيره پيامبر رحمت

رفق و مدارا و ملايمت همواره در رفتار و سيره اجتماعي آن حضرت كاملاً مشهود بود و يكي از شئون رحمه للعالمين است. چونكه خداوند متعال در قرآن كريم نرم خويي و مداراي پيامبر را رحمت الهي قلمداد نمود و با عظمت از آن ياد فرمود .

« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظاً غليظ القلب لا نفضوا من حولك »59

در پرتو رحمت الهي در برابر آنان نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند .

مرحوم نراقي در معناي رفق فرمود : مدارا ، ملايمت و خوش برخوردي با مردم و تحمل ناگواري و آزارهاست . 60 و به تعبير غزالي : نرم خويي ويژگي پسنديده الهي است كه صفت مقابل آن درشتي و تندي است كه درشتي در اثر خشم ولي نرم خويي نتيجه اخلاق نيكو و سلامت روح است . 61 واژه كوتاه مدارا بسياري از فضيلت ها را ( از قبيل انسان دوستي ، فرو بردن خشم ، دوري ازكينه توزي برد باري و خويشتن داري ، پرهيز از جفا و ستم ، مقابله به نيكي با آنكه بدي كرد ، دوري از خشونت و سخت گيري ، آسان گيري بر مردم و جذب ديگران ) در درون خود جاي داده است . لذا خداوند درقرآن با عظمت از آن ياد فرمود و نشانه رحمت خودش قلمداد نمود . «فبما رحمه من الله لنت لهم » در پرتو رحمت الهي نرم ومهربان شدي .

امام صادق (ع) از پيامبر نقل کرد : « امرني ربي بمداراه الناس کما امرني بأداء الفرائض»62 خداوند به من دستور داد به مدارا کردن با مردم همانطوري که به انجام واجبات دستور داد .

پيامبر اعظم فرمود : « ثلاث من لم يکن فيه لم يتم له عمل ، ورع يحجزه عن معاصي الله و خُلق يواري به الناس و حلم يردّ به جهل الجاهل ».63

سه چيز است اگر در کسي نباشد كارش به پايان نمي رسد؛ ورع و پارسايي که او را از گناهان باز دارد. خُلق و خوئي که بدان با مردم مدارا کند، بردباري و حلمي که بدان جهل و جاهل را دفع کند .

رسول اعظم هنگام سفر تبليغي معاذ به يمن سفارش فرمود : «عليک بالرفق والعفو»64 . با مردم مدارا کن و بدي هاي آنان را ببخش.

يکي از مصاديق رفق و مدارا مراعات حال ديگران است لذا خود پيامبر اعظم در نماز و خطبه مراعات اضعف المومنين را مي‌کرد: «کان اخف الناس من تمام واقصر الناس خطبه .» نمازش را از همه سبکتر و خطبه اش را از همه کوتاهتر مي کرد . حضرت امير (ع) در سفر تبليغي اش به يمن از پيامبر رحمت سوال کرد چگونه با مردم نماز بخوانم . فرمود : در حد ناتوان ترين آنها و خود حضرت علي به مالک اشتر سفارش فرمود : در نماز جماعت با مردم مدارا کن و با طولاني کردن نماز مردم را پراکنده مساز . 65

نرمش و مداراي پيامبر در پيشرفت اسلام نقش بسزائي داشت لذا خداوند به او فرمود اگر نرم و مهربان نبودي مردم از اطراف تو پراکنده مي شدند همچنانکه برخورد کريمانه حضرت در فتح مکه با کساني که سالها با او دشمني کرده بودند در آن روز اعلام فرمود اليوم يوم المرحمه ، توفاني در دلها ايجاد کرد که به فرموده قرآن يدخلون في دين الله افواجا ، فوج فوج مسلمان شدند.

ارتباط عاطفي و کريمانه پيامبر اعظم(ص)

يکي ديگر از سيره اجتماعي رسول اعظم برقراري ارتباط کريمانه با مردم است .

خداوند متعال در قرآن کريم به پيامبرش فرمان مي دهد « واخفظ جناحک لمن اتبعک من المومنين »66 پرو بال مرحمت بر پيروان با ايمانت با تواضع بگستران .

اين تعبير کنايه از برخورد توأم با محبت و ملاطفت با مردم است همانگونه که پرندگان هنگامي که مي خواهند به جوجه هاي خود اظهار محبت کنند آنان را زير بال و پر مي گيرند .

در سيره پيامبر اکرم نقل شده است « کان رسول الله بهم رحيما و عليهم عطوفا »67 لذا پيامبر رحمت اگر کسي به مسجد نمي آمد احوال آنان را مي پرسيد و اگر مريض مي شد به عيادت آنان مي رفت و اگر مشکلي برايش پيش مي آمد در صددرفع آن اقدام مي نمود .

« کان رسول الله يتعاهد الانصار و يعود هم و يسأل عنهم » 68

حضرت ابراهيم هم در برخورد با عموي بت پرست خود از واژه عاطفي پدرم استفاده نمود و با لحن ملايمي فرمود : « سلام عليک ساستغفرلک ربي انه کان بي حفيا »69 سلام بر تو ، من از خدا براي تو آمرزش مي طلبم که خداي من بسيار در حق من مهربانست .

حضرت علي (ع) درباره سيره پيامبر مي فرمايد : « اذا تفقد الرجل من اخوانه ثلاثه ايام سأل عنه فان کان غائباً دعاله و ان کان شاهداً زاره و ان کان مريضاً عاده »70

هر کسي از برادران ديني اش را سه روز نمي يافت سراغ او را مي گرفت اگر غائب و در سفر بود برايش دعا مي کرد و اگر شاهد و حاضر در شهر بود به ديدارش مي شتافت و اگر بيمار بود به عيادتش مي رفت .

نتيجه‌گيري

صفت رحمانيت خداوند اشاره به رحمت عامه كه شامل دوست و دشمن و مؤمن و كافر مي شود و صفت رحيم اشاره به رحمت خاصه ويژه مؤمنين دارد و در قرآن هر دو صفت براي پيامبر اعظم ذكر شده است. براساس آيات قرآن رحمت الهي مفهوم وسيعي دارد « رحمتي وسعت كلُّ شيءٍ » و خداوند آنرا بر خودش واجب كرده است : « كتب ربكم علي نفسه الرحمه » در قرآن براي رحمت عامه مصاديق متعددي ذكر شده است خداوند رب العالمين پيامبر اعظم را بعنوان رحمه للعالمين معرفي نمود: « و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين » كه پيامبر اعظم براي همه انسانها در همه اعصار تا پايان جهان نه تنها براي پيروان خود بلكه براي همه انسانها رحمت است و اين رحمت حتي شامل ملائكه مقرب الهي هم ميشود وتا ماداميكه پيامبر رحمت زنده بود خداوند كسي را عذاب نكرد . « و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم »

رسول اعظم دردنيا و آخرت مظهر رحمت و رأفت الهي است و در سيره و رفتار آن حضرت رحمت و رأفت ،دلسوزي، مهرباني ،عفو وگذشت و رفق و مدارا و برخورد كريمانه با دوست و دشمن كاملاً مشهود بود. با توجه به اينكه رسول اعظم بعنوان الگو و اسوه معرفي شد « لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه » همه امت اسلامي بايد سيره و رفتار آن حضرت را الگو و سرمشق خود قرار دهند. اين درسي به همه انسان ها است كه در زندگيشان خود را به اين اخلاق الهي و سيره نبوي متخلق كنند و بامردم برخورد كريمانه و محبت آميز داشته باشند و از كينه‌ورزي و دشمني و تهمت و غيبت ، دوري ورزند و همواره براساس آيه قرآن‌ « تواصوا بالمرحمه » همديگر را به اين سيره نبوي سفارش و توصيه نمايند.

منابع و مآخذ

1- قرآن كريم

2- نهج البلاغه

3- صحيفه سجاديه

4- مفاتيح الجنان

5- تفسير مجمع البيان - ابو علي طبرسي - مكتبه آيت الله مرعشي نجفي- قم

6- تفسير الميزان - سيد محمد حسين طباطبايي - منشورات جامعه مدرسين -قم

7- تفسير نمونه - ناصر مكارم شيرازي- دارالكتب الاسلاميه - تهران

8- تفسير درالمنثور - جلال الدين سيوطي - دارالكفر - بيروت

9- اصول كافي - محمد كليني - دارالكتب الاسلاميه - تهران 1365هـ. ش

10- بحار الانوار - محمد باقر مجلسي - موسسه الوفا - بيروت - 1404 هـ . ق

11- مستدرك الوسائل - ميرزا حسين نوري - موسسه آل البيت - بيروت - اول -1408هـ. ق

12- سفينه البحار - شيخ عباس قمي - انتشارات فراهاني - تهران

13- تحف العقول - ابن شعبه - داراحياء التراث العربي - بيروت- پنجم

14- جامع السعادات - محمد مهدي نراقي - مطبعه النجف - نجف - سوم - 1383

15- سنن النبي (ص) - محمد حسين طباطبايي - انتشارات همگرا -قم

16- تاريخ طبري - ابن جرير طبري - موسسه عزالدين - بيروت -1407ق

17- ميزان الحكمه - محمد مهدي ري شهري - دارالحديث - تهران - اول -1377ش

18- قطره اي ازدرياي فضائل اهل بيت - احمد مستنبط- نشر حاذق - قم - سوم 1384ش

19- مكارم الاخلاق - رضي الدين الطبرسي - موسسه انتشارات فراهاني - تهران - 1381 ش

20- سيره پيامبر اكرم - محسن قرائتي - مركز فرهنگي درسهايي از قرآن - تهران - سوم - 1385ش

21- سيره نبوي - ابوالحسن مطلبي - انتشارات كليدر - تهران - اول - 1380ش

فهرست

ا- نجم 14

2-نجم 9

3- قلم 4

4- سفينه‌البحار ج 2

5- احزاب 21

6- نحل 36

7- فاطر 24

8- مومنون 44

9- نحل36

10- بحارالانوار ج 11ص 32

11- بحارالانوار ج 11ص 28

12- بقره 253

13- احقاف 35

14- شوري 13

15- احزاب 7

16- اصول كافي طبقات انبيا و الرسول

17- درالمنثور ج 6 ص 45

18- مفاتيح‌الجنان

19- قطره از درياي فضايل اهل بيت ج 2 ص345

20- مفاتيح الجنان

21- الميزان ج13 ص 5

22- صحيفه سجاديه دعاي دوم

23- احزاب 43

24- الميزان ج1 ص 23

25- اعراف 156

26- انعام 54

27 - انبياء 107

28- انبياء 105 و 106

29- انبياء 107

30- مجمع البيان ذيل آيه

31- سيره نبوي ج 3 ص 75

32 - توبه 128

33 - اسراء 29

34 - بحارالانوار ج 16 ص 228

35 - مكارم الاخلاق ص 17

36- سنن النبي ص 45

37- انسان 8

38- ميزان الحکمه

39 - انفال 33

40 - نهج البلاغه حكمت 88

41- نوح 26

42- نوح 28

43- سيره نبوي ص 132

44- تفسير نمونه ج 10 ص 66

45- سيره نبوي ص 132

46 - تفسير نمونه ج 27 ص 99

47- مكارم الخلاق ص 17

48 - سنن النبي ص 75

49 - سنن النبي ص 75

50- مكارم الخلاق ص 67

51- تاريخ طبري ج 3 ص 56

52- سيره نبوي ص 127

53- سيره نبوي ص 127

54- مستدرك الوسائل ج 9 ص 159

55- آل عمران 159

56- شعرا 3

57- طه2

58- بحار الانوار ج16 ص215

59 - آل عمران 159

60 - جامع السادات ج1 ص 340

61 - احياء علوم دين ص184

62 - اصول کافي ج 2 ص 117

63 - اصول کافي ج 3 ص 181

64 - تحف العقول ص26

65 - نهج البلاغه نامه 53

66 - شعرا 215

67 - بحار الانوار ج 82 ص321

68 - بحارالانوار ج82 ص 118

69 - مريم 47

70 - مکارم الاخلاق ص17


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 9 دی 1394نظر دهید »


روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم……………

روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در نخلستاني نشسته بودند و

حضرت علي (ع) نيز در خدمت ايشان حضور داشتند. ناگاه زنبور عسلي نزد آن

حضرت آمد و شروع به چرخش دور پيامبر اكرم (ص) نمود.

در اين حال حضرت رسول به مولاي متقيان فرمودند: يا علي ، اين زنبور قصد

دارد ما را ضيافت دهد ، و مي گويد كه مقداري عسل در فلان محل قرار داده ام،

اميرالمؤمنين علي (ع) را بفرستيد ، تا آن را بياورد. لذا حضرت علي (ع) رفتند

و آن عسل را يافته و در مجلس حاضر نمودند.

رسول خدا از زنبور پرسيدند: غذاي شما كه شكوفه تلخ است ، به چه سبب آن

شكوفه به عسل شيرين مبدل مي شود؟ زنبور عرض كرد: يا رسول الله، اين

شيريني از بركت وجود شماست، چون هروقت كه مقداري شكوفه برميداريم،

بلافاصله الهام مي شود كه سه نوبت برشما صلوات بفرستيم وازبركت فرستادن

صلوات ، شكوفه تلخ به عسل شيرين مبدل مي شود.

منبع: خزينة الجواهر ص 586/ لمعات الانوار، ص 53

يک روز که پيغمبـر در گـرمي تابـسـتـان

هــمـراه عـلـي مـي رفت در سـايـه نـخلـستان

ديـدنـد کـه زنـبـوري از لانـه خود زد پر

آهـسـتـه فـرود آمـد بـر دامـن پــيــغـمـبـر

بوسيد عـبـايــش را دور قــدمـش پــر زد

بــر خــاک کــف پـايـش صد بوسه ديگر زد

پـيـغـمـبـر از او پرسيـد آهـسته بگو جانم

طـعـم عـسـلت از چيست هر چند که مي دانم

زنبور جـوابـش داد تـا نـام تـورا گــويـم

گــل مي کـنـد از نامـت صد غنچه به کندويم

تا نام تو را هرشب چو گـل به بـغـل دارم

هر صبح که برخـيـزم در سـيـنـه عــســل دارم

از قند و شکر بهتر بهتر ز نـبات است اين

طعم عسل از من نيست طعم صلوات است اين


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 9 دی 1394نظر دهید »

1 ... 110 111 112 ...113 ... 115 ...117 ...118 119 120 ... 328

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
 
مداحی های محرم