حضرت موسى عليه السلام در راه ابلاغ رسالت بسيار رنج كشيد و به انواع اذيت و آزار از فرعون و بلعم باعورا و ديگران مبتلا بود تا جائى كه قارون پسر عموى موسى عليه السلام از اين قاعده آزار رساندن مستثنى نبود.

او ثروت زيادى داشت و به اندازه اى داشت كه چندين جوان نيرومند، كليدهاى خزانه او را حمل و نقل مى كردند، و از خانهاى گردن كلفتى بود كه به زير دستانش ظلم مى نمود.

موسى عليه السلام مطابق فرمان خدا، از او مطالبه زكات مى كرد، او مى گفت : من هم به تورات آگاهى دارم ، و كمتر از موسى نيستم ، چرا زكات مالم را به او بپردازم!

سرانجام غرور قارون باعث شد كه تصميم خطرناكى گرفت ، و آن اين بود كه : به يكى زن فاحشه كه خوش سيما و خوش قامت و فريبا بود گفت : صد هزار درهم به تو مى دهم كه فردا هنگامى كه موسى براى بنى اسرائيل سخنرانى مى كند در ملاعام بگويى موسى با من زنا كرد.

آن زن ، اين پيشنهاد ناجوانمردانه را پذيرفت . فرداى آن روز، بنى اسرائيل اجتماع كرده بودند موسى تورات را به دست گرفته و از روى آن ، مردم را موعظه مى كرد.

قارون با زرق و برق همراه اطرافيان خود در آن اجتماع شركت نموده بود، ناگهان آن زن برخاست ، ولى وقتى سيماى ملكوتى موسى عليه السلام را ديد، از تصميم قبلى خود منصرف شد و با صداى بلند گفت :

اى موسى ، عليه السلام بدان كه قارون صد هزار درهم به من داد تا در ملاعام به بنى اسرائيل بگويم تو مرا به سوى خود خوانده اى تا با من زنا كنى . تو هرگز مرا به سوى خويش دعوت نكرد اى ، خداوند ساحت مقدس تو را از چنين آلودگى منزه نموده است .

در اين هنگام دل پر درد و رنج موسى شكست و درباره قارون چنين نفرين كرد: اى زمين قارون را بگير و در كام خود فرو بر.

زمين به امر الهى دهن باز كرد و قارون و اموالش را به اعماق زمين فرو برد.

در نقل ديگر آمده است كه : حضرت موسى مردم را به احكام و شريعت موعظه مى كرد، به اين مطلب رسيد:

كسى كه زنا كند ولى همسر نداشته باشد صد تازيانه به او مى زنيم ، و كسى كه زنا كند و همسر داشته باشد، او را سنگسار مى كنيم تا بميرد.

قارون برخاست و گفت : گر چه خودت باشى ؟ موسى فرمود: آرى قارون گفت : بنى اسرائيل گمان مى كنند كه تو با فلان زن زنا كرده اى !

موسى عليه السلام گفت من ؛ آن زن را به اينجا بياوريد، اگر چنين ادعائى كرد، طبق ادعايش عمل كنيد.

آن زن را نزد موسى عليه السلام آوردند و موسى به او قسم داد كه راست بگويد، آيا من با تو آميزش كرده ام زن هماندم منقلب شد، كه با اين تهمت پيامبر عليه السلام خدا را بيازارم ؛ با صراحت گفت : نه ، آنها دروغ مى گويد، قارون فلان مبلغ را به من داد تا چنين بگويم .

قارون سر افكنده شد و موسى به سجده افتاد و گريه كرد و گفت : خدايا دشمن تو مرا آزرد و خواست با تهمت مرا رسوا سازد، اگر من رسول تو هستم مرا بر او مسلط گردان … و نفرين كرد و عذاب الهى يعنى زمين او را به كام خود فرو برد.( حكايتهاى شنيدنى ج 5 ص 122 - بحارالانوار ج 13، ص 253.)              

پاك دامن را غمي از تهمت نا پاك نيست …….. بحر را از پنجه خونين مرجان باك نيست

از ملامت گر ندارد يوسف بي جرم  باك ……… گرد تهمت  پاك مي سازد ز رخ دامان پاك

گاهی به خاطر زود قضاوت کردن نزد خودمان به کسی تهمتی میزنیم و قضاوتی میکنیم و عملی انجام میدهیم که جبران ناپذیر است.

می گفت کسی در خانه یک تنگ ماهی داشت و یک گربه و همیشه می دید این گربه اطراف ماهی می چرخد. او فکر کرد که گربه نقشه ای در سر دارد تا اینکه یک روز تا وارد خانه شد گربه با دهان خون آلود جلویش ظاهر شد. تا این صحنه را دید پیش خود گفت ه بالاخره ماهی را خورد لذا چنان با لگدی به شکم گربه زد که محکم به دیوار خورد و مرد. وقتی وارد اتاق شد دید ماهی سالم در تنگ است و یک مار کشته شده کنار تُنگ افتاده فهمید که این مار قصد خوردن ماهی را داشته ولی گربه او را کشته است.(قضیه ی پسر و مادر کورش و پیوند چشم )
بیاییم فکرمان را اصلاح کنیم و قضاوت عجولانه که منشأ خیلی از تهمتها است را کنا بگذاریم.

از دیگر زمینه های تهمت، بدگمانی نسبت به دیگران است که قرآن از آن نهی کرده است (واجتنبوا کثیرا من الظن ان  بعض الظن اثم- حجرات/12) همین که دیدی فرش خیس است و فکر کردی بچه نجس کرده به بچه چشم غُره نرو شاید آب ریخته باشد. یا تا دیدی غذا حاضر نیست سریع تهمت تنبلی به خانم نزن شاید چیزی برای پختن نبوده. تهمت کوچک و بزرگ ندارد و همین ها هم تهمت است.

گاهی هم هوای نفس و حسادت و امثال اینها باعث تهمت زدن به دیگران می شود.
دنیا دوستی عده ای باعث شد که به کسی که آیه تطهیر در شأن او و فرزندانش نازل شده بود تهمت دروغ گفتن زدند. فدک او را گرفتند و از او شاهد خواستند و شاهدهای او را هم به بهانه های واهی رد کردند. اومد نامه فدک را با استدلال از اولی گرفت ولی همین که از مسجد خارج شد دومی در کوچه به حضرت رسید و نامه را از او گرفت و پاره کرد و چنان با سیلی به صورت حضرت زد که امام مجتبی می فرماید تا اونجا مادرم دست من را گرفته بود ولی از آونجا به بعد من دست مادرم را گرفته بودم.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 23 اردیبهشت 1397نظر دهید »

ما که اینهمه دم از مهدی فاطمه میزنیم و ندای ـ یابن الحسن کجایی  داد از غم جدایی ـ سر میدیم ، برای چی وقتی اون نام مبارک حجت ابن الحسن رو میبریم ، همگی قیام میکنیم و دست به سر میگذاریم . شاید یه دلیلش این باشه که میخوایم به آقامون بگیم : آقاجان هر وقت شما قیام کنید ما  هم آماده قیامیم . راستی رفقا خودمونیم . واقعا آماده قیامیم؟ میدونستید تا موقعی که اهل قیام نشیم بدرد آقامون نمیخوریم. اگه میخواید بدرد آقامون بخوریم نه اینکه به دردش اضافه کنیم هربار که به احترام نام مبارکش بلند میشی ببین چقدر تو زندگیت اهل قیامی؟ اگه دیدی قیامت کم رنگ شده سریع روند زندگیت رو عوض کن
قیام رو باید بریم از قائم کربلا یاد بگیریم ،علمدار حسین(علیه السلام)

  آقا قمر بنی هاشم :

قیامت قامت ای قامت قیامت …….. قیامت کرده ای با قد و قامت

البته میدونید که قدو قامت عباس که اون رو علمدار کربلا نکرد ، اون قدو قامت رو کسای دیگه ای هم تو کربلا داشتند. اون چیزی که اون رو قمربنی هاشم کرد قیام برای خدا بود :

قیامت قامت ای قامت قیامت …….. قیامت کرده ای با قد و قامت

موذن گر ببیند قامتت را …….. به قدقامت بماند تا قیامت
با همین قیامش بود که یار بدرد بخور امامش شد.اما میگن الان اگه بری زیر زمین حرم آقا قمر بنی هاشم ،قبر مقدسش اندازه یه نوجوان کوچیکه،چرا؟ آخه از مولاش حسین (علیه السلام) خواست برش نگردونه خیمه ، گفت از بچه هات خجالت میکشم حسین ،من به رقیه قول آب دادم ،من از لب تشنه اصغر خجالت میکشم،خب شاید بگی این چه ربطی داره به قبر کوچک عباس، میدونی ربطش چیه ،میدونی اگه یه علمدار وسط میدون بمونه چی میشه ،همه به زدنش افتخار میکنن تا جایی که دیگه قامتی  ازش نمونده.امیدوارم قیاممون حقیقی باشه انشاله


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 23 اردیبهشت 1397نظر دهید »

سوره نساء آیه 29

(29) یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأْکُلُواْ أَمْوَ لَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَطِلِ إِلَّآ أَنْ تَکُونَ تِجَرَةً عَنْ تَرَاضٍ مِّنْکُمْ وَلَا تَقْتُلُواْ أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً

ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را در میان خود به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت یکدیگر باشد. و خود (و یکدیگر) را نکشید، همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است.پیام ها:

1- مالکیّت فردی محترم است و تصرّف در اموال دیگران، جز از راه معاملات صحیح و بر اساس رضایت، حرام است. (لاتأکلوا… الا… تجارة عن تراض)

2- جامعه، دارای روح واحد و سرنوشت مشترک است. اموال دیگران را همچون اموال خودتان محترم بدانید. (اموالکم بینکم)

3- هر نوع تصرّفی که بر مبنای «حقّ» نباشد، ممنوع است. (لاتأکلوا… بالباطل)

4- داد و ستدها باید با رضایت طرفین باشد، نه با اجبار واکراه. (عن تراض منکم)

5 - جان انسان محترم است، لذا خودکشی ویا دیگرکشی حرام است. (لاتقتلوا انفسکم)

6- احکام و مقرّرات اسلام پرتوی از رحمت خداوند است. (کان بکم رحیماً)

سوره نساء آیه 29

(29) یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأْکُلُواْ أَمْوَ لَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَطِلِ إِلَّآ أَنْ تَکُونَ تِجَرَةً عَنْ تَرَاضٍ مِّنْکُمْ وَلَا تَقْتُلُواْ أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً

ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را در میان خود به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت یکدیگر باشد. و خود (و یکدیگر) را نکشید، همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است.پیام ها:

1- مالکیّت فردی محترم است و تصرّف در اموال دیگران، جز از راه معاملات صحیح و بر اساس رضایت، حرام است. (لاتأکلوا… الا… تجارة عن تراض)

2- جامعه، دارای روح واحد و سرنوشت مشترک است. اموال دیگران را همچون اموال خودتان محترم بدانید. (اموالکم بینکم)

3- هر نوع تصرّفی که بر مبنای «حقّ» نباشد، ممنوع است. (لاتأکلوا… بالباطل)

4- داد و ستدها باید با رضایت طرفین باشد، نه با اجبار واکراه. (عن تراض منکم)

5 - جان انسان محترم است، لذا خودکشی ویا دیگرکشی حرام است. (لاتقتلوا انفسکم)

6- احکام و مقرّرات اسلام پرتوی از رحمت خداوند است. (کان بکم رحیماً)


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 23 اردیبهشت 1397نظر دهید »

 از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند
  در بحارالانوار جلد۵۲ص۱۹۰ پیامبر فرمود: زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیثساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 22 اردیبهشت 1397نظر دهید »

 آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد
از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود: روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد: نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند.
یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟ پیامبر فرمود: زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند. دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 22 اردیبهشت 1397نظر دهید »

1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 328

فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
جستجو