چگونگی ارتباط با دیگران
ارتباط، یک رخداد و حادثه نیست؛ بلکه یک فرآیند استکه در روابط انسانی، یک نقطهٔ آغازین و تکوینی دارد وبه مرور شکل میگیرد و به مرحله رشد و اوج میرسد.فرآیند ارتباط و اعتماد علاوه بر روابط انسان با انسان، درروابط انسان با حیوان نیز قابل مشاهده است البته نوع شکلگیری هر یک با هم متفاوت است کافی است کهانسان به حیوان دستآموز و یا حتی حیوان وحشی، کمیآب و غذا بدهد تا او به کمک یادگیری وسیلهای بتواندرفتار خاصی را از خود بروز بدهد و به انسان عادت کند.ولی برای شکلگیری روابط بین انسانی، به امکاناتی بیشاز آب و غذا احتیاج است؛ امکاناتی که به مفاهیم و واژههای انسانی مربوط است. امروزه به دلیل تغییرشرایط زندگی و افزایش تکنولوژی، روابط انسانی نیزدست خوش تغییرهائی شده است. شاید در یک نگاهعجولانه و سریع، فکر کنیم که تمام تکنولوژیهایموجود، به خدمت انسان در آمدهاند؛ ولی در نگاهیدقیقتر در مییابیم این انسان است که اسیر فناوری شدهاست. انسان امروزی، ترجیح میدهد با کامپیوتر باشخص دیگری در یک نقطه از جهان، ساعتها صحبتکند و یا پست الکترونکی بفرستد.
واضح است که تمام این امکانات و پیشرفتها، موجبرفاه زندگی بشر شده است و کارها با سرعت زیادی انجاممیشود و ارزش وقت و زمان، بسیار بالا رفته است؛ ولیدر عین حال، به دلیل کاهش روابط انسانی، به خصوصروابط چهره به چهره، ما هر روز شاهد گسترش سوءظن،عدم ارتباط صحیح، عدم اعتماد و افزایش بیماریهایروانی هستیم؛ زیرا انسان امروزی، تکیهگاه محکمی ازنظر عاطفی ندارد، چرا که دوستان و حتی خانوادهاش بهدلیل مشکلهای خاص خودشان، قادر به تامین این خلاء عاطفی نمیباشند. عدم ارتباط صحیح و واقع بینانه دربسیاری از خانوادهها موجب فروپاشی نهاد خانواده میشود. شکاف بین نسل فعلی و نسل پدر و مادر آنان نیزط در نتیجهٔ عدم ارتباط خردمندانه است. عدم اعتماد میتواند از یک خانواده نیز فراتر رفته و بر محیط مدرسه و محیط کار نیز تاثیر سوء بگذارد. کشور ما دریک دوره انتقالی از جامعه سنتی به جامعه مدرنمیباشد و به طور حتم، این انتقال موجب تغییرهائی درروابط بین فردی خواهد شد. برای شروع یک ارتباط، بایدشخاتی کلی از طرف مقابل به دست آوریم که شاملخصوصیتهای ظاهری، موقعیتهای تحصیلی و شغلی، موقعیت خانوادگی و اجتماعی او است. هم چنین داشتناطلاعاتی از پیشینه فرد نیز برای ایجاد اعتماد یا عدماعتماد موثر خواهد بود. شاید یکی از دلیلهائی کهمجرمان و بزهکاران بعد از آزادی از زندان، دوباره بهزندان باز میگردند، همین باشد که جامعه و اشخاصی کهدر ارتباط با او هستند. نمیتوانند به او اعتماد کنند و یاشغلی برای او بیابند. پس فردی که در گذشته سابقهٔ بزهکاری داشته دوباره در یک دور تسلسلی از عدم ارتباط درست و عدم ارتباط جامعه به او، دچار بیکاری شده و بازگرفتار زندان خواهد شد.
برای شکلگیری یک ارتباط صحیح و منطقی، هر شخصمیتواند با ابزارهائی که در زیر فهرست شدهاند. رابطهایشایسته با دیگران داشته باشد.
۱) توانائی گوش دادن داشته باشیم.
۲) به موقع احساسهای خود را ابراز کنیم.
۳) به دیگران احترام بگذاریم.
۴) انعطافپذیر باشیم.
۵) دیگران را تحقیر نکنیم.
۶) انتظارهای نامعقول و نابه جا نداشته باشیم.
۷) در مقابل انتظارهای نابه جای دیگران "نه” بگوئیم.
۸) توانائی بخشیدن داشته باشیم.
۹) قضاوت و پیش داوری نکنیم.
۱۰) مغرور و خودخواه نباشیم.
۱۱) انتقادپذیر باشیم و توانائی انتقاد از دیگران را داشتهباشیم.
۱۲) حد و مرز را در رابطه با دیگران رعایت کنیم.
۱۳) رازدار باشیم.
۱۴) خودشناسی را فراموش نکنیم
چگونه سخن بگوییم؟
سخن گفتن، کلید ارتباط با دیگران است .
با مردم چگونه «رابطه کلامی» بر قرار کنیم؟ آغاز سخنان چگونه باشد که جذاب باشد؟ لحن گفتار، چه تاثیری بر مخاطب ما میگذارد؟ کلام، در چه صورت بر دلها مینشیند و مقبول طبع قرار میگیرد؟ اصلا درباره چه چیز هایی باید سخن گفت و از چه گفتاری و چگونه گفتاری باید پرهیز کرد؟ چه روشی بر محبت و محبوبیت میافزاید و چه شیوهای ایجاد تنفر میکند؟
اینها همه، سؤال هایی است که به «ادب و آداب گفتار» مربوط میشود و شیوههای کامیابی در کلام را باید آموخت، تا از طریق رابطه گفتاری، هم دانستهها و خواستههای خویش را بهتر بیان کرد، هم بر دیگران تاثیر مثبت گذاشت و هم کلام را پل ارتباطی با دیگران ساخت .
برخی «پرحرف» اند .
«حرافی» ، گاهی هم سر از «وراجی» در میآورد . اگر از پرحرفی دیگران خسته میشوید، لابد دیگران هم از پرچانگی شما دچار خستگی میشوند وبه ستوه میآیند . پس، باید از تکرار ملال آور و پرحرفی آزار دهنده پرهیز کرد و ظرفیت طرف و اشتیاقش را برای شنیدن در نظر گرفت .
برخی «بد دهان» اند .
بد حرف زدن، زشت گویی، تندی در گفتار، هتاکی و بی حرمتی، از آفات کلام به شمار میآید . بسیاری از دوستیهای دیرین و روابط صمیمی، گاهی به خاطر کلامی نسنجیده و اهانتآمیز و تحقیر کننده یا دل آزار، بر هم میخورد .
اگر جواب «های» ، «هوی» است، جواب سخن مؤدبانه هم پاسخ احترامآمیز است .
حضرت علی (علیه السلام) فرموده است:
«اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الخطاب» (۱)
زیبا سخن بگویید و خطاب کنید، تا جواب زیبا هم بشنوید .
گروهی «دهن لق» اند .
قدرت رازداری و حفظ اسرار، نشانه کمال است .
آنان که هیچ حرفی را نمیتوانند نگاه دارند و حتی آنچه را نیز که سفارش شده «به کسی نگویید» ، در اولین فرصت «لو» میدهند، قابل اعتماد نیستند و از «محرم راز» بودن درمیآیند و وجهه خودشان را از دست میدهند .
خیلی «حرفهای مگو» وجود دارد که باید در صندوق سینه محبوس باشد و به بیرون درز نکند، چه رازهای شخصی، چه امور مربوط به حیثیت و آبروی دیگران، چه اسناد طبقه بندی شده، چه اسرار محرمانه یک نظام و تشکیلات، چه پروندههای قضایی و .. . .
پس، باید تمرین کرد که هر حرف را نزد . تازه، بعضی از حرفها هم بی اساس و شایعه است و بازگو کردن آنها، نوعی دامن زدن به شایعات دروغ است واین گناه به شمار میرود و به آلوده شدن فضای جامعه میانجامد .
باز هم کلامی از حضرت امیر (علیه السلام) که فرموده:
«لا تحدث الناس بکل ما تسمع» (۲)
هر چه را میشنوی، برای مردم بازگو مکن .
بعضی «خام گفتار» اند .
حرف هم مثل غذا، باید بپزد، دم بکشد، وقتی پخته شد «عرضه» گردد .
پختگی سخن به آن است که در ورای آن، اندیشه و درنگ و مصلحت اندیشی و عاقبت نگری باشد .
وقتی حرفی نسنجیده از دهان بیرون پرید، دیگر نمیتوان عوارض و عواقب و پیامدهای آن را جمع کرد .
مزن بی تامل به گفتار، دم
نکو گو، اگر دیر گویی چه غم؟
خیلیها پشیمان میشوند که فلان سخن را چرا گفتند، یا با فلانی چرا آنگونه حرف زدند . آرزو میکنند که کاش کمی فکر کرده بودند . ولی، این «حسرت بعدی» ، هرگز جای آن «اندیشه قبلی» را نمیگیرد . در حالی که با لحظهای تدبر، میتوان جلوی بسیاری از پشیمانیها را گرفت .
پس، «اول اندیشه، و آنگهی گفتار» را از یاد نبریم .
تیر سخنت، به آب شلیک مکن
بیهوده و بی حساب، شلیک مکن
حرف و عمل تو، چون سلاح است و خشاب
هشدار که بی خشاب، شلیک مکن
برخی «دشوارگوی» اند .
اگر قلمبه گویی، سخت گفتاری، پیچیده سخن گفتن و سنگین حرف زدن، سبب شود که گوینده با شنونده نتواند «رابطه» برقرار کند، از این سخن گویی چه سود؟ تازه، بعضیها به این شیوه میبالند!
راحت و روان حرف زدن، یک هنر است، به خصوص آنجا که مخاطبان عام و عوام اند، یا کودکان، یا کم سوادان پای کلام به گوش نشستهاند .
پس، باید تمرین کرد که روان و آسان حرف زد، سخنرانی کرد، تدریس نمود، سؤال کرد، جواب سؤال داد، خاطره گفت و مقاله نوشت . یعنی این سهولت در گفتار، در کار معلم و نویسنده و خطیب و واعظ و پرسشگر و جوابگو، یک «هنر» به حساب میآید . البته با تمرین هم میتوان به این مرحله رسید، مثل هنرمند شدن و مهارت در هر رشته و حرفه دیگر .
کسانی «موقع نشناس» اند .
مگر هر حرف را، در هر جا، با هر گروه و در هر شرایط باید گفت؟
شناخت این نکته و رمز و راز که در کجا و با که، چه سخنی و با چه لحنی و به چه مقدار باید گفت، چیزی است که در علوم ادبی به آن «بلاغت» گفته میشود، یعنی مراعات مقتضای حال!
مثلا در مجلس عزا و ختم، شوخی کردن، یا در محفل جشن، سفره دل و غم و غصه را باز کردن، یا با کسی که کم حوصله استبه جر و بحث نشستن، یا نزد دانای فرزانهای، پرحرفی کردن و توضیح واضحات دادن، یا با آدم ناشناس و غریبه، اسرار را در میان گذاشتن و … همه اینها البته هر کدام به نوعی نشانه «موقع نشناسی» است و این، یعنی پاشیدن بذر در زمین شوره زار، یا آب دادن به درختخشکیده .
باز هم کلام امام علی (علیه السلام):
«لا تتکلمن اذا لم تجد للکلام موقعا» (۳)
اگر زمینه و جای سخن نیافتی، حرف مزن .
گروهی «خجالتی» اند .
شرم و حیا نسبتبه کارهای زشت و گناه، بسیار مقدس و خوب است . اما در مورد کارهای شایسته و حرفهای خوب و سؤالهای مفید وپاسخهای لازم و اعتراضهای تکلیفی، نه تنها خوب نیست، بلکه عامل عقب ماندن و مانع خیر و سبب محرومیت است .
ریشه این خجالت، یا تربیتخانوادگی و نوع تربیت است، یا احساس حقارت و کمبود است، یا ترس از ریخته شدن آبروست، یا نداشتن تمرین قبلی است، یا هر عامل دیگر .
باید این مشکل را به نحوی حل کرد . داشتن اعتماد به نفس و دل به دریا زدن و سد را شکستن، موفقیتهای بعدی را در پی دارد . سختی در همان «نوبت اول» است .
پس، باید تمرین کرد . هر چند سخت است، ولی با اقدام، آن هراس درونی فرو میریزد و تمرین، سبب میشود که مثلا حرف زدن در جمع یا سؤال در کلاس یا خواندن متنی در یک مراسم یا کنفرانس دادن در حضور دیگران و … برای انسان عادی شود .
آنچه گذشت، نکاتی چند درباره «کلام» بود .
یقینا اینها همه مطالب نیست . نه همه مشکلات مطرح شد، نه همه راه حلها .
خوب است کتابهایی که در زمینه «فن خطابه» و «آیین سخنرانی» و «روش سخنوری» و … نگاشته شده است، بیشتر و دقیقتر مطالعه شود، چرا که در آنها رهنمودهای عملی بیشتری برای موفقیت در این زمینه وجود دارد .
حرف زدن، این کار به ظاهر ساده که همگان با آن سر و کار داریم، آن هم از صبح تا شب، در خانه و بیرون، با آشنا و ناآشنا، برای خود فوت و فن خاص دارد . آموختنش هم لازم و مفید نیست . بی جهت نیست که غربیها درباره «آیین سخنرانی» کتاب مینویسند و شرقیها در زمینه «فن خطابه» دستبه تالیف میزنند .
از این روش سود بجوییم تا کلام، پل ارتباطی ما و دیگران شود
مهارت سخن گفتن شامل تعدادی مهارت است که یادگیری و به کار بردن صحیح آنها باعث افزایش کیفیت سخن گفتن خواهد شد.
این مهارتها عبارتند از:
▪ آغاز صحیح مکالمه (جلب توجه شنونده)
▪ استفاده از واژههایی متناسب با موقعیت ارتباط (موضوع صحبت، پایگاه اجتماعی طرف گفتوگو و موقعیت زمانی و مکانی گفتوگو)
▪ کاربرد مناسب عوامل فرازبانی مانند سرعت، شدت (بلندی و کوتاهی صدا)، مکث و زیر و بمی صدا
▪ کاربرد صحیح نشانههای غیرکلامی (حرکات بدن و ژستهای چهره)
▪ رعایت نوبت در سخن گفتن
▪ استفاده مناسب از خردهمهارت توضیح دادن
▪ استفاده مناسب از خردهمهارت پرسیدن
● آغاز صحیح مکالمه
آیا هرگز به ارتباطات شفاهی خود فکر کردهاید؟ شما چگونه به دیگران میفهمانید که میخواهید صحبت کنید؟
شروع خوب یا آمادهسازی چیزی بیش از مثلاً یک معارفه ساده در آغاز مکالمه شفاهی است. این مهارت کارکردهای متنوعی دارد. ایجاد حالت آمادگی در شنونده از طریق برقراری تفاهم، جلب توجه و افزایش انگیزش، مشخص کردن انتظارات ما از شنوندگان، تشریح نقش دو طرف (گوینده و شنونده) در ادامه رویداد ارتباطی مورد نظر و یادآوری ارتباطهای قبلی و تعیین سطح اطلاعات شنونده در زمینه مورد بحث از مهمترین کارکردهای یک شروع خوب هستند.
به عبارت دیگر آمادهسازی مناسب دیگران باعث جلب توجه مخاطب و افزایش انگیزه او میشود که خود به خود فرد را به سوی مشارکت در رویدادهای ارتباطی میکشد.
● استفاده از واژههای متناسب با موقعیت ارتباطی
هر ارتباط زمانی حول یک موضوع خاص مانند خرید و فروش، تحصیل و غیره رخ میدهد. بدیهی است هرکدام از بافتهای مکالمهای یاد شده حوزههای واژگانی خاص خود را دارد و ما هنگام سخن گفتن از واژگان مخصوص حوزه مورد نظر استفاده میکنیم.
نکته مهمی که هنگام سخن گفتن باید به آن توجه کنیم، پایگاه اجتماعی (سن، شغل، جنس و…) مخاطب است. بهطور مثال هر زن یا مردی هنگام صحبت با جنس مخالف خود نباید از همان زبانی استفاده کند که هنگام صحبت با همجنس خود استفاده میکند همچنین نوجوانان و جوانان در صحبتهایشان در جمع همسالان از الفاظی استفاده میکنند که نباید هنگام صحبت با بزرگسالان استفاده کنند زمان و مکان هم در این مورد بسیار حائز اهمیت است. جوانان باید یاد بگیرند فضای گفتوگو در زمین ورزش، کلاس درس، خانواده و دیگر محیطهای زمانی و مکانی متفاوت است و در هر فضا باید بهگونهای سخن گفت.
● نشانههای غیرکلامی
نشانههای غیرکلامی گاهی میتوانند جایگزین پیامهای کلامی شوند. مثلا به جای گفتن بله میتوان در برخی موقعیتها با حرکت سر به سمت پایین از نشانه غیرکلامی استفاده کرد. این نشانهها گاهی به نقش تقویتکننده پیامهای کلامی ظاهر میشوند مثلا هنگامی که در هنگام خداحافظی دست خود را هم تکان میدهیم. بهطور کلی میتوان نشانههای غیرکلامی را به دو گروه تقسیم کرد: حرکات اعضای بدن که هنگام انتقال افکار خود به دیگران استفاده میکنیم و ژستهای چهره و حرکات چشم که هنگام برقراری ارتباط و انتقال افکار از آن استفاده میکنیم.
● رعایت نوبت
براساس قاعدهای که پذیرفته شده است شرکتکنندگان در یک گفتوگو نقش خود را باید به نوبت به عنوان شنونده یا گوینده ایفا کنند. این قاعده بر این اساس که تا یکی از دو طرف به تناسب از سهم خود استفاده نکرده و سخن خود را به پایان نرسانده است، دیگری شروع به سخن گفتن نمیکند. این قاعده به همه میآموزد که شنونده خوبی برای پیامهای دیگران باشند و بهاصطلاح وسط حرف دیگران نپرند. رعایت این قاعده بسیار مهم است.
● مهارت توضیح دادن
یکی از مهمترین خردهمهارتهای سخن گفتن؛ توضیح دادن است. توضیح دادن یعنی فهماندن مطالب به دیگران که بخش زیادی از مکالمات روزمره ما را شامل میشود. در واقع همه ما به جز در مواردی که در حال پرسیدن، امر کردن و همدلی هستیم مشغول ارائه اطلاعات، اخبار، راهنمایی، توجیه و در یک کلام توضیح دادن هستیم. توضیح دادن باید بهطور سازمانیافته یا استفاده از اصطلاحات درست و مناسب باشد. ما باید قبل از هر توضیحی روی موضوع اصلی متمرکز شویم و سپس به صورت توصیفی، تفسیری یا استدلالی به توضیح موضوع موردنظرمان بپردازیم.
● مهارت پرسیدن
یکی از متداولترین کارهایی که ما هر روز از آن در تفهیم و تفاهم با دیگران استفاده میکنیم پرسش است. پرسشهای ما بیشتر کلامی هستند اما گاهی هم غیرکلامی هستند. هنگامی که دانشآموزی سر کلاس دست خود را برای کسب اجازه سخن گفتن بالا میبرد در واقع از استاد خود میپرسد آیا اجازه صحبت کردن دارد یا نه.
مطالعات نشان میدهد که بین ۳۰ تا ۴۰ درصد گفتههای مردم جملههای پرسشی است. کسب اطلاعات از حالتهای عاطفی، وضعیت جسمی و روانی مخاطب، ایجاد علاقه و کنجکاوی در مخاطب، به حداکثر رساندن فعالیت ذهنی و عملی مخاطب سنجش میزان دانش مخاطب، ترویج و تشویق تفکر انتقادی و قضاوت در مخاطب، تشویق مخاطب برای شرکت در بحث و جلب توجه او از طریق پرسیدن سوالات غیرمعمول از مهمترین کارکردهای پرسش است.
● پایان مکالمه
برای پایان دادن به مکالمه برحسب موقعیت و مخاطب نیاز به مقدمهچینی است و باید از شیوه مناسبی بهره گرفت. خاتمه دادن به گفتار بدون آمادگی طرف مقابل برای این پایان با حالت رضایتبخش به تعامل زبانی کار درستی نیست. برای این کار میتوان از علائم و نشانههای کلامی و غیرکلامی استفاده کرد. مثلا نگاه کردن به ساعت.
جادوی نفوذ در دلها
تمام افرادی که ما با آنها در ارتباطیم به دنبال گمشدهٔ خود در این دنیای بزرگ میگردند. خود ما نیز به دنبال کسی هستیم که اگر اوقاتی را با او سپری میکنیم این دقایق از بهترینها و به یاد ماندنیترین لحظات زندگی مان باشد و هر چه شناخت ما از خود و سپس از اطرافیان بیشتر باشد ارتباطمان شکل بهتری به خود میگیرد. اگر بتوانیم در چند برخورد اول مخاطبمان را بشناسیم شاید بتوانیم از تنش و درگیریهای بعدی جلوگیری کرده باشیم و یا شاید سرعت برقراری ارتباطمان بیشتر باشد.
افراد را از نظر روحی میتوانیم به سه دسته:
۱ - بصری
۲ - سمعی
۳ - لمسی
تقسیم کنیم و این از ضروریترین دانستنیها میباشد. ممکن است کسی هر سه حالت را داشته باشد اما به طور حتم یکی از این حالتها غالب است. حالا ببینیم که این کیفیتها چگونهاند:
● افراد بصری: این افراد بیشتر به کیفیتهای دیداری توجه دارند و تصاویر برای آنها اهمیت بیشتری دارد. سریع صحبت میکنند و… از حرکات دست بسیار استفاده میکنند و هر آنچه را تعریف میکنند به گونهای میگویند که مخاطب تصویر آن را در ذهن خود ببیند.
● افراد سمعی:این افراد بیشتر به شنیدهها توجه دارند. کلام و طنین و آهنگ را به خاطر میسپارند. هیجان کمتری دارند. آهسته صحبت میکنند و سعی میکنند که بیانشان شیوا و رسا باشد.
● افراد لمسی: این افراد بیشتر به کیفیتهای لمسی توجه دارند و از آنچه لمس کردهاند صحبت میکنند. خیلی آرامند حتی یک نوع رخوت و سستی را میتوان در آنها دید. احساس آنها از دیگران عمیقتر است. برای شناخت این افراد تنها کافیست این قصه را به دقت بخوانید:
سه دوست با کیفیتهای حسی متفاوت با هم به باغی میروند و هنگامی که برگشتند کافی است که از هر یک از آنها بپرسیم که گردش چطور بود؟
نفر اول میگوید: آنقدر زیبا بود که حد نداشت. آسمان آبی و درختها سرسبز، آب آنقدر زلال بود که کنار رودخانه معلوم بود. کاش با خودمان دوربین برده بودیم… آفرین، او یک فرد بصری است.
نفر دوم اینگونه تعریف میکند: آدم واقعاً نیاز دارد گاهی از سر و صدای شهر دور باشد و به صدای طبیعت گوش دهد. صدای رودخانه آنقدر لذتبخش بود. باور کن پرندهها قشنگتر میخواندند… درست حدس زدید، او یک فرد سمعی است.
نفر سوم میگوید: در آن سایه خنک که روی پوستمان وزش نسیم را کاملاً حس میکردیم و از همه بهتر وقتی بود که پاهایمان را در آب خنک فرو میبردیم… این که دیگر از همه راحتتر بود. او یک فرد لمسی است. متوجه شدید که به راحتی میتوان این حالتها را در افراد مختلف تشخیص داد. حال دانستن این موضوع شما را در ارتباط قویتر و صمیمیت و تأثیر گذاری بیشتر کمک میکند.
با هر تیپی از افراد باید مثل خودش و براساس کیفیت حسی خودش رفتار کرد. این به معنای خلاف میل خود عمل کردن نیست، بلکه برای تأثیرگذاری بیشتر است. اگر لازم است از رئیس خود چیزی بخواهید، فرزندتان را در مورد موضوعی نصیحت کنید و یا همسر خود را راهنمایی کنید با دانستن این که با هر کسی با کیفیت حسی متفاوت چگونه رفتار کنید، بهتر میتوانید ارتباط برقرار کنید و اطلاعات لازم را انتقال دهید.
با بصریها چگونه رفتار کنیم؟ افراد بصری به هر آنچه به چشم آید بیشتر توجه میکنند. بصریها عاشق گل اند. دوستدار هدیه دادن و هدیه گرفتن هستند. به کاغذ کادو و هدیه علاقهمندند. به این که از دید دیگران چگونهاند، خیلی اهمیت میدهند. با بصریها باید پرشورتر و پرهیجانتر بود. باید خلاصه صحبت کرد. توضیح و تفسیر زیاد حوصلهٔ آنها را سر میبرد. از حرکات دست و چهره در هنگام صحبت بهره ببرید. برای بصریها کادو ببرید. رفتاری مؤدبانه و محترمانه داشته باشید به احترام آنها بلند شوید، آنها از آدمهای شُل و وِل متنفرند و عاشق هیجاناند.
▪با سمعیها چگونه رفتار کنیم؟
سمعیها به شنیدهها توجه دارند. به گفتار مؤدبانه و محترمانه. به اظهار علاقه گفتاری «به دوستت دارم.» به موسیقی و صدای خوش توجه نشان میدهند. با سمعیها کمی آرامتر از بصریها صحبت کنید. شمرده و متین باشید. تشویقتان بیشتر کلامی باشد. یک «آفرین» و «دوستت دارم» برای یک سمعی هزار مرتبه بیشتر از «یک هدیه» میارزد. تند صحبت کردن با آنها بیادبی تلقی میشود.
▪ با لمسیها چگونه رفتار کنیم؟
لمسیها بسیار ملایم اند. آنقدر که به نظر بعضیها شل و ولند. اما در ملایمت آنها متانت است. لمسیها به آنچه با دست حس میکنند خیلی میانه گرمی دارند. لمسیها را باید در آغوش کشید. دستانشان را به گرمی فشرد. آنقدر که با نوازش و در آغوش کشیدن و بوسیدن میتوان محبت را به لمسیها ابراز کرد با «دوستت دارم» و «هدیه» این کار میسر نیست. با لمسیها ملایم صحبت کنید. مثل این که دیگه بهتر از این نمیشه، همهٔ عزیزانمان را میتوانیم شاد کنیم. اما مواظب باشید درست تشخیص دهید
متافيزيك و مراقبه فكري
امام صادق(عليه السلام): فكر، آينه حسنات ، كفارة گناهان ، نور قلب و ماية حسن خلق است
و اصلاح آخرت و آگاهي از فرجام كارها و فزوني علم را در پي دارد، فكر خصلتي (عبادتي) است
كه هرگز خداوند، به مانند آن عبادت نشده است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:
يك ساعت انديشيدن از عبادت يك سال بهتر است و كسي به اين منزلت و مقام نرسد مگر آنكه
خداوند او را از نور معرفت و توحيد بهره مند گرداند. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب بيست
وششم، ص87…………………
امام علي(عليه السلام): هركه انديشة خود را شبها بيدار نگه دارد، به اوج خواست خويش
دست يابد. ميزان الحكمه، ص4705،ح16173
می خوام به خدا هم محبت کنم
هم نشینى با فقیران
«یا اَحْمَدُ؛ مَحَبَّتى مَحَبَّةُ الْفُقَراءِ فَادْنِ الْفُقَراءَ و قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْكَ;
اى محمد؛ دوستى من دوستى فقراست،پس هم نشین و هم مجلس فقرا باش.»
فقراى وارسته و آزاده و بى اعتناى به جلوه ها و مظاهر دنیا، محبوب خدایند و محبت به آنها محبت به خداست و آنها، كسانى هستند كه به آن ویژگى هاى ارزشمندى كه ذكر شد، زینت یافته اند. خداوند به رسولش فرمان مىدهد: با این فقرا معاشرت داشته باش و به مجلس و جمع آنها در آى و آنها را به خود نزدیك ساز.
<< 1 ... 95 96 97 ...98 ...99 100 101 ...102 ...103 104 105 ... 328 >>