“وَنُريدُ أنْ نَمُنّ عَلَي الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ”
«و خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم».
اين آيه طبق فرمايش امام علي عليه السلام، در نهج البلاغه و رواياتي چند از ديگر امامان عليهم السلام، ناظر به پيروزي مستضعفان بر مستكبران است و اينكه سرانجام، جهان از آنِ شايستگان خواهد شد.
آيه ياد شده، هرگز از يك برنامة موضعي و خصوصي مربوط به بنياسرائيل سخن نميگويد؛ بلكه بيانگر يك قانون كلي براي همه عصرها و قرنها است. اين بشارتي در زمينه پيروزي حق بر باطل و ايمان بر كفر است. نمونه كامل تر آن، حكومت پيامبر اسلام صلی الله عليه وآله و ياران آن حضرت بعد از ظهور اسلام بود.
گستردهترين نمونه آن نيز، ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين به دست حضرت مهدي عليه السلام خواهد بود.
اين آيه از جمله آياتي است كه به روشني، بشارت به «ظهور» چنين حكومتي ميدهد؛ از اين رو اهل بيت عليهم السلام، در تفسير آن به اين ظهور بزرگ اشاره كرده اند.اللهم عجل لولیک الفرج
انديشه موعود در آيين يهود
يهوديان ـ كه خود را پيروان حضرت موسي عليه السلام ميدانند ـ منتظر موعودند. در آثار ديني يهود و سِفرهاي تورات و ديگر كتابهاي انبياي آنان، همواره به موعود اشاره شده است.
از آنجايي که يهوديان، به حضرت مسيح عليه السلام ايمان نياوردند، بالطبع موعود آنان هنوز ظهور نكرده است. اگر در آثار مقدس يهودي تأمل شود، چهره سه موعود، در آنها ترسيم ميگردد:
1. حضرت مسيح عليه السلام،
2. حضرت محمد صلی الله عليه وآله،
3. حضرت مهدي عليه السلام.
با اين حساب، انتظار، در يهوديّت كيفيتي ويژه مييابد و چون اين قوم، نه به حضرت مسيح عليه السلام و نه به حضرت محمد صلی الله عليه وآله، نگرويدند، بايد در برابر مسأله موعود و انتظار، بسيار حساس و نگران باشند و از اين همه اشارهها و بشارتهاي موجود در كتابهايشان، به سادگي و غفلت نگذرند. آنان بايد از ديگران منتظرتر باشند و بيشتر به انتظار و آمادگي براي ظهور فكر كنند.
البته تکاپوي آشکار يهوديان، در دوران حاضر و فعاليتهاي آنها در بازسازي هيکل سليمان و آماده ساختن بيت المقدس براي آمدن منجي، ميتواند دليلي بر اين مدعا باشد؛ هر چند اين ديدگاه داراي انحرافي آشکار است!!
لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَآ إِنْ نَّسِیْنَآ أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَآ إِصْراً کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنْتَ مَوْلنَا فَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَفِرِینَ
خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند، هرکس آنچه از کارها (ی نیک) انجام دهد به سود خود انجام داده و آنچه از کارها (ی بد) کسب کرده به ضرر خود کسب کرده است. (مؤمنان می گویند:) پروردگارا! اگر (در انجام تکالیف چیزی را) فراموش یا خطا نمودیم، ما را مؤاخذه مکن. پرودگارا! تکلیف سنگین بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان) بر کسانی که پیش از ما بودند قرار دادی. پروردگارا! آنچه را (ازمجازات) که طاقت تحمل آنرا نداریم، بر ما مقرّر نکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و در رحمت خود قرارده، تو مولی و سرپرست مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.
پیام ها:
1- تکالیف الهی، بیش از توان انسان نیست. (لا یکلّف اللّه نفساً الا وسعها)
اسلام، دینِ آسانی است، نه سخت گیری.
2- اعمال ما آثاری دارد که بازتابش به خود ما برمی گردد. (لها ما کسبت وعلیها ما…)
3- انسان، آزاد و صاحب اختیار است. (لها ما کسبت)
4- انجام یا ترک دستورات الهی، سود وضررش برای خود ماست. (لها… علیها)
5 - کسانی که می گویند: (سَمِعنا واطعَنا) وسراپا عادل ومتّقی هستند، بازهم از خطا ونسیان های خود نگرانند ودعا می کنند. (ان نسینا او أخطأنا)
6- به تاریخ گذشتگان وحوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت گرفته وبه خدا پناه ببریم. (کما حَمَلتْه علی الّذین من قبلنا)
7- آداب دعا آن است که ابتدا به ضعف خود اقرار کنیم؛ (لا طاقة لنا) سپس به عظمت خداوند گواهی دهیم؛ (انت مولینا) آنگاه خواست خود را مطرح کنیم. (واعف عنّا واغفرلنا وارحمنا)
8 - پیروزی اسلام بر کفر، خواسته دائمی مؤمنان است. (وانصرنا علی القوم الکافرین)
درسهای تربیتی سوره ی حمد
1- انسان در تلاوت سوره ی حمد با (بسم اللَّه) از غیر خدا قطع امید می کند.
2- با (ربّ العالمین) و (مالک یوم الدین) احساس می کند که مربوب و مملوک است و خودخواهی و غرور را کنار می گذارد.
3- با کلمه (عالمین) میان خود و تمام هستی ارتباط برقرار می کند.
4- با (الرّحمن الرّحیم) خود را در سایه لطف او می داند.
5 - با (مالک یوم الدین) غفلتش از آینده زدوده می شود.
6- با گفتن (ایّاک نعبد) ریا و شهرت طلبی را زایل می کند.
7- با (ایّاک نستعین) از ابرقدرت ها نمی هراسد.
8 - از (انعمت) می فهمد که نعمت ها به دست اوست.
9- با (اهدنا) رهسپاری در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست می کند.
10- در (صراط الّذین انعمت علیهم) همبستگی خود را با پیروان حقّ اعلام می کند.
11- با (غیر المغضوب علیهم) و (لا الضّالّین) بیزاری و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز می دارد.
ضرورت تدبّر در قرآن
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدَواْ فِيهِ اخْتِلاَفاً كَثِيراً
چرا در معانى قرآن تدّبر نمىكنند؟ در حالى كه اگر اين قرآن، از طرف غير خدا بود قطعاً اختلافهاى بسيارى در آن مىيافتند. (نساء، 82)
از تهمتهايى كه به پيامبر اسلام مىزدند، اين بود كه قرآن را شخص ديگرى به محمّدصلى الله عليه وآله ياد داده: «يُعلّمه بشر»(نحل 103)اين آيه در پاسخ آنان نازل شده است.
معمولاً در نوع سخنان و نوشتههاى افراد بشر در درازمدّت تغيير، تكامل و تضاد پيش مىآيد. امّا اين كه قرآن در طول 23 سال نزول، در شرايط گوناگون جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوّت و ضعف و در فراز و نشيبهاى زمان آن هم از زبان شخصى درس نخوانده، بدون هيچگونه اختلاف و تناقض بيان شده، دليل آن است كه كلام خداوند است، نه آموختهاى از بشر.
فرمان تدبّر در قرآن براى همه و در هر عصر ونسلى، رمز آن است كه هر انديشمندى هر زمان، به نكتهاى خواهد رسيد.
حضرت علىعليه السلام دربارهى بىكرانگى مفاهيم قرآن فرموده است: «بَحراً لايُدرك قَعره»(نهج البلاغه خطبه 198) قرآن، دريايى است كه تهِ آن درك نمىشود.
با كمى دقت در آيه، مىتوان پيامها و نكات زيبايى را استفاده كرد، از جمله:
1. انديشه نكردن در قرآن، مورد توبيخ و سرزنش خداست. «افلا يتدبرون»
2. تدبّر در قرآن داروى شفابخش نفاق است. «و يقولون طاعة… افلا يتدبرون…»
3. راه گرايش به اسلام و قرآن، انديشه و تدبر است نه تقليد. «افلا يتدبرون»
4. قرآن همه را به تدبّر فراخوانده است و فهم انسان به درك معارف آن مىرسد. «افلا يتدبّرون القرآن»
5. پندار وجود تضاد و اختلاف در قرآن، نتيجهى نگرش سطحى و عدم تدبّر و دقّت است. «افلايتدبّرون»
6. قرآن، دليل حقّانيت رسالت پيامبر است. «لو كان من عند غير اللَّه…»
7. يكدستى و عدم اختلاف در آيات نشان آن است كه سرچشمهى آن، وجودى تغيير ناپذير است. «لو كان من عند غير اللّه»
8. هرچه از طرف خداست حقّ و ثابت و دور از تضاد و پراكندگى و تناقض است. «لو كان من عند غير اللَّه لوجدوا…»
9. در قوانين غير الهى همواره تضاد و تناقض به چشم مىخورد. «لو كان من عند غير اللَّه لوجدوا…»
10. اختلاف، تغيير وتكامل، لازمهى نظريات انسان است. «لوجدوا فيه اختلافاً»
11. براى ابطال هر مكتبى، بهترين راه كشف و بيان تناقضهاى آن است. «لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً»
پس فرمان تدبّر در قرآن براى همه و در هر عصر ونسلى، رمز آن است كه هر انديشمندى هر زمان، به نكتهاى خواهد رسيد.