محبوب فراگیر

رایج ترین لقب امام هشتم، رضا است. برخی تاریخ نگاران گمان کرده اند مأمون هنگام سپردن مقام ولایتعهدی، این لقب را برای آن حضرت برگزید؛ در حالی که پیش از آن، امام کاظم علیه السلام آن حضرت را به نام رضا ملقب ساخته بود. سلیمان بن ابی حَفص نقل می کند: موسی بن جعفر علیه السلام فرزندش را به نام رضا می خواند و سفارش می فرمود که شما نیز او را به این نام بخوانید.

هم چنین در روایتی، احمد بزنطی از امام جواد علیه السلام می پرسد که گروهی می پندارند مأمون لقب رضا را برای پدرتان انتخاب کرده؛ زیرا او ولایتعهدی خلیفه را پذیرفته و بدان خشنود شده است. آن حضرت در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند دروغ می گویند و نسبت ناروا می دهند. خداوند پدرم را رضا نامید؛ زیرا در آسمان از او راضی است و پیامبر و امامان در زمین از او خشنود هستند». بزنطی می پرسد: مگر این ویژگی در اجدادتان نبوده است. امام می فرماید: «آری، ولی مخالفان نیز هم چون موافقان از پدرم راضی بودند؛ از این رو، تنها او رضا نامیده شده است».


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 18 آذر 1394نظر دهید »

عطر رسالت

طوس، مدینه دیگری است؛ چرا که خورشید مدینه در آن آرمیده علی بن موسی الرضا، پاره تن و رسول مدنی است. او عطر و بوی رسالت را از مدینه به ایران آورده است، آن هنگام که راه مدینه تا طوس را پیمود و از برکت این هجرت، ایران برای همیشه در چشم انداز پرتو امامت قرار گرفت. آن بزرگوار به هنگام وداع دردمندانه با تربت احمدی، گردی از ایمان آن مزار برگرفت و بر این خاک پاشید و سرزمین عجم را، با پیام رسول حق عجین نمود و سرزمین سلمان را، بیمه خط اهل بیت کرد. غریب خراسان، آشنای دل ها و دیده های آشناست. می گویید نه؟ به امواج زائران و حلقه های طائفان بر مرقدش بنگرید، به دل های شیدایی که کبوتر حرم او نیز و جان های مشتاقی که دلداده این کویند. آه از آن انگور مسموم که رضای آل محمد صلی الله علیه و آله را به رضوان برد! وای از آن زهر جفا که امام جواد را یتیم کرد و داد از آن مرگ غریبانه که معصومه را در حسرت دیدار برادر، گریان نمود!


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 18 آذر 1394نظر دهید »

در مکتب امام حسن علیه السلام

مکارم اخلاق ده چیزاست: راستگویی، صداقت در خضوع، بخشش به سائل، خوش خلقی، پاداش دادن به کارها، پیوند با خویشان، حمایت از همسایه، حق شناسی برای صاحب آن، مهمان نوازی و سر سلسله همه این ها، شرم و حیا است.

نابودی مردم در سه چیز است: تکبر، حرص و حسد. تکبر که نابودی دین در آن است و به علت تکبّر بود که ابلیس دور از رحمت خدا گردید؛ حرص که دشمن جان آدمی است، و به همین خاطر آدم از بهشت اخراج گردید؛ و حسد که جلودار بدی است و به خاطر حسد بود که قابیل هابیل را کشت.

آن گاه که نعمت ها تو را در برگرفته اند، شناختی از آن ها نداری و چون از تو روی می گردانند، قدرشناس می شوی.

بدان که در حلال دنیا، حساب، و در حرامش، کیفر، و در شُبهاتش بازخواست است.

هرگز کسی دچار مِحن جز حسن نشد ورشد، دچار آن همه رنج و مِحَن نشد
یوسف اگرچه از پدر پیر دورماند لیکن غریب و بی همه کس در وطن نشد
جز غم نصیب آن دلِ والا گُهَر نبود جز زهر بهر آن لب شکّرشکن نشد
از دوست آن چه دید، زِ دشمن روا نبود جز صبر، دردهای دلش را دوا نبود
هرگز دلی ز غم چو دل مجتبی نسوخت ور سوخت ز اجنبی، دگر از آشنا نسوخت
آن سروری که صاحب بیت الحرام بود بیت الحرام بَهر چه بر وی حرام بود


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 18 آذر 1394نظر دهید »


28 صفر رحلت پيغام دار آخرين، خاتم نبوت را نگين، حضرت رسول واپسين، عينيت قرآن کريم، حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله بر مسلمانان جهان تسليت باد.

سلام بر تو اي فرستاده خوبي ها، اي مهربانترين فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمين فرا خوانده شدي تا انسان را با معناي واقعي اش آشنا کني. تو، آفتاب روشن حقيقت بودي در شام تيره زندگي. از مشرق دلها برآمدي و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.
نامت بلند و دينت پر رهرو، اي جاري تر از حيات در پيکر آدمي!


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 18 آذر 1394نظر دهید »

رحلت رسول اکرم وشهادت غریب مدینه امام حسن مجتبی و امام رضا تسلیت و تعزیت باد
به مناسبت رحلت رسول اكرم(ص)

در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود:

” فراق نزديك شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود.”

در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: “مناسك خود را از من ‏فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد.”
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين ‏و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بن ‏ابى‏طالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس پروردگار، فرمود: “به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد.”
روزي ديگر پيامبر (ص) با کمک علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: ” کليد گنجهاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام.”
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
“اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گرديده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در مي آئيد. آگاه باشيد که من درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد.”
آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند. در آخرين روزها پيامبر به علي (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علي (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: ” اي رسول خدا ، مي ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم. “
پيامبر (ص) علي (ع) را به خود نزديک کرد . آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست و همه آنها را به علي سپرد.
فرداي آن روز بيماري پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي کرد. سپس به حاضران فرمود: ” برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد.” ام سلمه، همسر پيامبر گفت: ” علي را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگري نيست.” هنگامي که علي (ع) آمد ، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علي (ع) را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نواده هاي پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افکندند. علي (ع) خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:
“علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم.”
سرانجام پيامبر (ص) هنگامي که سرش بر دامان علي (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد.

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 18 آذر 1394نظر دهید »

1 ... 161 162 163 ...164 ... 166 ...168 ...169 170 171 ... 328

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو